- انحرافات در تفکّر اسلامی و نتایج آن
- تقویت شدن تفکّر جدایی دین از سیاست از دو جهت
- جریان غربگرا در کشور
- حرف جریان غربگرا چیست؟
- انجمن حجّتیّه چه کسانی هستند؟
- دیدگاههای انجمن حجّتیّه
- تفکّر حجّتیّه، تفکّر جدایی دین از سیاست
- مدارس جایی برای تبلیغ تفکّر حجّتیّه
- فعّال بودن جریان حجّتیّه در کشور
- بیتفاوت بودن تفکّر حجّتیّه نسبت به حکومت
- رکن اصلی حرف حجّتیّون
- تعبیر امام دربارهی تفکّر حجّتیّه
- شکلگیری اصطلاحات جدید در ادبیات سیاسی کشور در اوایل انقلاب
- مُصر بودن بر لعن علنی خلفا
- سکوت کردن امیر المؤمنین به خاطر مصلحت اسلام
- مسئول بودن در قبال لعن به شخصی
- سه حالت در تحریف دین
- دستور امام صادق (علیه الصّلاه و السّلام) برای وحدت با اهل سنّت
- پاسخهای ما در مقابل دیدگاهی حجّتیّون
«صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّیِّبِینَ الطِّاهِرِینَ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ (اراحنا فداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إِلَى قِیَامِ یوْمِ الدِّینِ».
«أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]
انحرافات در تفکّر اسلامی و نتایج آن
بحثی که در این چند شب شروع کردیم در ارتباط با انحرافاتی است که در تفکّر اسلامی شکل میگیرد و عرض شد که ما در طول تاریخ اسلام از همان ابتدا شاهد بودیم و هستیم که افرادی، گروههایی، جریاناتی پیدا میشوند خود را مسلمان میدانند؛ امّا در مسلمانی خود اعمال سلیقه میکنند و قسمتهایی از دین را حذف میکنند یا برخی امور را به دین اضافه میکنند یا برخی اجزاء دین را جا به جا میکنند و نتیجه این میشود که حتّی کار گروههایی به جنگ و خونریزی با هم کشیده میشود در هر حالی که هر دو طرف خود را مسلمان میدانند که نمونهی بارز آن جریان عاشورا است. مقدّماتی گفتیم و توضیحاتی دادیم. حالا یکی از جریاناتی که امشب بحث میکنیم جریانی است که قائل به جدایی دین از سیاست است.
تقویت شدن تفکّر جدایی دین از سیاست از دو جهت
تفکّر جدایی دین از سیاست از دو سو دنبال و تقویت میشود. یک طرف جریان بیرونی است یعنی آن اتّفاقاتی که در فلسفهی سیاسی غرب افتاد و بعد از شکلگیری تفکّر اومانیسم مباحث مربوط به سکولاریسم و امثال آنها پیش آمد و بر اساس آن معتقد شدند که دین امری قدسی است و در امور زمینی نباید دخالت کند. یعنی دین کاری به سیاست نداشته باشد، دین کاری به اجتماعیات نداشته باشد، دین کاری به فرهنگ نداشته باشد، کاری به اقتصاد نداشته باشد. دین در عرصهی خود و در همان ساحت کلیسایی خود باشد.
جریان غربگرا در کشور
این بحث مفصّلی دارد ما با آن کاری نداریم مگر اینکه پایان بحث فرصتی پیش آید. امّا جریان دیگری از داخل این تفکّر را دنبال میکند. وقتی از داخل میگوییم منظور ما داخل آب و خاک نیست بلکه داخل در تفکّر دینی است. چون همان جریان غربی هم یک دنبالهای در داخل کشور دارد که ما به آن جریان غربگرا میگوییم.
حرف جریان غربگرا چیست؟
حرف آنها هم دقیقاً همان حرفها است. آنها هم همان مبانی را دنبال میکنند، آنها هم در کشور ما دنبال سکولاریسم هستند. ما این را جریان داخلی نمیگوییم. آن چیزی که جریان داخلی میگوییم یعنی کسانی که از موضع دین با استناد به ادلّهی دینی، از زاویهی درون دینی معتقد و مدّعی میشوند که اسلام جز در عرصهی عبادات کاری به سایر قسمتها ندارد.
