«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]

«رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۲]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه سراسر نور و رحمتِ حضرت صدر الخلائق و خیرالمرسلین صلی الله علیه و آله و اهل بیت مکرّم ایشان، علی الخصوص امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین و حضرت امّ المؤمنین خدیجه غرّاء سلام الله علیها صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

عرض ادب، ارادت، خاکساری، التجاء، استغاثه به محضرِ باعظمتِ حضرت بقیّه الله الأعظم روحی و ارواح من سواه فداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

مرور جلسات گذشته

موضوع بحث «ضرورت وجود مذهب» است، و اینکه وقتی شیعه هستیم، به چه معناست؟ و به چه افعال و افکاری است؟

بهانه‌ی بحث هم تحرّکات گسترده‌ای است که در تخریب مذهب، بین خود ما صورت می‌گیرد. اشاراتی هم به بعضی از حمله‌ها و اشکالات کرده‌ایم، بخشی هم بعد از پیش رفتن بحث عرض خواهم کرد.

به محضر شما عرض شد که ما برای رسیدن به حقیقت و نجات و اسلام، طریقی لازم دارم، که این راه و طریق منحصراً یک راه است و خود راه هم موضوعیت دارد.

هر جلسه برای اینکه نشان بدهیم این راه با بقیه‌ی راه‌های قلابی چقدر فاصله دارد، یک زاویه‌ی انحرافی را بحث خواهیم کرد؛ که بحث این جلسه از جهاتی خیلی مهم است.

یک جلسه عرض کردیم اگر این طریق از دست برود مسیر رسیدن به احکام به چه خزعبلاتی می‌افتد، یک جلسه عرض کردیم اگر این طریق از دست بروید نگاه به انبیاء علیهم السلام به چه فجایعی می‌رسد، یک جلسه عرض کردیم که به جهاتی دیگر نمی‌توانند قرآن کریم را بفهمند، یک جهت این بود که یهود و افکار یهود را بر سر دست گرفتند. جلسه‌ی گذشته هم بعضی از نگاه‌های سیاسی به آن دوره را عرض کردم که باعث شد قرآن کریم را نفهمند.

الآن می‌خواهم آیات دیگری را عرض کنم که سایر مذاهب نوعاً نفهمیده‌اند، آن هم بخاطر گیرهایی که داشته‌اند، لذا یک مقدّمه عرض می‌کنم.

سال‌های گذشته که بحث «سیر تکوّن عقاید شیعه» و تاریخ اندیشه‌ای بود، آنجا یک تأکیدی داشتیم که افکار ما شیعیان هم منسجم است، هم بهم پیوسته است، هم ساختارمند است، یک بام و دو هوا نیست و از قرن یک ایجاد شده است و مطلب جدیدی در آن نیست.

حال این مقدّمه را عرض می‌کنم تا برگردیم به اندازه‌ای که فرصت داریم، آیاتی را بخوانیم، این بحث بحثِ مهمی است و اتفاقاً در این بحث نشان داده می‌شود که شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که اتفاقاً بشدّت برائتی و ولایتی هستند، اهل تقوا و تعبّد هستند، به کسی اضافه چیزی نمی‌گویند، کم نمی‌گویند، منسجم هم می‌گویند.

نگاه شیعیان به همسران انبیاء علیهم السلام

مثلاً در نگاه ما شیعیانِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به همسران انبیاء علیهم السلام، نگاه شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به همسران انبیاء علیهم السلام این است که بسیاری از این‌ها مؤمن بودند، بعضی‌هایشان هم کافر و بدعمل، مانند همسر جناب نوح علی نبیّنا و آله و علیه السلام، که هم او را تمسخر می‌کرد، هم به او جسارت می‌کرد، هم به دشمنان حضرت کمک می‌کرد، او جزو تمسخرکنندگان بود.

همسر جناب لوط علی نبیّنا و آله و علیه السلام، جزو خائنین بود، اخبار خانه را به خانه منتقل می‌کرد، با دشمنان همدستی می‌کرد، نامسلمان بود، بی‌ایمان به شوهر خودش که نبی خدا بود بود، اما علمای شیعه حتّی این دو زن را هم به گناهان اخلاقی و مسائل زناشویی متّهم نمی‌کنند، البته شما می‌دانید که کفر بمراتب بالاتر از آن گناهان اخلاقی است، اصلاً قابل قیاس نیست، اما ما شیعه‌ی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هستیم، یاد گرفته‌ایم آنچه هست را بگوییم و آنچه نیست را نگوییم.

لذا علمای ما از همسر نوح نبی و همسر لوط نبی علی نبیّنا و آله و علیهما السلام هم دفاع می‌کنند که این‌ها مرتکب فحشا نشده‌اند، اما کافر بودند، جای آن‌ها از اهل فحشا بمراتب بدتر است؛ اما اینطور نیست که بگویند چون کافر هستند پس دزد هم بودند، یا با مردان دیگر هم بوده‌اند؛ نه! ما دلیلی نداریم که بوده باشند! گناه بالاتر داشته‌اند، اما برای این دلیلی نداریم.

حال چون یک نفر قاتل است، لزوماً موبایل مرا ندزدیده است، اگر موبال مرا بدزدد، گناه کمتری نسبت به قتل دارد، اما آن هست و این نیست.

استدلال کلامی و اخلاقی هم می‌کردند.

استدلال کلامی این بود که انبیاء علیهم السلام غیور هستند و این‌ها با آدمی که پاکدامن نیست، زندگی نمی‌کردند.

چون ما گیر و گرفتاری نداریم و نباید در جایی حساب پس بدهیم، راحت حرف زده‌ایم.

در روایاتمان هم روایت معتبری که نشان بدهد همسران انبیاء علیهم السلام چنین خطاها و فحشایی داشته باشند را نداریم، چون روایت باید معتبر باشد. علمای ما هم به این موضوع نپرداخته‌اند.

یکی از روایات را می‌خوانم و اسم برخی را هم می‌گویم.

مثلاً شیخ طوسی رضوان الله تعالی علیه در «التبیان فی تفسیر القرآن» می‌فرماید، «مَا زَنَت امرَأهُ نِبِیٍ قَطُّ»،[۴] هیچ همسر پیامبری خیانت (فحشا) نکرده است.

یک سؤال بزرگی پیش روی ماست که جلوتر عرض می‌کنم، تقریباً سه سؤال هست که اگر شما به یک غیرشیعه طرف شوید، به شما سه بهتان می‌زنند، یکی از آن‌ها این است که (جلسه‌ی گذشته عرض کردیم) می‌گویند شما به مؤمنین زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بی‌احترامی می‌کنید، یکی از آن‌ها این است…

توجّه کنید! نگاه ما منسجم است!

حوزه نجف هزار سال است که از برکات شیخ طوسی رضوان الله تعالی علیه است.

شیخ طوسی رضوان الله تعالی علیه در «التبیان فی تفسیر القرآن» می‌فرماید، «مَا زَنَت امرَأهُ نِبِیٍ قَطُّ»، هیچ همسر پیامبری ابداً خیانت (فحشا) نکرده است.

در ذهن شما می‌آید که خدای متعال در قرآن کریم فرموده است که دو همسر پیامبر خیانت کرده‌اند، می‌گوید: «کَانَت امرَأهُ نُوحٍ کَافِرَه، تَقُولُ لِلنَاسِ أنَّهُ مَجنُون»، خیانت همسر نوح این بود که او جزو کسانی بود که حضرت نوح علی نبیّنا و آله و علیه السلام را تمسخر می‌کرد و می‌گفت او دیوانه است، یعنی او را تخریب می‌کرد.

آیا این کار خیانت بود؟ بله! اما آن فحشای مدّنظر نبود.

خیانت همسر حضرت لوط علی نبیّنا و آله و علیه السلام «وَکَانَت امرَأهُ لُوطٍ تَدُلُّ عَلَى أضیَافِه»، اخبار خانه را می‌داد و بر علیه او فعالیت می‌کرد.

ایمان نیاورده بود و کافر بود، اما با مرد دیگری نبود.

ما این موضوع را راجع به همه‌ی انبیاء می‌گوییم، حتّی راجع به دو زن مشهور کافر دو پیغمبر.

سیّد مرتضی رضوان الله تعالی علیه همین را می‌فرماید، مرحوم طبرسی در مجمع البیان همین را می‌فرماید، علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه همین را می‌فرماید، از مراجع انقلابی رهبری همین را می‌فرماید، از مراجع غیرانقلابی آیت الله العظمی سید صادق روحانی همین را می‌فرماید. یعنی مباحث اختلافی سیاسی باعث نشده است که نگاه اعتقادی ما تغییر پیدا کند.

عالم انقلابی، عالم غیرانقلابی، قدیم و جدید، همه همین را می‌گویند. مرحوم عبدالجلیل رازی قزوینی در «النقض» این موضوع را مفصل بحث کرده است.

