«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]

«رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۲]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه سراسر نور و رحمتِ حضرت صدر الخلائق و خیرالمرسلین صلی الله علیه و آله و اهل بیت مکرّم ایشان، علی الخصوص امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

عرض ادب، ارادت، خاکساری، التجاء، استغاثه، عرض تسلیت به ساحتِ باعظمتِ حضرت بقیّه الله الأعظم روحی و ارواح من سواه فداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.

هدیه به ارواح مؤمنین و مؤمنات از صدر اسلام، هر کسی که قطره‌ی اشکی ریخته است، هر کسی که دلی با اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین داشته است، هر کسی ذرّه‌ی محبّتی داشته است، هر کسی که در راه اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین قدمی برداشته است یا درهمی خرج کرده است یا قلمی زده است یا کلامی گفته است، تا روزگار ما، پدران و مادران این جمع، شهدای بافضیلت اسلام از صدر اسلام تا شهدای اخیر، روح امام راحل عظیم الشأن، علمای ربّانی که ما بر سر سفره‌شان هستیم، ان شاء الله امشب همه محل توجّه و عنایت امام زمان ارواحنا فداه باشند و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به آن‌ها نظر کند و ما را هم با عاقبت به خیری و عافیت کامل و بهترین باقیات صالحات، که از جمله فرزندان صالح و ذرّیه‌ی طیّب و طاهر تا قیامت است، ما را بعد از پایان عمرمان در این دنیا، به آن‌ها ملحق کند، صلوات دیگری محبّت کنید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.

صحبت کردن در شب قدر خیلی سخت است، حال بنده‌ی روسیاه، حال آن مجرمی است که پشت درِ اتاق قاضی منتظر تنفیض حکم است، حال به او می‌گویند حرف هم بزن!

خدای کریمی که برای هدایت ما اینقدر مایه گذاشته است، اساساً اگر ما بودیم… حضرت سجّاد علیه السلام در جایی از صحیفه دارد که خدایا! باید مرا با اولین گناه ناکار می‌کردی… ما اصلاً حق توبه نداریم، چقدر فرصت؟ چقدر اولیای خودش را به زحمت انداخته است که ما راهی پیدا کنیم و هر کسی از طریقی بیاید؟

هزینه‌ی خدای متعال برای هدایت ما

امشب یک لحظه توجّه بنده به حضرت یوسف علی نبیّنا و آله و علیه السلام جلب شد، خدای متعال این پدر و پسر را چطور به سختی دچار کرد تا مردم را هدایت کند؟

در این دنیا یعقوب نبی علی نبیّنا و آله و علیه السلام… اهل دنیا که نبود، اهل زرق و برق دنیا نبود، پیغمبر بود، معصوم بود، طاهر بود، پاک بود، اگر هم محبّتی بین این فرزندان، به دو پسر خاص، بویژه جناب یوسف داشت، چون این‌ها ولیّ خدا بودند، فقط محبّت پدری نبود، کسی مانند جناب یعقوب سلام الله علیه حضرت یوسف سلام الله علیه را دوست نداشت، چون کسی مانند او این ولیّ خدا را نمی‌شناخت؛ خدای متعال بین این‌ها فاصله انداخت، یوسف به چاه افتاد…

گاهی ما هیچ کاری برای خدا نکرده‌ایم و صد مرتبه با خدا حساب می‌کنیم، عبد الهی، «یُوسُفُ أَیُّهَا الصِّدِّیقُ»[۴] را به چاه انداختند، بعد خواستند او را ذلیل کنند و «وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ»،[۵] او را به پشیزی فروختند! عبد الهی که آزادمرد عالم وجود بود، به برده تبدیل شد.

حال ایشان با آن عظمت به خانه‌ی عزیز مصر رفت، شد آنچه شد، خدای متعال او را به زندان انداخت، او در زندان شکنجه شد، در زندان به ایشان جسارت شد، با نگاه حقارت و ذلّت به او نگریستند، او را کنار بدکاران قرار دادند؛ اما از پسِ این موضوع، خدای متعال چند نفر را در زندان با او هدایت کرد.

اگر ما نگاه کنیم، در این ادّعای محبّتی که من دارم و درواقع لاف زدن است؛ خدای متعال محبوبان خود را اینطور به زحمت انداخته است.

حضرت یوسف علی نبیّنا و آله و علیه السلام در زندان اذیت و شکنجه شد و جسارت دید، سخت‌ترین چیز برای کسی مانند حضرت یوسف سلام الله علیه این است که کنار پلیدها قرار بگیرد. غربت این است که انسان کنار کسانی قرار بگیرد که با آن‌ها سنخیت نداشته باشد. البته برخی از آن‌ها را هم آدم کرد.

بعد مردم مصر را از قحطی نجات داد، تا عزیز مصر شد، پدر و مادر ایشان با فرزندان آمدند، «هَذَا تَأْوِیلُ رُؤْیَایَ»،[۶] این تأویل آن رؤیایی است که دیدم، «إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ»،[۷] خدای متعال توحید را به مردم مصر ارزانی داشت.

عدّه‌ای از مردم مصر از شرک نجات پیدا کردند!

ببینید خدای متعال برای اینکه مردم مصر را از شرک نجات بدهد، چه مسیری برای یوسف نبی سلام الله علیه رفته است!

خدای متعال برای هدایت انسان‌ها مایه گذاشته است، کاری کرده است که وقتی در قیامت پرونده‌ی ما را بدستمان می‌دهند، نیازی به قضاوت ندارد، مانند دنیا نیست که زیر و رو کشی شود! آنجا می‌فرماید: «اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا»،[۸] خودت بگو با تو چکار کنیم؟

معمولاً جنایتکاران پُررو هستند، اما اگر از کسی حین ارتکاب جرم فیلمی از همه جهت گرفته باشند، یا او را هنگام ارتکاب جرم بگیرند، گاهی در فیلم هست که طرف ناگهان لال می‌شود.

