حجت الاسلام کاشانی روز پنجشنبه مورخ ۲۶ بهمن ۱۴۰۲ مصادف با ولادت امام سجّاد علیه السلام در حسینیه آیت الله حق شناس به سخنرانی با موضوع “امام سجّاد علیه السلام؛ امامی که نشناخته ایم” پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم میشود.
- مقدّمه
- جفای ما به امام سجّاد علیه السلام
- دوران بسیار سختِ زین العابدین سلام الله علیه
- امام سجّاد علیه السلام جنبهی رحمانی دین را زنده کرد
- امام سجّاد علیه السلام، پناهگاهِ مردم
- کدام اسلام، اسلامِ پیغمبر است؟
- برخی از دلایل عبادت سنگین امام سجّاد علیه السلام
- أشبه الناس به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه
- وسعتِ نظرِ امام سجّاد علیه السلام
- دعا و توسّل
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم»
«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]
مقدّمه
هدیه به پیشگاهِ باعظمتِ حضرت ختمیمرتبت صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت مکرّم ایشان سلام الله علیهم أجمعین، علی الخصوص امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین، و أشبه الناس به امیرالمؤمنین، زین العابدین و سیّدالسّاجدین علی بن الحسین صلوات الله و سلامه علیهما صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
عرض ادب و ارادت و خاکساری و التجاء و استغاثه، عرض تبریک به محضر پُرخیر و برکتِ حضرت بقیّه الله الأعظم روحی و ارواح من سواه و فداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
جفای ما به امام سجّاد علیه السلام
وجود مبارک زین العابدین سلام الله علیه یک غربت عجیبی دارد، حتّی بین ما. حتّی این بهانهی ایرانی بودنِ مادر بزرگوار ایشان هم باعث نشد که حضرت سجّاد سلام الله علیه بین ما ایرانیها شناخته شده باشد.
امام سجّادی که ما میشنویم فقط گریههای بعد از عاشورا به ذهن ما میآید، و این موضوع جفای خیلی بزرگی در حق حضرت است. دوران امامت حضرت چهارده سال از از مجموع امامتِ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بیشتر است، یعنی حضرت سی و چهار سال فقط در گوشهای نشسته و گریه کرده است؟
حتّی از اجحافهایی که ما کردهایم این است که دهه اول محرّم… دو امام کربلا را اداره کردهاند، سیّدالشّهداء صلوات الله علیه تا ظهر عاشورا، و بعد از آن امام سجّاد علیه السلام.
این موضوع را درنظر بگیرید که حوادث قبل از ظهر عاشورا، بخشِ آسانِ این واقعه بوده است، جهاد در راه خدا آسانتر از اسارت در راه خداست. وقتی دشمنان خواستند به خیمهها حمله کنند، سیّدالشّهداء صلوات الله علیه تحمّل نکرد و اعتراض کرد. بار خیلی سنگینی به دوش زین العابدین سلام الله علیه افتاد.
ما حتّی یک روز از دهه اول محرّم را به امام سجّاد علیه السلام اختصاص ندادهایم!
مسلّماً امام سجّاد که به این موضوع نیاز ندارد، از این جهت عرض میکنم که ما قدری راجع به او فکر و گفتگو کنیم و حضرت را بشناسیم.
دوران بسیار سختِ زین العابدین سلام الله علیه
از طرفی رونق دینداری و رویشِ تشیّع و جمع شدنِ دور یکدیگر و باقی مناسک شیعه، همگی بدست زین العابدین سلام الله علیه رخ داده است. از جهت سختی کار، دورهی حضرت دورهای بود که… طول امامت حضرت سجّاد سلام الله علیه، در این سی و چهار سال، منبرهای مدینه آلوده به لعن علنی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بود. این از یک جهت…
شما تصوّر کنید که یک طلبه بخواهد کار دینی کند، اجازهی منبر نداشته باشد، محراب نداشته باشد، مسجد نداشته باشد، نتواند سخنرانی کند، حلقهی درس نداشته باشد، چطور ممکن است کار کند؟
یعنی حضرت سجّاد سلام الله علیه برای تعطیل کردن، دلایل زیادی داشت.
به نقلی «سعید بن جُبیر» را اعدام کردند، شروع دستگیری او برای این دلیل بود که پشت سر زین العابدین سلام الله علیه نماز خوانده است!
شما ببینید که مردم مدینه جرأت نمیکردند به امام سجّاد علیه السلام نزدیک شوند، از این جهت که جانشان در خطر قرار میگرفت.
حضرت سجّاد سلام الله علیه هیچ کلاس درسی نداشت، هیچ محرابی، هیچ منبری، هیچ درسی.
همه کاری کردند که بعد از سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دین از بین برود، اگر روایت هم ملاحظه بفرمایید، شنیدهاید که «اِرْتَدَّ اَلنَّاسُ بَعْدَ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ إِلاَّ ثَلاَثَهً»،[۴] بعد از قتلِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه همه از دین برگشتند.
