معاویه گاهی خطاهای فاحشی میکرد، اعصاب صحابه خورد میشود. مثلاً میدید در منطقهای زندگی میکند که بت پرست زیاد است. همیشه یک سر تولید، تقاضا است. کارآفرینی کرد. کارخانهی تولید بت درست کرد. حاکمی که میخواهد امام مسلمین بشود، برای بت پرستها بت تولید میکرد یا ربا میخوردند، آن هم از نوع واضحترین آنها. یعنی طلا میدادند و طلا میگرفتند. صد گرم، صد اوقیه، صد مثقال با اوزان زمان خود صد نخود طلا میداد، ۱۲۰ تا میگرفت. هر کسی بخواهد، ربا را توضیح بدهید میگوید: این نوع است. کاری هم نمیکرد که خیلی معلوم هم نشود.
عباده بن صامت دو بار دعوا کرد، هم زمان عثمان، هم زمان خلیفهی دوم. ابوذر با او دچار درگیری شد، اینها قهر میکردند، میگفتند: والله من در شهری که معاویه حاکم باشد نمیایستم، پیش خلیفهی دوم برمیگشت. ممکن بود اینها در شهر بگویند: آقای عباده بن صامت شما مثلاً بلا تشبیه مثال میزنم مثال را روی حقّ و باطل آن نبرید. مثلاً نمایندهی امام مسلمین هستی بالاخره در آنجا برای خود کسی هستی. شانسی بلند و محافظ چرا اینها را رها کردی و آمدی؟ خوب این ممکن بود تعریف بکند، خلیفهی دوم میگفت: برگردد، نامه مینوشت که مراقب این باشید ولی عباده بن صامت دو بار در زمان خلیفهی دوم برگشت؛ میگفت: شما به آنجا برو به ارشاد مسلمین بپردازید. بیایید این چیزها را تعریف بکنید، ضایع میشود. در زمان خلیفهی سوم باز این اتّفاق افتاد. مردم شام میدیدند این کارهایی که معاویه میکند، صحابهی پیامبر اگر اشکال میکنند، حکومت معاویه را حمایت میکند. نه بت فروشی و نه شراب فروشی -امام مسلمین- و نه رباخوری باعث نشد کسی بیاید جلوی معاویه را بگیرد.
برعکس ابوذر غفاری (سلام الله علیه) که «کَانَ أَکْثَرَ عِبَادَهِ أَبِی ذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ التَّفَکُّرُ»[۱] متأسّفانه جریان مکتب خلفا ابوذر را یک آدم تندرویی افراطی کله داغ مثلاً گروه فشار چماق به دست معرّفی کرد، حتّی بعضی از آدمهای خوب هم که در جبههی شیعه حرف میزنند، میگویند: پیامبر حکومت را به دست متخّصصها میداد، به ابوذر نداد، چون عرضه نداشت اداره بکند. این چیزی است که آنها میگفتند، می گفتند: مثل اینکه ابوذر اصلاً اوضاع دنیا را نمیفهمد، زبان بین الملل را نمیداند. ما داریم ارز وارد مملکت میکنیم، بت میفروشیم، شراب میسازیم. کلّی صرفهجویی ارزی دارد. به جای اینکه از روم بیاورند، خود ما تولید میکنیم. میدانید چقدر کارگر سر کار میرود، اینها ازدواج میکنند، این تندرو است نمیفهمد، افراطی است. دو سه صحنه هم از ابوذر دارند که این را مدام در صفحههای اینستاگرام خود منتشر میکردند. مثلاً یک جا با یک کسی اختلاف پیدا کرد، به زمین نگاه کرد، دید یک استخوان ساق پای یک شتر است این را برداشت و بر سر کعب الاحبار کوبید. این را گرفتند و در خبرگزاریهای آن زمان پخش شد. یعنی شما هر کتابی که مکتب خلفا نوشته است راجع به ابوذر نگاه بکنید تصویر ذهنی که به شما میدهد یک آدم خشمگین ریش بلند است که یک چماق به دست دارد. ابوذر را گروه فشار معرّفی کردند. وقتی ابوذر گفت: دارید ربا میخورید.
پی نوشت ها
[۱]– وسائل الشّیعه، ج ۱۵، ص ۱۹۷٫
پاسخ دهید