به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان ۱۴۴۲ هـ ق، حجت الاسلام کاشانی بامداد روز پنجشنبه مورخ ۰۲ اردیبهشت ماه ۱۴۰۰ مصادف با سحر نهمین روز ماه مبارک رمضان در برنامه زنده تلویزیونی «ماه من» شبکه سوم سیما حضور یافتند و به ادامه بحث پیرامون موضوع «دغدغه های امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در دفاع از دستاوردهای رسول خدا صلی الله علیه و آله» به گفتگو پرداختند که مشروح این مصاحبه تقدیم حضورتان می گردد.
- مقدّمه
- خیانت به سنّت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم
- حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در فتوحات شرکت نکردهاند
- سیرهی حیرتانگیزِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در جنگهای زمان خلافت خودشان
- حساسیتِ یارانِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه نسبت به سیرهی حضرت
- حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به دنبالِ هدایت هستند
- پناه بردنِ «توفیق جرداق» مسیحی به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در سختیها
- دعا
برای مشاهده و دریافت بسته مستندات این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
به محضر شما و بینندگان عزیز و روزهداران بزرگوار و عاشقان حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه عرض سلام و ادب و احترام دارم، ان شاء الله خدای متعال به برکتِ روزهی روزهداران حاجاتِ مؤمنین را روا کند و همهی بیماران را شفاء عنایت بفرماید.
مقدّمه
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از دستاوردهای گفتن و شنیدن از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه این است که در کنار آرزو و دعایی که داریم خودمان را آماده کنیم که به چشم مبارک حضرت حجّت ارواحنا فداه بیاییم و ما را هم با دیدهی اغماض به لشگر خودشان بپذیرند، ترازِ نگاهِ آن بزرگواران را هم بدانیم، از طرفی هیچ کسی در تاریخ مانند حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه، هم در حیات و هم بعد از حیاتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از شخصیت حقیقی و حقوقی و دستاوردهای اسلامی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دفاع نکرده است.
اگر حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه نبودند رفتارِ افراد عادی و دیگران به نام اسلام ثبت میشد و هیچ حرفِ مقابلی هم شنیده نمیشد، و حق و باطل خلط میشد.
خیانت به سنّت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم
حضورِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و رفتار حضرت و خونِ دلی که خوردند راهی را برای ما باز کرد که اگر حکومتی داریم، با اینکه قابل مقایسه با حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه نیستیم اما ایشان را در قلّه ببینیم و به آن سمت حرکت کنیم، حدّاقل سعی کنیم میزان انحراف و فاصلهی خودمان را کم کنیم، و گدایانی که دست خودشان را به سمت مولا دراز میکنند و ان شاء الله حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و حضرت حجّت ارواحنا فداه دستِ ما را بگیرند.
سالهاست که ما در مجامع جهانی، میانِ غیرمسلمین، آنهایی که در حالِ مطالعه کردنِ اسلام هستند باید پاسخگوی بعضی از رفتارهای بعضی از افراد خاص باشیم که تلقّی شده است این اسلام است. «خالد بن ولید» که سیف الله نامیده میشود و رفتارهای عجیب و غریب دارد و تشویق میشود، و وقتی هم که عزل میشود به همه جا نامه میزنند که او را بخاطرِ بدرفتاری و خیانتِ او عزل نکردهایم، و بعد هم تجلیل میشود،[۱] و بعد هم این موضوع را «اسلام» تلقّی میکنند.
در حالی که وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به حکومت میرسند مسیرِ دیگری را میروند، وقتی به حکومت نرسند هم مسیرِ دیگری را میروند.
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در فتوحات شرکت نکردهاند
قبل از اینکه به بحث وارد بشوم باید مطلبی را به محضر عزیزان عرض کنم، این کتاب «منهاج السّنه» ابن تیمیه است. ابن تیمیّه و وهابیّت ادامهی راهِ بنی امیّه هستند که هم به شیعیان ظلم کردهاند و هم به اهل سنّت، وهّابیها هم شیعیان زیادی کشتهاند و هم اهل سنّت فراوانی، خلق و خوی بنی امیّه را تئوریزه کردند، پدرِ این مسلک، گرچه قبل از او هم افرادی بودند، ولی آن کسی که این موضوع را تقویم کرد و محکم کرد شخصی به نام «ابن تیمیّه» است، کتاب «منهاج السّنه» ابن تیمیّه هم در ردّ بر شیعیان است، بارها این موضوع را اعتراف کرده است، از جمله اینکه یک مرتبه تصریح میکند، وقتی او میخواهد حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را تخطئه کند یک اعترافی میکند!
مرحوم علامه حلّی رضوان الله تعالی علیه میفرمایند: حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه قواعد اسلام با شمشیر حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه تثبیت شد و ارکان دین محکم گردید.[۲]
ابن تیمیّه نمیتواند این فضیلت را تحمّل کند و میگوید این مطلب کذب است! و علی یکی از رزمندگان اسلامی بود، چه زمانی علی بیش از بقیه کشته است؟
ابن تیمیّه خیال کرده است که اگر کسی یک سرباز را بکشد به او فرمانده میگویند، بدر و احد و خیبر و خندق را به فراموشی سپرده است و خواسته است که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را در کنارِ بقیّه ببیند.
بعد میگوید: بارها گفتهایم «وَعَلِیٌّ بَعْدَ مَوْتِ النَّبِیِّ – صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ – لَمْ یَشْهَدْ قِتَالَ الرُّومِ وَفَارِسَ»[۳] علی بعد از وفات رسول خدا در فتوحات شرکت نکرد.
این اعترافی که ابن تیمیّه کرده است درواقع یک سند افتخاری برای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه است، که مدلِ زندگی و جهادِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه جهادِ سراسر عبادت و توحید بود، درواقع همان جهادِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود، و درواقع بد برداشت شد و رفتارِ دیگران به نام اسلامِ پیامبر ثبت شد.
من در حاشیهی این کتاب از کتاب «مروج الذّهب» مسعودی حاشیهای نوشتهام که وقتی میخواستند در فتوحات شرکت کنند، پرسیدند چه کسی باتجربه و نترس است که او را فرمانده قرار بدهیم؟ یک نفر به دیگری گفت: علی را! آن طرف گفت: بروید و با او مذاکره کنید تا ببینید آیا میآید یا نه؛ به محضر حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه رفتند و «فأبى عَلیٌّ ذلک وکَرِهه»[۴]، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند من نمیآیم.
آیا تاریخ در خاطر دارد که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه از نبردی از نبردهای اسلامی سر باز زده باشند؟ آیا در جایی که همه لغزیدهاند و ترسیدهاند حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرماندهی میدان نبوده است؟ مسلّماً بودهاند. منتها حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه این جنگها را ترازِ جهادِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نمیدیدند و شرکت نمیکردند.
لذا وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در آن سه جنگ دورهی حکومت خودشان واردِ نبرد شدند همه گفتند که ما دین حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در جهاد با اهل بغی را از شما یاد گرفتیم.[۵]
بالاخره وقتی قرار است رفتارِ عدّهای به نام اسلام باشد، باید آن رفتار در ترازِ اسلام باشد که اینگونه ثبت شود.