این «برگشتند» ارتداد به معنای اینکه خیال کنیم عدّهای گفتند ما دیگر خدا را قبول نداریم نیست، بلکه در شام، در مسجد یزید هم نماز میخواندند، به این موضوع کاری ندارم که آیا آن نماز، نماز بود یا نه، اصلاً نفاق بود، ولی بالاخره ظاهر نماز بود. یعنی اینطور نبود که ابرازِ ارتداد کنند. این ارتداد به معنای بازگشت به عقب است. یعنی از آن آرمانها برگشتند، کم آوردند، جا زدند.
شروع امامتِ زین العابدین سلام الله علیه، فقط سه چهار نفر حضرت را قبول داشتند. امامت حضرت دوران خیلی سختی داشت.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که غدیرِ علنی داشت، درِ خانهی او را شکستند!
زین العابدین سلام الله علیه که اگر سیّدالشّهداء صلوات الله علیه میخواست او را معرّفی کند، در همان کربلا او را به شهادت میرساندند، لذا مجبور شد که امام سجّاد علیه السلام را بصورت علنی و عمومی مطرح نکند.
آقایی در بیست و سه سالگی، عموم مردم او را نمیشناسند. سیّدالشّهداء را که دیده بودند روی دوش پیغمبر است و احادیث زیادی مانند «حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ» شنیده بودند، آنطور به شهادت رساندند. حال این مردم که از زین العابدین سلام الله علیه چیزی نشنیده بودند و هیچ چیزی نمیدانستند، اگر میدانستند که ایشان را در کربلا به شهادت میرساندند. مثلاً خیال کرده بودند که حضرت علی اکبر سلام الله علیه وصی سیّدالشّهداء است. خود سیّدالشّهداء خواسته بود اینطور برداشت کنند که حضرت سجّاد علیه السلام حفظ شود. یعنی حضرت علی اکبر علیه السلام حفاظِ حضرت سجّاد سلام الله علیه است.
حال شما نگاه کنید، انسان یک لحظه فکر کند وسط اسارت، یک جوانِ بیست و سه ساله… من کاری به این موضوع ندارم که حقیقتِ امامِ بیست و سه ساله و پنج ساله و دویست ساله تفاوتی ندارد، اما در نگاه مردم که میخواهد بین آن مردم کار کند، تفاوت دارد، کار سخت است، باید اول خودش را ثابت کند.
خفقان محض بود، امام سجّاد علیه السلام فرمود که در همهی مکّه و مدینه حتّی بیست خانه هم ما را دوست ندارند.
انصافاً اگر هر کسی کلاه خود را قاضی کند میبیند که باید رها کند و برود، باید به دنبال زندگی خود برود و جامعه را رها کند.
هر وقتی که احساس کردیم در روزگار ما دینگریزی هست و مردم در حال زده شدن از دین هستند، اول باید برویم و دورهی زین العابدین سلام الله علیه را ببینیم، اصلاً با آن دوره قابل قیاس نیست، بعد تلاش زین العابدین سلام الله علیه را ببینیم، اینطور نیست که من بنشینم و غر بزنم و بگویم که دینگریزی در حال زیاد شدن است.
اگر کسی مسئولیت و وظیفهای دارد و انجام نمیدهد، مسلماً باید جواب پس بدهد، من به او کار ندارم. اما اینکه دینداران خیال کنند با غُر زدن دیگر وظیفهای ندارند، نیست.
زین العابدین سلام الله علیه در شرایطی که از نظر سختی بینظیر بود آمد، امام هم امامِ چند نفر شیعه و محب نیست، امام امامِ عالمِ وجود است، امامِ ملک الموت و ملک وحی و مخلوقات معنوی است تا انسانها. اینطور نیست که امام امامِ دینداران باشد. یعنی هدف بزرگ است و زمینه برای کار به صفر نزدیک است!
بعد در روزگاری که بنی امیه به نام دین حکومت میکردند که طبعاً حال مردم از آن دین بهم میخورد، یزید امیر مؤمنان قلمداد میشود، در شام یزید خطبهی عیدین و خطبه جمعه میخواند!
یعنی انگیزه و توجیه برای دینگریزی فراوان است. در مورد زین العابدین سلام الله علیه هم دلایل موجه برای کار نکردن فراوان است، اجازهی هیچ فعالیتی به حضرت نمیدادند.
بعد برگردید و روایت را ببینید، میگوید: «اِرْتَدَّ اَلنَّاسُ بَعْدَ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ إِلاَّ ثَلاَثَهً … ثُمَّ إِنَّ اَلنَّاسَ لَحِقُوا وَ کَثُرُوا»! کم کم آمدند و پیوستند و زیاد شدند.
این برای دورهی زین العابدین سلام الله علیه است.
امام سجّاد علیه السلام جنبهی رحمانی دین را زنده کرد
امام سجّاد علیه السلام چکار کرده است؟
هر کسی خواست بگوید که امروز فلان شده است، در ابتدا باید به او گفت که آیا سیرهی زین العابدین سلام الله علیه را ملاحظه فرمودهاید؟ آیا یک قدم به سمت او حرکت کردهاید؟
در دوره بنی امیّه که به نام دین، عمداً اشتباهات فاجعهباری رخ میدهد، ساحت دین را در اذهان آلوده کرده است، اینجا فایدهای نداشت که زین العابدین هم نفت روی این آتش بریزد و بگوید این هم از دینداری! مسلّماً در اینصورت مردم مدام بیدینتر میشدند.
