حجت الاسلام کاشانی روز چهارشنبه مورخ اول آذر ۱۴۰۲، به مناسبت ایام فاطمیه اول به ادامه ی سخنرانی با موضوع «جایگاه فاطمیه در معارف اسلامی» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم میشود.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم»
«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]
مقدّمه
هدیه به پیشگاهِ باعظمتِ حضرت ختمیمرتبت صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت مکرّم ایشان سلام الله علیهم أجمعین، علی الخصوص امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین و صدیقه طاهره سلام الله علیها صلواتی مرحمت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
عرض ادب و ارادت و خاکساری و التجاء و استغاثه به محضر پُرخیر و برکتِ حضرت بقیّه الله الأعظم روحی و ارواح من سواهُ فداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
مرور جلسات گذشته
در جلسات گذشته به محضر عزیزان عرض کردیم که اگر واکاوی شود «موضوع فاطمیه چیست»، آنوقت اینکه چه تصمیمی در مورد آن گرفته بشود، چه میزان اولویت دارد، چقدر به این موضوع توجّه شود، باید چقدر نسبت به آن اهتمام کرد، اینکه آیا قابل مصالحه و قابل مذاکره است یا نه، مشخص میشود.
اینکه آیا فاطمیه یک مسئلهی تاریخی است و در این جلسه خاطرهی یک اتفاق خوب یا بد را با یکدیگر مرور میکنیم، یا آیا این موضوع به ما مربوط است؟ آیا به نگاه ما به دنیا و آخرت، به عقیدهی ما در امروز ربط دارد یا نه؟ آیا رفتار و آداب اجتماعی جامعهای که فاطمیه دارد با جوامعی که فاطمیه ندارند متفاوت هست یا نیست؟
مقدّمهای عرض میکردیم که ما در اسلام معارف مختلفی داریم، اخلاق، فقه و… همهی آنها هم مهم هستند، «دین» هم همهی اینهاست، دین انتخابی نیست که مثلاً ما بر سرِ یک میزِ بزرگی برویم و از هر گوشه چیزی را بپسندیم و انتخاب کنیم، همهی اینها باهم دین است، اگر حضرت حق جلّ و اعلی علیم و قدیر و رئوف و رحیم است، کسانی را برای ما فرستاده است که دست ما را بگیرند و ما را به کمال برسانند، همهی اینها جزو آن مسیری بوده است که ما را به کمال برسانند، این امر هم بخاطرِ مهربانیِ حضرت حق بوده است، لذا جای انتخاب نیست. اما بین همهی اینها بعضی مقومِ بعضی دیگر هستند، بعضی تکیهگاهِ بعضی از معارف هستند.
در بین همهی آن معارف، أهمّ آنها، حساسترین آنها، ریشهایترین آنها، از جهتی موضوع فاطمیّه است.
موضوع فاطمیه موضوع حساسی است، تقریباً هر جلسه این موضوع را عرض کردهایم که امروز مسلمین در کشورهای مختلف، جمع نزدیک به قریب به اتفاق آنها، اگر بدانند شما امشب در یک جلسهای به نام شهادت صدیقه طاهره سلام الله علیها شرکت کردهاید، دیگر علاقهای با تعامل با شما ندارند، نگاه آنها به شما تغییر میکند. نه اینکه آنها آدمهای بدی هستند، بلکه آنها از خیلی موضوعات خبر ندارند. همانطور که بلاتشبیه و نستجیربالله شما خیال کنید که همسایهتان دشمنِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است و بهتانهایی به مقدّسات شما میزند، در اینصورت چه حسّی به شما دست خواهد داد؟ مسلّماً انسان دیگر نمیتواند غذای آن همسایه را هم میل کند. در مورد اینکه ان شاء الله ما حق هستیم و آنها اشتباه میکنند… اما من گلهای از این موضوع ندارد که نگاهشان نسبت به ما بد باشد، بیشتر از خودمان گله دارم که ما وظیفهی خودمان را برای «بیان» درست انجام ندادهایم و دیگرانی هم آمدهاند و ذهن اینها را از حرفهایی پُر کردهاند که الآن اینطور فکر میکنند، لذا با این موضوع که حتّی نسبت به من نفرت داشته باشند هم مشکلی ندارم، وظیفهی شیعهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم این است که کاری کند که اینها با اینکه میدانند ما عقایدی داریم، بمرور بفهمند که ما بخاطر اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، اهل محبّت به آنها هستیم، اهل رفاقت با آنها هستیم، اهل دشمنی با آنها نیستیم.
از جهت رفتاری، همانطور که اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین با مردم زمانشان که آنها شیعیانشان نبودند، چطور رفتار میکردند؟ شیعهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هم باید همانطور رفتار کنند. هیچ اختلاف و درگیری و اصطکاک و دعوایی نداریم، بلکه تحمّل میکنیم.
تقریباً اختلاف هم نیست… یعنی این مطلبی که عرض میکنم بین رهبر انقلاب و بعضی از مراجعی که ممکن است سلیقهی سیاسیشان متفاوت باشد، در این موضوع اختلاف نظر ندارند که اگر یک فردی از مذاهب اسلامی به ما ظلم کرد، ما باید چکار کنیم؟ فتوا میدهند که شما مهربانی کنید، شما در صددِ انتقام برنیایید. بین مراجعی که اختلاف نظرهایی در بعضی از حیطهها دارند، در این موضوع تقریباً اختلافی نیست که شما باید محبّت کنید، اگر همسایهی شما مریض شد و از مذهب شما نبود، به عیادت او بروید، اگر احتمال میدهید چیزی میخواهد، بدون اینکه بپرسید برای او بخرید. اگر کسی را از دست دادند به تشییع او بروید و تسلیت بگویید و کمک بدهید، اگر میتوانید برایشان خرج کنید. هر کاری که میتوانید انجام بدهید که شاید آن همه تبلیغاتی که عدّهای برای اینها انجام دادهاند، معلوم بشود که واقعی نیست… نه به این نیّت، اگر شما کارتان را برای خدا انجام بدهید، این اتفاق رخ خواهد داد، قدری رفع ابهام میشود.
اتفاقاً ما ولعی برای مناظره و مباحثه با سایر مذاهب نداریم، چون تحمّلِ شنیدنِ این حرف برای آنها سنگین است، تا زمانی که خیلی ظرفیت نداشته باشند و نخواهند، ما اهل گفتگو هم نیستیم.
بزرگان علمای ما که در این امور متخصص بودند، اگر در مجلسی شرکت میکردند که غیرشیعه حضور داشت و میخواستند وارد این بحثها شوند، جلسه را ترک میکردند، چون میدانستند این مباحثِ بین دو مذهب به اختلاف و تنش میانجامد، مگر اینکه کسی ظرفیت داشته باشد.
ما هر شب بنحوی به این لزوم وفاق اشاره میکنیم، که کسی برداشت نکند حال که این بحث اینقدر حساس است، یعنی ما باید به سراغ اصطکاک برویم، بهیچ وجه اینطور نیست.
اما آیا میشود اصل موضوع را کنار بگذاریم؟ آیا میشود در سبدِ تبلیغ دین برای مردم، برای نوجوانها، برای جوانها، این یک مورد را کنار بگذاریم؟
عرض کردیم که این موضوع نمیشود، این موضوع رکنِ رکین است، اصلِ اصول است.
اگر اینطور است، این موضوع چیست؟
شب گذشته بحث به اینجا رسید که موضوع فاطمیه بعنوان اصل، نه تکهای زمین بود، نه حتّی اینکه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حقِ حکومت دارد بود، اینها بود، ولی «اصل» این نبود.
اگر موضوع این بود که باید امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حکومت کند و الآن کس دیگری برای حکومت کردن آمده است، این موضوع خسارتهای زیادِ جبرانناپذیری به بار میآورد، اما بعد از شهادتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مسئله تا حدودی تمام شده بود، چون هم آن طرف از دنیا رفته بود و هم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شهید شده بود.
موضوعِ فاطمیه، فقط چهار سال حکومتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نبود.
موضوع فاطمیه چه بود؟ موضوع خودِ خودِ اسلام بود، و بعنوان شخص، موضوع خودِ نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود.
قوامِ هر دینی به نبیِ آن دین است، مثلاً ما مسیحیِ ضدّ حضرت عیسی نداریم.
موضوع فاطمیه خودِ اسلام است، خودِ دین است، و حفاظت از شخصِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است. در زمان حیاتِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چه کسی بود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را حفاظت کرد؟ اگر از روز اول نگاه کنیم او چه کسی بود؟
علّت اینکه بعداً خیلی از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و صدیقه طاهره سلام الله علیها انتقام گرفتند این بود که آن دشمنان زمانِ حیاتِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تلاش کردند که پیغمبر را بشکنند و بکشند و دین را از بین ببرند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و صدیقه طاهره سلام الله علیها اجازه ندادند.
