همزمان با فرا رسیدن ماه مبارک رمضان ۱۴۴۰ هـ ق، حجت الاسلام کاشانی بامداد روز پنجشنبه مورخ ۰۹ خرداد ماه ۱۳۹۸ مصادف با سحر بیست و چهارمین روز ماه مبارک رمضان در برنامه زنده تلویزیونی «ماه من» شبکه سوم سیما حضور یافتند و پیرامون موضوع «امیرالمؤمنین؛ دوستان و دشمنان» با محوریت «عدالت خواهی، مصلحت اندیشی یا هردو؟» به گفتگو پرداختند که مشروح این مصاحبه تقدیم حضورتان می گردد.
- امیر المؤمنین علیه السّلام؛ مظهر حق جویی و عدالت ورزی
- منذر بن جارود در زمان امام علی علیه السّلام
- امکان پذیر نبودن برقراری عدالت همه جانبه در حکومت امیر المؤمنین
- مصلحت اندیشی امیر المؤمنین علیه السّلام در اجرای عدالت در بعضی امور
- مصلحت جویی در صورت به خطر افتادن امنیّت جامعهی اسلامی
- قاضی شریح در حکومت امیر المؤمنین علیه السّلام
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»
ما داریم در مورد سیرهی حکومتی حضرت صحبت میکنیم. فقط باید علی علیه السّلام باشید که بر لبهی تیز عدالت حرکت کنید. قطعاً در این میان افرادی هستند که چون منافع خود را در خطر میبینند دشمنی و کارشکنی میکنند و حالا امیر المؤمنین باید این شرایط را مدیریّت کنند. ادامهی فرمایشات حاج آقای کاشانی را راجع به سیرهی حکومتی حضرت میشنویم.
امیر المؤمنین علیه السّلام؛ مظهر حق جویی و عدالت ورزی
موضوعی که داشتیم دنبال میکردیم این بود که امیر المؤمنین رحمت الله علیه چه شروطی برای کارگزاران و مسئولین حکومت داشتند و بعد چگونه اینها را نظارت میکردند و با اینها برخورد میکردند. عرض کردیم امیر المؤمنین به صورت حیرت انگیزی فضایی ایجاد کرد که مردم عیبها را ببینند و درصدد اصلاح آن بر بیایند و حکومت را از آن خود بدانند.
حکومت مانند دورههای قبل که یک چیزی به آنها (مردم) تحمیل شود و در واقع از بیت المال هم ارتزاق جدّی کند و بیت المال را ببرد و غارت کند نبود. حضرت هم در مسائل اقتصادی فرصت نداشتند که کار آنچنان خاصّی را انجام بدهند. همین که دست دزدان به صورت ۹۹ درصدی قطع شد -این یک درصد را برای اشکالاتی که در حکومت پیش میآمد و بعضی کارگزاران اشتباه میکردند، میگذارم- دست کارگزاران قطع شد و توزیع ثروت عادلانه رخ داد و وضع زندگی خیلیها تغییر کرد و جامعه زنده شد. البتّه ۶۰ الی ۷۰ درصد وضع خوبی پیدا کردند. ۳۰ یا ۴۰ درصدی که همیشه دنبال زیاده خواهی بودند و اتّفاقاً بعضی از همینها هم به حکومتهای قبلی اعتراض میکردند و به اسم عدالت دنبال زیاده خواهی بودند، طبیعتاً ناراضی میشدند.
یک نمونهی دیگر اینکه امیر المؤمنین (صلوات الله علیه) در عدالت ورزی و حسابکشی (رسیدگی به اعمال زیاده خواهان) چقدر دقیق عمل میکردند تا وارد یک نکته شویم که بحث خیلی حسّاس و مهمّی است.
منذر بن جارود در زمان امام علی علیه السّلام
امیر المؤمنین صلوات الله علیه یکی از کارگزاران خود به اسم منذر بن جارود را نسب کردند. همانطور که عرض کردیم با اینکه امیر المؤمنین صلوات الله علیه معصوم بودند، هم در حکومت ایشان مخاطبان به صورت حدّاکثری ایشان را نمیشناختند، هم حضرت برای الگو بودن و شرایطی که میدیدند به صورت ظاهری عمل میکردند. ظاهری یعنی چه؟ یعنی برای اینکه بخواهند بفهمند یک نفر شایسته است یا نه، از کسانی که او را میشناختند استعلام میکردند. دیگر به باطن شخص کار نداشتند، فقط به ظاهر توجّه میکردند.
