همزمان با فرا رسیدن ماه مبارک رمضان ۱۴۴۰ هـ ق، حجت الاسلام کاشانی بامداد روز سه شنبه مورخ ۳۱ اردیبهشت ماه ۱۳۹۸ مصادف با سحر پانزدهمین روز ماه مبارک رمضان در برنامه زنده تلویزیونی «ماه من» شبکه سوم سیما حضور یافتند و پیرامون موضوع «امیرالمؤمنین؛ دوستان و دشمنان» با محوریت «ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام» به گفتگو پرداختند که مشروح این مصاحبه تقدیم حضورتان می گردد.
– آقای شریعتی: در سحر پانزدهم ماه مبارک رمضان خدمت شما هستیم. در این فضای بسیار نورانی که عید میلاد امام مجتبی آن را نورانیتر کرده است.
کرامت در امامت امام مجتبی علیه السّلام
– «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم»
طبیعتاً امشب باید سر سفرهی حضرت مجتبی صلوات الله علیه بنشینیم. من نیّتی کردم، عرض میکنم، شاید عزیزان هم دوست داشته باشند این نیّت را بکنند. مهمترین شیعهی حضرت مجتبی، کسی که عاشقانه ایشان را دوست داشت؛ داریم: «مَا تَکَلَّمَ الْحُسَیْنُ بَیْنَ یَدَیِ الْحَسَنِ إِعْظَاماً لَهُ».[۱] از عظمت برادر خود هرگز مقابل برادر سخن نگفت، امام او بود. برای تبریک به حضرت سیّد الشّهداء من نیّت کردم امشب هر چه از امام حسن میگویم به نیابت از امام حسین علیه السّلام باشد. إنشاءالله امام حسن که کریم اهل بیت است برات کربلای ما را، یک روزی برات زیارت بقیع را برای ما امضاء کند.
در القاب امام حسن علیه الصّلاه و السّلام که در روایات آمده، چیزی به عنوان کریم نیست. زکی، طیّب، سیّد، تقی به جهت اینکه عبادتهای حضرت زیاد است، این القاب وجود دارد. امّا (لقب) کریم نیست. کریم بخشی از امامت امام حسن علیه السّلام است. کرامت جزء وظایف امامتی سه امام ما است که اوّلین آنها امام مجتبی صلوات الله علیه است. «وَ عَادَتُکُمُ الْإِحْسَانُ وَ سَجِیَّتُکُمُ الْکَرَمُ»،[۲] همه اهل احسان و سجیّهی همهی آنها کرم است. یعنی سه امام ما کرم عجیبی دارند. فقط هم این کرم نسبت به شیعیان آنها نیست، دشمنان و دوستان، موجودات و حیوانات (این کرامت را میبینند)، تا جایی که با حضرت حق هم با کرامت برخورد میکنند.
یک عبارتهایی در مورد حضرت مجتبی صلوات الله علیه داریم که شروع بحث است. از اینجا میخواهم آغاز کنم، داریم که حضرت مجتبی صلوات الله علیه نگاه کردند، دیدند یک سگی گرسنه است، با او هم غذا شدند. حضرت یک گوسفندی داشتند که برای ایشان عزیز بود، یک روز آمدند دیدند که پای این گوسفند شکسته است، معلوم بود عمدی است. فرمودند: چه کسی پای گوسفند را شکسته است؟ یکی از بردهها ـ عرض کردیم بعضی از این بردهها اسیر جنگی بودند ـ گفت: من شکستم. فرمودند: چرا؟ گفت: میخواستم شما را ناراحت کنم. حضرت فرمودند: من هم شیطان را ناراحت میکنم، تو را در راه خدا آزاد میکنم، برو.
ظاهر این داستان گذشتن از آن فرد است، باطن آن محروم کردن آن فرد از سفرهی امام حسن است. وقتی هم آزاد میکردند به او مقداری پول میدادند که به کسی نیاز نداشته باشد. ولی بالاخره از در خانهی ایشان رفت. حضرت نسبت به حیوانات مهربان بود.
