روز پنجشنبه مورخ ۰۶ شهریور ماه ۱۳۹۹ و همزمان با روز هفتم ماه محرم ۱۴۴۲ هـ ق، هفتمین جلسه هیات بضعه الرسول سلام الله علیها با سخنرانی «حجت الاسلام کاشانی» و با موضوع «تراز دینداری» برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
- مقدّمه
- تراز دینداری
- تمهیداتِ قتلِ حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه
- بیادبی و جسارتِ عبدالله بن عمر
- طریق دینداری از طریق عالم ربانی ثقه است
- باید احتیاط کرد
- اخلاقِ جهنمی
- أبوحامد محمد غزالی
- مقتلخوانی از دیدگاه غزالی
- سبط ابن جوزی
- یکی از آفات لسان از نظر غزالی
- حال که مقتلخوانی از دیدگاه شما حرام است با فاطمیه و غدیر چه کردهاید؟
- حرمتِ لعنِ قاتل امام حسین علیه السلام از دیدگاه غزالی
- قیام امام حسین علیه السلام از دیدگاه ابن تیمیه
- عزت و مناعت اسلام از دیدگاه ابن تیمیه
- ابن تیمیه بنیامیه لعنه الله علیهم اجمعین را تطهیر می کند
- دفاع از سلاطینِ ظالم
- کارشکنی و دشمنی ابوموسی اشعری
- فتنهگری ابوموسی اشعری
- دفاعِ حضرت ام سلمه سلام الله علیها از حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه
- جنگ های حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه برای تأویل قرآن کریم بود
- فتنهگری ابوموسی اشعری و حکمیت
- هزینه کردن دین برای یاری باطل
- قطرهای از اقیانوس بینهایت حضرت رباب سلام الله علیها
- روضه حضرت علی اصغر علیه أفضل تحیه و الثناء
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»
«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری* وَ یسِّرْ لی أَمْری* وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی* یفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«إِلهی وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَی وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَی».[۳]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه با عظمت حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه و روحی له الفداء صلواتی هدیه بفرمایید.
«الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ»
عرض تسلیت به پیشگاه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و روحی لها الفداء صلوات دیگری محبت بفرمائید.
«الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ»
ان شاء الله خداوند این نشست و برخاست ناقابل، ارزش ادب ناچیز و گفت و شنید بیقیمت را به کَرمِ خودش از همه ما قبول کند و موردپسند حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها قرار بدهد، اجرِ ما را تعجیل در فرج حضرت بقیه الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداء و عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار بدهد، توفیقِ دیدار روی مبارکِ آن بزرگوار، عزاداری در محضر شریف ایشان، نوکری آستانِ حضرت، جانبازی و شهادت در راه ایشان را روزی همه ما، خانواده، نسل، ذرّیه و رفقای ما تا روز قیامت مقدر بفرماید؛ صلوات دیگری محبت بفرمائید.
«الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ»
تراز دینداری
عنوان بحث ما «تراز دینداری» است. دینداری تراز، معیار و محک لازم دارد.
دینداری باید را به سعادت برساند و اگر دینداری؛ دینداری نباشد، نعوذ بالله جهل باشد و خیال کنیم که به حقایقی معتقد شدیم؛ ممکن است ما را به حضیض ذلت ببرد. «جهل مقدس» یا «دینداری خطرناک» عواملی دارد.
مأخذ و منبع دینداری چیست؟ دین را باید از کجا أخذ کرد؟
تمهیداتِ قتلِ حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه
نه یزید، نه پسر مرجانه، نه عمر بن سعد، نه ولید بن عتبه؛ هیچ کدام علناً و عملاً جرئت بر عهده گرفتن خون حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه را نداشتند و در فشار افکار عمومی و منطقِ درست زود کوتاه میآمدند.
اساساً به قتل رساندن حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه با تکبیر کارِ یک یا دو روز یا شش ماه نیست.
بنده در این جلسات سعی میکنم در نهایت ادب نقدی را به دیگران وارد کنم. از نقد خود نیز ابائی ندارم. دیگر انصافاً از این مؤدبانهتر نمیتوانم قاتلِ امام خود را نقد کنم. اگر فردی را پیدا کردید که راجع به قاتل امام خود اینقدر مؤدب صحبت کرد، بفرمائید تا ما از او یاد بگیریم.
طبقِ فرمایش حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه ممهدینِ قتل ایشان «قَتَلَنی فُلانٌ وَ فُلانٌ»[۴] هستند.
در جلسه گذشته اندکی راجع به پسر یکی از ممهدین توضیح دادم. از ۳۰ سال پیش تمهیداتی انجام دادند که کسی جرئت نکند که در مقابل طاغوت قیام کند.
عبدالله بن عمر به حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه عرض کرد: از خدا پروا کن! من مصلحت میبینم تو نیز همانند سایر مردم با یزید سازش کنی! از تصمیم خود مبنی بر رفتن به عراق صرفنظر کن. با این یزید (لعنه الله علیه) سازش کن و از زادگاه و حرم حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دور مشو!
یک روایت نقل کردند که امیدوارم ما در قیامت باشیم و ببینیم که به خاطر این جمله کثیف در دادگاه الهی چه اتفاقی رخ میدهد…
منصور داونقی به مالک بن اَنس گفت: من و تو أعلم هستیم. من به دلیل مشغله سلطنت زمان نوشتن کتاب ندارم لذا تو باید کتاب فقه بنویسی و قول عبدالله بن عمر را أخذ کن، مسائل فقهی غیر از این را رها کنند تا تمام مناطق اسلامی بر پایه همین فقه بنا گردد.
چرا منصور دوانقی لعنه الله علیه بین برجستگان اصحابِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم؛ فتاوای فقهی عبدالله بن عمر را ترجیح داد؟!
بیادبی و جسارتِ عبدالله بن عمر
عبدالله بن عمر در جنگ بدر و اُحد کودک بود لذا حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به او اجازه حضور در این جنگها را نداد. او به شدت بی استعداد و ضعیف بود.
عبدالله بن عمر ـ فقیه اهل مدینه ـ به حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه عرض کرد: حالا که قصد داری به عراق بروی، یک روایت از حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای تو نقل میکنم. جد تو حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله سلم فرمود که من بین دنیا و آخرت مُخیر شدم که در این دنیا مقیم، بقی و جاودانه بمانم یا به لقاء الله بشتابم، من آخرت را ترجیح دادم لذا عمر من در این دنیا جاودانه نیست. «أنت بضعه منه».[۵] تو پاره تن آن پیغمبر هستی.
اگر قرار بر بیان فضیلت از اهل بیت علیهم السلام توسط آنها باشد، قصد نیش زدن دارند! مگر در روزی که میخواستند به خانه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها حمله کنند به یاد نداشتند که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «فَاطِمَهُ بَضْعَهٌ مِنِّی»[۶] به خاطر نداشتند که در آن خانه را شکستند؟! آن روز فراموش کردند که «بضعه الرسول» چه کسی است؟
چرا در اینجا عبدالله بن عمر به حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه عرض کرد که تو پاره تن حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هستی؟! چون قصد طعنه زدن داشت.
ـ پدر تو؛ حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آخرت را بر دنیای جاودان ترجیح داد، تو پاره تن حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هستی (نعوذ بالله! از امام زمان علیه السلام عذرخواهی میکنم) برای تو بد است که اینقدر دنیادوست باشی! برای دو روز دنیا، حکومت دنیا و چهار روز ریاستطلبی مدینه را رها مکن! قیام، شق عصاء، فتنهگری مکن! تو بضعه حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هستی.
چه کسی جز کسی که لباسِ عالم دینی بر تن دارد، میتواند اینگونه تقدسِ حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه را بشکند؟!
