حجت الاسلام کاشانی شام شنبه ۲ فروردین ۱۴۰۴ در هیئت محترم بضعه الرسول سلام الله علیها به ادامه ی سخنرانی با موضوع “ضرورت وجود مذهب؛ یا وقتی می گوییم شیعه هستیم، یعنی چه؟” پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم میشود.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم»
«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]
مقدّمه
هدیه به روح ملکوتی حضرت صدر الخلائق و خیرالمرسلین صلی الله علیه و آله و اهل بیت مکرّم ایشان، علی الخصوص امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
عرض ادب، ارادت، خاکساری، التجاء، استغاثه، عرض تسلیت به محضر ملکوتی و مبارک حضرت بقیّه الله الأعظم روحی و ارواح من سواه فداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
مرور جلسات گذشته
بحثی که این جلسات داشتیم و قاعدتاً امشب بحث پایانی است، چون فردا شب قدر است و نمیتوانیم بحث را ادامه دهیم، «ضرورت وجود مذهب» با نگاه کلامی بود، نه با نگاه تاریخی؛ اینکه وقتی ما شیعه هستیم یعنی چه؟
خود بحث به اندازهی کافی مهم است، تقریباً نوع کتب کلامی، یعنی کتب اعتقادی شیعیان به این بحثها پرداختهاند.
اگر بخواهم کتابی در دسترس، برای عموم معرّفی کنم، کتاب «معالم المدرستین» مرحوم علامه عسکری رضوان الله تعالی علیه است، که ترجمهی آن «بازشناسی دو مکتب» است.
بهانهی ما برای ورود به این بحث این بود که دشمنیهای زیادی با مذهب میشود، اگر بیرونیها دشمنی کنند که کاملاً طبیعی است و اصلاً گلهای نیست، ولی نسبت به داخلیها گله هست، کسانی که در لباس تشیّع، با استفاده از امکانات و بودجه و رسانه، انواع حملهها را به مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین کردهاند و میکنند، و هرچه حواسها جمع شود، اینها بیشتر در حاشیه میروند، هرچه حواسها پرت باشد، اینها بیشتر به میان میآیند، پرکار هم هستند، اینها جریان خاص و پرقدرتی هستند.
همین سریال امام علی علیه السلام که الآن پخش میشود، بیست سال بود که شبکههای اصلی صدا و سیما پخش نمیکردند، که طبق قاعدهی آنها، امسال هم نباید پخش میکردند؛ همین جریان بودند که اجازهی پخش این سریال را نمیدادند، جریانی که گفتن از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را تلف کردن وقت مردم میدانند، جریانی که میخواهد همه چیز را در آن قالبی قرار دهد که خودش میپسندد، جریانی که اصلاً تقریر ما از «ولایت»، مضیق است و به درد نمیخورد، جریانی که آخوند آن در شبکههای پربازدید و خبرگزاریهای پربازدید میگوید «مگر میشود کسی در اسلام با ولایت مخالف باشد؟».
مسلّم است که همه ولایت را قبول دارند، اما اختلاف در مصداق است! ما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را میگوییم و آنها هم دیگران را!
اینها مسئولیت داشتند و مسئولیت دارند، پول خرج میکردند و خرج میکنند.
این حرف یک جواب یک خطی دارد و آن این است که مگر میشود کسی معبود نداشته باشد؟ حال یا الله یا گاو یا بت یا هر چیزی!
ایبیسواد! مگر میشود با استبعاد «استدلال» کرد؟
ادبیات قرآن کریم چیست؟ ادبیات قرآن کریم نقد افکار انحرافی است.
اینها خواسته یا ناخواسته سکولار و پلورالیست هستند، مسئول را به تلویزیون میبرند و میگوید: قرآن راجع به مذهب چیزی نگفته است، قرآن راجع به اسلام حرف زده است!
ما در این جلسات بصورت مفصل حرف زدیم، اصلاً بدون مذهب، طریقی به سمت اسلام نیست، و این کسی که این حرف را میزند، یا کلاً هیچ نمیفهمد، که در اینصورت حق نداشته است بیاید و حرف بزند، یا میفهمد که در حال خیانت کردن است.
به همین بهانه، هر جلسه بحث را از زاویهای مطرح کردیم؛ مثلاً برای رسیدن به احکام به کجاها رسیدند، برای رسیدن به انبیاء به کجاها رسیدند، برای رسیدن به شخصیت پیغمبر ما به کجاها رسیدند، برای رسیدن به توحید به کجاها رسیدند، برای رسیدن به قرآن کریم کجاها رسیدند! برادران غیرشیعه نتوانستند مفاهیم قرآن کریم را بفهمند، گاهی کلامشان آنقدر خزعبل است که باورنکردنی است، گاهی احکامی که صادر کردهاند به قدری خزعبل است که بعضی از دوستان میگفتند ای کاش سانسور میکردی!
زمانی کسی ناخواسته حرفی میزند، اما زمانی کسی در رسالهی خود «حکم» صادر میکند! نباید این حکم را سانسور کرد! چون حکم کرده است و این حکم را به یکی از احکام خمسه متصف کرده است.
تعبیر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در نهج البلاغه است که فرمودند: وقتی اینها آمدند دین را کاملاً جابجا کردند و جای همه چیز عوض شد.
شیوهی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین در بیان هم همین چیزی بود که عرض کردیم.
بالاخره اگر کسی میخواهد بگوید شیوهی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین غیر از این است، باید بگوید دستهای از روایات اینطور نیست.
