در این متن می خوانید:
      1. مقدّمه
      2. حیرتِ «سُوِید بن غَفَلِه» از غذای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه
      3. عشق و محبّت شدید حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بعد از عروج ایشان
      4. خضوع عجیب حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه محضر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم
      5. عشق و محبّت شدید حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نسبت به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه
      6. وحشت حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه از عذاب سه گروه در قیامت
      7. حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه تنها یارِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم
      8. حبّ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه حبّ خدای متعال است
      9. رابطه‌ی عاشقانه‌ی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم
      10. دفاع حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه از شخصیت حقوقی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم
      11. حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه حافظِ سنّت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم
      12. نکاتی ناب در باب «لیله المبیت»
      13. دعا

برای مشاهده و دریافت بسته مستندات این جلسه، اینجا کلیک نمایید.

 

 

به محضر شما و بینندگان عزیز و روزه‌داران بزرگوار عرض سلام و ادب و احترام دارم، همین ابتدای برنامه عرض می‌کنم که خیلی‌ها و بیماران زیادی «التماس دعا» گفته‌اند، ان شاء الله خدای متعال حاجات مؤمنین را برآورده کند و بیماران را شفاء عنایت بفرماید.

صلواتی بفرستیم و ان شاء الله بعد از آن شروع کنیم.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

مقدّمه

بسم الله الرحمن الرحیم

شب گذشته به خدمات حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و یک رابطه‌ی حیرت‌انگیزِ متقابلی که بین حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود اشاره و گفتگو کردیم، بخش از آن ماند، البته این بحث خیلی مفصّل است، آنقدری که برسیم عرض می‌کنیم، ابعاد این بحث متفاوت است و حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه خیلی برای دفاع از شخصیت حقیقی و شخصیت حقوقی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم زحمت کشیده‌اند، می‌خواهیم این بحث را ادامه بدهیم.

اگر ما یک روزه بگیریم ممکن است ده مرتبه با خدای متعال حساب کنیم!

حیرتِ «سُوِید بن غَفَلِه» از غذای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه

«سُوِید بن غَفَلِه» می‌گوید: من به دارالحکومه رفتم و دیدم حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه نشسته‌اند تا غذا میل کنند، دیدم حضرت یک دوغی میل می‌کنند که ترشیِ آن بینی من را می‌زد، و یک نان جو میل می‌کردند که آرد آن الک نشده بود و ناخالصی زیادی داشت و حضرت باید این نان را به زانو می‌زدند تا بشکنند، بعد به خادم حضرت عرض کردم: «أما تتّقون اللّه»[۱] آیا تو تقوا نداری؟ شصت سال از سن حضرت گذشته است و مدام در حال خدمت و عبادت هستند، آن خادم گفت: حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه از ما عهد گرفته‌اند و فرموده‌اند که به شرطی اجازه می‌دهم کنار من باشید که این آردها را الک نکنید.

«سُوِید بن غَفَلِه» می‌گوید: من تعجب کردم، رفتم و به حضرت عرض کردم این چه کاری است؟ آیا خودِ شما فرموده‌اید؟ حضرت شروع کردند به گریه کردن و فرمودند: «بأبی و أمّی من لم یشبع ثلاثا متوالیه» پدر و مادرم فدای رسول الله! که سه روز غذای سیر پشت سر هم میل نکردید.

عشق و محبّت شدید حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بعد از عروج ایشان

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در جای دیگری فرمودند: من از اینکه اگر کمی کمتر رعایت کنم به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ملحق نشوم[۲].

یک زمانی برای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فالوده آوردند، مانند فالوده‌هایی که ما می‌خوریم و از سیب و … تشکیل شده است، حضرت میل نفرمودند، از حضرت پرسیدند: آیا حرام است؟ حضرت فرمودند: نه! حرام نیست، اما ندیدم که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از این فالوده میل کرده باشند، لب مبارک حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، لب مبارک حبیب خدا و حبیبم به این خوراکی که قدری لذیذ است نخورده است، برای همین من نمی‌توانم از این خوراکی میل کنم[۳].

ما چقدر از عشق حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شنیده‌ایم و می‌دانیم؟ ما چیزی از آن بزرگواران نمی‌دانیم ولی همان اندازه‌ای که می‌دانیم، می‌دانیم که این محبّت عجیب بوده است. اما من به شما عرض می‌کنم که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بیشتر دوست داشتند، وقتی بالای سر قبر مبارک حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که مخفیانه کنده بودند و بدن مطهّر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را داخل قبر گذاشتند و روی آن را پوشاندند، روی کردند به سمت قبر مبارک حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و عرض کردند: «السَّلامُ عَلَیکَ یا رسولَ اللّه ِ عَنّی وَ عَن اِبنَتِکَ»[۴]، از طرف خودم و دختر شما به شما سلام می‌کنم، «قَلَّ یا رسولُ اللّه ِ عَن صَفیَّتِکَ صَبری» یا رسول الله! احساس می‌کنم صبرِ من کم شده است، یعنی این داغ خیلی برای من سنگین است، «وَ رَقَّ عَنها تَجَلُّدی»، مضموعِ عامیانه‌ی این عبارت یعنی انگار دیگر نمی‌توانم روی پای خود بایستم، اما بلافاصله فرمودند: «إلاّ أنَّ لی فی التَّأسّی بِعَظیمِ فُرقَتِکَ وَ فادِحِ مُصیبَتِکَ مَوضِعَ تَعَزٍّ» اما وقتی من داغ شما را تحمّل کردم و از دنیا نرفتم لابُد می‌توانم داغِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را هم تحمّل کنم.

اواخر عمر شریف حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه از ایشان پرسیدند که چرا محاسن شریفتان را خضاب نمی‌کنید؟ حضرت فرمودند: ما عزادار هستیم. آن شخص تعجّب کرد و پرسید اخیراً چه شده است؟ یک نفر گفت: حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه عزادارِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستند[۵].

خضوع عجیب حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه محضر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم

این عشق عجیب و این تلاشی که در زمان حیات حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و بعد از حیات حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دائماً بود و هر جایی که کمکی لازم بود حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه با همه‌ی وجود حاضر بودند.

وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه می‌خواستند بدن مطهّر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را دفن بفرمایند با تواضع خاصّی عرض کردند: یا رسول الله! «بأبی أنت وأمی اذکرنا عند ربک، واجعلنا من همک ثم أکب علیه فقبل وجهه ومد الإزار علیه»[۶]، ما را نزد خدای متعال یاد کنید و ما را نزد خدای متعال فراموش نکنید و ما را جزوِ دغدغه‌های خودتان نگه دارید.

ان شاء الله خدای متعال برای ما هم روزی بفرماید، خیلی وقت است که از حرم‌ها محروم شده‌ایم، در زیارت وداع هم هست که ما شیعیان هم وقتی در حال بیرون آمدن از حرم هستیم برگردیم و مثلاً به امام رضا صلوات الله علیه عرض کنیم: «اجعلونی فی همکم»[۷] من را جزو دغدغه‌های خودتان حساب کنید، اگر حواسِ شما نباشد ما زود از راه به در می‌شویم.

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هم به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض نمودند: «واجعلنا من همک»[۸]، یا رسول الله! ما را جزو دغدغه‌های خودتان حساب کنید و ما را دعا کنید و ما را فراموش نکنید.

این همه خدمت، اما در نهج البلاغه هست که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: «وَاحشُرنا فی زُمرَتِهِ غَیرَ خَزایا»[۹]، خدایا! ما روز قیامت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را با سرافکندگی ملاقات نکنیم، خدایا! کمک کن که من در محضر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سرافکنده و شرمنده و نادم و سیه‌رو نشوم.

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه با آن همه تلاش، باز هم خودشان را نمی‌دیدند.