سیرهی حیرتانگیزِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در جنگهای زمان خلافت خودشان
لذا اینطور نوشتهاند که سیرهی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه اینگونه بود که…
من قبلاً هم عرض کردهام که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه معصوم بودند ولی یاران ایشان که معصوم نبودند، ولی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه آنقدر به اینها تأکید میکردند و آنقدر به اینها در این امور سخت میگرفتند، آنقدر بازخواست میکردند و گزارش میخواستند و ناظر میفرستادند، همه نوشتهاند.
«جُندَب أزدی» که از یارانِ خوبِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه است میگوید: «أَنَّ عَلِیّاً علیه السلام کَانَ یَأْمُرُنَا»[۶] حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه این موضوع را دائماً به ما میفرمودند، «فِی کُلِّ مَوْطِنٍ لَقِیَنَا مَعَهُ عَدُوَّهُ» هر وقت جنگ میرفتیم حضرت اینها را تکرار میکردند.
وقتی انسان میخواهد به جنگ برود باید خشم فی الله داشته باشد، از نگاه دیگران اینجا باید سرباز را تحریک کنند، اما نگاهِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را ببینید، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هم میجنگند، و هم اتّفاقاً جنگ که به قولِ خیلی از فلاسفهی وجودی سدههای اخیر، میگویند اگر میخواهید آدمها را ببینید… الآن من اینجا در مقابلِ چند دوربین حواسِ خودم را جمع میکنم که خیلی آدمحسابی به ذهن دیگران برسم، اما آن زمانی که در خانه عصبانی هستم، آن زمانی که خیلی ترسیدهام، آن زمانی که خیلی خشمگین هستم و کسی نیست من را ببیند، باید آنجا بیایید و ببینید که آیا تربیت اسلامی و این فضائلِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه که عرض میکنم روی من اثر گذاشته است یا اینکه خدای نکرده بازیگری است.
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در میانِ جنگ، اتّفاقاً آن لحظهای که همه میترسند و خشمگین هستند، آن لحظه است که مشخص میشود چه کسی تربیتشدهی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، آیا این دین در تنِ آن شخص نشسته است یا نه!
لذا این «جُندَب أزدی» میگوید ما به هر جنگی که میرفتیم حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه چند جملهی تکراری میفرمودند، «لَا تُقَاتِلُوا الْقَوْمَ حَتَّى یَبْدَءُوکُمْ» تا زمانی که آنها جنگ را شروع نکردهاند شما حق ندارید جنگ را شروع کنید.
وقتی در کربلا زهیر به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه عرض کرد که شمر در تیررس من است، اگر زهیر آن زمان میزد شاید خیلی از اتفاقات بنحو دیگری رقم میخورد، اما حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمودند ما شروع نمیکنیم.[۷]
یعنی اینطور نیست که بگوییم حال که جنگ است یک مرتبه اخلاق را زیر پا بگذاریم، اولاً اینکه جنگ را به هیچ وجه شروع نمیکنیم تا زمانی که آنها شروع کنند.
«إِذَا قَاتَلْتُمُوهُمْ فَهَزَمْتُمُوهُمْ فَلَا تَقْتُلُوا مُدْبِراً» اگر جنگیدید و شکست خوردند، شما حق ندارید فراریها را تعقیب کنید.
اینجا اصلاً انتقام به آن معنا نداریم.
مسلّماً انتقام از دشمن اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین داریم، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در سرِ جای خود پهلوانان مانند «عمرو بن عبدود» و «مرحب» را به زمین میزنند و میکشند، اما این کشتار عینِ عدل است، عینِ رحمتِ بر مظلومین است.
حال که سپاه دشمن شکست خوردهاند آنها را دنبال نکنید، کسی حق ندارد زخمیها را… حق ندارید به نام غنیمت اینها را برهنه کنید.
«وَ لَا تُمَثِّلُوا بِقَتِیلٍ» حق ندارید این کشتهها را مُثلِه کنید، اگر به داراییهای و خیمههای آنها رسیدید «لَا تَهْتِکُوا سِتْراً» دست به هیچ پردهی آویختهای نزنید، ناموسِ اینها ناموسِ ماست، ما برای رحمت و عدالت میجنگیم نه ظلم و بغی، «لَا تَدْخُلُوا دَاراً إِلَّا بِإِذْنِی» نگویید جنگ است و به هر کجا که خواستیم وارد شویم.
ان شاء الله خدای متعال شهدای مدافع حرم و شهدای جنگ را رحمت کند و الحمدلله این شبها روزی داریم و از آن عزیزان میشنویم، اگر گاهی میدیدیم که این بزرگواران رفتارهای حیرتانگیزی با اسراء میکردند از چه کسی فرا گرفته بودند؟ اینها سربازانِ هزار و چهارصد سالِ بعدِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هستند.
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه میفرمایند: بدونِ اذن به خانهای نروید، اگر مجبور شدید بعداً حلالیت بطلبید.
ان شاء الله خدای متعال شهید سلیمانی رضوان الله تعالی علیه را رحمت کند، شهید سلیمانی وقتی به خانهای وارد میشوند یادداشتی مینویسند و در آنجا میگذارند.
اینها را از کجا یاد گرفتهاند؟ آیا گلادیاتورهای امریکایی و صهیونیستها از این کارها بلد هستند؟ آیا عربستانیها از این کارها بلد هستند؟ آیا خالد بن ولید این کار را میکند؟ آیا او اسوه است؟ یا حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه، مُمَثَّلِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، نفس الرّسول.
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بارها این جملات را تکرار میکردند، حق ندارید به اموالِ آنها دست بزنید، «إِلَّا مَا وَجَدْتُمْ فِی عَسْکَرِهِمْ» مگر اینکه ابزارِ جنگیِ آنها باشد.
سپس فرمودند: «وَ لَا تُهَیِّجُوا امْرَأَهً بِأَذًى» زنان را تحریک نکنید «وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْرَاضَکُمْ» اگر آن زن که در سپاهِ دشمن است آمد و به ناموس شما فحاشی کرد، او یک زن است و تو یک مردِ جنگی هستی.
نگو من در سپاهِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هستم و آن زنِ هتّاک به ناموسِ من در سپاهِ عمروعاص است، تو قوی هستی و او ضعیف است، هوای او را داشته باش.
اگر به من (حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه) فحش دادند نگویید چون به امیرالمؤمنین و نفس الرسول و داماد پیغمبر فحش دادهاند… اگر به آدمهای خوب فحش دادند…
یک زنی در شکستخوردگی که خشمگین بود و شاید اقوام او در جنگ از دنیا رفته بودند آمد و به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فحش داد، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به سپاهیان خود فرمودند: حق ندارید اینها را تحریک کنید یا به آنها آسیب بزنید یا اعصابِ آنها را بهم بریزید.[۸]
اینها جملاتی است که «جندب أزدی» میگوید هر زمانی که میخواستیم حمله کنیم حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه تکرار میکردند، شما این سیره را ببینید و در کنار حرفهای قبلی بگذارید.