قیامت اوضاع طوری است که از یک طرف از شدّت هول و تکان، یا مُهر به دهان می‌زنند، یا از شدّت هول و تکان، انسان دیگر نمی‌تواند حرف بزند، می‌گوید خودت بخوان، «اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا»، بگو با تو چکار کنیم؟ چه چیزی برای گفتن داری؟ برای هر جرم تو، چقدر به تو فرصت دادم؟ چقدر از ذهن تو گذشت اما دوباره مرتکب شدی؟ حال بگو با تو چکار کنم؟

ان شاء الله خدای متعال اموات شما را رحمت کند، من هنوز صدای مادرم که چند روز قبل از عمل جراحی خود در حرم امام رضا علیه السلام به من فرمود: «ببین آیا من این دعا را حفظ هستم؟» را در یاد داردم، مقابل حرم امام رضا علیه السلام دعای صباح خواند که هنوز در گوش من است، این قسمت دعا را بخوبی بیاد دارم که «أَمْ کَیْفَ تَرُدُّ ظَمْآناً وَرَدَ إِلى حِیَاضِکَ شَارِباً؟»، یعنی اگر من با تشنگی بخواهم از رودخانه‌ی دربار تو بنوشم، مرا طرد می‌کنی؟ «کَلَّا وَحِیَاضُکَ مُتْرَعَهٌ فِى ضَنْکِ الْمُحُولِ» چشمه‌های جوشان درگاه تو همیشه خروشان است و همیشه برای تشنه‌ها آماده است، «وَبَابُکَ مَفْتُوحٌ لِلطَّلَبِ وَالْوُغُولِ» هیچوقت درِ خانه‌ی تو بسته نیست، هم برای خواستن و هم برای وغول. هر کسی هر وقتی که بخواهد بیاید، درِ خانه‌ی تو باز است و پذیرایی می‌کنند، این من بودم که نیامدم، این من بودم که دعوت را ندید گرفتم.

این جملات به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه منسوب است، و حضرت این جملات را به ما یاد داده‌اند.

در طول سال، ثلث آخر شب، فرشته از جانب خدا صدا زد که «هَل مِن مُستَغفِرٍ؟ هَل مِن تَائِبٍ؟»

اگر خدای متعال یوسف صدیق را به زحمت انداخت، پایان داستان یوسف صدیق، عزیزی مصر است و مردم در برابر پدر و مادر او به سجده افتادند، خداپرست شدند.

خدای متعال برای ما مسلمین، آن رأس مطهّر را به تنورِ خولی برد، فرزندان او را هم بیابانگرد کرد. پایان قصه‌ی صدیق عالم وجود، معلم یوسف صدیق، در ظاهر خوش نبود.

خدای متعال برای هدایت ما، برای اینکه گاهی ما به یاد بیاوریم، بنده‌های خودش را خیلی به زحمت انداخت، بار سنگینی روی دوش آن‌ها گذاشت.

نقل شده است که وقتی صدیقه طاهره سلام الله علیها قبل از ولادت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه آمد و با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم صحبت کرد و در مورد فرزند درون رحم خود فرمود که اتفاقاتی در حال رخ دادن است؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به او فرمود: پسر تو را می‌کشند… او را در مقابل چشم فرزندانش می‌کشند… تشنه هم می‌کشند… هلهله هم می‌کنند… تکبیر هم می‌گویند… در بعضی از نقل‌ها دارد که فرمود: حسین من حیف است! اصلاً نمی‌خواهم به این دنیا بیاید…

رحمه للعالمین برای ما تلاش کرد و فرمود: هدایت این امّت به حسینِ تو بستگی دارد…

امام زمان ارواحنا فداه که نمی‌تواند همینطور به دنیا بیاید، مقدّماتی لازم دارد، امام زمان ارواحنا فداه از ولد ایشان است…

صدیقه طاهره سلام الله علیها برای ما مادری کرد و رضایت داد…

خیلی خرج شده است که ما درست شویم، خیلی برای ما سرمایه‌گذاری شده است، خیلی برای ما کار شده است.

سحرها گذشت، من خودم را محروم کردم، اگر من سحر بیدار می‌شدم که مرا تحویل می‌گرفت، فرمود اگر سحر بیدار شوید نورانی می‌شوید، رزق پیدا می‌کنید، شما را می‌بخشم و پاک می‌کنم؛ اما من ندید می‌گیرم.

«وَالحمدُلله الّذی تَحبّبَ إلَیَّ وَ هُوَ غَنیٌّ عنّی»،[۹] او مدام برای من پیغام محبّت فرستاد، با اینکه اصلاً به من نیاز نداشت، او غنی است!

اگر خدای متعال در ماه مبارک رمضان به ما محبّت کند و چند اسم خودش را به ما بفهماند، که یکی از آن‌ها همین «غنی» است، حال ما تغییر پیدا می‌کند.

می‌خواهیم به غنی چه چیزی بدهیم؟ چه چیزی می‌توانیم بیاوریم و تقدیم کنیم؟ اصلاً چه چیزی داریم که به درد غنی بخورد؟ ما هیچ هستیم.

مؤمن اگر مؤمن باشد، وقتی می‌فهمد که محضر خدای غنی قرار گرفته است، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم. قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خَاشِعُونَ».[۱۰]

اگر ما نهایتاً خجالت بکشیم هم خیلی روزی‌مان بوده است، بلکه از این توهّم بیرون بیایم.