میخواهم یک باب مختصری باز کنم، امروز در جامعهی ما راجع به حیوانات دو سه نوع برخورد وجود دارد؛ از برخورد افراطی که کسی میگوید: من سگ خود را بیشتر از فرزندم دوست دارم! وابستگی شدید به حیوان دارد، میگوید: من نمیتوانم بعد از او زندگی کنم! از این سمت، بعضی افراد معاذ الله حیوان آزار هستند. راه میانه چه باید باشد؟ ما امروز میشنویم سگ به یک دختر بچّه حمله کرده است. من فکر کردم خوب است در این مورد هم ببینیم سیرهی اهل بیت چیست. به ویژه از امام حسن علیه السّلام یک نکتهی پایانی در این بخش عرض کنم که کاملاً مربوط به بحث است.
کرامت امام به تمام عالم هستی
اهل بیت علیهم صلوات الله نسبت به همهی موجودات خیلی مهربان بودند. امام فقط امام مردم نیست، امام عالم وجود است.
– آقای شریعتی: امام تمام هستی است.
– امام ملائکه، امام همهی اشیاء و موجودات و حیوانات و ملائکه و ما انسانها است. فقط هم به این کرهی خاکی ارتباط ندارد. لذا تلاش امام این است هر کس به قدر وسع خود رشد کند. لذا میبینیم مثلاً حضرت سجّاد علیه الصّلاه و السّلام ۲۰ سفر با شتر خود به حج مشرّف شدند، وقتی شتر از دنیا رفت فرمودند: میخواهم که آن شتر دفن شود. دفن کردن شتر سخت است.
– آقای شریعتی: خیلی کار سختی است.
– پرسیدند: چرا؟ فرمودند: نمیخواهم بدن این شتر را بعد از مرگ گرگها بدرند.
– آقای شریعتی: اینقدر حواس ایشان جمع بود.
– یعنی ما گاهی میبینیم گربهی یک بازیگری از دنیا رفته، او را دفن کرده و یک عکس گرفته است. من دیدم خیلی از افراد مذهبی او را مسخره کردند. من میخواهم عرض کنم آن چیزی که اهل بیت قبول نداشتند وابستگی روحی به آن حیوان است، مخالفت با دوست داشتن او به جای فرزند و شوهر است. اهل بیت این را قبول ندارند. امّا اهل بیت تکریم حیوان را قبول داشتند، ما نباید تمسخر کنیم. باید به او بگوییم جهت خود را اصلاح کن.
– آقای شریعتی: همینطور است.
– مثلاً یک شلّاقهای کوچکی بود اگر به شتر در مسیر میزدند حکم راهنما داشت. نقل شده که امام سجّاد سلام الله علیه این را (استفاده نمیکردند). اصلاً برای شتر درد ایجاد نمیکرد، این وسیله فقط حکم راهنمایی در مسیر را داشت. حضرت نمیزدند، میفرمود: نمیخواهم بزنم. این مهربانی را در نظر بگیرید ـاگر توفیق داشته باشیم اسم امیر المؤمنین را ببریمـ یک نامهای امیر المؤمنین در نهج البلاغه دارد که نامهی ۲۵ است. امیر المؤمنین در شرایطی حکومت کرده ـما إنشاءالله مفصّل به حکومت حضرت میپردازیمـ درگیریهای با معاویه، مشکلات داخلی، دعواهای بیرونی، این همه مشکلات که عزیزان اجمالاً میدانند. نامهای به مسئول مالیات زدهاند که میخواهی بروی مالیات بگیری چه رفتاری داشته باشی.
بخش مالیات گرفتن را عرض خواهم کرد چون خیلی مهم است، به مسائل روز ارتباط دارد. بعد حضرت میفرمایند: حالا که مالیات را گرفتی، این حیوانات که گوسفند و شتر هستند آماده شدند… من یکی دو جمله را میخوانم، نامهی بیست و پنجم نهج البلاغه است. حضرت میفرماید: حالا که این گوسفندها و شتران را به عنوان مالیات از دامداران گرفتی اینها را چطور ارسال کن؟ ببینید کسی که فرماندهی کلّ نظام اسلامی آن روز است، با آن همه مشغله و مشکل، دلسوزی ایشان را ببینید. حضرت میفرماید: اوّلاً «أَلَّا یَحُولَ بَیْنَ نَاقَهٍ وَ بَیْنَ فَصِیلِهَا».[۳] حواس تو جمع باشد وقتی میخواهی اینها را بفرستی بین شتر و فرزند او جدایی نینداز، آنها را در یک سفر بفرست. (فرمود) اگر این مسئول (مالیات) میخواهد بنشیند همیشه روی یک شتر ننشیند.