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در صفّین به مالک اشتر میفرمودند… آنهایی که در صفّین مقابلِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بودند چه کسانی بودند؟ جلوتر توصیف خواهیم کرد که اینها چه کسانی بودند و چه شخصیت اخلاقی داشتند.
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: اگر تو شروعکننده باشی وای به حالِ تو، تا زمانی که آنها را ندیدی شروع نمیکنی «وَ تَسْمَعَ مِنْهُمْ»[۹]، حرفهای آنها را بشنو، ببین اینها برای چه به اینجا آمدهاند. ما به دنبال یک جنگ درون قفس و نمایشگری و کسب قدرت و… نیستیم، «وَ لَا یَجْرِمَنَّکَ شَنَآنُهُمْ عَلَى قِتَالِهِمْ قَبْلَ دُعَائِهِمْ وَ الْإِعْذَارِ إِلَیْهِمْ مَرَّهً بَعْدَ مَرَّهٍ» قبل از اینکه چند مرتبه اینها را دعوت کنی و حجّت را بر اینها تمام کنی حق نداری به اینها حمله کنی، ما قبل از اینکه وظیفهی خودمان نسبت به اینها انجام بدهیم پیروزی نمیخواهیم.
این جنگ برای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه سراسر عبادت است، شما در داخل این جهاد اصلاً خشونتِ از دست رفته و بدون کنترل نمیبینید.
کما اینکه ما در «لیله الهریر» داریم که آن شبانهروز در صفّین آنقدر سنگین شده بود که دیگر جنگ شبانهروزی شد و همه خسته شدند و شمشیرها شکست و نیزهها خراب شد و تیرها تمام شد و دیگر با دندان به یکدیگر حمله میکردند و مشت میزدند، آنقدر زده بودند که دیگر حال نداشتند بزنند،[۱۰] در میانِ این نبرد که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه دائماً در نبرد بودند، حواسِ حضرت به آفتاب بود و نماز ایشان ترک نشد، نماز شب و نماز صبح در اول وقتِ فضیلتِ ایشان ترک نشد،[۱۱] درست است که در جنگ نماز خوف میخوانند، ولی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در میانِ جنگ مراقبِ نماز شبِ خودشان هستند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه «مَمسُوسٌ فِی ذَات الله» هستند.
به قولِ یک مسیحی «هُوَ جَیشُ الله»، لشگر خدای متعال اینطور است.
حساسیتِ یارانِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه نسبت به سیرهی حضرت
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه حساسیت و انصافِ عجیبی دارند.
عدّهای از خوارج بعد از ماجرای خوارج تحرّکاتی در کوفه داشتند، عدّهای رفتند و به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه عرض کردند: اینها را بگیرید، اینها دوباره مردم را میکشند و ممکن است دوباره شورش کنند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: اگر سندی برای خرابکاری و جرمِ مجدد اینها هست بررسی میکنیم، وگرنه اینطور «مَلَأنَا السُّجونَ»[۱۲]، تا زمانی که کسی جرمی مرتکب نشده باشد من کاری با او ندارم.
فردی به نام «خِرّیت بن راشد» فرار کرد و عدّهای را از قبیلهای به نام «بنی ناجیه» جمع کرد که عدّهای نامسمان و عدّهای مسلمان در آن بودند، سپس شورش کردند و آدم کشتند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه «مَعقِل بن قَیس» را به سراغِ آنها فرستادند.
کسانی که بعد از خوارج خیانت کردند و قتل کردند و جنایت کردند، حضرت با آنها جنگیدند و عدّهای ماندند، حضرت با اینها با رأفت اسلامی برخورد کردند، اینها مجدداً شورش کردند و آدم کشتند.
الآن اگر شخص دیگری باشد میگوید با تو کاری خواهم کرد که درس عبرت بشوی.
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه «مَعقِل بن قَیس» را به سراغِ آنها فرستادند و به او فرمودند که گزارش بده.
ببینید «مَعقل بن قیس» که از یاران مهم حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه است دغدغهی حضرت را گزارش کرده است، گفته است: آقا! همانطور که شما فرمودید ما رفتیم و جنگیدیم اما «لم نتعدّ فیهم سیرتک»[۱۳] حواسِ ما بود که از سیرهی شما تعدّی نکنیم که «لم نقتل منهم مدبرا» با فراریها کاری نداشتیم، با اسیرها کاری نداشتیم، یعنی میدانست که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به چه مواردی حساس هستند.
یعنی نه تنها خودِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه معصوم هستند، بلکه یاران حضرت هم در پناهِ عصمتِ ایشان…
ما در مورد امام زمان ارواحنا فداه عرض میکنیم: خدایا! «خَلَقْتَهُ لَنَا عِصْمَهً وَ مَلاذا»[۱۴] ایشان را عصمت و پناه و محافظِ ما قرار دادهای.
اگر انسان در پناهِ امام عدل باشد، خودِ او هم به مرور در پناهِ آن امام عدل «عادل» میشود.
«مَعقل بن قیس» گفت: ما از سیرهی شما تجاوز نکردیم، هیچ اسیری را نکشتیم و هیچ فراری را دنبال نکردیم، کاری به زخمیها نداشتیم، خدا به شما نصرت داد.
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به دنبالِ هدایت هستند
عدّهای را اسیر گرفتند، نام یکی از کارگزاران حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه «مصقله بن هبیره» نام داشت، او از اقوامِ همین قبیله بود که اسیر شده بودند و حال هم خیانت کرده بودند.
«مصقله بن هبیره» آمد و به «مَعقل بن قیس» گفت: من پانصد هزار درهم به تو میدهم و تو اینها را آزاد کن، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه که با اینها کاری ندارند، اینها باید جریمه بشوند که دیگر این کارِ خودشان را تکرار نکنند. «مَعقل بن قیس» قبول کرد و زندانیها آزاد شدند.
«مصقله بن هبیره» که کارگزار حضرت بود نتوانست این پول را تهیه کند و به سمت معاویه فرار کرد.
عدّهای نزد حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه رسیدند و عرض کردند: آقا جان! «مصقله بن هبیره» فرار کرده است، اجازه بدهید دوباره این اسیرها را بگیریم، چون درواقع آنها جریمهای نشدند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: نه! ما با «مصقله بن هبیره» قرار بستیم و او به ما خیانت کرده است، این اسیرها آزاد شدهاند و دیگر نباید برگردند.[۱۵]
معنیِ این کارِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه این است که من به دنبالِ این نیستم که انتقام بگیرم، من به دنبالِ خشونت نیستم، اگر هم مجبور میشوم گاهی جنگی هم کنم این جنگ برای شما وسیلهی هدایت است.
