جایگاه ولایت اهل بیت و برائت از دشمنان آن‌ها در جامعه‌ی امروز

بعضی از عقاید قدیمی مماسخ شیعه متأسّفانه برای ما جدید به نظر می‌آید و دلایلی هم دارد. یکی این است که بعضی از گردانندگان مسئله‌ی وحدت و  سلیقه‌ی خود را به جای آنچه که ارکان نظام فرمودند، اجرا می‌کنند. نکته‌ی بعدی این است که ما حتّی بین گروه‌های سنّتی متأسّفانه نسبت به روایات شیعه دچار شریعتی زدگی هستیم. یک قدر اندکی را قبلاً توضیح دادیم. مانند ماجرای روایات کتاب شریف بحار که ما کمی عرض کردیم وقتی می‌گوییم بحار، عظمت آن در چیست. نه عرض بنده این است که تک تک روایات بحار درست است! ابداً این را نمی‌گویم. نظر بنده نسبت به کتاب شریف کافی این نیست، چه برسد به بحار.

نه می‌خواهم عرض کنم علّامه‌ی مجلسی رحمه الله علیه معصوم است؛ ابداً. حتّی نمی‌خواهم بگویم که ایشان خیلی کم خطا است. امّا کاری که ایشان کرده است کارستان است. در یک موضوع، مثلاً ذیل این موضوع که دشمنی با امیر المؤمنین سلام الله علیه نفاق است ۱۲۳ تا روایت آورده است. آن کسی که دشمن امیر المؤمنین علیه السّلام است منافق است. ۱۲۳ تا روایت از نزدیک ۶۰ کتاب! همه‌ی این‌ها دروغ است؟! این دیگر خیلی بی‌انصافی است. کاری که بحار کرده است این است که… در آن موضوع یک مجموعه روایتی داریم. مجموعه‌ی این‌‌ها با تک تک آن‌ها فرق دارد. میزان اطمینانی که در مجموعه پیدا می‌شود با تک تک آن فرق دارد. این کتاب هم متأسّفانه غریب است. خدا می‌داند که اگر کتاب بحار را امروز یک مجموعه‌ای در حوزه و دانشگاه منتشر می‌کرد چند سال باید کتاب سال می‌شد! کما این‌که کتاب‌هایی که یک دهم بحار نیست؛ نه از نظر حجم و نه از نظر دقّت. دو سال پیش یک کتاب هشت جلدی کتاب سال شده است. الآن نمی‌خواهم بحث علم و حدیث را مطرح کنم که کار خاصّی هم نکردند. آقایان به بحار که می‌رسند این نظر را دارند. این به این خاطر است که متأسّفانه شریعت زده‌ایم. حالا باقی آن بیش از بحث هیئت می‌شود که وارد آن نمی‌شوم. لذا ما می‌خواهیم یک بار بازخوانی کنیم که ولایت اهل بیت و برائت از دشمنان اهل بیت علیهم السّلام در مجامع روایی و جوامع روایی ما چه جایگاهی دارد. آن‌ هم آن‌هایی که مجموعه‌ی روایات می‌گویند، نه یک روایت را از یک جا بگویند. بعد شما بخواهید سند آن را ببینید که چه کسی قبول دارد! دیگر ۱۲۰ روایت را هر شخصی که به روایت سوء‌ظن داشته باشد نمی‌تواند نسبت به ۱۲۰ روایت موضع بگیرد.Kashani-13961108-jaygahe velayat va beraat-Thaqalain_IR (1)

«زیارت غدیریّه» امام هادی علیه السّلام گنجینه‌ای بر ولایت امیر المؤمنین سلام الله علیها

محضر مبارک شما عرض کردیم که در روایات ما به صورت مفصّل است که امام حقیقت دین است. عرض کردیم در روایات ما است که امام اصل دین است. یک سند صحیح آن را تیمّناً، تبرّکاً بخوانم. شما ببینید حضرت هادی در شرایطی بسیار بدتر از شرایط ما در دوره‌ی مثل متوکّل‌ها، در دوره‌ای که امام در حصر است، در شهر نظامی زندگی می‌کند، ارتباط شیعه‌ها با ایشان قطع است، در دوره‌ای که غالیان ما را بیچاره کردند. چون ارتباط با امام نیست، یک عدّه هر چه می‌خواهند به امام می‌بندند. امام به زیارت حرم امیر المؤمنین سلام الله علیه رفته است. آن‌جا چند جمله فرموده است که شما این عبارات را ببینید. اسم این زیارت غدیریّه‌ی حضرت هادی است که در حرم امیر المؤمنین علیه السّلام روز غدیر خود حضرت خوانده است و تعلیمی نیست. سند آن هم صحیحه‌ است و دو نفر راویان هم از نوّاب اربعه‌ی حضرت هستند. علمای بزرگ شیعه هستند نه یک روای. بنابراین سند ویژه است.

با «السَّلَامُ عَلَى مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ»[۱] شروع می‌شود، بعد با «السَّلَامُ عَلَى أَنْبِیَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلَائِکَتِهِ الْمُقَرَّبِینَ وَ عِبَادِهِ الصَّالِحِینَ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ سَیِّدَ الْوَصِیِّین‏» ادامه پیدا می‌کند. خدا شاهد است که بنده تا به حال صحبتی در طول سخنرانی خود از جهت اهمیّت برای آخرت خود به مهمّی این حرف‌هایی که این شب‌ها دارم می‌زنم، نکردم. اگر من اخلاص داشته باشم و یکی از این جملات من را امیر المؤمنین علیه السّلام بپذیرد برای آباء و اجداد من کافی است. این حاقّ معرفت و ولایت اهل بیت علیهم السّلام است و همه‌ی آن‌ها هم روایت است. سند آن هم صحیحه است و فقیه روی آن فتوا می‌دهد.