– آقای شریعتی: جابهجا شود.
– جا به جا شود که در سفر یک شتر خسته نشود و یک شتر دیگر رها باشد. (میفرماید) داشتی میآمدی مدام یک شتر را ندوش که شیر برای فرزند آن شتر نباشد. حواس خود را جمع کند فقط از یک شتر ندوشد. حواس او (مأمور) باشد اینها حیوان هستند، از مسیر که دارد عبور میکند کنار جادّه اگر علفی بود ما عجله نداریم، توقّف کند تا این حیوانها علف بخورند، حیوان هستند متوجّه نمیشوند. این حیوانها را آزار ندهد که مدام بزند و بخواهد تند راه بیایند. بعد در نهایت حضرت میفرماید: اینها طوری به سمت ما برسند که نه لاغر شده باشند و نه خسته شده باشند، شاداب بیایند.
من فکر میکردم ما اینقدر در مورد حقوق حیوانات صحبت میکنیم (این را مطرح کنیم)، همین دو سه جمله را ببینید. بالاترین فرد در سطح جامعهی اسلامی، رئیس مسلمین، چنین نگاهی نسبت به حیوانات دارد. نباید طوری باشد بعضی تصوّر کنند افراد مذهبی نسبت به حیوانات عنایت کمی دارند.
نمونهای از کرامات امام حسن علیه السّلام
این بخش را با رفتار امام حسن علیه الصّلاه و السّلام ختم کنم. در مورد حضرت مجتبی صلوات الله علیه در کتاب خطیب بغدادی آمده است، شبیه این برای امام حسین هم وجود دارد. به این علّت میگویم که این روش اهل بیت است، اختصاص به یک امام ندارد. حضرت داشتند از جایی عبور میکردند، از دور دیدند یک فرد سیاهپوست با یک سگ هم غذا میشود. از دور نگاه کردند دیدند یک لقمه میخورد و یک لقمه به سگ میدهد. صبر کردند که کار تمام شود، بعد جلو رفتند. فرمودند: اسم تو چیست؟ گفت: آقا من فلانی هستم. حضرت فرمود: اینجا چه میکنی؟ گفت: اینجا باغ ابان بن عثمان است، من هم بردهی او هستم.
حضرت فقط از اینکه او به یک سگ غذا داد خوشحال نمیشود، سؤال میپرسد: برای چه به او غذا دادی؟ میگوید: من بندهی خدا هستم، این سگ هم بندهی خدا است، دیدم یک بندهی خدا غذا بخورد و چشم یک بندهی خدا نگاه کند (خوب نیست)، از خدا حیا کردم. حضرت دید او معرفت دارد. چون بخشش در اسلام با نیّت ارزش دارد.
– آقای شریعتی: یعنی باید جهت داشته باشد.
– نه اینکه دوست دارم. حضرت دید این شخص ارزش اکرام دارد.
– آقای شریعتی: فطرت او سالم است.
– این شخص مفیدی است. امام حسن چون کریم است کرم را دوست دارد. فرمود: بهترین ساعت برای کریم آن لحظهای است که از او خواهش میکنند. اصلاً ما دنبال این هستیم که از ما بخواهند.
– آقای شریعتی: حتّی اگر سر ما را کلاه بگذارند!
– بله، همینطور است. بعد حضرت فرمود: صبر کن تا برگردم. رفتند و برگشتند، گفتند: تو را از ابان بن عثمان خریدم. برده بلند شد و ایستاد، بردهی آقا شده بود، گفت: آقا من در خدمت هستم، چه افتخاری بالاتر از این است؟ حضرت فرمود: تو را در راه خدا آزاد کردم، این باغ را هم به تو بخشیدم. چرا؟ چون تو درست است چیزی جز این یک قرص نان نداشتی، برده هستی لباس برای تو نیست، کار میکنی برای تو نیست، صاحب داری؛ ولی معلوم است باارزش هستی، باید رشد کنی.