پس ما به همه‌ی همسران انبیاء علیهم السلام احترام می‌گذاریم، حتّی اگر کافر است، در مورد او تهمت نمی‌زنیم.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با همسری از همسران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم جنگید و ممکن بود او در جمل کشته شود، و طبق برخی از نقل‌ها به بازوی او تیر اصابت کرد. چرا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با او جنگید؟ چون او بغی کرده بود، و اگر در آن جنگ کشته می‌شد، خون او هدر بود.

شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه یک کتاب پانصد صفحه‌ای در این مورد نوشته است که او توبه نکرده است و به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه توبه نداشته است و دشمنِ حضرت بوده است.

اما همین امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به طلحه و زبیر اعتراض کرد و فرمود: زن و بچه‌ی خودتان را پشت پرده گذاشته‌اید و ناموس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را به میدان آورده‌اید؟

حال اینکه آیا این ناموس پیامبر خوب است یا بد؟ یک بحث دیگر است.

لذا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه او را خیلی محترمانه و بین زنان برگرداند و فرمود: «وَ لَهَا بَعْدُ حُرْمَتُهَا الْأُولَى»،[۵] آن حرمتی که بواسطه‌ی اینکه زمانی همسر پیغمبر بوده است و باید حریم او حفظ شود و مردها همینطور به خانه‌ی او نیایند و بروند، حفظ است.

اتفاقاً این آقایی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، ولو اینکه این آدم در جنگ کشته می‌شد، مهدورالدم بود، ولو اینکه این آدم بدترین گناه روی زمین را انجام داده است که مقابل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه قرار گرفته است.

شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در این موضوع به تمام همسران انبیاء علیهم السلام احترام می‌گذارند، غیر از اینکه ما باید حق بگوییم، دلیلی نداریم که بگوییم چون کافر بوده است پس فلان.

نگاه غیرشیعیان به همسران انبیاء علیهم السلام

این آقایان که یکی از مهم‌ترین استدلال‌هایشان به ما این است که به همسران پیامبر بی‌احترامی می‌کنید… می‌گوییم صبر کن! پس قاعده این است که نباید به همسران انبیاء علیهم السلام بی‌احترامی کرد؟

حال من متن را می‌خوانم تا شما ببینید این‌ها به همسران انبیاء علیهم السلام چه می‌گویند! فقط اسم می‌برم…

«ابن تیمیه» در مورد همسر نوح نبی می‌گوید که اهل فحشا بوده است، در مورد همسر حضرت لوط اصلاً لفظ … بکار می‌برد!

این‌ها هم نقل دارند، هم علمایشان در کتب تفسیر و روایت، نوشته‌اند.

مانند «ابن جوزی» در تفسیر «زاد المسیر»؛ مانند شعبی، ابن الأنباری، ابن جریج، مجاهد، قرطبی (مفسر معروف آیات الأحکام)، حسن بصری، ابن سیرین، عبید بن عمیر، ابن عطیه اندلسی (صاحب المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز)، مثل ابن تیمیه…

چند اسم از علما بردم؟ همه‌ی این‌ها به این دو همسر پیغمبر، بعضی از آن گناهان اخلاقی را نسبت می‌دهند.

اگر بنا به احترام همسران انبیاء علیهم السلام قاعده است، چرا شما مرتکب چنین جسارت‌هایی شده‌اید؟ و اگر از این حیث به همسران انبیاء علیهم السلام جسارت می‌کنید و این حرف را بدون دلیل می‌زنید؟ به چه دلیل کسی نباید به همسر پیامبر بگوید؟ ملاک چیست؟

ما به همسر هیچ پیغمبری این حرف را نمی‌زنیم، چون اولاً دلیل نداریم که این حرف را بزنیم، اصل بر برائت است، ولو می‌دانیم بعضی از آن‌ها گناهی کرده‌اند که از صد میلیارد فحشا بالاتر است. یعنی نصب و دشمنی با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با صد میلیارد فحشا قابل قیاس نیست، اما آن را دارید، ولی برای این دلیلی نداریم که داشته باشد.

این آقایان وقتی به همسران انبیاء می‌رسند، (اگر فرصت شود بعداً علّت را توضیح می‌دهم) هرچه دلشان بخواهد می‌گویند.

جلسات گذشته هم عرض کرده‌ام که هم به انبیاء و هم به همسران انبیاء و هم به دختران انبیاء، هرچه دوست داشتند نسبت داده‌اند؛ ناگهان وقتی به همسران پیغمبر می‌رسند، آن هم نسبت به یک نفر، ناگهان خیلی طرفدار می‌شوند که کسی به او بی‌حرمتی نکند!

شما باید هم به همه‌ی همسران انبیاء توجّه داشته باشید، هم به همه‌ی همسران ختم المرسلین؛ چرا فقط به آن یک نفر کار دارید؟

اصلاً ابن تیمیه یک لفظ زشتی می‌گوید و بیان می‌کند که همسر حضرت لوط فلان کاره بود!

چطور آنجا بی‌احترامی نبود؟

من به شما عرض می‌کنم، آن دو همسر پیغمبر که در برابر حضرت نوح و حضرت لوط ایستادند، یک دهم آن کارهایی که این همسر پیامبر در جمل کرد را نکردند، ولی ما می‌گوییم گناه کفر هست، برای آن گناه دیگر هم دلیلی نداریم.

شما می‌گویید احترام بگذار، بعد هرچه دوست دارید به همسران انبیاء می‌گویید، در بین همسران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم هرچه دوست دارید به بقیه‌ی همسران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌گویید، فقط نسبت به این یک نفر می‌گویید احترام را حفظ کنید؟! آیا یک بام و دو هواست؟

با این حال ما به ایشان هم نمی‌گوییم.

فقیه حنفی‌های عراق، در مورد تهمت به شیعیان می‌گوید

خوش‌تر آن باشد که سرّ دلبران      گفته آید در حدیث دیگران

این اعتراف آلوسی است که فقیه حنفی‌های عراق است و انسان مهمّی است و تفسیر مهم روح المعانی برای اوست، می‌گوید: «نُسِبَ للشِیعَه قُذِفَ عَائشَه»[۶] به شیعه نسبت داده‌اند که به یک همسر پیغمبر تهمت فحشا زده است، «وَهُم یُنکِرُون ذَلِکَ أشَدُّ الإنکَار» در حالی که شیعیان این موضوع را بشدّت نفی می‌کنند، «وَ لَیسَ فِی کُتُبِهِم المُعَوَّلَ عَلَیهَا» این مطلب در کتب شیعیان که قابل اعتناء است نیست، «عِندَهُم عَینٌ مِنه وَلَا أَثَرٌ أصلاً» اصلاً اثری نیست که چنین حرف‌هایی زده باشند.

واضح است که کتب شیعیان در دست آن‌ها هم هست، می‌گوید ما جستجو کرده‌ایم، کتاب قابل ملاحظه‌ای که برای عالمان باشد نیافتیم که اثری از این حرف داشته باشند، این بهتانی است که به شیعیان گفته می‌شود.

آن شخصی که چند سال قبل کتابی نوشت و نام کتاب را «الفاحشه» گذاشت، ظلم خیلی بزرگی به شیعه کرد، چون منطق تشیّع را خراب کرد و به منطق شیعه بهتان زد.

ما لازم نداریم که از این حرف‌ها بزنیم، طرف عمل بدتر از این عمل را دارد، ولی چه لزومی دارد که این حرف را به او بزنیم؟

آن شخص خواسته یا ناخواسته به دشمن شیعه کمک کرد، ما از نیّت او خبر نداریم.

حتّی آلوسی می‌گوید «وَکَذَلِکَ یُنکِرُونَ مَا نُسِبَ إلَیهِم مِنَ القَولِ بِوُقُوعِ ذَلِکَ مِنهَا بَعدِ وَفَاتِهِ»، شیعیان حتّی نمی‌گویند آن همسر یا مابقی همسران پیغمبر بعد از اینکه پیغمبر از این دنیا رفت، این گناه را انجام دادند؛ این هم در آثارشان نیست.

یکی از تلاش‌های بنی امیّه برای توهین به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم

در حالی این آقایان این نسبت‌ها را هم به همسران انبیاء گذشته می‌دادند و هم بعضی از اصحابی که این‌ها دوستشان دارند به یکی از همسران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بهتان زدند و آیه‌ی افک نازل شد.

اینکه آیه افک راجع به چه کسی است محل بحث است، ولی موضوع بحث من نیست که به آن وارد شوم.

شما کسانی را دوست دارید که به ناموس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بهتان زده‌اند!

در صحیح بخاری یک بهتان شنیعی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هست که می‌گوید وقتی همسر پیغمبر… آن‌ها می‌گوید راجع به یک نفر بود، ما می‌گوییم راجع به یک شخص دیگری بود… می‌گویند وقتی مردم بهتان زدند که یکی از نوامیس پیغمبر نعوذبالله در سفری با مردی خطایی کرده است، در صحیح بخاری این است که پیامبر به علی گفت: چکار کنیم؟ علی گفت: زن زیاد است! او را رها کن که ضایع شده است!

