«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]

«رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۲]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه باعظمت حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

عرض ادب به پیشگاهِ حضرت بقیّه الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف وَ رَزَقَنا الله تعالی رؤیَتَهُ وَ الشَّهادَهَ بَینَ یَدَیه صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

عرض ادب و تسلیت به ساحتِ مقدّسه‌ی صاحب عزا، حضرت صدیقه‌ی طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

بیمار در انواع بیماری بسیار زیاد است و التماس‌دعاگو هم فراوان است، مادرِ یکی از عزیزانی که ورودی درب ایستاده‌اند در بیمارستان است، بعضی از دوستان بنده بعد از بیست یا سی سال منبر رفتن در بیمارستان هستند و امسال نمی‌توانند در مجالس باشند، طفل سرطانی… خلاصه اینکه امروز هم روزی است که برای من به تجربه‌ی شخصی، روزی است که با خیلی امید و رجاء به درِ خانه‌ی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه آمده‌ایم، صلاح نمی‌دانم بعضی مطالب را عرض کنم، در یک جلسه‌ی نهج البلاغه مفصل عرض کرده‌ام، نمی‌خواهم آن مطالب را در اینجا که یک جلسه‌ی عمومی است و ضمناً صوت جلسه هم ضبط می‌شود بیان کنم، همینقدر به شما عرض کنم که اگر کسی منکرِ وجودِ این بی‌بی هم هست، اگر گرفتار شد از ایشان ناامید نباشد، یا اباعبدالله، یا رحمه الله الواسعه، یا باب نجاه الاُمّه… تا زمانی که کسی پدر نباشد و ببیند که نمی‌تواند یک زخم کوچک را روی دست فرزند خود تحمّل کند، نمی‌فهمد که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برای ما چه کرده‌اند.

مرور جلسه قبل

موضوع عرض ما «تفاوت عجیب و چشم‌گیر میان نگاه حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه با سایر اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم» است، فاز اول این بحث «تفاوت در نگاه به حکومت» است، یعنی اگر بخواهیم ببینیم که هندسه‌ی بحث در کجاست.

به محضر مبارک شما عرض کردیم که وقتی حکومتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از حضرت غصب شد، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به میان آمدند و جان مبارک خویش را هم دادند، باارزش‌ترین دارایی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از دست رفت، پس مسلّماً این کار باید برای چیزِ فوق ارزشمندی صورت گرفته باشد، وگرنه تقیّه برای همین امور است، باب تقیّه خیلی هم وسیع است، آن هم در آنجایی که جان در خطر باشد، آن هم جانی که جانِ همه‌ی عالم به فدای او، ولی آن جان در اینجا خود را فدا کرد، پس معلوم است که موضوع مهم است.

چه چیزی را از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه گرفته بودند؟ هیچیک از اوصاف معنوی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، علم و عصمت و معرفت و حق شفاعت و امثال این‌ها را که نگرفته بودند، نمی‌توانستند هم که بگیرند، اما وقتی حکومت را گرفتند عملاً جامعه را از علم و عصمت و علم غیب و همه چیزِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه محروم کردند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بودند ولی انگار که نبودند، رفتارِ جامعه با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مانند یک قبر در قبرستان بقیع بود، تقریباً این عبارتی است که سیّد مرتضی اعلی الله مقامه الشّریف گفته است، درست هم گفته است.

به بهانه‌ی «عدم اختلاف» منکرِ همه چیز نشویم

حال اگر زمانی هم شنیده‌اید… گاهی ما می‌خواهیم ابرو را درست کنیم اما چشم را کور می‌کنیم، به فرض مثال می‌خواهیم بگوییم که «اختلاف نداشته باشید»، که البته حرف درستی هم هست، ما با برادران مسلمانمان در دنیا امروز هیچ دعوایی نداریم، بلکه بنده آن‌ها را مظلوم‌ترین و محروم‌ترین افراد می‌دانم که بخاطرِ ضعفِ ما در تبلیغِ درست، بدونِ اینکه آن‌ها را تحریک کنیم، حقایق را به آن‌ها نگفته‌ایم و حقِ برادری را با برادرانه و همدلانه رفتار کردن به جا نیاورده‌ایم و آن‌ها خبر ندارند، لذا من با هیچ کسی که شیعه نیست، بجز اندکی از علمایی که یقین دارم بغضِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را دارند، مانند ابن تیمیّه یا برخی دیگر که قصد ندارم نام ببرم، ما با بقیه اصلاً دعوایی نداریم، بلکه خودم را در قیامت مسئول می‌بینم که از من می‌پرسند که تو چرا برای اینکه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را درست معرّفی کنی و این‌ها را هم تحریک نکنی…

خدای متعال برای فرعون می‌فرماید: «فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَیِّنًا لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَى»،[۴] با او نرم صحبت کن و او را بر سرِ لج نینداز. فرعون را! فرعون که گفت من بغیر از خودم الهی برای شما نمی‌بینم! یعنی اینقدر پُررو بود. خدای متعال می‌فرماید با او نرم صحبت کن، بلکه او هم شکارِ حضرت موسی علیه السلام بشود.

همانطور که معلوم نشده است که فعلاً ما در تورِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه شکار شده‌ایم، و ان شاء الله خدای متعال ما را از این تور بیرون نیاورد. در روایات زیاد آمده است که ان شاء الله این محبّت محو نشود و این محبّت راسخ باشد و ناگهان این محبّت را از ما نگیرند. فکر نکنید که همیشگی است.

چه چیزی را از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه گرفته بودند؟ حکومت را! ولی درواقع همه چیز را گرفته بودند.

خلاصه چون ما می‌خواهیم بگویم «اختلاف نداشته باشید» که حرفِ درستی هم هست، می‌گویند: این‌ها با هم رفیق بوده‌اند، نسبت به هم مشورت می‌داده‌اند و…

آقا! ۲۵ سال… امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را در حد یک مشاور شهردار تهران، مشاور وزیر کشور، مشاور وزیر اطلاعات، مشاور رئیس جمهور درنظر بگیرید، بالاخره او رئیس حکومت است، رئیس جمهور با مشاور خود بطور روزانه ارتباط می‌گیرد، شما در تاریخ جستجو کنید و ببینید آیا حتّی ده مورد مشورت پیدا می‌کنید؟ همان ده مورد هم ببینید که آیا در ابتدا به سراغ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه رفتند یا وقتی گیر کرده‌اند و اسلام در خطر بوده است؟ وگرنه ارتباط به آن معنا در کار نبوده است.

یک بام و دو هوای ما در ارتباط با طالبان

ما که می‌گوییم نباید اختلاف داشته باشیم، ولی ما یک هنری داریم که اتّفاقاً این هم از هنرهای حکومت است، می‌توانیم به راحتی همه چیز را جابجا کنیم.

بنای بنده بر این نیست که در دهه اول مرم مسائل روز در حرف‌های بنده باشد، با اینکه بنده این موضوع را بخاطر مسائل روز انتخاب کرده‌ام، ولی چون نمی‌خواهم شما… ممکن است نگاه سیاسی شما با بنده یکسان نباشد، بنده می‌خواهم مبانی دینی این موضوع را با یکدیگر فکر کنیم و سپس خودتان بروید و تطبیق کنید، برای چه من برای شما تطبیق کنم؟ اما یک نمونه برای شما بگویم که شما ببینید.

خوب نیست که انسان حتّی برای یک نیّت خوب گزاف و چرند بگوید.

چند روز قبل سالگرد شهادت دیپلمات‌های ما در افغانستان بود، اگر در خاطر داشته باشید یکی از خبرنگارهای ما هم در آنجا شهید شده است.

