حجت الاسلام کاشانی روز جمعه مورخ ۱۸ آذرماه ۱۴۰۱ در هیئت حضرت عبدالله بن الحسن علیه السلام به ادامه سخنرانی با موضوع “تدابیر نبوی برای حفظ رسالت الهی” پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم»
«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه باعظمت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
عرض ادب و تسلیت به پیشگاه مقدّس و مبارک حضرت بقیّه الله الأعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف و رزقنا الله رؤیته و زیارته و الشّهاده بین الیَدَیه صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
مرور جلسات گذشته
بحثی را شروع کردیم که نشد آن را به اتمام برسانیم. عرض کردیم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تدابیر گستردهای داشتند که این دین، برای کسی که به دنبال حق است، هزار سال بعد از خودشان هم برسد. از تلاش شخصی بسیار، از روشنگریهای فراوان، پردهبرداریهای مفصّل از حقیقت، تبیین آیات الهی، تبیینهایی که لازم بود برای فتنههای آینده بیان بشود، مانند جمل و صفین و امثال اینها. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کلمات زیادی فرموده بودند که آن کسانی که به دنبال حق هستند، حق را بشناسند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تلاش گستردهای کردند که مردم حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها را بشناسند و جایگاه ایشان را بدانند و خیلی هم در این زمینه کار کردند و آثار فراوانی هم باقی است، مانند اینکه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها حجّت خدا بر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است. این حرف بسیار سنگینی است، حجّت خدا بر امام زمان است. تبیین خود این موضوع چند جلسه کار دارد که اصلاً «حجّت است» یعنی چه، مگر معصوم خطا میکند که حجّت لازم داشته باشد؟ دوست داشتم یک جلسه به این موضوع بپردازم که متأسفانه فرصت نشد، حدود ده سال قبل این موضوع را توضیح دادهایم.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کاری کرده بودند که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بتوانند صحبت کنند و دیگر مردم روی کلام حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دچار شک نشوند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را هم خیلی معرّفی کرده بودند، هم در زمان حیات خود، هم برای زمان بعد از خود. منتها پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میدانستند که چه اتفاقاتی خواهد افتاد.
اگر ما ندانیم که با چه موضوعی طرف هستیم، اگر ما فقط یک بُعد از موضوع را نگاه کنیم، آدمی که در این دنیا دچار فقر است، با آدمی که در این دنیا مبتلای به ثروت است، هر دو مبتلا هستند، هر دو مفتون هستند، یک نفر به فقر و دیگری به ثروت، گویی کسی را دور از خدا و مورد غضب خدا میپنداریم، آن دیگری را عزیز خدا میشماریم.
من زیاد این موضوع را گفتهام ولی این روایت را نخواندهام، معنا را خیلی خوب تبیین میکند. اصلاً نگاه ما به مسئله باید چه باشد؟ این فتنههایی که در روزگار ما رخ میدهد، همه لطف الهی است که ما خودمان را تنظیم کنیم. اینکه انسان تب میکند، درواقع این لطف خداست که ما بفهمیم یک عفونتی در بدن وجود دارد و باید آن را پیدا کنیم، اگر تب نکنیم کار از کار میگذرد و عفونت همهی بدن را در بر میگیرد. اینها لطف الهی است.
ماجرای غنائم حُنین
در جنگها که مردم میجنگیدند، معمولاً کسی چیز زیادی بدست نمیآورد. در حنین که هم از مکه جمعیت زیادی آمده بودند که به ظاهر تازه مسلمان شده بودند، هم از مدینه و اطراف. بعد از اینکه جنگ شد و عدهای از مسلمانها فرار کردند و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و عدهی قلیلی باعث پیروزی مسلمانها شدند، غنیمت بسیاری رسید. کسانی که فرار کرده بودند هم آمدند تا سهم بگیرند، سهم هم گرفتند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به همه یکسان سهم دادند و سپس به دستور حضرت حق خمس غنائم را کنار گذاشتند. همه منتظر بودند که ببینند این خمس چه میشود.
خبر رسید که چه نشستهاید که پیامبر خمس را به اقوام خود میدهد.
اینها رفتند و دیدند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تعداد زیادی گوسفند را به ابوسفیان داده است، تعدادی شتر را به دیگری دادهاند، که اینها از قریش هستند… خیلی به اینها برخورد و گفتند ما قریب هشت سال در مدینه خدمات دادیم و حال که این قریشیان تازه مسلمان شدهاند و تازه به جنگ آمدهاند و فرار هم کردهاند و سهم غنیمت هم گرفتهاند، باز هم این خمس را به قریشیان داد؟
بعد گفتند چطور برویم و این موضوع را به پیامبر بگوییم که ما ناراحت هستیم؟ به «سعد بن عُباده» گفتند که تو برو و بگو.
به محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رسیدند و سعد گفت: یا رسول الله! اینها آمدهاند و به من گفتهاند که به شما عرض کنم (خجالت هم میکشید که بگوید) این کاری که شما در مورد خمس انجام دادید خدا فرموده بود یا شما خواستید؟
یکی از علائمهای صدق این است، یا شما اهل تحقیق هستید، یا نیستید. زمانی هست که شما میفرمایید که من دوست دارم بروم و فقیه بشوم و ببینم این احکام از کجا آمده است. زمانی هست که شما میگویید من تحقیق کردهام و امام جواد علیه السلام خمس را بخشیده است.
اگر تو اهل تحقیق هستی که حقِ تقلید نداری، اما اگر اهل تحقیق نیستی چرا فقط به سراغ اینجا رفتهای؟ تحقیق هم که نکردهای، کجا تحقیق کردهای؟ آیا آن روایت معتبر است؟ اعتبار روایت به چه چیزی است؟ آیا میتوانی راجع به این موضوع حرف بزنی؟ پس چگونه تحقیق کردهای؟ چون به نفع توست اینطور میگویی.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این همه آیه قرآن خواندهاند، یک مجلّد است، بیش از شش هزار آیه است، هیچ کدام از این مسلمانها نگفتند که آیا این آیه برای شماست یا برای خدا، اما اینجا گفتند آیا خدا گفته است که انجام بدهید یا خودتان خواستید؟ اگر خدا گفته است که ما قبول داریم، اگر خودتان خواستهاید ما گله داریم!
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: آیا حرف شما هم حرف همین سَیّد و رئیستان «سعد بن عباده» است؟ گفتند: «سَیّدُنَاالله وَ رَسُولُهُ»، اما بله.
