تقدّس پیغمبر را اینطور شکستند. قرظه بن کعب انصاری که پسر او در کربلا این طرف کشته شد، یک نفر در آن طرف کشته شد، خاطره تعریف میکرد، به او گفتند تو چرا یک بار از پیغمبر نمیگویی. تو صحابهی پیغمبر بودی، ما هم پیغمبر را ندیدیم، دوست داریم. الآن فرض کنید شما یک جایی بروید، بگویند ایشان شاگرد خصوصی مرحوم آقای بهجت (رحمه الله علیه) است. میپرسید او چطور بود، چطور نماز میخواند، با خانوادهی خود چطور بود، میپرسید. میگویند چرا یک کلمه از پیغمبر نمیگویی؟ میگوید برای اینکه وقتی میخواستم به کوفه بیایم خلیفهی دوم با من همراه شد، از مدینه خارج شد تا دو راهی رسیدیم. گفت: میدانی چرا این همه راه آمدم؟ گفتم: بالاخره صحابه هستیم. گفت: نه من دنبال کسی برای بدرقه نمیروم، جایی میروید که آنها پیغمبر را ندیدند. خیلی دوست دارند که بدانند پیغمبر چگونه بود. قرآن میخوانند معنی آن را نمیفهمند، اینجا این آیهای که یکی از مسلمانها پنهانی نامه و آدم فرستاده است که با رومیان ارتباط گرفته است، او چه کسی بود؟ آنکه با قریش علیه اسلام متحّد شده است چه کسی بود؟ «إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا»[۱] چه کسی بود؟ آن آیهای که «إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُم»[۲] در حنین یک نفر گفت لشکر ما زیاد است، خدا را رها کنیم چه کسی بود؟ از شما میپرسند. نمیدانند قرآن چیست، بگذارید قرآن بخوانند «أقِلُّوا الرِّوایَهَ عَنْ رَسُولِ اللهِ»[۳] از پیغمبر روایت نقل نکنید. بعد گفت «أَنَا شَریکُکُم» من در ثواب آن شریک هستم. اگر از پیغمبر نقل کنید گناه دارد، نقل نکنید ثواب دارد، من شریک هستم.
زمان معاویه از این هم بدتر شد، معاویه گفت فقط روایاتی که خلیفهی دوم اجازه داده نقل شود شما حق دارید نقل کنید. از فیلترنیگ حکومت خلیفهی دوم عبور کرده، من اجازه میدهم نقل کنید.
پی نوشت ها
[۱]– سورهی حجرات، آیه ۶٫
[۲]– سوره ی توبه، آیه ۲۵٫
[۳]– معانی الأخبار، ص ۷٫
پاسخ دهید