همزمان با فرا رسیدن ماه مبارک رمضان ۱۴۴۱ هـ ق، حجت الاسلام کاشانی بامداد روز یکشنبه مورخ ۲۱ اردیبهشت ماه ۱۳۹۹ مصادف با سحر شانزدهمین روز ماه مبارک رمضان در برنامه زنده تلویزیونی «ماه من» شبکه سوم سیما حضور یافتند و پیرامون موضوع «امیرالمؤمنین سلام الله علیه داعی الی الله» به گفتگو پرداختند که مشروح این مصاحبه تقدیم حضورتان می گردد.
برای مشاهده و دریافت فایل PDF بسته مستندات این جلسه، اینجا کلیک نمایید.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
مقدّمه
بحثی که امشب میخواهم به محضرِ شما تقدیم کنم کمی دقّت میخواهد ولی از فضائلِ مهم حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه هست، و باید کمی در برهانِ ابتدای بحث بیشتر درنگ کنیم.
واقعیت این است که قصد داشتم این بحث را شب بیستم ماه مبارک رمضان به مناسبتی که در بحث معلوم میشود که به شبهای قدر مربوط است عرض کنم اما اتّفاقی افتاد که انتهای بحث عرض خواهم کرد و به نظر رسید که اگر زودتر مطرح بشود بهتر است.
رابطهی «توحید» با «نبوّت و ولایت»
ابتدا صورتِ سؤال را عرض کنم تا به آیات شریفهی قرآن کریم وارد بشویم.
آیا هر توحیدی مورد پسند حضرت حق است یا توحید به نبوّت و ولایت ربط دارد؟ آیا با هر نگاه و فکر و هر طوری که دوست داشتیم میتوانیم راجع به خدای متعال سخن بگوییم و خدای متعال را بفهمیم یا اینطور نیست و قاعده و قانون دارد و خدای متعال هر توحیدی را نمیپسندد؟
ممکن است خیلیها خیال کنند توحید دارند، مثلاً فرض بفرمایید که بتپرستها هم ممکن است تصوّر کنند که در حالِ پرستیدنِ خدای متعال هستند اما «توهّم» دارند.
آیا همهی کسانی که ادّعای توحید دارند واقعاً توحیدِ مورد پسند خدای متعال دارند یا نه؟
ببینیم خودِ حضرت حق چه بیان میفرمایند؟
آیات ۱۵۹ و ۱۶۰ سوره مبارکه صافات اینطور میفرماید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ * إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ»، خدای متعال از آنچه دیگران توصیف میکنند پاک و منزه است…
معمولاً «سبحان الله» در قرآن کریم جاهایی بکار میرود که یک نسبتی به حضرت حق بدهند که دونِ شأنِ حضرت حق است، مثلاً در آیه «مَا کَانَ لِلَّهِ أَنْ یَتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ ۖ سُبْحَانَهُ»[۱]، گفتند خدای متعال فرزند دارد، خدای متعال از این نسبتها پاک و منزه است. آیاتِ قبل راجع به این است که خدای متعال با جنّیان ارتباط دارد یا ندارد، یا یک جاهای دیگر راجع به این است که آیا خدای متعال فرزند دارد یا ندارد، یا اینکه آیا خدای متعال دختر دارد یا ندارد؛ پاسخِ همهی اینها این است که «سبحان الله».
«سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ» خدای متعال از وصفِ واصفان و از آنچه توصیف میکنند پاک و منزه است.
آیهی بعد نشان میدهد که این موضوع «عام» است و فقط به آیاتِ قبل ربط ندارد، به قولِ طلبهها چون استثناء منقطع است، «إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ»، هر کسی خدای متعال را توصیف کند و هر کسی ادّعای فهمِ خدای متعال را داشته باشد «سبحان الله» خدای متعال از این توصیفات پاک و منزه است، شأنِ خدای متعال از این توصیفات أجل است، «إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ» بجز بندگانِ مخلَصِ خدای متعال.