«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ سَیِّدَ الْوَصِیِّینَ وَ وَارِثَ عِلْمِ النَّبِیِّین‏»، بعد «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا دِینَ اللَّهِ الْقَوِیم‏». گزاف می‌گوید؟ مجاز می‌گوید؟ شوخی می‌کند؟ در حرم امیر المؤمنین علیه السّلام جای گفتن حرف اضافه است؟ امام هادی علیه السّلام در حرم امیر المؤمنین! یعنی امام که دین نیست، حالا این‌جا… این‌جا چه؟ «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا دِینَ اللَّهِ الْقَوِیمَ وَ صِرَاطَهُ الْمُسْتَقِیم‏» حالا توضیح می‌دهم چرا. تو صراط هستی.

دیشب یک حرفی زدم و یکی دو نفر به من پیغام دادند که آقا دیگر… این را بگویم اگر کسی ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام را قبول نداشته باشد در روایت است: «صَلَّى أم زَنا»[۲] نماز بخواند یا زنا کند فرقی نمی‌کند. داشتم توضیح می‌دادم که چرا. نه این‌که گناه خوب است، نه توضیح می‌دهم. ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام کنار بقیّه‌ی کارها نیست، اعتبار بقیّه به او است. امام اصل دین است یعنی چه که توضیح می‌دهم.

موضوع بحث این شب‌ها چیست؟ «السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النَّبَأُ الْعَظِیمُ»[۳] راجع به آن خبر بزرگ است! هم از خود حضرت نقل شده است و هم از بقیّه‌ی اهل بیت علیهم السّلام هم داریم. «النَّبَأُ الْعَظِیمُ الَّذِی هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُونَ»۰۷:۳۰ میزان دسته بندی آدم‌ها روز قیامت به امیر المؤمنین علیه الصّلاه و السّلام است. «قَسِیمُ النَّارِ وَ الْجَنَّه»[۴] یعنی همین. نه این هم باز  باشد.

گفتگو میان سلیمان اعمش و ابوحنیفه  

یک سلیمان اعمش داریم که سنّی است. إن‌شاءالله امیر المؤمنین علیه السّلام به خاطر این حرفی که زده است از بعضی از گناهان او بگذرد. او این طرف و آن طرف می‌گفت: «أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السّلام قَسِیمُ النَّارِ وَ الْجَنَّه». تابعی است، برای دوره‌ی امام باقر و امام صادق علیه السّلام است. ابوحنیفه هم برای همین دوران است. این همه بنی امیّه کارهای وقیح انجام می‌دادند ابوحنیفه جرأت نمی‌کرد حرف بزند. یک روز خبر کرد که به اعمش بگویید می‌خواهید به دیدن او بیایم. اعمش گفت وساده‌ی من را بگذارید. به این پشتی‌های کوچکی که علما به آن تکیه می‌دهند وساده می‌گویند. به سختی نشست که ابوحنیفه امام المجتهدین می‌خواهد به دیدن او بیاید. گوش خود را این‌طور کرد و گفت: اعمش داری می‌میری، وضع تو خراب است، چقدر محتضر هستی، آمدم تو را نصیحت کنم. اعمش گفت نصیحت کن. ابوحنیفه گفت این حرف‌ها را نزن! اعمش گفت کدام حرف‌ها را نزنم؟ چون اعمش خیلی روایت دارد. در خیلی از منابع اهل سنّت روایت دارد. گفت این حرف وقیح که این‌طرف و آن طرف می‌گویی «أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع قَسِیمُ النَّارِ وَ الْجَنَّه» است یعنی چه؟!

 خدا مرحوم آقا سیّد عبد العزیز طباطبایی را رحمت کند. می‌گفت آقای ابوحنیفه این همه در عالم کثافت کاری شده بود تو نهی از منکر خود را گذاشتی و آمدی گفتی نقل روایت فضیلت علی علیه السّلام بد است! آمدی نهی از منکر کنی؟! این همه ظلم در این عالم شد! گفت بله. گفت چطور ممکن است علی «قَسِیمُ النَّارِ وَ الْجَنَّه» باشد؟! گفت پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم فرمود. «لَا یُبْغِضُکَ إِلَّا مُنَافِقٌ وَ لَا یُحِبُّکَ إِلَّا مُؤْمِنٌ»[۵] محبّ تو مؤمن است و دشمن تو منافق است. لذا علی علیه السّلام معیار می‌شود. حالا او به فهم خود می‌گوید. در روایت ما «قَسِیمُ النَّارِ وَ الْجَنَّه» این است که امیر سلام الله علیه در قیامت به اهل جهنّم می‌فرماید: «خُذِی هَذَا وَ ذَرِی هَذَا»[۶] این را بگیر و این را رها کن. اعمش سنّی است، با فهم خود می‌گوید معلوم است که علی «قَسِیمُ النَّارِ وَ الْجَنَّه»[۷] است. چون ملاک بهشت و جهنّم به او است. مؤمنین این طرف و دشمنان آن طرف. ابوحنیفه گفت از خدا بترس و این حرف‌ها را نزن. اعمش گوش خود را گرفت و گفت وساده‌ی من را بیاندازید، می‌خواهم بخوابم، خسته شدم. خدا لعنت کند کسانی که جلوی حقایق را می‌گیرند. گرفت خوابید. معیار این آدم است. آن مسئله‌ی اصلی است.Kashani-13961108-jaygahe velayat va beraat-Thaqalain_IR (2)

