حجت الاسلام کاشانی شام چهارشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۳ در هیئت محترم بضعه الرسول سلام الله علیها به ادامه ی سخنرانی با موضوع “ضرورت وجود مذهب؛ یا وقتی می گوییم شیعه هستیم، یعنی چه؟” پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم میشود.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم»
«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه سراسر نور و رحمتِ حضرت صدر الخلائق و خیرالمرسلین صلی الله علیه و آله و اهل بیت مکرّم ایشان، علی الخصوص امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
عرض ادب، ارادت، خاکساری، التجاء، استغاثه به محضرِ باعظمتِ حضرت بقیّه الله الأعظم روحی و ارواح من سواه فداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
مرور جلسات گذشته
موضوع بحث «ضرورت وجود مذهب» است، و اینکه وقتی شیعه هستیم، به چه معناست؟ یعنی چه میگوییم؟ چه فکر میکنیم؟ چگونه عمل میکنیم؟
این بحث بسیار بااهمیت است، نوع کتب بزرگان ما در طول تاریخ به این نوع از مباحث پرداختهاند، از طرفی هم به این مباحث هجمه زیاد است و بنده خیلی از این هجمهها پردهبرداری نمیکنم، حتّی در سطح اینکه در یک جلسهای گفته شود، آن جریان، یا بر حسب جهل، یا بر حسب تفاوت نگاه خود فشار سنگین وارد میکند که این بحثها حتّی در حد جلسات عادی هیئتهایی مانند اینجا هم گفته نشود.
ما نسبت به آن عزیزان هم یک سؤال ثابتی داریم، میگوییم شما یک دفاع و تبیینی از مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین کنید تا ما یاد بگیریم و همان کار را انجام دهیم.
ما در مورد این کاری که الآن انجام میدهیم، این برداشت را داریم که از قرآن کریم و روایات مورد پسند اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین استفاده میکنیم و نوع علمای امامیه هم همین کار را میکردند.
اگر شما دغدغهی دیگری دارید بسم الله! مثلاً بگویید چطور میشود از مکتب دفاع کرد که هم متین باشد، هم از مصادر اصلی استفاده کند، هم دغدغهی شما را برطرف کند.
تا به امروز به این نتیجه رسیدهام که میگویند این امر را تعطیل کنید و عقاید مهم نیست؛ البته به انواع مختلف گفته میشود. سطح پایین آن نگرانی تفرقه در امّت اسلام است. البته ما آنقدر راجع به این موضوع حرف زدهایم که نمیخواهیم به این بحث وارد شویم، که خیلی روشن است که تفرقه در امّت اسلام به این جلسهی امشب ما مربوط نیست، ریشهیابی آن باید در جای دیگری مطرح شود، غیر از اینکه ما اهل دعوا با کسی نیستیم.
جلوتر روایاتی خواهم خواند تا ببینید، چون به این موضوع خواهم پرداخت، جلوتر عضر خواهم کرد.
یا میگویند «بحث کاربردی» کنید و اصلاً این بحثها کلاً مهم نیست.
اهمیّت بیان عقاید
واقعاً انسان مبهوت میشود! جایی که ما هزاران هزار روایت داریم، کسی به خودش اجازه میدهد بگوید که مهم نیست! بعد هم میگوید من میخواهم از دین دفاع کنم!!!
یا بعضی دلسوزان بر حسب دلسوزی و یا بعضی نادانان بر حسب نادانی میگویند بحثهای کاربردی مطرح کن!
همهی اینها یعنی شما عقیده نگو، یا بر حسب جهل، یا بر حسب فهم!
بحث کاربردی یعنی چه؟ یعنی من مشاوره ازدواج بدهم؟ یا مسائل بهداشتی؟
شما که میگویید باید بحث کاربردی باشد، به این موضوع توجّه کنید که انسانها برای تغییر رفتارشان باید اول فکر خود را تغییر دهند، تا زمانی که عقیده اصلاح نشود، رفتار بصورت بنیادین تغییر نمیکند! تا زمانی که فکر اصلاح نشود رفتار تغییر پیدا نمیکند. یا انسان دیگر اصلاً حق و باطل را تشخیص نمیدهد.
با اینکه شاید بیش از یک ماه است که زبان به کام گرفتهام، امشب با احتیاط به یک مورد اشاره می-کنم.
وقتی در جامعهای عقاید گفته نمیشود، بدترین انحرافات پخش میشود و صدای هیچ کسی در نمیآید و بلکه تشویق هم میکنند.
بلاتشبیه در جامعهی بتپرستان، برای «عبادت» بت میپرستیدند، نه برای فسق! آیهی قرآن کریم را ببینید، «مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى»،[۴] ما بتها را نمیپرستیم الا برای اینکه اینها ما را به خدا نزدیک کنند. آنها برای فسق بت نمیپرستیدند، ادّعایشان این بود که برای قرب به خدا بت میپرستیم؛ اما نمیفهمیدند که تو مشرک شدهای و بدترین ظلم را میکنی، «إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ»![۵] بعد فکر میکنی بندگی میکنی!
باید عقیده بگویی!
یا ممکن است بگویند این بحثها جذاب نیست؛ در این مورد چیزی نمیدانم، شاید جذاب نباشد.
جایی که موضوع مرگ و حیات است، هدایت و ضلالت است، بیماری و درمان است، نجات و سقوط است، اینجا جذابیت اصلاً چه ربطی به بحث دارد؟
مثلاً شما به هیچ پزشکی نمیگویید داروی خوشمزهای بده که این بیماری صعب العلاج را درمان کنی!
میگویند اینطوری مشتری بحث کم میشود!
اگر ائمهی ما علیهم السلام بدنبال جمعیت بودند، باید امام صادق علیه الصلاه والسلام غصه میخورد که امام صادق علیه السلام حضور داشتند و عدّهای از مردم به سراغ مالک بن انس و ابوحنیفه میرفتند!
کسی که فکر میکند از یک درّ گرانمایهی شاهوار سخن میگوید، خودش اعتماد به نفس دارد، خودش میداند چه چیزی در دست دارد.
کسی که قیمتیترین درّ عالم را در دست دارد، اگر همهی عالم هم بگویند این گِل است، مهم نیست!
با این مقدّمه گوشهای از بحث را تشریح میکنیم.
چرا تبیین عقاید مهم است؟
به محضر شما عرض شد که اگر ما توجّه نکنیم که اخذ دین ما از کجاست، مرتکب خطاهای فاحش میشویم.
در این جلسات مثالهایی از بعضی مسلمین در زمینهی احکام و انبیاء و نگاه به بی اسرائیل و همسران انبیاء و قرآن کریم عرض کردیم.
در این جلسه هم اندکی به موضوعی خواهم پرداخت.
بعنوان مقدّمه این مطلب را عرض کنم.
این ما هستیم و این روایات، آن کسی که میخواهد این حرفها را نقد کند، باید بیاید و به این روایات پاسخ دهد، ما بفهمیم و مسیر خود را اصلاح کنیم؛ وگرنه این ما هستیم و روایات متضافر و مفاهیم آیات و سیرهی علما، راه دیگری نمیبینیم، اگر راه دیگری هست، باید آن راه را گفت.
در کافی شریف نقل شده است که امام صادق علیه الصلاه والسلام فرمود: «نَحْنُ اَلَّذِینَ فَرَضَ اَللَّهُ طَاعَتَنَا»[۶] ما آن کسانی هستیم که خدای متعال اطاعت از ما را واجب کرده است، «لاَ یَسَعُ اَلنَّاسَ إِلاَّ مَعْرِفَتُنَا» مردم راهی بجز این ندارند که ما را بشناسند، «وَ لاَ یُعْذَرُ اَلنَّاسُ بِجَهَالَتِنَا» اگر کسی ما را نشناسد عذر ندارد، «مَنْ عَرَفَنَا کَانَ مُؤْمِناً» کسی که تلاش کرد و ما را شناخت و ایمان آورد مؤمن است، «وَ مَنْ أَنْکَرَنَا کَانَ کَافِراً» کسی که ما را انکار کرد و یک حقیقت پوشاند، اسم پوشاندن حقیقت «کفر» است…
قبلاً به این موضوع پرداختهایم، انسان حتّی اگر حق نعمت همسایهی خود را هم بپوشاند، این هم در سطح خودش کفر است. اگر کسی انکار کند حقپوش یا کافر است، حال به اینکه ما در دنیا به چنین شخصی چه میگوییم کاری ندارم، این یعنی این شخص از ایمان خود در قیامت بهره نمیبرد، به دنیای او کاری ندارم، در دنیا اگر کسی با شرایطی شهادتین بگوید جزو جمع مسلمین محسوب میشود.
«وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْنَا وَ لَمْ یُنْکِرْنَا» کسی که ما را نمیشناسد انکار هم نمیکند، یعنی خبر ما به او نرسیده است، «کَانَ ضَالاًّ» این شخص گمراه است، یعنی باید او را هدایت کرد، مثل بتپرستهایی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آنها را بیدار کرد، «حَتَّى یَرْجِعَ إِلَى اَلْهُدَى» تا به هدایت برگردد؛ چه هدایتی؟ «اَلَّذِی اِفْتَرَضَ اَللَّهُ عَلَیْهِ مِنْ طَاعَتِنَا اَلْوَاجِبَهِ» به همان اطاعتی که خدای متعال فرموده است که از ما داشته باشید، «فَإِنْ یَمُتْ عَلَى ضَلاَلَتِهِ» اگر کسی که نه ما را میشناخت و نه ما را انکار میکرد مرد، «یَفْعَلِ اَللَّهُ بِهِ مَا یَشَاءُ» کار او با خداست، چون ممکن است خودش مقصر نباشد.
شما در جلسات گذشته این حرف را از ما شنیدهاید، مضمون روایات این است، ما چکار کنیم؟ چطور اینها را کنار بگذاریم و به اینها نپردازیم؟
سالهای گذشته مثالی عرض کردهام، الآن اشاره میکنم، میگویند اگر شما این حرف را بزنید بیادبی است، توهین است. ما این مثال را زدیم: سازمانهای فرهنگی جهانی برای سواد، در هر دوره شاخصهایی میدهند. مثلاً میگویند دو زبان بداند، ICDL بداند، رانندگی بداند، اگر شخصی اینطور نباشد بیسواد است.
حال آیا کسی میگوید پدرتان بیسواد است؟
یا اینکه دکتر به کسی بگوید بیمار هستی، آن شخص بگوید پدرت بیمار است!
اینجا هم نمیخواهد به کسی جسارت کند، مثلاً میگوید این قایقی که شما در رودخانه بر آن هستی، جلوتر این رودخانه یک آبشار و پرتگاه بزرگ دارد، سقوط میکنی!
وقتی فهم از ولایت نباشد
روی این جریان آنقدر زیاد است که به صراحت، کسی که مسئولیت دارد بیان میکند، خبرگزاریهای معروف رسمی هم منتشر میکنند، میگوید: مگر در اسلام کسی هست که ولایت را قبول نداشته باشد؟ مگر میشود کسی ولایت را قبول نداشته باشد؟
نه! شما یک معنای تنگی از ولایت دارید، میگویید این مردم ولایت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دارند و دیگران هم ولایت فلانی را! یعنی میگویی ولایت را قبول دارند، فقط مصداق آن تفاوت دارد!