یعنی هر کسی هر چه بگوید خدای متعال نمیپذیرد، سبحان الله، بجز بندگانِ مخلَصِ خدا.
یعنی بندگانِ مخلَص… مخلَص چه کسی است؟ مخلَص کسی است که خودِ او در مسیرِ خلوص گامِ اصلی را برنداشته است، خدای متعال او را پاک و خالص کرده است، او دیگر خطا ندارد، شائبه ندارد، ناپاکی ندارد، فکرِ او تمیز است، برای خدا کار میکند.
لذا حضرت حق میفرماید اینها.
اگر ما بخواهیم ببینیم که مثلاً نمونههای «مخلَص» در قرآن کریم چه کسانی هستند و چه خصوصیاتی دارند آیاتی این موضوع را مشخص کرده است، مثلاً آیه ۵۱ سوره مبارکه مریم: «وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ کَانَ مُخْلَصًا وَکَانَ رَسُولًا نَبِیًّا»، ای پیغمبر! از موسی (علی نبیّنا و آله و علیه السلام) در کتاب یاد کن، او مخلَص است.
آیه ۲۴ سوره مبارکه یوسف میفرماید: «إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ»[۲] او از بندگانِ مخلَصِ ماست.
یعنی این دو نفر جزوِ کسانی هستند که حق دارند راجع به خدای متعال سخن بگویند و فهم کنند، دیگران باید حرفهای این بزرگواران را بفهمند، انبیاء علیهم السلام اینگونه هستند.
این مخلَصین کسانی هستند که دستِ شیطان به آنها نمیرسد، آیاتی داریم، مثلاً آیات ۸۲ و ۸۳ سوره مبارکه ص میفرماید: «قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ»… شیطان گفت: همهی بندههای تو را اغوا میکنم و از راه بدر میکنم «إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ» بجز بندگانِ مخلَصِ تو. یعنی من نمیتوانم بندگانِ مخلَصِ تو را اغوا کنم.
این بزرگواران توسّطِ حضرت حق پاکشده هستند.
اگر بخواهیم باز هم به دنبالِ «مخلَص» بگردیم، باید ببینیم چه کسانی در قرآن کریم «پاک» هستند، «مطهّرون» چه کسانی هستند، «اهل تطهیر» چه کسانی هستند، مسلّماً در قرآن کریم آیاتی داریم، مثل «لَا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»[۳]، یا «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا»[۴] که در آن میفرماید خدای متعال شما را تطهیر کرده است.
تا اینجا بحث به اینجا رسید، ان شاء الله عرض میکنیم که این بحث از فضائلِ مهم حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه هم هست، خدای متعال هر توحید و هر وصفی را راجع به خود نمیپذیرد، اینطور نیست که یک نفر بنشیند و برای خود خیال کند، مسلّماً خدای متعال این را نمیپذیرد، «سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ * إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ».
دیگر چه کسی مخلَص است؟ یکی از مصداقهای بارز چه کسی است؟ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سرحلقه و در رأس هستند، حضرت حق میفرماید: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِیرًا * وَدَاعِیًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجًا مُنِیرًا»[۵] من به تو اذن میدهم که به راهِ خدا دعوت کنی.
چرا؟ چون هر کسی بگوید… «سبحان الله»… غلط میگویند، تو اذن داری، تو داعیِ مأذون هستی، تو «اذن داده شده» هستی، یا رسول الله! تو «دَاعِیًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ» هستی.