اگر کسی بخواهد به چشم امام حسن علیه الصّلاه و السّلام بیاید (مورد توجّه امام حسن قرار بگیرد) باید در اطراف خود کرم داشته باشد. اگر امام حسن علیه الصّلاه و السّلام برای گرامی داشتن یک سگ گرسنه در راه خدا، کسی را آزاد میکند؛ اگر ما نیّت کنیم در ماه مبارک رمضان به نیابت امام زمان صلوات الله علیه در کمپین شما شرکت کنیم، حتماً ما را از این رقیّت و بندگی نفس آزاد میکند. یعنی تکریم حیوان است، ولی برای حضرت جهت دارد.
صفت کرامت برازندهی امام حسن علیه السّلام
– آقای شریعتی: داریم در مورد امام مجتبی علیه السّلام صحبت میکنیم. بخش دوم گفتگوی ما است.
– عرض کردیم حضرت مجتبی صلوات الله علیه در روایات به عنوان کریم اهل بیت شناخته نشده است. ما دو نوع اسمگذاری داریم؛ یک وقت برای یک شخصی اسم قرار میدهند، پدر او این اسم را میگذارد. ممکن است آن اسمی که برای او میگذارند (مناسب رفتار او نباشد)، مثلاً اسم او را کریم بگذارند ولی انسان بخیلی باشد. یک وقت یک نفر یک رفتاری انجام میدهد، دیگران او را به آن صفت میشناسند. مثلاً یک کاسبی در محلّه باشد که خیلی منصف است، کسی اسم او را منصف نگذاشته، ولی بعد از دو سال که بگذرد راجع به او صحبت کنند میگویند همان کاسبی که منصف است.
کرم امام حسن علیه الصّلاه و السّلام اینطور بود، یعنی اینقدر همه از او بهرهمند شدند (این صفت را برای ایشان انتخاب کردند). مروان با اینکه با حضرت اوج دشمنی را دارد گفت: احدی از بخشش او ناامید نیست. بخششهای ایشان هم عجیب بود. شخصی به محضر حضرت آمد، یک نامهای آورده بود، حضرت فرمود: حاجت تو روا است. چون حضرت هم موقع بخشش به اندازهای که بیشتر از حل شدن مشکل بود میداد، وکیل ایشان گفت: آقا، ای کاش میخواندید. فرمود: آن لحظهای که من میخواهم حاجت این شخص را بخوانم و او جلوی من خجالت میکشد، من از خدا حیا میکنم. من وقتی میبینم این شخص نیاز دارد برای چه او را معطّل کنم؟ این یک جا است.
چون جاهایی داریم ممکن است عزیزان فکر کنند تعارض دارد، یک جای شلوغ بود، همین که آمد صحبت کند حضرت فرمود: بنویس. یعنی در جمع عنوان نکن. این رفتار امیر المؤمنین هم بود. شاید امیر المؤمنین صلوات الله علیه اوّلین حاکمی باشد که صندوق درخواست ایجاد کرد.
– آقای شریعتی: انتقادات و پیشنهادات.
– اگر کسی وارد میشد نمیدانستند آمده چون شاکی از فلان استاندار است، یا آمده بگوید پول میخواهد. (برای اینکه) کرامت افراد حفظ شود. حضرت اینجا فرمود: بنویس. رفت، نوشت و برگشت. حضرت فرمود: بلند نخوان. حضرت نگاه کردند، به وکیل فرمودند: این مقدار به او بدهید. وکیل نامه را دید فهمید (پول داده شده) دو برابر است، گفت: آقا، عجب نامهی پربرکتی بود. منظور او این بود از مقداری که در نامه نوشته شده بود دو برابر بیشتر گرفت. حضرت فرمود: بله، خیلی پربرکت بود، خدا به ما لطف کرد و اجازه داد که ما قدمی برداریم. یعنی کرم برای او (درخواست کننده) و برکت برای ما بود.
همینطور بود، مثلاً اسامه بن زید که متأسّفانه بعد از حادثهی سقیفه کمی از اهل بیت فاصله گرفت.
