حجت الاسلام کاشانی روز یکشنبه مورخ ۳۰ خرداد ماه ۱۴۰۰ در برنامه تلویزیونی «سمت خدا» شبکه سوم سیما حضور یافتند و به ادامه بحث پیرامون موضوع «شناخت امیرالمومنین صلوات الله علیه از کتاب شریف نهج البلاغه» به گفتگو پرداختند که مشروح این برنامه تقدیم حضورتان می گردد.
برای مشاهده و دریافت بسته مستندات این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
شریعتی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم» سلام میکنم خدمت عزیزانم. خانمها و آقایان پیشاپیش عید میلاد باسعادت امام رئوف را محضر یکایک شما عزیزان تبریک و شادباش میگویم. به سمت خدای امروز خیلی خوش آمدید. با احترام و با افتخار همراه شما هستیم.
حجت الاسلام کاشانی: بسم الله الرحمن الرحیم. محضر حضرتعالی و بینندگان عزیز عرض سلام و ادب و احترام دارم و امیدوارم لطف و عنایت حضرت رضا (ص) و حضرت فاطمه معصومه (س) در دنیا و آخرت به صورت محسوس شامل حال همهی شما شود و عنایتشان از سر ما انشاءالله کم و کوتاه نشود.
شریعتی: انشاءالله. این بشارت را هم بدهم که فردا و پسفردا انشاءالله از مشهد مقدس به روی ماه شما سلام خواهیم کرد. در محضر حاج آقای فرحزاد و آقای دکتر رفیعی خواهیم بود و دعاگو و نائبالزیارهی شما و تمام مخاطبان جان انشاءالله خواهیم بود. خدمت شما خواهیم بود با بحث امروز.
حجت الاسلام کاشانی: عرائض ما حول کتاب شریف نهج البلاغه به عنوان یکی از مهمترین منابع شناخت امیرالمؤمنین(س) بود. نکاتی مختصر تقدیم شد و یکی دو نکته دیگر هم باید عرض کنم تا کم کم وارد متن هم بتوانیم بشویم. یکی از نکات خیلی مهم این است که همانطور که توضیح دادیم چون کتاب شریف نهج البلاغه کتاب جامعی نیست. توضیح می دهم یعنی چه. و نویسنده ی آن هم که یک شخصیت برجسته ای است نمی خواست مثلاً ابواب یک موضوعی را منسجم مطرح کند. بلکه او می خواسته یک تابلوی عظیمی در برابر همگان قرار بدهد از عظمت هنرمردی امیرالمؤمنین. ما که گاهی راجع به اعتبار بعضی از خطب منسوب به حضرت بحث می کنیم نظرمان به این شکل است که اگر من را ببرید در مثلاً حراج هنری تهران یا فلان کشورخارجی که آثار را قیمت گذاری می کنند، یک تابلوی نقاشی هم گذاشته اند نمی دانیم پول آن یک میلیون دلار است، صد میلیون دلار پول آن هست. این را من نمی توانم تشخیص بدهم اما زیبایی آن را تشخیص می دهم. یعنی هر کس به نهج البلاغه برسد این زیبایی و عظمت را می یابد. حالا اینکه مثلاً فرض کنیم کدام از امیرالمؤمنین متواتر است و کدام نیست آن بحث دیگری است که اهل آن باید روی آن گفتگو کنند. نکته اینجاست که چون سید رضی کاری کرده است که کارستان است. همه ی منابع روایی ما از اهل بیت هستند اما نمی گوییم کتاب کافی امام صادق (ع). کتاب کافی شاید بیش از نصف آن از امام صادق (ع) باشد ولی ما نمی گوییم کافی امام صادق. یعنی چند برابر از نظر تعداد صفحات بیش از نهج البللاغه برای امام صادق دارد ولی ما نمی گوییم کافی امام صادق. نمی گوییم مثلاً تحف العقول رسول الله. این را نمی گوییم. حالا چرا نهج البلاغه را بیش از سید رضی به امیرالمؤمنین می شناسیم؟ خب این کتاب از این جهت با بقیه ی کتاب های روایی فرقی ندارد. روایت از امیرالمؤمنین است جمع آوری کرده ایم. چرا؟ علت این است که انقدر خوب گزینش کرده است. بین آن چیزهایی که به امیرالمؤمنین منصوب بوده است یک هنرمند بلاتشبیه مثل آن داور آن حراجی هنری یک کسی بیاید بگوید این اصل است. البته بنده نمی خواهم بگویم همه ی جملات نهج البلاغه در یک سطح هستند ولی بالاخره یک هنرمند تراز یک، یک شاعر فرهیخته مثل سید رضی وقتی آمده نهج البلاغه را خواسته جمع کند، خطبه ها را یکی یکی از این طرف و آن طرف برداشته، چنان خلاصه مجموعه ی شگفت انگیزی شده است. خیلی ها قبل از بررسی اینکه این خطبه برای حضرت هست یا نه، مثل بقیه ی کتاب ها، مثل کافی و دیگران که این کار را می کنند می گویند نهج البلاغه ی امیرالمؤمنین. حتی ممکن است بعضی ها خیال کنند حضرت این کتاب را نوشته است. این گوشه ای از آثار حضرت است. این هنر گزینش نویسنده بوده است. این هنر گزینش نویسنده یک نکته دارد که اگر ندانیم خطرناک است و آن هم این است که نویسنده، سید رضی گزینش کرده ما بنشینیم پای کلمات منصوب به امیرالمؤمنین اما نمی خواسته برای همه ی موضوعاتی که از حضرت مطلب صادر شده حتماً اینجا جمله ای باشد. یا جامع باشد. لذا اگر کسی خیال کند می خواهد مثلاً ببینید امیرالمؤمنین راجع به سقیفه چه فرموده است، امیرالمؤمنین راجع به حضرت زهرا چه فرموده، امیرالمؤمنین راجع به امام حسن و امام حسین (ع) چه فرموده است و… فقط کافی نیست به نهج البلاغه نگاه کند. چون نویسنده دنبال این نبوده است که کلمات امیرالمؤمنین راجع به امام حسین (ع) یا راجع به حضرت زهرا یا موضوعات دیگر را، همه را یکجا جمع کند. نهج البلاغه نمونه آماری برای کلمات حضرت نیست که بگوییم نهج البلاغه را نگاه می کنیم ببینیم خلافت از دیدگاه نهج البلاغه. چرا روی خلافت تأکید می کنم؟ چون یک آقای بزرگواری که از اساتیدم در حوزه هست یک وقتی می خواسته بحث کند و من دیدم به این چون توجه ندارد وارد این مغالطه شده است. می گوید که من می خواهم ببینم نظر امیرالمؤمنین راجع به خلافت، مشروعیت دستگاه خلافت، کیفیت حاکم شدن یک نفر، رابطه اش با مردم، اینها چیست. و من چون فرصت نیست به نهج البلاغه اکتفا می کنم. بعد یک بخشهایی از این موضوعات در نهج البلاغه خیلی پررنگ است. آن رابطه مردم و حاکم و اینها پررنگ است چون خطبه های حضرت در حین حکومت هست. اما مباحث اولیه ی ماجرای بعد از عروج ملکوتی رسول خدا در نهج البلاغه به آن جهاتی که عرض می کردیم که سید می خواسته همه ی فرق راحت از این کتاب استفاده کنند کمتر مطلب آمده است و ایشان می گفت همانطور که می بینید در نهج البلاغه مثلاً به این موضوع کمتر اشاره شده شاید این به خاطر کم بودن اهمیت آن است. اشکال کجاست؟ اشکال آنجاست که فکر کرده نهج البلاغه راجع به همه ی موضوعات جامع بحث کرده است در حالی که ما در چند هفته هی تأکید کردیم که نهج البلاغه قرار نبوده موضوع خاصی را القا کند.