علامه طباطبایی رحمه الله تعالی علیه ذیلِ همان سوره صافات میفرمایند: چرا خدای متعال میفرماید: «سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ»؟ برای اینکه خدای متعال از وصفِ واصفان منزّه است، چرا؟ چون بندگان «محدود» هستند، فهمِ آنها از خدای متعال «محدود» است، حتّی آنجایی که فکر میکنند در حالِ بیانِ حرفهایی خوبی هستند، همانجایی که حرفهای زیبایی میزنند و در حالِ وصفِ خدای متعال هستند، درواقع آنجا هم در حالِ جسارت به خدای متعال هستند، چرا؟ چون اگر هم میگویند «سمیع»، «سمیع» را به چه اندازه میفهمند؟ به اندازهی فهمِ خودشان، نسبت به همهی اوصاف مانند بصیر و عَفُو و… همینطور هستند، بندگان که چیزی نمیدانند، لذا خدای متعال قبول نمیکند.
فقط آن بندگانِ مخلَصی که از جانبِ خدای متعال اذن دارند حقِ دعوت دارند، بقیه باید دنبالهروی آن بزرگواران باشند، باید فرمایشاتِ آن بزرگواران را تکرار کنند.
مثلاً ما در دعای جوشن کبیر بیش از هزار نامِ خدای متعال را بیان میکنیم، ظاهراً همهی آنها هم حرفهای خوب است، پس چرا بعد از هر بند میگوییم «سُبْحانَکَ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ یا رَبِّ»؟ برای چه «سُبحَانَکَ» میگوییم؟ مگر چه حرفِ زشتی زدهایم؟ ما که مدام تعریف کردیم! گفتیم صاحبِ قدرت هستی، صاحبِ کمال هستی، صاحبِ عزّت هستی! برای چه «سُبحَانَکَ» میگوییم؟ برای اینکه آن «عزّت» و «کمالی» که من میگویم به اندازهی فهمِ خودم میگویم، لذا قدرتِ خدای متعال از آن قدرتی که من میفهمم أجل است، لذا من میگویم «خدایا! خلی قدرت داری» اما بعد از آن «سُبحانَکَ» میگویم، چون این قدرتی که من میگویم به اندازهی فهمِ من است.
لذا اگر ما حتّی خودمان را بکشیم نمیتوانیم خدای متعال را وصف کنیم، ما که هیچ، اگر ادب بالاتر هم برود حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که رأسِ کسانی هستند که مؤدّب به ادبِ الهی هستند به خدای متعال عرض میکنند: «سُبْحَانَکَ مَا عَرَفْنَاکَ حَقَّ مَعْرِفَتِکَ»[۶]، وای بحالِ دیگران!
ان شاء الله فدای امام سجّاد علیه السلام بشوم که ما اینها را از اهل بیت علیهم السلام یاد گرفتهایم، در مناجاتِ ذاکران… اگر این مناجات برای معصوم هم نباشد باید آن را روی چشم بگذاریم، به محضرِ حضرت حق عرض میکند: «إِلهِى لَوْلَا الْواجِبُ مِنْ قَبُولِ أَمْرِکَ» خدایا! فهمِ توحید که هیچ! اگر نبود که تو به من دستور دادی تا من نامِ تو را به زبان بیاورم «لَنَزَّهْتُکَ مِنْ ذِکْرِى إِیَّاکَ» من میگفتم تو منزّه هستی از اینکه من راجع به تو حرف بزنم، من راجع به تو چه بگویم؟ من هرچه بگویم… فرمود: «عَلَى أَنَّ ذِکْرِى لَکَ بِقَدْرِى لَابِقَدْرِکَ» من هرچه بگویم به اندازهی خودم میگویم، شأنِ تو أجل است «وَ مَا عَسَى أَنْ یَبْلُغَ مِقْدارِى حَتَّى أُجْعَلَ مَحَلّاً لِتَقْدِیسِکَ» من کجا هستم که بخواهم تو را تقدیس کنم، من چه چیزی میتوانم راجع به تو بگویم؟ بعد یک عبارتی دارند، فرمودند: «وَمِنْ أَعْظَمِ النِّعَمِ عَلَیْنا» از بزرگترین نعمتهای تو به ما این است که «جَرَیَانُ ذِکْرِکَ عَلَى أَلْسِنَتِنا» اجازه داد نامِ تو به زبانِ ناپاکِ من هم بیاید. یعنی من هم بگویم «یا الله»، «یا شکور»، «یا غفور». چون وقتی من «یا غفور» میگویم از این «یا غفور» چه میفهمم؟ لذا هرچه من میگویم «سُبحانَکَ»، دونِ شأنِ توست.
