در این متن می خوانید:
      1. شرایط دشوار زمان ائمّه علیهم السلام
      2. داستان جابر و امام باقر (علیه السّلام)
      3. شرایط رفتن به زیارت امام حسین (علیه السّلام)
      4. اوّلین اعلام علنی امامت
      5. برخورد دستگاه خلافت با ائمّه
      6. وضعیّت امامان بعد از امام رضا (علیه السّلام)
      7. اقدامات متوکّل بر علیه امام هادی (علیه السّلام)
      8. شراب خواری خلیفه‌ی دوم
      9. تقیّه کردن شیعیان
      10. شرایط امام هادی (علیه السّلام) در دوران امامت
      11. شرایط زمان امام حسن عسکری (علیه السّلام)
      12. نعمت ولایت حاکم شرع
      13. ولایت تکوینی ائمّه
      14. مشکلات زمان خلافت امیر المؤمنین (علیه السّلام)
      15. تصمیمات رهبر با توجّه به خواست مردم
      16. سختی‌های شیعه برای ملاقات با امام
      17. تعیین نایب از سوی امام
      18. عدم ملاقات حضوری امام عسکری با مردم
      19. لزوم اطاعت از نایب امام
      20. شخصیّت شلمغانی و خیانت او
      21. دستورات بعد از خیانت شلمغانی
      22. وظایف شیعه در اطاعت از رهبر
      23. نمونه‌هایی از انتخاب نایب
      24. اتّحاد شیعه در مسائل اجتماعی
      25. حسّاس بودن مردم نسبت به مسائل
      26. تقیّد به اسلام اساس روابط با اشخاص
      27. توجّه به وضع محرومین
      28. داستانی در مورد رسیدگی به محرومین
      29. کمک به نیازمند قبل از درخواست او
      30. دستورات اقتصادی امامان معصوم
      31. علّت شیوع رباخواری در جامعه
      32. راه درست انجام امر به معروف و نهی از منکر
      33. احیای سنّت‌های فراموش شده
      34. ارتباط با سیّد الشّهداء (علیه السّلام)
      35. داستان جمال الدّین خلیعی و هدایت او
      36. شعری از جمال الدّین در مورد امام حسین (علیه السّلام)
      37. ذکر مصیبت امام حسین (علیه السّلام)

«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبَادِ».[۱]

«رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۲]

«إِلَهی أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى‏».

شرایط دشوار زمان ائمّه علیهم السلام

یکی از مظلوم‌ترین امامان ما حضرت عسکری (سلام الله علیه) است. دورانی که ایشان زندگی می‌کنند با دوران ائمّه‌‌ی قبل خیلی متفاوت است. تصریح شیخ مفید در ارشاد است که امام مجتبی و حضرت ابا عبد الله (علیهم السّلام) علنی ادّعای امامت نکردند، این‌قدر فضا عجیب بود. آن‌قدر خفقان در دوران ائمّه سنگین است که هیچ‌یک از امامان ما به صورت علنی ادّعای امامت نمی‌کردند، با قتل مواجه می‌شدند. همین‌طور فرزندان خود را معرّفی نمی‌کردند، پنهان می‌کردند.

داستان جابر و امام باقر (علیه السّلام)

بارها عرض کرده‌ام وقتی جابر بن عبد الله انصاری می‌آید حضرت سجّاد (علیه السّلام) را زیارت کند، بیرون در به اتّفاق، نمی‌گذاشتند حضرت باقر (علیه السّلام) در کودکی بیرون برود، خطرناک بود. نباید مردم آن‌ها را می‌شناختند تا وقتی نوبت به آن‌ها می‌رسید. یک مرتبه دید این آقا زاده جلو آمد، پرسید: اسم شما چیست این‌قدر شبیه پیغمبر هستید؟ صحابه‌ی پیامبر بود، امام باقر (علیه السّلام) هم کودک بود. فرمود: محمّد هستم. گفت: پدر تو کیست؟ امام باقر (علیه السّلام) گفت: علیّ بن الحسین. یک مرتبه گفت: «أَنْتَ الْبَاقِر». امام باقر (علیه السّلام) وقتی امام شد به باقر معروف شد که باقر العلوم است. ولی او خصوصی از پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) شنیده بود، گفت: تو باقر هستی که پیامبر وعده‌ی دیدار تو را به من داد. او را در آغوش گرفت. سریع خدّام او را داخل خانه بردند. امام سجّاد به امام باقر (علیه السّلام) که کودک چهار، پنج ساله بود فرمود: جابر تو را به دم تیغ سپرد. این‌قدر فضا سنگین بود.

شرایط رفتن به زیارت امام حسین (علیه السّلام)

همین زیارتی که تازه بعضی از اربعین برگشته‌اند و موسم آن به مشام رسیده، وقتی می‌خواستند به زیارت بروند این‌طور بود که شب‌ها حرکت می‌کردند، روزها مخفی می‌شدند. در کامل الزّیارات ابن قولویه تصریح کرده است. بعد که شب کنار قبر مطهّر می‌رسیدند مخفی می‌شدند. نیمه شب، وقتی سربازهای کنار قبر مبارک امام ساعت دو یا سه نیمه شب می‌خوابیدند، آن‌ها ساکت، دستمال جلوی دهان خود می‌گرفتند صدای گریه‌ی آن‌ها بلند نشود. کنار قبر مبارک ارباب ما سیّد الشّهداء (علیه السّلام) سلام کنند، بروند تا فردا شب مخفی شوند. یعنی چند شب در بیابان زندگی می‌کردند که هر شب یک دقیقه کنار قبر مبارک سیّد الشّهداء (علیه السّلام) بروند سلام کنند. این فضا است. از قدیمی‌ترین منابع روایی ما کتاب کامل الزیارات است که استاد شیخ مفید نوشته، آن‌جا چند روایت در این زمینه دارد. می‌گوید: «خَرَجْتُ… إِلَى زِیَارَهِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ (عَلَیهِ السَّلَام) مُسْتَخْفِیاً».[۳]

اوّلین اعلام علنی امامت

در دوران حضرت رضا (سلام الله علیه) که تحلیل آن طولانی است، برای اوّلین مرتبه در نیشابور حضرت رضا (سلام الله علیه) ادّعای علنی امامت کرد و در واقع دستگاه خلفاء را رسوا کرد. آن‌جا فرمود: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا».[۴] اهل بیت ۲۰۰ سال تلاش کرده بودند که مردم اهل البیت را بشناسند که بچّه‌های پیغمبر (علیهم السّلام) مثل بچّه‌های مردم نیستند، این‌ها اوتاد زمین هستند، امنیّت روی زمین به واسطه‌ی این‌ها است، علم از این‌ها… رودخانه‌های خروشان علم هستند. دین خود را از چه کسی باید بگیری؟ از اهل البیت. این عنوان… ۲۰۰ سال اهل بیت تلاش کردند، حضرت رضا (سلام الله علیه) به تعبیر ما گل زد، ما حصل این ۲۰۰ سال آن‌جا «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا» بود.

برخورد دستگاه خلافت با ائمّه

دستگاه خلافت که همیشه با اهل بیت دشمنی می‌کرد، اهل بیت ادّعای امامت علنی، در عموم مردم نمی‌کردند دشمنی می‌کرد. حضرت موسی بن جعفر زندانی شد، حضرت رضا (علیه السّلام) را هم آوردند که اسلام را از بین ببرند. چون شیعیان و ائمّه‌ی شیعه همیشه ظلم ستیز بودند، با مکتب جور می‌جنگیدند، امام رضا (سلام الله علیه) را آوردند ولیعهد کنند که بگویند ساخت و پاخت کردند، خریدند، این را هم خریدند تمام شد. واقعاً هم خوب عمل کردند، از نظر خود درست عمل کردند. در واقع دوئل کرد، دید نمی‌تواند جلوی این جریان را بگیرد، تنها راه این بود که حضرت رضا (علیه السّلام) ولیعهد شود.

