اولین جلسه امامت شناسی با محوریت کتاب شریف عبقات الانوار استاد کاشانی روز شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۶ در مدرس ۹ حوزه علمیه امام خمینی (ره) تهران برگزار گردید که مشروح این کلاس تقدیم می شود.
خدمت همه دوستان بزرگوار سلام عرض می کنم انشاء الله خداوند متعال همه ما را بدون عافت، خرج راه امیرالمؤمنین علیهالسلام بنماید. یکی دوباری بحث امامت پژوهی را در جلسات دیگر مطرح کرده و به دلایلی این بحث را منتشر نکردیم. ما آخرین بار در مرکز شیعه شناسی امام هادی برای طلاب سطح سه آن مرکز چنین دوره ای را برگزار کردیم.
در ابتدای امر به چند مقدمه را می پردازیم:
مقدمه اول: مرگ کلام نقلی
امروزه ما با چالش هایی در عرصه امامت روبرو هستیم. مبحث امامت جزو سر فصل های مهم دین است که حل بسیاری از مشکلات، بدان برمی گردد. مباحث زیادی از جمله قرآنیون و جریان های سلف گرای درون شیعه و همین طور گروه های دیگر وجود دارند که امروزه با آن روبرو هستیم. مجمل عرض کنم که امروزه برخی از بهترین دانشجوهای ما، گرفتار بسیاری از این گروه ها شده اند.
یکی از مهمترین چالش ها کلام نقلی است که دچار مرگ شده است. همینطور که می دانید به مدد فلاسفه و متکلمین، بحث عقلی کلام به خوبی کار شده است ولی اگر مثلاً شروح بخش های کلامی کتاب کافی را شروع کنید، متوجه می شوید که بخش کلام عقلی آن پخته است؛ ولی بخش امامت و کلام نقلی آن با چند چالش جدی روبرو است.
در بخش کلام نقلی باید روشن کنیم که در چه ساحتی می خواهیم بحث کنیم. ما می خواهیم بفهیم که خود شیعیان، بدون در نظر گرفتن مخالفین چه می گویند. مثل درس خارج علما در فقه که کاری به فرق دیگر مثل «زیدیه» و «اسماعیلیه» ندارند. در آنجا از ابزارهای اجتهادی درون شیعی استفاده می شود؛ یعنی روایت می آورند؛ صدور، جهت و مباحث دیگرش را بررسی می کنند و می گویند: حکم شرعی چنین است. ما نیز همین متد را در زمینه عقاید نیاز داریم؛ که با ضعف های زیادی در این حیطه روبرو هستیم.
در کتب کلامی که اصلا توقع این است که استلالی باشد، می بایست بحثی مطرح شود که بگوید ما با مبانی خودمان چه می گوییم. در برخی اسم چنین کلامی را «کلام تبیینی» گذاشته اند. در اینجا اصول استنباط عقیده نیاز هست. مثلاً باید در این علم ببینیم که آیا لازم است که خبر صحیحه باشد؟ آیا می بایست خبر اعلایی باشد؟ یا مثلاً اخبار احاد در عقاید حجت هست یا نیست؟ باید به صورت مفصل بر روی این مسأله کار کنیم.
متأسفانه اصلاً در این زمینه کسی وارد نشده است. این برای آن است که احکام ما صاحب دارد؛ اما چون گفته شده عقاید ما تقلیدی نیست، عملاً دیگر زیر پرچم هیچ صاحب فکری نمی رویم. این باعث شده است که دسترسی به تمام مبانی اعتقادات برای هر کسی موجود نباشد. نتیجه آن می شود که اهل منبر کم سواد می آیند این اصول را به مردم می آموزند. برای همین است که می بینیم، اگر کسی زیارت عاشورا را انکار کند، بزرگواری تا حکم تفسیق بزرگوار دیگر پیش می رود؛ حال آنکه زیارت عاشورا جزو ضروریات مذهب نیست. شما در فقه می بینید که آمده اند روایات فقهی را جمع کرده اند و آن را محل رجوع این علم قرار داده اند؛ ولی حتی کسی نیامده که کتابی مثل وافی را جمع کند تا تمام روایات باب «کلام تبیینی» را جمع آوری نماید.
