روز شنبه مورخ ۱۳ مهر ماه ۱۳۹۸ و مصادف با شب هفتم صفر ۱۴۴۱ هـ ق و همزمان با ایام شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها، مراسم هیئت هفتگی در حوزه علمیه امام خمینی(ره) با سخنرانی «حجت الاسلام محسنی» پیرامون موضوع «ائمه علیهم السلام؛ پناهگاه مستحکم»برگزار گردید که مشروح آن تقدیم می گردد.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا وَ نَبِیِّنَا مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّاهِرِین وَ لَعْنَهُ الله عَلَی أَعْدَائِهِم أَجْمَعِین مِنَ الآن إِلَی قِیَامِ یَوْمِ الدِّین».
زیارت جامعهی کبیره، دانشنامهی اهل بیت
ایّام سوگواری و ماتم اهل بیت، اسارت حرم رسول الهی است. همچنین به قولی شب شهادت حضرت امام حسن مجتبی علیه آلاف التحیّه و الثّناء است.
با توجّه به اینکه ایّام عزاداری حضرت أبا عبد الله الحسین و اسارت حضرت سیّد السّاجدین و شب شهادت امام حسن مجتبی است، به نظر رسید بهترین بحثی که میتوانیم داشته باشیم، مبحثی راجع به امامت از دیدگاه خود اهل بیت علیهم السّلام است. همانطور که مستحضر هستید دانشنامهی کامل امامشناسی شیعه، زیارتنامهی جامعهی کبیره است. حضرت امام هادی علیه الصّلاه و السّلام در این زیارتنامه به صورت بسیار مفصّل، خصوصیّات و ویژگیهای امام و شأن و کارکرد امامت را در جهان هستی و جامعهی انسانی تبیین میکند. انصافاً یک دانشنامه و یک دائره المعارف کامل امامشناسی و شناخت امامت است.
خصوصاً در زیارت اهل بیت إنشاءالله مشرّف میشویم، اهل بیت را با این زیارتنامه خطاب قرار بدهیم. مکاشفهای که جناب علّامه مجلسی رحمه الله علیه داشتند، وقتی که روبروی ضریح مقدّس حضرت امیر المؤمنین جامعهی کبیره میخواندند؛ در این مکاشفه ناگهان خود را در سامرا روبروی ضریح مقدّس امامین عسکریین میبینند. میبینند حضرت بقیّه الله الاعظم تکیه به قبر مبارک پدر بزرگوار خود دادهاند و علّامه مجلسی را به نظاره نشسته بودند. علّامه بعد از اتمام زیارت مورد خطاب واقع میشود که: نزدیک شو. برای علّامه سخت میآید، (میگوید) من کجا و وجود نازنین امام زمان کجا؟ آقا دستور میدهد که ادب در اطاعت و امتثال است.
بعد میفرماید: «نِعمَهِ الزِّیَارَه الزِّیَارَهُ الجَامِعَه» یعنی زیارت جامعهی کبیره زیارت خوبی است. این زیارتنامه یک دانشنامه و دائره المعارف معرفتی نسبت به شناخت امام است. به مناسبت شهادت حضرت امام حسن مجتبی و ایّام سوگواری حضرت أبا عبد الله، به نظر من رسید که یکی از فرازهای این زیارتنامهی پر شأن و منزلت و پر مغز و پر از رمز و راز (را بیان کنم)، به یک فراز کوتاهی اشاره کنم. عرض ادبی به اهل بیت داشته باشیم و به این مسئله، به این فراز بپردازیم.
بررسی فرازی از زیارت جامعهی کبیره
فراز این است: «وَ کَهْفِ الْوَرَى».[۱] یعنی حضرت امام هادی شروع میکنند به اهل بیت، به ائمّهی هدی سلام میدهند. «وَ ذَوِی النُّهَى وَ أُولِی الْحِجَى»، بعد به این کلمهی «کَهْفِ الْوَرَى» میرسند. امشب میخواهم راجع به همین دو کلمه، «کَهْفِ الْوَرَى» چند نکته را عرض کنیم. یکی از راههایی که ما به معانی کلمات و مراد جدّی از کلمات و کلام میتوانیم برسیم:
۱- مراجعه به لغت است.
۲- مراجعه به استعمالات است.