حضرت رضا (علیه السّلام) که ولیعهد شد نمی‌توانند ولیعهد را بلافاصله بکشند، ولیعهد است، چه کسی او را کشت؟ مردم می‌فهمند. از این فرصت استفاده کرد فرمود: من امام هستم، «بِشُرُوطِهَا»، توحید شروطی دارد که یکی هم من هستم. لذا حضرت وقتی خواست نماز عید فطر را بخواند که لباس سفید به تن کرد، پای برهنه، سر برهنه، به راه افتاد، مأمون حضرت را برگرداند. گفت اگر این مرتبه یک جمله‌ی دیگر بگوید نمی‌شود کاری کرد، بگوید این طاغوت است چه کنیم؟ حضرت را برگرداند.

وضعیّت امامان بعد از امام رضا (علیه السّلام)

حالا که امام رضا (علیه السّلام) فرمود من امام هستم، ائمّه‌ی بعدی بیشتر در خطر هستند. شما نگاه کنید امامان بعد از حضرت رضا (علیه السّلام) جوان‌تر از ائمّه‌ی قبل شهید شدند. علّت چیست؟ چون این‌ها رسماً امام معصوم هستند، یعنی رسماً می‌گوید من… امام جواد (علیه السّلام) هفت ساله به امامت رسیده، جلوی حکومت می‌گوید من امام هستم. حکومت نمی‌تواند با آن‌ها شدید برخورد کند، چرا؟ چون در جامعه جایگاه دارند، ۲۰۰ سال اهل البیت تبلیغ شده‌اند. منتها چه می‌کند؟ سعی می‌کند دختر خود را به حضرت جواد (علیه السّلام) بدهد – سنّ دختر مأمون شاید ۲۰ سال، ۱۵ سال بیشتر از امام جواد (علیه السّلام) باشد – که اداره کند. در واقع می‌خواست امام جواد (علیه السّلام) را در حرم سرا بزرگ کند. فکر می‌کردند… انسان عادی است، می‌توانیم، کاری انجام می‌دهیم، هفت سال که بیشتر ندارد، پنج سال که بیشتر ندارد، او را به حرم‌ سرا می‌بریم بین زن‌ها آن چیزی که ما می‌خواهیم تربیت می‌کنیم. وقتی مطمئن شدند نمی‌شود حضرت را در ۲۵، ۲۶ سالگی به شهادت رساندند.

اقدامات متوکّل بر علیه امام هادی (علیه السّلام)

حضرت هادی (علیه السّلام) که در کودکی به امامت رسید، هیبتی که اهل البیت داشتند به گونه‌ای بود… یک روز که راجع به حضرت باقر (علیه السّلام) محضر شما رسیده بودیم این بحث را که «کَانَ العُلَمَاء یَقصدونَهُ بِالمَدینَه» را آن‌جا توضیح دادیم، تکرار نمی‌کنم. حکومت وقت، مخصوصاً متوکّل که خیلی لئیم بود. من یک نمونه را عرض می‌کنم ببینید. دید نمی‌شود این‌طور مبارزه کرد، ائمّه‌ی شیعه رسماً می‌گویند ما امام هستیم، دیگر دوران این تیپ تقیّه تمام شده است. امام می‌فرماید: من امام هستم. مجبور شد، گفت: برای شما دلتنگ شده‌ام، به سامرا بیایید. یعنی یک منطقه‌ی نظامی، کاملاً نظامی، شیعیان هم تقریباً آن‌جا نیستند. هنوز هم همین‌طور است، بیش از ۹۰ درصد، ۸۵ درصد آن مردم هنوز غیر شیعه هستند.

نیروهای نظامی متوکّل هستند و متوکّل کسی است که در بین خلفای غیر شیعه تقریباً وحشی‌ترین محسوب می‌شود، از نظر تظاهر. یک نمونه را عرض کنم ببینید، کسی را در شیعه به نام احمد بن عبّاس داریم، شاعر است. فردی که شعر می‌گوید آن‌هایی که اهل شعر هستند می‌دانند، مثلاً دو بیت شعر از حافظ بیاورید نگویید از چه کسی است، برای اهل شعر، حافظ شناس‌ها، بخوانند می‌گویند این برای حافظ است، ولو نشنیده باشند، می‌گوید این سبک سبک حافظ است. می‌خوانید می‌‌گوید یک مرتبه دیگر بخوان، می‌گوید این برای صنایی است. او در منقبت اهل بیت شعر گفته بود، حالا کتمان می‌کند. اگر یک جایی می‌خواندند شعرهای او را کنار آن می‌گذاشتند، می‌گفتند این سبک با آن سبک همخوانی دارد، این شعر برای او است، این مدل استفاده از صنایع ادبی برای این شخص است.

هر کسی می‌خواست از این پول بگیرد می‌گفت: دو بیت شعر تو پیش من است، مثلاً در مورد امام حسین (علیه السّلام) گفتی، در مورد امام رضا (علیه السّلام) گفتی، در مورد امام کاظم (علیه السّلام) گفتی، یا ۵۰۰ سکّه بده یا می‌روم می‌گویم برای تو است. او خسته شد، دید هر چه پول درمی‌آورد باید از ترس به مردم بدهد، بعد هم می‌ترسد نکند بروند بگویند. متوکّل او را مسئول ؟؟۱۱:۳۸ کرد. این‌که عرض می‌کنم از قدیمی‌ترین منابع شیعه عرض می‌کنم، از عیون اخبار الرّضا – چاپ‌ها متعدّد است ولی باب‌های عیون اخبار الرّضا همه جا یک طور است- باب ۴۰، حدیث ۲۰ باب ۴۰ است. متوکّل او را مسئول ثبت مستقلّات کرد، مثلاً مسئول زمین شهری شد. تهدید بود، من مجبور هستم نمی‌توانم بگویم نمی‌آیم، چرا نمی‌آیم؟ آقا، من با شما هستم، مردم مجبور بودند تقیّه کنند. مسئول زمین شهری حکومت متوکّل است، اسم پسران او حسن و حسین است، حسن او ابو محمّد، حسین او ابو عبد الله. یعنی به عشق اهل بیت اسم و کنیه‌ی آن‌ها را از فرزندان امیر المؤمنین (علیه السّلام) گرفته است، اسم آن‌ها را عوض کرد. یعنی این دوران دوران امامت امام هادی و امام عسکری (علیهم السّلام) در سامرا است. اسم بچّه‌ها را عوض کرد دید فایده‌ای ندارد، تهدید به قتل می‌شود.

شراب خواری خلیفه‌ی دوم

یکی از کارهایی که این‌ها انجام می‌دادند، شما نگاه کنید این‌ها چقدر موجودات کثیفی بودند. امروز به این هیئت آمدید جلوی در چای و حلوا بود، کسی میل دارد می‌خورد کسی میل ندارد نمی‌خورد. یکی از نوشیدنی‌هایی که عادت خلیفه‌ی دوم بود بنوشد، منابع متعدّد هم نقل کرده‌اند و شیعیان خوردن آن را حرام می‌دانند مُسکری، یعنی مست کننده‌ای به نام نبیذ است. اهل آن بخواهند رجوع کنند چند جا این را می‌بینند، از جمله در «الإمامه و السّیاسه». منصوب به ابن قطیبه است  به او می‌گویند ضربات متعدّد خنجر ابو لؤلؤ کاری است، پزشک می‌گوید کاری از دست ما برنمی‌آید، هر چه می‌خواهد بدهید بخورد، این از دنیا می‌رود. می‌گویند: چه می‌خواهی؟ می‌گوید: نبیذ. جاهای مختلف است. این مسکری است که مقدار زیاد آن انسان را مست می‌کند، خلیفه‌ی دوم این را می‌خورد، لذا بیشتر اهل سنّت این را حرام نمی‌دانند. امیر المؤمنین (علیه السّلام) به حکومت رسیدند برای خوردن نبیذ حدّ شراب خواری جاری می‌کردند. پس یک شعار در بین شیعیان بود آن هم نخوردن نبیذ، این نوع شراب. غیر شیعه هم به پیروی از او می‌خوردند.