آن زمان مردم فکر میکردند که دین یعنی دینِ بنیامیّه، یعنی همین دینی که رسمی است. مساجد پُر بود، دیگر خیلی از مردم دوست نداشتند با امام جماعت اموی نماز بخوانند، اما حکومت برخورد امنیتی میکرد. هر کسی در نماز جماعت شرکت نمیکرد، ضدّ حکومت بنی امیّه محسوب و «به اهل بدعت» موسوم میشد و اموال او مصادره میشد. خفقان یعنی این! زکات اموال را میگرفتند و شاه بنی امیّه مصرف میکرد، این کار را به نام دین انجام میدادند.
مسلّماً اینجا غر زدن فایدهای نداشت.
سیّدالسّاجدین هم بعد از کربلا آمده بر و یک مخروبهی سوختهای از بنای دین امام شده است، اینجا حضرت باید چکار کند؟
ما تا زمانی که خیال کنیم، قرار است ما کاری برای دین کنیم، چون این فکر ریشه در شرک دارد، یعنی یک ارادهی الهی هست و یک ارادهی من، هیچ اتفاقی نمیافتد، چون ناپاک است. شرک از هر سنخ که باشد نجس است، ما باید آنچه خدا فرموده است را عمل کنیم، اگر خدای متعال بخواهد برکت میدهد.
زین العابدین سلام الله علیه چند کار کرد، یکی اینکه آن جنبهی رحمانیِ دین که با خشونت و وحشیگری و بگیر و ببند و ظلم بنیامیّه به محاق رفته بود را برگرداند.
امام سجّاد علیه السلام، پناهگاهِ مردم
فقط به یک مورد اشاره میکنم.
سال بعد از اینکه سیّدالشّهداء صلوات الله علیه شهید شد، مردم مدینه بر علیه یزید ملعون قیام کردند. از تلخترین نقاط تاریخ این بود، شما ببینید چه بلایی بر سر مردم آورده بودند که مردم اینقدر گیج شده بودند…
مردم مدینه بر علیه یزید قیام کردند، اگر یک نفر تاریخ را از دور ببینید میگوید امام حسین را کشتند و بعد از آن مردم مدینه قیام کردند. این قیام مردم مدینه برای چه بود؟ فکر میکند برای انتقام از خونِ امام حسین علیه السلام.
اما مردم مدینه قیام کردند و گفتند یزید نماز اول وقت نمیخواند! یزید اهل فسق و فجور است! نگفتند یزید امام حسین علیه السلام را کشته است. کشتنِ امام حسین علیه السلام جزوِ کیفرخواستِ یزید نیست! یعنی شما نگاه کنید که جامعهی مدینه چقدر بیچاره است. مردم مدینه ده هزار نفر کشته دادند که بگویند یزید نماز اول وقت نمیخواند!
اگر برائت، دشمنی از دشمنان خدا نباشد، انسان دچار مشکل معرفتی میشود و خطاهای فاحش میکند.
درست است که این قیام بر علیه بنی امیّه بود، ولی خود این قیام هم یک انحراف دیگری بود.
سیّدالسّاجدین سلام الله علیه در این قیام شرکت نکرد، با خانوادهی خود بیرون از مدینه، در باغ خود، در چادری زندگی میکرد. یعنی وقتی بعد از شهادتِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به مدینه آمدند، از شهر بیرون رفتند و در باغِ بیرون از مدینه، خانمها از صبح تا شب گریه میکردند، علی بن الحسین علیه السلام برای خانوادهی آل الله آشپزی میکرد، یعنی حضرت زینب کبری سلام الله علیها و حضرت رباب سلام الله علیها و… این حال و روزِ ابتدای امامتِ حضرت است، ضمن اینکه حضرت در آن قیام شرکت نکرد.
یکی از انحرافاتِ آن قیام این بود که چون بنی امیّه پوست آنها را کنده بود، اگر فرصت میکرد نوامیس آنها را غصب میکرد، مواردی هست که نوامیس مسلمین را در بازار فروختند.
وقتی مردم مدینه بر علیه یزید قیام کردند، اینها هم میگفتند حال اگر دست ما هم به کس و کار بنی امیّه در مدینه برسد، ما هم پوست آنها را میکَنیم. یعنی امنیت را بهم زدند، در صورتی که این اسلام نیست، مسلمان برای خودش حق ظلم قائل نیست. اگر کسی به من ظلم کرد، من حق ندارم به پسر او ظلم کنم، چون کسی به ناموس من جسارت کرده است، من حق ندارم به ناموس او جسارت کنم. مسلمان مسلمان است، تسلیم امر خداست، مسلمان افسارپاره نیست.