بعد از اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شهید شد، آنها فکر کردند کار آسانتر است، مجدداً امیرالمؤمنین صلوات الله علیه سینه سپر کرد و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم آمد، مجدداً اجازه ندادند. علّتِ دشمنی با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه این بود که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و صدیقه طاهره سلام الله علیها اجازه نمیدادند که آنها به هدف خودشان برسند.
آنها خیلی با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دشمنی کردند و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خیلی مظلوم شد، ولی آنها درواقع با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کاری نداشتند. دغدغهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و صدیقه طاهره سلام الله علیها ایجادِ مذهب نبود.
آن کسانی که سعی کردند اسلامِ حقیقی را پشت سرِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حفظ کنند، چون بعداً با دیگران تفاوت داشتند، نامشان «شیعه» شد که پیروانِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بودند، اینها زمانِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم بودند. یعنی شیعیان به دنبالِ ساختنِ مذهب نبودند. شیعه همان اسلام است و اسلام همان شیعه است.
مدافعِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم
زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سعی کردند با چند روش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را از بین ببرند، انواع جنگها صورت گرفت. کاملاً برای تاریخ روشن است و ثبت کرده است که هر جایی که جانِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به خطر افتاد، یا منحصراً، یا در رأسشان با فاصله، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بود که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حفاظت کرد. این موضوع خیلی روشن است. اصلاً در مواردی کسی غیر از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نمیتوانست این کار را انجام دهد. مانندِ مجموعهی لیالیِ مبیت.
جالب است، این «لیله المبیت» نه، این «لیالی مبیت» را، اولین مرتبه یک مسیحی به نام «نصری سلهَب» گفته است! گفته است: علی که لیله المبیت نداشت. درست هم گفته است! در آن سه سالِ شعبِ ابیطالب، سه سال هر شب جای پیغمبر بود، از شب تا صبح چند مرتبه جای خود را از این خیمه به آن خیمه تغییر میدادند که اگر زمانی تروریستی به شعب وارد شد، تا آن لحظهی آخر نداند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دقیقاً کجاست.
یک مورد هم که همان «لیله المبیت» مشهور است که برای هجرتِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است.
در جنگها هم همینطور بود، تاریخ خیلی روشن ثبت کرده است. موارد این موضوع خیلی زیاد است، اگر بخواهم یک به یک اشاره کنم، یک عبارتِ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه را عرض میکنم.
امام حسن مجتبی صلوات الله علیه عبارتی فرموده است که اگر امام حسن مجتبی صلوات الله علیه نفرموده بود شاید انسان احتیاط میکرد که این عبارت را بگوید. وقتی امام حسن مجتبی صلوات الله علیه میخواست کوفیان را دعوت کند که به لشکرِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بپیوندند، فرمود: «أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّا جِئْنَاکُمْ نَدْعُوکُمْ إِلَى اَللَّهِ»،[۴] آمدهام که شما را نزد خدای متعال ببرم… یعنی آنجایی که علی هست خدا هست، آنجایی که علی نیست، خدا هم نیست… «أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّا جِئْنَاکُمْ نَدْعُوکُمْ إِلَى اَللَّهِ»، اگر میخواهید سمت خدا بروید و در جبههی خدا باشید، خدا آن طرفی است که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هست. بعد فرمود بیایید شما را سمت کسی ببرم که «إِلَى مَنْ کَفَى اَللَّهُ بِهِ رَسُولَهُ»…
توضیح این جمله مفصل است و نمیخواهم وقت را بگریم…
امام حسن مجتبی صلوات الله علیه فرمود: شما را سمت کسی میبرم که او به تنهایی، فقط و فقط او، پیغمبر را کفایت کرد، «إِلَى مَنْ کَفَى اَللَّهُ بِهِ رَسُولَهُ». خدا خواست پیغمبرش در دنیا موفق شود، تنها، فقط با وجود علی بن ابیطالب، خدا پیغمبر را کفایت کرد.
کسی که خدا با او تنها، پیغمبر را کفایت کرد، نگران نباشید، میتواند شما را کفایت کند!
این از نظر مادّی و جسمی و ظاهری. از نظر معنوی مهمتر است، میراثِ پیغمبر است.
نگاهی نو به یادگاریِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم؛ قرآن کریم
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دو ارث گذاشته است، قرآن کریم و آموزههایی که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به ما رسیده است، که این موضوع چند تأویل دارد، حدیث ثقلین دارد، سنّتِ پیغمبر دارد، اگر کسی در این موضوع دقّت کند متوجّه میشود که تفاوتی ندارد و به یک جا میرسد.
باید چطور این آموزههای دین را نگه دارد؟ چه کسی میتواند این آموزههای دین را نگه دارد؟ آن کسی که دشمن است چطور باید مردم را از آموزههای دین جدا کند؟
یک مورد «قرآن کریم» است، چند جمله راجع به قرآن کریم بگویم، که چرا باید اینها با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دشمنی میکردند؟ و صدیقه طاهره سلام الله علیها در این میان میخواستند چه چیزی را بیان بفرمایند؟
چند جمله راجع به قرآن کریم عرض کنم.
قرآن کریم کتاب خداست، معجزهی جاویدِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، معجزهی همیشگی است، تا قیامِ قیامت حاکم است، پشت و پناهِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، «لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا»،[۵] پشتیبانِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است.
در فهمِ آیات و تطبیق آنها به مصداقها، تبیین مجملات قرآن کریم، باید به کجا مراجعه کرد؟ اگر در بین مسلمین دربارهی فهم یک آیه اختلاف پیش آمد، باید چکار کرد؟ یک راه این است که به سراغ آن آقایی بروند که گفت «حَسبُنَا کِتابُ الله» ولی نمیتوانست از روی قرآن بخواند!
کسی که نمیتواند از روی قرآن بخواند، طبعاً فهمِ به معنا هم ندارد.
وقتی به پسرِ او گفتند که چرا حافظهی تو اینقدر خراب است و روایاتِ پیامبر را با یکدیگر قاطی میکنی و اشتباه میگویی، گفت: من که خوب هستم! هشت سال طول کشید که من روخوانی سوره بقره را یاد بگیرم، ولی دوازده سال طول کشید پدرم این روخوانی را یاد بگیرد، و بعد از خوشحالی شتر قربانی کرد!
میدانیم که بقره جزو سورههای پایانیِ قرآن کریم است، یعنی این آقا، همان زمانی که آیات سوره بقره نازل شد، یا از لحظهی شهادتِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، کلاً دوازده سال زنده بوده است، یعنی او تا لحظهی از دنیا رفتن، یاد گرفته است که از روی سورهی بقره بخواند.
طبعاً اگر شما جایی گیر کنید نمیتوانید به سراغ ایشان یا آموزههای ایشان بروید.
شکّی نیست که قرآن کریم رکن معارف اسلام است؛ باید قرآن کریم را از چه کسی یاد گرفت؟
فرد قبلی هم که دو سال بعد از پیغمبر… کلاً برای دو سال بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این همه داستان ایجاد کرد… وقتی او در حال موت بود، چند «ای کاش» گفته است. یکی از آنها این است که «ای کاش معنی این آیه را از پیغمبر پرسیده بودم»، «ای کاش معنای این لغت را از پیغمبر پرسیده بود»، «ای کاش حکم فلان چیز را از پیغمبر پرسیده بودم»، «ای کاش حمله نمیکردیم که درِ خانهی فاطمه را بشکنیم». حال اینکه برای چه در این لحظهی آخر هم این «ای کاش»ها را میگوید هم جای تأمّل است.
اصلاً فرض کنید که آنها آدمهای خوبی هم بودند، اما بهرهای از قرآن کریم نداشتند.
قطعاً یکی از یادگاران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم «قرآن کریم» است. این عزیزان بهرهای از قرآن کریم نداشتند، اگر هم کسی از قرآن کریم سؤال میکرد، نسبت به او خشونت میورزیدند.
گزارش داریم که کسی آمد و از یکی از آیات سؤال پرسید، خلیفه دوم او را به بصره تبعید کرد!
واضح است که نمیشود از این فرد توقع داشت که معارف قرآنی را نگه بدارد، آموزش بدهد، توسعه بدهد.