تقیّه کردن شیعیان

یکی از کارهایی که متوکّل انجام داده بود این بود، مجالس عمومی که بود نبیذ می‌گرداندند. این شیعه‌ باید چه کاری انجام می‌داد؟ نمی‌خورد لو می‌رفت، می‌خورد حرام بود. تقیّه می‌گویم ما اصلاً متوجّه این دوران نمی‌شویم، این‌قدر تهدید به قتل احمد بن عبّاس سنگین بود اعلامیه زد، روزی سه مرتبه رقّاصه‌ها و مخنّثین را دعوت می‌کردند در خانه‌ی او مجلس می‌گرفتند، نبیذ می‌گرداندند، او هم جلوی جمع می‌خورد. تا خبر همه جا منتشر شد احمد بن عبّاس از خود ما است. این دوران است. در این دوران یک نفر بخواهد امامت کند، چه کاری باید انجام دهد؟ یعنی کوچک‌ترین تقیّه‌ی شیعیان این بود که در جمع آن‌ها را وادار به خوردن مسکر می‌کنند، نخوری تو را می‌کشند. لابد شیعه هستی که نمی‌خوری. شما نگاه کنید روی اهل تقوا چه فشاری است، اصلاً این برای ما قابل فهم نیست.

شرایط امام هادی (علیه السّلام) در دوران امامت

در این دوران امام عسکری بعد از حضرت هادی (علیه السّلام) به امامت رسیده است. این را شما بارها شنیده‌اید، با این‌که امام هادی (سلام الله علیه) بیان می‌فرماید که من امام هستم و در تبعید است، برای هتک حرمت او را به مجلس شراب بردند، وای به حال بقیّه‌ی شیعه، او که امام شیعه بود. در این شرایط حضرت عسکری (سلام الله علیه) به امامت رسیده، اصلاً اداره‌ی شیعه، امام در یک منطقه‌ی نظامی دارد زندگی می‌کند، شیعیان هم همه جا پراکنده هستند.

حضرت عسکری (علیه السّلام) قبلاً هم عرض کردیم از مصر تا ماوراء النّهر پیرو دارد. در این دوران حضرت وقتی می‌خواهد شیعیان را اداره کند شرایط او به گونه‌ای است که با هر کس ارتباط بگیرد و ارتباطات او لو برود به زندان می‌‌رود.

شرایط زمان امام حسن عسکری (علیه السّلام)

نمونه‌ی آن دو مطلب، این کتاب را بد نیست بشناسید، اسم آن «إِعلام الوَری بِأعلامِ الهُدی»، از کتب مشهور قدیمی درباره‌ی زندگی اهل البیت (علیهم السّلام) است. امین الاسلام طَبرِسی نوشته، اهل تفرش است، همان صاحب «مَجمَعُ البیان»، تفسیر مشهوری که تقریباً خلاصه‌ی تبیان شیخ طوسی است. من این‌جا فقط دو جمله می‌خوانم، ابو هاشم جعفری از مهم‌ترین روات حضرت عسکری (علیه السّلام) است، از شاگردان برجسته‌ی حضرت عسکری است، از نوادگان حضرت صادق (سلام الله علیه) است. هر کسی به کوچک‌ترین، به ادنی‌ توهّمی، ارتباطی با امام عسکری (علیه السّلام) داشت زندانی بود.

بلا تشبیه شما حضرت امام را ببینید که در تبعید بود، اعلامیّه‌ها چطور باید پخش می‌شد؟ آن زمان ابزار داشتند. نگاه کنید ابو هاشم می‌گوید: «شَکَوْتُ إِلَى»،[۵] به حضرت «أَبِی مُحَمَّدٍ»، یعنی حضرت امام عسکری (سلام الله علیه) شکایت کردم، چه چیزی را؟ این‌که خسته شدم بس که در سیاهچال زندگی کردم. مثلاً به یک شکلی از جایی پول تهیّه کرده و به زندانبان‌ها داده که پیغام بدهد. «فَکَتَبَ إِلَیَّ تُصَلِّی الظُّهْرَ الْیَوْمَ فِی مَنْزِلِکَ»، فرمود: همین امروز در خانه‌ی خود نماز ظهر را می‌خوانی. یعنی آزاد شدند. این را در کرامات حضرت عسکری (سلام الله علیه) آورده‌اند. از این‌ها فراوان داریم، هر کسی کمترین ارتباطی با امام عسکری (علیه السّلام) داشت به زندان می‌رفت.

نعمت ولایت حاکم شرع

در این شرایط حضرت عسکری (سلام الله علیه) چند کار انجام داده و چند مظلومیّت داشت. خیلی برای بحث امروز به کار می‌آید. یکی این است، یک چیزی که در جامعه‌ی ما باید بیشتر از آن چیزی که هست به آن توجّه شود، این فرصت استثنایی، این نعمت عظیم الشّأن ولایت حاکم شرع است. این در شیعه کم وجود داشته، تقریباً می‌شود گفت تا به حال وجود نداشته، جز چند حاکم شرع منطقه‌ای، مثلاً سیّد عبد الحسین لاری در لار. این نمونه وجود نداشته است. شما نگاه کنید حضرت عسکری (علیه السّلام) چه کاری انجام داد، این برای ما درس است.

ولایت تکوینی ائمّه

بعضی چیزها در شیعه بوده مردم تجربه‌ی آن را نداشته‌اند، چند مرتبه اشتباه کردند تا بعد متوجّه شدند. مثلاً زمان حضرت صادق (علیه السّلام)، اوّلیات عبادات را مردم نمی‌دانستند زمان امام صادق (علیه السّلام) یاد گرفتند. امامت در کودکی امام جواد (علیه السّلام) را نمی‌دانستند، فکر می‌کردند معاذ الله بچّه است. بعداً فهمیدند امام ولایت تکوینی دارد، به سن نیست اگر خدا بخواهد. حضرت فرمود: اگر خدا بخواهد علم اوّلین و آخرین را به یک سنگ می‌دهد، به ما نمی‌تواند بدهد؟ خدا قادر نیست تا ۱۵ ساله شوم کمالات یک انسانی که امام معصوم است را به من بدهد؟ خدا قادر نیست؟ ما این‌ها را اعطایی می‌دانیم. این‌ها زمان امام جواد (سلام الله علیه) بود.

گاهی بین شیعه‌ها اختلاف می‌شد پیش امام می‌آمدند، حضرت حل می‌کرد. یکی از چیزهایی که شیعیان زیاد تجربه نداشتند و الآن اتّفاق افتاده، این‌که شما در یک کشوری زندگی کنید که یک مجتهدی آن را اداره کند.

مشکلات زمان خلافت امیر المؤمنین (علیه السّلام)

این نیست که تصوّر کنید زمان امیر المؤمنین (سلام الله علیه) هیچ مشکلی نبود، مردم ما تصوّر می‌کنند امیر المؤمنین (علیه السّلام) اگر الآن بود همه را گردن می‌زد، این‌طور می‌گویند. در صورتی که اگر زندگی حضرت امیر (علیه السّلام) را باز کنیم می‌بینیم حضرت بیش از خیلی از دوران‌ها مجبور بود بعضی از مشکلات را تحمّل کند. سپاه امیر المؤمنین (علیه السّلام) سپاه غیر شیعه بودند، حضرت را امام معصوم نمی‌دانستند. در حکومت امیر المؤمنین (علیه السّلام) دزدی می‌شد، ظلم می‌شد. نمی‌خواهم بگویم ظلم و دزدی زیاد بود، پناه بر خدا، معاذ الله، نمی‌خواهم بگویم حضرت مبارزه نمی‌کرد، ولی نگاه کنید امیر المؤمنین (علیه السّلام) کارگزاری دارد که به واسطه‌ی عبد الله بن عبّاس هم منصوب شده است. اسم او چیست؟ زیاد بن ابیه است، فرماندار اهواز است، این فرد بعداً عامل قتل حدود ۱۰۰ هزار شیعه شد. چرا؟ چون شیعه‌ها را می‌شناخت. در اتوماسیون اداری دولت امیر المؤمنین (علیه السّلام) بود شیعه‌ها را می‌شناخت، به عنوان شیعه بود. بعداً شیعه‌ها را شناسایی کرد قتل عام کرد، وقتی که خود او از طرف معاویه حاکم کوفه شد. این یکی از مسئولین دوران امیر المؤمنین (علیه السّلام) بود.