قرآن کریم و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین برای اینکه حقیقت را بیان کنند… مشرکین که با «الله» مشکل نداشتند، با «لا اله الا الله» مشکل داشتند. یعنی اساساً اگر شما بخواهید فقط «الله» را اثبات کنید که کسی با شما کاری ندارد، برای مشرک که صد خدا دارد، صد و یک خدا مهم نیست، اما اینکه بگویی مابقی خدایان تو نباشند و «لا اله الا الله»، برای او مشکلساز است و نمیپذیرد.
اگر غیر از این بگوید که اصلاً هدایتگر نیست!
مسلماً قرآن کریم هیچوقت فحش نمیدهد، کمااینکه ما اصلاً فحش ندادیم، حتّی راجع به احترام به مذاهب و تعایش با مذاهب و مدارای با مذاهب صحبت کردیم، در مورد اینکه حتّی اگر به ما ظلم کردند هم ما حق نداریم ظلم کنیم، بلکه باید با اینها با رفق و مدارا برحورد کنیم هم صحبت کردیم. حتّی به برخی برخورد که چرا ما اینقدر زیاد اهل مدارا هستیم، حتّی ما برخلاف این جریانات، به صراحت عرض کردیم که ما حتّی نسبت به داعشی که شهادتین گفته است، با اینکه روح تفکر داعش و وهابیت او التقاطی و کفرآمیز است، اما همینکه شهادتین گفته است، مادامی که جرمی مرتکب نشده است و زن و بچهی کسی را نکشته است و ناامنی ایجاد نکردهاند، ما با آنها کاری نداریم، تمام آن احتراماتی که برای مسلمین داریم، برای این شخص هم داریم.
اما شیوهی قرآن کریم این است که راجع به بت حرف میزند، فقط راجع به الله حرف نمیزند، چون صرف حرف زدن راجع به الله، فهم ناقص است.
این جریان که قدرت دارد و تلاش میکند که همهی ارکان تبلیغی کشور را به آن سمت ببرد، به دنبال شیوهی بنی امیّه است. البته شاید خودشان هم نمیفهمند که به دنبال شیوهی بنی امیّه هستند، یعنی میگویند فقط از خدا بگو و از بت نگو.
این امر نشدنی است، قرآن کریم چکار کرده است؟ من که نباید قرآن جدید بیاورم، روایات چکار کردهاند؟ میگوید به بتِ بتپرست فحش نده، به مقدّس یک جریان فحش نده، ما هم الحمدلله اهل فحش نیستیم، اما نقد میکند.
همان قرآنی که به اهل کتاب میفرماید بیایید تا با هم «إِلَى کَلِمَهٍ سَوَاءٍ»[۴] دور هم جمع شوید که «أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ»؛ هم یهودی را مفصل نقد میکند، «قَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَهٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ»،[۵] گاهی حتّی تعبیرهای تند دارد، مانند همین آیه که در آن میفرماید «دستشان بسته باد».
همیشه در تضارت آراء است که حقیقت روشن میشود.
در جلساتی مفصل به این موضوع پرداختیم که اتفاقاً وقتی ما این حرف را میزنیم، با کسی هم دعوا نداریم، اما شیوهی قرآن کریم این است که وقتی جریانات را نقد میکند، فحش نمیدهد اما نقد میکند، اگر اینطور نباشد اساساً هدایت رخ نمیدهد.
مخاطب من در این بحثها شما بودید، کاری به غیرشیعه نداشتم، منتها شیوهی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین این است که برای تقویت قلوب شیعیان، فجایع رفتاری، گردنههای سقوط کرده را بیان میکنند.
نوع علمای ما، وقتی وارد این بحثها شدهاند، همینطور بحث کردهاند. اگر رفتار اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را ببینید، خواهید دید که بصورت مفصل همین کار را کردهاند.
بعد از این حرفها عرض کردیم اصلاً طریقی غیر از این طریق نیست، راهی غیر از این راه نیست. ادبیات ائمهی ما آنقدر در این زمینه پرشمار است که لازم ندیدهاند مدام قیود این موضوع را قید کنند.
هر جایی که ما راجع به هدایت و شقاوت و… حرف میزنیم، استثنائاتی هست، اگر به کسی حق نرسیده باشد، در دادگاه الهی روشن باشد که حق به او نرسیده است، مجازات نمیشود.
اما اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین در روایات خود، مدام به این موضوع اشاره نمیکنند، چون به نظر میرسد که نمیخواهند تجرّی و گستاخی رخ بدهد.
ما مدام این قید را گفتیم که مستضعف و قاصر و کسی که کمکاری نکرده است و در نرسیدن حق به او مقصر نیست، خدای متعال به کسی ظلم نمیکند!
نام هر کاری «عبادت» نیست
شیخ صدوق رضوان الله تعالی علیه در «ثواب الأعمال و عقاب الأعمال» نقل کرده است.
راوی که «إبنِ مَیْسَرَهُ» است آمد و راجع به یک ناصبی سؤال کرد، اما حضرت بصورت کلّی پاسخ دادند. راوی عرض کرد: همسایهی ما دائم در عبادت است اما شما را دوست ندارد.
امام صادق علیه الصلاه والسلام به او فرمود: بهترین جای عالم کجاست؟
راوی عرض کرد: نمیدانم! شما بفرمایید.
