روز دوشنبه مورخ ۰۳ شهریور ماه ۱۳۹۹ و همزمان با روز چهارم ماه محرم ۱۴۴۲ هـ ق، چهارمین جلسه هیات بضعه الرسول سلام الله علیها با سخنرانی «حجت الاسلام کاشانی» و با موضوع «تراز دینداری» برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
- مقدّمه
- تراز دینداری
- بنو المُکَبِّرِی
- زمان واکنش، انتخاب اولویت و راهکار
- ولایت معصوم بر همهچیز مقدم است
- بحث ما؛ تزاحم، تمایز و اختلاف است
- وحدت
- نحوه رفتار با غیر شیعیان
- درگیری، مجادله و بیادبی ممنوع
- تفریط در مسئله وحدت
- افراط در مسئله وحدت
- مراد ما از وحدت
- اصحاب حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه
- روضه جناب حرّ ریاحی رحمه الله علیه
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»
«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری* وَ یسِّرْ لی أَمْری* وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی* یفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«إِلهی وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَی وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَی».[۳]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه با عظمت حضرت سید الشهداء علیه أفضل تحیهٔ و الثناء و روحی له الفداء صلواتی هدیه بفرمایید.
«الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ»
عرض تسلیت به پیشگاه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و روحی لها الفداء صلوات دیگری محبت بفرمائید.
«الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ»
ان شاء الله خداوند این گفت و شنید بیقیمت و عرض ارادت بی مقدار و ناچیز ما را به کَرمِ خودش از همه ما قبول کند، اجرِ ما را تعجیل در فرج حضرت بقیه الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداء و عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار بدهد، توفیقِ دیدار روی مبارکِ آن بزرگوار، عزاداری در محضر شریف ایشان، نوکری آستانِ حضرت، شهادت در راه ایشان را روزی همه ما، خانواده، نسل، ذرّیه و رفقای ما تا روز قیامت مقدر بفرماید؛ صلوات دیگری محبت بفرمائید.
«الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ»
تراز دینداری
عنوان بحث ما «تراز دینداری» است. دیندار از دو جهت در خطر بزرگی است.
یکی از جهت؛ اخلاص، نیت، عدم ریا و…که ما وارد آن بخش نمی شویم که خود یک موضوع مبسوطِ مفصلی است و باید توسط فردی که دست و پاهایش در گِل دنیا نیست، بحث شود.
خطر دیگر این است که شاید فردی خیال کند که فهم و تدین او نسبت به دین؛ نجاتبخش و موجب رستگاری است ولی فردی گمراهتر از او وجود نداشته باشد.
بنو المُکَبِّرِی
واقعه دیر راهب، مباهله و… نشانگر آن است که ممکن است چشمِ یک بیدین یا نامسلمان به حقیقت باز شود لیکن کسی که فریاد «الله اکبر» سر میدهد، حقیقت را متوجه نشود.
وقتی سرِ مطهر حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه را در شهرها جابهجا میکردند؛ مردم یکپارچه تکبیر میگفتند! این بیادبی خیلی دلِ اولیاء خدا را سوزانده است. این بیادبی جانسوزتر از فحاشی است.
کسی که دشنام میدهد؛ فرد بیدین، وقیح و عوضی است که چرندی را برای خود میگوید.
قبائلی که به این فعل کثیف پدرانشان افتخار میکردند به لقب «بنو المُکَبِّرِی» مشهور شدند «فأولاد الذی کان یکبّر خلف رأس الحسین علیه السّلام»[۴] اولاد کسی هستند که پشتِ سرِ بریده حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه یکپارچه «الله اکبر» می گفتند!
وَ یُکَبِّرُونَ بِأَنْ قُتِلْتَ وَ إِنَّمَا قَتَلُوا بِکَ التَّکْبِیرَ وَ التَّهْلِیلَا[۵]
ای فرزند دختر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم! به خاطر به قتل رساندن تو تکبیر گفتند امّا با شهادت تو «الله اکبر» و «لا اله الّا الله» را کشتند.
اعداء با به قتل رساندن تو؛ توحید و اسلام را به قتل رساندند. توحید که خود حضرت حقتعالی نیست بلکه اعتقاد به وحدانیت خداوند متعال است و اساس توحید؛ اهل بیت علیهم السلام هستند.
زمان واکنش، انتخاب اولویت و راهکار
سه مورد؛ زمان واکنش، انتخاب اولویت و راهکار خیلی مهم و عامل خطر در این بخش است.
ـ ما باید در برابر طاغوت قیام کنیم.
شناسایی طاغوت خود یک مرحله صحیح است اما دو مسئله هنوز وجود دارد: در چه زمانی و راهکار چیست.
فهمِ حبیب بن مظاهرها این نبود که حتماً باید قیام کنیم بلکه برای حضرت نوشتند: «إِنَّهُ لَیسَ عَلَینَا إِمَامٌ»[۶] امام لازم داریم.
وگرنه همیشه مسیرِ قیامکنندگان با اهل بیت علیهم السلام متفاوت بوده است و نستجیر بالله ائمه اطهار علیهم السلام را متهم به سازش با طاغوت و عافیت طلبی میکردند.
ولایت معصوم بر همهچیز مقدم است
عدهای گمان میکنند که مراد ما از جمله «ولایت در شرایط خاص خود بر همه چیز مقدم است.» این است که ما حُسن عدل را متوجه نمیشویم و باید ولی برای ما تشخیص دهد! لذا به ما میگویند: ما قبل از ورود به دین حُسن عدل را متوجه می شدیم ولی: شما «اشعری» و نادان هستید و درسهای خود را نخواندید لذا متوجه نمیشوید و نقل را بر عقل ترجیح میدهید.
ما با عقل بدین مهم رسیدیم که باید وارد دین میشویم لذا هیچ جای دین نباید خلاف عقل باشد. هر چیزی که خلاف عقل باشد، حجت را باطل میکند.
اگر شما بگوید که عقل من هیچ چیزی را متوجه نمیشود، اصلاً چطور وارد دین شدید؟ قبل از تدین؛ عقل لازم است لیکن عقل از همه چیز اطلاع ندارد. اگر عقل به همه مسیر تدین آگاه بود، دیگر تدین معنا نداشت.
عقل در موضع بسیار مهم است. ۱٫ انتخاب دینِ صحیح. ۲٫ فهمِ دین.
عقل هیچ وقت تعطیل نمیشود بسان علم رانندگی که اگر راننده این علم را از دست دهد، تصادف خواهد کرد.
هیچ وقت نمیتوان عقل را کنار گذاشت چون هم ورودیه دین است و هم تا زمانی که زنده هستید برای فهم دین بدان احتیاج دارید امّا عقل در دین؛ تحلیلگر و پایشگر است تا شما مسیر را به اشتباه طی نکنید و منبع علم نیست لذا در هیچ موردی در دین نمیگویند: شما تعبداً باید بپذیرید که ۵ = ۲×۲ میشود! هیچ جایی از دین؛ خلافِ عقل نیست.
عقل ناظر است لذا هر چیزی که خلاف عقل قطعی باشد، حکم شرعی و دینی نیست امّا عقل به فهمِ سعادت ما راه ندارد.
چرا دین داریم؟ چون عقل به همه مسیرِ سعادت ما راه ندارد لذا دست ما را در دستانِ مبارک رسول قرار میدهد و بعد از این هم پایش و نظارت میکند که اخبارِ رسول خلافِ عقل قطعی نباشد امّا خود عقل به سعادت آگاهی ندارد.