قاضی القضات امیر المؤمنین (علیه السّلام) شُریح قاضی ناصبی بود. حضرت هر کاری کرد نتوانست او را عزل کند، دید مردم موافقت نمی‌کنند. یعنی این‌که این‌طور نبود امیر المؤمنین (علیه السّلام) اگر بود مدام شمشیر می‌کشید. حضرت به خاطر مصلحت اسلام بعضی وقت‌ها مجبور بود سکوت کند.

تصمیمات رهبر با توجّه به خواست مردم

همین‌طور که همین امروز بعضی وقت‌ها باید حقّی را احقاق کرد. مثال می‌زنم، باید ۱۰ میلیونی به بیت المال برگردد، اگر قرار باشد این را برگردانید… نمی‌خواهم بگویم پول‌هایی که رفته به بیت المال برنگردد، این را نمی‌خواهم بگویم، می‌گویم گاهی این‌طور است، ۱۰ میلیون باید به بیت المال برگردد، برای این‌که برگردد باید ۱۰۰ میلیون از بیت المال خرج کنید، این کار را انجام نمی‌دهند. گاهی پیش می‌آید باید یک نفر را محاکمه کنند، مجازات کنند، چه بسا او را اعدام کنند. اقلّ کیفر خواست بعضی از کسانی که فتنه‌گر هستند اعدام است، اقلّ آن یک مرتبه اعدام است. ولی جامعه تحمّل ندارد، مثل همان روزی که به امیر المؤمنین (علیه السّلام) فشار آوردند شریح قاضی را قبول کنند، حضرت را مجبور کردند.

سختی‌های شیعه برای ملاقات با امام

این نعمتی است که یک حاکم شرع در جامعه زندگی می‌کند. شما برای شهادت امام عسکری (علیه السّلام) اعلامیّه می‌زنید، این‌ها در تاریخ برای شیعه نبود. اگر شیعه می‌خواست شراب نخورد نمی‌توانست، از خراسان سراغ امام عسکری (سلام الله علیه) می‌آمدند، می‌گفتند: آقا این وجوهات. با آن سختی شخص از خراسان به سامرا بیاید، چطور امام را ببیند؟ امام در تبعید. بلا تشبیه دیده‌اید بعضی خاطره می‌گویند امام را می‌خواستند در نجف ببیند لو نروند یا در فرانسه ببینند مناسبات آن‌ها لو نرود، در نجف سختی بیشتر هم بود.

تعیین نایب از سوی امام

شخص می‌آید، امام می‌فرماید: از کجا آمدی؟ می‌گوید: از فلان جا. می‌گوید: پول را بردار به فلانی نماینده‌ی من بده. باید از حجّت اطاعت کنی، حجّت گاهی امام معصوم است، گاهی نماینده‌ی امام معصوم است، شما هم دلیل دارید، گفتید: از چه کسی دین خود را بگیرم؟ قمی بود، گفت: یا امام رضا، شما که آنلاین نیستید من در شبکه‌های اجتماعی پیام بدهم سؤال من را جواب بدهی، دو هزار کیلومتر راه است، من که هر روز نمی‌توانم سوار الاغ شوم به مدینه بیایم، از کجا؟ «فَمِمَّنْ آخُذُ مَعَالِمَ دِینِی‏»،[۶] از چه کسی بگیرم؟ فرمود: «عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ». مردم می‌فهمیدند… کسی که در قم بود می‌فهمید اطاعت از یونس بن عبد الرّحمن همان اطاعت از امام رضا (علیه السّلام) است، عدم اطاعت از یونس بن عبد الرّحمن عدم اطاعت از امام رضا (علیه السّلام) است، تخریب یونس بن عبد الرّحمن تخریب امام رضا (علیه السّلام) است. این‌که شما دیدید میرزای شیرازی می‌فرماید: اگر یک سیگار بکشی آن موقع که من حکم کردم… این میرزای شیرازی که رئیس شیعه است اعمال ولایت به آن صورت نمی‌توانست بکند، نه نیروی نظامی داشت، نه قوّه‌ی قضائیّه دست او بود. فرمود: محاربه با امام زمان است. از زمان میرزای شیرازی تا امروز یک عمّامه به سر، علماء و مجتهدین نظام را نمی‌گویم، یک عمّامه به سر پیدا شده رساله علیه میرزای شیرازی بنویسد، بگوید علیه تو صحبت کنیم چه ارتباطی به امام زمان دارد؟ تا به حال دیده‌اید؟

واضح است، شما باید اطاعت کنید از آن کسی که حجّت خدا است، گاهی حجّت خدا می‌گوید برو از او اطاعت کن چون به من دسترسی نداری. ما در تاریخ نگاه می‌کنیم، زمان یونس بن عبد الرّحمن، در همان قم – اسم او را نمی‌برم- یک شیعه‌ای داریم که می‌گوید: پشت سر یونس بن عبد الرّحمن نماز خواندن حرام است. مثال ما چه بود؟ گاهی شیعیان تجربه ندارند. آن روز باید این شخصی را که این حرف را گفته خفه می‌کردند، این حجّت خدا است، امام رضا (علیه السّلام) فرموده، حجّت با واسطه است، امام رضا (علیه السّلام) گفته از او اطاعت کنیم، برای چه می‌گویی پشت سر او نماز نخوانیم؟ هر کس می‌خواهد به کتاب کشّی رجوع کند اسم او را می‌بیند. یکی از علمای شیعه فتوا صادر می‌کند: شاگردهای من پشت سر یونس بن عبد الرّحمن نماز نخوانند. یونس از طرف امام رضا (علیه السّلام) آمده، تخریب او تخریب امام رضا (علیه السّلام) است، جامعه باید نسبت به این حسّاس باشد. تجربه نداشتند.

همان موقع که میرزای شیرازی (رحمه الله علیه) فتوا داد، در واقع حکم کرد که اگر کسی به قلیان لب بزند یا یک سیگار بکشد با امام زمان محاربه کرده، یک سیّدی در اصفهان روی منبر رفت قلیان ‌کشید. یعنی همیشه افرادی که پارازیت می‌اندازند هستند، ولی جامعه باید حسّاس باشد. واقعاً هم جامعه‌ی آن روز حسّاس بود، حتّی در کاخ ناصر الدّین شاه قلیان‌ها شکسته شد.

عدم ملاقات حضوری امام عسکری با مردم

یکی از کارهایی که امام عسکری (علیه السّلام) می‌خواست انجام دهد این بود، اوّلاً پشت پرده با مردم صحبت می‌کرد. باید یاد بگیری از حجّت اطاعت کنی، لزومی ندارد من را ببینی، به دستور عمل کن. شخصی از خراسان – روایات داریم، در دو منبع مهمّ رجالی آمده- می‌آید می‌گوید: این وجوهات خدمت شما، حضرت می‌فرماید: برگرد به نماینده‌ی من بده، یعنی چه باید حتماً به خود او بدهم؟ چون حضرت می‌داند که این چه کار خطرناکی است. اطاعت‌پذیری ما مهم است، وگرنه جامعه تضعیف می‌شود. جامعه‌ی شیعه باید جامعه‌ای باشد اگر کسی حجّت را بخواهد تضعیف کند این‌قدر این کار برای او قبیح باشد جرأت نکند این کار را انجام بدهد. تضعیف یونس بن عبد الرّحمن تضعیف امام رضا (علیه السّلام) است. حضرت می‌فرماید: برگرد، پول را ببر به همان کسی که من گفتم بده، یعنی چه پول را آوردی به خود من بدهی؟ به دستور عمل کن.

لزوم اطاعت از نایب امام

نگاه کنید در همین دوران و قریب به این دوران، یک ریزش عظیمی به نام ابن ابی العَذافِر رخ می‌دهد. حتّی بعضی از بزرگان شیعه هنوز می‌گویند شهید به سال ۳۲۲٫ ابن ابی العَزافِر یا شَلمَغانی… شما وقتی به افراد غیر معصوم… چه می‌خواهم عرض کنم؟ می‌خواهم دفع دخل مقدّر کنم. شما می‌گویید این حرف را می‌گویی حجّت خدا اگر معصوم باشد معصوم است، ولی گاهی آن کسی که می‌گوید از او اطاعت کنید ممکن است معصوم نباشد. بله، این آفت را هم دارد. برای همین است که باید دعا کنید امام زمان (علیه السّلام) بیاید، باید دعا کرد.

