سومین جلسه امامت شناسی با محوریت کتاب شریف عبقات الانوار استاد کاشانی روز شنبه ۲۲ مهر۱۳۹۶ در مدرس ۹ حوزه علمیه امام خمینی (ره) تهران برگزار گردید که مشروح این کلاس تقدیم می شود.
بسم الله الرحمن الرحیم
بعد از اینکه عبدالعزیز دهلوی سؤالاتی را مطرح کرد، مرحوم میرحامد حسین در جواب فرمودند که اولا ادله، منحصر در دوازده حدیث نیست؛ بعد فرمودند که حدیث غدیر تنها از بریده نقل نشده است. و بعد ادامه دادند که بعضی از علمای سنی مذهب، به تواتر حدیث غدیر اعتراف کرده اند و برخی نیز در زمینه طرق حدیث غدیر، کتاب نگاشته اند. بحث به اینجا رسید که ایشان فرمودند: از جمله کتاب هایی که در زمینه طرق حدیث غدیر نگاشته شده است، کتاب ابن عقده است. از آنجا که دأب ایشان، پاسخ به تمامی اشکالات و حواشی ممکنه است، به اثبات این کتاب، اهتمام می ورزند. برای همین در ابتدا به ذکر نام کسانی که این کتاب را دیده اند پرداخته و بعد نام توثیق کنندگان ابن عقده می آورد. از جمله کسانی که کتاب ابن عقده را دیده است، ابن حجر عسقلانی می باشد که او به عنوان یک عالم متعصب سنی، هم به کثرت طرق حدیث غدیر اشاره کرده است و هم شاهدی بر کتاب ابن عقده می باشد. عبارت وی در فتح الباری[۱] چنین است: «وَأَمَّا حَدِیثُ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ فَقَدْ أَخْرَجَهُ التِّرْمِذِیُّ وَالنَّسَائِیُّ وَهُوَ کَثِیرُ الطُّرُقِ جِدًّا وَقد استوعبها بن عُقْدَهَ فِی کِتَابٍ مُفْرَدٍ وَکَثِیرٌ مِنْ أَسَانِیدِهَا صِحَاحٌ وَحِسَانٌ»[۲]
(اما حدیث غدیر! ترمذی نسائی این روایت را نقل کرده اند. که جدا طرق این روایت بسیار زیاد است؛ و ابن عقده، تمام اسناد صحیحه و حسنه این روایت را در کتابی گرد آورده است.)
در جلسه گذشته گفتیم که ابن تیمیه متأسفانه استنادهای بی اخلاقی می کند. اینکه ابن تیمیه از ابن حزم گفته «حدیث غدیر لا یصح من طریق الثقات»، بی اخلاقی و تدلیس است؛ مثل اینکه شخصی بگوید: «انار سرطان زا است» و این را یک راننده تاکسی گفته! معنی این حرف این است که این کلام در واقع سند محکمی ندارد. این در صورتی است که خود ابن تیمیه کتاب ابن عقده را دیده و گفته «قد صنف ابوالعباس فی جمیع طرقه»! باید گفت: مگر ابن تیمیه مقلد ابن حزم است؟ مگر او کتاب ابن عقده را ندیده. پس چه طور ابن حجر می گوید: «اسناد این روایت بسیار است که در آن روایات صحیحه و حسنه بسیار دیده می شود»!
اینجاست که حتی صدای البانی [۳] هم در می آید و او در کتاب سلسله احادیث صحیحه خود می آورد: « فمن العجیب حقا أن یتجرأ شیخ الإسلام ابن تیمیه على إنکار هذا الحدیث»[۴] (من تعجبم از شیخ الاسلام ابن تیمیه، این است که او چه طور جرأت کرده که درباره این حدیث اینگونه صحبت بکند)!!!
و این نیز پر واضح است که وقتی ابن حجر از ابن عقده نقل می کند، بدین معنا نیست که او ابن عقده را شخص بیخودی می پندارد، بلکه معنای این جمله، استناد او از ابن عقده است. به ویژه که مرحوم میرحامد حسین فرموده: ابن حجر، بار ها به کتاب ابن عقده رجوع کرده است.
افراد دیگری نیز مثل سمهودی این کتاب را دیده اند و تأیید کرده اند. او یکی از اشخاصی است که در نقد وهابیت، از وی استفاده زیادی می کنیم. او کتابی به نام «وفاء الوفاء» دارد که از اخبار مدینه را در آن به میان کشیده است. که در میان آن، اخبار زیادی مبنی بر توسل بر قبر شریف پیامبر صلیاللهعلیهوآله دارد؛ لذا بین طرفداران او و وهابیت، اختلاف بسیاری وجود دارد.