لذا اولین ضرورت آن است که ببینیم عقاید ما چیست. مثلاً اگر ما نزد معصوم برویم و بگوییم: «خدایا به حرمت این امام به من عطا کن» درست است یا اینکه باید «بگوییم آقا جان شما این را به من عطا کن»! این یک مسأله است. کجا را باید ببینیم؟ روایاتش کجاست؟
ما نیاز داریم که در این زمینه مجتهدانی را تربیت کنیم تا شبهات و چالش های موجود در شیعه را از بین ببرند. یکی از جاهایی که گله داریم و به آن نیز بی اعتنایی شده همین جاست. بی اعتنایی در این زمینه به حدی است که حتی برای این بخش کتب درجه دو هم وارد نشده و نیز کتب درسی هم در این زمینه موجود نیست!
حال با وجود این نقص در کلا منقلی، علمای شیعه در یک بعد، به خوبی کار کرده اند که آن بعد حیطه جدل است. علت پرکاری علما در این زمینه نیز آن است که هجمه ها علیه شیعه زیاد بود. آنان می آمدند و به صورت جدلی پاسخ می دادند.
باید بدانید که عقاید ما قابلیتی دارد که می شود با مبانی طرف مقابل از آن استفاده نمود و بحث را جدلی کرد؛ اما نقصش آنجا روشن می شود که چون این مباحث جدلی است، ممکن است با حاقّ عقاید ما منطبق نباشد: مثلاً خداوند در قرآن می فرماید: «و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا». روایات اهل سنت می گویند: ماجرای اطعام در سه روز صورت گرفته است. یک روز مسکین؛ روز دیگر یتیم؛ و روز بعد اسیر. ولی در روایات شیعی آن است که در یک روز سه گروه آمدند، و امیرالمؤمنین علیهالسلام غذا را به سه قسمت تقسیم کرده اند و یک وعده غذا نخورده اند. حال آقای یوسفی غروی اشکال می کند و می گوید: «اگر سه روز به کودک خانواده غذا ندهیم، آیا این کرامت است یا خلاف تدبیر»! پاسخ آن است که اصل ماجرا در یک وعده صورت گرفته ولی چون ما می خواستیم اهل بیت را مدح کنیم، از اهل سنت روایت آورده ایم! این مثال برای آن است که بگوییم نقلی را که همه شنیده ایم، از اهل سنت است؛ ولی نقل شیعی آن تقریباً غیر مشهور است. علت آن است که علمای ما برای پاسخ به طرف مقابل، از جدل استفاده می کردند و از مبانی آنها استفاده می نمودند. بالتبع چنین چیزی برای دفاع بسیار خوب است. اما از نقص هایی نیز برخوردار است.
ویژگی کار کردن بر «کلام نقلی جدلی» آن است که علما در این عرصه به صورت گسترده ای کار کرده اند. ولی عرصه «کلام تبیینی»، تقریباً برهوت محض است. البته علمای سلف از این کارها کرده اند. ما رساله های فتوایی عقیده داریم که بیانگر آن است: «این صد اصل جزو اصول عقاید است و این عقاید ضرورت دارد و این عقاید هم منقول است».
بسیاری از این مباحث تکفیری، حول محور همین مباحث می گردد و باید در آن بحث کنیم که ملاک ضروری مذهب چیست؟ بنابرین باید به بزرگان بگوییم: «اگر اصول عقاید تقلیدی نیست، پس چرا در تکفیر عده ای حکم صادر می کنید و اگر تقلیدی نیست، پس مرجع فکر کیست»؟
حرف رایج در حوزه علمیه آن است که همه می گویند: «فقه بخوان»! اما مسأله این است که هیچ کس در این زمینه کار نکرده و حتی بزرگان، طلاب را از رفتن به سمت این موضوع باز می دارند.
حال ویژگی کار کردن در بُعد جدلی، آن است که به ما یک الگو می دهد. و شاید ما توانایی آن را نداشته باشیم که فعلا در زمینه کلام تبیینی کار کنیم؛ زیرا این وادی، کار و تلاش مجدانه ای می خواهد که شاید چند نسل لازم است که در اینجا کار شود.
