برای مشاهده و دریافت فایل PDF بسته مستندات این جلسه، اینجا کلیک نمایید.

 

 

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏»

مقدّمه

آیه‌ای که امشب در طلیعه‌ی بحث خودمان به محضرِ همه‌ی عزیزان عرض می‌کنیم آیه چهل و ششم سوره مبارکه سبأ هست، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَهٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى»، ای پیغمبرِ من! به این‌ها بگو که حضرت حق برای شما یک توصیه و موعظه و سفارش دارد و آن هم این است که در راهِ خدا و برای خدا قیام کنید، یک نفر یک نفر، دو نفر دو نفر.

یعنی برای خدا قیام کنید ولی بدونِ غوغا و شلوغ‌کاری، بدونِ جار و جنجال، در آرامش باشد، فکر کنید و برای خدا قیام کنید و از تنهایی نهراسید.

موضوعِ «قیام» اینجا در این آیه چیست؟«ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّهٍ»، بعد در موردِ این رسولِ من فکر کنید، چهل سال با او همشهری بودید، چقدر از او خدمات دیدید، آقایی دیدید، بزرگواری دیدی، آیا جای دارد که بعضی از مشرکان به او نستجیربالله نسبتِ مجنون بودن و جن‌زده بودن بدهند؟

«إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذَابٍ شَدِیدٍ» او تنها یک انذاردهنده و بیم‌دهنده است که شما را از عذابِ شدید نجات بدهد.

تفسیرِ امام باقر علیه السلام درباره آیه ۴۶ سوره سبأ

آیه بصورتِ عام هم در دفاع از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است و هم تشویقِ مؤمنان بدونِ اینکه لزوماً همه با آن‌ها همراهی کنند در راهِ خدا قیام کنید، حال اینکه در راه خدا قیام کنید، نهی از منکر کنید، امر به معروف کنید، با ربا مبارزه کنید، به فقرا کمک کنید، هر قیامِ کوچکی را شامل می‌شود، ولی اگر بخواهیم در این آیه تأمل کنیم، کمااینکه خودِ آیه هم درواقع درباره‌ی قیام برای دفاع از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، امام باقر صلوات الله علیه در موردِ این آیه می‌فرمایند: «إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَلاَیَهِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ هِیَ اَلْوَاحِدَهُ اَلَّتِی قَالَ اَللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَهٍ»[۱].

به عبارتی این «ولایت» می‌تواند نقطه‌ی شروع است و هم مصداقِ أتَمّ «قیام» است، اگر انسان برای نهی از منکرهای کوچک‌تر هم قیام کند خیلی خوب است ولی کدام نهی از منکر و امر به معروف بهتر از امرِ به ولایتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه است؟

درواقع سرحلقه و فرمانده و قطبِ مدافعانِ ولایتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه شهیده‌ی راه خدا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هستند، منتها ما چون امشب از بانوانِ بزرگوارِ غیرِ معصوم سخن می‌گوییم احتراماً امشب نامی از ایشان نمی‌برم و ان شاء الله یک شبِ دیگری به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌پردازیم، شأنِ ایشان أجل از این است که در کنارِ دیگران قرار بگیرد.

سلام امام صادق علیه السلام بر یاورانِ حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه

وقتی امام صادق صلوات الله علیه در زیارتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه می‌فرمایند: غسل کنید و اینطور به کنارِ قبر مبارکِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه بروید و بعد صلواتی برای حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه با عباراتِ زیبایی بیان می‌کنند، بعد می‌فرمایند اینطور بگویید: «السَّلَامُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ قَامُوا بِأَمْرِکَ»[۲] سلام بر مؤمنینی که در راهِ خدا قیام کردند «وَ وَازَرُوا أَوْلِیَاءَ اللَّهِ» و اولیاء خدا حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را یاری کردند، بعد به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه سلام می‌کنند.

دفاعِ حیرت‌انگیز امّ المؤمنین حضرت امّ سلمه سلام الله علیها از حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه

امشب می‌خواهیم راجع به این عزیزانی صحبت کنیم که در راه خدا قیام کردند، بعد از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آن بانویی که واقعاً حیرت‌انگیز از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه دفاع کردند و هزینه دادند، هم پسرِ خود را به جنگ فرستادند و هم از مواهبِ مادی محروم شدند، یک شب هم به بخشی از فرمایشاتِ ایشان پرداختیم مادرِ ما حضرت امّ المؤمنین حضرت امّ سلمه سلام الله علیها هستند، قبلاً عباراتی را عرض کردیم، امشب هم چند جمله به آن عبارات اضافه می‌کنیم.

