حجت الاسلام کاشانی روز چهارشنبه مورخ ۱۶ آذرماه ۱۴۰۱ در هیئت حضرت عبدالله بن الحسن علیه السلام به ادامه سخنرانی با موضوع “تدابیر نبوی برای حفظ رسالت الهی” پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.
- مقدّمه
- مرور جلسات گذشته
- «منافقین» برداشت صحیحی از وضع موضوع نداشتند
- تمحیصِ خوب و تمحیصِ بد
- تدبیر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برای زمانهای مختلف
- مگر میشود؟
- شرح زمینه صدور خطبه فدکیه
- کفر چیست؟ کافر کیست؟
- سه سر در ماجرای اخیر
- تدبیر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در ماجرای حدیث عمّار
- چرا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در حادثه هجوم از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دفاع نکردند؟
- روضه و توسّل به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم»
«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه باعظمت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
عرض ادب و تسلیت به پیشگاه مقدّس و منوّر حضرت بقیّه الله الأعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف و رزقنا الله رؤیته و زیارته و الشّهاده بین الیَدَیه صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
مرور جلسات گذشته
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که «رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ»[۴] هستند و پدر مؤمنین هستند و «بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ»[۵] هستند، خیلی تدبیر کردند که بتوانند مسئلهی بحرانهای اجتماعی زمان خودشان و بعد از خودشان را مدیریت کنند.
اگر کسی بررسی دقیق کند، میبیند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شبهمعجزه موفق هم بودهاند.
ممکن است کسی بگوید اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم موفق بودند پس کربلا و هجوم به خانه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها چیست؟
این برای کسی است که نداند. مثلاً فرض بفرمایید که اینجا یک وزنهی چهل تُنی باشد و من هم تنها باشم. شما میدانید که تکان دادن این وزنه نشدنی است، اگر بروید و ده دقیقهی بعد برگردید و ببینید من بیست تُن از آن را جابجا کردهام، هنوز موفق نبودهام، ولی نمیتوانید باور کنید که همینقدر هم اتفاق افتاده باشد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میدانستند و میدان را میشناختند، میدانستند که تمام آن حقایق با آن فرصت اندک، به آن شکلی که ایدهآل است رخ نخواهد داد، اما واقع این است که اصلاً باید هیچ چیزی از حقیقت باقی نمیماند. برآورد طرف مقابل که دست به یک انتحار زد و فدک را غصب کرد…
«منافقین» برداشت صحیحی از وضع موضوع نداشتند
تعجّب من از غصب فدک بیش از قتل حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است، برآورد قتل حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها این است که میگفتند باید ما کار را یکسره کنیم تا ببینیم چه اتفاقی پیش خواهد آمد. اما غصب فدک هیچ آوردهای برای اینها نداشت. برداشت من این است که اینها فکر میکردند که کار تمام است. یعنی فکر نمیکردند که اسلام میماند، وگرنه غصب فدک یک کار احمقانه بود. هزار و چهارصد سال است که گیر کردهاند و نمیدانند باید چکار کنند.
فشار بیهوده آوردند و گفتند این بیت المال است و من به ذرهای از بیت المال خیانت نمیکنم، بعد عثمان همین بیت المال را به داماد خود بخشید!
اگر میشد عثمان این بیت المال را به داماد خود بدهد…
قاضی عبدالجبّار معتزلی که کتاب در ردّ تشیّع نوشته است میگوید: اینها با کرامت با فاطمه برخورد نکردند.
هیچطور نمیشود این کار را توجیه کرد که این چه کاری بود که کردند. در مورد قتل میگویند جنگ شد، اما هنوز هم نمیدانند باید با موضوع فدک چطور برخورد کنند. درست است که فدک بزرگ بود و حاصلخیز بود و نخل داشت و… نمیخواهم بگویم که فدک از نظر مالی ارزش نداشت، اما این ارزش را نداشت که یک حکومت بخواهد هزار سال جواب پس بدهد.
این حماقت آنها برای این بود که آنها میدان را درست میشناختند، آنها خیال میکردند که کار تمام است. برداشت ما این است که آنها فکر میکردند که بعد از ده سال حکومت را به بنی امیه میسپاریم… که البته این کار را کردند، دوازده سال بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حکومت را به بنی امیه واگذار کردند، قبل از آن هم شام به بنی امیه واگذار شده بود، یعنی حوالی هفت سال بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شام را به بنی امیه دادند، بعد هم گفتند حاکمیت را هم به بنی امیه میدهیم، که این کار را هم کردند، دوازده سال بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حکومت به عثمان رسید که از بنی امیه است.
برآورد آنها این بود که کار تمام شد، زدیم و بردیم.
این میزان از ذوقزدگی ابوسفیان ملعون که رفت و پای خود را روی قبر حمزه سیّدالشّهداء علیه السلام کوبید و گفت: چند سال گذشته است؟ تمام شد!… بعد به داخل کاخ رفت و چون نابینا شده بود پرسید: آیا همه خودی هستند یا غیرخودی هم هست؟ گفتند: همه خودی هستند. گفت: تمام شد! حکومت همین دنیاست! ثروت و قدرت را یک توپ کنید و بین خودتان پاس بدهید و کسی را راه ندهید.
تمحیصِ خوب و تمحیصِ بد
بنی امیه از لحاظ خودشان فکر میکردند درست پیش میروند، منتها بقیه آن ساختاری که پیش میرفتند را تحمّل نکردند. وگرنه مسیر ظاهراً خوبی داشت، فتوحات داشت، درآمد داشت، منتها همان مسیرِ تمحیصِ قلابی بود.
ما در جبهه حق هم تمحیص داریم، یعنی مسیر غربال، وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم به حکومت رسیدند، در همان خطبه اول فرمودند: «لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَهً»[۶] غربال میکنیم.
خدای متعال دائماً به دنبال غربال و خالصسازی است. بنی امیه هم به دنبال خالصسازی بود، یعنی هر دو نام مشترک دارند، اما روش و منطق این دو با هم تفاوت دارد. خالصسازی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه یعنی خوبان و نیکان و اهل حق و اهل یقین و راستگویان بمانند، اما خالصسازی بنی امیه این است که هرچه امویِ فامیلتر است بماند. یعنی اول همه را اخراج کردند و فقط بنی امیه مسئولیت داشتند، چند سال گذشت، بنی امیهای ها هم اخراج کردند و فقط اقوام درجه یک خود را نگه داشتند.
پسرداییِ عثمان شانزده سال داشت که بصره را به او دادند!
استدلال عثمان هم این بود که وقتی از او میپرسیدند چرا این کار را میکنی و بیت المال سنگین مسلمین را به اینها میدهی؟ میگفت: این صله رحم است و دستور پیامبر است!
در نهایت هم یکی از برادران شیری عثمان که در مصر مسئولیت داشت، آنقدر به مردم فشار آورد که در آنجا طغیان شد و او را کشتند.
بعد هم همین مسیر ادامه پیدا کرد تا بالاخره یک قوم دیگری با بهانهای آمد و اینها را کشت و بنی عباس بر سر کار آمد. مسیر بنی عباس هم تمحیص بود، تمحیص اینها هم یعنی «هرچه امویتر»!
تدبیر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برای زمانهای مختلف
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برای تمام اتفاقات زمان خودش و بعد از خودش تدبیر کرده است.
مثال سگهای حوأب و روایاتی که فرمودند «لَیَرِدَنَّ عَلَیَّ نَاسٌ مِنْ أَصْحَابِی الحَوْضَ»،[۷] اینها صحابی من بودند، چرا نمیگذارید اینها به سمت بهشت بیایند، میگویند: «فَیَقُولُ: لاَ تَدْرِی مَا أَحْدَثُوا بَعْدَکَ» میگویند: نمیدانی بعد از تو چه احداثهایی و بدعتهایی کردند و حادثههایی آفریدند.
شارحان بزرگوار در اینجا به سختی افتادهاند.
جلسه گذشته عرض کردیم که بانویی عرض کرد «قَالَتْ عَائِشَهُ، وَکَانَتْ تُحَدِّثُ نَفْسَهَا أَنْ تُدْفَنَ فِی بَیْتِهَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ … إِنِّی أَحْدَثْتُ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَدَثًا»،[۸] که من جزو آن حادثهآفرینان هستم.
یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم غیر از اینکه مسیر را مشخص میکردند، روی بزنگاهها هم کدگذاری میکردند که لو برود و حق آشکار بشود.
بعد به زاویهی دیگری آمدیم و عرض کردیم: در تدبیر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این بود که بعد از خودشان، کاری که خودشان میتوانند بعنوان خاتم الأنبیاء انجام بدهند را امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نمیتوانند انجام بدهنند، چون مقام اثبات و شرایطشان متفاوت بود. این کار را بین امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تقسیم کردند.
بلاتشبیه حضرت زینب کبری سلام الله علیها و حضرت سجّاد علیه السلام در خطبهها تقسیم کار کردند، معمولاً همهی حرفهای خطرناک و حرفهای تند را حضرت زینب کبری سلام الله علیها میزنند، تبیینهایی که به آن تندی نیست ولی مبنا هست، در بیان حضرت سجّاد سلام الله علیه است. حضرت سجّاد علیه السلام معارضه نمیکنند. تقسیم کردند.
علّت این امر چه بود؟ علّت این بود که ماجرای نفاق، مهمتر از بیان علم، پردهبرداری و پذیرش اجتماعی از اینکه طرف روبرو منافق است، مهم است. باید معلوم بشود که منافق «منافق» است. باید وجدانها را جذب کرد. مسئله علمی نبود.
برای همین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شروع کردند به معرّفی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، علیرغم اینکه معمولاً کسی را معرّفی نمیکنند. بنا بر این نیست که اولیای خدا را فاش کنند. اما حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فاش شدند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها باید شناخته بشوند، چون ایشان مقامی دارند که قرار است صحبت کنند، قرار است ادّعاهایی کنند که جامعه باید ایشان را بشناسد.
خیلی از جملاتی که شما از امام صادق علیه السلام میشنوید و روی چشم خودتان میگذارید، اگر بگویند کاشانی گفته است، میگویید کاشانی برای خودش گفته است.
زمانی هست که میگویند کاشانی از یک روایت قطعی از امام صادق علیه السلام گفته است، دوباره شما آن روایت را روی چشم خودتان میگذارید.
یعنی کاشانی کارهای نیست.