بهترین کسی که در بُعد جدلی کار کرده است، مرحوم میرحامد حسین هندی، صاحب «عبقات الانوار» است. این ادعا نه تنها از ما و هم عصران ماست، بلکه امثال مرحوم میرزای شیرازی می گویند در طول تاریخ شیعه، مثل این کتاب نوشته نشده است. علت آن است که ایشان در این زمینه اجتهادی کار کرده اند؛ البته مسأله کتاب ایشان در حوزه جدل و پیرامون «اثبات نصوص امامت و ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام از منابع اهل سنت» بوده است ولی چون بسیار اجتهادی کار کرده اند، می توان از این کتاب برای تبیین «کلام نقلی الگو» گرفت.
مقدمه دوم: معرفی کتاب «عبقات الانوار»
در زمان قدیم، عقاید در همه جای اسلام رونق داشته است. برای مثال:
ابن قبه رازی کتابی را در زمینه امامت می نویسد و به ابواقاسم بُستی (از متکلمین بزرگ قرن سه) ارسال می کند. دوباره پاسخ می نویسد و دوباره رد می شود. این مباحثات اینقدر ادامه داشت تا اینکه یک طرف از دنیا می رود.
یا مثلاً: مرحوم عبدالجلیل قزوینی صاحب کتاب النقض می گفتند که من می گشتم که ببینم چه چیزی علیه مکتب مطرح نکند که ما پاسخ نداده باشیم. شنیده ام که کتابی در رد شیعه نوشته شده است که سپرده اند که به عبدالجلیل نرسد! بعد می گوید من یک سال دنبال این کتاب گشتم تا اینکه کتاب را پیدا کردم. و بعد از پیدا شدن آن، کتابی به نام النقض نوشتم تا شبهات او علیه مکتب بی جواب نماند باشد.
مرحوم علامه حلی «نهج الحق» می نویسد و فضل بن روزبهان رد می کند و «ابطال الباطل» را می نویسد. و قاضی نور الله شوشتری این کتاب را رد می کند و « احقاق الحق» را می نویسد. و مرحوم مظفر در دفاع از علامه حلی « دلائل الصدق» را می نویسد.
یا مثلاً ابن تیمیه به «منهاج الکرامه» علامه حلی، «منهاج السنه» می نویسد؛ مرحوم آقا سید محمد حسن قزوینی «الامامه الکبری» را می نویسد که ابن تیمیه را رد کند.
در هند، کتابی به نام «تحفه اثنی عشریه» نوشته می شود که در آن از سر تا ته عقاید شیعه به استهزاء گرفته می شود. یک جا توحید شیعه را مسخره کرده و بحث بداء را به پیش کشیده؛ جای دیگر دروغ های شیعه را مطرح کرده و یک فصل نصوص دال بر امامت امیرالمؤمنین را به میان می کشد و آنها را رد می کند و … .
عده ای از علمای هندی شیعه پاسخ می دهند. غیر هندی ها هم مثل میرزا محمد اخباری که یک عالم اخباری بوده نیز به این کار اقدام می کنند. علت این نهضت عمومی هم رواج شدید این کتاب بود که برای شیعه سنگین تمام می شد. عده ای مثل مرحوم محمد کامل دهلوی در این راه تکه تکه شدند. خوب است بدانید که وقتی ترجه تلخیص این کتاب توسط خاندان آلوسی وارد بازار عراق شد، اوضاع عراق را بر هم ریخت و جریان سلفیت عراق را به راه انداخت.
خانواده مرحوم میرحامد حسین به ابواب مختلفی از این کتاب نقد هایی نوشته اند. یکی از آنها که اخیراً به چاپ رسیده است، کتاب «تشدید المطاعن» می باشد که به باب «خدماتی از خلفا که شیعیان منکر آنند» پاسخ می دهد. او با مبانی خود اهل سنت تقوای خلفا را طرد کرده و در نتیجه حق آنان بر خلافت را سلب کرده که در هفده جلد به چاپ رسیده است.
