تواصی به حق کنی یعنی چه کاری انجام بدهی؟ یعنی مادر امر به معروف و نهی از منکر، واجب و حرام و مستحب و مکروه امر به معروف و نهی از منکر. امّا یک جایی اعتقادات خراب است، یک جایی دارد یک اتّفاقی می‌افتد که ساختار به سمت فساد می‌رود. تواصی به حق این‌ها هم هست، ناحق دارد اتّفاق می‌افتد، ناحق انحراف عقیدتی، اسم این دیگر نهی از منکر نیست. تواصی مادر و پدر (اساس و پایه‌ی) امر به معروف و نهی از منکر است. یک شاخه‌ی آن امر به معروف و نهی از منکر می‌شود. انحراف اعتقادی در جامعه اتّفاق می‌افتد، نمی‌تواند بگوید به ما ارتباطی ندارد. نمی‌توانی بگویی، چطور تواصی به حق می‌کنی؟ جامعه دارد در یک موضوعی به سمتی می‌رود که اختلاف اعتقادی، اشتباه اعتقادی، اشتباه روشی، اشتباه اخلاقی، اشتباه احکامی اتّفاق بیفتد، نمی‌توانی بی‌تفاوت باشی. آدم‌های عادی نمی‌توانند وای به حال مراجع! اصلاً بحث من الآن مراجع و امام نیست، خود ما، نمی‌توانیم بی‌تفاوت باشیم. چطور می‌‌خواهی تواصی به حق کنی؟ نمی‌توانی نسبت به جامعه بی‌تفاوت باشی، نمی‌توانی به اندازه‌ی خود ساکت باشی ببینی فساد اعتقادی، فساد اخلاقی اتّفاق می‌افتد. می‌توانی بی‌تفاوت باشی؟ خسارت می‌بینی، در نهایت این دین چیزی برای تو ندارد.

 

شما منطق سیّد الشّهداء روحی له الفداه را ببینید، در یک جامعه‌ای که ظاهراً همه نسبت به او بی‌تفاوت هستند. امام حسین سلام الله علیه یک آخوند عادی نیست، پسر پیغمبر است، آیه‌ی مباهله در مورد او نازل شده است، راه می‌رود برکت می‌آید، معصوم است. جامعه با او کاری ندارد، او را امام نمی‌داند، با او کاری ندارند، از او چیزی نمی‌خواهند، از او سؤال نمی‌پرسند. شخصی آمد سؤال بپرسد، ابن عبّاس نشسته بود امام حسین علیه السّلام هم نشسته بود. همین که سؤال را پرسید -رو به حضرت بود- حضرت آمد جواب بدهد، گفت: از تو سؤال نپرسیدم، از حِبرُ الأمّه، از علّامه ابن عبّاس سؤال کردم!  اگر کسی منطق دین را نفهمد می‌گوید رها کن، کسانی که نمی‌فهمند اهمّیّتی ندارند، لیاقت ندارند. اگر این کار را می‌کرد یزید برای چه باید با امام حسین درمی‌افتاد؟ ببینید این‌ها چه هزینه‌ای کردند. کسانی که بی‌ادبی است من بگویم یک صدم امام، یک میلیون امام هستند، مثل عبد الله بن زبیر و عبد الله بن عمر حیف است بگویم بند کفش امام هستند، هر چه بگویم اشتباه کرده‌ام. یزید برای این‌ها خیلی هزینه می‌کند، برای کسانی که می‌تواند آن‌ها را بخرد. فکر کردید نمی‌توانستند امام حسین علیه السّلام را بخرند؟ به عقل آن‌ها نمی‌رسید که اگر پیشنهاد بدهیم امام حسین قبول کند؟ این گزینه را رها کنند تا فاجعه رخ بدهد؟ ناصبی‌ها زیر بار قتل امام حسین علیه السّلام نمی‌رفتند. حاکم مکّه برای چه امام حسین… می‌دانید که امام سلام الله علیه از مدینه به خاطر ناامنی بیرون آمد، چرا حاکم مکّه امام حسین علیه السّلام را دستگیر نکرد؟ امام حسین که در مکّه پنهان نشده بود، امام حسین روحی له الفداه سوم شعبان به مکّه رسید، تا هشت ذی حجّه، تقریباً چهار ماه در مکّه بود. چرا حاکم مکّه کاری که به حاکم مدینه دستور داده بودند انجام نداد؟ نمی‌توانست امام را دستگیر کند؟ نمی‌توانستند او را بگیرند و بکشند، سر او را برای یزید بفرستند؟ برای آن‌ها هزینه داشت.

 