طرف نزد زراره رسید و سؤال کرد، ایشان هم پاسخ داد، طرف روبرو پرسید: آیا این حرف توست یا حرف امام صادق علیه السلام است؟ تو محترم هستی، فقیه اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هستی، اما قولِ حجّت، قولِ امام صادق علیه السلام است.
یعنی زراره هرچقدر هم آدم ویژهای باشد، زراره سلام الله علیه خیلی هم ویژه است، امام امام صادق علیه السلام نیست.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کاری کردند که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آن جایگاه را در ذهنها داشته باشند. خودِ این موضوع جزو تدابیر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را معرّفی کنند.
مگر میشود؟
بنای ما بر پاسخ به شبهات نیست، ما متّهم نیستیم که بخواهیم گوشهای بایستیم و مدام از خودمان دفاع کنیم، وقتی حرف خودمان را میزنیم، درواقع به شبهه هم پاسخ میدهیم.
آقایان چیزی در ذهن خودشان دارند که خیلی بسیط است، مدام میگوید «مگر میشود؟».
مثلاً میگویند: مگر میشود که مردم بعد از هفتاد روز فراموش کنند؟ مگر میشود یاران پیامبر که در جنگها پیامبر را یاری میکردند، ناگهان خانواده پیامبر را رها کنند که به خانه دختر ایشان حمله بشود؟ مگر میشود؟
اول باید این موضوع تبیین بشود که «بله! میشود». استبعاد ندارد.
کسانی که در جنگها پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را رها میکردند که دشمن درگیر پیامبر بشود که اینها جان خودشان را نجات بدهند، مسلّماً چیزهای دیگر را بر پیامبر مقدّم میدانند. قبیلهی خود را بر پیامبر مقدّم میدانستند، جان خود را بر پیامبر مقدّم میدانستند، پول خودشان را بر پیامبر مقدّم میدانستند.
شرح زمینه صدور خطبه فدکیه
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حداقل روزانه دو مرتبه دیدار خصوصی داشتند. این بزرگواران تا قیام قیامت با هم حرف دارند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نُه همسر داشتند و بطور نوبتی هر شب در خانهی یکی از این همسران استراحت میکردند، یعنی روز دهم به خانهی نفر اول میرفتند. صبح هم مشغول کارهای زیادی مانند وحی و حکومتداری و… بودند.
هر روز صبح یک دیدار خصوصی با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه داشتند، شبها هم یک مرتبه دیدار خصوصی داشتند.
اگر حضرت صفیّه سلام الله علیها بودند، اگر حضرت مَیمونه سلام الله علیها بودند، میگفتند ما در بین اصحاب شما علی علیه السلام را خیلی دوست داریم. چرا اصحاب شما علی را کم دوست دارند؟
یعنی اعتراض نمیکردند.
ولی آن همسر شروع میکرد به اعتراض کردن.
علم مانع اعتراض نیست. این شخص میدانست طرف روبروی او پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، ولی باز هم اعتراض میکرد!
چون امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خیلی باسواد و عجیب بودند، آنها میگفتند اگر ما هم با پیامبر دیدار خصوصی داشته باشیم همینطور میشویم.
تاریخ میداند که اکثریت اصحاب حال این موضوع را نداشتند که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سؤال کنند!
البته این چیز خیلی عجیبی نیست، اگر ما آدمهایی هستیم که خیلی کنجکاو نیستیم و اهل کتاب خواندن نیستیم، نباید از آنها تعجّب کنیم.
رابطهی خصوصی خدای متعال و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این قرآن کریم است.
ان شاء الله خدای متعال حاج آقا مجتبی را رحمت کند، ایشان میفرمودند: حقیقتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه «قرآن» است. قرآن تصویرِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، «عَلِیٌ مَعَ القُرْآنُ وَالقَرْآنُ مَعَ عَلِی، لَنْ یَفْتَرِقا حتّی یَرِدا عَلَیَّ الْحَوض».
حاج آقا مجتبی میفرمودند: اگر کسی فکر میکند عاشق امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است و با قرآن انس ندارد، معلوم است که عاشق امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم نیست.
همانطور که ما حال نداریم، آنها هم حال نداشتند. یعنی فکر نکنید که ما با آدمهای عجیبِ یک سر و دو گوشِ عجیب و غریب طرف هستیم.
شب گذشته وقتی من به منزل رسیدم، گزارشگر صدا و سیما جملهای گفت که همهی وجود بنده آتش گرفت. گفت: ما خیلی شانس آوردیم که در روزگاری به دنیا آمدیم که لیونل مسی و کریس رونالدو… خدا شاهد است که صدا و سیما باید بیانیه بدهد و عذرخواهی کند.
ما در روزگاری به دنیا آمدهایم که امام خمینی رضوان الله تعالی علیه و آیت الله بهجت اعلی الله مقامه الشّریف و علامه امینی رضوان الله تعالی علیه و عبقات الأنوار دیدهایم!
این صدا و سیمای جمهوری اسلامی است؟ یعنی ما هم از این گیج بودنها داریم.
این مردم حال این را نداشتند که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سؤال کنند، بعد میگفتند اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با هم جلسهی خصوصی داشتند، ما هم مانند علی میشدیم!
هیچ کسی نمیتواند با خدای متعال دربیفتد، «وَاللَّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ».[۹]
جمعیت زیاد است، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که نمیتوانند همهی زمان خود را برای این امر اختصاص بدهد. خدای متعال فرمود صدقه بدهید (به هر میزانی که دوست دارید) و بصورت خصوصی با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم صحبت کنید.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه یک دینار داشتند و آن را به ده درهم تبدیل کردند. وقتی جلسهی اول برگزار شد، آیهی بعدی آمد و این امر را متوقف کرد.
مفسّران در تفسیر این آیه بیچاره شدهاند. گفتند لابد فلانی و فلانی در مدینه نبودند، شاید هم کار واجبی نداشتند!
اما آیه چه میگوید؟ «أَأَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَاکُمْ صَدَقَاتٍ»،[۱۰] ای بدبختها! ترسیدید در راه خدا به فقرا پول بدهید که ثواب هم دارد؟
در بین اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آدمهایی که عاشق پیغمبر وجود داشتند، اما آدمهای اینقدر سخیف هم بودند.
یک درهم صدقه چیست؟ ندادند! این دیگر آیه است، تاریخ نیست که بگویند قبول داریم یا نداریم، خود قرآن نشان میدهد که کسانی که علم داشتند و یقین داشتند، به علم و یقین خود عمل نکردند.
این آن چیزی است که محل بحث ماست و میخواهیم ان شاء الله بر حسب آن چند جلسه در مورد خطبه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها گفتگو کنیم. اگر آن بستر معلوم نشود، به نظر بنده کلمات حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها درست فهم نمیشود. یعنی بنده الآن شرح زمینهی صدور خطبه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را عرض میکنم. چرا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اینطور صحبت کردند؟ چرا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها استدلالی صحبت نکردند؟
کفر چیست؟ کافر کیست؟
ان شاء الله خدای متعال علامه طباطبایی را رحمت کند، ایشان میفرمایند: ایمان فقط علم نیست، لازمهی ایمان «عمل» هم هست، اگر عمل نباشد، علم هست، ولی ایمان نیست. آن کسی که میگوید «من مؤمن هستم» ویژگیهایی دارد.
اقرار به پیامبریِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کافی نیست، منافقان میدانند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم پیامبر هستند و اقرار هم کردهاند، ولی دروغ میگویند و قبول هم ندارند. حداقل بعضی از منافقین این را میدانند.
مسئلهی کفر مطرح است. در مسئلهی کفر اینطور نیست که شما علم نداشته باشید، آدمی که علم نداشته باشد و خود او هم در علم نداشتن مقصر نباشد به جهنّم نمیرود. کسی به جهنّم میرود که علم دارد ولی زیر بار نمیرود. یعنی عامل بیرونی مانع فهم و اقرار و بیان میشود.
خدای متعال در قرآن کریم میفرماید که از قوم موسی، بجز عدهای از نزدیکان او، ایمان نیاوردند.
چرا؟ مگر آیات حضرت موسی علیه السلام ایراد داشت؟ نخیر! در صفحه ۲۱۸ قرآن کریم فرموده است: «فَمَا آمَنَ لِمُوسَى إِلَّا ذُرِّیَّهٌ مِنْ قَوْمِهِ»،[۱۱] چرا؟ حضرت موسی علیه السلام که با عصای خود معجزه کردند، اینها دیگر چه چیزی میخواستند؟ میگوید مسئله این نیست که علم نداشته باشند «عَلَى خَوْفٍ مِنْ فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَنْ یَفْتِنَهُمْ» از فرعون میترسیدند که اینها را دچار فتنه و عذاب و شکنجه و غارت و تهدید کند. میترسیدند.
مسئلهی ایمان و اقرار فقط به علم نیست، نبایستی عامل بیرونی باشد. عامل بیرونی مهم است. در «کفر» عامل بیرونی هست. در کفر یک مسئلهی روانشناختی هم هست، کفر به معنای نپذیرفتن خدا نیست. کفر این است که بدانی خدا هست و بعد انکار کنی.
«مَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا»،[۱۲] تا زمانی که علم نباشد و حجّت نباشد که عذابی نمیکند، یعنی تا وقتی کسی نمیداند که نمیداند. به اندازهای که فهمیده است اگر عمل کند که عمل کرده است و مؤمن است و اگر عمل نکند کافر است. کافر منکر خدای متعال نیست. کافر کسی است که «فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ»،[۱۳] وقتی شناخت انکار کرد. یعنی اگر بفهمد و انکار کند کافر است. «جَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُم».[۱۴] یقین دارد ولی نمیپذیرد. به هر دلیلی نمیخواهد بپذیرد.
این موضوع برای ما هم هست. خیلی از کسانی که در این ماجراهای اخیر دشنام میدادند…
سه سر در ماجرای اخیر
ما در این ماجرای اخیر سه سر داریم.
یک سر مردمِ معترض به بعضی از وضع موجود، که نمیدانم چند درصد هستند، نمیگویم هشتاد درصد هستند، نمیگویم سی درصد هستند، نمیگویم نود درصد هستند، ولی زیاد هستند، اینها به وضع موجود اعتراض دارند.
