«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]

«رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۲]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه با عظمت حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت مکرّم ایشان، علی الخصوص امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین و سلطان اولیاء حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیّه و الثّناء صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

امروز حادثه‌ای رخ داده است، ان شاء الله خدای متعال برای سلامتی حادثه‌دیدگان و آرامش بستگان و خیر و برکت برای مردم ایران، بهترین مقدّرات را رقم بزند، صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

تبیین بحث

هر امامی ویژگی‌های فردی دارد، وظایف خاص دوران امامت خود را دارد، و بعضی از وظایف امامت هم بین ائمه علیهم السلام مشترک است.

در میان ائمه‌ی ما که همه‌ی آن بزرگواران گل‌های سرسبد عالم وجود هستند، برای همه‌ی آن‌ها مثل و مانندی پیدا نمی‌شود، وجود مبارک امام رضا صلوات الله علیه ویژگی‌های منحصر به فردی دارد.

ما در این بحث‌های خود بنا نداریم بگوییم چه امامی از چه امامی برتر است، بنی‌بشر این جایگاه و این فهم را ندارند که بخواهد این حرف‌ها را بزنند، لذا اینجا بحث ما قیاس ائمه علیهم السلام با یکدیگر نیست، اگر هم کسی چیزی بیان می‌کند باید، در آن موضوع باید یا آیه‌ای و یا روایت معتبری وجود داشته باشد. اما حضرت رضا صلوات الله علیه چند ویژگی دارد که نسبت به این میزان از بروز این اوصاف، از بقیه‌ی ائمه علیهم السلام متمایز شده است.

یکی نام مبارک حضرت است، یعنی کلمه‌ی مبارک «رضا». امشب می‌خواهم چند جمله راجع به این کلمه‌ی مبارک عرض کنم.

عبد کیست؟

وقتی ما به این دنیا می‌آییم، خدای متعال ما را به این دنیا فرستاده است، در جایی هم فرموده است که «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ»،[۴] یعنی به این دنیا آمده‌ایم که عبد و بنده شویم. «بنده شویم» یعنی چه؟ یعنی آزاد شویم. «کیست مولا؟ آنکه آزادت کند»؛ بند رقیت را از پای ما برکند.

هیچ کسی نیست الا اینکه بندهایی به گردن خود دارد، حال یا بندهای متعدد، «أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ»،[۵] بالاخره بندی به گردن ما هست، بلکه بندهایی… بند ریا، بند غضب، بند شهوات، بند ابلیس و… خیلی کم یافت می‌شود کسی که علی‌رغم ادّعاها «آزاد» باشد، آزادمرد باشد. هر کسی که اهل گناه است که آزادمرد نیست، این شخص بند نفس خود است، بند شیطان است، بند ابلیس است، و فرمانبردار آن‌هاست.

یک نفر فقط از خدا اطاعت می‌کند، یک نفر هم به همه‌ی خواسته‌های خود و خواسته‌های ابلیس و شیاطین و نفس و دیگران و… چشم می‌گوید.

در این دنیا کم پیش می‌آید که کسی به مقام بندگی نزدیک شود.

لذا وقتی خدای متعال می‌خواهد پیغمبران خود را وصف کند، معمولاً اولین چیزی که برای عباد و بندگان خود می‌گوید این است که «إِنَّهُ کَانَ عَبْدًا».[۶]

«عبد بود» یعنی جز همین یک بند، بند دیگری بر او نبود، آزاد بود، رها بود.

اینکه از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نقل شده است که فرموده است بخدا سوگند «لَا یَزِیدُنِی کَثْرَهُ النَّاسِ حَوْلِی عِزَّهً»[۷] اگر همه‌ی عالم مرا تشویق کنند برای من عزّت بهمراه ندارد؛ یعنی من بندِ این‌ها نیستم؛ «وَ لَا تَفَرُّقُهُمْ عَنِّی وَحْشَهً» اگر همه‌ی عالم مرا لعن کنند و به من فحش بدهند و مقابل من بایستند، من دچار وحشت و حیرت و ترس و اضطراب و انفعال نمی‌شوم.

این جمله یعنی من عبد خدا هستم. عبد خداست که در او انفعال رخ نمی‌دهد. کسی که بندهای مختلف به گردن دارد، هر بندی را بکشی، به جهتی متمایل می‌شود.

لذا مادر حضرت مریم سلام الله علیها وقتی می‌خواست حضرت مریم را به دنیا بیاورد، و او نمی‌دانست که فرزند او دختر است یا پسر است، نذر کرد و گفت:‌ «رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ مَا فِی بَطْنِی مُحَرَّرًا»،[۸] خدایا! من این بچه‌ای که در شکم دارم را در راه تو آزاد کردم.

«آزاد کردم» یعنی چه؟ یعنی از هر بندی آزاد کردم که بنده‌ی تو بشود، عبد تو بشود، فقط در بند تو باشد.

خدای متعال هم در قرآن کریم صریح فرموده است که من جن و انس را خلق کردم که این‌ها عبد شوند.