پدر منذر بن جارود کسی بود که در صدر اسلام خدمت کرده بود و آدم خوشنامی بود. ریشهدار بودن در خانواده برای مسئولان حکومت حضرت امیر علیه السّلام خیلی مهم بود، مگر اینکه محدودیّت انتخاب به وجود میآمد. حضرت منذر بن جارود را انتخاب کرد. ولی او یک سهمی از بیت المال برای خود در نظر گرفت.
یکی از این شبها، یکی از این عزیزان به من پیغام داده بود اینکه میگویید امیر المؤمنین بر حکومتگران سختگیری میکرد پس چه کسی میآید کارگزار شود؟ ببینید ما الآن در یک وادی افتادیم که اگر حقوق نجومی هم به یک نفر بدهیم برای اینکه دل او نشکند میگوییم ذخیرهی نظام است. در حکومت امیر المؤمنین نوکری مردم یک جهاد فی سبیل الله است! حضرت اصلاً کسانی که دنبال خوردن هستند را انتخاب نمیکند.
- آقای شریعتی: یعنی اگر مرد عمل هستید بسم الله.
– بله. کما اینکه شهید باکری رحمه الله علیه، شهید همّت سلام الله علیه و امثال اینها که زیاد هم هستند -من تیمّناً اسم دو نفر را بردم- مگر چقدر حقوق میگرفتند؟ مگر خانهی اینها کجا بود؟ مگر اینها کارخانه داشتند؟ مگر بچّههای اینها سرویس خصوصی داشتند؟ مگر همسر آنها چه داشتند؟
- آقای شریعتی: آنها جبهه بودند!
– جبهه بودند، ولی فرمانده، سرلشکر امروز است دیگر. امروز میگوییم سرلشکر شهید همّت. برای یک نفر که سه ماه جبهه میرود با کسی که چند ماه میرود جبهه فرق میکند. او هم نمیتوانست بگوید میدانید که در یک عملیّات کشیدم باعث شد شما چند هزار میلیارد تومان جلو بیفتید! درصد ما را کنار بگذارید! آیا نمیتوانست بگوید؟!
در دورهی امیر المؤمنین هم همینطور بود. اصلاً حضرت اجازه نمیداد. در حکومت حضرت غیر مجاهد به درد نمیخورد. اگر دنبال کاسبی هستید اینجا نیایید.
- آقای شریعتی: به نظر من این نکتهی مهمّی است.
– بله. لذا وقتی او (منذر بن جارود) خیانت در بیت المال کرد؛ در نامهی ۷۱ نهج البلاغه است که حضرت فرمود این صلاحیت پدر تو و ریشهدار بودن و این ظاهر الصّلاه بودن تو ما را فریب داد. ما را فریب داد یعنی در استعلامها چیزهای خوبی راجع به تو گفتند، ولی در بیت المال دست بردید!
بعد حضرت یک فرمایشی کرد که حالا ما اگر در جامعه خواستیم به غارت گران بیت المال نسبتی بدهیم باید اینطور نسبت بدهیم. حضرت فرمود اگر این کسانی که… من عرض کردم حضرت وقتی مشکوک میشد میگفت باید سند بیاورید. فرمود اگر اینها درست باشد تو از شتری که در خانهی تو در اصطبل است پستتر هستی! یعنی مردم به غارتگر بیت المال نباید شتر بگویند، چون شتر خائن نیست، این جسارت به شتر است. فرمود تو از شتر پستتر هستی! حتّی تو از آن بندی که در این دمپاییهای عربی -بین شست و انگشت بعد یک نخ کوچکی است که به آن شسع میگویند- است پستتر هستی. حتّی به تو نباید بگویند بیارزش، تو از آن هم بیارزشتری. چرا؟ چون خیانت کردی! اگر حیوان را آموزش بدهند خیانت نمیکند و حضرت خیلی تند برخورد کرد و وقتی محرز شد حضرت او را عزل کرد.
