در این متن می خوانید:
      1. نکاتی در مورد مسئله‌ی تبلیغ
      2. اهمّیّت متزلزل کردن پیش فرض‌ها در بحث تبلیغ
      3. بی‌اعتنایی صحابه در نقل نکات اصلی
      4. نقش پیش فرض‌ها در نپذیرفتن ولایت
      5. لزوم توجّه به پیش فرض‌های طرف مقابل
      6. داستان روایت حدیث طیر
      7. نظری در مورد حاکم نیشابوری و حدیث طیر
      8. تواتر حدیث طیر
      9. نحوه‌ی برخورد با حاکم نیشابوری در مورد حدیث طیر
      10. دلایل نقل نکردن حدیث طیر
      11. نقش پیش فرض‌ها در بیان احادیث و بررسی آن‌ها
      12. اذعان ذهبی به تواتر حدیث طیر
      13. نظر اهل سنّت نسبت به حدیث طیر
      14. لزوم اطاعت از پیامبر و سرانجام اطاعت نکردن
      15. خاطره‌ای در مورد متزلزل کردن پیش فرض‌های اهل سنّت
      16.  تلاش علّامه‌ی مجلسی در حفظ کتب روایی
      17. دلایت مطابقی و التزامی در بحث ولایت امیر المؤمنین
      18. تفاوت دلالت مطابقی و التزامی
      19. معانی مختلف مولا در زبان عرب
      20. استفاده‌ از دلالت التزامی در بحث ولایت
      21. قرینه‌های رفع شبهه در معنای مولا
      22. ادّعاهای عجیب اهل سنّت در مورد حدیث طیر
      23. توجّه به مخاطب و ادلّه بر امامت امیر المؤمنین

«إِلَهِی ‏أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى، وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى»‏

نکاتی در مورد مسئله‌ی تبلیغ

بعد از بحث راجع به ضرورت تبلیغ مسئله‌ی غدیر، متأسّفانه یکی از مباحثی که کمتر در امر تبلیغ به آن توجّه می‌شود، این است که نکاتی در مسئله‌ی تبلیغ که ریشه‌ی آن مثل فارسی از رساندن است، وجود دارد. فقط این‌که ما مطلب را بدانیم، به این تبلیغ نمی‌گویند. مثل این می‌ماند که شما وقتی می‌خواهید به جایی بروید سخنرانی بکنید یا بحثی را تدریس بکنید، اوّلیّات آن این است که آن‌جایی که می‌روم، این‌ها چه کسانی هستند، چند سال دارند، چه توان فکری دارند، عقاید آن‌ها چیست، پیش زمینه‌های آن‌ها چیست؟ باید این‌ها را مطرح کرد تا بشود تبلیغ کرد. یعنی مهم است، بالاخره همین الآن برای ما روشن است که می‌خواهیم تبلیغ بکنیم، این فضا دانشجویی است، فضا طلبگی است، فضا روستایی است که مثلاً امکانات تکنولوژی و این‌ها کمتر رفته است یا سطح سواد آن‌ها چقدر است. این‌ها لازم است.

Kashani-Ghadir-13940714-ThaqalainSite (2)

اهمّیّت متزلزل کردن پیش فرض‌ها در بحث تبلیغ

از بایسته‌های مهم بحث راجع به ولایت این است که باید بدانیم طرف مقابل ما پیش فرض‌هایی با خود دارد و به این‌ها ایمان دارد و تا احساس نکند آن پیش فرض‌ها متزلزل شده است، اصلاً حرف‌های ما برای او مهم نیست. بلا تشبیه مثل این‌که کسی الآن وارد جمع ما بشود و بگوید (معاذ الله) امیر المؤمنین (صلوات الله علیه) شراب خورده است. اصلاً اگر یک کسی این حرف را بزند، شما نمی‌گویید صبر بکن، من بروم از حاج آقا فلانی بپرسم، می‌آیم می‌گویم. همان‌جا اگر به صورت او نکوبی، او را رها می‌کنی می‌گویی حرف نامربوطی می‌گوید. یعنی این‌طور نیست که در دل شما خلجان اتّفاق بیفتد که نکند این راست می‌گوید. چرا این‌طور است؟ چون در پیش فرض شما امیر المؤمنین امام المتّقین است. به این موضوع ایمان داری. ادلّه‌ای از شخصیت امیر المؤمنین با شما است که اجازه نمی‌دهد (معاذ الله) یک چنین نسبتی به ایشان داده است تاریخ را بپذیرید یا مثلاً فرض بکنید بگویند در فلان دایره المعارف در فلان‌جا گفتند: امیر المؤمنین و زهرای مرضیه هر روز با هم دعوا می‌کردند. آن چیزی که شما از زهرای مرضیه (سلام الله علیه) و امیر المؤمنین (علیه السّلام( دارید، اجازه نمی‌دهد این را بپذیرید. نهایت آن هم، اگر بروی سؤال بکنی می‌گویی آقا یک شخصی یک چنین شبهه‌ای را مطرح کرده است؟ یعنی روی آن برچسب می‌گذاری، یعنی قرار نیست این را بپذیرم، جواب آن چیست؟ حداکثر این است، دوست دارید جواب دندان شکنی، مشت محکمی بر دهان او از نظر علمی بکوبید.