لذا کاری که کردند این بود که ترویج قرائت کردند، اما راجع به مفاهیمی که قرآن کریم صرفاً یک وِرد و ذکر نیست، همین ذکرِ آیات هم خوب است، اما قرآن کریم نازل نشده است که شما آن را فقط لقلقهی زبان کنید. «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا»،[۶] «إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ»،[۷] «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ»،[۸] «ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ»،[۹] «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ * فِی کِتَابٍ مَکْنُونٍ * لَا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»،[۱۰] و آیات دیگر.
آیا قرآن کریم از قطعیاتِ اصول معارف اسلامی هست یا نه؟ مسلّماً بله.
آیا حفظِ اسلام با حفظِ قرآن پیوند نخورده است؟ خیلی روشن است که بله.
چه کسی میتوانست قرآن کریم را نگه بدارد؟ کسی که تا آخرین روز عمر خود نمیتوانست از روی کمتر از سه جزء اول قرآن بخواند؟
اینجا حفاظت از قرآن کریم و دفاع از حیثیت قرآن کریم و توسعه مفاهیم قرآن کریم و ترویج قرآن کریم بین مردم چیست؟
هم نمیتوانست از روی قرآن کریم بخواند، هم در دورهی حکومت او، روی منبرِ پیغمبر، تورات تدریس میکردند!
اصلاً فرض کنید که این فرد آدم خوب و مخلصی بود و نیّت پاکی هم داشت، اما روشن است که مسلّماً او نمیتواند قرآن کریم را حفظ کند.
بنده که تفاوت الکترون و پروتون را نمیدانم، فرض بفرمایید به من بگویند برو و در سازمان جهانی انرژی هستهای راجع به شیوهی غنیسازی دفاع فنی کن! باید چه چیزی بگویم؟
آن کسی که نمیتواند از روی قرآن کریم بخواند، چطور میتواند قرآن کریم را توسعه بدهد و ترویج کند و آموزش بدهد و دفاع کند؟
بویژه کسی که نتوانسته است از روی قرآن کریم بخواند، از آنطرف هم مُعجِب به تورات است، و در دورهی حکومت او روی منبر پیغمبر تورات میخواندند، با اینکه پیغمبر او را نهی کرده بود، مورخان هم این موضوع را ثبت کردهاند.
همین الآن در این جمع ما چند نفر زبان عِبری میدانند؟ چند نفر میتوانند متن عهدین را با زبان اصلی بخوانند؟
در شبههجزیرهی عربستان که اکثریت مطلق حتّی روخوانی عربی هم نمیدانستند، روزی خلیفه دوم با چیزی شبیه برگهای به محضر پیغمبر آمد و گفت: ببین چه چیزی در این نوشته است!
پدر جان! اگر قرآن میخواندی هم میدیدی بعضی اوقات، اهل قرآن، وقتی این قرآن را میخوانند به سجده میافتند و چشمشان خیس میشود و خدا را میپرستند، شاید چیزی در این کتاب هم بود!
گفت: ببین چه چیزی در این برگه نوشته است، بیا و این را به مردم یاد بده!
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در آنجا فرمان صلاه جامعه داد.
بزرگترها در یاد دارند که وقتی زمان بمباران آژیر زرد و قرمز میزد، صدایی هم داشت، مردم به پناهگاهها میرفتند. آن آژیر علامتِ رفتن به پناهگاه بود.
«صلاه جامعه» علامت این بود که سریع به مسجد بیایید که خبری شده است. چه زمانی این اتفاق رخ میدهد؟ زمانی که اتفاق بزرگی رخ داده باشد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود «صلاه جامعه»! بلال به بالای مناره رفت و اذان گفت و مردم در مسجد جمع شدند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: من برای شما «بَیْضَاءَ نَقِیَّه» آوردهام، من برای شما چیزی آوردهام که عقل و هوش را از سرِ انبیاء هم میبرد، [یعنی قرآن]، بخدا سوگند «لَقَدْ جِئْتُکُمْ بِهَا بَیْضَاءَ نَقِیَّهً، وَ لَوْ کَانَ مُوسَى حَیّاً مَا وَسِعَهُ إِلاَّ اِتِّبَاعِی»[۱۱] اگر خودِ موسی که پیغمبر یهودیهاست الآن زنده بود باید از من تبعیّت میکرد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم واکنش سنگینی نشان داد.
ولی بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم روی منبرِ مسجدِ رسول خدا، یهودیانِ مدّعیان مسلمانی، به مسلمین تورات درس میدادند.
کسی که نمیتواند از روی آیات بخواند، کسی که به آیات علم ندارد، کسی که لغات آیات را نمیداند، کسی که مفردات قرآن را نمیداند، آیا او میتواند حافظ قرآن و نگهبان خوبی برای قرآن و آموزشدهندهی قرآن باشد؟ نتیجهی این امر چه میشود؟ آیا مردم را به سمتِ آن کسی که میداند ارجاع میدهد؟ یا همان حرفهای کج و کولهای که به ذهن او و به ذهن دوستان او برسد را بیان میکند؟ کدامیک؟
خشکاندنِ ریشهی اسلام
آن روزی که صدیقه طاهره سلام الله علیها دید چه اتفاقی افتاد و فرمود «دین از بین رفت»، چه چیزی از بین رفته بود؟
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ده روز بعد از شهادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خطبهی فدکیه خواندهاند، در آن ده روز چه چیزی از بین رفته بود؟ آیا ظاهر نماز عوض شده بود؟ آیا حکمی تغییر کرده بود؟ نخیر! محورِ مراجعه تغییر کرده بود.
بعضیها میگویند «چرا ما باید تقلید کنیم؟ ما خودمان میدانیم». جواب این اشخاص این است که این موضوع خیلی خوب است که خودتان میدانید، پس به ما هم آموزش دهید!
حال شما تصوّر بفرمایید من که حتّی نمیتوانم از روی قرآن بخوانم، به حج میروم، مسلمین هم میخواهند سوالات حج خود را از من بپرسند!
لازم نیست حج خراب شود که بگوییم دین از بین رفت، بدتر این است که نه امسال، مراجعهی هر کسی برای حج رفتن، نابود میشود. که نابود شد. نه نماز یک نفر خراب بشود، بلکه سوال داشتند باید از او میپرسیدند، چون آن روزگار اینطور نبود که یک نفر خلیفهی مسلمین بشود و یک نفر عالم مسلمین بشود و یک نفر فرماندهی نظامی مسلمین بشود، اینطور تفکیکشده نبود، بلکه در همهی امور اظهار نظر میکردند.
مکرر از خلیفه دوم از ارث سؤال کردهاند، او امروز یک پاسخ داده است و فردا پاسخی دیگر! تاریخ بصورت فراوان این موضوع را نقل کرده است.
توجّه بفرمایید که احکام از بین نرفت، ریشهی احکام نابود شد. اسلام از بین نرفت، ریشهی دین سوخت. چون آن کسی که قرار بود دین را حفظ کند، زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خودِ پیامبر بود.
خدای متعال به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: من تو را به سمت مردم نفرستادم، الا اینکه برای مردم تبیین کنی.
الآن اتفاقی رخ داده است، باید چکار کنیم؟ تکلیف ما چیست؟ دین در اینجا چه میگوید؟ چه کسی میتواند این موضوع را بگوید؟ خیلی روشن است کسی که اشراف دارد. او که حتّی نمیتواند از روی قرآن کریم بخواند، او چطور میتواند به معنا و مصادیق قرآن کریم پی ببرد؟
احکام هم همینطور شد.
اینها در موضوع احکام هم همینطور بودند، علم چندانی نداشتند، مشغول کارهای دیگر بودند، توان این امر را نداشتند. لذا به هر چیزی که به ذهنشان میرسید عمل میکردند.
الآن موضوع من این نیست که آیا منافق بودند، آیا این عمل آنها عمدی بود یا سهوی بود، اصلاً میگویم نمیدانست.
آیا کسی اجازه میدهد کسی که بهرهای از طبابت ندارد، مردم را درمان کند؟ دین هم همینطور است.
ضمن اینکه در آن روزگار چون میخواست برای آیندگان الگو بسازد، حساستر بود. کمااینکه شنیدید و دیدید طرف دوازده سال بعد از شهادتِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم وقتی میخواستند سومین خلیفهی مسلمین را تعیین کنند، به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه گفتند که آیا قبول میکنی بر محور کتاب خدا و سنّت پیامبر و سیرهی دو نفر قبلی حکومت کنی؟
یعنی یک چیز جدیدی متولّد شده بود! چرا چیز جدیدی متولّد شده بود؟ چون نسبت به کتاب خدا و سنّت پیامبر علمی نداشتند، رفتار دیگری هم کرده بودند. آنقدر که روشن بود سیرهی آن دو نفر از کتاب و سنّت پیامبر متفاوت است! اگر اینطور نبود که اینطور نمیگفتند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خواستند وصیّت کنند که مردم گمراه نشوند، خلیفه دوم گفت: به نظر من الآن حواس این پیغمبر سرِ جای خود نیست که بخواهد حرف بزند!