ان شاء الله خدای متعال در این شب قدر، آن سیلی که لحظه‌ی خوردن سرم به سنگ لحد می‌خواهد مرا بیدار کند، که از توهّم بیرون بیایم که من تنها هستم و کسی و چیزی ندارم…

ماه مبارک رمضان؛ یکی از نشانه‌های رحمت خدا

در طول سال مدام فرشته صدا زد که «هَل مِن مُستَغفِرٍ؟ هَل مِن تَائِبٍ؟»، اما گوش شما بدهکار نبود، ماه رجب آمد، خدای متعال در ماه رجب ریخت و پاش کرد، شما ادعیه‌ی ماه رجب را ببینید، «خابَ الوافِدُونَ عَلى غَیْرِکَ وَخَسِرَ المُتَعَرِّضُونَ إِلاّ لَکَ»، هر کسی به غیر از اینجا رجوع کند، ضرر می‌کند. «وَضاعَ المُلِمُّونَ إِلاّ بِکَ»، «بابُکَ مَفْتُوحٌ لِلرَّاِغِبینَ»، در باز است، خود سلطان می‌خواهد عطاء کند! «وَسَبِیلُکَ الإِبْقاءُ عَلى المُعْتَدِینَ» به گنهکاران فرصت می‌دهند، «عادَتُکَ الاِحْسانُ إِلى المُسِیئِینَ»… ای گنهکاران! احسان می‌کنند، بیایید که هیچ چیز را هم می‌خرد… اما من نیامدم.

فرمود قیامت که همه بیچاره هستند، رجبیون خیلی عزّت دارند… ما من رها کرد.

به ماه شعبان رسید، دید ما کمی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را دوست داریم… فدای امام سجاد علیه السلام شوم که به ما یاد داد، فرمود: «وَ هَذَا شَهْرُ نَبِیک سَیدِ رُسُلِک» این ماه، ماه پیغمبرتان است، «شَعْبَانُ الَّذِی حَفَفْتَهُ مِنْک بِالرَّحْمَهِ وَ الرِّضْوَانِ‌ الَّذِی کانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ (سَلَّمَ) یدْأَبُ فِی صِیامِهِ وَ قِیامِهِ»، پیغمبرتان این ماه را از دست نمی‌داد، شب‌ها به عبادت، روزها به روزه…

اما دید که من غرق توهّم خودم هستم…

ما اینطور هستیم که اگر طرف کسی، دو مرتبه پیغام عدم محبّت برسد، روی او خط می‌کشیم…

«یَا أرحَمَ الرَّاحِمِین»

اما نگاه کرد و دید این عبد عابق فراری نیامد، دوباره صدا زد، «شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَى ضِیَافَهِ اَللَّهِ»،[۱۱] این میهمانی خودِ خداست!

مسلّماً پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که بگیر و ببند لازم ندارند، همانطور که دیده‌اید خدای متعال به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌فرماید: «قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا»،[۱۲] پیامبر هم هیچ تخلّفی نکرد و هر شب تا صبح عبادت می‌کرد.

پیغمبر که عقوبت لازم ندارد، پیغمبر که خودش در این میهمانی‌ها حاضر است، پیغمبر که خودش سر میهمان‌دار این میهمانی‌هاست، عقوبت برای فراری‌هاست.

مانند کسی که با دیگری تماس می‌گیرد و می‌گوید تو در ختم پدرم و تولد فرزندم شرکت نکردی، اگر این در این میهمانی شرکت نکنی به من برمی‌خورد؛ خدای متعال فرمود اگر در این میهمانی شرکت نکنید، شما را جریمه می‌کنم…

منِ بدبخت هم نشان داده‌ام که جریمه‌ای هستم، چون در ماه رجب و شعبان که با کرامت به من فرمود بیا، من نیامدم، اما ماه رمضان بالاخره روزه گرفتم… البته ماه مبارک رمضان هم با کرامت فرموده است، اما در یک سرِ آن تهدیدِ محبّتی بود.

خدای متعال اینطور بندگان خود را به سختی و زحمت انداخت، بلکه ما بیاییم.

درنگی در دعای پنجاهم صحیفه سجّادیه

چند جمله از این دعای امام سجّاد علیه السلام را می‌خوانم، بلکه خدای متعال به ما نظر کند.

ادعیه‌ی صحیفه سجّادیه، ادعیه‌ی خیلی ارزشمندی هستند، مانند خیلی چیزهای دیگر که ارزشمند است و من قدر آن‌ها را نمی‌دانم.

اگر کسی به من بگوید من جایی صدای امام زمان ارواحنا فداه را شنیده‌ام، عرض می‌کنم حاضر هستم هرچه دارم بدهم که دو جمله‌ی حضرت را به من بگوید.

این کتاب، کتاب خصوصی است، شاید تا حدود سیصد سال بعد از امام سجّاد علیه السلام به دست عموم مردم نرسیده است، امام باقر و امام صادق علیهما السلام با یک خون دلی این کتاب را حفظ کرده‌اند، این جملات بین امام سجّاد علیه السلام و خدای متعال گذشته است!

در بین این دعاها که همه‌ی آن‌ها نورانی است، قطعاً یکی از حسرت‌های ما در لحظه‌ی مرگ و قیامت این است که کسانی را می‌بینیم که با صحیفه سجّادیه و امام سجّاد علیه السلام رفیق شده‌اند و بالا رفتند، بعد می‌گوییم در خانه‌ی ما هم پنج نسخه‌ی صحیفه سجّادیه بود و من حتّی یک مرتبه هم به آن نگاه نکردم.

این دعای پنجاهم صحیفه سجّادیه است.

«اللَّهُمَّ إِنَّکَ خَلَقْتَنِی سَوِیّاً» خدایا! مرا درست خلق کردی و عیب واضحی ندارم، وقتی بین مردم رفت و آمد می‌کنم، مشکلی ندارم، «وَ رَبَّیْتَنِی صَغِیراً، وَ رَزَقْتَنِی مَکْفِیّاً» در دامان پدر و مادر بزرگ شدم، رزق دادی، شبی گرسنه نخوابیدم، «اللَّهُمَّ إِنِّی وَجَدْتُ فِیمَا أَنْزَلْتَ مِنْ کِتَابِکَ» من در کتاب تو آیه‌ای پیدا کردم، «وَ بَشَّرْتَ بِهِ عِبَادَکَ» که به بندگان خودت بشارت دادی، «أَنْ قُلْتَ:» اینطور فرمودی: «یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ»

زمان توضیح کامل نیست، مؤدبانه‌ترین نوع کلام این است که وقتی خدای متعال بخواهد با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم صحبت کند، می‌فرماید «یَا عَبدِی»؛ این اوج اکرام حضرت حق است. مثلاً به شیطان فرمود: «إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ»،[۱۳] اگر «بنده‌ی من» باشد، تو به او تسلّط نداری.