وقتی مردم مدینه قیام کردند گفتند: حال ما انتقام میگیریم، به ازای هر دختری که غصب کردید ما هم…
وقتی مردم مدینه قیام کردند، این افرادی که از خاندان حکومتی بنی امیّه در مدینه بودند مخفی شدند، مردم مدینه شهر مدینه را تصرّف کردند، یعنی حکومت مدینه در اختیار مردم قرار گرفت. اینها میخواستند همان بلایی که بنی امیّه بر سرشان آورده بودند را پیاده کنند، لذا نوامیس بنی امیّه به خطر افتادند.
اگر کلاهمان را قاضی کنیم، من خودم را عرض میکنم، یک آدم اروپایی، یک انسان غیرمسلمان، یک انسان ناآشنا، اگر بعداً بیاید و به من بگوید که تو هیچ ربطی به زین العابدین نداری که میگویی این شخص امام ماست…
مردم مدینه گفتند خانه به خانه را جستجو میکنیم و انتقام میگیریم.
تنها امتیازی که برای حضرت سجّاد علیه السلام قائل شدند این بود که، با اینکه حضرت سجّاد علیه السلام در این قیام دخالت نکرده بود، گفتند خانه و اموال زین العابدین از تفتیش معاف است. یعنی این یک خانه بود که نه از بنی امیّه بود و نه از انقلابیون مدینه.
هنوز یک سال از اسارت نگذشته بود، اما اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین «کَهْفِ الْوَرَى» هستند، پناهگاه مردم هستند، یعنی فقط پناهگاه مؤمنین نیستند.
همینکه بنی امیّه دیدند دخترانشان در خطر هستند، به درِ خانهی باغِ زین العابدین سلام الله علیه آمدند. هرکدام از این فساق و فجّار بنی امیّه یک به یک دست دخترانشان را گرفتند که به ملک امام سجّاد علیه السلام پناهنده شوند.
یعنی اگر قرار بود فقط یک نفر از همهی مردم مدینه حق انتقام گرفتن از بنی امیّه را داشته باشد، فقط زین العابدین بود، ولی زین العابدین که با دختر آنها دشمنی نداشت.
در این دنیا چه کسی توانسته است مانند زین العابدین اینطور آیات قرآن را بصورت عملی تفسیر کند که «لَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى».[۵]
شیعه و سنّی نقل کردهاند که زین العابدین سلام الله علیه یک یک این دخترها را پناه داد. سیصد یا چهارصد دختر در این پناهگاه بودند.
واقعه حرّه شش ماه طول کشید تا اینکه مردم مدینه از حکومت یزید شکست خوردند، در این شش ماه، این دخترها در باغ و خانهی زین العابدین سلام الله علیه میهمان بودند و بر سرِ سفرهی زین العابدین سلام الله علیه نشستند. حتّی مروان زن جوان خود را به خانهی زین العابدین سلام الله علیه پناهنده کرد و گفت: این زن من جوان است و میترسم اینها به این زن جسارت کنند. امام سجّاد علیه السلام حتّی به مروان هم نه نفرمود!
امروز اگر مردم از دینداران به اندازهی یک سرِ سوزن رفتاری شبیه به زین العابدین سلام الله علیه احتمال بدهند، دینگریزی وجود ندارد، مرا میبینند و فکر میکنند من نماد دین هستم.
این شروع امامتِ حضرت است.
کدام اسلام، اسلامِ پیغمبر است؟
خدای متعال به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود که من تو را مبعوث کردم، «أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ»،[۶] نه «رَحْمَهً لِلْمُؤْمِنِینْ»، مسلّماً رحمتِ خاص بر مؤمنین هست، هر کسی از این دریای بیکرانِ عظمت بیشتر ارتزاق کند، بیشتر بهرهمند میشود، اما برای همه است. «فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ»،[۷] ای پیغمبر! این از رحمت خداست که تو اینقدر نرم و مهربان هستی، «وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ»، اگر خشن و بدزبان و تندخو بودی «لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ» رها میکردند و میرفتند.
هر کسی میخواهد ببیند کدام اسلام بعد از پیغمبر، اسلامِ پیغمبر است، برود و رفتارها را نگاه کند! اصلاً زیاد مباحث علمی لازم نیست.
بعد از پیغمبر چند نوع اسلام آمده است، اسلامِ دستگاه سقیفه، در ابتدا قتل دختر پیغمبر را بهمراه دارد. عمر آمد و به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها گفت: ما خانه را بر روی شما آتش میزنیم، «ذلِکَ أَقْوى فیما جاءَ بِهِ اَبُوکِ».[۸]
یک اسلامی آمد که خانهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را برای تقویت دین آتش میزند.
این یک اسلام است، الآن به واقعیت و حقیقتِ آن کاری ندارم، امّا ادّعای اسلام میشد، این یک اسلام بود. همین اسلام آمد و خیمههای سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را برای دین آتش زد! و امروز هم مسلمانانی که پیرو آن مکتب هستند، قاطبهشان بجز قلیلی، یزید را خلیفهی مشروع میدانند.
امروز نمیخواهم اینها را تخطئه کنم، اینها محصولِ آن تفکّر هستند، و اگر کسی بخواهد اینها را برگرداند باید عملاً بفهمند که آن مسیر جواب نمیدهد.