طریق دینداری از طریق عالم ربانی ثقه است
مسیر دینداری ما از طریق مکتوب نیست بلکه از طریق عالمِ ربانی ثقه است.
فساد این امت و دین هم از طریق دو چیز است: ۱٫ حکومتها ۲٫ عالمان دین به دنیا فروش
عالمِ دین به دنیا فروش که شاخ ندارد، کراوات نمیزند، سه تیغ نمیکند که شما گمان کنید که این چه مدل عالمی است بلکه عالمِ دین به دنیا فروش، ظاهر خود را بیش از دیگران حفظ میکند.
متأسفانه این تفکر یک تفکر استمراری شد و ادامه پیدا کرد.
باید احتیاط کرد
یکی از تفکرات آنها این بود که نباید علیه اجماع و وحدت امت ولو این اجماع بر محور یزید لعنه الله علیه باشد؛ قیام کرد و باید احتیاط کنید.
محتاط بودن؛ کار هرکسی نیست. وقتی حکم یک فقیه حرمت و حکم فقیه دیگر وجوب است؛ چگونه باید احتیاط کرد؟!
هرجایی که جایِ احتیاط نیست. وقتی در یک سمت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و در سمت دیگر ابوجهل لعنه الله علیه به یکدیگر حمله میکنند؛ آیا اینجا جای احتیاط است که شما بگوید خونی ریخته نشود یا «النَّبِی أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِ»[۷] اینجا باید جان خود را فدای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم کنید؟!
اینجا جای احتیاط نیست. اگر احتیاط کنید؛ یعنی عقب بایستید، وقوف کنید و کمکی نکنید؛ در خونِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم شریک هستید.
بله! اگر دو نفر با یکدیگر مشاجره میکنند، شما احتیاط کنید؛ در این نزاع دخالت نکنید و صلح و آشتی را برقرار کنید امّا در جایی که جبهه حق و باطل مشخص است؛ احتیاط معنا ندارد.
مثلاً فردی عرض کند: یا رسول الله! در بدر، اُحد و خندق در ریختن خون احتیاط کردم و لذا صبر کردم!
از این دسته احتیاطها و درس اخلاقهای جهنمی کم رخ نداده است.
اخلاقِ جهنمی
عدهای به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه عرض کردند: یا امیرمومنان! اجازه دهید ما به شام نزد معاویه (لعنه الله علیه) برویم و برگردیم. حضرت فرمود: دلیل رفتن شما به شام چیست؟! عرض کردند: قصد طلبِ حلالیت از معاویه (لعنه الله علیه) را داریم! بالاخره ما در صفین از آنها خون ریختیم!
حضرت فرمودند: ندامت شما بابت بودن در جبهه حق، همه اعمال شما را حبط کرد. [میخواهید از معاویه حلالیت بطلبید؟!]
گاهی درس اخلاقِ عالم سوئی شما را پایِ صحبت ابلیس رجیم مینشاند.
قصد بنده زدن برچسب عبدالله بن عمر یا ابلیس به افراد نیست. برچسب زدن به دیگران حکم قاضی لازم دارد. نباید به فردی بُهتان زد. ما نباید برای این عبارات مابه ازاء پیدا کنیم بلکه باید حواسمان باشد که اشتباه نکنیم.
تفکر و فضای دفاع از یزید لعنه الله علیه تا قرن ۵ هم استمرار یافت.
أبوحامد محمد غزالی
چقدر در کتب ادبیات از سخنانِ اخلاقی «أبو حامد محمد غزالی» این مرد خدا و نابغه بزرگ (واقعاً نبوغ داشت) وجود دارد!
أبوحامد (۴۵۰ ـ ۵۰۵ هجری قمری) غزالی کتابی در فلسفه نوشت، کلاً اهل سنت را در فلسفه نابود کرد و دیگر بعد از آن فلسفه در جهان اهل سنت کمر راست نکرد. خیلی آدمبزرگی است.
متأسفانه در بین شیعیان هم خیلی طرفدار دارد. بنده معتقدم که نمیتوان از آب نجس ارتزاق کرد. مرگ بر علمی که از مدافع یزید لعنه الله علیه صادر شود، ما خواستار چنین علمی نیستیم.
کتاب «کیمیای سعادت» غزالی که به زبان فارسی نگاشته شده است در حقیقت چکیدهای است از کتاب «احیاء علوم الدین» که غزالی آن را به زبان عربی نوشته است.
مقتلخوانی از دیدگاه غزالی
غزالی در استفتائی که از او کردند و در چند کتاب خود از جمله کتاب «اِحْیاءُ عُلومِالدّین» در آفات اللسان مینویسد: «یحرم علی الواعظ و غیره روایه مقتل الحسین و حکایته و ما جری بین الصحابه من التشاجر و التخاصم، فانّه یهیج بغض الصحابه والطعن فیهم و هم اعلام الدین»[۸] بر سخنران و دیگران خواندنهای دین هستند؛ به همین سبب کسی که به ایشان اشکال بگیرد در واقع به دین خویش اشکال گرفته است!
آیا سخن غزالی بدین معنا است که ما با خواندن مقتل حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه از بزرگان اصحاب؛ مقداد، ابوذر، عمار، سلمان رحمه الله علیهم اجمعین بی زار میشویم؟!
نخیر. منظور غزالی از صحابه؛ معاویه، یزید، مروان، حَصینْ بن نُمَیر نجسِ ملعون، مسلم بن عقبه کثیف و…است. غزالی مینویسد: اینها نشانههای دین ما هستند و ما دین خود را از آنها میگیریم. اگر روضه حسین (علیه السلام) را بخوانید؛ مردم نسبت به اصحاب بدبین میشوند!
الحمدالله ما شیعیان دین خود را از چنین افراد نمیگیریم.
بله! بعضی از افراد دین خود را از آنها میگیرند! در کتاب «سنن النسائی» حتی از عمر بن سعد لعنه الله علیه هم روایت شده است.
بسیاری از اهل سنت؛ یزید لعنه الله علیه را لعن میکنند ولی متأسفانه طرفداران این تفکرِ کثیف در اهل سنت کم نیستند.
سبط ابن جوزی
ابن جوزی در «السرّ المصون» می نویسد که عوامی اعتقاداتی بیان کردند که بر اندیشه و اعتقادات منسوبین به اهل سنت غالب شده است.[۹]
این عبارت ابن جوزی یعنی اگر مردم در گذرخان، چهارسو کوچک و چهارسو بزرگ بازار تهران حرفی بزنند؛ فقها آن حرف را جزو احکام و علماء جزو عقاید میآورند! پشت گوش ما مخمل است؟!
نخیر آقا! اگر حکومت طاغوت با آخوند دین به دنیا فروش تبانی کنند؛ این تفکرات جزو دین میشود.
منظور ابن جوزی از اعتقادات عامیانه؛ بغض حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه و دفاع از یزید لعنه الله علیه است. ابن جوزی؛ یزید لعنه الله علیه را لعن میکند و در ادامه این عبارت خود شکایت و نقد میکند ولیکن پرده از یک حقیقت را باز میکند که عدهای اینگونه هستند.
حال از نظر این جوزی اعتقاداتِ عامیانهای که بر منسوبین به اهل سنت غالب شده است؛ چگونه است؟! یزید لعنه الله علیه بر جاده صواب بود و امام حسین علیه السلام در خروج علیه او [نعوذبالله] اشتباه کرد لذا باید از یزید لعنه الله علیه دفاع کرد بالاخره خلیفه مسلمین است.
یکی از آفات لسان از نظر غزالی
یکی از آفات بیستگانه زبان از نظر «غزالی» که در کتاب آفات اللسان «احیاء علوم الدین» آمده است؛ این است: بدگویی از مؤمن.