در خطبه ۵۵ نهج البلاغه است که زمانی عدّهای نزد حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه رسیدند و عرض کردند: یا امیرالمؤمنین! چرا اینقدر جنگ را طولانی میکنید؟ آیا از جانِ خودتان میترسید؟ آیا شک دارید که این شامیها چگونه هستند؟ حضرت فرمودند: نه! من را که میشناسید که من از مرگ نمیترسم، به وضعیتِ شامیان هم شک ندارم، اما به تأخیر میاندازم که بلکه گروهی هدایت بشوند.[۱۶]
یعنی مسئلهی من این نیست که کار را زودتر به نتیجه برسانم، به نتیجه رساندنِ من «هدایت مردم» است، یک دل کمتر بشکند، یک دل کمتر از ما فاصله بگیرد، و در این مسیر هدایت هر کاری که لازم باشد من انجام میدهم.
پناه بردنِ «توفیق جرداق» مسیحی به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در سختیها
وقتی مسیحیان این کلمات و رفتارهای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را دیدند شعر سرودهاند و متن نوشتهاند که شما چگونه متفاوت بودید، شما در چه فضا و در چه جَوّی نفس میکشیدید، شما کجا زندگی میکردید؟
لذا یک مسیحی میگوید: ای دنیا! ای کاش یک علی به ما میدادی!
«توفیق جرداق» برادر «جرج جرداق» که تاریخ میخواندند و خوب هم تاریخ میخواندند، برادرِ او دویست مرتبه نهج البلاغه خوانده است، ان شاء الله ما روز قیامت شرمندهی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه نباشیم، «توفیق جرداق» شعری گفته است که من دو بیت آن را میخوانم:
کلّما بی عارض الخطب ألمّ وصمانی من عنا الدهر ألم
رحتُ أشکو لعلیّ علّتی علیّ ملجأی من کلّ هم[۱۷]
هر وقت مشکلاتی به سراغِ من میآید و درد همهی وجودِ مرا میگیرد، با علی (سلام الله علیه) صحبت میکنم و گِلههای خودم را با ایشان مطرح میکنم و به ایشان پناه میبرم تا حالِ من خوب بشود.
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ مَولانَا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ المَعصُومِین عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ
دعا
خدایا! در آن لحظهای که ان شاء الله مؤمنان در کنار حوض کوثر به دست مبارک حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه سیراب میشوند، همهی ما، بینندگان، روزهداران، آن توفیق را داشته باشم و آن لحظه حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را ببینیم و به دست مبارک حضرت سیراب بشویم و شرمندهی روی مبارک حضرت نباشیم.
[۱] تاریخ الطبری، جلد ۴، صفحه ۶۸ (کَتَبَ إِلَیَّ السَّرِیُّ، عَنْ شُعَیْبٍ، عَنْ سَیْفٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُسْتَوْرِدِ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ عَدِیِّ بْنِ سُهَیْلٍ، قَالَ: کَتَبَ عُمَرُ إِلَى الأَمْصَارِ: إِنِّی لَمْ أَعْزِلْ خَالِدًا عَنْ سَخْطَهٍ وَلا خِیَانَهٍ، وَلَکِنَّ النَّاسَ فُتِنُوا بِهِ، فَخِفْتُ أَنْ یوکلوا إِلَیْهِ وَیُبْتُلُوا بِهِ، فَأَحْبَبْتُ أَنْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ الصَّانِعُ، وَأَلا یَکُونُوا بِعَرَضِ فِتْنَهٍ.) و همچنین طبقات الکبری (ط دار الکتب العلمیه) ، جلد ۷، صفحه ۲۹۷ / طبقات الکبری (ط دار صادر)، جلد ۷، صفحه ۳۹۷ فَلَمَّا تُوُفِّیَ أَبُو بَکْرٍ وَوَلِی عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ عَزَلَ خَالِدًا عَمَّا کَانَ عَلَیْهِ وَوَلَّى أَبَا عُبَیْدَهَ بْنَ الْجَرَّاحِ. فَلَمْ یَزَلْ خَالِدٌ مَعَ أَبِی عُبَیْدَهَ فِی جُنْدِهِ یَغْزُو. وَکَانَ لَهُ بَلاءٌ وَغَنَاءٌ وَإِقْدَامٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ حَتَّى تُوُفِّیَ. رَحِمَهُ اللَّهُ. بِحِمْصَ سَنَهَ إِحْدَى وَعِشْرِینَ وَأَوْصَى إِلَى عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ. وَدُفِنَ فِی قَرْیَهٍ عَلَى مِیلٍ مِنْ حِمْصَ.)
[۲] منهاج الکرامه، صفحات ۱۶۴ و ۱۶۵ (أنه کان أشجع الناس، و بسیفه ثبتت قواعد الإسلام وتشیدت أرکان الإیمان، ما انهزم فی موطن قط ولا ضرب بسیفه إلا قط، وطالما کاشف الکرب عن وجه رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم ولم یفر کما فر غیره……)
[۳] منهاج السنه، جلد ۸، صفحات ۸۹ و ۹۰ (وَأَمَّا قَوْلُهُ: «بِسَیْفِهِ ثَبَّتَ قَوَاعِدَ الْإِسْلَامِ وَتَشَیَّدَتْ أَرْکَانُ الدِّینِ» فَهَذَا کَذِبٌ ظَاهِرٌ لِکُلِّ مَنْ عَرَفَ الْإِسْلَامَ، بَلْ سَیْفُهُ جُزْءٌ مِنْ أَجْزَاءٍ کَثِیرَهٍ، جُزْءٌ مِنْ أَجْزَاءِ أَسْبَابِ تَثْبِیتِ قَوَاعِدِ الْإِسْلَامِ، وَکَثِیرٌ مِنَ الْوَقَائِعِ الَّتِی ثَبَتَ بِهَا الْإِسْلَامُ لَمْ یَکُنْ لِسَیْفِهِ فِیهَا تَأْثِیرٌ، کَیَوْمِ بَدْرٍ: کَانَ سَیْفًا مِنْ سُیُوفٍ کَثِیرَهٍ وَقَدْ قَدَّمْنَا غَیْرَ مَرَّهٍ أَنَّ غَزَوَاتِ الْقِتَالِ کُلَّهَا کَانَتْ تِسْعَ غَزَوَاتٍ، وَعَلِیٌّ بَعْدَ مَوْتِ النَّبِیِّ – صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ – لَمْ یَشْهَدْ قِتَالَ الرُّومِ وَفَارِسَ، وَلَمْ یُعْرَفْ لِعَلِیٍّ غَزَاهٌ أَثَّرَ فِیهَا تَأْثِیرًا مُنْفَرِدًا کَثِیرًا عَنِ النَّبِیِّ – صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ – بَلْ کَانَ نَصْرُهُ فِی الْمَغَازِی تَبَعًا لِنَصْرِ رَسُولِ اللَّهِ – صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ. وَالْحُرُوبُ الْکِبَارُ الَّتِی کَانَ فِیهَا هُوَ الْأَمِیرَ ثَلَاثَهٌ: یَوْمُ الْجَمَلِ، وَالصِّفِّینُ، وَالنَّهْرَوَانُ. وَفِی الْجَمَلِ وَالنَّهْرَوَانِ کَانَ مَنْصُورًا ; فَإِنَّ جَیْشَهُ کَانَ أَضْعَافَ الْمُقَاتِلِینَ لَهُ، وَمَعَ هَذَا لَمْ یَسْتَظْهِرْ عَلَى الْمُقَاتِلِینَ لَهُ ، بَلْ مَا زَالُوا مُسْتَظْهِرِینَ عَلَیْهِ إِلَى أَنِ اسْتُشْهِدَ إِلَى کَرَامَهِ اللَّهِ وَرِضْوَانِهِ، وَأَمْرُهُ یَضْعُفُ، وَأَمْرُ الْمُقَاتِلِینَ لَهُ یَقْوَى.)