استعمالاتی که راجع به کهف در روایات و آیات وجود دارد ابتدائاً بیان میکنیم. در قرآن ذات باری تعالی راجع به اصحاب کهف میفرماید: «وَ إِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ».[۲] هر وقتی که میخواهید از این فضای آلودهی جامعه، فضایی که به دنبال نابود کردن اساس ایمان شما و استقامت دینی شما است رهایی پیدا کنید؛ به کهف پناه ببرید که خداوند رحمت خود را بر شما نازل کند و امر هدایت شما را فراهم کند. پس کهف مأمن ایمان بندههای راستین الهی است.
در روایات، استعمال دیگر کهف، خطاب به خود ذات باری تعالی است. در دعاها خطاب به ذات باری تعالی میخوانیم: «یَا کَهْفَ مِنْ لَا کَهْفَ لَهُ»،[۳] خداوند کهف کسی است که کهفی ندارد. پناه کسی است که پناهگاهی ندارد. یا در بعضی از خطابات به ذات باری تعالی، در ادعیهی زاکیهی اهل بیت، به عنوان «کَهْفُ الْخَاطِئِینَ»[۴] (آمده است). ذات باری تعالی کهف گنهکاران است، پناه گنهکاران است. یعنی کسانی که گناه کردند، ناامید هستند، پشیمان هستند، میخواهند پناه ببرند، پناهگاه آنها ذات باری تعالی است.
«فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ».[۵] اگر بخواهیم فرار کنیم باید به سوی خداوند که کهف خاطئین است فرار کنیم. او پناهگاه آلودگان است، او پاک کنندهی آلودگان است. در بعضی دیگر از خطابات به ذات باری تعالی خداوند را به عنوان کهف رفیع معرّفی میکند. خداوند پناهگاه بسیار بالا و والایی است، اگر کسی میخواهد به اوج برسد، میخواهد رفعت پیدا کند، میخواهد به یک منزلت الهی نائل شود، باید به کهف رفیع الهی پناه ببرد. این هم یکی دیگر از استعمالات کلمهی کهف است.
در روایات علاوه بر ذات باری تعالی، اهل بیت که تجلّی نور خدا هستند، اهل بیت که تشعشع نورانی ذات باری تعالی هستند، اهل بیت که ضحی و تابش نور الهی هستند؛ باز به عنوان کهف معرّفی میشوند. از جمله در زیارت جامعهی کبیره همین کلمهی «کَهفِ الوَری» است. یعنی پناه تمامی موجودات که توضیح میدهم معنی آن چیست. در بعضی از خطابات به اهل بیت داریم: «السَّلَامُ عَلَى کُهُوفِ الْکَائِنَاتِ»،[۶] اهل بیت به عنوان «کُهُوفِ الْکَائِنَاتِ»، یعنی پناهگاه تمام هستی، موجودات. در بعضی از خطابات نسبت به امیر المؤمنین داریم که: «کُنْتَ لِلْمُؤْمِنِینَ کَهْفاً»،[۷] پناه مؤمنین و ایمان، در مقابل نفاق و کفر و شرک، وجود نازنین امیر المؤمنین است.
در بعضی از خطابات، خطاب به اهل بیت میگوییم: «کُهُوفُ کُتُبِهِ»،[۸] یعنی مرجع و پناهگاه علوم الهی، اهل بیت هستند. کهف و کهوف کتب آسمانی اهل بیت هستند. یعنی اهل بیت منبع جوشان کتب آسمانی هستند، مبیّن و مفسّر علوم الهی هستند، مرجعیّت علوم الهی با اهل بیت است. این هم یکی از خطابات و استعمالات کلمهی کهف در روایات است.
اهل بیت علیهم السّلام پناه آسمانها و زمین
در بعضی از روایات داریم که امام به عنوان «کَهفُ المُتَّقین» یا «کَهْفَ التُّقَى»[۹] (نام برده شده است) که «تُقی» اساسیتر از متّقین است. مصدر یعنی ریشه، یعنی چشمهی جوشان. کهف و پناه تقوا و پاکی و پاکیزگی، امام معصوم است. پناه تقوا، مأمن تقوا (امام است). در صلوات شعبانیه که عند الزّوال مستحب است خوانده شود چه میخوانیم؟ «الْکَهْفِ الْحَصِینِ وَ غِیَاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَکِینِ».[۱۰] یعنی چه؟ کهف حصین، حصین از حصن است، حصن هم یعنی دژ، یعنی اهل بیت پناه و دژ و نگهدارنده و محافظ و مراقب تمامی موجودات و هستی هستند. «بِکُمْ یُمْسِکُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ»،[۱۱] اهل بیت حصین آسمانها و زمین هستند. «بِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْث»[۱۲] «بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى»،[۱۳] تمام هستی مرزوق به یُمن و برکت این کهوف الهی هستند.