 طرف مقابل ما هم همین‌طور است. مواردی دارد که این‌ها باعث می‌شود روی فهم طرف اثر بگذارد و تبلیغ موفّق وقتی اتّفاق می‌افتد که آن پیش فرض‌ها را خدشه بکند. مثلاً در همان مطلبی که من عرض کردم اگر یک نفر بیاید بگوید ۴۰ طریق به طرق صحیح در شیعه داریم که آن چیز را نسبت به امیر المؤمنین دادند، آن وقت انسان متزلزل می‌شود ولی اگر بگویند یک‌جایی در یک کتابی گفتند، می‌گویید: نه. یعنی باید یک طوری باشد که بتواند تعارض پیدا بکند، با عقاید من درگیر شود و الّا برای من اثری ندارد، یک کسی یک چیزی گفته است، علما هم جواب او را دادند.

Kashani-Ghadir-13940714-ThaqalainSite (1)

بی‌اعتنایی صحابه در نقل نکات اصلی

در بحث امامت هم همین‌طور است؛ طرف مقابل پیش فرض‌هایی دارد. تا وقتی ما سعی نکنیم این پیش فرض‌ها را منهدم بکنیم، اجازه نمی‌دهد مثل شما فکر بکند. حالا نمونه‌هایی عرض می‌کنم. مثلاً در ذهن آقایان این‌طور است که صحابه‌ی پیامبر اکرم که یک خراش روی پوست را نقل نکردند، دیه‌ی آن چقدر است. خوب چرا نقل کردند؟ جزئیات را نقل کردند، چرا نقل کردند؟ نقل کردند که ما به شریعت اسلامی عمل بکنیم. این‌طور می‌گوید. پس این‌ها در حد یک خراش روی پوست که یک خط سفیدی می‌اندازد، آیا دیه دارد یا ندارد، چقدر است؟ بحث کردند، روایت دارند. چطور ممکن این مورد کوچک را نقل کرده باشند، یک چنین مسئله‌ی مهم ویژه‌ای که اکمال و اتمام نعمت و رضایت الهی و یأس کفّار را در پی دارد، این کار را نکرده باشند؟ چطور می‌شود ما مثلاً برای مهمان لیوان و پارچ و بشقاب و سالاد را بگذاریم و غذا نگذاریم. این که نمی‌شود؟ وقتی خراش را نقل کرده است، خوب چطور خود مسئله‌ی اصلی را نقل نکرده است؟

نقش پیش فرض‌ها در نپذیرفتن ولایت

در ضمن یاران پیغمبر شریعت را به ما رساندند. اگر بخواهیم بگوییم این‌ها بعد از پیامبر خیانت نکردند، پس دین را چه کسی به ما رسانده است؟ قرآن به چه شکلی به ما رسید؟ لذا این پیش فرض به او اجازه نمی‌دهد که وقتی شما به او می‌گویید: حدیث غدیر رخ داد، ۱۲۰ هزار نفر بیعت کردند؛ او می‌گوید: صبر کن یعنی ۱۲۰ هزار نفر خیانت کردند؟ پس لابد یا این مسئله نبوده است یا اگر بوده است این‌ها یک چیز دیگری بوده است یا حدّاقل خیلی کوتاه بیاید می‌گوید لابد صحابه یک چیز دیگری فهمیدند. همه که خیانت نمی‌کنند. نمونه‌های آن زیاد است. مثلاً فرض کنید می‌گوید: روایت از رسول خدا داریم که «عَلِیٌّ وَلِیُّ کُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِی»[۱] چون اگر منظور این بود که علی دوست شما است، «بَعْدِی» نداشت. الآن هم دوست است، او را دوست بدارید. امّا اگر «عَلِیٌّ وَلِیُّ کُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِی» خوب فقط بعد از پیغمبر که نباید با امیر المؤمنین دوست بود، این چیز دیگر می‌خواهد بگوید. می‌گوید: نخیر. اگر مسئله‌ی حدیث ولایت بخواهد این‌طور باشد که نمی‌شود. بعد می‌بینید این باعث می‌شود ابن تیمیه می‌آید می‌گوید: این «بَعْدِی» جعلی است. چون اگر «بَعْدِی» وجود داشته باشد، امامت بعد از پیامبر را دارد می‌گوید. در حالی که صحابه کسی دیگر را به عنوان امام انتخاب کردند و ما گفتیم صحابه شریعت را به ما رساندند، قرآن را رساندند. پس این «بَعْدِی» جعلی است. یعنی آن پیش فرض‌هایی او باعث می‌شود که نمی‌تواند با شما هم فکر بشود.