شخصیّت شلمغانی و خیانت او

همان‌طور که زمان موسی بن جعفر (سلام الله علیه) سه نفر از یاران ویژه‌ی او خیانت کردند. زمان عسکریین (سلام الله علیهما) و حضرت حجّت (سلام الله علیه) شخصی به نام شلمغانی داریم، محمّد بن علی بن ابی العزافر شَلمغانی. او کسی است که کتابی به نام «کتاب التّکلیف» دارد، یک کتاب رساله است. همه‌ی شیعیان آن روز مقلّد او بودند. می‌خواهم عرض کنم دین ملتفت است که اگر گاهی می‌گوید سراغ آن حاکم شرع برو معصوم نیست، ممکن است خطا کند. از این ریزش‌هایی که بعد از انقلاب زیاد رخ داد صدر اسلام بزرگ‌تر از آن رخ داد، یکی این است. او مدام به نوّاب خاص گفت یک استانداری هم برای ما بگیرید. استانداری نه این‌که کاری انجام دهد، مثلاً او هم نماینده‌ی خاصّ امام در فلان شهر شود. مدام گفتند: باشد می‌گوییم.

در آخر یک روز آمد گفت: آقا، من نماینده‌ی امام در اهواز باشم؟ اهواز آن روز اصلاً مهم نبود، آن روزگار قم و عراق مهم بود، ایران هنوز پایگاه نبود، یکی هم طبرستان و خراسان، عمده قم، بقیّه در کوفه بود. یعنی اهواز آن زمان ساوجبلاغ محسوب می‌شد. گفت: آقا، اهواز را به ما بدهید. حضرت نداد، او ناراحت شد. یعنی بله، فرد غیر معصوم ممکن است خطا هم بکند. شما وظیفه دارید به دستور عمل کنید، تا امروز شلمغانی. از امام زمان (سلام الله علیه) هم روایت است که کتاب التّکلیف جز دو فتوا همه مطابق دستور ما است، یعنی ببینید چه مجتهد مسیبی  است، یک رساله نوشته غیر از دو مورد همه حکم امام زمان است. خرّیت فقه است، امّا تن او لغزید. گفت ساوجبلاغ را هم نمی‌دهید ما اداره کنیم؟ من باب الحجّه هستم، من راه امام زمان هستم، هر کس می‌خواهد امام زمان را ببیند، مریضی‌ها، مشکلات خود را بیاورید من همه را حل می‌کنم، به آقا خیلی نزدیک هستم.

دستورات بعد از خیانت شلمغانی

پیغام آمد که شیعیان رساله‌های شملغانی را کنار بگذارند، نایب خاصّ حضرت حجّت. روایت داریم که بعضی از شیعیان آمدند به او گفتند: خانه‌ی شیعی پیدا نمی‌شود الّا این‌که کتاب التّکلیف شلمغانی در آن وجود دارد. مرجع تقلید اعلی است، کنار بگذاریم؟ بله، آن روز دستور داشتی اطاعت کنی، چرا؟ چون داشت طبق دستور عمل می‌کرد. امروز هم دستور داری او را کنار بگذاری، چرا؟ چون طبق دستور عمل نمی‌کند، شما به اطاعت خود برسید. تا چند وقت پیش تخریب شلمغانی کفر اعتقادی بود، تخریب امام زمان بود، محاربه با امام زمان بود، امروز تبلیغ او، به دستور عمل کن.

شلمغانی تبلیغات خود را بیشتر کرد، از طرف حضرت حجّت، ناحیه‌ی مقدّسه، شیعیان به خاطر تقیّه طرف مقدّس، جای مقدّس می‌گفتند، اسم حضرت حجّت (سلام الله علیه) را نمی‌بردند. از ناحیه‌ی مقدّسه لعن شلمغانی رسید. گفتند این لعن را نگذارید، بد است، این مرجع تقلید همه بوده، در همه‌ی خانه‌ها رساله‌ی او وجود دارد، بگذارید لعن او را نگوییم، رسانه‌ای نکنید بد است. نامه‌ی لعن رسید، نامه‌ی لعن را خواندند. در بعضی نقل‌ها داریم که بعداً دستور قتل او آمد.

وظایف شیعه در اطاعت از رهبر

همین است، شیعه یعنی «الشِّیعَهُ مَن شَایَعَ عَلِیّاً»،[۷] البتّه نه با هوای نفس، با قطع، یقین می‌کند که این دستور رسیده است. امروز بروم احکام خود را از شلمغانی بگیرم؟ باشد، فردا نگیرم؟ چشم. او را تبلیغ نکنم؟ چشم. این چیزی است که جامعه‌ی ما نیاز دارد تجربیات تاریخی آن را ببیند. امروز در جامعه‌ی ما کسی که حاکم شرع عادل را تضعیف کند پنجه به صورت امام زمان (علیه السّلام) کشیده است، چون حجّت در اطاعت او است، محاربه با امام زمان است. یعنی کیفر خواست مُضَعِّف حاکم شرع اسلامی محاربه با امام زمان است. بله، معاذ الله اگر هم یک وقت موضوع تغییر کرد چیز دیگری بود… یعنی اسلام به کسی گارانتی نمی‌دهد، ولی فعلاً این است، فعلاً باید به این حجّت عمل کرد. چه زمانی حجّت عوض می‌شود؟ هر وقت دستور قطعی برسد. اگر کسی به این رسیده و آن هم این است، از کجا بفهمیم حاکم شرع کیست؟ مراجع اشکالی ندارد متعدّد باشند، کاری که امام عسکری (علیه السّلام) انجام می‌دهد، می‌گوید برگرد برو حاکم شرع خراسان فلانی است، ملاک آن را از کجا به دست بیاوریم؟

نمونه‌هایی از انتخاب نایب

ممکن است بگوییم فلانی از نظر ما اعلم است. من نه شخص سیاسی هستم نه مسئولیّت سیاسی در جایی دارم، این چیزی که دارم می‌گویم مطابق تاریخ است. از کجا بفهمیم؟ حاکم شرع یعنی مجتهد عادل شیعه که اعمال ولایت می‌کند، نیاز هم نیست اعلم علی الاطلاق باشد. اهل آن می‌دانند، زمان مرحوم بحر العلوم (سلام الله علیه)، بحر العلوم است، علما می‌گویند او دریای علوم است، علما می‌گویند دیدار او با امام زمان متواتر است. آفتاب اوّل روز است، عالم درجه‌ی اوّل است، مرجع اعلای شیعه، رئیس آن روز شیخ جعفر کاشف الغطاء است. تحت الحَنَک عمامه را باز می‌کرد نعلین بحر العلوم را پاک می‌کرد. بحر العلوم به شیخ جعفر می‌فرماید: من نمی‌رسم به ریاست مسلمین بپردازم، تو به ریاست برس – یعنی تو حاکم شرع مسلمین باش- من حوزه را، بحث‌های علمی را اداره می‌کنم.

قطع است که بحر العلوم استاد شیخ جعفر کاشف الغطاء است، اعلم است، ولی می‌گوید: من نمی‌رسم حاکم شرع شوم، باید کار را تقسیم کرد، من به حوزه و علوم می‌رسم تو هم به حکومت برس. یعنی شیخ جعفر حاکم شرع با تحت الحنک عمامه‌ی خود نعلین بحر العلوم را پاک می‌کند، ولی اگر او حکم صادر کند بر همه واجب الاتّباع است. کار را تقسیم کردند، کسی دنبال ریاست نبود.

یا نگاه کنید زمان مرحوم سیّد ابوالحسن اصفهانی، اهل علم می‌دانند، الآن بگویند سه نفر اصولی را بگو، در علم اصول و فقه سه نفر فحل الفحول بگو، بلافاصله طلبه‌ها اصفهانی و آقا ضیاء عراقی و نایینی را می‌گویند. این‌ها زمان سیّد ابوالحسن اصفهانی زنده هستند. من تا به حال نشنیده‌ام کسی بگوید سیّد ابوالحسن اعلم از این‌ها است. البتّه سیّد ابوالحسن اصفهانی (سلام الله علیه) از اعاظم است، کسی بگوید از این‌ها قوی‌تر است. نه، آن‌ها کار علمی انجام می‌دادند، ایشان هم بزرگوار بود، مجتهد مطلق بود، فقیه عالی‌قدر بود، شکّی نبود، ولی من تا به حال ندیدم کسی بگوید از آن‌ها قوی‌تر بود. آن‌ها می‌گفتند ریاست با شما – بالاخره یک نفر باید صحبت کند، در هر کشوری یک قانون داریم، این‌طور نیست که هر کس از راه برسد یک حرفی بگوید- ما هم مسائل علمی.

همین آقای بروجردی (رحمه الله علیه) در بروجرد نشسته بود، آن‌هایی که کمی دستی به آتش دارند مرحوم آقای بروجردی کجا و مبانی علمی سیّد ابوالحسن کجا. سیّد ابوالحسن از نظر تقوا فوق العاده بود، در فقاهت او هم شکّی نیست، بحث این است که چه کسی از نظر علمی قوی‌تر است. شاید کمتر کسی باشد مرحوم آقای بروجردی را اعلم نداند، ولی ایشان در بروجرد در مسجد نشسته، یک سری مقلّد هم در بروجرد دارد. مقلّد دارد، امّا وقتی شیخ پشت تریبون فتوای مرحوم سیّد ابوالحسن را بیان می‌کند همین که می‌آید فتوای مرحوم آقای بروجردی را بگوید می‌گویند: آقای شیخ، اختلاف نینداز، فعلاً رئیس او است. ما که نیامدیم خود را مطرح کنیم، این‌ها درس است.

شخصی از خراسان در این همه خطر می‌آید می‌گوید: آقا این پول، امام حسن عسکری (علیه السّلام) می‌گوید: برای چه به این‌جا آمدی؟ اگر تو شیعه هستی گفتم به فلانی بدهید، قبول ندارم و بگذار ببینم و از خود او بپرسم نداریم، باید اداره شود.

اتّحاد شیعه در مسائل اجتماعی

چون یک زمانی شیعه وقتی… اوّلاً شیعه وقتی قرار است بدون ظهور یک امام زندگی کند نباید از دین فاصله بگیرد. ثانیاً اگر قرار باشد هر کس از راه می‌رسد یک حرفی بگوید… در فتوا اشکالی ندارد هر کس هر مرجعی داشته باشد، من می‌خواهم وضو بگیرم تا کعبین بکشم، فتوای بعضی علماء این است که تا مچ بکشید، این مشکلی نیست. امّا آن‌جایی که قرار است با استکبار بجنگم، می‌خواهم به جنگ بروم من مقلّد فلان هستم من مقلّد فلان هستم، مسائل اقتصادی اختلاف باشد من مقلّد که هستم او مقلّد کیست. دادگاه باید طبق حسب چه کسی عمل کند؟ نمی‌شود دلخواه باشد. گردونه را بچرخان هر چه بیرون آمد طبق آن عمل کنیم! طبیعتاً باید با یک مبنا اداره شود. حالا که باید با یک مبنا اداره شود تضعیف آن تضعیف اصل دین است. لذا حضرت به شدّت با آن مبارزه می‌کند.

حسّاس بودن مردم نسبت به مسائل

یک روز شلمغانی در خانه‌ی خود… در خانه‌ی همه‌ی شیعیان کتاب التّکلیف، رساله‌ برای شلمغانی است، این تأیید شده است، یک روز هم می‌فرماید او دارد ادّعای بیش از حد می‌کند او را کنار بگذارید. باید به دستور عمل کرد. مردم باید در این امور خیلی دقیق باشند. یعنی در جامعه‌ی ما باید این‌قدر قبح داشته باشد که کسی جرأت نکند پنجه به صورت حضرت حجّت بکشد. این ایّام سالگرد آن است که بعضی به صورت امام زمان (علیه السّلام) پنجه کشیدند و بعضی مردم این قبح را نفهمیدند که او چه کار غلطی انجام داده، حامی‌ها چه کاری انجام دادند. گفتند سر یک رأی‌گیری است. نه، موضوع فقط یک رأی‌گیری نبود، موضوع این بود که یک منطقه در جهان امروز هست که یک مجتهد شیعه دارد اداره می‌کند، از تضعیف این چه می‌خواستی به دست بیاوری؟

معاذ الله، بلا تشبیه، اگر این حکومت حکومت خلیفه‌ی اوّل بود و تو هم امیر المؤمنین (علیه السّلام) بودی برای حفظ اصل اسلام باید سکوت می‌کردی که نه تو امیر المؤمنین (علیه السّلام) بودی و نه این حکومت حکومت خلیفه‌ی اوّل بود. چه می‌خواستی به دست بیاوری این‌طور دشمنان را به ما حریص کردی دندان خود را به ما نشان بدهند؟ اگر امروز جامعه نمی‌تواند از این‌ها تقاص بکشد برای این‌ است که هنوز هزینه‌ی اجتماعی دارد، یعنی هنوز جامعه این قبح را نمی‌فهمد که آن‌ها چه کرده‌اند. او با امام زمان (علیه السّلام) جنگیده چون خلاف حجّت عمل کرده است. نه با امام زمان جنگیده، مثال یونس بن عبد الرّحمن را برای همین زدم، در واقع با امام زمان (علیه السّلام) جنگیده، چون این را تضعیف می‌کنی چه چیزی به جای آن می‌آوری؟ چرا رسانه‌های غربی برای تو می‌رقصند؟ چرا تا بعضی از شما یک کلمه صحبت می‌کنید آن طرف دنیا صدا می‌رود؟ برای چه؟ چه کار می‌‌کنید که استکبار شما را دوست دارد؟ حضرت آیت الله به تو می‌گویند ۳۰ سال است پای خود را در حوزه نگذاشته‌ای. به دو شکل می‌شود مجتهد شد، یکی این‌که ۳۰ سال درس بخوانی یکی این‌که ۳۰ سال به حوزه نروی! به هر دو حضرت آیت الله می‌گویند. چه چیزی می‌گویند که مدام مقام و مرتبت شما را بالا می‌برند؟ ما با آن‌ها که کاری نداریم، با آن‌ها که صحبت نمی‌کنیم، دست ما به آن‌ها نمی‌رسد الحمدلله با آن‌ها هم نزدیکی نداریم. ولی در جامعه مردم باید بدانند باید به دین عمل کرد. یک روزی وجود حضرت حجّت ظاهر و علنی است، شکّی نیست همه باید به سمت او بروند.

تقیّد به اسلام اساس روابط با اشخاص

به قول یک نفر که محافظ شخصیّتی بود، گفتند: این شخصیّت را چقدر دوست داری؟ گفت: در آن حدّی که حاضر هستم سر خود را برای او بدهم. گفتند: اسلام را چقدر دوست داری؟ گفت: حاضر هستم اگر باشد این کسی که دارم از او محافظت می‌کنم، زندگی خود را خرج کرده‌ام، بادیگارد او هستم، سر او را ببرم. یعنی من مطیع هستم تا وقتی دستور برسد، ما که با کسی عهد اخوّت نبستیم. کسی عزیز است که به اسلام عمل می‌کند و هر کسی به اسلام عمل نمی‌کند هر کس باشد، برادر من، خواهر من، مادر من، برادر شما، دیگر عزّتی ندارد، عظمتی ندارد. یکی از درس‌های زمان حضرت عسکری (سلام الله علیه) این است.

توجّه به وضع محرومین

یکی دیگر از درس‌های حضرت عسکری (علیه السّلام) توجّه به وضع محرومین است. خیلی خلاصه عرض می‌کنم، حضرت در دورانی زندگی می‌کند که وجوهات زیاد شده، شیعه‌ها خیلی زیاد شده‌اند، لذا حضرت را گرفتند و محصور کردند. شما نگاه می‌کنید در این دوران حضرت به چند کار دستور می‌دهد، در روایات نگاه کنید توجّه به وضع محرومین زیاد است.