نستجیربالله العظیم!

شما این حرف‌ها را داریم، و ما نداریم.

و من به شما عرض می‌کنم حرف راجع به نوامیس انبیاء علیهم السلام را، بنی امیّه‌ای که ناموس نداشتند و پاکدامن نبودند، برای توهین به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم درست کردند، عمده‌ی آنچه بنی امیّه از زبان عایشه و دیگران درست کردند، حرف‌هایی که بوی فحشا می‌دهد، برای خود بنی امیّه است، این‌ها به دنبال این بودند که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم انتقام بگیرند.

شیعه حرف حساب می‌زند

ما رابطه‌ی اختلاف‌مان با آن کسی که جمل‌آفرین و صفین‌آفرین و نهروان‌آفرین است، معلوم است، ما آن‌ها را نه دوست داریم، نه دوست داریم، نه مؤمن می‌دانیم، گناه او را بدتر از کفر می‌دانیم؛ اما نمی‌گوییم این گناه را مرتکب شده است، چون دلیل نداریم، ما حرف اضافه نمی‌زنیم.

اتفاقاً این نشان می‌دهد که شیعه حرف حساب می‌زند.

مرحوم عبدالجلیل قزوینی کسی که چنین حرفی بزند را لعن و نفرین می‌کند و می‌گوید ما شیعیان چنین حرفی نمی‌زنیم.

یعنی اگر ما از حرمت همسران انبیاء علیهم السلام حرف می‌زنیم، حتّی در این موضوع، حرمت آن همسر حضرت لوط را هم نگه می‌داریم، البته حرمت برای خود او نیست، حرمت برای همسر نبی بودن است، درواقع حرمت برای آن نبی است.

قرآن کریم برای همسران پیامبر هم شرط می‌گذارد

چرا چنین چیزی درست شده است؟ چرا این‌‌ها به همسران انبیاء علیهم السلام جسارت می‌کنند و وقتی به فلانی می‌رسند، از او دفاع می‌کنند؟ سِرّ این است که این‌ها نسبت به آیات قرآن کریم گیر کرده‌اند. این‌ها نمی‌توانند آیات قرآن کریم را بفهمند، این‌ها مجبور هستند که آیات قرآن کریم را نفهمند.

چون این‌ها دو کار کرده‌اند، یکی اینکه نسبت به همسران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم… همسران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم معصوم نبودند، گل سرسبد عالم، صدیقه، حضرت خدیجه سلام الله علیها بین آن‌ها هست، جناب امّ سلمه سلام الله علیها هست، جناب میمونه سلام الله علیها هست، که در نقلی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به ایشان هم «صدیقه» فرموده است، زنان دیگری هم هستند.

قرآن کریم با این‌ها چه می‌کند؟

صفحه ۴۲۱ و ۴۲۲ قرآن کریم که به سوره مبارکه احزاب مربوط است را ببینید، سریع به آن نقطه‌ها اشاره می‌کنم که این‌ها مجبور شده‌اند کج بفهمند.

بحث این بود که اگر شما مسیر را غلط بروید، دیگر حتّی نمی‌توانی قرآن کریم را بفهمید.

شما این موضوع را بدانید که قرآن کریم همه را هدایت نمی‌کند، قرآن کریم «هُدًى لِلمُتَّقینَ»[۷] است، «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَلَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا»،[۸] قرآن کریم برای مؤمن است، غیرِ مؤمن «وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِینَ»،[۹] فاسق هرچه قرآن بخواند، گمراه‌تر می‌شود؛ اگر معاویه بخواهد به این قرآن عمل کند، کج‌تر می‌رود، مگر اینکه توبه کند. تا زمانی که مؤمن نیست «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَلَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا»! کسی که می‌خواهد بد عمل کند، با این قرآن اتفاقاً کج می‌رود، «وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِینَ»، «یُضِلُّ بِهِ کَثِیرًا وَیَهْدِی بِهِ کَثِیرًا»، قرآن کریم عده‌ای را هدایت و عده‌ای را گمراه می‌کند، چه کسانی را گمراه می‌کند؟ فاسقین را!

یعنی کسی که دعوت اولیه‌ی حضرت حق را لبیک نگفته است، با قرآن کج‌تر می‌رود، «هُدًى لِلمُتَّقینَ» است.

این عزیزان نمی‌توانند قرآن را بفهمند، چرا؟ چون آیا قرآن کریم خیلی پیچیده است؟ نه! گیر کرده‌اند، قبل از آن یک حبّ و بغضی دارند، گیر می‌کنند.

خدای متعال می‌فرماید: ای پیامبر! به همسرانت بگو اگر به دنبال دنیا و زینت‌های دنیا هستید، بیایید من خوب و خوش، مهریه‌ی شما را می‌دهم و جدا شویم، اما اگر خدا و رسول و دار آخرت را می‌خواهید، بدانید که خدای متعال برای شما جاهای خیلی ویژه‌ای درست کرده است. ای همسران پیامبر! اگر کسی از شما فاحشه‌ی مبیّنه (یعنی یک خطای آشکار) کند، خدا او را دوبرابر عذاب می‌کند، «وَکَانَ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرًا»،[۱۰] فکر نکنید خدا چون شما همسر پیامبر هستید شما را راحت رها می‌کند، اگر بد عمل کنید شما را دو برابر مجازات می‌کند، «وَمَنْ یَقْنُتْ مِنْکُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحًا»[۱۱] اگر کسی از شما مطیع خدا و رسول باشد و درست عمل کند و صالح باشد و عمل او صالح باشد «نُؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَیْنِ» به شما دو برابر بقیه اجر می‌دهم، «وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقًا کَرِیمًا» در قیامت رزق کریم دارید.

حال نگاه کنید، «یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ»،[۱۲] شما مانند بقیه‌ی زن‌ها نیستید… اینجا وقف غلط است، چون جمله ناقص است، «یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ»! اگر اهل تقوا باشید هیچ کسی مانند شما نیست!

چه کسی با حضرت خدیجه سلام الله علیها قابل قیاس است؟ هیچ کسی!

اگر اهل تقوا نباشی اینطور نیست، دو برابر مجازات می‌شوی!

این آقایان چه می‌گویند؟ «یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ»! یعنی همان حرفی که برای اصحاب هم می‌زنند!

قرآن کریم اینطور نمی‌گوید!

پس چرا این‌ها اینطور می‌گویند؟ می‌خواهند حریم گارانتی «خطا ندارد» درست کند!

همانطور که دیدید، قرآن کریم این را قبول ندارد و می‌فرماید اگر خوب باشید اینطور است و اگر بد باشید اینطور است، مثل بقیه نیستید، مگر اینکه تقوا داشته باشید!

یعنی قرآن کریم شرط می‌گذارد!

گارانتی برای پنج تن است، چون آن‌ها خطا نمی‌کنند، در مورد پنج تن «إِنِ اتَّقَیْتُنَّ» محقق است، چون عصمت دارند؛ ولی این‌ها اینطور نیستند و به شرط تقواست.

الآن ما می‌گوییم امشب می‌خواهیم یکی از متقین برجسته‌ی کشور را برای مناجات دعوت کنیم که بیست هزار نفر را کشته است! آیا می‌شود؟ مسلماً نه!

برای همین مجبور شدند قاعده‌ی کلّی، برخلاف آیات، جعل کنند.

اعلام خیانت دو همسر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در سوره مبارکه تحریم

در قرآن کریم سوره‌ای به نام سوره مبارکه تحریم داریم…

خوب دقّت کنید، عرض کردم چرا این‌ها وقتی به همسران انبیاء علیهم السلام می‌رسند، جسارت می‌کنند؟ چون گیر کرده‌اند.

الآن می‌خواهم کشفِ سِرّ کنم!

قرآن کریم در آیات سوره مبارکه احزاب به وضوح می‌فرماید شما آدم‌هایی هستید که می‌توانید بدکردار و بدکار باشید، یا خوش‌رفتار و خوش‌رفتار و با عمل صالح باشید؛ هرکدام باشد، چون جایگاه ویژه‌ای دارید، اجر شما از بقیه متفاوت است.

این فرمایش برای همسران حضرت نوح و حضرت لوط و حضرت موسی و… هم هست، قاعده استثناء ندارد.

اما چون یک کسی را مرکز افکار خودت قرار داده‌ای که او بدکار است، مجبور شدی قاعده‌ای بسازی که کسی حق ندارد به این همسر حرف بزند!

اتفاقاً ما هم به آن همسر تهمت فحشا نمی‌زنیم، اصلاً این تهمت را تقلیل جرم می‌دانیم که به آن کسی که با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جنگیده است چنین بگوییم، این موضوع مثل این است به کسی که صد نفر را کشته است، بگویند تو به ناخن کسی آسیب زده‌ای! ایشان با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جنگیده است و بیست هزار نفر کشته شده‌اند، ای کاش صد مرتبه گناه اخلاقی کرده بود، که نکرده است. جرم او را نه تقلیل می‌دهیم و نه اضافه می‌گوییم، او جرم بالاتر را دارد ولی این جرم را ندارد.