Kashani-Ghadir-13940714-ThaqalainSite (13)

لزوم توجّه به پیش فرض‌های طرف مقابل

لذا در بحث‌های تبلیغی حتماً باید به پیش فرض‌های طرف مقابل توجّه کرد و اوّل باید پیش فرض‌ها را متزلزل کرد و الّا با شما نمی‌آید یا مثلاً فرض بفرمایید حالا می‌خواستم کتاب بیاورم تبرّکاً و تیمّناً از بیان مرحوم میر حامد حسین (رحمه الله علیه) بگویم حالا اشتباهی آوردم از حافظه عرض می‌کنم- محدّث جلیل القدر نشسته است، حدیث طیر را خوانده است که حالا یک مرغی از بهشت آمد یا یک مرغ بریانی برای پیامبر آوردند کی اف سی بود، کنتاکی بود، چه بود، مک دونالد بود، طیر مشوی است؛ یعنی مرغ بریان. حضرت فرمود: خدایا «أحَبِّ خَلقِک إلَیکَ وَ إلَّی‏»[۲] محبوب‌ترین بنده‌ی خود را نزد خودت و من بفرست. خوب محبوب‌ترین… بعد امیر المؤمنین آمد هم‌غذا شد.

داستان روایت حدیث طیر

حالا داستان هم مفصّل است که امیر المؤمنین می‌آید وارد بشود، انس بن مالک او را راه نمی‌دهد. چند بار می‌آید، در نهایت با پای مبارک خود به در می‌کوبد که پیامبر صدا را بشنود. وقتی وارد می‌شود، می‌گوید: علی جان خیلی وقت است که منتظر هستیم. یعنی این را گفتیم که بقیه بفهمند. این نیست که پیغمبر بگوید، «مَن احَبُّ النَّاس الی الله مثلاً» برای پیغمبر هم سؤال باشد. نه، پیغمبر می‌داند چه کسی است، می‌خواهد مردم بفهمند و انس را توبیخ می‌کند و انس می‌گوید: من دوست داشتم از فامیل‌های من باشند، از انصار باشند. خیلی مقام بزرگی است. فکر می‌کرد شانسی است، کارت بازی دارند می‌کنند، قرعه‌کشی است که مثلاً بزند یک دفعه فامیل ما دربیاید که «احب خلق الی الله» بشود. «احب خلق الی الله» یعنی چه؟ خدا کسی را دوست دارد که متبّع پیغمبر است. «احب خلق الی الله» یعنی متبّع‌ترین، تابع‌ترین، پیروترین. یعنی اشرف افراد در زمان پیامبر. یعنی افضل و این به این معنا است که به شما بگویند به شما یک میلیون حقوق بدهیم بیشتر دوست دارید یا هزار تومان؟ می‌گویید: از کودکی دوست داشتم که هزار تومان حقوق بگیرم. این معنی ندارد. این چه ترجیحی است. احب خلق قطعاً باید اشرف و افضل باشد، همه این را می‌فهمند و جز معتزله که از بین رفتند، همه‌ی مسلمین افضل را امام می‌دانند. یعنی امروز هم وهابّی‌ها، هم اشاعره‌ی مصر همه افضل را… خوب امامت تابلو می‌شود. این آقا یک پیش فرضی دارد می‌گویند: آقا بفرمایید.