حضرت فرمودند: بین رکن و مقام ابراهیم؛ و یکی هم بین قبر مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و منبر ایشان که روضهٌ مِن ریاضِ الجَنَّه هستند.
حضرت فرمود: «وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ عَبْداً عَمَّرَهُ اللَّهُ فِیمَا بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ أَلْفَ عَامٍ»،[۶] اگر این شخص هزار سال بین رکن و مقام عبادت کند، «وَ فِیمَا بَیْنَ الْقَبْرِ وَ الْمِنْبَرِ یَعْبُدُهُ أَلْفَ عَامٍ» هزار سال هم بین قبر مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و منبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عبادت کند، «ثُمَّ ذُبِحَ عَلَى فِرَاشِهِ مَظْلُوماً کَمَا یُذْبَحُ الْکَبْشُ» سر او را مظلومانه از تنش جدا کنند، «ثُمَّ لَقِیَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَیْرِ وَلَایَتِنَا»، اگر وقتی به دیدار خدا میرود ولایت ما را نداشته باشد، «لَکَانَ حَقِیقاً عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یُکِبَّهُ عَلَى مَنْخِرَیْهِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ» خدای عزّ و جلّ او را با صورت به جهنّم میزند.
اتفاقاً نوع روایات ما قید نزده است؛ البته در جاهایی قید فرمودهاند، اما چرا مدام قید نمیزنند؟ شاید برای اینکه تجرّی و گستاخی رخ ندهد.
پس عبادت او چه بود؟ عبادت او که دو هزار سال بود، عبادات ابلیس چه شد؟
درواقع این شخص اصلاً عبادت نکرده است! روایات ما میگوید: «یَا عَلِیُّ أَنْتَ أَصْلُ اَلدِّینِ وَ مَنَارُ اَلْإِیمَانِ وَ غَایَهُ اَلْهُدَى»،[۷] پس درواقع او اصلاً هدایت نشده بود!
اگر جمعیت بشر هم زمان نماز بخوانند اما امام جماعت نداشته باشند، این نماز جماعت نیست! حال شما بگو هشت میلیارد نفر همزمان خواندهاند! چون حمد و سوره نخواندهاند، نماز همگی باطل است و باید دوباره نماز بخوانند. حال شما بگو بزرگترین نماز جماعت جهان است، میگوید نماز جماعت نبود!
نوع این روایات قید نمیزنند، البته ما معتقد هستیم که قید دارد، منتها مدام قید نمیزند.
این آقایان آنقدر به این قید کار دارند، به اصل کار ندارند!
این روزگاری ما روزگاری نیست… البته من نمیگویم هیچ کسی وجود ندارد که خبر به او نرسیده است، اما همانطور که همهی جهان اسلام خبر غزّه را شنیدند و اکثریت هیچ غلطی نکردند، حداقل قیامت نمیگویند اطلاع نداشتیم.
چرا اینجا شما مدام قید نمیزنید؟ چون میگویید همهی عالم میدانند که آنجا پنجاه هزار نفر کشته شدهاند.
«وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ»،[۸] «فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ»،[۹] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم وظیفهی خود را انجام داده است!
بنده نمیخواهم بگویم حتّی یک مورد هم پیدا نمیشود که مثلاً یک غارنشین متوجه نشده باشد، اگر عوام بیسوادی در دِهی بود و نمیدانست را عرض نمیکنم.
اما در مجموع روزگار ما روزگار اینکه کسی نمیدانست و نفهمید نیست.
اگر مواردی هست که کسی مستضعف یا قاصر است، حرفی نیست، همانطور که عرض کردم آن قید بر سر جای خود هست، خدای متعال که نعوذبالله ظالم نیست، خدا با کسی که کافر نیست کاری ندارد، «کافر» کسی است که حقیقت را پوشانده است.
جمعبندی بحث «ضرورت وجود مذهب»
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «أنتَ مِنّی بِمَنزلهِ هارونَ مِنْ مُوسی، اِلّاأنـّه لانَبیَّ بَعدی»؛ دیگر باید چه بفرماید؟
شما یک مرتبه قرآن کریم را ختم میکنید، انصافاً پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم باید چه چیزی بالاتر از این میفرمود؟
بعد ابن تیمیه میگوید: این جمله بیشتر شبیه مذمّت است تا مدح!
ابن حجر میگوید: وقتی ابن تیمیه میخواست به علامه حلی گیر بدهد، گاهی آنقدر فراتر میرفت که علی را تنقیص میکرد!
آدمی هست که بشدّت ضدّ ابن تیمیه است، اسم او «سُبکی» است، «طبقات شافعیه» و کتب بسیاری دارد، این دو خیلی با یکدیگر دشمن هستند، نسبت به یکدیگر رد دارند و بر علیه یکدیگر کتاب نوشتهاند، اما وقتی به «منهاج السنّه» رسیده است، چون در این کتاب ما را زده است، میگوید: کتاب خیلی خوبی است!
آیا واقعاً حدیث منزل مذمّت است؟ یعنی آیا اگر الآن به کسی بگویند شما برای پیغمبر آخرالزمان، مانند هارون برای حضرت موسی هستی؛ آن شخص خجالت میکشد؟
بعضی از توهینهای «ولی الله دهلوی» به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را برای شما خواندم، اصل کتاب او فارسی است که به اردو و عربی ترجمه شده است و همه از او دفاع کردهاند؛ بعد بگوییم نفهمیدهاند؟
اگر چهارپای درازگوش هم آن کلمات را بخواند متوجّه میشود! میگوید علی آنطور زاهد نبود چون طمع ریاست داشت. (نستجیربالله)
بعد طرف میتواند بگوید من نمیدانستم؟
در روایت میگوید یک معنای ناصبی، دشمنان شیعیان ما هستند.