اگر جامعه اعتقادات بداند، باید با این شخص مثل بتفروش برخورد کنند. آن کسی هم که بت میپرستید ولایت بت را قبول داشت! آیا الآن میشود گفت: مگر میشود کسی معبود نداشته باشد، حال خالق کسی ربّ الأرباب است و خالق دیگری هم فلان بت؟!
آیا باور میکنید کسی که مسئول است و معمم است و در خبرگزاری معروف، به این واضحی اعتقادات را زیر سؤال ببرد؟ و اگر کسی بخواهد به او پاسخ بدهد، از همه جهت به او فشار بیاورند؟! عجیب است!
میگوید این مردم ولایت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دارند و دیگران هم ولایت فلانی را! یعنی میگویی ولایت را قبول دارند، فقط مصداق آن تفاوت دارد! چرا همین حرف را در مورد نبوّت نمیزنی؟ یا چرا در مورد پرستش این حرف را نمیزنی؟ اصلاً بگو موش پرست و گاو پرست هم معبود دارند، فقط در مصداق تفاوت دارند!
چرا این حرف را فقط در مورد ولایت میزنی؟ این حرف عملاً یعنی بیدینی با دینداری تفاوتی ندارد! این مسیر به دینداری ختم میشود یا به بیدینی؟
اینها متوجّه نیستند که «حجاب» امروز دستمایهای برای ضربه زدن به نظام اسلامی شده است، خطا کردن بعضی از کجروها به اسم نظام اسلامی، باعث میشود که دینداران با نظام مقابله کنند! آنجا بیحجابها با بیحجابی با نظام مقابله میکنند و گروهی جدا میشوند، و هویتشان به این است که روسری خود را از روی سر خود بردارند و با انقلاب اسلامی مبارزه کنند؛ آن برای بیدینها و کمدینها و شُلدینها؛ این هم برای دینداران؛ دیندارها هم بگویند ولایت مهم است، پس اینجا را رها میکنیم!
اگر بفهمی تو درواقع در حال فعالیت بر علیه نظام هستی! اگر عقل مادی داشته باشی و راست بگویی که طرفدار نظام هستی، نه نفع نظام نیست که تو به اسم یک آدم انقلابی بیایی و این مزخرف را بگویی، آنوقت مردم میگویند وحدت دستمایهی هدم دین و سوءاستفاده سیاسی است.
یک جریان باریک اما قدرتمندی در حال انجام این کار است، طبعاً اگر قرار بود همهی نظام اینطور فکر کنند که آنوقت ما به این نظام اعتقاد نداشتیم؛ ولی بالاخره هست و آثار اینها کمتر از فلان کتابی که در فلان کشور نوشته میشود و کسی جواب میدهد نیست.
همانطور که عرض کردم حرف اینها در خبرنگاریهای پربازدید زده میشود.
طرف بعنوان مسئول به حوزه علمیهای رفته بود، بعد در تقوای ابوحنیفه حرف زده بود!
باید به او گفت که تو به دنبال هدم دین هستی، نه وحدت! این وحدت نیست!
شما کجا دیدهاید که دو گروهی که میخواهند با هم مباحثه و مذاکره کنند، یکی از فکر خود پایین بیاید و به فکر طرف مقابل معتقد شود؟ این وحدت نیست، این هدم است!
چند روز قبل وقتی رهبر انقلاب میخواست با مردم تبریز صحبت کند، فرمود: علامه امینی در هویت مردم مؤثر بود.
وقتی مردم دین داشته باشند بیدین نمیشوند، شاید علامه امینی رضوان الله تعالی علیه حتّی یک جمله هم راجع به مارکسیسم صحبت نکرده باشد، ولی وقتی با ولایت، دین مردم را محکم کرد، دیگر طرفداران علامه امینی رضوان الله تعالی علیه کمونیست نمیشوند.
علامه امینی رضوان الله تعالی علیه راجع به کمونیست صحبت نکرده است، در مورد ولایت صحبت کرده است، ولی وقتی کسی دیندار است که به این راحتی تغییر مسیر نمیدهد!
برای همین رهبر انقلاب فرمودند: علامه امینی رضوان الله تعالی علیه جزو کسانی هستند که به هویت ما کمک کرده است.
اگر شما دین مردم را شل کنید، دیگر پای این نظام هم نمیایستند! هر کسی از این نظام دفاع کرده است، از شهدا و بزرگان… همه کسانی بودند که تا جان داشتند پای دین ایستاده بودند.
این کار عملاً یا یک دستگاه نفوذ است، یا بلاهت بیش از حد است، تو در حال درست کردن دو قطبی جدید برای زدن این همه تلاش شهدا ایجاد میکنی!
کسانی که پا روی مین گذاشتند، پشت پیراهن خود نوشته بودند «میرویم تا انتقام سیلی حضرت زهرا سلام الله علیها را بگیریم»!
لذا ما نمیدانیم باید اینها را چطور تعبیر کنیم.
تنها راه هدایت
این روایت هم در کافی شریف است، از همان باب روایت قبلی است، میفرماید من میخواهم بگویم مسیر درست کدام است.
امام باقر علیه الصلاه والسلام فرمود: «إِنَّمَا یَعْرِفُ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یَعْبُدُهُ مَنْ عَرَفَ اَللَّهَ وَ عَرَفَ إِمَامَهُ مِنَّا أَهْلَ اَلْبَیْتِ»[۷] مؤمن کیست؟ کسی است که خدا و امامت ما را میشناسد (یعنی امامت ما، مدخلیت دارد)، «وَ مَنْ لاَ یَعْرِفِ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ» کسی که خدای متعال را نمیشناسد «وَ لاَ یَعْرِفِ اَلْإِمَامَ مِنَّا أَهْلَ اَلْبَیْتِ» و ما را نشناسد، «فَإِنَّمَا یَعْرِفُ وَ یَعْبُدُ غَیْرَ اَللَّهِ» این شخص خدا را هم نمیشناسد؛ نه اینکه خدا را میشناسد و ما را نمیشناسد، بلکه کسی که ما را نشناسد خدا را هم نمیشناسد! «هَکَذَا وَ اَللَّهِ ضَلاَلاً» این گمراهی است!
ما باید چکار کنیم؟ بالاخره آن کسی که خبرهی دین است و او را آوردهاند که ما را هدایت کند، این بیان را فرموده است، کما اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود «ائْتُونِی بِدَوَاهٍ وَصَحِیفَهٍ أَکْتُبْ لَکُمْ کِتَابًا لا تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا»[۸]؛ اگر چیز دیگری هدایتگر بود که باید این پیغمبر آن را بیان میکرد، چون کار پیغمبر تبلیغ است! «فَأَنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ اَلْحَوْضَ» این دو با هم هستند.
اگر شما میخواهید هدایت پیدا کنید، نمیتوانید غیر از این بگویید، اگر غیر از این بگویید که عملاً مقابل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ایستادهاید!
توحید را از کجا اخذ کنیم؟
همهی مسلمین این آیه را خواندهاند که «لَا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ»،[۹] چشمها خدا را درک نمیکنند، یعنی چشمها خدا را نمیبیند. چون دیدن یک فرآیند فیزیکی است، در بخش فیزیک نور به این موضوع میپردازند، انعکاس نور از جسمی و عبور آن نور از عدسیهی چشم و انعکاس تصویر در شبکیهی چشم، ابصار و دیدن با چشم است.
خدای متعال و هر چیزی که از جسم نیست، طبعاً انعکاس نور و عبور آن از عدسیه و انعکاس آن در شبکیهی وجود ندارد، «لَا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ».
جهت دوم این است که ما آن چیزی را میبینیم که بر آن احاطه داریم، اگر من بینی خود را به دیواری بچسبانم، و آن دیوار نقش و نگار داشته باشد، چون احاطه ندارم، نمیبینم. هرچه عقب بروم تا در میدان دید من قرار بگیرد، میتوانم ببینم.
حال باید چقدر عقب برویم که بشود خدای متعال را دید؟ «وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُحِیطًا»،[۱۰] خدای متعال محاط نمیشود، یعنی در میدان قرار نمیگیرد.
ما این موضوع را از اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین یاد گرفتهایم، لذا این مسئله بین شیعیان حل شده است که خدای متعال هم اینجا «بِکُلِّ شَیْءٍ مُحِیطًا» است، هم در قیامت «بِکُلِّ شَیْءٍ مُحِیطًا» است، پس در قیامت هم «لَا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ»، خدای متعال به چشم نمیآید.
لذا به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض کردند که آیا شما خدا را میبینید؟
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: «لَمْ أَکُنْ بِالَّذِی أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَهُ»،[۱۱] من خدایی که نبینم را عبادت نمیکنم!
ولی واضح است که به چشم سر نمیفرمایند، بلکه «وَیْلَکَ لَمْ تَرَهُ اَلْعُیُونُ بِمُشَاهَدَهِ اَلْأَبْصَارِ وَ لَکِنْ رَأَتْهُ اَلْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ اَلْإِیمَانِ» با دل!
دل خدا را درک میکند، ولی چشم محدود مادی را درک میکند.
لذا شیعیان بر سر مسئلهی رؤیت خدا گیر نداشتهاند، ولی چون این عزیزان دین را از کسانی یاد گرفته بودند که خودشان گیر بودند، بعضیشان میگفتند که میشود خدا را در اینجا هم دید، بعضیشان میگفتند میشود خدا را در قیامت دید.
قرآن کریم چه میفرماید؟ خدای متعال در آیات ۱۵۹ و ۱۶۰ سوره مبارکه صافات میفرماید: «سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ * إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ»، شأن خدا أجل است، پاکتر از این حرفهاست که این مردم او را وصف کنند، مگر بندگان مخلَص.
وقتی شما میخواهید راجع به خدا چیزی بفهمید، باید بروید و از مخلَص یاد بگیرید!
«مخلَص» یعنی چه؟ «مخلَص» اسم مفعول است.
«مخلِص» کسی است که تلاش میکند خالص شود، «مخلَص» خالص شده است! او را خالص کرده است!
کسی که خدای متعال او را خالص کرده است… وقتی شیطان میخواهد با خدا دعوا کند، میگوید «قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ»،[۱۲] تمام این انسانها را اغوا میکنم، «إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ»[۱۳] مگر بندهی مخلَص را!
چون خدای متعال بندهی «مخلَص» را پاک و خالص و تطهیر کرده است، شیطان به او احاطه پیدا نمیکند.
البته این بدین معنا نیست که شیطان برای اغوای او تلاش نکند، بلکه برای اغوای او هم تلاش میکند، اما از پس او برنمیآید!
شیطان در میان دعوای خود با خدای متعال میگوید: نمیتوانم «مخلَص» را اغوا کنم، ولی بقیه را اغوا میکنم.
«سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ * إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ»!