خدایا! «بنده‌ی تو» باید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم باشد که بندگی کرده است، باید امیرالمؤمنین صلوات الله علیه باشد که تخلّف نکرده است.

اما وقای اینجا بنای این أکرم الأکرمین بر اکرام است، به گنهکاران اینطور می‌فرماید: «قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا».[۱۴]

اگر من امشب متوجّه شوم که من فقیر هستم و او غنی است، چرا «اَلْفَقْرُ فَخْرِی»؟[۱۵] چون وقتی فقیر هیچ چیزی ندارد، هر کاری که بخواهد انجام دهد، به غنی نیاز دارد.

من فقیر هستم و تو غنی، خودت مرا آورده‌ای… پیامبر فرمود اگر کسی شب درِ خانه‌ی شما را زد، اگر چیزی به او ندهید، فقر بهمراه دارد، حتّی اگر گمان داشتید که وضع او خوب است و نقش بازی می‌کند.

خدایا! پیامبرت فرموده است شب فقیر را با دست خالی رد نکنید، خودت ما را شبانه آورده‌ای… «إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا»

«وَ قَدْ تَقَدَّمَ مِنِّی مَا قَدْ عَلِمْتَ» خدایا! از گذشته‌های من چیزهایی هست که تو خبر داری، «وَ مَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّی» و چون تو غیور هستی، من مقابل دیگران نمی‌گویم چکار کرده‌ام، تو به من اعلم هستی، «فَیَا سَوْأَتَا مِمَّا أَحْصَاهُ عَلَیَّ کِتَابُکَ» وای بر من آن لحظه‌ای که پرچم رسوایی مرا، نامه‌ی عمل مرا بالای سرم نشان دهی، «فَلَوْ لَا الْمَوَاقِفُ الَّتِی أُؤَمِّلُ مِنْ عَفْوِکَ الَّذِی شَمِلَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ لَأَلْقَیْتُ بِیَدِی» اگر نبود که من اینقدر به عفو تو امید داشتم، خدایا! من از آبروریزی می‌ترسم، اگر نبود که من اینقدر به تو امید داشتم، «وَ لَوْ أَنَّ أَحَداً اسْتَطَاعَ الْهَرَبَ مِنْ رَبِّهِ لَکُنْتُ» اگر می‌توانستم فرار کنم که به دادگاه قیامت نرسم، «أَنَا أَحَقَّ بِالْهَرَبِ مِنْکَ» من باید جزو آن کسانی می‌بودم که فرار می‌کردم، «وَ أَنْتَ لَا تَخْفَى عَلَیْکَ خَافِیَهٌ فِی الْأَرْضِ وَ لَا فِی السَّمَاءِ إِلَّا أَتَیْتَ بِهَا» اما نمی‌شود از تو فرار کرد، من که در محضر تو هستم، من مقهور تو هستم، «وَ کَفَى بِکَ جَازِیاً، وَ کَفَى بِکَ حَسِیباً» خودت قاضی هستی و اجر و مجازات هم بدست توست.

«اللَّهُمَّ إِنَّکَ طَالِبِی إِنْ أَنَا هَرَبْتُ» خدایا! اگر من بخواهم فرار کنم هم در چنگ تو هستم، «وَ مُدْرِکِی إِنْ أَنَا فَرَرْتُ» اگر فرار کنم که تو مرا بدست می‌آوری، «فَهَا أَنَا ذَا بَیْنَ یَدَیْکَ» حال این من هستم که مقابل تو قرار گرفتم، «خَاضِعٌ ذَلِیلٌ رَاغِمٌ» پشیمان و شکست‌خورده و ورشکسته، «إِنْ تُعَذِّبْنِی فَإِنِّی لِذَلِکَ أَهْلٌ» اگر مرا عذاب کنی حق داری، «وَ هُوَ- یَا رَبِّ- مِنْکَ عَدْلٌ» من اقرار می‌کنم که تو عدل محض هستی، «وَ إِنْ تَعْفُ عَنِّی فَقَدِیماً شَمَلَنِی عَفْوُکَ» اگر بخواهی ببخشی، قبلاً هم هزاران مرتبه مرا بخشیده‌ای، «وَ أَلْبَسْتَنِی عَافِیَتَکَ» لباس عافیت به تن من پوشاندی، دوباره مرا بین مردم آوردی و میهمان کردی، انگار من اصلاً کاری نکرده بودم…