حضرت اینجا میفرمایند که خدا نور دل اینها را گرفت. ناشکری کردند…
اینها زحماتی کشیده بودند، خیلی از اینها مجاهدان راه خدا بودند، «آوَوْا وَنَصَرُوا»،[۴] اما آیا در روی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ایستادید و بیادبی کردید؟ خدا هم نور دل اینها را گرفت.
ولی چون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم «رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ»[۵] است نخواست اینها را دور بیندازد و مسیر از بین برود، بلکه چیزی فرمودند که به ما بفهمانند که باید نگاهتان را اصلاح کنید.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند (این توضیح را من عرض میکنم) فتح مکه شده است، اهل مکه هم به هر ترتیب (چه بصورت ظاهری و چه به صورت نفاق) ایمان آوردهاند، من اگر میخواستم به سراغ قوم خودم بروم، اگر بعد از فتح مکه در مکه میماندم، چه کسی میتوانست چیزی به من بگوید؟ آیا اشکال داشت؟ الآن که اینها به مکه برمیگردند با شتر میروند، اما شما با پیامبر به مدینه میروید. ثروت را به چه چیزی حساب میکنید؟ ناگهان اینها به گریه افتادند.
این خیلی چیز عجیبی نیست، خیلی اوقات ما هم همینطور هستیم. وقتی میگویم بدبخت هستم منظورم این است که ماشین من خراب است.
من نمیخواهم عرض کنم که مؤمن رفاه نداشته باشد، ان شاء الله همهی مؤمنان رزق به کفاف حلال طیّب طاهر واسع داشته باشند، اما طراح همهی عالم خود خداست، کارگردان خود خداست، نویسنده خود خداست. ناگهان میبینید که فشار میآورد که اینها گرسنگی بکشند که چشم اینها باز بشود که ثروت چیست.
اولین کسی که به غربالگری علاقه داشته است خود خدای متعال بوده است، دائماً غربال میکند و به دنبال خالصسازی است، برای خدای متعال اصلاً موجود ناخالص مهم نیست. چند مرتبه در قرآن کریم اشاره میکند، «وَلَکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى»،[۶] «وَلَکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ»،[۷] برای خدای متعال یک آدم پایکار از همهی دنیا بیشتر میارزد. خدای متعال به عبادت هیچ کسی نیاز ندارد، معاذالله اگر به عبادت کسی هم علاقه داشت، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عبادت کردهاند! عبادت آدمی مانند من اصلاً ارزشی ندارد، عبادت آدمی مانند من برای خدای متعال نه سود دارد و نه ضرر.
اگر شما در پولهای خودتان پولِ غیررایجی داشتید که ارزش موزه و نمایش هم نداشت، آیا آن را نگه میداشتید یا مانند کاغذپاره با آن برخورد میکردید؟ این دیگر ثروت نیست.
برای خدای متعال آدمهای ناخالص اصلاً مهم نیست، لذا این غربال را رها نمیکند.
ثروتِ حقیقیِ عالم
مثلاً خدای متعال میفرماید: «إِنَّ قَارُونَ کَانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَیْهِمْ»،[۸] قارون از اقوام حضرت موسی علیه السلام بود، بغی کرد و به سراغ فرعون رفت، «آتَیْنَاهُ مِنَ الْکُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَهِ أُولِی الْقُوَّهِ»، خودم آنقدر به او ثروت دادم که وقتی کلید این گنجها را بارِ شترها میکردند یا در صندوق میگذاشتند، قویپنجهها هم نمیتوانستند صندوقِ کلیدهای گنجینهها بود را بلند کنند.
مهمترین بیت این عالم… آنجا دارد «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ»،[۹] آن بیوتی که خدای متعال اجازه داده است که اسم خودش بالا برود… یعنی اگر صبح برای نماز بیدار شدید و دیدید فرزندتان برای نماز بیدار شده است، باید سر از سجده برندارید و بگویید چطور اجازه دادهای که ما هم نماز بخوانیم؟
خدای متعال در آیه ۸ سوره مبارکه قصص میفرماید که خودم قارون را پولدار کردم.
ابوبکر بلند شد و سؤال کرد: یا رسول الله! آیا خانهی علی هم جزو «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ» هست؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «نَعَمْ مِنْ أَفَاضِلِهَا»،[۱۰] بله! از افاضلِ آنهاست.
این خانهای که از افاضلِ «بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ» است، گاهی اهل خانه از گرسنگی میلرزیدند.
نمیگویم که خدای متعال میخواهد شما را لزوماً با فقر بسنجد، گاهی شما را با ثروت میسنجد. برای همین در ابتدای جلسه عرض کردم که کسی مبتلا به ثروت است و کسی مبتلا به فقر است.
این هم به این معنا نیست که من بخواهم کار نکردنِ مسئولانی که کار نمیکنند را توجیه کنم، هر کسی در تعیین کردن معیشت مردم نقش دارد، بیچاره است، شما آن دنیا دلتان به حال بدبختی او میسوزد، خدا به او رحم کند، و هر کسی به معیشت مردم فشار میآورد ان شاء الله خدای متعال او را ذلیل کند. من نخواستم این را بگویم که کم کاریِ کسی را توجیه کنم.
اما خدای متعال گاهی با فقر و گاهی با ثروت مبتلا میکند. آن خانه که خانهای بالاتر از آن نیست، آن خانه انتهای بهرهوری است، پنج تولید داشته است، یکی از آنها حضرت محسن سلام الله علیه است که علامت حقانیّت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، دو دختر هستند که خطبهها و رفتار این بزرگواران، بعد از هزار سال، عدهای برای قبر یکی از آنها به کمال رسیدهاند. دو نفر هم امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و امام حسین صلوات الله علیه هستند که گوشوارههای عرش هستند.
این خانه چه چیزی داشته است؟ هیچ چیزی نداشته است. یک زیلو بود که روزها روی آن علوفهی شتر میریختند و شبها حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها روی آن میخوابیدند.
«ابوالفتوح رازی» در تفسیر خود آورده است که ظاهراً آنقدر فقر بود که وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم روز ازدواج آمدند دست حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را در دست امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بگذارند، وقتی زِبریِ این ظرفها را دیدند، شروع کردند به گریه کردن.
ولی اینها خوش بودند و خُرّم، بلکه این خانه نور آسمانها و زمین و عالم وجود را تأمین میکرد، «بِیُمْنِهِم رُزِقَ الْوَرَى»، روزی همهی عالم از این خانه میرسید.