اینها آنقدر با ما بد هستند که طرف جسارت واضح به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را با افتخار چاپ کرده است و بعد هم او را مدح کردهاند!
مگر میشود مترجم یا مقدّمهنگار، کتاب را نخوانده باشند؟
بهشت که در اختیار من نیست، اما ما نمیتوانیم خودمان را فریب بدهیم، واضح است که بصورت صریح به اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین جسارت کرده است، کتاب دهها مرتبه چاپ شده است و به روی خودشان نیاوردهاند! این خیلی واضح و روشن است.
در همین کشور خودمان کتاب فارسی چاپ میشود که توهین به اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین دارد.
من مقدّمهای به کتابی نوشتم و به نویسندهای اعتراض کردم، آخر اسم آن نویسنده «تبریزی» بود… تبریز علامه طباطبایی و میرزا جواد آقای ملکی تبریزی و آقای قاضی و ملاعبدالله مجتهدی دارد! من مخلص همهی علمای تبریز هستم، چکار به تبریز دارم؟ این یک نفر به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها توهین کرده است!
طرف نوشته بود: چون این شخص کاشانی است، آن تبریزی را زده است!
این کتاب فارسی است و توهین به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دارد و چاپ میشود، بعد میشود گفت که نمیدانستیم؟
حال مدام میگوید این حرفها را نزنید که باعث اختلاف است!
کجا را نگویم؟
او جسارت میکند، اگر من فقط از روی جسارت او بخوانم، باعث اختلاف است؟
تو به او بگو جسارت نکند!
اگر مقصود من از بیان این جملات این بود که برویم و درگیری ایجاد کنیم، این حرف درست بود، اما من دو جلسه فقط در این مورد حرف زدم که اگر به ما ظلم هم کردند… عرض کردم که اینجا انقلابی و غیرانقلابی ندارد، اینها جزو مباحث شیعه است. میپرسند: من همسایهای دارم که سنّی است، من بین سنّیها زندگی میکنم، اینها با ما بدرفتاری میکنند و ما را اذیت میکنند؛ آیا ما حق داریم مقابله به مثل کنیم؟ میفرمایند: نه!
ما در رفتار «تجویز بدرفتاری» نداریم، حتّی اگر به ما ظلم کنند. نوع روایات و علمای ما هم همین را فرمودهاند.
این بحث دیگری است، اما نمیتوانی بگویی «نگو که اختلاف میشود»، خب به او بگو که فحش ندهد و ظلم نکند!
ما راهی بجز راهی که عرض میکنیم پیدا نکردیم، اثر این موضوع برای شیعیان این است که شیعهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه باید بداند مسیر حقیقت همین چیزی است که آن بزرگواران فرمودهاند، امام صادق علیه السلام اینطور فرمودهاند، این هم یک روایت و دو روایت نیست که بگویی چرا این روایت را دیدی و آن روایت را ندیدی؛ انقلابی و غیرانقلابی و اخباری و اصولی و فیلسوف و ضدفیلسوف هم نیست، اینها جزو مطالبی نیست که ابداً بین اینها اختلاف باشد. در این زمینه آنقدر روایات زیاد است که جایی ندارد بخواهیم این حرفها را بزنیم.
اثر این بیان چیست؟
اگر ما خواستیم شعر بخوانیم، اگر خواستیم پای سخنرانی بنشینیم…
مرحوم آیت الله حقشناس میفرمودند کسی پای درس شخصی شرکت میکرد، یک ولیّ خدایی به او گفت: نرو!
اما این شخص ادامه داد و در آن درس شرکت کرد؛ بعد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را در خواب دید و به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کرد: من به دین شما هستم، من محمّدی هستم.
آقای حقشناس میفرمایند: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به او فرمود نه! تو به دین فلانی هستی.
یعنی تو دین خودت را از او میگیری، ادّعا نکن که من به دین شما هستم.
نوع روایات ما خیلی روشن است، نوع کتب ما خیلی معلوم است.
اگراین حساسیت ایجاد شود چند ویژگی دارد، اولین نکته این است که نمیشود کسی شیعهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه باشد و رها باشد، باید یا مسئلهی اجتهاد را برای خودش حل کرده باشد، یا مجتهد باشد، یا باید مرجع داشته باشد.
آن حرفها اتفاقاً به زندگی امروز ما امتداد دارد.
ان شاء الله خدای متعال همهی ما را هدایت کند و ما را جزو کسانی که وقت و عمر و جان خود را در راه حقیقت قرار میدهیم و برای تبلیغ حقیقت مصرف میکنیم، عمر صرف میکنیم و عمر خودمان و مردم برایمان مهم است قرار بدهد.
ان شاء الله خدای متعال این مردمی که در این جلسه شرکت کردند و بنده وقتشان را گرفتم، آن معرفتی که قرار بود در منبر امام زمان ارواحنا فداه بدست بیاورند را تفضلاً و از سرِ کرامت روزی شما کند.
روضه و توسّل
مثل دیشب، وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به شهادت رسید، امام حسن علیه السلام امروز سخنرانی کرد، در بعضی از نقلها دارد که حضرت با لباس سیاه آمد.
