«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]

«رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۲]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه سراسر نور و رحمت حضرت صدر الخلائق و خیرالمرسلین صلی الله علیه و آله و اهل بیت مکرّم ایشان، علی الخصوص امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین، حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیهما، وجود نورانی سیّدالشّهداء علیه آلاف التحیّه و الثناء صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

عرض ادب، ارادت، خاکساری، التجاء، استغاثه، عرض تهنیت به محضر باعظمت حضرت بقیّه الله الأعظم روحی و ارواح من سواه فداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

مرور جلسات گذشته

ما هفته‌های گذشته در همین جلسه، بحثی داشتیم که قسمتی از آن بحث را ادامه خواهم داد.

سؤال را اینطور مطرح می‌کنم که اگر ما خجالت نکشیم و بخواهیم خدای نکرده از اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین انتقاد کنیم، باید این موضوع را انتقاد کنیم، چون ما طور دیگری عمل می‌کنیم و لابد قاعدتاً عمل خودمان را درست می‌دانیم. آن چیزی که ما می‌بینیم این است که ما یکدیگر را تخریب کنیم، هر چیزی که گران می‌شود، صاحبخانه به مستأجر فشار می‌آورد، مستأجر هم خانه‌ی صاحبخانه را خراب می‌کند! کارفرما به کارگر فشار می‌آورد و کارگر هم از کار کم می‌گذارد، لابد این درست است، وگرنه اگر این کار درست نبود که نباید ما این کار را انجام می‌دادیم. اینطور است که به یکدیگر رحم نمی‌کنیم، نسبت به یکدیگر بدبین هستیم، با کوچکترین احتمالی یکدیگر را تخریب می‌کنیم، لابد این کار درست است، چون اگر این کار درست نباشد که معنا ندارد ما این کار را انجام دهیم، و شاید با اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین رودربایسی داریم که از آن‌ها انتقاد نمی‌کنیم، چون آن‌ها یک کاری می‌کنند که عمل ما می‌گوید ما آن روش را احمقانه می‌دانیم (نعوذبالله).

چرا باید امام حسن و امام حسین علیهما السلام گونیِ فلز… چون دِرهَم فلز است، نقره است، البته بعضی مناطق بجای نقره از مس استفاده می‌کردند… زمان به این پیچ و مهره‌فروش‌ها سر بزنید، می‌بینید که گونی دارند، ببینید آیا می‌توانید گونی آن‌ها را بلند کنید؟ این موضوع خیلی انگیزه می‌خواهد که انسان آن گونی را شبانه روی دوش خود بگذارد و به درِ خانه‌ی غیرشیعیان ببرد و پخش کند؛ چه چیزی باعث می‌شده است که این بزرگواران اینطور بودند؟ آیا انصافاً ما به آن‌ها مربوط هستیم و ربطی داریم؟

اگر ما بخواهیم کاری هم کنیم هم باید آنقدر آن کار را تبلیغ کنند که ما هم قدم کوچکی برداریم، بعداً هم خسته می‌شویم! ما که اصلاً کاری را سی سال پشت سر هم انجام نمی‌دهیم. لابد همین کار ما هم درست است، چون انسان کاری را انجام نمی‌دهد که شیوه‌ی خود را آنطور قرار بدهد.

چه چیزی انگیزه‌ی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را درست می‌کرده است که این بزرگواران سی سال به کسی که به آن بزرگواران جسارت می‌کرد، کمک می‌کردند؟ در حالی که محاصره‌ی اقتصادی بودند، حکومت‌ها با این بزرگواران بد بودند و این بزرگواران را تحت فشار قرار می‌دادند، درآمد حکومتی نداشتند، تحت انواع فشارها و ظلم‌ها و بدی‌ها بودند.

آیا واقعاً آن بزرگواران امامان ما هستند؟ امام یعنی کسی که من از او تبعیّت می‌کنم، همانطور که می‌دانید «امام» فقط امام خوبی‌ها نیست، فقط امامان ما امامانِ خوبی‌ها هستند، وگرنه قرآن کریم از تعبیرِ «امام دعوت‌کننده‌ی به آتش» هم داریم، مانند ابلیس، طبق روایت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مانند معاویه؛ «امام دعوت‌کننده‌ی به خیر و برکت» هم داریم، مانند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه. امام یعنی کسی که انسان از او پیروی می‌کند. «پیروی کردن» هم با توسّل به زور نیست.