یعنی از این تصمیمات گرفتند.
صلح حدیبیه رخ داد، خدا فرمود: «إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا»،[۱۲] یعنی فتح مبین است، یعنی پیروزی آشکار است، یعنی یک پیروزی که همه میفهمند.
خلیفه دوم گفت: این چه پیروزی بود؟ این شکست بود!
اصلاً فرض کنید که او آدم خوبی بود، یک نفر در مورد پیروزی آشکار قرآن کریم میگوید «این شکستِ مفتضحانه است»، یعنی نگاه او متفاوت است.
آنهایی که مسلمان شدهاند، آمدهاند که مسلمان باشند. اینها میخواهند سرِ سفرهی اسلام بنشینند، یعنی بر سرِ سفرهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و قرآن کریم.
این اشخاص علمی نسبت به قرآن نداشتند، فهمی هم نسبت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نداشتند.
پس موضوع اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین چیست؟
شاید این سؤال پیش بیاید که من میگویم میراث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم قرآن کریم و سنّتِ پیامبر است.
من عرض کردم این همان است، بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سنّتِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را از غیر از اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین که اشراف دارند، در جای دیگری پیدا نمیکنید.
این دارو را هر داروخانهای ندارد، چون نمیداند، چون افق فکر و نگاه و زاویهی دیدشان متفاوت است. کسی که در مورد «فتح مبین قرآن کریم» میگوید «شکستِ مفتضحانه»، من نمیگویم به کتاب خدا کافر است، نمیگویم منافق است، من اینجا از این حرفها نمیزنم، میگویم تفاوت نگاه دارد، او نگاه خودش را میگویند، اما مردم به دینی مسلمان هستند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نبیِ آن است.
لذا نظریات این شخص که برای مسلمین ارزشی ندارد.
آمدنِ اینها یعنی «ما میخواهیم به اسم دین نظر بدهیم». مردم قبل از این «أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ»[۱۳] بودند، الآن اینها میگفتند که به دوست خودش به نام «سُوَیْدُ بْنِ غَفَله» وصیت کرد (کنیهی او «ابو امیّه» بود) و گفت: «هر کسی حاکم مسلمین بود باید از او اطاعت کنی».
نخیر! ما از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اطاعت مطلق میکنیم. دین نیامده است که ما را احمق کند. اگر دین میگوید به سراغ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برو، برای این است که بهتر از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در جایی وجود ندارد، اگر در جایی بهتر از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پیدا میشد که ما یک ثانیه هم در اینجا نمیایستادیم، بهتر و کاملتر و دقیقتر از این نیست که اینجا هستیم.
دین ما را به درِ خانهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برده است و میگوید او دین را میفهمد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در مسجد به مردم فرمود: ای مردم! «عَلِیٌّ مَعَ القُرآنِ وَ القُرآنُ مَعَ عَلِیٍّ، لَن یَفتَرِقا حَتّى یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ»، اگر به دنبال قرآن هستید، علی خودِ قرآن است. قوام علی قرآن است، قوام قرآن هم علی است. این حالت تا زمانی که در کنار حوض کوثر به من برسند وجود دارد.
آن شخص دیگری حتّی نمیتواند از روی قرآن بخواند، اینجا یک کسی تا کنار حوض کوثر قوام قرآن است.
فاطمیه چه اتفاقی افتاد؟ برای فهم قرآن کریم، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را نشاندند، آن کسی که نمیتوانست از روی قرآن بخواند را حاکم کردند.
استفهام انکاریِ صدیقه طاهره سلام الله علیها در خطبه فدکیه
لذا صدیقه طاهره سلام الله علیها عبارتی فرمودند که فرمایش خیلی مهمّی است. اگر بگویند یکی از نقاط اوج خطبهی فدک کجاست، یا بگویند قلّهی خطبهی فدک کجاست، خیلی از جاهای خطبه است، یکی از آنها اینجاست…
قبل از اینکه بگویم مختصر توضیحی میخواهد.
وقتی شما میخواهید سؤال کنید، چند نوع سؤال میکنید. زمانی سؤال میکنید، عرب به این نوع سؤال «سؤال استفهامی» میگوید، یعنی میخواهید بدانید. وقتی این سؤال را میپرسید منتظر جواب هستید.
حالت دومی وجود دارد که جواب معلوم است، این سؤال بر اساس حکمتهایی پرسیده میشود، یعنی آنقدر جواب روشن است که اصلاً نیاز نیست کسی جواب بدهد، مانند آیه کریمه «أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ»[۱۴] آیا خدا برای بندهاش کافی نیست؟
نام این سؤال «سؤال انکاری» است، یعنی آنقدر پاسخ این سؤال روشن است که نیازی به جواب نیست.
در «أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ» میخواهد بگوید هم خدا برای بندهاش کافی است، هم همهی شما میدانید. برای همین هم «استفهام انکاری» میپرسد.
بعضی اوقات برای اینکه طرف روبرو خجالت بکشد این کار را میکنند، «یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ»،[۱۵] ای انسان! این خدای کریمِ قَدَر قدرت که اینقدر تو را تحمّل میکند، چه چیزی باعث شده است که تو بخواهی در برابرِ این خدا غرّه بشوی؟
«أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ»[۱۶] آیا وقت آن نرسیده است که برای خدا خاشع بشوی؟
پس در سؤال انکاری و استفهام انکاری هم به دنبال جواب نیست، هم اینکه یعنی همهی شما میدانید.
صدیقه طاهره سلام الله علیها در خطبه فدکیه به خلیفه رو کرد و فرمود: «اَمْ اَنْتُمْ اَعْلَمُ بِخُصُوصِ الْقُرْانِ وَ عُمُومِهِ مِنْ اَبی وَابْنِ عَمّی؟» آیا شما عام و خاص قرآن را بیشتر میدانید یا پدر و همسر من؟
این سؤال یعنی شما میدانید که پدر و همسر من برتر هستند.
اگر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نام هر کسی را بجز امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کنارِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم قرار میداد، این توهین به پیامبر بود. باید نام کسی را در این جایگاه بگذارند که علم او علم پیغمبر است، کسی که نفسِ پیغمبر است، کسی که هُوَ القرآن است.
لذا فرمود: «اَمْ اَنْتُمْ اَعْلَمُ بِخُصُوصِ الْقُرْانِ وَ عُمُومِهِ مِنْ اَبی وَابْنِ عَمّی؟» آیا شما عام و خاص قرآن را بیشتر میدانید یا پدر و همسر من؟
چرا اینطور پرسید؟ یعنی همهی شما میدانید که علمِ علی علمِ پیغمبر است و اصلاً جنس علم او با جنس علم شما متفاوت است.
اگر کسی زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمده بود و میگفت: از زحمات پیامبر تشکر میکنیم، الآن یک رفراندومی برگزار کنیم و ببینیم که از این به بعد نبی اسلام چه کسی باشد…
همینطور که میبینید اصلاً چنین چیزی به ذهن کسی نمیرسید، چون خیلی مسخره است.
ماجرای درگیری با جانشین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم همینقدر مسخره است، که کسی که نفس الرسول است، خودِ پیغمبر است، کسی که خدا با او پیغمبرش را کفایت کرده است را برداری و کس دیگری را جای او بگذاری!
هر کسی میآمد مسخره بود، نه اینکه چون او منافق بود مسخره شد، نه اینکه چون او نادان بود مسخره شد. اگر سلمان هم در آن جایگاه قرار میدادند مسخره بود. چون کسی با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه قابل قیاس نبود.
لذا چه چیزی تغییر کرد؟ اصل دین تغییر کرد، خودِ نبوّت آسیب خورد.
جلوتر تلقّیهای اینها از نبوّت و احکام را خواهیم دید، میبینید که همین اتفاق هم افتاد. خیلی روشن بود. یعنی لازم نبود همه علمِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را داشته باشند که متوجه این امر شوند که مردم بیچاره شدند، اگر هر آدمی کمی فکر داشت و این اتفاقات را میدید، میفهمید چه بلایی بر سر اسلام آمده است و دین از بین رفته است، چون نبوّت را زدند.
همانطور که زمان حیات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کسی نمیتوانست جای او را بگیرد، بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم کسی نمیتواند جای او را بگیرد.