به سوره مبارکه تحریم می‌رسیم، در سوره مبارکه تحریم می‌فرماید که یکی از همسران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اسرار خانه‌ی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را فاش می‌کرد.

خدای متعال به پیغمبر خود فرمود، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم آن همسر را صدا کرد و اگر مثلاً خدای متعال ده مورد را فرموده بود، پیامبر دو مورد را به او گفت و هشت مورد را نگفت.

مانند نیروهای امنیتی که یک نفر را زیر نظر می‌گیرند، می‌توانند طرف را دستگیر کنند، اما این کار را نمی‌کنند، این طرف هم نمی‌داند تحت نظر است، نیروهای امنیتی هم می‌خواهند خط و ربط‌های او را متوجه شوند.

این صریح آیه است که خدای متعال می‌فرماید: «أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ»،[۱۳] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بعضی موارد را به آن همسر خود فرمود، برای اینکه آن‌ها نفهمند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم همه چیز را می‌داند.

آن همسر گفت: «مَنْ أَنْبَأَکَ هَذَا» چه کسی به شما خبر داده است؟

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «نَبَّأَنِیَ الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ».

بعد خدای متعال قشون‌کشی می‌کند، می‌فرماید: اگر شما دو همسر توبه کنید که دلتان منحرف شده است، یعنی ظاهراً نمی‌خواهید توبه کنید!… و بخواهید پشت به پشت هم دهید و بر علیه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم توطئه کنید، «إِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِیلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ»،[۱۴] خدا و جبرئیل و صالح مؤمنین… که طبق برخی نقل‌ها امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بعنوان گل سرسبدشان است، یا مؤمنان صالح… که دوباره گل سرسبد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است؛ «وَالْمَلَائِکَهُ بَعْدَ ذَلِکَ ظَهِیرٌ»، همه‌ی ملائکه پشت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستند و شما را مجازات می‌کنند. اینجا خدای متعال قشون‌کشی می‌کند.

موضوع چه بوده است؟ بروید و تفاسیر را نگاه کنید!

می‌گویند «زینب بنت جَحش» یک شربت عسلی به پیامبر می‌داد، به عایشه برمی‌خورد و حسودی کرد، بعد به پیامبر گفتند دهان تو بو می‌دهد، بعد پیامبر گفت زشت است که مردم به من بگویند دهان تو بو می‌دهد، دیگر به کسی نگو که دهان من بو می‌دهد. او گفت: من به کسی نمی‌گویم دهان تو بو می‌دهد…

هم صحیح بخاری را ببینید و هم تفاسیر را!

یعنی خدای متعال برای شربت عسل قشون‌کشی می‌کند؟!

چرا اینطور حرف می‌زند؟ چون اینجا معلوم است این خانم‌ها چه کسانی هستند و موضوع اختلافی نیست، و این‌ها می‌خواهند…

واضح است که این یک مسئله‌ی داخلی نیست، اگر یک بچه، حرف خانه را روی منبر عمومی بگوید، او را دعوا می‌کنند، یعنی خدا یک موضوع زناشویی ساده را در قرآن بیان می‌کند؟ که تا روز قیامت هم باشد؟ واضح است و مانند روز روشن است که موضوع اینجا یک دعوای زن و شوهری نیست!

بعد خدای متعال برای اینکه این دو همسر را بخاطر جرم بزرگشان مجازات کند، در ادامه می‌فرماید: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ کَفَرُوا»،[۱۵]

خوب دقّت کنید، خدای متعال می‌خواهد بفرماید… الگوی درجه‌ی یک کفار، شاخص کفار چه کسانی هستند؟

«ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ»، دو همسر پیغمبر بودند که این‌ها به همسران خود خیانت کردند، «فَلَمْ یُغْنِیَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَیْئًا»، چون همسر پیغمبر بودند، از عذاب خدا نرستند، آن‌ها را عذاب سختی کردند، «وَقِیلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ» به آن‌ها گفتند به جهنّم بروید.

مسلماً آیات با یکدیگر تناسب دارند، خدای متعال برای این دو همسر پیغمبر ما، بعنوان اوج کفر، دو همسر پیغمبر که کافر بودند را مثال می‌زند.

این آقایان هم می‌گویند معلوم است این دو همسر چه کسانی هستند، چکار کنیم؟ اگر بگوییم همسر نوح و همسر لوط کافر و خائن به رسالت هستند، تکلیف این‌ها هم معلوم می‌شود، معلوم می‌شود که این‌ها هم نفاق داشتند و ایمان نیاورده بودند. چون همسر حضرت نوح و همسر حضرت لوط خیلی واضح کافر بودند، ولی این‌ها ادّعای ایمان دارند.

دیدند چه چیزی بگویند بهتر است؟ بگویند آن دو همسر پیغمبر، گناه اخلاقی داشتند!

ابتدای جلسه عرض کردم که چرا مجبور هستند!

بعد در ادامه گفتند که این دو همسر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بخاطر آیه‌ی افک، پاکدامن هستند!

خواستند از کفر این دو همسر فرار کنند، گفتند همسر نوح و همسر لوط پاکدامن نبودند، اما در آیه‌ی افک از این موضوع دفاع شده است که این دو همسر پیامبر اکرم پاکدامن هستند!

جواب ما این است که پس شما به ما بگویید که آیات سوره مبارکه تحریم به چه معناست؟

نمی‌تواند بفهمد، نه برای اینکه قرآن پیچیده باشد، بلکه چون چیزهایی را اخذ کرده است، با آن مفاهیم نمی‌تواند به سراغ آیات برود، گیر کرده است!

قرآن کریم قشون‌کشی کرده و مثال کفر زده است!

اگر کسی آب گوارا را از ماء معین ننوشد و سر خود را در فاضلاب کند، مجبور است متناقض حرف بزند، بعد می‌گویند در قرآن اختلاف داریم!

ممکن است جایی از قرآن کریم را در فهم اختلاف داشته باشیم، ولی اینجا اصلاً اختلاف لازم نبود، اینجا روشن بود! شما به چیزی بیرون از موضوع گیر دادید، چندین تناقض پیدا شد!

این غیر از آن است که بنی امیّه چقدر حرف‌های زشت غیراخلاقی هم به این دو نفر نسبت دادند، آن هم در موضوع انتقام‌گیری از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود.

در طول تاریخ شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه چه می‌گفتند؟ دلیلی نداریم که همسران انبیاء علیهم السلام گناه غیرپاکدامنی داشته باشند، به حرمت انبیاء هم چنین حرفی را نمی‌زنیم. اما در بین همسر انبیاء گذشته، اشخاص بسیار محترمی مانند حضرت ابراهیم «رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ»[۱۶] بودند، کافرانی مانند همسر حضرت نوح و همسر حضرت لوط بوده است.

حتّی آن‌ها برای اینکه جسارت کنند، می‌گویند آن پسر حضرت نوح هم، پسر ناپاکزاده‌ی این زن از مرد دیگری بوده است.

همینطور که می‌بینید جسارت‌های شنیعی می‌کنند، اما وقتی به ما می‌رسند می‌گویند شما توهین می‌کنید!

وقتی خواستند این افتضاحات را حل کنند، مجبور شدند که آیات همسران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را نفهمند، که مختصر اشاره کردیم.

معرفت امّ المؤمنین جناب امّ سلمه سلام الله علیها

در بین همسران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، همسران محترمی هستند. مثلاً جناب امّ سلمه سلام الله علیها. در نقل هست غیر از آن روزی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در خانه‌ی او بود، بقیه‌ی روزها تقرباً إلَی الله وَ إلَی نَبِیّه به خادمی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می‌رفت.

آیه‌ی تطهیر و حدیث کساء هم در خانه‌ی حضرت امّ سلمه سلام الله علیها نازل شده است، و با انصاف و وفاداری و وجدان خود، فرمود: وقتی من خواستم زیر کساء بروم، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: تو عاقبت به خیر هستی، ولی اهل این جمع نیستی.

چون خود امّ المؤمنین حضرت امّ سلمه سلام الله علیها اعتراف کرده است، دیگر کسی نمی‌تواند کاری کند.

امّ المؤمنین امّ سلمه سلام الله علیها در ماجرای جمل به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نامه نوشته و عرض کرد: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دستور داده است «وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ»،[۱۷] باید در خانه بمانم، شما هم دستوری غیر از این نمی‌دهید، لذا من پسرم که نور چشم و پاره‌ی تن من است را می‌فرستم تا نوکری تو را کند و از تو دفاع کند.

یک نامه هم به آن زنی که جمل را بپا کرد نوشت و به او فرمود: تا دیروز او را (عثمان را) کافر می‌گفتی، حال امروز برای دفاع از خون او قیام کردی؟! پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به من و تو فرموده است که در خانه بنشینیم.