Kashani-Ghadir-13940714-ThaqalainSite (12)

نظری در مورد حاکم نیشابوری و حدیث طیر

برخوردهایی که با این حدیث شده است جالب است. حاکم نیشابوری محدّث نیست. چرا؟ چون «لَهُ کِتَابٌ افرَدَ فِی طُرُقِ حَدیث الطَّیر» این اگر محدّث بود، راجع به حدیث طیر کتاب نمی‌نوشت. یعنی این‌قدر هم انسان بی‌بصیرت. یک کاره راجع به حدیث طیر کتاب نوشته است. چون معنای حدیث طیر واضح است. چون معنای آن واضح است یک عدّه گفتند: عجب نامردی است، نگاه بکن. نان امام زمان را می‌خورد، چون این حرف، یعنی نوشتن کتابی در طرق حدیث طیر یعنی حدیث طیر متواتر است، چون یک طریق و دو طریق را که کتاب نمی‌کنند. طریق یعنی از فلانی از فلانی از فلانی صحابی از پیغمبر خوب نهایت یک صفحه می‌شود. یک کتاب حتّی گفتند: «لَهُ کَتابٌ ضَخم» ضخیم است.

تواتر حدیث طیر

یعنی یک عدّه طرق داشته است که یک کتاب مفرد شده است، اختصاصاً راجع به این‌که چه افرادی حدیث طیر را نقل کردند. چون وقتی یک دانه باشد می‌گوید شما سند منگوله‌دار دارید؟ آن خانه برای شما است، من می‌گویم بنده هم پشت تاشوی روزنامه دیدم می‌گوید: این خانه برای من است. به دادگاه بروید می‌خندد، می‌گوید او سند رسمی ثبت احوال دارد. یک دانه حدیث است، یک دانه آدم بود می‌گفتند یک کسی گفته است.

Kashani-Ghadir-13940714-ThaqalainSite (11)

نحوه‌ی برخورد با حاکم نیشابوری در مورد حدیث طیر

 وقتی متواتر می‌شود که دیگر نمی‌شود این را کاری کرد. اوّل شروع می‌کنند به حمله کردن به کسانی که راجع به حدیث طیر اصلاً مطلب گفتند. یا داریم در تاریخ طرف آمده است گفته است: -مثل من الآن- «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ قَالَ رَسُول الله: اللَّهُمَ اعطِنی أحَبَّ خَلقِک الیکَ وَ إلیَّ» تا با من در این غذا شریک بشود. یک دفعه آقا رضا طهماسبی می‌آید طرف را بلند می‌کنند و جای او را آب می‌کشند. یعنی مردم و سرایدار مسجد می‌آیند، طرف را بلند می‌کنند، او را از مسجد بیرون می‌کنند، بعد شلنگ می‌آورند جای او را می‌شویند. چرا؟ چون این را که تو نقل کردی یعنی آن کسی که در جامعه‌ی اسلامی آمده است، حاکمیّت کرده است، آن غاصب بوده است. یعنی این‌قدر هزینه دارد. با یک محدّث اسلامی در حدّ مشرک نجس با او برخورد می‌کنند.

Kashani-Ghadir-13940714-ThaqalainSite (10)

دلایل نقل نکردن حدیث طیر

خوب آیا وقتی این برخورد می‌شود توقّع است منابع رسمی، رسانه‌های عمومی، صدا و سیمای آن حکومت بیاید حدیث طیر نقل بکند. به نظر شما می‌شود؟ بعد از شما توقّع داشته باشد که هر جایی که می‌خواهید بحث بکنید منابع رسمی ما را… مثل این می‌ماند که فرض بفرمایید ما برویم وقتی خواستیم سند بیاوریم، بگویند وزارت اطّلاعات جمهوری اسلامی باید از طرف دفاع کرده باشد، خوب نمی‌شود. خوب معلوم است از یک ضدّ انقلاب قدیم‌ها دفاع نمی‌کرد، إن‌شاءالله جدیداً هم نکند. یعنی این‌که نقل حدیث طیر باعث می‌شود طرف را بلند بکنند، ببرند او را بیرون بکنند جای او را در مسجد بشویند. در حدّ این‌که (معاذالله) دور از محضر شما سگ نشسته است نه یک آدم.

یا می‌بینیم که وقتی می‌خواهند محدّثین را درجه‌بندی بکنند می‌گویند محدّث نحریری است یعنی خیلی چیره‌دست است ولی در اواخر عمر او دیده شد که حدیث طیر نقل می‌کرد. یعنی یک جبهه یک طوری برخورد می‌کند که نقل کردن حدیث طیر جرم قلمداد می‌شود. خوب توقّع است که آیا این ماجرا نقل بشود؟ از این عجیب‌تر هم وجود دارد. می‌‌گویند: «وَ نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنَا، وَ مِنْ سَیِّئَاتِ أَعْمَالِنَا» خدا ما را عاقبت به خیر از این دنیا ببرد. اواخر او دیده شد حدیث طیر را نقل می‌کرد و این یعنی طعن به اصحاب النّبی. چرا؟ چون اصحاب پیغمبر یک کسی را به امیر المؤمنین ترجیح دادند. یعنی امیر المؤمنین (صلوات الله علیه) افضل بوده است، باید او را ترجیح می‌دادند. این طعنه به اصحاب است.

