به مناسبت ایام شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها، حجت الاسلام کاشانی به سخنرانی پیرامون مسئله «اهمیت ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهما السلام» پرداختند.
مشروح جلسه ششم تقدیم می شود.
- بذل جان و مال و فرزند از طرف صدّیقهی طاهره (سلام الله علیها) در راه امیر المؤمنین (علیه السّلام)
- روایت حضرت زهرا (سلام الله علیها) در مورد امام و عمل کردن حضرت به این روایت
- فضیلت قرآنی حضرت زهرا (سلام الله علیها)
- علّت بیان نشدن جزئیات در قرآن
- کلید جدّی در فهم معارف قرآن کریم
- شرط بیان جزئیات در وقایع
- شیوهی بیان قصّههای قرآنی در قرآن
- علّت بیان جزئیات در قرآن
- علّت بیان کلمهی مشحون در ماجرای حضرت یونس (علیه السّلام)
- بیان نشدن نام افراد در قرآن
- تکرار نام عیسی بن مریم در قرآن
- بیان اوصاف پیامبری حضرت عیسی (علیه السّلام) از زبان ایشان
- دستور خداوند به حضرت عیسی (علیه السّلام) در مورد مادر خود
- آیت بودن حضرت مریم (علیه السّلام)
- بیان جزئیات در مورد حضرت مریم (علیه السّلام)
- نذر مادر حضرت مریم (علیه السّلام) در مورد فرزندش
- دعای مادر حضرت مریم (سلام الله علیها) در حقّ فرزند و ذریّهی او
- اعطای طعام بهشتی به حضرت مریم (سلام الله علیها) و ویژگی این طعام
- درخواست زکریا از خدای متعال در مورد فرزنددار شدن
- لازم بودن عصمت و طهارت برای حضرت مریم
- بیان حیرتآور خداوند در بیان وقایع گذشته به پیامبر (صلوات الله علیه)
- دعوای بزرگان بنی اسرائیل در مورد کفایت حضرت مریم (علیها سلام)
- معجزه بودن امور پزشکی در زمان حضرت عیسی (علیه السّلام)
- قابل درک و قبول نبودن نحوهی تولّد حضرت عیسی (سلام الله علیها)
- حضرت مریم مصحّح نبوّت حضرت عیسی (سلام الله علیه)
- علّت بیان عصمت حضرت مریم در قرآن
- رعایت شدن کفویّت در مورد حضرت زهرا (سلام الله علیها) و حضرت مریم در طول تاریخ
- بیان عظمت حضرت زهرا (سلام الله علیها) در یاوری عیسی (علیه السّلام) در قیام امام زمان (علیه السّلام)
- زهرا (سلام الله علیها) مصحّح امامت امیر المؤمنین (علیه السّلام)
- افتخار امیر المؤمنین (علیه السّلام) به همسری حضرت زهرا (سلام الله علیها)
- حجّت بودن حضرت زهرا (سلام الله علیها) بر ائمّه (علیهم السّلام)
- افاضهی هزار باب علم نبوی به امیر المؤمنین (علیه السّلام)
- مصحف فاطمه بالاترین علم نزد ائمّه (علیهم السّلام)
- مصحف فاطمه علامت امامت ائمّه (علیهم السّلام)
- مطاع بودن امر حضرت زهرا (سلام الله علیها) بر ائمّه (علیهم السّلام)
- حضرت زهرا (سلام الله علیها) مهمترین دارایی امیر المؤمنین (علیه السّلام)
- بیتفاوتی بنی هاشم در ماجرای تشییع حضرت زهرا (سلام الله علیها)
بذل جان و مال و فرزند از طرف صدّیقهی طاهره (سلام الله علیها) در راه امیر المؤمنین (علیه السّلام)
محضر شما عرض کردیم صدّیقهی طاهره (سلام الله علیها) شخصیت بینظیری بود که موارد بینظیر بودن آن بسیار زیاد است و یک طوری خلاف قاعده محسوب میشود. رسول خدا ایشان را معرّفی کرد تا بتواند نقشآفرینی بکند و علی رغم آن همه فضائل حیرت انگیز خود، حضرت خود را در راه دفاع از امیر المؤمنین (علیه السّلام) خرج کرد و بلکه همهی وجود خود را، هم فرزند خود را، هم اموال خود را، هم بدن مبارک خود را.
روایت حضرت زهرا (سلام الله علیها) در مورد امام و عمل کردن حضرت به این روایت
حضرت یک روایتی هم دارد که انصافاً خود ایشان خوب به آن عمل کردند و آن هم این است که فرمود: مثل امام مثل کعبه است که باید به سمت آن بروی و به دور آن بگردی و سیرهی خود صدّیقهی طاهره (سلام الله علیها) این را نشان میدهد. هم روایت از صدّیقهی طاهره (سلام الله علیها) است و هم عمل طبق روایت است.
فضیلت قرآنی حضرت زهرا (سلام الله علیها)
حرف زیاد میشود زد ولی صدّیقهی طاهره (سلام الله علیها) یک فضیلتی قرآنی دارند، من قدیمها چهار پنج سال پیش بحث کردم و شاید صوت آن موجود است ولی دوست دارم برای اینکه امام زمان (ارواحناه له الفداء) به ما نگاه بکند؛ به این نیّت که مجلسی برای بیبی (سلام الله علیها) گرفته نشد که کسی فضائل ایشان را بیان بکند، ما هم اصلاً کسی نیستیم که بخواهیم راجع به ایشان حرف بزنیم، خدا مدح ایشان را در قرآن بیان فرموده است، میخواهم آن مدح را در محضر شما تقدیم بکنم که إنشاءالله شنیدن آن ثواب باشد.