همه‌ی مشکلات ما هم همین است، همه‌ی درگیری‌ها همین است.

برای شیطان شش هزار سال عبادت و سجده‌ی طولانی، کاری نداشت. برای شیطان «بندگی» سخت بود.

گاهی ممکن است کسی از صبح تا شب و از شب تا صبح به زعم خودش در راه خدا تلاش کند، ولی همه‌ی تلاش او برای این باشد که بقیه بگویند فلانی در حال تلاش کردن است، این شخص بند حرف‌هاست.

اولین قدم این است که انسان بند خدا شود، وقتی انسان بند خدا باشد حالتی در او ایجاد می‌شود که دیگر به چیزی خیلی توجّه نمی‌کند، جز آن چیزی که خدای متعال فرموده است.

حال چطور کسی بنده‌ی خدا شود؟ من نمی‌خواهم بحث را اینجا نگه دارم، در روایات فرموده‌اند که انسان با علم بنده می‌شود، یعنی انسان ناخودآگاه بنده نمی‌شود، انسان باید بفهمد که بنده شود، یعنی با علم، بداند که خالقی هست.

الآن در کشور ما حادثه‌ای رخ داده است، چند ساعت است که هیچ کسی نمی‌داند چه اتفاقی رخ داده است، ان شاء الله خدای متعال آن‌ها را حفظ کند. اما اولین قدم این است که خدای متعال برای مؤمن تقدیر بد قرار نمی‌دهد. اگر خدای متعال جان کسی را بگیرد، رحمت است، اگر او را نجات دهد رحمت است، اگر آسیب ببیند رحمت است، اگر سالم بماند رحمت است. خدای متعال مخصوصاً برای مؤمن «رئوفِ رحیم» است.

وقتی خدای متعال بخواهد پیغمبر ما را هم وصف کند، فرمود:‌ «لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ».[۹]

امور بدست کیست؟

اگر انسان بداند آن کسی که کارگردان صحنه‌هاست، از همه بیشتر می‌داند، عالم است، (البته با این قید که عرفی حرف می‌زنیم، وگرنه بقیه اصلاً چیزی نمی‌دانند)، هم از همه مهربانتر است، هم از همه تواناتر است، اگر مهربانِ دانای توانا تصمیم بگیرد، بهترین تصمیم را می‌گیرد.

عبد خودش را به دست خدا می‌سپارد.

انسان اگر باور کند که در برابر ربّ حیّ قیّوم علیم قدیری قرار گرفته است که رئوف رحیم است، قاعده این است که خودش را واگذار کند و بگوید هر چیزی تو بگویی.

وقتی عبد شوی

عبد کسی است که یک بند به گردان دارد، می‌گوید هر چیزی که تو می‌گویی، به او اعتماد می‌کند، به او توکّل می‌کند.

وقتی آدم‌ها عبد می‌شوند، اگر عبد شوند، بخاطر این انتسابشان به حضرت حق است که عبد الله می‌شوند، بعد از آن اوصافی پیدا می‌کنند، یکی از آن‌ها این است…

وقتی شیطان می‌خواهد ما را تهدید کند، به خدا می‌گوید: «بِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ»[۱۰] به عزّت تو قسم که همه‌ی این انسان‌ها را اغوا و گمراه می‌کنم، «إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ»[۱۱] بجز عبادِ‌ مخلصِ تو را!

در قرآن کریم حضرت حق به ابلیس فرمود: «إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ»،[۱۲] اگر بنده‌ی من شود دیگر بندِ تو به گردنِ او نیست، لذا تو هرچه بکشی اثری ندارد، برای همین تو به آن‌ها تسلّط نداری.

زین سبب وقتی خدا می‌خواهند بندگان و رسولان خود را معرّفی کند، اول می‌فرماید «إِنَّهُ کَانَ عَبْدًا» عبد بود.

منظور از «عبد» در قرآن کریم

در میان بندگان، طبق آیات قرآن کریم گل سرسبد عالم وجود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، چون این وصف را بصورت اطلاقی برای او بکار برده است.

یعنی زمانی می‌گویند کسی عبدِ الله است، دیگر من نمی‌خواهم توضیح بدهم که وقتی کسی عبدِ الله است، به چه جهت در پناه عصمت الهی قرار می‌گیرد؛ مثلاً وقتی می‌خواهد اسمِ بندگان خود را ببرد می‌گوید: «وَاذْکُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ»،[۱۳] «وَاذْکُرْ عَبْدَنَا أَیُّوبَ»،[۱۴] بنده‌ی ما داوود، بنده‌ی ما ایّوب را یاد کن. چون اگر بگوید «بنده‌ی ما را یاد کن»، سؤال می‌شود کدام بنده را یاد کند؟

یک بنده هست که چنان عبد است که با بقیه قابل قیاس نیست، لذا اگر بگوید «عبد» و اسم نبرد، یک نفر به ذهن می‌رسد، نه پیغمبران. وقتی خدای متعال می‌خواهد راجع به پیغمبر خود با این وصف یاد کند، برخلاف بقیه‌ی انبیاء، اسم او را نمی‌برد، اینطور می‌فرماید: «إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا»[۱۵] اگر به آنچه بر بنده‌ی ما نازل شده است شک دارید «فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ» یک سوره مثل این سوره بیاورید.