داستانی در مورد رسیدگی به محرومین

مرحوم آقای بحر العلوم (رحمه الله علیه) یک روز سیّد جواد عاملی را صدا می‌زند، خادم او درِ خانه‌ی سیّد جواد عاملی… سیّد جواد عاملی می‌گویم کسی است که تقریباً ۳۰ هزار صفحه فقه نوشته، سیّد جواد عاملی را باید سیّد العلماء الرّبانیّین، حضرت آیت الله العظمی سیّد جواد عاملی، صاحب «مفتاح الکرامه» بگویم، ۳۰ هزار صفحه فقه نوشته است. سیّد بحر العلوم او را صدا می‌زند می‌گوید به این‌جا بیا، شام نخورده به سرعت پیش سیّد می‌رود. می‌گوید: آقا، در خدمت هستم. می‌فرماید: من امشب شام نخوردم، همسایه‌ی شما یک هفته است غذا نداشته‌اند بخورند، خرمای زاهدی خورده‌اند، خرمای خشک، نان نخورده‌اند، امروز رفته نسیه بگیرد بقّال با او بد صحبت کرده، او هم شیعه است، عزّت نفس دارد، نگرفته آمده است.

گفت: آقا، به خدا قسم من نمی‌دانستم. می‌فرماید: سیّد می‌دانم، اگر می‌دانستی که به یهودی‌ها شبیه بودی تا به مسلمین، اگر می‌دانستی که گرفتار است، سؤال من این است چرا نمی‌دانی همسایه‌ی کناری تو گرفتار است؟ گفت: آقا، چه کنم؟ فرمود: این طبق غذا را ببر، این پول را هم زیر فرش آن‌ها بگذار، صبر کن بخورند، اگر خوردند بیا گزارش بده من هم بتوانم غذا بخورم، یک هفته است غذا از گلوی من پایین نرفته است.

کمک به نیازمند قبل از درخواست او

یکی وضع محرومین است. حضرت صادق (علیه السّلام) فرمودند: کاری انجام نده عرق شرم به صورت یک فقیر بنشیند بیاید خواهش خود را به تو بگوید. «لَا تُلْجِئُهُ أَنْ یَسْأَلَکَهَا»،[۸] او را وادار نکن مدام به در خانه‌ی تو بیاید و برگردد، در آخر خود را جلوی تو بشکند زنگ بزند بگوید من گرفتار هستم. تا قبل از این‌که او را خوار کنی برو به او کمک کن. امیر المؤمنین (علیه السّلام) این‌طور بود، کسی به دار الحکومه می‌آمد همین که می‌آمد می‌گفت: بنویس، مردم تصوّر می‌کردند این از فلان استاندار شاکی است، از شهردار شاکی است. می‌نوشتند: آقا من گرفتار هستم. بعد هم در پاکت می‌گذاشتند به او می‌دادند می‌گفتند برو، کسی نفهمد این فقیر است.

دستورات اقتصادی امامان معصوم

یکی از ویژگی‌های حضرت عسکری (علیه السّلام) این بود، حضرت دستورات اقتصادی زیاد دارد، آن زمان شیعه‌ها از امام معصوم (علیه السّلام) دور هستند، پول زیاد شده، بلاد مختلف هستند، چیزی شبیه امروز. مردم باید به فکر هم باشند. در روایتی که از حضرت صادق (علیه السّلام) رسیده می‌گوید: میوه‌ی نوبر بخور اشکالی ندارد، ولی یا طوری به خانه‌ی خود ببر همسایه نبیند یا به او بده. چطور می‌توانی بخوری بقیّه نخورند؟ چطور می‌توانی؟

علّت شیوع رباخواری در جامعه

چرا در یک جامعه رباخوار زیاد می‌شود؟ چون رباخوار مثل گرگ نشسته، إن‌شاء‌الله یکی گرفتار باشد بیاید من پدر او را دربیاورم! اصلاً هدف رباخوار این است که خون مردم را در شیشه کند، با رحم و مروّت سازگار نیست، چون فردی که وضع او خوب است نزول نمی‌کند، گرفتار است، بدبخت است که این کار را انجام می‌دهد که نباید انجام دهد، مبارزه با حضرت حق است. ولی وجود رباخواری برای چیست؟ برای این‌که در جامعه به هم رحم نمی‌کنند.

راه درست انجام امر به معروف و نهی از منکر

یکی دیگر از اقدامات حضرت عسکری (سلام الله علیه)، این را کوتاه برای فضای امر به معروف و نهی از منکر جامعه عرض کنم، توجّه به ظواهر. نمی‌گویم ظواهر اصل است، ولی در جامعه‌ی بچّه‌ شیعه‌ها باید حسّاس باشند به این‌که دین به راحتی زیر پا گذاشته می‌شود. این به این معنی نیست که مدام برویم یقه‌ی جوان‌ها را بگیریم، این با عمل درست می‌شود. من اگر در خانه به فرزندان خود دروغ نگویم این بچّه‌ها هم دروغ را دوست ندارند، من اگر بگویم: کیست؟ بگو نیست، جلسه است، بعداً مدام بگویم بچّه دروغ نگو او می‌گوید.

احیای سنّت‌های فراموش شده

این‌ است که می‌بینید حضرت عسکری (سلام الله علیه) به سنّت‌ها پایبند است، سنّت‌هایی که دارد فراموش می‌شود. آقایان بسم الله بلند نمی‌گویند برای این است که سنّت امیر المؤمنین (علیه السّلام) فراموش ‌شود، شما بلند بگویید، این دستور امام عسکری (علیه السّلام) است. انگشتر به دست راست نمی‌کنند سنّت امیر المؤمنین (علیه السّلام) دارد فراموش می‌شود. نمی‌گویم شما این کار را انجام دهید، یعنی در آن جامعه انگشتر به دست راست کردن معادل تشیّع است.

حضرت می‌فرماید: الآن دوران آن گذشته، درست است که به خطر می‌افتی ولی انگشتر به دست راست کن یعنی من شیعه هستم، بگذار شیعه زیاد نشان داده شود، هیمنه‌ی شیعه به چشم همه بیاید، بگذار جمعیّت زیاد شیعه را همه بدانند. این‌ها انگشتر به دست راست می‌کنند، این‌ها لباس سبز می‌پوشند، آن موقع شعار بود، این‌ها نماز می‌خوانند بلند بسم الله می‌گویند. یعنی مراقبت کن از این‌که جبهه‌ی باطل را تقویت نکنی، جبهه‌ی خودی را تقویت کنی.

من همین‌جا قیاس کنم، اگر قرار است انگشتر به دست راست کردن کثرت جمعیّت شیعه باشد یکی هم بحث فرزنددار شدن است. خطای خطرناکی در ما وجود دارد، برای بچّه‌ی یک ساله در سیسمونی به اندازه‌ی این‌که تا ۴۰ سالگی بخواهد با اسباب بازی بازی کند به او می‌دهند، بعد سخت می‌شود. یک جهیزیّه هم بدهند که کسی ۵۰ سال بخواهد عمر کند تهیّه می‌کند، بعد یک نفر بخواهد سه تا زندگی این‌طور تولید کند باید چهار شیفت کار کند نمی‌تواند، می‌گوید سخت شده است. چه کسی به شما گفته این کار را انجام دهید؟ به دین عمل کن.

یک آفتابه و یک لگن و یک ظرف مسی و یک پوستین جهیزیّه‌ی زهرای مرضیّه (سلام الله علیها) است از او حسین بن علی (علیه السّلام) به دنیا آمده است. کدام امکانات را آن‌ها داشتند؟ من نمی‌گویم امکانات نباشد، إن‌شاء‌الله وضع شیعیان از همه‌ی مردم عالم خوب‌تر باشد، امّا این‌که چیزی را اصل قرار بدهیم که حتّی فرع هم نیست و فرع قرار بدهیم چیزی که اصل است، خدای ناکرده ممکن است یک زمانی بیاید نسل شیعه را از بین ببرند، همان‌طور که تاریخ به ما نشان داده است. شهرهای شیعیان بوده که تبدیل به شهرهای غیر شیعه شده است. این هم یکی.