علّت بیان نشدن جزئیات در قرآن
قرآن کریم اصلاً اهل بیان جزئیات نیست. قصّههای قرآن از لحاظ قصّهگویی نمرهی بالایی نمیگیرد. چرا؟ برای اینکه قرار نیست قصّه بگوید، هدف قرآن قصّهگویی نیست. هدف قرآن هدایت است. بنابراین قصّههای قرآن نه زمان دارد، نه مکان دارد. قصّههای این دنیایی یک روز؛ کدام روز؟ یکی؛ که چه کسی؟ اینطور بحث میکند. مطالب قرآن جزئیات ندارد، بلکه اگر جایی هم اصرار بکنند و جزئیات را بپرسند، قرآن جواب نمیدهد؛ مثلاً مردم شک میکنند آن کسانی که با آن سگ وارد غار شدند چند نفر بودند و اصحاب کهف شدند. پنج تا بودند، سه تا بودند، هفت تا بودند. قرآن میگوید: اینها همینطور بیدلیل عدد از خود گفتند. باز هم نمیگوید چند نفر بودند. چرا نمیگوید؟ چون حالا پنج نفر بودند یا هفت نفر بودند مگر مهم بود؟ چه چیزی در قصّهی اصحاب کهف مهم است؟ این است که عدّهای در زمینی نتوانستند خدا را عبادت بکنند، هجرت کردند. این مهم است. یکی یا هفت تا مهم است؟ نه. لذا با اینکه میگوید: مردم سؤال دارند، جواب آنها را نمیدهد.
کلید جدّی در فهم معارف قرآن کریم
این را که دارم عرض میکنم برای دوستانی که اهل مطالعهی قرآن هستند، یک کلید جدّی در فهم معارف قرآن کریم است. بعضی جاها، حتّی بعضی از بزرگان ما به این نکته توجّه نکردند، مدام برداشتند ذیل آیات قصّههای بنی اسرائیل اضافه کردند. قرآن اگر میخواست بلد بود جزئیات بگوید، اسم مادر موسی فلان بود. خوب شما چه کار دارید، اگر میخواست میگفت؛ این مقدّمه، به بحث من ربط دارد که میخواهم فضیلت بینظیری از صدّیقهی طاهره (سلام الله علیها) بیان بکنم؛ البتّه عرض کردم قدیمها گفتم ولی امشب دوست داشتم فضیلت بگویم و قرآنی هم باشد و به بحث ازدواجی هم که ما شروع کردیم ربط داشته باشد.
شرط بیان جزئیات در وقایع
یک مقدّمهای دارم عرض میکنم که خود این مقدّمه خیلی بحث مهمّی است. قرآن کریم به دنبال جزئیات قصّهگویی نیست. بنابراین بنده اینطور میفهمم که قصّه گفتن با این جزئیات روی منبر خوب نیست، چون قرآن این کار را نکرده است. آن جزئیاتی مفید است که در هدایت اثر دارد که در عبرت اثر دارد که در فهم و معرفت اثر دارد و الّا یک کسی بود، فلانجا بود، چه کاره بود، چه کار میکرد. وقت را پر میکند از لحاظ داستاننویسی -اگر کار کرده باشید، یک وقتهایی بنده هم سؤال میکردم- نمره دارد، بخواهی ببری یک جایی سناریویی نمیدانم قصّهای چیزی بدهی آنها جزئیات را از تو میخواهند ولی قرآن به این پایبند نیست. قرآن یک کتاب هدایت است، نه کتاب قصّه. لذا حتّی آنجا که میداند مردم سؤال دارند، جزئیات این قصّه را نمیگوید.
شیوهی بیان قصّههای قرآنی در قرآن
مثلاً در سورهی طه میفرماید که: موسی با اهل خود داشتند میرفتند، چه شد، گم شدند یا نشدند، نمیگوید. نوری از دور دید یا ندید، نمیگوید. میگوید: گفت: بروم از آنجا نوری بیاورم یا سؤالی بپرسم. موسی با زن و فرزند خود آمده بود، خواهر خانم او هم به دنبال موسی بود یا نبود؟ چه کسانی بودند، چند نفر بودند؟ نمیگوید. بعد میگوید: به آنجا رفت، خطاب آمد که: «إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً»[۱] اصلاً کلاً زن و فرزند حضرت موسی در داستان فراموش میشود. قصّه را ناتمام رها میکند چون محور حضرت موسی است که به پیغمبری رسیده است، باقی را کنار میگذارد. اکثر قصّههای قرآن را نگاه بکنید همینطور است. نه زمان دارد… ماجرای موسی و خضر در چه زمانی؟ صبح بود یا شب؟ در چه مکانی؟ حتّی قرآن اسم خضر را هم نمیگوید. میگوید: «عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَیْناهُ رَحْمَهً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ»[۲] چرا؟ چون اسم او در این مسئله مهم نیست.