– آقای شریعتی: اسامه همان شخصی که فرماندهی یکی از جنگها بود و پیغمبر او را منصوب کرده بود.
– بله. امام حسن سلام الله علیه شنیدند اسامه بیمار است، لحظات آخر عمر او است، به عیادت او رفتند. دیدند دارد گریه میکند، فرمودند: چرا گریه میکنی؟ گفت: دِین زیاد دارم. حضرت فرمود: دین تو بر عهدهی من، چقدر است؟ گفت: ۶۰ هزار سکّه. فرمود: یک نفر را بیاورید من این مقدار پول را تقدیم میکنم.
– آقای شریعتی: عجیب است!
– اصلاً اجازهی توقّف کردن… حضرت در حال طواف بود، دید یک نفر از آنها که طواف میکند میگوید: خدایا، ۱۲ هزار درهم را چه کنم؟ ۱۲ هزار درهم برای اینکه بدانیم چقدر است، یک شخصیّت نظامی متوسّط ـ فرض کنید سرهنگ باشد ـ سالانه در کوفه ۵۰۰ درهم میگرفت. ۱۲ هزار درهم یعنی ۲۴ برابر حقوق سالانه، عدد کمی نیست. حضرت اصلاً به او چیزی نگفتند، طواف ایشان تمام شد به منزل رفتند، آدرس آن شخص را پیدا کردند و پول را به منزل او فرستادند.
بارها داریم که یک نفر آمد عرض حاجت کرد، مثلاً ۵۰ هزار سکّه میخواست، حضرت به وکیل فرمودند: هر چقدر که داریم به او بدهید.
– آقای شریعتی: یعنی خزانه را خالی میکردند.
– بله. وکیل هم ۵۰ هزار سکّه میداد. حضرت فرمودند: چقدر است؟ شخص مضطرب میشد که نکند آقا بگوید این پولی که دادیم زیاد است. ۵۰ هزار سکّه خیلی زیاد است. گفت: آقا ۵۰ هزار درهم است. حضرت فرمود: ۵۰۰ دینار هم داشتیم، یعنی ۵۰۰ مثقال طلا. وکیل میگفت: آقا آن را هم بدهیم؟! میفرمود: بله، گفتم هر چه داریم بده. اینجا که میپرسم چقدر است چون میخواهم همه را بدهی.
کرامت در جهت تبلیغ برای اهل بیت
– آقای شریعتی: سرّ آن چیست؟ این همه کرم، اینقدر کرامت، این قدر بزرگی (به چه علّت است)؟
– من دو سرّ برای این موضوع پیدا کردم، یک روایت میخوانم که دل من را به تحرّک انداخته است. مورد دیگر هم یک نکتهی تحلیلی است. این شبها عرض کردیم اینقدر امیر المؤمنین را تخریب کرده بودند، اهل بیت را تخریب کرده بودند، دشنامها، هزاران هزار منبر فحّاشی، جسارت، بهتان. بعضی شبها کام ما تلخ شد و به دو سه مورد اشاره کردم. معاویه دنبال این بود کاری انجام بدهد اسم امیر المؤمنین یا اهل بیت میآید (مردم) بیزار باشند، نفرت داشته باشند. اصلاً فراموش کنند اهل بیت داریم.
امام حسن علیه الصّلاه و السّلام با حفظ شرایط اکرام، اینکه همهی کارها در راه خدا است ـ این موضوع به کنار که در اخلاص کامل است ـ به این دلیل است که برای دفاع از امیر المؤمنین گام بردارد. امام حسن سلام الله علیه کاری انجام داد درِ خانهی اهل بیت فراموش نشود. به گونهای که میشنیدند امام حسن از در خانه بیرون میآید جمعیّت در آنجا ازدحام میکرد. چرا؟ انسان اگر به کسی علاقه نداشته باشد، بداند که به او سکّهی طلا میدهد ممکن است برود در صف بایستد. بعضی اوقات کسی ممکن است برای غذا در صف بایستد، چه برسد به اینکه سکّهی طلا باشد!