وقتی حضرت امّ سلمه سلام الله علیها دیدند که سرانِ جمل در حالِ رفتن به سمتِ بصره هستند و ممکن است جنگِ بزرگی رُخ بدهد با این‌ها صحبت کردند، فرمودند: «و الله ما أستطیع أزعم أن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم خلف یوم قبض خیرا منه»[۳] بخدا اصلاً نمی‌شود باور کرد که شما فکر کنید وقتی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از دنیا رفتند بهتر از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را بعنوانِ خلیفه قرار داده باشند، مگر بهتر از ایشان هم داریم؟ مگر شایسته‌تر از ایشان هم داریم؟ تقوا پیشه کنید، به حبل الله معتصم باشید که حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه است.

گفتگو کردند و نتیجه نگرفتند، بعد حضرت امّ سلمه سلام الله علیها اینطور فرمودند: من دیگر با شما سخنی نمی‌گویم، ظاهراً موعظه فایده‌ای ندارد، من برای آینده‌ی شما و عاقبتِ شما نگران هستم.

بعد یک آیه‌ای در قرآن کریم داریم که می‌فرماید: «وَلَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ»[۴]، خدای متعال ناصرانِ خود را یاری می‌کند. کدام ناصر و یاوری از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه نسبت به خدای متعال ناصرتر است؟

حضرت امّ سلمه سلام الله علیها فرمودند: «و لینصرن الله ابن أبی طالب» من یقین دارم که خدای متعال پسرِ ابوطالب یعنی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را یاری خواهد کرد «و ستعرفین عاقبه ما أقول» و شما هم بعداً به عاقبتِ کارِ خودتان خواهید رسید، من می‌بینم که هم شکست می‌خورید و هم اوضاع خراب می‌شود.

یک زمانی یک نفر به محضرِ ایشان آمد و گفت: مادر جان! من در جنگ جمل دچارِ شک شدم، در نهایت به دلِ من افتاد که از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه دفاع کنم. ایشان فرمودند: بهترین کار را کردی، از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شنیدم: «مَنْ حَارَبَ عَلِیّاً فَقَدْ حَارَبَنِی»[۵] هر کسی با علی بجنگد با من جنگیده است.

کسی که با حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌جنگد یعنی اول باید برود و دوباره شهادتینِ خود را بررسی کند.

یک نفر وجودِ مبارکِ حضرت امّ سلمه سلام الله علیها بودند که شب‌های گذشته هم به ایشان پرداختیم.

«اُمُّ الخَیر سلام الله علیها» سردارِ حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در صفّین

یک نفر هم… من واقعاً خاکسار و بیچاره‌ی شخصیتی بنامِ «اُمُّ الخَیر» هستم، حتّی نامِ مبارکِ ایشان معلوم نیست که چیست، چون کنیه‌ی ایشان «اُمُّ الخَیر» است.

زنان و مردانی در طولِ تاریخ از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه دفاع کرده‌اند، سربازِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه بوده‌اند و نامِ آن‌ها معلوم نیست، ولی تاریخ کلماتِ آن‌ها را ثبت کرده است و قیامت خواهیم دید که زیرِ پرچمِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه هستند.

ان شاء الله خدای متعال به ما هم روزی کند که از فرصت‌های خود استفاده کنیم.

ایشان از آن کسانی بود که وقتی گاهی سپاه معاویه ملعون در جنگ صفّین حمله می‌کرد، بعضی اوقات سپاهِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه بصورتِ مقطعی پیروز بودند و بعضی روزها هم سپاهِ معاویه.

یک روز یک گوشه‌ای از سپاهِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه در حالِ فرار کردن بودند، اوضاع خراب شد، مالک اشتر رحمه الله تعالی علیه یک طرف را کمک کرد تا برگردند و یک طرف هم ظاهراً این بانو کمک کرده‌اند.

یک بانو که در جنگ صفّین حاضر است!

معاویه به حاکمِ کوفه نامه نوشت و گفت: به «اُمُّ الخَیر» بگویید بیاید، خیلی هم ایشان را تحویل گرفتند، علّتِ آن هم این بود که برای اینکه از آن سخنوریِ ایشان استفاده کنند شاید بالاخره با پول دادن او هم یک چیزی به نفعِ این طرف بگوید، یا حدّاقل دیگر بر علیهِ این‌ها صحبت نکند، خلاصه می‌خواستند ایشان را بخرند، معاویه استادِ این کار بود، جناب اُمُّ الخَیر سلام الله علیها را با یک تشریفات و تکریم و غذای خوبی تا شام آوردند، چند روز از ایشان پذیرایی کردند و بعد او را به حضورِ معاویه ملعون بردند.