امیر المؤمنین سلام الله علیه؛ صراط مستقیم و حقیقت دین

لذا امام هادی سلام الله علیه این‌طور می‌فرماید: تو نبأ عظیم هستی، تو دین قویم هستی، تو صراط مستقیم هستی. می‌گوید وقتی خداوند علیّ اعلی به پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم دستور داد و پیغمبر ماجرای نصب تو را در روز غدیر انجام داد «فَرْضَ طَاعَتِکَ وَ وَلَایَتِکَ وَ عَقَدَ عَلَیْهِمُ الْبَیْعَه»[۸] فرمود بیعت کنید، یک عدّه‌ این کار را نکردند، به بیعت عمل نکردند. امام هادی علیه السّلام می‌فرماید: «فَلَعَنَ اللَّهُ جَاحِدَ وَلَایَتِکَ» خدا منکر ولایت تو را لعنت کند. «بَعْدَ الْإِقْرَار» این‌ها آمدند بیعت کردند و بعد آن را انکار کردند.

عبارت حضرت را ببینید. فرمود «أَشْهَدُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِین‏»[۹]، امام معصوم در حرم امیر المؤمنین علیه السّلام دارد شهادت می‌دهد. «أَشْهَدُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِین» شهادت می‌دهم ای امیر مؤمنان «أَنْ الشَّاکَّ فِیکَ مَا آمَنَ بِالرَّسُولِ الْأَمِین‏» آن کسی که در تو شک کند چون در دین شک کرده است، در حق شک کرده است، در اصل حق شک کرده است، یعنی به حق ایمان نیاورده است. «مَا آمَنَ بِالرَّسُولِ الْأَمِینِ» به رسول امین ایمان نیاورده است «وَ أَنَّ الْعَادِلَ بِکَ غَیْرَکَ» کسی که از تو عدول کرد و به سراغ غیر تو رفت. «عَانِدٌ عَنِ الدِّینِ الْقَوِیمِ» چون تو دین هستی. کسی که از تو عدول کرد و به سراغ چیز دیگر رفت، یعنی از دین قویم دست شست و سراغ بی‌دینی رفت. از دین دست شست و سراغ بت پرستی رفت. امام هادی علیه السّلام دارد شهادت می‌دهد. «أَشْهَدُ» دارم شهادت می‌دهم. آن دین قویم چیست؟ «الَّذِی ارْتَضَاهُ لَنَا رَبُّ الْعَالَمِینَ» دین مرضی، تو آن دین مرضی هستی که خدا  از آن راضی است «وَ أَکْمَلَهُ بِوَلَایَتِکَ یَوْمَ الْغَدِیر».

یک جمله‌ی دیگر را بگویم «وَ أَشْهَدُ» امام هادی شهادت می‌دهند. «أَنَّکَ الْمَعْنِیُّ بِقَوْلِ الْعَزِیزِ الرَّحِیم‏» شهادت می‌دهم معنای این جمله‌ی خدا تو هستی. «أَنَّکَ الْمَعْنِیُّ» تو معنی این قول خدای عزیز و رحیم هستی. «وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً» امام هادی علیه السّلام در حرم امیر المؤمنین علیه السّلام می‌گوید من شهادت می‌دهم «فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ‏ ضَلَّ وَ اللَّهِ وَ أَضَلَّ» به خدا سوگند گمراه است و گمراه می‌کند «مَنِ اتَّبَعَ سِوَاکَ» هر کسی از غیر از تو تبعیّت کرد. «وَ عَنَدَ عَنِ الْحَقِّ مَنْ عَادَاک‏» چون تو حق هستی. هر کسی که با تو دشمنی کرد، معاند با حق محسوب می‌کرد؛ تو حق هستی.

پذیرش ولایت اهل بیت علیه السّلام شرط قبولی اعمال

یعنی چه؟ امیر المؤمنین صلوات الله علیه و آله و سلّم هم استمرار نبوّت است و هم نفس نبیّ است. لذا من مسئله را روی نبوّت توضیح دهم، روی ولایت جا می‌افتد. اگر کسی بگوید من نماز می‌خوانم، روزه هم می‌گیرم، حج هم می‌روم، ولی من شک دارم که این پیغمبر، پیغمبر است! باید بگویید که این نماز شما به درد نمی‌خورد. یا بگوید من نماز می‌خوانم، حج هم می‌روم، روزه هم می‌گیرم، شک دارم که خدا سه تا است یا شش تا است؟!

بچّه‌هایی که ریاضی می‌خوانند یک چیزی به اسم حد را می‌خوانند. پایه‌ی پیوستگی و مشتق و انتگرال است و انتگرال هم پایه‌ی همه‌ی مهندسی‌ها است. هر پیشرفتی در این مهندسی‌ها است، پایه‌ی ریاضی آن در انتگرال است. پیشینه‌ی تمام این‌ها حد نام دارد. یک بحثی دارد که می‌گویند اگر به بی‌نهایت صد تا اضافه کنید، همیشه که دو دو تا چهارتا نیست. همیشه که دو به اضافه‌ی دو چهار نمی‌‌شود. بی‌نهایت به اضافه‌ی بی‌نهایت، بی‌نهایت می‌شود. بی‌نهایت ضرب در دو چند می‌شود؟ بی‌نهایت. دو تا بی‌نهایت که نمی‌شود! دو تا بی‌نهایت ضرب در بی‌نهایت می‌شود بی‌نهایت. بی‌نهایت منهای هزار بی‌نهایت می‌شود.