روزی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بعد از چند روز به خانه آمدند و دیدند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میلرزند. انگار این کار همیشگی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بود، روزی غذا را از امام حسن مجتبی صلوات الله علیه بگیرند و به کافر حربی بدهند، روزهای دیگر هم همینطور…
اینها خوشبخت بودند یا بدبخت؟ اینها ثروت داشتند یا نه؟
این حرفی که زدم حرفِ خیلی سخیفِ سطحِ پایینی است، این حرف به دردِ کارتنخوابها میخورد.
یعنی چه که به دردِ کارتنخوابها میخورد؟ یعنی کارتنخوابی که مشکل داشته است، خانوادهی خاصّی نداشته است، الآن گرفتار شده است و باید در سرمای زمستان جایی پیدا کند که باران روی او نبارد، نمیداند سرویس بهداشتی به کجا برود، یک لقمه نان به سختی پیدا میکند؛ اگر این شخص ولایت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را داشته باشد به او میگویند تو ثروتِ همهی عالم را داری.
یکی از یاران امام صادق علیه الصلاه و السلام که از رفقای حضرت موسی بن جعفر علیه السلام است، وقتی هم از دنیا رفت امام رضا علیه السلام برای او کفن فرستادند. روزی نزد امام صادق علیه السلام رفت و گفت: من ولایت شما را با دنیا عوض نمیکنم.
فکر کرد حرف مهمی زده است، حضرت صادق سلام الله علیه فرمودند: «قِسْتَنَا بِغَیْرِ قِیَاسٍ»[۱۱] این چه حرفی است که تو میزنی؟ این برای فقیری است که گرسنگی به او فشار آورده بود و در حال افسرده شدن بود و به او گفتیم که ولایت ما را داری، تو که رفیق و مصاحب ما هستی نباید اینطور بگویی؟ «مَا اَلدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا هَلْ هِیَ إِلاَّ سَدُّ فَوْرَهٍ أَوْ سَتْرُ عَوْرَهٍ» دنیا چیست؟ الا یک لقمهای و یک اطفاء شهوت؟ ما را با دنیا مقایسه کردی؟
بعد خود امام صادق علیه السلام در جای دیگری توضیح دادند، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه هم شبیه این فرمایش را فرمودهاند، امام صادق علیه السلام فرمودند: «وَلاَیَتِی لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ وِلاَدَتِی مِنْهُ»،[۱۲] من اینکه خدای متعال به من منّت گذاشته است و مرا لایق دانسته است و اجازه داده است که من جزو حلقهی طرفداران امیرالمؤمنین صلوات الله علیه باشم، از اینکه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جدّ من هستند، برای من مهمتر است.
اگر تعابیر اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را نگاه کنید، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و ولایت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را همهی سرمایهی خود میدانند، عُدّهی خودشان میدانند.
دین آمده است که نگاه ما را درست کند
بعداً که دعوا شد و گفت نمیدهم و زینتها را دیدند و «قَالَ الَّذِینَ یُرِیدُونَ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا»،[۱۳] عدّهای در سپاه حضرت موسی علیه السلام بودند و گفتند: «یَا لَیْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِیَ قَارُونُ»…
نعوذبالله گاهی ما هم همینطور هستیم…
وقتی درگیری شد و قارون گفت همه چیز برای خودم هست، «إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِنْدِی»،[۱۴] این برای علم خودم هست، اینها را به کسی نمیدهم، به فقرا کمک نمیکنم…
آن کسانی که در سپاه حضرت موسی علیه السلام بودند، مانند همان کسانی که در سپاه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودند، مانند گاهی افرادی مثل من، گفتند: «یَا لَیْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِیَ قَارُونُ» ای کاش ما هم کمی از این گنجها داشتیم.
این یک نگاه است. به این موضوع توجّه ندارد که گنج واقعی حضرت موسی علیه السلام است که امامشان است. حضرت موسی علیه السلام را نمیدیدند و طلا را میدیدند.
آنجا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: اهل مکه شتر میبرند و شما پیامبر میبرید.
اصلاً دین آمده است که نگاه ما را درست کند، کار خدا که لنگ نمیشود، اگر کرونا بیاید که کار خدا لنگ نمیشود، اگر من و شما به اینجا نیاییم که کار خدا لنگ نمیشود، این برای نگاه ماست. ما نصرت و پیروزی را به ظاهر میبینیم. استجابت دعا را هم به ظاهر میبینیم.
اگر به حرم امام رضا علیه السلام برویم، اگر در آنجا نابینا باشم و ناگهان بینا بشوم، این را شفاء حساب میکنم. اما اینکه امام رضا علیه السلام یک آلودهی محضی را به حرم خود راه دادهاند را مثل آن حساب نمیکنم.
خدای متعال ما را به این دنیا آورده است که به ما بفهماند، اگر به دنبال طلا و گنج هستی، باید بالاتر از طلا و گنج را بدهی که امام معصوم اجازه بدهد تا یک مرتبه به او سلام کنی.
اصلاً نمیشود مؤمن را شکست داد
ادبیات قرآن کریم با ادبیات عرف است، چون میخواهد عرف را اصلاح کند، نگاه کنید، در آیه ۵۱ سوره مبارکه غافر میفرماید: «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ»، ما دائماً، همین الآن هم در حال یاری کردن رسولانمان و کسانی که ایمان آوردهاند در حیات دنیا هستم.
اگر کسی این را نفهمد باید بگوید یا خدای متعال نستجیربالله فراموش کرده است، این همه انبیای شکست خورده، این همه مؤمنین، کربلا… پس اینها چیست؟ کربلا برای بعد از نزول آیه است، قرآن کریم چقدر میگوید که مؤمنین را بصورت وحشتناکی کشتند، چقدر انبیاء را «یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ»[۱۵] کشتند، حضرت نوح علیه السلام نهصدسال پیغمبری کرد «مَا آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِیلٌ»،[۱۶] انبیاء علیهم السلام چقدر شکست خوردند، مگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در احد شکست نخوردند؟ پس آیا یعنی خدا نعوذبالله یاری نکرد؟ آیا خدا نعوذبالله خلاف گفت؟ آیا خدا نعوذبالله فراموش کرد؟ یا معنای نصرت آن چیزی که من و شما فکر میکنیم نیست؟
ما نصرت را مانند همان پول نقد میدانیم، ما ثروت را پول نقد میدانیم، چون دنیا و آخرت ما همین سی چهل سال است.