معاویه گفت: آن روزی که عمّار کشته شد و گوشه‌ای از سپاه فرار کردند، کلامِ تو چه بود؟

اُمُّ الخَیر سلام الله علیها فرمود: من آن لحظه بِلارَویّه (یعنی فکر نشده) یک چیزی گفتم، اصلاً هم در خاطر ندارم، بعداً هم نگفتم… مسلّماً جناب اُمُّ الخَیر سلام الله علیها احتیاط می‌کردند، بعد از اینکه حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه به شهادت رسیده‌اند و معاویه حاکم شده است و قدرتمند است و اگر یک کلمه حرف می‌زد ایشان را می‌کشتند، برای همین فرمودند: در خاطر ندارم.

معاویه به یارانِ خود گفت: کدامیک از شما سخنانِ او را در یاد دارید؟ یکی از یارانِ او دست بلند کرد و عبارتِ عجیبی گفت، گفت: من به گونه‌ای که سوره‌ی حمد را حفظ هستم در یاد دارم! او طوری گفته است و جگرِ ما را سوزانده است که انگار در سینه‌ی من حک شده است، اصلاً من الآن تصویرِ آن را در ذهن دارم که روی یک شتری نشسته بود و لباسِ او را در خاطر دارم، (یعنی عمقِ نفوذِ کلامِ او را نشان می‌دهد)، «و هی کالفحل یهدر فی شقشقته»[۶] مثلِ یک شیرمردی که فریادِ او در گلوی او طنین‌انداز است و عالَم را گرفته است فریاد می‌زد: «یا أَیُّهَا اَلنّاسُ اِتَّقُوا رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَهَ اَلسّاعَهِ شَیْءٌ عَظِیمٌ» ای مردم! از خدا بترسید، از زلزله‌ی روز قیامت بترسید که چیزِ عجیبی است، حق روشن شده است، باطل معلوم شده است، وقتی جناب عمّار علیه السلام شهید شدند هم حق روشن شد و هم باطل، به دنبالِ چه چیزی هستید؟ «أ فرارا عن أمیر المؤمنین أم فرارا من الزحف» از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه فرار می‌کنید؟ از ترسِ جنگ و سختیِ جنگ فرار می‌کنید؟ از اسلام روی گردانده‌اید، ارتداد شما را بیچاره کرده است، آیا کلامِ خدای متعال را نشنیده‌اید که «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتّى نَعْلَمَ اَلْمُجاهِدِینَ مِنْکُمْ وَ اَلصّابِرِینَ وَ نَبْلُوَا أَخْبارَکُمْ»[۷]؟ خدای متعال در حالِ آزمایشِ شماست، خدای متعال در حالِ دیدنِ شماست که کدامیک از شما مجاهد هستید و کدامیک از شما صابر هستید، کدامیک از شما فرار می‌کنید و… بعد دست به آسمان گرفت و گفت: خدایا! جمعِ ما را از این حالتِ تفرقه به سمتِ الفت قرار بده، قلوبِ ما را با تقوا هدایت کن، بعد گفت: «هلموا رحمکم الله».

این‌ها را یک مردی در حضورِ امّ الخیر سلام الله علیها تعریف می‌کند که در آنجا بوده است، و دیده است که آن عدّه‌ای که از گوشه‌ی سپاهِ حضرت در حالِ فرار کردن بوده‌اند با سخنانِ امّ الخیر سلام الله علیها برگشته‌اند، اصلاً انگار این وقایع را ضبط کرده است.

گفت: «هلموا رحمکم الله» بندگانِ خدا! بشتابید «إلى الإمام العادل و التّقی الوفی و الصدیق الوصی» به امامِ عدل و باتقوای باوفا و صدیق و وصیِ رسول خدا صلی الله علیه و آله.

بعد در میانِ آن نبرد شروع کرد به تحلیلِ واقعه، «إنها إحن بدریه» این‌ها کینه‌های بدر است، این‌ها دعواهای دوره‌ی جاهلیت را دارند، این‌ها احقادِ اُحُدی است، معاویه می‌خواهد بابتِ کشته شدنِ برادر و دایی و پدربزرگِ خود بدستِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه خونخواهی کند و انتقام بگیرد.