اگر کسی ردیه ها را نگاه کند همه را در یک سطح خاصی می بیند؛ ولی در میابد که کتاب «عبقات» مرحوم میرحامد حسین یک جهش عجیبی در این زمینه ایجاد شده است.
ویژگی های کتاب «عبقات الانوار»
نکته اول: منابع متعدد
ایشان به واسطه کتاب خانه عجیب داشته اند توانسته اند در این کتاب منبع شناسی خوبی را به راه بیندازند. که برخی از این کتب در کل عالم اسلام، یک جلد بیشتر نداشته است. الان کتب بسیاری هست که حتی خود اهل سنت آن را چاپ می کنند و بعد بیان می کنند که ما این کتاب را از روی نسخه کتابخانه ناصریه چاپ کرده ایم. برای پیدا کردن این کتاب ها هم ایشان زحمات بسیاری کشیده است.
نکته دوم: دقت نظر
بعدی این است که ایشان دقت نظر عجیبی دارند.
نکته سوم: تتبع بسیار
در کنار ویژگی های مذکور، تتبع ایشان هم بسیار ویژه است. تا جایی که ایشان به کتاب هایی استناد ورزیده است که به قول معروف عقل جن هم بدان نمی رسیده است! اکنون برخی از یادداشت های ایشان موجود است که وی کتاب «الانساب» سمعانی را یک دور مطالعه کرده و فیش برداری نموده است. ایشان هزاران کتاب را اینگونه فیش برداری نموده است. برای همین ایشان دستش از اشکالات و مطالب کثیر پر است. مثلاً صاحب تحفه به حدیث ثقلین اشکالی می کند که ایشان می فرماید صد و یک اشکال بر کلام شما وجود دارد.
اگر کتاب عبقات با جلد یک الغدیر مقایسه شود، شما احساس می کنید که علامه امینی گویی این کتاب را در مدت کوتاهی از بخش الغدیر کتاب شریف عبقات رونوشت کرده اند. زیرا هدف الغدیر این نبوده و اصلا قرار نبود کتاب الغدیر این جلد را در خود جای بدهد. ایشان می خواستند که اشعار الغدیر را جمع آوری کنند و بگویند این یک چیز مشهوری بوده است که در طول تاریخ بارها مطرح شده است. و سال به سال یکی دو جلد را چاپ می کردند. و همچنین مثلاً در مصر یک نفر می آمد و شبهه ای را مطرح می کرد و حتی ایشان در این مجلدات شبهات آنها را هم پاسخ می داده است. لذا شما می بینید که این کتاب یک جور کشکول مانند است[۱].
البته سر بسته بگوییم که این کتاب چاپ به صورت کامل چاپ نشده است؛ شاید علت آن سرقت های علمی بعضی باشد که از این کتاب آورده شده است. اکنون در میان بازار چیزی حدود بیست کتاب است که کامل کپی برداری این کتاب است. اولین نفری هم که بخشی از این کتاب را به چاپ رسانید، مرحوم امام بود؛ ایشان مبتهج به این کتاب بود.
این کتاب مربوط به آن بخشی از کتاب تحفه است که می گوید شیعیان به شش آیه و دوازده روایت استناد می کنند که بگویند اینها نصوص داله بر امامت امیرالمؤمنین است. حدیث غدیر، حدیث منزلت، حدیث ثقلین، حدیث انا مدینه العلم، حدیث ولایت، حدیث تشبیه، حدیث نور و حدیث من ناصب علیاً و … و از آیات هم آیه ولایت و اکمال و …
مرحوم میر حامد حسین در این کتاب تمام تلاش خود را می کنند تا امامت امیرالمؤمنین را ثابت کنند.
بخش قرآنی این کتاب چاپ نشده است؛ فقط بخشی از دستنویس این کتاب پیدا شده است که آن هم در کتابخانه آستان قدس وجود دارد.