در دو نقل، دو عبارت از حضرت هست، یکی اینکه «وَ اللّهِ لَقَد قَتَلتُم اللَّیلَه»،[۱۰] امشب کسی را کشتید…
یعنی یک نفر نکشت!
خود حضرت در نهج البلاغه دارد که آن شتری که آیت خدا بود، شتر صالح را یک نفر کشت، اما خدای متعال میفرماید: «فَعَقَرُوهَا».[۱۱]
اینجا خود امیرالمؤمنین صلوات الله علیه توضیح میدهد که چرا «فَعَقَرُوهَا»؟! میفرمایند: چون بقیه هم راضی بودند و صدایشان درنیامد.
امام حسن مجتبی صلوات الله علیه فرمود: «وَ اللّهِ لَقَد قَتَلتُم اللَّیلَه»؛ آن روزی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به صورت خود میزد و شما به روی خودتان نیاوردید، آن روزی که به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جسارت کردند و به ایشان «کذّاب» گفتند و شما دفاع نکردید، یا راضی بودید، یا در دل شما غنج میرفت، «وَ اللّهِ لَقَد قَتَلتُم اللَّیلَه».
شب نوزدهم ماه مبارک رمضان هم این ذکر را دارد که «اللَّهُمَّ العَن قَتَلَهَ أمِیرَالمُؤمِنِین»، با اینکه در ظاهر حضرت یک قاتل دارند که او ابن ملجم ملعون است.
ابن ملجم کشت، آن زن جملی هم اسم غلام خود را به عشق عبدالرحمن بن ملجم، «عبدالرحمن» گذاشت!
کسی که از قتلِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شاد است!
امام حسن مجتبی صلوات الله علیه فرمود: «وَ اللّهِ لَقَد قَتَلتُم اللَّیلَه»! شما او را کشتید.
به خدا پناه میبریم، معلوم نیست روز قیامت چه چیزهایی را در پروندهی ما مینویسند و چه چیزهایی را به ما نسبت میدهند، چه خیرهایی و نستجیربالله چه شرّهایی!
میگوید دل تو با آنها بود، راضی بود، خوشحال بودی، همراهی نکردی، کمک نکردی، همدلی کردی.
بعد امام حسن مجتبی صلوات الله علیه عبارتی فرمود که برای تاریخ حسرت است، شیعه و سنّی هم این روایت را با عبارات نزدیک به هم، فراوان نقل کردهاند.
در نقل دیگری فرمود: «لَقَدْ فَارَقَکُمْ بِالْأَمْسِ رَجُلٌ»،[۱۲] میدانید چه کسی از دنیا رفت؟ «لَمْ یَسْبِقْهُ اَلْأَوَّلُونَ بِعِلْمٍ وَ لاَ یُدْرِکُهُ اَلْآخِرُونَ»! احدی از پیشینیان به او نرسید و دیگر کسی مانند او نخواهد آمد…
بعد در بعضی نقلها دارد که «ایُّهَا النّاسُ! مَن عَرَفَنی فَقَد عَرَفَنی، ومَن لَم یَعرِفنی فَاَنَا الحَسَنُ بنُ مُحَمَّدٍ»… بعد امام حسن علیه السلام شروع کرد به گریه کردن، و نتوانست خطبه را ادامه بدهد.
دیشب بعد از اینکه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از دنیا رفت، بردند و دفن کردند.
دفن هر یک از اعضای این خانواده از بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم موضوعی دارد، فقط هفت نفر در نماز زهرای مرضیه سلام الله علیها شرکت کردند، برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از یک جهت جانسوزتر است، آن هم این است که نبش قبر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه احتمال جدّی داشت، یعنی نستجیربالله بدن او حرمت ندارد…
لذا بدن امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را مخفیانه دفن کردند…
گزارشاتی برای دفن بدن مبارک امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هست، ولی اگر من اینطور عرض کنم بهتر است.
اینجا امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و امام حسین علیه السلام با هم بودند، هر دو رشید و رعنا و جوان بودند، پشت به پشت هم بودند، دلشان پاره پاره بود، ولی وقتی وارد آن منطقه شدند، دیدند قبر آماده است، «السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلایَ وَ عَلَی ضَجِیعَیْکَ آدَمَ وَ نُوحٍ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُه»، قبر آماده بود، از قبل به آن تبرّک کرده بودند.
امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و امام حسین علیه السلام که اصلاً نسیان ندارند، من به ذوق خودم میگویم، لابد وقتی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را در آن خلوتی برای دفن بردند، شب بود و تاریک بود، به یاد این افتادند که آن زمانی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میخواست حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را دفن کند، اینها ظاهراً خردسال بودند، برداشت بنده هم این است که آن چند نفر هم برای نماز آمدند، نه در تشییع.