از غزالی استفتاء میکنند که آیا میتوان یزید (لعنه الله علیه) را لعن کرد؟ پاسخ میدهد: نخیر! «لا یجوز لعن المسلم اصلا و من لعن مسلما فهو ملعون…و حرمه المسلم أعظم من حرمه الکعبه…فإنه کان مؤمناً»[۱۰]
مرگ بر این عمامهای که بر سر تو بود. بنده شخص غزلی را لعن نمیکنم بلکه این تفکر از رحمت خدا به دور و جهنمی است. بنده در این جلسات با اشخاص کاری ندارم و مراد من فکر و اندیشه است.
ـ حرمت مسلم از کعبه بالاتر است لذا باید حرمت او را حفظ کرد. این روایت را برای یزید لعنه الله علیه به کار برد! اینهمه روایت را ندیدی، فقط هم این یک روایت را دیدی و مقابل تطبیق خودت هم در روایت چیزی ندیدی!
ـ من ـ أبوحامد غزالی ـ نمیدانم که یزید (لعنه الله علیه) دستورِ قتل حسین (علیه السلام) را صادر کرده یا نکرده است.
حال که مقتلخوانی از دیدگاه شما حرام است با فاطمیه و غدیر چه کردهاید؟
این در حال است که غزالی خود فتوا میدهد: «یحرم علی الواعظ و غیره روایه مقتل الحسین»
اگر هیچ کس مقتل حسین علیه السلام را نقل نکند که کسی متوجه نمیشود.
با این وجود آقایان می گویند: «غدیر کجا نقل شده است؟»
خدا را شکر که روایت غدیر نقل شده است. آقا! شما برای یزید لعنه الله علیه دین را هزینه کردید تا کسی جرئت نکند حرفی بزند تا بعداً بگوید که چه کسی گفته است که یزید لعنه الله علیه چنین کاری کرده است؟! با این وجود توقع دارید که واقعه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را در کتب خود نقل کنند؟! حساسیت یزید لعنه الله علیه به قاتلینِ حضرت زهرا سلام الله علیها یک به میلیون هم نیست ولی نسبت به یزید لعنه الله علیه هم غزالی مینویسد: امر یزید (لعنه الله علیه) به قتل حسین (علیه السلام) برای من به ثبوت نرسیده است. باید احتیاط کرد!
حرمتِ لعنِ قاتل امام حسین علیه السلام از دیدگاه غزالی
ـ بدگویی از یزید لعنه الله علیه یکی از آفات زبان است! زبان خود را کنترل کن! اعاذنا الله من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا! (یک دستی هم به ریش خود میکشد!)
درس اخلاقِ جهنمی میدهد. آقا اهل احتیاط است
ـ اگر بگویند: آیا میتوان گفت که اگر یزید (لعنه الله علیه) قاتل امام حسین علیه السلام است؛ لعنت خدا بر او باد؟!
غزالی در پاسخ مینویسد: این سخن را هم نمیتوان بیان کرد بلکه همین قدر باید گفت که قاتل حسین (علیه السلام) هر که بوده است، اگر قبل از توبه مرده باشد، لعنت خدا بر او باد. اگر سکوت کنید به احتیاط و صواب نزدیکتر است!
آیا بهتر از این میتوان دین را ملعبه ظالمی همچو یزید لعنه الله علیه قرار داد؟!
این بحث بنده تکمله بحث «غدیر» است. حساسیت غدیر و فاطمیه خیلی بالا است. افرادی که در آن ماجراها محلِ اتهام هستند را آقایان تالی تلو حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم میدانند!
برای یزیدِ شرابخوار، اهل زنا با محارم و غیر محارم، اهل هرگونه فحشاء و… اینگونه پایکار ایستادند و اخلاقِ، فقه و دین را هزینه میکنند، شما ببینید که در ماجرای فاطمیه و غدیر چه میکنند. او از افرادی که در آن وقایع محلِ اتهام هستند، دین، ملاک و مصدر خود را أخذ کرده است.
در تفکر آنها؛ اگر یزید ملعون هم باشد، خیلی اتفاق خاصی رخ نمیدهد ولی ببینید که چگونه برای دفاع از او پایکار ایستادند.
تفکراتی از جمله احتیاط کنیم، وحدت را نشکنیم، مراقب حرمت باشیم و…
از گزارههای صحیح استفاده میکنند ولیکن در تطبیقِ مفاهیم، قلب و تحریف رخ میدهد یا توجه نمیکنند که روایت راجع به چه شخصی صادر شده است.
قیام امام حسین علیه السلام از دیدگاه ابن تیمیه
ابن تیمیه (۶۶۱ -۷۲۸ قمری) شیخ الأسلام اموی نویسنده کتاب «مِنهاجُ السُّنّه النَبَویُه فی نَقْضِ کلام الشّیعه و القَدَریه» است.
این افراد بلد هستند و لذا جمله آخر را بیان نمیکنند همانطور که عبدالله بن عمر هم هیچگاه فتوا به قتل حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه نداد ولی تفکراتی را ایجاد میکرد که منجر به همین نتیجه شود.
ابن تیمیه مینویسد: قیام حسین (علیه السلام) علیه یزید فاسد است زیرا مفسده آن بیشتر از مصلحتش است! قتل حسین (علیه السلام) بزرگترین فساد در این امت بود.
شما با این عبارت او گمان میکنید که ابن تیمیه قصد بدگویی از قاتل حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه را دارد ولی ابن تیمیه مینویسد: «در قیام (حسین) نه مصلحت دین بود و نه مصلحت دنیا؛ و فسادی که از قیام و قتل او حاصل شد اگر در شهر خودش مینشست اتفاق نمیافتاد.»
ابن تیمیه قاضی شیخ الاسلام اموی بین قاتل و مقتول قضاوت میکند و حکم میدهد: (نعوذ بالله) بزرگترین فسادِ تاریخ اسلام؛ قیامِ حسین (علیه السلام) است چون به قتل رسید! حسین (علیه السلام) باعث شری عظیم گردید چون قیام او از موارد فتنهانگیز بود.
آیا گمان کردید افرادی که اخیراً جایگاه شهید و جلاد را تعویض میکنند، خیلی هنر کردند؟! نهایت حد جابهجای روزگار ما این است که یک درویشی که انسانی را به قتل رسانده است، فردی مظلومی جلوه دهند امّا ابن تیمیه و این تفکر حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه را تا این اندازه جابهجا میکند.
این تفکر، میل به مثبت بینهایت را در صفحه مختصات به میل منفی بینهایت تغییر میدهد!
عزت و مناعت اسلام از دیدگاه ابن تیمیه
صفحه ۵۱۹ کتاب «منهاج السنه» چهار مجلدی یا جلد ۸ صفحه ۲۳۸ در «منهاج السنه» ۹ مجلدی آمده است: حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «لَا یزَالُ هَذَا الْأَمْرُ عَزِیزًا إِلَی اثْنَی عَشَرَ خَلِیفَهً کلُّهُمْ مِنْ قُرَیشٍ»[۱۱]
اسلام همواره به برکتِ وجود، قدرت، رهبری، فرماندهی، خلاف و حاکمیت ۱۲ امام از عزیز، منیع، سدِ مستحکم و نفوذناپذیر است و بعد از این ۱۲ نفر در اسلام رخنه به وجود میآید.
این روایت وجود دارد و اختلافِ شدیدی بین غیر شیعیان وجود دارد که این ۱۲ نفر چه کسانی هستند.
ابن جوزی مینویسد که من عمر خود را هزینه کردم ولی در آخر دقیقاً متوجه نشدم که این ۱۲ نفر چه کسانی هستند.
ابن تیمیه مینویسد: اسلام با خلفاء نخستین، «مُعَاوِیهُ، وَ ابْنُهُ یزِیدُ، ثُمَّ عَبْدُ الْمَلِک، وَ أَوْلَادُهُ الْأَرْبَعَهُ، وَبَینَهُمْ عُمَرُ بْنُ عَبْدِ الْعَزِیزِ» عزیز و منیع شد! در دوره این افراد همه بر حاکمیت و امامت آنها گردن نهادند. (این عبارت او به چه معنا است؟!)