کسی نمیتواند خدای متعال را وصف کند، کسی نمیتواند خدای متعال را بفهمد، ما به اندازهی این موضوع نیستیم. به قولِ آن روایتِ عظیم الشّأن که «اِحْتَجَبَ عَنِ اَلْعُقُولِ»[۷] از عقلها پنهان است وای بحالِ چشمها!
راجع به او چه بگوییم؟ ما چیزی از او نمیدانیم!
تا اینجا یعنی خدای متعال آنقدر عظیم است که معرفتِ ما محال است و ممکن است چیزی که بگوییم دونِ شأن باشد، و اگر بنا باشد کسی انگشتِ اشارهی خود را به سمتِ خدای متعال بگیرد و خدای متعال را به ما نشان بدهد «عباد مخلَص» هستند.
حال این «عباد مخلَص» چه کسانی هستند که خدای متعال اجازه داده است که از او بگویند؟ چون اینها یا الهام دارند، یا وحی دارند. انبیاء عظام و اوصیاء علیهم السلام و هر کسی که خدای متعال این مقام را به او بدهد و او «عبد مخلَص» بشود هستند.
ممکن است یک نفری از حضرت عیسی سلام الله علیه توحید گرفته باشد، خیلی هم خوب است، ممکن از کسی از حضرت موسی علیه السلام توحید گرفته باشد، خیلی هم خوب است. امروز چطور؟ امروز هم خوب است با دو شرط، اگر این شخصی که امروز از حضرت عیسی علیه السلام توحید گرفته است همان توحیدی باشد که حضرت عیسی علیه السلام آورده است و تحریفشده نباشد، خودشان تحقیق کنند، بنده الآن به این موضوع کاری ندارم، اگر همان توحیدی باشد که خودِ حضرت عیسی علیه السلام یا خودِ حضرت موسی علیه السلام آوردهاند و پیامبرِ بعدی رد نکرده است آن توحید هم قبول است.
لذا عرضِ ما این است که توحید اینطور نیست که هر کسی دم از توحید زد خدای متعال از او قبول کند، خدای متعال توحید چه کسانی را میپذیرد؟ آنهایی که توحید را از مسیرِ درست گرفتهاند، از ولایت گرفتهاند.
چه کسی ولیّ مطلقِ خدای متعال است؟ نبی ولیّ مطلقِ خدای متعال است، امام ولیّ مطلقِ خدای متعال است.
لذا ما یک جملهای عرض کردیم، عرض کردیم که «توحید بدونِ ولایت توهّم است»، توهّم است یعنی چه؟ یعنی به اندازهی ذهنِ خود میگوید، این درست و کامل نیست، نه اینکه معاذالله توحید بیارزش است، اتّفاقاً توحید آنقدر ارزشمند است و اصل الاصول است که هر کسی نمیتواند راجع به آن سخن بگوید.
یعنی نکته «مسیرِ رسیدن به توحید» است.
یک عرضی از ما تقطیع شد، یا من خوب نگفتم، یا عزیزی غرض داشت، یا عزیزانی غیرتِ دینی داشتند، هرچه بود فکر کرده بودند ما گفتهایم که مثلاً توحید مهم نیست! من واقعاً تعجّب میکنم! واقعاً اگر یک طلبه عقلِ اندکی داشته باشد چنین حرفی را نمیزند، مسلّماً کسی توحید را انکار نمیکند، اتّفاقاً عرضِ ما پاسداری از توحید بود.
این توهینِ به توحید است که هر کسی بیاید و بگوید من خدا را قبول دارم.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه داعی الی الله
حال من ربطِ این موضوع به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه بگویم که روشن بشود این همه سخن گفتیم تا این فضیلت را عرض کنیم.
