اگر زندگی ائمّه علیهم صلوات الله را ببینیم، متوجّه میشویم مشکلات و گرفتاریها و سیاسی و خارجی و داخلی و فردی و فامیلی و از همه گونه قابل قیاس با ما نیست. ولی ما هیچ روزی نداریم که بگویند در این روز، آن امام بزرگوار مرخصی گرفته و به تعطیلات رفته و گفته است: این کار را رها میکنم و از کار و تلاش دست برداشته باشد. چون به همهی هدف نمیرسد جزئیات را رها کن، چون من به مرحلهی ده نمیرسم، مرحلهی یک را هم شروع نمیکنم. نکتهی ویژهای که در زندگی اهل بیت علیهم السّلام وجود دارد –شب گذشته هم بیان کردم- این است که ائمّهی ما در دورانی هستند که مردم آن زمان به خاطر ضعفهایی که حکومتهای قبلی و جریانها منافقین -که ما هم دو دهه راجع به آنها گفتگو کردیم- ایجاد کردند، جامعه آنها را قبول ندارد. امام نمیگوید: مهم نیست که من را قبول ندارند، من هم به غار میروم، زندگی خود را میکنم و عبادت میکنم، اینها میخواستند شعور داشته باشند و بفهمند که «ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَهٍ»،[۱] برگ از درخت نمیافتد الا اینکه من بخواهم. آنها نمیفهمند، پس همه چیز را رها میکنم. بگذار بروند در جهل خود بمیرند. اینطور نیست.
حتّی وقتی عثمان، امیر المؤمنین علیه السّلام را از شهر بیرون میکند و میگوید: برو در باغهای بیرون مدینه زندگی کن، امیر المؤمنین علیه السّلام نمیگوید: بهتر، مهم نیست، میروم تا برکت و سایهی من از سر شما کم بشود، بمیری و تو را تکه و پاره کنند کما اینکه این کار را انجام دادند. امّا حضرت اعتراض میکند که چرا من را از شهر بیرون میکنید؟ در شهری که به تو احترام نمیگذارند میخواهی بمانی که چه کنی؟! حضرت میداند که حضور او مفید است امّا آنها نمیفهمند، مهم نیست، نفهمند. استعفا نمیدهد، اشتباهی صورت گرفته است و بعضیها تصوّر کردند که وقتی میخواستند حکومت را به امیر المؤمنین علیه السّلام بدهند، نمیخواست بپذیرد. اگر اوّل امر امیرالمؤمنین علیه السّلام آن حکومت را میپذیرفت این اشکال اعتقادی بود چون خلافت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم را از امیر المؤمنین علیه السّلام غصب کردند، خلافت خلیفهی دوم را آوردند که به او بدهند. اگر حضرت میخواست این را بپذیرد، نقص در عقیده ایجاد میشد به همین دلیل حضرت نمیپذیرفت.
شما هیچ جایی استعفا نمیبینید که بگویند: من حوصله ندارم، من دیگر توان انجام دادن کار فرهنگی را ندارم. من از بعضی از طلبههایی که اذیّت شدهاند این جمله را شنیدهام که من دیگر توان انجام دادن کار فرهنگی را ندارم، ول کن، به من چه ربطی دارد؟! شما در بین اهل بیت علیهم السّلام نمیبینید که بگویند به من چه ربطی دارد؟ من دیگران توان انجام این کار را ندارم. چون به تکلیف عمل میکنند، اصلاً ناامیدی ندارند.
[۱]– سورهی انعام، آیه ۵۹٫
پاسخ دهید