شریعتی: آن جلسه ای که شما گفتید محور جمع آوری نهج البلاغه بلاغت حضرت بوده من تکلیفم با نهج البلاغه روشن شد.
حجت الاسلام کاشانی: دقیقاً. یعنی نباید برویم بگوییم خب… اگر می خواهیم ببینیم امیرالمؤمنین (س) راجع به یک موضوع خاصی چه فرموده باید تمام آثار منصوب به حضرت را بعد از اعتبارسنجی ببینیم. تازه ممکن است بعضی ها به ما نرسیده باشند. اما از یک کتاب مختصر بسیار دو درباری مثل نهج البلاغه نباید توقع جامعیت در یک موضوع داشته باشیم. یعنی حضرت راجع به مرگ خیلی کلمات عجیبی در نهج البلاغه دارد. شگفت انگیز. بارها می شود آدم وقتی کلمات حضرت را می خواند اشک از چشم آدم جاری می شود، آدم احساس خوف می کند. دلش می خواهد توبه کند. برای غیرشیعیان هم این حالت رخ داده است. مکرر در حالاتشان نوشته اند که فلان خطبه را خواندم حالم عوض شد. اما حضرت راجع به مرگ و ابعاد آن مفصل و مکرر جاهای دیگری هم فرمودند. یعنی می خواهیم نگاه جامع امیرالمؤمنین به همه ی ابعاد را ببینم اولاً باید نگاه جامع اهل بیت را به آن موضوع ببینیم چون ما از همه ی ائمه به صورت مجموعه ی بهم پیوسته ی تکمیلی چون فرصت شده صحبت کنند باید مطلب را ببینیم و برای ما بین… در آن روایت هست که اولنا محمد، اوسطنا محمد، آخرنا محمد (ص) همه شان مثل هم هستند. کلنا محمد. این که یک کتاب را برداریم بعد خیال کنیم همه ی حرف ها اینجا هست نه. این همه ی حرف های امیرالمؤمنین نیست. لذا به این باید خیلی توجه کرد. نکته ی بعدی هم این است که چون کتاب نهج البلاغه یک کتابی است که بخش زیادی از آن تم تاریخی دارد و فضای گزارشهای تاریخی است. علما در موضوعات تاریخی نحوه ی سخت گیری شان نسبت به یک متن متفاوت با یک اعتقاد یا حکم شرعی است وقتی می خواهد صادر شود. لذا ممکن است بعضی از گزاره هایی که از سید رضی نقل شده مصدر آن اصلاً در کتب شیعه نباشد. یا ندانیم کجاست یا در منابع غیرشیعه باشد. لذا باید به همه ی این جهات توجه کنیم وقتی می خواهیم وارد شویم و ما وقتی می خواهیم یک عبارتی را ببینیم چند هفته پیش راجع به عظمت مرحوم علامه مجلسی و کتاب بحار که صحبت می کردیم آنجا عرض کردم ما وقتی می خواهیم ببینیم نظر معصوم راجع به یک موضوع چیست به هیچ وجه به یک روایت و یک خطبه نباید اکتفا کنیم. بلکه باید جامع آن موضوع، خانواده ی آن روایت و مضمون های نزدیک به آن را کنار هم جمع کنیم، از مجموعه ی آن برداشت کنیم و طبعاً برداشت حجیت آور هم دست عالمی است که فرهیخته است و کارش این است. ما همان که عرض کردم. ما آن تابلو را می بینیم لذت می بریم، مست می شویم. واقعاً کسی با آثار امیرالمؤمنین، منصوب به حضرت، نهج البلاغه آشنا شود نگاه کند گاهی سرش سوت می کشد ولی جای مباحث علمی هم سر جایش هست. چون دو روز گذشته از یک فضای پرتنش سیاسی که الحمدلله به لطف حضور مردمی که سختی زیاد کشیده بودند ولی باز هم پای صحنه آمدند و در انتخابات شرکت کردند و امیدوارم ان شاءالله این دوره بشود راحت مسئولین را نقد کرد. امیدواریم دوره ای باشد که مسئولین نگویند نگذاشتند، نشد، توان مان نبود، اختیاراتمان کم بود. من بارها در حضور منتخب مردم سخنرانی کردم. یک ویژگی خوبی که دارد این است که توقع ندارد مجیز او را بگویند و شاید هر جلسه من به عنوان ادب مهربانی با یک دوست اتفاقاً سعی کردم اشکالی یا تذکری هم بدهم با اینکه در سخنرانی معمولاً عادت به تذکر دادن ندارم ولی برای اینکه ایشان همیشه مسئولیت داشته و من سعی کردم خیانت نکنم به آن جایگاه. دیدم که الآن هم می شود نشست پای تذکرات امیرالمؤمنین (س) درباره رفتار حاکمان با مردم. الحمدلله سعه ی صدر ایشان بالا است و امیدواریم خداوند به ایشان سعه ی صدری بدهد که تمام هشتاد و چند میلیون ایرانی را ولی نعمت خودش ببیند. ان شاءالله هم هست. امیدواریم، دعا می کنیم خدا به ایشان سعه ی صدر بدهد یک آرامشی به جامعه برگردد، دل مردم شاد شود و سال بعد، دو سال بعد اگر همدیگر را دیدیم احساس رضایت کنیم نه خدای ناکرده مثل دوره هایی که گاهی مردم از یک نفر خسته می شوند، بعدی که می آید یک کاری می کند که دلشان برای قبلی تنگ می شود. امیدواریم ان شاءالله که این دوره ای که تنشها آنطوری نبود و خد ارا شکر