جمعی هم مسئولین و حکمرانان هستند و طرفداران صبور آنها. یعنی پول و امتیازی دریافت نکردهاند ولی پای کار ایستادهاند. بعضی چیزها را هم با کرامت ندید میگیرند، با اینکه حق دارند و میتوانند اعتراض کنند.
اقلیتی هم داریم که مثلاً وحشیگری میکنند، آدم میکشند، به زور میگوید اگر با من همراه نشوی شیشهی تو را میشکنم. رعب ایجاد میکند. به قرآن کریم اهانت میکند. غلطهای اضافه میکند.
آن بدنهی اول اعتراض دارند، آنجایی که شما میبینید که همهی حقایق در خطر است، آنجا سخت است که شما اعتراض خودتان را که شاید حق هم هست ندید بگیرید و بگویید دیگر بین این دو طرف، حق معلوم است. در این هنگام هم به نفع کسی که واضح است حق است اعلام موضع کنید، علی رغم اینکه اعتراض هم هست. آن اعتراض، آن بغض، آن کینه، آن نفرت که شاید حق باشد، عاملِ مانع است. این خطرناک است.
اگر کسی به حق (هر چیزی که دید حق است) عمل کند عذر دارد، اگر در مقدّمات آن خطای فاحش نکرده باشد. اما اگر حق را فهمید…
تدبیر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در ماجرای حدیث عمّار
ما در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در یک جامعهای بودیم که این عامل بیرونی خیلی پُررنگ بود، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم برای اینکه به اینها بفهمانند، واضح عمل میکردند، که حجّت تمام بشود، که بشود وجدانهای مردم را سرِ خط کرد، که فصل الخطاب باشد.
مثلاً ببینید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در مورد صفّین چه کردهاند و اینها باز هم گوش نکردند. فقط آیات مربوط به این موضوع را میخوانم.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برای اینکه اگر مردم در جایی گیر کردند، بتوانند به مسیر حق برگردند، تدبیر دارند.
آیه ۲۲۱ سوره مبارکه بقره میفرماید: «وَلَا تَنْکِحُوا الْمُشْرِکَاتِ حَتَّى یُؤْمِنَّ»،[۱۵] با زنان مشرک ازدواج نکنید، اگر با کنیزِ مؤمن ازدواج کنید بهتر است، ولو اینکه پول و اصل و نَسَب نداشته باشد. به بانوان میفرماید: با مرد مشرک ازدواج نکنید، اگر با بردهی مؤمن ازدواج کنید، ولو بعضی از جایگاههای اجتماعی و ثروت و… را نداشته باشد، بهتر است. بعد میفرماید: «أُولَئِکَ یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ» مشرکان به آتش دعوت میکنند. یعنی به هر چیزی که دعوت میکنند، نهایتِ آن «آتش و دروغ و سراب» است. مدرنیته شما را به سمت هر چیزی که دعوت کند، که مانند یک کیک تولّدی که ظاهر آن بزک شده است اما داخل آن پر از کثیفی است، به هر چیزی دعوت کنند ناپاکی و آتش است، عدم است. «وَاللَّهُ یَدْعُو إِلَى الْجَنَّهِ» خدا به حق دعوت میکند، به بهشت، به راستی، به درستی، به وجود.
همهی آن عدم است و همهی این وجود، همهی آن شرّ است و همهی این خیر. تفاوت مشرک و موحد در این است که موحد به بهشت دعوت میکند و مشرک به بهشت.
در صفحه ۳۹۰ قرآن کریم، سوره مبارکه قصص در مورد حضرت موسی علیه السلام و فرعون میفرماید: موسی آمد و چه کرد و آیات را نشان داد و بیّنات را معرّفی کرد، «وَاسْتَکْبَرَ هُوَ وَجُنُودُهُ فِی الْأَرْضِ»،[۱۶] اینها استکبار کردند. با اینکه میدانستند چه چیزی درست است استکبار کردند.
بعد خدای متعال در آیات پایانی صفحه ۳۹۰ قرآن کریم میفرماید: «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّهً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ»،[۱۷] من فرعون را جزو امامان دعوت کننده به آتش قرار دادم.
این «جَعَلْنَا» تکوینی است، جزو سنّت است. در جاهای دیگر هم فرموده است که «کَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ»،[۱۸] خودم برای هر پیامبری دشمن قرار دادم.
اصلاً باید جبههی حق و باطل معلوم باشد، هر دو پرچم دارند. یا بگو خودم اذن دادهام که اینطور بشود.
دشمن بزرگ پیامبر که از شیطانهای انس و جن هستند، چه کسانی هستند؟
در رمزهای ائمه علیهم السلام به یک نفر «فرعون» گفتهاند، که به همان شخص «شیطان» هم گفتهاند.
کسی گفته بود که من شیطانی دارم که مرا احاطه کرده است، اگر من غضبناک شدم از من فرار کنید. یک شاعر شیعه در شعر خود میگوید: آن دوست او شیطان او بود!
«وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّهً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ»، ائمهای داریم که به آتش دعوت میکنند، «وَیَوْمَ الْقِیَامَهِ لَا یُنْصَرُونَ» روز قیامت هم کس و کار و کمککار ندارند، «وَأَتْبَعْنَاهُمْ فِی هَذِهِ الدُّنْیَا لَعْنَهً»[۱۹] در این دنیا ملعون هستند. یعنی از رحمت من دور هستند. «وَیَوْمَ الْقِیَامَهِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِینَ» روز قیامت هم بیچارهی بیآبرو هستند.
در جای دیگری هم میفرماید: «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآیَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُبِینٍ»،[۲۰] موسی [علیه السلام] را با معجزات زیادی به سراغ اینها فرستادیم، «إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ»[۲۱] به سمت فرعون و دوستان و لشگر او، «فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ» ولی اینها حرف فرعون را گوش کردند! چون مسئلهی آنها علم نیست! «وَمَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِیدٍ» فرعون که حرف حساب نمیزد.
«یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ»[۲۲] این فرعون روز قیامت یاران خود را میگیرد و «فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ». فرعون که آنها را به آتش نمیاندازد، یعنی اینجا اینها را به آتش دعوت میکند، «أَئِمَّهً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ» هستند، در نتیجه، درواقع روز قیامت طرفداران فرعون میگویند این فرعون ما را به آتش دعوت کرد و ما اطاعت کردیم. دوباره تکرار میکند که فرعون یاران خود را میگیرد و به آتش میاندازد، «وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ» که این چه بد ورودی است. پناه بر خدا.
«وَأُتْبِعُوا فِی هَذِهِ لَعْنَهً»[۲۳] در این دنیا از رحمت حضرت حق محروم هستند، «وَیَوْمَ الْقِیَامَهِ بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ» روز قیامت هم بدبخت هستند.
پس روشن است که فرعون نماد چه چیزهایی است، حضرت موسی علیه السلام نماد چه چیزهایی هستند.
من یک نفر از شیعه و غیرشیعه را نمیشناسم که بگوید این روایت درست نیست، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سی سال قبل، درستتر بگویم، سال یکم هجری، (یعنی سی و هفت سال قبل از رخداد) در ساخت مسجد پیامبر در مدینه، وقتی عمّار در حال کمک به ساخت مسجد بود و بلوکها را دو عدد دو عدد جابجا میکرد، فرمودند: «وَیْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ اَلْفِئَهُ اَلْبَاغِیَهُ یَدْعُوهُمْ إِلَى اَلْجَنَّهِ وَ یَدْعُونَهُ إِلَى اَلنَّارِ»،[۲۴] عمّار مرا گروه ظالم میکشند، عمّار آنها را به بهشت دعوت میکند و آنها عمّار را به جهنّم دعوت میکنند.
معنا روشن است.
برای همین بعضیها گیر کردهاند، بعضیها گفتهاند شاید در مورد مشرکین است، بعد به یکدیگر خندیدهاند و گفتنهاند که قاتل عمّار که مشرکین نبودند! گفتهاند که شاید منظور خوارج بودهاند، جواب این است که وقتی عمّار شهید شد هنوز خوارج نبودند و خوارج بعد از آن ظهور کردند!
آیا کسی هست که شک داشته باشد که این کلامِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است؟ نه!
ابن حجر عسقلانی میگوید این حدیث بیش از اینکه فضیلتِ عمّار باشد، فضیلتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، چون عمّار که امام نبود، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه امامِ دعوتکنندگان به بهشت هستند!
امام گروه ظالم در آن طرف هم «معاویه» بود! معاویه هم امام دعوت به آتش است. «وَأُتْبِعُوا فِی هَذِهِ لَعْنَهً» در این دنیا ملعون هستند! این هم وابسته به گفتنِ من و شما نیست. در آخرت هم «لَا یُنْصَرُونَ» و «مِنَ الْمَقْبُوحِینَ» هستند.
آدم توقع دارد که مسئله حل شده باشد.
بعد از قتل عمّار هم در افکار عمومی زلزلهای هم شد، ولی اتفاقی رخ نداد! در حکمیت گفتند که ببینیم که حق با علی است یا معاویه؟!!!
میخواهید بروید و کجا را بگردید؟
مسئله حق و باطل نبود، مسئله آن عوامل بیرونی بود.
باید فکر کنیم که ببینیم چکار کنیم کسی را که دل در گروی منافقان داده است و همراه شده است و رسانهی دشمن را دنبال و پیروی و ترویج میکند، برگردد. یعنی آن کسی را عرض میکنم که علم دارد.
واقعاً دیگر بعد از قتل عمّار…
ماجرای عمّار سلام الله علیه در فهم سقیفه مؤثّر است. چون دیگر کسی نباید بگوید «مگر میشود؟»، چون حالا شده است. هیچ کسی هم در این موضوع هیچ جوابی ندارد.
معاویه بیشتر عامل بیرونیِ کتمان حق است یا قاتلِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها؟ انگیزه برای حمایت چه کسی بیشتر است؟ چه کسی در کتمان و انکار بیشتر اثر دارد؟ چرا ائمهی ما به او «فرعون» فرمودهاند؟ روی مبانی دین فرمودهاند.
چرا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در حادثه هجوم از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دفاع نکردند؟
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تدبیر کردند، یکی از تدبیرها این بود که فرمودند، بخاطر نفاق غلیظ جامعه، وقتی من از دنیا رفتم فاطمه [سلام الله علیها] میداندار است. فرمودند: «یَا عَلِیُّ اُنْفُذْ لِمَا أَمَرَتْکَ بِهِ فَاطِمَهُ»[۲۵] دستورات فاطمه [سلام الله علیها] را اطاعت کن.