[۴] مروج الذهب، جلد ۲، صفحه ۲۴۴ (فقال عثمان: ……. وابعَث رجلاً له تَجربه بالحَرب وبصر بها قال عمر ومن هو؟ قال علی بن أبی طالب قال فالقِه وکلّمه وذاکِره ذلک، فهل تراه مسرعاً إلیه أو لا، فخرج عثمان فلقی عَلیّاً فذاکَره ذلک فأبى عَلیٌّ ذلک وکَرِهه)
[۵] کنز العرفان، جلد ۱، صفحه ۳۸۶ (کما قال الشافعیّ ما عرفنا أحکام البغاه إلّا من فعل علیّ علیهالسلام یرید فعله فی حرب البصره والشام والخوارج من أنّه لم یتبع مدبری أهل البصره والخوارج ولم یجهّز على جریحهم لأنّهم لیس لهم فئه وتبع مدبری أهل الشام وأجهز على جریحهم……) و همچنین شرح الأصول الخمسه، صفحه ١۴١ (و لهذا قال ابوحنیفه: لولا سیره امیرالمؤمنین فی اهل البغی ما کنا نعرف أحلامهم فعلى هذا یجب ان نقول فی هذا الباب )
[۶] الکافی (ط الإسلامیه)، جلد ۵، صفحه ۳۸ (فِی حَدِیثِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ جُنْدَبٍ عَنْ أَبِیهِ أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ص کَانَ یَأْمُرُ فِی کُلِّ مَوْطِنٍ لَقِینَا فِیهِ عَدُوَّنَا فَیَقُولُ: لَا تُقَاتِلُوا الْقَوْمَ حَتَّى یَبْدَءُوکُمْ فَإِنَّکُمْ بِحَمْدِ اللَّهِ عَلَى حُجَّهٍ وَ تَرْکُکُمْ إِیَّاهُمْ حَتَّى یَبْدَءُوکُمْ حُجَّهٌ لَکُمْ أُخْرَى فَإِذَا هَزَمْتُمُوهُمْ فَلَا تَقْتُلُوا مُدْبِراً وَ لَا تُجْهِزُوا عَلَى جَرِیحٍ وَ لَا تَکْشِفُوا عَوْرَهً وَ لَا تُمَثِّلُوا بِقَتِیلٍ.) و همچنین وقعه صفین، صفحات ۲۰۳ و ۲۰۴ ( نَصْرٌ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ وَ حَدَّثَنِی رَجُلٌ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُنْدَبٍ عَنْ أَبِیهِ أَنَّ عَلِیّاً ع کَانَ یَأْمُرُنَا فِی کُلِّ مَوْطِنٍ لَقِیَنَا مَعَهُ عَدُوَّهُ یَقُولُ لَا تُقَاتِلُوا الْقَوْمَ حَتَّى یَبْدَءُوکُمْ فَإِنَّکُمْ بِحَمْدِ اللَّهِ عَلَى حُجَّهٍ وَ تَرْکُکُمْ إِیَّاهُمْ حَتَّى یَبْدَءُوکُمْ حُجَّهٌ أُخْرَى لَکُمْ عَلَیْهِمْ فَإِذَا قَاتَلْتُمُوهُمْ فَهَزَمْتُمُوهُمْ فَلَا تَقْتُلُوا مُدْبِراً وَ لَا تُجْهِزُوا عَلَى جَرِیحٍ وَ لَا تَکْشِفُوا عَوْرَهً وَ لَا تُمَثِّلُوا بِقَتِیلٍ فَإِذَا وَصَلْتُمْ إِلَى رِحَالِ الْقَوْمِ فَلَا تَهْتِکُوا سِتْراً وَ لَا تَدْخُلُوا دَاراً إِلَّا بِإِذْنِی وَ لَا تَأْخُذُوا شَیْئاً مِنْ أَمْوَالِهِمْ إِلَّا مَا وَجَدْتُمْ فِی عَسْکَرِهِمْ وَ لَا تُهَیِّجُوا امْرَأَهً بِأَذًى (الا باذنی) وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْرَاضَکُمْ وَ تَنَاوَلْنَ أُمَرَاءَکُمْ وَ صُلَحَاءَکُمْ فَإِنَّهُنَّ ضِعَافُ الْقُوَى وَ الْأَنْفُسِ وَ الْعُقُولِ وَ لَقَدْ کُنَّا وَ إِنَّا لَنُؤْمَرُ بِالْکَفِّ عَنْهُنَّ وَ إِنَّهُنَّ لَمُشْرِکَاتٌ وَ إِنْ کَانَ الرَّجُلُ لَیَتَنَاوَلُ المَرْأَهَ فِی الْجَاهِلِیَّهِ بِالْهِرَاوَهِ أَوِ الْحَدِیدِ فَیُعَیَّرُ بِهَا عَقِبُهُ مِنْ بَعْدِهِ) و همچنین الکافی (ط الإسلامیه)، جلد ۵، صفحه ۳۹ (فِی حَدِیثِ مَالِکِ بْنِ أَعْیَنَ قَالَ: حَرَّضَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ص النَّاسَ بِصِفِّینَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ دَلَّکُمْ عَلى تِجارَهٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ وَ تُشْفِی بِکُمْ عَلَى الْخَیْرِ الْإِیمَانِ بِاللَّهِ وَ الْجِهَادِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ جَعَلَ ثَوَابَهُ مَغْفِرَهً لِلذَّنْبِ وَ مَساکِنَ طَیِّبَهً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌفَسَوُّوا صُفُوفَکُمْ کَالْبُنْیَانِ الْمَرْصُوصِ فَقَدِّمُوا الدَّارِعَ وَ أَخِّرُوا الْحَاسِرَ وَ عَضُّوا عَلَى النَّوَاجِدِ فَإِنَّهُ أَنْبَأُ لِلسُّیُوفِ عَلَى الْهَامِ وَ الْتَوُوا عَلَى أَطْرَافِ الرِّمَاحِ فَإِنَّهُ أَمْوَرُ لِلْأَسِنَّهِ وَ غُضُّوا الْأَبْصَارَ فَإِنَّهُ أَرْبَطُ لِلْجَأْشِ وَ أَسْکَنُ لِلْقُلُوبِ وَ أَمِیتُوا الْأَصْوَاتَ فَإِنَّهُ أَطْرَدُ لِلْفَشَلِ وَ أَوْلَى بِالْوَقَارِ وَ لَا تَمِیلُوا بِرَایَاتِکُمْ وَ لَا تُزِیلُوهَا وَ لَا تَجْعَلُوهَا إِلَّا مَعَ شُجْعَانِکُمْ فَإِنَّ الْمَانِعَ لِلذِّمَارِ وَ الصَّابِرَ عِنْدَ نُزُولِ الْحَقَائِقِ هُمْ أَهْلُ الْحِفَاظِ وَ لَا تُمَثِّلُوا بِقَتِیلٍ وَ إِذَا وَصَلْتُمْ إِلَى رِجَالِ الْقَوْمِ فَلَا تَهْتِکُوا سِتْراً وَ لَا تَدْخُلُوا دَاراً وَ لَا تَأْخُذُوا شَیْئاً مِنْ أَمْوَالِهِمْ إِلَّا مَا وَجَدْتُمْ فِی عَسْکَرِهِمْ وَ لَا تُهَیِّجُوا امْرَأَهً بِأَذًى وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْرَاضَکُمْ وَ سَبَبْنَ أُمَرَاءَکُمْ وَ صُلَحَاءَکُمْ فَإِنَّهُنَّ ضِعَافُ الْقُوَى وَ الْأَنْفُسِ وَ الْعُقُولِ وَ قَدْ کُنَّا نُؤْمَرُ بِالْکَفِّ عَنْهُنَّ وَ هُنَّ مُشْرِکَاتٌ وَ إِنْ کَانَ الرَّجُلُ لَیَتَنَاوَلُ الْمَرْأَهَ فَیُعَیَّرُ بِهَا وَ عَقِبُهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ أَهْلَ الْحِفَاظِ هُمُ الَّذِینَ یَحُفُّونَ بِرَایَاتِهِمْ وَ یَکْتَنِفُونَهَا وَ یَصِیرُونَ حِفَافَیْهَا وَ وَرَاءَهَا وَ أَمَامَهَا وَ لَا یُضَیِّعُونَهَا لَا یَتَأَخَّرُونَ……….) و همچنین العقد الفرید، جلد ۳، صفحه ۳۳۳ ( کانَ مُنادی عَلِیٍّ یَخرُجُ کُلَّ یَومٍ ویُنادی: أیُّهَا النّاسُ ، لا تُجهِزُنَّ عَلى جَریحٍ ، ولا تَتبَعُنَّ مُوَلِّیا ، ولا تَسلُبُنَّ قَتیلاً ، ومَن ألقى سِلاحَهُ فَهُوَ آمِنٌ)
[۷] اخبار الطوال،صفحه ۲۱۵ (وسارَ الحُسَینُ علیه السلام مِن قَصرِ بَنی مُقاتِلٍ ، ومَعَهُ الحُرُّ بنُ یَزیدَ ، کُلَّما أرادَ أن یَمیلَ نَحوَ البادِیَهِ مَنَعَهُ ، حَتَّى انتَهى إلَى المَکانِ الَّذی یُسَمّى «کَربَلاءَ» ، فَمالَ قَلیلاً مُتَیامِنا ، حَتَّى انتَهى إلى نِینَوى ، فَإِذا هُوَ بِراکِبٍ عَلى نَجیبٍ ، مُقبِلٍ مِنَ القَومِ ، فَوَقَفوا جَمیعا یَنتَظِرونَهُ ، فَلَمَّا انتَهى إلَیهِم سَلَّمَ عَلَى الحُرِّ ، ولَم یُسَلِّم عَلَى الحُسَینِ علیه السلام . ثُمَّ ناوَلَ الحُرَّ کِتابا مِن عُبَیدِ اللّه ِ بنِ زِیادٍ ، فَقَرَأَهُ ، فَإِذا فیهِ : أمّا بَعدُ ، فَجَعجِع بِالحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ وأصحابِهِ بِالمَکانِ الَّذی یُوافیکَ کِتابی ، ولا تُحِلَّهُ إلّا بِالعَراءِ عَلى غَیرِ خَمَرٍ ولا ماءٍ ، وقَد أمَرتُ حامِلَ کِتابی هذا أن یُخبِرَنی بِما کانَ مِنکَ فی ذلِکَ ، وَالسَّلامُ . فَقَرَأَ الحُرُّ الکِتابَ ، ثُمَّ ناوَلَهُ الحُسَینَ علیه السلام ، وقالَ : لا بُدَّ مِن إنفاذِ أمرِ الأَمیرِ عُبَیدِ اللّه ِ بنِ زِیادٍ ، فَانزِل بِهذَا المَکانِ ، ولا تَجعَل لِلأَمیرِ عَلَیَّ عِلَّهً . فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام : تَقَدَّم بِنا قَلیلاً إلى هذِهِ القَریَهِ الَّتی هِیَ مِنّا عَلى غَلوَهٍ، وهِیَ الغاضِرِیَّهُ ، أو هذِهِ الاُخرَى الَّتی تُسَمَّى «السَّقَبَهَ» ، فَنَنزِل فی إحداهُما . قالَ الحُرُّ : إنَّ الأَمیرَ کَتَبَ إلَیَّ أن اُحِلَّکَ عَلى غَیرِ ماءٍ ، ولا بُدَّ مِنَ الاِنتِهاءِ إلى أمرِهِ . فَقالَ زُهَیرُ بنُ القَینِ لِلحُسَینِ علیه السلام : بِأَبی واُمّی یَابنَ رَسولِ اللّه ِ ! وَاللّه ِ لَو لَم یَأتِنا غَیرُ هؤُلاءِ لَکانَ لَنا فیهِم کِفایَهٌ ، فَکَیفَ بِمَن سَیَأتینا مِن غَیرِهِم ؟ فَهَلُمَّ بِنا نُناجِز هؤُلاءِ ؛ فَإِنَّ قِتالَ هؤُلاءِ أیسَرُ عَلَینا مِن قِتالِ مَن یَأتینا مِن غَیرِهم . قالَ الحُسَینُ علیه السلام : فَإِنّی أکرَهُ أن أبدَأَهُم بِقِتالٍ حَتّى یَبدَأوا . فَقالَ لَهُ زُهَیرٌ : فَهاهُنا قَریَهٌ بِالقُربِ مِنّا عَلى شَطِّ الفُراتِ ، وهِیَ فی عاقُولٍ حَصینَهٍ ، الفُراتُ یُحدِقُ بِها إلّا مِن وَجهٍ واحِدٍ . قالَ الحُسَینُ علیه السلام : ومَا اسمُ تِلکَ القَریَهِ ؟ قالَ : العَقرُ .قالَ الحُسَینُ علیه السلام : نَعوذُ بِاللّه ِ مِنَ العَقرِ. فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام لِلحُرِّ : سِر بِنا قَلیلاً ، ثُمَّ نَنزِلُ . فَسارَ مَعَهُ حَتّى أتَوا کَربَلاءَ ، فَوَقَفَ الحُرُّ وأصحابُهُ أمامَ الحُسَینِ علیه السلام ، ومَنَعوهُم مِنَ المَسیرِ ، وقالَ : اِنزِل بِهذَا المَکانِ فَالفُراتُ مِنکَ قَریبٌ . قالَ الحُسَینُ علیه السلام : ومَا اسمُ هذَا المَکانِ ؟ قالوا لَهُ : کَربَلاءُ . قالَ : ذاتُ کَربٍ وبَلاءٍ ، ولَقَد مَرَّ أبی بِهذَا المَکانِ عِندَ مَسیرِهِ إلى صِفّینَ ، وأنَا مَعَهُ ، فَوَقَفَ ، فَسَأَلَ عَنهُ ، فَاُخبِرَ بِاسمِهِ ، فَقالَ : «هاهُنا مَحَطُّ رِکابِهِم ، وهاهُنا مُهَراقُ دِمائِهِم» ، فَسُئِلَ عَن ذلِکَ ، فَقالَ : «ثَقَلٌ لِالِ بَیتِ مُحَمَّدٍ یَنزِلونَ هاهُنا». ثُمَّ أمَرَ الحُسَینُ علیه السلام بِأَثقالِهِ ، فَحُطَّت بِذلِکَ المَکانِ یَومَ الأَربِعاءِ ، غُرَّهَ المُحَرَّمِ مِن سَنَهِ إحدى وسِتّینَ)