اینجا هیچ کسی نمی‌پرسد «کدام بنده؟»، چون معلوم است که منظور حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلّم است.

اگر الآن شما در حوزه‌ی علمیه بگویید «علامه گفت»، نمی‌پرسند کدام علامه؟ علامه یعنی علامه‌ی حلّی. در فقه منظور از «علامه»، علامه حلّی رضوان الله تعالی علیه است. در تفسیر منظور از «علامه»، علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه است. در مقتل منظور از «سید»، سید بن طاووس رضوان الله تعالی علیه است. تا صد سال قبل اگر در فقه می‌گفتند «سید گفته است»، منظور سید احمد بن موسی بود. اگر می‌گفتند «محقق گفته است»، منظور محقق حلی بود. در فقه منظور از «آخوند» آخوند خراسانی است، در فلسفه منظور از «آخوند» ملاصدرا است.

در عالم وجود اگر بگویند «عبد»… «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى»،[۱۶] عبد یک نفر است، حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلّم است.

همین موضوع کافی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اشرف انسان‌های روی زمین است. وقتی عبد است یعنی فقط بند خداست، یعنی فقط آنچه خدا می‌گوید، یعنی دل او به مشیّت الهی راضی است.

در بین انسان‌هایی که عبد هستند… وقتی شما می‌خواهید در تشهّد نمازتان راجع به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض ادب کنید، می‌گویید «وَ أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدً عَبدُهُ وَ رَسُولُه»، یعنی همه‌ی اوصاف دیگر طُفِیلِ عبد است، برای همین «وَ أشهَدُ أنَّ مُحَمَّدً عَبدُهُ وَ رَسُولُه» می‌گویید، اگر هر چیزی دیگری هم می‌خواستید بگویید بعد از «عَبدُهُ» بود، اول عبد است، عبد است، بعد بقیه‌ی چیزها هم هست.

امام حسین علیه السلام عبد خداست

اگر کسی توجّه می‌کرد عرض می‌کردم که همین کلمه‌ی عبد کافی است که اگر یک نفر اراده کند، زمین را جابجا کند و ستون‌ها را بالا و پایین کند، اگر اراده کند خورشید را برگرداند، اگر اراده کند شب را روز کند، اگر اراده کند شکر را شور کند، اگر اراده کند نمک را شیرین کند.

کسی که عبد است، اراده‌ی او اراده‌ی خداست، زبان او هم زبان خداست، دست او هم یدالله هست، چشم او هم عین‌الله است، برای همین قدرت دارد، همه‌ی قدرت او این است که هیچ چیزی از خودش ندارد و فقط از خدا دارد، برای همین چون ناخالصی ندارد، قدرت او خیلی زیاد است. اگر اراده کند زمین و زمان را بهم می‌زند، اگر اراده کند زمین را به دریای آب شیرین تبدیل می‌کند، ولی چون عبد است طفل را به وسط میدان می‌برد و می‌گوید: ‌خدایا! دوست داری جلوی این‌ها ببینی که من برای حفظ این بچه و مادر او آیا رو می‌زنم یا نه… کسی که اگر اراده می‌کرد عالم را به آب تبدیل می‌کرد، خدا به او فرمود که به وسط میدان برو و به این اشقیاء بگو «یا قَوْمِ، إِنْ لَمْ تَرْحَمُونی فَارْحَمُوا هذَا الطِّفْلَ»؛ آیا می‌گویید؟ عرض می‌کند: اگر تو بخواهی می‌گویم.

آن کسی که در طول عمر خود به احدی رو نزد، به آن دشمن‌ها رو زد. چون عبد است. وقتی عبد است توان زیادی دارد ولی اراده‌ی او اراده‌ی خداست.

ان شاء الله خدای متعال عابد تبریزی را رحمت کند، کمتر شاعری پیش می‌آید که من نسبت به او اینطور بیچاره شوم. او خیلی از معارف بلند توحیدی و ولایی را تمیز گفته است، نه غلو کرده است و نه تقصیر، نه زیاد گفته است و نه کم. من همین یک بیت ترکی را حفظ هستم. اگر به من بگویند یکی از آرزوهای تو چیست، می‌گویم دوست دارم برای دیوان عابد زبان ترکی یاد بگیرم، بیش از حیدربابای شهریار، دوست دارم دیوان عابد را یاد بگیرم.