خود امیرالمؤمنین صلوات الله علیه آنجا با دست خود، زمین را حفر کرد، وارد قبر شد، داخل قبر را صاف کرد، قبر را آماده کرد…
قدیمیها اینطور روضه میخواندند، میگفتند یک آدم دستتنها چطور میخواهد یک نفر را دفن کند؟
بنده میخواهم بگویم نه! این برای زمانی است که بدن، بدنِ عادی باشد، اما اینجا «ذَابَ لَحْمُهَا»،[۱۳] بدنی نمانده بود که بگویند علی دستتنها نمیتواند او را دفن کند، چیزی از آن بدن باقی نمانده بود؛ اصلاً باور بفرمایید آن لحظهای که بدن فاطمهاش را گرفت که داخل قبر بگذارد، وقتی سبک شدنِ بدن فاطمه را دید…
شاید این بود که وقتی بدن فاطمهاش را پوشاند، «فَلَمَّا نَفَضَ یَدَهُ مِنْ تُرَابِ اَلْقَبْرِ»،[۱۴]… وقتی روی او را پوشاند و لحد چید و خاک ریخت و صاف کرد و تلقین خواند و دست خود را از روی خاک برداشت و بهم زد، «هَاجَ بِهِ اَلْحُزْنُ»، غم به او هجوم آورد…
شاید حضرت زینب کبری سلام الله علیها ایستاده بود و دید امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هنگام بیپناهی عرض کرد: «السَّلامُ عَلَیکَ یَا رَسُولَ الله عَنِّی وَ عَن إبنَتِک»… امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کرد: یا رسول الله! دیگر نمیتوانم روی پای خود بایستم…
حضرت زینب کبری سلام الله علیها هم این صحنهها را دید و از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه یاد گرفت، وقتی غم از همه طرف هجوم آورد و کسی برای کمک نبود، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کمک است…
وقتی حضرت زینب کبری سلام الله علیها به گودی قتلگاه آمد، هرچه نگاه کرد، آثاری از شناسایی پیدا نکرد، هرچه نگاه کرد چیزی ندید…
نمیدانم چطور متوجّه شد، چون نه لباسی مانده بود… هیچیک از آثار شناسایی باقی نمانده بود، اما وقتی آمد و دید با آن بدن چکار کردهاند و آن بدن چطور از دست رفته است…
میگوید بخدا من آن لحظه را فراموش نمیکنم که زینب با صدای غمگین و نالهی جانسوز، دست روی سر خود گذاشت، «صَلَّی عَلَیکَ یَا رَسُولَ الله، هَذَا حُسَینُکَ مُرَمَّلٌ بِدالدِّمَاء»… یعنی اگر بیایی، از روی شنهای اطراف، معلوم است که با او چکار کردهاند…
[۱]– سوره مبارکه غافر، آیه ۴۴٫
[۲]– سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫
[۴] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۶۴ (قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ کَلِمَهٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ ۚ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ)
[۵] سوره مبارکه مائده، آیه ۶۴ (وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَهٌ ۚ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا ۘ بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشَاءُ ۚ وَلَیَزِیدَنَّ کَثِیرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیَانًا وَکُفْرًا ۚ وَأَلْقَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَهَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَىٰ یَوْمِ الْقِیَامَهِ ۚ کُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ ۚ وَیَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَادًا ۚ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ)
[۶] ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، جلد ۱ ، صفحه ۲۱۰ (أَبِی ره قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنِی إِبْرَاهِیمُ بْنُ إِسْحَاقَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ الدَّیْلَمِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ قَیْسٍ بَیَّاعِ الزُّطِّیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ لِی جَاراً لَسْتُ أَنْتَبِهُ إِلَّا عَلَى صَوْتِهِ إِمَّا تَالِیاً کِتَاباً یَخْتِمُهُ أَوْ یُسَبِّحُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ إِلَّا أَنْ یَکُونَ نَاصِبِیّاً فَسَأَلْتُ عَنْهُ فِی السِّرِّ وَ الْعَلَانِیَهِ فَقِیلَ لِی إِنَّهُ مُجْتَمِعُ الْمَحَارِمِ قَالَ فَقَالَ یَا مَیْسَرَهُ یَعْرِفُ شَیْئاً مِمَّا أَنْتَ عَلَیْهِ قُلْتُ اللَّهُ أَعْلَمُ فَحَجَجْتُ مِنْ قَابِلٍ فَسَأَلْتُ عَنِ الرَّجُلِ فَوَجَدْتُهُ لَا یَعْرِفُ شَیْئاً مِنْ هَذَا الْأَمْرِ فَدَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَأَخْبَرْتُهُ بِخَبَرِ الرَّجُلِ فَقَالَ لِی مِثْلَ مَا قَالَ فِی الْعَامِ الْمَاضِی یَعْرِفُ شَیْئاً مِمَّا أَنْتَ عَلَیْهِ قُلْتُ لَا قَالَ یَا مَیْسَرَهُ أَیُّ الْبِقَاعِ أَعْظَمُ حُرْمَهً قَالَ قُلْتُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ابْنُ رَسُولِهِ أَعْلَمُ قَالَ یَا مَیْسَرَهُ مَا بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ رَوْضَهٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّهِ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ عَبْداً عَمَّرَهُ اللَّهُ فِیمَا بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ أَلْفَ عَامٍ وَ فِیمَا بَیْنَ الْقَبْرِ وَ الْمِنْبَرِ یَعْبُدُهُ أَلْفَ عَامٍ ثُمَّ ذُبِحَ عَلَى فِرَاشِهِ مَظْلُوماً کَمَا یُذْبَحُ الْکَبْشُ الْأَمْلَحُ ثُمَّ لَقِیَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَیْرِ وَلَایَتِنَا لَکَانَ حَقِیقاً عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یُکِبَّهُ عَلَى مَنْخِرَیْهِ فِی نَارِ جَهَنَّمَ.)