مانند کسی که فرزند مریضی دارد و هر جلسه پانصد هزار تومان ویزیت دکتر پرداخت میکند، هرچه هم جلوتر میرود، میبیند که بیماری در حال تشدید شدن است. باید به جایی برسد که بگوید دکتر عوض شود.
لذا ما با اینها دعوا نداریم، امیدواریم خدا به همهی ما لطف کند که همهی ما بر سرِ راهِ طبیبِ حقیقیِ عالم، امام زمان ارواحنا فداه بنشینیم. ما با آنها دعوایی نداریم، امیدواریم همهی عالم بر سرِ سفرهی امام زمان ارواحنا فداه بنشینند.
برخی از دلایل عبادت سنگین امام سجّاد علیه السلام
این شروعِ امامتِ امام سجّاد علیه السلام بود، شروع کرد به عبادت کردن. چرا؟
سختیِ سخن گفتن از حضرت سجّاد علیه السلام از این جهت است که حرف زیاد است و گزینش آنها برای یک جلسه کمی سخت است. الآن هم قطعهای از بحث را عرض میکنم.
امام سجّاد علیه السلام که منبر و محراب ندارد، درس ندارد، حلقهی پنج نفره که دور حضرت باشند هم ندارد. حال هم مادّی را عرض میکنم و هم معنوی را.
این قتلِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و این هتک حرمت به خاندان آل الله هم اثر وضعی دارد. در روایات هست که اگر یک مؤمن در یک شهر توبه کند، خدا عذاب را یک سال از قبرستان آن شهر برمیدارد. اگر یک نفر در یک شهر ربا بخورد، اثر وضعی آن برای بقیه هست. نه اینکه کسی را بجای کسی عذاب کنند.
«اثر وضعی دارد» یعنی چه؟ یعنی زمانی من خودم بد رانندگی میکنم، اما زمانی ناگهان کسی مارپیچ جلوی من میپیچد. مسلّماً در رانندگی من اختلال ایجاد میکند و ممکن است من هم چپ کنم. او که ماشین مرا به زور چپ نکرد، مسیر رانندگی مرا سخت کرد. این یعنی اثر وضعی.
ثواب کسی، دیگری را بالا نمیبرد، گناه کسی هم دیگری را پایین نمیبرد، «لَا تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَى»،[۹] اما روی یکدیگر اثر داریم.
زین العابدین سلام الله علیه دید اگر این مردم بخواهند توبه کنند، دودِ غلیظِ ظلمتی که حاصلِ قتلِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و هتک حرمت به آل الله است، نمیبینند که بخواهند حرکت کنند، به دین رغبت ندارند. حضرت شروع کرد به عبادت کردن.
این عبادت آنقدر از نظر کمّی سنگین بود، انگار که یک آدم به تنهایی بخواهد آتشی را خاموش کند. آنقدر این عبادت سنگین بود…
اگر بعداً فرصت کردید به این موضوع فکر کنید، انسان به این موضوع اعتراف میکند که درکی از این موضوع ندارد.
وجود مبارک سیّدالسّاجدین عبادت میکرد، امام باقر سلام الله علیه که امامِ معصوم است، خودِ ایشان امام است، یعنی مردم به برکت او خدا را عبادت میکنند، عبادت به برکتِ وجود او صورت میگیرد، امام باقر برای جان سیّدالسّاجدین علیه السلام ابرازِ نگرانی میکرد!
امام باقر سلام الله علیه میفرماید آنقدر عبادت پدرم سنگین و شدید بود که من برای جان ایشان نگران میشدم.
حال به گوشهای از این عبادت اشاره میکنم.
گفتهاند وقتی میخواهید نماز بخوانید، مودّع بخوانید، یعنی بگو این نماز آخرین نمازِ عمرِ من است. حال آیا من در طول عمر خود دو رکعت نماز مودّع دارم؟
امام باقر علیه السلام میفرماید پدر من در شبانهروز هزار رکعت نماز میخواند، همهی آنها مودّع بود.
امام باقر علیه السلام میفرماید روزی نزد پدر رفتم و عرض کردم: وقتی شما اینطور عبادت میکنید، از پا میافتید.
اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین در هر نقطهای که اعجابانگیز بودنشان به چشم میآمد، مردم را بر سرِ سفرهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مینشاندند.
حضرت سجّاد به امام باقر فرمود آن دفترچه را از روی آن طاقچه بیاور.
حضرت باقر علیه السلام میفرماید: چند برگ نوشتهای بود که به پدر تقدیم کردم. امام سجّاد علیه السلام فرمود: این حالاتِ عبادات امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است که پدرم سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نوشته است، بیا اینها را با هم بخوانیم تا ببینیم جدّمان چطور عبادت میکرده است.
اولین و دومین و سومین مورد را خواندیم، پدرم آن یادداشتها را بست و شروع کرد به گریه کرد، فرمود: چه کسی میتواند مانند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عبادت کند؟
یعنی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اینطور عبادت کرد و از دنیا نرفت، تو هم نگران من نباش.