اینکه آمد و به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کرد: بهترین اصحاب شما چه کسانی هستند؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: فلانی و… طرف پرسید: پس علی چطور؟ «إِنَّمَا سَأَلْتَنِی عَنِ النَّاسِ (لا عن نفسی) وَ لَمْ تَسْأَلْنِی عَنْ نَفْسِی»،[۱۷] تو از مردم پرسیدی، نه از نفسِ من، نه از خودم، علی خودِ من است. یعنی فهمِ او فهمِ من است، عقلِ او عقلِ من است.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در حال نبرد در جنگ بود، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم پشت سرِ حضرت میفرمود: «حَیَاتُکَ حَیَاتِی وَ مَوْتُکَ مَوْتِی»،[۱۸] تا زمانی که تو زنده هستی من زنده هستم، اگر تو را بکشند مرا کشتهاند.
این جایگاه را از امّت گرفتند، گویی که وحی بودنِ قرآن را از قرآن کریم بگیری. فرقِ قرآن کریم با بقیهی مکتوبات این است که وحی است.
روضه و توسّل به حضرت علی اکبر سلام الله علیه
آقازادهای که ما خیلی اوقات به جهت تلألؤ عظمتِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، دلهای ما مانندِ برادههای آهن که ناخودآگاه به سمت یک آهنربانی خیلی قوی کشیده میشود، وقتی وارد حرم سیّدالشّهداء صلوات الله علیه میشویم، بیچارهی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه میشویم، گاهی فراموش میکنیم که چه عظمتی کنار حضرت هست.
امام هادی صلوات الله علیه یک زیارتنامهای برای حضرت علی اکبر سلام الله علیه دارند که عجیب است، آنجا به حضرت علی اکبر علیه السلام میفرمایند: «جَعَلَنِی اللهُ مِن مُرَافِقِیکَ فِی الجَنَّه» خدا مرا جزو دوستان تو در بهشت قرار بدهد.
همین یک جمله کافی است که ما بفهمیم که اصلاً ما نمیتوانیم این بزرگوار را بشناسیم، و کلاس این شخصیت چیست.
امام صادق صلوات الله علیه در زیارتنامهای که برای حضرت علی اکبر سلام الله علیه فرموده است، فرمود: «دَمُکَ المُرتَقی بِهِ إلی حَبیبِ اللهِ» وقتی بابای تو بالای سر تو رسید، خون تو را هم به آسمان پاشید…
بعد عبارتی دارد که عجیب است…
ان شاء الله خدای متعال این مردم غزّه را پیروز کند و همه را بر سرِ سفرهی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین دور یکدیگر جمع کند و همه را مستبصر به ولایت اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین قرار بدهد و همه را آمادهی ظهور حضرت حجّت ارواحنا فداه قرار بدهد.
وقتی اینها پشت سر هم داغ میبینند، داغ سخت است، ولی وقتی داغ نو به نو شود، پشت سری و قبلی و چند روز قبل را تحت الشعاع قرار میدهد. داغِ جدید قدری داغِ قبلی را خنک میکند…
اما امام صادق علیه الصلاه والسلام به علی اکبر فرمود: «لَا تَسْکُنُ عَلَیْکَ مِنْ أَبِیکَ زَفْرَهٌ»[۱۹] آتشی که با شهادت تو به جگر پدر تو افتاد، شدّت این آتش تا از این دنیا رفت، تمام نشد. یعنی آن لحظهای هم که کنار علقمه رفت و دست به کمر گرفت، جگر او برای تو آتش گرفته بود و فراموش نکرد… آن زمانی که میخواست شیرخوار را برگرداند، ذرهای از داغ مصیبت تو کمرنگ نشد…
این عبارت کمرشکن است، اگر این عبارت را برای هر فردی بکار بگیری، نصّ قطعی بر امامت اوست، نفرمود «شبیه»، نفرمود «شبیه در فلان موضوع»، وقتی در حال رفتن به میدان بود…
اصلاً این حالِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برای همین اتفاق است، وقتی حضرت علی اکبر علیه السلام خواست از پدر اذن بگیرد، «إستأذَنَ أباهُ فَأَذِنَ لَهُ»[۲۰] بدون اینکه با یکدیگر وداع کنند اجازه داد، یعنی فوری اجازه داد… وقتی در حال رفتن به میدان بود و پشت او به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بود، راوی میگوید حضرت را نگاه کردم، «نَظَرَ إِلَیْهِ نَظَرَ آیِسٍ مِنْه»، او را با ناامیدی نگاه کرد… دیگر نتوانست تحمّل کند، «وَ أَرْخَى علیه السّلام عَیْنَهُ» سرِ خود را پایین انداخت…
عرب وقتی مضطر میشود، میگویند پیرمرد قوم دست به محاسن بگیرد و رو به آسمان کند، سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نمیخواست در مقابل دشمن اظهار عجز کند، ولی دست به محاسن گرفت و رو به آسمان کرد و عرض کرد: «اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاس خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ»…
همین کافی است که همهی عالم به شفاعت او امید داشته باشند…
«إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِیِّکَ» هنگامی که دل من برای جدّم تنگ میشد «نَظَرْنَا إِلَیْهِ (إلی وجهه)» به او نگاه میکردیم…
حضرت علی اکبر علیه السلام به میدان رفت، «قَاتَلَ قِتَالًا شَدِیداً حَتَّی ضَجَّاً النَّاسُ مِن کِثرَهِ مِن قُتِل» جنگ نمایانی کرد، خود را معرّفی کرد
اَنا عَلِیُّ بنُ الحُسینُ بنُ عَلِیٍّ نَحنُ و بیتُ اللهِ اَولی بالنَّبِیِّ
تا امام هست نباید کس دیگری بیاید، ما اولی به پیغمبر هستیم
«وَ اَللَّهِ لاَ یَحْکُمُ فِینَا اِبْنُ اَلدَّعِیِّ» ناپاکزادگان که حقّ حکومت را ندارد…
کسی بیاید و اسم خود را بگوید و اسم جدّ خود «علی» را هم ببرد و بفرماید ناپاکزادگان حق حکومت ندارند، چه اتفاقی رخ میدهد؟
جنگید، اما با او تن به تن نجنگیدند، او را دوره کردند، دهها سنگانداز و صدها تیرانداز… نیزهداران نیزه پرت میکردند. طبیعی این بود که وقتی یک نفر وسط میدان است، باید سپر را بالا میآورد، سر مبارک خود را پشت گردن اسب، پایین آورد… جنگید… تا اینکه نیزهای به پهلوی مبارک او اصابت کرد…
دیگر نمیتوانم مابقی موضوع را بگویم، همینقدر میگویم که اسب مسیر را برعکس رفت، اسب به وسط لشکر دشمن رفت، آنها هم میگفتند راه را باز کنید تا او را بیاورد و به همه برسد…
وقتی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه ایستاده بود، صدای نحیفی شنید، «عَلَیْکَ مِنِّ السَّلامُ یَا أبَتَاهُ هَذَا جَدِّی رَسُولُ اللَّهِ»… این جدّم رسول خداست، «یُقرِئُکَ السَّلام» سلام میرساند «وَ یَقُول یَا حُسَین! عَجِّلِ القُدُومَ إلَینَا»…
وقتی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه خود را بالای سر او رساند، بالای اسب نشسته بود، همینکه بالای سر علی اکبر علیه السلام رسید، «فَإذاً حُسَین قَائِمُ عَلَی رَأسِهِ شَهَقَ الغُلَامُ شَهْقَهً» صیحهای زد و در برابر پدر دست و پا زد…