بنده به اختلافات بین متکلمین آگاه هستم ولی مشهور است که قبل از ورود افراد به دین، افراد به طور کلی نسبت به قُبح ظلم و حُسن عقل آگاهی دارند لذا هیچ جایی ظلمِ قطعی غیرقابلتوجیه جزو دین نیست؛ یعنی هیچگاه دین به ظلم دستور نمیدهد.
همه احکام دین باید عادلانه باشد. گاهی در مسیر دینداری در مصداقِ عدالت اختلاف به وجود میآید. در این موارد باید چی کار کنیم؟ به جامعه نمیتوان گفت که هر کسی هر کاری دوست دارد، انجام دهد!
مثلاً به ذهن فردی خطور میکند که بانکها را آتش بزند چون موجب فساد هستند. حال به ذهن فرد دیگری هم خطور میکند که با گلوله کسی را که بانک را آتش میزند به قتل برساند!
این اوج هرجومرج است که هر کسی هر کاری دوست دارد را انجام دهد.
اصل حُسنِ عدل و قبحِ ظلم مشخص است و نیازی به پرسش از امام ندارد.
مردم مدینه یک سال بعد از مرگ معاویه لعنه الله علیه علیه ظلم یزید قیام کردند. هرچند مردم مدینه کیفرخواست یزید لعنه الله علیه را دست پایین گرفتند ولیکن شرابخواری، زنا، میمون بازی و…هم ظلم هستند.
مثل اینکه فردی مرتکب ده قتل و بریدن یک دست شده باشد، بالاخره میتوان برای دست برده هم اقامه عدل کرد.
راهکار مردم مدینه؛ قیام بود درحالی که راهکارِ حضرت سید الساجدین علیه السلام چیز دیگری بود.
راهکارِ حضرت سید الساجدین علیه السلام حُسن ظلم و قُبح عدل نبود بلکه حضرت دنبال اقامه عدل بودند به گونهای که آسیبی نداشته باشد. ادعایی مردم مدینه هم اقامه عدل بود.
در صورت بروز اختلاف در راهکار باید به چه کسی رجوع کرد؟ اینجا دیگر اصلاً ربطی به حُسن یا قُبح عدل ندارد بلکه دیگر بحثی از حُسن عدل و قُبح ظلم نیست و بحث راهکار است.
بهائیت و پهلوی هر دو طاغوت بودند. حالا با کدام یک باید درگیر شد؟ مبارزه با کدام طاغوت در اولویت است؟ این سؤال دیگر ربطی به حُسن یا قُبح عدل ندارد. اینجا باید به امام معصوم مراجعه کرد.
مراد بنده از به کار بردن واژه «ولایت» و «امام»؛ ولایت و امامتِ معصوم و تالی تلو حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است.
بزرگانی علیه بنیعباس قیام کردند در حالی که ائمه اطهار علیهم السلام قیام نکردند. آیا مراد ائمه اطهار علیهم السلام از عدم قیام انکارِ ظلم بنیعباس بود؟! معاذالله. اگر شاعری در حالت تقیه بیتی به نفع بنیعباس میسرود از جانب امام توبیخ میشد. فردی شتر خود را به هارون لعنه الله علیه داد تا او به حج برود، امام فرمودند که اگر دوست داری که هارون لعنه الله علیه زنده برگردد تا تو پول خود را از او بگیری، بیچاره شدی.
امام کی فرمودند که مبارزه با ظلم و بیزاری از ظالم را رها کنید؟ امّا راهکار امام صادق و امام موسی کاظم علیهما السلام با راهکارِ نفس زکیه، زیدیه، شهید فخّ و…متفاوت بود. راهکار حضرات متفاوت بود.
قبح ظلم و حسن عدل واضح است ولیکن راهکار چیست؟
عدهای تهمت میزنند و میگویند: سخنان اشاعره را بیان نکنید. بعد هم به مناظره دعوت میکنند!
الآن آیا وزیر بهداشت حاضر است با بنده راجع به باکتری یا ویروس بودن کرونا مناظره کند؟! آیا برای تجویز دارو برای ویروس کرونا از مردم نظرسنجی میکنند؟ بازیگری زیاد شده است.
شکی نیست که یکی از انگیزههای قیام حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه؛ برپایی عدل است.
چرا بنده عرض میکنم که یکی از انگیزههای قیام؛ برپایی عدل بود؟ در این عالم هیچ کس جز معصوم نمیتواند معصوم را کامل تحلیل کند. ما ذره از بیکران و قطرهای از دریا را از فرمایشات حضرات معصومین متوجه میشویم.
لذا بنده باید از کجا متوجه شوم که وقتی سید الشهداء و سید الساجدین علیهما السلام میخواهند برای شیعیان تا قیامِ قیامت برنامهریزی بفرمایند، چه مواردی را در نظر میگیرند؟ نهایت معادلات ما؛ سه مجهولی است ولی ما که راهحل معادلات و پارامترهای چند صد مجهولی در فضاهای مختلف بشری را نمیدانیم بلکه امام میدانند.
بنده همینقدر متوجه میشوم که همه بنیهاشم علیه بنیعباس؛ قیام بالسیف کردند الا ائمه اطهار علیهم السلام. بعضی هم از ائمه اطهار علیهم السلام عدول کردند و به اسم اقامه عدل نعوذبالله گفتند: آنها دنیاطلب شدند!
شکی نیست که یکی از انگیزههای پررنگ قیام حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه؛ عدالت است.
آیا لزوماً راهکار همان چیزی است که به ذهن ما خطور میکند؟ نخیر. اگر شما بر روی اقدام خود پافشاری کنید، باید از امام هم عبور کنید کما اینکه ما در هر دوره از امامتِ حضرات معصومین شاهد ریزشهایی هستیم.
در کتاب «رجالِ کَشّی» روایتی از یکی از بزرگان شیعه داریم که به او گفتند: حضرت علی بن موسی الرضا المرتضی علیه آلاف تحیه و الثناء قصد پذیرش ولایتعهدیِ طاغوت ـ مأمون لعنه الله علیه ـ را دارد. او در پاسخ گفت: خدا نکند که چنین کند که اگر چنین کند [نستجیر بالله و نعوذ بالله] خود نیز طاغوت است.
ولایتِ معصوم بر همه چیز مقدم است.
ولایت که نمیفرماید: ۳ = ۲×۲ یا عدل قبیح است و ظلم حسن است! خوب است که آدمی کمی هم برای سایرین عقل و فهم قائل باشد!
بحث در حُسن عدل یا قبح طلم نیست بلکه بحث این است که اگر راهکار ما برای نابودی ظلم با راهکار امام معصوم متفاوت بود، باید از کدام راهکار تبعیت کرد؟
اگر چند نفر، چند راهکار مختلف داشته باشند، کدام راهکار صحیح است؟ اگر فهم ما از یک آیه شریفه قرآن کریم متفاوت بود، فهمِ چه کسی ملاک و قابل تبعیت است؟
بحث ما؛ تزاحم، تمایز و اختلاف است
اصلاً امکان ندارد که روایتی عدالت را قبیح بداند. اگر بنده از این حرفهای عجیبوغریب زدم، شما میتوانید بنده را اشعری خطاب کنید. فهمِ ما لزوماً خواست دین نیست.