«فَأَسْأَلُکَ- اللَّهُمَّ- بِالْمَخْزُونِ مِنْ أَسْمَائِکَ» خدایا! از آن اسم مخزون خودت، از آن اسم مستتر خودت، از آن اسم اعظم خودت، «وَ بِمَا وَارَتْهُ الْحُجُبُ مِنْ بَهَائِکَ» از آن عظمت تو که فهم من به آن نمی‌رسد، «إِلَّا رَحِمْتَ هَذِهِ النَّفْسَ الْجَزُوعَهَ» یک مرتبه‌ی دیگر به من رحم کن، «وَ هَذِهِ الرِّمَّهَ الْهَلُوعَهَ» اگر مرا ببینی، می‌بینی که توانی برای مقابله با تو ندارم، «الَّتِی لَا تَسْتَطِیعُ حَرَّ شَمْسِکَ» خدایا! من آن کسی هستم که اگر آفتاب دنیا بر من بتابد، نمی‌توانم تحمّل کنم، «فَکَیْفَ تَسْتَطِیعُ حَرَّ نَارِکَ!» چطور بتوانم حرارت آتش را تحمّل کنم؟  «وَ الَّتِی لَا تَسْتَطِیعُ صَوْتَ رَعْدِکَ» اگر صدای یک رعدی صدا کند، همه‌ی وجود من ترس می‌شود، «فَکَیْفَ تَسْتَطِیعُ صَوْتَ غَضَبِکَ!» چطور صدای غضب تو را تحمّل کنم؟ «فَارْحَمْنِیَ- اللَّهُمَّ- فَإِنِّی امْرُؤٌ حَقِیرٌ» من کوچکتر از آن هستم که تو بخواهی برای من لشگرکشی کنی، «وَ خَطَرِی یَسِیرٌ» اصلاً این هم‌آوردی را نیاز ندارد، «وَ لَیْسَ عَذَابِی مِمَّا یَزِیدُ فِی مُلْکِکَ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ» خدایا! اگر من را عذاب کنی عظمت تو ذرّه‌ای بالا نمی‌رود، «وَ لَوْ أَنَّ عَذَابِی مِمَّا یَزِیدُ فِی مُلْکِکَ لَسَأَلْتُکَ الصَّبْرَ عَلَیْهِ» اگر من می‌دانستم با عذاب من سلطنت و هیبت تو زیاد می‌شود می‌گفتم مرا عذاب کن که سلطنت تو زیاد شوم، «وَ أَحْبَبْتُ أَنْ یَکُونَ ذَلِکَ لَکَ» من جزو آن کسانی هستم که دوست دارم عظمت تو زیاد شود، «وَ لَکِنْ سُلْطَانُکَ- اللَّهُمَّ- أَعْظَمُ» ولی خدایا! عظمت تو بزرگتر از آن است، «وَ مُلْکُکَ أَدْوَمُ مِنْ أَنْ تَزِیدَ فِیهِ طَاعَهُ الْمُطِیعِینَ» دوام مُلک تو بیشتر از آن است که با اطاهت خوب‌ها نسبت به تو، چیزی به تو بیفزاید، «أَوْ تَنْقُصَ مِنْهُ مَعْصِیَهُ الْمُذْنِبِینَ» یا با گناه بیچاره بیچاره‌ای مثل من سلطنت تو نقص پیدا کند، «فَارْحَمْنِی یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ» به من رحم کن، «وَ تَجَاوَزْ عَنِّی یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ» بیا و باز هم ندید بگیر، «وَ تُبْ عَلَیَّ، إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» بیا و به ما رو کن. والله اگر به ما رو نکرده بود امشب در مجلس او نبودیم.

روضه و توسّل به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و سیّدالشّهداء صلوات الله علیه

هم شب شهادت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، هم شب توسّل به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است، ما هم بیچاره هستیم.

شهریار می‌گوید «جز یک نسب که تو به خود بسته چیستم؟ *** من آنچنان که آل علی گفته نیستم *** اما مرا هم ای علی از خود مران *** که من تا چشم داشتم به حسینت گریستم».

خدا حاج آقا مجتبی را رحمت کند، می‌گفت: درست است که هیچ چیزی ندارم، اما همینطور با دست خالی هم نیامده‌ام، یک دست من به دامان سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است و یک دستم هم کفِ پای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است.

امام سجّاد علیه السلام راوی این ماجراست و می‌گوید عمّه‌ام زینب اینطور فرمود؛ فرمود وقتی مادر ما از دنیا رفت، اُمّ أیمَن مرا در آغوش می‌گرفت و مرا دلداری می‌داد، غم سنگین بود و من دوست داشتم باور نکنم، مگر می‌شود سی هزار نفر مسلمان دور یکدیگر جمع شوند و تکبیر بگویند و حسین را مسخره کنند؟ مگر چنین چیزی می‌شود؟ مگر می‌شود مقابل چشم دختران او آب را روی زمین بریزند؟ مگر قرار است که امّت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به دست یهودی‌ها بیفتند؟

می‌خواستم از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بپرسم، اما حال پدرم بخاطر داغ مادرم طوری بود که نمی‌توانستم داغ او را تازه کنم.

مثل امروزی که دیگر دیدم پدرم افتاده بود و چشمان خود را باز نمی‌کرد و بوی فراق می‌آمد…

به قول آن شاعر بحرینی که اینطور می‌گوید: «لَـهْفِیْ لِـصَوَّام الـهَجیرِ عـلى الطّوى» بمیرم برای آن آقایی که در طول روزها روزه بود، «لِلضَّعفِ لیسَ یَصومُ مَفروضَاتِهِ» از شب ضربت خوردن تا شهادت، نتوانست روزه بگیرد، «لَهْفِیْ لِقَوَّامِ الکَثیرِ مِنَ الدُّجى» آقایی که هر شب هزار رکعت نماز می‌خواند، «لِلعَجزِ لَیسَ یَقومَ فی صَلَواتِهِ» این روزها نتوانست نماز خود را ایستاده بخواند، آفتاب لب بوم است، صورت او زرد شده است، خون رفته است…

ولی دیدم ممکن است پدرم بزودی جان به جان‌آفرین تقدیم کند، کنار او نشستم.

یکی از آیات قرآن کریم این است که خدای متعال به شما منّت گذاشت و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمد، قبل از آمدن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اوضاع چطور بود؟ آب کِدِر می‌خوردید، غذای ناپاک می‌خوردید، امنیت نداشتید، آیه‌ی قرآن کریم این است: «تَخَافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ».[۱۶] برای چه فرزندان خود را زنده به گور می‌کردند؟ از غیرت تعصبی و اینکه دائم با یکدیگر می‌جنگیدند، می‌ترسیدند که دختر و ناموس یکدیگر را بدزدند، «تَخَافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ»، وقتی با کسی بد می‌شدند، ناموس او را می‌دزدیدند، «تَخَافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ»، ناامنی بود…

کسانی که در عراق و سوریه گرفتار داعش شدند، می‌فهمیدند «تَخَافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ» یعنی چه، اینکه نوامیس را به بازار ببرند و بفروشند، یعنی چه.