روایاتِ فراوانی داریم که حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه «مع القرآن» هستند، «مع الحق» هستند، «مبیّن» هستند، اینها را شبهای قبل گفتهایم، یکی از آنها این است:
وقتی آیات ابتداییِ سوره مبارکه توبه (برائت) نازل شد حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم یکی از اصحابِ خود را فرستادند تا او برود و این آیات را ابلاغ کند، بعد او را پسفرستادند، او گفت: یا رسول الله! آیا بر علیهِ من آیهای نازل شده است؟ حضرت فرمودند: نه! ولی «لاَ یُؤَدِّی عَنِّی إِلاَّ أَنَا أو رَجُلٌ مِن أهلی»[۸] اداء آیاتِ الهی و دعوتِ به الله برای مرتبهی اول یا باید توسّطِ من بیان بشود یا یک نفر از اهلِ من.
این موضوع را همهی شیعیان و برادران اهل سنّت قبول دارند و صحیح میدانند، در جای دیگری فرمودند: «لاَ یُؤَدِّی عَنِّی إِلاَّ أَنَا أَوْ عَلِیٌّ»[۹]، اداء آیاتِ الهی و دعوتِ به الله برای مرتبهی اول یا باید توسّطِ من بیان بشود یا علی (صلوات الله علیه).
یعنی من عبدِ مخلَص هستم، داعی باذن الله هستم، علی بن ابیطالب (صلوات الله علیه) هم داعی باذن الله است!
اصلاً به سراغِ شخصِ دیگری نروید.
ما در زیارت آل یاسین به حضرت حجّت ارواحنا فداه عرض میکنیم که «سَلامٌ عَلَى آلِ یس السَّلامُ عَلَیْکَ یَا دَاعِیَ اللَّهِ وَ رَبَّانِیَّ آیَاتِهِ» شما هم «داعی الی الله» هستید.
این همان معرفتِ واضحِ توحیدی است که در معارفِ ما فراوان است، «بِنَا عُرِفَ اَللَّهُ»[۱۰]، یا مثلاً حدیث سلسله الذّهب که حضرت رضا علیه السلام فرمودند: آن توحید و لا اله الا الله به شروطی پذیرفته است و «أنا مِن شروطِها»[۱۱]، یا فرمودهاند که بگویید «شما ارکانِ توحید هستید» (به همین معنا)، یا روایاتِ فراوانی که در این زمینه داریم.
لذا باید دقّت کرد.
خوب است که در این فضاها، مخصوصاً ماه مبارک رمضان دقّت کنیم وقتی مطلبی منتشر میشود… الآن که ارتباطگیری آسان شده است، ببینیم اصلِ بحث چه بوده است و ان شاء الله خدای متعال به همهی ما خیر و توفیق بدهد که در راهِ او غیرتِ خود را خرج کنیم، و ان شاء الله به ما هم توفیق بدهد که حرفهای خود را دقیقتر بگوییم.
مهربانیِ امام حسن مجتبی سلام الله علیه
امام حسن مجتبی صلوات الله علیه یک گوسفندی داشتند که آن گوسفند را دوست داشتند، یک روزی حضرت به خانه آمدند و دیدند که پای این گوسفند شکسته است، حضرت فرمودند: چه کسی پای این حیوان را شکسته است؟ یکی از این خادمین تحت تأثیرِ تخریب تبلیغاتی که بر علیهِ حضرت واقع شده بود گفت من این کار را کردهام! حضرت علّت را جویا شدند، گفت: میخواستم شما را ناراحت کنم، حضرت فرمودند: من هم تو را شاد میکنم، «أنتَ حُرٌ لِوَجهِ الله»، تو در راه خدا آزاد هستی! برو.