طبعاً خیلی‌ها می‌آمدند و می‌گفتند رسول الله صلوات الله علیه شما را دوست دارند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه دعا می‌کردند و می‌فرمودند: «الحَمدُ للّه ِ الَّذی أنعَمَ عَلَیَّ بِالإِسلامِ ، وعَلَّمَنِی القُرآنَ ، و حَبَّبَنی إلى خَیرِ البَرِیَّهِ»[۱۰]، خدایا! همه را تو تفضّل نموده‌ای و من چیزی نبودم و این تو بودی که محبّت من را به دل حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم انداختی، بعد «إحسانا مِنهُ إلَیَّ»، حال که محبّت را در دل حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم انداخته‌ای، چرا این کار را کرده‌ای؟ آیا برای اینکه من خدماتی دارم؟ نه! احسانِ پیغمبرِ تو بود که من را دوست داشت، آقاییِ ایشان بود، «وفَضلاً مِنهُ عَلَیَّ» منّت و فضلِ ایشان بود، وگرنه من که چیزی نداشتم که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بخواهند مرا دوست داشته باشند.

یعنی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه اینقدر خودشان را نمی‌دیدند.

عشق و محبّت شدید حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نسبت به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه

حال از آن طرف ببینید: ظاهراً چند روزی بود که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه برای مأموریتی به سفر رفته بودند، عدّه‌ای آمدند و عرض کردند: یا رسول الله! این لباس که بر تنِ شماست چقدر زیباست، چه کسی این لباس را به شما داده است؟ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: این لباس را کسی به من داده است که «کسانی حبیبی و صفیی، وخاصتی و خالصتی»[۱۱] همه کَسِ من، «و المؤدی عنی» کسی که اگر من گره و دِینی داشته باشم او اداء می‌کند، «و وصیی ووارثی وأخی، و أول المؤمنین إسلاما» اولین کسی که من را تصدیق کرد، «وأخلصهم إیمانا» خالص‌ترین ایمان نزدِ اوست، «وأسمح الناس کفا» سخی‌ترینِ مردم، «سید الناس بعدی، قائد الغر المحجلین» آقای مردم بعد از من و رهبرِ سپیدرویان «إمام أهل الارض علی بن أبی طالب»، و بعد هم شروع کردند به گریه کردن. آنقدر گریه کردند که شن‌های مقابلِ حضرت خیس شدند. ادامه‌ی روایت این است که «شوقاً إلیه» دلِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه تنگ شده بود و به یاد زحمت‌ها و مصیبت‌های بعد برای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه می‌افتند.

وحشت حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه از عذاب سه گروه در قیامت

این شوق و این محبّت دو طرف است. گاهی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه اوجِ درد بودند، گاهی بیمار می‌شدند، گاهی در حوادث آسیب می‌دیدند، اما وقتی در جنگ‌ها نام حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌آمد انگار که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه شفاء پیدا می‌کردند و درد خود را فراموش می‌کردند.

روزی به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خبر دادند که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه از شدّت چشم‌درد ناله می‌کنند، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تشریف بردند و فرمودند: علی جان! در قیامت، بعضی‌ها گناهی کرده‌اند که این‌ها از شدّت عذاب ضجّه می‌زنند. حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بلند شدند…

اگر ما باشیم معمولاً می‌گوییم ببینیم کدام آدمِ بدی است که در قیامت ضجّه می‌زند؟ من که اینطور نیستم.

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بلند شدند و عرض کردند: «أَعِدْ عَلَیَّ حَدِیثَکَ فَلَقَدْ أَنْسَانِی وَجَعِی مَا قُلْتَ»[۱۲]، یا رسول الله! لطفاً یک مرتبه‌ی دیگر می‌فرمایید؟ اصلاً درد را فراموش کردم، این‌ها چه کسانی هستند؟ یعنی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه احتمال می‌دهند که نکند من باشم، چکار کنم که نباشم؟

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: اینطور و اینطور می‌شود و برخی از عذاب خدای متعال ضجّه می‌زنند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: آیا کسی از امّت ما هم اینطور می‌شود؟ (قابل توجّه مسئولان) حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «نَعَمْ حَاکِمٌ جَائِرٌ وَ آکِلُ مَالِ الْیَتِیمِ ظُلْماً وَ شَاهِدُ زُورٍ»، بله! حاکم جائر…

وای بحال آن مسئولی که ستم می‌کند، گاهی ستم می‌کند و ظلم می‌کند، گاهی حیف می‌کند، با عدم انجام وظیفه مردم را به زحمت می‌اندازد.

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: سه گروه، یک گروه حاکم جائر، مسئول جائر، مسئولی که قلمرو دارد، مسئولی که اگر حرف بزند قلم او تا محدوده‌ای اثر دارد، اگر این شخص ظلم کند به چنان عذابی گرفتار می‌شود که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه از آن عذاب به خدای متعال پناه می‌برند.

گروه دوم کسانی هستند که بر اساس ظلم مال یتیم می‌خورند.

گروه سوم کسانی هستند که بر علیه کسی به دروغ در دادگاه حرف بزند. کسی که برای زد و بند کردن در این روزنامه و مجله برای مسائل سیاسی و اجتماعی به این و آن دروغ می‌بندد.

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه تنها یارِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم

وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه روز خندق رفتند تا با عمرو بجنگند، آن جنگ جنگِ خیلی مهمّی بود، تقریباً کفّار مطمئن بودند که «عمرو» حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را می‌کشد و کار تمام می‌شود، مسلمین هم مطمئن بودند که شکست می‌خورند، از بس که او قوی بود و تبلیغات کرده بودند. این طرف هم حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بودند که شخصیت متواضعی داشتند، ضمناً خیلی‌ها هم موفقیتِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را دوست نداشتند.

همینکه حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به سمت عمرو رفتند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کردند: خدایا! «عُبَیده» را روز بدر از من گرفتی و او شهید شد و ما او را تقدیم تو کردیم، «حمزه» روز احد… این عبارت عجیب است، «وَ هَذَا عَلِیٌّ»[۱۳] این دیگر علی است، «فَلَا تَدَعْنِی‌ فَرْداً» خدایا! من را تنها نگذار.

یعنی اگر فقط همین یک جمله برای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بود، یعنی اگر حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فقط یک کسی بودند که با نبودِ ایشان حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که رأس الموحدین هستند احساسِ تنهایی می‌کنند و با وجودِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه این حس را ندارند کافی بود.

حبّ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه حبّ خدای متعال است

این موضوع را بارها شنیده‌اید، هم ثواب دارد و هم برای اینکه حالمان خوب بشود دوباره عرض می‌کنم، وگرنه در نوشته‌های من نیست.

عبدالله بن عمر به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کرد: یا رسول الله! وقت به معراج رفتید بالاخره صدایی شنیده‌اید، آن صدایی که در آنجا شنیدید به چه صدایی شبیه بود؟ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «خاطبنی بلغه علی بن أبی طالب»[۱۴] با صدای علی با من صحبت می‌کرد، بعد فرمود: دیدم وقتی در این اوج رسیدی تمام تعلقاتِ خودت را از خودت جدا کردی… کسی که در اوج کمال معنوی به حضرت حق رجوع کرده است باید هیچ تعلّقی نداشته باشد، اگر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم معاذالله هر تعلّقی داشتند باید ایشان را در یک کلاسِ دیگری در آسمان‌های دیگر برمی‌گرداندند تا تمرین کنند و بعد به حضرت حق برسند… این مطلب را برادران اهل سنّت و ما شیعیان داریم که خدای متعال فرمود: دلِ تو را نگاه کردم و دیدم غیر از من «حبّ علی» در آن است، و معلوم است حبّ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه حبّ خدای متعال است و از توحید حضرت حق جدا نیست و بلکه مسیرِ توحیدِ حضرت حق است.

حتّی در روایات ما هست که خدای متعال در آسمان‌های دیگر ملکی را به چهره‌ی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه قرار داده است که وقتی دلِ ملائکه در ملأ أعلی برای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه تنگ شد بروند و او را زیارت کنند.