یک بیت دارد که می‌گوید وقتی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در میان قتلگاه دیگر نمی‌توانست صورت خود را از روی خاک بلند کند و توان نداشت، به سختی سر خود را به سوی آسمان بلند کرد… مسلّماً کشته شدن امام حسین علیه السلام یعنی اسارت حضرت زینب کبری سلام الله علیها… می‌گوید به آسمان اشاره کرد و زبان حال او این بود، گفت: «سویدون اسیر اهلیمی»… آیا دوست داری زن و بچه‌ی مرا اسیر کنی؟ «به به زهی شرف» چه شرافتی بیشتر از اینکه تو از من چیزی بخواهی؟ «زینب سنون دی» زینب برای خودت است، «قید اسارت سنون کیدی» قید اسارت هم برای توست، به هر کسی بخواهی اسیر می‌گویی و به هر کسی بخواهی آزاد می‌گویید، ما همه اسیر دست تو هستیم.

عبد این است، برای همین زور عبد زیاد است، برای همین عبد شکست ناپذیر است، برای همین است که شیطان در مورد عبد می‌گوید که من نمی‌توانم با او کاری کنم، چون عبد دلی ندارد که بخواهد وسوسه شود، عبد دل خود را به خدا سپرده است، امر امرِ خداست، دستور دستورِ خداست، به امر الهی عمل می‌کند.

اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین فقط و فقط به خدا دعوت می‌کنند

در این زیارت جامعه که می‌خوانید می‌گویید‌ «بِأَمْرِهِ تَعْمَلُونَ»؛ اگر بخواهیم این عبارت را ترجمه کنیم، معمولاً غلط ترجمه می‌شود، می‌نویسند «شما به امر خدا عمل می‌کنید»، این غلط است، ما هم به امر خدا عمل می‌کنیم، همین نمازی که شما مغرب خواندید به امر خدا بود، این که اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین نیست. وقتی جار و مجرور را اینطور استفاده می‌کند به معنای انحصار است، یعنی فقط و فقط و فقط به امر خدا عمل می‌کنید، نه به امر چیز دیگری. برای همین وسوسه روی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین اثر نمی‌کند، «بِأَمْرِهِ تَعْمَلُونَ وَ إِلَى سَبِیلِهِ تُرْشِدُونَ»، یعنی شما فقط و فقط به سوی خدا دعوت می‌کنید.

برای همین مؤمن شکست ناپذیر است، کالجبل الراسخ است، چون هرچه دارد خداست، برای همین زور کسی به مؤمن نمی‌رسد.

مقامِ رضا

در میان بندگان خدا، عباد الهی، رقابت خیلی سخت است، اینجا بعضی‌ها هستند که به مقام شکر هم رسیده‌اند، این مقام بالاتر از مقام صبر است.

وقتی خدای متعال می‌خواهد ائمه علیهم السلام را توضیح بدهد، امامان در طول تاریخ، امامان قوم بنی اسرائیل، امامان قریش، می‌فرماید: «جَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا»،[۱۷] بین این عبدها، آن کسی که هر بلایی بر سر او می‌آوریم صبر دارد، امام بقیه می‌شود.

وقتی خدای متعال حضرت ابراهیم علیه السلام را آزمایش‌های مختلفی کرد و حضرت ابراهیم علیه السلام از همه‌ی آزمایش‌ها پیروز بیرون آمد، «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ»،[۱۸] وقتی در مورد همه‌ی آزمایشات صبر کرد، خدای متعال به او فرمود:‌ «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا»، امام شدی.

در بین این عبدها که گل‌های سرسبد عالم هستند، آن کسانی که در صبر اوج می‌گیرند «امام» می‌شوند، مانند ائمه‌ی بنی اسرائیل که خدای متعال هم در قرآن کریم می‌فرماید، این‌ها امام بقیه می‌شوند، یعنی بقیه این‌ها را نگاه می‌کنند؛ ما به این کار «تأسّی» می‌گوییم.

از بین عباد الهی، آن کسانی که اهل صبر ویژه هستند «امام» می‌شوند، در بین این امامان…

صبر بهمراه تلخی است، اگر کسی در برابر گناهی صبر کند و گناه نکند، درواقع متحمّل یک سختی می‌شود، نعوذبالله اگر دچار بیماری شود، مسلّماً همراه تلخی و درد است، یا اگر کسی نعوذبالله مصیبتی ببیند، خیلی تلخ است. آن کسی که شکر می‌کند و جسارت نمی‌کند…

آیت عظمای این کار باز هم سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است، وقتی شیرخوار را به وسط میدان برد و تیر زدند، این ابتلا خیلی سنگین بود، ولی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه آنجا فرمود:‌ آن چیزی که این امر را بر من آسان می‌کند این است که خدا می‌بیند.

بعد هم در قتلگاه خدای متعال را حمد کرد، اینطور به محضر خدای متعال عرض کرد که «اللَّهُمَّ أَنْتَ مُتَعَالِی الْمَکَانِ عَظِیمُ الْجَبَرُوتِ»، یعنی درواقع گله نکرد و بلکه شکر کرد!

یعنی خدایا! من تو را می‌شناسم، از تو به من بدی نمی‌رسد، ممکن است اذیت شوم ولی به من بدی نمی‌رسد.

در بین این بندگانی که عبد هستند، حداقل کار انبیاء و صدیقین علیهم السلام هستند، صابرانشان امام می‌شوند، یک مرحله‌ی بالاتر هم شاکران هستند، که مطلق شاکر هستند و گله نمی‌کنند.