امام حسن مجتبی صلوات الله علیه او را آزاد کردند البته اگر او میفهمید شاید از دایرهی عنایتِ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه بیرون رفته بود.
ان شاء الله ما محبّانِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه و محبّانِ اهل بیت علیهم السلام نسبت به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه و شیعیانِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه غیرت داشته باشیم، بدانیم که شمشیرِ ما باید بر علیهِ دشمنانِ خدا باشد.
یک وقتی امام حسن مجتبی صلوات الله علیه در مسجد بودند، یک نفر از شام آمده بود. شامیها را خیلی تحت تبلیغات قرار داده بودند، اینها نمیدانستند اوضاع از چه قرار است، این مرد شامی آمد و در مقابلِ حضرت قرار گرفت و شروع کرد به جسارت، یک حرفی زد که من نمیتوانم آن را بگویم که چه جسارتی به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه کرد.
امام حسن مجتبی صلوات الله علیه سرِ خود را پایین انداختند ولی یک نفر از پشتسریها یک سیلی به این فرد زد که طرف با صورت به زمین خورد، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه فرمودند: مسجد جای عبادت است، زیرِ بغلِ او را گرفتند و او را به خانه بردند، از او دلجویی کردند، یک لباس به او هدیه دادند و فرمودند: از ما بگذر! چرا؟ چون این شخص بد فهمیده بود، این فکر کرده بود که معاذالله با دشمنِ خدا طرف است، آنقدر تبلیغاتِ معاویه در شام زیاد بود و شرایط مسموم بود که او اینطور فریب خورده بود.
علّتِ شکل گرفتنِ جریانهایی مانند داعش
اینکه ما عرض میکنیم «توحید را باید از مسیرِ آن گرفت»، هر عبدِ مخلَصی… و اگر غیر از این باشد خدای متعال نمیپذیرد برای این نتیجه است، اگر یک نفر بگوید اینطور نیست و ما توحید را از جای دیگری هم بدست میآوریم میگوییم: اگر از عبدِ مخلَص میگیرید که درست است اما اگر از جای دیگری میگیرید که شبیه به داعش و امثالِ اینهاست… به چه دلیل چنین برداشتهای عجیب و غریبی مانندِ عرفانهای نوظهور و وهابیّت و … رخ داده است؟ چون «سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ * إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ»، یعنی اینکه خلاصه این «توحید» مسیر دارد.
ارزش خدمت به شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه
اگر ما فضائلِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را میشنویم و لذّت میبریم، اگر وقتی از امام حسن مجتبی صلوات الله علیه میشنویم میخواهیم پرواز کنیم، حال که دستِ ما به امام زمان ارواحنا فداه نمیرسد چکار کنیم؟
فرمودند: اگر میخواهید به ما خدمت کنید به شیعیانِ ما خدمت کنید، فرمودند «تولّی» فقط این نیست که امامِ خودت را دوست بداری، «تولّی» یعنی باید به محبّان و شیعیانِ امامِ خودت هم عشق بورزی، باید دوستهای امامِ خودت را دوست بداری.
لذا اگر ما این شبها نمیدانیم چکار کنیم که عشقِ خود را به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه نشان بدهیم، الآن فصلِ ایرانِ همدل است، حال چه پویشِ ایرانِ همدل، چه حقیقتِ ایرانِ همدل، شیعیانِ همدل، مسلمانانِ همدل، روزهدارانِ همدل، نیّت کنیم و به عشقِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کمک کنیم، در روایاتِ ما این قطعی است که فرمودند: اگر کسی به شیعیانِ ما خدمت کند به ما خدمت کرده است، اگر به آنها ظلم کند به ما ظلم کرده است.