علّت بیان جزئیات در قرآن
چرا این خیلی نکتهی مهمّی است؟ برای اینکه اگر جایی در قرآن دیدید، جزئیات گفته است، بفهمید که حتماً مهم است. مثلاً میگوید: در مورد یونس «إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ»[۳] یونس نفرین کرده بود یا نکرده بود؟ نمیگوید. به اندازهی کافی منتظر شد یا نشد؟ نمیگوید. چه شد که از قوم خود قهر کرد؟ نمیگوید. فقط میگوید: با خشم جدا شد. «إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ» سمت یک کشتی پُری…
علّت بیان کلمهی مشحون در ماجرای حضرت یونس (علیه السّلام)
این پُر را برای چه گفتی؟ بگو: «اذ ابق الی الفلک» شما که اصلاً جزئیات نمیگویی، یک دفعه اینجا برای چه مشحون گفتی؟ اگر این نکتهای را که عرض کردم کسی دقّت بکند انصافاً کلید فهم معارف قرآن است، یکی از کلیدها است. میگوید: قرآن برای این پُر یک برنامهای داشت که گفت و الّا نمیگفت. اصلاً قرآن جزئیات نمیگوید. کلّ قصّهی حضرت یونس (علیه السّلام) را در یک خط گفته است، یک کلمهی آن پُر است. برای چه؟ میگوید: «فَساهَمَ فَکانَ مِنَ الْمُدْحَضینَ»[۴] قرعه کشیدند، این جزء غرق شدهها شد. چرا پُر گفت؟ چون در این برنامه تربیت حضرت یونس (علیه السّلام) مطرح بود، اگر حضرت یونس (علیه السّلام) در یک قایق دو نفره میرفت، میشد نفر سوم؛ بعد قرار بود یک نفر را به داخل آب بیندازند، قرعه میکشیدند، یک سوم یا ۳۳ درصد احتمال داشت یونس برود. امّا در یک کشتی پر هشتصد نفره، هزار نفره یونس (علیه السّلام) میشد یک هزارم، احتمال آن پایین بود؛ وقتی قرعه به نام او افتاد، میفهمد که من را میخواست در آب بیندازد. چون میخواهد یونس را تربیت بکند، او را به داخل یک کشتی پُر میبرد که فکر نکن که آقا دیگر معلوم است از سه نفر قرعه بکشید، یکی از آنها ما هستیم. میخواهم بگویم قرآن کریم اگر لفظی، صفتی، قیدی به کار میبرد حتماً در اصل مسئله و هدایت اثر دارد. حالا این را در آیات امتحان بکنید ببینید کجاها جزئیات گفته است، روی آن دقیق بشود.
بیان نشدن نام افراد در قرآن
یکی از جاهایی که جزئیات گفته است، عجیب است این است قرآن خیلی دأب این را ندارد اسم افراد را ببرد؛ از کلّ اصحاب پیغمبر فقط اسم یک نفر در قرآن آمده است، آن هم زید است، پسر خواندهی ایشان است. مثلاً آن طرف که با پیغمبر در غار رفته است، «إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذینَ کَفَرُوا ثانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُما فِی الْغارِ إِذْ یَقُولُ لِصاحِبِهِ»[۵] اصلاً اسمی از او نمیبرد. در فضایل هم نمیگوید، در رذایل هم نمیگوید، اسم نمیگوید. دیگر اصلاً نمیگوید فلانی پسر فلانی. ابراهیم بن فلان، موسی بن فلان. بگردید ببینید چند تا ابن در قرآن پیدا میکنید.
تکرار نام عیسی بن مریم در قرآن
بیش از ۲۰ بار میگوید: عیسی بن مریم. عجب این عیسی بن مریم اینجا مریم یک چیزی دارد که مدام تکرار میشود. یک بار خدا در یک آیهای بگوید: عیسی بن مریم فهمیدیم دیگر. بقیهی جاها عیسی بگو، ما میفهمیم منظور شما چه کسی است. جستجو بکنید بیست و چند دفعه میگوید: عیسی بن مریم.
بیان اوصاف پیامبری حضرت عیسی (علیه السّلام) از زبان ایشان
بنده با این نکتهای که عرض کردم وقتی میخواهم قرآن را مطالعه بکنم میگویم: خداوند میخواهد راجع به این مریم یک حرفهایی بزند. مدام تکرار میکند عیسی بن مریم. چرا داری تکرار میکنی؟ شما که اصلاً جزئیات را نمیگویی. یک فایلی باز میکنم مریم نسبت به عیسی چه کاره است که این عیسی بن مریم، عیسی بن مریم میگوید؟ «إِنَّمَا الْمَسیحُ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ کَلِمَتُهُ»[۶] میروم آیات حضرت مریم (سلام الله علیها) را نگاه میکنم. میبینم حضرت عیسی (علیه السّلام) میآید بین مردم از نبوّت خود میگوید، همانجا که رضیع دو سه روزه است. چه میفرماید: «إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ»[۷] من بندهی خدا هستم. «آتانِیَ الْکِتابَ» به من انجیل داده است، پیغمبر هستم. «وَ جَعَلَنی نَبِیًّا» پیغمبر هستم. «وَ جَعَلَنی مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ» هر جا بروم برکت میآورم، خوب این اوصاف پیغمبری ایشان است.
دستور خداوند به حضرت عیسی (علیه السّلام) در مورد مادر خود
خدا به من پیغمبر که معجزات داد و در گهواره حرف میزنم، یک دستوری داده است «وَ أَوْصانی بِالصَّلاهِ وَ الزَّکاهِ ما دُمْتُ حَیًّا» اقتصاد و عبادت را هم به من دستور داده است «وَ بَرًّا بِوالِدَتی» من عیسی که شیرخوار هستم، پیغمبر هستم میگوید: خدا به من دستور داده است عبادت، اقتصاد به مادر خود خدمت بکنم. من میگویم که بیست و چند بار گفت عیسی بن مریم؛ عیسی به این دنیا آمده است که خادم مادر خود باشد. چرا این را گفت: میتوانست نگوید. نگه میدارم.