وحدت
جزو کیفرخواست علیه حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه؛ شق عصا بود؛ یعنی وحدت و انسجام را شکستید.
خیال میکردند که هر وحدت و اجتماعی خوب است.
عَمره بنت عبدالرحمن بن عوف یک زن ناشناس است که بنده او را با عُمره بنت عبدالرحمن بن سعد که یکی فقهایی شاگرد عایشه است؛ اشتباه فرض کردم. [جلسه اول تراز دینداری]
عمره بنت عبدالرحمن بن سعد به امام حسین علیه السلام نامه نوشت: «تُعَظِّمُ عَلَیهِ مَا یرِیدُ أَنْ یصْنَعَ وَتَأْمُرُهُ بِالطَّاعَهِ وَ لُزُومِ الْجَمَاعَهِ»[۷] شاگردِ عایشه به حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه نوشت که از جماعت تبیعت کن.
هر جماعتی که شامل «یدَ اَللَّهِ مَعَ اَلْجَمَاعَهِ»[۸] نیست. اگر تمام دنیا هم بر ۶ = ۲×۲ توافق کنند، این جماعت بر حق نیست. جماعت به حق مسئله است.
یکی از کیفرخواستهای علیه حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه شکستن وحدت بود و لذا با حضرت درگیر شدند. وحدت باید حول چه کسی باشد؟ یزید لعنه الله علیه؟!
وحدت حول امام و حق و یا بخشی از حق است.
خداوند متعال به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در قرآن کریم میفرماید: «یا أَهلَ الکتابِ تَعالَوا إِلی کلِمَهٍ سَواءٍ بَینَنا وَبَینَکم أَلّا نَعبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلا نُشرِک بِهِ شَیئًا وَلا یتَّخِذَ بَعضُنا بَعضًا أَربابًا مِن دونِ اللَّهِ»[۹]
به مسیحان بگو: «ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است.» بالاخره ما و شما بر سر پرستش خداوند متعال با وجود اختلافات، اشتراک داریم، بیاید سر این حق وحدت داشته باشیم.
اصلاً تاریخ از ائمه اطهار علیهم السلام وحدت طلب تر به خود ندیده است منتها وحدت حول چه چیزی باید باشد؟
هیچ کس را بسان حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه پیدا نمی کنید که بر سر مصالح اسلام فرموده باشد: «فَرَأَیتُ أَنَّ اَلصَّبْرَ عَلَی هَاتَا أَحْجَی فَصَبَرْتُ وَ فِی اَلْعَینِ قَذًی وَ فِی اَلْحَلْقِ شَجًا»[۱۰] راه صبر پیش گرفتم، چونان بردباری چشمی که خس و خاشاک در آن فرو رفته و گلویی که استخوانی مجرایش را گرفته باشد.
حضرت حتی با جملیها که مرتکب فتنه، قتل هزاران نفر، قتل حدود ۵۰ نفر از اولیاء خدا، غارت بیتالمال و… شدند.
جنگ که تمام شد؛ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه عبدالله بن عباس را به عنوان استاندار بصره منصوب کرد و خطاب به مردم فرمودند: «فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِیعُوا أَمْرَهُ فِیمَا طَابَقَ الْحَقَّ»[۱۱]
تا زمانی که با حق است، سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید، اگر از حق منحرف شد به من خبر دهید تا او را عزل کنم.
آقا! وقتی ظلم دیدید اعتراض کنید.
حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه که همه ارکان حکومت را خود اجرا نمیفرمودند بلکه کارگزار، مسئول جمع آوری مالیات، قاضی، شُرطه و…داشتند و ممکن است یک نیروی نظامی یا قاضی یا…در جایی مرتکب ظلم شود، حضرت میفرمودند که اگر ظلمی مشاهده کردید، اطلاع دهید. خود حضرت دنبال مبارزه با ظلم بودند.
ـ اگر اعتراض کنید، وحدت مسلمین شکسته خواهد شد. نه آقا! اگر ظلمی مشاهده فرمودید، اعتراض کنید.
اهل بیت علیهم السلام بیشتر از همه به وحدت پای بند بودند. ما هم همینطور هستیم.
بنده حاضر هستم که دارایی و جان خود را بدهم تا یک نفر را بر سر سفره حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه بیاورم؛ این سخن بنده به این معنا نیست که اگر الآن فردی به من پیغام بدهد: «من میخواهم شیعه شوم» بنده هول شوم اتفاقاً برعکس، او را سر میدوانم چون اگر نصف نیمه بیاید و برگردد، تبعات بدتری دارد.
طبق فتوای فقهایی ما؛ اگر مرز سایر مسلمین آسیب بخورد بر ما واجب است که جان خود را به خطر بیندازیم و از ناموس آنها دفاع کنیم. (معمولاً فتوا فقهای شیعه این است) ظلم به سایر مسلمین را هم نمیتوانیم تحمل کنیم.
بنده هرچه از وحدت طلبی ائمه اطهار علیهم السلام عرض کنم، کم عرض کردم اما آیا این سخن بدان معنا است که برای حفظ وحدت هیچ وقت هیچ سخنی را بیان نکنیم؟!
مثالی از وحدت ابلهانه میزنم: به عبدالله گفتند که عثمان در سفر نماز را تمام خوانده است. گفت: «الخلاف شر».[۱۲] اختلاف میشود و موجب به هم خوردن وحدت میشود! مردهشور وحدتی را ببرند که نماز را از بین برد.
به او میگویند: عثمان خلافِ رفتار حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و حکم تمام فقهایی اصحاب (شیعه و غیر شیعه) عمل میکند. عبدالله در پاسخ گفت: «الخلاف شر» این معنای وحدت نیست. اجتماع حول «باطل» که وحدت نیست. هر اتفاقنظری که وحدت نیست.
اولین فردی که در برابر اتفاقنظر ایستاد؛ حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها بود و بعد از ایشان نیز حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه در برابر اتفاقنظر ایستادند.
هر کسی به هر نحوی؛ اجباری یا اختیاری با یزید لعنه الله علیه بیعت کردند ولیکن امام حسین علیه السلام بیعت نکردند. هر اجتماع و اتفاقنظری که وحدت محسوب نمی شود، اجتماع و اتفاقنظر باید حول «حق» و دارای تفکیک باشد.
نحوه رفتار با غیر شیعیان
هیچ وقت دین به ما نمیگوید که فعلاً به خاطر حفظ وحدت «بُت هُبَل» را دوست داشته باشید!
خداوند متعال در سوره کافرون میفرماید: «قُلْ یَآ أَیُّهَا الْکَافِرُونَ * لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ * وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَآ أَعْبُدُ * وَلَا أَنَاْ عَابِدٌ مَّا عَبَدتُّمْ * وَلَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَآ أَعْبُدُ * لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِی دِینِ».[۱۳]
اگر مرا بکُشید، هُبل را دوست نخواهم داشت. هر اتفاقی هم که رخ دهد؛ ما قاتل حضرت زهرا سلام الله علیها را دوست نداریم امّا آن مسلمانِ مستضعفی که بیچاره است و باید دل آدمی برای وی کباب شود که این حقیقت به او نرسیده است و از خیلی موارد اطلاعی ندارد؛ اصلاً نمی داند آن کسی که او دوست دارد، ممکن است قاتلِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها باشد لذا دشمنی با آن شخص اصلاً معنا ندارد بلکه باید با او رفتاری را انجام داد که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم داشتند.
