متأسّفانه قدر حضرت ابو طالب سلام الله علیه در بین ما ناشناخته است. در بین اهل سنّت از چند جهت به ایشان جسارت زیاد است، یکی ایشان به ظاهر ایمان نیاورد، یعنی اگر قرار بود که او به پیغمبر میپیوست، قطعاً پیغمبر کشته میشد. یعنی ایشان بررسی کرد، دید اگر بخواهد رسماً به پیغمبر ملحق شود پیغمبر کشته میشود. یک سنّی به امیر المؤمنین میگوید: آقا جان من وقتی در خانهی تو میآیم حاجاتم بزرگ است، به کم قانع نیستم. چون اگر حاجت من کوچک باشد به در خانهی تو بیایم، به تو بیحرمتی کردم. خلاصه ما به امیر المؤمنین خیلی امید داریم نه ما که امام هادی روحی له الفداه در زیارت غدیریه که سند آن بسیار معتبر است. امام هادی، امام معصوم میفرماید: «مَوْلَایَ»[۱] ای مولای من! –به امیر المؤمنین میگوید- «مَوْلَایَ أَنْتَ الْحُجَّهُ عَلَى الْعِبَادِ وَ الْهَادِی إِلَى الرَّشَادِ وَ الْعُدَّهُ لِلْمَعَادِ» تو همهی داشتهی من در روز قیامت هستی.
ابوطالب سلام الله علیه به خاطر کمکهایی که به پیغمبر کرد که بنده روایاتی را عرض خواهم کرد، یادآوری میکنم متأسّفانه خیلی به او بیاحترامی شد. به گونهای که وقتی میخواهند نماد بیتوفیقی را اسم ببرند نستیجر بالله میگویند ابوطالب نماد بیتوفیقی است، چرا که عموی تو پیغمبر بود و اینقدر هم پیغمبر را دوست داشت ولی کافر از دنیا رفت. متأسّفانه آنقدر این را تبلیغ کردند حتّی در اشعار مولوی هم است. یکی از آن جاهایی که نشان میدهد کتاب مثنوی را قطعاً یک شیعه ننوشته است، شک نیست که یک شیعه ننوشته است، جای تقیّه نیست توهینهای بسیار عجیب کتاب مثنوی به حضرت ابو طالب سلام الله علیه است و به عنوان بدبختترین آدمی که در این عالم فرصت داشته است. بعضی از افراد از هزاران کیلومتر آمدند به پیغمبر ایمان آوردند و او کنار پیغمبر بوده است، از بچّگی پیغمبر را بزرگ کرده است، ولی توفیق نستجیر بالله ایمان آوردن را نداشته است و مشرک از دنیا رفته است ابوطالب را برای عبرت مثال میزنند. این در کتاب مثنوی است، جای تقیّه هم ندارد. چون لزومی نداشت در این کتاب اسمی از ابوطالب بیاید که به او جسارت شود. اگر شرایط تقیّه بود اصلاً چیزی هم نمیگفت اتّفاقی نمیافتاد.
[۱]– المزار (للشهید الاول)، ص ۷۳٫
پاسخ دهید