رابطه‌ی عاشقانه‌ی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم

وقتی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌دیدند حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در مسجد نیستند می‌فرمودند: «أَیْنَ حَبِیبُ اللَّهِ»[۱۵]، در جای دیگری نوشته‌اند که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آنقدر نسبت به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه عشق داشتند که وقتی می‌خواستند از جای خویش بلند بشوند فقط حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه دستِ ایشان را می‌گرفتند و بقیه‌ی اصحاب عقب می‌نشستند، می‌دانستند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دوست دارند حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه دستِ ایشان را بگیرند. یک رابطه‌ی عاشقانه‌ی حیرت‌انگیزی بینِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه وجود داشت که مثلِ آن دیده نشده است.

دفاع حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه از شخصیت حقوقی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در دفاع از شخصیت حقوقی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم سنگ تمام گذاشته‌اند.

خیی‌ها بودند که بعد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که اجتهاداتی می‌کردند، گاهی هم سرخود!

در منابع معتبر ما و عزیزان اهل سنّت آمده است که مثلاً می‌گفتند نماز را در سفر شکسته نخوانید، حال که انرژی داریم و حالمان خوب است بیشتر بخوانیم؛ بعضی از اصحاب حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که فقیه بودند اعتراض می‌کردند، اما مدّتی بعد دیدند که خودِ این‌ها هم نماز را در سفر کامل می‌خوانند! رفتند و به آن‌ها گفتند: تو که به حاکم اشکال می‌کردی، می‌گفتند: «الخلاف شَرٌ»، رها کن، دردسر دارد، این موضوع برای وحدتِ ما خوب است…

«وحدت» قطعاً یکی از آرمان‌های حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه است، اما نه آن وحدتی که هارون ملعون بر سرِ قبر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌گفت: یا رسول الله! موسی بن جعفر وحدت‌شکن است[۱۶]!!! نه آن وحدتی که یزید ملعون می‌گفت: حسین بن علی خروج کرده است و وحدت‌شکن است.

وقتی نماز آسیب می‌خورد دیگر معنی ندارد که با هم وحدت داشته باشیم، دیگر بر سرِ چه موضوعی وحدت داشته باشیم؟ بر سرِ اینکه حاکمی می‌خواهد بر خلاف فرمان حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نماز بخواند!!!

یعنی وحدت باید مبنا داشته باشد، وحدت باید حولِ حق باشد، نماز باید آنچه و آنطور باشد که خدای متعال امر نموده است.

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه اعتراض می‌کردند و در تاریخ ثبت شده است.

این چیزی نیست که فقط ما شیعیان بگوییم، این یک نکته‌ی بسیار مهمّی است که این کتاب خیلی مهم «صحیح بخاری» که برای اهل سنّت است، آن‌ها هم مانند ما نوشته‌اند و این موضوع اصلاً موضعِ اختلاف نیست.

روایت ۷۸۴ و ۷۸۶ از کتاب مهم صحیح بخاری می‌گوید: حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بعد از جمل وقتی نماز جماعت خواندند صحابه نگاه کردند و تعجّب کردند، «عمران بن حصین» و زمانِ دیگری هم «ابوموسی اشعری» گفته‌اند، وقتی آن‌ها نماز حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را دیدند گفتند: «ذَکَّرَنِی هَذَا صَلاَهَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ»[۱۷] ما را به یاد نماز حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم انداخت، نماز حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اینطور بود! ما فراموش کرده بودیم.

چرا فراموش کرده بودید؟ یعنی گاهی رفتارهای شخصی به اجتهادات ورود کرده است.

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه نمادِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و دفاع از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه خیلی به این موضوع اصرار داشتند که نکند حتّی یک قدم از دستورِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عقب بمانیم یا یک گوشه‌ای جا بمانیم، وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را می‌دیدند گویا حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را می‌دیدند، لذا در جاهای مختلف، هر کجا که می‌شد…

نوشته‌اند صفّین بود و حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به وضو ایستاده بودند، وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه وضو گرفتند دیدند که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه مسح به سر کشیدند، بعد فرمودند: «هکَذا رَأَیتُ رَسولَ اللّه یَتَوَضَّأُ»[۱۸]، من دیدم که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اینطور وضو می‌گرفتند.

یعنی اینطور نیست که بگوییم این مسائل جزئی است، اگر قرار بود حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه این کارها را نکنند، اگر رفتارِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه با اهل بغی در جمل نبود، بقیه اصلاً نمی‌فهمیدند که سنّت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چیست.

در این کتاب «صحیح بخاری» که کتاب بسیار مهمّی است است قول «انس بن مالک» صحابی پیغمبر رسیده است که گفت: «مَا أَعْرِفُ شَیْئًا مِمَّا کَانَ عَلَى عَهْدِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ»[۱۹]، من دیگر هیچ چیزی از آن چیزهایی که زمان حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود نمی‌بینم، از او پرسیدند: نماز چطور؟ گفت: نماز را ضایع کردید.

ببینید یک نفر از اصحاب حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌فرماید نماز را ضایع کردید[۲۰]، یک جای دیگر هست که مورخین شیعه و سنّی نوشته‌اند که نمازِ علی بن ابیطالب ما را به یاد نماز حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌اندازد.

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه حافظِ سنّت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم

چه کسی بود که حافظِ سنّت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، محافظِ شخصیتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، محافظِ آموزه‌های حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود؟ چه کسی بود که لحظه به لحظه دفاع می‌کرد؟ چه کسی بود که هرگز در مقابل سنّت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اجتهاد نکرد؟

کجا دیدیم حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بفرمایند که من یک پیشنهادی دارم؟ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در مقابلِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مانند خاک بودند.

من می‌خواهم رفتار قریش را با رفتار حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه مقایسه کنم، و یک شاهدی هم از این کتاب بسیار مهم عزیزان اهل سنّت که در این زمینه با ما هم‌فکر هستند بیاورم تا ببینیم که این مسئله واضح است که «حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در مسائل متعدد نسبت به دیگران متفاوت بودند».

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در مورد حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در نهج البلاغه می‌فرمایند «ولَقَد قَرَنَ اللّه ُ بِهِ صلى الله علیه و آله ـ مِن لَدُن أن کانَ فَطیما ـ أعظَمَ مَلَکٍ مِن مَلائِکَتِهِ»[۲۱] خدای متعال بزرگ‌ترین فرشته‌ی خود را مأمور کرده بود که به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را از ابتدای طفولیت ایشان «یَسلُکُ بِهِ طَریقَ المَکارِمِ» مکارم اخلاق و محاسن اخلاق و برجستگی‌های روحی را به ایشان الهام کند و آموزش بدهد، این پیغمبری که برترینِ انبیاء علیهم السلام است، معلّمِ انبیاء علیهم السلام است، «ولَقَد کُنتُ أتَّبِعُهُ اتِّباعَ الفَصیلِ أثَرَ اُمِّهِ» من مانند طفلی که به دنبالِ مادرِ خود برود و پا جای پای او می‌گذارد و یک کلمه کم و زیاد نمی‌کند و به هر کجا که برود می‌رود، من هم همانطور می‌رفتم، کم و زیاد نمی‌کردم، این یک جریان بود، عدّه‌ای اینطور از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرا گرفتند، اینطور آموزش دیده بودند که خدای متعال حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را فرستاده است که ایشان دست ما را بگیرند و ما را نجات بدهند، «قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ»[۲۲]، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از بالا آمده‌اند که دست ما را بگیرند و ما را بالا بیاورند.