نقش پیش فرض‌ها در بیان احادیث و بررسی آن‌ها

 یعنی پیش فرض او نمی‌گذارد که بگوید این حدیث را بررسی بکنیم، چند تا طریق دارد؟ اصلاً صحیح است یا نیست. اصلاً از این حرف‌ها نمی‌زند. یک وقتی است می‌گویند: روایت را بیاورید ببینیم در فقه بزرگان بحث می‌کنند می‌گوید: در باب، در این مسئله سه روایت است. خوب روایت را بیاورید، ببینیم سند آن را ببینیم. فقها به آن عمل کردند، نکردند. دلالت آن چیست؟ امّا این‌جا می‌گوید نه اصلاً نقل کرده است و نقل کردن را عامل می‌داند.

Kashani-Ghadir-13940714-ThaqalainSite (8)

اذعان ذهبی به تواتر حدیث طیر

 یا ذهبی در مورد حاکم نیشابوری می‌گوید: من سال‌ها فکر می‌کردم که آخر چقدر آدم باید بی‌توجّه باشد که حدیث طیر را نقل بکند. در صورتی که خود ذهبی و ابن کثیر این‌ها می‌گویند ما وقتی رفتیم طرق را بررسی کردیم، این‌قدر طرق حدیث طیر زیاد است که یقیناً اصلی دارد. می‌دانید این یعنی چه؟ یعنی در جامعه یک خبری در همه جا می‌پیچد یک اتّفاقی افتاده است. فاجعه‌ی منایی شده است، حالا چهار هزار و هشت هزار آن اختلاف است. آن فلان فلان شده‌ها عمداً این کار را کردند یا مدیریّت آن‌ها مثل خود آن‌ها آلزایمری بوده است؟ این‌ها اختلاف است امّا اصل مسئله که وجود دارد. یک فاجعه‌ای شده است، یک عدّه‌ای کشته شده است حالا ۴۶۰۰ تا یک ۸۶۰۰ نفر اختلاف است. عمدی است یا سهوی است؟ یکب خشی از آن عمدی است، یک بخشی از آن خرابکاری است. خواستند همدیگر را اذیّت بکنند. اصل فاجعه که روشن است. ابن کثیر می‌گوید: این‌قدر طرق حدیث طیر زیاد است بحث من امروز حدیث طیر نبود، بحث این بود که پیش فرض‌هایی که طرف مقابل دارد باید بشناسیم و بدانیم برای کدام منطقه، از کدام بحث استفاده بکنیم که حالا یک مثال عرض خواهم کرد -و الّا این‌ها صرف نقل حدیث طیر را تا حدّ آب کشیدن طرف، طرف را در حدّ بول می‌دانند. در حالی که این روایت پیغمبر است. خوب شما یک چیزی را پسندیدید که مجبور هستید مقابل روایت پیغمبر بایستید. از این نمونه‌ها فراوان است.

نظر اهل سنّت نسبت به حدیث طیر

صراحتاً می‌گوید: اگر حدیث طیر درست باشد، حتماً نبوّت پیغمبر باطل است. دروغ گفته است که من پیغمبر هستم. چرا؟ چون اصحاب او همه کسی دیگر را انتخاب کردند. حالا آمدیم و فرضاً پیامبر می‌خواست یک چیزی، حرفی را بفرماید، چرا نبوّت او باطل است؟ توجّه می‌کنید چطور دگم شده است. یعنی یک پیش فرضی دارد، می‌گوید: بیایید این حدیث را از خود پیامبر هم ظاهر بکنید، خود من را در عصر پیغمبر ببرید، از لب او… ما وقتی حدیث غدیر را مطرح می‌کنیم «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ‏»[۳] آقایان می‌گویند ما یک چنین چیزی را قبول نداریم که یکی از صحابه بیاید بگوید یا رسول الله این را خود شما گفتید یا خدا گفته است؟ اگر تو گفتی که من قبول نمی‌کنم، اگر خدا گفته است، خدایا سنگ بر سر من بخورد نمی‌خواهم قبول بکنم، می‌گوید که این در باور ما نمی‌آید. من می‌گویم شاهد آن همین است. اصلاً کار نداشته باشید حدیث طیر است یا نه. می‌گوید: اگر خود من حدیث طیر را از پیامبر بشنوم، می‌گویم پس تو نبی نیستی، دروغ گفتی.