الآن شما میخواهید به سفر بروید، به صرافی میروید و پول آن کشور مقصد را میخرید. اگر اینجا صد میلیارد تومان پول داشته باشی ولی پول کشور مقصد را با خودتان نبرید، در کشور مقصد فقیر هستید.
خدای متعال میفرماید: «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا»، من یاری میکنم.
این یعنی چه؟ یعنی اینکه مؤمن به معنای واقعی کلمه ذلیل نمیشود. پناه بر خدا که من و شما مانند یزید نگاه کنیم. یزید اینطور نگاه میکرد که وقتی حضرت زینب کبری سلام الله علیها را با دست بسته در مقابل خودش دید گفت: شما (معاذالله) ذلیل شدید و ما عزیز، این را خدا به ما داد.
پناه بر خدا که ما هم اینطور نگاه کنیم.
خدای متعال میفرماید «ما یاری کردیم». الآن که لو رفته است که فایدهای ندارد. الآن برای من و شما خیلی واضح است که خدای متعال حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را در کربلا نصرت کرد، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به اهداف خود رسیدند. هنر این بود که اگر در آن صحنه بودیم، مانند حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و یاران حضرت بودیم و خودمان را مخذول نمیدیدیم و منصور میدیدیم. آن لحظهای که به خانهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هجوم بردند خودمان را مخذول نمیدیدیم و منصور میدیدیم.
در حاشیهی «کامل الزیاره» آمده است که امام سجّاد علیه السلام میفرمایند: من دیدم انگار آسمان و زمین میلرزد، بسختی با عصا و شمشیر به جلوی در خیمه آمدم و دیدم در قتلگاه اسب بردهاند، عمّهام از قتلگاه به سمت من دوید، روی من را از سمت قتلگاه برگرداند و فرمود: «یَا بَقِیَّهَ الْمَاضِینَ وَثِمالَ الباقینَ» ای یادگار برادرم و ای امید ما و ای دار و ندار ما و ای ثروت ما، «مالِی أَراکَ تَجُودُ بِنَفسِکَ». این از غیرتِ حضرت سجّاد علیه السلام نسبت به پدر خود است، حضرت زینب کبری سلام الله علیها فرمودند: چرا در حال جان دادن هستی؟
بعد این عبارت را فرمودند: نگاه نکنید که ما الآن در اینجا به ظاهر غریب افتادهایم و اینها برای پدرت در قتلگاه اسب بردهاند، اگر آسمان را نگاه کنی، انبیاء و اولیاء با ما هستند. ما غریب نشدهایم.
بعد فرمودند: من آن روز را میبینم که شیعیان پدرت کاری میکنند که اینجا صبح و شام حتّی یک لحظه خالی نشود.
اصلاً نمیشود مؤمن را شکست داد، مؤمن ذاتاً شکستناپذیر است، چون پشت مؤمن به خدا گرم است. مؤمن فقیر نمیشود، چون خدا و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را دارد.
درنگی بر خطبه فدکیّه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
لذا در این خطبهای که چند جمله از آن را میخوانم، بیشتر از آنکه ابوبکر را خطاب قرار بدهم، خودم را خطاب قرار میدهم. خیلی بد است که ما اینها را بخوانیم و بخواهیم بر سر عدّهای بزنیم. خاک بر سر هر کسی که به گریههای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها توجّه نکرد، اما مخاطب گریههای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ما هم هستیم. آن روز امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بود، امروز هم پسرِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه. امام زمان ارواحنا فداه غریب الغرباء هستند. در روایت هست که صبر أیّوب دارند. امام زمان ارواحنا فداه خیلی داغ دیدهاند. به هر شیعهای، به هر مسلمانی، بلکه به هر بنی بشری ظلم بشود و دلش بسوزد، دل امام زمان ارواحنا فداه میسوزد، امام زمان ارواحنا فداه پدر عالم وجود هستند.
این خطبهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برای همهی ماست، منتها آن زمان آنها مستقیم دیدند و گوش نکردند. این خطبه به بشر گفته شده است، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خواستهاند که نگاه ما را عوض کنند.
«لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ أقْبَلَتْ فَاطِمَهُ عَلَیْهَاالسَّلَام إلَی أبِیبَکرٍ فِی لُمَهٍ مِنْ حَفَدَتِهَا»، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها «فِی لُمَهٍ مِنْ حَفَدَتِهَا» آمدند، خیلی ظریف گفته است.
بین سه نفر تا ده یا دوازده نفر را «لُمَه» میگویند. «لُمَهٍ مِنْ حَفَدَتِهَا» یعنی از سه نفر بیشتر. بچههای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها احتمالاً چهار نفر هستند. چرا «حَفَدَ» گفته است؟ «حَفَدَ» یعنی نوه. «فِی لُمَهٍ مِنْ حَفَدَتِهَا وَ نِسَاءِ قَوْمِهَا» گفته است، با «حَفَدَ» و زنان قومش آمده است.
برداشت من این است که راوی میخواهد اشاره کند که اطفال او که فرزندان ایشان بودند، خیلی خردسال بوده است. برای همین نمیگوید «فِی لُمَهٍ مِن أولَادِهَا»، میگوید «فِی لُمَهٍ مِنْ حَفَدَتِهَا». یعنی به خردسالی اشاره کند. خردسالانِ غیور!
روزی وقتی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میخواهند برای مباهله بروند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اطراف حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بودند. آنجا باید میگفت «فِی لُمَهٍ مِن رِجَالِهَا»، یعنی با مردان و محارم خود آمد.
اینجا بجای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و امام حسین صلوات الله علیه و حضرت زینب کبری سلام الله علیها و حضرت امّ کلثوم سلام الله علیها آمدند.
«فِی لُمَهٍ مِنْ حَفَدَتِهَا وَ نِسَاءِ قَوْمِهَا تَطَأُ ذُیولَهَا» با اطفال خود و زنان قوم خود آمد، با حجاب کامل. طوری پارچه روی بدن مبارک حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها افتاده بود که کسی نتواند سوءاستفاده کند.
