در جامعه‌ای که امام حسین رسماً با یزید بیعت نکرد، چند سال قبل از شهادت حضرت در دوران معاویه تاریخ طبری و مروج الذهب را ببینید دو، سه نفر مخالفت کردند از جمله پسر خلیفه‌ی اوّل که گفت: این‌که هرقلیه است، پسر سلطان، سلطان شود به چه دلیل است؟ پس اگر این‌طور باشد نوبت من است، دو ماه فراری بود در پایان هم او را کشتند. معلوم است کسی حرف بزند زنده نمی‌ماند. عبدالله پسر خلیفه‌ی دوم هم بود و یک «إن قلت» کرد و تهدید و تطمیع کردند بعد درست شد. عبدالله بن عباس هم نامه ‌نگاری و اخمی کرد بیعت نکرد ولی ساکت شد، فرقی نمی‌کند. حسین بن علی (صلوات الله علیه) ساکت نشد، نگاه کرد دید جامعه هیچ توجّهی به امام حسین نکردند. هنوز سال ۵۹ تمام نشده بود به منا رفت و خطبه خواند گفت: من می‌ترسم این طاغی مؤنّث نبود، گرچه از مؤنّث به معنای ضعیف بدتر بود- یعنی طغیان‌گر بزرگ که منظور او معاویه بود «فَإِنِّی أَتَخَوَّفُ أَنْ یَدْرُسَ هَذَا الْأَمْرُ»[۱] می‌ترسم این امر به دست این طغیان‌گر نابود شود. بروید بگویید اهل البیت چه کسانی هستند، نگذارید مردم به دامن یزید بروند. بنی هاشم هم گوش نکردند. بنی هاشم هم چند دسته شدند، بنی هاشم هم با او همراه نشدند. نباید ما را فریب دهد ۱۷ شهید غیر امام حسین از اهل البیت از بنی هاشم نیستند، حداقل جمعیّت بنی‌هاشم ده هزار نفر هستند، بچّه‌های زیادی داشتند ولی ۱۷ نفر در کربلا شهید شدند بقیّه کجا بودند؟

 

 

پی نوشت


[۱]– بحار الأنوار، ج ‏۳۳، ص ۱۸۲٫