امام سجّاد علیه السلام از عمه‌ی خود حضرت زینب کبری سلام الله علیها نقل می‌کنند که حضرت زینب کبری سلام الله علیها فرمود: کنار پدرم نشستم، در ذهن من روضه‌ی حسین بود؛ عرض کردم: وقتی بچه بودیم اُمّ أیمَن به من گفته بود که حسین ما را تشنه می‌کشند، تکبیر می‌گویند، او را دوره می‌کنند، او را ترور نمی‌کنند و وسط روز او را می‌کشند…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که داغ ناموس دیده است، محل روضه را عوض کرد…

حضرت زینب کبری سلام الله علیها می‌گوید پدرم چشمان خود را باز کرد و به من فرمود: «تَخَافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ»[۱۷]

من عرض می‌کنم، کاری می‌کنند که دخترِ حسین هم به تو می‌گوید که این‌ها می‌خواهند با ما چکار کنند؟…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: می‌بینم چطور تو و دختران را از این شهر به آن شهر می‌برند، زنجیر به گردن شما انداخته‌اند…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه لحظات آخر عمر خود اینطور ضجّه زد و با حضرت زینب کبری سلام الله علیها گریه کرد؛ دیگر جان نداشت و مدام از حال می‌رفت و به حال می‌آمد؛ طوری شده بود که شاید بچه‌ها به یاد مادرشان افتادند…

وقتی حسنین علیهما السلام بالای سر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بودند، حال ایشان طوری شده بود که هر لحظه می‌ترسیدند مادر از دنیا برود، برای همین کنار ایشان نشسته بودند…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بیشتر در حال خود نبود، یک لحظه دیدند چشمان خود را باز کرد…

سی سال فراق…

بچه‌ها دور حضرت نشسته بودند، چهره زرد شده بود و چشم‌ها رفته بود، یک لحظه دیدند چشمان خود را به سمت در باز کرد و فرمود: خوش آمدی! خوش آمدی!

پرسیدند: با چه کسی حرف می‌زنید؟

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: «هَذِهِ فَاطِمَه»[۱۸]


[۱]– سوره‌ مبارکه غافر، آیه ۴۴٫

[۲]– سوره‌ مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫

[۴] سوره مبارکه یوسف، آیه ۴۶ (یُوسُفُ أَیُّهَا الصِّدِّیقُ أَفْتِنَا فِی سَبْعِ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ یَأْکُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعِ سُنْبُلَاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ یَابِسَاتٍ لَعَلِّی أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَعْلَمُونَ)

[۵] سوره مبارکه یوسف، آیه ۲۰ (وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَهٍ وَکَانُوا فِیهِ مِنَ الزَّاهِدِینَ)

[۶] سوره مبارکه یوسف، آیه ۱۰۰ (وَرَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّوا لَهُ سُجَّدًا ۖ وَقَالَ یَا أَبَتِ هَٰذَا تَأْوِیلُ رُؤْیَایَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّی حَقًّا ۖ وَقَدْ أَحْسَنَ بِی إِذْ أَخْرَجَنِی مِنَ السِّجْنِ وَجَاءَ بِکُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّیْطَانُ بَیْنِی وَبَیْنَ إِخْوَتِی ۚ إِنَّ رَبِّی لَطِیفٌ لِمَا یَشَاءُ ۚ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ)

[۷] سوره مبارکه یوسف، آیه ۴ (إِذْ قَالَ یُوسُفُ لِأَبِیهِ یَا أَبَتِ إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ)