حیف است چون بحث ما بحث مهمّی است در مورد معاویه صحبت کنم که بگویم معاویه چگونه آدم‌ها را می‌خرید. این‌ها استاد آدم خریدن بودند! این‌هایی که امروز شما در مسائل سیاسی و جناحی می‌بینید همه باید بروند محضر معاویه درس پس بدهند! آن‌هایی که امروز دنبال او هستند. در مورد باند و جناح و انتخابات با هم ائتلاف می‌کنند، باید ببینند استاد اعظم آن‌ها معاویه چه کرده است! استاد آدم خریدن بود، استاد بود، چرا امام حسین علیه السّلام را نخریدند؟ سکوت می‌کنی، کاری نداری، ما یک غار مجلّل برای تو درست می‌کنیم، به تو خدمات هم بدهند، غذا هم به چند نفر در روز می‌دهی؟ آن‌جا عبادت کن، به احکام خود برس. موسم حج هم به حج بیا و بعد برگرد. «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی‏ خُسْرٍ». مولای ما سیّد الشّهداء علیه السّلام مفسّر این آیه است. دین دارد که خسارت نبیند، تمام این کار خسارت است. دینی که شخص با جامعه کار ندارد، توجّه ندارد، دینی که اصلاً جامعه برای او مهم نیست، فقر مردم مهم نیست، سختی مردم مهم نیست، این دین نیست، همه‌ی آن خسارت است. من فقط بگویم و عبور کنم، چون در مورد این موضوع باید سر جای آن بحث کرد. جامعه‌ای که برای امام حسین علیه السّلام سیاه می‌پوشند ولی یک جنسی کم می‌شود حمله می‌کنند چند تا چند تا می‌خرند تواصی به حق دارند؟! این‌ها منش امام حسین علیه السّلام است؟ مثلاً فلان جنس کم می‌شود، روح تواصی به حق این است که شما تحمّل نمی‌کنید به برادر شما انحرافی برسد، ولو خود او نمی‌فهمد. اصلاً جامعه به امام حسین علیه السّلام کاری نداشت، می‌گفتند ما دوست داریم با یزید… همه با یزید بیعت کردند. اگر به زبان دموکراسی امروز نگاه کنید می‌گفتند به شما چه ارتباطی دارد؟! همه رأی داده‌اند، همه با یزید بیعت کرده‌اند، بد هم باشد بیعت کرده‌ایم، به شما چه ارتباطی دارد؟ اکثریّت مطلق با یزید بیعت کردند.

 

امام روح دین است، این دین نیست، این خسارت است، ساکت باشند؟! امام مثل من نیست که بگوید هر بلایی سر او بیاید مهم نیست، این‌طور نیست، اهل ملامت نیست. امام اصلاً می‌آید که به حق تواصی کند. شما بگویید یار ندارید، چقدر بعضی افراد نادان هستند، آمد به امام حسین علیه السّلام گفت: بگذار این کوفی‌ها کار را انجام بدهند، تمام که شد با هم به آن‌جا می‌رویم! کمی هوا بهتر شود، گردوها هم برسند! حضرت فرمودند: من امام این‌ها هستم، این‌ها در برابر ظلم قیام کنند من در آسایش باشم وقتی کار تمام شد بروم؟! من امام هستم، مأموم که نیستم. کسی که این جمله را نفهمد شما نسبت به جامعه مسئول هستید… می‌گوید به تو ارتباطی ندارد! سختی تازه شروع می‌شود، چرا اسم آن را مصائب دین‌داری گذاشته‌اند؟ چون عدّه‌‌ی اصلی جامعه اصلاً دوست ندارند درست دین‌داری کنند، شما بخواهید درست دین‌داری کنید او متّهم به عدم دین‌داری درست می‌شود، لذا دوست ندارد. لذا چه می‌کند؟ می‌گوید کار شما عاقلانه نیست. این همه آدم در طول تاریخ قیام کردند، همه تجلیل کردند، به امام حسین علیه السّلام که می‌رسد می‌گویند این خلاف عقل است! طرف منفعت مالی دارد و با یزید شریک است، دختر خود را به یزید داده، نمی‌تواند با امام حسین علیه السّلام همراه شود. چرا دختر خود را به یزید داده‌ای؟ منافعی داشت. شیعه‌ی امیر المؤمنین علیه السّلام هم هست. می‌آید به امام حسین علیه السّلام می‌گوید: نروید، شما را می‌کشند! تو وابسته هستی، تو چرا دختر خود را به یزید داده‌ای که نمی‌توانی مقابل او بایستی؟ چرا مصائب دین‌داری؟ چون کسی که به وسط میدان می‌آید تواصی به حق کند به او کمک که نمی‌کنند مدام او را تخطئه می‌کنند، کار را سخت می‌کنند. اکثریّت طرفدار سمت دیگری هستند.

 

آقا را آوردند، آمد لحظات آخر نزدیک به کربلا سخنرانی کرد، فرمود: این دنیا چیست که شما به آن چسبیده‌اید؟ خدا می‌داند امروز سخنان سیّد الشّهداء علیه السّلام نه برای سنّی‌ها، برای ما گویی… می‌گوید کجا می‌روید؟ فرمود: «فَإِنِّی لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَهً».[۱] در نهایت این است که می‌کشند؟ سعادت است. چرا، آقا برو در غار زندگی کن! امام روح دین است، می‌گوید این که تو می‌گویی دین نیست. «وَ الْحَیَاهَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَماً»، من اصلاً زندگی با این ظالمین را جز خسارت و آبروریزی و ذلّت نمی‌دانم، تو می‌گویی فعلاً صبر کن تا چیز بهتری به دست بیاوری؟!  بعد یک جمله‌ای فرمود که نشان بدهد چرا دین‌داری سخت است. چون یک عدّه به دلایلی دین‌دار شدند، ارثی است، جنگ شده، اتّفاقاتی افتاده است. می‌گویند حاج آقا یک داماد برای ما پیدا کن ولی نمی‌خواهم خیلی حزب اللّهی باشد! منظور این است که شب عروسی رقص هم بود اشکالی ندارد، اسراف هم باشد اشکالی ندارد، یک سفری هم رفتند در آن گناه باشد اشکالی ندارد… این دین نیست. فرمود: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی‏ خُسْرٍ * إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ». «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» یعنی همه‌ی اعمال صالح. می‌گوید آقا رها کن و برو! این دین‌داری نیست، خسارت است، بی‌جهت فکر می‌‌کنی دین‌دار هستی.


[۱]بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۷۵، ص ۱۱۷٫