همزمان با فرا رسیدن ماه مبارک رمضان ۱۴۴۰ هـ ق، حجت الاسلام کاشانی بامداد روز پنجشنبه مورخ ۱۹ اردیبهشت ماه ۱۳۹۸ مصادف با سحر سومین روز ماه مبارک رمضان در برنامه زنده تلویزیونی «ماه من» شبکه سوم سیما حضور یافتند و پیرامون موضوع «امیرالمؤمنین؛ دوستان و دشمنان» با محوریت «زهد شخصی و حکومتی امیرالمؤمنین علیه السلام» به گفتگو پرداختند که مشروح این مصاحبه تقدیم حضورتان می گردد.
دارایی امیر المؤمنین قبل از خلافت
– آقای شریعتی: داریم راجع به امیر المؤمنین صحبت میکنیم. در شبهای گذشته راجع به شجاعت حضرت شنیدیم. به نظر من خیلی اتّفاق جالبی است که وقتی از شجاعت امیر المؤمنین صحبت میکنیم، منظور تنها آن شخصیّتی نیست که به عنوان قویترین مرد یاد شود، یا تنها به عنوان یک جنگاوری که وقتی چشم خود را میبندد، دیگر هیچ چیزی را نمیبیند یاد شود.
هنگام صحبت از ایشان، راجع به یک شخصیّت شجاعی صحبت میکنیم که وقتی اشک بچّه یتیمی را میبیند، پاهای او میلرزد و زانو میزند. داریم راجع به یک شخصیّتی صحبت میکنیم که متّصف به صفات الهی است، ولی خدا نیست. داریم راجع به شخصیّتی صحبت میکنیم وقتی به او میگویند: چرا یک اسب نجیب و خوب نمیخری؟ میگوید: من کسی را که مقابل من بایستد و فرار کند دنبال نمیکنم، اگر کسی با من روبرو شود از دست او فرار نمیکنم؛ لذا اصلاً نیاز به چنین اسبی ندارم. خیلی شخصیّت عجیبی است.
– موضوعی که میخواهم عرض کنم، امیدوار هستم تمام شود چون موضوعات زیاد است؛ زهد امیر المؤمنین است. زهد هم دو بخش دارد؛ هم زهد شخصی و هم زهد حکومتی. منظور ما از زهد، بیرغبتی از دنیا است نه فقر. یک وقت انسان چیزی ندارد، طبیعتاً لباس او ممکن است ساده باشد، خوراک او ساده باشد. یک وقت اینطور نیست، دارایی دارد ولی نسبت به آن بیرغبت است.
امیر المؤمنین صلوات الله علیه ظاهراً مدّتی از عمر شریف خود اموالی نداشتند. مثل اوایل اسلام و اوایل ازدواج خود، وضع مالی ایشان طوری بود که رسول خدا وقتی به منزل ایشان آمدند و اثاثیهی منزل را دیدند گریه کردند. اینجا امیر المؤمنین سلام الله علیه با اینکه به ظاهر چیزی ندارد، به شدّت زاهد است. در یک دورهای که تأسّف عجیب تاریخی در مورد آن داریم، یک مدّت مدیدی امیر المؤمنین عمداً از عرصههای اجتماعی کنار گذاشته میشود.
– آقای شریعتی: ۲۵ سال.
– بله. آن شخصیّت عظیم، از همه جهت بینظیر، تبدیل به یک کشاورز و چاهکن میشود. خیلی مایهی تأسّف است. ما وقتی میشنویم علّامه طباطبایی رحمه الله علیه چند سال در شاد آباد تبریز کشاورزی کردهاند، میگوییم تأسّف میخوریم حوزه ۱۲ سال از این مرد خدا محروم بوده است. حالا ببینید جامعه از امیر المؤمنین محروم شده است، امیر المؤمنین تبدیل به یک چاهکن و کشاورز شده است.
موقوفات امیر المؤمنین
در این ایّام هم وضع مالی حضرت به خاطر توانایی ایشان دگرگون شد. مثلاً درآمد سالیانهی حضرت را ۴۰ هزار دینار نوشتهاند. به قیمت طلای امروز حساب کنیم ۴۰ هزار مثقال طلا میشود. درآمد زیادی است. امیر المؤمنین صلوات الله علیه ۴۰ هزار دینار درآمد داشتند ـ این فقط پولی بود که میرسید، غیر از باغات که خیلی از آنها مشهور بود ـ بنی امیّه با آن همه ثروت افسانهای و مدّتها سلطنت، به باغهای امیر المؤمنین چشم طمع داشتند. حضرت وقف میکردند.