از دیگر افرادی که کتاب ابن عقده را دیده اند، مناوی، صاحب «جامع صغیر» است.
بعد در ادامه مرحوم میرحامد حسین نام افراد زیادی را می برد که از کتاب ابن عقده نام می آورد.
میر حامد بعد از آن به کلام کابلی اشاره می کند. ایشان ذکر می کنند: کابلی گفته است: ابن عقده انسان مجروحی است و عدالت ندارد؛ او همانی است که دهلوی از او کپی کرده است! او می گوید: «ابن عقده کان جارودیا رافضیا» یعنی او میل به مذهبش داشته است.
کتابی وجود دارد که می گویند شیعیان کیدهایی دارند که به واسطه آن مردم را فریب می دهند. از جمله این کیدها کید هشتاد و یکم است که از این قرار می باشد: « آن که بعضی روایات موافق مذهب خود از کتاب مردی را نقل کنند که در خیال مردم از اهل سنت می نمایند. حال آنکه فی الواقع چنین نیست. مثال: چنانچه ابن عقده که جارودی رافضی بود و ابن قتیبه[۵] که شیعی غلیظ بود و اخطب خوارزم[۶] که زیدی غالی بود!»[۷].
باید عرض کنم که خیلی از محققین، شامل این کید هشتاد و یکم بوده اند. از جمله آن استنادهای وحشتناک این است که ما می گوییم «ابن حجر و ذهبی قائل به شهادت حضرت زهرا بوده اند»! در صورتی که آنها، این روایات را برای شاهد مثال جرح بر رجال آورده اند! بعضاً پیش می آید که آنها برخی از کتاب های ما را در دانشگاه های خودشان می برند و بدان می خندند! دهلوی این کلام را به دروغ برای علمای بزرگمان نقل می کند؛ ولی برخی، بارها از این اشتباهات را مرتکب می شوند.
مرحوم علی ابوالحسنی یک مطلبی را درباره حضرت رقیه آورده است. ایشان می گوید یکی از ادله وجود حضرت رقیه، کتاب المنن شعرانی (متوفای ۳۹۷ هق) است که او در مکتوب خود این طور نوشته است که قبر رقیه سلام الله علیها در دمشق مزار است!
بعد نگاه می کنیم که همه از این المنن شعرانی آورده اند! وقتی هم که به دنبال این شخص می گردیم، نامی از شعرانی قرن چهارم نمی بینیم، و تنها یک شعرانی در قرن دهم را پیدا می کنیم! در نهایت اولا متوجه می شویم که افتادگی تایپی وجود دارد و لفظ «لطائف» یعنی «لطائف المنن» آورده نشده است. بعد می بینیم که اسم او عبدالوهاب شعرانی[۸] است که او متوفای ۹۷۳ ه.ق است. اما اشتباهی که در سایت مرحوم منذر شکل گرفته این است که سال توفای او را به صورت جا به جا یعنی بدین شکل ۳۹۷ نوشته است! حال باید دانست که:
اولاً: استناد به شعرانی بدون این تحقیق یک سرقت علمی محسوب می شود[۹]، زیرا نشان می دهد که همه آنها از مرحوم منذر کپی کرده اند و ثانیاً قرن ده فایده ای ندارد زیرا کامل بهایی در قرن هفتم ماجرای رقیه سلام الله علیها را ذکر کرده است.
دهلوی از روی کپی گفته است که ابن عقده جارودی رافضی است. اولاً در جلسه گذشته ثابت کردیم که نیست و ثانیا ثقه حرفش پذیرفه شده است او به دلالت حدیث غدیر کاری نداشته؛ او تنها طرق را بیان کرده است. ذهبی در میزان الاعتدال درباره ابان بن تغلب آورده است که برخی می گویند: نباید روایات ابان بن تغلب را قبول کرد: «لولا هؤلاء لذهبت جمله من الاثار النبویه، و هذه مفسده بینه» او می گوید اگر راویان ثقه ای که مذهبشان با ما متفاوت است، نباشند، بسیاری از آثار نبویه از بین می رود!
غیر از اینکه ابن عقده در کتب اهل سنت مورد تعظیم است. مرحوم میرحامد حسین یک بابی را باز می کند و می گوید: چه اشخاصی از سوی اهل سنت، وی را تأیید کرده است.