در جایی دیگری ابن تیمیه مینویسد: هر کس در حکومتِ یزید خدشه کند جز مکابر و معاند نیست؛ یعنی اگر در برابر امام مسلمین قیام کند به مرگ جاهلی مرده است.
تفکر عبدالله بن عمر؛ مأخذ و منبع این تفکرات (ابن تیمیه، غزالی و…) است.
ابن تیمیه بن عبدالله بن عمر استناد میکند. ابن تیمیه مینویسد: «وَ لِهَذَا أَشَارَ عُقَلَاءُ الْمُسْلِمِینَ وَ نُصَحَاؤُهُمْ عَلَی الْحُسَینِ أَنْ لَا یذْهَبَ إِلَیهِمْ مِثْلُ: [عَبْدِ اللَّهِ] بْنِ عَبَّاسٍ، وَ [عَبْدِ اللَّهِ] بْنِ عُمَرَ ، وَأَبِی بَکرِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَارِثِ بْنِ هِشَامٍ وَغَیرِهِمْ»[۱۲] چند نفر از جمله عبدالله بن عمر، عبدالله بن عباس و…حسین به علی (صلوات الله علیهما) را نصیحت کردند که علیه یزید لعنه الله علیه قیام نکند.
ابن تیمیه این تفکر خود را به عبدالله بن عمر می دهد. ابن تیمیه در اینجا راست میگوید که عبدالله بن عمر چنین کاری کرده است. یک روز باید سریالی راجع به عبدالله بن عمر ساخته شود تا مشخص شود که او چه کرده است.
فعلاً بنده کاری ندارم که آیا ابن عباس هم امام حسین علیه السلام را نصیحت کرده است یا خیر.
ابن تیمیه بنیامیه لعنه الله علیهم اجمعین را تطهیر می کند
ابن تیمیه در ادامه مینویسد: «وَ أَعْظَمُ مَا نَقِمَهُ النَّاسُ عَلَی بَنِی أُمَیهَ شَیئَانِ: أَحَدُهُمَا: تَکلُّمُهُمْ فِی عَلِی وَالثَّانِی: تَأْخِیرُ الصَّلَاهِ عَنْ وقتها»[۱۳] بنی امیه به اسلام عزت دادند و فقط مردم دو اشکال بر آنها وارد میکردند:
۱٫ دشمنی با علی (علیه السلام)
- نماز را با تاخیر میخواندند. (این همان اشکالِ عباد مدینه به یزید لعنه الله علیه بود.)
ابن تیمیه در بین گناهان بنی امیه لعنه الله علیهم اجمعین حتی اسمِ قتل حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه را هم نمیآورد.
ابن تیمیه مینویسد که بنیامیه [لعنه الله علیهم اجمعین] اجمالاً یک دشمنی با علی (علیه السلام) داشتند که اختلافِ اجتهادی بود و نماز را هم به تأخیر میانداختند که این هم یک اختلاف اجتهادی بود! اسلام در زمان بنیامیه [لعنه الله علیهم اجمعین] عزت داشت.
دفاع از سلاطینِ ظالم
این تفکر ادامه دارد و یک مسئله تمام شده نیست حتی در بین شیعیان نیز شبیه بدین تفکر وجود دارد.
رسالههای که آقایان در دفاع از ظالمترین ظالمانِ سلاطین را نوشتند درحالی که جای تقیه هم نبوده است، مشاهده بفرمائید. یک زمانی این دفاعیات؛ تقیه است که ما آن موارد را متوجه میشویم.
فردی میگفت: مادرم به من گفت که اگر این دفعه ساواک تو را بگیرند، تو را عاق خواهم کرد! پهلوی؛ سلطان ِاسلام است! نماد قدرت اسلامی است!
۶۰ ـ ۷۰ سال پیش؛ آثار قبل از انقلاب را مشاهده بفرمائید…
خود پهلوی هم میگفت: من نمیدانم که چرا به خیابانها میآید و مرا تضعیف میکنید، من تنها حکومت شیعه عالم هستم! باید مرا تقویت کنید. «لَا یزَالُ هَذَا الْأَمْرُ عَزِیزًا…»
کارشکنی و دشمنی ابوموسی اشعری
متهم ردیف اول و شاخصترین فرد پایهگذار این تفکر عبدالله بن عمر است ولی در این کار تنها نبود.
پدر خانمِ عبدالله بن عمر؛ ابوموسی اشعری هم از افراد برجسته این تفکر است.
در نبرد جمل، ابوموسی اشعری طی سخنرانی در کوفه از تجهیز سپاه برای اعزام به نبرد جلوگیری کرد. ابوموسی اشعری گفت: شمشیرها را غلاف کنید و سرنیزهها را جدا سازید و زهها را ببرید؛ (نتوانید از نیزه استفاده کنید؛ مثل ریختن خشاب اسلحه به دره است تا دیگر نتوانید تیری بزنید) در خانههای بمانید «و الزموا البیوت»[۱۴] مرا ناصح خود بدانید «استنصحونی ولا تستشفونی یسلم لکم دینکم ودنیاکم ویشقی بهذه الفتنه من جناها» دین و دنیای خود را حفظ کنید. این درگیری بین قریش است. (نعوذ بالله) اینها افراد بیلیاقتی هستند که از دارالهجره مدینه منوره آمدند تا برای دنیا با یکدیگر بجنگند! [جنگ دنیاطلبی و راه آخرت درگرو خانهنشینی است]
نعوذ بالله منظور ابوموسی اشعری؛ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه بود که از مدینه خارج شدند و دیگر بازنگشتند.
فتنهگری ابوموسی اشعری
ابوموسی اشعری «الحَسَنُ و الحُسَیْنُ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ»[۱۵] را نمی فهمد ولیکن زندگی در دارالهجره مدینه را متوجه میشود! فردی نبود که بگوید: فلان فلان شده! خود تو چرا در کوفه هستی؟!
ابوموسی اشعری گفت که از حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فتنهای خواهد شد و آنکه بنشیند از آنکه بایستد، آنکه بایستد از آنکه راه برود، آنکه راه برود از آنکه بر مرکب سوار شود و تیزتکی کند؛ بهتر است.
از کجا تشخیص دادی که نبرد جمل همان فتنه است؟! چرا این روایت را بر روایت «یا عَلِی حَرْبُک حَرْبِی وَ حَرْبِی حَرْبُ اَللَّهِ»[۱۶] ترجیج دادی؟
یا علی! جنگ با تو جنگ با من است. جنگ جمل همان جنگ بدر، اُحد و خندق است. مگر اینجا جای احتیاط است؟!
دفاعِ حضرت ام سلمه سلام الله علیها از حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه
سلام و درود خداوند متعال بر بانو ام اسلمه سلام الله علیها! به دیدار ایشان آمدند، گفتند: مادر! حال شما چطور است؟ ایشان فرمودند: شما به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فحش میدهید لذا من از دست شما ناراحت هستم. گفتند: نعوذ بالله. خاک بر دهان ما! ما کی چنین کاری کردیم؟!
جناب ام سلمه سلام الله علیها پاسخ فرمودند: «مَنْ سَبِّ عَلِیاً فَقَدْ سَبَّنِی»[۱۷] شما به علی علیه السلام فحش می دهید، من خودم از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که هر کس به علی علیه السلام دشنام بدهد به من دشنام داده است.