پس این نکته بسیار مهم است، این استعمالات را دیدید؛ پناه ایمان، پناه تقوا، پناه کتب آسمانی، پناه تمام موجودات، پناه مؤمنین. در خطاب به امام حسین میگوییم: «یَا کَهْفَ الْمُسْتَجِیرِینَ»،[۱۴] اگر کسی میخواهد پناه ببرد، تنها پناهگاه او حسین است، تنها پناهگاه او امام معصوم است. این استعمالات بود، به سراغ لغت برویم.
معنای کهف چیست؟ مستحضر هستید بالاخره انسان وقتی به دنبال یک مأمنی (است)، به دنبال یک پناهی برای در امان ماندن و مصون ماندن از گرما و سرما، طوفان و تگرگ و برف و باران و دشمنان از جانوران و درّندگان است، نیاز به یک پناهگاهی دارد. یک پناه محکم، یک پناه وسیع، یک پناه که بتواند از او حفاظت کند. شکافی که در دل کوهها وجود دارد اگر کوچک باشد به آن غار میگویند، اگر وسیع باشد به آن کهف میگویند. پس کهف یک پناه وسیعی است، مثل غار نیست که محدود باشد، یک پناهگاه وسیعی است. پس با این تعبیر:
۱- کهف یک مأمن، یک پناهگاه وسیع است.
۲- محکم و مستحکم است.
۳- ساختهی دست ذات باری تعالی است، یعنی مصنوعی نیست، طبیعی است.
۴- رایگان است.
خیلی وقتها ما به یک شهری میرویم، میخواهیم سکونت داشته باشیم باید جایی را اجاره کنیم. امّا کهف رایگان است. «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً»،[۱۵] این اهل بیت هستند که رایگان در اختیار همگان هستند. کهف دژبان و پاسبان و نگهبان ندارد. یعنی چه؟ یعنی این مکان امن وسیع محکم مستحکم رایگان، دژبان هم ندارد. یعنی همه میتوانند وارد این پناهگاه شوند و پناه بگیرند. اهل بیت پناه تمام هستی، تمام موجودات هستند، حتّی پناهگاه بهترین موجودات که انبیای الهی هستند.
امام معصوم، سبب نجات پیامبر الهی
حضرت آدم که مسجود ملائک شد ز علی شد، وقتی که حضرت آدم با آن ترک اولی از ذات باری تعالی دور شد بسیار اشک ریخت، بسیار دل خود را صیقل داد. بعد از این اشک و صیقل و پاکسازی درونی «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ».[۱۶] آن کلماتی که توبهی آدم را تسهیل کرد و خداوند توبهی او را پذیرفت این بود: «یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ»،[۱۷] «یَا قَدیمَ الإِحسَان بِحَقِّ الحُسَین».
حضرت آدم با تمام وجود به این کلمات متمسّک شد و خدا توبهی او را پذیرفت. مأمن انبیا، مأمن تمام هستی، فرشتگان هم دور وجود اهل بیت طواف میکنند. در حدیث معراج، در لیله المعراج، وقتی که پیامبر به آسمان چهارم رسید، دید فرشتگان در حال طواف هستند. مثل مردم زمین که دور کعبه طواف میکنند فرشتگان آسمان هم طواف میکردند. پرسیدند: جبرئیل، مطاف چه کسی است؟ رفتند دیدند فرشتهای به شکل امیر المؤمنین، علی علیه السّلام است. فرشتگان آسمان میخواستند رخ زیبای علی را ببینند، امّا مأمور آسمان هستند، «لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ»،[۱۸] نمیتوانند پست خود را ترک کنند. فلذا خداوند فرشتهای به شکل امیر المؤمنین آفرید که اینها طواف کنند.