دعواهای غیراخلاقی زمینه هایش هم کم شده بود، امیدواریم ان شاءالله وضع مردم جابه جا شود. خوشی مؤمنانه بین مردم زیاد شود. گاهی ممکن است مردم بیایند در خیابان بزن و بکوب هم بکنند ولی دلشان خوش نیست. (الا بذکر الله تطمئن القلوب) جامعه ای که در آن یاد خدا هست آرامش و اطمینان نفس دارد و آرامش و اطمینان نفس ما زمانی است که بین طبقه ی حاکمان و عموم مردم یک رابطه ای محکم برادرانه، ارتباط نزدیک، بدون پرده باشد. حالا ما این را می فهمیم که بعضی از این فضاها به جهات امنیتی ظاهراً در ایام قوه قضاییه هستیم و شهادت شهید بهشتی رحمه الله علیه. بالاخره ما شهید بهشتی از دست دادیم و مثل شهید بهشتی. تبعاً نباید داشته هایمان را به راحتی به فنا بدهیم. درست است که شهید می شوند برای خودشان خوب است ولی ما آسیب می خوریم. اما این نباید به این سمت برود که مردم نتوانند حرف بزنند، سید القوم خادمهم را ببینیم. شعار داده شده ما امیدواریم به جای شعار بیشتر عمل ببینیم و همه ی ما ان شاءالله کمک کنیم که آرامش به جامعه ما برگردد و مردمی که خسته شدند ان شاءالله از سختی روزگار یک نفسی بکشند. برویم سراغ امیرالمؤمنین (ع) سخنان فراوانی از حضرت در این رابطه هست. آنقدر از آن را که فرصت کنیم از این کتاب شریف نهج البلاغه با هم می خوانیم. نکات حاشیه ای هم زیاد دارد من سعی می کنم زیاد حاشیه نزنم. یک بخشی از آن یک متنی است خطبه ی ۱۶۲ تا ۱۶۳ یا ۱۶۴٫ به بینندگانم عرض می کنم که خطبه های نهج البلاغه شماره مشترک ندارد. چرا؟ چون نسخه های خطی نهج البلاغه خیلی زیاد است. اگر فرصت بود توضیح بدهم خیلی بحث جالب و علمی ای بود. یکی از این خطبه ها که منسوب به امیرالمؤمنین است و بخشهای زیادی از آن در تاریخ طبری آمده است در جاهای دیگر زیاد ندیدیم. کجاست؟ چون سید رضی به کتاب هایی دسترسی داشته است که ما نداریم و بعضی از مصادر او را نمی دانیم کجاست. این خطبه ای که می خواهم یک بخشهایی از آن را بخوانم، بخشهایی از آن در تاریخ طبری آمده است و من هم به همین منصوب به امیرالمؤمنین اکتفا می کنم وارد نکات فنی آن نمی شود. مردم از حاکم قبلی ناراحت بودند حالا بنده الآن قصد هیچ تشبیهی نه فرد فعلی را و نه رئیس جمهور قبلی را تطبیق تاریخی نمی خواهم بدهم. اگر هم در کلام من فحوا و رایحه ی تطبیق بود، همه را خودم تکذیب می کنم. بحث این است که ببینید حضرت چه می فرمایند. مردم از دست بعضی از سخت گیری ها و بدرفتاری ها و مال مردمخوردن و تندخویی ها و بی احترامی ها به مردم خسته شده بودند. امیرالمؤمنین هم بیرون شهر زندگی می کرد. قبل از اینکه به حکومت برسد. یعنی یک جورایی حضرت را از شهر را بیرون کرده بودند و این هم از آن تلخی های تاریخ است که حکومتی چنان بی لیاقت بشود که حضور امیرالمؤمنین را در مدینه به ضرر خودش ببیند. خلاصه حضرت بیرون بود ولی مردم در اذیت بودند. آمدند به آن حاکم اعتراض کنند سراغ امیرالمؤمنین رفتند که شما بیا سفیر ما شو، بیا برو با او حرف بزن. چون ممکن بود اگر مردم بروند حرف بزنند، اعتراض کنند یا کتک بخورن یا کشته شوند. یکی از اشتباهاتی که آن فرد و تیم او قبل از امیرالمؤمنین داشتند این بود که با معترضان به بدترین شکل برخورد می کردند. البته نه بدترین شکل مثل دوره ی بنی امیه و بنی عباس ولی آن موقع عادت نداشت کسی که یک نفر بیاید به حق نهی از منکر کند کتک بخورد. فاصله تا پیامبر هنوز بیست و چند سال بود. عادت نکرده بودند که زمان رسول خدا پیغمبری که معصوم بود اگر یک کسی متوجه نمی شد می آمد حتی اعتراض می کرد، حضرت روی نگاه تربیتی شان می فهمیدیم نمی داند اوضاع چیست با او نرم برخورد می کرد. عادت نداشتند. کم کم این عادت شده بود که اگر کسی بیاید حرف بزند تمسخر شود، کتک بخورد. حتی افراد صاحب نام برجسته ای مثل مقداد، مثل عمار، مثل عبدالله بن مسعود که اینها در ادبیات امروز حالا تشبیه نمی خواهم بکنم، برای تقریر به ذهن عزیزان فرض کنید مراجع درجه یک عالم تشیع. اگر بروند یک جایی یک حرفی بزنند اعتراض کنند به حرمت ریش سفیدشان هم شده دیگر لگد به سینه ی آنها نمی گوبند ولی در آن دوره می شد. عبدالله بن مسعود با کتکی که جلوی چشم مردم حاکم او را زد بعداً از دنیا رفت.