[۸] وقعه صفین، صفحات ۲۰۳ و ۲۰۴ (نَصْرٌ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ وَ حَدَّثَنِی رَجُلٌ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُنْدَبٍ عَنْ أَبِیهِ أَنَّ عَلِیّاً ع کَانَ یَأْمُرُنَا فِی کُلِّ مَوْطِنٍ لَقِیَنَا مَعَهُ عَدُوَّهُ یَقُولُ لَا تُقَاتِلُوا الْقَوْمَ حَتَّى یَبْدَءُوکُمْ فَإِنَّکُمْ بِحَمْدِ اللَّهِ عَلَى حُجَّهٍ وَ تَرْکُکُمْ إِیَّاهُمْ حَتَّى یَبْدَءُوکُمْ حُجَّهٌ أُخْرَى لَکُمْ عَلَیْهِمْ فَإِذَا قَاتَلْتُمُوهُمْ فَهَزَمْتُمُوهُمْ فَلَا تَقْتُلُوا مُدْبِراً وَ لَا تُجْهِزُوا عَلَى جَرِیحٍ وَ لَا تَکْشِفُوا عَوْرَهً وَ لَا تُمَثِّلُوا بِقَتِیلٍ فَإِذَا وَصَلْتُمْ إِلَى رِحَالِ الْقَوْمِ فَلَا تَهْتِکُوا سِتْراً وَ لَا تَدْخُلُوا دَاراً إِلَّا بِإِذْنِی وَ لَا تَأْخُذُوا شَیْئاً مِنْ أَمْوَالِهِمْ إِلَّا مَا وَجَدْتُمْ فِی عَسْکَرِهِمْ وَ لَا تُهَیِّجُوا امْرَأَهً بِأَذًى (الا باذنی) وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْرَاضَکُمْ وَ تَنَاوَلْنَ أُمَرَاءَکُمْ وَ صُلَحَاءَکُمْ فَإِنَّهُنَّ ضِعَافُ الْقُوَى وَ الْأَنْفُسِ وَ الْعُقُولِ وَ لَقَدْ کُنَّا وَ إِنَّا لَنُؤْمَرُ بِالْکَفِّ عَنْهُنَّ وَ إِنَّهُنَّ لَمُشْرِکَاتٌ وَ إِنْ کَانَ الرَّجُلُ لَیَتَنَاوَلُ المَرْأَهَ فِی الْجَاهِلِیَّهِ بِالْهِرَاوَهِ أَوِ الْحَدِیدِ فَیُعَیَّرُ بِهَا عَقِبُهُ مِنْ بَعْدِهِ.)
[۹] وقعه صفین، صفحه ۱۵۳ (فَأَرْسَلَ عَلِیٌّ إِلَى الْأَشْتَرِ فَقَالَ: «یَا مَالِ إِنَّ زِیَاداً وَ شُرَیْحاً أَرْسَلَا إِلَیَّ یُعْلِمَانِی أَنَّهُمَا لَقِیَا أَبَا الْأَعْوَرِ السُّلَمِیَّ فِی جُنْدٍ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ بِسُورِ الرُّومِ فَنَبَّأَنِی الرَّسُولُ أَنَّهُ تَرَکَهُمْ مُتَوَاقِفِینَ فَالنَّجَاءَ إِلَى أَصْحَابِکَ النَّجَاءَ فَإِذَا أَتَیْتَهُمْ فَأَنْتَ عَلَیْهِمْ وَ إِیَّاکَ أَنْ تَبْدَأَ الْقَوْمَ بِقِتَالٍ إِلَّا أَنْ یَبْدَءُوکَ حَتَّى تَلْقَاهُمْ وَ تَسْمَعَ مِنْهُمْ وَ لَا یَجْرِمَنَّکَ شَنَآنُهُمْ عَلَى قِتَالِهِمْ قَبْلَ دُعَائِهِمْ وَ الْإِعْذَارِ إِلَیْهِمْ مَرَّهً بَعْدَ مَرَّهٍ وَ اجْعَلْ عَلَى مَیْمَنِتَک زِیَاداً وَ عَلَى مَیْسَرَتِکَ شُرَیْحاً وَ قِفْ بَیْنَ أَصْحَابِکَ وَسَطاً وَ لَا تَدْنُ مِنْهُمْ دُنُوَّ مَنْ یُرِیدُ أَنْ یُنْشِبَ الْحَرْبَ وَ لَا تَبَاعَدْ مِنْهُمْ تَبَاعُدَ مَنْ یَهَابُ الْبَأْسَ حَتَّى أَقْدَمَ عَلَیْکَ فَإِنِّی حَثِیثُ السَّیْرِ إِلَیْکَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ»)
[۱۰] وقعه صفین، صفحه ۳۶۹ و همچنین شرح نهج البلاغه، جلد ۸، صفحات ۴۶-۴۵ (قال عمر : وحدثنی مجالد ، عن الشعبی ، عن زیاد بن النضر الحارثی وکان على مقدمه علی ، قال : شهدت مع علی بصفین ، فاقتتلنا ثلاثه أیام وثلاث لیال ، حتى تکسرت الرماح ، ونفدت السهام ، ثم صرنا إلى المسایفه فاجتلدنا بها إلى نصف اللیل ، حتى صرنا نحن وأهل الشام فی الیوم الثالث یعانق بعضنا بعضا ، وقد قاتلت لیلتئذ بجمیع السلاح ، فلم یبق شیء من السلاح إلا قاتلت به ، حتى تحاثینا بالتراب ، وتکادمنا (بالأفواه) ، حتى صرنا قیاما ینظر بعضنا إلى بعض ما یستطیع واحد من الفریقین ینهض إلى صاحبه ولا یقاتل. فلما کان نصف اللیل من اللیله الثالثه انحاز معاویه وخیله من الصف ، وغلب علی علیهالسلام على القتلى فی تلک اللیله ، وأقبل على أصحاب محمد صلى الله علیه وأصحابه فدفنهم ، وقد قتل کثیر منهم ، وقتل من أصحاب معاویه أکثر ، وقتل فیهم تلک اللیله شمر بن أبرهه ، وقتل عامه من أصحاب علی یومئذ)
[۱۱] مناقب لإبن شهرآشوب، جلد۲، صفحه ۱۲۳ (قَالَ امیرالمؤمنین علیه السلام: مَا تَرَکْتُ صَلَاهَ اللَّیْل مُنْذُ سَمِعْتُ قَوْلَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله صَلَاهُ اللَّیْلِ نُورٌ فَقَالَ ابْنُ الْکَوَّاءِ وَ لَا لَیْلَهَ الْهَرِیرِ؟ قَالَ: وَ لَا لَیْلَهَ الْهَرِیرِ.)