فدای حضرت موسی بن جعفر علیه السلام شوم که هارون به سیاهچال رفته بود، نور انداختند که پایین را ببیند، فضل بن ربیع گفت: هرچه او را شکنجه کردیم، حتّی یک کلمه هم بد نگفته است، خدا را عبادت می‌کند و از خدا تشکّر می‌کند که فرصتی فراهم کرده‌ای که من عبادت کنم! گله نمی‌کند.

این بندگان شکور هم هستند.

بالاترین مقامی که این بزرگواران می‌رسند، گل‌های لبّ لباب این عباد، کسی است که شکر می‌کند و راضی هم هست. یعنی صبر نمی‌کند که برای او تلخ باشد، تشکّری هم می‌کند!

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در شب لیله المبیت به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: آیا در بستر من می‌خوابی که من بروم و تو کشته شوی؟ آیا صبر می‌کنی؟

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کرد:‌ اینجا که جای صبر نیست، این کار را با عشق انجام می‌دهم، خدا را شکر می‌کنم که چنین فرصتی به من داد و مرا حساب کرد که بخواهم خودم را فدای شما کنم.

در بین این عبدهای صابرِ شکور، بنده‌هایی هم هستند که راضی هستند. یعنی آنچه که خدای متعال مقدّر می‌کند، ولو تلخ است و درد دارد، این‌ها از آن لذّت هم می‌برند، راضی هستند. چون با همه‌ی وجود خود یقین کرده است که آن خدا أرحم الرّاحمین است،‌ أقدر القادرین است، ‌أعلم العالمین است، أکرم الأکرمین است، او هر چیزی که بخواهد بهترین است. برای همین راضی و خوشحال و راضی هم می‌شود.

این بالاترین مقامی است که یک نفر به آن می‌رسد. یعنی به مقامِ عبدِ صبّارِ شکورِ راضی برسد.

دل‌ها به دستِ امام رضا علیه السلام است

حال امام رضا علیه السلام «رضا» است یعنی چه؟ یعنی آیا امام رضا علیه السلام راضی است؟ نخیر!

بالاترین مقام «رضای مطلق» است، اما امام رضا علیه السلام راضی است، نه اینکه رضای مطلق است، برای اینکه هر کسی بخواهد به مقام رضا برسد باید از امام رضا علیه السلام بخواهد، امام رضا علیه السلام معطیِ مقامِ رضاست، نه اینکه خودش صاحبِ مقامِ رضاست!

گداهای کوی امام رضا علیه السلام رضا می‌شوند.

در صلواتی که امام حسن عسکری سلام الله علیها روحی له الفداه در مورد امام رضا علیه السلام به ما یاد داده است، شیخ طوسی رضوان الله تعالی علیه در کتاب «مصباح المتهجّد» این روایت را از امام حسن عسکری علیه السلام نقل کرده است، امام عسکری علیه السلام چهارده صلوات برای چهارده معصوم به ما یاد داده است، در هر صلوات هم بصورت مختصر اوصاف آن امام را بیان کرده است.

قسمت اول صلوات بر امام رضا علیه السلام اینطور است:‌ «اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الَّذِی ارْتَضَیْتَهُ» خدایا! سلام و درود بفرست بر آن علی بن موسی که او را پسندیدی، تو او را از همه‌ی این عالم پسندیدی، «وَرَضَّیْتَ بِهِ مَنْ شِئْتَ مِنْ خَلْقِکَ» در این عالم هر کسی را که خواستی راضی کنی، به برکت امام رضا علیه السلام راضی کردی.

این موضوع کلید است، اگر زن و شوهر با یکدیگر دعوا کرده‌اند، اگر می‌خواهید دل کسی را بدست بیاورید، به امام رضا علیه السلام پناه ببرید، «وَرَضَّیْتَ بِهِ مَنْ شِئْتَ مِنْ خَلْقِکَ» اگر کسی بخواهد دل کسی را بدست بیاورد، دل‌ها به دستِ امام رضا علیه السلام است.

روزی شخصی نزد امام رضا علیه الصلاه و السلام آمد و دید حال حضرت مناسب نیست، انگار حضرت اذیت شده است، پرسید: آقا جان! حال شما چطور است؟

حضرت فرمودند: «إِنَّا نَمْرَضُ لِمَرَضِکُمْ» وقتی شما مریض شوید ما مریض می‌شویم، وقتی حال شما خوب باشد حال ما خوب می‌شود.

آن شخص پرسید: چطور شما اینطور می‌شوید؟

حضرت فرمودند: اعمال شما هر روز به ما عرضه می‌شود، ما برای هر گناه شما استغفار می‌کنیم…

معلوم نیست که من هر روز برای خودم استغفار کنم، ولی همین روایت می‌فرماید که امام معصوم هر روز برای ما استغفار می‌کند…

حضرت فرمود: اگر شیعه‌ای گنهکار باشد از خدا می‌خواهیم که او را ببخشد، اگر کار خوبی انجام داده باشد از خدا می‌خواهیم این شخص بر آن کار خوب پایدار باشد و از این راه برنگردد.