رفتند به امیرالمؤمنین گفتند شما برو سفیر ما شو. حضرت هم با خیلی ملاحظه بالاخره چون اوضاع را نمی خواست بیش از این به هم بریزد، اگر امیرالمؤمنین می خواست قدرت طلبی کند با اینکه حکومت ذاتاً برای امیرالمؤمنین بود. اصلاً احق به خلافت او بود و در حضور او کسی شایستگی خلافت نداشت. اما حضرت نمی خواست جامعه به هم بخورد. نمی خواست چند دسته گی شود. نمی خواست که هرکی هرکی شود. در فتنه و شلوغ پلوغی حق هم آسیب می بیند. اگر کسی هم خطا می کند محاکمه شود. قاضی باید حکم بدهد نه من یکی را تکفیر کنم، یکی را حکم اعدام صادر کنم، یکی را بگویم بزنید، شما هم یکی دیگر را دلت می خواهد، آن عزیزان هم یک چیز دیگر بگویند. دیگر نمی شود جمع کرد. قاعدتاً هم در این طور مواقع ظلم می شود. حضرت تشریف بردند پیش او، فرمودند که (إِنَّ النَّاسَ وَرَائِی وَ قَدِ اسْتَسْفَرُونِی) من را سفیر قرار دادند که بیایم به تو بگویم. (وَ اللَّهِ مَا أَدْرِی مَا أَقُولُ لَک) این کلمات منصوب به حضرت است. خطبه ۱۶۲ یا ۱۶۴٫ دیگر واقعاً نمی دانیم به شما چه بگوییم. (مَا أَعْرِفُ شَیْئاً تَجْهَلُه) در این موضوع خاص، در این رفتار با مردم، چیزی بلد نیستیم که خودت هم بلد نباشی. حالا با رواداری و مدارا هم دارند صحبت می کنند. (وَ لَا أَدُلُّکَ عَلَى أَمْرٍ لَا تَعْرِفُهُ) آخه به چی بگوییم خودت ندانی؟ یعنی در این موضوعی که باید با مردم راه بیایی، بیت المال مال مسلمین است، همه را خودت می دانی. من می خواهم بگویم باید به مسئولین هم ما این را بگوییم. بگوییم که ما هم (نحن ما نعرف شیئاً تجهلونه) ما چیزی نمی دانیم شما ندانید. اطلاعاتی نداریم شما ندانید. آن چیزی که مسلم است این است که نوکر مردم باشید. می دانی باید چکار کنی. واضحات آن را انجام بده تا به غیرواضحاتش برسیم. حضرت فرمود تو در اسلام سابقه داری. از قدیمی های مسلمین هستی. پیغمبر دیدی. این رفتارهایی که می کنی ربطی به پیغمبر ندارد. یعنی آقای مسئول آن رفتاری که شما داری می کنی مردمی ۴۰ سال پیش انقلاب کردند. همه ی ما باید این را بدانیم. امروز که الحمدلله تازه چند روز دیگر یک نفر منتخب مردم رئیس جمهور می شود هنوز کار خطایی نکرده است. می شود این را گفت. من معتقد هستم که پیش از تبریک گفتن به مسئولان باید آنها را دعا کنیم. چون انگار چند هزار تن بار روی دوش من گذاشته اند. بعد تبریک عیب ندارد که بگوییم. تبریک به معنای دعا باشد که خدا ان شاءالله برکت را در این مسئولیت شما قرار دهد خیلی خوب است اما شادی مال وقتی است که ان شاءالله ۶ ماه، یک سال، دو سال، سه سال بگذرد بگوییم الحمدلله. ۲۰ درصد، ۳۰ درصد در جامعه تغییرات رخ داده است و همه ی ما باید به او کمک کنیم. لذا این را هم ما باید بخوانیم و هم عزیزان مسئول باید ببینند و بخوانند که مردم ۴۰ سال پیش انقلاب نکردند که شاه برود و بعداً حاکمانی بیایند که یک سال، دو سال در دوره کرونا دو دفعه هم با مردم دیدار نکنند. بالاخره می شد رفتاری داشت به یک نحوی که مردم در این فشار اقتصادی که آمدند بتوانند بیایند درددل کنند. توجه می کنید؟ منظورم به صورت خاص مسئولین اجرایی است چون عمده ی کار دست مسئول اجرایی است و ما چیزی هم بلد نیستیم که به آن مسئولی که چند روز بیشتر از عمر حکومت او نمانده است، رئیس جمهور قبلی یا این بزرگواری که الآن آمده، رئیس جمهوری فعلی که چند روز دیگر می آید بگوییم. بگوییم مثلاً یک اطلاعاتی داریم، هر دو هم از سلک ما هستند و محمد. آن چیزی که مهم هست عمل است. همه باید کمک کنیم، دست به دست بدهیم و کار به یک سمتی برود که مردم تغییر ببینند. وگرنه معنی نداشته که رفتار طاغوتی را یک کس دیگری بخواهند انجام بدهد. هر کسی که در حکومت اسلامی مسئول است خاک پای مردم است این چیزی است که ما از اهل بیت یاد گرفتیم و اگر یک وقتی ببینیم این مسیر دارد جابه جا می شود، این علامت انحراف است و اتفاقاً چون کسی را دوست داریم به او می رویم می گوییم شما که حتماً به اینها اعتقاد داری باید بهتر عمل کنی ولی واقعیت هم بخواهم بگویم همینطوری نسبت به چند سال اخیر که نگاه کنیم ما خاک پای مردم ندیدیم. ما نوکر مردم ندیدیم. واضح است. بخواهیم برویم مذاکرات کنیم که ما با اصل مذاکرات مخالف نیستیم یا بخواهیم یک کار دیگری انجام بدهیم، مسئله ی انتقاد را مطرح کنیم که واقعاً ما با انتقاد ازهیچ غیرمعصومی مخالف نیستیم تازه معصوم هم اگر کسانی او را معصوم نمی دانستند یا علم نداشتند اجازه می داد نقد کنند. بله، من که معصوم می دانم معنی ندارد نقد کنم. یعنی رواداری و مدارای اهل بیت با مردم عجیب بود. اگر کسی ادب داشت چیزی نمی گفت.
ولی باز راحت می آمدند حرف هایشان را می زدند.
حجت الاسلام کاشانی: بله، به راحتی امیرالمؤمنین در دوره ی حکومتش به راحتی هم دوستانش… حالا آنها مثل ما شناخت نداشتند. ما مثلاً ممکن است استفسار کنیم بگوییم سر این چه بود. آنها می آمدند اعتراض می کردند و حضرت بسیاری از اوقات مگر اینکه یک فردی که نفوذی بود، فردی که منافق بود، فردی که با جریان شام در ارتباط بود، با اشعث سالهای آخر که بعضی از نفاق او لو رفته بود شاید تند برخورد می کرد که طبیعی است وقتی ببیند جامعه به هم می خورد. ولی با عموم مردم ابداً. آن تند برخورد کردن برای این بود که زمینه ی خرابکاری فراهم نشود. واقعاً مردم نسبت به امیرالمؤمنین راحت رفتار می کردند، نمی ترسیدند بیایند گله کنند. با اینکه حضرت معصوم بود. نه دوستان حضرت، نه شیعیان و نه دورترها. بارها به نزدیکانش و حاکمانش مثل ما می فرمود: خودی های تو، حلقه ی شماره یک خود را کسانی قرار بده که تو را نقد کنند. یادت کنند که چی؟ تعریف کنند که چی؟ هی صلوات و سلام برای تو بفرستند هر جا که می روی که چی؟ خب ضرر می کنی. این باری که روی دوشت هست زمین می افتد.
