حضرت دید اصلاً این کارها جواب نمیدهد که بخواهد راجع به مسائلی که باعث اختلاف دینی است ورود پیدا کند ولی همه یک مسئله را میفهمند. آن هم این است که اگر حکومت دینی است، نباید دزد باشد، در این حکومت نباید دزدی سیستمی رخ دهد. یک نفر دزدی میکند او را به شدّت مجازات میکنند یا نه، وکیل و وزیر و همهی مسئولان و نهادها… اگر دزدی جدّی وجود داشته باشد آن حکومت دینی نیست، آن حکومت وسیلهای برای ارتزاق است. امیر المؤمنین علیه السّلام روی همین نقطه دست گذاشت.
پانزدهمین خطبهی نهج البلاغه را نگاه کنید. این خطبه بیان میکند اگر من به حکومت برسم، اموالی را که عثمان… در خطبهی ۱۵ نهج البلاغه اسم عثمان وجود ندارد امّا در بعضی از مصادر وجود دارد. فرقی هم ندارد اسم او باشد یا نباشد. حضرت فرمود: به خدا اگر (بیت المال را) مهریهی همسر خود کرده باشید آن را پس میگیرم. مگر یک رئیس جمهور میآید میتواند کارهایی که رئیس جمهور قبل انجام داده یا مثلاً قراردادهایی که بسته است را ملغی کند؟ نمیتواند. اگر اینطور باشد که هیچ کسی نمیتواند با شخص دیگری قرارداد ببندد. ممکن است نفر بعدی بیاید و ملغی کند. خلاصه این است که قراردادها، قانونها عطف به ما سبق نمیشود. بگویند چراغ قرمز را رد کردید باید سیصد هزار تومان جریمه بپردازی. میگویند صبر کن، از ۱۵ سال پیش تا به حال ۱۳۲ مرتبه چراغ قرمز را رد کردهای، ۱۸ هزار تومان جریمه پرداخت کردهای، تفاوت هزینه را پرداخت کن. کسی این کار را انجام نمیدهد.
اینکه امیر المؤمنین علیه السّلام میفرماید: اگر (بیت المال را) مهریهی همسر خود کرده باشید، خانه خریده باشید، آن را پس میگیرم یعنی تصرّفات خلیفهی قبلی نامشروع است و الّا اگر مشروع باشد معنی ندارد خلیفهی بعد آن را ملغی کند. مثلاً فرض کنید رئیس جمهور بعدی بیاید و بگوید: رئیس جمهور قبل پانصد میلیون هزینه برای فلان کار پرداخته بود و شما آن را خرج کردید و صورت آن را پس دادید، قبول نیست، پول ما را بدهید. کسی این شرایط را قبول نمیکند. مگر اینکه بگویند رئیس جمهور قبلی خیانت در امانت کرده است، رشوه گرفته یا اینکه قانون مشخّص کند که این طبق قانون نبوده و آن را پس بگیرند. رئیس دانشگاه بیاید و بگوید هر کسی در دورهی قبل مدرک گرفته است، همه باطل است. آیا چنین چیزی امکان دارد؟ این یعنی مسئول قبلی با زد و بند این کار را انجام داده است. نامشروع است، قلّابی است و من آن را قبول ندارم. حضرت فرمود: اگر من بیایم (من به حکومت برسم) تمام آنچه عثمان به شما فراتر از تقسیم بیت المال که بدهد، همه را پس میگیرم. چرا حضرت چنین مطلبی را راجع به عثمان میفرماید؟ چون جامعه با عثمان بد است. او را کشتهاند، وقتی ۴۰ روز محاصره بود کسی سراغ او نرفت و او را کمک نکرد امّا نسبت به دو خلیفهی اوّل اینطور نیستند لذا حضرت راجع به اموالی که عثمان داده است صحبت میکند نه اموال کلّ خلفا در حالی که مناط آن یکی است برای اینکه عثمان در مسیری که خلیفهی دوم درست کرد حاکم شد. جامعه آن دو را قبول دارد امّا سومی را قبول ندارد. در دورهی امیر المؤمنین علیه السّلام، مسلمین، خلیفهی اوّل و دوم را قبول داشتند، یا معاویه یا علی را. اینجا جدا میشدند و عثمان را طرفداران معاویه قبول داشتند. اکثریت جامعهی اسلامی اصلاً عثمان را قبول نداشتند. به او ناسزا میگفتند. در جنگ جمل، در صفّین، این طرف به عثمان ناسزا میگفتند. حالا حضرت در این شرایط میخواهد حکومت را بپذیرد. برای اینکه شعار حکومت بخواهد بدهد همان کاری را انجام میدهد که زهرای اطهر سلام الله علیها انجام داد. فرمود: «لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ»[۱] حالا همهی شما به اینجا آمدهاید و التماس میکنید که تو بیا. اگر شما نیامده بودید که قبول نمیکردند. به ابن عبّاس فرمود: ای ابن عبّاس، این کفش من داستان مفصّلی دارد، چقدر ارزش دارد؟ گفت: این کفش هیچ ارزشی ندارد. گفت: حالا چون این کفش برای من است یک قیمت روی آن بگذار. ابن عبّاس گفت: «کَسْرُ دِرْهَمٍ»[۲] یعنی مثلاً ۲۵۰۰ تومان. یک جفت کفش به قیمت ۲۵۰۰ تومان در واقع یعنی هیچ، چون پول جعبهی آن بیشتر میشود. فرمود: به خدا این کفش، از حکومت بر شما بیشتر ارزش دارد! مگر اینکه یک حق را احقاق کنم، آن وقت این حکومت ارزش خواهد داشت. مگر اینکه جلوی یک باطل را بگیرم، آن وقت این حکومت میارزد. امّا اگر قرار نباشد حق را احقاق کنم و جلوی باطل را بگیرم، یک جا فرمود: به اندازهی آب بینی بز، یک جا فرمود: نمیدانم چه چیز جزامی، یک جا فرمود این کفش پاره، یعنی ارزش ندارد.
[۱]- نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۵۰٫
[۲]- بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۳۲، ص ۱۱۳٫
پاسخ دهید