عبارت تاریخی آن صدقه است که حتّی بعضی از بزرگان به اشتباه فکر میکردند که حضرت صدقه میداد. حضرت صدقه هم میداد، ولی صدقات در اینجا یعنی وقف. حضرت وقف خاص میکرد. نقل شده ۴۰ هزار دینار رسید و حضرت اینها را جزء موقوفات خاص قرار داد که در مورد آن توضیح مختصری عرض میکنم.
دیدند که حضرت به بازار رفته، دارد شمشیر خود را میفروشد، گفتند: آقا، چرا شمشیر خود را میفروشید؟ فرمود: اگر برای امشب شام داشتم این را نمیفروختم. زهد، یعنی پول وجود داشت، حضرت بیپول نبود، (امّا) حضرت رغبتی به دنیا نداشت. این بیرغبتی حضرت هم حیرتانگیز است.
– آقای شریعتی: جالب است که إنشاءالله قسمت شود به مدینه برویم، کنار مسجد شجره، «آبار علی»، چاههایی که حضرت حفر کرده هنوز هم در آنجا وجود دارد. میگویند حضرت با سر و وضع گِلی وقتی به آب میرسید سریع از چاه بیرون میآمد، میفرمود: قلم و کاغذ بیاورید میخواهم این چاه را وقف کنم.
– پرسیده میشود: ائمّهی بزرگوار ما پول بخششهای حیرتانگیزی که نقل شده را از کجا میآوردند؟ یک بخش عظیمی از این موقوفات و صدقات ـ که عرض کردم به معنای صدقه نیست ـ موقوفات رسول خدا و امیر المؤمنین بود که وقف خاص کرده بودند. اگر فرصت شد در مورد عظمت وقف خاص صحبت خواهیم کرد. بعدها متولّی این وقف خاص امام حسن سلام الله علیه و امام حسین علیه السّلام بودند، همینطور ائمّهی بعدی (متولّی بودند).
گاهی هم بعضی افراد حسادت میکردند، گاهی حکومتها جلوی این کار را میگرفتند. وضع مالی امیر المؤمنین شخصاً خوب بود، یعنی خوب شد. وقتی حضرت را از مناصب اجتماعی کنار گذاشتند، هزار رکعت نماز شب و روز، همزمان با نماز خواندن چاه کندن (باعث شد ثروت ایشان زیاد شود).
– آقای شریعتی: نخلستانهای متعدّد.
– حضرت خدمات اجتماعی هم انجام میدادند، از جامعه قهر نکردند. ولی جامعه نیاز ندید، یعنی متأسّفانه مثل رفاه زدهها احساس کرد نیاز به امیر المؤمنین ندارد. ولی حضرت قهر نکردند، در جامعه بودند، ولی متأسّفانه فقط از نان امیر المؤمنین میخوردند (از سرمایهی مالی حضرت استفاده میکردند)، نه اینکه از معارف حضرت بهره ببرند.
– آقای شریعتی: جامعهای که از حضور حضرت محروم شد.
– این امیر المؤمنین در دورهای که هنوز حکومت در دست او نبود ـ غیر از انفاقهای او که إنشاءالله عرض خواهم کرد ـ راهی به این دنیا نداشت (کاری به دنیا نداشت)، ساده میپوشید.
زهد امیر المؤمنین در مقام خلیفهی اسلام
وقتی (حضرت) حاکم شدند اصلاً دگرگون شدند، همه تعجّب میکردند. حضرت ثروت شخصی داشت، وقتی حاکم شدند ثروتمند جهان اسلام هم شدند. اینجا زهد ایشان حیرتانگیز است. میخواهم اشارهای هم در نهایت به مسئولین (خودمان) داشته باشم، البتّه سعی میکنم مختصر باشد.
کار به جایی رسید، اینقدر دگرگون شدند، لباس ایشان… اینطور نیست که امیر المؤمنین در دورهی قبل از حکومت هیچ وقت گندم نخوردند، گوشت نخوردند، میل میفرمودند ولی به اندازه و بیرغبت بودند. یعنی اینطور نبود که نسبت به این موارد ولع داشته باشند. در دورهی حکومت، وضع ایشان تغییر کرد، غذای ایشان تغییر کرد، لباس ایشان تغییر جدّی کرد. تعجّب میکردند، به ایشان میگفتند: شما در عراق هستید ـ در عراق هم وضع کشاورزی خوب بود ـ ثروت خراج ایران میرسد، چرا اینطور زندگی میکنید؟!