اما بالاخره هم وجود مبارک امام باقر سلام الله علیه، هم خواهر حضرت سجّاد علیه السلام، فاطمه بنت الحسین سلام الله علیها که در کربلا اسیر شد، نگران جان امام سجّاد علیه السلام بودند. حضرت فاطمه بنت الحسین سلام الله علیها پدر خود را که امام حسین علیه السلام بود دیده بود، امام حسین علیه السلام هم قلّهی عبادت است… ولی حضرت فاطمه بنت الحسین سلام الله علیها وقتی به اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میرسید، به آنها میفرمود: به برادرم بگویید پیغمبر هم اینقدر خودش را به زحمت نینداخت.
یعنی دوستان امام سجّاد علیه السلام، از شدّت عبادت ایشان، نگران جان حضرت بودند.
این عبادت برای چه بود؟ برای اینکه دالانی در این ظلمت باز شود که اگر کسی خواست برگردد، در این حادثهی سنگین معنوی که انسانیت را نابود کرده است، اشخاصی بتوانند برگردند.
بدن زین العابدین سلام الله علیه در عبادتِ خدا آب شد، مزاج ایشان سرد شد، حضرت در هوای معمولی که رو به سرد میرفت، پوستین خیلی گرم میپوشید.
جنبهی معنوی این عبادات را عرض کردم، حال جنبهی مادّی را ببینید.
بنی امیّه میگوید: علی بن الحسین حق ندارد نماز جماعت بخواند، نباید درس بگوید، نباید منبر برود، نباید حلقهی خصوصی داشته باشد. اما نمیتواند بگوید علی بن الحسین را نگاه نکنید.
زین العابدین سلام الله علیه بخش زیادی از این عبادات را در گوشهای از مسجد پیغمبر انجام میداد. مسلّماً بقیه بمرور حساس میشوند. اولین سؤال این بود که با این بلایی که به خاندان ایشان وارد شد، چرا حضرت با خدا قهر نکرده است؟ بعد حضرت را نگاه میکردند، سوزِ نیایش حضرت را میدیدند…
نکتهای هم عرض کنم، ما ندیده هستیم، ان شاء الله ما نماز امام زمان ارواحنا فداه را ببینیم، «السَّلاَمُ عَلَیْکَ حِینَ تُصَلِّی وَ تَقْنُتُ»،[۱۰] خدا روزی کند که روزی هم ما رکوع و سجدهی شما را ببینیم، ببینیم قنوت میگیرید و دعا میکنید، «السَّلاَمُ عَلَیْکَ حِینَ تَقْرَأُ وَ تُبَیِّنُ»، فدای شما بشوم آن لحظهای که قرآن میخوانید، ان شاء الله ما بتوانیم شما را نگاه کنیم…
«طاووس بن کیسان» از فقهای مشهور تابعی است، «تابعی» یعنی شاگران صحابیِ پیامبر. اینها طوری که کسی متوجّه نشود از دور امام سجّاد علیه السلام را میدیدند. «طاووس بن کیسان» میگوید: وقتی حضرت سجّاد علیه السلام را نگاه میکردیم، وقتی ایشان نماز میخواند و زار میزد و گریه میکرد، اشک من هم میآمد، وقتی او استغفار میکرد، من هم استغفار میکردم، وقتی او مدام توبه و انابه میکرد، حال توبه به من هم دست میداد.
کار به جایی رسید که بزرگان و صاحبان درس و کسانی که کلاسهای پُرجمعیت داشتند، کسانی مانند «سعید بن مُسَیِّب»… همینقدر به شما بگویم که وقتی امام سجّاد علیه السلام شهید شد، «سعید بن مُسَیِّب» از ترس در تشییع پیکر حضرت حاضر نشد، کلاس درس تشکیل داد و گفت کارهای مهمتر از تشییع هست. چون اگر در تشییع حضرت شرکت میکرد معلوم میشد که با حضرت ارتباط داشته است. آن دوره دورهی تقیّه بود… ولی همین «سعید بن مُسَیِّب» که به او لقب «سیّدالتابعین» را میدهند به بعضی از شاگردان خود میگفت که «نشد این علی بن الحسین را نگاه کنم، الا اینکه به خودم گفتم خاک بر سرِ من! اگر این بندهی خداست، پس تو چه کسی هستی؟»…
امام سجّاد علیه السلام دوباره عبادت را در مدینه محبوب کرد. حال عدّهای بخاطر بنی امیّه از همه چیز بهم میخورد.
مرحوم آیت الله علامه سیّد جعفر مرتضی، مقالهای راجع به امام سجّاد علیه السلام دارد، من الآن فعلاً کاری به مقالهی ایشان ندارم، اسم مقاله اسمِ خیلی زیبایی است، میگوید: «الإمام علی بن الحسین علیهما السلام باعث الإسلامٍ جدیدٍ» یعنی «امام سجّاد علیه السلام، پیغمبرِ دوبارهی اسلام»! یعنی انگار دوباره پیغمبر مبعوث شد. مردم بعد از بنی امیّه میگفتند این اسلام اسلامِ معاویه و یزید و… است. انگار دوباره پیغمبری مبعوث شد که او علی بن الحسین علیهما السلام بود.