«معانی الأخبار» شیخ صدوق رضوان الله تعالی علیه نامه‌ای از امّ سلمه سلام الله علیها به آن زن دارد که خیلی خواندنی است، این کتاب ترجمه هم دارد. یک نامه‌ی مفصل و یک نامه‌ی مختصر دارد که در هر دو نامه او را رسوا کرده است.

معرفتِ امّ المؤمنین جناب مَیْمُونَه سلام الله علیها

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم همسری به نام «مَیمونَه» داشت، کسی آمد و به ایشان عرض کرد: یا امّ المؤمنین! مادر! بدبخت شدیم، یک همسر پیامبر و چند صحابی اینطرف هستند، علی و چند صحابی هم آنطرف هستند، ما چکار کنیم؟

امّ المؤمنین میمونه سلام الله علیها فرمود: تو چه کردی؟

او عرض کرد: ما به لشکر علی رفتیم.

امّ المؤمنین میمونه سلام الله علیها فرمود: خیال من راحت شد، والله علی نه گمراه می‌شود و نه کسی را گمراه می‌کند.

این بانو به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کرد: «وَ اَللَّهِ مَا أَعْرِفُ مِنْ أَصْحَابِکَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ مَنْ یُحِبُّ عَلِیّاً إِلاَّ قَلِیلاً مِنْهُمْ»،[۱۸] یا رسول الله! نمی‌دانم علّت چیست، ولی من بین اصحاب شما را نگاه می‌کنم، کسانی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را دوست دارند کم هستند.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «اَلْقَلِیلُ مِنْ اَلْمُؤْمِنِینَ کَثِیرٌ» کم باشد و مؤمن باشد، زیاد است! «وَ مَنْ تَعْرِفِینَ مِنْهُمْ؟» به نظر تو چه کسانی علی را دوست دارند؟

جناب میمونه سلام الله علیها عرض کرد: «أَعْرِفُ أَبَا ذَرٍّ وَ اَلْمِقْدَادَ وَ سَلْمَانَ»، «وَ قَدْ تَعْلَمُ أَنِّی أُحِبُّ عَلِیّاً بِحُبِّکَ إِیَّاهُ وَ نَصِیحَتِهِ لَکَ» یا رسول الله! شما می‌دانید من خیلی علی را دوست دارم، به دو دلیل! چون می‌بینم شما عاشق او هستید، از آنطرف هم می‌بینم او عاشق شماست؛ من می‌فهمم باید علی را دوست بدارم.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به او فرمود: «صَدَقْتِ إِنَّکِ صِدِّیقَهٌ اِمْتَحَنَ اَللَّهُ قَلْبَکِ لِلْإِیمَانِ»، درست می‌گویی!…

قبلاً این روایت را خوانده‌ایم که اگر انسان حبّ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه داشته باشد و راست بگوید، مستجاب الدّعوه می‌شود، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «یَا بَا ذَرٍّ أَحِبَّ عَلِیّاً مُخْلِصاً»،[۱۹] ابوذر! علی را با اخلاص و صدق دوست بدار، اگر کسی علی را دوست بدارد، مستجاب الدّعوه است، شفیع محشر است.

اینجا هم وقتی امّ المؤمنین مَیمونه عرض کرد که من علی را به دو دلیل دوست دارم، دلیل اول اینکه او بیچاره‌ی توست و دلیل دوم هم اینکه شما عاشق او هستید، پس تکلیف بر من معلوم است… پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «صَدَقْتِ إِنَّکِ صِدِّیقَهٌ اِمْتَحَنَ اَللَّهُ قَلْبَکِ لِلْإِیمَانِ»، درست می‌گویی! خدا قلب تو را به ایمان محک زده است.

قاعده هم فرمود!

شما هر کسی را دیدید که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را دوست دارد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را دوست دارد، امام صادق علیه السلام را دوست دارد، چون یا ائمه علیهم السلام او را دوست دارند، یا حبّ او را می‌بینید… اگر بخواهید در وادی صدق وارد شوید، باید او را دوست بدارید.

لذا من باید برای ما محبّین اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بمیرم، وگرنه یعنی من ایمان ندارم.

برای همین در بعضی از روایات می‌گوید یک معنای ناصبی این است که دشمنِ شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه باشد. یعنی او ایمان ندارد و وقتی می‌بیند کسی برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جان می‌‌دهد، او را دوست ندارد.

اگر در حدّ خودش اهل صدق باشد، ابن ابی الحدید می‌گوید: «وَ رَأیتُ دِینَ الإعتِزَال» من معتزلی هستم، اما «وَ إنَّنِی مَن أهوَی لِأجلِکَ کُلَّمَا مَن یَتَشَیَّعُ» من شیعیان تو را دوست دارم.

شما در اربعین این موضوع را می‌بینید، هر کسی در اربعین بیاید، ممکن است در جاهایی خطاهایی یا گناهانی کرده باشد، یا دین او را نپسندیم، اما اینکه در مسیر مشایه قدم می‌زند که خوب است، لذا شما به او عرض ادب می‌کنید، او را دوست دارید و به او خدمت می‌کنید.

پناه می‌بریم به خدا از اینکه شیعیان با هم درگیر شوند، شیعیان بر سر یک هیئت با هم درگیر شوند، در یک هیئت شقاق ایجاد شود… دیگر این‌ها خیلی بیچارگی است.

شأن و منزلت امّ المؤمنین حضرت خدیجه سلام الله علیها

تا به مادرمان برسیم…

احترامی که اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین برای حضرت خدیجه سلام الله علیها قائل هستند، ورای این حرف‌هاست.

امام عسکری علیه السلام در صلواتی که برای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرموده است…

شما این موضوع را شنیده‌اید، مرحوم آیت الله بروجردی نشسته بود، کسی با صدای بلند داد زد: «برای سلامتی قطب عالم امکان حضرت بقیّه الله الأعظم و نایب بر حق ایشان حضرت آیت الله العظمی بروجردی صلوات بفرستید»؛ ناگهان داد آیت الله العظمی بروجردی درآمد و فرمود: چرا اسم مرا کنار نام امام زمان ارواحنا فداه بردی؟ بی‌ادب!

امام عسکری علیه السلام در صلواتی که برای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌فرماید: «فَصَلِّ عَلَیْهَا وَ عَلَى أُمِّهَا»، حضرت خدیجه سلام الله علیها را عطف می‌فرماید، یعنی بر او و مادرش صلواتی بفرست که روی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم باز شود و چشم فرزندان ایشان روشن شود.

این عطف کردن و کنارِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قرار دادنِ حضرت خدیجه سلام الله علیها نشان می‌دهد که شایسته است، نه ناشایست!

او مادر دوازده امام است.

وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کودک بود و هنوز نبوّت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بصورتی عمومی علنی نشده بود، وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در کوچه راه می‌رفت، می‌گفتند «هَذَا أخُو مُحَمَّدٍ وَاَحَبُّ الخَلقِ إلَیهِ وَقُرَّهُ عَینِ خَدِیجَه»،[۲۰] او برادر پیامبر و نور چشم خدیجه است!

این برای ایمان است!

در روزگاری که ناپاکدامنی زیاد بود، معاویه‌ها و عمروعاص‌ها و ابوسفیان‌ها… به حضرت خدیجه سلام الله علیها «طاهره» می‌گفتند.

«ابن مغازلی» و دیگران نقل کرده‌اند که جبرئیل از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم پرسید: او که کنار توست، کیست؟ جبرئیل می‌خواست پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حضرت خدیجه سلام الله علیها را وصف کند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «هِیَ صِدِّیقَهُ اُمَّتِی»، او صدیقه‌ی امّت من است.

وقتی زمانی همان برپاکننده‌ی جمل زمانی به درباره‌ی حضرت خدیجه سلام الله علیها به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها جسارت کرد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمود: او را رها کن، «إِنَّ بَطْنَ أُمِّکِ کَانَ لِلْإِمَامَهِ وِعَاءً»،[۲۱] رحم مادر تو رحم امامت‌پرور است، این‌ها حسود هستند… شأن مادر تو عظیم است، او مستجاب الدّعوه است.

به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم گفتند: چرا اینقدر از خدیجه یاد می‌کنی؟ فرمود: «إِنِّی قَدْ رُزِقْتُ حُبَّهَا»،[۲۲] حبّ خدیجه روزی من بوده است، خدای متعال خواسته است که من خدیجه را دوست بدارم…

به حضرت خدیجه سلام الله علیها توسّل کنید!

این هم اعتراف ابن حجر عسقلانی؛ او ذیل آیه‌ی تطهیر گیر کرده است که اگر همسران پیغمبر اهل بیت او هستند، چرا آیه‌ی تطهیر راجع به پنج نفر است؟

بعضی گفته‌اند رها کن! همسران هم جزو آیه‌ی تطهیر هستند.