لذا این ایّام ایّامی است که ما یقین داریم عزیزانی گرفتار هستند، بعضیها دچارِ عسرت هستند و دستِ بعضیها میرسد، از کم تا زیاد، بیاییم نیّت کنیم این شبها بعنوانِ عبادت، هدیهی ناقابل گدایی که میخواهد برگ سبزی به محضرِ سلطان ببرد، بیاییم بگردیم و وقت بگذاریم، اگر میتوانیم در بینِ اطرافیانِ خود، اگر میتوانیم در بینِ هم محلّهایهای خودمان، اگر هم نمیتوانیم در همین پویشهای بزرگتری که عزیزانی بارِ آن را به دوش میکشند همراهی کنیم که بالاخره اگر شنیدنِ این حرفها منجر به مهربانیِ بیشترِ شیعیانِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه به یکدیگر نشود یعنی اثرِ دقیقی که باید میگذاشته است را نگذاشته است.
این همان چیزی است که من یک شب عرض کردم علّتِ اینکه ما این حرفها را میزنیم چیست؟ یکی از دلایلِ آن این است که اثرِ عملیِ آن «تولّی» است، ما باید نسبت به شیعیانِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه حساس باشیم و توجّه کنیم که نکند یک نفر زمانِ افطار یا سحر شرمندهی خانوادهی خود باشد.
[۱] سوره مبارکه مریم، آیه ۳۵
[۲] وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ ۖ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَىٰ بُرْهَانَ رَبِّهِ ۚ کَذَٰلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ ۚ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ
[۳] سوره مبارکه واقعه، آیه ۷۹
[۴] سوره مبارکه احزاب، آیه ۳۳ (وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الْأُولَىٰ ۖ وَأَقِمْنَ الصَّلَاهَ وَآتِینَ الزَّکَاهَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا)
[۵] سوره مبارکه احزاب، آیات ۴۵ و ۴۶
[۶] عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدینیه، جلد ۴، صفحه ۱۳۲
[۷] تحف العقول عن آل الرسول علیهم السلام، جلد ۱، صفحه ۲۴۴ (أَیُّهَا اَلنَّاسُ اِتَّقُوا هَؤُلاَءِ اَلْمَارِقَهَ اَلَّذِینَ یُشَبِّهُونَ اَللَّهَ بِأَنْفُسِهِمْ – یُضٰاهِؤُنَ قَوْلَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ اَلْکِتَابِ بَلْ هُوَ اَللَّهُ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ اَلسَّمِیعُ اَلْبَصِیرُ – لاٰ تُدْرِکُهُ اَلْأَبْصٰارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ اَلْأَبْصٰارَ وَ هُوَ اَللَّطِیفُ اَلْخَبِیرُ اِسْتَخْلَصَ اَلْوَحْدَانِیَّهَ وَ اَلْجَبَرُوتَ وَ أَمْضَى اَلْمَشِیئَهَ وَ اَلْإِرَادَهَ وَ اَلْقُدْرَهَ وَ اَلْعِلْمَ بِمَا هُوَ کَائِنٌ لاَ مُنَازِعَ لَهُ فِی شَیْءٍ مِنْ أَمْرِهِ وَ لاَ کُفْوَ لَهُ یُعَادِلُهُ وَ لاَ ضِدَّ لَهُ یُنَازِعُهُ وَ لاَ سَمِیَّ لَهُ یُشَابِهُهُ وَ لاَ مِثْلَ لَهُ یُشَاکِلُهُ لاَ تَتَدَاوَلُهُ اَلْأُمُورُ وَ لاَ تَجْرِی عَلَیْهِ اَلْأَحْوَالُ وَ لاَ تَنْزِلُ عَلَیْهِ اَلْأَحْدَاثُ وَ لاَ یَقْدِرُ اَلْوَاصِفُونَ کُنْهَ عَظَمَتِهِ وَ لاَ یَخْطُرُ عَلَى اَلْقُلُوبِ مَبْلَغُ جَبَرُوتِهِ لِأَنَّهُ لَیْسَ لَهُ فِی اَلْأَشْیَاءِ عَدِیلٌ وَ لاَ تُدْرِکُهُ اَلْعُلَمَاءُ بِأَلْبَابِهَا وَ لاَ أَهْلُ اَلتَّفْکِیرِ بِتَفْکِیرِهِمْ إِلاَّ بِالتَّحْقِیقِ إِیقَاناً بِالْغَیْبِ لِأَنَّهُ لاَ یُوصَفُ بِشَیْءٍ مِنْ صِفَاتِ اَلْمَخْلُوقِینَ وَ هُوَ اَلْوَاحِدُ اَلصَّمَدُ مَا تُصُوِّرَ فِی اَلْأَوْهَامِ فَهُوَ خِلاَفُهُ لَیْسَ بِرَبٍّ مَنْ طُرِحَ تَحْتَ اَلْبَلاَغِ وَ مَعْبُودٍ مَنْ وُجِدَ فِی هَوَاءٍ أَوْ غَیْرِ هَوَاءٍ هُوَ فِی اَلْأَشْیَاءِ کَائِنٌ لاَ کَیْنُونَهَ مَحْظُورٍ بِهَا عَلَیْهِ وَ مِنَ اَلْأَشْیَاءِ بَائِنٌ لاَ بَیْنُونَهَ غَائِبٍ عَنْهَا لَیْسَ بِقَادِرٍ مَنْ قَارَنَهُ ضِدٌّ أَوْ سَاوَاهُ نِدٌّ لَیْسَ عَنِ اَلدَّهْرِ قِدَمُهُ وَ لاَ بِالنَّاحِیَهِ أَمَمُهُ اِحْتَجَبَ عَنِ اَلْعُقُولِ کَمَا اِحْتَجَبَ عَنِ اَلْأَبْصَارِ وَ عَمَّنْ فِی اَلسَّمَاءِ اِحْتِجَابَهُ کَمَنْ [عَمَّنْ] فِی اَلْأَرْضِ قُرْبُهُ کَرَامَتُهُ وَ بُعْدُهُ إِهَانَتُهُ لاَ تَحُلُّهُ فِی وَ لاَ تُوَقِّتُهُ إِذْ وَ لاَ تُؤَامِرُهُ إِنْ عُلُوُّهُ مِنْ غَیْرِ تَوَقُّلٍ وَ مَجِیئُهُ مِنْ غَیْرِ تَنَقُّلٍ یُوجِدُ اَلْمَفْقُودَ وَ یُفْقِدُ اَلْمَوْجُودَ وَ لاَ تَجْتَمِعُ لِغَیْرِهِ اَلصِّفَتَانِ فِی وَقْتٍ یُصِیبُ اَلْفِکْرُ مِنْهُ اَلْإِیمَانَ بِهِ مَوْجُوداً وَ وُجُودَ اَلْإِیمَانِ لاَ وُجُودَ صِفَهٍ بِهِ تُوصَفُ اَلصِّفَاتُ لاَ بِهَا یُوصَفُ وَ بِهِ تُعْرَفُ اَلْمَعَارِفُ لاَ بِهَا یُعْرَفُ فَذَلِکَ اَللَّهُ لاَ سَمِیَّ لَهُ سُبْحَانَهُ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ اَلسَّمِیعُ اَلْبَصِیرُ .)
[۸] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۳۵، صفحه ۲۹۹
[۹] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۳۸، صفحه ۱۵۰
[۱۰] الکافی، جلد ۱، صفحه ۱۴۵ (اَلْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ اَلصَّلْتِ عَنِ اَلْحَکَمِ وَ إِسْمَاعِیلَ اِبْنَیْ حَبِیبٍ عَنْ بُرَیْدٍ اَلْعِجْلِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: بِنَا عُبِدَ اَللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اَللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اَللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ مُحَمَّدٌ حِجَابُ اَللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى .)
[۱۱] کَلِمَهُ لا إلهَ إلّا اللّهُ حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی بِشُروطِها وَ أنَا مِن شُروطِها
پاسخ دهید