نقد نه الزاماً به معنای غر زدن.
حجت الاسلام کاشانی: نه، نقد به معنای اصلاح. ولی عیب را ببین اصلاح کن. مثلاً مثال عرض کنم ما با یک گروهی از رفقا در اربعین یکی دو سال بعضی از رفقای ما در اربعین یک موکب بزرگی داشتند. به من گفتند تو چه کمکی می توانی بکنی؟ من گفتم کمکی که من می توانم بکنم این است که اوضاع خلوت می شود بروم قاطی مردم بگویم چه گله ای از صاحب موکب دارید؟ صاحب موکب آمده به زوار امام حسین خدمت کند. چی کم است؟ کاری از دستشان برمی آید؟
مگر قصد خدمت به زوار امام حسین نیست؟ چرا. پس خودانتقادی می کنیم. اتفاقاً هر کس دلسوزتر هست را بیشتر نزدیک می کنیم.هر کسی که زیاد می آید هی مجیز می گوید اینها خطرناک هستند. به به چه چه کننده ها برای این هستند که خودشان به یک لفت و لیسی برسند وگرنه خلاصه خدا باید راضی باشد و ما باید دائماً با احتیاط بگردیم.
این ابزار سعه ی صدر است که باید پایه و اساس آن باشد.
حجت الاسلام کاشانی: من هم همین را عرض کردم که خوشبختانه منتخب مردم تا آن قدری که ما می شناسیم سعه ی صدر دارد و شاید سی چهل جلسه من سخنرانی کردم یکبار مجیز نگفتم و ایشان گله نکرده است. همیشه نقد کردم. آقا این جا به نظر… وقتی یک کسی کار بزرگ دستش هست احتمال خطای زیردستانش زیاد است و اگر دنبال حق باشد اتفاقاً استقبال می کند یا دیگر ناراحت نمی شود. شما وقتی دوست داری به مردم خدمت کنی بعد یک عزیزی بیاید بگوید این جمله ی شما از جهت ادبی خوب نیست، شما تشکر نمی کنی؟
شریعتی: چرا. خدا می داند من اگر کسی بگوید… یک وقتی یکی از عزیزان از مجریان خوب تلویزیون با من تماس گرفت گفت استقامت و پایداری با پایمردی فرق می کند. پایمردی به معنای شفاعت است. نگو استقامت و پایمردی، بگو استقامت پایداری. گفتم خدا تو را خیر بدهد، خدا پدر تو را بیامرزد. اگر من دوست دارم نوکر مردم باشم به عنوان اینکه شیعیان امیرالمؤمنین لحظاتی از عمر واقعاً گرانبهایشان را به من اختصاص دادند سرشان را درد بیاورم، حالا یکی هم می گوید آقا دو تا اشتباه هم داری. باید تشکر هم بکنم تا من یک حلقه ی یکی برای خودم درست کنم از جلسه بیرون رفتی همه برای من غش و ضعف کنند. این به چه دردی می خورد. ما تجربیات زیادی در این چند سال اخیر داریم که کسانی که دیگران بادشان می زدند و ماساژشان می دادند و مجیزشان را می گفتند، آخر سر بعضی هایشان هم وقتی می خواهند بروند مردم ابراز خوشحالی می کنند. این به درد نمی خورد که شیعیان امیرالمؤمنین از رفتن یکی از مسئولیت بخواهند خوشحال باشند. لذا حضرت می فرماید که تو چیزها را خودت می دانی. اینها روشن است. هر کس یک دور نهج البلاغه خوانده باشد می داند که امیرالمؤمنین می فرماید: منتقدان را که عیوبت را برطرف کنند. امروز اگر ۲۰ درصد داری خدمت می کنی، فردا ۲۵ درصد بشود. حالا ما شعار خاص هم نمی دهیم. بالاخره مشکلات کشور ما زیاد است. یکی از نکات مهمی که امیدواریم ان شاءالله انجام بشود و ما را نگران کرده است این است که ما نمودار رشد اقتصادی و امثال اینها را که نگاه می کنیم تقریباً هر هشت سال دو دوره ی دولت ها شبیه هم است. چند سالی آن را نگه داشته اند که یک وجهه ای داشته باشد. حالا من به نیت ها کاری ندارم. بعد رها شده و وضع مردم خراب شده است. و برای این دوره و آن دوره هم نیست. حالا تازه دوره های اخیر تحریمها و اینها هم جدی بوده است باید کسی بیاید که سعه ی صدر داشته باشد و آن کسی که سعه ی صدر دارد زیرساخت ها را درست کند. قرار نیست که دو تا شکلات به دست مردم بدهیم بعد سه سال دیگر وضع خراب شود. برای همین آدمهای دوراندیش سخت گیر اشکالبگیر از کار برای چی؟ برای اینکه کار منقح شود چهار سال دیگر هم سرمان را بالا کنیم.