کسانی که عقل‌شان کار می‌کند، می‌گویند روایات می‌گویند برای پنج نفر است، حضرت امّ سلمه سلام الله علیها می‌فرماید که من جزو آن‌ها نیستم!

ببینید ابن حجر عسقلانی در «فتح الباری» چطور تحلیل کرده است، می‌گوید: «مَرْجِعُ أَهْلِ الْبَیْتِ هَؤُلَاءِ»[۲۳] این اهل بیت آیه‌ی تطهیر به کجا برمی‌گردد که بعضی از همسران پیغمبر از آن نیستند؟ می‌گوید: «إِلَى خَدِیجَهَ» به خدیجه برمی‌گردد؛ این‌ها اهل بیتی هستند که بیت خدیجه است، «لِأَنَّ الْحَسَنَیْنِ مِنْ فَاطِمَهَ وَفَاطِمَهُ بِنْتُهَا» فاطمه دختر خدیجه است، «وَعَلِیٌّ نَشَأَ فِی بَیْتِ خَدِیجَهَ وَهُوَ صَغِیرٌ» علی هم از کودکی در خانه‌ی خدیجه رشد کرد، «ثُمَّ تَزَوَّجَ بِنْتَهَا» بعد هم داماد خدیجه شد، «فَظَهَرَ رُجُوعُ أَهْلِ الْبَیْتِ النَّبَوِیِّ» پس ظاهر می‌شود که در آیه‌ی تطهیر «إِلَى خَدِیجَهَ دُونَ غَیْرِهَا»، این خانه‌ی خدیجه است که طهارت ساخته است.

خانه‌ی حضرت خدیجه سلام الله علیها طهارت ساخته است، خانه‌ی زهرای مرضیه سلام الله علیها عصمت.

سلام خدا بر حضرت خدیجه.

رفتار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از وفات خدیجه سلام الله علیها تا پایان عمر خود، شبیه رفتار زین العابدین سلام الله علیه است، اسم حضرت خدیجه سلام الله علیها به هر بهانه‌ای که می‌آمد، شروع می‌کرد به گریه کردن، از بس حضرت خدیجه سلام الله علیها در مسیر دفاع از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم زحمت کشید و با حبّ شدید محبّت کرد؛ خیلی هم به ایشان جسارت می‌شد و جسارت می‌شود.

دیگر فرصت نیست و نخواستم به این موضوع وارد شوم که هنوز هم چه حرف‌هایی به ایشان زده می‌شود، هر جایی را ورق بزنید، برای اینکه از بعضی‌ها دفاع کنند، به ایشان جسارت کرده‌اند.

اگر کسی می‌خواست دل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را بدست بیاورد، اگر به حضرت خدیجه سلام الله علیها توسّل می‌کرد، چهره‌ی مبارک پیامبر تغییر می‌کرد، یعنی اگر می‌خواستی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم راه باز کنی، یکی از آن راه‌ها عرض ادب به حضرت خدیجه سلام الله علیها بود.

ان شاء الله خدای متعال به این جمع ما و مؤمنین و شیعیان کمک کند که امشب به حرمت حضرت خدیجه سلام الله علیها، اگر بین هر زن و شوهری اصطکاک هست، خدای متعال این‌ها را به محبّت تبدیل کند.

ان شاء الله به عشق امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، خدای متعال بین زن و شوهرها وفاق و همدلی و مودّت و رحمت برقرار کند.

ان شاء الله خدای متعال کینه و غل و غش را از دل‌ها بزداید.

اگر کسی از اقوام یا همسایگان یا دوستان حضرت خدیجه سلام الله علیها بود، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بلند می‌شد و می‌ایستاد و عبای مبارک خود را روی زمین می‌انداخت و او را روی آن می‌نشاند، می‌فرمود: این فامیل خدیجه است، این همسایه‌ی خدیجه است…

روزی پیرزنی آمد و اطرافیان، او را نشناختند، این شخص جزو قبایل مشهور نبود، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم او را تحویل گرفت و کیسه‌ای به او داد. وقتی رفت، از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم پرسیدند: این شخص چه کسی بود؟

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: این گدایی بود که خدیجه به او غذا می‌داد… من حتّی گدای کوی خدیجه را هم تکریم می‌کنم…

ان شاء الله خدای متعال حبّ حضرت خدیجه سلام الله علیها را در دل ما شعله‌ور کند.

خدا شاهد است که یکی از راه‌ها ارتباط ما با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، با ائمه علیهم السلام، عرض ادب به محضر حضرت خدیجه سلام الله علیها است.

روضه و توسّل

این روضه را برای حضرت خدیجه سلام الله علیها می‌خوانم، عرض می‌کنم بی‌بی جان! نقل شده است که بعد از شما پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از خانه بیرون نمی‌آمد، به آن سال عام الحزن گفتند، چهره‌ی مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در هم شکسته شد، دائم اشک می‌ریخت، و تا پایان هم فراموش نکرد.

اما برای پسر شما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شرایط سخت‌تر از شوهرتان بود، چون حضرت خدیجه سلام الله علیها هرچه زحمت کشید، به مرگ طبیعی از دنیا رفت، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مضطر نشد که مقابل چشم ایشان…

بی‌بی جان! با آن علی که نور چشم شما بود کاری کردند که فرمود: «فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًى وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا»،[۲۴]

این را خطاب به حضرت خدیجه سلام الله علیها عرض می‌کنم، کسی نیامد زیر بغل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را بگیرد، بلکه دست‌های ایشان را بستند و به گردن ایشان طناب انداختند… نمی‌توانم توضیح بدهم که این کار را برای چه کسانی انجام می‌دهند…

همینطور که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را روی زمین می‌کشیدند، برگشت و پشت سر خود را نگاه کرد و دید چند نفر بر سر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هجوم آورده‌اند…

به قول شیخ محسن ابوالحَب، «فَوَّضتَ أمرَکَ لِلإلَهِ وَأمرِهَا»،[۲۵] سر خود را برگرداند و نگاه نکرد، به خدای متعال اینطور عرض کرد: خدایا! فاطمه را به تو سپردم…


[۱]– سوره‌ مبارکه غافر، آیه ۴۴٫

[۲]– سوره‌ مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫

[۴] التبیان فی تفسیر القرآن، جلد ۱۰ ، صفحه ۵۲ (قال ابن عباس: کانت امرأه نوح کافره، تقول للناس انه مجنون، وکانت امرأه لوط تدل على أضیافه، فکان ذلک خیانتهما لهما، وما زنت امرأه نبی قط، لما فی ذلک من التنفیر عن الرسول وإلحاق الوصمه به، فمن نسب أحدا من زوجات النبی إلى الزنا، فقد أخطأ خطاء عظیما، ولیس ذلک قولا لمحصل. ثم قال (فلم یغنیا عنهما، أی لم یغن نوح ولوط عن المرأتین (من الله شیئا) أی لم ینجیاهما من عقاب الله وعذابه (وقیل) لهما یوم القیامه (ادخلا النار مع الداخلین من الکفار.)

[۵] نهج البلاغه، خطبه ۱۵۶ (و من کلام له (علیه السلام) خاطَبَ به أهلَ البصره على جهه اقتصاص المَلاحم: فَمَنِ اسْتَطَاعَ عِنْدَ ذَلِکَ أَنْ یَعْتَقِلَ نَفْسَهُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلْیَفْعَلْ، فَإِنْ أَطَعْتُمُونِی فَإِنِّی حَامِلُکُمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ عَلَى سَبِیلِ الْجَنَّهِ، وَ إِنْ کَانَ ذَا مَشَقَّهٍ شَدِیدَهٍ وَ مَذَاقَهٍ مَرِیرَهٍ. وَ أَمَّا فُلَانَهُ فَأَدْرَکَهَا رَأْیُ النِّسَاءِ، وَ ضِغْنٌ غَلَا فِی صَدْرِهَا کَمِرْجَلِ الْقَیْنِ، وَ لَوْ دُعِیَتْ لِتَنَالَ مِنْ غَیْرِی مَا أَتَتْ إِلَیَّ لَمْ تَفْعَلْ؛ وَ لَهَا بَعْدُ حُرْمَتُهَا الْأُولَى وَ الْحِسَابُ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى.)