آیت بودن حضرت مریم (علیه السّلام)
میروم میبینیم که راجع به حضرت مریم یک حرف عجیبی زده است. خدا میخواست بگوید: من این عیسایی که به شکل معجزه آسا به دنیا آمد را آیت قرار دادم. میخواست بگوید: مادر او آیت قرار دادم. شما بودید چه چیزی میگفتید؟ میگفتی: من عیسی و مریم را آیت قرار دادم. من این را به عربی به شما بگویم «جعلنا عیسی و أمِّه آیه» خیلی هم کوتاه است، میبینید خیلی هم عربی خوبی است. خدا اینطور نگفته است؛ خدایی که جزئیات نمیگوید، اینطور نگفته است، چه فرموده است: «وَ جَعَلْنَا ابْنَ مَرْیَمَ وَ أُمَّهُ آیَهً»[۸] از آن طرف گفته است. به جای اینکه بگوید من عیسی و مادر او را، عیسی و مریم را آیت قرار دادم میگوید: «وَ جَعَلْنَا ابْنَ مَرْیَمَ» قرار دادیم پسر مریم را «وَ أُمَّهُ آیَهً» مادرِ پسر مریم را آیه؛ این چه مدل حرف زدن است. «ابْنَ مَرْیَمَ وَ أُمَّهُ»؛
بیان جزئیات در مورد حضرت مریم (علیه السّلام)
برگردید به آن چیزی که من گفتم؛ محور چه کسی در آن بود؟ «جعلنا عیسی و امه» محور چه کسی بود؟ عیسی. آن کسی که قرآن میگوید چه کسی است؟ «وَ جَعَلْنَا ابْنَ مَرْیَمَ وَ أُمَّهُ» أم که خود مریم است، «ابْنَ مَرْیَمَ» هم پسر مریم است. قرآن از آن طرف میگوید. میگوید: من پسر مریم و آن مادر پسر مریم را آیه قرار دادم. محور چه کسی است؟ خود حضرت مریم است. چرا محور حضرت مریم است؟ پیغمبر اولی العزم داری، مادر او محور است؟ در آیت بودن محور مریم است، نه عیسی. در حالی که عیسی آیه است. عیسی پدر نداشته است و به دنیا آمده است. عیسی معجزه بوده است ولی خدا میفرماید: مادر او آیت است. این را دارم در کنار آنها قرار میدهم. بقیه را مدام نگفتی پسر چه کسی هستند، اینجا میگویی: پسر مریم است. به این دنیا آمدم، به این دنیا آمدی چه کار بکنی؟ آمدم به مادر خود خدمت بکنم. این خانواده آیت خدا هستند. کدام خانواده؟ مریم و اینها. نه عیسی و اینها. این را در کنار هم قرار میدهیم، چرا دارد اینطور حرف میزند؟ «وَ بِکُفْرِهِمْ وَ قَوْلِهِمْ عَلى مَرْیَمَ بُهْتاناً عَظیماً»[۹] کسی که به مریم بهتان بزند، کافر است. عجب! مگر مریم پیغمبر است. بعضی از اهل سنّت گفتند: مریم پیغمبر است. شما جزئیات در قرآن نمیگویی راجع به چه کسی اینقدر جزئیات گفتی؟ مگر حضرت مریم جز انبیاءاست؟ نه. چرا اینقدر جزئیات راجع به او میگویی؟ جلوتر برویم.
نذر مادر حضرت مریم (علیه السّلام) در مورد فرزندش
در آیات سورهی آل عمران میگوید: اصلاً میدانی چیست، یک مادری نذر کرد که من میخواهم فرزند خود را خرج خانهی خدا بکنم. این یک پسری بشود، نوکر خدا بشود. نذر کرد. قرآن میگوید: «إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَکَ ما فی بَطْنی مُحَرَّراً»[۱۰] همسر عمران گفت: خدایا من میخواهم در راه تو یک فرزند خود را آزاد بکنم. یعنی چه؟ یعنی نوکر خانهی خدا بشود. نوکر خانهی خدا آزاد است، بقیه برده هستند. از من بپذیر. وقتی بچّه را به دنیا آورد، گفته که: عجب «إِنِّی وَضَعْتُها أُنْثى»[۱۱] اینکه دختر شد. دختر که نمیشود خادم مسجد بشود. «وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ» خدا میگوید: خود من میدانم چه خبر است.
دعای مادر حضرت مریم (سلام الله علیها) در حقّ فرزند و ذریّهی او
بعد این مادر گفت: «إِنِّی سَمَّیْتُها مَرْیَمَ» اسم او را مریم گذاشتم. «وَ إِنِّی أُعیذُها بِکَ وَ ذُرِّیَّتَها مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ» خدایا من او و ذریّهی او را از پناه شیطان به تو میسپارم -اینها را دقّت بکنید بعداً با اینها کار داریم- خدا هم از او قبول کرد. «فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ»[۱۲] خدا قبول کرد. یعنی چه؟ یعنی مریم و ذریّهی او از دست شیطان آزاد شدند. کلاً حضرت عیسی (علیه السّلام) هم که ازدواج نکرده است، عروج کرده است. ذریّهی مریم یعنی چه کسی؟ حضرت عیسی. خدا هم از او قبول کرد. «وَ أَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً» این یک شاخهی نیکویی هم شد. از این جمع یکی پیغمبر اولی العزم شد.
اعطای طعام بهشتی به حضرت مریم (سلام الله علیها) و ویژگی این طعام
بعد یک دفعه ناگهان -به آن مقدّمهای که گفتم دقّت بکنید- میفرماید: «وَ کَفَّلَها زَکَرِیَّا» عجب! چه ربطی داشت؟ کفیل زکریا شد. این چه ربطی داشت؟ کفیل یعنی یا مربّی یا خادم، کسی که امور او را رتق و فتق میکند. انصافاً چه ربطی داشت؟ این را داشته باشید بعداً معلوم میشود چه ربطی دارد که کفیل چه کسی شد، زکریا شد. هر وقت به سراغ مریم میرفت در مسجد، در آن خانه هر وقت میرفت میدید عجیب است، تعجّب میکرد. خود زکریا پیغمبر است هر بار تعجّب میکند میگفت: «أَنَّى لَکِ هذا» اینها از کجا آمده است؟ او هم میگفت: «قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ» میگفت: از طرف خدا است. چرا تعجّب میکرد؟ چون غذا از بهشت بود، غذای بهشتی تکرار نیست. «کُلَّما دَخَلَ عَلَیْها زَکَرِیَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً» میگفت: «أَنَّى لَکِ هذا» این از کجا آمده است؟ زکریا آلزایمر نداشت. غذای بهشتی هر لحظه با دفعهی قبل فرق میکند، تکراری نمیشود؛ آن وقت هر بار تعجّب میکرد.