آقا از روی اسب زمین افتاد، میشنید که دشمن در حال هلهله کردن بود، اما انگار دیگر نمیشنید، میدید اینها خوشحال هستند، اما انگار دیگر نمیدید… «وَلَدِی، عَلِی»… «عَلَی الدُّنیَا بَعدَکَ العَفَا» بعد از تو خاک بر سرِ دنیا، دنیایِ بیتو به درد نمیخورد…
اما دلِ حضرت آرام نشد، این کار امنیتِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را به خطر میانداخت که روی خود را از دشمن برگرداند، ولی دلِ حضرت طاقت نیاورد، «فَوَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ»…
یکی از آن مرتبههایی که… منسوب به امام زمان ارواحنا فداه است که فرمود «أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ» سلام بر آن محاسنِ به خون خضاب شده… اینجاست که صورت خود را با خون علی اکبر سلام الله علیه خضاب کرد…
[۱]– سوره مبارکه غافر، آیه ۴۴٫
[۲]– سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫
[۴] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۳۲ ، صفحه ۸۶ (وَ رَوَى أَبُو مِخْنَفٍ : أَنَّ هَاشِمَ بْنَ عُتْبَهَ لَمَّا قَدِمَ اَلْکُوفَهَ دَعَا أَبَا مُوسَى فَقَالَ اِتَّبِعْ مَا کَتَبَ بِهِ إِلَیْکَ فَأَبَى ذَلِکَ فَبَعَثَ إِلَى هَاشِمٍ یَتَوَعَّدُهُ فَکَتَبَ إِلَى عَلِیٍّ بِامْتِنَاعِهِ وَ أَنَّهُ شَاقٌّ بَعِیدُ اَلْوُدِّ ظَاهِرُ اَلْغِلِّ وَ اَلشَّنَآنِ وَ أَنَّهُ هَدَّدَهُ بِالسِّجْنِ وَ اَلْقَتْلِ فَلَمَّا وَرَدَ کِتَابُهُ عَلَى أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ قَدْ أَتَاهُ بِهِ اَلْمُحِلُّ بْنُ خَلِیفَهَ فَسَلَّمَ عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِی أَدَّى اَلْحَقَّ إِلَى أَهْلِهِ وَ وَضَعَهُ مَوْضِعَهُ فَکَرِهَ ذَلِکَ قَوْمٌ وَ قَدْ وَ اَللَّهِ کَرِهُوا نُبُوَّهَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ بَارَزُوهُ وَ جَاهَدُوهُ فَرَدَّ اَللَّهُ کَیْدَهُمْ فِی نُحُورِهِمْ وَ جَعَلَ دَائِرَهَ اَلسَّوْءِ عَلَیْهِمْ وَ اَللَّهِ یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ لَنُجَاهِدَنَّهُمْ مَعَکَ فِی کُلِّ مَوْطِنٍ حِفْظاً لِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی أَهْلِ بَیْتِهِ إِذْ صَارُوا أَعْدَاءً لَهُمْ بَعْدَهُ فَرَحَّبَ بِهِ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ قَالَ لَهُ خَیْراً ثُمَّ أَجْلَسَهُ إِلَى جَانِبِهِ وَ قَرَأَ کِتَابَ هَاشِمٍ وَ سَأَلَهُ عَنِ اَلنَّاسِ وَ عَنْ أَبِی مُوسَى فَقَالَ یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ مَا أَثِقُ بِهِ وَ لاَ آمَنُهُ عَلَى خِلاَفِکَ إِنْ وَجَدَ مَنْ یُسَاعِدُهُ عَلَى ذَلِکَ فَقَالَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ اَللَّهِ مَا کَانَ عِنْدِی بِمُؤْتَمَنٍ وَ لاَ نَاصِحٍ وَ لَقَدْ أَرَدْتُ عَزْلَهُ فَأَتَانِی اَلْأَشْتَرُ فَسَأَلَنِی أَنْ أُقِرَّهُ وَ ذَکَرَ أَنَّ أَهْلَ اَلْکُوفَهِ بِهِ رَاضُونَ فَأَقْرَرْتُهُ. وَ رَوَى أَبُو مِخْنَفٍ قَالَ وَ بَعَثَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مِنَ اَلرَّبَذَهِ بَعْدَ وُصُولِ اَلْمُحِلِّ بْنِ خَلِیفَهَ عَبْدَ اَللَّهِ بْنَ عَبَّاسٍ وَ مُحَمَّدَ بْنَ أَبِی بَکْرٍ إِلَى أَبِی مُوسَى وَ کَتَبَ مَعَهُمَا مِنْ عَبْدِ اَللَّهِ عَلِیٍّ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ إِلَى عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ قَیْسٍ أَمَّا بَعْدُ یَا اِبْنَ اَلْحَائِکِ یَا عَاضَّ أَیْرِ أَبِیهِ فَوَ اَللَّهِ إِنْ کُنْتُ لَأَرَى أَنَّ بَعْدَکَ مِنْ هَذَا اَلْأَمْرِ اَلَّذِی لَمْ یَجْعَلْکَ اَللَّهُ لَهُ أَهْلاً وَ لاَ جَعَلَ لَکَ فِیهِ نَصِیباً سَیَمْنَعُکَ مِنْ رَدِّ أَمْرِی وَ اَلاِفْتِرَاءِ عَلَیَّ وَ قَدْ بَعَثْتُ إِلَیْکَ اِبْنَ عَبَّاسٍ وَ اِبْنَ أَبِی بَکْرٍ فَخَلِّهِمَا وَ اَلْمِصْرَ وَ أَهْلَهُ وَ اِعْتَزِلْ عَمَلَنَا مَذْؤُماً مَدْحُوراً فَإِنْ فَعَلْتَ وَ إِلاَّ فَإِنِّی قَدْ أَمَرْتُهُمَا أَنْ یُنَابِذَاکَ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اَللَّهَ لاٰ یَهْدِی کَیْدَ اَلْخٰائِنِینَ فَإِذَا ظَهَرَا عَلَیْکَ قَطَعَاکَ إِرْباً إِرْباً وَ اَلسَّلاَمُ عَلَى مَنْ شَکَرَ اَلنِّعْمَهَ وَ وَفَى بِالْبَیْعَهِ وَ عَمِلَ بِرَجَاءِ اَلْعَافِیَهِ قَالَ أَبُو مِخْنَفٍ فَلَمَّا أَبْطَأَ اِبْنُ عَبَّاسٍ وَ اِبْنُ أَبِی بَکْرٍ عَنْ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ لَمْ یَدْرِ مَا صَنَعَا رَحَلَ عَنِ اَلرَّبَذَهِ إِلَى ذِی قَارٍ فَنَزَلَهَا قَالَ فَلَمَّا نَزَلَ ذَا قَارٍ بَعَثَ إِلَى اَلْکُوفَهِ اَلْحَسَنَ اِبْنَهُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ عَمَّارَ بْنَ یَاسِرٍ وَ زَیْدَ بْنَ صُوحَانَ وَ قَیْسَ بْنَ سَعْدِ بْنِ عُبَادَهَ وَ مَعَهُمْ کِتَابٌ إِلَى أَهْلِ اَلْکُوفَهِ فَأَقْبَلُوا حَتَّى کَانُوا بِالْقَادِسِیَّهِ فَتَلَقَّاهُمُ اَلنَّاسُ فَلَمَّا دَخَلُوا اَلْکُوفَهَ قَرَءُوا کِتَابَ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ هُوَ مِنْ عَبْدِ اَللَّهِ عَلِیٍّ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ إِلَى مَنْ بِالْکُوفَهِ مِنَ اَلْمُسْلِمِینَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی خَرَجْتُ مَخْرَجِی هَذَا إِمَّا ظَالِماً وَ إِمَّا مَظْلُوماً وَ إِمَّا بَاغِیاً وَ إِمَّا مَبْغِیّاً عَلَیَّ فَأَنْشُدُ اَللَّهَ رَجُلاً بَلَغَهُ کِتَابِی هَذَا إِلاَّ نَفَرَ إِلَیَّ فَإِنْ کُنْتُ مَظْلُوماً أَعَانَنِی وَ إِنْ کُنْتُ ظَالِماً اِسْتَعْتَبَنِی وَ اَلسَّلاَمُ قَالَ فَلَمَّا دَخَلَ اَلْحَسَنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ عَمَّارٌ اَلْکُوفَهَ اِجْتَمَعَ إِلَیْهِمَا اَلنَّاسُ فَقَامَ اَلْحَسَنُ فَاسْتَقَرَّ فَاسْتَنْفَرَ اَلنَّاسَ فَحَمِدَ اَللَّهَ وَ صَلَّى عَلَى