اگر کسی فضا را درک کرده باشد و به اندازهی خیلی کمی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را بشناسد، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که وقتی میدیدند کنیز مطبخی کنار خیابان گریه میکند، انگار که میخکوب شدهاند، نمیتوانند بیخیال بروند. امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که وقتی دیدند زنی از همسر خود ترسیده است و بیرون آمده است، میروند و به روی همسر این زن شمشیر میکشند.
برنامهریزی کرده بودند، یقین داشتند که اگر حمله کنند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه قطعاً دفاع میکنند، اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را میکشند و کار تمام میشود.
اگر همهی عرایض این پنج جلسه بیاثر باشد، ان شاء الله این مطلبی که عرض میکنم برای شما یادگاری بماند.
ما برای ثواب عزاداری به عزای فاطمیّه نمیآییم، گرچه ثواب هم دارد. ما در فاطمیّه برای تسلیت گفتن به امام زمان ارواحنا فداه نمیآییم، گرچه این کار را هم میکنیم. تفاوت ما در فاطمیّه با بقیهی جاها در این است.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه سه جهت برای دفاع نکردن از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودهاند.
یک جهت آن آیه قرآن کریم است، یک جهت آن حکم عقل است، یک جهت هم دستور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است.
زمانی هست که همسایهی ما از دنیا میرود، من هم در مجلس ختم او شرکت میکنم، دقایقی میروم که تسلیت عرض کنم. اما زمانی هست که عدهای میخواهند مرا در خیابان بکشند، پسر همسایه میآید تا مرا نجات بدهد، او کشته میشود و من سالم میمانم. شما چطور در این مجلس شرکت میکنید؟ آیا برای تسلیت گفتن میروید؟ نه! شما صاحب عزا هستید. میگویید این پسر ایثار کرد و من را نجات داد و خودش کشته شد.
روایات فراوانی وجود دارد و طُرُقِ متعددهای دارد، از اغراض غیبتِ امام زمان ارواحنا فداه است، از آن چیزهایی است که همهی موضوع غیبت امام زمان ارواحنا فداه به ارادهی ما وابسته نیست، یکی از آنها این است که از حضرت صادق علیه السلام پرسیدند که «أَ لَمْ یَکُنْ عَلِیٌّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَوِیّاً فِی دِینِ اَللَّهِ؟»[۲۶] مگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه قوی و شجاع نبودند؟ چطور ایستادند تا به خانهی ایشان حمله کردند؟
امام صادق علیه السلام فرمودند: «آیَهٌ فِی کِتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَنَعَتْهُ» آیهای از کتاب خدا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را نگه داشت.
یعنی شما ببینید با چه کسی طرف هستید؟ وقتی کمی شرایط ما جابجا میشود سریع شکایت میکنیم…
آن لحظهای که آن ملعونها در حال حمله به خانهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بودند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دیدند اگر ورود کنند کشته میشوند.
کشته شدن که برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه چیزی نیست، اگر دعای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مقدّم نبود که صد مرتبه دعای شهادتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اجابت شده بود.
از امام صادق علیه السلام نقل شده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دعا کرده بودند «أَنْ لاَ یَقْبِضَهُ قَبْلِی»[۲۷] علی قبل از من از دنیا نرود، من نمیتوانم تحمّل کنم.
وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در حال رفتن برای مبارزه با عمرو بن عبدود بودند، مانند ماجرای رفتنِ حضرت علی اکبر علیه السلام به میدان، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دست به آسمان گرفتند و عرض کردند: «اَللَّهُمَّ لا تَذَرْنی فَرْداً» خدایا مرا تنها نگذار «وَ أنْتَ خَیْرُ الوَارِثِین»… امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شوق شهادت داشت، چون دعای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مقدّم بود مانع میشد، وگرنه اجابت شده بود و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به شهادت رسیده بودند.
ولی در اینجا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دیدند اگر به میدان بروند و درگیری بشود، خود امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در آن درگیری به شهادت میرسند. زمین بدون حجّت اقامه پیدا نمیکند. قیامت میشد. فرصتِ اینکه عدّهای قرار است به دنیا بیایند، تعبیر روایات از آنها «ودایع» است، ان شاء الله اگر عاقبت به خیر از دنیا بروید شما هم جزو آن ودایع هستید… عدّهای باید به این دنیا بیایند، «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً بِوِلَایَهِ أمِیرالمُؤمِنِین وَ إِمَّا کَفُوراً بِجَحدِ وِلَایَهِ أمِیرالمُؤمِنِین». امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دیدند هنوز این ودایع به دنیا نیامدهاند.
در بحث مهدویت هم میگوید که امام زمان ارواحنا فداه زمانی تشریف میآورند که همهی ودایع آمده باشند.
سادهی این موضوع یعنی اینکه برای اینکه حقیقت به من و شما و صد سال قبل از ما و بعد از ما عرضه بشود، این آیه «لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا اَلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماً»[۲۸] جلوی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را گرفت. امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دیدند باید عدّهای بیایند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دیدند وظیفه این است که الان نباید اقدام کند.
نسبت ما در موضوع فاطمیّه با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، نسبتِ آن کسی است که همسر او برای نجات ما، برای شناخت ما، جان خود را از دست داده است.
فاطمیّه چیزی نیست که ما برای ثواب شرکت کنیم، فاطمیّه همهی وجود و هویّت ماست، ما بدهکار هستیم.
میدانستند کار تمام است و میگفتند حتماً امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اقدام میکند، اما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اقدام نکردند.
روضه و توسّل به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
چون شب شهادت است، من همیشه شب شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها یک روضه میخوانم.
اگر هفتادمین روز روزِ شهادت باشد یا نود و پنجمین روز، در هر صورت، سی چهل روز است که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بستری هستند، به مرور دیگر «ذَابَ لَحْمُهَا»[۲۹] دیگر گوشت تن مبارک حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آب شده بود، «نَحَلَ جِسْمُهَا» جسم از بین رفت، «وَ صَارَتْ کَالْخَیَالِ» گویی ملحفه را روی زمین انداختهاند نه روی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها…
وضع معلوم است، این روزهای آخر دیگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در حیاط در حال ساختن تابوت هم هستند…
ان شاء الله خدای متعال برای شما نیاورد که مریض بدحال داشته باشید، هر تماسی گرفته شود ذهن شما بهم میریزد… همه منتظر خبر هستند، دیگر صدا جوهر ندارد، حتّی نمیتواند بنشیند، بچهها هم دور حضرت نشستهاند…
ان شاء الله خدای متعال نیاورد که در هیچ خانهای مادرِ جوان مریض شود… اگر بچههای خردسال دور او بنشینند، هیچ چیزی دلشان را خوش نمیکند، هیچ چیزی حواسشان را پرت نمیکند، نگران هستند، مدام مادر را نگاه میکنند…
مانند فردا روزی، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میدانستند که شب خیلی سختی دارند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دستوراتی داده بودند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دستور این بود که بخاطر آن دو نفر مرا شبانه غسل بده و شبانه دفن کن، معلوم است که اینها جهتِ اعتراضی دارد، اما اینکه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: علی! از روی لباس غسل بده، این برای مراعات حالِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بود. برای اینکه مراعات کنند، خود حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با کمک خادمهی خود سَلمَی… در بعضی از نقلها أسماء است، أسماء و سَلمَی دو خواهرِ ولایتمدارِ عظیم الشّأن هستند، احتمالاً سَلمَی است… حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با کمکِ سَلمَی به حالت نیمهنشسته درآمد… لباسها را عوض کرد و خونها را شست که شب نیاز نباشد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مجبور بشوند چند مرتبه دست مبارک خود را بکشند… آخرین کارهایی که از دستشان برمیآمد که به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کمک کند را کردند… لباسها را عوض کردند، لباسهای بچهها را هم عوض کردند، مجمل گفتهاند، نگفتهاند چه کرد، نگفتهاند که آیا دست به سرِ بچهها کشیدند یا نه… در روایتی هست که وقتی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بچهها را نگاه میکردند، یتیمیشان را میدیدند…
بچهها نشسته بودند و دیدند مادر بعد از حدود چهل روز، امروز به سختی توانسته است بنشیند، گفتند به مسجد برویم و نماز شکر بخوانیم، ان شاء الله خدای متعال مادرمان را شفاء بدهد…
همینکه بچهها رفتند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با همان صدای بیجوهر به سَلمَی فرمودند: پاهای مرا رو به قبله کن، پارچهای روی صورت من بکش و عقب بایست، لحظهای که گذشت جلو بیا و مرا صدا بزن، اگر جواب ندادم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را خبر کن، به او گفتهام که باید چکار کند…
سَلمَی عقب ایستاد و مضطرب بود، لحظاتی گذشت، آمد و روبند را کنار زد، در نقل متأخری میگوید دید که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دست راست خود را روی صورت خویش گذاشتهاند، میدانند که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم این پارچه را کنار خواهند زد…