کمااینکه یزید ملعون بالای سرِ مطهّرِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام گفت: «لَیْتَ أَشْیاخِی بِبَدْر شَهِدُوا» ای کاش بزرگانِ ما بودند و می‌دیدند که ما در حالِ انتقام گرفتن هستیم.

معاویه می‌خواهد انتقام بگیرد، بعد رو کرد به سپاه و گفت: «فَقاتِلُوا أَئِمَّهَ اَلْکُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ»[۸]، این‌ها اصلاً به قسم‌ها و وعده‌های خود توجّهی ندارند، «صبرا معشر الأنصار و المهاجرین»… یک کاری کرد که مهاجرین و انصار برگشتند.

اشاره کرد به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه که از این سرِ میدان به آن سرِ میدان می‌رفتند و گفت: «ها هو مفلق الهام و مکسر الأصنام» اوست که سرها را از بدن‌ها جدا می‌کند و بت‌ها را شکسته است، «إذ صلى و الناس مشرکون» وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه نماز می‌خواندند همه مشرک بودند، چون سه سال زودتر از همه اسلام آوردند، «أطاع و الناس مخالفون مرتابون» همه‌ی مردم در شک بودند، او بود که از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اطاعت می‌کرد.

خلاصه کاری کرد که در نهایت معاویه گفت: بس است! خدا می‌داند که این حرف‌ها را گفتی که مرا بکشند، یعنی این‌ها را یک طوری تحریک کردی که این‌ها برگشتند و دوباره جنگ شدّت گرفت و سپاهِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه پیروزِ نظامی شد.

معاویه گفت: اگر من تو را بکشم هیچ حَرَجی بر من نیست، درواقع من یک سردارِ علی را کشته‌ام، تا معاویه ملعون این را گفت جناب امّ الخیر سلام الله علیها فرمودند: هیچ چیزی مرا بیشتر از این شاد نمی‌کند که در راهِ خدا بوسیله‌ی تو کشته بشوم، من سعادتمند بشوم و تو هم شقاوتمند!

این قدرت بسیار حیرت انگیز است.

ما کسانی را می‌بینیم که وقتی جلوی سلاطین می‌آمدند زبان‌های آن‌ها از گفتن بازمی‌ماند و دندان‌قروچه آن‌ها را بیچاره می‌کرد، جناب امّ الخیر سلام الله علیها اینطور نبودند.

رفتارِ معاویه با این نوع بانوان اینطور بود که اگر این‌ها را می‌کشت در تاریخ ثبت می‌شد، و معاویه خیلی دوست داشت که یک شخصِ بردبار جلوه کند، منتها وقتی این‌ها را دعوت می‌کرد و آن‌ها سخنوری می‌کردند و بعد پولی به این‌ها می‌داد، آن‌ها هم نمی‌توانستند نگیرند، چون خودِ نگرفتنِ عطای سلطان جسارت است، این کار را برای این می‌کرد که این‌ها دیگر بر علیهِ او سخنی نگویند. خلاصه بدنبالِ این بود که این طرف و آن طرف فضا را به نفعِ خود تعدیل کند، فلذا به دنبالِ این‌ها می‌گشت، جالب است که کمتر به دنبالِ مردها بود، اصلاً ما کتابی بنامِ «اخبار الوافدات من النساء علی معاویه بن ابی سفیان» داریم، یعنی زن‌هایی که پیشِ معاویه آمده‌اند و سخنوری کرده‌اند.

دفاعِ حیرت‌انگیز «دارمیه‌ حجونیّه سلام الله علیها» از حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه

شخصیتی بنامِ «دارمیه حجونیّه» داریم، وقتی معاویه برای حج آمده بود گفت این شخص را پیدا کنید تا ببینیم آیا او زنده است یا مرده، این شخص در این طرف و آن طرف خیلی حرف می‌زند.

بعد هم چون این بزرگواران در اوجِ فصاحت و بلاغت سخن می‌گفتند… مثلاً شعرِ حافظ را ببینید، اگر مثلاً حافظ یک بیتی بر علیهِ یک نفر بگوید هزار سال باقی می‌ماند. لذا گفت: او را پیدا کنید و ببینید که آیا او زنده است یا مرده.