Kashani-Ghadir-13940714-ThaqalainSite (6)

لزوم اطاعت از پیامبر و سرانجام اطاعت نکردن

 حالا من می‌گویم سؤال؟ فرض کنید پیامبر می‌خواست یک نفر را  بگوید: این «احبّ خلق الی الله» است چه کار باید می‌کرد که نبوّت او باطل نشود. یعنی من نبوّت تو را هم نمی‌پذیرم اگر… تو دقیقاً مثل همانی هستی که «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ‏» چون چرا نبوّت پیغمبر باطل می‌شود؟ می‌خواهد بگوید یک نفر محبوب‌ترین فرد نزد خدا است. حق ندارد بگوید؟ به نبوّت او چه کار دارد؟ ما امام پیغمبر هستیم یا پیغمبر امام ما؟ کجا ایستادی؟! اهل سنّت هم هستی؟ به این اهل سنّت می‌گویند؟ اهل سنّت یعنی: اهل سنّت و دستور پیامبر. این اهل سنّت است؟ یعنی اگر پیامبر جز آن چیزی را که من می‌گویم، بگوید، اصلاً پیغمبر نیست. تو امام هستی یا مأمور هستی؟ باید روی پیش فرض‌های این‌ها کار بشود و تناقض‌های آن‌ها به دست بیاید. تا پیش‌ فرض‌ها تغییر نکند، تبلیغ ما فایده‌ای ندارد. علّت این‌که بعضی از جلساتی که ما داریم اثری روی آن‌ها نمی‌گذارد و بعضی از جلسات اثر می‌گذارد همین است. آن‌هایی که توجّه به فهم طرف مقابل کردند و سعی کردند زیر ساخت‌های فکری این‌ها را بلرزاند به شدت مورد هجمه واقع شده است.

خاطره‌ای در مورد متزلزل کردن پیش فرض‌های اهل سنّت

من یک خاطره دارم از این‌که یکی از مبلّغین ما را… خود شما بگویید که شاهد ثقه در بحث بیاورم. یک میلیون ریال سعودی می‌دهیم یعنی تقریباً نهصد میلیون تومان. نهصد میلیون می‌دهیم یک کسی جواب این را بدهد. یک بنده‌ی خدایی -نمی خواهم اسم او را ببرم به دلیل این‌که می‌خواهم نقد یک کسی دیکر را بکنم- در یکی از شبکه‌ها شروع به پاسخ دادن به وهابّی‌ها کرد خیلی‌های دیگر هم پاسخ می‌دهند، هیچ اتّفاقی نمی‌افتد. اصلاً نمی‌گویند خود تو هستی، پدر تو است. هیچ یعنی احساس نمی‌کنند که حرف تو جدّی است. یک نفر پیدا شد، جواب که می‌دهند آن‌ها را به شدّت عصبانی می‌کرد. ده‌ها کتاب و مقاله علیه او نوشتند. وقتی دشمن به مقابله به مثل می‌افتد مثل روز گذشته عرض کردم کلنا سلمان، معلوم است که این او را عصبانی کرده است حالا می‌خواهد سپر دفاعی بگذارد. یک میلیون ریال می‌دهم جواب این را بدهید یا او را ساکت بکنید. نتوانستند جواب او را بدهند ولی بعضی در رقابت دیدند عجب طرفداران این آقا زیاد شده است از داخل بعضی متأسّفانه برنامه‌ی او را قطع کردند -از داخل می‌گویم منظور من نظام نیست-

Kashani-Ghadir-13940714-ThaqalainSite (5)

 تلاش علّامه‌ی مجلسی در حفظ کتب روایی

یعنی این‌که متأسّفانه مثل همان خاطرات تلخی که علّامه‌ی مجلسی می‌رفت می‌گفت این نسخه فقط در دست تو است، بده من این را در بحار بیاورم از بین نرود. می‌گوید: باید عالم بداند این نسخه فقط در دست من است، هیج کجا نیست. طرف مرد، کتاب از بین رفت. پرچم را زمین انداختند. من نمی‌گویم به خود این آقا نقدی نبود، نقد بود ولی پرچم را زمین انداختند. یعنی باید نگاه کرد در برابر طرف مقابل چطور حرف بزنی، احساس می‌کند دچار تعارض و تضاد شده است، باید این را یک طوری پاسخ بدهم.

دلایت مطابقی و التزامی در بحث ولایت امیر المؤمنین

 یک نکته هم به عنوان هدیه‌ی درسی عرض بکنم شاید برای دوستانی که دارند منطق می‌خوانند استفاده‌ی یک نکته‌ی منطقی در بحث امیر المؤمنین جالب باشد.