انجمن حجّتیّه چه کسانی هستند؟
این جریان در چند دههای که برای دهههای اخیر است نزدیک به انقلاب و کمی بعد از انقلاب توسّط گروهی به نام انجمن حجّتیّه هم دنبال شد. به این بیان که معتقد بودند در عصر غیبت امام عصر (أرواحنا فداه) مسلمانها نباید دنبال تشکیل حکومت باشند و شیعه باید همهی توان و انرژی خود را در مسئلهی دعا برای فرج امام عصر (أراحنا فداه) متمرکز کند حالا البتّه گروه انجمن حجّتیّه جریان خیلی پیچیدهای دارند، آنها اوّلاً هیچ مرامنامهی درست و حسابی ندارند یعنی یک کتابچهای که ما بخواهیم به آن استناد کنیم، بگوییم این حرف آنها است، اینطور نیست. لذا گاهی با بعضی از افرادی هم که در آن جریان هستند آدم مواجه میشود، هر چه به آنها میگویید قبول نمیکنند، میگویند نه ما چنین حرفی نزدیم، ما کجا چنین حرفی را زدیم. لذا ما هم اصراری روی اسم نداریم، داریم این فکر را بررسی میکنیم. حالا آنها میخواهند اینطور باشند یا نباشند. امّا اهمّیّت ماجرا بسیار بالا است و آنها به شدّت فعّال هستند.
دیدگاههای انجمن حجّتیّه
اوایل انقلاب حرف آنها خیلی مشتری پیدا نکرد. چرا؟ به خاطر اینکه مردم از رژیم شاه خسته بودند، دنبال این بودند که رژیم شاه را کنار بزنند یک عدّهای پیدا شده بودند که میگفتند نه اصلاً کاری به این کارها نداشته باشید. لذا حرف آنها خیلی مشتری پیدا نکرد. ولی الآن حرف آنها مشتری پیدا میکند. چون انقلاب شد، حکومت تشکیل شد یک سری اشکالات در سیستمهای اجرایی کشور ما پیش آمد، افرادی به نام دین خرابکاری کردند، آنها الآن مدام میگویند دیدید گفتیم که در عصر غیبت تشکیلات تشکیل ندهید به خاطر همین است. اینکه ما میگفتیم صبر کنید تا صاحب کار بیاید به خاطر همین است. به قول یک آقایی میگفت پروژهی دیدید، دیدید شروع کردند، مدام میگویند دیدید ما همین را میگفتیم، ما امروز را پیشبینی میکردیم و اتّفاقاً گاهی در میان مؤمنین ما هم که آنها حجّتیّهای نیستند، امّا ناخواسته شکل میگیرد. میگوید من یک آقایی پیدا کردم آدم خیلی وارستهای است، کاری هم به چیزی ندارد. همین که میگوید کاری به چیزی ندارد این تفکّر، تفکّر حجّتیّهای است؛
تفکّر حجّتیّه، تفکّر جدایی دین از سیاست
این تفکّر، تفکّر جدایی از سیاست است. یعنی چه که کاری به چیزی ندارد؟ یعنی آن کسی که منزوی باشد و در گوشهای مشغول به مفاتیح و قرآن خواندن باشد مقدّس میشود، آن کسی که دنبال اجرای دین و اجرای احکام دین باشد او نامقدّس میشود، آلوده میشود. رگههای آن پیدا میشود.
مدارس جایی برای تبلیغ تفکّر حجّتیّه
ضمن اینکه ثقل کار این جریان آموزش و پرورش است. یعنی خیلی ریشهای مدارس آموزش و پرورش را پیدا میکنند. در همین تهران ما و شما مدارس مهمی از تهرانی همین الآن تحت مدیریت آنها است و خیلی قوی کار میکنند، دینی کار میکنند، آموزش مسائل دینی، آموزش قرآن و همهی روایات را هم دارند، امّا آن چیزی که به خورد ذهن دانشآموز میدهند در پایان این میشود که نباید کاری به حکومت داشت. حکومت کار آنها نیست، باید امام زمان بیاید و حکومت را تشکیل دهد.