آن‌هایی که در خاطر دارند ما خیلی از این موضوع ناراحت بودیم که طالبان این‌ها را کشته است. چند شب قبل صدا و سیما یک مستندی راجع به همین شهدا نشان می‌داد، معلوم است که یک سریالی هم راجع به آن‌ها ساخته‌اند و یک بازیگری هم نقشِ یکی از این‌ها را بازی کرده بود…

من این موضوع را درک می‌کنم که ممکن است عقلای کشور به این نتیجه رسیده باشند که مثلاً باید با طالبان تعامل کنند، بنده هم در زمینه‌ی مسائل سیاسی خبره نیستم، بروند و تعامل کنند، اگر به مصلحتِ مسلمین است و به مصلحتِ شیعیانِ افغانستان است و به مصلحتِ جمهوری اسلامی است و به مصلحتِ امنیتِ من و شما هست بروند و تعامل کنند، اما اینکه واقعه را جابجا کنند…

شما بروید و آرشیو صدا و سیما و تقویم‌ها را ببینید، شهادت خبرنگاران و دیپلمات‌های ما به دست طالبان شرور، اما این مستند چه می‌گفت؟ می‌گفت قبل از اینکه طالبان بیاید و کابل را بگیرد، عدّه‌ای در لباس طالبان که تاکنون ماهیتِ آن‌ها تشخیص داده نشده است دیپلمات‌های ما را کشتند! یعنی معلوم نیست چه کسی کشته است!

اگر شما می‌خواهید بروید و با طالبان مذاکره کنید و این امر به مصلحت است، این کار را انجام بدهید، ولی این بازی‌ها چیست که تاریخ را دستکاری می‌کنید؟ اتّفاقاً به یاد بنده افتاد که مسئله‌ی ما هم همین است، همینطور که می‌بینید حکومت می‌تواند تاریخ را جابجا کند.

یعنی اینطور که این‌ها می‌گفتند باید از این به بعد در تقویم‌ها اینطور بنویسیم: شهادت دیپلمات‌های ایرانی به دست کسانی که نمی‌دانیم چه کسانی بودند! یعنی ناگهان قاتل مبهم شد.

حال اصلاً شاید این گزارش درست باشد، من انصاف به خرج می‌دهم، اما شما یک روز یک چیز می‌گویید، یک روز می‌گویید «طالبان شرور»، من در یاد دارم آن روزی که طالبان این بلا را بر سرِ ما آورد ما در کشور آماده بودیم که اصلاً حمله کنیم، مگر این امر شوخی است که به سفارتِ ما حمله کرده باشند؟ اما حالا می‌گوییم به دست افراد نامعلوم که در لباس طالبان بودند!

شایان ذکر است که طالبان کم جنایت و وحشیگری نکرده‌اند.

ما با داعش هم مذاکره می‌کردیم، مذاکره ایرادی ندارد، وقتی می‌خواهند بدن شهید حججی را بگیرند و بیاورند بالاخره باید مذاکره کنند و مثلاً دو جسد داعشی بدهند و یک پیکری را بگیرند، یعنی این یک قاعده است و عیبی هم ندارد، من در این زمینه حرفی ندارم، اما اینکه شما قاتل را اینطور معرّفی می‌کنید…

یک روز «اوباما» مؤدّب و باهوش باشد و روز دیگر بگویید فلانی در لباس طالبان… این‌ها خطرناک است، این‌ها هنرِ حکومت است.

ما عرض کردیم، ما حکومتی که نزدیک به سیصد هزار شهید داده است را حکومتِ در مسیرِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می‌دانیم، ولی همین حکومتِ در مسیرِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه اگر حواس خود را جمع نکند، ممکن است جاهایی از آن اموی بشود، باید حواس خودمان را جمع کنیم، امام رضوان الله تعالی علیه به این موضوع تذکّر داده‌اند، رهبری هم همینطور.

چرا تابعین و فقهای مدینه در برابرِ یزید ملعون ساکت بودند؟

آن چیزی که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را به میدان می‌آورد این است که حکومت را از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه گرفته‌اند، اگر حکومت را از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بگیرند رسانه‌های حکومت می‌تواند کاری کند که انگار علی بن ابیطالب [صلوات الله علیه] مدفون در بقیع است، در حالی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در این بیست و پنج سال زنده بوده‌اند. می‌گویند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مشورت داده است، چند مورد مشورت داده‌اند؟

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هم وقتی یزید آمد فرمودند: «وَ عَلَى اَلْإِسْلاَمِ اَلسَّلاَمُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ اَلْأُمَّهُ بِرَاعٍ مِثْلِ یَزِیدَ»،[۵] اگر مثل یزید آمد باید با اسلام خداحافظی کرد.

حسین بن علی علیه السلام مقام شفاعت عظمی دارند، آدم برای توبه نام حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را برده است، به برکتِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه خدای متعال بر کشتی نوح آرامش داده است، این‌ها که از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه گرفته نشده است، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه همان مقامات را دارند، پس چرا می‌فرمایند «وَ عَلَى اَلْإِسْلاَمِ اَلسَّلاَمُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ اَلْأُمَّهُ بِرَاعٍ مِثْلِ یَزِیدَ»؟

عرض کردیم که عدّه‌ای آمدند و گفتند که یزید تا چند سال دیگر می‌میرد، پیش‌بینی‌شان هم درست از آب درآمد و یزید ملعون زود به درک واصل شد.

اولین نکته این است که این تفاوتِ نگاه، این شدّتِ حساسیتی که ما دو نفر از پنج‌تن را کشته داده‌ایم، انسان می‌فهمد که حکومت چیزِ خیلی مهمّی است که ما برای آن دو کشته داده‌ایم.

اینکه فلسفه‌ی قیام حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه چیست، یا اینکه آیا حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه قیام کرده‌اند یا نه، ما بطور مفصّل در جلساتی به آن پرداخته‌ایم که الآن قصد ندارم آن‌ها را در اینجا تکرار کنم، هر کسی خواست می‌تواند به آن‌ها رجوع کند و اگر نقدی هم باشد روی چشم خود می‌گذارم، اما در ابتدا بفرمایید که یزید چه چیزی را گرفته بود؟ آیا یزید گفته بود که من پیغمبر هستم؟ آیا یزید گفته بود که من معصوم هستم؟ آیا یزید گفت که حسین بن علی دیگر عصمت ندارد؟ مگر یزید می‌توانست عصمتِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را از ایشان بگیرد؟ پس یزید ملعون چه چیزی را گرفت؟ «وَ عَلَى اَلْإِسْلاَمِ اَلسَّلاَمُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ اَلْأُمَّهُ بِرَاعٍ مِثْلِ یَزِیدَ» اگر مثلِ یزید راعی و حاکم شد باید با اسلام خداحافظی کرد، این نگاهِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم همینطور دیده‌اند.

در مورد امام زمان ارواحنا فداه هم هست که «اِنَّ لی فی ابنه رسولِ الله اُسوهٌ حَسَنَهٌ»[۶] اسوه‌ی من مادرم است، در روایات اینطور آمده است که فرمودند: برای اینکه با طاغوت بیعت نکرده‌اند.

اینکه یک طاغوت بر سرِ کار بیاید چه نکته‌ی مهمّی است؟ اصلاً اگر تقیّه می‌کردیم چه می‌شد؟

اولین اثرِ این موضوع در همین تفاوت است که محل بحثِ ماست، یعنی من آمدم و سؤال خود را اینطور مطرح کردم که چرا بین حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و سایر اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فاصله است؟ چرا حساسیت فقهای مدینه اینقدر کم بود و عکس العمل حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه اینقدر زیاد؟ این نگاه متفاوت برای چیست؟

این چیزی که تاریخ ثبت کرده است، هر کسی که ما می‌شناسیم و بلکه کسانی را هم که نمی‌شناسیم، حتّی بعضی از خانم‌های شاگردان عایشه به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نامه زده‌اند و حضرت را نعوذبالله نهی از منکر کرده‌اند!

جامعه اسلامی هیچ واکنشی نشان نداد، این تفاوت در کجا بوجود می‌آید؟

فعلاً جواب کوتاه: پنجاه سالی که قبل از شهادت حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه حکومت‌هایی آمدند، آن حکومت‌ها در آن پنجاه سال اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و تابعین بزرگوار را در مدینه «اخته فکری» کردند.

