در وسائل الشّیعه داریم فارسها نزد امیر المؤمنین آمدند، گفتند: علی جان! عربها خیلی ما را اذیّت میکنند. مثلاً جنس را در بین خود میگردانند، پنج برابر قیمت به ما میدهند. در خیابان راه میرویم، به ما فحش میدهند. یک جا نشستند غذا بخورند، ما کنار آنها بنشینم، با لگد ما را پرت میکنند. حرف هم بزنیم ما را میکشند و صد نفر میآیند میگویند: ما قاتل هستیم. حضرت اینها را جمع کرد، گفت: ظلم نکنید. فریادها بلند شد -این در وسائل الشّیعهی ما موجود است- بعضی از این کسانی که صدای فریاد آنها بلند شد، جز طرفداران حضرت علی (علیه السّلام) بودند ولی علی جان ما تا جایی که خطوط قرمز نباشد با تو هستیم. خطوط قرمز هم یعنی تمایلات ما، فامیل و خویشاوندان ما، حزب ما، پول ما. فریاد زدند گفتند: «لا والله» ما جلوی فارسها کوتاه نمیآییم.
حضرت میفرماید: تعجّب میکنم، اینها دنبال راه پیغمبران نمیروند «لَا یَقْتَصُّونَ أَثَرَ نَبِیٍّ وَ لَا یَقْتَدُونَ بِعَمَلِ وَصِیٍّ وَ لَا یُؤْمِنُونَ بِغَیْبٍ وَ لَا یَعْفُونَ عَنْ عَیْبٍ»[۱]عفّت ندارد، چون دنبال شهوت خود است، عفّت ندارد. تعلیل میکند. میدانید چرا ما شکست میخوریم؟ نوشته است «لِلأسبابِ الَّتی تَهلِکُ النَّاس» چه چیزی مردم را بدبخت میکند؟ اینکه میداند چه چیزی غلط است ولی انجام میدهد. این را اینجا فرموده است، در خطبهی ۲۳۳ هم فرموده است. خیلی واضح فریاد زده است، اصلاً گریهدار است.
چون بحث این است چه شد که صفین به وجود آمد. بحث صفین اصلاً مانند جمل دینی نیست. نمیگویم ماجرای جمل دینی است، بهانهی دینی دارد. صفین بهانهی دینی هم نداشت، بلکه برهان به خلاف آن بود ولی ۱۳۳ هزار نفر مقابل امیر المؤمنین ایستادند، نماز هم میخواندند. وقتی امیر المؤمنین داشت در صفین پیروز میشد، آنها قرآن بر سر نیزه کردند. چند قرآن در سپاه دشمن باشد خوب است؟ الآن قرآن را پالتویی میکنند در جیب شما جا میشود، قرآنی که برای ۱۴۰۰ سال پیش است، حجیم است. چند قرآن در سپاه معاویه وسط جنگ باشد خوب است؟ رزمندههای ما برای عملیات خط مقدّم میرفتند، چند قرآن به همراه داشتند؟ نهج البلاغهی به این حجیمی را به این اندازه کردند، قرآن زمان امیر المؤمنین اینطور نیست، پانصد قرآن دست سپاه دشمن بود. بدترین خطر آن زمانی است که ما با قرآن بازی کنیم.
یعنی در صفین اصلاً دعوا دینی نیست. دعوا بر سر اینکه سهم ما چه میشود، پول ما چه میشود؟ چطور حکومت را دستهبندی کردی؟ دعوای خوارج قبل از اینکه دینی باشد، قبیلهی مضر و قحطان است. گفتند: معاویه قریشی، علی هم قریشی است، هر کسی که برنده بشود، ما عربهای قحطان که یمنی الاصل هستیم شکست خوردیم، پس سهم ما چه میشود؟ دعوا دین نبود، دعوا بر سر منافع است.
پی نوشت ها
[۱]– نهج البلاغه، ص ۱۲۱.
پاسخ دهید