فعّال بودن جریان حجّتیّه در کشور
مخصوصاً باز در تهران بزرگ در قسمتهای خاصّی از شمیران آنها فعّالیّتهای بسیار گستردهای دارند، هیئتهای زیادی دارند، سخنران دعوت میکنند. برنامههای بسیار گرم و پر محتوایی دارند. جریان زندهای است هر چند که چراغهای آنها خاموش است، هر چند ساختمان خاصّی ندارند که بگوییم این ساختمان برای آنها است، این حزب آنها است، کتاب آنها این است، مرام و منش آنها این است، چنین چیزی نیست. امّا جریان آنها به شدّت فعّال است.
بیتفاوت بودن تفکّر حجّتیّه نسبت به حکومت
حالا چه طیف حجّتیّهای و چه طیف غیر از آن میگویند در عصر غیبت ما نباید کاری به حکومت داشته باشیم، حکومت برای امام زمان است، حکومت شأن امامت است و وقتی امام زمان نیست، صاحب کار نیست، پس ما هم نباید کاری به این کارها داشته باشیم، صبر کنیم تا صاحب آن بیاید و کار را عهدهدار شود و انجام دهد. نمیشود روی آنها اسم بیتفاوت گذاشت. یک موقع میگوییم یک عدّه نسبت به حکومت و حاکمیّت بیتفاوت هستند. بیتفاوت یعنی کسی که برای رشد جریان نظام اسلامی کمک نمیکند، تلاشی هم در جهت تضعیف آن ندارد. آنها قسمت اوّل را دارند امّا قسمت دوم را ندارند. قسمت اوّل یعنی به رشد جریان نظام اسلامی کمک نمیکنند، امّا اینطور هم نیست که تلاشی در جهت تضعیف نظام اسلامی نکنند. نه جاهایی که زور داشته باشند تلاش هم میکنند. بنابراین بیتفاوت هم نیستند، حسّاس هستند و رشد نظام اسلامی و توفیقات نظام اسلامی را نمیخواهند. بنابراین در جاهایی سنگاندازی میکنند و در جاهایی تلاش در جهت تضعیف میکنند.
رکن اصلی حرف حجّتیّون
پس حرف اصلی آنها یعنی رکن حرف اینجا است که دین و عبادات آن است. دین و همین نماز شب است، دین و مفاتیح الجنان است، دین و سجاده و تسبیح و مهر است. دین را چه کار به مسائل حکومتی؟ دین را چه کار به عرصههای اجتماعی؟
تعبیر امام دربارهی تفکّر حجّتیّه
این نقطهی جدایی دین از سیاست یعنی این جریان بسیار متحجّر است. شما ادبیات امام (رضوان الله تعالی علیه) را که پیگیری کنید، بزرگترهایی که در جلسه هستند به یاد دارند، جوانها هم میتوانند در صحیفهی امام نگاه کنند امام در مورد آنها یک تعابیر خاصّی داشت. یکی از آنها متحجّرین بود. امام آنها را به عنوان متحجّر معرّفی میکرد یا به عنوان ولایتیها یاد میکرد چون خیلی ادّعای مسائل ولایت اهل بیت را دارند. خود را در این قسمت خیلی داغ میبینند.
شکلگیری اصطلاحات جدید در ادبیات سیاسی کشور در اوایل انقلاب
این جریان که بسیار متحجّر است. چرا میگوییم متحجّر است؟ چون اصلاً دین نباید در عرصههای جدید ورود داشته باشد. دین فقط همان عبادات است. باز بزرگترهای جلسه به یاد دارند اوایل انقلاب یک اصطلاحاتی در ادبیات سیاسی کشور ما شکل گرفت. از جمله روحانیّت بیدار یا روحانیّت مترقّی اینها که گفته میشد عمدتاً در مقابل همینها بود. اینها به عنوان مرتجعین، متحجّرین، واپسگراها یاد میشد. امام در جایی به حجّتیّهها تعبیر میکند. اینطور شناخته میشدند.