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به گونهای برای هدایتِ بتپرستها تلاش کردند که آیه نازل شد «لَعَلَّک بَاخِعٌ نَفْسَک أَلَّا یکونُوا مُؤْمِنِینَ»[۱۴] تو چنان در اندیشه هدایت خلق هستی که گویی میخواهی جان عزیزت را از شدت اندوه اینکه آنها ایمان نمیآورند از دست دهی.
همه موقوفات حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه در مدینه برای حجاج بیت الله الحرام است درحالی که اصلاً آنها شیعه نبودند. قاطبه کسانی که حضرات معصومین علیهم السلام شب در خانه آنها غذا میبرند؛ شیعه نبودند.
چهبسا با مهربانی، کمک، دستگیری و رسیدگی به فقراء آنها موجب هدایتشان شود. هیچ چیزی بالاتر از این نیست که خداوند متعال لطف بفرماید و به دست بیکفایت ما حتی یک نفر هم بر سر سفره حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه بیاید. لزوماً نباید هدایت شوند چون هدایت در دستِ خداوند متعال است ولیکن ما کار خود را انجام میدهیم.
لذا اگر زلزله، سیل و… بیاید به آنها کمک میکنیم. عید غدیر در خانههایشان غذا میبریم. ائمه اطهار علیهم السلام این کارها را انجام دادند. حضرات معصومین علیهم السلام نه با آنها دعوا و نه نامهربانی کردند ولیکن دروغ نفرمودند؛ یعنی نفرمودند که ما با آنها هیچ فرقی نداریم.
آیا کسی که ولایتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه را دارد با کسی که ولایت حضرت را ندارد، یکسان است؟!
این دروغ محض است که بگویند: ما (شیعیان و غیر شیعیان) مثل هم حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه را دوست داریم. ابداً اینگونه نیست.
خدا شاهد است که بنده حاضر هستم که جان و مال خود را بدهم ولی یک نفر از آنها بر سر سفره حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه بیاید لذا همه مهربانی، کمک و تلاش خود را میکنم ولی توقع ندارم با اولین کمک هدایت شوند چون هدایت به دست خداوند متعال است و ما باید وظیفه خود را انجام بدهیم. ما مأمور به وظیفه هستیم و نتیجه با فرد دیگری است لذا مشخص است که طرفدار وحدت هستیم.
هر چیزی که موجب اعصاب خوردی، تحریک، شعلهور شدن نفرت، تقویتِ عناد، لج و مقابله به مثل آنها شود، قطعاً غلط است اما اینکه بگویم: ما با هم هیچ فرقی نداریم؛ دروغ است. با این عبارت یا باید ولایت را بیارزش جلوه دهید یا باید دروغ بگوید.
بنده ممکن است که تا کمر در گِل بروم تا در سیل به آنها با مهربانی کمک کنم ولی در درون خود خیال نمیکنم که ما مثل هم هستیم، نخیر ما مثل هم نیستیم.
«هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یعْلَمُونَ»[۱۵] خداوند متعال به این سؤال پاسخ نمیدهد بلکه عبارت استفهام انکاری است. آیا واقعاً فردی که میداند با فردی که نمیداند؛ یکسان است؟! واضح است که یکسان نیستند. استفهام انکاری که پاسخی ندارد بلکه پاسخ آن به وجدان شما بازمیگردد.
ـ ما (شیعیان و غیر شیعیان) مثل هم هستیم. نخیر، مثل ما نیستند. ان شاء الله خداوند متعال همه ما را هدایت کند چون هدایت تشکیکی است و مکرراً رو به تزاید دارد.
هیچ کس به اندازه ائمه اطهار علیهم السلام وحدت طلب نبود امّا حضرات معصومین علیهم السلام اجازه گم شدن مرز حق و باطل را نمیدادند.
درگیری، مجادله و بیادبی ممنوع
من از این راوی فهیم لذت میبرم. راوی میگوید: به خانه حضرت جعفر صادق علیه السلام رفتم و مشاهده کردم که حضرت بعد از نماز واجب خود، چهار مرد و چهار زن را لعن فرمودند. امام اسم بردند ولی من اسم نمیبرم.
بهبه بدین فهم! اینستاگرام و…هم وجود نداشت. راوی مینویسد که وقتی خصوصی در محضر حضرت بودیم دیدم که نام برد ولی من نام آنها را منتشر نمیکنم؛ یعنی انکار نمیکند.
هیچ وقت به شما نمیگویند که هُبل را دوست بدارید امّا این را هم نگفتند که هر جا رسیدید عقیده خود را فریاد بزنید. دعوا، درگیری، جنگ و مجادله نشود.
در خیلی از مباحثات بین شیعیان و سنیها؛ متأسفانه شیعیان هم دچار خطا میشوند چون از روش بزرگان استفاده نمیکنند و در آن مباحثات بُهتان، توهین و بیادبی وجود دارد.
بزرگان ما در اوج اقتدار و نهایت ادب پاسخ میدهند. اصلاً هم دعوا و فحاشی نمیکنند.
به حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها گفتند: وحدت شکستید!
اگر اصلِ وحدت بر محور «حق» باشد، شکی در آن نیست ولی اگر وحدت حول «یزید لعنه الله علیه» باشد؛ این وحدت شیطانی است و اسلامی نیست. لعنت خدا بر آن وحدت و اجتماعی که محور آن «یزید لعنه الله علیه» است.
تفریط در مسئله وحدت
ما هم امروز گرفتار هستیم. افرادی به صورت تفریطی گمان میکنند که هر کسی شیعه نیست؛ قاتل حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است. در صورتی که آنها اصلاً اطلاعی از واقعه ندارند.
افرادی که در نقاط دورافتاده زندگی میکنند، مگر چقدر اطلاعات دینی دارند؟ در کشورهای آفریقایی با یک «السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ» و روضه «جون» رحمه الله علیه شیعه میشوند؛ یعنی اصلاً چیزی نمیدانند.
چرا با یک شمشیر همه را بزنیم؟ این انصاف است؟ اولین قدم در انصاف این است که مجازات به اندازه جرم باشد. این بیچاره خود در قیامت از خیلی افراد شکایت میکند که چرا کاری کردید که حق به ما نرسید؟
افراط در مسئله وحدت
افراد افراطی در مسئله وحدت گمان میکنند که هرگونه اتفاقنظر و وحدتی خوب است لذا اگر راجع به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه سخنی بیان شود، میگویند: ممکن است بعضی از افراد ناراحت شوند! این گروه به دنبال وحدت جاهلانه و ابلهانه هستند و میگویند: هیچ نگوید که اگر سخنی بیان کنید، دعوا درست میشود!
مثل اینکه فردی صد میلیارد پول مرا دزدیده باشد و من هم اطلاع ندارم که سارق کیست. اگر سارق را هم ببینم چون اطلاع ندارم که او سارق است، خیلی گرم و صمیمی با او برخورد میکنم. اگر متوجه شوم که او سارق پول من است، شکم او را سفره خواهم کرد!
این اتفاقنظر پشیزی نمیارزد چون سراسر جهل است. اتفاقنظر زمانی ارزش دارد که من بدانم، بفهمم و تصمیم بگیرم.