نکات مهمّی در مورد قرآن کریم

نکته‌ی دوم: حکومت می‌تواند کاری کند که اثرِ فرهنگی هزار ساله بگذارد. بنده روز گذشته مطلبی عرض کردم و تأکید هم کردم، ولی مجدداً می‌گویم که کسی اشتباه برداشت نکند، چون صوت این جلسه منتشر می‌شود، این موضوع را عرض کردیم: قرآنی که در خانه‌ی شماست، با اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرموده بودند که علی جان! در خانه بنشین و عبا روی دوش خود نینداز و قرآن را جمع کن.

اگر قرار بود هر کسی بتواند قرآن را جمع کند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اینطور نمی‌فرمودند.

بالاخره امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با بقیه تفاوت آشکار داشتند، هزار و چهارصد سال است که ما از قرآنِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه محروم هستیم.

اما یک نکته‌ای را که روز گذشته توضیح دادم را دوباره تأکید می‌کنم، قرآنی که در خانه‌ی شما هست مقدّس است، تمام الفاظ آن، آن چیزی است که به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم وحی شده است، روز گذشته توضیح دادم، گاهی توضیحِ ذیلِ یک آیه…

مانند این می‌ماند که ما رفتیم و در برجام مذاکره کردیم، مذاکره کنید، من که الآن می‌گویم با داعش هم مذاکره کنید، مشکلِ ما بر سرِ مذاکره نیست.

ما در قرآن کریم «أَقِمِ الصَّلَاهَ»[۷] داریم، اما چه زمانی؟ به چه شکلی؟ به چه نحوی؟ با چه ذکری؟ این‌ها هست که اختلاف درست می‌کند. خمس که آیه‌ی قرآن کریم است، شما مسلمانی را پیدا نمی‌کنید که بگوید خمس نداریم، خمس هست، اما آیا فقط برای غنیمتِ جنگی است یا برای سایرِ بهره‌های مادّی هم هست؟ سالانه است یا غیرسالانه؟ شرطِ تعلّق گرفتنِ خمس چیست؟ مسیرِ خرج کردنِ خمس چیست؟ در این امور اختلاف هست.

لفظِ «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ»[۸] در قرآن «زید بن ثابت» و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه تفاوت نداشت، اما تبیینِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که درواقع تبیینِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود، ذیلِ این آیات بود، ولی در قرآنِ «زید بن ثابت» نیست و عمر دستور داد که تبیین‌ها را کنار بگذارید، وقتی تبیین‌ها را کنار بگذارید، مانند این می‌ماند که الآن در ماجرای قانون اساسی، ممکن است راجع به یک ماده‌ی قانونی بین حقوقدان‌ها صد نوع اختلاف نظر باشد و استدلال کنند، ممکن است اگر تا قیامت هم با یکدیگر بحث کنند به نتیجه نرسند، فصل الخطاب کیست؟ در قانون اساسی ما می‌گوید که فصل الخطاب شورای نگهبان است، اگر قانون اساسی نگفته بود که فصل الخطاب شورای نگهبان است همیشه دعوا بود. بالاخره خوب یا بد یا درست یا غلط باید یک نفر فصل الخطاب باشد.

خدای متعال پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را «لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُوا فِیهِ»[۹] فرستاد.

من روز گذشته هم تأکید کردم که نگفتم قرآنی که در خانه‌ی شما هست مقدّس نیست و الفاظ آن همان الفاظِ وحی نیست یا کم و زیاد دارد، همان است، اما با سه نکته:

یک: توضیحاتِ ضروریِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را ندارد.

همه‌ی قرآن‌ها آیه‌ی «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا»[۱۰] را دارد، اما این «إِنَّمَا» یعنی چه؟ این اراده تکوینی است یا تشریعی؟ این اذهاب رجس به چه معناست؟ یعنی جسم را تمیز کرده است یا روح را؟ آیا معنی آن عصمت است؟ اهل بیت چه کسانی هستند؟

مسلّماً کسی نمی‌گوید این آیه نیست، منظور من از «قرآن زید بن ثابت» قرآنی است که زید بن ثابت جمع کرده است، درواقع همان الفاظ قرآن امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را جمع کرده است، منتها تفاوت در اینجاست که یک نفر مانند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، یک نابغه‌ی بی‌نظیری که قبل از اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم پیغمبر بشوند نگاه می‌کردند و می‌فرمودند «أرى نورَ الوَحیِ وَالرِّسالَهِ»[۱۱]، من قبل از نبوّت هم وقتی چهره‌ی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را می‌دیدم، می‌دیدم که پیغمبر هستند… چنین نابغه‌ی بی‌نظیری که همواره در کنارِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بوده است و هر روز دو مرتبه بطور خصوصی با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ارتباط داشته‌اند، «علیّ مع القُرآن و القُرآن مع علیّ» است، او تبیین‌های پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را می‌داند، که مثلاً در اینجا «إنَّمَا» یعنی چه، «یُرِیدُ» یعنی چه، اذهاب رجس یعنی چه، اهل بیت یعنی چه کسانی.

وگرنه الفاظ که محلِ بحث نیست. این یک نکته.

پس آن قرآنی که در خانه‌ی شماست مقدّس است، ولی توضیحاتِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را از آن برداشتند، فقط خودِ کلامِ خداست.

گاهی فقط کافی است که شما محلِ وقت و ابتداء را جابجا کنید تا معنا تغییر کند، این از آسان‌ترین تغییرات است، اصلاً نمی‌خواهد به متن دست بزنید.

مثلاً می‌گوید «مَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ»،[۱۲] یعنی کسی بجز خدا تأویل کتاب خدا و تأویل متشابه را نمی‌داند، حال اگر اینطور وقف کنید که «مَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ ۗ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ» یعنی تأویلِ آیات متشابه را کسی بجز خدا و راسخان در علم نمی‌داند، کدامیک درست است؟ من کار ندارم که کدامیک درست است، اما آیا معنا تغییر کرد یا نه؟

یعنی نیاز نیست لفظ تغییر کند. بنده قبلاً هم در ماجرای غدیر توضیح داده‌ام، بعضی‌ها می‌گویند که چرا نام امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در قرآن کریم نیست؟ مشکل که نامِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نیست، مگر در فهمِ این همه آیه اختلاف نیست؟ آنجا توضیح دادیم، شما همین وقفِ کلام را در قرائت قرآن…

این روایت منسوب به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مشهور است، ترتیل چیست؟ «معرفه الوقوف» یا «حفظ الوقوف»، یعنی بدانی که کجا بایستی، چون اینکه در کجا صبر کنی و در کجا شروع کنی در معنا تأثیر دارد، نمی‌خواهد لفظ را دست بزنید.

شما این جمله را زیاد شنیده‌اید که «بخشش لازم نیست، اعدامش کنید» یا «بخشش، لازم نیست اعدامش کنید».

وقف و ابتداء، شروع و پایان می‌تواند معنیِ جمله را صد و هشتاد درجه تغییر بدهد. لذا وقتی قاریان نزد اساتیدشان می‌رفتند، اساتید می‌گفتند که کجا شروع کند و کجا تمام کن.

بنده روز گذشته هم تأکید کردم که لفظ قرآن خانه‌ی شما تغییر نکرده است، ولی معلوم نیست که وقف و ابتداء آن وقف و ابتداء امیرالمؤمنین صلوات الله علیه باشد، در این صورت می‌تواند معنی عوض بشود، گاهی توضیحاتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ذیل مبهمات را ندارد که قرآن تصریح کرده است، قرآن کریم دو مرتبه تصریح کرده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را فرستاده‌ام که برای شما تبیین کند، تبیین‌ها هم نیست.

بعد عرض کردم که ممکن است چیزهای دیگری هم اختلاف بین محققان باشد، مثلاً آیا ممکن است جای یک یا دو آیه عوض شده باشد یا نه؟ این موضوع هم بین محققان محل اختلاف نظر است، بنده هم به این موضوع نپرداختم.

اثرِ بلندمدّتِ حکومت‌ها

اما اصلاً برای چه این حرف را زدم؟ اصلاً مگر در محرّم بحثِ علوم قرآنی است؟

حرف بنده این بود که حکومت خلیفه سوم که مجبور شد بجای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه «زید بن ثابت» را بگذارد، چند دعوا درست کرد. اولاً تا همین امروز بیش از هزار و چهارصد سال است که ما از قرآن امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که آن توضیحات اضافه را داشت محروم هستیم.

