یکی از ویژگیهای ابوطالب سلام الله علیه این است اوّلین کسی که قبل از اسلام به پیغمبر احمد گفته است. میدانید قرآن دارد «وَ إِذْ قالَ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ یا بَنی إِسْرائیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ»[۱] ای بنی اسرائیل من رسول خدا هستم «مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْراهِ» آنچه از تورات آمده، درست آن را من تصدیق میکنم یعنی آن چیزهایی که در تورات اصلی بوده است «وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتی مِنْ بَعْدِی» بشارت میدهم به رسولی که بعد از من است که اسم او «اسْمُهُ أَحْمَدُ» این در قرآن آمده است. بعد از اسلام و بعد از قرآن کسی بگوید تعجّب نیست. این روایت هم در کتاب نکاح کافی است. از جاهای مختلف عرض میکنم. امام صادق علیه السّلام میفرماید: ابوطالب سلام الله علیه روز هفتم برای پیغمبر عقیقه کرد. اینکه ابوطالب قبل از اسلام یک کاری کرد، بعد از اسلام امضا شده است وارد شریعت شده است. «فَقَالُوا مَا هَذِهِ»[۲] گفتند: چه کار کردی؟ «فَقَالَ عَقِیقَهُ أَحْمَدَ» گفت: این عقیقهی احمد صلوات الله علیه است. «قَالُوا لِأَیِّ شَیْءٍ سَمَّیْتَهُ أَحْمَدَ» گفتند: احمد کیست؟ یعنی پدرش اسم او را چیز دیگری گذاشته است. گفت: «سَمَّیْتُهُ أَحْمَدَ» او را احمد نامیدم، چون در بین اهل سماء او را احمد میشناسند. شخصیّت او یک شخصیّت عجیبی است.
باز داریم وقتی او وفات کرد پیغمبر اکرم روحی له الفداه «دَخَلَهُ حُزْنٌ شَدِیدٌ»[۳] حزن شدیدی بر پیغمبر عارض شد «وَ أَشْفَقَ عَلَى نَفْسِهِ مِنْ کُفَّارِ قُرَیْشٍ» یقین کرد که کفار قریش او را میکشد. از قدیم روایت متعدّد داریم که میگوید ابوطالب سلام الله علیه از وقتی امیر المؤمنین به دنیا آمده بود، همان اوایل که خدا به امیر المؤمنین لطف کرد که در دامن پیغمبر رشد کرد، به ظاهر این بود که وضع مالی ابوطالب خوب نیست، ظاهراً هم وضع مالی او خوب نبود، ولی باید امیر المؤمنین سلام الله علیه در دامان پیغمبر رشد میکرد، ابوطالب به حضرت جعفر سلام الله علیه، ابن ابیطالب، میگفت از دور مراقب باش، من نگران هستم که او را ترور کنند. یعنی میدانستند شرایط به گونهای بود که ظاهر امر را میفهمیدند. اگر کسی چهرهی پیغمبر را نگاه کند میفهمد با بقیّه متفاوت است. لذا فراوان داریم که از آنها مراقبت میکرد.
روایات فراوانی داریم که وقتی پیغمبر عبور میکردند شروع به فحاشی میکردند، ابوطالب با فاصلهی اندک از پیغمبر حرکت میکرد. تا میآمدند… حالا یکی را میخوانم ببینید چطور از پیغمبر دفاع میکرد. این هم باز در کتاب روضهی کافی، جلد آخر است. میگوید تا پیغمبر را میدیدند، اینها میدیدند پیغمبر شوکت آنها را میشکند، آنها هر چه تهدید میکردند، میدیدند فایدهای ندارد. پیغمبر یکی یکی دارد جذب میکند، اینها شروع به فحاشی میکردند. «فَمَا زَالُوا فِی ذِکْرِ النَّبِیِّ صلوات الله علیه و آله وَ شَتْمِهِ»[۴] نستجیر بالله شروع به فحش دادن میکردند، «حَتَّى إِذَا طَلَعَ أَبُو طَالِبٍ» ابوطالب پشت سر پیغمبر با یک فاصلهی اندکی میآمد. چون اگر ابوطالب سلام الله علیه میخواست بگوید من مؤمن به پیغمبر هستم، او اثر خود را از دست میداد.
به عنوان اینکه من عموی پیغمبر هستم، جای پدر او هستم، از قبیلهی ما است و مناسبات قبیلهای هم بسیار پررنگ بود، ملاحظه میکردند. شخصیّت او هم شخصیّت برجستهای بود. ثروتی نداشت ولی مورد امین مردم مکّه بود. «حَتَّى إِذَا طَلَعَ أَبُو طَالِبٍ» تا اینکه ابوطالب وارد میشد «فَلَمَّا رَأَوْهُ قَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ» بعضی به همدیگر میگفتند «أَمْسِکُوا فَقَدْ جَاءَ عَمُّهُ» ساکت! عموی او آمد. یعنی خودش را وقف کرده بود که به پیغمبر آسیب نزند، نه جان پیغمبر آسیب نرسد بلکه حرمت پیغمبر شکسته نشود. صدها بیت شعر در بین مردم گفت. بعد میگوید امام صادق سلام الله علیه فرمود: یک ابوطالب بود، یک ابوطالب بین همهی مشرکین بود، پیغمبر در مکّه حفظ شد. فرمود: جدّ ما امیر المؤمنین اگر یکی مثل ابوطالب داشت اینطور در مدینه غریب نمیشد. یعنی اگر کسی میخواهد ببیند ابوطالب چه کرده است، امام صادق فرمود: بین این همه، بین یک شهر ابوطالب کافر بود، یک تنه هم جان پیغمبر و هم آبروی پیغمبر را حفظ کرد. این را امام هادی علیه السّلام در یکی از زیارتها به امیر المؤمنین فرموده است «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَوَّلَ مَظْلُومٍ»[۵] سلام بر تو که اوّلین مظلوم هستی. آنجا یک ابوطالبی بود، اینجا نبود. امام صادق علیه السّلام فرمود: برای جدّ ما امیر المؤمنین یک نفر نبود که اینطور دفاع کند. ببینید چه کرده است.
[۱]– سورهی صف، آیه ۶٫
[۲]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۶، ص ۳۴٫
[۳]– همان، ج ۸، ص ۳۴۰٫
[۴]– همان، ص ۲۹۸٫
[۵]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۹۸، ص ۲۳۷٫
پاسخ دهید