مرحوم میر حامد حسین می گوید: «اکابر از بزرگان و قدمای محدثین و معتمدین و اجله مشاهیر معتبرین و اعاظم اصناف موجلین و… همه گفته اند که ابن عقده را قبول داریم».
حتی شیعه نیز او را به وثاقت قبول دارد؛ چه آنکه اصلا مأخذ اصلی رجال نجاشی، ابن عقده است.
مرحوم میرحامد حسین ادامه می دهد: «مگر نشنیدی که ابن حجر عسقلانی در کتاب الاصابه[۱۰] در اثبات صحابیت چند کس از صحابه ، متثبت به روایت ابن عقده گردیده و به محض اسم ابن عقده، اینها را در صحابه داخل ساخته».
رجوع به ابن عقده نه تنها وثاقت او را نزد ابن حجر اثبات نمی کند؛ بلکه نشان می دهد که ابن حجر وثاقت ابن عقده را نیز قبول دارد!
بعد ادامه می دهد: «و ناهیک به دلیلا ظاهرا علی اعتماده و اعتباره و برهانا ظاهراً» خودش خود را تمجید می کند! چون ابن حجر شیخ الاسلام است و معیار!
اگر انسان قدر در این زمینه کار کرده باشد، متوجه می شود که مرحوم میر حامد حسین چقدر برای پیدا کردن همین یک جمله زحمت کشیده است! اینکه موضوع تحقیقش این باشد که من کجا بگردم که شخصی ابن عقده را پذیرفته باشد!
مزی کتاب تهذیب الکمال را نگاشته است که این کتاب یکی از بزرگترین کتب رجالی اهل سنت است؛ چناچه ابن حجر، «تهذیب التهذیب» را در دوازده جلد خلاصه می کند و بعد از آن به عنوان «تقریب التهذیب» در چهار جلد خلاصه تر می کند. همچنین ذهبی نیز کتاب «تهذیب الکمال» را به عنوان «تذهیب التهذیب» تلخیص می کند.
حال مزی در کتاب خود یعنی « تهذیب الکمال» به یک راوی استناد می کند و می گوید: « قال ابوالعباس ابن عقده فی امره نظر» مزی می گوید چون ابن عقده درباره او گفته است نظرٌ، من نیز وثاقت او را قبول نمی کنم.
بعد به کلام ذهبی در «تذهیب التهذیب» نیز اشاره می کند و می گوید: « در کتاب تذهیب و الهذیب که نسخه نهایت عتیق آن نزد این خاکسار موجود است، او نیز این کلام را بیان می کند»
پس ابن عقده نه تنها مورد قبول است بلکه دیگران وثاقت او را نیز قبول دارد.
بعد مرحوم میرحامد حسین ادامه می دهد که سمعانی که عالم مهمی است، درباره ابن عقده می گوید: « کان حافظا متقناً مکثراً عالماً» یعنی شما می گویید ما ابن عقده را قبول نداریم!!! او را حافظ متقن عالم می دانند!
بعد ادامه می دهد: «دار قطنی گفته است: اجماع علمای اهل کوفه است که از زمان عبدالله بن مسعود[۱۱] تا زمان ابوالعباس ابن عقده، حافظ تری از او نیامده است»! از زمان ابن مسعود قبل از سال سی و پنج تا دویست سال بعد مثل او نیامده است.
بعد اسامی اشخاص دیگری را در تأیید ابن عقده می آورد. ما از اینجا می گذریم.
بعد سیوطی می گوید: «ابن عقده من کبار الحفاظ و الناس مختلفون فی مدحهه و ذمه، قال الدار قطنی: کذب من اتهمه بالوضع» یعنی هر کس که ابن عقده را جاعل حدیث بداند، دروغ گفته است! و بعد ادامه می دهد: «حمزه سهمی می گوید: مایتهمه بالوضع الا تملٌ (لاابالی)» جز کسی که لا ابالی است، این اتهام را به ابن عقده نمی زند. و بعد یک فصل می آورد تا حمزه سهمی را معرفی کند»!
بعد از نام عده ای از توثیق کنندگان ابن عقده به سبط بن جوزی می رسد. او عالم حنبلی مهم و پر تألیفی است که متوفای ۵۹۷ است. که هم به خاطر عزاداری در روز عاشورا شیعیان را مسخره کرده و هم در رد کسی که گفته است یزید را لعنت نکنید، کتاب نوشته است. او چند کتاب دارد که در آنها روایات ضعیفه را گرد آورده که در میان آنها حدیث ثقلین به چشم می خورد!