[۶] تفسیر روح المعانی – ط دار إحیاء التراث،  جلد ۱۸ ، صفحه ۱۲۲

[۷] سوره مبارکه بقره، آیه ۲ (ذٰلِکَ الکِتابُ لا رَیبَ ۛ فیهِ ۛ هُدًى لِلمُتَّقینَ)

[۸] سوره مبارکه اسراء، آیه ۸۲

[۹] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۶ (إِنَّ اللَّهَ لَا یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلًا مَا بَعُوضَهً فَمَا فَوْقَهَا ۚ فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ ۖ وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَیَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَٰذَا مَثَلًا ۘ یُضِلُّ بِهِ کَثِیرًا وَیَهْدِی بِهِ کَثِیرًا ۚ وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِینَ)

[۱۰] سوره مبارکه احزاب، آیه ۳۰ (یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفَاحِشَهٍ مُبَیِّنَهٍ یُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَیْنِ ۚ وَکَانَ ذَٰلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرًا)

[۱۱] سوره مبارکه احزاب، آیه ۳۱ (وَمَنْ یَقْنُتْ مِنْکُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحًا نُؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَیْنِ وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقًا کَرِیمًا)

[۱۲] سوره مبارکه احزاب، آیه ۳۲ (یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ ۚ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفًا)

[۱۳] سوره مبارکه تحریم، آیه ۳ (وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِیُّ إِلَىٰ بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِیثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ ۖ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنْبَأَکَ هَٰذَا ۖ قَالَ نَبَّأَنِیَ الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ)

[۱۴] سوره مبارکه تحریم، آیه ۴ (إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُمَا ۖ وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِیلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ ۖ وَالْمَلَائِکَهُ بَعْدَ ذَٰلِکَ ظَهِیرٌ)

[۱۵] سوره مبارکه تحریم، آیه ۱۰ (ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ ۖ کَانَتَا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَیْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ یُغْنِیَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَیْئًا وَقِیلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ)

[۱۶] سوره مبارکه هود، آیه ۷۳ (قَالُوا أَتَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ ۖ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ ۚ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ)

[۱۷] سوره مبارکه احزاب، آیه ۳۳ (وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الْأُولَىٰ ۖ وَأَقِمْنَ الصَّلَاهَ وَآتِینَ الزَّکَاهَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا)

[۱۸] الأصول السته عشر من الأصول الأولیه (ط – دار الحدیث)، جلد ۱، صفحه ۲۱۶ (جَابِرٌ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: لاَ یَنْجُو مِنَ اَلنَّارِ وَ شِدَّهِ تَغَیُّظِهَا وَ زَفِیرِهَا وَ قَرْنِهَا وَ حَمِیمِهَا مَنْ عَادَى عَلِیّاً وَ تَرَکَ وَلاَیَتَهُ، وَ أَحَبَّ مَنْ عَادَاهُ، فَقَالَتْ مَیْمُونَهُ زَوْجُ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: وَ اَللَّهِ مَا أَعْرِفُ مِنْ أَصْحَابِکَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ مَنْ یُحِبُّ عَلِیّاً إِلاَّ قَلِیلاً مِنْهُمْ، قَالَ: فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: اَلْقَلِیلُ مِنْ اَلْمُؤْمِنِینَ کَثِیرٌ، وَ مَنْ تَعْرِفِینَ مِنْهُمْ؟ قَالَتْ : أَعْرِفُ أَبَا ذَرٍّ وَ اَلْمِقْدَادَ وَ سَلْمَانَ ، وَ قَدْ تَعْلَمُ أَنِّی أُحِبُّ عَلِیّاً بِحُبِّکَ إِیَّاهُ وَ نَصِیحَتِهِ لَکَ، قَالَ: فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: صَدَقْتِ إِنَّکِ صِدِّیقَهٌ اِمْتَحَنَ اَللَّهُ قَلْبَکِ لِلْإِیمَانِ .)

[۱۹] أعلام الدین فی صفات المؤمنین، جلد ۱، صفحه ۱۳۶ (وَ رَوَى جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْأَنْصَارِیُّ عَنْ أَبِی ذَرٍّ قَالَ: کُنْتُ جَالِساً عِنْدَ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی اَلْمَسْجِدِ إِذْ أَقْبَلَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَلَمَّا رَآهُ مُقْبِلاً قَالَ یَا بَا ذَرٍّ مَنْ هَذَا اَلْمُقْبِلُ فَقُلْتُ عَلِیٌّ یَا رَسُولَ اَللَّهِ فَقَالَ یَا بَا ذَرٍّ أَ تُحِبُّهُ فَقُلْتُ إِی وَ اَللَّهِ یَا رَسُولَ اَللَّهِ إِنِّی لَأُحِبُّهُ وَ أُحِبُّ مَنْ یُحِبُّهُ فَقَالَ یَا بَا ذَرٍّ أَحِبَّ عَلِیّاً وَ أَحِبَّ مَنْ أَحَبَّهُ فَإِنَّ اَلْحِجَابَ اَلَّذِی بَیْنَ اَلْعَبْدِ وَ بَیْنَ اَللَّهِ تَعَالَى حُبُّ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَا بَا ذَرٍّ أَحِبَّ عَلِیّاً مُخْلِصاً فَمَا مِنِ اِمْرِئٍ أَحَبَّ عَلِیّاً مُخْلِصاً وَ سَأَلَ اَللَّهَ تَعَالَى شَیْئاً إِلاَّ أَعْطَاهُ وَ لاَ دَعَا اَللَّهَ إِلاَّ لَبَّاهُ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اَللَّهِ إِنِّی لَأَجِدُ حُبَّ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَى کَبِدِی کَبَارِدِ اَلْمَاءِ أَوْ کَعَسَلِ اَلنَّحْلِ أَوْ کَآیَهٍ مِنْ کِتَابِ اَللَّهِ أَتْلُوهَا وَ هُوَ عِنْدِی أَحْلَى مِنَ اَلْعَسَلِ فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ نَحْنُ اَلشَّجَرَهُ اَلطَّیِّبَهُ وَ اَلْعُرْوَهُ اَلْوُثْقَى وَ مُحِبُّونَا وَرَقُهَا فَمَنْ أَرَادَ اَلدُّخُولَ إِلَى اَلْجَنَّهِ فَلْیَسْتَمْسِکْ بِغُصْنٍ مِنْ أَغْصَانِهَا .)

[۲۰] کنز الفوائد للکراجکی، صفحه ۱۱۷ (فلما تزوج النبی صلى الله علیه واله خدیجه علیه السلام اخبرها بوجده بعلی ومحبته فکانت تستزیده فتزینه وتحلیه وتلبسه وترسله مع ولائدها ویحمله خدمها فیقول الناس هذا اخو محمد واحب الخلق إلیه وقره عین خدیجه ومن اشتملت السعاده علیه وکانت الطاف خدیجه تطرق منزل أبی طالب لیلا ونهارا وصباحا ومساء)

[۲۱] المناقب، جلد ۳، صفحه ۳۳۵ (وَ دَخَلَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَلَى فَاطِمَهَ فَرَآهَا مُنْزَعِجَهً فَقَالَ لَهَا مَا لَکِ قَالَتْ اَلْحُمَیْرَاءُ اِفْتَخَرَتْ عَلَى أُمِّی أَنَّهَا لَمْ تَعْرِفْ رَجُلاً قَبْلَکَ وَ أَنَّ أُمِّی عَرَفْتَهَا مُسِنَّهً فَقَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِنَّ بَطْنَ أُمِّکِ کَانَ لِلْإِمَامَهِ وِعَاءً .)

[۲۲] صحیح مسلم، جلد ۴، صفحه ۱۸۸۸، حدیث ۲۴۳۵ (حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ عُثْمَانَ، حَدَّثَنَا حَفْصُ بْنُ غِیَاثٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَهَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ عَائِشَهَ، قَالَتْ: مَا غِرْتُ عَلَى نِسَاءِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، إِلَّا عَلَى خَدِیجَهَ وَإِنِّی لَمْ أُدْرِکْهَا، قَالَتْ: وَکَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِذَا ذَبَحَ الشَّاهَ، فَیَقُولُ: «أَرْسِلُوا بِهَا إِلَى أَصْدِقَاءِ خَدِیجَهَ» قَالَتْ: فَأَغْضَبْتُهُ یَوْمًا، فَقُلْتُ: خَدِیجَهَ فَقَالَ: رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «إِنِّی قَدْ رُزِقْتُ حُبَّهَا»)