بنده به دنبالِ این بودم که عرض کنم حکومت می‌تواند انحراف یا اصلاحِ طولانی‌مدّت شروع کند.

در حالِ بیانِ این موضوع هستیم که چرا حکومت مهم است، حکومت می‌تواند هزار سال قبل کاری کند که شما امروز دعوا داشته باشید، روز گذشته مثالِ صلوات را هم عرض کردم که تکرار نمی‌کنم، همه می‌دانند که بنی امیّه «آل» را از صلوات حذف کرده‌ است، امروز فقهایی از غیرشیعه کتاب نوشته‌اند و می‌گویند که پیغمبر فرموده است که به «آل» صلوات بفرستید، ولی بدعتِ بنی امیّه هنوز بعد از هزار و چهارصد سال برقرار است.

حکومت می‌تواند انحراف یا اصلاحِ طولانی‌مدّت داشته باشد.

هر وقت بنده از دنیا بروم، بعد از ده یا بیست سال حداکثر فقط خاطره‌ای از منبر بنده می‌ماند و تمام می‌شود، ان شاء الله خدای متعال مرحوم کافی و فلسفی را رحمت کند، از این بزرگواران چه چیزی مانده است؟ ولی حکومت می‌تواند یک کاری کند که هزار سال بماند، مثالِ فقهای سبعه را هم از این جهت عرض کردم.

مجدداً برای شما مثال خواهم زد.

نکته‌ای در مورد صفویه

واقعیتی را راجع به صفویه بگویم و اعتراف کنم، ما در شرایطی و در کشوری بیش از حد سیاست‌زده هستیم که عدّه‌ای منتظر هستند که انگ بزنند، دائماً باید بگوییم که ما انقلابی هستیم، ما فلان نیستیم، ما با فلان گروه نیستیم، چرا؟ چون هر کسی خیال کند هر چیزی مخالفِ ذهنِ اوست برچسب می‌زند، من می‌خواستم راجع به صفویه چیزهایی بگویم… این خیلی بدبختی است که بجای اینکه بنده استدلال کنم باید اینطور سخن بگویم، ولی این بدبختی الآن در کشورِ ما هست…

یک مطلبی راجع به شاه طهماسب گفتم، خیلی هم با احتیاط گفتم، بعد عرض کردم که من شاه‌دوست نیستم، تا اینکه الحمدلله امروز یک فیلمی از رهبر انقلاب پیدا کردیم که ایشان مفصّل از شاه اسماعیل صفوی تجلیل کرده‌اند، خیال ما هم راحت شد که الحمدلله اگر ما از شاه اسماعیل صفوی و شاه طهماسب حرف بزنیم مخالف حضرت آقا نمی‌شویم! خدا را شکر ایشان فرموده است که آن عزیزانی که ذرّه‌بین به دست دارند که بخواهند به ما انگ بزنند، نتوانند این کار را کنند.

رهبر انقلاب به مشگین‌شهر رفته‌اند، می‌فرمایند: اینجا زادگاهِ شاه اسماعیل صفوی است، تجلیل‌هایی می‌کنند و بعد هم می‌فرمایند که «او مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را با همّت خود در ایران گسترش داد».

اگر بنده این حرف را در صدا و سیما بزنم، آن جریان‌های افراطی در وحدت، من را به اتّهامِ شیعه‌سازی دادگاهی می‌کنند! کمااینکه تابحال چند مرتبه خواسته‌اند این کار را انجام بدهند.

یعنی این بدبختی است که بجای اینکه بنده بیایم و با شما با استدلال و سند حرف بزنم باید بگردم و جلمه به جمله‌ی رهبری را رصد کنم که نکند گزکی به دستِ کسی برسد! در حالی که بالاخره بنده هم دو جلد کتاب خوانده‌ام، خود رهبری هم فرموده‌اند که عیبی ندارد که کسی در فکر با من مختلف فکر کند. درواقع ما باید در عمل هم‌مسیر بشویم، اما این درد وجود دارد، خدا را شکر و الحمدلله در این زمینه حرف ما ضدّ انقلابی نیست، و من نمی‌دانم آن آقایانی که راجع به صفویه فیلم ساخته‌اند و اگر شما آن فیلم را تماشا کنید خواهید دید که صفویه را از سر تا به پا جرثومه‌ی فساد نشان داده‌اند. مشاورهای شما چه کسانی بوده است؟ ما هم نمی‌خواهیم بگوییم که صفویه یک حکومتِ خوبِ یکپارچه است، من نمی‌خواهم چنین حرفی بزنم، مگر الآن همه در تهران یک‌شکل هستند که مثلاً بگوییم همه‌ی تهرانی‌ها باتقوا هستند، یا بگوییم همه‌ی تهرانی‌ها بی‌دین هستند، یا بگوییم تهرانی‌ها باحجاب هستند، یا بگوییم تهرانی‌ها عفیف هستند، همه‌ی این جملات غلط است، چون در تهران همه نوع انسانی وجود دارد، همین هیئتی که الآن شما در آن هستید، از کسانی مانند من هستند و ممکن است کسانی مانند شما ولی خدا هم باشند.

در کار خودمان، توجّه کنیم که در حکومت شیعه هستیم

حکومت می‌تواند کارِ پایدار کند، چهارصد سال قبل یک نفر به این فکر افتاده است که بگوید کتاب‌های شیعه را به علماء بدهیم تا ترجمه کنند، و تسهیلاتی قائل بشویم که این فشار هزار و چهارصد ساله تا حدّی جبران شود. مسلّماً این کارِ او خوب است، ما الآن همین همّت را نداریم، نه ما و نه مسئولین، مثلاً وزیر ارشاد، معاون فرهنگی سپاه، معلوم نیست که این دید را داشته باشند، که شما حکومت در اختیار دارید و سیصدهزار شهید داده‌ایم، شما باید برای پانصد سال بعد برنامه داشته باشید، شما برای برنامه‌ی درسی فرزندان خودتان معطّل هستید، کتاب‌های دینی کودکان را ببینید تا متوجّه شوید چه فاجعه‌ای است، نیازی نیست به پانصد سال بعد فکر کنید. امروز که موضوع فقط کتاب نیست، چند انیمیشن دقیق در مورد اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین تولید کرده‌اید که کودکان و نوجوانان ببینند؟ ما حکومت داریم، فکر نکنید همیشه هست، سنّیِ سیّد و مسیحیِ سادات از کجا بوجود آمده است؟ الآن در لبنان طایفه‌ای از ساداتِ مسیحی داریم، یک حکومتی بنا را بر این گذاشته است که یک شهر را نابود کند، ما یقین داریم که زمانی حلب مرکزِ تشیّع بوده است، بروید و تاریخ را ببینید، در بعضی از جاها ناگهان در یک شب چهل هزار سر بریدند، نسل را تغییر دادند، بعد آنجا به مرکز یک مذهب دیگر تبدیل شده است، به آنجا آدم آوردند.

نیاز نیست من خیلی حرف بزنم، می‌گویم همین الآن به احترام این فاجعه یک دقیقه سکوت کنید و به یاد مدارس دینی مدارس خودتان و محتوای کتاب دینی خودتان و عشق شدید خودتان به آن فضا بیفتید! ما در اینجا یک ساعت حرف می‌زنیم و شما ما را نگاه می‌کنید، پس چطور در کلاس دینی اینطور نبودید و مرتّب تکان می‌خوردید و بازیگوشی می‌کردید؟ چرا؟ چند نفر از شما کتاب دینی جذّاب و معلّم دینی خوب داشتید؟

ان شاء الله خدای متعال به هر معلّمی که زحمتکش و باوجدان و پرتلاش و پرمطالعه است عمر باعزّت بدهد و او را تأیید کند و امثال او را زیاد کند، نمی‌خواهم حق کسانی که زحمت‌کش بودند را تضییع کنم، ولی خودمان هستیم و خودتان، دست بلند کنید تا ببینیم جذاب‌ترین کلاس درس چند نفر از شما در حکومت جمهوری اسلامی درس دینی شما بوده است؟ برگردید و یکدیگر را ببینید که چند دست بلند شده است، دست‌ها را ببینید! پنج نفر! اصلاً شما بگویید ده نفر هم تقیّه کردند!