غیر از این‌که ولایت شرط قبولی است، شرط توبه است، ارزش ولایت به نسبت بقیّه مانند بی‌نهایت با باقی اعداد است. چون می‌دانید که بی‌نهایت عدد نیست. لذا اگر به بی‌نهایت صد تا اضافه کنید فرقی به حال او ندارد. ۵۰۰ تا هم کم کنید که هیچ، ۵ هزار میلیارد هم کم کنید فرقی به حال آن نمی‌کند. این‌که می‌گوید کسی ولایت ندارد یعنی آن بی‌نهایت را ندارد. «صَلّى»[۱۰] نماز بخواند یا زنا کند. آن چیزی که باید داشته باشد را ندارد. آن یکی اصلاً به چشم… معنی آن‌ چیزی که می‌‌گوید: «حُبُّ عَلِیٍّ حَسَنَهٌ لَا تُضِرُّ مَعَهَا سَیِّئَه»[۱۱] که بعداً عرض خواهیم کرد. ابداً اهل بیت نمی‌گویند شما گناه کنید. این‌که می‌گوید اگر کسی ولایت داشته باشد چیزی به او ضرر نمی‌زند -البتّه توضیح می‌دهم، خدایی نکرده می‌تواند کاری کند که ضربه بزند- معنای این روایت این است که اگر کسی آن بی‌نهایت را داشته باشد، پنج تا از آن کم کند فرقی به حال او نمی‌کند. محاسبات اصل ولایت مانند بی‌نهایت نسبت به بقیّه است. حق آن است و بقیّه همه فرق است.

اخلاص در عمل و قرب به حق تعالی

حالا سرّ این چیست؟ من نماز خود را می‌خوانم، روزه می‌گیرم، به مردم کمک می‌کنم، به فقراء کمک می‌کنم. برای چه قبول نیست؟ یک بخش آن را دیشب عرض کردیم، در این عالم هیچ چیزی ارزش ندارد الّا این‌که نیّت شما قربه إلی الله باشد. همه‌ی ماهی‌های دریا را به فقرا بدهید با چه نیّتی می‌دهید؟ بزرگی و کوچکی کار خیر در این دنیا به نیّت است. چرا فرموده است که «لَضَرْبَهُ عَلِیٍّ یَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَهِ الثَّقَلَیْن‏»[۱۲] چرا؟ این‌که نامردی است. هشت میلیارد الآن هستند، نمی‌دانیم جنیّان آن چقدر هستند، در طول تاریخ اصلاً نمی‌شود جمع آن‌ها را حساب کرد. یک ذرّه چقدر از تمام این‌ها بیشتر است. منطق آن چیست؟ منطق آن این است که امیر سلام الله علیه اخلاص داشت. دیدید وقتی معدّل می‌گیرید، در معدّل‌گیری این‌که شما یک نمره ۱۶ دارید و یک نمره ۱۲ دارید مهم نیست، چند واحدی بودن آن مهم است. یکی ۱۰ واحدی باشد و یکی نیم واحدی، اگر نیم واحدی را ۲۰ شوید و دیگری را ۱۰، خیلی معدّل شما را تغییر نمی‌دهد. هر عمل ما ضرب در ضریب اخلاص می‌شود. عالم بدون اخلاص اصلاً نمی‌ارزد. تمام عالم را طلا کنند و به مردم بدهند اگر خالصاً لوجه الله باشد فرقی نمی‌کند، گویا خاک پاشیدید. بروید به همان کسی که دادید، از همان هم پس بگیرید. ما به عنوان آدم ببینیم که در این روزگار یک نفر به فقرا کمک می‌کند از او در این دنیا تشکّر می‌کنیم، امّا ارزش اخروی ندارد، باید خالصاً لوجه الله باشد، باید به خاطر خدا باشد. اصلاً به خاطر معرفت و عبودیّت در این دنیا آمدیم. این‌که دل من بسوزد و به یک فقیر کمک کنم دل من سوخته است، پول می‌دهم و دیگر دل من نمی‌سوزد. این جای آن است. اگر برای خدا بدهم این فرق دارد. آن‌جا دل من سوخته است و دارم می‌دهم.

 این طاغوت‌های بزرگ دنیا را ببینید. موشک می‌زنند و کشورهای دیگر را نابود می‌کنند، همه هم خیریّه دارند! من نمی‌خواهم خیریه‌دارها را تخطئه کنم، در این دنیا باید آن‌ها را تکریم کرد، امّا ارزش اخروی ندارد. چه چیزی در این دنیا ارزش دارد؟ توحید ارزش دارد. ما را در این دنیا آوردند تا عبد شویم. من عبد خود و نفس و شهوت و غضب و تعریف مردم و چیزهای دیگر هستم. وقتی به درد می‌خورد که دیگر عبد خود نباشم، عبد او باشم. این‌که من بخواهم عبد او باشم امکان ندارد. در روایات ما فراوان است و مفصّل داریم، قرآن اشاره می‌کند، الّا این‌که نبیّ مکرّم اسلام اذن دهد. در روایت داریم «مُحَمَّدٌ حِجَابُ اللَّه‏»[۱۳] بلاتشبیه اگر توحید را مانند مشک در نظر بگیریم آن غلافی که دور آن است نبوّت پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم است. هر کسی بخواهد به خدا برسد باید رسول خدا اذن دهد. افاضه‌ای بخواهد از طرف حضرت حق شود خود خدا هم این‌طور خواسته است، این پیغمبر باید بخواهد، او باید افاضه کند. امیر المؤمنین سلام الله علیه نفس این پیغمبر است.