[۲۳] فتح الباری ، جلد ۷ ، صفحه ۱۳۸ (قَوْلُهُ عَنْ إِسْمَاعِیلَ هُوَ بن أَبِی خَالِدٍ قَوْلُهُ قُلْتُ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی أَوْفَى إِلَخْ هَذَا مِمَّا حَمَلَهُ التَّابِعِیُّ عَنِ الصَّحَابِیِّ عَرَضًا وَلَیْسَ هَذَا مِنَ التَّلْقِینِ لِأَنَّ التَّلْقِینَ لَا اسْتِفْهَامَ فِیهِ وَإِنَّمَا یَقُولُ الطَّالِبُ لِلشَّیْخِ قُلْ حَدَّثَنَا فُلَانٌ بِکَذَا فَیُحَدِّثُ بِهِ من غیر ان یکون عَارِفًا بِهِ حَدِیثه وَلَا بِعَدَالَهِ الطَّالِبِ فَلَا یُؤْمَنُ أَنْ لَا یَکُونَ ذَلِکَ الطَّالِبُ ضَابِطًا لِذَلِکَ الْقَدْرِ فَیَدُلُّ عَلَى تَسَاهُلِ الشَّیْخِ فَلِذَلِکَ عَابُوهُ عَلَى مَنْ فَعَلَهُ قَوْلُهُ بَشَّرَ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ هُوَ اسْتِفْهَامُ مَحْذُوفُ الْأَدَاهِ قَوْلُهُ قَالَ نَعَمْ فِی رِوَایَهِ مُسْلِمٍ بَشَّرَ خَدِیجَهَ بِبَیْتٍ مِنْ قَصَبٍ قَالَ نَعَمْ إِلَخْ وَوَقَعَ فِی رِوَایَهِ جَرِیرٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ أَنَّهُمْ قَالُوا لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی أَوْفَى حَدِّثْنَا مَا قَالَ لِخَدِیجَهَ قَالَ قَالَ بَشِّرُوا خَدِیجَهَ فَذَکَرَ الْحَدِیثَ هَکَذَا تَقَدَّمَ فِی أَبْوَابِ الْعُمْرَهِ مِنَ الْبُخَارِیِّ قَوْلُهُ مِنْ قَصَبٍ بِفَتْحِ الْقَافِ وَالْمُهْمَلَهِ بَعْدَهَا مُوَحدَه قَالَ بن التِّینِ الْمُرَادُ بِهِ لُؤْلُؤَهٌ مُجَوَّفَهٌ وَاسِعَهٌ کَالْقَصْرِ الْمَنِیفِ قُلْتُ عِنْدَ الطَّبَرَانِیُّ فِی الْأَوْسَطِ مِنْ طَرِیقٍ أُخْرَى عَنْ بن أَبِی أَوْفَى یَعْنِی قَصَبَ اللُّؤْلُؤِ وَعِنْدَهُ فِی الْکَبِیرِ مِنْ حَدِیثِ أَبِی هُرَیْرَهَ بَیْتٍ مِنْ لُؤْلُؤَهٍ مُجَوَّفَهٍ وَأَصْلُهُ فِی مُسْلِمٍ وَعِنْدَهُ فِی الْأَوْسَطِ مِنْ حَدِیثِ فَاطِمَهَ قَالَتْ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَیْنَ أُمِّی خَدِیجَهُ قَالَ فِی بَیْتٍ مِنْ قَصَبٍ قُلْتُ أَمِنْ هَذَا الْقَصَبِ قَالَ لَا مِنَ الْقَصَبِ الْمَنْظُومِ بِالدُّرِّ وَاللُّؤْلُؤِ والیاقوت قَالَ السُّهیْلی النُّکْتَه قی قَوْلِهِ مِنْ قَصَبٍ وَلَمْ یَقُلْ مِنْ لُؤْلُؤٍ أَنَّ فِی لَفْظِ الْقَصَبِ مُنَاسَبَهً لِکَوْنِهَا أَحْرَزَتْ قَصَبَ السَّبْقِ بِمُبَادَرَتِهَا إِلَى الْإِیمَانِ دُونَ غَیْرِهَا وَلذَا وَقعت هَذِه الْمُنَاسبَه فِی جَمِیع أَلْفَاظ هَذَا الْحَدِیثِ انْتَهَى وَفِی الْقَصَبِ مُنَاسَبَهٌ أُخْرَى مِنْ جِهَهِ اسْتِوَاءِ أَکْثَرِ أَنَابِیبِهِ وَکَذَا کَانَ لِخَدِیجَهَ مِنَ الِاسْتِوَاءِ مَا لَیْسَ لِغَیْرِهَا إِذْ کَانَتْ حَرِیصَهً عَلَى رِضَاهُ بِکُلِّ مُمْکِنٍ وَلَمْ یَصْدُرْ مِنْهَا مَا یُغْضِبُهُ قَطُّ کَمَا وَقَعَ لِغَیْرِهَا وَأَمَّا قَوْلُهُ بِبَیْتٍ فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ الْإِسْکَافُ فِی فَوَائِدِ الْأَخْبَارِ الْمُرَادُ بِهِ بَیْتٌ زَائِدٌ عَلَى مَا أَعَدَّ اللَّهُ لَهَا مِنْ ثَوَابِ عَمَلِهَا وَلِهَذَا قَالَ لَا نَصَبَ فِیهِ أَیْ لَمْ تَتْعَبْ بِسَبَبِهِ قَالَ السُّهَیْلِیُّ لِذِکْرِ الْبَیْتِ مَعْنًى لَطِیفٌ لِأَنَّهَا کَانَتْ رَبَّهَ بَیْتٍ قَبْلَ الْمَبْعَثِ ثُمَّ صَارَتْ رَبَّهَ بَیْتٍ فِی الْإِسْلَامِ مُنْفَرِدَهً بِهِ فَلَمْ یَکُنْ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ فِی أَوَّلِ یَوْمِ بَعْثِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بَیْتُ إِسْلَامٍ إِلَّا بَیْتُهَا وَهِیَ فَضِیلَهٌ مَا شَارَکَهَا فِیهَا أَیْضًا غَیْرُهَا قَالَ وَجَزَاءُ الْفِعْلِ یُذْکَرُ غَالِبًا بِلَفْظِهِ وَإِنْ کَانَ أَشْرَفَ مِنْهُ فَلِهَذَا جَاءَ فِی الْحَدِیثِ بِلَفْظِ الْبَیْتِ دُونَ لَفْظِ الْقَصْرِ انْتَهَى وَفِی ذِکْرِ الْبَیْتِ مَعْنًى آخَرُ لِأَنَّ مَرْجِعَ أَهْلِ بَیْتِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِلَیْهَا لِمَا ثَبَتَ فِی تَفْسِیرِ قَوْلِهِ تَعَالَى إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ قَالَتْ أُمُّ سَلَمَهَ لَمَّا نَزَلَتْ دَعَا النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَاطِمَهَ وَعَلِیًّا وَالْحَسَنَ وَالْحُسَیْنَ فَجَلَّلَهُمْ بِکِسَاءٍ فَقَالَ اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیْتِی الْحَدِیثُ أَخْرَجَهُ التِّرْمِذِیُّ وَغَیْرُهُ وَمَرْجِعُ أَهْلِ الْبَیْتِ هَؤُلَاءِ إِلَى خَدِیجَهَ لِأَنَّ الْحَسَنَیْنِ مِنْ فَاطِمَهَ وَفَاطِمَهُ بِنْتُهَا وَعَلِیٌّ نَشَأَ فِی بَیْتِ خَدِیجَهَ وَهُوَ صَغِیرٌ ثُمَّ تَزَوَّجَ بِنْتَهَا بَعْدَهَا فَظَهَرَ رُجُوعُ أَهْلِ الْبَیْتِ النَّبَوِیِّ إِلَى خَدِیجَهَ دُونَ غَیْرِهَا قَوْلُهُ لَا صَخَبَ فِیهِ وَلَا نَصَبَ الصَّخَبُ بِفَتْحِ الْمُهْمَلَهِ وَالْمُعْجَمَهِ بَعْدَهَا مُوَحَّدَهٌ الصِّیَاحُ وَالْمُنَازَعَهُ بِرَفْعِ الصَّوْتِ وَالنَّصَبُ بِفَتْحِ النُّونِ وَالْمُهْمَلَهِ بَعْدُهَا مُوَحَّدَهٌ التَّعَبُ وَأَغْرَبَ الدَّاوُدِیُّ فَقَالَ الصَّخَبُ الْعَیْبُ وَالنَّصَبُ الْعِوَجُ وَهُوَ تَفْسِیرٌ لَا تُسَاعِدُ عَلَیْهِ اللُّغَهُ وَقَالَ السُّهَیْلِیُّ مُنَاسَبَهُ نَفْیِ هَاتَیْنِ الصِّفَتَیْنِ أَعْنِی الْمُنَازَعَهَ وَالتَّعَبَ أَنَّهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لَمَّا دَعَا إِلَى الْإِسْلَامِ أَجَابَتْ خَدِیجَهُ طَوْعًا فَلَمْ تُحْوِجْهُ إِلَى رَفْعِ صَوْتٍ وَلَا مُنَازَعَهٍ وَلَا تَعَبٍ فِی ذَلِکَ بَلْ أَزَالَتْ عَنْهُ کُلَّ نَصَبٍ وَآنَسَتْهُ مِنْ کُلِّ وَحْشَهٍ وَهَوَّنَتْ عَلَیْهِ کُلَّ عَسِیرٍ فَنَاسَبَ أَنْ یَکُونَ مَنْزِلُهَا الَّذِی بَشَّرَهَا بِهِ رَبُّهَا بِالصِّفَهِ الْمُقَابِلَهِ لِفِعْلِهَا الْحَدِیثُ السَّادِسُ)

[۲۴] خطبه شقشقیه

[۲۵] دیوان الشیخ محسن أبو الحبّ ( الکبیر )، صفحه ۷۱