Kashani-Ghadir-13940714-ThaqalainSite (4)

تفاوت دلالت مطابقی و التزامی

فرق دلالت مطابقی و التزامی چیست؟ خوب است آدم بداند این درس‌هایی که ما می‌خوانیم در مباحث علمی فایده دارد یا فایده ندارد. همین‌طور گفتند این را بخوانید و نمره‌ی آن را بگیرید.

-‌ (نامفهوم ؟؟۲۲:۲۰)

-‌ یک لفظی داریم و یک معنایی. دلالت مطابقی چه کار می‌کند؟ تمام لفظ و معنا بر هم مطابق هستند. نیازی به قرینه ندارد، به تقریر نیازی ندارد. همه می‌فهمند، هر کسی آن زبان را بفهمد، می‌فهمد. التزامی چه؟ بر خارج معنا دلالت می‌کند. بر لازمه‌ی معنا شاید دلالت می‌کند. آن وقت اگر ما یک‌جایی شک کردیم. می‌شد هر دوی آن‌ها استفاده بشود، کدام مقدّم است؟ بین اسکیموها و آدم‌خوارها هم دیده نشده است در صورتی که می‌شود از دلالت مطابقی استفاده کرد، از دلالت التزامی استفاده بکند.

معانی مختلف مولا در زبان عرب

«مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ‏ٌ»[۴]. برای مولا سه معنا گفتند: اولی بالتّصرّف: یعنی امام. ناصر، محبّ. هر سه معنای اسم فاعلی دارد. خوب این یعنی چه؟ آن چیزی را که شیعه می‌گوید کنار بگذارید، آن دو موردی که آقایان می‌گویند را بررسی بکنیم. می‌گوید: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ» یعنی «من کنت ناصرهُ فعلیٌّ ناصرهُ» هر کسی من تا به حال به او کمک می‌کردم، از این به بعد علی به او کمک می‌کند. پس این چیست؟ «أَ لَسْتُ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ‏»[۵] بقیه هم که تا به حال من به آن‌ها کمک نکردم، خیال آن‌ها راحت باشد، علی به آن‌ها کمک نمی‌کند. این را می‌خواهد بگوید؟ یا «من کنت محبّاً له» اگر مولا را به معنای محبّ باشد. هر کسی من تا به امروز او را دوست داشتم، از این به بعد هم علی او را دوست دارد. بروید شاد باشید، می‌خواهد این را بگوید؟ می‌گویند: نه، وقتی پیامبر کسی را دوست بدارد و کمک بکند، اولی این است که شما هم او را دوست بدارید. لازمه‌ی آن این است که شما هم پیغمبر را یاری بکنی. ببینید پیامبر نفرموده است: «مَن کَانَ نَاصرً لِی یَجِب عَلیهِ أن یَکُونَ نَاصراً لِعلیَّ» این را نفرموده است، گفته است: «مَنْ کُنْتُ» هر کسی من مولای او باشم، یعنی هر کسی من ناصر او باشم، محبّ او باشم، «فَعَلِیٌّ» محبّ او است و ناصر او است. معنی آن این است؟ مولای معنی منصور و محبوب نمی‌دهد. بروید لغت‌نامه را ببنیید. ۲۷ معنا ذکر کردند. گفتند سه معنا در غدیر مورد اختلاف است بقیه قطعاًنیست. هیچ کسی بقیه را نگفته است. آن سه مورد همه اسم فاعلی دارد. اولی بالتّصرف، معنای آن اسم فاعلی است. محبّ، ناصر. هر کسی را که من یاری می‌کنم، علی هم او را یاری می‌کند. به بقیه چه ربطی دارد. بگو: علی جان آن کسانی را که من یاری کردم، یاری بکن. به بقیه چرا گفتی؟ «أَ لَسْتُ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ‏» باید چه می‌گویند؟ بقال سر کوچه‌ی ما هم این‌طور حرف نمی‌زند. می‌گوید: «أَ لَسْتُ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ‏» یعنی چه؟ من اولی هستم، باید به حرف من گوش بدهید. می‌گویند: بله. می‌گوید: علی به شما کمک می‌کند. خوب هیچ کسی یک چنین معنایی را نگفته است. همه گفتند لازمه‌ی آن این است که وقتی من شما را کمک می‌کنم، شما هم من را کمک بکنید. لازمه‌ی آن این است که پس از این به بعد هم علی را کمک بکنید یا علی را دوست بدارید.