انگار ما هم شبیهِ همان دوره می‌بینیم، انگار ما هم یک امرِ بی‌اهمیّت می‌بینیم.

کارِ فرهنگیِ ما را ببینید، خدا را قسم می‌خورم که هنگام بیان آتش می‌گیرم، چون اصلاً نفهمیده‌ایم که سیصد هزار آدم کشته شده است، یک روزی امام فرمودند که یک ساعت این کانال‌ها به دست ما بدهید که ما «قال الصادق علیه السلام و قال الباقر علیه السلام» بگوییم و دنیا را با آن تصرّف کنیم، ان شاء الله برای شهدایی که فرزندانشان شهید شده‌اند و کار به دست ما افتاده است بمیرم، تقریباً اکثرِ شبکه‌ها اینطور است، مثلاً برای محرّم و ماه مبارک رمضان از فلان شبکه‌ی سیما تماس می‌گیرند، مثلاً می‌گویند می‌خواهیم سی کلیپ سه دقیقه‌ای ضبط کنیم که بین برنامه‌ها پخش کنیم! بعد می‌گویند این کار فقط نود دقیقه وقت شما را می‌گیرد!

می‌گویم: ده جلسه‌ی سه دقیقه‌ای یعنی سی دقیقه ضبط، اولاً خودِ ضبطِ این برنامه چند ساعت وقت می‌خواهد، ثانیاً بنده باید برای هر سه دقیقه چند ساعت وقت بگذارم که حرف بیهوده نزنم، این سی کلیپ سه دقیقه‌ی تو از من دو ماه زمان می‌گیرد، حال شاید من بی‌استعداد هستم و شما باید به سراغِ یک فردِ بااستعدادتر بروید.

ما برای همان سی جلسه‌ی ماه مبارک رمضان، بغیر از سی روز ماه مبارک رمضان، صد و بیست روز همه‌ی کارهای خودمان را تعطیل می‌کردیم.

شاید شما بگویید که خروجی من پایین است، شما بروید و یک کسی را پیدا کنید که خروجی بهتری داشته باشد که در عرض یک هفته مطلب تولید کند. ما از صد و بیست روز قبل یک تیم درست می‌کنیم، خودِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌دانند که همه‌ی کارهای خودمان را تعطیل می‌کنیم، درس‌های خودمان را تعطیل می‌کنیم، سی روزِ ماه مبارک رمضان هم بنده منبر ظهر قبول نمی‌کنم، دو سال قبل حتّی شب‌ها هم منبر نمی‌رفتم، برای اینکه بیست دقیقه برنامه تولید کنیم!

تو کارمند صدا و سیمای کجا هستی که این موضوع را نمی‌فهمی؟ که می‌گویی سی کلیپ سه دقیقه‌ای داریم و می‌خواهیم نود دقیقه مزاحمِ شما بشویم!؟

تابحال من بجز یک یا دو نفر، کسی را ندیده‌ام که بگویند مثلاً یک برنامه داریم که پنج دقیقه ضبط دارد و یک ماه کار مطالعاتی دارد. که بگوییم این شخص متوجه می‌شود که شما یک آنتنی دارید که… الآن من باید برای این منبر که حدود پانصد یا هزار نفر نشسته‌اند چقدر وقت بگذارم؟ اما معلوم نیست آن برنامه را چند میلیون نفر می‌بینند. از هند و پاکستان پیغام می‌دهند که ما برنامه‌ی ماه مبارک رمضان را دیده‌ایم، خاک بر سرِ من! من باید بجای صد و بیست روز، کارِ خودم را همه‌ی سال تعطیل می‌کردم، باید بجای ده نفر یک تیم دویست نفره می‌گذاشتیم که حرف دقیق‌تر باشد.

ما حکومت در اختیار داریم، یک زمانی وقتی می‌خواستند حرف بزنند زبانِ حضرت میثم تمّار علیه السلام را بریده‌اند، ما هنوز انگار زمانِ میثم تمّار هستیم! نگاه ما هم در این موضوع شبیه نگاه بنی امیه است و حواس ما نیست که رسانه برای حکومت است، حکومت می‌تواند یک کاری کند که دینداری مردم را برای پانصد سال تغییر بدهد، مثالی بزنم و بحث را جمع کنم.

برای چه بنده این حرف‌ها را می‌زنم؟ برای اینکه هر کدام از شما در یک جای پازلِ این حکومتِ به نام شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مشغولِ یک کاری هستید، یا معلّم هستید، یا کاسب هستید، یا کارآفرین هستید، یا کارمند هستید، یا نظامی هستید، الآن با آن دوره‌ای که جرأت نمی‌کردند حرف بزنند تفاوت دارد، «مؤمن طاق» که آیت الله العظمی شیعه بود در بازار کوفه کاسبی می‌کرد که معلوم نباشد این شخص درس می‌خواند و لو نرود، البته دست ایشان به امام معصوم هم می‌رسید و نیاز نبود مانند ما اینقدر کتاب بخواند، یعنی به سراغ علم حقیقی می‌رفتند و ما الآن بیچاره هستیم.

نمونه‌هایی از اثرِ حکومت‌ها در ترویج دین

دو مثال از آثار حکومت‌ها می‌زنم تا شما ببینید، بعد به یک مورد اشاره می‌کنم و باقی بحث را برای فردا تقدیم خواهم کرد.

این شیوه‌ی عزاداری شما برای چه زمانی است؟ مثلاً آیا ائمه علیهم السلام فرموده‌اند که اینطور بنشینید و مقابل منبر باشید؟ زمان ائمه علیهم السلام که عزاداری به این شکل نبوده است، بُکاء بوده است، اصلِ بُکاء بوده است، سیاه‌پوش شدنِ بنی هاشم بعد از برگشتن از اسارت بوده است، این مدلی هیئت گرفتن از کجا آمده است؟ بروید و ببینید. مثلاً شیخ بهائی چه اثری داشته است؟ مثلاً این تعزیه‌خوانی را از کجا درست کرده‌اند؟ آن زمان که نمایش نبود! مردم حتّی نمی‌توانستند از روی کتاب بخوانند، مسلّماً نمی‌شود مدام روی منبر حرف زد و طرف هم یک طرفه گوش بدهد، تعزیه خوانی چه بود؟ وقتی بچه‌ها هم نگاه می‌کردند می‌فهمیدند که قرمزهای این طرف شمر هستند و آن طرف هم کسانی هستند که نورانی و مهربان هستند، چه کسی این ظرفیت را درست کرده است؟

البته قبل از حکومت صفویه هم فرصت‌های اندکی بوده است، یعنی زمان شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه غدیر را شبیه‌سازی می‌کردند.

ما الآن بیش از بیست شبکه‌ی تلویزیونی در اختیار داریم، پنج روز مانده به محرّم تماس می‌گیرند و می‌گویند از فلان شبکه تماس گرفته‌ایم، انگار که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه تازه شهید شده‌اند!

روی چند برنامه فکر شده است؟ من آرزو دارم که مرا به یک برنامه دعوت کنند و بگویند که ما یک تیم گذاشته‌ایم و سه ماه راجع به فلان موضوع تحقیق کرده‌ایم و نظرمان هم فلان است و شما هم بروید و فکر کنید و نظر خودتان را در این موضوع بگویید. اما معمولا اینطور است که در برنامه می‌پرسند که از چه موضوعی بگوییم؟! چرا؟ چون اگر نگاه ما هم مانند حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بود که «وَ عَلَى اَلْإِسْلاَمِ اَلسَّلاَمُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ اَلْأُمَّهُ بِرَاعٍ مِثْلِ یَزِیدَ» حتماً قدر می‌دانستیم.