«مخلَص» کیست که توحید را از او یاد بگیریم؟
آیا جناب استاد بزرگوار ابوالحسن اشعری، جناب استاد بزرگوار ابومنصور ماتریدی، جناب استاد بزرگوار امام فخر رازی «مخلَص» هستند؟ یا نه؟ آیا کسی برای اینها ادّعای «مخلَص» کرده است یا نه؟
ادّعاهای دیگری کردهاند که اینجا روی منبر، نمیتوان بیان کرد! مثلاً خودش میگویند لحظهی مرگ در حال چه گناهی بود و…
آیا کسی برای ابن تیمیه ادّعای «مخلَص» بودن کرده است؟ نه!
میگوید مگر کسی برای شیخ مفید و علامه حلّی ادّعای «مخلَص» بود کرده است؟
جواب آن جوابی است که «هشام» به امام معتزله «ابوالهُذیل عَلاف» مناظره داد.
«ابوالهذیل علاف» گفت بیا تا با هم مناظره کنیم، اگر من باختم شیعه میشوم، اگر تو باختی هم به دین مد دربیا.
«هشام» گفت: نه! نمیشود.
«ابوالهذیل علاف» گفت: چرا؟
«هشام» گفت: برای اینکه تو امام مکتب خودت هستی، اگر تو زمین بخوری مکتب تو زمین خورده است، اما اگر من ندانم میروم و از امام خود میپرسم!
ما دین را از امام صادق علیه السلام میگیریم، بقیهی اینها هم سعی میکنند از او خبر دهند!
لذا علامه حلّی و شیخ مفید هم «مخلَص» نیستند.
وقتی توحید را از غیرمعصوم اخذ کنیم!
حال در مورد رؤیت خدا مثالی عرض کنم، البته همهی جریانهای مذاهب اینطور نمیگویند، ولی بالاخره متاسفانه میگویند، برخی خیلی واضح حرفهای عجیبی میزنند، مثلاً اینکه کرسی خدا چهار وجب از خدا بزرگتر است! چون خدا باید روی آن جا شود و میخواهد پیامبر هم کنار خودش جای شود!
گاهی میگویند اینها نقل است، مگر شما نقلی ندارید که قبول ندارید؟
جواب این است که اینها نقلهایی است که قبول دارید!
میگوید وقتی خدا از دست مؤمنین عصبانی میشود، این شترهایی که عرش روی دوش آنهاست، زوزه میکشند، چون وزن خدا زیاد میشود و اینها نمیتوانند تحمّل کنند!
«سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ * إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ»!
در بخاری روایت مفصلی هست، شما بروید و ببینید شارحان بخاری چقدر اینها را توضیح دادهاند. میگوید در قیامت گروههای مختلف میآیند، مؤمنین هم ایستادهاند، خدا میآید و تشکر میکند و میگوید به بهشت بروید، میگویند: ما نمیآییم! خدا میپرسد چرا؟ میگویند: «نَحْنُ نَنْتَظِرُ رَبَّنَا»![۱۴] خدا میفرماید: من رَبّ شما هستم! میگویند: نه! ما تو را نمیشناسیم!
خدا میگوید: چه نشانهای بدهم که مرا بشناسید، میگویند: «السَّاقُ، فَیَکْشِفُ عَنْ سَاقِهِ»، یعنی خدا پاچهی خود را بالا میزند و بعد همه سجده میکنند!
«سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ * إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ»!
اگر دیدم جلسات بعد حوصله دارید، به بحث توسّل و استغاثه هم اشاره میکنم، که ببینید چقدر آدم کشته شد، برای اینکه اینها بعضی چیزها را نفهمیدند، چون دین را از کسی یاد گرفتند که از خودشان جاهلتر بود!
اصلاً مسئلهی رؤیت خدا بشکل جدّی بین یاران اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین مطرح نشده است! چون اینها دین را از امام صادق علیه السلام گرفتهاند!
خیلی از مسائلی که اینها بر سر آن مسائل، هزاران هزار آدم از خودشان کشتند، بین ما اصلاً مسئله نبوده است، چون موضوع را خیلی روشن فهمیده بودیم.
وقتی در جامعهی شیعی، عقاید بیان نمیشود
اگر ما یا روی منبرمان معارف نگوییم، یا کلاس درست نکنیم، که البته تقریباً کلاسی وجود ندارد، اگر معارف نگوییم، چه اتفاقی رخ میدهد؟
این مطلبی که الآن بنده عرض کردم و شما لبخند زدید، منبری آن عزیزان میگوید و آنها تکبر میگویند!
اگر کسی نداند، متوجّه گمراهی نمیشود!
دور از همهی مسلمین، آن بتپرستی که غذا جلوی بت میگذارد، خیال میکند که در حال انجام کار خوب است!
اگر کسی توحید و شرک را نفهمد، اگر کسی ایمان و کفر را نداند، این مطالب مضحک را بعنوان دین میپذیرد، چه بسا خیلی زحمت هم میکشد و تلاش هم میکند و به نماز اول وقت به همان شکلی که میخواند پایبند است، اما تشخیص نمیدهد کدام مسیر را میرود.
آیا ممکن است ما هم اینطور شویم؟ بله!
آیا کافی است که ما بگوییم شیعهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستیم و بعد همه چیز را رها کنیم؟ نخیر!
در هیئتهای ما برکات بسیار زیادی میآید، انحرافاتی هم وارد میشود، و چون این مباحث معارفی درست بحث نمیشود، ما با آنها لذّت هم میبریم، گوینده لذّت میبرد، شنونده هم لذّت میبرد؛ گوینده میخواند، شنونده هم اشک میریزد و کف میزند! مداحهای مختلف میخوانند و آن مطلب معروف میشود! مداح هم قاعدتاً با قصد قربت میخواند، به قصد ثواب میخواند، به قصد بیان فضیلت میخواند، ولی آن عزیز مداح آموزش ندیده است، چون دور از محضر عزیزان، امروز مداح شدن که آموزش نیاز ندارد، نه نیاز است شعری را حفظ کند، نه نیاز است به کلاسی برود.
من مداحی را میشناسم که گاهی در همین جلسه هم حضور پیدا میکند، چند سال قبل میگفت من شعرهای فاطمیهی دو یا سه سال بعد خود را حفظ میکنم!
زحمتکش و بااخلاص هم داریم، اصلاً ان شاء الله همه بااخلاص هستند، اما آموزش نداریم.
هنگام سخنرانی که بخاطر استرس جلسه، در حال آماده کردن مطالب خود هستند. تا زمانی که کسی ارائه نکند متوجّه نمیشود چه فشار و استرسی روی آن اجراءکننده است، کلاسی هم که نیست، مگر برای عدّهای خاص.
لذا حرام قطعی و انحراف قطعی را میخواند، شنونده هم با عشق کف میزند و اشک هم میریزد.
یعنی نیّت خوب کافی نیست.
بعد همین شعر معروف میشود، اینستاگرامیزه میشود، بعد یک نفر از همین مداحها را به صدا و سیما میبرند و آنجا هم میخواند. برنامه هم ضبطی است، همان اشخاصی که آنجا نشستهاند هم تشخیص نمیدهند، بازبین هم تشخیص نمیدهد، چرا؟ چون کسی بشکل عمومی، آموزش عقیده ندیده است.
آیا کسانی نیستند که عقیده میدانند؟ مسلماً هستند؛ ولی آن کارمند که متخصص نیست، این بحثها هم جزو عقاید نبوده است، شخص بازبین هم تشخیص نمیدهد و منتشر میکنند، ما هم میبینیم و لذّت میبریم!
شما از مرجع خودتان استفتاء کنید که آیا میشود به یک انسان «حیّ لایَموت» گفت یا نه؟ ببینید در این مورد آیا نظر مرجع انقلابی با ضدانقلاب تفاوت دارد یا نه؟ ببینید آیا نظر مرجع مدرن تفاوت دارد یا نه؟ آیا میشود به یک انسان (ولو به امام معصوم ) «حیّ لایَموت» گفت؟
اینکه شما در این هیئت میگویید و کسی اعتراض نمیکند، در آن هیئت میگویید و کسی اعتراض نمیکند، چون هم قصد گوینده خیر است و هم قصد شنونده خیر است، اما این موضوع کافی نیست.
بعد در جلسات بزرگتر، بعد همخوانی، بعد همه حفظ هستند، بعد چون همه حفظ هستند این شعر را میخوانند، بعد در برنامهی تلویزیونی میخوانند، بعد پخش میشود، ما هم کف میزنیم!
بله! اگر عقیده بحث نشود، همینطور میشود!
مثالی پیدا کردم که فقط یک نفر هم نخوانده است، ما در این جلسات از این موضوع فراری هستیم که بحث ما با یک شخص خاص باشد، چون بحث با یک شخص خاص، انحراف پیدا میکنند، فکر میکنند فلانی امشب فلانی را زد.
شما همین «حیّ لا یَموت» را جستجو کنید و ببینید چند مداح بزرگوار خواندهاند، یک نفر خوانده است و بقیه هم به دنبال او رفتهاند، فکر کردهاند در حال مدح امام است و زیباست!
بعد طرف میگوید بحث کاربردی بگو! اعتقادات کاربردی است! اگر آیات اعتقادی قرآن کریم را حذف کنید، قرآن کریم چند آیه است؟
اینکه این همه آدم تشخیص نمیدهند، البته بنده هم موضعگیری نکردهام، عرض کردم که از مرجعتان استفتاء کنید، یا اصلاً از چند مرجع استفتاء کنید، بگویید آیا میشود القاب اختصاصی به الله جلّ جلاله و عَظُمَ شَأنُه، مانند «حیّ لایموت» را، به یک انسان گفت یا نه؟
مرحلهی بعدی این است که آیا آن امام راضی است که شما چنین لقبی به او بدهید؟ یا اگر بود شما را مجازات میکرد؟
هیئت برگزار میکنیم که امام بفرماید من اعلام برائت میکنم؟ یا برای عرض ادب هیئت برگزار میکنیم؟ من میدانم که قصد عرض ادب است، من چند نفر از آن عزیزانی که این شعر را خواندهاند میشناسم، وقتی نام اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بیاید هم آن مداح گریه میکند و هم مستمع او، اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را دوست دارند، قصد خیر است، ولی این بحثهای اعتقادی باید کجا مطرح شود؟
با شنیدن این جملات تازه تشویق میکنند! مثلاً جلسه افت کرده است، با خواندن این «حیّ لا یَموت» جلسه بالا میآید! خاک بر سر من! یعنی مستمع تازه جان میگیرد!
شبکههای وهابی کلیپ این جلسات ما را منتشر میکنند و میگویند اینها مشرک هستند! نستجیربالله!
من میدانم اینها جاهل مؤمن هستند…
دیگر نیازی به استدلال بر علیه ما نیست، کافی است محتوای ما را منتشر کند!
آقای منبری هم میگوید، مثلاً میگوید «کار به جایی میرسد که دیگر خدا کنار مینشیند و میگوید: علی! مابقی امور با تو»!!! مستمع هم تشویق میکند!!!
پناه بر خدا، نستجیربالله العظیم.
ما باید پیرو چه کسی باشیم؟ این واضحترین تفویض شرک است! و حال ائمه علیهم السلام از این موضوع بهم میخورد، بدنشان میلرزد، فریاد میزنند.