من الآن کاری به دیگران ندارم، قبلاً هر اتفاقی افتاده است کاری ندارم، ولی این موضوع روشن است، هر بانویی که امروز به عشق حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها حجاب خود را حفظ کند، والله العظیم او در لشگر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است، چون امروز این موضوعِ جنگ است. و هر مردی که چشم خود را کنترل کند و به ناموس حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نگاه نکند، این شخص در لشگر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است. تا اینکه دعا کنیم ان شاء الله دیگران هم به این جرگه بپیوندند. دعا کنیم، نه فحش بدهیم. همانطور که من هزار عیب دارم، اگر کسی هم این عیب را دارد، ان شاء الله برطرف بشود. ولی آن کسی که میتواند، امروز روزی است که یکی از موضوعات نبرد، این موضوع است. امروز قطعاً دشمنان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از بدحجابی خوشحال میشوند. خدا نکند که ما دیدن ناحق یا عدم رعایت، دشمنان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را خوشحال کنیم.
امام سجّاد علیه السلام در جایی میفرمایند: خدایا! من خیلی امید دارم که مرا ببخشی، چون من یک عمر سنگ تو را به سینه زدم. اگر من را به جهنّم بیندازی، دشمنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خوشحال میشوند، و اگر دشمنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خوشحال بشوند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ناراحت میشوند. اگر مرا به جهنّم بیندازی پیامبرت ناراحت میشود، تو ناراحتیِ پیامبرت را نمیخواهی، تو خوشحالیِ دشمنان پیامبرت را ترجیح نمیدهی، من امید دارم که تو مرا بخاطر پیامبرت میبخشی.
امروز موضوع حجاب اینطور است، اگر دنیا را نگاه کنید، هر فلان فلانشدهای کشف حجاب کند، تمام ارکان طاغوت خوشحالی میکنند. لازم نیست همه در این جبهه حق باشند. در این جبهه آدمهای بدی مانند کاشانی هم هست، اما در این موضوع نبرد، چه کسی خوشحال میشود و چه کسی ناراحت میشود؟
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آمدند، «تَطَأُ ذُیولَهَا، مَا تَخْرِمُ مِشْیتُهَا مِشْیهَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ»…
من نمیدانم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها چطور راه میرفتند که وقتی راه میرفتند مردم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را میدیدند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها یکپارچه پیامبر بودند، خودِ پیامبر بودند، بضعهی پیامبر بودند. این کم است که بگویم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها پارهی تنِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود.
«حَتَّى دَخَلَتْ عَلَى أَبِی بَکرٍ»، تا اینکه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بین مردان در مسجد وارد شد. کار به جایی رسیده است که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها باید از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دفاع کنند.
«وَ هُوَ فِی حَشَدٍ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ وَ غَیرِهِمْ» ابوبکر هم با عدّهای از مهاجر و انصار و غیر از اینها نشسته بودند، «فَنِیطَتْ دُونَهَا مُلَاءَهٌ» دستور داده بود پردهای زدند…
حال حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها طوری نبود که صدای ایشان بخواهد ریبه ایجاد کند و من اصلاً نمیخواهم جسارت کنم که به این موضوع وارد شوم. همهی حال حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها گریه و توبیخ بود، خوف فتنه نبود، اما فرمود پرده بزنند.
پرده زدند و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها پشت پرده قرار گرفت، «ثُمَّ أَنَّتْ أَنَّهً» شروع کرد بلند گریه کردن، «أَجْهَشَ الْقَوْمُ لَهَا بِالْبُکاءِ» اینها هم شروع کردند به گریه کردن، «فَارْتَجَّ الْمَجْلِسُ» مجلس زیر و رو شد، «ثُمَّ أَمْهَلَتْ هُنَیئَهً» قدری صبر کرد…
یا به این جهت که وضع بیبی در آن دوران طوری بود که هنوز فرزندی در رحم ایشان بود، قدری نفس نفس زدند و آرام شدند…
«حَتَّى إِذَا سَکنَ نَشِیجُ الْقَوْمِ وَ هَدَأَتْ فَوْرَتُهُمْ» تا اینها کمی آرام شدند، «افْتَتَحَتِ الْکلَامَ بِحَمْدِ اللَّهِ عَزّ وَ جَلّ وَ الثَّنَاءِ عَلَیهِ وَ الصَّلَاهِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم»…
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها باید چه آیهای بخوانند؟ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در ابتدا با اینها استدلال نکردند، فرمودند: «لَقَدْ جاءَکمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکمْ»…
چند روز است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از دنیا رفتهاند؟ به نقل ابن ابی الحدید حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ده روز بعد خطبه خواندهاند، به نظر ما آن زمان هنوز هجوم به خانه رخ نداده بود.
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: پیامبر تازه از دنیا رفته است، «لَقَدْ جاءَکمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکمْ عَزِیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ»، پیامبری بود که نمیتوانست سختیهای شما را تحمّل کند، «حَرِیصٌ عَلَیکمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ»، این پیغمبری که «بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ» بود، «فَإِنْ تَعْزُوهُ وَ تَعْرِفُوهُ تَجِدُوهُ أَبِی دُونَ آبَائِکمْ» اگر بگردید، پدر من بود، «وَ أَخَا ابْنِ عَمِّی دُونَ رِجَالِکمْ» برادر پسرعموی من بود…
«صَادِعاً بِالنِّذَارَهِ» حق را با صدای بلند آشکار کرد، «مَائِلًا عَنْ مَدْرَجَهِ الْمُشْرِکینَ» از راه و طریقهی مشرکان دور شد، «ضَارِباً ثَبَجَهُمْ» کمر آنها را شکست…
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اینجا افعال پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را میفرمایند که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در آنها شریک هستند، چه کسی کمر مشرکان را شکست؟
«دَاعِیاً إِلَى سَبِیلِ رَبِّهِ بِالْحِکمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ»، «مَائِلًا عَنْ مَدْرَجَهِ الْمُشْرِکینَ» یقهی مشرکان را گرفت و آنها را زمین زد، «یکسِرُ الْأَصْنَامَ» بتها را شکست…
در اینجا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها عمدتاً اوصافِ دو نفریِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را ذکر میکنند…
«وَ ینْکثُ الْهَامَ» سرهای طواغیت را در هم کوبید، «حَتَّى انْهَزَمَ الْجَمْعُ وَ وَلَّوُا الدُّبُرَ» تا لشگر مشرکان پاشید و فرار کردند، «حَتَّى تَفَرَّى اللَّیلُ عَنْ صُبْحِهِ» تا اینکه تاریکیِ شب ظلمت گذشت و صبح هدایت رسید، «وَ أَسْفَرَ الْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ، وَ نَطَقَ زَعِیمُ الدِّینِ، وَ خَرِسَتْ شَقَاشِقُ الشَّیاطِینِ» زعیم دین به صدا آمد، اهل حق توانِ حرف زدن پیدا کردند، شیطان را لجام زد و او را خفه کرد، «فُهْتُمْ بِکلِمَهِ الْإِخْلَاصِ فِی نَفَرٍ مِنَ الْبِیضِ الْخِمَاصِ، وَ کنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَهٍ مِنَ النَّارِ» توحید آورد و شما لبِ آتش جهنّم بودید، «وَ نُهْزَهَ الطَّامِعِ» شما طعمهی هر طمعکاری بودید، هر ظالمی که شما را میدید میخواست به شما ظلم کند، «وَ مَوْطِئَ الْأَقْدَامِ» شما زیر پا بودید، ذلیل بودید…
مخصوصاً عموم مسلمین، که اینها رؤسای قبایل نبودند…
آیا فراموش کردهاید که آدم حساب نمیشدید؟ «تَشْرَبُونَ الطَّرْقَ» آبی که میخوردید را به یاد دارید؟ رنگ و طعم آنها به یاد دارید؟ «وَ تَقْتَاتُونَ الْوَرَقَ» به یاد دارید چه غذایی میخوردید؟ «أَذِلَّهً خَاسِئِینَ» ذلیل بودید، «تَخافُونَ أَنْ یتَخَطَّفَکمُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِکمْ» هر لحظه میترسیدید که شما را بدزدند، امنیت نداشتید، «فَأَنْقَذَکمُ اللَّهُ تَبَارَک وَ تَعَالَى بِأَبِی بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ بَعْدَ اللَّتَیا وَ الَّتِی» تا اینکه خدا شما را نجات داد.