[۸] سوره مبارکه اسراء، آیه ۱۴

[۹] دعای ابوحمزه ثمالی

[۱۰] سوره مبارکه مؤمنون، آیات ۱ و ۲

[۱۱] الأمالی (للصدوق)، جلد ۱، صفحه ۹۳ (حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلْهَمْدَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ اَلْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی اَلْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى اَلرِّضَا عَنْ أَبِیهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ اَلصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ اَلْبَاقِرِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ زَیْنِ اَلْعَابِدِینَ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ سَیِّدِ اَلشُّهَدَاءِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ سَیِّدِ اَلْوَصِیِّینَ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ خَطَبَنَا ذَاتَ یَوْمٍ فَقَالَ أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْکُمْ شَهْرُ اَللَّهِ بِالْبَرَکَهِ وَ اَلرَّحْمَهِ وَ اَلْمَغْفِرَهِ شَهْرٌ هُوَ عِنْدَ اَللَّهِ أَفْضَلُ اَلشُّهُورِ وَ أَیَّامُهُ أَفْضَلُ اَلْأَیَّامِ وَ لَیَالِیهِ أَفْضَلُ اَللَّیَالِی وَ سَاعَاتُهُ أَفْضَلُ اَلسَّاعَاتِ هُوَ شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَى ضِیَافَهِ اَللَّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِیهِ مِنْ أَهْلِ کَرَامَهِ اَللَّهِ أَنْفَاسُکُمْ فِیهِ تَسْبِیحٌ وَ نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَهٌ وَ عَمَلُکُمْ فِیهِ مَقْبُولٌ وَ دُعَاؤُکُمْ فِیهِ مُسْتَجَابٌ فَاسْأَلُوا اَللَّهَ رَبَّکُمْ بِنِیَّاتٍ صَادِقَهٍ وَ قُلُوبٍ طَاهِرَهٍ أَنْ یُوَفِّقَکُمْ لِصِیَامِهِ وَ تِلاَوَهِ کِتَابِهِ فَإِنَّ اَلشَّقِیَّ مَنْ حُرِمَ غُفْرَانَ اَللَّهِ فِی هَذَا اَلشَّهْرِ اَلْعَظِیمِ وَ اُذْکُرُوا بِجُوعِکُمْ وَ عَطَشِکُمْ فِیهِ جُوعَ یَوْمِ اَلْقِیَامَهِ وَ عَطَشَهُ وَ تَصَدَّقُوا عَلَى فُقَرَائِکُمْ وَ مَسَاکِینِکُمْ – وَ وَقِّرُوا کِبَارَکُمْ وَ اِرْحَمُوا صِغَارَکُمْ وَ صِلُوا أَرْحَامَکُمْ وَ اِحْفَظُوا أَلْسِنَتَکُمْ وَ غُضُّوا عَمَّا لاَ یَحِلُّ اَلنَّظَرُ إِلَیْهِ أَبْصَارَکُمْ وَ عَمَّا لاَ یَحِلُّ اَلاِسْتِمَاعُ إِلَیْهِ أَسْمَاعَکُمْ وَ تَحَنَّنُوا عَلَى أَیْتَامِ اَلنَّاسِ یُتَحَنَّنْ عَلَى أَیْتَامِکُمْ وَ تُوبُوا إِلَى اَللَّهِ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَ اِرْفَعُوا إِلَیْهِ أَیْدِیَکُمْ بِالدُّعَاءِ فِی أَوْقَاتِ صَلاَتِکُمْ فَإِنَّهَا أَفْضَلُ اَلسَّاعَاتِ یَنْظُرُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهَا بِالرَّحْمَهِ إِلَى عِبَادِهِ یُجِیبُهُمْ إِذَا نَاجَوْهُ وَ یُلَبِّیهِمْ إِذَا نَادَوْهُ وَ یُعْطِیهِمْ إِذَا سَأَلُوهُ وَ یَسْتَجِیبُ لَهُمْ إِذَا دَعَوْهُ أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ أَنْفُسَکُمْ مَرْهُونَهٌ بِأَعْمَالِکُمْ فَکُفُّوهَا بِاسْتِغْفَارِکُمْ وَ ظُهُورُکُمْ ثَقِیلَهٌ مِنْ أَوْزَارِکُمْ فَخَفِّفُوا عَنْهَا بِطُولِ سُجُودِکُمْ وَ اِعْلَمُوا أَنَّ اَللَّهَ تَعَالَى ذِکْرُهُ أَقْسَمَ بِعِزَّتِهِ أَنْ لاَ یُعَذِّبَ اَلْمُصَلِّینَ وَ اَلسَّاجِدِینَ وَ أَنْ لاَ یُرَوِّعَهُمْ بِالنَّارِ « یَوْمَ یَقُومُ اَلنّٰاسُ لِرَبِّ اَلْعٰالَمِینَ  » أَیُّهَا اَلنَّاسُ مَنْ فَطَّرَ مِنْکُمْ صَائِماً مُؤْمِناً فِی هَذَا اَلشَّهْرِ کَانَ لَهُ بِذَلِکَ عِنْدَ اَللَّهِ عِتْقُ نَسَمَهٍ وَ مَغْفِرَهٌ لِمَا مَضَى مِنْ ذُنُوبِهِ فَقِیلَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ لَیْسَ کُلُّنَا یَقْدِرُ عَلَى ذَلِکَ فَقَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اِتَّقُوا اَلنَّارَ وَ لَوْ بِشِقِّ تَمْرَهٍ اِتَّقُوا اَلنَّارَ وَ لَوْ بِشَرْبَهٍ مِنْ مَاءٍ أَیُّهَا اَلنَّاسُ مَنْ حَسَّنَ مِنْکُمْ فِی هَذَا اَلشَّهْرِ خُلُقَهُ کَانَ لَهُ جَوَازٌ عَلَى اَلصِّرَاطِ یَوْمَ تَزِلُّ فِیهِ اَلْأَقْدَامُ وَ مَنْ خَفَّفَ فِی هَذَا اَلشَّهْرِ عَمَّا مَلَکَتْ یَمِینُهُ خَفَّفَ اَللَّهُ عَلَیْهِ حِسَابَهُ وَ مَنْ کَفَّ فِیهِ شَرَّهُ کَفَّ اَللَّهُ عَنْهُ غَضَبَهُ یَوْمَ یَلْقَاهُ وَ مَنْ أَکْرَمَ فِیهِ یَتِیماً أَکْرَمَهُ اَللَّهُ یَوْمَ یَلْقَاهُ وَ مَنْ وَصَلَ فِیهِ رَحِمَهُ وَصَلَهُ اَللَّهُ بِرَحْمَتِهِ یَوْمَ یَلْقَاهُ وَ مَنْ قَطَعَ فِیهِ رَحِمَهُ قَطَعَ اَللَّهُ عَنْهُ رَحْمَتَهُ یَوْمَ یَلْقَاهُ وَ مَنْ تَطَوَّعَ فِیهِ بِصَلاَهٍ کَتَبَ اَللَّهُ لَهُ بَرَاءَهً مِنَ اَلنَّارِ وَ مَنْ أَدَّى فِیهِ فَرْضاً کَانَ لَهُ ثَوَابُ مَنْ أَدَّى سَبْعِینَ فَرِیضَهً فِیمَا سِوَاهُ مِنَ اَلشُّهُورِ وَ مَنْ أَکْثَرَ فِیهِ مِنَ اَلصَّلَوَاتِ عَلَیَّ ثَقَّلَ اَللَّهُ مِیزَانَهُ یَوْمَ تَخِفُّ اَلْمَوَازِینُ وَ مَنْ تَلاَ فِیهِ آیَهً مِنَ اَلْقُرْآنِ کَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ خَتَمَ اَلْقُرْآنَ فِی غَیْرِهِ مِنَ اَلشُّهُورِ أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ أَبْوَابَ اَلْجِنَانِ فِی هَذَا اَلشَّهْرِ مُفَتَّحَهٌ فَاسْأَلُوا رَبَّکُمْ أَنْ لاَ یُغَلِّقَهَا عَلَیْکُمْ وَ أَبْوَابَ اَلنِّیرَانِ مُغَلَّقَهٌ فَاسْأَلُوا رَبَّکُمْ أَنْ لاَ یُفَتِّحَهَا عَلَیْکُمْ وَ اَلشَّیَاطِینَ مَغْلُولَهٌ فَاسْأَلُوا رَبَّکُمْ أَنْ لاَ یُسَلِّطَهَا عَلَیْکُمْ قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقُمْتُ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا أَفْضَلُ اَلْأَعْمَالِ فِی هَذَا اَلشَّهْرِ فَقَالَ یَا أَبَا اَلْحَسَنِ أَفْضَلُ اَلْأَعْمَالِ فِی هَذَا اَلشَّهْرِ اَلْوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ بَکَى فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا یُبْکِیکَ فَقَالَ یَا عَلِیُّ أَبْکِی لِمَا یُسْتَحَلُّ مِنْکَ فِی هَذَا اَلشَّهْرِ کَأَنِّی بِکَ وَ أَنْتَ تُصَلِّی لِرَبِّکَ وَ قَدِ اِنْبَعَثَ أَشْقَى اَلْأَوَّلِینَ وَ اَلْآخِرِینَ شَقِیقُ عَاقِرِ نَاقَهِ ثَمُودَ فَضَرَبَکَ ضَرْبَهً عَلَى قَرْنِکَ فَخَضَبَ مِنْهَا لِحْیَتَکَ قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قُلْتُ یَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ ذَلِکَ فِی سَلاَمَهٍ مِنْ دِینِی فَقَالَ فِی سَلاَمَهٍ مِنْ دِینِکَ ثُمَّ قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَا عَلِیُّ مَنْ قَتَلَکَ فَقَدْ قَتَلَنِی وَ مَنْ أَبْغَضَکَ فَقَدْ أَبْغَضَنِی وَ مَنْ سَبَّکَ فَقَدْ سَبَّنِی لِأَنَّکَ مِنِّی کَنَفْسِی رُوحُکَ مِنْ رُوحِی وَ طِینَتُکَ مِنْ طِینَتِی إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى خَلَقَنِی وَ إِیَّاکَ وَ اِصْطَفَانِی وَ إِیَّاکَ وَ اِخْتَارَنِی لِلنُّبُوَّهِ وَ اِخْتَارَکَ لِلْإِمَامَهِ فَمَنْ أَنْکَرَ إِمَامَتَکَ فَقَدْ أَنْکَرَ نُبُوَّتِی یَا عَلِیُّ أَنْتَ وَصِیِّی وَ أَبُو وُلْدِی وَ زَوْجُ اِبْنَتِی وَ خَلِیفَتِی عَلَى أُمَّتِی فِی حَیَاتِی وَ بَعْدَ مَوْتِی أَمْرُکَ أَمْرِی وَ نَهْیُکَ نَهْیِی أُقْسِمُ بِالَّذِی بَعَثَنِی بِالنُّبُوَّهِ وَ جَعَلَنِی خَیْرَ اَلْبَرِیَّهِ إِنَّکَ لَحُجَّهُ اَللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ أَمِینُهُ عَلَى سِرِّهِ وَ خَلِیفَتُهُ عَلَى عِبَادِهِ.)