پسر عمروعاص می‌گوید: من هر چه که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌فرمود می‌نوشتم، قریش آمدند و به من گفتند که او یک بشری مانند ماست، اگر عصبانی بشود نعوذبالله یک چیزی می‌گوید، اگر خوشحال بشود نعوذبالله یک چیزی می‌گوید، این‌ها را ننویس که بعداً معاذالله آبروی او می‌رود و بد می‌شود، یک چیزهایی می‌نویسی که بعداً می‌خواهیم به آن‌ها عمل کنیم، در حالی که حال پیامبر مساعد نبوده است و از حال طبیعی خارج شده است (از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عذرخواهی می‌کنم).

می‌گوید به محضر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رسیدم و عرض کردم که قریش می‌گویند من دیگر هیچ چیزی ننویسم، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به لب‌های مبارکشان اشاره کردند و فرمودند: «فَوَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ، مَا خَرَجَ مِنْهُ إِلَّا حَقٌّ»[۲۳]، قسم به آن خدایی که جانم به دستِ اوست بجز حق از دهانِ من خارج نمی‌شود، «مَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى»[۲۴]، بنویس.

یک نفر مانند حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه می‌فرمایند که من مانند طفل به دنبال مادر می‌رفتم، یک جریانی هم می‌گویند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بشر است.

امروز شیعیان و تقریباً بسیاری و شاید اکثریت مطلق عزیزان اهل سنّت این حرف‌ها را قبول ندارند، ولی این‌ها در تاریخ بوده‌اند، بالاخره کسانی که کنارِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بودند اینطور فکر می‌کردند.

کتاب «صحیح بخاری» نامِ آن فرد را هم برده است، می‌گوید: وقتی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم روزهای آخر بیمار شدند خواستند کتابی بنویسند، فرمودند: کتابی می‌نویسم که «لاَ تَضِلُّوا بَعْدَهُ»[۲۵] که دیگر هرگز گمراه نشوید.

مسلّماً همه باید می‌دویدند تا ببینند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چه وصیّتی دارند، اما آنجا یک نفر گفت: درد غلبه کرده است و نعوذبالله متوجّه نیست چه می‌گوید و کتاب خدا کافی است!

اختلاف شد، عدّه‌ای مانند حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه می‌خواستند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بنویسند، آن طرف روبرو نمی‌خواستند، چون اختلاف شده بود حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به آن‌ها فرمودند بیرون بروید.

ابن عباس می‌گوید: «إِنَّ الرَّزِیَّهَ کُلَّ الرَّزِیَّهِ» بدبختی و بیچارگی و همه‌ی مصیبت از وقتی شروع شد «الرَّزِیَّهِ مَا حَالَ بَیْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَبَیْنَ أَنْ یَکْتُبَ لَهُمْ ذَلِکَ الکِتَابَ» که بین حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و نامه‌ای که می‌خواستند بنویسند حائل شدند.

عدّه‌ای مانند حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را معصوم می‌دانستند، عدّه‌ای هم نمی‌دانستند.

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه برای اینکه از شخصیت و هویّت و عظمت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دفاع کنند از هیچ تلاشی فروگذار نبودند.

نکاتی ناب در باب «لیله المبیت»

تا اینکه به یکی از مهم‌ترین اتفاقات زمان حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌رسیم.

عید قربان روز کدام بزرگمرد است که نفس خود را فداء کرده است؟ حضرت ابراهیم سلام الله علیها. درد حالی که آن پسر اسماعیل بود که به امر پدر خوابیده بود و به قربانگاه رفت و عرض کرد: «یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ ۖ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ»[۲۶].

عید قربانِ پیغمبر ما چه زمانی است؟

وقتی نام «لیله المبیت» می‌آید ما فقط به قسمتی از آن توجّه می‌کنیم، با این عشقی که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به پسر و حبیب و عزیز و نفس و وجود خودشان یعنی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه داشتند، برای ایشان خیلی سخت بود که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را در جای خودشان بخوابانند.

هیچ کسی نمی‌توانست جای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه باشد، اینطور نبود که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم پیشنهاد بدهند که چه کسی بجای من می‌خوابد؟ که ما فکر کنیم هر عزیزِ فدایی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌تواند این کار را انجام بدهد، نه؛ کتاب المصابیح[۲۷] و تاریخ دمشق[۲۸] نقل کرده‌اند که قریش می‌گفتند تا زمانی که علی هست معلوم است که پیغمبر نرفته است، چون امکان ندارد پیغمبر از مکّه برود و علی بن ابیطالب را با خود نبرد، علی عزیز و جان و چشم‌روشنی و همه‌ی وجود پیغمبر است.

لذا حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: علی جان! تو در شهر رفت و آمد کن تا تو را ببینند و تصوّر کنند که من هستم، بعد در جای من بخواب. حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه عرض کردند: چشم.

یعنی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم امر نمودند نه اینکه پیشنهاد بفرمایند.

وقتی قریش آمدند و حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را دیدند، گفتند حتماً پیغمبر نرفته است، شبانه حمله کردند، به نقلی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند که مرا به قصدِ کشتن زدند[۲۹]، و صدای من در نمی‌آمد، برای اینکه عیبی ندارد که من زیر ضربات مشت و لگد و چوب باشم و تحمّل کنم که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چند قدمِ دیگر فاصله بگیرند… چون چند ساعتی بود که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فاصله گرفته بودند.

تا اینکه متوجه شدند و گفتند علی را ببندید تا ببینیم چه پیش خواهد آمد، بعد دیدند این موضوع دردسر است و باید با بنی هاشم درگیر بشوند، برای همین حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را زخمی رها کردند.

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به سمت مدینه رفتند و ورودی مدینه ایستادند، هرچه از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم درخواست کردند که داخل بروند، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: من نمی‌روم و نگران هستم.

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هم در جای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خوابیده بودند و هم دخترِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم یعنی عزیزترین شخص در عالَم برای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، یعنی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها؛ و همچنین مادر خودشان یعنی حضرت فاطمه بنت اسد سلام الله علیها را بهمراه داشتند.

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه این بزرگواران را در این مسیر به قدری به سختی آورده بودند و خود حضرت پیاده بودند، وقتی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را دیدند، دیدند پاهای مبارک حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه زخم شده است و خون جاری است، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شروع کردند به گریه کردن و حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را در آغوش کشیدند[۳۰].

عید قربان حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آن لحظه‌ای است که برای چندمین مرتبه حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه خودشان را فدا کردند، و من فکر می‌کنم آن لحظات سخت‌تر از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم گذشته است.

دعا

خدایا! تو را به حق محبّت بین حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم قسم می‌دهیم مردم ما را با عافیت کامل و سلامتی و دل خوش و روزی واسع و موفقیت در اتفاقات پیش رو و حوادث اجتماعی و انتخابات، ما را برای درک حضور و خدمت در محضر امام زمان روحی فداه آماده و موفق بفرما.

[۱] الغارات، جلد ۱ ، صفحه ۸۶ ( حدّثنا محمّد، قال: حدّثنا الحسن، قال: حدّثنا إبراهیم، قال: و أخبرنی أحمد بن معمّر قال: أخبرنی عبد الرّحمن بن مغرا عن عمران بن مسلم عن سوید بن غفله قال: دخلت على أمیر المؤمنین – علیه السّلام – القصر فإذا بین یدیه قعب (لبن) أجد ریحه من شدّه حموضته و فی یده رغیف ترى قشار الشّعیر على وجهه و هو یکسره و یستعین أحیانا برکبته و إذا جاریته (فضّه) قائمه (على رأسه) فقلت لها: یا فضّه أما تتّقون اللّه فی هذا الشّیخ؟! لو نخلتم دقیقه، فقالت: انّا نکره أن یؤجر و نأثم؛ و قد أخذ علینا أن لا ننخل له دقیقا ما صحبناه، فقال علیّ – علیه السّلام – ما یقول؟- قالت: سله، فقلت له: ما قلت لها: لو ینخلون دقیقک، فبکى ثمّ قال . بأبی و أمّی من لم یشبع ثلاثا متوالیه من خبز برّ حتّى فارق الدّنیا و لم ینخل دقیقه، قال: یعنی رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم.)

