اینکه من محضر شما عرض کردم و روی آن هم مصرّ هستم که اگر این چهار مرحله را انجام ندهیم دین به دردِ ما نمیخورد که دو مرحلهی آن نشان میدهد که ما باید با دیگران تعامل کنیم، همدیگر را هم در احقاق حق و هم در تحمّل سختیهای این مسیر که به تواصی به صبر میشود کمک کنیم، یعنی به یکدیگر شرح صدر بدهیم، بگوییم «أَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ»[۱]، «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا»[۲]، اما منظورِ ما این نبود که تواصی به حق یعنی مدام قیام کنیم و انقلاب کنیم! مصداق تواصی به حق فقط انقلاب نیست، تواصی به حق تواصی به حق است دیگر! حق مصادیق و انواع دارد! بله! مهمترین حق که به امیرالمؤمنین علیه السلام میگوییم «السَّلامُ عَلَی الْحَقُّ الْحَقیقُ» خودِ شخص امیرالمؤمنین صلواه الله علیه است، یکی از مصادیق تواصی به حق تواصی به امیرالمؤمنین علیه السلام است ولی لزوماً حتماً قیام کردن نیست، قیام کردن هم از انواع تواصی به حق است، نه اینکه بگوییم حتماً… مثلاً فرض کنید مگر در هزار و سیصد سال چند مرتبه انقلاب شده است؟ یعنی در مابقی موارد تواصی به حق تعطیل بوده است؟ نخیر! تواصی به حق انواع دارد البته در پیدا کردنِ هدفِ آن!
این تواصی به حق که میگوییم چطور است؟ مثلاً چکار کنیم؟ چطور سفارش به حق کنیم؟ واضح است که یکی از آنها کلامی است، بیان است. شما در کربلا ببینید که هر زمانی که یاران سیّدالشّهداء علیه السلام سخنرانی کردند همین کار را انجام دادهاند! هر زمانی که دشمن سخنی گفته است، یا نستجیربالله توهینی به سیّدالشّهداء علیه السلام کرده است اینها دیدند که دارد انحراف از حق ایجاد میشود، یا اینکه حق غربت پیدا کرده است، در صحنه آمدهاند و پاسخ دادهاند. گاهی باید انسان با کلام و بیان سفارش به حق کند که این خیلی کم است؛ مخصوصاً در محیطهای کاری خیلی سخت پیدا میشود، در اداراتی که رشوه میگیرند که همه یهودی نیستند، اتّفاقاً عمدتاً شیعه هستند، همکارها نمیتوانند به یکدیگر بگویند! این گفتن سخت است، گاهی گفتن از کتک خوردن سختتر است، یعنی اگر انسان کشیده بخورد خیلی راحتتر است تا اینکه برود به همکارِ خود که با یکدیگر رفیق هستند، یا به دوستِ خود بگوید.
اولین قدم این است که اگر تواصی به حق در جامعه رخ بدهد هیچ کس جرأت نمیکند گناهِ خود را به دیگران بیان کند که من همچنین گناهی انجام میدهم! اگر جامعهی اسلامی به همین سوره که کلاً دو خط نیست عمل کند شما میبینید که اصلاً جامعه زیر و رو میشود، چون اولین قدم این است که من میخواهم به حق سفارش کنم، آیا معنی دارد که من بنشینم و گوش بدهم و یا اینکه اجازه بدهم دیگران گوش بدهند و یکی از گناهِ خود تعریف کند؟ عمل به حق کار خیلی مشکلی است! کمکم به مصائبِ آن خواهیم رسید که چرا سختی دارد.
یکی از آنها این است که شما باید در مسیری حرکت کنید که طبیعتاً غرایض دیگران کاری کرده است که آنها را برعکس حرکت میدهد! وقتی شما در یک مسیر حرکت میکنید حتّی اگر ازدحام باشد… ان شاء الله اربعین مشرّف شوید… ازدحام هم که باشد مردم حرکت میکنند، ولی فرض کنید که دوستتان جا مانده است و میخواهید چند عمود برگردید! آنجا مدام تنه میخورید! مصائب اینجا شروع میشود، آنجایی که شما میخواهید به وظیفهی خودتان عمل کنید و دیگران دوست ندارند که شما به وظیفهی خود عمل کنید، چون عمل شما به وظیفهی خودت دیگران را تابلو میکند، اقلّ آن این است که وجدانِ آنها به درد میآید، اگر انسان بخواهد به وجدان خود مخدّر بزند باید چکار کند؟ باید بگوید همه اینطور هستند!
[۱] سوره مبارکه هود، آیه ۸۱ (قَالُوا یَا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّکَ لَنْ یَصِلُوا إِلَیْکَ فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ وَلَا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ إِلَّا امْرَأَتَکَ إِنَّهُ مُصِیبُهَا مَا أَصَابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ)
[۲] سوره مبارکه شرح، آیه ۵
پاسخ دهید