جنگ های حضرت امیرالمومنین صلوات الله علیه برای تأویل قرآن کریم بود
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «یا عَلِی حَرْبُک حَرْبِی وَ حَرْبِی حَرْبُ اَللَّهِ» «إِنَّ مِنْکمْ مَنْ یقَاتِلُ بَعْدِی عَلَی اَلتَّأْوِیلِ کمَا قَاتَلْتُ عَلَی اَلتَّنْزِیلِ»[۱۸] همانگونه که من برای اثبات اینکه قرآن کریم کلامِ خداوند متعال است؛ جنگیدم، علی علیه السلام برای اثبات تفسیر صحیح آن در برابر دینداران دروغین میجنگد.
چگونه این روایت را کنار گذاشتی و گفتی که نبرد جمل همان فتنهای است که وعده داده شده است؟!
جناب عمار علیه أفضل صلوات المصلین فرمود: حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم این روایت را برای تو فرمودند نه برای همه، حضرت به تو فرمودند که فتنهای خواهد شد، تو ـ ابوموسی اشعری ـ در آن مسئله دخالت نکن.
فتنهگری ابوموسی اشعری و حکمیت
آن فتنه حضور ابوموسی در جریان حکمیت پس از نبرد صفین بود. ابوموسی احتیاط کرده و در واقعه صفین از جنگ کناره گرفته بود ولی عدهای او را به عنوان حکم برگزیدند.
جناب عمار علیه أفضل صلوات المصلین قبل از واقعه حکمیت شهید شد ولی به ابوموسی اشعری گفت که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت «همانا در آینده فتنهای خواهد بود که در آن فتنه شخص بیطرف از کسی که قیام و دخالت کند، بهتر است و دخالت کننده بهتر از رونده به جانب فتنه و رونده بهتر از مبارز سواره خواهد بود.» برای تو فرمودند تا در آن مسئله ورود نکنی. تو نباید در فتنه ورود و فتنه گری کنی و تو نیز فتنه گری خواهی کرد.
حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه فرمودند: «أَلاَ وَ قَدْ أَمَرَنِی اَللَّهُ بِقِتَالِ أَهْلِ اَلْبَغْی وَ اَلنَّکثِ وَ اَلْفَسَادِ فِی اَلْأَرْضِ»[۱۹] آگاه باشید که خداوند متعال مرا به جنگ با پیمان شکنان، ستمگران و فساد کنندگان در زمین فرمان داده است.
جنگ با حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه؛ جنگ با خداوند متعال است. بیعت با حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه؛ بیعت با خداوند متعال بود و…
هزینه کردن دین برای یاری باطل
اخلاق را برای گم کردن حقیقت و یاری ظالم و باطل هزینه کردند. این خیلی مهم است که انسان توجه کند که دین خود را از کجا أخذ و در کجا هزینه میکند.
در درگیریهای که بین شیعیان رخ میدهد را مشاهده بفرمائید که عالم و رهبر این گروه به دشمنان اسلام یا به شیعیان اهل بیت علیهم السلام متمایل است.
بنده یکبار راجع به این خانواده صحبت کردم ولی سالها است که راجع به آنها دیگر سخنی عرض نکردم. الآن هم فقط به عنوان اشاره عرض میکنم. پسر یکی از این آقایان که درس خارج فقه او؛ درس خارج مبل است و همگی بر روی مبل مینشینند، میگفت: داعش را شما درست کردید!
هر کس اندکی از مسئله تولد داعش در منطقه فهم داشته باشد، نسبت داعش به جمهوری اسلامی را میفهمد.
بنده به او گفتم: چرا تیغ شما فقط در شکمِ شیعیان است با وجود اینکه مکرراً از «ولایت» دم میزنید؟!
او گفت: من بعد از پدرم، مرجع بعدی هستم! اگر یزید لعنه الله علیه سلطنت مورثی داشته باشد بد است ولی اگر بدون اعلمیت، تقوا و جمع شرایط مرجعیت مورثی شود، بد نیست!
دین خود را باید از فردی أخذ کنیم که بتوانیم در قیامت پاسخگو باشیم.
«الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ»
قطرهای از اقیانوس بینهایت حضرت رباب سلام الله علیها
محبت مادر به طفل شیرخوار یک جعلِ تکوینیِ الهیِ حیرتانگیز است.
اگر سنگی به سوی سرِ شما پرتاب شود؛ شما از روی غریزه سر خود را به سمت دیگری میکشید، اگر به سمت چشم شما پرتاب شود؛ چشم خود را میبندید ولی اگر خطر طفلی را تهدید کند؛ مادر خود را سپر طفل قرار میدهد و طفل را حفظ میکند. این محبت را خداوند متعال در مادر قرار داده است.
محبت چنان بین مادر و فرزند، مخصوصاً از سوی مادر حیرتانگیز است که خداوند متعال در قرآن کریم فرمود: ما به مادر موسی وحی کردیم که: او را شیر ده؛ و هنگامی که بر او ترسیدی، وی را در دریا بیفکن و نترس و غمگین مباش که ما او را به تو باز میگردانیم و او را از رسولان قرار میدهیم.
خداوند متعال تضمین داد که خود او را حفظ میکنم ولی با این حال خداوند متعال فرمود: دل مادرِ موسی (از هر چیز جز یاد طفلش) فارغ شد، اگر ما دل مادرِ او را بر جای نگاه نمیداشتیم تا ایمانش بر قرار ماند؛ نزدیک بود راز درون خود را آشکار سازد. [خداوند دلِ مادر موسی را آرام کرد]
این عبارات خداوند متعال خبر از آن میدهد که چقدر مادر به فرزند خود وابسته است. اگر خداوند متعال چنین حبّی را در دلِ مادر قرار نداده بود، مادر با اذیت شبانهروزی فرزندان از آنها دلزده میشد.
مادرها اینهمه تحمل و محبت یکطرفه میکنند، خدا نیاورد که کسی عاق مادر شود. افرادی که روزی خدمت به مادر دارند، هر ثانیه را قدر بدانند. ان شاء الله خداوند متعال مادرانی که سر به تیره تراب نهادند را با حضرت رباب سلام الله علیها محشور بفرماید.
این محبت؛ جعل تکوینی الهی است لذا اگر فردی در ماجرای کربلا روضه زبان گرفتن حضرت رباب سلام الله علیها را بخواند، هیچ اشکالی ندارد. طبیعی است. آن بزرگواران خیلی از مادران ما مهربانتر و ویژهتر هستند.
حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه راجع به حضرت رباب صلوات الله علیها فرمودند: من خانهای که در آن رباب باشد را دوست دارم.
زبانِ حال بخوانید و با آن هم گریه کنید ولی بدانید که مسئله بالاتر از این احوالات است. قطعاً جگر او برای فرزند خود سوخته است ولی مسئله بالاتر است.
استادِ سید ابوالقاسم خویی، عبدالحسین امینی، محمدتقی بهجت، سید محمدحسین طباطبایی و سید محمدهادی میلانی، مرحوم آیت الله العظمی محمدحسین غروی اصفهانی اعلی الله مقامه الشریف هستند.
در بین زبانِ حالهای که مطالعه کردم، بنده بهتر از زبانِ حال مرحوم غروی اصفهانی رحمه الله علیه ندیدیم.
آیت الله العظمی فاطمی نیا مدظله العالی زبان حالِ عربی را زیاد میفرمودند.
خدایا! همه بیماران ما را به حرمت بابالحوائج علیه السلام شفاء عنایت بفرما. قلبِ بیمار ما را هم به حرمت حضرت بقیه الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداء و عجل الله تعالی فرجه الشریف مداوا بفرما.
کتب علمی این مرجع تقلید مرحوم آیت الله غروی اصفهانی قدس سره به قدری سنگین است که معلوم نیست در تهران حتی ۵ نفر هم بیانات ایشان را متوجه شوند ولی وقتی مرثیه سرودند، این مرثیه به گونهای است که گویی ایشان؛ یک مادرِ فرزند مرده هستند.
ایشان یکبار با خود حدیثِ نفس فرمودند: حضرت رباب سلام الله علیها در خیمه که بودند، وقتی فهمیدند چه اتفاقی رخ داده است، بیرون نیامدند.