«کَلِّمِینِی یَا بِنْتَ رَسُولَ الله… کَلِّمِینِی یَا فَاطمهُ الزَّهرا»… صدا زد، پارچه را سر جای خود گذاشت و عقب عقب رفت، همینطور که حیرتزده بود که باید چکار کند… ان شاء الله خدای متعال هیچ وقت شما را ناامید نکند… ناگهان این دو آقازاده وارد شدند…
اگر فضا را دیده باشیم، وقتی امام حسن مجتبی صلوات الله علیه وارد شدند اول مادر را نگاه کردند، توقع داشتند که مادر تکیه داده باشد، ولی دیدند خوابیده است و پارچه روی صورت ایشان است، فرمودند: «مَا یُنِیمُ أُمَّنَا فِی هَذِهِ السَّاعَهِ»[۳۰] آیا مادرمان خوابیده است، چرا روی صورتشان پارچه انداختهای؟
سَلمَی نتوانست مقاومت کند، زمینهسازی نکرد، گفت: «مَاتَت اُمُّکُمَا فَاطِمَه»… مادرتان راحت شد…
نگاهی به این دو آقازاده کرد و دید پشت هم حرکت کردند، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه جلو بودند و امام حسین علیه السلام پشت سر. امام حسن مجتبی صلوات الله علیه کنار مادر نشست و پارچه را برداشت، یک مرتبه آرام بوسید، دوست ندارد باور کند، آرام بوسید، «کَلِّمِینِی یَا أُمَّاهْ فَأَنَا اِبْنُکِ اَلْحَسَنُ»… مجدد تکرار کرد… بعد عرض کرد: مادر! بند دلم در حال پاره شدن است…
امام حسن مجتبی صلوات الله علیه همیشه خود را برای امام حسین علیه السلام سپر کردند، همیشه امام حسن مجتبی صلوات الله علیه دردسرها را به جان خود خریدند، ولی وقتی اینجا از پاسخ دادن ناامید شدند، برگشتند و به امام حسین علیه السلام اشاره کردند، حسین جان! تو بیا! شاید جواب تو را بدهند… «فَجَاءَ الحُسَیْن، فَوَضَعَ خَدَّهُ تَحْتَ قَدَمَیْهَا» صورت را کفِ پای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها گذاشتند، «کَلِّمِینِی یَا أُمَّاهْ فَأَنَا اِبْنُکِ اَلْحُسَیْنُ»…
سَلمَی میگوید: من نمیدانستم باید چکار کنم، عرض کردم که بروید و پدرتان را خبر کنید، من نمیتوانستم این بزرگواران را آرام کن، این بزرگواران الآن با آرامش و شوقی از مسجد آمده بودند، دو آقازاده دوباره به مسجد برگشتند… همینکه به منبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نگاه کردند، شروع کردند به گریه کردن…
بعضی از اصحاب تعجّب کردند، جلو دویدند و گفتند: چه شده است؟ آیا به یاد جدّتان افتادهاید؟ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه فرمودند: «مَاتَتْ اُمُّکُمَا فَاطِمَه»…
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه رو به قبله در حال عبادت کردن بودند، چهارزانو نشسته بودند، نایستاده بودند، سطح اتّکاء داشتند، راوی میگوید: همینکه امام حسن مجتبی صلوات الله علیه این جمله را فرمودند، من برگشتم و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را نگاه کردم، دیدم «فَوَقَعَ عَلِیٌ عَلَی وَجْهِه» انگار امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با صورت به زمین خوردند… صورت ایشان به زمین نزدیک بود که فرمودند: «بَمَنِ العَزَاء یَا بِنْتَ رَسُولِ الله» دردم را به چه کسی بگویم؟…
[۱]– سوره مبارکه غافر، آیه ۴۴٫
[۲]– سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫
[۴] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۱۰۷ (وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ)
[۵] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۲۸ (لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ)
[۶] نهج البلاغه، خطبه ۱۶ (و من کلام له (علیه السلام) لما بُویِعَ فی المدینه و فیها یخبر الناس بعلمه بما تئول إلیه أحوالهم و فیها یقسمهم إلى أقسام: ذِمَّتِی بِمَا أَقُولُ رَهِینَهٌ وَ أَنَا بِهِ زَعِیمٌ، إِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمَّا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْمَثُلَاتِ حَجَزَتْهُ التَّقْوَى عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبُهَاتِ، أَلَا وَ إِنَّ بَلِیَّتَکُمْ قَدْ عَادَتْ کَهَیْئَتِهَا یَوْمَ بَعَثَ اللَّهُ نَبِیَّهُ (صلی الله علیه وآله)، وَ الَّذِی بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَهً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَهً وَ لَتُسَاطُنَّ سَوْطَ الْقِدْرِ حَتَّى یَعُودَ أَسْفَلُکُمْ أَعْلَاکُمْ وَ أَعْلَاکُمْ أَسْفَلَکُمْ وَ لَیَسْبِقَنَّ سَابِقُونَ کَانُوا قَصَّرُوا وَ لَیُقَصِّرَنَّ سَبَّاقُونَ کَانُوا سَبَقُوا، وَ اللَّهِ مَا کَتَمْتُ وَشْمَهً وَ لَا کَذَبْتُ کِذْبَهً وَ لَقَدْ نُبِّئْتُ بِهَذَا الْمَقَامِ وَ هَذَا الْیَوْمِ.)
[۷] صحیح بخاری، جلد ۸، صفحه ۱۲۰ (حَدَّثَنَا مُسْلِمُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ، حَدَّثَنَا وُهَیْبٌ، حَدَّثَنَا عَبْدُ العَزِیزِ، عَنْ أَنَسٍ، عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: ” لَیَرِدَنَّ عَلَیَّ نَاسٌ مِنْ أَصْحَابِی الحَوْضَ، حَتَّى عَرَفْتُهُمْ اخْتُلِجُوا دُونِی، فَأَقُولُ: أَصْحَابِی، فَیَقُولُ: لاَ تَدْرِی مَا أَحْدَثُوا بَعْدَکَ “)
[۸] المستدرک على الصحیحین ، جلد ۴ ، صفحه ۷ (حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ، ثنا أَبُو الْبَخْتَرِیِّ عَبْدُ اللَّهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ بِشْرٍ الْعَبْدِیِّ، ثنا إِسْمَاعِیلُ بْنُ أَبِی خَالِدٍ، عَنْ قَیْسِ بْنِ أَبِی حَازِمٍ، قَالَ: قَالَتْ عَائِشَهُ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا وَکَانَتْ تُحَدِّثُ نَفْسَهَا أَنْ تُدْفَنَ فِی بَیْتِهَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَأَبِی بَکْرٍ، فَقَالَتْ: «إِنِّی أَحْدَثْتُ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ حَدَثًا ادْفُنُونِی مَعَ أَزْوَاجِهِ» فَدُفِنَتْ بِالْبَقِیعِ «هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحٌ عَلَى شَرْطِ الشَّیْخَیْنِ وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ» (على شرط البخاری ومسلم)
[۱۰] سوره مبارکه مجادله، آیه ۱۳ (أَأَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَاکُمْ صَدَقَاتٍ ۚ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَتَابَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ فَأَقِیمُوا الصَّلَاهَ وَآتُوا الزَّکَاهَ وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ وَاللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ)
[۱۱] سوره مبارکه یونس، آیه ۸۳ (فَمَا آمَنَ لِمُوسَىٰ إِلَّا ذُرِّیَّهٌ مِنْ قَوْمِهِ عَلَىٰ خَوْفٍ مِنْ فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَنْ یَفْتِنَهُمْ ۚ وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِی الْأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِینَ)
[۱۲] سوره مبارکه اسراء، آیه ۱۵ (مَنِ اهْتَدَىٰ فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا ۚ وَلَا تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ ۗ وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّىٰ نَبْعَثَ رَسُولًا)
[۱۳] سوره مبارکه بقره، آیه ۸۹ (وَلَمَّا جَاءَهُمْ کِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَکَانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ ۚ فَلَعْنَهُ اللَّهِ عَلَى الْکَافِرِینَ)
[۱۴] سوره مبارکه نمل، آیه ۱۴ (وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا ۚ فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الْمُفْسِدِینَ)
[۱۵] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۲۱ (وَلَا تَنْکِحُوا الْمُشْرِکَاتِ حَتَّىٰ یُؤْمِنَّ ۚ وَلَأَمَهٌ مُؤْمِنَهٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکَهٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْکُمْ ۗ وَلَا تُنْکِحُوا الْمُشْرِکِینَ حَتَّىٰ یُؤْمِنُوا ۚ وَلَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکٍ وَلَوْ أَعْجَبَکُمْ ۗ أُولَٰئِکَ یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ ۖ وَاللَّهُ یَدْعُو إِلَى الْجَنَّهِ وَالْمَغْفِرَهِ بِإِذْنِهِ ۖ وَیُبَیِّنُ آیَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ)
[۱۶] سوره مبارکه قصص، آیه ۳۹ (وَاسْتَکْبَرَ هُوَ وَجُنُودُهُ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَیْنَا لَا یُرْجَعُونَ)
[۱۷] سوره مبارکه قصص، آیه ۴۱ (وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّهً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ ۖ وَیَوْمَ الْقِیَامَهِ لَا یُنْصَرُونَ)
[۱۸] سوره مبارکه انعام، آیه ۱۱۲ (وَکَذَٰلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا ۚ وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ مَا فَعَلُوهُ ۖ فَذَرْهُمْ وَمَا یَفْتَرُونَ)
[۱۹] سوره مبارکه قصص، آیه ۴۲ (وَأَتْبَعْنَاهُمْ فِی هَٰذِهِ الدُّنْیَا لَعْنَهً ۖ وَیَوْمَ الْقِیَامَهِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِینَ)
[۲۰] سوره مبارکه غافر، آیه ۲۳
[۲۱] سوره مبارکه هود، آیه ۹۷ (إِلَىٰ فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ ۖ وَمَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِیدٍ)
[۲۲] سوره مبارکه هود، آیه ۹۸ (یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ ۖ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ)
[۲۳] سوره مبارکه هود، آیه ۹۹ (وَأُتْبِعُوا فِی هَٰذِهِ لَعْنَهً وَیَوْمَ الْقِیَامَهِ ۚ بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ)
[۲۴] عمده عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار ، جلد ۱ ، صفحه ۳۲۴ (أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : قَالَ وَیْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ اَلْفِئَهُ اَلْبَاغِیَهُ یَدْعُوهُمْ إِلَى اَلْجَنَّهِ وَ یَدْعُونَهُ إِلَى اَلنَّارِ .)