یکی دو مورد را عرض میکنم شما ببینید اگر مسئول جامعهی اسلامی این نگاه را داشته باشد اصلاً رشوه معنا پیدا نمیکند. یک وقت شخصی پیش حضرت آمد، گفت: آقا، من گرفتار هستم. حضرت نوشتند به او این مقدار سکّه بدهید. او را پیش کسی فرستادند که مسئول حساب بود، گفت: بپرسید این سکّهها طلا باشد یا نقره باشد؟ پاسخ حضرت حیرتانگیز است، فرمود: چیزی که برای او منفعت دارد، «أَنْفَعَهُمَا لَهُ».[۱] بعد فرمود: هر دوی اینها برای من سنگ هستند، سنگ نقره، سنگ طلا.
– آقای شریعتی: عجیب است، این حرف را امیر المؤمنین میگوید.
– وقتی میگوید برای من سنگ هستند، یعنی امیر المؤمنین و کسی که مثل او فکر میکند را با رشوه نمیشود خرید. چون برای امیر المؤمنین طلا سنگ طلا است، سنگ آهن، سنگ نقره است. میفرماید: ببین چه چیزی برای او مفید است. اصلاً نگاه ایشان به دنیا اینطور است، بیرغبتی همین است. یعنی پول داشتند، ولی نگاه ایشان این نبود این ثروت من را تغییر خواهد داد.
– آقای شریعتی: زهد یعنی اساساً دلبستگی نباشد، نه اینکه نداشته باشد.
– داشتند، در اوایل نداشتند ولی بعداً اتّفاقاً ثروتمند بودند. مثلاً میدیدند حضرت رفت لباس بخرد، آستین آن لباس کمی برای دست مبارک حضرت بلند بود. یک خنجری برداشتند و به قسمت بلند آستین زدند. در این صورت کمی لبهی لباس ریش ریش میشود. خیّاط گفت: آقا، اجازه بدهید برای شما بدوزم. حضرت فرمود: «الوَقتُ اضیَق» این هم وجههی دیگر زهد حضرت است. فرمود: وقت تنگتر از این حرفها است، حکومت…
عرض کردم وضع ایشان در دورهی حکومت دگرگون شد. فرمود: وقت تنگتر از این حرفها است، خیلی کار داریم. یعنی حالا که مسئولیّت در دست من است، من در این حد برای خود وقت ندارم که به خودم برسم. چون مسئولیّت دارم. بعد خود حضرت فرموده است، شما نگاه کنید آن امیر المؤمنین شجاع ـ که در مورد این صفت صحبت کردیم ـ آن قَدَر قدرت، میفرماید: به خدا قسم اینقدر لباس و کفش خود را به خیّاط و کفّاش دادهام که وصله بزنند، دیگر حیا میکنم.
من هر چه تصوّر میکنم یعنی چطور میشود، کار به کجا میرسد امیر المؤمنین حیا کند؟ فرمود: «اسْتَحْیَیْتُ مِنْ رَاقِعِهَا»،[۲] از وصله زننده حیا میکنم، خجالت میکشم. (با اینکه حضرت) ثروت فراوانی دارد. حضرت این زهد را در حکومت خود هم میآورد. مثلاً حضرت بعد از چند ماه سفر میکند و به کوفه میآید، بعد از چند ماه وارد کوفه میشود. این هم از بحثهای داغ روز است. کوفه قصر بزرگی دارد، هم مسجد بزرگ و آبادی دارد، هم قصر آباد با امکانات زیاد دارد.
حضرت میآیند نگاه میکنند، یک جملهای میفرمایند. من متأسّف هستم برای اینکه بگویم در دورههای ۴۰ سال اخیر، اگر یکی از مسئولین حرفهایی مثل حرفهای الآن من بگوید، به او نسبت مارکسیستی میدهند. اگر بخواهم اسم ببرم یکایک آن مسئولین را به خاطر دارم. اینها رفتار امیر المؤمنین است، مارکسیست نیست. یعنی حضرت مالکیّت خصوصی داشت، پول هم داشت، ولی حضرت (به قصر) نگاه کرد و فرمود: من اگر به اینجا (قصر کوفه) بیایم، یک فقیری وارد شود، به در و دیوار اینجا نگاه کند، احساس میکند من او را درک نمیکنم، فقر همهی وجود او را میگیرد، میخواهد او را خفه کند. میگوید ما در فقر هستیم، بعد (حاکم) اینجا، در بین این در و دیوار مجلّل (است)!
