بنی امیّه حاضر بودند کفش کسی که آن‌ها را تأیید می‌کرد از طلا کنند. یزید به عبد الله بن زبیر پیغام فرستاد تو با من بیعت کن. می‌دانید که عبد الله بن زبیر ادّعای حکومت کرد، می‌گفت من خلیفه‌ی اسلامی هستم، مکّه را گرفت. یزید گفت: تو مکّه را می‌خواهی؟ من مدینه را هم به تو می‌دهم، تو با من بیعت کن من می‌گویم مکّه و مدینه در دست تو باشد. چرا؟ اگر یک فرد سرشناس یزید را تأیید کند به یزید اعتبار می‌دهد. یزید حاضر است استان خود را بدهد ولی اعتبار کسب کند، حاکمیّت او تثبیت شود. در جایی که امام حسین (علیه الصّلاه و السّلام) می‌فرماید: «مِثْلِی لَا یُبَایِعُ مِثْلَهُ»[۱] یک نفر تصمیم می‌گیرد که با بنی امیّه رفاقت کند. من نمی‌خواهم نسبت خیانت بدهم، عرض کردم یا این خیانت است یا تشخیص نداده که خیانت است. یعنی علماً نمی‌خواسته خیانت کند، عملاً این اتّفاق افتاده است، عمل او خطا بوده است.


[۱]– بحار الأنوار، ج ‏۴۴، ص ۳۲۵٫