[۷] بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد علیهم السلام، جلد ۱، صفحه ۳۰ (أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی حَمْزَهَ اَلثُّمَالِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: دَعَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِطَهُورٍ فَلَمَّا فَرَغَ أَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ فَأَلْزَمَهَا یَدَهُ ثُمَّ قَالَ« إِنَّمٰا أَنْتَ مُنْذِرٌ » ثُمَّ ضَمَّ یَدَهُ إِلَى صَدْرِهِ قَالَ وَ « لِکُلِّ قَوْمٍ هٰادٍ » ثُمَّ قَالَ یَا عَلِیُّ أَنْتَ أَصْلُ اَلدِّینِ وَ مَنَارُ اَلْإِیمَانِ وَ غَایَهُ اَلْهُدَى وَ قَائِدُ اَلْغُرِّ اَلْمُحَجَّلِینَ أَشْهَدُ لَکَ بِذَلِکَ .)
[۸] سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۱۸ (وَإِنْ تُکَذِّبُوا فَقَدْ کَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ ۖ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ)
[۹] سوره مبارکه نحل، آیه ۳۵ (وَقَالَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا عَبَدْنَا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَیْءٍ نَحْنُ وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَیْءٍ ۚ کَذَٰلِکَ فَعَلَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ ۚ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ)
[۱۰] مناقب الإمام أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام، جلد ۲، صفحه ۵۷۴ (أبو أحمد قال: أخبرنا محمد بن عبد العزیز عن حفص بن عمر الحوضی قال: حدثنا سکین بن عبد العزیز قال: حدثنا حفص بن خالد [بن جابر] عن أبیه عن جده قال: لما قتل علی قام الحسن بن علی علیهما السلام فحمد اللّه و أثنى علیه ثم قال: و اللّه لقد قتلتم اللیله رجلا فی لیله نزل فیها القرآن و فیها قتل یوشع بن نون فتى موسى و فیها رفع عیسى بن مریم و اللّه ما سبقه أحد کان قبله و لا یلحقه أحد بعده و إن کان رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلّم یبعثه فی السریه جبرئیل عن یمینه و میکائیل عن یساره و اللّه ما ترک صفراء و لا بیضاء إلا سبعمائه أو ثمانمائه درهم ارصدها لخادم یشتریها.)
[۱۱] سوره مبارکه شمس، آیه ۱۴ (فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاهَا)
[۱۲] عمده عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، جلد ۱، صفحه ۳۰۷ (وَ بِالْإِسْنَادِ اَلْمُقَدَّمِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ حَنْبَلٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی قَالَ حَدَّثَنَا وَکِیعٌ قَالَ حَدَّثَنَا شَرِیکٌ عَنْ عَاصِمٍ عَنْ أَبِی رَزِینٍ قَالَ: خَطَبَنَا اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ بَعْدَ وَفَاهِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ عَلَیْهِ عِمَامَهٌ سَوْدَاءُ فَقَالَ لَقَدْ فَارَقَکُمْ بِالْأَمْسِ رَجُلٌ لَمْ یَسْبِقْهُ اَلْأَوَّلُونَ بِعِلْمٍ وَ لاَ یُدْرِکُهُ اَلْآخِرُونَ .)
[۱۳] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۷۸ ، صفحه ۲۸۲ (دَعَائِمُ اَلْإِسْلاَمِ ، رُوِّینَا عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ : أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَسَرَّ إِلَى فَاطِمَهَ عَلَیْهَا السَّلاَمُ أَنَّهَا أُولَى مَنْ یَلْحَقُ بِهِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ فَلَمَّا قُبِضَ وَ نَالَهَا مِنَ اَلْقَوْمِ مَا نَالَهَا لَزِمَتِ اَلْفِرَاشَ وَ نَحَلَ جِسْمُهَا وَ ذَابَ لَحْمُهَا وَ صَارَتْ کَالْخَیَالِ وَ عَاشَتْ بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِمَا سَبْعِینَ یَوْماً فَلَمَّا اُحْتُضِرَتْ قَالَتْ لِأَسْمَاءَ بِنْتِ عُمَیْسٍ کَیْفَ أُحْمَلُ عَلَى رِقَابِ اَلرِّجَالِ مَکْشُوفَهً وَ قَدْ صِرْتُ کَالْخَیَالِ وَ جَفَّ جِلْدِی عَلَى عَظْمِی قَالَتْ أَسْمَاءُ یَا بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ إِنْ قَضَى اَللَّهُ عَلَیْکِ بِأَمْرٍ فَسَوْفَ أَصْنَعُ لَکِ شَیْئاً رَأَیْتُهُ فِی بَلَدِ اَلْحَبَشَهِ قَالَتْ وَ مَا هُوَ قَالَتِ اَلنَّعْشُ یَجْعَلُونَهُ مِنْ فَوْقِ اَلسَّرِیرِ عَلَى اَلْمَیِّتِ یَسْتُرُهُ قَالَتْ لَهَا اِفْعَلِی فَلَمَّا قُبِضَتْ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهَا صَنَعَتْهُ لَهَا أَسْمَاءُ فَکَانَ أَوَّلَ نَعْشٍ عُمِلَ لِلنِّسَاءِ فِی اَلْإِسْلاَمِ .)