امام رضا علیه السلام معطی مقام رضاست، این یعنی اینکه در عالم ملکوت، انبیاء هم بر سرِ سفره‌ی امام رضا علیه السلام هستند؛ و خدای متعال خیلی به ما منّت گذاشته است که ما را بر سرِ سفره‌ی امام رضا علیه السلام برده است.

خدای متعال نسبت به بندگان خود خیلی غیرت دارد، ما را به درِ خانه‌ی کسی نمی‌فرستد که ما را ضایع کند، اگر فرموده است که ما به درِ خانه‌ی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین برویم، ما را به درِ خانه‌ی کسی فرستاده است که عزّت ما را زیاد کند. اگر ما به درِ خانه‌ی امام رضا علیه السلام برویم راضی برمی‌گردیم، اگر می‌خواهیم دلی بدست بیاوریم به امام رضا علیه السلام پناه ببریم.

مهربانیِ امام نسبت به شیعیان

در روایت می‌گوید: «کُنْتُ مَعَ اَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ قَدْ أَشْرَفَ عَلَى حِیطَانِ طُوسٍ»[۱۹] وقتی امام رضا علیه السلام ولیعهد بود، حضرت در حال رفتن به باغی بود و ما هم پشت سر حضرت بودیم، «سَمِعْتُ وَاعِیَهً فَاتَّبَعْتُهَا فَإِذَا نَحْنُ بِجَنَازَهٍ» صدایی شنیدیم و دیدیم جنازه‌ای را گرفته‌اند و در حال حرکت کردن هستند، «فَلَمَّا بَصُرْتُ بِهَا رَأَیْتُ سَیِّدِی» همینکه دیدم این جنازه آمد، آقای خود علی بن موسی الرضا علیه السلام را دیدم «وَ قَدْ ثَنَى رِجْلَهُ عَنْ فَرَسِهِ» حضرت از اسب پایین آمد، «ثُمَّ أَقْبَلَ نَحْوَ اَلْجَنَازَهِ» به سمت جنازه رفت، «فَرَفَعَهَا»… فقط پشت سر جنازه نرفت، زیر جنازه را گرفت و بلند کرد، یعنی گوشه‌ای از جنازه را به دوش کشید… «ثُمَّ أَقْبَلَ یَلُوذُ بِهَا کَمَا تَلُوذُ اَلسَّخْلَهُ بِأُمِهَّا» همانطور که دیده‌اید مادر و بچه یکدیگر را بغل می‌کنند، وقتی جنازه را به قبر رساندند و روی زمین گذاشتند، امام رضا علیه السلام این جنازه را در آغوش کشید، بعد به من فرمود: «یَا مُوسَى بْنَ سَیَّارٍ مَنْ شَیَّعَ جَنَازَهَ وَلِیٍّ مِنْ أَوْلِیَائِنَا» اگر کسی جنازه‌ی شیعه‌ای از شیعیان ما را ببیند و پشت سر او حرکت کند، «خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ کَیَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ» مانند آن روزی که مادرش او را به دنیا آورده است، خدا او را می‌بخشد، که «لاَ ذَنْبَ عَلَیْهِ»

مهربانی امام رضا علیه السلام با شیعیان خود اینطور است، طوری است که راوی می‌گوید انگار بچه‌ای مادر خود را در آغوش می‌گیرد! در حالی که امام رضا علیه السلام به کسی نیاز ندارد.

این موضوع یعنی اگر در این عالم قدری چشمی داشتیم و می‌دیدیم، آن لحظه‌ای که غمی به ما می‌رسد، مشکلی به ما می‌رسد، داغی به ما می‌رسد، سختی‌ای به ما می‌رسد، آن کسی که بیشتر از ما اذیت می‌شود امام زمان ارواحنا فداه است.

طبق این روایت اگر تشیّع ما را امضاء کرده باشد، هر جای عالم که باشد می‌آید و زیر جنازه‌ی ما را می‌گیرد، و قبل از مرگ ما را در آغوش می‌کشد… کمااینکه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود بالاخره روزی ما به سراغ شما می‌آییم و آن روز شما را نجات می‌دهیم و غم شما را برطرف می‌کنیم…

امام صادق صلوات الله علیه به «مِسمَع» فرمود: تو برای حسین ما گریه می‌کنی، «سَتَرَی عِنْدَ مَوْتِکَ حُضُورَ آبَائِی لَکَ»،[۲۰] نه اینکه خودم می‌آیم، پدرانم هم هنگام مرگ تو می‌آیند… آن روز می‌بینی که ملک الموت بر تو از مادرت مهربانتر است.

اگر ما باور کنیم که در این عالم باید دل امام رضا علیه السلام را بدست بیاوریم، خیلی از کارها را انجام نمی‌دهیم و خیلی از کارها را انجام می‌دهیم.