درخواست زکریا از خدای متعال در مورد فرزنددار شدن
یک طوری شد که زکریا وقتی این حالات مریم را دید گفت: خدایا یک فرزند هم به ما بده. «رَبِّ هَبْ لی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّهً طَیِّبَهً إِنَّکَ سَمیعُ الدُّعاءِ»[۱۳] ملائکه به او گفتند: خدا یحیی را به تو داده است. او گفت: خدایا من پیر هستم، همسر من که در جوانی نازا بوده است چطور الآن…
لازم بودن عصمت و طهارت برای حضرت مریم
دوباره خدا در وسط آن میفرماید: «إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَهُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلى نِساءِ الْعالَمینَ»[۱۴] باز هم من سؤال میکنم برای چه؟ مریم چه کار قرار است بکند که آیت است، محور است؟ عیسی قرار است به این دنیا بیاید که نوکر مادر خود باشد. هر وقت اسم عیسی میآید میگوید: ابن مریم. یک بار میگفت، ما این را میفهمیدیم. گفتیم قرآن هم جزئیات را نمیگوید. اگر یک پیغمبری باشد، میگویند: معصوم است؛ چرا میگویند: یک نفر معصوم است. برای اینکه بقیه بروند از او پیروی بکنند، اینقدر آدم داریم عصمت اکتسابی دارد، خدا آنها را معرّفی نمیکند. لازم نیست. چه کسی را معرّفی میکنند به عنوان مصطفای مطهّر، برگزیدهی پاک؟ انبیاء و ائمّه را. آیا مریم پیغمبر بوده است؟ نخیر نبوده است. پس برای چه داری اینقدر او را معرّفی میکنی؟ «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ» برای چه؟ مریم قرار است چه کار بکند که طهارت و پاکی و عصمت لازم دارد. این هم جزء آن سؤالهایی است که به آن خواهیم رسید اضافه بکنید.
بیان حیرتآور خداوند در بیان وقایع گذشته به پیامبر (صلوات الله علیه)
بعد میگوید: ای پیغمبر این چیزهایی که دارم به تو میگویم: «ذلِکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحیهِ إِلَیْکَ»[۱۵] اینها از انباء غیبی است که دارم به تو میگویم. بعد لسان آیه حیرتآور عوض میشود. الآن خطاب به پیغمبر ما است. پیغمبر ما اشراف به همهی عالم وجود دارد امّا ادبیات قرآن گاهی اینطور است، یک مسئلهی خیلی ویژهای را که میخواهد بگوید، میگوید: نبودی ببینی که چه خبر شد. از گذشتهها. وقتی خداوند به کوه طور تجلّی کرد، در قرآن میگوید: «ما کُنْتَ بِجانِبِ الْغَرْبِیِّ»[۱۶] نبودی ببینی آنجا چه شد؛ در یک آیه خدا دو بار به پیغمبر میگوید: نبودی ببینی. این عظمت را دارد میگوید.
دعوای بزرگان بنی اسرائیل در مورد کفایت حضرت مریم (علیها سلام)
«ذلِکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحیهِ إِلَیْکَ وَ ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ»[۱۷] نبودی ببینی؛ چه چیزی را ببینی؟ «إِذْ یُلْقُونَ أَقْلامَهُمْ أَیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ» چه داستانی شد برای اینکه همهی انبیای بنی اسرائیل یا بزرگان بنی اسرائیل آمدند قرعهکشی کردند که چه کسی کفیل مریم میشود که خود او قبلاً گفت: کفیل زکریا است. حالا این یعنی چه؟! مربّی حضرت مریم در کودکی کدام پیغمبر میشود یا نوکر او کدام پیغمبر میشود، چه شخصی میشود، چه اهمّیّتی دارد که نبودی ببینی. بعد دوباره میفرماید: «وَ ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ» نبودی ببینی. «إِذْ یَخْتَصِمُونَ» نزدیک بود اینها با همدیگر جنگ بکنند. سر چه چیزی جنگ بکنند؟ که چه کسی کفیل میشود. این مریم چه کسی است که بزرگان انبیاء حاضر هستند سر کفایت او بجنگند؟ کفایت و تربیت مرّبی یا نوکری مریم آمال و آرزوی انبیای الهی میشود، در نهایت هیچ یک از اینها کوتاه نمیآیند، انبیاء خیلی زاهد هستند، این یکی را کوتاه نمیآیند. قرعه میکشند، نزدیک بود دعوا بکنند. این میگفت: من باید کفیل بشوم، آن یکی میگفت: من باید کفیل بشوم.
معجزه بودن امور پزشکی در زمان حضرت عیسی (علیه السّلام)
انبیاء به دنبال امور مادی نمیروند. این یک معنویتی دارد. مریم یک کسی است که نوکری او یا مرّبی او شدن، معلّمی که با معلّم دیگر میجنگد که معلّم یک نفر بشوند. ماجرا چیست؟ ماجرا این است که به حکمت الهی، به علم الهی شاید از این جهت که زمان حضرت عیسی (سلام الله علیه) اعجاز امور پزشکی بوده است. مثل زمان رسول الله که ادبیات بوده است. احتمالاً اگر کسی الآن بخواهد معجزهای بیاورد یک چیزی در فضای مجازی و این تیپی بیاورد. عرف آن زمان را میخواهند همراه بکنند یا این بود یا حکمت الهی. هر چه بوده است، من ادّعا نمیکنم لزوماً این بوده است. باید عیسی (علیه السّلام) بدون پدر به دنیا میآمد.