مطاف فرشتگان، پناه فرشتگان هم اهل بیت هستند. این صرفاً حرف ما نیست، حرف اهل سنّت هم همین است. ابن ابی الحدید معتزلی خطاب به حضرت امیر المؤمنین میفرماید: علی جان، تو همان نوری بودی که در پیشانی آدم «تَتَلَأْلَأُ»، فوران کردی. حرف مولانا را تأیید میکند: مسجود ملائک که شد آدم ز علی شد. به خاطر آن نور بود.
اگر (در مورد) حضرت داوود در قرآن میفرماید: «وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدیدَ»،[۱۹] آهن در دست حضرت داوود نرم و لیّن شده بود و زره میساخت؛ مولانا میگوید:
داوود که میساخت زره با سر انگشت استاد زرهساز به داوود، علی بود
ابن ابی الحدید وقتی که به حضرت موسی و آن تاریکی ظلمانی صحرای سینا میرسد، خطاب به امیر المؤمنین که مأمن موسی شده میفرماید: «یا شهاب موسی»، آن شهاب و نوری که «آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً»،[۲۰] آن نار نورانی تو بودی، آن شهاب تو بودی. تو در آن شب ظلمانی دست موسی را گرفتی و هدایت کردی.
وقتی ابن ابی الحدید به حضرت نوح میرسد میگوید: «یَا سفینه نوح»، علی جان، کشتی نجات حضرت نوح و تمام بشر تو بودی. این مأمن صرفاً مأمن در این دنیا نیست، در آن دنیا هم مأمن و مَفزَع ما علی و آل علی هستند. این حرف ما نیست، باز حرف ابن ابی الحدید است. ابن ابی الحدید در همین شعر میگوید: «وَ إِلَیهِ فِی یَومِ المَعَادِ حِسَابُنَا»،[۲۱] حساب و کتاب ما هم روز معاد با علی است، با امام است. «وَ هُوَ المَلَاذُ لَنَا غدا وَ المَفزَعُ»، پناه ما، آرامش ما علی است. امامت آرامش است.
«کَهفِ الوَری» یعنی چه؟ «وری» یعنی تمام موجودات ورای ذات باری تعالی، یعنی امام نه صرفاً کهف مؤمنین، بلکه پناه تمام انسانها است. گفتیم کهف دژبان و پاسبان و دربان ندارد، هر کسی میتواند وارد کهف، این مکان وسیع محکم مستحکم شود، جهت در امان ماندن هر کسی میتواند وارد شود. داستان جناب شیخ بهائی را خیلی از شما شاید شنیدهاید. شیخ بهائی رحمه الله علیه مسلّط به علوم غریبه بود، قرار بود کتیبهی ورودیِ نه ضریح، اصل حرم را ایشان آماده کند.
میخواست این کتیبه را طوری آماده کند، از الفاظی استفاده کند و از اورادی استفاده کند که گنهکاران نتوانند وارد حرم رضوی شوند. به بنّاها میگوید: دست نگه دارید تا کتیبه را بیاورم. وقتی میرسد میبیند ساختهاند. میگوید: داستان چه بود؟ من که گفته بودم صبر کنید. بنّاها میگویند: آن کسی که متولّی حرم بود چند شب پشت سر هم امام رضا را در خواب میبیند که ایشان میفرماید (ساخت حرم را) تکمیل کنید، منتظر شیخ بهائی نمانید. آن متولّی نمیدانست داستان چیست، شیخ بهائی به تنهایی نیّت کرده بود گنهکارها وارد حرم نشوند. امّا امام رضا این را نمیخواست، ایشان «کهف وری» است.
همهی انسانها، با همهی طیفهای فکری و رفتارهای گوناگون و حتّی گنهکارها، باید در خانهی امام رضا به روی آنها باز باشد. این در خانهی خدا است، خدا هم همه را قبول میکند، اهل بیت هم همینطور هستند. هیچکس را ناامید نمیکنند. «وَ کَهفِ الوَری».