[۲۵] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۲۲ ، صفحه ۴۸۴ (وَ بِالْإِسْنَادِ اَلْمُتَقَدِّمِ عَنْ عِیسَى اَلضَّرِیرِ عَنِ اَلْکَاظِمِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی فَمَا کَانَ بَعْدَ خُرُوجِ اَلْمَلاَئِکَهِ عَنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ فَقَالَ ثُمَّ دَعَا عَلِیّاً وَ فَاطِمَهَ وَ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَیْنَ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ وَ قَالَ لِمَنْ فِی بَیْتِهِ اُخْرُجُوا عَنِّی وَ قَالَ لِأُمِّ سَلَمَهَ کُونِی عَلَى اَلْبَابِ فَلاَ یَقْرَبْهُ أَحَدٌ فَفَلَعَتْ ثُمَّ قَالَ یَا عَلِیُّ اُدْنُ مِنِّی فَدَنَا مِنْهُ فَأَخَذَ بِیَدِ فَاطِمَهَ فَوَضَعَهَا عَلَى صَدْرِهِ طَوِیلاً وَ أَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ بِیَدِهِ اَلْأُخْرَى فَلَمَّا أَرَادَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اَلْکَلاَمَ غَلَبَتْهُ عَبْرَتُهُ فَلَمْ یَقْدِرْ عَلَى اَلْکَلاَمِ فَبَکَتْ فَاطِمَهُ بُکَاءً شَدِیداً وَ عَلِیٌّ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ لِبُکَاءِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقَالَتْ فَاطِمَهُ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَدْ قَطَعْتَ قَلْبِی وَ أَحْرَقْتَ کَبِدِی لِبُکَائِکَ یَا سَیِّدَ اَلنَّبِیِّینَ مِنَ اَلْأَوَّلِینَ وَ اَلْآخِرِینَ وَ یَا أَمِینَ رَبِّهِ وَ رَسُولَهُ وَ یَا حَبِیبَهُ وَ نَبِیَّهُ مَنْ لِوُلْدِی بَعْدَکَ وَ لِذُلٍّ یَنْزِلُ بِی بَعْدَکَ مَنْ لِعَلِیٍّ أَخِیکَ وَ نَاصِرِ اَلدِّینِ مَنْ لِوَحْیِ اَللَّهِ وَ أَمْرِهِ ثُمَّ بَکَتْ وَ أَکَبَّتْ عَلَى وَجْهِهِ فَقَبَّلَتْهُ وَ أَکَبَّ عَلَیْهِ عَلِیٌّ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَیْنُ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِمْ فَرَفَعَ رَأْسَهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِلَیْهِمْ وَ یَدُهَا فِی یَدِهِ فَوَضَعَهَا فِی یَدِ عَلِیٍّ وَ قَالَ لَهُ یَا أَبَا اَلْحَسَنِ هَذِهِ وَدِیعَهُ اَللَّهِ وَ وَدِیعَهُ رَسُولِهِ مُحَمَّدٍ عِنْدَکَ فَاحْفَظِ اَللَّهَ وَ اِحْفَظْنِی فِیهَا وَ إِنَّکَ لِفَاعِلُهُ یَا عَلِیُّ هَذِهِ وَ اَللَّهِ سَیِّدَهُ نِسَاءِ أَهْلِ اَلْجَنَّهِ مِنَ اَلْأَوَّلِینَ وَ اَلْآخِرِینَ هَذِهِ وَ اَللَّهِ مَرْیَمُ اَلْکُبْرَى أَمَا وَ اَللَّهِ مَا بَلَغَتْ نَفْسِی هَذَا اَلْمَوْضِعَ حَتَّى سَأَلْتُ اَللَّهَ لَهَا وَ لَکُمْ فَأَعْطَانِی مَا سَأَلْتُهُ یَا عَلِیُّ اُنْفُذْ لِمَا أَمَرَتْکَ بِهِ فَاطِمَهُ فَقَدْ أَمَرْتُهَا بِأَشْیَاءَ أَمَرَ بِهَا جَبْرَئِیلُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ اِعْلَمْ یَا عَلِیُّ أَنِّی رَاضٍ عَمَّنْ رَضِیَتْ عَنْهُ اِبْنَتِی فَاطِمَهُ وَ کَذَلِکَ رَبِّی وَ مَلاَئِکَتُهُ یَا عَلِیُّ وَیْلٌ لِمَنْ ظَلَمَهَا وَ وَیْلٌ لِمَنِ اِبْتَزَّهَا حَقَّهَا وَ وَیْلٌ لِمَنْ هَتَکَ حُرْمَتَهَا وَ وَیْلٌ لِمَنْ أَحْرَقَ بَابَهَا وَ وَیْلٌ لِمَنْ آذَى خَلِیلَهَا وَ وَیْلٌ لِمَنْ شَاقَّهَا وَ بَارَزَهَا اَللَّهُمَّ إِنِّی مِنْهُمْ بَرِیءٌ وَ هُمْ مِنِّی بُرَآءُ ثُمَّ سَمَّاهُمْ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ ضَمَّ فَاطِمَهَ إِلَیْهِ وَ عَلِیّاً وَ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَیْنَ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ وَ قَالَ اَللَّهُمَّ إِنِّی لَهُمْ وَ لِمَنْ شَایَعَهُمْ سِلْمٌ وَ زَعِیمٌ بِأَنَّهُمْ یَدْخُلُونَ اَلْجَنَّهَ وَ عَدُوٌّ وَ حَرْبٌ لِمَنْ عَادَاهُمْ وَ ظَلَمَهُمْ وَ تَقَدَّمَهُمْ أَوْ تَأَخَّرَ عَنْهُمْ وَ عَنْ شِیعَتِهِمْ زَعِیمٌ بِأَنَّهُمْ یَدْخُلُونَ اَلنَّارَ ثُمَّ وَ اَللَّهِ یَا فَاطِمَهُ لاَ أَرْضَى حَتَّى تَرْضَى ثُمَّ لاَ وَ اَللَّهِ لاَ أَرْضَى حَتَّى تَرْضَى ثُمَّ لاَ وَ اَللَّهِ لاَ أَرْضَى حَتَّى تَرْضَى قَالَ عِیسَى فَسَأَلْتُ مُوسَى عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ قُلْتُ إِنَّ اَلنَّاسَ قَدْ أَکْثَرُوا فِی أَنَّ اَلنَّبِیَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَمَرَ أَبَا بَکْرٍ أَنْ یُصَلِّیَ بِالنَّاسِ ثُمَّ عُمَرَ فَأَطْرَقَ عَنِّی طَوِیلاً ثُمَّ قَالَ لَیْسَ کَمَا ذَکَرُوا وَ لَکِنَّکَ یَا عِیسَى کَثِیرُ اَلْبَحْثِ عَنِ اَلْأُمُورِ وَ لاَ تَرْضَى عَنْهَا إِلاَّ بِکَشْفِهَا فَقُلْتُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی إِنَّمَا أَسْأَلُ عَمَّا أَنْتَفِعُ بِهِ فِی دِینِی وَ أَتَفَقَّهُ مَخَافَهَ أَنْ أَضَلَّ وَ أَنَا لاَ أَدْرِی وَ لَکِنْ مَتَى أَجِدُ مِثْلَکَ یَکْشِفُهَا لِی فَقَالَ إِنَّ اَلنَّبِیَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لَمَّا ثَقُلَ فِی مَرَضِهِ دَعَا عَلِیّاً فَوَضَعَ رَأْسَهُ فِی حَجْرِهِ وَ أُغْمِیَ عَلَیْهِ وَ حَضَرَتِ اَلصَّلاَهُ فَأُؤْذِنَ بِهَا فَخَرَجَتْ عَائِشَهُ فَقَالَتْ یَا عُمَرُ اُخْرُجْ فَصَلِّ بِالنَّاسِ فَقَالَ أَبُوکِ أَوْلَى بِهَا فَقَالَتْ صَدَقْتَ وَ لَکِنَّهُ رَجُلٌ لَیِّنٌ وَ أَکْرَهُ أَنْ یُوَاثِبَهُ اَلْقَوْمُ فَصَلِّ أَنْتَ فَقَالَ لَهَا عُمَرُ بَلْ یُصَلِّی هُوَ وَ أَنَا أَکْفِیهِ إِنْ وَثَبَ وَاثِبٌ أَوْ تَحَرَّکَ مُتَحَرِّکٌ مَعَ أَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مُغْمًى عَلَیْهِ لاَ أَرَاهُ یُفِیقُ مِنْهَا وَ اَلرَّجُلُ مَشْغُولٌ بِهِ لاَ یَقْدِرُ أَنْ یُفَارِقَهُ یُرِیدُ عَلِیّاً عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَبَادِرْهُ بِالصَّلاَهِ قَبْلَ أَنْ یُفِیقَ فَإِنَّهُ إِنْ أَفَاقَ خِفْتُ أَنْ یَأْمُرَ عَلِیّاً بِالصَّلاَهِ فَقَدْ سَمِعْتُ مُنَاجَاتِهِ مُنْذُ اَللَّیْلَهِ وَ فِی آخِرِ کَلاَمِهِ اَلصَّلاَهَ اَلصَّلاَهَ قَالَ فَخَرَجَ أَبُو بَکْرٍ لِیُصَلِّیَ بِالنَّاسِ فَأَنْکَرَ اَلْقَوْمُ ذَلِکَ ثُمَّ ظَنُّوا أَنَّهُ بِأَمْرِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَلَمْ یُکَبِّرْ حَتَّى أَفَاقَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ قَالَ اُدْعُوا لِیَ اَلْعَبَّاسَ فَدُعِیَ فَحَمَلَهُ هُوَ وَ عَلِیٌّ فَأَخْرَجَاهُ حَتَّى صَلَّى بِالنَّاسِ وَ إِنَّهُ لَقَاعِدٌ ثُمَّ حُمِلَ فَوُضِعَ عَلَى مِنْبَرِهِ فَلَمْ یَجْلِسْ بَعْدَ ذَلِکَ عَلَى اَلْمِنْبَرِ وَ اِجْتَمَعَ لَهُ جَمِیعُ أَهْلِ اَلْمَدِینَهِ مِنَ اَلْمُهَاجِرِینَ وَ اَلْأَنْصَارِ حَتَّى بَرَزَتِ اَلْعَوَاتِقُ مِنْ خُدُورِهِنَّ فَبَیْنَ بَاکٍ وَ صَائِحٍ وَ صَارِخٍ وَ مُسْتَرْجِعٍ وَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَخْطُبُ سَاعَهً وَ یَسْکُتُ سَاعَهً وَ کَانَ مِمَّا ذَکَرَ فِی خُطْبَتِهِ أَنْ قَالَ یَا مَعْشَرَ اَلْمُهَاجِرِینَ وَ اَلْأَنْصَارِ وَ مَنْ حَضَرَنِی فِی یَوْمِی هَذَا وَ فِی سَاعَتِی هَذِهِ مِنَ اَلْجِنِّ وَ اَلْإِنْسِ فَلْیُبَلِّغْ شَاهِدُکُمُ اَلْغَائِبَ أَلاَ قَدْ خَلَّفْتُ فِیکُمْ کِتَابَ اَللَّهِ فِیهِ اَلنُّورُ وَ اَلْهُدَى وَ اَلْبَیَانُ مَا فَرَّطَ اَللَّهُ فِیهِ مِنْ شَیْءٍ حُجَّهُ اَللَّهِ لِی عَلَیْکُمْ وَ خَلَّفْتُ فِیکُمُ اَلْعَلَمَ اَلْأَکْبَرَ عَلَمَ اَلدِّینِ وَ نُورَ اَلْهُدَى وَصِیِّی عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ أَلاَ هُوَ حَبْلُ اَللَّهِ فَاعْتَصِمُوا بِهِ جَمِیعاً وَ لاٰ تَفَرَّقُوا عَنْهُ وَ اُذْکُرُوا نِعْمَتَ اَللّٰهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدٰاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوٰاناً أَیُّهَا اَلنَّاسُ هَذَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ کَنْزُ اَللَّهِ اَلْیَوْمَ وَ مَا بَعْدَ اَلْیَوْمِ مَنْ أَحَبَّهُ وَ تَوَلاَّهُ اَلْیَوْمَ وَ مَا بَعْدَ اَلْیَوْمِ فَقَدْ أَوْفىٰ بِمٰا عٰاهَدَ عَلَیْهُ اَللّٰهَ وَ أَدَّى مَا وَجَبَ عَلَیْهِ وَ مَنْ عَادَاهُ اَلْیَوْمَ وَ مَا بَعْدَ اَلْیَوْمِ جَاءَ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ أَعْمَى وَ أَصَمَّ لاَ حُجَّهَ لَهُ عِنْدَ اَللَّهِ أَیُّهَا اَلنَّاسُ لاَ تَأْتُونِی غَداً بِالدُّنْیَا تَزِفُّونَهَا زَفّاً وَ یَأْتِی أَهْلُ بَیْتِی شُعْثاً غُبْراً مَقْهُورِینَ مَظْلُومِینَ تَسِیلُ دِمَاؤُهُمْ أَمَامَکُمْ وَ بِیعَاتِ اَلضَّلاَلَهِ وَ اَلشُّورَى لِلْجَهَالَهِ أَلاَ وَ إِنَّ هَذَا اَلْأَمْرَ لَهُ أَصْحَابٌ وَ آیَاتٌ قَدْ سَمَّاهُمُ اَللَّهُ فِی کِتَابِهِ وَ عَرَّفْتُکُمْ وَ بَلَّغَتْکُمْ مَا أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَیْکُمْ وَ لٰکِنِّی أَرٰاکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ لاَ تَرْجِعُنَّ بَعْدِی کُفَّاراً مُرْتَدِّینَ مُتَأَوِّلِینَ لِلْکِتَابِ عَلَى غَیْرِ مَعْرِفَهٍ وَ تَبْتَدِعُونَ اَلسُّنَّهَ بِالْهَوَى لِأَنَّ کُلَّ سُنَّهٍ وَ حَدَثٍ وَ کَلاَمٍ خَالَفَ اَلْقُرْآنَ فَهُوَ رَدٌّ وَ بَاطِلٌ اَلْقُرْآنُ إِمَامٌ هُدًى وَ لَهُ قَائِدٌ یَهْدِی إِلَیْهِ وَ یَدْعُو إِلَیْهِ بِالْحِکْمَهِ وَ اَلْمَوْعِظَهِ اَلْحَسَنَهِ وَلِیُّ اَلْأَمْرِ بَعْدِی وَلِیُّهُ وَ وَارِثُ عِلْمِی وَ حِکْمَتِی وَ سِرِّی وَ عَلاَنِیَتِی وَ مَا وَرِثَهُ اَلنَّبِیُّونَ مِنْ قَبْلِی وَ أَنَا وَارِثٌ وَ مُوَرِّثٌ فَلاَ تَکْذِبَنَّکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَیُّهَا اَلنَّاسُ اَللَّهَ اَللَّهَ فِی أَهْلِ بَیْتِی فَإِنَّهُمْ أَرْکَانُ اَلدِّینِ وَ مَصَابِیحُ اَلظُّلَمِ وَ مَعْدِنُ اَلْعِلْمِ عَلِیٌّ أَخِی وَ وَارِثِی وَ وَزِیرِی وَ أَمِینِی وَ اَلْقَائِمُ بِأَمْرِی وَ اَلْمُوفِی بِعَهْدِی عَلَى سُنَّتِی – أَوَّلُ اَلنَّاسِ بِی إِیمَاناً وَ آخِرُهُمْ عَهْداً عِنْدَ اَلْمَوْتِ وَ أَوْسَطُهُمْ لِی لِقَاءً یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ فَلْیُبَلِّغْ شَاهِدُکُمْ غَائِبَکُمْ أَلاَ وَ مَنْ أَمَّ قَوْماً إِمَامَهً عَمْیَاءَ وَ فِی اَلْأُمَّهِ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ فَقَدْ کَفَرَ أَیُّهَا اَلنَّاسُ وَ مَنْ کَانَتْ لَهُ قِبَلِی تَبِعَهٌ فَهَا أَنَا وَ مَنْ کَانَتْ لَهُ عُدَّهٌ فَلْیَأْتِ فِیهَا عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ فَإِنَّهُ ضَامِنٌ لِذَلِکَ کُلِّهِ حَتَّى لاَ یَبْقَى لِأَحَدٍ عَلَیَّ تِبَاعَهٌ .)
[۲۶] علل الشرایع ، جلد ۱ ، صفحه ۱۴۷ (حَدَّثَنَا اَلْمُظَفَّرُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ اَلْمُظَفَّرِ اَلْعَلَوِیُّ رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ اَلْکَرْخِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَوْ قَالَ لَهُ رَجُلٌ أَصْلَحَکَ اَللَّهُ أَ لَمْ یَکُنْ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَوِیّاً فِی دِینِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ بَلَى قَالَ فَکَیْفَ ظَهَرَ عَلَیْهِ اَلْقَوْمُ وَ کَیْفَ لَمْ یَدْفَعْهُمْ وَ مَا مَنَعَهُ مِنْ ذَلِکَ قَالَ آیَهٌ فِی کِتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَنَعَتْهُ قَالَ قُلْتُ وَ أَیُّ آیَهٍ قَالَ قَوْلُهُ تَعَالَى لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا اَلَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذٰاباً أَلِیماً إِنَّهُ کَانَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَدَائِعُ مُؤْمِنِینَ فِی أَصْلاَبِ قَوْمٍ کَافِرِینَ وَ مُنَافِقِینَ فَلَمْ یَکُنْ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ لِیَقْتُلَ اَلْآبَاءَ حَتَّى تَخْرُجَ اَلْوَدَائِعُ فَلَمَّا خَرَجَ اَلْوَدَائِعُ ظَهَرَ عَلِیٌّ عَلَى مَنْ ظَهَرَ فَقَاتَلَهُ وَ کَذَلِکَ قَائِمُنَا أَهْلَ اَلْبَیْتِ لَنْ یَظْهَرَ أَبَداً حَتَّى تَظْهَرَ وَدَائِعُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا ظَهَرَتْ ظَهَرَ عَلَى مَنْ ظَهَرَ فَقَتَلَهُ .)
[۲۷] الأمالی (للصدوق) ، جلد ۱ ، صفحه ۸ (حَدَّثَنَا أَبِی رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ عُمْرُوسٍ اَلْهَمَدَانِیُّ بِهَمَدَانَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَلِیٍّ اَلْحَسَنُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ اَلْقَحْطَبِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا سَعِیدُ بْنُ اَلْحَکَمِ بْنِ أَبِی مَرْیَمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ اَلْأَوْزَاعِیِّ عَنْ یَحْیَى بْنِ أَبِی کَثِیرٍ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مُرَّهَ عَنْ سَلَمَهَ بْنِ قَیْسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فِی اَلسَّمَاءِ اَلسَّابِعَهِ کَالشَّمْسِ بِالنَّهَارِ فِی اَلْأَرْضِ وَ فِی اَلسَّمَاءِ اَلدُّنْیَا کَالْقَمَرِ بِاللَّیْلِ فِی اَلْأَرْضِ أَعْطَى اَللَّهُ عَلِیّاً مِنَ اَلْفَضْلِ جُزْءاً لَوْ قُسِمَ عَلَى أَهْلِ اَلْأَرْضِ لَوَسِعَهُمْ وَ أَعْطَاهُ اَللَّهُ مِنَ اَلْفَهْمِ جُزْءاً لَوْ قُسِمَ عَلَى أَهْلِ اَلْأَرْضِ لَوَسِعَهُمْ شَبَّهْتُ لِینَهُ بِلِینِ لُوطٍ وَ خُلُقَهُ بِخُلُقِ یَحْیَى وَ زُهْدَهُ بِزُهْدِ أَیُّوبَ وَ سَخَاهُ بِسَخَاءِ إِبْرَاهِیمَ وَ بَهْجَتَهُ بِبَهْجَهِ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ وَ قُوَّتَهُ بِقُوَّهِ دَاوُدَ لَهُ اِسْمٌ مَکْتُوبٌ عَلَى کُلِّ حِجَابٍ فِی اَلْجَنَّهِ بَشَّرَنِی بِهِ رَبِّی وَ کَانَتْ لَهُ اَلْبِشَارَهُ عِنْدِی عَلِیٌّ مَحْمُودٌ عِنْدَ اَلْحَقِّ مُزَکًّى عِنْدَ اَلْمَلاَئِکَهِ وَ خَاصَّتِی وَ خَالِصَتِی وَ ظَاهِرَتِی وَ مِصْبَاحِی وَ جَنَّتِی وَ رَفِیقِی آنَسَنِی بِهِ رَبِّی فَسَأَلْتُ رَبِّی أَنْ لاَ یَقْبِضَهُ قَبْلِی وَ سَأَلْتُهُ أَنْ یَقْبِضَهُ شَهِیداً بَعْدِی أُدْخِلْتُ اَلْجَنَّهَ فَرَأَیْتُ حُورَ عَلِیٍّ أَکْثَرَ مِنْ وَرَقِ اَلشَّجَرِ وَ قُصُورَ عَلِیٍّ کَعَدَدِ اَلْبَشَرِ – عَلِیٌّ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ عَلِیٍّ مَنْ تَوَلَّى عَلِیّاً فَقَدْ تَوَلاَّنِی حُبُّ عَلِیٍّ نِعْمَهٌ وَ اِتِّبَاعُهُ فَضِیلَهٌ دَانَ بِهِ اَلْمَلاَئِکَهُ وَ حَفَّتْ بِهِ اَلْجِنُّ اَلصَّالِحُونَ لَمْ یَمْشِ عَلَى اَلْأَرْضِ مَاشٍ بَعْدِی إِلاَّ کَانَ هُوَ أَکْرَمَ مِنْهُ عِزّاً وَ فَخْراً وَ مِنْهَاجاً لَمْ یَکُ فَظّاً عَجُولاً وَ لاَ مُسْتَرْسِلاً لِفَسَادٍ وَ لاَ مُتَعَنِّداً حَمَلَتْهُ اَلْأَرْضُ فَأَکْرَمَتْهُ لَمْ یَخْرُجْ مِنْ بَطْنِ أُنْثَى بَعْدِی أَحَدٌ کَانَ أَکْرَمَ خُرُوجاً مِنْهُ وَ لَمْ یَنْزِلْ مَنْزِلاً إِلاَّ کَانَ مَیْمُوناً أَنْزَلَ اَللَّهُ عَلَیْهِ اَلْحِکْمَهَ وَ رَدَّاهُ بِالْفَهْمِ تُجَالِسُهُ اَلْمَلاَئِکَهُ وَ لاَ یَرَاهَا وَ لَوْ أُوحِیَ إِلَى أَحَدٍ بَعْدِی لَأُوحِیَ إِلَیْهِ فَزَیَّنَ اَللَّهُ بِهِ اَلْمَحَافِلَ وَ أَکْرَمَ بِهِ اَلْعَسَاکِرَ وَ أَخْصَبَ بِهِ اَلْبِلاَدَ وَ أَعَزَّ بِهِ اَلْأَجْنَادَ مَثَلُهُ کَمَثَلِ بَیْتِ اَللَّهِ اَلْحَرَامِ یُزَارُ وَ لاَ یَزُورُ وَ مَثَلُهُ کَمَثَلِ اَلْقَمَرِ إِذَا طَلَعَ أَضَاءَ اَلظُّلْمَهَ وَ مَثَلُهُ کَمَثَلِ اَلشَّمْسِ إِذَا طَلَعَتْ أَنَارَتْ وَصَفَهُ اَللَّهُ فِی کِتَابِهِ وَ مَدَحَهُ بِآیَاتِهِ وَ وَصَفَ فِیهِ آثَارَهُ وَ أَجْرَى مَنَازِلَهُ فَهُوَ اَلْکَرِیمُ حَیّاً وَ اَلشَّهِیدُ مَیِّتاً.)