امکان پذیر نبودن برقراری عدالت همه جانبه در حکومت امیر المؤمنین
یعنی این امیر المؤمنین صلوات الله علیه و آله و سلّم تا جایی که مشکلی نیست حتماً یک عدالت خواه فراتر از انتظار است، ولی مواردی است که این موارد شاید برای عزیزان ما تازه باشد. جایی که عدالت ورزی در حالت عادی هیچ مشکل خاصّی به وجود نمیآورد حتماً اولویّت است. اگر حکومت دینی مشکل اقتصادی یا عدالت داشته باشد آن حکومت دارد دروغ میگوید. بنده دارم به صورت سازماندهی شده عرض میکنم. معلوم است دارد بازی میکند و از محاسن و ظاهر خود برای سرکوب مردم استفاده میکند. امیر المؤمنین به شدّت روی این موضوع حسّاس است. یعنی جایی که مردم بگویند عدالت ورزی کنیم یا نه، اصلاً ما چنین سؤالی نداریم، معلوم است که عدالت ورزی کنیم! امّا گاهی پیش میآید که بین دو عدالت ورزی ما همزمان نمیتوانیم هر دو را انجام بدهیم. اصطلاحاً عرض میکنم در جایی است که بین دو وظیفهی ما تزاحم صورت میگیرد.
- آقای شریعتی: یعنی بین خوب و خوبتر و بین بد و بدتر؟
– اینها میتواند مثال آن باشد. ببینید من مرزدار هستند. باید حواس خود را جمع کنم و هر روز خشاب خود را چک کنم. خدا رحمت کند عزیزانی که در مرزهای ما به شهادت رسیدند، به تازگی هم کسی در مرز به شهادت رسید. اینها زحمت میکشند. حالا من به آنجا میروم، بیدقّتی میکنم و خشاب خود را چک نمیکنم. در خشاب من یک فشنگ است. همزمان دو نفر دشمن به ما حمله میکنند یا دو نفر غارتگر دارند از مرز فرار میکنند. یک خطایی صورت گرفته است. حالا من باید چه کار کنم؟ حتماً باید جلوی او را بگیرم. در حالت عادی این سؤال مطرح نیست، باید این کار را بکنم، ولی الآن یک فشنگ بیشتر نیست، کدام را باید بزنم؟
اگر این حالت اتّفاق بیفتد، یعنی حالتی که همزمان بین دو یا چند موضوع برای من یک گرفتاری پیش بیاید که همزمان امکان این را ندارم که همه را انجام بدهم… اگر طبیعتاً امکان این وجود دارد که همه را انجام بدهم واضح است باید این کار را بکنم. امّا اگر من هستم و یک فشنگ و دو دزد بیت المال که دارند فرار میکنند، طبیعتاً باید آن کسی که پول بیشتری برده است را بزنیم!
حالا باید بررسی کنیم و ببینیم چرا خشاب این مثال فرضی ما یک فشنگ بیشتر نداشت، چه بسا کم کاری صورت گرفته است! به آن کم کاری کاری ندارم، آن باید جدا بررسی شود. ولی موضوع در این لحظه که شخص آماده است از روی دکل دیدهبانی کاری را انجام بدهند و الآن یک فشنگ بیشتر ندارد و امکان عدالت ورزی دوگانه ندارد، اینجا باید چه کار کند؟ باید از آن کوچکتر برای بزرگتر دست بکشد.
مصلحت اندیشی امیر المؤمنین علیه السّلام در اجرای عدالت در بعضی امور
در حکومت امیر المؤمنین از این اتّفاقات افتاده است؟ خیلی زیاد! چرا؟ چون بارها عرض کردیم حکومت امیر المؤمنین سلام الله علیه بدون شناخت حضرت شروع شد. عصمت حضرت را قبول نداشتند، افضلیّت حضرت را نمیشناختند. لذا خیلی اوقات، خیلیها که نیّتهای دیگری داشتند، وقتی ورود میکردند کم کاری میکردند. چون کمکاری میکردند در این کمکاریها یک لحظاتی اتّفاق میافتاد که همزمان نمیشد همهی موارد عدالت را پیش برد به این خاطر که امکان آن نبود.