حضرت کاری انجام داد وقتی از دنیا رفت مدینه بسیار شلوغ بود. البتّه خیلی از آنها آن موقع هم برای نفع مالی آمده بودند، گفتند: بالاخره کسی که در طول عمر خود کرم داشته، در مجلس ختم او هم لابد چیزی به ما میرسد. لذا از ایشان در آن حادثهی تلخ دفاع نکردند.
یکی از اسرار این بود که نباید در خانهی اهل بیت فراموش شود. مردم نباید این علوّ و سیادت اهل بیت را فراموش کنند.
– آقای شریعتی: نباید کرامت آنها را فراموش کنند.
– بله، اصلاً خیلی افراد را تحریک میکردند که بیا (امام) را تخریب کن، ناسزا بگو، در ذهن آنها هم این بود که ـ من واقعاً نمیتوانم بعضی از این بهتانها را عنوان کنم ـ قربه إلی الله میروم به چه کسی ناسزا بگویم؟! نمیتوانم باز کنم، جسارت است. میآمد و دشنام میداد، حضرت میفرمود: از سفر آمدهای، همین که رسیدی آمدی ناسزا بگویی؟ لابد گرسنه هستی. او (دشنام دهنده) اصلاً متعجّب میشد، میگفت: مرا تنبیه کنید، حداقل به بردههای خود بگویید مرا تنبیه کنند که من هر چه توانستم به شما ناسزا گفتم!
– آقای شریعتی: یک نفر مشابه همین مرد شامی که آمده بود اهانت کرده بود، قصّهی آن را شنیدهایم. یک فقیر بادیهنشینی بود، هر چه میتوانست به امام مجتبی ناسزا گفت. امام مجتبی با همان ادبیات فرمودند: فقیر هستی، پول میخواهی؟ اگر مشکلی داری بگو ما برطرف میکنیم. در آخر معلوم شد که گفت: نه، من میخواستم حلم و صبر تو را امتحان کنم.
– من فکر میکنم کلّاً رسانهی آن روز خیلی اهل بیت را تخریب کرده بود، اذهان را برگردانده بود. حضرت هم از آن طرف ـ نهضتی که من عرض کردم از امام حسن تا امام عسکری سلام الله علیهم اجمعین ادامه داشت ـ نهضت اعادهی حیثیّت از اهل بیت، خاصّه امیر المؤمنین را پیاده میکردند. این یک سرّ که خیلی مختصر عرض کردم.
یک مورد دیگر این روایتی است که در کتاب «چهل حدیث» مرحوم شیخ منتجب الدّین رازی آمده، از علمای بزرگ شیعه است. خیلی زیبا است. در آخر معلوم میشود من میخواهم چه دعایی در انتهای این روایت داشته باشم. راوی میگوید: من به حج رفته بودم، دیدم دو نفر خانم دارند با هم صحبت میکنند.
اگر فرصت باشد شبی راجع به خانمهایی که خود را خرج اهل بیت کردند صحبت میکنم. چون حکومت مردان را راحت دستگیر و شکنجه میکرد، نسبت به خانمها کمی سختتر بود، فضای عمومی کمتر اجازه میداد. اتّفاقاً این خانمها آمدند و از اهل بیت دفاع کردند. راجع به آنها کم صحبت شده است. شاید یک کتاب قطور باشد زحماتی که بانوان شیعهی اهل بیت در دفاع از اهل بیت کشیدند، اینکه کجا مدح اهل بیت را عنوان کردند؟ در حضور سلاطین جور مدح اهل بیت را گفتند.
میگوید: دیدم دو خواهر دارند با هم صحبت میکنند، یک نفر میخواهد با دیگری مخالفت کند. میگوید: دیدم که گفت «لَا وَ حَقِّ الْمُنْتَجَبِ بِالْوَصِیَّهِ»،[۴] به حقّ آن وصیّ برگزیده، آن کسی که به عدالت حکم میکرد، عادلانه قضاوت میکرد، شوهر فاطمهی زهرا، اینطور نیست. میگوید: من گفتم راجع به چه کسی صحبت میکنی؟ در حکومتی که اسم علیّ بن ابیطالب بیاید سر میبرّند، تو در کنار خانهی خدا، با این همه شرطه، مدح چه کسی را میگویی؟! گفت: «ذَاکَ وَ اللَّهِ عَلَمُ الْأَعْلَامِ»، پرچم هدایت، «بَابُ الْأَحْکَامِ»، دروازهی احکام، «قَسِیمُ الْجَنَّهِ وَ النَّارِ وَ قَاتِلُ الْکُفَّارِ وَ الْفُجَّارِ». گفتم: اینجا دستگاه بنی امیّه است! گفت: «رَبَّانِیُّ الْأُمَّهِ وَ رَئِیسُ الْأَئِمَّهِ ذَاکَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِمَامُ الْمُسْلِمِینَ». گفتم: علی را از کجا میشناسی؟! چون طبیعی این است یک خانمی که در خانه است نباید اسم او را شنیده باشد، اگر شنیده باشد هم باید به عنوان یک شخص منفی شنیده باشد.