ولی در بخش روایات که کامل نشده است چاپ سنگی شده است. در بازار دو جور نسخه خطی هست که یکی از آن تلخیص از این کتاب به نام نفحات است که به بسیاری از منابع مرحوم میرحامد حسین دسترسی نداشته و در ضمن تلخیص است و از نگاه خود این کتاب را نوشته اند. و دیگری بخش غدیر عبقات است که در ده جلد به چاپ رسیده است. که به نظر می رسد که چاپ کل این کتاب شصت الی هفتاد جلد می شود. این ده جلد قبلا توسط محققی به نام مرحوم میرزا غلامرضا مولانا بروجردی به چاپ رسیده که آن هم اهل تحقیق می گویند حاشیه های عبقات در این کتاب نیست که شاید پنج درصد تلخیصی در آن وجود داشته باشد.
به جهت اهمیت بحث غدیر و تایپ شدن بحث غدیر به این بخش از این بحث شروع می کنیم.
کاری که ما می کنیم این است که درخت واره هر جلد را در می آوریم که بگوییم که مرحوم میر حامد حسین در این جلد چه می خواستند بگویند.
علت مبسوط بودن این است که اولاً رد کردن آسان و بنا کردن سخت است که به تتبع بسیاری نیاز است؛ بعلاوه، این تتبع ایشان را بر این گماشته است تا تمام مسائل نقادان در مورد بحثش را نیز مطرح کند و پاسخ در خوری بدهد. مثلاً اگر صاحب تحفه گفته باشد که حدیث غدیر سندش درست است ولی دلالتش ضعیف، ولی مثلاً ابن تیمیه بیاید و سند آن را نیز رد کند، ایشان اول به سند حدیث پرداخته است و بعد دلالت آن را مورد بحث قرار داه است. پس اکتفا به یک نویسنده نکرده و تمام مسائل غدیر را مورد بحث کرده است.
در یک بخش هایی از این کتاب نیز مرحوم میرحامد حسین با خود شخص دهلوی مبارزه می کند؛ مثلاً وی اثبات می کند که تمام این کتاب سرقت علمی است و از کتاب «الصواعق» رونوشت کرده است. که وقتی این کتاب نوشته شد، عبدالعزیر دهلوی از هند فرار کرد. که مرحوم میرحامد حسین کنایه می زند و می گوید او در فرار کردن از اسلافش تبعیت کرده است! بخش هایی از این کتاب هم مربوط به درگیریهای سیاسی آن دوره است. این ها در زمانی است که تشیع در هند قدرت داشته است. و هند مستقل از نجف بود و اصلا نجف از لحاظ اعتقادی وابسطه به هند بود. بعد ها که انگلیسی ها آمدند و حوزه های علمیه را خراب کردند، تشیع در هند به تضعیف کشیده شد.
ما برای این دوره این بحث ها را مطرح نمی کنیم و همچنین بحث هایی هم که بعدا ایجاد شده نیز در این مباحث به میان می کشیم.
اگر این کتاب بخواهد در جامعه اسلامی مطرح شود، بسیاری از مشکلات جامعه امروز حل می شود.
ما در این دوره می خواهیم بگوییم که مرحوم میرحامد حسین در هر جلد چه گفته اند و چگونه ورود کرده اند و چه پاسخ هایی داده اند و به چه نحو استدلال کرده اند. ما تقریبا هر جلد را می خواهیم در چهار الی پنج جلسه مخلص کنیم.
” شایان ذکر است که این متن به ویرایش نهایی نیاز دارد. “
[۱] . در واقع موضوع این کتاب جمع آوری اشعار غدیر (غدیریه) است. ایشان غدریه ها را به ترتیب، قرن به قرن مطرح می کردند؛ ولی منتها به یک باره غدیریه ای در قرن سه پیدا می کردند آن را به عنوان استدراک از غدیریه سابق ذکر می کردند. و یا مثلاً «موسی جار الله» ان قلتی به شیعه مطرح می کردند، و ایشان نیز بدان پاسخ می دادند و یا به مناسبت، «حدیث اخوت» و یا «حدیث دار» را مطرح می کردند. بعد از چاپ این غدیریه ها، به ایشان می گویند: «شما که درباره مباحث غدیر صحبت می کنید، درباره خود حدیث غدیر هم جلدی را به نگارش درآورید». و ایشان نیز جلد یک الغدیر را چاپ می کنند.
پاسخ دهید