وحدتی که ما قائل بدان هستیم این است که از حق و باطل اطلاع داشته باشیم و وظایف خود (احترام، ادب، تلاش و دعا برای هدایت) را نسبت به سایر مسلمین بدانیم امّا این نباید باعث شود که حتی افراد ۴۰ ساله شیعه هم از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه چیزی ندانند. نگهداشتن افراد در جهل مطلق برای حفظ وحدت و عدم درگیری غلط است.
وحدتی که حاصل جهل باشد چه ثمری دارد؟ به محض آگاه شدن فردِ جاهل، درگیری ایجاد میشود؛ یعنی وحدتِ حاصل جهل هیچ وقت ضمانت اجرا ندارد.
اگر همه در جهل مطلق باشند و ندانند که چه بلایی بر سر حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه آوردند، درگیری وجود ندارد ولی به محض اطلاع درگیری ایجاد میشود.
مراد ما از وحدت
مراد ما از وحدت این است که فرد بداند که چرا مولا فرمودند: «فَرَأَیتُ أَنَّ اَلصَّبْرَ عَلَی هَاتَا أَحْجَی فَصَبَرْتُ وَ فِی اَلْعَینِ قَذًی وَ فِی اَلْحَلْقِ شَجًا» حال اگر مولای ما با خار در چشم و استخوان در گلو، صبر فرمودند و با آنها مدارا کردند لذا جگر شیعه ایشان هم میسوزد ولیکن میگوید: «صَبَرْتُ وَ فِی اَلْعَینِ قَذًی وَ فِی اَلْحَلْقِ شَجًا» این حالت دیگر باعث درگیری هم نمیشود چون میداند ولی از امام خود آموخته است که برای هدایت دیگران و رفتار مؤدبانه باید صبر کند و به خاطر حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه به لطف و ملایمت رفتار کند. در این حالت دیگر نمیگوید: ما هیچ فرقی با هم نداریم و همه مثل هم هستند!
نمونه بارزِ افراطی این رفتار جاهلانه؛ وحدتی است که عده ای طرفدار آن هستند.
ما با غیر شیعیان اهل وحدت هستیم ولی به خاطر وحدت با غیرِ شیعیان هر بهتانی به شیعیان میزنند. بین شیعیان تشتت ایجاد میکنند تا شیعیان با دیگران وحدت داشته باشند! شما اصل را هم نابود می کنید.
رفتار جاهلانه افراطی در وحدت
در یک شهر در شمال شرق کشور ما، نزدیک عید غدیر ۴۰ ـ ۵۰ شعار به درودیوار زدند. اهالی غیر شیعه آن شهر هم خیلی محب اهل بیت علیهم السلام هستند، اربعین زیارت میروند و وهابی نیستند. غیر شیعیان آن شهر از آن شعارها حرف بدی برداشت نکرده بودند چون اگر فردی یک روایت با سند صحیح از کتاب «کافی» به دیوار بزند، به شما برنمیخورد.
این شعارها روایاتی بود که غیر شیعیان هم در منابع خود دارند درحالی که جنجال رسانهای شکل گرفت که توهین شده است! اگر در یک روز ۶۰ نفر به بنده بگویند که به شما فحش میدهند، میگویم: کجا فحش دادند و حساس میشوم.
یکی دو مورد از شعارهای که احتمالِ تحریک داشت را با یک تلفن برداشتند.
اگر کسی به دنبال انصاف و اصلاح باشد میگوید: درست است که برای حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه بنر زدید ولی ممکن است یکی دو مورد از این بنرها دیگران را ناراحت کند لذا آن چند مورد را بردارید ولی بجای این کار به اسم وحدت…
ما واقعاً در جامعه خواب هستیم. بنده توقع داشتم که شیعیان تظاهرات کنند. الحمدالله! برای این اعتراض خیلی فحش خوردیم!
امروز که نگاه کردم، دیدم که آقایان از روی ترس این پستها را از صفحات خود برداشتند. پستی با این مضمون منتشر کردند: در فلان شهر چه میگذرد؟ چرا اینقدر به سایر فرق توهین میکنید؟
بنده از هر کسی که به سایر فرق توهین کند؛ اعلام برائت میکنم.
راهکار این مسئله این بود که تماس میگرفتند و میگفتند: این چند مورد بنر را بردارید. همانقدر که برای دیگران کوتاه میآیید برای شیعیان هم کوتاه بیاید! اینها شیعیانِ اهل بیت علیهم السلام هستند، فرزندانِ یزید لعنه الله علیه که نیستند! به سمت دیگران غش نکنید!
خیلی حق به جانب نوشته بودند: «شما در آنجا بنر میزنید و اگر آنها بتوانند شما را به قتل میرسانند»!
بارک الله بدین انصاف! آیا مجازات بنر زدن اعدام و ترور است؟! اگر ادعای شما مبنی بر اهل وحدت بودن صحت دارد که این بزرگترین توهین به اهل سنت آن شهر است.
اگر بنده بجای اهل سنت آن شهر بودم از آن شخص شکایت میکردم که تو ما را با چه عنوانی معرفی میکنی؟!
مگر ما وحشی هستیم؟!
در ادامه هم نوشتند: «اگر شیعیان بنر بزنند و بعد سر آنها ببُرند، خودشان مقصر هستند»!
بهبه بدین انصاف! حتماً شما با این طرز تفکر وحدت درست میکنید! این چه وحدتی است که با توهین و بُهتان مکرراً چماق آن بر سر شیعه است؟! اگر تفکر شما با ما متفاوت است، چرا توهین میکنید؟
یک روزی به اسم «وحدت» با حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه جنگیدند، امروز هم اگر شما راجع به اهل بیت علیهم السلام سخنی بیان کنید به اسم «وحدت» با شما درگیر میشوند!
الحمدالله! ما خوشحال هستیم چون آنها با بهتانهای خود کارنامه اعمال ما را یاری میکنند. خداوند متعال به آنها عقل بدهد. دلم نمیخواهد که آنها هیزم کش اعمال ما باشند چون بالاخره در قیامت بارها را بدست آنها می دهیم. خوب بُهتان میزنند ولی متوجه نیستند که در حال یاری کردن ما هستند.
این چه مدل وحدتی است؟ وحدت حول «یزید» لعنه الله علیه یا وحدت که حاصل آن منکوب کردن شیعیان باشد، صحیح نیست.
یک نفر که مشخص نبود چه کسی است، آن بنرها را پاره کرد. (معلوم نبود که آن شخص از اهل سنت باشد، آدم باید انصاف داشته باشد.) حال اگر شما انصاف داشتید باید می گفتید که هم نصب بنرِ تحریکآمیز و هم پاره کردن بنر اشکال دارد، نه اینکه مکرراً بر سر شیعیان چماق بکوبید.
این رفتار دوگانه و فهمِ قاصرِ و ضعیف از وحدت؛ جهل مقدس است. از عنوان صحیح «وحدت» استفاده میکنند تا جنگ داخلی شیعه درست کنند!
در آخر هم نوشتند: «اگر شما را بکُشند، نباید حرفی بزنید چون نبر زدید»!
بهبه بدین همه انصاف! بهبه بدین خواب آلودگی جامعه که کسی جرئت کند که در حکومت شیعه بگوید: «اگر شما در شهری که بسیاری از اهالی آن شیعه هستند، بنر زدید و سر شما را بریدند، حق داشتند»!