او را پیدا کردند، معاویه گفت: آیا می‌دانی تو را برای چه صدا کردم؟ جناب دارمیه حجونیّه سلام الله علیها فرمود: «لا یَعْلَمُ الْغَیْبَ إِلَّا اللَّه»[۹] کسی بجز خدای متعال غیب نمی‌داند، معاویه ملعون گفت: تو را صدا کردم که ببینم چرا با من دشمن هستی و با علی دوست؟! چرا در راهِ او خدمت می‌کنی و با من دشمنی؟ مگر من با تو چکار کرده‌ام؟ جناب دارمیه حجونیّه سلام الله علیها فرمود: عفو کن، رها کن، سؤالِ دیگری بپرس، گفت: نه! نمی‌شود. گفت: حال که مرا مجبور می‌کنی صحبت می‌کنم.

چرا من حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را دوست دارم؟ «إِنِّی أَحْبَبْتُ عَلِیّاً عَلَى عَدْلِهِ فِی اَلرَّعِیَّهِ» ایشان عادل بودند «وَ قِسْمَتِهِ بِالسَّوِیَّهِ» ایشان بینِ من و دخترِ خود در تقسیمِ بیت المال فرق نمی‌گذاشت.

«وَ أُبْغِضُکَ عَلَى قِتَالِکَ مَنْ هُوَ أَوْلَى مِنْکَ» برای این با تو دشمن هستم که بر علیهِ امامِ خودت شوریدی، یعنی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه، «وَالَیْتُ عَلِیّاً عَلَى حُبِّهِ لِلْمَسَاکِینِ» من حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را دوست دارم چون ایشان مساکین را دوست داشتند، ما را دوست داشتند، شما چه زمانی ما را آدم حساب کردید؟ «وَ إعطَائِهِ أهلَ السَّبیل»، کسانی که در راه مانده بودند و کسی به این‌ها توجّه نداشت و آشنا و فامیلی نداشتند از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه ناامید نبودند، «فِقهِه فِی الدّین وَ إعظَامِهِ لِأهلِ الدّین» زمانِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه دینداران محترم بودند، نه اینطور مثلِ زمانِ تو که بنی‌امیّه را بر سرِ ما سوار کرده‌ای.

زمانِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه انسانیت، اخلاق و خوبی‌ها حاکم بود.

«ما عَقَدَ لَهُ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مِنَ اَلْوَلاَیَهِ» من از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شنیدم «مَن کُنتُ مَولاه فَعَلی مَولاه». گفتنِ این حرف‌ها خیلی هزینه داشت… «وَ عَادَیْتُکَ عَلَى إرادَتُکَ الدُّنیا» من از تو بیزارم، چون تو دنیادوست هستی، خون‌ریز هستی، تو تفرقه‌افکن هستی.

معاویه یک جسارتِ بدی به او کرد، جناب دارمیه حجونیّه سلام الله علیها فرمودند: این حرف‌ها را در دورانِ جاهلیّت در موردِ مادرِ تو می‌گفتند! یعنی حضرت فاطمه بنت اسد سلام الله علیها کجا و شما کجا؟ شما خانوادگی اینطور بودید! ما که خانواده‌ی شما را می‌شناسیم.

معاویه گفت: آیا علی را دیده بودی و کلامِ او را شنیده بودی؟ فرمود: بلی! ایشان با ما بودند، مثلِ ما بودند، مثلِ تو نبودند که تو در قصر باشی و دستِ ما به تو نرسد، وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه سخن می‌گفتند دل‌ها روشن می‌شد.

معاویه گفت: اگر حاجتی داری بگو، گفت: صد شترِ سرخ‌مو و هزار گوسفند می‌خواهم، معاویه گفت: این همه را برای چه می‌خواهی؟ فرمود: می‌خواهم به صغیر و کبیر پول بدهم تا من هم آدم‌حسابی بشوم! یعنی تو چیزی نداری، تو فقط پول داری، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه خصالِ حمیده داشتند، تو فقط پول و زور داری، معاویه گفت: اگر این‌هایی را که خواستی به تو بدهم من هم همان جایگاهی که علی در ذهنِ تو دارد پیدا می‌کنم؟

جناب دارمیه حجونیّه سلام الله علیها فرمودند: سبحان الله! ما که با پول با حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه معامله نکرده‌ایم!

معاویه گفت: می‌دانی که اگر علی بود حتّی یک مورد از این‌ها که خواستی هم به تو نمی‌داد، جناب دارمیه حجونیّه سلام الله علیها فرمودند: بله! نه اینکه یک مورد هم نمی‌دادند، بلکه یک تار موی پشم پوستِ گوسفندی را هم به من نمی‌دادند، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه مالِ مردم‌خور نبودند که بیت المال را همینطور برای جمع کردنِ اطرافیان خرج کنند!