قابل درک و قبول نبودن نحوهی تولّد حضرت عیسی (سلام الله علیها)
الآن که تجربهی حضرت مریم است شما بروید ده سال سفر برگردید، ببینید دو تا بچّهی اضافی در خانهی شما است. میگویید: اینها چه کسانی هستند. میگوید: اینها را حضرت جبرائیل آوردند؛ با اینکه تجربه است، احدی قبول نمیکند. حق بدهید بنی اسرائیل هم قبول نکنند. تازه بگویید تجربهی آن وجود دارد، آیهی قرآن داریم. هیچ کسی قبول نمیکند. قرار بود عیسی (سلام الله علیه) با اعجاز، بدون پدر به دنیا بیاید. هر کسی جز مریم مادر او میشد (معاذالله) عیسی (سلام الله علیه) را به عنوان حلال زاده کسی قبول نمیکرد لذا نمیتوانست نبی باشد یا میگفتند این را از یکجا دزدیدی یا از یک جا پیدا کردی یا (معاذالله) حرام زاده است. خود ما هم که بچّه مذهبی هستیم، همین را میگفتیم. در آن روزگار فقط یک نفر میتوانست این کار را بکند چه کسی است؟ مریم است. اتّفاقاً آن موقع هم ناصبیها دشنام دادند. «قَدْ جِئْتِ شَیْئاً فَرِیًّا * … ما کانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ وَ ما کانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا»[۱۸] پدر و مادر تو اهل این کارها نبودند.
حضرت مریم مصحّح نبوّت حضرت عیسی (سلام الله علیه)
قرآن جواب آنها را داد چه گفت؟ «وَ بِکُفْرِهِمْ وَ قَوْلِهِمْ عَلى مَرْیَمَ بُهْتاناً عَظیماً»[۱۹] گفت: کسی که مریم را رد بکند، کافر است. تنها کسی که میتوانست کاری بکند که عیسی (سلام الله علیه) حلال زاده باشد، وجود مریم بود که هم اعجاز باشد، هم عیسی حلالزاده باشد. جز مریم هر کسی ادّعا میکرد من با کسی نبودم، جبرائیل او را نازل کرده است کسی قبول نمیکرد یعنی چه؟ یعنی او را باور نمیکرد، یعنی نبوّت او را هم قبول نمیکردند حرام زاده که نمیتواند نبی باشد. از آنجایی که مصحّح ولادت صحیح حضرت عیسی، مریم است؛ حضرت مریم حجّت خدا بر عیسی است. تا او را نپذیری، کسی عیسی را نمیپذیرد. اگر مریم را نپذیری، عیسی را نخواهی پذیرفت. چون مقدّمه، او حجّت است.
علّت بیان عصمت حضرت مریم در قرآن
حالا کدام یک از آنها اوّل آیت هستند؟ مریم آیت است. لذا آنجا میگوید: «وَ جَعَلْنَا ابْنَ مَرْیَمَ وَ أُمَّهُ»[۲۰] همهی این داستانها را که خیلی خلاصه کردم، دو ساعت بحث را خلاصه کردم همهی اینها برای چیست؟ «فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ أَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً»[۲۱] چون یک شاخهی نیکویی از مریم قرار است به وجود بیاید، یعنی عیسی؛ و چون این مریم عصمت دارد، او را پذیرفتند، لذا عصمت او را بیان کردند و چون همهی عظمت مریم این مادری است، حجّت بودن او است که به عنوان مادری او است. فرمود: «إِنِّی أُعیذُها بِکَ وَ ذُرِّیَّتَها مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ»[۲۲] مادر او گفت: خدایا این و فرزند او را از شیطان رجیم دور بکن. برای اینکه کسی مصحّح یک نبی مثل عیسی بشود، باید این همه مقام داشته باشد اگر کسی این جایگاه را داشته باشد برای نوکری او باید چه کار کرد؟ باید سر و دست شکست.
رعایت شدن کفویّت در مورد حضرت زهرا (سلام الله علیها) و حضرت مریم در طول تاریخ
با این حال در آن روزگار برای نوکری مریم سر و دست شکستند ولی احدی از آن انبیاء لایق شوهری مریم نبودند. بروید بررسی بکنید نوکر که هیچ، اگر کفیل به معنای مربّی باشد، معلّم بر دانش آموز ولایت دارد. ولی ولایت او خیلی پایینتر از ولایت شوهر به همسر است. لذا در مورد دو نفر در تاریخ کفویّت رعایت شده است. زینب کبری عرض کردیم بچّههای همسران دیگر شوهر او هم در کربلا شهید شدند. کفویّت مورد دو نفر در تاریخ به صورت تامّ و تمام رعایت شده است. یکی مریم کبری است که کسی پیدا نشد با او ازدواج بکند. برای شوهری که دیگر حتماً با همدیگر دوئل میکردند. قرآن میگوید اینها اگر انبیاء بودند یا بزرگان بنی اسرائیل برای نوکری مریم «إِذْ یَخْتَصِمُونَ»[۲۳] حاضر بودند بجنگند، این موقعیت را از دست ندهند. اگر میگفتند: یک نفر قرار است شوهر مریم بشود لابد دوئل میکردند. چرا؟ چون ولایت شوهر متفاوت از ولایت مربّی است.
بیان عظمت حضرت زهرا (سلام الله علیها) در یاوری عیسی (علیه السّلام) در قیام امام زمان (علیه السّلام)
برگردید حالا همهی این ماجرا برای چیست؟ برای این است که عیسی (سلام الله علیه) میخواهد به دنیا بیاید. شیعه و سنی… البانی وهابی میگوید: وقتی مهدی فاطمه (سلام الله علیه) تشریف میآورد، این روایت را البانی محدّث برجستهی اهل سنّت از این وهابیها قبول دارد، ما هم که قبول داریم. همهی این داستانهای مریم برای یک عیسی بود؛ در روایت میگوید: وقتی حضرت مهدی (سلام الله علیه) تشریف میآورند، عیسی (علیه السّلام) یکی از نوکران او است. اگر برای آن عیسی این مادر اینقدر اهمّیّت داشت، برای مادرِ مهدی (سلام الله علیها)، هادی (سلام الله علیها)، جواد (سلام الله علیها) و بقیه اگر برای یک دانه از اینها این همه ماجرا وجود دارد، برای ۱۱ نفر از اینها چه؟!