[۲۸] سوره مبارکه فتح، آیه ۲۵
[۲۹] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۷۸ ، صفحه ۲۸۲ (دَعَائِمُ اَلْإِسْلاَمِ ، رُوِّینَا عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ : أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَسَرَّ إِلَى فَاطِمَهَ عَلَیْهَا السَّلاَمُ أَنَّهَا أُولَى مَنْ یَلْحَقُ بِهِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ فَلَمَّا قُبِضَ وَ نَالَهَا مِنَ اَلْقَوْمِ مَا نَالَهَا لَزِمَتِ اَلْفِرَاشَ وَ نَحَلَ جِسْمُهَا وَ ذَابَ لَحْمُهَا وَ صَارَتْ کَالْخَیَالِ وَ عَاشَتْ بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِمَا سَبْعِینَ یَوْماً فَلَمَّا اُحْتُضِرَتْ قَالَتْ لِأَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَیْسٍ کَیْفَ أُحْمَلُ عَلَى رِقَابِ اَلرِّجَالِ مَکْشُوفَهً وَ قَدْ صِرْتُ کَالْخَیَالِ وَ جَفَّ جِلْدِی عَلَى عَظْمِی قَالَتْ أَسْمَاءُ یَا بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ إِنْ قَضَى اَللَّهُ عَلَیْکِ بِأَمْرٍ فَسَوْفَ أَصْنَعُ لَکِ شَیْئاً رَأَیْتُهُ فِی بَلَدِ اَلْحَبَشَهِ قَالَتْ وَ مَا هُوَ قَالَتِ اَلنَّعْشُ یَجْعَلُونَهُ مِنْ فَوْقِ اَلسَّرِیرِ عَلَى اَلْمَیِّتِ یَسْتُرُهُ قَالَتْ لَهَا اِفْعَلِی فَلَمَّا قُبِضَتْ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهَا صَنَعَتْهُ لَهَا أَسْمَاءُ فَکَانَ أَوَّلَ نَعْشٍ عُمِلَ لِلنِّسَاءِ فِی اَلْإِسْلاَمِ .)
[۳۰] کشف الغمه فی معرفه الأئمه ، جلد ۱ ، صفحه ۵۰۰ (وَ رُوِیَ: أَنَّهَا بَقِیَتْ بَعْدَ أَبِیهَا أَرْبَعِینَ صَبَاحاً وَ لَمَّا حَضَرَتْهَا اَلْوَفَاهُ قَالَتْ لِأَسْمَاءَ إِنَّ جَبْرَئِیلَ أَتَى اَلنَّبِیَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لَمَّا حَضَرَتْهُ اَلْوَفَاهُ بِکَافُورٍ مِنَ اَلْجَنَّهِ فَقَسَمَهُ أَثْلاَثاً ثُلُثٌ لِنَفَسِهِ وَ ثُلُثٌ لِعَلِیٍّ وَ ثُلُثٌ لِی وَ کَانَ أَرْبَعِینَ دِرْهَماً فَقَالَتْ یَا أَسْمَاءُ اِئْتِنِی بِبَقِیَّهِ حَنُوطِ وَالِدِی مِنْ مَوْضِعِ کَذَا وَ کَذَا فَضَعِیهِ عِنْدَ رَأْسِی فَوَضَعَتْهُ ثُمَّ تَسَجَّتْ بِثَوْبِهَا وَ قَالَتْ اِنْتَظِرِینِی هُنَیْهَهً ثُمَّ اُدْعِینِی فَإِنْ أَجَبْتُکِ وَ إِلاَّ فَاعْلَمِی أَنِّی قَدْ قَدِمْتُ عَلَى أَبِی فَانْتَظَرَتْهَا هُنَیْهَهً ثُمَّ نَادَتْهَا فَلَمْ تُجِبْهَا فَنَادَتْ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ اَلْمُصْطَفَى یَا بِنْتَ أَکْرَمَ مَنْ حَمَلَتْهُ اَلنِّسَاءُ یَا بِنْتَ خَیْرِ مَنْ وَطِئَ اَلْحَصَى یَا بِنْتَ مَنْ کَانَ مِنْ رَبِّهِ قٰابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنىٰ قَالَ فَلَمْ تُجِبْهَا فَکَشَفَتِ اَلثَّوْبَ عَنْ وَجْهِهَا فَإِذَا بِهَا قَدْ فَارَقَتِ اَلدُّنْیَا فَوَقَعَتْ عَلَیْهَا تُقَبِّلُهَا وَ هِیَ تَقُولُ فَاطِمَهُ إِذَا قَدِمْتِ عَلَى أَبِیکِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَأَقْرِئِیهِ عَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَیْسٍ اَلسَّلاَمَ فَبَیْنَا هِیَ کَذَلِکِ دَخَلَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَیْنُ فَقَالاَ یَا أَسْمَاءُ مَا یُنِیمُ أُمَّنَا فِی هَذِهِ اَلسَّاعَهِ قَالَتْ یَا اِبْنَیْ رَسُولِ اَللَّهِ لَیْسَتْ أُمُّکُمَا نَائِمَهً قَدْ فَارَقَتِ اَلدُّنْیَا فَوَقَعَ عَلَیْهَا اَلْحَسَنُ یُقَبِّلُهَا مَرَّهً وَ یَقُولُ یَا أُمَّاهْ کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِی بَدَنِی قَالَ وَ أَقْبَلَ اَلْحُسَیْنُ یُقَبِّلُ رِجْلَهَا وَ یَقُولُ یَا أُمَّاهْ أَنَا اِبْنُکِ اَلْحُسَیْنُ کَلِّمِینِی قَبْلَ أَنْ یَنْصَدِعَ قَلْبِی فَأَمُوتَ قَالَتْ لَهُمَا أَسْمَاءُ یَا اِبْنَیْ رَسُولِ اَللَّهِ اِنْطَلِقَا إِلَى أَبِیکُمَا عَلِیٍّ فَأَخْبِرَاهُ بِمَوْتِ أُمِّکُمَا فَخَرَجَا حَتَّى إِذَا کَانَا قُرْبَ اَلْمَسْجِدِ رَفَعَا أَصْوَاتَهُمَا بِالْبُکَاءِ فَابْتَدَرَهُمْ جَمِیعُ اَلصَّحَابَهِ فَقَالُوا مَا یُبْکِیکُمَا یَا اِبْنَیْ رَسُولِ اَللَّهِ لاَ أَبْکَى اَللَّهُ أَعْیُنَکُمَا لَعَلَّکُمَا نَظَرْتُمَا إِلَى مَوْقِفِ جَدِّکُمَا صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَبَکَیْتُمَا شَوْقاً إِلَیْهِ فَقَالاَ لاَ أَ وَ لَیْسَ قَدْ مَاتَتْ أُمُّنَا فَاطِمَهُ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهَا قَالَ فَوَقَعَ عَلِیٌّ عَلَى وَجْهِهِ یَقُولُ بِمَنِ اَلْعَزَاءُ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ کُنْتُ بِکِ أَتَعَزَّى فَفِیمَ اَلْعَزَاءُ مِنْ بَعْدِکِ ثُمَّ قَالَ لِکُلِّ اِجْتِمَاعٍ مِنْ خَلِیلَیْنِ فُرْقَهٌ وَ کُلٌّ اَلَّذِی دُونَ اَلْفِرَاقِ قَلِیلٌ وَ إِنَّ اِفْتِقَادِی فَاطِمَا بَعْدَ أَحْمَدَ دَلِیلٌ عَلَى أَنْ لاَ یَدُومَ خَلِیلٌ ثُمَّ قَالَ عَلِیٌّ یَا أَسْمَاءُ غَسِّلِیهَا وَ حَنِّطِیهَا وَ کَفِّنِیها قَالَ فَغَسَّلُوهَا وَ کَفَّنُوهَا وَ حَنَّطُوهَا وَ صَلَّوْا عَلَیْهَا لَیْلاً وَ دَفَنُوهَا بِالْبَقِیعِ وَ مَاتَتْ بَعْدَ اَلْعَصْرِ .)
پاسخ دهید