[۱۲] الغارات، جلد ۱، صفحه ۳۳۳ (قالَ عَبدُ اللّه بنُ قَعینٍ أتَیتُ أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام فَأَخبَرتُهُ بِما سَمِعتُ مِنَ الخِرّیتِ وما قُلتُ لِابنِ عَمِّهِ وما رَدَّ عَلَیَّ فَقالَ علیه السلام دَعهُ ، فإِن قَبِلَ الحَقَّ ورَجَعَ عَرَفنا ذلِکَ لَهُ وقَبِلناهُ مِنهُ ؛ وإن أبى طَلَبناهُ فَقُلتُ: یا أمیرَ المُؤمِنینَ فَلِمَ لا تَأخُذُهُ الآنَ فَتَستَوثِقَ مِنهُ ؟ فَقالَ ع : إنّا لَو فَعَلنا هذا لِکُلِّ مَن نَتَّهِمُهُ مِنَ النّاسِ مَلَأنَا السُّجونَ مِنهُم ، ولا أرانی یَسَعُنِی الوُثوبُ عَلَى النّاسِ وَالحَبسُ لَهُم وعُقوبَتُهُم حَتّى یُظهِروا لَنَا الخِلافَ)
[۱۳] الغارات، جلد ۱، صفحه ۳۵۴ (و أقام معقل بن قیس بأرض الأهواز و کتب الى علیّ علیه السّلام معی بالفتح (و کنت أنا الّذی قدم بالکتاب علیه) و کان فی الکتاب: بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم، لعبد اللَّه علیّ أمیر المؤمنین من معقل بن قیس، سلام علیک فانّی أحمد إلیک اللَّه الّذی لا إله إلّا هو، أمّا بعد فانّا لقینا المارقین و قد استظهروا علینا بالمشرکین فقتلنا منهم ناسا کثیرا و لم نتعدّ فیهم سیرتک، فلم نقتل منهم مدبرا و لا أسیرا، و لم نذفّف منهم على جریح، و قد نصرک اللَّه و المسلمین، و الحمد للَّه ربّ العالمین، و السّلام.)
[۱۴] قسمتی از دعای ندبه (اللَّهُمَّ أَنْتَ کَشَّافُ الْکُرَبِ وَ الْبَلْوَى وَ إِلَیْکَ أَسْتَعْدِی فَعِنْدَکَ الْعَدْوَى وَ أَنْتَ رَبُّ الْآخِرَهِ وَ الدُّنْیَا [الْأُولَی] فَأَغِثْ یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ عُبَیْدَکَ الْمُبْتَلَى وَ أَرِهِ سَیِّدَهُ یَا شَدِیدَ الْقُوَى وَ أَزِلْ عَنْهُ بِهِ الْأَسَى وَ الْجَوَى وَ بَرِّدْ غَلِیلَهُ یَا مَنْ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى وَ مَنْ إِلَیْهِ الرُّجْعَى وَ الْمُنْتَهَى اللَّهُمَّ وَ نَحْنُ عَبِیدُکَ التَّائِقُونَ [الشَّائِقُونَ ] إِلَى وَلِیِّکَ الْمُذَکِّرِ بِکَ وَ بِنَبِیِّکَ خَلَقْتَهُ لَنَا عِصْمَهً وَ مَلاذا وَ أَقَمْتَهُ لَنَا قِوَاما وَ مَعَاذا وَ جَعَلْتَهُ لِلْمُؤْمِنِینَ مِنَّا إِمَاما فَبَلِّغْهُ مِنَّا تَحِیَّهً وَ سَلاما)
[۱۵] مروج الذهب،جلد ۲، صفحه ۴۱۸ (مَضَى الحارِثُ بنُ راشِدٍ النّاجی فی ثَلاثِمِئَهٍ مِنَ النّاسِ فَارتَدّوا إلى دینِ النَّصرانِیَّهِ…. فَسَرَّحَ إلَیهِم عَلِیٌّ مَعقِلَ بنَ قَیسٍ الرِّیاحِیَّ ، فَقَتَلَ الحارِثَ ومَن مَعَهُ مِنَ المُرتَدّینَ بِسَیفِ البَحرِ ، وسَبى عِیالَهُم وذَراریَهُم ، وذلِکَ بِساحِلِ البَحرَینِ ، فَنَزَلَ مَعقِلُ بنُ قَیسٍ بَعضَ کُوَرِ الأَهوازِ بِسَبیِ القَومِ ، وکانَ هُنالِکَ مَصقَلَهُ بنُ هُبَیرَهَ الشَّیبانِیُّ عامِلاً لِعَلِیٍّ ، فَصاحَ بِهِ النِّسوَهُ : اُمنُن عَلَینا ، فَاشتَراهُم بِثَلاثِمِئَهِ ألفِ دِرهَمٍ وأعتَقَهُم ، وأدّى مِنَ المالِ مِئَتَی ألفٍ وهَرَبَ إلى مُعاوِیَهَ . فَقالَ عَلِیٌّ : قَبَّحَ اللّه ُ مَصقَلَهَ ! فَعَلَ فِعلَ السَّیِّدِ ، وفَرَّ فِرارَ العَبدِ ، لَو أقامَ أخَذنا ما قَدَرنا عَلى أخذِهِ ؛ فَإِن أعسَرَ أنظَرناهُ ، وإن عَجِزَ لَم نَأخُذهُ بِشَیءٍ . وأنفَذَ العِتقَ. وفی ذلِکَ یَقولُ مَصقَلَهُ بنُ هُبَیرَهٍ ، مِن أبیاتٍ: تَرکتُ نِساءَ الحَیِّ بَکرِ بنِ وائِلٍ وأعتَقتُ سَبیا مِن لُؤَیِّ بنِ غالِبِ — وفارَقتُ خَیرَ النّاسِ بَعدَ مُحَمَّدٍ لِمالٍ قَلیلٍ لا مَحالَهَ ذاهِبِ)
[۱۶] نهج البلاغه، خطبه ۵۵ (وَاللّه ِ ما دَفَعتُ الحَربَ یَوما إلّا وأنَا أطمَعُ أن تَلحَقَ بی طائِفَهٌ ، فَتَهتَدِیَ بی وتَعشُوَ إلى ضَوئی ، وذلِکَ أحَبُّ إلَیَّ مِن أن أقتُلَها عَلى ضَلالِها ، وإن کانَت تَبوءُ بِآثامِها)
[۱۷] الإمام علی صوت العداله الإنسانیه، جلد ۵، صفحه ۲۱۳
پاسخ دهید