– آقای شریعتی: یعنی حضرت نمیخواهد کسی به آنجا بیاید فاصله را حس کند.
– اصلاً حضرت تصریح میکند، میفرماید: نباید فقر فقیر اینجا (در این قصر) به چشم او بیاید وقتی من (امیر المؤمنین) را میبیند. (حضرت) یک مدّت به منزل پسر خواهر خود میروند تا یک جای کوچکی را برای ایشان آماده کنند. بعضی میگویند: اینجا که ساخته شده، برای شما آماده است. جنبهی روانی مهم است. مثلاً میگویند: آقا، اینجا آماده است، بالاخره مخارج دولت اسلامی زیاد میشود دوباره بخواهد یک جای کوچک دیگر درست کند. حضرت میفرماید: شما محاسبه میکنید ـ این عرض من است، تحلیل من است ـ اینجا یک ساختمان بزرگی است، ساخته شده، اسراف میشود؟ شما توجّه به بحث روانی ندارید که (قصر مجلّل) بین من و مردم چه فاصلهای ایجاد میکند.
– آقای شریعتی: همین چند روز پیش نمایشگاه کتاب بود، من رفته بودم. یک جوانی آمده بود، گفت: کلّاً نگاه من نسبت به دین عوض شده، همین تبعیضها و تفاوتها را وقتی میبینم، میبینم چیزی که به ما میگویند با چیزی که در جامعه عمل میشود و رفتار میشود کاملاً متفاوت است. راهنمایی میخواست، یعنی مشخّص بود لجاجت نمیکند، دنبال حقیقت بود. به او گفتم: اگر میخواهی دین را بشناسی برو علی را بشناس، او میزان اعمال ما است، برو نهج البلاغه را بخوان. نامهای که حضرت به عثمان بن حنیف نوشت همین بود: امام شما، از دنیای شما، یکی دو قرص نان و یکی دو جامه بیشتر ندارد، به این مقدار اکتفا کرده است، شما چرا اینقدر اسراف و زیادهروی میکنید و سر سفرهای مینشینید که فقط اشراف و ثروتمندها آنجا هستند؟
– بله همینطور است. وقتی حضرت به حکومت میرسد برعکس، این زهد را تشدید میکند. یک روز یکی از یاران قدیمی حضرت میآید. این نگاه در بین ما وجود دارد، ما در دورههای مختلف میبینیم برای پذیرایی از مسئولین کشورهای خارجی آنها را به کاخ سعد آباد طاغوتی میبرند. ما وقتی اسم حکومت را اسلامی میگذاریم…
– آقای شریعتی: باید رفتار ما با اسم سازگار باشد.
– بله، همهی رفتارها و حرفها باید با هم یکی باشد. حضرت بر تخت حکومت نشسته، البتّه در یک مکان ساده، دوست ایشان میآید. مثلاً بخواهم مثال بزنم رئیس جمهورها، رئیس قوّهی قضائیهها، مسئولین ما، چند سال قبل از گرفتن پست بالاتر، شاید کسی خیلی آنها را نشناسد. وقتی پست دریافت میکنند شناخته میشوند. یعنی پست به آنها چیزی اضافه میکند.
این دوست حضرت هم چند خلیفهی قبل از امیر المؤمنین را دیده بود، خلفای قبلی خیلی مقیّد نبودند. آمد و نگاه کرد، گفت: به خدا قسم تو خلافت را زینت کردی، خلافت چیزی به تو اضافه نکرده، بلکه خلافت افتخار میکند که چنین شخصی اضافه شده است.
– آقای شریعتی: مزیّن به تو شده است.
– اوضاع طور دیگری شد. وقتی حضرت آمد خیلی نسبت به خود و اطرافیان خود سختگیر بود. این زهد به سمتی رفت که برای خیلی افراد تعجّببرانگیز بود. طبیعتاً باعث ایجاد اختلاف میشد، یعنی توقّعات عدّهای باعث اختلاف میشد. این توقّعات وجود دارد، مثلاً فرزندان بعضی از خلفای قبلی ـ در کتاب کافی شریف است ـ آمدند گفتند: مخارج ما زیاد است. یا بعضی اصحاب مشهور آمدند گفتند: مخارج ما زیاد است. حضرت فرمودند: زندگی خود را ساده کنید.
توصیهی امیر المؤمنین در استفاده از اموال دنیا
بله یک وقت خود شما دارایی دارید و مسئول هم نیستید. همین امیر المؤمنین زاهد که در روایت آمده است «أَزْهَدَ الزَّاهِدِینَ»[۳] است، داریم که به دیدن یکی از دوستان خود رفت. فرمود: این خانه خیلی برای تو بزرگ است ـ او مسئول نبود ـ گفت: آقا، یعنی حرام است؟ میخواهم بگویم زهد حضرت بُعد دارد، وقتی حاکم میشود با مردم عادی تفاوت دارد. فرمود: نه، اگر از آن به نفع آخرت خود استفاده کنی. مثلاً در آن مهمانی بگیری که صلهی رحم شود، فقرا را به اینجا دعوت کنی، فقط غذا را به در خانهی فقرا نبر، یک مهمانی هم برگزار کن که فقرا بیایند. آن وقت میتوانی از این خانه برای آخرت استفاده کنی.
گفت: آقا، برادر من دنبال این است که زن و فرزند را رها کند، زن خود را طلاق بدهد (میخواهد تارک دنیا شود). حضرت فرمود: آن ابله را صدا کنید! (از او پرسید) چرا این کار را انجام دادهای؟! گفت: آقا، من شما را میبینم، شما کجا و ما کجا؟ آستین شما مندرس شده است. فرمود: من مسئول هستم. یعنی زهد حاکم با زهد غیر حاکم فرق میکند. فرمود: من مسئول هستم، تو از نعمات دنیا استفاده کن. فرمود: من نگران یمامه و فقرای آنجا هم هستم.
– آقای شریعتی: یعنی من باید خود را در سطح پایینترین افراد جامعه قرار بدهم.
– من یک گلایه دارم. این زهد که میگوییم بیرغبتی نسبت به مال دنیا، نسبت به مال حلال خود ما است. گاهی بعضی افراد بیرغبت به مال غیر هم نیستند، بلکه رغبت دارند!
– آقای شریعتی: مشتاق مال دیگران هم هستند!
– یعنی چیزی که گاهی ممکن است عرف شود این است، شخصی مسئول یک جایی است، از اینجا که میرود یک جا را برای خود نگه میدارد! یک جا رفتند گفتند: این اتاق چیست؟ گفتند: این برای مدیر قبلی است، هنوز تخلیه نکرده است! این خیلی بد است. به جای اینکه زهد داشته باشد، این مسئول به مال حلال خود بیرغبت باشد، در دورهی مسئولیّت خود حق ندارد تبختر و تفاخر داشته باشد؛ به مال غیر هم چشمداشت دارد!
– آقای شریعتی: همین موارد است که باعث شده متأسّفانه ما مشکل پیدا کردهایم.
– بقیّه را هم در واقع به سمت انجام این اعمال میکشاند.
– آقای شریعتی: عموم مردم را نسبت به خود و دین بدبین میکند.
– درمان ما بازگشت، بازشناسی و بازخوانی مکتب امیر المؤمنین سلام الله علیه است.
– آقای شریعتی: امیر المؤمنین با سلمان یا یکی از اصحاب خاص و سرّ خود نشسته بودند، داشتند نعلین و کفش خود را وصله میزدند. به آن یار خود رو کردند، گفتند: این نعلین چقدر ارزش دارد؟ جواب داد: هیچ ارزشی ندارد، کاملاً کهنه است. ایشان فرمودند: دنیای شما و این حکومت شما، برای من به اندازهی این نعلین هم ارزش ندارد. چقدر یک نفر باید بزرگ باشد که اینطور نگاه کند؟
زمان به خواب ببیند که باز امیرانی رقم زنند به رسم تو نامه بر زمین
مرا بس است همین یک دو قرص نان ز جهان مرا بس است همین یک دو جام روی زمین
حضرت رفتهاند و ما ماندهایم و بخشنامههای ناتمام و ناکار روی زمین! إنشاءالله که امام زمان بیایند و این سنّت را احیاء کنند. إنشاءالله ما هم به همان سمت و سو حرکت کنیم. راجع به چه موضوعی صحبت خواهیم کرد؟
– ما إنشاءالله راجع به شخصیّت امیر المؤمنین، مثل عبادت، علم، تا به یک به یک مسائل اجتماعیتر هم بپردازیم.
[۱]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۴۱، ص ۳۲٫
[۲]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۲۲۹٫
[۳]– زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص ۴۷۱٫
پاسخ دهید