Kashani-Ghadir-13940714-ThaqalainSite (3)

استفاده‌ از دلالت التزامی در بحث ولایت

خوب معنای این دلالت مطابقی یا التزامی است؟ قطعاً التزامی است. حتّی سنّی قرن شش هم به این اعتراف کرده است. قبل از ما استاد ربّانی گلپایگانی متفطّن به این نکته‌ی ظریف شده است، نگویم برای من است.

قرینه‌های رفع شبهه در معنای مولا

خوب حالا ما در مراد مولا شک می‌کنیم. ده‌ها قرینه داریم، یکی از آن‌ها این است بسم الله الرّحمن الرّحیم مولا لفظی را به کار برده است، دلالت مطابقی دارد، دلالت التزامی. شک در مراد مولا شده است، کدام یک مقدّم است؟ اگر شما در بین آدم‌خوارها، اسکیوها، سرخ پوستان کسی را پیدا کردید که بگوید دلالت التزامی در شک به دلالت مطابقی مقدّم است، بروید از همان کسی که می‌خواست آن بنده‌ی خدا را ساکت بکند یک میلیون ریال را بگیرید. وقتی شما شک در مراد مولا می‌کنید، اصلاً یکی از آن‌ها معنا می‌دهد، بقیه‌ی آن‌ها معنای درست ندارد. یکی معنای درست دارد، دو تای دیگر معنای درست ندارد. معنای مولا کاملاً روشن است. پس جز آن چیزی را که شیعه می‌گوید نمی‌توانید شما تصویر بکنید. باید با چماق بردارید دلالت مطابقی را حذف بکنید، دلالت التزامی… عین چه؟

ادّعاهای عجیب اهل سنّت در مورد حدیث طیر

می‌گوید پیغمبر اکرم فرموده باشد خدایا محبوب‌ترین خلق خود را در نزد خود بیاور، لابد ابوبکر آن روز در شهر نبوده است. خوب اگر شما می‌خواهید حرف پیامبر را گوش بکنید با این لابدها این‌طور می‌شود تخصیص زد با لابد، چون اگر علی بخواهید محبوب‌ترین باشد که اوّلی و دومی و سومی و فیه ما فیه و این‌ها را چه کار می‌کنیم؟ پس لابد در شهر حضور نداشتند. آن یکی گفته است نه، احتمالاً پیغمبر دوست داشته است با علی غذا بخورد، منظور او این بوده است، خدایا چه کسی از همه خوش غذاتر است که کنار من… یعنی شما واقعاً نمی‌فهمی؟ می‌فهمد این پیش فرض… می‌فهمد اگر بخواهد این را بپذیرد لازمه‌ی آن… همان چیزی که در حدیث غدیر می‌خواست دلالت التزامی به ما بقبولانند با. لازمه‌ی این حرف این است که عدّه‌ای از آن کسانی که شما یار پیغمبر می‌دانید -عدّه‌ای، من همه را نمی‌گویم- این‌ها همه خیانت کردند، گوش نکردند. پذیرش این برای او سخت است. لذا می‌گوید: بله پیامبر فرمود: خدایا محبوب‌ترین فرد در نزد خود را با من هم غذا بکن یا منظور او این بوده است که علی خوب غذا می‌خورد. مثلاً آدم به وجد می‌آمده است. واقعاً از این جمله این برمی‌آید؟ یا این است که لابد آن افراد ویژه نبودند. این‌ها کجا بودند؟ چند تا سفر داریم که این‌ها بیرون مدینه بودند، پیامبر داخل مدینه بوده است؟ چه زمانی بوده است؟ نکند در آن جنگ‌هایی بوده است که فرار کردند، این‌ها حضور نداشتند؟ وگرنه چه زمانی بوده است که این‌ها از پیامبر فاصله داشتند؟ در شهر زندگی می‌کردند.

توجّه به مخاطب و ادلّه بر امامت امیر المؤمنین

این بحث را امروز به این جهت انتخاب کردم که هم باید توجّه بکنیم به مخاطب برای دقّت بحث، هم ادلّه برای امامت امیر المؤمنین زیاد است. این‌طور نیست کار را تعطیل بکنیم و بگوییم نمی‌شود کار کرد. می‌شود کار کرد ولی زحمت زیادی دارد. شب نخوابیدن دارد.


 

[۱]– بحار الأنوار، ج ‏۳۰، ص ۵۸۸٫

[۲]– فضائل أمیر المؤمنین، ص ۷۴٫

[۳]– سوره‌ی معارج، آیه ۱٫

[۴]– الکافی، ج ‏۱، ص ۲۸۷٫

[۵]– الأمالی (للطوسی)، ص ۲۴۷٫