ان شاء الله ماه مبارک رمضان با مناجات ابوحمزه حضرت، با صحیفهی حضرت، با مناجات شعبانیه که حضرت هم مقیّد بوده است، با همین صلوات شعبانیهی ماه شعبان، حالاتِ عباداتِ حضرت، حالاتِ زیارتِ حضرت…
من نتوانستم همهی ابعاد را بگویم، فرصت فقط اجازه داد که موضوع عبادت حضرت را بگویم، نباید فکر کنیم که حضرت سی و چهار سال فقط گریه کرد. سی و چهار سال گریه کرد، ولی در این سی و چهار سال کارهای زیادی هم انجام داد، یکی از آنها همین موضوع عبادت بود که فرصت نشد من همهی ابعاد آن را بگویم.
أشبه الناس به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه
اما همینقدر به شما عرض کنم که الآن به خودمان مراجعه کنیم و ببینیم وقتی ما گرفتار میشویم، به علی بن الحسین علیه السلام توسّل میکنیم؟ معمولاً نه! چرا؟ چون حضرت را نمیشناسیم. انسان به پزشکی که نمیشناسد مراجعه نمیکند.
در حالی که کَرَمِ علی بن الحسین سلام الله علیهما در بین همهی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بینظیر است.
اولاً در مورد عبادت حضرت به شما عرض کنم که روایات فراوانی دارد مثلاً امام باقر علیه السلام و امام زمان ارواحنا فداه أشبه الناس به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستند، اما امام صادق علیه السلام فقط در مورد یک امام فرمود که أشبه الناس به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است.
به حضرت صادق علیه السلام عرض کردند: شما که اینقدر از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میفرمایید، آیا شما به امیرالمؤمنین شبیه هستید؟ حضرت هم تواضع کرد و هم میخواست علی بن الحسین علیه السلام را معرّفی کند، فرمود: جدّی به نام علی بن الحسین داشتم که او به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شبیه بود، عبادتِ علی بن الحسین به عبادتِ جدّم امیرالمؤمنین شبیه بود.
آیا من تابحال به علی بن الحسین علیه السلام متوسّل شدهام؟ او که نیاز ندارد. اما حضرت را نمیشناسم.
وسعتِ نظرِ امام سجّاد علیه السلام
آیا علی بن الحسین این جمع ما را یاد کرده است؟
صحیفه سجّادیه را ملاحظه بفرمایید. قبل از آن یک مقدّمهی کوتاه عرض کنم. هر آدمی که دعا میکند، دعا در سطح خود اوست. بچهای که او دبستان است و فردا امتحان دیکته دارد، اگر بگوید «خدایا علم مرا زیاد کن»، منظور او این است که فردا نمرهی دیکتهی من بیست شود. وقتی یک دانشمند از خدا «زیاد شدن علم» میخواهد، یعنی مثلاً من پزشک یا مهندس برجستهای شوم. امام سجّاد علیه السلام که دعا میکند، دعا در سطح خود ایشان است.
کَرَم را ببینید، در دو یا سه جا از صحیفه سجّادیه، حضرت وقتی چند صفحه دعا میکند و حاجات خود را از خدا میخواهد، بعد به خدا عرض میکند: خدایا! همهی اینهایی را که خواستم، برای فرزندانم هم میخواهم، برای همسایگانم هم میخواهم…
امام سجّاد علیه السلام فرموده بودند که حتّی بیست خانه هم در مکّه و مدینه ما را دوست ندارند. همچنین این موضوع را هم در نظر داشته باشید که گاهی ناپاکی خود فرد مانعِ استجابت دعاست.
حضرت به خدای متعال عرض میکند که این دعاها را برای همسایگانم هم میخواهم، برای همهی مسلمین میخواهم، «إلَی یَومِ القِیَامَه، مِثلَ الَّذِی سَأَلتُه»، همان چیزی که برای خودم خواستم، برای یکایک اینها میخواهم.
حضرت به این موضوع هم مقیّد نکردند که آنهایی که هزار و چهارصد سال بعد در جلسهی میلاد من شرکت میکنند، چون او امام و مولای همه است.
دیدهاید مادر برای بچهی خلف و ناخلف خود غذا درست میکند…
حضرت فرمود: برای همهی مسلمین تا روز قیامت «مِثلَ الَّذِی سَأَلتُه لِنَفسِی»، همان چیزی که برای خودم خواستم، برای آنها میخواهم.
آن عبادت طولانی و آن ضجّه زدنها که مردم از دور میایستادند و نگاه میکردند و تعجّب میکردند، آن لحظه که در قنوت بود، ما را هم دعا کرده است.
اگر مردمی که نسبت به دین گرایش جدّی ندارند یک ارزن از این وسعت نظر را در مسلمین و شیعیان و هیئتیها ببینند، دیگر کسی نمیگوید دینگریزی زیاد است. البته همیشه ممکن است یاران شیطان هم باشند، اما کسی با شبهه و بیجهت دور نمیشود.
دعا و توسّل
خدایا! معرفت ما را نسبت به اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، روز به روز بیشتر بگردان.