بگذارید مثال مالی میزنم. شعار امیر المؤمنین صلوات الله علیه این بود که –شاید هم یک تهدید بود- من اگر بیایم، مهریهی همسران شما را حتّی اگر حرام خورده باشید پس میگیرم. ولی وقتی حضرت در پیش رو میخواهد بیت المال را تقسیم کند، آن را تقسیم میکند و زمینهی جمل به وجود میآید، یک جنگ داخلی بزرگ که برای اوّلین بار در اسلام دو گروه مسلمان مقابل هم میایستند حضرت برای این پیش رو که عدالت ورزی است و همه قبول دارند دچار مشکل میشود.
لذا شما بگردید ببینید آیا امیر المؤمنین فرصت کردند مهریه پس بگیرند! خیلی از کارگزاران دولتهای قبلی را عزل کردند، اینها مشکلات اقتصادی داشتند. یک مورد را پیدا نمیکنید که امیر المؤمنین اموال او را ضبط کرده باشد. اینها مظاهر/مضامین عدالت ورزی است و از حضرت سؤال میکنند.
در آخرین مجلّل کتاب شریف کافی است که مثلاً شیعیان به حضرت میفرمودند چرا فدک را پس نمیگیرید؟ الآن که فدک دست مروان است؛ یعنی یک شخصیّتی که سابقهدار در اسلام نیست و آدم محترم و معتبری هم نیست. حضرت میفرماید صبر کنید مردم بروند. مردم که میروند چند شیعه میمانند، یعنی آن کسانی که حضرت را به عنوان امام میشناسند نه حاکم. آن کسانی که معرفت واقعی دارند. امیر المؤمنین بیست و چند مورد از بدعتهای اتّفاق افتاده را اسم میبرد. در کتاب شریف کافی است و در جاهای دیگر هم به شکلهای دیگر است.
بعد میفرماید من اگر بخواهم روی اینها دست بگذارم حکومت از هم میپاشد. امروز و دیروز یک استاد بزرگواری که تحصیلات تکمیلی تاریخ اسلام در دانشگاه تهران تدریس میکند، در کانال روزنامهی ایران منتشر کرده بود که: «امیر المؤمنین برای حفظ نظام خود از عدالت کوتاه نمیآید.». این حرف خیلی غیر دقیقی است.
من اینجا ایشان را دعوت میکنم که در محیط علمی خود یک گفتگویی با هم بکنیم؛ چه به صورت برنامهی زنده یا به صورت برنامهی ضبط شده.
این حرف دقیقی نیست. انصاف نیست که ما اگر میخواهیم به جایی طعنه بزنیم امیر المؤمنین را وجه المصالحه قرار بدهیم.
- آقای شریعتی: یعنی من میتوانم بگویم امیر المؤمنین علیه السّلام در حکومت خود مصلحت اندیشی هم میکردند؟
- فراوان، ولی چه زمانی؟ نه جایی که بگوییم عدالت ورزی کنیم یا نه. قطعاً باید عدالت ورزی کنیم. ولی بین دو عدالت ورزی که الآن به خاطر کمبودها و ضعفها و جهالتهای دیگران و کم کاری بعضی امکانش نیست؛ مانند مثال فشنگ. در حال حاضر یک لحظه است، من باید تصمیم بگیرم، آن لحظه چه کار کنم؟ ما مثال زدیم.
امیر المؤمنین مهریهی هیچ زنی را پس نگرفت. حتّی گزارش نداریم که بررسی کرد! چون شرایط نبود. عرض کردم در عدالت پیشه رو مشکل پیدا کرد و جنگ جمل به وجود آمد. از مروان فدک را پس نگرفت. جنگ جمل رخ داد که ما این شبها به خاطر خیلی از این موضوعات باید تفصیل حقایق را به یک جایی بیرون از سیمای جمهوری اسلامی بگذاریم. چون اینجا حسّاسیّت خیلی زیاد است، بعضی یک کارهایی کردند و ما را مجبور کردند که بیشتر احتیاط کنیم. نمیدانم این جنگ جمل را میتوانیم بحث کنیم یا نه.