زهرا (سلام الله علیها) مصحّح امامت امیر المؤمنین (علیه السّلام)
عرض کردیم مریم مصحّح نبوّت عیسی است، زهرا (سلام الله علیها) -این شبها بحث میکردیم- مصحّح امامت امیر المؤمنین (علیه السّلام) است. به یاد شما است شب اوّل عرض کردم که همهی بزرگان آمدند خواستگاری کردند. چون اگر برای نوکری مریم دعوا است، ببینید برای شوهری فاطمه چه دعوایی است؟!
افتخار امیر المؤمنین (علیه السّلام) به همسری حضرت زهرا (سلام الله علیها)
این است که امیر المؤمنین (علیه السّلام) فرمود: من در بین اوصاف خود، دو صفت را بیشتر از دیگر صفتهای خود دوست دارم. یکی نفس الرّسول و دیگری زوج البتول. شوهر فاطمه یعنی ولیّ فاطمه. برای نوکری مریم که خادم فاطمه است که همهی این داستانها برای این است که یک عیسی بیاید -سلام خدا بر او- که یک نوکر مهدی فاطمه است، این همه آیه داریم؛ به یاد دارید شب اوّل یا شب دوم عرض کردم که امیر المؤمنین (علیه السّلام) به امام حسن عرض کرد: «فَأَمَّا أَخُوکَ الْحُسَیْنُ فَهُوَ ابْنُ أُمِّکِ»[۲۴] مادر این خانواده استثنایی است. «فَأَمَّا أَخُوکَ الْحُسَیْنُ فَهُوَ ابْنُ أُمِّکِ» حسین پسر فاطمه است. چیزی دیگر هم به تو اضافه نمیگویم، این کافی است دیگر. اگر برای نوکری مریم جنگ است، ببینید چرا باید آن خلیفهی دوم میگفت: اگر همهی نعمتهای عالم را به من بدهند، حاضر هستم بدهم یکی از چند نعمتی که علی دارد را به من بدهد؛ مهمترین آن این است که او شوهر فاطمه است.
حجّت بودن حضرت زهرا (سلام الله علیها) بر ائمّه (علیهم السّلام)
به یاد دارید در این شبها عرض کردم که اگر میخواستند تهمت به امیر المؤمنین (علیه السّلام) بزنند، تهمت بر سر چه چیزی میزدند؟ خیانت به این ازدواج. چون این شوهری فقط یک شوهری نیست، شوهری است که انبیاء حاضر هستند خود را برای رسیدن به آن بکشند-پایینتر از آن بلکه- امیر المؤمنین (علیه السّلام) فقط شوهر فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) نیست، این روزها عزادار هستیم که کشته شد، امام او امیر المؤمنین (علیه السّلام) است و ولایت امام بر مأموم قابل قیاس بر ولایت شوهر بر همسر هم نیست. این آیات فضایل مریم نیست، این آیات گوشهای از فضایل صدّیقهی طاهره (سلام الله علیها) است. یکی از معانی اینکه فاطمهی زهرا (سلام الله علیه) «حجه الله علی الحجج» است این است که همانطور که مریم حجّت و آیه بود، برای اینکه مصحّح نبوّت حضرت عیسی (علیه السّلام) بود، صدّیقهی طاهره (سلام الله علیها) مصحّح امامت امیر المؤمنین (علیه السّلام) است. یعنی آغاز امامت و قبلاً عرض کردیم یکی از معانی حجّت این است که افاضه بکند، این را قبلاً عرض کردم تکرار میکنم.
افاضهی هزار باب علم نبوی به امیر المؤمنین (علیه السّلام)
پیش امام صادق (علیه السّلام) آمد گفت: آقا شنیدم امیر المؤمنین (علیه السّلام) آخرین عمر شریف پیغمبر (صلوات الله علیه) محضر ایشان را درک کرد، از هر باب، هزار باب علم پیغمبر به ایشان افاضه کرد؛ یعنی یک میلیون باب علم یعنی دریای علم. آخرین افاضهی پیغمبر بالاترین افاضهی پیغمبر است. آقا از این علم بالاتر هم میشود تصوّر کرد یا نه؟ خاتم انبیاء که نهایت عالم وجود است، آخرین بار افاضه کرده است. حضرت صادق (علیه السّلام) فرمود: بله نزد ما موجود است و ما عرض کردیم آخرین روزهای صدّیقهی طاهره (سلام الله علیها) امیر المؤمنین (صلوات الله علیه) –دارم عرض خود را تکمیل میکنم- مینشست فرمایشات او را یادداشت میکرد. اسم آن را مصحف فاطمه گذاشتند.
مصحف فاطمه بالاترین علم نزد ائمّه (علیهم السّلام)
ابوبصیر است، شاگرد درجهی یک است، فقیه است. به امام صادق -این روایت معتبر است- میگوید: بالاترین علم منضبوط شما، آن دریای علم است که امیر المؤمنین (علیه السّلام) آخرین بار از پیغمبر گرفت؟ فرمود: «عِنْدَنَا لَمُصْحَفَ فَاطِمَهَ»[۲۵] مصحف فاطمه نزد ما است، از آن برتر است. این یعنی «حجه الله علی الحجج». خیال نکنید یک نفر اشتباهی به شما میگوید آن روایت امام عسکری (علیه السّلام) صحیح السّند نیست. راست میگویند. «وَ جَدَّتُنَا فَاطِمَه حُجه اللّه عَلینا»[۲۶] این صحیحه نیست. سند ندارد. معتبر نیست. امّا مفهوم درست است چون با بقیه همخوانی دارد.