دستگاه رسانهای اینطور بود که تبلیغات علیه امیر المؤمنین انجام میداد. گفت: من نشناسم؟! پدر من در راه او در صفّین کشته شده است.
– آقای شریعتی: دختر شهید بود.
– آن داستانی که شنیدهاید همسر شهید به امیر المؤمنین ناسزا میگوید، آنها بازماندگان خوارج هستند که امیر المؤمنین شبها به آنها سر میزد. خانوادهی شهید که به امیر المؤمنین جسارت نمیکند.
(آن خانم) گفت: یک روز (امیر المؤمنین) نزد مادر ما آمد، گفت ای مادر یتیمها حال تو چطور است؟ مادر هم من و خواهرم را آورد، من یک بیماری گرفته بودم چشمان من آسیب دیده بود. همین که دختر یتیم شهید را پیش امیر المؤمنین آوردند، امیر المؤمنین آهی کشید که غم صورت او را گرفت. یک شعری در اینجا منسوب به حضرت است، فارسی عرض میکنم: آن لحظهای که یک بچّهی یتیم که مشکل دارد ببینم اینقدر ناراحت میشوم که هرگز از چیز دیگری اینقدر ناراحت نمیشوم. اصلاً نمیتوانم تحمّل کنم.
– آقای شریعتی: پاهای من سست میشود.
– بعد (امیر المؤمنین) فرمود: جلو بیا ببینم. من جلو آمدم، دست مبارک خود را روی صورت من گذاشت. بسم الله گفت، دست خود را برداشت، چشمان خود را باز کردم و دیدم میبینم. میگوید: ای مرد، به تو بگویم، اگر یک حیوانی شب در تاریکی حرکت کند من او را میبینم.
آن مرد میبیند او چه دختر شهید بامعرفتی است، میگوید: من پول زیادی به همراه ندارم، به حج آمدهام، ولی یک دینار ـ یعنی یک مثقال طلا ـ به تو میدهم. به من گفت: «إِلَیْکَ عَنِّی یَا رَجُلُ»، ای مرد، آن طرف برو! ما اینطور نیستیم که از هر کسی پول بگیریم! گفتم: چرا؟ گفت: بعد از آن مرد خدا یک جانشین است.
عبارات عربی را میخوانم که پیدا کنید و از آنها لذّت ببرید. گفت: «نَحْنُ وَ اللَّهِ الْیَوْمَ فِی عِیَالِ أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِمَا السَّلَام»، ما امروز سر سفرهی امام حسن هستیم. اینطور نیست که ما را فراموش کرده باشد. اگر امیر المؤمنین شهید شد، آن همه شهیدی که در این سه جنگ بودند ـ یکی از اسرار کرم این است ـ امام حسنی هست که بیاید. ما تا وقتی از امام حسن بگیریم از شما چیزی نمیخواهیم، دست خود را پیش کسی دراز نمیکنیم. زشت است ما هدیه قبول کنیم وقتی امام حسن هست. این یک ویژگی از امام حسن صلوات الله علیه است.
شجاعت مثال زدنی امام حسن علیه السّلام
یکی دیگر از نکاتی که خیلی مهم است و برای من لذّتبخش است این است، امام به شدّت شجاع هستند. محمّد حنفیّه یک وقتهایی با اینکه پسر امیر المؤمنین بود و از سرداران بسیار مهم در جنگها بود، در ذهن خود میگفت: چرا هر جا که کار سخت است من را میفرستند؟! حسن را بفرستید!