گوینده دروغ میگوید، شنونده هم جاهل…
آیا نباید راجع به این عقاید حرف زد؟ میگوید بحث کاربردی بگو! مردهشور دینی را ببرند که اگر از عقاید آن دین حرف بزنی، به درد نخورد. باید به سراغ دینی رفت که اعتقادات آن دین نجاتبخش است!
وقتی فضیلت در جای خودش استفاده نشود و من تشخیص خود را از دست بدهم و در پوشش فضیلت، با جهل و ندانستن خود «شرک» بگویم… البته واضح است نمیگویم کسی که این حرف را زده، مشرک شده است، چون ملتفت نیست چه میگوید. کلام شرک است اما گوینده مشرک نیست، گاهی کلام کفر است اما گوینده کافر نیست، کلام خطاست اما گوینده قصدی ندارد. البته باید او را توبیخ کرد، باید او را تنبیه کرد، «تنبیه» یعنی او را آگاه کرد و به او تنبّه داد. مستمع نباید اجازهی بیان این حرفها را بدهد.
در روایات، یکی از بالاترین شجاعتها و تقواها این است که کسی در مجلسی که به امام او اهانت میشود، تحمّل نکند، حداقل جلسه را ترک کند، اگر میتواند جلوی آن موضوع را بگیرد که به امامی جسارت نشود.
اینجا هم این شخص ناخواسته درحال جسارت به خدای متعال است، ولی اصلاً تشخیص نمیدهد که جسارت صورت گرفته است.
وقتی مباحث اعتقادی بحث نمیشود، متوجه انحراف نیست.
ما از اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین یاد گرفتهایم…
روایت میگوید که خدای متعال یک سوم آخر شب به آسمان دنیا میآید و میفرماید: آیا مستغفری هست، آیا توبهکنندهای هست که من او را ببخشم؟ خیلیها به این موضوع معتقد هستند.
خدا میآید؟ خدا از کجا میآید؟ یعنی نیست که میآید؟ وقتی میآید یعنی دیگر آنجا نیست و اینجاست؟ آیا «وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُحِیطًا» نیست؟ وقتی میآید یعنی حرکت صورت میگیرد، حرکت برای ناقص است، برای کسی است که همه جا نیست، وگرنه نمیشود گفت «میآید»! بعد کسی که به آسمان دنیا میآید، به همهی عالم میگوید یا فقط به ما میگوید؟ وقتی الآن یک سوم آخر شب است، جای دیگر دنیا روز است، اگر خدا یک مرتبه به آسمان دنیا بیاید، در این لوپ گیر میکند و باید دنیا را بچرخد! این عمل بیست و چهار ساعت طول میکشد، بعد فردا میرسد، دوباره نوبت ماست!
به محضر امام کاظم و امام رضا علیهما السلام رفتند، پرسیدند: این روایت چیست؟
فرمودند: خدا ملائکهای را مسئول کرده است که کار اینها در یک سوم آخر شب این است که «هَل مِن مُستَغفِرٍ؟» میگویند، خدا نمیآید!
کارگزاران خدای متعال در عالم «ملائکه» هستند، خدای متعال برای باران ملائکه دارد، برای رزق ملائکه دارد، برای مرگ ملائکه دارد، برای نوشتن ملائکه دارد، برای تمهید کارهایی ملائکه دارد، برای توفیق دادن ملائکه دارد، برای سلب توفیق ملائکه دارد، تعدادی از آنها هم یک سوم شب به آسمان دنیا میآیند و «هَل مِن مُستَغفِرٍ؟» میگویند.
یعنی با یک جمله از امام کاظم و امام رضا علیهما السلام، مسئله حل شد؛ ولی «سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ * إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ»!
بعد میگوید این عقاید را در جامعه نگو!
اگر اینها را نگوییم چکار کنیم؟ آیا توحید هم مانند ولایت برای شما مهم نیست؟
روضه و توسّل به امام زین العابدین سلام الله علیه
پناه میبرم به خدا که قیامت بقیهی مسلمین بگویند ای کاشانی! ما که نفهمیده بودیم این زین العابدینِ شما صحیفه دارد، تو که فهمیدی هم استفاده نکردی! من میگویم خدایا کسی به من نگفت، اما تو چه میگویی؟ تو چرا انس نگرفتی؟
وجود مبارک زین العابدین سلام الله علیه از عصر عاشورا «امام» شد، وسط غارت خیام… در غیرت، انتهای کار است و امام معصوم، مبتلا شد…
در این مسیر این بزرگواران را به یکدیگر بستند، به زنجیری که سی و چهار سال بعد، وقتی میخواستند حضرت را دفن کنند، مرحوم سید محسن امین میگوید آثار زنجیر بر ران امام سجاد علیه السلام بود… اینها را به یک زنجیر بستند، اگر نفر اول را تکان میدادند، بقیه مانند برگ خزان روی زمین میریختند، کاروانسالار هم شمر بود، این بزرگواران از این موضوع که لباسشان مناسب شأنشان نبود، معذّب بودند، غیر از اهانتها و جسارتها… این بزرگواران را شهر به شهر گرداندند، هرکجا میرفتند، پیشقراول رأس مطهّر بود که روی نی بود… جگرها را پاره پاره کردند…
اگر حضرت زینب کبری سلام الله علیها را نکشته باشند، کار ایشان یک سال بعد از کربلا تمام شد، وقتی کارهای خود را انجام داد، دیگر آب شد… ولی زین العابدین سلام الله علیه سی و چهار سال امام بود، سی و چهار سال… امامی که فراموشی ندارد، امام که فراموشی ندارد، هر روز برای امام مانند روز عاشورا بود، هر روز برای امام مانند مجلس یزید بود…
انسان در فراق عزیزان خود نهایتاً چهل روز عزاداری میکند، همه میخواهند او را تقویت کنند، وگرنه از پا میافتد… سی و چهار سال…
از امام صادق علیه السلام رسیده است که اگر یک طفل هم میدیدند گریه میکردند… حضرت صادق علیه السلام میفرمودند من وقتی فرزندان خودم را میبینم، به یاد فرزندان جدّم میافتم و تحمّل ندارم…
امام سجّاد علیه السلام که در کربلا حاضر بوده است…
به این موضوع کاری ندارم که تا شام رفتند و آنجا چه اتفاقاتی رخ داد، امام سجّاد علیه السلام سخنرانی کرد و یزید را بیچاره کرد، یزید به این تصمیم رسید که تو را میکشم، اگر وصیت و خواستهای داری بگو.
امام سجّاد علیه الصلاه و السلام از شب عاشورا فرمود که پدرم میخواست با من صحبت کند، «و عِنْدِی عَمَّتِی زَیْنَبُ تُمَرِّضُنِی»،[۱۵] عمّهام بالای سر من نشسته بود و مشغول مریضی من بود، لذا پدرم جلوی خیمه نشست، شعر میخواند ولی منظور او با من بود، میخواست با من وداع کند.
دیدم پدرم جلوی در نشسته است، فرمود: «یَا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلٍ»، ای روزگار! دوستی نبود، الا اینکه از من گرفتی… شش هفت سال داشتم که مادرم را از من گرفتی، بعد پدرم را از من گرفتی، بعد برادرم را از من گرفتی… حال میخواهی این خلیل مرا از من بگیری… «یَا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلٍ *** کَمْ لَکَ بِالْإِشْرَاقِ و اَلْأَصِیلِ»… امام سجّاد علیه السلام میفرماید: «فَخَنَقَتْنِی اَلْعَبْرَهُ» بغض گلوی مرا گرفت، خواستم گریه کنم، به عمّهی خود نگاه کردم، بغض خود را خوردم… یعنی عملاً نتوانستم با پدرم وداع کنم.
روز عاشورا هم که شد، اگر قرار بود زین العابدین سلام الله علیه و امام حسین علیه السلام با یکدیگر وداع کنند، بانوان از حال میرفتند… لذا آنجا هم جگرم سوخت، ولی جلو نرفتم…
در طول این مسیر هم که این سر مطهّر مقابل چشم ما بود…
یزید گفت: وصیت کن.
امام سجّاد علیه السلام فرمود: سه خواسته دارم، اولین خواسته این است که «أعطِنِی رَأسَ سَیِّدِی وَ أَبِی وَ مَوْلاَیَ اَلْحُسَیْنِ»[۱۶] سر پدرم را بده تا با او وداع کنم… آنقدر که به این رأس مطهر جسارت کردید، دل ما آب شد… خواستهی دوم این است که اگر مرا میکشی، یک آدم چشمپاک امینی را مأمور کن که ناموس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را برگرداند… البته بعداً یزید از قتل امام سجاد علیه السلام پشیمان شد…
خواستهی سوم این است که آن چیزهایی که از ما غارت کردید را پس بدهید.
اینها اهل بیت رسول خدا هستند، اینها در راه خدا میبخشیدند…
یزید ملعون گفت: آن چیزهایی که غارت شده است، در کوفه است، من پول آنها را میدهم.
امام سجّاد علیه السلام فرمود: پول آنها به درد ما نمیخورد، ما آنچه غارت شده است را میخواهیم.
یزید گفت: مگر چه چیزی داشتید؟
امام سجّاد علیه السلام فرمود: «لِأَنَّ فِیهِ مِغْزَلَ فَاطِمَهَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ مِقْنَعَتَهَا»…
[۱]– سوره مبارکه غافر، آیه ۴۴٫
[۲]– سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫
[۴] سوره مبارکه زمر، آیه ۳ (أَلَا لِلَّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ ۚ وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَىٰ إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِی مَا هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ کَاذِبٌ کَفَّارٌ)
[۵] سوره مبارکه لقمان، آیه ۱۳ (وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یَعِظُهُ یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ ۖ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ)
[۶] الکافی، جلد ۱، صفحه ۱۸۷ (عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ اَلسِّنْدِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِیرٍ عَنْ أَبِی سَلَمَهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ: نَحْنُ اَلَّذِینَ فَرَضَ اَللَّهُ طَاعَتَنَا لاَ یَسَعُ اَلنَّاسَ إِلاَّ مَعْرِفَتُنَا وَ لاَ یُعْذَرُ اَلنَّاسُ بِجَهَالَتِنَا مَنْ عَرَفَنَا کَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ أَنْکَرَنَا کَانَ کَافِراً وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْنَا وَ لَمْ یُنْکِرْنَا کَانَ ضَالاًّ حَتَّى یَرْجِعَ إِلَى اَلْهُدَى اَلَّذِی اِفْتَرَضَ اَللَّهُ عَلَیْهِ مِنْ طَاعَتِنَا اَلْوَاجِبَهِ فَإِنْ یَمُتْ عَلَى ضَلاَلَتِهِ یَفْعَلِ اَللَّهُ بِهِ مَا یَشَاءُ .)
[۷] الکافی، جلد ۱، صفحه ۱۸۱ (عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِی اَلْمِقْدَامِ عَنْ جَابِرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: إِنَّمَا یَعْرِفُ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یَعْبُدُهُ مَنْ عَرَفَ اَللَّهَ وَ عَرَفَ إِمَامَهُ مِنَّا أَهْلَ اَلْبَیْتِ وَ مَنْ لاَ یَعْرِفِ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لاَ یَعْرِفِ اَلْإِمَامَ مِنَّا أَهْلَ اَلْبَیْتِ فَإِنَّمَا یَعْرِفُ وَ یَعْبُدُ غَیْرَ اَللَّهِ هَکَذَا وَ اَللَّهِ ضَلاَلاً .)