[۱۲] سوره مبارکه مزمل، آیه ۲

[۱۳] سوره مبارکه اسراء، آیه ۶۵ (إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ ۚ وَکَفَىٰ بِرَبِّکَ وَکِیلًا)

[۱۴] سوره مبارکه زمر، آیه ۵۳

[۱۵] عده الداعی و نجاح الساعی، جلد ۱، صفحه ۱۲۳ (وَ قَالَ نَبِیُّنَا مُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اَلْفَقْرُ فَخْرِی وَ بِهِ أَفْتَخِرُ .)

[۱۶] سوره مبارکه انفال، آیه ۲۶ (وَاذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی الْأَرْضِ تَخَافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ فَآوَاکُمْ وَأَیَّدَکُمْ بِنَصْرِهِ وَرَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ)

[۱۷] کامل الزیارات، صفحه ۲۶۶‏ (قَالَتْ زَیْنَبُ فَلَمَّا ضَرَبَ ابْنُ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اللَّهُ أَبِی وَ رَأَیْتُ عَلَیْهِ أَثَرَ الْمَوْتِ‏مِنْهُ … فَقَالَ یَا بُنَیَّهِ الْحَدِیثُ کَمَا حَدَّثَتْکِ أُمُّ أَیْمَنَ وَ کَأَنِّی بِکِ ‏وَ بِنِسَاءِ أَهْلِکِ سَبَایَا بِهَذَا الْبَلَدِ أَذِلَّاءَ خَاشِعِینَ‏ تَخافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ‏ النَّاسُ‏ فَصَبْراً صَبْراً فَوَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّهَ وَ بَرَأَ النَّسَمَهَ مَا لِلَّهِ عَلَى ‏ظَهْرِ الْأَرْضِ یَوْمَئِذٍ وَلِیٌّ غَیْرُکُمْ وَ غَیْرُ مُحِبِّیکُمْ وَ شِیعَتِکُم‏.‏)

[۱۸] ربیع الأبرار و نصوص الأخبار، جلد ۵ ، صفحه ۱۵۶ (أسماء بنت عمیس‌ : أنا لعند علی بن أبی طالب بعد ما ضربه ابن ملجم، إذ شهق شهقه ثم أغمی علیه، ثم أفاق فقال: مرحبا، مرحبا، الحمد للّه الذی صدقنا وعده، و أورثنا الجنه، فقیل له: ما ترى؟ قال: هذا رسول اللّه، و أخی جعفر، و عمی حمزه، و أبواب السماء مفتحه، و الملائکه ینزلون یسلمون علیّ و یبشرون، و هذه فاطمه قد طاف بها و صائفها من الحور، و هذه منازلی فی الجنه. لمثل هذا فلیعمل العاملون.)