موضوعِ الآن چیست؟ چکار کنیم که ما در راه خدای متعال ثبات قدم پیدا کنیم و محکم بشویم؟ فهمیدم که تواصی به حق خوب است، چکار کنم که انجام دهم؟ یکی از آنها حضور در بین کسانی که این تجربه را دارند، خواندنِ مطالبِ آنها، شرکت در یادمان آنها مانندِ همین مجالس. دوم: آیات ۱۳ و ۱۴ سوره مبارکه کهف، خدای متعال به پیامبر خود میفرماید: «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ»[۱] من خبرِ اینها را… در سورهی کهف یعنی خبرِ اصحابِ کهف را… اینها چکار کردند؟ اینها میخواستند خدای متعال را عبادت کنند اما امکانِ آن نبود، چون ترسیدند اینها را بکشند و میکشتند در یک جایی مخفی شدند، یعنی فعلاً فرار کردند، هنوز به کارِ دیگری نرسیدهاند، چون خدای متعال آنها را سیصد سال خواباند و… حضرت حق میفرماید: «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ» من خبر اینها را برای تو گفتم، «إِنَّهُمْ فِتْیَهٌ» اینها جوانانی بودند که «آمَنُوا» ایمان آوردند، یک قدم برداشتند، ببینید خدای متعال چه میفرماید، میفرماید: «وَزِدْنَاهُمْ هُدًى» من ایمانِ اینها را بالا بردم. چرا و چه زمانی؟ «وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ»[۲] دلهایشان را محکم کردم، یعنی نترسند و پای کار بایستند؛ آنها یک کار کردند و من دو کار، چه زمانی من این کارها را برای آنها انجام کردم؟…. من قصّهی اینها را برای تو تعریف میکنم، اینها ایمان آوردند، من هدایت اینها را بالا بردم، ایمانِ اینها را افزایش دادم، دلِ آنها را محکم کردم؛ وقتی که دلِ آنها محکم شود که دیگر ترسی ندارد، میتواند به دلِ خطر بزند، چه زمانی این کار را کردم؟ «إذْ» یعنی این موقع، چه زمانی این کار را کردم؟ «إِذْ قَامُوا»… میتوان آیه را اینطور خواند: «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَهٌ آمَنُوا» اینها ایمان آوردند، «إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» وقتی که اینها ایمان آوردند، قیام کردند… قیام کردند یعنی میگفتند ما را برای این ایمانِ خود که نمیخواهیم از دست بدهیم تهدید میکنند، دنبال این هستیم که یک کاری کنیم تا بتوانیم این ایمان را حفظ کنیم! همین! فقط اعلام کردند ما میخواهیم این ایمان را نگهداریم! قیام کردند! همین! خدای متعال میفرماید: این موقع «زِدْنَاهُمْ هُدًى * وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ»، وقتی اینها قیام کردند ما باقیِ کار را انجام دادیم؛ یعنی چه؟
یعنی من دوست دارم تواصی به حق کنم، باید چکار کنم؟ باید همان کارهایی که الآن علی الحساب میتوانی انجام بدهی انجام دهی، باقیِ کار را ما انجام میدهیم! شما یک قدم بردارید خدای متعال صد قدم میآید! گاهی ما بخاطر اینکه صبر کنیم تا چلوکباب بخوریم صبر میکنیم و نان و پنیر را هم نمیخوریم و گرسنه میمانیم! همان چیزی را که میدانی انجام بده، این خیلی مهم است. خدا آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف را رحمت کند، دوست نداشت کسی مدام بگوید «زِدنی»، مرحلهی بعد چه؟… برای ما هم اینطور میشود، بعضی اوقات کسانی میآیند و میگویند: من یک سیر مطالعاتی تاریخی میخواهم تا متخصّص تحلیلگر برجسته بشوم! میگویم: فعلاً این چند کتاب را بخوان! و من بیش از هزار مرتبه این را گفتهام و شاید دو نفر هم برنگشتهاند که بگویند ما این پنج کتاب را خواندیم، حالا اینجا را چکار کنیم؟… میدانم که وقتی این را میگویم آنها میروند و برنمیگردند. از ابتدای کار تا انتهای کار را میخواهد! شما فعلاً یک قدم بردار و این دو کتاب را بخوان! بعد من عرض خواهم کرد…
سیستم خدای متعال اینطور است، آن چیزی که میتوانی، فعلاً دو هزار تومان از این پنج هزار تومانی که در جیب داری را خرج خدا کن، باقیِ آن را من میدهم! مثلاً طرف میگوید من پول ندارم، امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید: «اسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَهِ»[۳]، اگر پول نداری صدقه بده، ان شاء الله هیچ وقت اینطور نشود ولی اگر محتاج شدید صدقه بدهید، خدای متعال انسانهای لعین را دوست ندارد، دَنیها را دوست ندارد، خدای متعال کریمها را دوست دارد… آن چیزی را که داری بده، نترس! آن کسی که قرار باشد برساند میرساند! خدای متعال میفرماید: همان چیزی را که بلد هستی انجام بده، آیا دوست داری خیلی خدمت کنی؟ علی الحساب ببین چه خدمتی میتوانی انجام دهی؟ دوست داشتهای خادم مجالس سیّدالشّهداء علیه السلام باشی؟ علی الحساب وقتی در حال رد شدن هستی اگر دیدی یک دستمال کاغذی روی زمین است آن را بردار، یک قدم بردار مابقیِ مسیر را او میآید، از کوچکها شروع کن، او با «زِدْنَاهُمْ هُدًى * وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ» مابقی راه را میآید، اگر قرار بود من از اوّل همهی کارها را خودم انجام دهم که دیگر اینها نیاز نبود، اصلاً مسیر مسیرِ بندگی و گدایی است، مدام باید به خدای متعال گفت: ما هیچ چیزی نداریم. تصریح کرده است که این اصحاب کهف کاری نکردهاند، مثلاً نفرموده است که هر کدامِ آنها هزار رکعت نماز در شبانه روز میخواندند، یا پشتِ آنها از اینکه غذا درِ خانهی یتیمان میبردند زخم شده بود یا….. نه! در شرایطی که نمیشد ایمان بیاورند ایمان آوردند و خواستند این ایمان را حفظ کنند، گفتند چه کنیم؟ علی الحساب جایی هم نداریم، علی الحساب در یک غار رفتند که پنهان شوند تا کشته نشوند و بعد خوابیدند و کار تمام شد! خدای متعال اینها را جاودانه کردند، خدای متعال خیلی بامعرفت است، اینها چکار کردند؟ گفتند: «رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»، انگار مثلاً شما بگویید «امیری حسین و نعم الأمیر» و بخواهید این را حفظ کنید، همین! کارِ دیگری انجام نداده بودند، گفتند: «رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»، بعد پیغام دادند که چون فهمیدهاند شما ایمان دارید شما را خواهند کشت، اینها گفتند: اگر ما بمانیم یا ما را میکشند و یا ما باید توبه کنیم، فعلاً علی الحساب جایی را نداریم تا برویم، قدرت هم نداریم تا با سلطان بجنگیم، پس فعلاً جایی پنهان میشویم، کارِ دیگری هم انجام ندادند…
هزاران سال است در چند دین ابراهیمی، نه فقط قرآن، خدای متعال این اصحاب کهف را به دیگران معرّفی کرده و الگو قرار داده است! به نسبت امام حسین علیه السلام کاری نکرده بودند؛ اینکه میگویم اگر قرآن بعد از عاشورا نازل میشد… روح معنا تغییر نمیکند…. بیجهت نیست که نقل شده است سر مطهّر مولای ما فرمود: «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًا»[۴]، آنها چند نفر مرد بودند، من ناموسِ خود را آوردهام… چه کردهای حسین جان… الحمدلله، اللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشّاکِرینَ لَکَ عَلى مُصابِهِمْ… ما باید تا قیامت خدای متعال را شکر کنیم که دستِ ما را به مجالس سیّدالشّهداء علیه السلام رساندی و ما را با این آقا آشنا کردی… برای تربیت مؤمنین همین اصحاب کهف کافی بودند، برای ما خیلی خرج کرده است…
[۱] سوره مبارکه کهف، آیه ۱۳ (نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَهٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى)
[۲] سوره مبارکه کهف، آیه ۱۴ (وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَن نَّدْعُوَ مِن دُونِهِ إِلَهًا لَقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا)
[۳] حکمت ۱۳۷ نهج البلاغه
[۴] سوره مبارکه کهف، آیه ۹
پاسخ دهید