بارک الله به این به روز بودن! بهبه! بعضی از ارگان دولتی و نظامی هم از آنها حمایت کردند!
ان شاء الله خداوند متعال به ما فهم در دین عطاء کند.
اصحاب حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه
اصحاب حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه کاری کردند که حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشرف و روحی له الفداء آرزو کردند که کاش من میتوانستم اینگونه باشم.
اگر دهه اول محرم فقط ما و جناب حرّ ریاحی رحمه الله علیه بودیم که یک دهه دست به دامن ایشان بگیریم و ضجه بزنیم، برده بودیم.
ماه محرم؛ ماه ریخت و پاش و سخاوت حضرت حق تعالی است.
حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشرف و روحی له الفداء به حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه اینگونه سلام میفرمایند: «سَلامُ مَن لَوکانَ مَعَک بِالطُّفُوفِ لَوَقَاک بِنَفسِهِ حَدَّ السُّیوفِ وَ بَذَلَ حُشاشَتَهُ دُونَک لِلْحُتُوفِ»[۱۶] سلام بر تو! سلام آن کسی که اگر با تو در کربلا میبود، با جانش (در برابرِ) تیزی شمشیرها از تو محافظت مینمود و نیمه جانش را فدای تو میکرد.
حضرت آرزو میکنند. اصحاب حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه چه کسانی بودند؟!
اصحابی که امام صادق علیه السلام نسبت به آن بزرگواران فرمودند: «اَلسَّلاَمُ عَلَیکمْ یا أَنْصَارَ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی طِبْتُمْ وَ طَابَتِ اَلْأَرْضُ اَلَّتِی فیها دُفِنْتُمْ وَ فُزْتُمْ فَوْزاً عَظِیماً فَیا لَیتَنِی کنْتُ مَعَکمْ فَأَفُوزَ مَعَکمْ»[۱۷] چه کسانی هستند؟
سید بن طاووس اعلی الله مقامه الشریف مینویسد: «وَ جَعَلَ أَصْحَابُ اَلْحُسَینِ عَلَیهِ السَّلاَمُ یسَارِعُونَ إِلَی اَلْقَتْلِ بَینَ یدَیهِ»[۱۸]… دینداری را در کربلا ببینید. «وَ تَسَابَقَ اَلْقَوْمُ عَلَی نَهْبِ بُیوتِ آلِ اَلرَّسُولِ وَ قُرَّهِ عَینِ اَلْبَتُولِ»[۱۹] اعداء لعنه الله علیهم اجمعین برای غارت خِیام از یکدیگر سبقت میگرفتند درحالی که اصحاب حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه «یسَارِعُونَ إِلَی اَلْقَتْلِ بَینَ یدَیهِ» از یکدیگر برای جان دادن در راه حضرت سبقت میگرفتند. یک تیر بیشتر به من بخورد.
لَبِسُوا الْقُلُوبَ عَلَی الدُّرُوعِ کأَنَّهُمْ یتَهَافَتُونَ إِلَی ذَهَابِ الْأَنْفُسِ[۲۰]
دل های خود را بر رویها پوشیدهاند و در تسلیم جان بر یکدیگر پیشتاز هستند. (زره را برای محافظت از بدن می پوشند ولیکن یاران حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه خود را بر روی زره پوشیدند!)
«فصارو امام الحسین علیه السلام یقونه بوجوههم و نحورهم»[۲۱] فرزندان «امالبنین» سلام الله علیها سر و گردن خویش را جلوی تیرها سپر قرار میدادند تا به سیدالشهداء علیه السلام آسیبی نرسد.
روضه جناب حرّ ریاحی رحمه الله علیه
حسین جان!
عنان مپیچ که گر میزنی به شمشیرم سپر کنم سر و دستت ندارم از فتراک[۲۲]
امروز به آقایی متوسل هستیم که از حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه پرده برداری کرده است. هیچ شهیدی در کربلا اینگونه امام حسین علیه السلام را نشان نداده است. او میگوید که با چه کسی طرف هستید.
جناب حبیب بن مظاهر علیه أفضل صلوات المصلین به قدری بزرگ است که شهادت ایشان نمیتواند نشاندهنده امام حسین علیه السلام باشد ولی یک آقایی با سوختن و خجالت کشیدن کاری کرد که بیچارههایی مثل بنده که در پرونده خود چیزی ندارند، امیدوار شوند.
شما در مناجات شعبانیه میخوانید: «وَ إِنْ کَانَ قَدْ دَنَا أَجَلِی وَ لَمْ یُدْنِنِی [یَدْنُ] مِنْکَ عَمَلِی فَقَدْ جَعَلْتُ الْإِقْرَارَ بِالذَّنْبِ»[۲۳] و اگر اجل من فرا رسیده است و کاری که مرا به تو نزدیک سازد، ندارم؛ شرمِ اعتراف به گناه را به جان میخرم و وسیله آمرزش قرار میدهم و میگویم: غلط کردم. همین اقرار را از من بپذیر.
اگر سلطان تائبانِ عالم وجود ـ جناب حرّ رحمه الله علیه ـ در کربلا نبود…
حضرت آدم علی نبینا و آله و علیه السلام فقط از خداوند متعال عذرخواهی کرد و جلوی دیگران شرمنده نشد.
اگر جناب حرّ ریاحی رحمه الله علیه این سوزشِ آتشِ شرم را ما هیچ وقت گمان نمیکردیم «یا سَریعَ الرِّضا»[۲۴] حضرت حقتعالی اینچنین مظهری داشته باشد.
«یَا رَحْمَهِ اللهِ الْوَاسِعَه و یا بابَ نَجاه الأمه»
ایشان مقابل حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه قرار گرفت. حضرت فرمودند: با ما هستی یا علیه ما؟ گفت: به خداوند سوگند! علیه شما.
زمانِ اقامه نماز ظهر امام حسین علیه السلام به جناب حر رحمه الله علیه فرمودند: می خواهی با یاران خویش نماز بگزاری؟ جناب حر رحمه الله علیه پاسخ داد: نه؛ شما نماز می گزارید و ما نیز به تو اقتدا میکنیم.
امام به دنبال دستگیری از ما است. والله! امام زمان روحی له الفداء به دنبال شکار ما است لیکن ما پا نمیدهیم.
حضرت مشاهده فرمودند که حرّ رحمه الله علیه با سایرین متفاوت است.
این تحلیل بنده است: حضرت یک نگاهی به کارنامه عمل جناب حرّ ریاحی رحمه الله علیه فرمودند و مشاهده کردند که چیزی در آن وجود ندارد. امام حکیم است، سی هزار نفر در لشکر اعداء وجود دارد. حضرت که همه این ۳۰ هزار نفر را به لشکر خود نمیآورند. باید چیزی پیدا کنند ولیکن مشاهده کردند که در کارنامه عمل جناب حرّ رحمه الله علیه چیزی نیست.
وقتی می خواستند که جابه جا شوند، جناب حر ریاحی رحمه الله علیه به حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه گفت که عبیدالله بن زیاد (لعنه الله علیه) به من دستور داده است: «جَعْجِعْ بِالْحُسَینِ»[۲۵] بر حسین [علیه السلام] سخت بگیر لذا جایی خوش آب و هوا، سایه و…نمیتوانید خیمه بزنید.
در دل او اینطور بود که بالاخره آشتی میکنند، بالاخره یکی شفاعت میکند، بالاخره حسین علیه السلام کوتاه میآید مگر امکان دارد که با مخدرات و فرزندان کوتاه نیاید؟!
چون امام با یاران خویش عزم بازگشت به مدینه نمود، جناب حرّ ریاحی رحمه الله علیه ممانعت کرد و پیشنهاد نمود که امام راهی غیر از راه کوفه و مدینه در پیش گیرند و بدون هدف و مقصد در بیابان حرکت کنید تا وی بتواند از ابن زیاد لعنه الله علیه کسب تکلیف کند.
حضرت یک نگاه به او کردند و امام فرمودند: مادرت به عزایت بنشیند! یعنی مادرت تو را درست تربیت نکرده است لذا باید داغ تو را ببیند.
جناب حرّ رحمه الله علیه نگاهی کرد و گفت: اگر کسی جز شما با من چنین سخنی میگفت، حتماً جواب میدادم! اما به خدا قسم که نمیتوانم نام مادر شما را جز به نیکی ببرم چون مادر شما؛ دخترِ خیر المرسلین و سیده نساء اهل الجنه است.
در کارنامه عمل جناب حرّ رحمه الله علیه؛ ادب به محضر حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها آمد و حالا امکان دستگیری از او وجود دارد.
یا اباعبدالله! ما محبان مادر شما هستیم. نام جلسه ما «بَضعَهُ الرَّسُول» است. ما برای عرض تسلیت به پیشگاه مادر شما در اینجا جمع شدیم.
«یا یَا رَحْمَهِ اللهِ الْوَاسِعَه انْظُرْ إِلَینَا نَظْرَهً رَحِیمَهً و یا بَابَ نَجاه الأمه عَبْدُک بِبابِک و عُبَیْدُکَ بِفِنآئِکَ یا مُحْسِنُ قَدْ اتاک الْمُسیءُ» حسین جان! به ما نظر بفرماید، چند گناهکار هم اینجا آمدند و به شما امید دارند.
حضرت مشاهده فرمودند که در کارنامه عمل او چیزی پیدا شد ولی فقط این نبود.
او مکرراً مشاهده میکرد که به خیل اعداء افزوده میشود درحالی که خبری در سپاه حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه نیست. او منتظر بود تا مذاکره یا اتفاقی رخ دهد اما اتفاقی رخ نداد.
روز هفتم آب را بستند. دل او مثل سیر و سرکه میجوشید. بالاخره او از جنس اعداء نبود. روز نهم؛ صدای العطش اطفال به گوش میرسید. او گفت: عجیب اشتباهی مرتکب شدیم.
بنده میخواهم که شما متوجه شوید که او چه دردی کشیده است. اگر فردی نعوذ بالله در درگیری با همسایه، دستش به پسر همسایه بخورد و او در اثر این ضربه از دنیا برود، چطور به مادرِ او بگوید که غلط کردم؟! این خیلی شرمساری سنگینی است.
یک نگاه کرد و گفت: خود را میان بهشت و جهنم میبینم و به خدا سوگند اگر پاره پاره شوم و مرا با آتش بسوزانند من جز بهشت چیز دیگری را انتخاب نخواهم کرد.
سید بن طاووس در «لُهوف» نوشته است: دست بر سر نهاد؛ یعنی من کسی را ندارم اگر مرا قبول کنید و به محضر حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه رفت درحالی که در مسیر میگفت: «اَللَّهُمَّ إِلَیک أَنَبْتُ فَتُبْ عَلَی فَقَدْ أَرْعَبْتُ قُلُوبَ أَوْلِیائِک وَ أَوْلاَدِ بِنْتِ نَبِیک»[۲۶] من دل فرزندانِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را لرزاندم و حضرت حق دارد که مرا بتاراند یا در گوش من بزند لذا با همه ناامیدی سر به زیر انداخت و گفت: «جُعِلْتُ فِدَاک…هَلْ تَرَی لِی مِنْ تَوْبَهٍ» آیا امکان توبه برای من وجود دارد؟ بلافاصله حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه فرمودند: «نَعَمْ یتُوبُ اَللَّهُ عَلَیک» اِرْفَعْ رَأْسَک یا شَیْخْ؛ بله خداوند متعال تو را بخشید، بزرگوار سر خود را بلند کن.
یا اباعبدالله! «هَلْ تَرَی لِی مِنْ تَوْبَهٍ؟»…
حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه تا کسی ضجه نمیزد، راضی نمیشدند که به میدان برود ولیکن حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه؛ حضرت علیاکبر علیه آلاف تحیه و الثناء و جناب حرّ ریاحی رحمه الله علیه را زود به میدان فرستادند.
جناب حرّ ریاحی رحمه الله علیه از حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه اذن خواستند. حضرت فرمودند که تو سریع برو. صدای «العطش» جناب حرّ ریاحی رحمه الله علیه را بیچاره کرده بود لذا حضرت او را به میدان فرستادند.
او نبری کرد و به زمین افتاد. یک نقل می گوید که حضرت به بالای سر تشریف بردند و در نقل دیگری می گوید که ایشان را آوردند.
سلام خدا به سعید بن عبدالله حنفی. وقتی حضرت نماز میخواندند، او تیرباران شد. نماز حضرت سیدالشهداء صلوات الله علیه که تمام شد به چهره نورانی حضرت نگریست و عرض کرد: «أَوَفَیتُ یا ابْنَ رَسُولِ اللهِ»[۲۷] آقا! راضی شدید؟ همین قدر از دستِ من بر میآمد.
ولی جناب حرّ ریاحی رحمه الله علیه جرئت نکرد که حضرت را صدا بزند. «آقا برای من به خطر بیفتند و به وسط میدان بیایند؟!» ولی به نقلی حضرت تشریف آوردند و سر او را در دامن گرفتند.
حضرت به او نگریستند. درست که من می خواستم تو را شکار کنم ولی در دل داشتی که پسرِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به مادر من چیزی فرمود.
بهبه بدین همه لطافت ارباب!
حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه بر بالین جناب حرّ ریاحی رحمه الله علیه نشستند و فرمودند: «أَنْتَ اَلْحُرُّ کمَا سَمَّتْک أُمُّک حُرّاً فِی اَلدُّنْیا وَ اَلْآخِرَهِ» مادرت نام تو را درست انتخاب کرد، تو در دنیا و آخرت حر و آزاده هستی.
بنده هیچ شهیدی را به یاد ندارم که حضرت سید الشهداء صلوات الله علیه بالای سر او مرثیهسرای کرده باشند ولیکن یک نقل میگوید که اینجا خود حضرت مرثیه سرودند و نقل دیگر هم میگوید که حضرت دستور دادند که مرثیه بسرایید.
«لنعم الحرّ حرّ بنی ریاح و حرّ عند مختلف الرماح
و نعم الحرّ إذ نادی حسیناً فجاد بنفسه عند الصباح»
حر ریاحی بهترین آزاد مرد عالم است. (بمیرم برای شما. حضرت نتوانستند تحمل کنند) حرّ غرقها است.
نعمانی و دیگران نوشتند که حضرت برای اصحاب خود این عبارت را فرمودند ولی مُقَّرَم مینویسد: بالای سر جناب حرّ رحمه الله این عبارت را فرمود.