رَسُولِهِ ثُمَّ قَالَ أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّا جِئْنَاکُمْ نَدْعُوکُمْ إِلَى اَللَّهِ وَ إِلَى کِتَابِهِ وَ سُنَّهِ رَسُولِهِ وَ إِلَى أَفْقَهِ مَنْ تَفَقَّهَ مِنَ اَلْمُسْلِمِینَ وَ أَعْدَلِ مَنْ تُعَدِّلُونَ وَ أَفْضَلِ مَنْ تُفَضِّلُونَ وَ أَوْفَى مَنْ تُبَایِعُونَ مَنْ لَمْ یُعْیِهِ اَلْقُرْآنُ وَ لَمْ تُجَهِّلْهُ اَلسُّنَّهُ وَ لَمْ تَقْعُدْ بِهِ اَلسَّابِقَهُ إِلَى مَنْ قَرَّبَهُ اَللَّهُ إِلَى رَسُولِهِ قَرَابَتَیْنِ قَرَابَهَ اَلدِّینِ وَ قَرَابَهَ اَلرَّحِمِ إِلَى مَنْ سَبَقَ اَلنَّاسَ إِلَى کُلِّ مَأْثُرَهٍ إِلَى مَنْ کَفَى اَللَّهُ بِهِ رَسُولَهُ وَ اَلنَّاسُ مُتَخَاذِلُونَ فَقَرُبَ مِنْهُ وَ هُمْ مُتَبَاعِدُونَ وَ صَلَّى مَعَهُ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ وَ قَاتَلَ مَعَهُ وَ هُمْ مُنْهَزِمُونَ وَ بَارَزَ مَعَهُ وَ هُمْ مجمحون [مُحْجِمُونَ] وَ صَدَّقَهُ وَ هُمْ مُکَذِّبُونَ إِلَى مَنْ لَمْ تُرَدَّ لَهُ رَایَهٌ وَ لاَ تُکَافِئْ لَهُ سَابِقَهٌ وَ هُوَ یَسْأَلُکُمُ اَلنَّصْرَ وَ یَدْعُوکُمْ إِلَى اَلْحَقِّ وَ یَسْأَلُکُمْ بِالْمَسِیرِ إِلَیْهِ لِتُوَازِرُوهُ وَ تَنْصُرُوهُ عَلَى قَوْمٍ نَکَثُوا بَیْعَتَهُ وَ قَتَلُوا أَهْلَ اَلصَّلاَحِ مِنْ أَصْحَابِهِ وَ مَثَّلُوا بِعُمَّالِهِ وَ اِنْتَهَبُوا بَیْتَ مَالِهِ فَاشْخَصُوا إِلَیْهِ رَحِمَکُمُ اَللَّهُ فَمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ اِنْهَوْا عَنِ اَلْمُنْکَرِ وَ اُحْضُرُوا بِمَا یَحْضُرُ بِهِ اَلصَّالِحُونَ – قَالَ أَبُو مِخْنَفٍ وَ حَدَّثَنِی جَابِرُ بْنُ یَزِیدَ عَنْ تَمِیمِ بْنِ حِذْیَمٍ قَالَ: قَدِمَ عَلَیْنَا اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ یَسْتَنْفِرَانِ اَلنَّاسَ إِلَى عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ مَعَهُمَا کِتَابُهُ فَلَمَّا فَرَغَا مِنْ کِتَابِهِ قَامَ اَلْحَسَنُ وَ هُوَ فَتًى حَدَثٌ وَ اَللَّهِ إِنِّی لَأَرْثِی لَهُ مِنْ حَدَاثَهَ سِنِّهِ وَ صُعُوبَهِ مَقَامِهِ فَرَمَاهُ اَلنَّاسُ بِأَبْصَارِهِمْ وَ هُمْ یَقُولُونَ اَللَّهُمَّ سَدِّدْ مَنْطِقَ اِبْنِ بِنْتِ نَبِیِّنَا فَوَضَعَ یَدَهُ عَلَى عَمُودٍ یَتَسَانَدُ إِلَیْهِ وَ کَانَ عَلِیلاً مِنْ شَکْوَى بِهِ فَقَالَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلْعَزِیزِ اَلْجَبَّارِ اَلْوَاحِدِ اَلْقَهَّارِ اَلْکَبِیرِ اَلْمُتَعَالِ سَوٰاءٌ مِنْکُمْ مَنْ أَسَرَّ اَلْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّیْلِ وَ سٰارِبٌ بِالنَّهٰارِ أَحْمَدُهُ عَلَى حُسْنِ اَلْبَلاَءِ وَ تَظَاهُرِ اَلنَّعْمَاءِ وَ عَلَى مَا أَحْبَبْنَا وَ کَرِهْنَا مِنْ شِدَّهٍ وَ رَخَاءٍ وَ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ اِمْتَنَّ عَلَیْنَا بِنُبُوَّتِهِ وَ اِخْتَصَّهُ بِرِسَالَتِهِ وَ أَنْزَلَ عَلَیْهِ وَحْیَهُ وَ اِصْطَفَاهُ عَلَى جَمِیعِ خَلْقِهِ وَ أَرْسَلَهُ إِلَى اَلْإِنْسِ وَ اَلْجِنِّ حِینَ عُبِدَتِ اَلْأَوْثَانُ وَ أُطِیعَ اَلشَّیْطَانُ وَ جُحِدَ اَلرَّحْمَنُ فَصَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ جَزَاهُ أَفْضَلَ مَا جَزَى اَلْمُرْسَلِینَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی لاَ أَقُولُ لَکُمْ إِلاَّ مَا تَعْرِفُونَ إِنَّ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ أَرْشَدَ اَللَّهُ أَمْرَهُ وَ أَعَزَّ نَصْرَهُ بَعَثَنِی إِلَیْکُمْ یَدْعُوکُمْ إِلَى اَلصَّوَابِ وَ إِلَى اَلْعَمَلِ بِالْکِتَابِ وَ اَلْجِهَادِ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ وَ إِنْ کَانَ فِی عَاجِلِ ذَاکَ مَا تَکْرَهُونَ فَإِنَّ فِی آجِلِهِ مَا تُحِبُّونَ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ عَلِیّاً صَلَّى مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَحْدَهُ وَ أَنَّهُ یَوْمَ صَدَّقَ بِهِ لَفِی عَاشِرَهٍ مِنْ سِنِّهِ ثُمَّ شَهِدَ مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ جَمِیعَ مَشَاهِدِهِ وَ کَانَ مِنِ اِجْتِهَادِهِ فِی مَرْضَاهِ اَللَّهِ وَ طَاعَهِ رَسُولِهِ وَ آثَارِهِ اَلْحَسَنَهِ فِی اَلْإِسْلاَمِ مَا قَدْ بَلَغَکُمْ وَ لَمْ یَزَلْ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ رَاضِیاً عَنْهُ حَتَّى غَمَّضَهُ بِیَدِهِ وَ غَسَّلَهُ وَحْدَهُ وَ اَلْمَلاَئِکَهُ أَعْوَانُهُ وَ اَلْفَضْلُ اِبْنُ عَمِّهِ یَنْقُلُ إِلَیْهِ اَلْمَاءَ ثُمَّ أَدْخَلَهُ حُفْرَتَهُ وَ أَوْصَاهُ بِقَضَاءِ دَیْنِهِ وَ عِدَاتِهِ وَ غَیْرِ ذَلِکَ مِنْ مَنِّ اَللَّهِ عَلَیْهِ ثُمَّ وَ اَللَّهِ مَا دَعَاهُمْ إِلَى نَفْسِهِ وَ لَقَدْ تَدَاکَّ اَلنَّاسُ عَلَیْهِ تَدَاکَّ اَلْإِبِلِ اَلْهِیمِ عِنْدَ وُرُودِهَا فَبَایَعُوهُ طَائِعِینَ ثُمَّ نَکَثَ مِنْهُمْ نَاکِثُونَ بِلاَ حَدَثٍ أَحْدَثَهُ وَ لاَ خِلاَفٍ أَتَاهُ حَسَداً لَهُ وَ بَغْیاً عَلَیْهِ فَعَلَیْکُمْ عِبَادَ اَللَّهِ بِتَقْوَى اَللَّهِ وَ اَلْجِدِّ وَ اَلصَّبْرِ وَ اَلاِسْتِعَانَهِ بِاللَّهِ وَ اَلْخُفُوفِ إِلَى مَا دَعَاکُمْ إِلَیْهِ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَصَمَنَا اَللَّهُ وَ إِیَّاکُمْ بِمَا عَصَمَ بِهِ أَوْلِیَاءَهُ وَ أَهْلَ طَاعَتِهِ وَ أَلْهَمَنَا وَ إِیَّاکُمْ تَقْوَاهُ وَ أَعَانَنَا وَ إِیَّاکُمْ عَلَى جِهَادِ أَعْدَائِهِ وَ أَسْتَغْفِرُ اَللَّهَ اَلْعَظِیمَ لِی وَ لَکُمْ ثُمَّ مَضَى إِلَى اَلرَّحْبَهِ فَهَیَّأَ مَنْزِلاً لِأَبِیهِ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ جَابِرٌ فَقُلْتُ لِتَمِیمٍ کَیْفَ أَطَاقَ هَذَا اَلْغُلاَمُ مَا قَدْ قَصَصْتَهُ مِنْ کَلاَمِهِ فَقَالَ وَ مَا سَقَطَ عَنِّی مِنْ قَوْلِهِ أَکْثَرُ وَ لَقَدْ حَفِظْتُ بَعْضَ مَا سَمِعْتُ قَالَ أَبُو مِخْنَفٍ وَ لَمَّا فَرَغَ اَلْحَسَنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مِنْ خُطْبَتِهِ قَامَ عَمَّارٌ وَ خَطَبَ اَلنَّاسَ وَ اِسْتَنْفَرَهُمْ فَلَمَّا سَمِعَ أَبُو مُوسَى خُطْبَتَهُمَا صَعِدَ اَلْمِنْبَرَ وَ قَالَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِی أَکْرَمَنَا بِمُحَمَّدٍ فَجَمَعَنَا بَعْدَ اَلْفُرْقَهِ وَ جَعَلَنَا إِخْوَاناً مُتَحَابِّینَ بَعْدَ اَلْعَدَاوَهِ وَ حَرَّمَ عَلَیْنَا دِمَاءَنَا وَ أَمْوَالَنَا قَالَ اَللَّهُ سُبْحَانَهُ لاٰ تَأْکُلُوا أَمْوٰالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبٰاطِلِ وَ قَالَ تَعَالَى: وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزٰاؤُهُ جَهَنَّمُ فَاتَّقُوا اَللَّهَ عِبَادَ اَللَّهِ وَ ضَعُوا أَسْلِحَتَکُمْ وَ کُفُّوا عَنْ قِتَالِ إِخْوَانِکُمْ إِلَى آخِرَ خُطْبَتِهِ اَلْمَلْعُونَهِ اَلَّتِی تَرْکُهَا أَوْلَى مِنْ ذِکْرِهَا وَ تُنَادِی بِکُفْرِ صَاحِبِهَا وَ نِفَاقِهِ قَالَ فَلَمَّا أَتَتِ اَلْأَخْبَارُ عَلِیّاً بِاخْتِلاَفِ اَلنَّاسِ بِالْکُوفَهِ بَعَثَ اَلْأَشْتَرَ إِلَیْهَا فَأَخْرَجَهُ مِنْهَا صَاغِراً قَالَ أَبُو مِخْنَفٍ وَ لَمَّا نَزَلَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ ذَا قَارٍ کَتَبَتْ عَائِشَهُ إِلَى حَفْصَهَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی أُخْبِرُکِ أَنَّ عَلِیّاً قَدْ نَزَلَ ذَا قَارٍ وَ أَقَامَ بِهَا مَرْعُوباً خَائِفاً لِمَا بَلَغَهُ مِنْ عِدَّتِنَا وَ جَمَاعَتِنَا فَهُوَ بِمَنْزِلَهِ اَلْأَشْقَرِ إِنْ تَقَدَّمَ عُقِرَ وَ إِنْ تَأَخَّرَ نُحِرَ فَدَعَتْ حَفْصَهُ جَوَارِیَ لَهَا یَتَغَنَّیْنَ وَ یَضْرِبْنَ بِالدُّفُوفِ فَأَمَرَتْهُنَّ أَنْ یَقُلْنَ فِی غِنَائِهِنَّ مَا اَلْخَبَرُ مَا اَلْخَبَرُ عَلِیٌّ فِی اَلسَّفَرِ کَالْفَرَسِ اَلْأَشْقَرِ إِنْ تَقَدَّمَ عُقِرَ وَ إِنْ تَأَخَّرَ نُحِرَ – وَ جَعَلَتْ بَنَاتُ اَلطُّلَقَاءِ یَدْخُلْنَ عَلَى حَفْصَهَ وَ یَجْتَمِعْنَ لِسَمَاعِ ذَلِکَ اَلْغِنَاءِ فَبَلَغَ أُمَّ کُلْثُومٍ بِنْتَ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ ذَلِکَ فَلَبِسَتْ جَلاَبِیبَهَا وَ دَخَلَتْ عَلَیْهِنَّ فِی نِسْوَهٍ مُتَنَکِّرَاتٍ ثُمَّ أَسْفَرَتْ عَنْ وَجْهِهَا فَلَمَّا عَرَفَتْهَا حَفْصَهُ خَجِلَتْ وَ اِسْتَرْجَعَتْ فَقَالَتْ أُمُّ کُلْثُومٍ لَئِنْ تَظَاهَرْتُمَا عَلَیْهِ اَلْیَوْمَ لَقَدْ تَظَاهَرْتُمَا عَلَى أَخِیهِ مِنْ قَبْلُ فَأَنْزَلَ اَللَّهُ فِیکُمَا مَا أَنْزَلَ فَقَالَتْ حَفْصَهُ کُفِّی رَحِمَکِ اَللَّهُ وَ أَمَرَتْ بِالْکِتَابِ فَمُزِّقَ وَ اِسْتَغْفَرَتِ اَللَّهَ – فَقَالَ سَهْلُ بْنُ حُنَیْفٍ فِی ذَلِکَ عَذَرْنَا اَلرِّجَالَ بِحَرْبِ اَلرِّجَالِ فَمَا لِلنِّسَاءِ وَ مَا لِلسِّبَابِ أَ مَا حَسْبُنَا مَا أَتَیْنَا بِهِ لَکَ اَلْخَیْرُ مِنْ هَتْکِ ذَاکَ اَلْحِجَابِ وَ مَخْرَجُهَا اَلْیَوْمَ مِنْ بَیْتِهَا یُعَرِّفُهَا اَلذَّنْبَ نَبْحُ اَلْکِلاَبِ إِلَى أَنْ أَتَاهَا کِتَابٌ لَهَا مَشُومٌ فَیَا قُبْحَ ذَاکَ اَلْکِتَابِ)
[۵] سوره مبارکه کهف، آیه ۲۷ (وَاتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنْ کِتَابِ رَبِّکَ ۖ لَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِهِ وَلَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا)
[۶] سوره مبارکه محمد، آیه ۲۴
[۷] سوره مبارکه اسراء، آیه ۹ (إِنَّ هَٰذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَیُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا کَبِیرًا)
[۸] سوره مبارکه اسراء، آیه ۸۲ (وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ ۙ وَلَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا)
[۹] سوره مبارکه بقره، آیه ۲
[۱۰] سوره مبارکه واقعه، آیات ۷۷ تا ۷۰
[۱۱] معانی الأخبار، جلد ۱ ، صفحه ۲۸۲ (وَ أَتَى عُمَرُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ إِنَّا نَسْمَعُ أَحَادِیثَ مِنْ یَهُودَ تُعْجِبُنَا فَتَرَى أَنْ نَکْتُبَ بَعْضَهَا فَقَالَ أَ مُتَهَوِّکُونَ کَمَا تَهَوَّکَتِ اَلْیَهُودُ وَ اَلنَّصَارَى لَقَدْ جِئْتُکُمْ بِهَا بَیْضَاءَ نَقِیَّهً وَ لَوْ کَانَ مُوسَى حَیّاً مَا وَسِعَهُ إِلاَّ اِتِّبَاعِی .)
[۱۲] سوره مبارکه فتح، آیه ۱
[۱۳] سوره مبارکه نساء، آیه ۵۹ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ ۖ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ۚ ذَٰلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا)
[۱۴] سوره مبارکه زمر، آیه ۳۶ (أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ ۖ وَیُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِنْ دُونِهِ ۚ وَمَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ)
[۱۵] سوره مبارکه انفطار، آیه ۶
[۱۶] سوره مبارکه حدید، آیه ۱۶ (أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلُ فَطَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ ۖ وَکَثِیرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ)
[۱۷] الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم، جلد ۱ ، صفحه ۲۵۰ (وَ رَوَى اِبْنُ جَبْرٍ فِی نُخَبِهِ : أَنَّ اَلنَّبِیَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ سُئِلَ عَنْ بَعْضِ اَلصَّحَابَهِ فَقَالَ فِیهِ مَا قَالَ فَقِیلَ لَهُ وَ عَلِیٌّ فَقَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ سَأَلْتَنِی عَنِ اَلنَّاسِ وَ لَمْ تَسْأَلْنِی عَنْ نَفْسِی .)
[۱۸] الفصول المختاره من العیون و المحاسن، جلد ۱ ، صفحه ۲۶۱ (وَ قَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَبْلَ لَیْلَهِ اَلْهَرِیرِ بِیَوْمٍ وَ هُوَ یُحَرِّضُ اَلنَّاسَ عَلَى أَهْلِ اَلشَّامِ : أَنَا أَوَّلُ ذَکَرٍ صَلَّى مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ لَقَدْ رَآنِی أَضْرِبُ بِالسَّیْفِ قُدَّامَهُ وَ هُوَ یَقُولُ لاَ سَیْفَ إِلاَّ ذُو اَلْفَقَارِ وَ لاَ فَتَى إِلاَّ عَلِیٌّ حَیَاتُکَ حَیَاتِی وَ مَوْتُکَ مَوْتِی)
[۱۹] کامل الزیارات، صفحه ۲۳۹
[۲۰] اللهوف على قتلى الطفوف، صفحه ۱۱۲
پاسخ دهید