وقتی میخواهند طفلی را از شیر بگیرند، چیزی جایگزین به او میدهند. طفل را نوازش، مراقبت و… میکنند و اوایل کمی سخت است. جایگزینی همچو شیرِ پاستوریزه یا خوراکی میدهند.
«ما خِلت أنّ السّهم للفطام حتّی أرتنی جهره أیامی»[۲۰]
مرحوم غروی اصفهانی میفرماید که حضرت رباب سلام الله علیها با خود حدیث ِنفس فرمودند که هیچوقت گمان نمیکردم که طفل مرا با تیر از شیر بگیرند تا خود به چشم خویشتن دیدم که پسرم را با تیر از شیر گرفتند.
مرحوم غروی اعلی الله مقامه الشریف، زبانِ حالِ فارسی هم فرمودند که بینظیر است. حضرت رباب سلام الله علیه خطاب به پسرِ خود از دور فرمود (از خیمه بیرون نیامدند)
ایدریغا که شدی کشتهٔ بی شیری من پس از این تا چه کند داغت و پیری من[۲۱]
اگر کسی مادرانه زبانِ حال بیان کند؛ هیچ اشکالی ندارد و بلکه ان شاء الله به شما ثواب هم میدهند.
عظمت این بیبی دو عالم عجیب است. حضرت رباب سلام الله علیه نه تنها بعد از شهادت نازدانه خود از خیمه بیرون نیامدند که جگر ایشان برای خجالتِ حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه سوخته بود بلکه در تحویل نورِ چشمِ خود به حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه هم از خیمه بیرون نیامدند که شرمندگی حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه از تشنگیِ دلبند خود را به چشم نبینند.
حضرت زینب سلام الله علیه، باب الحوائج دو عالم را تحویل دادند و تحویل گرفتند.
از حضرت رباب سلام الله علیها چند گزارشِ قدیمی داریم که در کافی شریف نقل شده است ولی هیچ گزارشی در طول تاریخ نداریم که ایشان زبان گرفته و نامی از حضرت علی اصغر علیه آلاف تحیه و الثناء برده باشند.
ما به حضرت اباعبدالله صلوات الله علیه عرض میکنیم: «أَشْهَدُ أَنَّک تَشْهَدُ مَقَامِی»[۲۲]
کأنّه ایشان نمی خواستند تا لحظهای که زنده هستند، حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه را خجالت بدهند لذا اسمی از علیِ خود نبردند و هر چه سخن فرمودند از حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه فرمودند.
در کافی شیخ کلینی این روایت آمده است که وقتی همسر حضرت سیدالشهداء صلوات الله علیه به مدینه برگشتند، یک محل روضهخوانی ایجاد کردند. آل الله و نوامیس بنیهاشم را جمع و سوگواری بپا کردند، همگی برای حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه گریه میکردند «وَ بَکتْ وَ بَکینَ اَلنِّسَاءُ وَ اَلْخَدَمُ حَتَّی جَفَّتْ دُمُوعُهُنَّ»[۲۳] همگی میگریستند تا دیگر اشکی برای جاری شدن وجود نداشت.
سبط ابن جوزی نقل کرده است: در مجلسِ ابن زیاد لعنه الله علیه وقتی آن ملعون چوب به دست گرفت، حضرت رباب سلام الله علیها دویدند، سر مطهّر را در آغوش گرفتند، بر آن سر بوسه زدند، شروع به گریه کردند و فرمودند:
واحُسَینا فَلا نَسیتُ حُسَینا اَقْصَدَتْهُ اَسِنَّهُ الاَدْعِیاء[۲۴]
حسین جانم! من هرگز تو را فراموش نمیکنم. در خاطر دارم که چطور نیزههای دشمن تو را هدف قرار دادند.
نوشتند در آخر هم «ماتت کمدا و لم تستظل بعد الحسین بسقف».[۲۵] پژمرده از دنیا رفت. او در این یک سال حتی زیر سایه ننشست و مدام در زیرِ سقفِ آسمان بود.
اِنَّ الّذی کانَ نورا یُستَضضاءُ به بِکربلا قتیلُ جزاکَ غَیْرُ مدفونِ[۲۶]
بدنِ مطهّر آنکه خورشید زندگی من بود، زیر آفتاب رها شد لذا من در زیر سایه نمیروم.
ایشان هر چه سرودند، برای حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه سرودند. حتی در لحظه وداع آخر از خیمهها بیرون نیامدند. عاشق دوست ندارد که معشوق شرمنده او باشد.
روضه حضرت علی اصغر علیه أفضل تحیه و الثناء
بنده رشادت این نازدانه عالمِ وجود را به بیبی دو عالم تقدیم میکنم.
راوی میگوید: حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه نگاهی به ابدان مطهّر شهداء صلوات الله علیهم اجمعین کردند و مشاهده فرمودند که حضرت عباس علیه آلاف تحیه و الثناء، جوانان و دوستانش به روی زمین افتاده است…
در لحظه معراج حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه؛ هیچچیزی در مقابل دیدگان مبارک حضرت نبود، هیچچیزی هم توجه ایشان را جلب و ایشان را نگران نمیکرد جز یکچیز؛ حضرت یک نگاه کردند و فرمودند: «هَلْ مِنْ ذَابٍّ یذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ»[۲۷] آیا کسی هست که از حرم حضرت رسول اکرم صلی اله علیه و آله و سلم دفاع کند؟
وقتی لشکر اعداء شنیدند، هلهله کردند…
خانمها که صدای حضرت را شنیدند به غیرتشان برخورد «فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ اَلنِّسَاءِ بِالْعَوِیلِ» صدای گریه مخدرات از غربت حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه بلند شد. آقا به کنارِ خیمه تشریف بردند.
اگر امر حضرت نبود، مخدرات از روی غیرت خود به میدان میرفتند.
حضرت کنار خیمهها مشاهده فرمودند که مخدرات در میان اشکهای خود یک آقازاده را دست به دست میکنند و نمیدانند که چه کنند. سر افتاده است، صدا جوهر ندارد و چشمها رفته است…
حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه به حضرت زینب کبری سلام الله علیها فرمودند: «نَاوِلِینِی وَلَدِی اَلصَّغِیرَ» زینب جان! میوه دلم را به من بده…
درباره چگونگی شهادت ایشان گزارشهای مختلفی وجود دارد ولی بنده همیشه همین نقل را میخوانم.
مظهر عزت خداوند متعال به وسط میدان رفت، نازدانه عالم وجود را بر سرِ دست گرفتند و فرمودند: «یا قَومِ ، إن لَم تَرحَمونی»[۲۸] ای قوم! اگر مرا نامسلمان میپندارید «فَارحَموا هذَا الطِّفلَ اما ترونه کیف یتلظی عطشا» نمیبینید چطور آرام آرام لبهای خود را باز و بسته میکند… آقا داشت صحبت میکرد…
بنده هیچ وقت این روضه را کامل نخواندم، نمیتوانم عرض کنم.
آقا سه یا چهار بار در کربلا داشت صحبت میفرمودند که از ادامه صحبت کردن ناامید و منصرف شدند. یکی از آنها اینجا بود.
حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه در حال صحبت بودند که خونی به صورت حضرت ریخته شد. حضرت نگاه کردند، دست زیر گلوی مبارک نور چشم خود گرفتند و به آسمان پاشیدند. یک نگاهی کردند و فرمودند: خدایا! اگر نصر نازل نمیشود به ما صبر عطا کن…
بنده هیچ جایی ندیدم که حضرت اینطور بیان بفرمایند و هیچ جا هم نداریم که به حضرت تسلیت عرض کنند ولی در اینجا به گونهای حضرت دلبسته بودند و این دلسوخته بود که امام معصوم علیه السّلام فرمودند: هاتفی از غیب ندا داد: «دَعهُ یَا حُسین» حسین جان دل بکن «فَإنَّ لَهُ مُرضِعاً فِی الجَّنَه» همین الآن سیراب میشود.