[۸] حدیث قرطاس
[۹] سوره مبارکه انعام، آیه ۱۰۳ (لَا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصَارَ ۖ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ)
[۱۰] سوره مبارکه نساء، آیه ۱۲۶ (وَلِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ ۚ وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُحِیطًا)
[۱۱] الأمالی (للصدوق)، جلد ۱، صفحه ۳۴۱ (حَدَّثَنَا اَلشَّیْخُ اَلْفَقِیهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَیْهِ اَلْقُمِّیُّ رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ اَلْحَسَنِ اَلْقَطَّانُ وَ عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى اَلدَّقَّاقُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ اَلسِّنَانِیُّ قَالُوا حَدَّثَنَا أَبُو اَلْعَبَّاسِ أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَى بْنِ زَکَرِیَّا اَلْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اَلْعَبَّاسِ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی اَلسَّرِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ یُونُسَ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِیفٍ اَلْکِنَانِیِّ عَنِ اَلْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَهَ قَالَ: لَمَّا جَلَسَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فِی اَلْخِلاَفَهِ وَ بَایَعَهُ اَلنَّاسُ خَرَجَ إِلَى اَلْمَسْجِدِ مُتَعَمِّماً بِعِمَامَهِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لاَبِساً بُرْدَهَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مُتَنَعِّلاً نَعْلَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مُتَقَلِّداً سَیْفَ رَسُولِ اَللَّهِ فَصَعِدَ اَلْمِنْبَرَ فَجَلَسَ عَلَیْهِ مُتَحَنِّکاً ثُمَّ شَبَّکَ بَیْنَ أَصَابِعِهِ فَوَضَعَهَا أَسْفَلَ بَطْنِهِ ثُمَّ قَالَ یَا مَعْشَرَ اَلنَّاسِ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی هَذَا سَفَطُ اَلْعِلْمِ هَذَا لُعَابُ رَسُولِ اَللَّهِ هَذَا مَا زَقَّنِی رَسُولُ اَللَّهِ زَقّاً زَقّاً سَلُونِی فَإِنَّ عِنْدِی عِلْمَ اَلْأَوَّلِینَ وَ اَلْآخِرِینَ أَمَا وَ اَللَّهِ لَوْ ثُنِیَتْ لِی وِسَادَهٌ فَجَلَسْتُ عَلَیْهَا لَأَفْتَیْتُ أَهْلَ اَلتَّوْرَاهِ بِتَوْرَاتِهِمْ حَتَّى تَنْطِقَ اَلتَّوْرَاهُ فَتَقُولَ صَدَقَ عَلِیٌّ مَا کَذَبَ لَقَدْ أَفْتَاکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اَللَّهُ فِیَّ وَ أَفْتَیْتُ أَهْلَ اَلْإِنْجِیلِ بِإِنْجِیلِهِمْ حَتَّى یَنْطِقَ اَلْإِنْجِیلُ فَیَقُولَ صَدَقَ عَلِیٌّ مَا کَذَبَ لَقَدْ أَفْتَاکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اَللَّهُ فِیَّ وَ أَفْتَیْتُ أَهْلَ اَلْقُرْآنِ بِقُرْآنِهِمْ حَتَّى یَنْطِقَ اَلْقُرْآنُ فَیَقُولَ صَدَقَ عَلِیٌّ مَا کَذَبَ لَقَدْ أَفْتَاکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اَللَّهُ فِیَّ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ اَلْقُرْآنَ لَیْلاً وَ نَهَاراً فَهَلْ فِیکُمْ أَحَدٌ یَعْلَمُ مَا نَزَلَ فِیهِ وَ لَوْ لاَ آیَهٌ فِی کِتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَأَخْبَرْتُکُمْ بِمَا کَانَ وَ بِمَا یَکُونُ وَ بِمَا هُوَ کَانَ إِلَى یَوْمِ اَلْقِیَامَهِ وَ هِیَ هَذِهِ اَلْآیَهُ « یَمْحُوا اَللّٰهُ مٰا یَشٰاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ اَلْکِتٰابِ » ثُمَّ قَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَوَ اَلَّذِی فَلَقَ اَلْحَبَّهَ وَ بَرَأَ اَلنَّسَمَهَ لَوْ سَأَلْتُمُونِی عَنْ آیَهٍ آیَهٍ فِی لَیْلٍ أُنْزِلَتْ أَوْ فِی نَهَارٍ أُنْزِلَتْ مَکِّیِّهَا وَ مَدَنِیِّهَا سَفَرِیِّهَا وَ حَضَرِیِّهَا نَاسِخِهَا وَ مَنْسُوخِهَا وَ مُحْکَمِهَا وَ مُتَشَابِهِهَا وَ تَأْوِیلِهَا وَ تَنْزِیلِهَا إِلاَّ أَخْبَرْتُکُمْ فَقَامَ إِلَیْهِ رَجُلٌ یُقَالُ لَهُ ذِعْلِبٌ وَ کَانَ ذَرِبَ اَللِّسَانِ بَلِیغاً فِی اَلْخُطَبِ شُجَاعَ اَلْقَلْبِ فَقَالَ لَقَدِ اِرْتَقَى اِبْنُ أَبِی طَالِبٍ مِرْقَاهً صَعْبَهً لَأُخَجِّلَنَّهُ اَلْیَوْمَ لَکُمْ فِی مَسْأَلَتِی إِیَّاهُ فَقَالَ یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ هَلْ رَأَیْتَ رَبَّکَ فَقَالَ وَیْلَکَ یَا ذِعْلِبُ لَمْ أَکُنْ بِالَّذِی أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَهُ قَالَ فَکَیْفَ رَأَیْتَهُ صِفْهُ لَنَا قَالَ وَیْلَکَ لَمْ تَرَهُ اَلْعُیُونُ بِمُشَاهَدَهِ اَلْأَبْصَارِ وَ لَکِنْ رَأَتْهُ اَلْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ اَلْإِیمَانِ وَیْلَکَ یَا ذِعْلِبُ إِنَّ رَبِّی لاَ یُوصَفُ بِالْبُعْدِ وَ لاَ بِالْحَرَکَهِ وَ لاَ بِالسُّکُونِ وَ لاَ بِقِیَامٍ قِیَامِ اِنْتِصَابٍ وَ لاَ بِجَیْئَهٍ وَ لاَ بِذَهَابٍ لَطِیفُ اَللَّطَافَهِ لاَ یُوصَفُ بِاللُّطْفِ عَظِیمُ اَلْعَظَمَهِ لاَ یُوصَفُ بِالْعِظَمِ کَبِیرُ اَلْکِبْرِیَاءِ لاَ یُوصَفُ بِالْکِبَرِ جَلِیلُ اَلْجَلاَلَهِ لاَ یُوصَفُ بِالْغِلَظِ رَءُوفُ اَلرَّحْمَهِ لاَ یُوصَفُ بِالرِّقَّهِ مُؤْمِنٌ لاَ بِعِبَادَهٍ مُدْرِکٌ لاَ بِمَجَسَّهٍ قَائِلٌ لاَ بِلَفْظٍ هُوَ فِی اَلْأَشْیَاءِ عَلَى غَیْرِ مُمَازَجَهٍ خَارِجٌ مِنْهَا عَلَى غَیْرِ مُبَایَنَهٍ فَوْقَ کُلِّ شَیْءٍ وَ لاَ یُقَالُ شَیْءٌ فَوْقَهُ – أَمَامُ کُلِّ شَیْءٍ وَ لاَ یُقَالُ لَهُ أَمَامٌ دَاخِلٌ فِی اَلْأَشْیَاءِ لاَ کَشَیْءٍ فِی شَیْءٍ دَاخِلٍ وَ خَارِجٌ مِنْهَا لاَ کَشَیْءٍ مِنْ شَیْءٍ خَارِجٍ فَخَرَّ ذِعْلِبٌ مَغْشِیّاً عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ تَاللَّهِ مَا سَمِعْتُ بِمِثْلِ هَذَا اَلْجَوَابِ وَ اَللَّهِ لاَ عُدْتُ إِلَى مِثْلِهَا ثُمَّ قَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَقَامَ إِلَیْهِ اَلْأَشْعَثُ بْنُ قَیْسٍ فَقَالَ یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ کَیْفَ تُؤْخَذُ مِنَ اَلْمَجُوسِ اَلْجِزْیَهُ وَ لَمْ یُنْزَلْ عَلَیْهِمْ کِتَابٌ وَ لَمْ یُبْعَثْ إِلَیْهِمْ نَبِیٌّ فَقَالَ بَلَى یَا أَشْعَثُ قَدْ أَنْزَلَ اَللَّهُ عَلَیْهِمْ کِتَاباً وَ بَعَثَ إِلَیْهِمْ نَبِیّاً وَ کَانَ لَهُمْ مَلِکٌ سَکِرَ ذَاتَ لَیْلَهٍ فَدَعَا بِابْنَتِهِ إِلَى فِرَاشِهِ فَارْتَکَبَهَا فَلَمَّا أَصْبَحَ تَسَامَعَ بِهِ قَوْمُهُ فَاجْتَمَعُوا إِلَى بَابِهِ فَقَالُوا أَیُّهَا اَلْمَلِکُ دَنَّسْتَ عَلَیْنَا دِینَنَا فَأَهْلَکْتَهُ فَاخْرُجْ نُطَهِّرْکَ وَ نُقِمْ عَلَیْکَ اَلْحَدَّ فَقَالَ لَهُمُ اِجْتَمِعُوا وَ اِسْمَعُوا کَلاَمِی فَإِنْ یَکُنْ لِی مَخْرَجٌ مِمَّا اِرْتَکَبْتُ وَ إِلاَّ فَشَأْنَکُمْ فَاجْتَمَعُوا فَقَالَ لَهُمْ هَلْ عَلِمْتُمْ أَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَخْلُقْ خَلْقاً أَکْرَمَ عَلَیْهِ مِنْ أَبِینَا آدَمَ وَ أُمِّنَا حَوَّاءَ قَالُوا