ارتباط با سیّد الشّهداء (علیه السّلام)

نکته‌ی آخر، راه نجات ارتباط با سیّد الشّهداء (علیه السّلام) است. آن‌هایی که اربعین به زیارت رفته‌اند دیده‌اند چه چیز عجیبی است. یعنی انسان سختی که می‌کشد صبر هم نمی‌کند، بعضی جلو می‌افتند صبر می‌کنند، بعضی جلو می‌افتند صبر که می‌کنند هیچ، الحمدلله می‌گویند، «اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاکِرِینَ عَلَى مُصَابِهِمْ»،[۹] خدایا شکر، ما هم جزء مصیبت‌ زده‌های حسین بن علی (علیه السّلام) شدیم. بعضی از این جلوتر به مقام رضا می‌رسند. إن‌شاء‌الله یک وقت راجع به حضرت رضا (علیه السّلام) خواستیم صحبت کنیم سرّ آن را عرض می‌کنم چرا به ایشان سلطان سریر ارتضاء می‌گویند.

یکی از ویژگی‌های مهمّ سیّد الشّهداء (علیه السّلام)، چند ویژگی است که امام عسکری (علیه السّلام) در زیارت اربعین اشاره فرمودند، یکی مقام رضا است. مردم پا برهنه، پای آن‌ها تاول زده، ولی خود آن‌ها راضی هستند، خود آن‌ها می‌خواهند. کامیون‌ها ایستاده‌اند مردم را ببرند، ولی نمی‌خواهند بروند. من مرتبه‌ی اوّل چهار سال پیش که اربعین مشرّف شده بودم فکر کردم فقرا پیاده می‌روند، بقیّه پول می‌دهند می‌روند. بعداً دیدیم نه، این‌ها می‌خواهند راه بروند، این‌ها می‌خواهند با زینب کبری (سلام الله علیها) مواسات کنند.

اصلاً راه نجات ما ارتباط با سیّد الشّهداء (علیه السّلام) است، اصلاً محبّت مکنونی و فطری خداوند برای هدایت ما قرار داده است. برای بیچاره‌هایی مثل من که دواهای عادی آن‌ها را درمان نمی‌کند ارتباط با امام حسین (علیه السّلام) آخرین راه است، اکسیر اعظم است.

داستان جمال الدّین خلیعی و هدایت او

دو بیت شعر می‌خواهم برای شما بخوانم، عربی است ترجمه می‌کنم، إن‌شاء‌الله علّامه امینی (رحمه الله علیه) که راوی این ماجرا است ما را یاد کند. یک شاعری حلّی است، به نام جمال الدّین خلیعی. او از پدر و مادری ناصبی به دنیا آمده، سال ۷۵۰ از دنیا رفته، این ماجرا قرن هشتم در حلّه، ۴۰ کیلومتری کربلا رخ داده است، پدر و مادر او، مخصوصاً مادر او… این را علّامه امینی اوایل جلد ۶ می‌گوید. اهل آن می‌دانند علّامه امینی فردی نیست که همین‌طور گتره‌ای صحبت کند، اشعار ایشان هم هست. مادر او نذر کرد که اگر او بزرگ شد او را سر راه سبّاله بفرستد، یعنی آن‌جا که پیاده و مخفی برای زیارت حسین بن علی می‌رفتند، آن‌ها را قلع و قمع کند. همین‌قدر به شما عرض می‌کنم در طول تاریخ فراوان هستند، دولت‌ها پول می‌دادند یهودیانی را استخدام می‌کردند، سر راه زوّار سیّد الشّهداء (علیه السّلام) می‌گذاشتند که آن‌ها را قلع و قمع کنند، بترسند و نروند.

همین علّامه امینی یک تعلیقه‌ای به کامل الزیارات دارد، تقریباً ۴۰ سال پیش، سال ۱۳۵۲ چاپ شده است. آن‌جا می‌گوید: این‌قدر دست و پا بریدند ولی مردم رفتند. این زیارت، این اکسیر به ما برسد. می‌گوید: مادر او جمال الدّین را نذر کرد که اگر بزرگ شد، رشید شد، سالم بود، من شمشیر به دست او می‌دهم برود زوّار حسین بن علی را بکشد. «فَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ»، وقتی قوی شد و سالم و قوی هیکل و قوی پنجه شد، شمشیر به دست او داد، رفت سر راه زوّار سیّد الشّهداء (علیه السّلام) مخفی شد. دید کاروانی می‌آید مخفی شد، خوابید. دید قیامت شده، یکی یکی دشمنان اهل بیت را دارند می‌برند به آتش بیندازند. نوبت او که رسید آمدند به او حمله کنند – این را خواب دید- یک ملکی آمد گفت: نه، این مصون است. گفتند: این آمده بود زوّار حسین بن علی (علیه السّلام) را بکشد. گفت: نه، گرد و غبار زوّار امام حسین (علیه السّلام) به بدن او نشسته است.

شعری از جمال الدّین در مورد امام حسین (علیه السّلام)

او از خواب بیدار شد، گرد و غبار زوّار او این‌طور است، خود او کیست؟ رفت متحوّل شد، یکی از مهم‌ترین شاعران اهل بیت است. حیف که مردم ما با اشعار عربی بیگانه هستند، این‌ها میراث ما است. دو بیت شعر گفته من ترجمه می‌کنم، بیش از هزار و ششصد بیت شعر در فضیلت اهل بیت دارد، اشعاری که من به چند شاعر عرب به عمد داده‌ام، گفته‌ام سطح این شعرها چطور است؟ می‌گویند مفاهیم آن حیرت‌انگیز است. امام حسین (علیه السّلام) همان کسی است که می‌تواند به چشم به هم زدنی انسان را بخرد. می‌گوید: «إِذَا شِئتَ النَّجَاهَ فَزُر حُسِینا»، اگر دنبال نجات هستی به زیارت حسین بن علی (علیه السّلام) برو. «لِکَی تَلقَی الإِلَهَ قَرِیرَ عَینٍ»، اگر می‌خواهی با چشم روشن، با شادابی، به محضر حضرت حق بروی به زیارت حسین بن علی (علیه السّلام) برو. «فَإِنَّ النَّارَ لَیسَ تَمُسُّ جِسماً»، آتش به بدنی نمی‌رسد که «عَلَیهِ غُبَارُ زُوَّارِ الحُسَین»، غبار زوّار حسین به بدن او باشد.

ذکر مصیبت امام حسین (علیه السّلام)

آقای باوفای عالم، لحظات آخر عمر شریف او که شد راوی می‌گوید: «فَلَمَّا صَارَ الحُسَین فَرداً وحیداً»، آن لحظه‌ای که تنها شد. «نَظَرَ یَمِیناً وَ شِمَالاً»، نگاهی به چپ و راست کرد. سردارانی که یکی یکی خرید و آن‌ها را آزاد کرد، زهیر با یک نگاه، حر با یک کلام، این‌ها به زمین افتاده‌اند. دشمن طمع دارد به خیام او حمله کند، آن‌جا صدای او بلند شد: «یَا مُسلِمِ بنِ عَقیل». این نشان می‌دهد امام از سر وفا لحظات شهادت یاران خود را صدا کرد، چون مسلم که در کربلا کشته نشد. «یَا آنا أَبنَاءِ وَحی یَا بُرَیر». این‌جا ممکن بود بعضی تصوّر کنند امام حسین (علیه السّلام) لحظات آخر فقط شاگرد اوّل‌ها را صدا می‌زند. آن‌جا صدا زد: «یَا زُهَیر وَ یَا حُر مَا لِی أُنَادِیکُم فَلَا تُجیبُ»، چرا صدا می‌کنم جواب نمی‌دهید؟


 

[۱]– سوره‌ی غافر، آیه ۴۴٫

[۲]– سوره‌ی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۳]– کامل الزیارات، ص ۱۱۱٫

[۴]– عیون أخبار الرضا، ج ‏۲، ص ۱۳۵٫

[۵]– إعلام الورى بأعلام الهدى (ط – القدیمه)، ص ۳۷۲٫

[۶]– تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، ص ۸۲٫

[۷]– بحار الأنوار، ج ۲۹، ص ۳۴٫

[۸]– الکافی، ج ۲، ص ۱۶۹٫

[۹]– کامل الزیارات، ص ۱۷۹٫