معاویه ملعون در یک حادثه‌ی شبیه به این گفت: می‌دانی که تو در خونِ همه‌ی کسانی که علی کشته است شریک هستی، تو جزوِ سربازانِ او هستی، می‌دانی که چطور سربازانِ او را تحریک کرده‌ای!

همینکه این را گفت جناب دارمیه حجونیّه سلام الله علیها فرمودند: «أحسَن اللهُ بشَارَتَک»، من خودم را کوچکتر از آن می‌دانستم که سربازِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه باشم، حال که تو اعتراف می‌کنی من سربازِ ایشان هستم، بهتر از این نمی‌شد به من بشارت بدهی!


[۱] الکافی، جلد ۱، صفحه ۴۲۰

[۲] کامل الزیارات، زیارت مطلقه اول حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه

[۳] الجمل، مفید، صفحه ۲۳۸ (و الله ما أستطیع أزعم أن رسول الله ص خلف یوم قبض خیرا منه و لا أحق بهذا الأمر منه فاتقوا الله عباد الله فإنا نأمرکم بتقوی الله و الاعتصام بحبله و الله ولینا و ولیکم. قال فتقاعد کثیر عن طلحه و الزبیر عند سماع هذا الخبر و القول من أم سلمه ثم أنفذت أم سلمه إلی عائشه فقالت لها قد وعظتک فلم تتعظی و قد کنت أعرف رأیک فی عثمان و أنه لو طلب منک شربه من ماء لمنعتیه ثم أنت الیوم تقولین إنه قتل مظلوما و تریدین أن تثیری لقتال أولی الناس بهذا الأمر قدیما و حدیثا فاتقی الله حق تقاته و لا تتعرضی لسخطه فأرسلت إلیها أما ما کنت تعرفنیه من رأی فی عثمان فقد کان و لا أجد مخرجا منه إلا الطلب بدمه و أما علی فإنی آمره برد هذا الأمر شوری بین الناس فإن فعل و إلا ضربت وجهه بالسیف حتی یقضی الله ما هو قاض فأنفذت إلیها أم سلمه أما أنا فغیر واعظه لک من بعد و لا مکلمه لک جهدی و طاقتی و الله إنی لخائفه علیک البوار ثم النار و الله لیخیبن ظنک و لینصرن الله ابن أبی طالب علی من بغی علیه و ستعرفین عاقبه ما أقول و السلام)

[۴] سوره مبارکه حج، آیه ۴۰ (الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ ۗ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا ۗ وَلَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ)