با اینکه او یک سنی متعصب است، ولی چند داستان هم از او هست که می گویند احتمالا او شیعه است و از جمله مثال های کژتابی را به او نسبت دادند. مثلا: از او می پرسند خلیفه خدا کیست که جواب می دهد: «من بنته فی بیته»!
او یک نوه مشهور به سبط ابن جوزی دارد. که یکی از کتب مهم او به نام «تذکره الخواص الامه» است که نام بزرگان شیعه و ائمه را بیان کرده است. او یکی دوبار بار به پدر بزرگش چک زده او می گوید: مثلاً گفته پدر بزگ من می گوید که حدیث ثقلین واهی است؛ در صورتی که این طور نیست! یکی دیگر از منازعات او با جدش اینجاست که او می آورد:« کذا قول جدی: انا لا اتهم ابن عقده الا من باب ظن و الشک، لا من باب القطع و الیقین» یعنی پدربزرگ من گفته است که من از باب ظن ابن عقده را متهم به جرح می کنم ولی ادامه می دهد که پدربزرگ من اشتباه کرد چراکه: «و ابن عقده مشهور بالعداله کان یروی فضائل اهل البیت»؛ او به عدالت مشهور بود و متعرض به صحابه نمی شد(نه به مدحشان و نه به ذمشان)؛ اما چون فضایل اهل بیت را مطرح می کرد، به او نسبت رفض (شیعی گری با افراط) می دهند.»
والسلام علیکم و رحمه الله
” شایان ذکر است که این متن به ویرایش نهایی نیاز دارد. “
[۱]. دو فتح الباری در شرح صحیح بخاری وجود دارد که یکی از آنها برای ابن حجر عسقلانی و دیگری از آن ابن رجب می باشد.
[۲] فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، دارالمعرفه (بیروت، ۱۳۷۹ ه.ق)، ج۷ ، ص۷۴٫
[۳] . خود البانی از کسانی است که گرایش سلفی دارد و امروزه نیز این فرقه ضاله از او به بزرگی یاد می کنند.
[۴] سلسله الأحادیث الصحیحه وشیء من فقهها وفوائدها لالبانی، مکتبه المعارف للنشر والتوزیع (ریاض ۱۴۱۵ ه.ق)، ج۵، ص۲۶۳
[۵]. چون این شخص کتابی به نام «الامامه و السیاسیه» دارد که در آن حمله به خانه حضرت زهرا نقل شده است، شیعی غلیظ شده است! اما او کسی است که ابن فارض (محقق معروف ادبیات) می گوید او از اهل بیت انحراف داشت؛ زیرا او از شعبی نقل کرده است که «علی بن ابی طالب علیهالسلام لم یقرأ القرآن، حتی دخل فی حفرته» یا در نسخه دیگر حافظ قرآن نبود؛ بنابرین نه تنها ما بلکه ابن حجر و ابن فارض می گویند او ناصبی بود.
[۶]. او کسی است که مناقب ابوحنیفه، جامع المسانید ایوحنیفه را دارد که او از مهمترین حننفی هایی است که از مذهب حنفیه است او که احیاگر حنفیه است به او نسبت زیدی غالی می دهند
[۷] . بسیاری از این
[۸] انتشارات سروش از وی کتاب دیگری به نام لواقیت و جواهر به «اسم طلای سرخ» را چاپ کرده است که برای تحریف نسخه های فتوحات از آن استفاده می شود. ایشان به عنوان شارح فتوحات بعضی از حرف ها را می آورد که چیزی از اینها در خود فتوحات وجود ندارد. وقتی می خواهند بگویند نسخ ابن عربی تحریف شده به او رجوع می کنند
[۹] . شاید دویست سایت، این نقل را بیان کرده اند.
[۱۰] «الاصابه فی تمییز الصحابه»، یکی از مهمترین آثار در تشخیص اصحاب است؛ و اهمیت اینکه شخصی از اصحاب است در آنجا روشن می شود که صحابه بودن، منجر به وثاقت راوی می شود.
[۱۱] او متأسفانه نماد علمیت در صحابه است درحالی که او می گوید ما اهل مدینه از علی افضل نداشتیم و این روایت به سند صحیح موجود است!
پاسخ دهید