[۲] شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، جلد ۲ ، صفحه۲۰۱ (وروى النضر بن منصور، عن عقبه بن علقمه، قال: دخلت على علی علیه السلام، فإذا بین یدیه لبن حامض، آذتنی حموضته، وکسر یابسه، فقلت: یا أمیر المؤمنین، أتأکل مثل هذا؟! فقال لی: یا أبا الجنوب، کان رسول الله یأکل أیبس من هذا، ویلبس أخشن من هذا، وأشار إلى ثیابه، فإن أنا لم آخذ بما آخذ به خفت ألا ألحق به.)

[۳] المحاسن، جلد ‏۲، صفحه ۴۱۰ (عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ سُفْیَانَ عَنِ الصَّبَّاحِ الْحَذَّاءِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ شُعَیْبٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: بَیْنَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فِی الرَّحْبَهِ فِی نَفَرٍ مِنْ أَصْحَابِهِ إِذْ أُهْدِیَ لَهُ طَسْتُ خِوَانِ فَالُوذَجٍ‏ فَقَالَ لِأَصْحَابِهِ مُدُّوا أَیْدِیَکُمْ فَمَدُّوا أَیْدِیَهُمْ فَمَدَّ یَدَهُ ثُمَّ قَبَضَهَا فَقَالُوا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَمَرْتَنَا أَنْ نَمُدَّ أَیْدِیَنَا فَمَدَدْنَاهَا وَ مَدَدْتَ یَدَکَ ثُمَّ قَبَضْتَهَا فَقَالَ إِنِّی ذَکَرْتُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله لَمْ یَأْکُلْهُ فَکَرِهْتُ أَکْلَه‏.)

[۴] نهج البلاغه، خطبه ۲۰۲ (السَّلامُ عَلَیکَ یا رسولَ اللّه ِ عَنّی وَ عَن اِبنَتِکَ النّازِلَهِ فی جِوارِکَ وَ السَّریعَهِ اللَّحاقِ بِکَ. قَلَّ یا رسولُ اللّه ِ عَن صَفیَّتِکَ صَبری، وَ رَقَّ عَنها تَجَلُّدی؛ إلاّ أنَّ لی فی التَّأسّی بِعَظیمِ فُرقَتِکَ وَ فادِحِ مُصیبَتِکَ مَوضِعَ تَعَزٍّ ؛ فَلَقَد وَسَّدتُکَ فی مَلحودَهِ قَبرِکَ، وَ فاضَت بَینَ نَحری وَ صَدری نَفسُکَ. فَإنّا للّه ِ وَ إنّا إلَیهِ راجِعونَ. فَلَقَد استُرجِعَتِ الوَدیعَهُ، وَ أُخِذَتِ الرَّهینَهُ. أمّا حُزنی فَسَرمَدٌ، وَ أمّا لَیلی فَمُسَهَّدٌ إلى أن یَختارَ اللّه ُ لی دارَکَ الَّتی أنتَ بِها مُقیمٌ. وَ سَتُنَبِّئُکَ ابنَتُکَ بِتَضافُرِ أُمَّتِکَ عَلى هَضمِها فَأحفِها السؤالَ وَ استَخبِرها الحالَ. هذا وَ لَم یَطُلِ العَهدُ وَ لَم یَخلُ مِنکَ الذِّکرُ. وَ السَّلامُ عَلَیکُما سَلامَ مُوَدِّعٍ لا قالٍ وَ لا سَئِمٍ.فَإن أنصَرِف فَلا عَن مَلالَهٍ، وَ إن أُقِم فَلا عَن سوءِ ظَنٍّ بِما وَعَدَ اللّه ُ الصّابِرینَ.)

[۵] نهج البلاغه، حکمت ۴۷۳ (وَ قِیلَ لَهُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ لَوْ غَیَّرْتَ شَیْبَکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: الْخِضَابُ زِینَهٌ وَ نَحْنُ قَوْمٌ فِی مُصِیبَهٍ! یُرِیدُ وَفَاهَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ.)

[۶] الأمالی لشیخ المفید، صفحات ۱۰۲ تا ۱۰۴ (قال أخبرنی أبو نصر محمد بن الحسین المقری البصیر قال حدثنا عبد الله بن یحیى القطان قال حدثنا أحمد بن الحسین بن سعید القرشی قال حدثنا أبی قال حدثنا الحسین بن مخارق، عن عبد الصمد بن علی  عن أبیه، عن عبد الله بن العباس رضی الله عنه قال لما توفی رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم تولى غسله أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام، والعباس معه والفضل بن العباس، فلمافرغ علی علیه السلام من غسله کشف الإزار عن وجهه ثم قال بأبی أنت وأمی طبت حیا وطبت میتا، انقطع بموتک ما لم ینقطع بموت أحد ممن سواک من النبوه والإنباء، خصصت حتى صرت مسلیا عمن سواک، وعممت حتى صار الناس فیک سواء ولولا أنک أمرت بالصبر، ونهیت عن الجزع لأنفدنا علیک ماء الشؤون ولکن ما لا یرفع کمد وغصص محالفان، وهما داء الأجل وقلا لک، بأبی أنت وأمی اذکرنا عند ربک، واجعلنا من همک ثم أکب علیه فقبل وجهه ومد الإزار علیه)

[۷] من لا یحضره الفقیه، جلد ۲، صفحه ۶۱۸، حدیث ۳۲۱۳ (وَى مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ الْبَرْمَکِی قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عَبْدِ اللَّهِ النَّخَعِیُّ قَالَ‌ قُلْتُ لِعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع عَلِّمْنِی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَوْلًا أَقُولُهُ بَلِیغاً کَامِلًا إِذَا زُرْتُ وَاحِداً مِنْکُمْ فَقَالَ…… إذا اردت الانصراف : السلام علیکم سلام مودع لاسأم ولا قال ولا مال ورحمه الله وبرکاته یا اهل بیت النبوه انه حمید مجید سلام ولی غیر راغب عنکم ولا مستبدل بکم ولا مؤثر علیکم ولا منحرف عنکم ولا زاهد فی قربکم ، لا جعله الله آخر العهد من زیاره قبورکم واتیان مشاهدکم والسلام علیکم ، وحشرنی الله فی زمرتکم ، واوردنی حوضکم. وجعلنی فی حزبکم ، وارضاکم عنی وقلبنی فی دولتکم واحیانی فی رجعتکم ، وملکنی فی ایامکم ، وشکر سعیی بکم ، وغفر ذنبی بشفاعتکم واقال عثرتی بمحبتکم ، واعلى کعبی بموالاتکم ، وشرفنی بطاعتکم ، واعزنی بهداکم ، وجعلنی ممن انقلب مفلحا منجحا غانما سالما معافى غنیا فائزا برضوان الله وفضله وکفایته ، بافضل ما ینقلب به احد من زوارکم وموالیکم ومحبیکم وشیعتکم ، ورزقنی الله العود ثم العود ابدا ما ابقانی ربی بنیه صادقه وایمان وتقوى وإخبات ورزق واسع حلال طیب ، اللهم لا تجعله آخر العهد من زیارتهم وذکرهم والصلاه علیهم واوجب لی المغفره والخیر والرحمه والبرکه والتقوى والفوز والنور والایمان وحسن الاجابه کما اوجبت لاولیائک العارفین بحقهم الموجبین طاعتهم والراغبین فی زیارتهم المتقربین الیک والیهم بابی انتم وامی ونفسی وأهلی ومالی اجعلونی فی همکم وصیرونی فی حزبکم وادخلونی فِی شَفَاعَتِکُمْ وَ اذْکُرُونِی عِنْدَ رَبِّکُمْ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَبْلِغْ أَرْوَاحَهُمْ وَ أَجْسَادَهُمْ مِنِّیَ السَّلَامَ وَ السَّلَامُ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ کَثِیراً وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ‌.)