[۵] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۳۶، صفحه ۳۴۶

[۶] بلاغات النساء، جلد ۱ ، صفحه ۵۵ (حدثنی عبد الله بن سعد قال: حدثنا إبراهیم بن عبد الله المقدمی قال: أخبرنا محمد بن الفضل المکی قال: أخبرنا إبراهیم بن محمد الشافعی عن خالد بن الولید المخزومی عن سعد بن حذافه الجمحی و حدثونیه عن العباس بن بکار عن عبید الله بن عمر الغسانی عن الشعبی قال: کتب معاویه إلى والیه بالکوفه أن أوفد علی أم الخیر بنت الحریش بن سراقه البارقیه رحله محموده الصحبه غیر مذمومه العاقبه و اعلم أنی مجازیک بقولها فیک بالخیر خیرا و بالشر شرا فلما ورد علیه الکتاب رکب إلیها فأقرأها إیاه فقالت أم الخیر : أما أنا فغیر زائغه عن طاعه و لا معتله بکذب و لقد کنت أحب لقاء أمیر المؤمنین لأمور تختلج فی صدری تجری مجرى النفس یغلی بها غلی المرجل بحب البلسن یوقد بجزل السمر فلما حملها و أراد مفارقتها قال: یا أم الخیر إن معاویه قد ضمن لی علیه أن یقبل بقولک فی بالخیر خیرا و بالشر شرا فانظری کیف تکونین قالت: یا هذا لا یطمعک و الله برک بی فی تزویقی الباطل و لا یؤنسک معرفتک إیای أن أقول فیک غیر الحق فسارت خیر مسیر فلما قدمت على معاویه أنزلها مع الحرم ثلاثا ثم أذن لها فی الیوم الرابع و جمع لها الناس فدخلت علیه فقالت: السلام علیک یا أمیر المؤمنین فقال و علیک السلام و بالرغم و الله منک دعوتنی بهذا الاسم فقالت: مه یا هذا فإن بدیهه السلطان مدحضه لما یحب علمه قالت: صدقت یا خاله و کیف رأیت مسیرک؟ قالت: لم أزل فی عافیه و سلامه حتى أوفدت إلى ملک جزل و عطاء بذل فأنا فی عیش أنیق عند ملک رفیق فقال معاویه : بحسن نیتی ظفرت بکم و أعنت علیکم قالت: مه یا هذا لک و الله من دحض المقال ما تردی عاقبته قال: لیس لهذا أردناک قالت: إنما أجری فی میدانک إذا أجریت شیئا أجریته فاسأل عما بدا لک قال: کیف کان کلامک یوم قتل عمار بن یاسر ؟ قالت: لم أکن و الله رویته قبل و لا زورته بعد و إنما کانت کلمات نفثهن لسانی حین الصدمه فإن شئت أن أحدث لک مقالا غیر ذلک فعلت قال: لا أشاء ذلک ثم التفت إلى أصحابه فقال: أیکم حفظ کلام أم الخیر ؟ قال رجل من القوم: أنا أحفظه یا أمیر المؤمنین کحفظی سوره الحمد قال: هاته قال: نعم کأنی بها یا أمیر المؤمنین و علیها برد زبیدی کثیف الحاشیه و هی على جمل أرمک و قد أحیط حولها حواء و بیدها سوط منتشر الضفر و هی کالفحل یهدر فی شقشقته تقول« یٰا أَیُّهَا اَلنّٰاسُ اِتَّقُوا رَبَّکُمْ إِنَّ زَلْزَلَهَ اَلسّٰاعَهِ شَیْءٌ عَظِیمٌ » إن الله قد أوضح الحق و أبان الدلیل و نور السبیل و رفع العلم فلم یدعکم فی عمیاء مبهمه و لا سوداء مدلهمه فإلى أین تریدون رحمکم الله أ فرارا عن أمیر المؤمنین أم فرارا من الزحف أم رغبه عن الإسلام أم ارتدادا عن الحق أ ما سمعتم الله عز و جل یقول:« وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتّٰى نَعْلَمَ اَلْمُجٰاهِدِینَ مِنْکُمْ وَ اَلصّٰابِرِینَ وَ نَبْلُوَا أَخْبٰارَکُمْ » ثم رفعت رأسها إلى السماء و هی تقول: اللهم قد عیل الصبر و ضعف الیقین و انتشر الرعب و بیدک یا رب أزمه القلوب فاجمع إلیه الکلمه على التقوى و ألف القلوب على الهدى و اردد الحق إلى أهله هلموا رحمکم الله إلى الإمام العادل و الوصی الوفی و الصدیق الأکبر إنها إحن بدریه و أحقاد جاهلیه و ضغائن أحدیه وثب بها معاویه حین الغفله لیدرک بها ثارات بنی عبد شمس ثم قالت:« فَقٰاتِلُوا أَئِمَّهَ اَلْکُفْرِ إِنَّهُمْ لاٰ أَیْمٰانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ » صبرا معشر الأنصار و المهاجرین قاتلوا على بصیره من ربکم و ثبات من دینکم و کأنی بکم غدا لقد لقیتم أهل الشام کحمر مستنفره لا تدری أین یسلک بها من فجاج الأرض باعوا الآخره بالدنیا و« اِشْتَرَوُا اَلضَّلاٰلَهَ بِالْهُدىٰ » و باعوا البصیره بالعمى« عَمّٰا قَلِیلٍ لَیُصْبِحُنَّ نٰادِمِینَ » حتى تحل بهم الندامه فیطلبون الإقاله انه و الله من ضل عن الحق وقع فی الباطل و من لم یسکن الجنه نزل النار أیها الناس إن الأکیاس استقصروا عمر الدنیا فرفضوها و استبطئوا مده الآخره فسعوا لها و الله أیها الناس لو لا أن تبطل الحقوق و تعطل الحدود و یظهر الظالمون و تقوى کلمه الشیطان لما اخترنا ورود المنایا على خفض العیش و طیبه فإلى أین تریدون رحمکم الله عن ابن عم رسول الله صلّى اللّه علیه و آله و زوج ابنته و أبی ابنیه خلق من طینته و تفرع من نبعته و خصه بسره و جعله باب مدینته و علم المسلمین و أبان ببغضه المنافقین فلم یزل کذلک یؤیده الله عز و جل بمعونته و یمضی على سنن استقامته لا یعرج لراحه الدأب ها هو مفلق الهام و مکسر الأصنام إذ صلى و الناس مشرکون و أطاع و الناس مرتابون فلم یزل کذلک حتى قتل مبارزی بدر و أفنى أهل أحد و فرق جمع هوازن فیا لها من وقائع زرعت فی قلوب قوم نفاقا و رده و شقاقا قد اجتهدت فی القول و بالغت فی النصیحه و بالله التوفیق و علیکم السلام و رحمه الله و برکاته فقال معاویه : و الله یا أم الخیر ما أردت بهذا الکلام إلا قتلی و الله لو قتلتک ما حرجت فی ذلک قالت: و الله ما یسوؤنی یا ابن هند أن یجری الله ذلک على یدی من یسعدنی الله بشقائه قال: هیهات یا کثیره الفضول ما تقولین فی عثمان بن عفان ؟ قالت: و ما عسیت أن أقول فیه استخلفه الناس و هم له کارهون و قتلوه و هم راضون فقال معاویه : إیها یا أم الخیر هذا و الله أصلک الذی تبنین علیه قالت: لکن الله یشهد بما أنزل إلیک أنزله بعلمه و الملائکه یشهدون« وَ کَفىٰ بِاللّٰهِ شَهِیداً » ما أردت لعثمان نقصا و لکن کان سباقا إلى الخیرات و إنه لرفیع الدرجه قال: فما تقولین فی طلحه بن عبید الله قالت: و ما عسى أن أقول فی طلحه اغتیل من مأمنه و أوتی من حیث لم یحذر و قد وعده رسول الله صلّى اللّه علیه و آله الجنه قال: فما تقولین فی الزبیر ؟ قالت: یا هذا لا تدعنی کرجیع الصبیغ یعرک فی المرکن قال: حقا لتقولن ذلک و قد عزمت علیک قالت: و ما عسیت أن أقول فی الزبیر ابن عمه رسول الله صلّى اللّه علیه و آله و حواریه و قد شهد له رسول الله صلّى اللّه علیه و آله الجنه و لقد کان سباقا إلى کل مکرمه فی الإسلام و إنی أسألک بحق الله یا معاویه فإن قریشا تحدث أنک أحلمها فأنا أسألک بأن تسعنی بفضل حلمک و أن تعفینی من هذه المسائل و امض لما شئت من غیرها قال: نعم و کرامه قد أعفیتک و ردها مکرمه إلى بلدها.)