اذن اهل بیت سلام الله علیها شرط قبولی توبه و بخشش گناهان

ولایت در واقع استمرار ربوبیّت است. لذا اگر کسی این را ندارد چیزی ندارد، دین ندارد. کسی که دین ندارد…. مثلاً یک نفر به خواستگاری آمده است می‌گویند خیلی پسر خوبی است، دو تا یتیم هم قبول کرده است، فقط نماز نمی‌خواند! نماز نمی‌خواند یعنی زیر بار بندگی خدا نرفته است. این آن بی‌نهایت را ندارد، شما سر بعدی‌ها دارید چانه می‌زنید. اصلاً به درد می‌خورد. این کسی که این‌قدر مرام ندارد؛ نستجیر بالله مانند من می‌ماند، نسبت به این همه انعام منعم، نامرد و بی‌معرفت است بعداً در زندگی مرام می‌گذارد؟! از همسر خود قدر شناسی می‌کند؟! بله، ممنوع نیست.

هشام بن حکم سلام الله علیه از بزرگان شیعه است، با یک  که موحّد هم نبوده است، شرکت بین المللی تجاری داشته است. ممنوع نیست. فرض کنید ما وفای به عهد هم داشته باشیم. وای به حال شیعه‌ی امیر المؤمنین که وفای به عهد او کمتر از آن:۵۳ باشد. امّا ارزش ندارد، ملاک ارزش گذاری چیست؟ ملاک ارزش گذاری بندگی خدا است.

 روایات ما قسم یاد می‌کند. «والله بِنَا عُرِفَ اللَّه‏»[۱۴] راه به خدا نیست. حالا بعداً در این مورد عرض می‌کنم که چرا ما به خدا راه نداریم. ما خیال می‌کنیم معرفت الله داریم. چرا در روایات ما است که معرفت الله یعنی معرفت الامام؟ این حرف یعنی چه؟ امّا خلاصه‌ی آن این است که آقا در عالم وجود اگر شما به ولایت اهل بیت اقرار کردید تازه شرط را برای بقیّه‌ی عمر خود پیدا کردید، اگر اقرار نکردید آن بی‌نهایت را از دست دادید. برای همین است که می‌گویند اگر خواستید توبه کنید او باید اذن دهد. چه کاره‌ی ماجرا است؟ شما گناه می‌کنید می‌گویید: «یَا وَلِیَّ اللَّهِ إِنَّ بَیْنِی وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوباً لَا یَأْتِی عَلَیْهَا إِلَّا رِضَاکُم‏»[۱۵] تا شما راضی نباشید، رضایت ندهید خدا نمی‌پذیرد. چرا انبیاء گذشته که خود آن‌ها واسطه‌ی فیض تمام عالم بودند گرفتار می‌شدند و به این‌ها پناه می‌بردند؟

متهم کردن پیامبر صلوات الله علیه و آله و سلّم به عدم اجرای عدالت

به یک چیزی اشاره کنم و ذهن شما را درگیر کنم. اهل بیت علیهم السّلام این‌قدر نسبت به تعامل با سایر فرق برای ما صحبت کردند. ما دیشب هم عرض کردم که نه سنّی، گبر و یهودی و کافر تا موش پرست و… اگر همسایه‌ی شما است باید حق همسایگی را مثلاً در پارک کردن ماشین مراعات کنید، دیگر سنّی که جای خود دارد. امّا ما یک مشکلی پیدا کردیم. آن هم این است که اگر با این‌ها مراوده کنیم رفت و آمد کنیم، هدایت کنیم، به این معنا که طرف هنوز هدایت نشده است یعنی دین دارد. می‌گوید آقا نماز می‌خوانند! ببینید این قول جناب خلیفه قاتل زهرای اطهر است، یک نفر جلوی پیغمبر آمد. آن موقع این آقایی که تجویز نقد پیغمبر را کرده است نبود. کاش زمان امیر المؤمنین علیه السّلام بود و معلوم می‌شد که امیر المؤمنین علیه السّلام چطور با او برخورد می‌کند. ما بالاخره می‌دیدم که چه چیزی درست است. یک نفر بلند شد به پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم گفت این چیزهایی که او می‌گوید را از کجا آوردید؟ «اعْدِلْ یَا مُحَمَّدُ فَإِنَّکَ لَمْ تَعْدلْ»[۱۶] اعتراض کرد که این چه وضع تقسیم غنایم است؟ آقا عادل باش! آن موقع هنوز کنوانسیون حق بشر نبود و پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم فرمود چه کسی این را می‌کشد؟ نفر اوّل بلند شد و رفت. برگشت. حضرت فرمود او را کشتی؟ پیغمبر یک شخصیّت حقیقی دارد و یک شخصیّت حقوقی. اگر روی سر شخصیّت حقیقی شکمبه بریزند باز هم به عیادت می‌رود، ولی شخصیّت حقوقی برای خود او نیست. نبوّت را از بین ببرند و بگویند فلان. یعنی چه؟ شما بخواهید از این شهر به آن شهر بروید چند هزار تا بادیگارد با خود می‌برید که کسی از پانصد متری نفس نکشد. پیغمبر را همین‌طور بیایید  شخم بزنند. اجازه نمی‌دهد. برای خود او نیست که بخواهد ببخشد. بله، با کسی دعوای شخصی ندارد. این‌جا رسول خدا صلوات الله علیه و آله و سلّم دارد رسالت انجام می‌دهد و طرف می‌گوید من قبول ندارم شما عادل نیستید، انتقاد دارم، اعتراض دارم.