[۸] الأمالی لشیخ المفید، صفحات ۱۰۲ تا ۱۰۴ (قال أخبرنی أبو نصر محمد بن الحسین المقری البصیر قال حدثنا عبد الله بن یحیى القطان قال حدثنا أحمد بن الحسین بن سعید القرشی قال حدثنا أبی قال حدثنا الحسین بن مخارق، عن عبد الصمد بن علی  عن أبیه، عن عبد الله بن العباس رضی الله عنه قال لما توفی رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم تولى غسله أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام، والعباس معه والفضل بن العباس، فلمافرغ علی علیه السلام من غسله کشف الإزار عن وجهه ثم قال بأبی أنت وأمی طبت حیا وطبت میتا، انقطع بموتک ما لم ینقطع بموت أحد ممن سواک من النبوه والإنباء، خصصت حتى صرت مسلیا عمن سواک، وعممت حتى صار الناس فیک سواء ولولا أنک أمرت بالصبر، ونهیت عن الجزع لأنفدنا علیک ماء الشؤون ولکن ما لا یرفع کمد وغصص محالفان، وهما داء الأجل وقلا لک، بأبی أنت وأمی اذکرنا عند ربک، واجعلنا من همک ثم أکب علیه فقبل وجهه ومد الإزار علیه)

[۹] نهج البلاغه، خطبه ۱۰۶ (وَاحشُرنا فی زُمرَتِهِ غَیرَ خَزایا ، ولا نادِمینَ ، ولا ناکِبینَ ، ولا ناکِثینَ ، ولا ضالّینَ ، ولا مُضِلّینَ ، ولا مَفتونینَ )

[۱۰] الامالی للصدوق، صفحه ۱۵۷ (الحَمدُ للّه ِ الَّذی أنعَمَ عَلَیَّ بِالإِسلامِ ، وعَلَّمَنِی القُرآنَ ، و حَبَّبَنی إلى خَیرِ البَرِیَّهِ خاتَمِ النَّبِیّینَ وسَیِّدِ المُرسَلینَ ؛ إحسانا مِنهُ إلَیَّ ، وفَضلاً مِنهُ عَلَیَّ)

[۱۱] الأمالی لشیخ الصدوق، صفحه ۲۵۰ (قال: خرج رسول الله (صلى الله علیه وآله) وعلیه خمیصه (کساء أسود مربع له علمان) وقد اشتمل بها، فقیل: یا رسول الله، من کساک هذه القمیصه؟ فقال: کسانی حبیبی و صفیی، وخاصتی و خالصتی، و المؤدی عنی، و وصیی ووارثی وأخی، و أول المؤمنین إسلاما، وأخلصهم إیمانا، وأسمح الناس کفا، سید الناس بعدی، قائد الغر المحجلین، إمام أهل الارض علی بن أبی طالب، فلم یزل یبکی حتى ابتل الحصى من دموعه شوقاً إلیه.)

[۱۲] الکافی (ط الإسلامیه)، جلد ۳، صفحات ۲۵۳ و ۲۵۴ (أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع اشْتَکَى عَیْنَهُ فَعَادَهُ النَّبِیُّ ص فَإِذَا هُوَ یَصِیحُ فَقَالَ النَّبِیُّ أَ جَزَعاً أَمْ وَجَعاً فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا وَجِعْتُ وَجَعاً قَطُّ أَشَدَّ مِنْهُ. فَقَالَ یَا عَلِیُّ إِنَّ مَلَکَ الْمَوْتِ إِذَا نَزَلَ لِقَبْضِ رُوحِ الْکَافِرِ نَزَلَ مَعَهُ سَفُّودٌ مِنْ نَارٍ فَیَنْزِعُ رُوحَهُ بِهِ فَتَصِیحُ جَهَنَّمُ فَاسْتَوَى عَلِیٌّ ع جَالِساً فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَعِدْ عَلَیَّ حَدِیثَکَ فَلَقَدْ أَنْسَانِی وَجَعِی مَا قُلْتَ ثُمَّ قَالَ هَلْ یُصِیبُ ذَلِکَ أَحَداً مِنْ أُمَّتِکَ قَالَ: نَعَمْ حَاکِمٌ جَائِرٌ وَ آکِلُ مَالِ الْیَتِیمِ ظُلْماً وَ شَاهِدُ زُورٍ.)

[۱۳] المناقب، جلد ۲، صفحه ۲۲۱ (أَنَّ النَّبِیَّ ع قَالَ یَوْمَ الْخَنْدَقِ اللَّهُمَّ إِنَّکَ أَخَذْتَ مِنِّی عُبَیْدَهَ بْنَ الْحَارِثِ یَوْمَ بَدْرٍ وَ حَمْزَهَ بْنَ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ یَوْمَ أُحُدٍ وَ هَذَا عَلِیٌّ فَلَا تَدَعْنِی‌ فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثِینَ‌)

[۱۴] مناقب خوارزمی، صفحه ٧٩ (وأنبأنی مهذب الائمه هذا ، أخبرنا أبو القاسم نصر بن محمد بن علی بن زیرک المقری ، أخبرنا والدی أبو بکر محمد ، قال أبو علی عبد الرحمان بن محمد بن أحمد النیسابوری ، حدثنا أحمد بن محمد بن عبد الله النانجی البغدادی ، ـ من حفظه بدینور ـ حدثنا بن محمد بن جریر الطبری ، حدثنی محمد بن حمید الرازی ، حدثنا العلاء بن الحسن الهمدانی ، حدثنا أبو مخنف لوط بن یحیى الازدی عن  عبد الله بن عمر قال : سمعت رسول الله ـ وسئل بأیلغه خاطبک ربک لیله المعراج؟ ـ فقال : خاطبنی بلغه علی بن أبی طالب ، فالهمنی أن قلت یا رب خاطبتنی أنت أم علی؟ فقال یا أحمد أنا شیء لیس کالاشیاء لا اقاس بالناس ولا أو صف بالشبهات ، خلقتک من نوری وخلقت علیاً من نورک فاطلعت على سرائر قلبک فلم اجد فی قلبک احب الیک من علی بن أبی طالب خاطبتک بلسانه کیما یطمئن قلبک)

[۱۵] المناقب لإبن شهرآشوب، جلد ۲، صفحه۲۲۱ (وَ کَانَ النَّبِیٌّ إِذَا لَمْ یَلْقَ عَلِیّاً یَقُولُ: أَیْنَ حَبِیبُ اللَّهِ وَ حَبِیبُ رَسُولِهِ؟)

[۱۶] الإرشاد، جلد ۲، صفحه ۳۲۹ (وخَرَجَ الرَّشیدُ فی تلْکَ السَّنهِ إِلى الْحَجِّ، وبدَأ بالمدینهِ فَقبضَ فیها على أَبی الحسن موسى.ویقالُ:انَّه لَمّا وَرَدَ المدینهَ اسْتَقْبَلهُ موسى بن جعفر فی جَماعَهٍ من الأشرافِ ، وانْصرَفُوا مِنْ اسْتِقْبالهِ ، فمَضى أَبو الحسن إِلى المسجد على رَسْمِهِ ، وأَقامَ الرَّشیدُ إِلى اللیل وصارَ إِلى قَبْرِ رَسُولِ اللهِّ، فقالَ:یا رَسُولَ الله،إِنَّی أَعْتَذِرُ إِلیک مِنْ شیءٍ أُریدُ أَنْ أفْعَله ، أُریدُ أَنْ أحْبسَ موسى بنَ جعفر، فإِنَّهُ یُریدُ التَّشْتیتَ بَیْنَ أُمَّتِک وسَفْکَ دِمائِها.)