صَدَقْتَ أَیُّهَا اَلْمَلِکُ قَالَ أَ فَلَیْسَ قَدْ زَوَّجَ بَنِیهِ بَنَاتِهِ وَ بَنَاتِهِ مِنْ بَنِیهِ قَالُوا صَدَقْتَ هَذَا هُوَ اَلدِّینُ فَتَعَاقَدُوا عَلَى ذَلِکَ فَمَحَا اَللَّهُ مَا فِی صُدُورِهِمْ مِنَ اَلْعِلْمِ وَ رَفَعَ عَنْهُمُ اَلْکِتَابَ فَهُمُ اَلْکَفَرَهُ یَدْخُلُونَ اَلنَّارَ بِلاَ حِسَابٍ وَ اَلْمُنَافِقُونَ أَشَدُّ حَالاً مِنْهُمْ فَقَالَ اَلْأَشْعَثُ وَ اَللَّهِ مَا سَمِعْتُ بِمِثْلِ هَذَا اَلْجَوَابِ وَ اَللَّهِ لاَ عُدْتُ إِلَى مِثْلِهَا أَبَداً ثُمَّ قَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَقَامَ إِلَیْهِ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى اَلْمَسْجِدِ مُتَوَکِّیاً عَلَى عُکَّازَهٍ فَلَمْ یَزَلْ یَتَخَطَّى اَلنَّاسَ حَتَّى دَنَا مِنْهُ فَقَالَ یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ دُلَّنِی عَلَى عَمَلٍ إِذَا أَنَا عَمِلْتُهُ نَجَّانِیَ اَللَّهُ مِنَ اَلنَّارِ فَقَالَ لَهُ اِسْمَعْ یَا هَذَا – ثُمَّ اِفْهَمْ ثُمَّ اِسْتَیْقِنْ قَامَتِ اَلدُّنْیَا بِثَلاَثَهٍ بِعَالِمٍ نَاطِقٍ مُسْتَعْمِلٍ لِعِلْمِهِ وَ بِغَنِیٍّ لاَ یَبْخَلُ بِمَالِهِ عَلَى أَهْلِ دِینِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بِفَقِیرٍ صَابِرٍ فَإِذَا کَتَمَ اَلْعَالِمُ عِلْمَهُ وَ بَخِلَ اَلْغَنِیُّ وَ لَمْ یَصْبِرِ اَلْفَقِیرُ فَعِنْدَهَا اَلْوَیْلُ وَ اَلثُّبُورُ وَ عِنْدَهَا یُعْرَفُ اَلْعَارِفُونَ بِاللَّهِ إِنَّ اَلدَّارَ قَدْ رَجَعَتْ إِلَى بَدْئِهَا أَیْ إِلَى اَلْکُفْرِ بَعْدَ اَلْإِیمَانِ أَیُّهَا اَلسَّائِلُ فَلاَ تَغْتَرَّنَّ بِکَثْرَهِ اَلْمَسَاجِدِ وَ جَمَاعَهِ أَقْوَامٍ أَجْسَادُهُمْ مُجْتَمِعَهٌ وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّمَا اَلنَّاسُ ثَلاَثَهٌ زَاهِدٌ وَ رَاغِبٌ وَ صَابِرٌ فَأَمَّا اَلزَّاهِدُ فَلاَ یَفْرَحُ بِشَیْءٍ مِنَ اَلدُّنْیَا أَتَاهُ وَ لاَ یَحْزَنُ عَلَى شَیْءٍ مِنْهَا فَاتَهُ وَ أَمَّا اَلصَّابِرُ فَیَتَمَنَّاهَا بِقَلْبِهِ فَإِنْ أَدْرَکَ مِنْهَا شَیْئاً صَرَفَ عَنْهَا نَفْسَهُ لِمَا یَعْلَمُ مِنْ سُوءِ عَاقِبَتِهَا وَ أَمَّا اَلرَّاغِبُ فَلاَ یُبَالِی مِنْ حِلٍّ أَصَابَهَا أَمْ مِنْ حَرَامٍ قَالَ یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ فَمَا عَلاَمَهُ اَلْمُؤْمِنِ فِی ذَلِکَ اَلزَّمَانِ قَالَ یَنْظُرُ إِلَى مَا أَوْجَبَ اَللَّهُ عَلَیْهِ مِنْ حَقٍّ فَیَتَوَلاَّهُ وَ یَنْظُرُ إِلَى مَا خَالَفَهُ فَیَتَبَرَّأُ مِنْهُ وَ إِنْ کَانَ حَبِیباً قَرِیباً قَالَ صَدَقْتَ وَ اَللَّهِ یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ ثُمَّ غَابَ اَلرَّجُلُ فَلَمْ نَرَهُ وَ طَلَبَهُ اَلنَّاسُ فَلَمْ یَجِدُوهُ فَتَبَسَّمَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ عَلَى اَلْمِنْبَرِ ثُمَّ قَالَ مَا لَکُمْ هَذَا أَخِی اَلْخَضِرُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ ثُمَّ قَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَلَمْ یَقُمْ إِلَیْهِ أَحَدٌ فَحَمِدَ اَللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ وَ صَلَّى عَلَى نَبِیِّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ قَالَ لِلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَا حَسَنُ قُمْ فَاصْعَدِ اَلْمِنْبَرَ فَتَکَلَّمْ بِکَلاَمٍ لاَ یُجَهِّلُکَ قُرَیْشٌ مِنْ بَعْدِی فَیَقُولُونَ إِنَّ اَلْحَسَنَ لاَ یُحْسِنُ شَیْئاً قَالَ اَلْحَسَنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَا أَبَتِ کَیْفَ أَصْعَدُ وَ أَتَکَلَّمُ وَ أَنْتَ فِی اَلنَّاسِ تَسْمَعُ وَ تَرَى قَالَ لَهُ بِأَبِی وَ أُمِّی أُوَارِی نَفْسِی عَنْکَ وَ أَسْمَعُ وَ أَرَى وَ لاَ تَرَانِی فَصَعِدَ اَلْحَسَنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ اَلْمِنْبَرَ – فَحَمِدَ اَللَّهَ بِمَحَامِدَ بَلِیغَهٍ شَرِیفَهٍ وَ صَلَّى عَلَى اَلنَّبِیِّ وَ آلِهِ صَلاَهً مُوجَزَهً ثُمَّ قَالَ أَیُّهَا اَلنَّاسُ سَمِعْتُ جَدِّی رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَقُولُ أَنَا مَدِینَهُ اَلْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا وَ هَلْ تُدْخَلُ اَلْمَدِینَهُ إِلاَّ مِنْ بَابِهَا ثُمَّ نَزَلَ فَوَثَبَ إِلَیْهِ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَتَحَمَّلَهُ وَ ضَمَّهُ إِلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ لِلْحُسَیْنِ یَا بُنَیَّ قُمْ فَاصْعَدْ فَتَکَلَّمْ بِکَلاَمٍ لاَ یُجَهِّلُکَ قُرَیْشٌ مِنْ بَعْدِی فَیَقُولُونَ إِنَّ اَلْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ لاَ یُبْصِرُ شَیْئاً وَ لْیَکُنْ کَلاَمُکَ تَبَعاً لِکَلاَمِ أَخِیکَ فَصَعِدَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَحَمِدَ اَللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ وَ صَلَّى عَلَى نَبِیِّهِ وَ آلِهِ صَلاَهً مُوجَزَهً ثُمَّ قَالَ مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ هُوَ یَقُولُ إِنَّ عَلِیّاً مَدِینَهُ هُدًى فَمَنْ دَخَلَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا هَلَکَ فَوَثَبَ إِلَیْهِ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَضَمَّهُ إِلَى صَدْرِهِ وَ قَبَّلَهُ ثُمَّ قَالَ مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ اِشْهَدُوا أَنَّهُمَا فَرْخَا رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ هُوَ سَائِلُکُمْ عَنْهُمَا)
[۱۲] سوره مبارکه ص، آیه ۸۲
[۱۳] سوره مبارکه ص، آیه ۸۳
[۱۴] صحیح بخاری، جلد ۹، صفحه ۱۲۹ (حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ بُکَیْرٍ، حَدَّثَنَا اللَّیْثُ بْنُ سَعْدٍ، عَنْ خَالِدِ بْنِ یَزِیدَ، عَنْ سَعِیدِ بْنِ أَبِی هِلاَلٍ، عَنْ زَیْدٍ، عَنْ عَطَاءِ بْنِ یَسَارٍ، عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الخُدْرِیِّ، قَالَ: قُلْنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ هَلْ نَرَى رَبَّنَا یَوْمَ القِیَامَهِ؟ قَالَ: «هَلْ تُضَارُونَ فِی رُؤْیَهِ الشَّمْسِ وَالقَمَرِ إِذَا کَانَتْ صَحْوًا؟»، قُلْنَا: لاَ، قَالَ: «فَإِنَّکُمْ لاَ تُضَارُونَ فِی رُؤْیَهِ رَبِّکُمْ یَوْمَئِذٍ، إِلَّا کَمَا تُضَارُونَ فِی رُؤْیَتِهِمَا» ثُمَّ قَالَ: ” یُنَادِی مُنَادٍ: لِیَذْهَبْ کُلُّ قَوْمٍ إِلَى مَا کَانُوا یَعْبُدُونَ، فَیَذْهَبُ أَصْحَابُ الصَّلِیبِ مَعَ صَلِیبِهِمْ، وَأَصْحَابُ الأَوْثَانِ مَعَ أَوْثَانِهِمْ، وَأَصْحَابُ کُلِّ آلِهَهٍ مَعَ آلِهَتِهِمْ، حَتَّى یَبْقَى مَنْ کَانَ یَعْبُدُ اللَّهَ، مِنْ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ، وَغُبَّرَاتٌ مِنْ أَهْلِ الکِتَابِ، ثُمَّ یُؤْتَى بِجَهَنَّمَ تُعْرَضُ کَأَنَّهَا سَرَابٌ، فَیُقَالُ لِلْیَهُودِ: مَا کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ؟ قَالُوا: کُنَّا نَعْبُدُ عُزَیْرَ ابْنَ اللَّهِ، فَیُقَالُ: کَذَبْتُمْ ، لَمْ یَکُنْ لِلَّهِ صَاحِبَهٌ وَلاَ وَلَدٌ، فَمَا تُرِیدُونَ؟ قَالُوا: نُرِیدُ أَنْ تَسْقِیَنَا، فَیُقَالُ: اشْرَبُوا، فَیَتَسَاقَطُونَ فِی جَهَنَّمَ، ثُمَّ یُقَالُ لِلنَّصَارَى: مَا کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ؟ فَیَقُولُونَ: کُنَّا نَعْبُدُ المَسِیحَ ابْنَ اللَّهِ، فَیُقَالُ: کَذَبْتُمْ، لَمْ یَکُنْ لِلَّهِ صَاحِبَهٌ، وَلاَ وَلَدٌ، فَمَا تُرِیدُونَ؟ فَیَقُولُونَ: نُرِیدُ أَنْ تَسْقِیَنَا، فَیُقَالُ: اشْرَبُوا فَیَتَسَاقَطُونَ فِی جَهَنَّمَ، حَتَّى یَبْقَى مَنْ کَانَ یَعْبُدُ اللَّهَ مِنْ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ، فَیُقَالُ لَهُمْ: مَا یَحْبِسُکُمْ وَقَدْ ذَهَبَ النَّاسُ؟ فَیَقُولُونَ: فَارَقْنَاهُمْ، وَنَحْنُ أَحْوَجُ مِنَّا إِلَیْهِ الیَوْمَ، وَإِنَّا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی: لِیَلْحَقْ کُلُّ قَوْمٍ بِمَا کَانُوا یَعْبُدُونَ، وَإِنَّمَا نَنْتَظِرُ رَبَّنَا، قَالَ: فَیَأْتِیهِمُ الجَبَّارُ فِی صُورَهٍ غَیْرِ صُورَتِهِ الَّتِی رَأَوْهُ فِیهَا أَوَّلَ مَرَّهٍ، فَیَقُولُ: أَنَا رَبُّکُمْ، فَیَقُولُونَ: أَنْتَ رَبُّنَا، فَلاَ یُکَلِّمُهُ إِلَّا الأَنْبِیَاءُ، فَیَقُولُ: هَلْ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُ آیَهٌ تَعْرِفُونَهُ؟ فَیَقُولُونَ: السَّاقُ، فَیَکْشِفُ عَنْ سَاقِهِ، فَیَسْجُدُ لَهُ کُلُّ مُؤْمِنٍ، وَیَبْقَى مَنْ کَانَ یَسْجُدُ لِلَّهِ رِیَاءً وَسُمْعَهً، فَیَذْهَبُ کَیْمَا یَسْجُدَ، فَیَعُودُ ظَهْرُهُ طَبَقًا وَاحِدًا، ثُمَّ یُؤْتَى بِالْجَسْرِ فَیُجْعَلُ بَیْنَ ظَهْرَیْ جَهَنَّمَ “، قُلْنَا: یَا رَسُولَ اللَّهِ، وَمَا الجَسْرُ؟ قَالَ: ” مَدْحَضَهٌ مَزِلَّهٌ، عَلَیْهِ خَطَاطِیفُ وَکَلاَلِیبُ، وَحَسَکَهٌ مُفَلْطَحَهٌ لَهَا شَوْکَهٌ عُقَیْفَاءُ، تَکُونُ بِنَجْدٍ، یُقَالُ لَهَا: السَّعْدَانُ، المُؤْمِنُ عَلَیْهَا کَالطَّرْفِ وَکَالْبَرْقِ وَکَالرِّیحِ، وَکَأَجَاوِیدِ الخَیْلِ وَالرِّکَابِ، فَنَاجٍ مُسَلَّمٌ، وَنَاجٍ مَخْدُوشٌ، وَمَکْدُوسٌ فِی نَارِ جَهَنَّمَ، حَتَّى یَمُرَّ آخِرُهُمْ یُسْحَبُ سَحْبًا، فَمَا أَنْتُمْ بِأَشَدَّ لِی مُنَاشَدَهً فِی الحَقِّ، قَدْ تَبَیَّنَ لَکُمْ مِنَ المُؤْمِنِ یَوْمَئِذٍ لِلْجَبَّارِ، وَإِذَا رَأَوْا أَنَّهُمْ قَدْ نَجَوْا، فِی إِخْوَانِهِمْ، یَقُولُونَ: رَبَّنَا إِخْوَانُنَا، کَانُوا یُصَلُّونَ مَعَنَا، وَیَصُومُونَ مَعَنَا، وَیَعْمَلُونَ مَعَنَا، فَیَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى: اذْهَبُوا، فَمَنْ وَجَدْتُمْ فِی قَلْبِهِ مِثْقَالَ دِینَارٍ مِنْ إِیمَانٍ فَأَخْرِجُوهُ، وَیُحَرِّمُ اللَّهُ صُوَرَهُمْ عَلَى النَّارِ، فَیَأْتُونَهُمْ وَبَعْضُهُمْ قَدْ غَابَ فِی النَّارِ إِلَى قَدَمِهِ، وَإِلَى أَنْصَافِ سَاقَیْهِ، فَیُخْرِجُونَ مَنْ عَرَفُوا، ثُمَّ یَعُودُونَ، فَیَقُولُ: اذْهَبُوا فَمَنْ وَجَدْتُمْ فِی قَلْبِهِ مِثْقَالَ نِصْفِ دِینَارٍ فَأَخْرِجُوهُ، فَیُخْرِجُونَ مَنْ عَرَفُوا، ثُمَّ یَعُودُونَ، فَیَقُولُ: اذْهَبُوا فَمَنْ وَجَدْتُمْ فِی قَلْبِهِ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ مِنْ إِیمَانٍ فَأَخْرِجُوهُ، فَیُخْرِجُونَ مَنْ عَرَفُوا ” قَالَ أَبُو سَعِیدٍ: فَإِنْ لَمْ تُصَدِّقُونِی فَاقْرَءُوا: {إِنَّ اللَّهَ لاَ یَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ وَإِنْ تَکُ حَسَنَهً یُضَاعِفْهَا} [النساء: ۴۰]، ” فَیَشْفَعُ النَّبِیُّونَ وَالمَلاَئِکَهُ وَالمُؤْمِنُونَ، فَیَقُولُ الجَبَّارُ: بَقِیَتْ شَفَاعَتِی، فَیَقْبِضُ قَبْضَهً مِنَ النَّارِ، فَیُخْرِجُ أَقْوَامًا قَدْ امْتُحِشُوا، فَیُلْقَوْنَ فِی نَهَرٍ بِأَفْوَاهِ الجَنَّهِ، یُقَالُ لَهُ: مَاءُ الحَیَاهِ، فَیَنْبُتُونَ فِی حَافَتَیْهِ کَمَا تَنْبُتُ الحِبَّهُ فِی حَمِیلِ السَّیْلِ، قَدْ رَأَیْتُمُوهَا إِلَى جَانِبِ الصَّخْرَهِ، وَإِلَى جَانِبِ الشَّجَرَهِ، فَمَا کَانَ إِلَى الشَّمْسِ مِنْهَا کَانَ أَخْضَرَ، وَمَا کَانَ مِنْهَا إِلَى الظِّلِّ کَانَ أَبْیَضَ، فَیَخْرُجُونَ کَأَنَّهُمُ اللُّؤْلُؤُ، فَیُجْعَلُ فِی رِقَابِهِمُ الخَوَاتِیمُ، فَیَدْخُلُونَ الجَنَّهَ، فَیَقُولُ أَهْلُ الجَنَّهِ: هَؤُلاَءِ عُتَقَاءُ الرَّحْمَنِ، أَدْخَلَهُمُ الجَنَّهَ بِغَیْرِ عَمَلٍ عَمِلُوهُ، وَلاَ خَیْرٍ قَدَّمُوهُ، فَیُقَالُ لَهُمْ: لَکُمْ مَا رَأَیْتُمْ وَمِثْلَهُ مَعَهُ “)
[۱۵] إعلام الوری بأعلام الهدی، جلد ۱، صفحه ۴۵۵ (فَجَمَعَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَصْحَابَهُ عِنْدَ قُرْبِ اَلْمَسَاءِ، قَالَ عَلِیُّ بن الحسین زین العابدین علیهما السَّلاَمُ: «فَدَنَوْتُ لِأَسْمَعَ مَا یَقُولُ لَهُمْ و أَنَا إِذ ذاک مریض فسمعت أبی علیه السلام یقول لأصحابه: اثنی عَلَى اَللَّهِ أَحْسَنَ اَلثَّنَاءِ، و أَحْمَدُهُ عَلَى اَلسَّرَّاءِ و اَلضَّرَّاءِ، اَللَّهُمَّ إِنِّی أَحْمَدُکَ عَلَى أَنْ أَکْرَمْتَنَا بِالنُّبُوَّهِ، و عَلَّمْتَنَا اَلْقُرْآنَ، و فَقَّهْتَنَا فِی اَلدِّینِ . أَمَّا بَعْدُ: فَإِنِّی لاَ أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى و لاَ خَیْراً مِنْ أَصْحَابِی، و لاَ أَهْلَ بَیْتٍ أَبَرَّ و لاَ أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی، فَجَزَاکُمُ اَللَّهُ عَنِّی خَیْرَ اَلْجَزَاءِ، أَلاَ و إِنِّی قَدْ أَذِنْتُ لَکُمْ فَانْطَلِقُوا جَمِیعاً فِی حِلٍّ، لَیْسَ عَلَیْکُمْ مِنِّی ذِمَامٌ، هَذَا اَللَّیْلُ قَدْ غشیکم فاتّخذوه جملا. فَقَالَ لَهُ إِخْوَتُهُ و أَبْنَاؤُهُ و بنو أَخِیهِ و أَبْنَاءُ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ: و لم نفعل ذَلِکَ، لِنَبْقَى بَعْدَکَ؟! لاَ أَرَانَا اَللَّهُ ذَلِکَ أَبَداً، بَدَأَهُمْ بِهَذَا اَلْقَوْلِ اَلْعَبَّاسُ بْنُ عَلِیٍّ فأتبعه اَلْجَمَاعَهُ عَلَیْهِ و تَکَلَّمُوا بِمِثْلِهِ. فَقَالَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: یَا بَنِی عَقِیلٍ، حَسْبُکُمْ مِنَ اَلْقَتْلِ بِمُسْلِمٍ فاذهبوا أنتم فقد أذنت لکم. قَالُوا: سُبْحَانَ اَللَّهِ فَمَا یَقُولُ اَلنَّاسُ؟! یَقُولُونَ: إِنَّا تَرَکْنَا شَیْخَنَا و سیّدنا و سَیِّدَ بَنِی عُمُومَتِنَا خَیْرَ اَلْأَعْمَامِ و لَمْ نَرْمِ مَعَهُمْ بِسَهْمٍ، و لَمْ نَطْعَنْ بِرُمْحٍ، و لَمْ نَضْرِبْ دُونَهُمْ بِسَیْفٍ، و لاَ نَدْرِی مَا صَنَعُوا؟!