هم مردم پای کار بیایند و هم این یکی از بدترین خطرات ماست که حاج آقای عاملی هم به آن اشاره کردند که همیشه هم بوده است. دوره پیغمبر هم گاهی افراد نفوذی می آمدند. یعنی هر جا قدرت هست، هر جا پول هست. رئیس دولت صدها هزار میلیارد تومان در سال پول را باید تقسیم کند و چند صد برابر این امکان در کشور دستش هست. طبیعی است که ممکن است یک مریضی نعوذ بالله مثل من برود نزدیک شود، دمی هم تکان بدهم و ظاهری را هم حفظ کنم تا به نان و نوایی برسم. لذاست که امیرالمؤمنین می فرماید که اطرافیان تان را نگاه کنید ببینید کی ها مو را از ماست می کشند. هی به تو گیر می دهند. فرض کنید نمونه به شما عرض کنم. یک شهیدی است که متأسفانه تصویری از او هنوز پیدا نکرده ام. شهید همت وقتی فرمانده لشکر ۲۷ بوده یعنی لشکر رسول الله لشکر فعلی تهران، یک جانشین فرمانده ای داشته است به اسم شهید ناصر قهرمانی. ایشان خیلی ویژه بوده است. خود شهید همت خیلی ویژه است، شب عملیات اوضاع خیلی سخت است. وسط جنگ هستیم. الآن هم جنگ اقتصادی. نکند خط لو برود دشمن خط را بشکند. نکند نیروهای گردان ها و لشکرهای دیگر الحاق نکنند. جان چند هزار نفر آدم ممکن است به خطر بیفتد. از شدت استرس حال شهید همت خوب نبوده است. گاهی وسط بیسیم تند می شده که مثلاً این کار را بکن، وسط عملیات به شهید همت می گوید حاجی الآن وسط کلام اینها می روی ممکن است شب عملیات این بچه شهید شود. نکند دل او از تو بگیرد. یعنی کسی که در آن لحظه می گوید درست است جنگ است… یاد آن جمله ی امیرالمؤمنین به جاریه می افتیم که حواست را جمع کن تو نباید خطا کنی. این می گوید درست است شب عملیات است، مسئولیتت سخت است ولی نکند به خاطر سنگینی مسئولیت یک لحظه کلامت یک ذره تند شود و دل بکشنی بعد این شهید شود نمی دانی چکار کنی. که خلاصه این شهید بزرگوار در یکی از این عملیات ها که به شهادت می رسد، هر وقت اسم او جلو همت می رفته آه می کشیده است. یعنی باید کنار دستی شهید همت یک کسی باشد که مراقبت همت باشد. این دوست است. کسی که نزدیک رئیس جمهور است، نزدیک فلان وزیر است، باید دائماً اخبار را رصد کند بگوید پنج تا نقد به شما کرده بودند. ما که کسی نیستیم ولی الآن ما در حلقه ی پژوهشی مان اینطوری است که اگر نقدی به ما مطرح شود رفقا می آیند مطرح می کنند. می گویند این نقد خوبی کرده است. این دوستی است که آقا یک روزنامه ای، یک مقاله ای نوشته است خیلی خوب نقد کرده است. تا بگویم ما را تخریب کرده است؟ دارم برات. وام فلان روزنامه را ندهید. آقا یک گزارش برای او بنویس. یک جا شکایت کنید. سعه ی صدر می خواهد چون اصل این موضوعات چیزی نیست که علم به آن نباشد. فعلاً همه ی حرفم این است. یعنی حضرت به خلیفه ی قبل از خودش می فرماید تو همه چیز را می دانی که ما باید الآن چطوری رفتار کنیم. پیغمبر را هم دیدی. لذا اینکه بنشینی من به تو تدریس کنم، حالا آن یک کلاس دیگری است که ما بنشینیم امیرالمؤمنین مرحله ی بعد را تدریس کند. اما فعلاً همین جاش این است که نوکر خوبی باش. اگر واقعاً مردم را ولی نعمت دیدی آمدی دیدی. پس برای این نوکری باید انجام وظیفه کنی. توجه به مردم کنی ولی نه برای اینکه در رسانه ها از تو خوبی بگویند. یک جاهایی لازم است که بگویی بخشید. آقای شریعتی دو سال اخیر که من فکر می کنم یکی از علت های اصلی ناراحتی بخشی از مردم ما در این انتخابات این بود که می دیدند برخی از مسئولین عرضه ی عذرخواهی ندارند. مردم در سختی قرار می گیرند بعد هر هر می خندند. آقا یک ببخشید، یک عذرخواهی. حلالیت بگیر. من دوست داشتم بهتر کار کنم نشد. تلاشمان را کردیم. بعد هم یک توضیحی بدهم. ببین من این کار را کردم، این کار را کردم، این کار را کردم ولی نشد. عذر می خواهم. من را مجازات کنید. اگر می بینید من شایسته نیستم، بهتر هست بیاید من کنار بروم. اگرنه من را تحمل کنید، من هم تلاشم را می کنم. یعنی دائماً باید زبان، زبان اهتزار باشد، زبان نرم باشد. بله، بالاخره خیلی کار سنگینی هست. یکی مثل من ممکن است مدیریت یک مجموعه صد نفری هم عرضه نداشته باشد. اما کسی که می آید در این مسئولیت قرار می گیرد باید بداند که نگاه هشتاد میلیون نفر را به اسلام می توانی بهبود بخشی. اسلام کارایی اداره ی حکومت دارد یا خدای ناکرده کسی به این توهم برسد که ندارد. شما مقصر هستی. هیچکس به اندازه ی مسئول دولت از دین گریزی مردم یا اقبال مردم به دین اثر ندارد. بعد از شهید رجایی رحمه الله علیه بالاترین میزان اقبال به رئیس جمهور بعدی بوده رهبر معظم انقلاب است. یک جهت آن خوبی رهبری فعلی است. یک جهت آن این است که رجایی که شهید می شود مردم او را از خودشان می بینند که اقبال می کنند. یک جهت اینکه مشکلات مشارکتی پیدا می شود برای این است که مردم احساس قرابت ممکن است دیگر نکنند بلکه احساس غرابت کنند. احساس کنند انگار آنها در یک وادی هستند، ما در یک وادی هستیم. ما دردمان این است که روی زمین تورم است و چی هست و چی هست. مسئولین تراز یک دولت در یک نرمافزاری با هفت هزار نفر آدم با هم گفتگو می کنند فقط. در روستاهای ما، در این شهرها، اجاره نشین ها کجا بودند؟ امیرالمؤمنین می فرماید که الآن من چیزی که کسی نداند نگفتم. خواستم جملات حضرت را بگویم و سهمم را برای دلسوزی به منتخب بزرگوار ملت انجام داده باشم که هر چه بازرس بگذاریم برای اعمال خودمان، نه بپا برای مردم بگذاریم. در همین انتخاباتی که گذشت در مناظرات از دستگاه های اطلاعاتی امنیتی یک جریانی استفاده کرده بود که نمره فلان نامزد یکدفعه تک شده یا نشده؟ آقا شما آن دستگاه اطلاعاتیت را ببر در مسئولینی که بعداً محاکمه شدند اشکال پیدا کردند. یعنی در روش امیرالمؤمنین بدون اینکه بخواهم تشبیه کنم، عرض کردم هر تشبیه هم اگر به ذهن هر کسی رسید خودم تکذیب می کنم. اگر قرار است که بازرسی صورت بگیرد، بازرسی را از خودم و نزدیکان درجه یکم و وزاریم و مسئولینم قرار بدهم و بعد دائم گزارش بدهم. گزارش واقعی. گزارشی که ان شاءالله مثل الآن که جرأت می کنند بین مردم می روند، صد روز بعد، دویست روز بعد، شش ماه بعد هم جرأت کنند چون خوب عمل کرده باشند بروند بین مردم من آمدم گزارش بدهم. آمدم در یک نمازجمعه ای با مردم حرف بزنم بگویم خب این را گفتم انقدر آن انجام شد، این ۲۰ درصدش چی شد، به مردم راست بگوییم. مردم ما از مسئولین ما بهترند و خدا می داند بعد از این انتخابات من خودم به نوبه ی خودم خیلی خجل و شرمنده هستم از مردمی که خیلی وقت ها رفاقت از بعضی ها ندیدند ولی به خاطر آرمان هایشان، خون شهدایشان، همچنان آمده اند. لذا امیرالمؤمنین به محمد بن ابی بکر یک نامه ای می نویسد که این در بیشتر نسخه های نهج البلاغه نامه بیست و هفتم است. نامه خیلی طولانی است. جناب سید رضی تلخیص می کند خطبه ها و نامه ها را. در مثلاً امالی شیخ طوسی من الآن آوردم شاید چهار پنج برابر این متن است. چند جمله ی آن را می خوانم. یعنی می خواهم بگویم که من می دانم که ممکن است که همه ی آنهایی که به اینها عمل می کنند یا عمل نمی کنند بدانند ولی نکته این است که باید این در جامعه عادی سازی شود. مردم یک زمانی من یادم هست نماز جمعه که شرکت می کردیم بسیار از مسئولان در خیابان تهران، در خیابان فلسطین قاطی مردم می نشستند. الآن هم نمی گویم نیستند ولی کم شده است. باید کار به یک جایی برسد ان شاءالله جمعه به جمعه که می شود مردم بگویند وزیر می خواهیم می رویم نماز جمعه او را می بینیم حرف مان را به او می زنیم. حالا ما توقع نداریم که ۵۰ میلیون نفر کار دارند دستشان به وزیر برسد ولی بالاخره یک راهی باشد که طرف بگوید بیست تا نماز جمعه بیایم صدایم به گوش یک نفر می رسد. حضرت می فرماید که بعد از سلام و احوال و بعد از اینکه توضیحاتی می دهند می فرماید: (فَاخْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَک) خود را از مردم دور نگیر انگار از دماغ فیل افتاده ای. بالت را باز کن به سمت مردم بیا. تشبیه آن مثل مرغی است که تازه جوجه هایش از تخم درآمده اند و دیدید بالش را باز می کند اینها را زیر پر و بال بگیر. مردم را زیر پر و بالت بگیر. مردم باید تو را از خودشان بدانند. اگر در جمهوری اسلامی رئیس جمهوری که هست یا بود یا خواهد بود، مردم بگویند آنها و ما یعنی خطا رفته است. آیا چمران را مردم می گفتند آنها و ما؟ وسط جنگ با مردم بود. آیا رجایی را می گفتند؟ حاج قاسم خودمان؟ وسط همین تلخی هایی که ما اصلاً واقعاً بعضی از آنها را فکر نمی کردیم که شاید دولت تا آخرش با این همه مشکلات دوام بیاورد. تشییع حاج قاسم چطوری بود؟ تازه با آن همه رعب و فضایی که اتفاق افتاده بود. مردم اگر ببینند یک نفر از خودشان است، (فَاخْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَک)، من یقین دارم اگر آنجا می گفتند که کما اینکه برای امام رحمه الله علیه شد آن اواخرعمر شریفش که امام یک بیماری ای پیدا کرده بود، برخی از دوستان ما می گویند جوان ها می رفتند می گفتند قلب ما را درآورید به امام بدهید. کار به کجا باید برسد که یک جوان بگوید دل من را، قلب من را درآورد به امام بده. از خودش می بیند. او را مقتدای خودش می بیند. اگر مسئولی اینطوری شود، مردم برای او جان می دهند. (فَاخْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَکوَ أَلِنْ لَهُمْ جَانِبَک) وقتی پیش مردم می نشینی خوار نداشته باش که مردم اذیت شوند. با اینها نرم باش. با تو احساس خودمانی کنند. بتوانند با تو بیایند درد دل کنند. ما یک تورم داریم، یک انتظار تورمی و تورم روانی. ما یک سختی های معیشتی داریم، یک مسائل روحی روانی. ما به شدت الآن در مسائل روحی روانی جامعه مان دچار اشکال است. تعاطف بین مردم و مسئولین اجرایی، آنها که کار دستشان هست، مردم نمی دانم به کی می خواهند بروند شکایت کنند زیاد است. یعنی یک شکاف و فاصله ایجاد شده است. نه اینکه برو بین مردم بعد یک گارد امنیتی هم یک جوری درست کنیم کسی نتواند نفس بکشد. یک وقتی رهبری تشریف برده بودند در ماجرای زلزله ی کرمانشاه. من همان لحظه در همان سخنرانی بودم. یک فیلمبرداری آمده بود فیلمبرداری کند مردم هی سرشان را کج می کردند آقا را ببینند. ایشان فرمود بروید کنار بگذارید مردم را ببینم. من در آن صحنه بودم مردم شروع کردند به گریه کردند. دید ما سرمان را کج می کنیم، فاصله یک جوری بود که شاید فهمید قرار است همدیگر را ببینیم. (فَاخْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَکوَ أَلِنْ لَهُمْ جَانِبَک) یک کاری کن بینشان وقتی می نشینی احساس آرامش کنند. دریا باش، کوه باش به تو تکیه کنند. (وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَک) می دانم که کوه مشکلات هستی. بعضی از این مشکلات در کشور هست شاید آن مقامات ارشد هیچ وقت به زن و بچه شان هم نتوانند بگویند. مسائل امنیتی است، چی هست. ولی مردم را که می بینی با لبخند به جامعه آرامش بده. اینکه شما می بینی سر یک چهار راه، سر یک گردش به راست دو تا از ماشین بیرون می آیند، دو تا راننده ممکن است همدیگر را بزنند، این را اول باید در مسئولان پرخاشگر دید. اگر او نرمی را ایجاد کند، اگر او آرامش را ایجاد کند، اشکال هست بگوید بله، اینجا دو تا اشکال هست، داریم بررسی می کنیم گزارش می دهم. یکی از آنها برطرف شد. زمان جنگ انقدر برق نمی رفت که الآن بعضی وقت ها می رود. خب به مردم توضیح بدهید چه شده است. کجا ایراد پیدا کرده است. صنعت ما که سی سال عقب نیفتاده است. این صنعت که همش داخلی است. چیش به تحریم ربط دارد؟ چیش به عملکرد شما ربط دارد؟ مردم در این گرانی یخچالشان بسوزد چه می شود؟