[۱۷] صحیح بخاری، جلد ۱، صفحه ۱۵۷، حدیث ۷۸۶ (حَدَّثَنَا أَبُو النُّعْمَانِ، قَالَ: حَدَّثَنَا حَمَّادٌ، عَنْ غَیْلاَنَ بْنِ جَرِیرٍ، عَنْ مُطَرِّفِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: صَلَّیْتُ خَلْفَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ أَنَا وَعِمْرَانُ بْنُ حُصَیْنٍ، «فَکَانَ إِذَا سَجَدَ کَبَّرَ، وَإِذَا رَفَعَ رَأْسَهُ کَبَّرَ وَإِذَا نَهَضَ مِنَ الرَّکْعَتَیْنِ کَبَّرَ»، فَلَمَّا قَضَى الصَّلاَهَ أَخَذَ بِیَدِی عِمْرَانُ بْنُ حُصَیْنٍ، فَقَالَ: قَدْ ذَکَّرَنِی هَذَا صَلاَهَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ – أَوْ قَالَ: لَقَدْ صَلَّى بِنَا صَلاَهَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّم) و همچنین صحیح بخاری، جلد ۱، صفحه ۱۵۶، حدیث ۷۸۴ (حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ الوَاسِطِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا خَالِدٌ، عَنِ الجُرَیْرِیِّ، عَنْ أَبِی العَلاَءِ، عَنْ مُطَرِّفٍ، عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَیْنٍ، قَالَ: صَلَّى مَعَ عَلِیٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ بِالْبَصْرَهِ فَقَالَ: «ذَکَّرَنَا هَذَا الرَّجُلُ صَلاَهً کُنَّا نُصَلِّیهَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَذَکَرَ أَنَّهُ کَانَ یُکَبِّرُ کُلَّمَا رَفَعَ وَکُلَّمَا وَضَعَ»)

[۱۸] وقعه صفین، صفحه ۱۴۶ (إنَّ رَجُلاً سَأَلَ عَلِیّا بِالمَدائِنِ عَن وُضوءِ رَسولِ اللّه ِ عَلَیهِ الصَّلاهُ وَالسَّلامُ ، فَدَعا بِمِخضَبٍ مِن بِرامٍ قَد نَصَفَهُ الماءُ  قالَ عَلِیٌّ  مَنِ السّائِلُ عَن وُضوءِ رَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله؟ فَقامَ الرَّجُلُ ، فَتَوَضَّأَ عَلِیٌّ ثَلاثا ثَلاثا ، ومَسَحَ بِرَأسِهِ واحِدَهً، وقالَ: هکَذا رَأَیتُ رَسولَ اللّه یَتَوَضَّأُ)

[۱۹] صحیح بخاری، جلد ۱، صفحه ۱۱۲، حدیث ۵۲۹ (حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ إِسْمَاعِیلَ، قَالَ: حَدَّثَنَا مَهْدِیٌّ، عَنْ غَیْلاَنَ، عَنْ أَنَسٍ، قَالَ: مَا أَعْرِفُ شَیْئًا مِمَّا کَانَ عَلَى عَهْدِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قِیلَ: الصَّلاَهُ؟ قَالَ: أَلَیْسَ ضَیَّعْتُمْ مَا ضَیَّعْتُمْ فِیهَا)

[۲۰] صحیح بخاری، جلد ۱، صفحه ۱۱۲، حدیث ۵۳۰ (حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ زُرَارَهَ، قَالَ: أَخْبَرَنَا عَبْدُ الوَاحِدِ بْنُ وَاصِلٍ أَبُو عُبَیْدَهَ الحَدَّادُ، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ أَبِی رَوَّادٍ، أَخِی عَبْدِ العَزِیزِ بْنِ أَبِی رَوَّادٍ، قَالَ: سَمِعْتُ الزُّهْرِیَّ، یَقُولُ: دَخَلْتُ عَلَى أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ بِدِمَشْقَ وَهُوَ یَبْکِی، فَقُلْتُ: مَا یُبْکِیکَ؟ فَقَالَ: «لاَ أَعْرِفُ شَیْئًا مِمَّا أَدْرَکْتُ إِلَّا هَذِهِ الصَّلاَهَ وَهَذِهِ الصَّلاَهُ قَدْ ضُیِّعَتْ» وَقَالَ بَکْرُ بْنُ خَلَفٍ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَکْرٍ البُرْسَانِیُّ، أَخْبَرَنَا عُثْمَانُ بْنُ أَبِی رَوَّادٍ نَحْوَهُ)

[۲۱] نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲ (وقَد عَلِمتُم مَوضِعی مِن رَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله بِالقَرابَهِ القَریبَهِ ، وَالمَنزِلَهِ الخَصیصَهِ ؛ وَضَعَنی فی حِجرِهِ وأنَا وَلَدٌ ، یَضُمُّنی إلى صَدرِهِ ، ویَکنُفُنی فی فِراشِهِ ، ویُمِسُّنی جَسَدَهُ ، ویُشِمُّنی عَرفَهُ . وکانَ یَمضَغُ الشَّیءَ ثُمَّ یُلقِمُنیهِ . وما وَجَدَ لی کَذبَهً فی قَولٍ ، ولا خَطلَهً فی فِعلٍ . ولَقَد قَرَنَ اللّه ُ بِهِ صلى الله علیه و آله ـ مِن لَدُن أن کانَ فَطیما ـ أعظَمَ مَلَکٍ مِن مَلائِکَتِهِ ، یَسلُکُ بِهِ طَریقَ المَکارِمِ ، ومَحاسِنَ أخلاقِ العالَمِ ، لَیلَهُ ونَهارَهُ . ولَقَد کُنتُ أتَّبِعُهُ اتِّباعَ الفَصیلِ أثَرَ اُمِّهِ ، یَرفَعُ لی فی کُلِّ یَومٍ منِ أخلاقِهِ عَلَما ، ویَأمُرُنی بِالاِقتِداءِ بِهِ . ولَقَد کانَ یُجاوِرُ فی کُلِّ سَنَهٍ بِحِراءَ فَأَراهُ ، ولا یَراهُ غَیری . ولَم یَجمَع بَیتٌ واحِدٌ یَومَئِذٍ فِی الإِسلامِ غَیرَ رَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله وخَدیجَهَ وأنَا ثالِثُهُما . أرى نورَ الوَحیِ وَالرِّسالَهِ ، وأشُمُّ ریحَ النُّبُوَّهِ . ولَقَد سَمِعتُ رَنَّهَ الشَّیطانِ حینَ نَزَلَ الوَحیُ عَلَیهِ صلى الله علیه و آله فَقُلتُ : یا رَسولَ اللّه ِ ، ما هذِهِ الرَّنَّهُ ؟ فَقالَ : هذَا الشَّیطانُ قَد أیِسَ مِن عِبادَتِهِ ، إنَّکَ تَسمَعُ ما أسمَعُ ، وتَرى ما أرى ، إلّا أنَّکَ لَستَ بِنَبِیٍّ ، ولکِنَّکَ لَوَزیرٌ ، وإنَّکَ لَعَلى خَیرٍ )

[۲۲] سوره مبارکه انعام، آیه ۱۵۱ (قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ ۖ أَلَّا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا ۖ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا ۖ وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ ۖ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَإِیَّاهُمْ ۖ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ ۖ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ۚ ذَٰلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ)

[۲۳] مسند احمد بن حنبل (ط الرساله)، جلد ۱۱، صفحات ۵۸ و ۵۹ (حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ سَعِیدٍ، عَنْ أَبِی مَالِکٍ یَعْنِی عُبَیْدَ بْنَ الْأَخْنَسِ، حَدَّثَنِی الْوَلِیدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ، عَنْ یُوسُفَ بْنِ مَاهَکَ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عَمْرٍو، قَالَ: کُنْتُ أَکْتُبُ کُلَّ شَیْءٍ أَسْمَعُهُ مِنْ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، أُرِیدُ حِفْظَهُ ، فَنَهَتْنِی قُرَیْشٌ عَنْ ذَلِکَ، وَقَالُوا: تَکْتُبُ وَرَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ فِی الْغَضَبِ وَالرِّضَا؟ فَأَمْسَکْتُ، حَتَّى ذَکَرْتُ ذَلِکَ لِرَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ؟ فَقَالَ: اکْتُبْ، فَوَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ، مَا خَرَجَ مِنْهُ إِلَّا حَقٌّ.)