- آقای شریعتی: ولی اینها حقایق تاریخ است.
- بله، حقایق است. ما حقایق تاریخ میگوییم و آن چیزی که بین همهی مسلمین اتّفاق نظر است.
مصلحت جویی در صورت به خطر افتادن امنیّت جامعهی اسلامی
جنگ جمل اتّفاق افتاد و عدّهای کشته شدند. حدّاقل این بود که امیر المؤمنین بعضی از کسانی که در کشتار هزاران نفر آدم دخالت داشتند را محاکمه کنند. شما ممکن است بگویید همسر پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم حسّاس بود. من میگویم مروان که حسّاس نبود. مروان هم محاکمه نشد، عبدالله بن زبیر هم محاکمه نشد. اینها هزاران نفر آدم را کشته بودند. محاکمه میکردند و بعد تبرئه میکردند. اصلاً شرایط این نبود.
یعنی شما ببینید زندگی کدام یک از کارگزاران حکومتهای قبلی زیر و رو شد. باز من اینجا یک جملهای عرض میکنم که وقتی راجع به امیر المؤمنین علیه السّلام صحبت میکنیم من به خود اجازه نمیدهم که از حق طلبی کوتاه بیایم. ما مسئولین زیادی داریم که پاک دست هستند، من خانهی بعضی از آنها را دیدم. یک مسئولینی داریم که اوّل انقلاب چیزی نداشتند و الآن خیلی چیزها دارند. ما حق نداریم به کسی اتّهام بزنیم. ولی باید شفّاف و روشن شود که از کجا آمده است!
امیر المؤمنین صلوات الله علیه میدیدند که بعضی از کارگزاران دولتهای قبلی زیر و رو شدند. بعضیها را اسم بردیم. این زیر و رو شدن از کجا آمده است؟ از بیت المال گرفتند، با حکومتها زد و بند کردند. آیا حضرت اینها را محاکمه کرد؟ نه، چرا؟ چون اگر امنیّت جامعهی اسلامی به خطر بیفتد -من عرض میکنم چه زمانی؟ در صورتی که امنیّت به خطر بیفتد- اختلال در نظام پیش بیاید اصلاً اینطور نیست که امیر المؤمنین بگویند هر چه شد! نه. چون غیر از اینکه دین میگوید عقل این را میگوید. عقل میگوید اگر امکان نداشت دو مورد عدالت را هر دو را اجرا کنیم -اگر امکان داشت که واضح است عدالت را در هر دو باید اجرا کنیم- حتماً نباید بزرگتر را از دست بدهید، چون گاهی کوچکتر را میآیید بگیرید بزرگتر از دست میرود.
قاضی شریح در حکومت امیر المؤمنین علیه السّلام
از این موارد فراوان داریم. یک مثال دیگر عرض میکنم. مثلاً فرض کنید که امیر المؤمنین صلوات الله علیه و آله و سلّم میخواستند قاضی حکومت کوفه را عوض کنند. مردم به خاطر (عِرق=تعصب/ أرق=بیداری) که داشتند به اینکه ایشان منسوب یکی از خلفای گذشته بود که محبوب بود، گفتند این را عزل نکن. گفتیم آنها امیر المؤمنین را قبول نداشتند که برتر است، حضرت دیدند شهر به هم ریخت. چه کار کردند؟ قاضی را که در بعضی از نقلهای تاریخی آمده است از دشمنان امیر المؤمنین است؛ قاضی شریح و بعداً هم متأسّفانه چند مورد خیانت کرده است. از جمله در قتل جناب هانی که به مردم گزارش دروغ دارد که حال هانی خوب است که عبدالله بن زیاد با آهن ته عصای خود چنان به صورت هانی زده بود گوشت و پوست صورت او ریخته بود و استخوانها دیده میشد! هر کسی میدید میفهمید که هانی (سلام الله علیه) اینقدر زنده نیست. (امّا شریح قاضی) به مردم گزارش دروغ داد که شرایط را آرام کند.