خیالت راحت باشد…
مولای ما میخواهد برگردد… نزد مادرِ حضرت علی اصغر علیه آلاف تحیه و الثناء نرفتند، حضرت رباب سلام الله علیها هم حرمت گذاشتند و از خیمهها بیرون نیامدند…
حضرت سیّد الشّهداء صلوات الله علیه پشت خیام رفتند، حضرت زینب سلام الله علیها را صدا کردند و فرمودند: «خُذِینِی یَا زِینَبِ» زینب جان این طفل سر از بدن جدا را بگیر…
حضرت با غلاف شمشیر یک قبر کوچکی کندند، «رمله بدمه»[۲۹] ایشان را به خون گلویش آمیخته کردند و این آقازاده را درون قبر قرار دادند…
«السَّلامُ عَلی عَبدِ اللّهِ بنِ الحُسَینِ الطِّفلِ الرَّضیعِ، المَرمِیِّ الصَّریعِ ، المُتَشَحِّطِ دَما ، المُصَعَّدِ دَمُهُ فِی السَّماءِ ، المَذبوحِ بِالسَّهمِ فی حِجرِ أبیهِ ، لَعَنَ اللّه ُ رامِیَهُ حَرمَلَهَ بنَ کاهِلٍ الأَسَدِیَّ وذَویهِ»[۳۰]
«الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ»
[۱]– سوره مبارکه غافر، آیه ۴۴٫
[۲]– سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫
[۴] – مقتل الحسین خوارزمی، جلد ۲، صفحه ۳۹٫
[۵] – تذکره الخواص، سبط بن الجوزی، جلد ۱، صفحه ۲۱۷٫
[۶] – بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۴۳، صفحه ۱۷۰.
[۷] – سوره مبارکه احزاب، آیه ۶٫ (النَّبِی أَوْلَیٰ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ۖ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ ۗ وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَیٰ بِبَعْضٍ فِی کتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُهَاجِرِینَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلَیٰ أَوْلِیائِکمْ مَعْرُوفًا ۚ کانَ ذَٰلِک فِی الْکتَابِ مَسْطُورًا)
[۸] – احیاء علوم الدین، جلد ۳، صفحه ۱۲۲. (ابن حجر الهیثمی، الصواعق المحرقه علی أهل الرفض والضلال والزندقه، جلد ۲، صفحه ۶۴۰. (قال الغزالی وغیره ویحرم علی الواعظ وغیره روایه مقتل الحسین وحکایاته وما جری بین الصحابه من التشاجر والتخاصم فإنه یهیج علی بغض الصحابه والطعن فیهم وهم أعلام الدین تلقی الأئمه الدین عنهم روایه ونحن تلقیناه من الائمه درایهً، فالطاعن فیهم مطعون طاعن فی نفسه و دینه)
[۹] – ابن جوزی در «السرّ المصون» مینویسد: از جمله اعتقادات عامیانهای که بر اندیشه جماعتی از منسوبین به اهل سنت غالب شده این است که می گویند: یزید [لعنه الله علیه] بر جاده صواب بود و امام حسین (علیه السلام) در خروج علیه او [نعوذبالله] اشتباه کرد.
[۱۰] – أرشیف ملتقی أهل الحدیث – ۳، جلد ۲۵، صفحه ۱۸۰٫ (سئل حجه الإسلام أبو حامد الغزالی عمن یصرح بلعن یزید بن معاویه، هل یحکم بفسقه أم لا؟ و هل کان راضیاً بقتل الحسین بن علی أم لا؟ و هل یسوغ الترحم علیه أم لا؟ فلینعم بالجواب مثاباً. لا یجوز لعن المسلم أصلاً و من لعن مسلماً فهو الملعون و قد قال رسول الله صلی الله علیه وسلم: المسلم لیس بلعان و کیف یجوز لعن المسلم ولا یجوز لعن البهائم وقد ورد النهی عن ذلک – لحدیث عمران بن الحصین قال: بینما رسول الله فی بعض أسفاره و امرأه من الأنصار علی ناقه، فضجرت فلعنتها، فسمع ذلک النبی فقال: خذوا ما علیها و دعوها فإنها ملعونه، قال عمران: فکأنی أراها الآن تمشی فی الناس ما یعرض لها أحد؛ و حرمه المسلم أعظم من حرمه الکعبه بنص النبی صلی الله علیه وسلم – هو أثر موقوف علی ابن عمر بلفظ: نظر عبد الله بن عمر یوماً إلی الکعبه فقال: ما أعظمک و أعظم حرمتک و المؤمن أعظم حرمه منک و هو حدیث حسن و قد صح إسلام یزید بن معاویه و ما صح قتله الحسین ولا أمر به ولا رضیه ولا کان حاضراً حین قتل، ولا یصح ذلک منه ولا یجوز أن یظن ذلک به فإن إساءه الظن بالمسلم حرام و قد قال الله {اجتنبوا کثیراً من الظن إن بعض الظن إثم} و من زعم أن یزید أمر بقتل الحسین أو رضی به فینبغی أن یعلم أن به غایه الحمق، فإن من کان من الأکابر والوزراء و السلاطین فی عصره لو أراد أن یعلم حقیقه من الذی أمر بقتله و من الذی رضی به و من الذی کرهه لم یقدر علی ذلک و إن کان الذی قد قُتل فی جواره و زمانه و هو یشاهده، فکیف لو کان فی بلد بعید و زمن قدیم قد انقضی، فکیف نعلم ذلک فیما انقضی علیه قریب من أربعمائه سنه فی مکان بعید و قد تطرق التعصب فی الواقعه فکثرت فیها الأحادیث من الجوانب فهذا الأمر لا تُعلم حقیقته أصلاً و إذا لم یعرف وجب إحسان الظن بکل مسلم یمکن إحسان الظن به؛ و مع هذا فلو ثبت علی مسلم أنه قتل مسلماً فمذهب أهل الحق أنه لیس بکافر و القتل لیس بکفر، بل هو معصیه و إذا مات القاتل فربما مات بعد التوبه و الکافر لو تاب من کفره لم تجز لعنته فکیف بمؤمن تاب عن قتل… و لم یعرف أن قاتل الحسین مات قبل التوبه و قد قال الله {و هو الذی یقبل التوبه عن عباده و یعفوا عن السیئات و یعلم ما تفعلون} [الشوری /۲۵] فإذن لا یجوز لعن أحد ممن مات من المسلمین بعینه لم یروه النص و من لعنه کان فاسقاً عاصیاً لله الله؛ و لو جاز لعنه فسکت لم یکن عاصیاً بالإجماع، بل لو لم یلعن إبلیس طول عمره مع جواز اللعن علیه لا یقال له یوم القیامه: لِمَ لَمْ تلعن إبلیس؟ و یقال للاعن: لم لعنت و مِنْ أین عرفت أنه مطرود ملعون و الملعون هو المبعد من الله و ذلک علوم الغیب و أما الترحم علیه فجائز، بل مستحب، بل هو داخل فی قولنا: اللهم اغفر للمؤمنین والمؤمنات، فإنه کان مؤمناً و الله أعلم بالصواب.)
[۱۱] – (وَفِی الصَّحِیحَینِ عَنْ جَابِرِ بْنِ سَمُرَهَ أَنَّ النَّبِی – صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ – قَالَ: «لَا یزَالُ هَذَا الْأَمْرُ عَزِیزًا إِلَی اثْنَی عَشَرَ خَلِیفَهً کلُّهُمْ مِنْ قُرَیشٍ»».