[۲۴] سوره مبارکه نجم، آیه ۳

[۲۵] صحیح بخاری، جلد ۷، صفحه ۱۲۰، حدیث ۵۶۶۹ (حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ مُوسَى، حَدَّثَنَا هِشَامٌ، عَنْ مَعْمَرٍ، وحَدَّثَنِی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، أَخْبَرَنَا مَعْمَرٌ، عَنِ الزُّهْرِیِّ، عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: لَمَّا حُضِرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَفِی البَیْتِ رِجَالٌ، فِیهِمْ عُمَرُ بْنُ الخَطَّابِ، قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «هَلُمَّ أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لاَ تَضِلُّوا بَعْدَهُ» فَقَالَ عُمَرُ: إِنَّ النَّبِیَّ (صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ) قَدْ غَلَبَ عَلَیْهِ الوَجَعُ، وَعِنْدَکُمُ القُرْآنُ، حَسْبُنَا کِتَابُ اللَّهِ. فَاخْتَلَفَ أَهْلُ البَیْتِ فَاخْتَصَمُوا، مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ: قَرِّبُوا یَکْتُبْ لَکُمُ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ، وَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ مَا قَالَ عُمَرُ، فَلَمَّا أَکْثَرُوا اللَّغْوَ وَالِاخْتِلاَفَ عِنْدَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «قُومُوا» قَالَ عُبَیْدُ اللَّهِ: فَکَانَ ابْنُ عَبَّاسٍ، یَقُولُ: «إِنَّ الرَّزِیَّهَ کُلَّ الرَّزِیَّهِ مَا حَالَ بَیْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَبَیْنَ أَنْ یَکْتُبَ لَهُمْ ذَلِکَ الکِتَابَ، مِنَ اخْتِلاَفِهِمْ وَلَغَطِهِمْ».)

[۲۶] سوره مبارکه صافات، آیه ۱۰۲ (فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَىٰ فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَىٰ ۚ قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ ۖ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ)

[۲۷] کتاب المصابیح، صفحه ۲۲۷ (وَأمَرَه (علیّاً) أن یَضْطَجِعَ عَلی فِراشِه لَیْلَهَ خَرَجَ وَقالَ إنَّ قُرَیْشاً لَنْ یُفَقِّدونی ما داموا یَروْنَکَ فَاضْطَجَعَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلامُ عَلی فِراشِ النَّبِیّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم وَجَعَلَتْ قُریْشٌ تَطَّلِعُ، فَإذا رَأوْه قالوا هُو ذا نائِمٌ فَلَمّا أصْبَحوا رَأوْا عَلِیّاً عَلَیه السَّلامُ قالوا لَوْ خَرَجَ مُحَمَّدٌ خَرَجَ بِعَلِیٍّ مَعَه وَ لَمْ یُّفَقِّدوهُ)

[۲۸] تاریخ دمشق، جلد ۴۲، صفحه ۶۸ (إنَّ عَلِیّا کانَ یُجَهِّزُ النّبِیَّ صلى الله علیه و آله حینَ کانَ بِالغارِ ویَأتیهِ بالطَّعامِ ، وَاستَأجَرَ لَهُ ثَلاثَ رَواحِلَ ؛ لِلنَّبِیِّ صلى الله علیه و آله ولِأَبی بَکرٍ ولِدَلیلِهِمُ ابنِ اُرَیقِطٍ ، وخَلَّفَهُ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله ، لِیُخرِجَ إلَیهِ أهلَهُ ، فَأَخرَجَهُم ، وأمَرَهُ أن یُؤَدِّیَ عَنهُ أمانَتَهُ ووَصایا مَن کانَ یوصی إلَیهِ ، وما کانَ یُؤتَمَنُ عَلَیهِ مِن مالٍ ، فَأَدّى أمانَتَهُ کُلَّها  وأمَرَهُ أن یَضطَجِعَ عَلى فِراشِهِ لَیلَهَ خَرَجَ ، وقالَ  إنَّ قُرَیشا لَن یَفقِدونی ما رَأَوکَ ، فَاضطَجَعَ عَلِیٌّ عَلى فِراشِهِ ، فَکانَت قُرَیشٌ تَنظُرُ إلى فِراشِ النَّبِیِّ صلى الله علیه و آله فَیَرَونَ عَلَیهِ رَجُلاً یَظُنّونَهُ النَّبِیَّ صلى الله علیه و آله ، حَتّى إذا أصبَحوا رَأَوا عَلَیهِ عَلِیّا ، فَقالوا  لَو خَرَجَ مُحَمَّدٌ خَرَجَ بِعَلِیٍّ مَعَهُ ، فَحَبَسَهُمُ اللّه ُ عَزَّوجَلَّ بِذلِکَ عَن طَلَبِ النَّبِیِّ صلى الله علیه و آله حینَ رَأَوا عَلِیّا ولَم یَفقِدُوا النَّبِیَّ صلى الله علیه و آله  وأمَرَ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله عَلِیّا أن یَلحَقَهُ بِالمَدینَهِ ، فَخَرَجَ عَلِیٌّ فی طَلَبِهِ بَعدَما أخرَجَ إلَیهِ أهلَهُ ، یَمشی مِنَ اللَّیلِ ویَکمُنُ مِنَ النَّهارِ حَتّى قَدِمَ المَدینَهَ ، فَلَمّا بَلَغَ النَّبِیَّ صلى الله علیه و آله قُدومُهُ قالَ  اُدعوا لی عَلِیّا  قیلَ  یا رَسولَ اللّه ِ ، لا یَقدِرُ أن یَمشِیَ ، فَأَتاهُ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله ، فَلَمّا رَآهُ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله اعتَنَقَهُ وبَکى رَحمَهً لِما بِقَدَمَیهِ مِنَ الوَرَمِ ، وکانَتا تَقطُرانِ دَما ، فَتَفَلَ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله فی یَدَیهِ ثُمَّ مَسَحَ بِهِما رِجلَیهِ ، ودَعا لَهُ بِالعافِیَهِ ، فَلَم یَشتَکِهِما عَلِیٌّ حَتَّى استُشهِدَ)

[۲۹] خصائص الائمه، جلد ۱، صفحه ۵۸ (وبإسناد مرفوع قال ، قال إبن الکواء لامیر المؤمنین أین کنت حیث ذکر الله تعالى نبیه وأبا بکر فقال ( ثانی اثنین إذ هما فی الغار إذ یقول لصاحبه لا تحزن إن الله معنا ) ؟ فقال أمیر المؤمنین علیه‌السلام  ویلک یا ابن الکواء کنت على فراش رسول الله صلى الله علیه وسلم ، وقد طرح علی ریطته  فأقبلت قریش مع کل رجل منهم هراوه فیها شوکها ، فلم یبصروا رسول الله حیث خرج ، فأقبلوا علی یضربوننی بما فی أیدیهم حتى تنفط جسدی وصار مثل البیض ، ثم انطلقوا بی یریدون قتلی، فقال بعضهم لا تقتلوه اللیله)

[۳۰] تاریخ مدنیه دمشق، جلد ۴۲ ، صفحه ۶۸ (بلغ النبی (صلى الله علیه وسلم) قدومه قال ادعوا لی علیا علیا قیل یا رسول الله  لا یقدر أن یمشی فأتاه النبی (صلى الله علیه وسلم) فلما رآه النبی (صلى الله علیه وسلم) اعتنقه وبکى رحمه لما بقدمیه من الورم وکانتا تقطران دما فتفل النبی (صلى الله علیه وسلم) فی یدیه ثم مسح بهما رجلیه ودعا له بالعافیه فلم یشتکهما  علی حتى استشهد)