بعد از اینجا مدح امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را شروع کردند. ان شاء الله خودتان خطبه را بخوانید، خطبه فقط برای آنها نیست.
راه حل مشکلات اخیر جامعه
ما گاهی فشار روزگار و سختی ایّام و گرانی و… البته مجدداً تکرار میکنم که هر کسی که مقصر است ان شاء الله خدای متعال او را لعنت کند، اما اگر کسی با قرآن کریم انس داشته باشد و خطبهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در گوش او باشد، سعی میکند آن مشکلات را برطرف کند، اما ندید نمیگیرد.
عزیزان من! فدای شما بشوم که من خاک پای شما هستم. من اصلاً شأنیّت نصیحت ندارم. این همه راجع به آخرالزّمان و سختی دینداری در آخرالزّمان گفتهاند، هنوز که به آنجا نرسیدهایم که دین در حد یک زغال روشن در دست ما باشد و بخواهیم آن را نگه داریم، باید خودمان را برای آن فتنهها آماده کنیم، وگرنه «اللهم عجّل لولیّک الفرج» نداریم.
مجدداً تکرار میکنم نمیخواهم این را عرض کنم که کسی که کمکاری کرده است را توجیه کنم، آنها وظیفه دارند، و خدا به آنها رحم کنند. قاعدتاً مسئولان وسط جهنّم هستند، مگر اینکه خدا به آنها رحم کند. نجات مسئول سخت است، چون پست سختی دارد، مسئولیت سختی دارد، بار سنگینی دارد، کسی که بار را به مقصد ببرد خیلی کم است، نمیخواهم آنها را توجیه کنم.
اما اگر روزگاری شده است که قدری سختی شد و رجّالهها زبان درآوردهاند…
دیگر من نخواندم، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: چه شده است؟ «هَدَرَ فَنِیقُ الْمُبْطِلِینَ… نَطَقَ کاظِمُ الْغَاوِینَ» خفهها ناگهان زبان درآوردند.
وقتی دشمنان در حال چنگ کشیدن به صورت دین هستند، اینجا أقل دو چیز است. اول اینکه ما باید عبادت روزانهی خودمان را تقویت کنیم. وقتی زندگیمان عادی بود یک نماز اول وقت میخواندیم، الآن که اینطور به دین چنگ میزنند، ما باید نماز شب بخوانیم، ما باید استغفارمان را زیاد کنیم، باید جلسات دعای ما توسعه پیدا کند، باید جلسات ندبهی ما توسعه پیدا کند.
خبری از جلسات ندبهی جمعهها نیست، امثال من مانند گیجها هستند، وقتی حمله زیاد است، باید شما هم از این طرف تقویت کنید.
اولاً ما باید دینداری شخصی خودمان را تقویت کنیم، ثانیاً دو جهت دارد، اینکه الآن روزگاری است که سکوت کردن کمک به جبههی یزید است، کمک به جبههی طاغوت است، کمک به جبههی مستکبر است. آیا نمیبینید آن طرف هر آدم عادی… مانند آن فوتبالیستی که نمیتواند یک جمله حرف بزند، گزارشگر و تهیهکنندهی خبر برای طاغوت شده است. شما ساکت نباشید. حداقل همان چیزی که یقین دارید حق است را هر روز یک مرتبه بگویید. مباد بر ما که بگویند روزگار گذشت و امام زمان ارواحنا فداه از شما توقّع داشتند که حق را بگویید.
تماشاچی به درد نمیخورد، همهی مدینه به خانهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها حمله نکردند، ولی همهی مدینه تماشا کردند. تماشاچی برای چه بخواهیم؟ چرا ساکت باشم و از حق دفاع نکنم؟ حق را بگو. آن چیزی را که حق میشناسی بگو. نیازی نیست همه چیز بگویی. نیازی نیست آن چیزی که بقیه میگویند را بگویی.
عدّهای در صفّین نزد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه آمدند و گفتند: ما قاری قرآن هستیم و شک داریم که آیا حق با تو است یا با معاویه.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: شما حق ندارید بجنگید. بیایید و حضور پیدا کنید و گوشهای بایستید تا ببینید حق چیست. هر وقت حق را فهمیدید به میدان بیایید.
نباید سکوت کرد.
یکی اینکه باید حال شخصی و فردی ما تغییر کند، دوم اینکه نسبت به آن چیزی که حق محض است… آنها از بیحیائی استقبال میکنند. شما حداقل در کلام از حیاء دفاع کن. شاید به شما هم توهین کنند، اما روز قیامت…
هزار و چهارصد سال است که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برای دفاع از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در حال فحش خوردن هستند، اگر دو جمله هم با بشنویم چیزی نمیشود.
قسمت دوم هم این است که امروز وظیفهی ما این است که به همان اصل اصیل خودمان برگردیم.
