وقتی حکومت امیر المؤمنین شکل گرفت، ائتلاف طلحه و زبیر زمان امیر المؤمنین رخ می‌دهد و حضرت (علیه السّلام) هم فرمود: والله اگر هم این‌ها پیروز شوند که فرمود هرگز نخواهند شد یکی دیگری را خواهد کشت. کما این‌که همه دیدند جمل نشده آن‌ها سر نماز به صورت هم سیلی زدند که من امام هستم، تو امام نیستی. یعنی همدیگر را قبول نداشتند.

دعوا سر این بود که جلوی امیر المؤمنین ایستادن سخت بود می‌خواستند یارگیری کنند، ائتلاف کنند. الآن می‌بینید در مسائل سیاسی یک نفر چپی چپی بوده یا راستی راستی بوده ۲۰ سال، ۱۵ سال بعد تغییر می‌کند. چه اتّفاقی می‌افتد که توبه نامه هم نمی‌نویسد؟ از اعمال گذشته‌ی خود هم تبری نمی‌جوید؟ این نشان می‌دهد کار ائتلاف لازم دارد که جلوی حق بایستد و می‌ایستد بعد هم با بی‌شرمی تمام می‌گوید من تغییر نکردم همه‌ی مردم ایران تغییر کردند، من سر جای خود ایستادم.

اگر همین پول یارانه‌ی ۴۰ هزار تومانی را به جای ۷۶ میلیون به ۷۰ هزار نفر بدهند، به هفت هزار نفر بدهند، به ۷۰۰ نفر بدهند، به هفت نفر بدهند اصلاً شخص نمی‌داند چه کار کند. در موتورخانه‌ی خانه‌ی خود هم بسوزاند تمام نمی‌شود این‌طور شده بود. «دُولَهً بَیْنَ الْأَغْنِیَاءِ»[۱] شده بود، پول دست یک عدّه بود، کارتینالی شده بود همان چیزهایی که امروز در جامعه خطرناک است. امروز هم شما نگاه می‌کنید یک عدّه سر پسر دزد خود در جامعه حاضر هستند همه نوع معامله‌ای انجام دهند. زبیر، زبیر است تا می‌بیند نمی‌شود جلوی امیر المؤمنین (علیه السّلام) بایستد، باید نیروی نظامی جمع کرد. نیروی نظامی هم که آن روز جمع می‌کردند این‌طور نبود که یک لشگری مثل الآن باشد مثلاً فرمانده سپاه را ده سال یک بار عوض کنند نه فرمانده نظامی کسی بود که خودش شخصاً توانایی جذب نیرو داشت لذا باید برود دنبال یک کسی بگردد که نظامی باشد. همان‌طور که مختار سراغ پسر مالک می‌رود. امام حسن (علیه السّلام) برای فرماندهی سپاه خود سراغ عبید الله بن عباس می‌رود یعنی هم خوب‌ها و هم بدها.

بخواهیم نیروی نظامی جمع کنیم باید بروید با رئیس آن قبیله، با رئیس آن نظامی‌ها صحبت کنید این‌طور نبود که نیروهای نظامی تک تک خودشان بگویند من می‌خواهم در این سپاه باشم یا نه، قبیله می‌رفت می‌رفتند، برمی‌گشت برمی‌گشتند. لذا با طلحه هم پیمان می‌شود.

 


پی نوشت ها

[۱]– سوره‌ی حشر، آیه ۷٫