مصحف فاطمه علامت امامت ائمّه (علیهم السّلام)
نزد امام صادق آمد گفت: فلانی از بچّههای امام حسن ادّعای امامت کرده است؟ گفت: دروغ میگوید. بگویید: «وَ لْیُخْرِجُوا مُصْحَفَ فَاطِمَهَ»[۲۷] اگر امام است، مصحف فاطمه را بیاورد. علامت امامت ما مصحف فاطمه است. ندارد، بگویید بیاورد. در جایی دیگری فرمود: «فَإِنَّ فِیهِ وَصِیَّهَ فَاطِمَهَ (علیها سلام)» مادر ما به ما وصیت کرده است.
مطاع بودن امر حضرت زهرا (سلام الله علیها) بر ائمّه (علیهم السّلام)
یاللعجب شما تا به حال شنیده بودید برای ائمّه چه کسی وصیت میکند؟ پیغمبر. اینجا امام صادق گفت: بروید ببینید دروغ میگوید او امام نیست، بگویم مصحف فاطمه را بیاورند مادر ما به ما وصیت کرده است. یعنی این «حجه الله علی الحجج». وصیت میکند یعنی چه؟ یعنی امر او مطاع است، ائمّه باید به حرف او گوش بدهند.
حضرت زهرا (سلام الله علیها) مهمترین دارایی امیر المؤمنین (علیه السّلام)
بیجهت نبود اینقدر حسادت کردند. خود را به جای ناصبیهای آن زمان قرار بدهید چه چیزی از امیر المؤمنینی که از او سیلی خوردید، میگیرید؟ مهمترین چیزی که دارد. مهمترین چیزی که دارد جان او نبود، فاطمه بود. دار و ندار او فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) بود، نه جانش. لذا اگر جان او را میگرفتند، دیگر راحت میشد. آنها میدانستند که امیر المؤمنین (علیه السّلام) چه دارد. میدانستند. شما در زیارت امیر المؤمنین (علیه السّلام) میگویید: «السَّلامُ علیکِ یا رُکنِ الأَولیاءِ» یعنی هر کسی در این عالم است، قوام او به امیر المؤمنین (علیه السّلام) است ولی پیغمبر فرمود که رکن، فاطمهی زهرا است. لذا اگر نواصب او را میکشتند، یعنی اشتباه عمل کرده بودند. چون مهمترین چیزی که داشت جان او نبود، وجود مبارک صدّیقهی (سلام الله علیها) اطهر بود. لذا هیچ کسی نمیتواند امشب امیر المؤمنین را درک بکند.
بیتفاوتی بنی هاشم در ماجرای تشییع حضرت زهرا (سلام الله علیها)
ساعاتی شبیه به این موقع یک ساعت قبل و بعد به اصحاب خبر رسید صدّیقهی طاهره (علیه السّلام) از دنیا رفته است. آمدند جمع شدند. امیر المؤمنین (علیه السّلام) جلوی در خانه نشسته بود، حسنین ایستاده بودند گریه میکردند «فَبَکَى النَّاسُ لِبُکَائِهِمَا»[۲۸] مردم هم از گریهی اینها گریه میکردند. گفتند که: خدا به شما خیر بدهید بروید به تأخیر افتاده است. خیلی دلم میسوزد که تا این جمله را گفتند همه رفتند، هیچ کسی نایستاد. ۲۰ متری، ۱۵ متری آن خانه نزدیکان امیر المؤمنین (علیه السّلام) محرم حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود در مراسم او حاضر نبود. بعضی از فامیلهای امیر المؤمنین (علیه السّلام) و حضرت زهرا (سلام الله علیها) در ۱۰، ۱۵ متری آن خانه بودند نفهمیدند، در مجالس شرکت نکردند.
(روضهخوانی)
[۱]– سورهی طه، آیه ۱۲٫
[۲]– سورهی کهف، آیه ۶۵٫
[۳]– سورهی صافات، آیه ۱۴۰٫
[۴]– همان، آیه ۱۴۱٫
[۵]– سورهی توبه، آیه ۴۰٫
[۶]– سورهی نساء، آیه ۱۷۱٫
[۷]– سورهی مریم، آیه ۳۰٫
[۸]– سورهی مؤمنون، آیه ۵۰٫
[۹]– سورهی نساء، آیه ۱۵۶٫
[۱۰]– سورهی آل عمران، آیه ۳۵٫
[۱۱]– همان، آیه ۳۶٫
[۱۲]– همان، آیه ۳۷
[۱۳]– همان، آیه ۳۸٫
[۱۴]– همان، آیه ۳۹٫
[۱۵]– همان، آیه ۴۴٫
[۱۶]– سورهی قصص، آیه ۴۴٫
[۱۷]– همان، آیه ۴۴٫
[۱۸]– سورهی مریم، آیات ۲۷ و ۲۸٫
[۱۹]– سورهی نساء، آیه ۱۵۶٫
[۲۰]– سورهی مؤمنون، آیه ۵۰٫
[۲۱]– سورهی آل عمران، آیه ۳۷٫
[۲۲]– همان، آیه ۳۶٫
[۲۳]– همان، آیه ۴۴٫
[۲۴]– الأمالی (للطوسی)، ص ۸٫
[۲۵]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۱، ص ۲۳۹٫
[۲۶]– عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرک سیده النساء إلى الإمام الجواد، ج۱۱-قسم-۲-فاطمهس، ص ۱۰۳۰٫
[۲۷]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۱، ص ۲۴۱٫
[۲۸]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۴۳، ص ۱۹۲٫
پاسخ دهید