وقتی بدن جناب حرّ رحمه الله علیه را در خیمه دار الحَرب نهادند، حضرت یک نگاه به بدن جناب حرّ ریاحی رحمه الله علیه کردند و فرمودند: «قَتْلاَنَا قَتْلَی اَلنَّبِیینَ وَ آلِ اَلنَّبِیینَ»[۲۸] حرّ گناهکار آمدی لیکن مثل انبیاء از دنیا رفتی.
حضرت یک نگاه به صورت او کردند و مشاهده کردند که غرق خاک است؛ «یمْسَحُ اَلتُّرَابَ عَنْ وَجْهِهِ» آن حضرت غبار از چهره جناب حرّ رحمه الله علیه پاک کردند.
«لاَ یوْمَ کیوْمِک یا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ»[۲۹]…
نمیتوانم واضح بیان کنم فقط در همین حد عرض میکنم: وقتی ضربه وارد شد دیگر حضرت نتوانستند خود را کنترل کنند «فَسَقَطَ الْحُسَیْنُ علیه السلام عَنْ فَرَسِهِ إِلَی الْأَرْضِ عَلَی خَدِّهِ الْأَیْمَنِ»[۳۰] با صورت به زمین افتادند و نتوانستند که صورت را از خاک بلند کنند…
«أَلسَّلامُ عَلَی الْخَدِّ التَّریبِ»[۳۱] سلام بر گونه خاکآلود…
«الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ»
[۱]– سوره مبارکه غافر، آیه ۴۴٫
[۲]– سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫
[۴] – التعجّب من أغلاط العامه فی مسأله الإمامه، صفحه ۱۱۶ _ ۱۱۷٫
[۵] – خالدبن معدان.
[۶] – اَلْإرْشاد فی مَعْرفه حُجَجِ الله عَلَی الْعِباد، جلد ۲، صفحه ۳۷٫
[۷] – البدایه والنهایه، جلد ۸، صفحه ۱۷۶٫
[۸] – نهج البلاغه، خطبه ۱۲۷٫
[۹] – سوره مبارکه آل عمران، آیه ۶۴٫
[۱۰] – معانی الأخبار، جلد ۱، صفحه ۳۶۰.
[۱۱] – الجَمَل وَ النُّصره لِسید العترَه فی حَربِ البَصرَه، صفحه ۴۲۰٫
[۱۲] – مسند أحمد، جلد ۶، صفحه ۷۴٫
[۱۳] – سوره مبارکه کافرون، آیات ۱ تا ۶٫
[۱۴] – سوره مبارکه شعراء، آیه ۳٫
[۱۵] – سوره مبارکه زمر، آیه ۹٫
[۱۶] – بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۹۸، صفحه ۲۳۸٫
[۱۷] – بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۹۸، صفحه ۱۹۷٫
[۱۸] – اللهوف علی قتلی الطفوف، جلد ۱، صفحه ۹۵٫
[۱۹] – اللهوف علی قتلی الطفوف، جلد ۱، صفحه ۱۲۷٫
[۲۰] – اللهوف علی قتلی الطفوف، جلد ۱، صفحه ۹۵٫
[۲۱] – الخبارالطوال، صفحه ۲۵۷.
[۲۲] – حافظ.
[۲۳] – مناجات شعبانیه.
[۲۴] – دعای کمیل.
[۲۵] – مثیر الأحزان، جلد ۲، صفحه ۴۸٫
[۲۶] – اللهوف علی قتلی الطفوف، جلد ۱، صفحه ۹۵٫ (…وَ اَللَّهِ إِنِّی أُخَیرُ نَفْسِی بَینَ اَلْجَنَّهِ وَ اَلنَّارِ فَوَ اَللَّهِ لاَ أَخْتَارُ عَلَی اَلْجَنَّهِ شَیئاً وَ لَوْ قُطِّعْتُ وَ أُحْرِقْتُ ثُمَّ ضَرَبَ فَرَسَهُ قَاصِداً إِلَی اَلْحُسَینِ عَلَیهِ السَّلاَمُ وَ یدُهُ عَلَی رَأْسِهِ وَ هُوَ یقُولُ اَللَّهُمَّ إِلَیک أَنَبْتُ فَتُبْ عَلَی فَقَدْ أَرْعَبْتُ قُلُوبَ أَوْلِیائِک وَ أَوْلاَدِ بِنْتِ نَبِیک وَ قَالَ لِلْحُسَینِ عَلَیهِ السَّلاَمُ جُعِلْتُ فِدَاک أَنَا صَاحِبُک اَلَّذِی حَبَسَک عَنِ اَلرُّجُوعِ وَ جَعْجَعَ بِک وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّ اَلْقَوْمَ یبْلُغُونَ مِنْک مَا أَرَی وَ أَنَا تَائِبٌ إِلَی اَللَّهِ تَعَالَی فَهَلْ تَرَی لِی مِنْ تَوْبَهٍ فَقَالَ اَلْحُسَینُ عَلَیهِ السَّلاَمُ نَعَمْ یتُوبُ اَللَّهُ عَلَیک فَانْزِلْ فَقَالَ أَنَا لَک فَارِساً خَیرٌ مِنِّی لَک رَاجِلاً وَ إِلَی اَلنُّزُولِ یصِیرُ آخِرُ أَمْرِی ثُمَّ قَالَ فَإِذَا کنْتُ أَوَّلَ مَنْ خَرَجَ عَلَیک فَأْذَنْ لِی أَنْ أَکونَ أَوَّلَ قَتِیلٍ بَینَ یدَیک لَعَلِّی أَکونُ مِمَّنْ یصَافِحُ جَدَّک مُحَمَّداً صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ غَداً فِی اَلْقِیامَهِ. قَالَ جَامِعُ اَلْکتَابِ ره إِنَّمَا أَرَادَ أَوَّلَ قَتِیلٍ مِنَ اَلْآنَ لِأَنَّ جَمَاعَهً قُتِلُوا قَبْلَهُ کمَا وَرَدَ. فَأَذِنَ لَهُ فَجَعَلَ یقَاتِلُ أَحْسَنَ قِتَالٍ حَتَّی قَتَلَ جَمَاعَهً مِنْ شُجْعَانٍ وَ أَبْطَالٍ ثُمَّ اُسْتُشْهِدَ فَحُمِلَ إِلَی اَلْحُسَینِ عَلَیهِ السَّلاَمُ فَجَعَلَ یمْسَحُ اَلتُّرَابَ عَنْ وَجْهِهِ وَ یقُولُ أَنْتَ اَلْحُرُّ کمَا سَمَّتْک أُمُّک حُرّاً فِی اَلدُّنْیا وَ اَلْآخِرَهِ…)
[۲۷] – اعیان الشیعه، جلد ۱، صفحه ۶۰۶٫ ابصارالعین، صفحه ۱۲۶٫ عوالم العلوم، جلد ۱۷، صفحه ۲۶۵٫
[۲۸] – مقتل الحسین علیه السلام، المقرّم، جلد ۱، صفحه ۲۴۵٫ بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۵۲، صفحه ۱۱۷. الغیبه (للنعمانی)، جلد ۱، صفحه ۲۱۱.
[۲۹] – بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۴۵، صفحه ۲۱۸.
[۳۰] – اللهوف علی قتلی الطفوف، جلد ۱، صفحه ۹۵.
[۳۱] – بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۹۸، صفحه ۲۳۱.
پاسخ دهید