دعا

خدایا! در شب ولادت علی بن موسی الرضا صلوات الله علیه ما را موفق به جلب رضایت حضرت رضا علیه السلام و حضرت بقیّه الله عجّل الله تعالی علیه بفرما.

خدایا! ما را جزو کسانی که قیامت از اینکه نتوانستیم نعوذبالله حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام را از خودمان راضی کنیم، قرار نده.

خدایا! فرج موفور السّرور حضرت ولی‌عصر ارواحنا فداه را در دوره‌ی حیات ما مقدّر بفرما.

خدایا! ما را از زائران، خادمان، نوکران، سربازان و شهدای راه امام زمان ارواحنا فداه قرار بده.

خدایا! این حادثه‌ای که رخ داده است را با سلامتی حادثه‌دیدگان و آرامش بستگان و آرامش مردم ایران مقدّر بفرما.

خدایا! امام رضا سلام الله علیه را در دنیا و آخرت، حافظ و نگهبان و پناهگاه ما قرار بده.

خدایا! به برکت صلوات بر محمّد و آل محمّد ما را جز درِ خانه‌ی امام رضا علیه السلام به جای دیگری حواله نده؛ اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.


[۱]– سوره‌ مبارکه غافر، آیه ۴۴٫

[۲]– سوره‌ مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫

[۴] سوره مبارکه ذاریات، آیه ۵۶

[۵] سوره مبارکه یوسف، آیه ۳۹ (یَا صَاحِبَیِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ)

[۶] سوره مبارکه اسراء، آیه ۳ (ذُرِّیَّهَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ ۚ إِنَّهُ کَانَ عَبْدًا شَکُورًا)

[۷] نهج البلاغه، نامه ۳۶ (وَ أَمَّا مَا سَأَلْتَ عَنْهُ مِنْ رَأْیِی فِی الْقِتَالِ، فَإِنَّ رَأْیِی قِتَالُ الْمُحِلِّینَ حَتَّى أَلْقَى اللَّهَ؛ لَا یَزِیدُنِی کَثْرَهُ النَّاسِ حَوْلِی عِزَّهً وَ لَا تَفَرُّقُهُمْ عَنِّی وَحْشَهً. وَ لَا تَحْسَبَنَّ ابْنَ أَبِیکَ -وَ لَوْ أَسْلَمَهُ النَّاسُ- مُتَضَرِّعاً مُتَخَشِّعاً وَ لَا مُقِرّاً لِلضَّیْمِ وَاهِناً وَ لَا سَلِسَ الزِّمَامِ لِلْقَائِدِ وَ لَا وَطِیءَ الظَّهْرِ لِلرَّاکِبِ [الْمُقْتَعِدِ] الْمُتَقَعِّدِ، وَ لَکِنَّهُ کَمَا قَالَ أَخُو بَنِی سَلِیمٍ: فَإِنْ تَسْأَلِینِی کَیْفَ أَنْتَ فَإِنَّنِی        صَبُورٌ عَلَى رَیْبِ الزَّمَانِ صَلِیبُ یَعِزُّ عَلَیَّ أَنْ تُرَى بِی کَآبَهٌ           فَیَشْمَتَ عَادٍ أَوْ یُسَاءَ حَبِیبُ)

[۸] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۳۵ (إِذْ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ مَا فِی بَطْنِی مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّی ۖ إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ)

[۹] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۲۸

[۱۰] سوره مبارکه ص، آیه ۸۲ (قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ)

[۱۱] سوره مبارکه ص، آیه ۸۳

[۱۲] سوره مبارکه اسراء، آیه ۶۵ (إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ ۚ وَکَفَىٰ بِرَبِّکَ وَکِیلًا)

[۱۳] سوره مبارکه ص، آیه ۱۷ (اصْبِرْ عَلَىٰ مَا یَقُولُونَ وَاذْکُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَیْدِ ۖ إِنَّهُ أَوَّابٌ)

[۱۴] سوره مبارکه ص، آیه ۴۱ (وَاذْکُرْ عَبْدَنَا أَیُّوبَ إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ)

[۱۵] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۳ (وَإِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ)

[۱۶] سوره مبارکه اسراء، آیه ۱ (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا ۚ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ)

[۱۷] سوره مبارکه سجده، آیه ۲۴ (وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا ۖ وَکَانُوا بِآیَاتِنَا یُوقِنُونَ)

[۱۸] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۲۴ (وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ ۖ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا ۖ قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی ۖ قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ)