[۱۴] بشاره المصطفی لشیعه المرتضی، جلد ۱، صفحه ۲۵۸ (حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ بَابَوَیْهِ قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اَلْغَفَّارِ عَنِ اَلْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلرَّازِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الهرمزداری[اَلْهُرْمُزْدَانِیُّ] عَنْ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ قَالَ: لَمَّا مَرِضَتْ فَاطِمَهُ بِنْتُ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَصَّتْ إِلَى عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَنْ یَکْتُمَ أَمْرَهَا وَ یُخْفِیَ خَبَرَهَا وَ لاَ یُؤْذِنَ أَحَداً بِمَرَضِهَا فَفَعَلَ ذَلِکَ وَ کَانَ یُمَرِّضُهَا بِنَفْسِهِ وَ تُعِینُهُ عَلَى ذَلِکَ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَیْسٍ عَلَى اِسْتِسْرَارٍ بِذَلِکَ کَمَا وَصَّتْ بِهِ فَلَمَّا حَضَرَتْهَا اَلْوَفَاهُ وَصَّتْ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ أَنْ یَتَوَلَّى أَمْرَهَا وَ یَدْفِنَهَا لَیْلاً وَ یُعَفِّیَ قَبْرَهَا فَتَوَلَّى ذَلِکَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ دَفَنَهَا وَ عَفَّى مَوْضِعَ قَبْرِهَا فَلَمَّا نَفَضَ یَدَهُ مِنْ تُرَابِ اَلْقَبْرِ هَاجَ بِهِ اَلْحُزْنُ فَأَرْسَلَ دُمُوعُهُ عَلَى خَدَّیْهِ وَ حَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ مِنِّی وَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ مِنَ اِبْنَتِکَ وَ حَبِیبَتِکَ وَ قُرَّهِ عَیْنِکَ وَ زَائِرَتِکَ وَ اَلْبَائِتَهِ فِی اَلثَّرَى بِبُقْعَتِکَ اَلْمُخْتَارِ اَللَّهُ لَهَا سُرْعَهَ اَللَّحَاقِ بِکَ قَلَّ یَا رَسُولَ اَللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی وَ ضَعُفَ عَنْ سَیِّدَهِ اَلنِّسَاءِ تَجَلُّدِی إِلاَّ أَنَّ فِی اَلتَّأَسِّی لِی بِسُنَّتِکَ وَ اَلْحُزْنِ اَلَّذِی حَلَّ بِی لِفِرَاقِکَ مَوْضِعَ تَعَزِّی وَ لَقَدْ وَسَّدْتُکَ فِی مَلْحُودِ قَبْرِکَ بَعْدَ أَنْ فَاضَتْ نَفْسُکَ عَلَى صَدْرِی وَ غَمَّضْتُکَ بِیَدِی وَ تَوَلَّیْتُ أَمْرَکَ بِنَفْسِی نَعَمْ وَ فِی کِتَابِ اَللَّهِ أَنْعَمَ اَلْقَبُولَ وَ إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَیْهِ رٰاجِعُونَ قَدِ اُسْتُرْجِعَتِ اَلْوَدِیعَهُ وَ أُخِذَتِ اَلرَّهِینَهُ وَ اُخْتُلِسَتِ اَلزَّهْرَاءُ فَمَا أَقْبَحَ اَلْخَضْرَاءَ وَ اَلْغَبْرَاءَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ لاَ یَبْرَحُ اَلْحُزْنُ مِنْ قَلْبِی أَوْ یَخْتَارَ اَللَّهُ لِی دَارَکَ اَلَّتِی فِیهَا مُقِیمٌ کَمَدٌ مُقَیِّحٌ وَ هَمٌّ مُهَیِّجٌ سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَیْنَنَا وَ إِلَى اَللَّهِ أَشْکُو وَ سَتُنْبِئُکَ اِبْنَتُکَ بِتَظَاهُرِ أُمَّتِکَ عَلَیَّ وَ عَلَى هَضْمِهَا حَقَّهَا فَاسْتَخْبِرْهَا اَلْحَالَ فَکَمْ مِنْ غَلِیلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِیلاً وَ سَتَقُولُ وَ یَحْکُمَ اَللّٰهُ وَ هُوَ خَیْرُ اَلْحٰاکِمِینَ سَلاَمٌ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ سَلاَمَ مُوَدِّعٍ لاَ سَئِمٍ وَ لاَ قَالٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلاَ عَنْ مَلاَلَهٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلاَ عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اَللَّهُ اَلصَّابِرِینَ وَ اَلصَّبْرُ أَیْمَنُ وَ أَجْمَلُ وَ لَوْ لاَ غَلَبَهُ اَلْمُسْتَوْلِینَ عَلَیْنَا لَجَعَلْتُ اَلْمُقَامَ عِنْدَ قَبْرِکَ لِزَاماً وَ اَلتَّلَبُّثَ عِنْدَهُ مَعْکُوفاً وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ اَلثَّکْلَى عَلَى جَلِیلِ اَلرَّزِیَّهِ فَبِعَیْنِ اَللَّهِ تُدْفَنُ اِبْنَتُکَ سِرّاً وَ یُهْتَضَمُ حَقُّهَا قَهْراً وَ تُمْنَعُ جَهْراً وَ لَمْ یَطُلِ اَلْعَهْدُ وَ لَنْ یَخْلُقَ مِنْکَ اَلذِّکْرُ فَإِلَى اَللَّهِ یَا رَسُولَ اَللَّهِ اَلْمُشْتَکَى وَ فِیکَ أَجْمَلُ اَلْعَزَاءِ فَصَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهَا وَ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اَللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ .)
پاسخ دهید