خلیفه‌ی اوّل رفت. وقتی برگشت رسول خدا فرمود کشتی؟ گفت نه آقا، دیدم عجب نماز می‌خواند! گفت اگر این درس‌های خود را خوب پاس کرده بود، او فامیل من بود، به صورت خصوصی آمده بود. کسی که ولایت رسول خدا را ندارد نماز می‌خواند! بی‌نهایت است…، چه چیزی را دیدید و چه چیزی را ندیدید؟ مولوی یک حرفی زده است که هیچ وقت نمی‌شود روی منبر گفت. بعضی‌ها یک چیزی را می‌بینند و یک چیزی را نمی‌بینند. به پیغمبر توهین کرده است، دستور قتل او صادر شده است، حالا شما می‌بینید که نماز می‌خواند. برگشت. پیغمبر فرمود چه کسی می‌رود این را بکشد؟ بعدی رفت وقتی برگشت گفت آقا، عجب قنوتی داشت! ارزش ندارد. نبوّت را قبول ندارد. اصلاً اعتبار این نماز چیست؟

پیامبر اکرم و اهل بیت علیهم السّلام؛ حقیقت و اعتبار دین

 چرا می‌گوییم امام اصل دین است؟ چرا می‌گوییم نبیّ اصل دین است؟ چون هر چیزی که شما جزء دین می‌دانید، اگر او گفته باشد جزء دین می‌شود. آن معتبر می‌شود. نمازی که پیغمبر می‌خواند معتبر است. «صَلُّوا کَمَا رَأَیْتُمُونِی أُصَلِّی‏»[۱۷] معتبر است. نه این‌که ما یک نمازی داریم و یک پیغمبر! بگوییم من پیغمبر را قبول ندارم و نماز را انجام می‌دهد. اعتبار نماز از کجا است؟ از کجا فهمیدید که این مورد رضایت خدا است؟ رسول خدا صلوات الله علیه و آله و سلّم فرموده است. امام هم همان استمرار مسیر حقیقت و نبوّت است. اعتبار نماز و روزه است. معنی ندارد که آن را رد کنید و آن را بپذیرد. برای همین ما به منکر علی شعار نمی‌دهیم که نماز خود را قضا هم نکند، رها کند. چون تا وقتی که ولایت را ندارد چیزی ندارد! قذارت باطنی دارد. نمی‌تواند، نماز به چه درد او می‌خورد. گناه و ثواب برای او ملاک نیست، چون اصل را ندارد. مانند مثالی که زدیم. بی‌نهایت را ندارد. کم و زیاد آن مهم نیست. برای همین در روایات ما می‌گوید ابوقبیس، ابوقبیس به مردم طلا بدهید. اگر ولایت نداشته باشید ابوقبیس، ابوقبیس چند کیلو می‌شود؟ پنج هزار تن. یک بی‌نهایت از آن کم کنید چیزی باقی نمی‌ماند و بدهکار می‌شوید. شب تا صبح عبادت کنید. این‌ها را دین شوخی نکرده است. اگر این‌ها را به دروغ گفته باشند ما نستجیر بالله با یک عدّه دروغگو طرف بودیم. حقیقت دین همین است. حقیقت دین یعنی اوّل من در برابر امام حاضر شوم. برای چه به ما می‌گویند وقتی به زیارت او می‌روید بگویید: «عَبْدُکُمْ‏ وَ ابْنُ‏ أَمَتِکُم‏».[۱۸]

 این‌قدر از این‌ها دور شدیم که حضرت آقا، عزیز برادر، سیّد بزرگوار می‌گوید نگو عبدالله، عبد علی و… ما سنّی به اسم عبدالعلی داریم. می‌گوید نگو عبد! کأنّه نستجیر بالله آن‌ها عبدالحسین امینی، عبدالحسین دستغیب، عبدالحسین رشتی و… این‌ها امام حسین علیه السّلام را می‌پرستیدند. این چه حرفی است که می‌زنید. خدا در قرآن می‌فرماید: «وَ أَنْکِحُوا الْأَیامى‏ مِنْکُمْ وَ الصَّالِحینَ مِنْ عِبادِکُمْ»[۱۹] عبدهای خود را زن دهید، یعنی به آن‌هایی که شما را می‌پرستند به عنوان جایزه زن هم بدهید. آیا واقعاً همین است؟! خدا می‌گوید حواس او نبود که از شما استعلام کند. بس که از این حرف‌ها دور شدیم و بعداً إن‌شاءالله بنده یک بار دیگر تقریر از وحدت می‌دهم که بگویم این‌ها با وحدت اسلامی سازگار است. این‌ها همان وحدتی‌هایی هستند که بودند. وحدتی که بخواهد اصل دین را حذف کند وحدت نیست، فساد است و بانی‌های وحدت هم این حرف را نمی‌گویند. بعضی‌ها به این‌ها تحمیل کردند.

همه‌ی دین امامت اهل بیت است

همه‌ی دین ولایت است. آن‌ بی‌نهایت ولایت است. اگر آن را حذف کنید چیزی نمی‌ماند که بگویند نماز می‌خواند، زنا می‌کند. فرقی نمی‌کند، آن اصل را ندارد. بله، اگر آن ولایت را داشت آن وقت… شیعه‌ی امیر المؤمنین علیه السّلام هر جا برود یاد امیر المؤمنین علیه السّلام است. آن‌جا باید حرمت آقا را حفظ کند. شیعه‌ی مرتضی علی گنهکار نیست. بنده نمی‌خواهم گناه را سبک کنم، جرم نشود. ولی وای به حال کسی که بگویند این نماز می‌خواند، خیلی آدم خوبی است، روزه هم می‌گیرد و ولایت دارد. این مثل این است که بگویید یک میلیارد و یک قرون و دو هزار دارد، قابل قیاس نیست! همه‌ی دین امامت اهل بیت است، ملاک آن‌ها است.