نکتهی خیلی مهم که در بحث پناهگاه و کهف نهفته است دو نکته است؛ خصوصیّت کهف چیست؟ امنیّتبخشی. یعنی چه نوع امنیّتی بخشی؟ ما چه زمانی به پناهگاه میرویم؟ وقتی احساس خطر میکنیم، غیر از این است؟ انسان وقتی احساس خطر میکند به یک جای امن میرود. اگر اهل بیت کهف هستند یعنی مأمن ما در خطرات هستند، این خطرات چیست؟ یک سری خطرات دنیوی است. ما در این خطرات دنیوی هم باید به اهل بیت پناه ببریم. فرزندان خود را به امام رضا بسپاریم، خود را به امام زمان بسپاریم. دنیا بالاخره بلاهایی دارد، دنیا ناملایمات دارد، اگر خود را به اهل بیت بسپاریم این ناملایمات اگر رفع نشوند قابل تحمّل میشوند. این خطرات خطرات طبیعی و تکوینی است. در این خطرات هم باید به اهل بیت پناه برد.
امّا مهمترین خطراتی که ممکن است ما دچار آن شویم چیست؟ خطرات اخلاقی و انحرافات فکری و رفتاری است. اهل بیت مأمن هستند. اینکه رسول خدا فرمود: «إِنَّ الحُسَین مِصبَاح الهُدى»،[۲۲] یعنی وقتی راه را گم میکنید چراغ فروزان هدایت شما حسین است. وقتی دچار بیراهه میشوید، دچار انحراف میشوید، به سراغ کلمات أبا عبد الله الحسین بروید، روشنگر راه هدایت شما میشود. «وَ سَفِینَهُ النِّجَاه» یعنی چه؟ سفینه چه میکند؟ انسان را نجات میدهد. از چه چیزی؟ از غرق شدن. وقتی غرق در گناه هستید، وقتی که غرق در آلودگی شدید، حسین است که میتواند دست شما را بگیرد و از این آلودگیها پاک کند. محبّت اهل بیت «طِیباً لِخَلْقِنَا»،[۲۳] باعث پاکی خلق و خوی ما میشود. سوار بر کشتی نجات أبا عبد الله الحسین شویم تا دچار غرق در آلودگیها و انحرافات نشویم.
اهل بیت، پناه از آسیبها
یکی دیگر از ویژگیهای کهف، مصونیّت بخشی و مبارزه با آسیبهایی است که ممکن است مترتّب شود و این برای ما طلبهها خیلی مهمتر است. به صورت عادی تا وقتی دچار خطر نشویم پناه نمیبریم، امّا اگر کسی دارای معرفت به امام شد میداند که باید در همهی امور، هر چند دچار خطر ظاهری نشده، اگر میخواهد مصون شود، واکسینه شود؛ اگر میخواهد از آسیبها رهایی پیدا کند و خود را بیمه کند، باید به اهل بیت (متوسّل شود). یعنی چه؟ کلمات اهل بیت چراغ راه او و سبک زندگی اهل بیت، سبک زندگی او شود. یعنی حسینی شویم، فاطمی شویم، علوی شویم، حسنی شویم، رضوی شویم.
به همین دلیل هر جا برویم اگر بخواهیم مصون شویم، باید با فکر آنها (اهل بیت) آشنا شویم. «شَرِّقَا وَ غَرِّبَا فَلَا تَجِدَانِ عِلْماً صَحِیحاً إِلَّا شَیْئاً خَرَجَ مِنْ عِنْدِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ»،[۲۴] به هر جا برویم آن علم صحیح و نافع انسانساز را نخواهیم یافت، مگر از حضور امام معصوم که کهف کتب آسمانی و علوم الهی است. إنشاءالله که خداوند به همهی ما توفیق بدهد که همیشه به کهف حصین، کهف رفیع، کهف تقاه و کهف ایمان که اهل بیت هستند پناه ببریم، پناه همهی وجود، پناه تمام هستی… اگر سگ اصحاب کهف هم الآن در قرآن ارزشی پیدا کرده چون به کهف پناه برده است ارزش پیدا کرده است. اگر ما بخواهیم ارزش پیدا کنیم راهی جز اهل بیت نیست، «بِکُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِکُمْ یَخْتِمُ»،[۲۵] «أَنتُم الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ». اصلاً راهی که خداوند برای هدایت تعیین کرده اهل بیت هستند. آزمون ولایت سختترین آزمون است. شیطان بزرگ ابلیس، در توحید ربوبیّت شکست خورد نه توحید خالقیّت، یعنی چه؟ یعنی ابلیس توحید در خالقیّت را قبول داشت، امّا در توحید ربوبیّت که تعیین ولیّ و خلیفهی الهی است شکست خورد. «اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ».[۲۶] نقطهی سقوط ابلیس عدم تمکین به ولایت الهی بود، نه عدم قبول خالقیّت ذات باری تعالی.