مُصر بودن بر لعن علنی خلفا
یعنی یک جریان بسیار منجمد، یک جریان بسیار بسته، یک جریانی که اصلاً انعطافی در احکام دین به هیچ وجه قائل نیست. اینکه میگوییم هیچ انعطافی قائل نیست الآن یکی از ویژگیهای آنها اصرار شدید بر مسئلهی لعن علنی خلفا است مخصوصاً از وقتی که مقام معظّم رهبری و همهی مراجع لعن خلفا را منع کردند به خاطر اینکه شیعه به خطر میافتد، آنها خیلی مصر شدند. اینکه عرض میکنیم آنها بیتفاوت نیستند و در جهت تضعیف تلاش میکنند یکی همینجا است یا مثلاً پیگیری بحث قمه از ناحیهی آنها خیلی شدید است. حمایتهای مالی آنها هم خیلی قوی است، حالا آن ربطی به ما ندارد. ما بحث طلبگی خود را داریم آن مربوط به جاهای دیگر است که آنها این همه پول را از کجا میآورند و تقویت میشوند و شبکههای ماهوارهای دارند. خود را تقویت میکنند و اصرار میکنند مثلاً در بحث لعن خلفا بسیار اصرار میکنند، روایات تبری میآورند. ادلّهای که برای تبری از دشمنان دین و دشمنان اهل بیت است. ما که این طرف ایستادیم و با این حرف الآن مخالف هستیم، ما هم که آدمهای بیتبری نیستیم، ما میگوییم الآن وقت آن نیست. چطور علیّ بن ابیطالب با آنها کنار آمد، کسانی که مدّعی راه علیّ بن أبیطالب هستند حاضر نیستند کنار بیایند؟! اصلاً ماهیت تشیّع برای آنها روشن نشده است.
سکوت کردن امیر المؤمنین به خاطر مصلحت اسلام
شما همین بحث تبری، همین بحث لعن خلفا را ببینید، شما چطور سیرهی امیر المؤمنین را تحلیل میکنید؟ تلخترین اتّفاق تاریخ در مقابل چشمان امیر المؤمنین افتاد. امّا به مصلحت اسلام علیّ بن أبیطالب سکوت میکند. ما در وسائل الشیعه روایت داریم که امیر المؤمنین پشت سر خلیفهی اوّل ایستاد و نماز خواند، به او اقتدا کرد، او را قبول داشت؟ مصلحت اسلام است. مصلحت اسلام از همه چیز بالاتر است. خون دل خورد ولی آنها را تحمّل کرد. حتّی امیر المؤمنین به حکومت آنها مشورت میداد که تقویت شوند. چرا؟ چون پرچم اسلام در دست آنها بود. اینکه خود آنها گفتند «لولا عَلِىٌ لَّهَلَکَ الفلان» اگر علی نبود ما هلاک شده بودیم. به این خاطر بود که آنها از مشورتهای علمی علیّ بن ابیطالب بهره میبردند و امیر المؤمنین ۲۵ سال به مصلحت اسلام سکوت کرد و گرنه اگر امیر المؤمنین میخواست از این کارها انجام دهد همان اوّل شمشیر میکشید و جنگ و خونریزی به راه میانداخت و میکشت و کشته میشد.
خود علی سکوت میکند آن وقت الآن یک عدّهای پیدا شدند میگویند نه لعن باید علنی باشد. میگوییم چرا؟ میگوید ماهیت شیعه است. میگوییم بندهی خدا تو اینجا شیعه را لعن میکنی این همه کشت و کشتار نمیبینی؟!
مسئول بودن در قبال لعن به شخصی
خدا مرحوم آیت الله بهجت (رضوان الله تعالی علیه) را رحمت کند ایشان گفته بودند اگر کسی در گوشهای از دنیا به آنها بد بگوید و لعن کند و در گوشهی دیگری از دنیا خون از دماغ شیعه بیاید او مسئول است. دنیا مثل یک اتاق شده است، مثل اینکه همه دور هم هستیم. مرزها برداشته شده است، شما هر گوشه هر کاری انجام میدهید، هر حرفی میزنید انعکاس پیدا میکند. حالا ببینید آنها در شبکههای ماهوارهای خود چه میکنند. رسماً بد میگویند، به خلفا توهین میکنند بعد حرف آنها هم مقدّس است.