، لاَ و اَللَّهِ لاَ نفعل، و لکن نفدیک بِأَنْفُسِنَا و أَمْوَالِنَا و أهلینا، و نُقَاتِلُ مَعَکَ حَتَّى نَرِدَ مَوْرِدَکَ، فَقَبَّحَ اَللَّهُ اَلْعَیْشَ بعدک. و قَامَ إِلَیْهِ مُسْلِمُ بْنُ عَوْسَجَهَ فَقَالَ: أ نَحْنُ نُخَلِّی عَنْکَ و لَمْ نُعْذَرْ إِلَى اَللَّهِ تَعَالَى فِی أَدَاءِ حَقِّکَ؟! لاَ و اَللَّهِ حَتَّى أَطْعَنَ فِی صُدُورِهِمْ بِرُمْحِی، و أَضْرِبَهُمْ بسیفی ما ثَبَتَ قَائِمُهُ فِی یَدِی، و اَللَّهِ لَوْ عَلِمْتُ أَنِّی اقتل ثمّ احرق ثمّ أحیا، یُفْعَلُ بِی ذَلِکَ سَبْعِینَ مَرَّهً مَا فَارَقْتُکَ حَتَّى أَلْقَى حِمَامِی دُونَکَ، فَکَیْفَ لاَ أَفْعَلُ ذَلِکَ و إِنَّمَا هِیَ قَتْلَهٌ وَاحِدَهٌ، ثُمَّ هِیَ اَلْکَرَامَهُ اَلَّتِی لاَ اِنْقِضَاءَ لَهَا أَبَداً! و قَامَ زُهَیْرُ بْنُ اَلْقَیْنِ فَقَالَ: و اَللَّهِ لَوَدِدْتُ أَنِّی قُتِلْتُ ثُمَّ نُشِرْتُ ثُمَّ قُتِلْتُ، و هَکَذَا أَلْفَ مَرَّهٍ، و أَنَّ اَللَّهَ سُبْحَانَهُ یَدْفَعُ بِذَلِکَ اَلْقَتْلَ عَنْ نَفْسِکَ و عَنْ أَنْفُسِ هؤلاء الفتیان من أهل بیتک. ثُمَّ تَکَلَّمَ جَمَاعَهٌ مِنْ أَصْحَابِهِ بِکَلاَمٍ یُشْبِهُ مَا ذکرناه، فجزاهم الحسین علیه السلام خَیْراً و اِنْصَرَفَ إِلَى مِضْرَبِهِ». قَالَ عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ: «إِنِّی لَجَالِسٌ فِی تِلْکَ اَلْعَشِیَّهِ – و عِنْدِی عَمَّتِی زَیْنَبُ تُمَرِّضُنِی – إِذِ اِعْتَزَلَ أَبِی فِی خِبَاءٍ لَهُ و عنده جوین مولى أبی ذرّ الغفاری و هو یُعَالِجُ سَیْفَهُ – و یُصْلِحُهُ – و أَبِی یَقُولُ: یَا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلٍ کَمْ لَکَ بِالْإِشْرَاقِ و اَلْأَصِیلِ من صاحب أو طَالِبٍ قَتِیلٍ و اَلدَّهْرُ لاَ یَقْنَعُ بِالْبَدِیلِ و إِنَّمَا اَلْأَمْرُ إِلَى اَلْجَلِیلِ و کُلُّ حَیٍّ سَالِکٌ سَبِیلٍ و أَعَادَهَا مَرَّتَیْنِ أَوْ ثَلاَثاً حَتَّى فَهِمْتُهَا و عَرَفْتُ مَا أَرَادَ فَخَنَقَتْنِی اَلْعَبْرَهُ، فَرَدَدْتُهَا و لَزِمْتُ اَلسُّکُوتَ، و عَلِمْتُ أَنَّ اَلْبَلاَءَ قَدْ نَزَلَ، و أَمَّا عَمَّتِی فَإِنَّهَا سَمِعَتْ مَا سَمِعْتُ و هِیَ اِمْرَأَهٌ و مِنْ شَأْنِ اَلنِّسَاءِ اَلرِّقَّهُ و اَلْجَزَعُ، فَلَمْ تَمْلِکْ نَفْسَهَا أَنْ وَ ثَبَتْ تَجُرُّ ثَوْبَهَا و إِنَّهَا لَحَاسِرَهٌ حَتَّى اِنْتَهَتْ إِلَیْهِ فَقَالَتْ: وَا ثُکْلاَهْ، لَیْتَ اَلْمَوْتَ أَعْدَمَنِی اَلْحَیَاهَ، اَلْیَوْمَ مَاتَتْ امّی فَاطِمَهُ اَلزَّهْرَاءُ و أَبِی عَلِیٌّ و أَخِی اَلْحَسَنُ، یَا خَلِیفَهَ اَلْمَاضِینَ و ثِمَالَ اَلْبَاقِینَ، فَنَظَرَ إِلَیْهَا اَلْحُسَیْنَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ و قَالَ: یا اختاه لاَ یُذْهِبَنَّ حِلْمَکَ اَلشَّیْطَانُ، و تَرَقْرَقَتْ عَیْنَاهُ بِالدُّمُوعِ و قَالَ: لَوْ تُرِکَ اَلْقَطَا لَنَامَ، فَقَالَتْ: یَا وَیْلَتَاهْ أ تُغْتَصَبُ نَفْسُکَ اِغْتِصَاباً، فَذَاکَ أَقْرَحُ لِقَلْبِی و أَشَدُّ عَلَى نَفْسِی، ثُمَّ لَطَمَتْ عَلَى وَجْهِهَا و أَهْوَتْ إِلَى جَیْبِهَا فَشَقَّتْهُ و خَرَّتْ مغشیا عَلَیْهَا، فَقَامَ إِلَیْهَا اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَصَبَّ اَلْمَاءَ عَلَى وَجْهِهَا و قَالَ لَهَا: یا اختاه اِتَّقِی اَللَّهَ و تَعَزَّیْ بِعَزَاءِ اَللَّهِ، و اِعْلَمِی أَنَّ أَهْلَ اَلْأَرْضِ یَمُوتُونَ و أَهْلَ اَلسَّمَاءِ لاَ یَبْقَوْنَ، و أَنَّ کُلَّ شَیْءٍ هٰالِکٌ إِلاّٰ وَجْه اللّه اَلَّذِی خَلَقَ اَلْخَلْقَ بِقُدْرَتِهِ و إِلَیْهِ یَعُودُونَ و هُوَ فَرْدٌ وَاحِدٌ، و إنّ أَبِی خَیْرٌ مِنِّی، و أَخِی خَیْرٌ مِنِّی، و لِکُلِّ مسلم برسول اللّه اسوه، فَعَزَّاهَا بِهَذَا و نَحْوِهِ، و قَالَ لَهَا: یَا اختاه، إنّی أقسمت عَلَیْکِ فَأَبِرِّی قَسَمِی، لاَ تَشُقِّی عَلَیَّ جَیْباً، و لاَ تَخْمِشِی عَلَیَّ وَجْهاً، و لاَ تَدْعِی عَلَیَّ بِالْوَیْلِ و اَلثُّبُورِ إِذَا أَنَا هَلَکْتُ، ثُمَّ جَاءَ بِهَا و أَجْلَسَهَا عِنْدِی. ثُمَّ خَرَجَ إِلَى أَصْحَابِهِ فأمرهم أَنْ یُقَرِّبَ بَعْضُهُمْ بُیُوتَهُمْ مِنْ بَعْضٍ، و أَنْ یُدْخِلُوا اَلْأَطْنَابَ بَعْضَهَا فِی بَعْضٍ، و أَنْ یَکُونُوا بَیْنَ اَلْبُیُوتِ فیستقبلوا القوم من وَجْهٍ وَاحِدٍ و اَلْبُیُوتُ مِنْ وَرَائِهِمْ و عَنْ أَیْمَانِهِمْ و عَنْ شَمَائِلِهِمْ قَدْ حَفَّتْ بِهِمْ إِلاَّ اَلْوَجْهَ اَلَّذِی یَأْتِیهِمْ مِنْهُ عَدُوُّهُمْ. و رَجَعَ إِلَى مَکَانِهِ فَقَامَ اَللَّیْلَ کُلَّهُ یُصَلِّی و یَسْتَغْفِرُ و یَدْعُو، و قَامَ أَصْحَابُهُ کَذَلِکَ یَدْعُونَ و یُصَلُّونَ و یَسْتَغْفِرُونَ». و أَصْبَحَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فعبأ أَصْحَابَهُ بَعْدَ صَلاَهِ اَلْغَدَاهِ، و کَانَ مَعَهُ اِثْنَانِ و ثَلاَثُونَ فَارِساً و أَرْبَعُونَ رَاجِلاً، فَجَعَلَ زُهَیْرُ بْنُ اَلْقَیْنِ فِی مَیْمَنَهِ أَصْحَابِهِ، و حبیب بن مظاهر فِی مَیْسَرَهِ أَصْحَابِهِ، و أَعْطَى رایته العبّاس أخاه، و جعلوا اَلْبُیُوتَ فِی ظُهُورِهِمْ، و أَمَرَ بِحَطَبٍ و قَصَبٍ کَانَ مِنْ وَرَاءِ اَلْبُیُوتِ أَنْ یُتْرَکَ فِی خَنْدَقٍ کَانَ هُنَاکَ قَدْ حَفَر و أَنْ یُحْرَقَ بِالنَّارِ مَخَافَهَ أَنْ یَأْتُوهُمْ مِنْ وَرَائِهِمْ.)
[۱۶] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۴۵، صفحه ۱۴۳ (وَ دَعَا یَزِیدُ یَوْماً بِعَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ عَمْرِو بْنِ اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ کَانَ عَمْرٌو صَغِیراً یُقَالُ إِنَّ عُمُرَهُ إِحْدَى عَشْرَهَ سَنَهً فَقَالَ لَهُ أَ تُصَارِعُ هَذَا یَعْنِی اِبْنَهُ خَالِداً فَقَالَ لَهُ عَمْرٌو لاَ وَ لَکِنْ أَعْطِنِی سِکِّیناً وَ أَعْطِهِ سِکِّیناً ثُمَّ أُقَاتِلُهُ قَالَ یَزِیدُ شِنْشِنَهٌ أَعْرِفُهَا مِنْ أَخْزَمٍ هَلْ تَلِدُ اَلْحَیَّهُ إِلاَّ اَلْحَیَّهَ وَ قَالَ لِعَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ اُذْکُرْ حَاجَاتِکَ اَلثَّلاَثَ اَللاَّتِی وَعَدْتُکَ بِقَضَائِهِنَّ فَقَالَ اَلْأُولَى أَنْ تُرِیَنِی وَجْهَ سَیِّدِی وَ أَبِی وَ مَوْلاَیَ اَلْحُسَیْنِ فَأَتَزَوَّدَ مِنْهُ وَ أَنْظُرَ إِلَیْهِ وَ أُوَدِّعَهُ وَ اَلثَّانِیَهُ أَنْ تَرُدَّ عَلَیْنَا مَا أُخِذَ مِنَّا وَ اَلثَّالِثَهُ إِنْ کُنْتَ عَزَمْتَ عَلَى قَتْلِی أَنْ تُوَجِّهَ مَعَ هَؤُلاَءِ اَلنِّسْوَهِ مَنْ یَرُدُّهُنَّ إِلَى حَرَمِ جَدِّهِنَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ أَمَّا وَجْهُ أَبِیکَ فَلَنْ تَرَاهُ أَبَداً وَ أَمَّا قَتْلُکَ فَقَدْ عَفَوْتُ عَنْکَ وَ أَمَّا اَلنِّسَاءُ فَمَا یُؤَدِّیهِنَّ إِلَى اَلْمَدِینَهِ غَیْرُکَ وَ أَمَّا مَا أُخِذَ مِنْکُمْ فَأَنَا أُعَوِّضُکُمْ عَنْهُ أَضْعَافَ قِیمَتِهِ فَقَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَمَّا مَالُکَ فَمَا نُرِیدُهُ وَ هُوَ مُوَفَّرٌ عَلَیْکَ وَ إِنَّمَا طَلَبْتُ مَا أُخِذَ مِنَّا لِأَنَّ فِیهِ مِغْزَلَ فَاطِمَهَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ مِقْنَعَتَهَا وَ قِلاَدَتَهَا وَ قَمِیصَهَا فَأَمَرَ بِرَدِّ ذَلِکَ وَ زَادَ عَلَیْهِ مِائَتَیْ دِینَارٍ فَأَخَذَهَا زَیْنُ اَلْعَابِدِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ فَرَّقَهَا فِی اَلْفُقَرَاءِ وَ اَلْمَسَاکِینِ ثُمَّ أَمَرَ بِرَدِّ اَلْأُسَارَى وَ سَبَایَا اَلْبَتُولِ إِلَى أَوْطَانِهِمْ بِمَدِینَهِ اَلرَّسُولِ .)
پاسخ دهید