[۱۹] المناقب، جلد ۴، صفحه ۳۴۱ (مُوسَى بْنُ سَیَّارٍ قَالَ: کُنْتُ مَعَ اَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ قَدْ أَشْرَفَ عَلَى حِیطَانِ طُوسٍ وَ سَمِعْتُ وَاعِیَهً فَاتَّبَعْتُهَا فَإِذَا نَحْنُ بِجَنَازَهٍ فَلَمَّا بَصُرْتُ بِهَا رَأَیْتُ سَیِّدِی وَ قَدْ ثَنَى رِجْلَهُ عَنْ فَرَسِهِ ثُمَّ أَقْبَلَ نَحْوَ اَلْجَنَازَهِ فَرَفَعَهَا ثُمَّ أَقْبَلَ یَلُوذُ بِهَا کَمَا تَلُوذُ اَلسَّخْلَهُ بِأُمِهَّا ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَیَّ وَ قَالَ یَا مُوسَى بْنَ سَیَّارٍ مَنْ شَیَّعَ جَنَازَهَ وَلِیٍّ مِنْ أَوْلِیَائِنَا خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ کَیَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ لاَ ذَنْبَ عَلَیْهِ حَتَّى إِذَا وُضِعَ اَلرَّجُلُ عَلَى شَفِیرِ قَبْرِهِ رَأَیْتُ سَیِّدِی قَدْ أَقْبَلَ فَأَفْرَجَ اَلنَّاسُ عَنِ اَلْجَنَازَهِ حَتَّى بَدَا لَهُ اَلْمَیِّتُ فَوَضَعَ یَدَهُ عَلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ یَا فُلاَنَ بْنَ فُلاَنٍ أَبْشِرْ بِالْجَنَّهِ فَلاَ خَوْفَ عَلَیْکَ بَعْدَ هَذِهِ اَلسَّاعَهِ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ هَلْ تَعْرِفُ اَلرَّجُلِ فَوَ اَللَّهِ إِنَّهَا بُقْعَهٌ لَمْ تَطَأْهَا قَبْلَ یَوْمِکَ هَذَا فَقَالَ لِی یَا مُوسَى بْنَ سَیَّارٍ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّا مَعَاشِرَ اَلْأَئِمَّهِ تُعْرَضُ عَلَیْنَا أَعْمَالُ شِیعَتِنَا صَبَاحاً وَ مَسَاءً فَمَا کَانَ مِنَ اَلتَّقْصِیرِ فِی أَعْمَالِهِمْ سَأَلْنَا اَللَّهَ تَعَالَى اَلصَّفْحَ لِصَاحِبِهِ وَ مَا کَانَ مِنَ اَلْعُلُوِّ سَأَلْنَا اَللَّهَ اَلشُّکْرَ لِصَاحِبِهِ .)

[۲۰] تفصیل وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه، جلد ۱۴، صفحه ۵۰۷ (وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ اَلْحِمْیَرِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنِ اَلْأَصَمِّ عَنْ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ اَلْمَلِکِ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی حَدِیثٍ أَ مَا تَذْکُرُ مَا صُنِعَ بِهِ یَعْنِی بِالْحُسَیْنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ ، قُلْتُ بَلَى قَالَ أَ تَجْزَعُ قُلْتُ إِی وَ اَللَّهِ وَ أَسْتَعْبِرُ بِذَلِکَ حَتَّى یَرَى أَهْلِی أَثَرَ ذَلِکَ عَلَیَّ فَأَمْتَنِعُ مِنَ اَلطَّعَامِ حَتَّى یَسْتَبِینَ ذَلِکَ فِی وَجْهِی فَقَالَ رَحِمَ اَللَّهُ دَمْعَتَکَ أَمَا إِنَّکَ مِنَ اَلَّذِینَ یُعَدُّونَ مِنْ أَهْلِ اَلْجَزَعِ لَنَا وَ اَلَّذِینَ یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا أَمَا إِنَّکَ سَتَرَى عِنْدَ مَوْتِکَ حُضُورَ آبَائِی لَکَ وَ وَصِیَّتَهُمْ مَلَکَ اَلْمَوْتِ بِکَ وَ مَا یَلْقَوْنَکَ بِهِ مِنَ اَلْبِشَارَهِ أَفْضَلُ وَ لَمَلَکُ اَلْمَوْتِ أَرَقُّ عَلَیْکَ وَ أَشَدُّ رَحْمَهً لَکَ مِنَ اَلْأُمِّ اَلشَّفِیقَهِ عَلَى وَلَدِهَا إِلَى أَنْ قَالَ: مَا بَکَى أَحَدٌ رَحْمَهً لَنَا وَ لِمَا لَقِینَا إِلاَّ رَحِمَهُ اَللَّهُ قَبْلَ أَنْ تَخْرُجَ اَلدَّمْعَهُ مِنْ عَیْنِهِ فَإِذَا سَالَ دُمُوعُهُ عَلَى خَدِّهِ فَلَوْ أَنَّ قَطْرَهً مِنْ دُمُوعِهِ سَقَطَتْ فِی جَهَنَّمَ ، لَأَطْفَأَتْ حَرَّهَا حَتَّى لاَ یُوجَدَ لَهَا حَرٌّ وَ ذَکَرَ حَدِیثاً طَوِیلاً یَتَضَمَّنُ ثَوَاباً جَزِیلاً یَقُولُ فِیهِ وَ مَا مِنْ عَیْنٍ بَکَتْ لَنَا إِلاَّ نُعِّمَتْ بِالنَّظَرِ إِلَى اَلْکَوْثَرِ ، وَ سُقِیَتْ مِنْهُ مَعَ مَنْ أَحَبَّنَا .)