من به مادر خودم عرض می‌کردم که چرا شما بیش از ششم ابتدایی درس نخوانده‌اید؟ ایشان بخش زیادی از نهج البلاغه و بسیاری از مفاتیح را حفظ بودند، بنده عربی را از ایشان یاد گرفتم، ایشان فرمودند: برای اینکه باید با دامن کوتاه به مدرسه می‌رفتیم، مسلّماً من هم نمی‌خواستم بی‌حجاب بروم، برای همین پدرم فرمودند که به مدرسه نرو.

الآن جمهوری اسلامی شده است و دخترها به مدرسه می‌روند، الحمدلله، اگر بخواهیم پُز بدهیم می‌گوییم چند دکترای فلان گرفته‌اند.

دین دینِ کیفی است، حال که فرصت دارید دخترها و پسرها تا دکتری درس بخوانند، چه چیزی به آن‌ها یاد می‌دهید؟ فقط گزارش می‌دهیم، چون قدرِ فرصتی که داریم را نمی‌دانیم، روز قیامت یکایک ما را برای این فرصتی که داریم نگه می‌دارند، مردم دویست سال قبل را مانند ما نگه نمی‌دارند، چون برای این آسایش در عزاداریِ ما چند میلیون لیتر خون ریخته شده است.

گاهی یک وزیر شیعه در یک حکومت غیرشیعه پیدا می‌شده است، یعنی در یک جایی نفوذ می‌کرده است، الآن همه‌ی حکومت در دست ماست، همه‌ی نیروهای نظامی در دست ماست، گاهی یک وزیر، یک «علی بن یقطین»، یک «ابن عَلقَمی» می‌رود و در حکومتِ غیرشیعه وزیر می‌شود، فرصت را غنیمت می‌شمارد و می‌گوید چه کنیم که نهج البلاغه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را رواج بدهیم؟

ابن ابی الحدید که ادیب بزرگ و شاعر برجسته بوده است را صدا می‌زند و پول می‌دهد و می‌گوید که تو شرح نهج البلاغه بنویس. فرض کنید که اصلاً نهج البلاغه اهمیّت نداشت، شرح نهج البلاغه هم اهمیّت نداشت، این ابن ابی الحدید بیش از پانصد نقلِ گُم‌شده‌ی تاریخ را که کتاب‌های آن الآن وجود ندارد را آورده است، یعنی حرف‌های عجیب و غریب که خیلی از جاها نیست، سندهای گم‌شده، یعنی اصلاً فرض کنید که نهج البلاغه و شرح ابن ابی الحدید مهم نباشد، ترویج نهج البلاغه هم مهم نباشد، نفوذ نهج البلاغه در میان سایر غیرشیعیان مهم نباشد، همینکه در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید بیش از پانصد خبر مهم درباره‌ی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین یا مظلومیت اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین است کافی است، آن آثاری که ابن ابی الحدید نقل می‌کند الآن از بین رفته است و به دست ما نرسیده است.

این کارِ یک وزیر بوده است! نه یک دستگاه حکومتیِ تمام‌عیار!

امروز اگر من پولدار بودم و چندده میلیون دلار پول داشتم، آنقدر عالم تراز یک در الأزهر می‌شناسم که می‌شد مثلاً صد هزار دلار پول داد که در دفاع از حقانیت اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین کتاب بنویسند و این کتاب‌ها در میانِ نفوسِ جوانان غیرشیعه زلزله به پا کند و خودشان از حقایق اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بگویند، آدم‌هایی در آنجا داریم… ما هم در اینجا حکومت داریم اما حال نداریم، فقط یقه‌ی یکدیگر را می‌کشیم که تو ضدّانقلاب هستی و تو انجمنی هستی و تو شیرازی هستی و تو چپ هستی و تو راست هستی، هرچقدر هم که یکدست می‌شویم باز یک موضوعی پیدا می‌کنیم و یقه‌ی یکدیگر را می‌کشیم.

اگر قرار بود قبلی‌ها هم مثل ما فکر کنند الآن اصلاً من و شما هم امروز برای روضه دور یکدیگر جمع نشده بودیم.

امروز بروید و سری به جهان اسلام بزنید و ببینید امروز در حال انجام چه کاری هستند، اگر کرونا نبود جشن و پایکوبی برای آغاز سال قمری بود، اصلاً کاری به کشته شدنِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه ندارند، هیچ کجای دنیا خبری نیست، سنّی‌ها بیش از ما برای اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین مقتل نوشته‌اند، ولی چرا امروز عزاداری‌هایشان کمرنگ است؟

یک سری حکومت مانند حکومت عربستان سعی می‌کنند به دروغ بگویند که همه جا مانند ما هستند، ما خواب هستیم، کاردار فرهنگی هم… البته آدم حسابی داریم، انسان باید انصاف داشته باشد، تک خال‌هایی داریم، نمی‌شود آن‌ها را لو داد و انسان از آن‌ها تشکّر کند، ولی اصلاً از این خبرها نیست، بعضی از سفرای فرانسه وقتی به ایران می‌آمدند، ایران‌شناس و نسخه‌شناس و عتیقه‌شناس بودند، برای اینکه قرار بوده است اینجا را به غارت ببرند، شما هم بروید و سفرای ما را لیست کنید، البته بعضی از آن‌ها انسان‌های ویژه‌ای هستند، ولی آیا همه‌ی آن‌ها همینطور هستند؟ هر حکومتی که آمده است در ابتدا حساب و کتاب کرده است که ارتباط خود را با مسائل دینی طوری هماهنگ کند که ماندگار باشد.

وقتی که عباسی‌ها بر سر کار آمدند… انصافاً در بین صد صحابی اول پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، عباس عموی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حتّی صدمین نفر هم نیست، ولی وقتی بنی عباس بر سر کار آمدند شروع کردند و به برخی از علما پول دادند که در اثبات افضلیت عباس بر جمیع اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مطلب بنویسند! همه همین هستند و همه تلاش کرده‌اند.

وقتی بنی امیّه شکست خوردند و بنی عباس آمدند، پیرمردهای شام آمدند و گفتند که ما خیال می‌کردیم خدا شاهان بنی امیّه را از همه چیز آزاد آفریده است، یعنی این‌ها گناه ندارند، یعنی فکر می‌کردیم که خلیفه آزاد است و گناهی پای او نمی‌نویسند.

روز گذشته عرض کردیم که در آن جامعه حضرت زین العابدین صلوات الله علیه فقیه نیستند ولی «عروه بن زبیر» فقیه است! خب این‌ها چه فتوایی می‌دهند؟ مسلّم است که باید فتواهایی به نفع آن حکومت بدهند، لذا فتواها داده‌اند، هر کسی در برابر حاکم جامعه اسلامی قیام کند، حتّی اگر حاکم جامعه اسلامی فاسق و ظالم و خونریز و وحشی و دائم الخمر و دائم الزناء و سارق باشد، اگر کسی بر علیه او قیام کند می‌شود ناموس او را به اسارت گرفت.

وقتی شما کسی را بجای حضرت زین العابدین علیه السلام بعنوان فقیه معرّفی می‌کنید همین می‌شود، اصلاً چرا حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می‌فرمایند: «وَ عَلَى اَلْإِسْلاَمِ اَلسَّلاَمُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ اَلْأُمَّهُ بِرَاعٍ مِثْلِ یَزِیدَ»؟

چون وقتی یزید بیاید، نهاد حوزه علمیه آن زمان هم به مسیری می‌برد که خودش می‌خواهد، فقط این نیست که بگویند یزید میمون‌باز است، او همه‌ی اولویت‌ها را جابجا می‌کند و همه‌ی دین و آیات قرآن را هم خرج خودش می‌کند، دیدید که وقتی با حضرت زینب کبری سلام الله علیها و امام سجّاد صلوات الله علیه مواجه شد گفت: «تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ»،[۱۳] ما عزیز شدیم و شما ذلیل! یعنی آیه‌ی قرآن را هم به خودش تطبیق داد.

بالای سر همه‌ی پادشاهان ظالم نوشته شده است: «هذا مِن فَضلِ رَبّی»، به چند مفسّر هم پول می‌دهند که برای این‌ها حرف بزنند.