اینکه شیطان روی متشابهات میایستد اینجا است یعنی جاهایی که مرز کار خیلی حسّاس میشود. مثلاً لعن دشمنان اهل بیت را بچّه هیئتیها دوست دارند، از بچّههای هیئتی کم ندیدیم که در همین سالهای اخیر که گفتند ما تابع حضرت آقا هستیم امّا در مسائل هیئتی و اینها در وادی دیگری هستیم. این حرف یعنی چه؟! چرا اینجا حرف او را قبول نمیکنند؟ چون آنها هم وقتی حرف میزنند بیمایه حرف نمیزنند. مطابق احساسات مردم حرف میزنند، روایت هم میآورند که بله ما روایت داریم، اینطور نیست که روایت نداشته باشیم.
سه حالت در تحریف دین
امّا شب اوّل عرض کردیم تحریف دین سه حالت دارد یک موقع یک چیزی از دین کم میکنید، یک موقع یک چیزی به دین اضافه میکنید، یک موقع یک قسمتی از دین را جا به جا میکنید. در مسئلهی لعن جا به جا کردن است. چرا؟ چون مسئلهی تبری است امّا جای ادلّهی مسئلهی تبری اینجا نیست.
دستور امام صادق (علیه الصّلاه و السّلام) برای وحدت با اهل سنّت
چطور رفتند به امام صادق (علیه الصّلاه و السّلام) عرض کردند: یابن رسول الله ما در محلّی زندگی میکنیم که اهل سنّت هم هستند، آنها با ما زندگی میکنند، کنار ما هستند، چگونه با آنها زندگی کنی، چگونه رفتار کنیم؟ امام صادق (علیه الصّلاه و السّلام) فرمود: وقتی مریض شدند به عیادت آنها بروید، اگر از دنیا رفتند به تشییع جنازهی آنها بروید، به آنها کمک کنید، همسایههای خوبی برای آنها باشید. این دستور امام صادق است. یا اینکه فرمود: «التَّقِیَّهَ دِینِی»[۲] این همه ائمّهی ما بر تقیّه تأکید دارند در جایی که ما میبینیم یک حرفی باعث تضعیف دین میشود، باعث ریخته شدن خون شیعه و شیعیان میشود ما به چه مجوّز شرعی بیاییم آن حرف را بزنیم؟این یکی از قسمتهای فکری آنها در رابطهی با لعن و اینها است.
پاسخهای ما در مقابل دیدگاهی حجّتیّون
امّا قسمت بزرگتر مسئلهی نفی حکومت دینی است. میگویند در عصر غیبت نباید حکومت باشد. پاسخی که به آنها میدهیم این است میگوییم شما بفرمایید این همه علما و فقهای ما در تاریخ فقه ابوابی غیر از عبادات را بحث کردند، ابواب معاملات، ابواب مربوط به حدود، مربوط به قصاص، مربوط به دیات، امر به معروف و نهی از منکر اینها برای چه زمانی بود؟ برای چه فقها بحث کردند؟ اگر در زمان غیبت قرار نیست اینها کار شود پس چرا آنها بحث کردند؟ نکند میخواهید بگویید آنها برای خود امام زمان نوشتند؟ امام زمان که احتیاج به فقه فقها ندارد، او خود میداند چه کار کند. مثلاً کتب مهم فقه شیعه مثل شرایع مرحوم محقّق حلّی را نگاه کنید بیش از ۵۰ باب فقهی دارد، یکی طهارت است، یکی صلاه است، یکی صوم است مابقی همه اجتماعیّات است. اینها را برای چه کسی نوشتند؟ کتابهای مرحوم علّامهی حلّی را نگاه کنید…
[۱]– سورهی غافر، آیه ۴۴٫
[۲]– وسائل الشّیعه، ج ۱۶، ص ۲۱۰٫
پاسخ دهید