[۷] سوره مبارکه محمد، آیه ۳۱

[۸] سوره مبارکه توبه، آیه ۲۱

[۹] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۳۳ ، صفحه ۲۶۰ (یف، [الطرائف] ، ذَکَرَ اِبْنُ عَبْدِ رَبِّهِ فِی کِتَابِ اَلْعِقْدِ فِی قِصَّهِ دَارَمِیَّهَ اَلْحَجُونِیَّهِ : أَنَّ مُعَاوِیَهَ قَالَ لَهَا أَ تَدْرِینَ لِمَ بَعَثْتُ إِلَیْکِ قَالَتْ لاَ یَعْلَمُ اَلْغَیْبَ إِلاَّ اَللَّهُ قَالَ بَعَثْتُ إِلَیْکِ لِأَسْأَلَکِ عَلاَمَ أَحْبَبْتِ عَلِیّاً وَ أَبْغَضْتِینِی وَ وَالَیْتِهِ وَ عَادَیْتِینِی قَالَتْ لَهُ أَ تُعْفِینِی قَالَ لاَ أُعْفِیکِ قَالَتْ أَمَّا إِذَا أَبَیْتَ فَإِنِّی أَحْبَبْتُ عَلِیّاً عَلَى عَدْلِهِ فِی اَلرَّعِیَّهِ وَ قِسْمَتِهِ بِالسَّوِیَّهِ وَ أُبْغِضُکَ عَلَى قِتَالِکَ مَنْ هُوَ أَوْلَى مِنْکَ بِالْأَمْرِ وَ طَلَبِکَ مَا لَیْسَ لَکَ بِحَقٍّ وَ وَالَیْتُ عَلِیّاً عَلَى مَا عَقَدَ لَهُ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مِنَ اَلْوَلاَیَهِ وَ عَلَى حُبِّهِ لِلْمَسَاکِینِ وَ إِعْظَامِهِ لِأَهْلِ اَلدِّینِ وَ عَادَیْتُکَ عَلَى سَفْکِ اَلدِّمَاءِ وَ جَوْرِکَ فِی اَلْقَضَاءِ وَ حُکْمِکَ بِالْهَوَى .)