روضه و توسّل

لذا من روضه را از همینجا می‌خوانم، شما نگاه کنید و ببینید که چقدر بین امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و این‌ها فاصله است، جمل رخ داد و تمام شد، عدّه‌ای زن اسیر شدند، حضرت این‌ها را در چند خیمه جمع کردند که مردها نزدیک نشوند و فقط مردانِ خودشان باشند.

اولین حکمی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه صادر کردند این بود که بدن‌های کشتگانشان را دفن کنید، با هر آدابی که خودشان صلاح می‌دانند.

توجّه کنید که آن‌ها مقابلِ حیدر کرّار ایستاده بودند نه مقابلِ یزید ملعون!

اینجا کسانی که مقابلِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ایستاده بودند، واقعاً جا داشت که حتّی این‌ها را تکفیر کرد، اما حضرت فرمودند: کشتگانتان را دفن کنید، کسانی از آشنایان خانم‌ها بیایند و این‌ها را برگردانند، بعد خودِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه رفتند و برای نظارت سر زدند، وقتی خودِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه برای نظارت سر زدند یکی از آن زن‌ها آمد و مقابلِ اسب حضرت ایستاد و شروع کرد به فحاشی کردن، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در ابتدا به روی خودشان نیاوردند، او مدام تکرار کرد، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه برای جلوگیری از غیرتی شدنِ یارانِ خویش فرمودند: زن‌ها را تحریک نکنید، اگر به من هم فحش دادند، اگر به ناموس شما هم فحش دادند بگذرید، این‌ها زن هستند و داغدار هستند، شوهرشان در جنگ مُرده‌اند…

آن زن آمد و در مقابلِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فحش داد، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که هم امیرالمؤمنین بود و هم پیروز!

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: این‌ها زن هستند و داغ دیده‌اند… حضرت زن‌هایی را فرمودند که به جمل آمده بودند و پایکوبی و تحریک و تشویق کردند که عدّه‌ای بیایند و با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بجنگند!

عایشه مدام تا مدینه زیر لب چیزی به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌گفت، می‌گفت ناموس پیغمبر را به کجا و بین چه کسانی برده است، وقتی رفتند دید که بغیر از برادرِ خودش همه خانم بودند!

از این طرف امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از دست طلحه و زبیر گله کردند و فرمودند: زن‌های خودتان را در خانه نگه داشتید و پرده‌نشینِ خانه‌ی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را بیرون آورده‌اید…

یا غیرت الله! یا امیرالمؤمنین!

جنگ احزاب شد، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به ظاهر فقیر بودند، گاهی برای چند دانه‌ی خرما چند روز کار می‌کردند، ضمناً معلوم هم نبود که این خرماها به خانه هم برسد، چون امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که به کسی نه نمی‌فرمودند…

کسی جرأت نمی‌کرد در مقابلِ عمرو بن عبدود بایستد، وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به میدان رفتند خیلی‌ها با ایشان وداع کردند، گرد و خاک بلند شد، وقتی صدای تکبیر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه آمد و گرد و خاک نشست، دیدند کار برعکس است، زخمی به پیشانی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بود که از آن جنگ یادگاری ماند، ولی کار عمرو بن عبدود روی زمین تمام شده بود.

وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در حال برگشتن بودند یکی از خلفا گفت: حداقل زره‌ی او را برمی‌داشتی!

با قیمت آن زره می‌شد بیست سال زندگی کرد، علی بن ابیطالبی که گاهی به خانه می‌رفتند و می‌دیدند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از گرسنگی می‌لرزیدند…

آن خلیفه گفت: حداقل زره‌ی او را برمی‌داشتی!

در جنگ آن روز چند دست لباس می‌پوشیدند که ضربه اثر نکند، روی آن هم آهن می‌پوشیدند، زره آن آهن بود…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جواب آن خلیفه را ندادند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: علی جان! بگو.

یعنی علی جان! باید عیار تو معلوم بشود…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه قریب به این مضمون فرمودند: او به من گفت بالاخره من آبروی سپاه خودم هستم، من را برهنه نکن… امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به این زره‌ی رویی هم نگاه نکردند…

درواقع روضه‌ی حضرت رقیّه سلام الله علیها از اینجا شروع شد، مثلاً می‌گویند فلانی در بیمارستان از دنیا رفت، ولی باید بدانید که ضربه را از کجا خورده است…

روایاتِ لباس حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را ببینید، آن لباس آنقدر آسیب خورده است که اصلاً قابل خرید و فروش نیست، اصلاً فرمودند: «اِیتینی بِثَوْبٍ عَتیقٍ لا یَرْغَبُ اَحَدٌ فیهِ مِنَ القَوْمِ اَجْعَلْهُ تَحْتَ ثِیابی لِئَلاَّ اُجَرَّدَ مِنْهُ بَعْدَ قَتلی!»، لباسی به من بده که کسی بعد از شهادت من به آن نگاه نکند، نمی‌خواهم مرا برهنه کنند… ضربه هم خورده بود… ای کاش این لباس را برای خرید و فروش درمی‌آوردند… برای هتک حرمت این کار را کردند…

اینجا نسبت به بدنِ حضرت… تقریباً همه‌ی مورخان نوشته‌اند که وقتی اسب‌سواران به سمت خیمه‌ها حمله کردند، اولین هدفِ غارت…

شیخ مفید اعلی الله مقامه الشّریف می‌گوید که راوی در حال بیان است که هنوز در یاد داریم آن لحظه‌ای را که سواران می‌آمدند، اولین چیزی که به آن طمع می‌کردند چادرها بود…

رفتارِ بین دو حکومت می‌تواند اینقدر متفاوت باشد…

خیلی از اتفاقات افتاد که من آن‌ها را شرح نمی‌دهم، در زیارت منسوب به امام زمان ارواحنا فداه هست که «سُبِىَ أَهْلُک َ کَالْعَبیدِ»… «عبید» به معنای برده است، یعنی می‌گوید اسیر گرفتند ولی رفتارشان مانند رفتار با برده بود…

«وَ صُفِّدُوا فِى الْحَدیدِ»… کدام حرامزاده آنقدر جلو آمده است که دستان مبارک حضرت زینب کبری سلام الله علیها را با آهن… «وَ صُفِّدُوا فِى الْحَدیدِ»

«یُطافُ بِهِمْ فِى الاَْسْواقِ»… من برای شما معنی نمی‌کنم که یعنی چه این‌ها را به بازار بردند… یکی از آن‌ها را اشاره می‌کنم و شرح نمی‌دهم، «ابن جوزی» مفصّل نوشته است، می‌گوید: چه شد و این‌ها بعد از دو ماه آمدند، ابتدای ذی الحجّه راه افتادند و یکم صفر به شام رسیدند و چه شد و چطور وارد شدند و… به این‌ها کار ندارم، می‌گوید: عدّه‌ای رفتند و یهودی‌ها را خبر کردند، ای آواره‌های خیبر! ناموسِ آن کسی که درِ خیبر را شکست را آورده‌ایم، روزِ انتقام رسیده است…

اصلاً من تعجّب می‌کنم که چطور این دختر تا اینجا آمده است، ایشان باید در آنجا آیت می‌شدند، وگرنه اصلاً چطور دوام آورده‌اند… آمدند و اتفاقاتی افتاد و به در ورودی کاخ رسیدند، اینجا هم اتفاقاتی افتاد که من عبور می‌کنم، در مورد این قسمت‌هایی که عبور کردم دو آدرس به شما می‌دهم، امام رضا صلوات الله علیه در مورد اینجا روضه‌ای خوانده‌اند که شما باید خودتان در خلوت بخوانید و خودتان را بزنید، بنده توانِ بیان ندارم، گاهی اشاره‌هایی در مورد آن‌ها را عرض کرده‌ام، اما توانِ بیان کردن ندارم. یک خطبه هم حضرت زینب کبری سلام الله علیها در شام خوانده‌اند، آنجا چند جمله دارند که آن‌ها هم همینطور است، توانِ بیانِ آن‌ها را هم ندارم، از امام زمان ارواحنا فداه خجالت می‌کشم… نمی‌دانید با امام شما چه کرده‌اند…

به حضرت زین العابدین صلوات الله علیه منسوب است که فرموده‌اند: ای کاش من به دنیا نیامده بودم…