توضیح بده، با مردم حرف بزن و بگو دو جا هم اشتباه شده است ما مثلاً خسارت می دهیم. مردم بگوید اینها نمی خواهند ما را اذیت کنند. خیلی وقت ها هم حتی دلسوزی هم می خواهیم بکنیم ممکن است به خاطر اینکه با هم نیستیم مردم دلسوزی ما را درک نکنند چون همه پیش از عملش و پس از عملش و اینها را رعایت نکردیم. (وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَک) با آرامش. تو باید دریا دل باشی با اینها بخواهی حرف بزنی. حالا محمد یک ۲۶ ساله هم هست. جوان است آنجا حضرت کشور مصر را دست او داده است. نرم برخورد کن. اگر وقت بود من در چه شرایط پیچیده ی امنیتی است تعجب می کردیم که این نامه چی هست که نوشتی. صد جای کشور مثل لحظه ای که مین می خواهد منفجر شود خطر امنیتی هست. حالا این توصیه ها چیست؟ اینها هست که حکومت را حفظ می کند. خدا شاهد است انرژی هسته ای که خیلی مهم است ولی اگر ما قدرت تعامل مردم و مسئولین ما یک ذره از دریا، از قطره از دریا شبیه امیرالمؤمنین شود ورق برمی گردد. دیگر ما وقتی مردم گله دارند آن وقت لغزهای رسانه های دشمن را ممکن است که گوش بدهند ولی اگر مهربانی حاکمان را درک کنند، بچشند. الآن مردم خیلی هایشان مطمئن هستند که خانه فلان وکیل، فلان وزیر، اگر گوشت گران است، آنجا انگار گران نیست. احساس همدردی باید بکنند و این کافی نیست بگوییم قبلاً فقیر بوده است. ماه رمضان عرض کردیم امیرالمؤمنین (س) به زیاد بن ابیه فرمود گاهی مواقع نان خالی بخور بفهمی یکی عده هم هستند نان خالی می خورند. لزومی ندارد همیشه خورشت اضافی داشته باشی. برای اینکه بچشی. وقتی بچشی یک نفر بیاید گریه کند بگوید در اجاره ام مانده ام دیگر شب خوابم نمی برد. نه اینکه صبح از خواب بلند شوی بگویی من هم تازه متوجه شدم.این باعث قهر می شود و این دلشکستن را خدا از مسئولین راضی نیست. لذا حضرت می فرماید: (آسِ بَیْنَهُمْ فِی اللَّحْظَهِ وَ النَّظْرَه) نرفتی بین مردم نشستی. این کافی نیست بگویی من بین مردم رفتم سه حلقه هم گارد امنیتی بود. بله، مسائل امنیتی را رعایت کن، آنهایی که می خواهند بیایند داخل بگرد ولی حالا که گشتی، دیگر حالا یک کاری نکنی نفس ها را ببری. بعد داری نگاه می کنی نگاه کردنت که می شود نظره و گوشه چشم نگاه کردنت که می شود لحظه. اینها هم باید مواسات باشد. نشستی فقط این طرف را نگاه نکن. دیدی که آنجا وسط زلزله زده ها می گوید برو کنار چون می خواست تمام مقابلینش را ببیند. برو کنار. این کلام حضرت است. (آسِ بَیْنَهُمْ فِی اللَّحْظَهِ وَ النَّظْرَه) یک جوری باشد بگویند همه. نگویند خب این لر است، این کرد است، این مشهدی است، این کجایی است. فرقی نمی کند. تو مال همه هستی.(آسِ بَیْنَهُمْ فِی اللَّحْظَهِ وَ النَّظْرَه حَتَّى لَا یَطْمَعَ الْعُظَمَاءُ فِی حَیْفِکَ لَهُم) تا گنده ها، بزرگان، صاحبان ثروت طمع نکنند نزدیک تو شوند فکر کنند یک جا هم یک حکم به نفعشان صادر می کنی. (وَ لَا یَیْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِکَ عَلَیْهِم) و ضعیفان نگویند دیگر اینها آمدند، دیگر الآن اهل فلان شهر می آیند. متأسفانه خیلی وقت ها شده طرف مال یک شهری است، مال یک جایی هست، مال یک قومی هست، نصف مسئولین ما آنجا هستند. خب آقا ضعفا از تو ناامید نشوند.امیدواریم ان شاءالله فیلم امروزی که من از مردم عذرخواهی می کنم و امیدوارم ان شاءالله که همه ی مردم ما بهتر از من و مسئولین هم بهتر از من اینها را می دانند ولی ان شاءالله دو سال بعد، سه سال بعد، امروز که دو روز از انتخابات گذشته است، روز سی ام خرداد ۱۴۰۰ است را ببینیم بگوییم الحمدلله. نه اینکه انگشت حسرت بگزیم.
صفحه ۲۰۷ قرآن کریم
حجت الاسلام کاشانی: آیه ۱۲۸ می فرماید:(لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ) خدا پیغمبری را فرستاد که حالا تفاسیر مختلف دارد، یکیش این است: پیغمبری که از نظر مقامات معنوی، از نظر کمال عقل، از نظر خلق و خو، از نظر علم و ادب، با هیچ پیغمبری روی زمین قابل قیاس نبود ولی بین مردم بود. می آمدند در مسجد نگاه می کردند اول متوجه نمی شدند نه لباسش فرق داشت، نه نشستن او تفاوت داشت، نه نحوه ی نگاه کردن او تفاوت داشت. بعد می دیدند همه از یک نفر سؤال می کنند. (عَزِیزٌعَلَیهِ مَا عَنِتُّمْ) برای او سخت است که سختی های شما را ببیند. (حَرِیصٌ عَلَیکُمْ) ولع او این است که دست شما را بگیرد و ( ِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ) تابلوی هر کسی که از طلبه ها گرفته که گاهی مردم می آیند درددل می کنند و آدم می خواهد از سختی ها مردم منفجر شود تا مسئولین، این باید بالای سر همه تابلو باشد که خداوند ان شاءالله ما را غمخوار مسلمانان و شیعیان امیرالمؤمنین قرار بدهد.
پاسخ دهید