امیر المؤمنین خواست ایشان را عزل کند، امّا دیدند اوضاع به هم ریخت. حالا بگوییم هر چه شد، شد؟! شما میدانید که متأسّفانه در کشور ما هر چند سال یک بار فتنههایی رخ داده است و مردم دیدند که وقتی جامعه به هم میریزد و کاسبیها خراب میشود و خون ناحق ریخته میشود این خیلی هزینه دارد؛ هم هزینهی اقتصادی و هم هزینهی امنیتی، هم هزینهی روانی.
من سالی که میخواستم کنکور بدهم به یاد دارم که سال ۷۸ با مادر خود به مدرسهای رفته بودیم ثبت نام کنیم. شهر به هم ریخته بود، چند نفر چاقو به دست بودند. این اثر روانی روی دختر ۱۵ یا ۱۶ سالهای دارد که این صحنه را ببیند. چقدر میخواهیم روی این قیمت بگذاریم؟! لذا اینطور نیست که بگوییم هر چه شد، شد! اگر یک اتّفاقی افتاد که امنیّت به این گره خورد که اینجا این موضوع را چه کنیم، اینجا چه میشود؟ حضرت دیدند نمیشود کاری کرد، شریح را ابقاء کردند. از آن طرف دیدند این شریحی که ابقاء شده است شیعه که نیست، امیر المؤمنین فقاهت او را هم قبول ندارد، تقوای او را هم قبول ندارد، قضاوت او را هم قبول ندارد. چه کار کردند؟ حکومت حضرت تقریباً قاضی نداشت، چون اینها جزئیات دارد من با کلمات تقریباً و عملاً میخواهم موارد استثنایی را بگویم، توجّه دارم ولی رد میشوم.
امام صادق سلام الله علیه فرمود امیر المؤمنین به او… حکم قاضی نافذ است، وقتی حکم میدهد کسی نمی تواند آن را بشکند. امیر المؤمنین عملاً شریح را حذف کرد، بدون اینکه او را حذف کند. فرمود هر حکمی نوشتید قبل از اینکه بخواهید اعلام کنید بدهید که من ببینم! برای شریح بد بود که امیر المؤمنین حکم او را نقض کند، بنابراین حواس خود را جمع میکرد که نزدیک به آنچه امیر المؤمنین صحیح میداند قضاوت کند. از طرفی عملاً منشی حکومت شد، امیر المؤمنین باید تأیید کند.
- آقای شریعتی: وگرنه حکم او نافذ نبود.
– اگر حضرت اینجا نمیخواست مصلحت مسلمین را در نظر بگیرد باید او را عزل میکرد. با آن همه مشغله چه لزومی داشت، خود حضرت قاضی میشد! معلوم است که سر حاکم شلوغ است. قضاوت یک پست سنگین است. امیر المؤمنین اینجا عملاً قاضی القضات را از دست میدهد برای اینکه بتواند جامعه را اداره کند. ممکن است یک نفر بگوید در حکومت امیر المؤمنین شریح در شأن امیر المؤمنین است؟! نه امیر المؤمنین در شرایط عادی و در شرایطی که مشکلی ندارد و راحت میتواند انتخاب کند که شریح را انتخاب نکرده است!
– آقای شریعتی: این یعنی اوج مظلومیّت امیر المؤمنین بود. یعنی یک بخش دیگری و یک وجه دیگری و یک روی دیگر سکّهی حکومت امیر المؤمنین است که دست حضرت بسته است و خود این هم یک مظلومیّت است.
إنشاءالله خدا به همهی ما این توان را بدهد که بتوانیم در زندگی خود با شناخت حضرت، با خواندن نهج البلاغهی شریفه، با خطبهها، با نامهها، با حکمتها امیر المؤمنین علیه السّلام را از غربت در بیاوریم و امیدوارم این اتّفاق بیفتد و این یک نقطهی شروع باشد برای ادامهی زندگی و ادامهی مسیر که با حضرت بیشتر آشنا شویم. هر چقدر معرفت ما بیشتر شود این نزدیکی بیشتر خواهد شد.
پاسخ دهید