ما در زیارت عاشورا یک قاعده داریم، «إِنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکُمْ»، محور حبّ و بغضِ ما اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هستند. هر کسی با اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین است، ما خاک پای او هستیم. هر کسی در مقابل اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین است ما با او دشمن هستیم، میخواهد فامیل ما باشد، میخواهد همسایه باشد، میخواهد دیگری باشد.
وظیفهی ما مِهرپراکنی است.
در روزگاری که بین مردم اختلاف شده است، عدّهای از عدّهای ناراحت هستند، عدّهای بغضِ عدّهای را دارند، عدّهای از عدّهای نفرت دارند. وظیفهی دینداران این است که صد برابرِ قبل، هم باطناً با سعه صدر، هم ظاهراً با لبخند، با مردم خوشاخلاق باشند.
وقتی رانندگی میکنید به هر کسی راه بدهید. سعه صدر داشته باشید.
این هم مانند کارهای انتخاباتی نیست که دو هفتهی بعد سِلفی بگیریم و تمام بشود. ما باید ده سال مِهرورزی کنیم تا این شِقاقی که بوجود آمده است، قدری کمرنگ بشود.
دشمن ما مسلمانان و شهادتینگویان نیستند، ما نسبت به همهی اینها وظیفه داریم، وظیفهی بیشتری نسبت به زن و بچه و پدر و مادر و همسایه داریم، اینها حق بیشتری دارند.
اگر تولّی به معنای مِهرورزیدن با حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و جناب عمّار و جناب سلمان بود که هنر نبود، مِهرورزی آنجایی است که شما یکطرفه مِهرورزی دارید و ممکن است طرف روبرو لُغُزی هم بخواند.
الآن من در بعضی از دانشگاهها رفت و آمد میکنم، برخی اوقات وقتی سلام هم میکنم، ممکن است طرف روبرو فحش بدهد، بعضیها هم تحویل میگیرند، خیلیها هم مهربان هستند، خیلیها هم مؤدّب هستند. اگر کسی فحش هم بدهد من به این حساب میگذارم که من وظایف خودم را درست انجام ندادهام، او برادر من است، من بیعُرضه بودهام.
ان شاء الله خدای متعال روزی ما کند که به مردم کشور امام زمان ارواحنا فداه عشق بورزیم. بخدا قسم اگر محبّت واقعی داشته باشیم…
هیئت برگزار کنیم و اگر غذا کم است غذای هیئت را به همسایهها بدهیم و به عزادارها ندهیم، این هم برای ادا نباشد، برای حرف مردم نباشد، گزارش این کار را منتشر نکنیم. راست بگوییم. اگر هر کسی هر کاری که از دست او برمیآید را انجام بدهد، خدای متعال برکت میدهد.
شب بلند بشویم، اول برای گناه من بیچاره دعا کنید، برای خودتان استغفار کنید، برای او هم استغفار کنید. این کار اثر وجودی دارد.
در بعضی از دانشگاهها به بعضی از مقدّسات فحش دادند. من به بعضی از آن دانشجویان عزیز گفتم که کنار این شهدای گمنام دانشگاه خودتان، هر روز یک ربع مانده به اذان صبح مناجات بخوانید و برای خودتان و آنها استغفار کنید. این کار اثر میگذارد.
اگر قرار بود اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین مانند ما باشند، بعد از اینکه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آنطور زدند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه باید قهر میکردند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از فردای آن روزی که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را دفن کردند، شروع کردند به چاه کندن در مدینه، آن هم برای فقرای مدینه! فقرایی که ایستادند و کتک خوردنِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تماشا کردند.
فرق امام با بقیّه این است، امام اهل تلافی نیست.
یکی از اقوام امام سجّاد علیه السلام آمد و بر سر یک بحث مالی، در مقابل جمع به امام سجّاد علیه السلام فحش داد. حضرت هم شنیدند. آن شخص رفت و خیال کرد که امام سجّاد علیه السلام کم آوردهاند!
در خانه نشسته بود، گفتند: علی بن الحسین علیه السلام در حال آمدن هستند. آن شخص دوباره از خانه بیرون آمد و شروع کرد…
حضرت سجّاد علیه السلام فرمودند: صبر کن! اگر این حرفهایی که راجع به من زدی درست است، خدا مرا ببخشد. اگر هم اشتباه کردی من دعا میکنم که خدا تو را ببخشد.
امام حسین علیه السلام میدانستند که بخاطر مردم به کوفه میروند و مردم به ناموس ایشان جسارت میکنند، امام باقر علیه السلام فرمودند: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم فرموده بودند و امام حسین علیه السلام تا انتها کار را میدانستند… امام حسین علیه السلام میدانستند و دختر خود را بردند، امام حسین علیه السلام میدانستند و پسر خود را بردند…
امام حسین علیه السلام میدانستند، چون نصرتی که امام حسین علیه السلام میدانستند، همان نصرتی بود که «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا» بود.
امام حسین علیه السلام امروز را میدیدند، فردا را میدیدند، صحنهی محشر را میدیدند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم صحنهی محشر را میدیدند که چه اتفاقی میافتد…
روضه و توسّل به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه زمانی که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را دفن کردند، دیگر فرو ریخت…
میگوید اگر میرفتی و الآن امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را میدیدی، آن کوه شامخ را میدیدی که شکسته است و در حال گریه کردن است…
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در بقیع بین قبرها راه میرفت و میفرمود:
مالِی وَقَفتُ عَلى القُبورِ مُسَلِّماً قَبرَ الحَبیبِ فَلَم یَرُدَّ جَوابی
بین قبرها راه میروم و به تو سلام میکنم. حبیب من! اما دیگر صدای تو را میشنوم…
گاهی کنار قبرها مینشست و ضجّه میزد…
اینجا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میرفتند و به قبر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نگاه میکردند، نمیتوانستند با کسی هم حرف بزنند، باید با بچهها هم مدارا میکردند، گاهی فقط میدیدند بلند بلند گریه میکند، باز خودش را نگه میدارد… عمّار گفت: آقا! شما امام ما هستید، حجّت خدا هستید، اسوهی ما هستید، در مقابل فرزندانتان هم خودتان را نگه میدارید، چرا ناگهان ضجّه میزنید؟
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: عمّار! وقتی او را روی تختهی مغتسل قرار دادم… او مراعات حال مرا کرده بود و فرموده بود از زیر لباس دست بکش. وقتی در حال دست کشیدن بودم، به جایی رسیدم که فهمیدم چرا آه میکشید، «إنّی لَمّا وَضَعَتُها علی المُغتَسِلِ وَجَدَتُ ضِلْعاً مِن أَضلاعِها مَکسوراً»[۱۷]… وقتی دست میکشیدم، دستم به آن استخوانی رسید…
[۱]– سوره مبارکه غافر، آیه ۴۴٫
[۲]– سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫
[۴] سوره مبارکه انفال، آیه ۷۴ (وَالَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَٰئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا ۚ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ)
[۵] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۱۰۷ (وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ)
[۶] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۸۹ (یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَهِلَّهِ ۖ قُلْ هِیَ مَوَاقِیتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ ۗ وَلَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَٰکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَىٰ ۗ وَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ)
[۷] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۷۷ (لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَٰکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِکَهِ وَالْکِتَابِ وَالنَّبِیِّینَ وَآتَى الْمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَىٰ وَالْیَتَامَىٰ وَالْمَسَاکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَالسَّائِلِینَ وَفِی الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاهَ وَآتَى الزَّکَاهَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا ۖ وَالصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِینَ الْبَأْسِ ۗ أُولَٰئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا ۖ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ)
[۸] سوره مبارکه قصص، آیه ۷۶ (إِنَّ قَارُونَ کَانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَىٰ فَبَغَىٰ عَلَیْهِمْ ۖ وَآتَیْنَاهُ مِنَ الْکُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَهِ أُولِی الْقُوَّهِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ)
[۹] سوره مبارکه نور، آیه ۳۶ (فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ)
[۱۰] عمده عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار ، جلد ۱ ، صفحه ۲۹۱ (وَ بِالْإِسْنَادِ اَلْمُقَدَّمِ ذَکَرَ اَلثَّعْلَبِیُّ : فِی تَفْسِیرِ قَوْلِهِ تَعَالَى فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اَللّٰهُ أَنْ تُرْفَعَ قَالَ حَدَّثَنَا اَلْمُنْذِرُ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلْقَابُوسِیُّ حَدَّثَنَا اَلْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أَبَانَ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ مِصْقَعِ بْنِ اَلْحَارِثِ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ وَ عَنْ بُرَیْدَهَ قَالاَ: قَرَأَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ هَذِهِ اَلْآیَهَ – فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اَللّٰهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اِسْمُهُ إِلَى قَوْلِهِ وَ اَلْأَبْصٰارُ فَقَامَ رَجُلٌ إِلَیْهِ وَ قَالَ أَیُّ بُیُوتٍ هِیَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ فَقَالَ بُیوتُ اَلْأَنْبِیَاءِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ فَقَامَ إِلَیْهِ أَبُو بَکْرٍ فَقَالَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ هَذَا اَلْبَیْتُ مِنْهَا یَعْنِی بَیْتَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَهَ عَلَیْهَا السَّلاَمُ قَالَ نَعَمْ مِنْ أَفَاضِلِهَا .)
[۱۱] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۷۵ ، صفحه ۲۶۵ (وَ قَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: لاَ تَکَلَّمْ بِمَا لاَ یَعْنِیکَ وَ دَعْ کَثِیراً مِنَ اَلْکَلاَمِ فِیمَا یَعْنِیکَ حَتَّى تَجِدَ لَهُ مَوْضِعاً فَرُبَّ مُتَکَلِّمٍ تَکَلَّمَ بِالْحَقِّ بِمَا یَعْنِیهِ فِی غَیْرِ مَوْضِعِهِ فَتَعِبَ وَ لاَ تُمَارِیَنَّ سَفِیهاً وَ لاَ حَلِیماً فَإِنَّ اَلْحَلِیمَ یَغْلِبُکَ وَ اَلسَّفِیهَ یُرْدِیکَ وَ اُذْکُرْ أَخَاکَ إِذَا تَغَیَّبَ بِأَحْسَنِ مَا تُحِبُّ أَنْ یَذْکُرُکَ بِهِ إِذَا تَغَیَّبْتَ عَنْهُ فَإِنَّ هَذَا هُوَ اَلْعَمَلُ وَ اِعْمَلْ عَمَلَ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ مَجْزِیٌّ بِالْإِحْسَانِ مَأْخُوذٌ بِالْإِجْرَامِ وَ قَالَ لَهُ یُونُسُ لَوَلاَئِی لَکُمْ وَ مَا عَرَّفَنِی اَللَّهُ مِنْ حَقِّکُمْ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنَ اَلدُّنْیَا بِحَذَافِیرِهَا قَالَ یُونُسُ فَتَبَیَّنْتُ اَلْغَضَبَ فِیهِ ثُمَّ قَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَا یُونُسُ قِسْتَنَا بِغَیْرِ قِیَاسٍ مَا اَلدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا هَلْ هِیَ إِلاَّ سَدُّ فَوْرَهٍ أَوْ سَتْرُ عَوْرَهٍ وَ أَنْتَ لَکَ بِمَحَبَّتِنَا اَلْحَیَاهُ اَلدَّائِمَهُ .)
[۱۲] الروضه فی فضائل أمیر المؤمنین علیه السلام ، جلد ۱ ، صفحه ۱۰۳ (وَ قَالَ اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: وَلاَیَتِی لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ وَلاَدَتِی مِنْهُ، لِأَنَّ وَلاَیَتِی لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَرْضٌ، وَ وِلاَدَتِی مِنْهُ فَضْلٌ .)
[۱۳] سوره مبارکه قصص، آیه ۷۹ (فَخَرَجَ عَلَىٰ قَوْمِهِ فِی زِینَتِهِ ۖ قَالَ الَّذِینَ یُرِیدُونَ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا یَا لَیْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِیَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ)
[۱۴] سوره مبارکه قصص، آیه ۷۸ (قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَىٰ عِلْمٍ عِنْدِی ۚ أَوَلَمْ یَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّهً وَأَکْثَرُ جَمْعًا ۚ وَلَا یُسْأَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ)
[۱۵] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۲۱ (إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَیَقْتُلُونَ الَّذِینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ)
[۱۶] سوره مبارکه هود، آیه ۴۰ (حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِیهَا مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَأَهْلَکَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ ۚ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِیلٌ)
[۱۷] طرف من الأنباء والمناقب، جلد ۱، صفحه ۳۹۶ (حتّى قال علیّ علیهالسلام لعمار بن یاسر : وإنّ أعظم ما لقیت من مصیبتها أنّی لمّا وضعتها على المغتسل وجدت ضلعا من أضلاعها مکسورا ، وجنبها قد اسودّ من ضرب السیاط)
پاسخ دهید