شما نگاه کنید اگر قرار بر این بود… امیر المؤمنین علیه السّلام در جنگ صفّین فرمود قرآن را تیر بزنید. یعنی چه؟! ببخشید شما ثقل اصغر هستید و او ثقل اکبر است. یعنی چه؟ ثقل اصغر  به ثقل اکبر می‌گوید تیر بزنید! یعنی چه؟ اعتبار قرآن به اهل بیت علیهم السّلام است، به پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم است. این شوخی هم نیست. صراط آن است.Kashani-13961108-jaygahe velayat va beraat-Thaqalain_IR (3)

حق دنباله روی امیر المؤمنین علیه الصّلاه و السّلام

لذا جالب است که سنّی و شیعه هم نقل کردند. فخر رازی هم این را گفته است «عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِی‏»[۲۰] متأسّفانه این را حفظ می‌کنم، به خدا قسمت دوم مهم‌تر است. علی با حق است و حق هم با علی است. این مهم نیست. هر آدمی که گناه نکند، به دین بچسبد همین‌ شکلی می‌شود و همواره به حق عمل می‌کند. آن چیزی که مهم است این است که «وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ یَدُورُ حَیْثُمَا دَار» حق دنبال علی علیه السّلام می‌گردد. هر جا علی علیه السّلام باشد حق دنبال علی می‌دود. حق را علی علیه السّلام معلوم می‌کند. برای چه ما در زیارت می‌گوییم «مُحَقِّقٌ لِمَا حَقَّقْتُمْ»[۲۱] آن چیزی که شما حق بدانید ما حق می‌دانیم. «مُبْطِلٌ لِمَا أَبْطَلْتُم‏» شما باطل بدانید ما باطل می‌دانیم. نه این‌که یک حقّی است و شما به سمت آن می‌روید. اعتبار این‌که حق، حق است و باطل، باطل است از شما است. برای همین است که می‌گوییم «وَ الْمَعْرُوفُ مَا أَمَرْتُمْ بِهِ وَ الْمُنْکَرُ مَا نَهَیْتُمْ عَنْه‏»[۲۲] نه این‌که معروف یک چیزی است. آن چیزی که شما امر کنید، هر چیزی بگویید امر به معروف است. چون اصلاً امام از خود حرف نمی‌زند.

شناخت خدا در کلام امام علی علیه الصّلاه و السّلام  

امام فاش کننده‌ی اسرار خدا است. امام اگر حرف بزند یعنی خدا حرف می‌زند. امام عمل کند یعنی خدا بروز کرده است. چطور می‌گویند کلام کاشف اسرار گوینده است. «الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ»[۲۳] یا تا مرد سخن نگفته باشد… امیر المؤمنین علیه السّلام حرف بزند معلوم می‌شود خدا کیست. می‌خواهید بفهمید قدر و قیمت خدا چیست کلام امیر المؤمنین علیه السّلام را نگاه کنید، چون خدا دارد حرف می‌زند. چون حقیقت امیر المؤمنین علیه السّلام این است که از خود چیزی ندارد. شما اگر می‌خواهید ببینید خدا چه کسی است بروید ببینید امیر المؤمنین علیه السّلام چه چیزی می‌فرماید، چه می‌گوید، به چه چیزی عمل می‌کند. خود خدا اگر روی زمین بود همین را می‌گفت. خدا که نمی‌تواند روی زمین بیاید، حلول که نمی‌کند. اگر شما می‌خواهید ببینید… نهایت این‌که اگر خدا روی زمین بود چه می‌شد… خدا مرحوم امام را رحمت کند. روز قبل از ولادت صدیقه‌ی طاهره فرمود فردا روز تجلّی تمام قدرت خدا روی زمین است. خدا اگر می‌توانست بهتر از این خلق کند می‌کرد و اگر این کار را نمی‌کرد از کَرَم او به دور بود. نهایت این‌که بشود روی زمین یک موجودی راه برود، محدودیّت‌های دنیا را داشته باشد این است، بالاتر از این نیست. اصلاً ملاک و معیار این نیست که شما…

طرف می‌گوید یک روایت از امام صادق علیه السّلام داریم که فرمود من خیلی دوست دارم شما بروید با مردم خوش اخلاقی کنید، امانت داری کنید. این‌ها همه خوب است، در این شکّی نیست، بعد بگویند: «هَذَا أَدَبُ جَعْفَر»[۲۴]، «هَذَا جَعْفَرِی‏» این تربیت شده‌ی مکتب جعفر بن محمّد علیه السّلام است، این شاگرد امام صادق علیه السّلام است، این جعفری است. بعد می‌گوید ببینید ملاک دین این‌ها است. قسمت اوّل درست است، نتیجه غلط است. امانت‌دار است و روزه می‌گیرد و نماز می‌خواند که دین‌دار نشد! بله، اگر کسی شیعه‌ی امیر المؤمنین علیه السّلام است وظیفه دارد در جامعه‌ای که امیر المؤمنین را نمی‌شناسند یک کاری کند که همه به سمت امیر المؤمنین علیه السّلام جذب شوند. دروغ گفت کسی که شیعه‌ی امیر المؤمنین است و در امانت خیانت کند.

 امّا اگر می‌خواهید ارزش گذاری کنید، قیمت گذاری کنید، ماشین یک قیمت دارد و قالپاق آن یک قیمت. اصلاً قالپاق آن با ماشین قابل قیاس نیست. روح دین ولایت اهل بیت علیهم السّلام است. این اصل است، این لُب است. آن یکی چیزی نیست، گرچه باید باشد.