آن لحظهای که اطراف آن شتر معروف را بنی ضُبّه گرفته بودند، جنگ تمام نمیشد مگر اینکه شتر فتنه به زمین بیفتد. امامی که برای غذا دادن به یک سگ آن برده را آزاد کرد، اینجا آن شتر را کشت. چون اینجا شتر فتنه است و مردم را گمراه میکند. یعنی ابعاد (شخصیّت) امام کامل است، هم مهربان است، هم به وقت مناسب ممکن است بکُشد، برای اینکه یک عدّهای را هدایت کند.
حضرت (امیر المؤمنین) به محمّد حنفیّه فرمودند: جلو برو. رفت، چون ازدحام زیاد بود مدام خواست جلو برود، دید نمیشود، برگشت. بعد فرمود: حسن جان، تو برو. امام حسن رفت، زمان زیادی نگذشت تا اینکه شتر به زمین افتاد. در واقع امام حسن سلام الله علیه فاتح جمل است.
محمّد حنفیّه میگوید: چهرهی من از خجالت زرد شد. بین فرماندههای نظامی من رفتم و ضایع شدم! پدر من امیر المؤمنین فهمید، اینجا دو تعبیر وجود دارد؛ میگوید: به من نگاه کرد و فرمود پسرم خجالت نکش، تو پسر من هستی ولی او پسر فاطمهی زهرا است. در یک نقل دیگر فرمود: تو پسر من هستی و او پسر رسول خدا است. اصلاً قابل قیاس با هم نیستید، تو چرا خجالت میکشی؟
شجاعت امام به گونهای بود امیر المؤمنین نمیخواست او در جنگ زیاد کَرّ و فَرّ کند برای اینکه کمتر کینهی او به دل بنی امیّه بنشیند. چون بعداً قرار است امامت کند و باید سالم بماند. وگرنه در همان جنگ جمل یا صفّین بارها میشنوید که امیر المؤمنین فرمود: یک نفر برود جلوی او (امام حسن) را بگیرد. برای اینکه اگر او را رها کنید طبیعی است امام شیعهی امیر المؤمنین است، هر جا خطر است خود را جلو میاندازد.
جالب است یا تأسّف انگیز است که بگویم بنی امیّه با تبلیغات خود کاری انجام دادند امام حسن آمد سخنرانی کرد. فرمود: معاویه چه میگوید که من با جنگ جمل و صفّین موافق نبودم؟! من که جزء فاتحان هستم! یعنی میخواهم بگویم دستگاه تبلیغاتی آن امام حسن رزمآور را تبدیل به چه کسی کرد؟ به اینکه شایعه کردند با امیر المؤمنین اختلاف نظر داشت!
حضرت ابعاد مختلفی دارند. عبادت حضرت عجیب است. امام حسین لحظات آخر عمر امام حسن بالای سر ایشان آمدند. دیدند امام حسن گریه میکند. گفتم کرم طوری است که با خدا هم کریمانه رفتار میکند. امام حسین فرمودند: چرا گریه میکنید؟ میدانید چقدر در راه خدا زحمت کشیدید؟ ۲۰ سفر پیاده به حج رفتید، این همه بخشش و سخاء داشتید، این همه از کودکی در ماجراهای خانهی امیر المؤمنین و فتنهها (نقش مفید داشتید)، این همه صدمه دیدید، چرا اینقدر گریه میکنید؟! فرمود: حسین جان، من نگران هستم خدا من را نبخشد و نپذیرد.
یعنی این همه در راه او تلاش کردم قابل خدا را ندارد، ممکن است من را نپذیرد.
– آقای شریعتی: اصلاً حضرت اعمال خوب خود را نمیبینند.
– این کرامت در بندگی با خدا هم وجود داشت.
– آقای شریعتی: إنشاءالله فرصت باشد باز هم از امام مجتبی بشنویم، از اهل بیت بشنویم، که همهی آنها نور واحد هستند.
[۱]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۴۳، ص ۳۱۹٫
[۲]– من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۶۱۶٫
[۳]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۸۱٫
[۴]– الأربعون حدیثا (للرازی)، ص ۷۶٫
پاسخ دهید