وَلَفْظُ الْبُخَارِی: «اثْنَی عَشَرَ أَمِیرًا» “. وَفِی لَفْظٍ: ” «لَا یزَالُ أَمْرُ النَّاسِ مَاضِیا وَلَهُمُ اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا» “. وَفِی لَفْظٍ: ” «لَا یزَالُ الْإِسْلَامُ عَزِیزًا إِلَی اثْنَی عَشَرَ خَلِیفَهً کلُّهُمْ مِنْ قُرَیشٍ» “.
وَ هَکذَا کانَ، فَکانَ الْخُلَفَاءُ: أَبُو بَکرٍ، وَعُمَرُ، وَعُثْمَانُ، وَعَلِی، ثُمَّ تَوَلَّی مَنِ اجْتَمَعَ النَّاسُ عَلَیهِ وَصَارَ لَهُ عِزٌّ وَمَنَعَهٌ: مُعَاوِیهُ، وَابْنُهُ یزِیدُ، ثُمَّ عَبْدُ الْمَلِک وَأَوْلَادُهُ الْأَرْبَعَهُ، وَبَینَهُمْ عُمَرُ بْنُ عَبْدِ الْعَزِیزِ. وَبَعْدَ ذَلِک حَصَلَ فِی دَوْلَهِ الْإِسْلَامِ مِنَ النَّقْصِ مَا هُوَ بَاقٍ إِلَی الْآنَ; فَإِنَّ بَنِی أُمَیهَ تَوَلَّوْا عَلَی جَمِیعِ أَرْضِ الْإِسْلَامِ، وَکانَتِ الدَّوْلَهُ فِی زَمَنِهِمْ عَزِیزَهً، وَالْخَلِیفَهُ یدْعَی بِاسْمِهِ: عَبْدَ الْمَلِک، وَسُلَیمَانَ، لَا یعْرِفُونَ عَضُدَ الدَّوْلَهِ، وَلَا عِزَّ الدِّینِ، وَبَهَاءَ الدِّینِ، وَفُلَانَ الدِّینِ، وَکانَ أَحَدُهُمْ هُوَ الَّذِی یصَلِّی بِالنَّاسِ الصَّلَوَاتِ الْخَمْسَ، وَفِی الْمَسْجِدِ یعْقِدُ الرَّایاتِ وَیؤَمِّرُ الْأُمَرَاءَ، وَإِنَّمَا یسْکنُ دَارَهُ، لَا یسْکنُونَ الْحُصُونَ، وَلَا یحْتَجِبُونَ عَنْ الرَّعِیهِ.)
[۱۲] – منهاج السنه النبویه، جلد ۲، صفحه ۹۲٫
[۱۳] – منهاج السنه النبویه، جلد ۸، صفحه ۲۳۹٫
[۱۴] – الجمل، جلد ۱، صفحه ۱۳۴٫ (أیها الناس ان تطیعوا الله بادیا وتطیعونی ثانیاً تکونوا جرثومه من جراثیم العرب یأوی الیکم المضطر ویأمن فیکم الخائف ان علیا انما یستنفرکم لجهاد امکم عائشه وطلحه والزبیر حواری رسول الله ومن معهم من المسلمین وانا اعلم بهذه الفتن انها إذا اقبلت شبهت وان ادبرت اسفرت وان هذه الفتنه نافذه کداء البطن تجری بها الشمال والجنوب وتشتبک احیاناً فلا ندری ما تأتی اشیموا سیوفکم وقصروا رماحکم وقطعوا اوتارکم والزموا البیوت خلوا قریشا إذا أبوا إلا الخروج من دار الهجره وفراق اهل العلم بالامره وترتق فتقها وتشعب صدعها فان فعلت فلنفسها وان ابت فعلیها ما جنت سمها فی ادیمها استنصحونی ولا تستشفونی یسلم لکم دینکم ودنیاکم ویشقی بهذه الفتنه من جناها)
[۱۵] – من لا یحضره الفقیه، جلد ۴، صفحه ۱۷۹.
[۱۶] – بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۳۶، صفحه ۳۴۷٫
[۱۷] – بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۳۹، صفحه ۳۱۲.
[۱۸] – الکافی، جلد ۵، صفحه ۱۰.
[۱۹] – بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۳۴، صفحه ۲۲۲.
[۲۰] – محمدحسین غروی اصفهانی.
[۲۱] – محمدحسین غروی اصفهانی.
[۲۲] – مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، جلد ۱۰، صفحه ۳۴۵.
[۲۳] – الکافی، جلد ۱، صفحه ۴۶۶.
[۲۴] – تَذکِرَهُ الخَواصّ مِنَ الأمّه فی ذِکرِ خَصائص الأئمه، صحفه ۲۶۰٫
[۲۵] – تَذکِرَهُ الخَواصّ مِنَ الأمّه فی ذِکرِ خَصائص الأئمه، جلد ۱، صفحه ۲۳۸٫ (فخطبها یزید و الاشراف من قریش فقالت و اللّه لا کان لی حموا آخر بعد ابن رسول اللّه و عاشت بعد الحسین سنه ثم ماتت کمدا و لم تستظل بعد الحسین بسقف.)
[۲۶] – منتهی الآمال، جلد ۱، صفحه ۳۳۵٫
[۲۷] – اللهوف علی قتلی الطفوف، جلد ۱، صحه ۹۵٫ (وَ نَادَی هَلْ مِنْ ذَابٍّ یذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ یخَافُ اَللَّهَ فِینَا هَلْ مِنْ مُغِیثٍ یرْجُو اَللَّهَ بِإِغَاثَتِنَا هَلْ مِنْ مُعِینٍ یرْجُو مَا عِنْدَ اَللَّهِ فِی إِعَانَتِنَا فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ اَلنِّسَاءِ بِالْعَوِیلِ فَتَقَدَّمَ إِلَی اَلْخَیمَهِ وَ قَالَ لِزَینَبَ نَاوِلِینِی وَلَدِی اَلصَّغِیرَ حَتَّی أُوَدِّعَهُ فَأَخَذَهُ وَ أَوْمَأَ إِلَیهِ لِیقَبِّلَهُ فَرَمَاهُ حَرْمَلَهُ بْنُ اَلْکاهِلِ اَلْأَسَدِی لَعَنَهُ اَللَّهُ تَعَالَی بِسَهْمٍ فَوَقَعَ فِی نَحْرِهِ فَذَبَحَهُ فَقَالَ لِزَینَبَ خُذِیهِ ثُمَّ تَلَقَّی اَلدَّمَ بِکفَّیهِ فَلَمَّا اِمْتَلَأَتَا رَمَی بِالدَّمِ نَحْوَ اَلسَّمَاءِ)
[۲۸] – تذکره الخواص، صفحه ۲۲۷٫ (یا قَومِ! بِمَ تَستَحِلّونَ دَمی؟!… فَالتَفَتَ الحُسَینُ علیه السلام فَإِذا بِطِفلٍ لَهُ یبکی عَطَشاً، فَأَخَذَهُ عَلی یدِهِ، وقالَ: یا قَومِ، إن لَم تَرحَمونی فَارحَموا هذَا الطِّفلَ، فَرَماهُ رَجُلٌ مِنهُم بِسَهمٍ فَذَبَحَهُ، فَجَعَلَ الحُسَینُ علیه السلام یبکی ویقولُ: اللّهُمَّ احکم بَینَنا وبَینَ قَومٍ دَعَونا لِینصُرونا فَقَتَلونا. فَنودِی مِنَ الهَوا: دَعهُ یا حُسَینُ؛ فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِی الجَنَّهِ.)
[۲۹] – الاحتجاج، جلد ۲، صفحه ۳۰۰. (فإذا بسهم قد أقبل حتی وقع فی لبه الصبی فقتله، فنزل عن فرسه و حفر للصبی بجفن سیفه و رمله بدمه و دفنه.)
[۳۰] – زیارت ناحیه مقدسه.
پاسخ دهید