شیعیان معرّف اهل بیت علیهم السّلام  

 ما هر جا می‌رویم ما را به عنوان گریه کن زهرای اطهر سلام الله علیها نشان می‌دهند. آن کسانی که ایشان را نمی‌شناسند از ما می‌شناسند. آن چیزی که بدن من می‌لرزد وقتی می‌خواهم بگویم و خود من بدترین فرد هستم، رو سیاه هستم و جایز نیست که خود را فاش کنم که چه بیچاره‌ای هستم این است. اگر امیر المؤمنین علیه السّلام و زهرای اطهر سلام الله علیها کاشف اسرار خدا هستند و معرّف خدا هستند، ما معرّف زهرای اطهر هستیم. ما مشکی پوشیدیم. ما خود را نزدیک حساب کردیم. من نمی‌خواهم بگویم اعمال عبادی خود را شل بگیرید. در جامعه می‌گویند این‌ها… یک نفر در محلّه‌‌ی شما از دنیا برود شما ۱۰ سال بعد هم مشکی می‌پوشید، با این‌که به شما ربطی ندارد. مجلس گرفتید، شما دم در نشستید، چایی می‌ریزید، شما چه کاره هستید؟ ما را به اهل بیت علیه السّلام می‌شناسند.

امام سجّاد سلام الله علیه فرمود خدایا من این‌قدر گناهکار هستم که اگر من را به جهنّم بیندازی انداختی و من اعتراض نمی‌کنم. ولی یک عمری ما را به محبّ بودن تو شناختند. این ادب امام سجّاد علیه السّلام است. شما برای چه الآن در جامعه مشکی پوشیدید؟ معلوم نیست ۷۵ امین روز از دنیا رفته است یا ۹۵ امین روز از دنیا رفته است. چه زمانی از دنیا رفته است؟ ۱۴۰۰ سال پیش از دنیا رفته است. شما برای چه مشکی به تن کردید؟ شما برای چه به هیئت آمدید، به دنبال زندگی خود بروید! الحمدلله ما این را حس می‌کنیم. امام صادق علیه السّلام فرمود: کسی که سردی محبّت ما در عمق وجود خود می‌چشد مادر خود را دعا کند. خدا مادرهای شما را حفظ کند. ما بخواهیم یا نخواهیم ما کاشف و معرّف اهل بیت هستیم. برای همین فرمود: «کُونُوا لَنَا زَیْناً»[۲۵]، ما این را قبول داریم. ما هر جا برویم می‌گویند هیئتی‌ها این‌ها هستند، حسینی‌ها این‌ها هستند. خود شما هم می‌گویید. این‌ها فاطمی هستند، نسبت به حضرت زهرا حسّاس هستند. حضرت زهرا سلام الله علیها چطور عبادت می‌کرد و من خاک بر سر چطور عبادت می‌کنم. با همسایه چطور بود و من چطور بودم. من نمی‌خواهم بگویم آن‌ها را کنار بگذارید، اشتباه نشود. بگویید این شیخ گفت هیچ کدام از گناهان مهم نیست. نه، مهم هستند اگر شما معرّف اهل بیت هستید. ولی اگر بخواهید ارزش گذاری کنید هیچ چیزی مانند ولایت نیست. این ائمّه‌ی ما که این‌قدر کریم هستند. ما کریم‌تر از اهل بیت در این عالم دیدیم؟ حالا بعداً عرض می‌کنم چرا یک کاری می‌کنند که غیر از شیعیان اهل بیت علیهم السّلام در زمان خود حرامزاده شوند. کوتاه هم نمی‌آیند و می‌گویند فقط برای شیعیان است. چرا؟! شما که کریم هستید. حقّ خود را ببخشید. مگر چقدر می‌ارزد! این حرف‌هایی که دارم محضر شما عرض می‌کنم همه از روایات گفتم، از خود نگفتم. برای همین عرض کردم که این حرف مهم‌ترین سخنرانی طول عمر من است. چون حرف‌های من نیست، حرف‌های من پشیزی نمی‌ارزد. این‌ها می‌ارزد چون حرف‌های ما نبود، حرف‌های اهل بیت علیهم السّلام است. قدر آن را بدانید. گنج تمام عالم است.

 برای خیلی‌ها در این ایّام مهم نیست که فاطمیّه است. نه این‌که من کسی باشم، نه امّا نمی‌دانم چرا ما را هم راه دادی؟! نه عبادتی دارم، نه سابقه‌ی خوشی دارم. این گنج عظیم را چرا به من دادی؟ من چند روز است عزادار تو هستم.


پی نوشت:

[۱]– زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص ۴۶۷٫

[۲]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۸، ص ۴۱۷٫

[۳]– زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص ۴۶۷٫

[۴]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏ ۷، ص ۱۹۴٫

[۵]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۲۹، ص ۶۴۵٫

[۶]–  همان، ج ‏۲۶، ص ۴٫

[۷]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏ ۷، ص ۱۹۴٫

[۸]– زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص ۴۶۷٫

[۹]– همان، ص ۴۶۸٫

[۱۰]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۸، ص ۴۱۷٫

[۱۱]– عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدینیه، ج‏ ۴، ص ۸۶٫

[۱۲]– إقبال الأعمال (ط – القدیمه)، ج‏ ۱، ص ۴۶۷٫

[۱۳]– الکافی (ط –  الإسلامیه)، ج‏ ۱، ص ۱۴۵٫

[۱۴]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۱، ص ۱۴۵٫

[۱۵]– من لا یحضره الفقیه، ج ‏۲، ص ۶۱۶٫

[۱۶]–  بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏ ۳۳، ص ۳۳۹٫

[۱۷]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏ ۸۲، ص ۲۷۹٫

[۱۸]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۹۷، ص ۲۱۱٫

[۱۹]– سوره‌ی نور، آیه ۳۲٫

[۲۰]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏ ۳۸، ص ۱۸۸٫

[۲۱]– من لا یحضره الفقیه، ج‏ ۲، ص ۶۱۴٫

[۲۲]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏ ۵۳، ص ۱۷۲٫

[۲۳]– الأمالی( للصدوق)، النص، ص ۴۴۷٫

[۲۴]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۲، ص ۶۳۶٫

[۲۵]–  الأمالی (للصدوق)، النص، ص ۴۰۰٫