مجلس به پا کردند، این بزرگواران روی پا ایستاده بودند، تخت زدند و آن ملعون آمد و نشست، سفره‌ی غذا پهن کردند، وسط سفره برای تزئین سر مطهّر را هم گذاشته بودند، این بچّه‌ها ایستاده بودند و در حال تماشا کردن بودند، خلاصه اینکه هیچ کم‌کاری در هتک حرمت نکردند، کارد به استخوان‌ها رسید، جگرها سوخت، من الآن می‌گویم و شما یک ربع گریه می‌کنید، ولی وقتی هاشمیات از شام برگشتند تا چند سال گریه می‌کردند و لباس عزا درنیاوردند، ما می‌گوییم و می‌رویم، چون تصوّر نداریم که هتک حرمت به ناموس خدا یعنی چه، ضمناً من خیلی از موارد را هم نمی‌گویم که در آن مجلس چه گذشت، از آن مطالب عبور می‌کنم، فقط همینقدر اشاره می‌کنم که حضرت زین العابدین صلوات الله علیه فرمودند که ما را فقط یک مرتبه اینطور به مجلس نبردند، هر زمانی که میهمان خارجی می‌آمد دوباره از ابتدا شروع می‌کردند…

بعضی از مطالب را فقط باید بروید و مطالعه کنید، یا یک کسی را پیدا کنید که بگوید چه شده است، کار به جایی رسید که خیلی به غیرتِ آن دختر نازدانه برخورد…

من این موضوع را از نزدیک دیده‌ام که یک کسی با برادرخانم خود به دعوا افتاد، این بچه ایستاده بود، این طرف پدر او بود و آن طرف هم دایی او، وقتی هم دعوا می‌شود نهایتاً نسبت به هم تند می‌شوند و یقه‌ی یکدیگر را می‌کشند، ضمناً بچه نسبت به دایی خود هم علاقه دارد. وقتی این دایی یقه‌ی پدرِ آن دختربچه را گرفت، آن دختربچه با یک غیظی به طرف دایی خود رفت، مسلّماً نمی‌توانست تحمّل کند…

اجازه بدهید اینطور بگویم، بلکه بتوانم توضیح بدهم، وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از دنیا رفتند که زخم برنداشته بودند، بدن سالم بود، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند لباس پدرم را بدهید تا ببینم، وقتی من پیراهن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دادم، همینکه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آن پیراهن را دیدند بیهوش شدند، من دیگر آن لباس را مخفی کردم…

یا امیرالمؤمنین! یک زنِ رشیده‌ی بالغه و سیّده‌ی نساء اهل الجنّه، نتوانست لباس سالم را تحمّل کند، یک دختربچه‌ی سه ساله، وقتی شب به خرابه رفتند، صورت خود را روی خاک خرابه گذاشت، بهم ریخت و تشت را آوردند، وقتی تشت را مقابل ایشان گذاشتند، وقتی روبند را کنار زد عقب عقب رفت، این سر نه قابل شناسایی بود، نه باورکردنی بود… وضعِ سر بهم خورده بود…

اما حدیث کساء بخوانید، هر وقت بیچاره شدید حدیث کساء بخوانید، در حدیث کساء می‌گوید: «اِنّی اَشَمُّ عِنْدَک راَّئِحَهً طَیبَهً»… شب بود، خرابه هم تاریک بود، آن سر هم قابل شناسایی نبود، ولی انگار که بوی پدر را فهمید، جلو آمد، با آن دست‌های کوچکِ کتک‌خورده به صورتِ بابا کشید و گله کرد «مَنْ ذَا الَّذی أَیتمنی علی صِغَر سِنّی»


[۱]– سوره‌ی غافر، آیه ۴۴٫

[۲]– سوره‌ی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫

[۴] سوره مبارکه طه، آیه ۴۴

[۵] مثیر الأحزان ، جلد ۱ ، صفحه ۲۵ (فَقَالَ اَلْحُسَیْنُ وَ عَلَى اَلْإِسْلاَمِ اَلسَّلاَمُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ اَلْأُمَّهُ بِرَاعٍ مِثْلِ یَزِیدَ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّی یَقُولُ اَلْخِلاَفَهُ مُحَرَّمَهٌ عَلَى آلِ سُفْیَانَ . وَ کَانَ تَوَجَّهَ اَلْحُسَیْنُ إِلَى مَکَّهَ لِثَلاَثٍ مَضَیْنَ مِنْ شَعْبَانَ سَنَهَ سِتِّینَ مِنَ اَلْهِجْرَهِ .)

[۶] الغیبه شیخ طوسی، صفحه ۲۸۶

[۷] سوره مبارکه طه، آیه ۱۴ (إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاهَ لِذِکْرِی)

[۸] سوره مبارکه انفال، آیه ۴۱ (وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی‏ وَ الْیَتامی‏ وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلی‏ عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلی‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ)

[۹] سوره مبارکه نحل، آیه ۶۴ (وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ إِلَّا لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُوا فِیهِ ۙ وَهُدًى وَرَحْمَهً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ)

[۱۰] سوره مبارکه احزاب، آیه ۳۳ (وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الْأُولَىٰ ۖ وَأَقِمْنَ الصَّلَاهَ وَآتِینَ الزَّکَاهَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا)

[۱۱] نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲ (وقَد عَلِمتُم مَوضِعی مِن رَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله بِالقَرابَهِ القَریبَهِ ، وَالمَنزِلَهِ الخَصیصَهِ ؛ وَضَعَنی فی حِجرِهِ و أنَا وَلَدٌ ، یَضُمُّنی إلى صَدرِهِ ، ویَکنُفُنی فی فِراشِهِ ، ویُمِسُّنی جَسَدَهُ ، ویُشِمُّنی عَرفَهُ . وکانَ یَمضَغُ الشَّیءَ ثُمَّ یُلقِمُنیهِ . وما وَجَدَ لی کَذبَهً فی قَولٍ ، ولا خَطلَهً فی فِعلٍ . ولَقَد قَرَنَ اللّه ُ بِهِ صلى الله علیه و آله ـ مِن لَدُن أن کانَ فَطیما ـ أعظَمَ مَلَکٍ مِن مَلائِکَتِهِ ، یَسلُکُ بِهِ طَریقَ المَکارِمِ ، ومَحاسِنَ أخلاقِ العالَمِ ، لَیلَهُ ونَهارَهُ . ولَقَد کُنتُ أتَّبِعُهُ اتِّباعَ الفَصیلِ أثَرَ اُمِّهِ ، یَرفَعُ لی فی کُلِّ یَومٍ منِ أخلاقِهِ عَلَما ، ویَأمُرُنی بِالاِقتِداءِ بِهِ . ولَقَد کانَ یُجاوِرُ فی کُلِّ سَنَهٍ بِحِراءَ فَأَراهُ ، ولا یَراهُ غَیری . ولَم یَجمَع بَیتٌ واحِدٌ یَومَئِذٍ فِی الإِسلامِ غَیرَ رَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله وخَدیجَهَ وأنَا ثالِثُهُما . أرى نورَ الوَحیِ وَالرِّسالَهِ ، وأشُمُّ ریحَ النُّبُوَّهِ . ولَقَد سَمِعتُ رَنَّهَ الشَّیطانِ حینَ نَزَلَ الوَحیُ عَلَیهِ صلى الله علیه و آله فَقُلتُ : یا رَسولَ اللّه ِ ، ما هذِهِ الرَّنَّهُ ؟ فَقالَ : هذَا الشَّیطانُ قَد أیِسَ مِن عِبادَتِهِ ، إنَّکَ تَسمَعُ ما أسمَعُ ، وتَرى ما أرى ، إلّا أنَّکَ لَستَ بِنَبِیٍّ ، ولکِنَّکَ لَوَزیرٌ ، وإنَّکَ لَعَلى خَیرٍ.)

[۱۲] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۷ (هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ۖ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَهِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ ۗ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ ۗ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا ۗ وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ)

[۱۳] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۲۶ (قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ ۖ بِیَدِکَ الْخَیْرُ ۖ إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ)