امیر المؤمنین صلوات الله علیه در بدترین شرایط ممکن به خانهی او حمله شد، شما ببینید در آن دورهی ۲۵ سال چه کرد. یک نمونه این است که امیر المؤمنین در خطبهی شقشقیه فرمود: «وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ [ابْنُ أَبِی قُحَافَهَ] وَ إِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى»[۱] نسبت جایگاه من به جامعهی اسلامی و حکومت مثل محور آسیاب بود و آسیاب. یعنی همه باید دور او میگشتند من قطب بودم، بقیّه باید دور من میگشتند. با اصل آن کاری ندارم، خطبهی ۱۴۶ نهج البلاغه را هم ببینید. وقتی دید غصب شد، قاتل صدیقهی طاهره به حکومت رسید. عرض کردم خطر حملهی ایران بود، مقابل امیر المؤمنین علیه السّلام قاتل صدیقهی طاهره است، ولی کفّار میخواهند به جامعهی اسلامی حمله کنند. این شخص خبر را شنیده و ترس به اندامش افتاده است، رعشه گرفته است. حضرت فرمود: «فَکُنْ قُطْباً» تو قطب باش، تو برای این آسیاب محور باش. آن کسی که تکلیفمدار است، میگوید جایگاه من را غصب کرده است، ولی الآن همین غاصب اگر نایستد اصل نظام از بین میرود. هر کس دیگری بود میگفت به جهنّم.
نمیشود من شیعهی امیر المؤمنین باشم کار خود را انجام دهم. اهل بیت علیهم السّلام نگاه میکنند میبینند تکلیف چیست. یک برادری به من میگفت چون آنها امام هستند، شما چه توقّعی دارید؟ بنده عرض نمیکنم که شما بروید تکلیف خلق کنید، تکالیف ما روشن است. همان تکالیفی که فقهی آنها را مراجع فرمودند، خط مشی آن تکالیف را آقا فرمودند. منتها ننشینیم به پای اینکه کسانی که خودشان فساد اقتصادی دارند به ما بودجه بدهند. این هئیت را چگونه اداره میکنند؟ مگر بودجه دارد؟ جاهای دیگر هم بروید همین را میبینید، مگر بودجهی مصوّب دارند.
امام خسته نمیشود وقتی در غربت نگاه میکند همهی حق او را غصب کردند، به قاتل همسر او دادند، نگاه میکند میبیند الآن جبههی اسلام در خطر است، قبول ندارد که او قطب باشد، ولی حالا که ایستادی هر کاری انجام میدهم که اگر تو به زمین بیفتی علم اسلام به زمین میافتد، به ناحق علم اسلام دست تو است. من یک نمونه به شما عرض کنم تا ببینید ما چقدر فاصله داریم.
یک کتابی در مورد نماز عید غدیر نوشته بود. یک بحثی از قدیم بود که آیا نماز عید غدیر داریم یا نداریم؟ شیخ مفید خواندند، شیخ صدوق رد کردند، اختلافی است. شهید اوّل فرموده است، محقّق ثانی فرموده است، مقدّس اردبیلی فرموده است، بعضی از مراجع معاصر مثل آیت الله صافی (حفظه الله) فتوا دادند. میخواهم بگویم ما بعضی مواقع به گونهای رفتار میکنیم که دشمنها رفتار نمیکنند. سیرهی اهل بیت باید جلوی من آشکار باشد، اگر بخواهم نفس خود را نگاه کنم نستجیر بالله امام را زیر پا میگذارم. یک عدّهای کتاب نوشتند، یک عدّهای این را ترویج کردند، چند جا خوانده شد، سال گذشته در حرم مطهر سیّد الکریم خوانده شد. چند نفر از اهل شهرت روحانی زحمت کشیدند و از مراجع وقت گرفتند، رفتند استدلالها را مطرح کردند، چند نفر از مراجع پای کار آمدند. آن کسانی هم که پنج سال زحمت کشیده بودند این اتّفاق بیفتد، خوشحال از اینکه یک کم عید غدیر از غربت بیرون میآید.
یک بنده خدایی که یکی از فامیلهای آنها یک سالی راجع به این موضوع مطلب نوشته بود گفت یعنی چه؟ دارید نماز عید غدیر راه میاندازید اسم فامیل ما مطرح نیست، حالا که اینطور شد من جلوی آن را میگیرم. آنقدر این طرف و آن طرف حرف رفت و حرف آمد، گفتند سرقت علمی شده است. همینطور مراجع تحت نظر هستند که در داخل و خارج اینها را بزنند، تقدّس دارند، آن مرجع باید خود را حفظ کند. او رفت تهدید کرد که این دزدی است، من افشاگری میکنم، مجبور شدند یکی یکی پا پس کشیدند. چند جا مشهد، قم، حرم حضرت معصومه، جمکران اعلام عمومی شده بود.
امیر المؤمنین صلوات الله علیه که به عمر میگوید تو قطب باش برای اینکه اسلام را حفظ کنی با اینکه تو را قبول ندارم، امّا در عید غدیر او یک شیعه نگذاشت که نماز عید غدیر خوانده شود. غربت همیشه است. این مسئله برای همین امسال است. امام نگاه میکند ببیند تکلیف او چیست، اسم مطرح نیست. امیر المؤمنین صلوات الله علیه ادامه داد. دوباره حکومت عثمان شد. عرض کردم عثمان چنان جسارتی به امیر المؤمنین کرد که تاریخ در آن واقعهی قصاص به یادگار ندارد. گفت چون ضربه به شتر مروان زدی تو را قصاص میکنم. اینجا دیگر اوج توهین روشن است.
همین امیر المؤمنین علیه السّلام را از مدینه بیرون کردند. در باغهای بیرون مدینه زندگی میکرد. همین امیر المؤمنین وقتی فتنه میشد صدا میزدند اغتشاش شده است، به مدینه برمیگشت اینها را آرام میکرد دوباره بیرون میرفت. مثل اینکه یک تبعیدی را به شهر خودش بیاورند، شهر را آرام کند. ما شیعهی چه کسی هستیم؟! بدتر از این شرایط هم داریم؟! اگر امام غریب است برای اینکه شیعیان ایشان دنبال نفس خود هستند. اگر امام زمان روحی له الفداء غریب است، برای هواپرستی من است که به دغدغههای او توجّه نمیکنم.
آدم شرایط اهل بیت را نگاه کند، میگوید اینها باید به غار میزدند، علی جان! چرا در بیابان زندگی نکردی؟! امامی که شبانه روز هزار رکعت نماز میخواند، به آنجا برو و عبادت خود را انجام بده. چه چیزی برای امام لذّتبخشتر است؟ علی را از مدینه بیرون کردند، در باغهای نزدیک مدینه منتظر است که اگر یک مشکلی پیش آمد به شهر برگردد.
یک مورد شما پیدا کنید که اوّلاً با احترام مکتب خلفا بیاید از امیر المؤمنین علیه السّلام بدو امر بدون اینکه همهی برگهها را بسوزاند، همهی افرادی که گزینهی روی میز هستند را امتحان کند، به بن بست محض برسد قبل از این سراغ امیر المؤمنین علیه السّلام بیاید. هر وقت سراغ امیر المؤمنین آمدند موقعی بود که ناامید بودند، کار از کار پیش نمیرفت. شما یک مورد بگویید که امیر المؤمنین دید مشکلی برای جامعهی اسلامی است و خود را کنار بکشد.
[۱]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۴۸٫
پاسخ دهید