اشکال در فهم توحید ربوبیّت
به عنوان جملهی پایانی (عرض میکنم)، خیلی افراد در توحید خالقیّت مشکلی ندارند، حتّی مشرکین هم مشکل نداشتند. آیهی قرآن است: «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ»،[۲۷] آنها هم میگفتند خدا، امّا در ربوبیّت و عبودیّت مشکل داشتند. جناب شیخ صدوق در کتاب شریف «توحید» (میگوید) در جنگ جمل یک نفر میآید و یک سؤالی از امیر المؤمنین میپرسد. چه سؤالی بود؟ «اللهُ وَاحِدٌ»[۲۸] یعنی چه؟ یاران امیر المؤمنین ناراحت شدند، میگفتند در وسط جنگ، ما داریم خمیس را سازماندهی میکنیم. لشگر پنج قسم بود؛ ساقه و مقدّمه و میمنه و میسره و قلب. در حال چینش و به تعبیر امروزیها Arrange جنگ بودند. میگفتند: در این بین آمدهای و سؤال علمی میپرسی؟!
حضرت فرمود: «دَعُوهُ فَإِنَّ الَّذِی یُرِیدُهُ الْأَعْرَابِیُّ هُوَ الَّذِی نُرِیدُهُ مِنَ الْقَوْمِ». این اعرابی چه میخواست بپرسد؟ میخواست بپرسد توحید یعنی چه؟ حضرت فرمود: چیزی که این اعرابی از ما میخواهد همان چیزی است که ما از اینها (دشمنان جنگ) میخواهیم. اینها که در مقابل امیر المؤمنین بودند توحید را قبول نداشتند؟ طلحه بود، زبیر بود، همسر پیامبر بود، اینها توحید را قبول نداشتند؟ نه، منظور توحید در ربوبیّت، توحید در مدیریت اجرایی جامعهی اسلامی بود.
مشکل ما این است که مدیریت جامعهی اسلامی باید الهی باشد، امّا آنها میگویند نه، باید عرفی باشد. مشکل این است. «فَإِنَّ الَّذِی یُرِیدُهُ الْأَعْرَابِیُّ»، یعنی توحید، «هُوَ الَّذِی نُرِیدُهُ مِنَ الْقَوْمِ»، همان چیزی است که ما از اینها (دشمنان) میخواهیم. یک استفادهی لطیف، اگر بخواهیم یک معنا را بفهمیم باید روایات را کنار هم بگذاریم، یک خانوادهی حدیث در یک موضوع تشکیل بدهیم. بنده یک روایتی هم دیدم، این را هم خدمت شما بگویم و بحث را تمام کنم. در اصول کافی، جلد ۲، روایاتی هست که باز یک معنای بسیار لطیفی از کهف را میتواند برای ما روشن کند و آن معنای لطیف چیست؟ حدیث این معنای لطیف چیست؟
در روایت داریم، اصول کافی، جلد ۲، از امام صادق علیه الصّلاه و السّلام است، فرمود: «أَنَّ السَّحَابَ کَهْفُ الْمَطَرِ»،[۲۹] ابر کهف باران است. گفتیم کهف یعنی پناه، امّا اینجا صرفاً به معنای پناه نیست. یعنی پرورشگاه، یعنی ابر پرورشگاه باران است، یعنی باران در دل ابر پرورش پیدا میکند و تبدیل به باران میشود و ریزش پیدا میکند. اگر با این نگاه به کهف نگاه کنیم چه میشود؟ معنای «کَهفِ الوَرَی» چه میشود؟ اهل بیت پرورشگاه استعدادهای تمامی موجودات هستند. اهل بیت آن هدایت باطنی و تکوینی تمام هستی را تدبیر میکنند. اهل بیت پرورشگاه ما انسانها هستند، یعنی اگر کسی خود را در حوزهی تربیتی اهل بیت قرار داد به شکوفایی استعدادهای الهی خواهد رسید. این هم جملهی پایانی بود. اگر کسی خود را در حوزهی تربیتی اهل بیت قرار بدهد به پرورش استعدادهای الهی و فتح قلّههای کمال و جمال الهی نائل خواهد شد.
روضهخوانی شهادت امام مجتبی علیه السّلام
«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أبا عَبْدِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا حَسَنِ بنِ عَلَی».
امشب به روایتی شب شهادت امام حسن مظلوم است. وقتی که أبا عبد الله الحسین برادر بزرگ خود را در بستر شهادت دیدند به شدّت گریه میکردند و میفرمودند: غارت زده کسی نیست که اموال او را غارت کردهاند، غارت زده من هستم که دارم حسن را از دست میدهم، برادرم را از دست میدهم. امّا وقتی که امام حسن متوجّه شد که حضرت امام حسین دارد بیقراری میکند این جملهی معروف و مشهور را فرمود که شنیدهاید، فرمود: «لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أبا عَبْدِ اللَّهِ».[۳۰] درست است من الآن لختههای خون دل خود را در تشت بالا آوردم، امّا «لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أبا عَبْدِ اللَّهِ». به زودی زینب یک تشت دیگر هم خواهد دید.
اگر حضرت زینب در این تشت لختههای خونین امعاء و احشاء امام حسن را دید… «السَّلَامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ»،[۳۱] به زودی دندانهای زیبای تو در تشت توسّط خیزران… اگر الآن میبینی بدن من را تیر باران میکنند، به زودی خواهی دید که
«لَیتَکُم فِی یَومِ عَاشُورا جَمِیعاً تَنظرُونِی کَیفَ أَستَسقِی لِطِفلی فَأَبُوا أن تَرحَمُونی»
به طفل تو هم رحم نمیکنند. اگر بدن من تیر باران شد، امّا بدن تو زیر سم اسبها…
«وَ أَنَا سِبطُ الَّذِی مِن غَیرِ جُرمٍ قَتَلُونی وَ بِجَردِ الخَیل بَعدَ القَتل عَمداً سَحَقُونی»
ده اسب تازه نعل شده چنان بر بدن مطهّر أبا عبد الله الحسین شروع کردند… در گزارش گفتهاند «تَحَنّا صَدرَ الحُسَین»، استخوانهای سینهی أبا عبد الله الحسین را خرد کردیم.
پایان
[۱]– من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۶۱۰٫
[۲]– سورهی کهف، آیه ۱۶٫
[۳]– زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص ۳۹۰٫
[۴]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۸، ص ۴۸٫
[۵]– سورهی ذاریات، آیه ۵۰٫
[۶]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۹۹، ۵۳٫
[۷]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۱، ص ۴۵۶٫
[۸]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۴۷٫
[۹]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۴۴، ص ۱۱۳٫
[۱۰]– زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص ۴۷٫
[۱۱]– من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۶۱۵٫
[۱۲]– همان.
[۱۳]– زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص ۴۲۳٫
[۱۴]– إقبال الأعمال (ط – القدیمه)، ج ۱، ص ۲۰۴٫
[۱۵]– سورهی انعام، آیه ۹۰٫
[۱۶]– سورهی بقره، آیه ۳۷٫
[۱۷]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۴۴، ص ۲۴۵٫
[۱۸]– سورهی تحریم، آیه ۶٫
[۱۹]– سورهی سبأ، آیه ۱۰٫
[۲۰]– سورهی قصص، آیه ۲۹٫
[۲۱]– شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید، ج ۱، ص ۱۴٫
[۲۲]– مثیر الأحزان، ص ۴٫
[۲۳]– من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۶۱۳٫
[۲۴]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۱، ص ۳۹۹٫
[۲۵]– همان، ج ۴، ص ۵۷۶٫
[۲۶]– سورهی بقره، آیه ۳۴٫
[۲۷]– سورهی لقمان، آیه ۲۵، سورهی زمر، آیه ۳۸٫
[۲۸]– التوحید (للصدوق)، ص ۸۳٫
[۲۹]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۲، ص ۴۷۱٫
[۳۰]– الأمالی (للصدوق)، ص ۱۱۶٫
[۳۱]– المزار الکبیر (لابن المشهدی)، ص ۵۰۰٫
پاسخ دهید