این زیارت جامعه نورانی را میخوانید، آخر این دعا را میکنیم که «اَسْئَلُکَ اَنْ تُدْخِلَنى فى جُمْلَهِ الْعارِفینَ بِهِمْ»، انسان باید برای این دعا قدمی هم بردارد. ان شاء الله خدای متعال روزی کند ما جزو کسانی باشیم که به امام سجّاد علیه السلام معرفت پیدا میکنیم.
خدایا! این سال جدید ۱۴۰۳ را سال زیارت قبر مطهّر و غریبِ زین العابدین علیه السلام برای ما مقدّر بفرما.
خدایا! از اخلاقِ زین العابدین سلام الله علیه، رشحه و نفحه و اشعهای روزی ما بگردان.
خدایا! از آن عبادتِ زین العابدین علیه السلام برای این ماه شعبان و ماه رمضان ما، ذرّهای از طرف آن حضرت مقدّر بگردان.
خدایا! ما را مدیون خون شهیدان و امام امّت قرار نده.
خدایا! انتخابات پیش رو را مایهی خیر و برکتِ دنیا و آخرت مردم ما قرار بده.
این آقا با این کثرت عبادت، با این شدّت عبادت… مرحوم علامه سیّد محسن امین نقل کرده است که وقتی امام باقر علیه السلام میخواست او را دفن کند، گریه کرد.
از امام باقر علیه السلام پرسیدند: چرا گریه میکنید؟
امام باقر سلام الله علیه فرمودند: بر بدنِ پدرم سه جای زخم هست. گردن و ران، که آثارِ زنجیرهای دورهی اسارت است؛ و بر پشتِ پدرم، از بس که شبها کیسهی درهم به دوش میکشید و بر درِ خانهی فقرا میبرد…
آقا! ما ندیدهایم کسی خیّر باشد و مثلاً برای ماه مبارک رمضان دو هزار بستهی ارزاق تهیّه کند و لو نرود.
امام سجّاد علیه السلام در مدینه که شهر کوچکی هم بود، هر شب بر درِ خانهی فقرا میرفت، و تا زمانی که زنده بود، فاش نشد چه کسی این کار را میکند.
خدایا! از آن اخلاص زین العابدین، از آن اشکِ چشمِ زین العابدین، به دلِ سوختهی سیّدالسّاجدین، ما را قبل از اینکه امام زمان ارواحنا فداه را ببینیم و در محضر او سربازی کنیم و جان دهیم، از این دنیا نبر.
خدایا! امام زمان ارواحنا فداه را دعاگوی ما قرار بده.
خدایا! ما را قدردانِ وجود ائمه علیهم صلوات الله بگردان.
خدایا! ما را مایهی زینتِ دینت قرار بده.
خدایا! اعمال و رفتار و نیّت ما را مایهی شین و نعوذبالله شرمساری اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین قرار نده، به برکت صلوات بر محمّد و آل محمّد.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
[۱]– سوره مبارکه غافر، آیه ۴۴٫
[۲]– سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫
[۴] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، الجزء ۷۱، الصفحه ۲۲۰ (وَ رُوِیَ عَنِ اَلصَّادِقِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: اِرْتَدَّ اَلنَّاسُ بَعْدَ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ إِلاَّ ثَلاَثَهً – أَبُو خَالِدٍ اَلْکَابُلِیُّ وَ یَحْیَى بْنُ أُمِّ اَلطَّوِیلِ وَ جُبَیْرُ بْنُ مُطْعِمٍ ثُمَّ إِنَّ اَلنَّاسَ لَحِقُوا وَ کَثُرُوا.)
[۵] سوره مبارکه مائده، آیه ۸ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ ۖ وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا ۚ اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ)
[۶] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۱۰۷ (وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ)
[۷] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۵۹ (فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ ۖ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ ۖ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ)
[۸] انساب الأشراف، جلد ۱، صفحه ۵۸۶ (إِنَّ أَبابَکر أَرْسَلَ إلى عَلیٍّ یُریدُ الْبَیْعَهَ فَلَمْ یُبایِعْ، فَجاءَ عُمَرُ وَ مَعَهُ فَتیلهٌ! فَلَقیَِتْهُ فاطِمَهُ عَلَى الْبابِ فَقالَتْ فاطِمَهُ: یَابْنَ الْخَطّاب، أَتَراکَ مُحْرِقاً عَلیَّ بابی؟ قالَ: نَعَمْ، وَذلِکَ أَقْوى فیما جاءَ بِهِ اَبُوکِ)
[۹] سوره مبارکه فاطر، آیه ۱۸ (وَلَا تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ ۚ وَإِنْ تَدْعُ مُثْقَلَهٌ إِلَىٰ حِمْلِهَا لَا یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْءٌ وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَىٰ ۗ إِنَّمَا تُنْذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ وَأَقَامُوا الصَّلَاهَ ۚ وَمَنْ تَزَکَّىٰ فَإِنَّمَا یَتَزَکَّىٰ لِنَفْسِهِ ۚ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ)
[۱۰] زیارت آل یاسین
پاسخ دهید