اینکه انسان بخواهد سی سال نیمه‌ی شب بیدار شود و گونی روی دوش خود بگذارد و به درِ خانه‌ی مردم برود، آن هم به درِ خانه‌ی کسانی که به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها جسارت می‌کنند، کمک کند؛ این انگیزه از کجا می‌آید؟

یک جمله بگویم که اشتباه برداشت نشود که کسی بگوید «چون آن بزرگواران عصمت داشتند».

عصمت «مانع» است، نه «باعث». اگر بخواهد خطا کند، آن علم که عصمت ایجاد کرده است، مانع خطا می‌شود؛ اما عصمت که انگیزه‌بخش نیست. آن انگیزه از کجا می‌آمده است؟

آدم‌هایی که کاری را مستمراً و دائمی انجام می‌دهند، یک ویژگی دارند؛ بقیه‌ی انسان‌ها سرد می‌شوند، امروز تصمیم می‌گیرند، اما فردا منصرف می‌شوند. افراد کمی هستند که کاری را بصورت مستمر انجام بدهند، حتّی کار خوب!

اینطور نیست که چون مثلاً کوهنوردی جذاب است، کسی هر روز به کوه برود.

حتّی در خیلی از کارهای غیرخوب هم، استمرار سخت است.

در این موضوع کارهای بد هم تفاوت ندارند، یک ویژگی هست که انسان یک کاری را مستمراً ادامه بدهد؛ این موضوع چند عامل نیاز دارد، یکی از آن عوامل موضوع بحث ماست، آن هم این است که خدای متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ»،[۴] اگر شما بخواهید بروید و بگویید ما نمی‌خواهیم دیندار باشیم…

مسلّم است که خدای متعال به ما نیاز ندارد، خدای متعال به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نیاز ندارد، به من چه نیازی دارد؟!

خدای متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ»، اگر کسی از شما بخواهد برود و بگوید من نمی‌خواهم دیندار باشم، «فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ» قومی می‌آیند که آن‌ها مرا دوست دارند، من هم آن‌ها را دوست دارم؛ این‌ها دین را جلو می‌برند.

اینجا خدای متعال می‌توانست صفت‌های زیادی را بگوید، می‌توانست بگوید قومی می‌آیند که نماز ویژه‌ای دارد، یا جهاد ویژه‌ای دارند، یا توان ویژه‌ای دارند، یا سخاوت ویژه‌ای دارند، اما چیزی را فرمود که همه‌ی موارد قبلی در آن موجود است؛ فرمود: «فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ» قومی می‌آیند که آن‌ها مرا دوست دارند، من هم آن‌ها را دوست دارم؛ اینطور کار پیش می‌رود.

دینِ بدون «محبّت» ارزش ندارد

همه‌ی ما کمبود محبّت داریم، آدمی که کمبود محبّت دارد خالی است، آدمی که کمبود محبّت دارد مانند یک ظرف خالی صدا می‌کند، و نسبت به هر ضربه‌ای واکنش نشان می‌دهد. آرامش ندارد، انگیزه ندارد، جانی برای حرکت کردن ندارد، اگر تصمیم هم بگیرد مانند کسی است که تصمیم نگرفته است، برای همین اثر ندارد، برای همین بارها ساعت خود را تنظیم می‌کند که نماز صبح نخوابد، اما در نهایت هم خواب می‌ماند، ولی اگر به همین آدم بگویند ساعت سه صبح با امام زمان ارواحنا فداه قرار داری، از شب تا صبح نمی‌خوابد، یا اینکه اگر به همین شخص بگویند اگر ساعت سه صبح بیدار شوی به تو سه میلیون دلار می‌دهیم، مسلماً قبل از اخطار ساعت از خواب بیدار می‌شود، چون ارزش این را می‌داند.

حال من باید بروم و کلاه خود را قاضی کنم که ببینم آیا ما خدا را دوست داریم یا نه؟ آیا ما اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را دوست داریم یا نه؟

آن‌ها ما را بی‌نیاز دوست دارند، نه اینکه چون ما شیعه هستیم ما را دوست دارند، آن‌ها به اندازه‌ی مقتضی حکمت، غیرشیعیان را هم دوست دارند؛ وگرنه چرا شبانه به آن‌ها کمک می‌کردند؟

چیزی بجز «عشق» نمی‌تواند انسان را تکان بدهد.

اینکه به ما گفته‌اند «دین فقط محبّت است» بدین معنا نیست که دین چیزهای دیگر ندارد، اما بدین معناست که دینِ بدون محبّت ارزش ندارد، همه‌ی این‌ها با عشق ارزش دارد، با حبّ ارزش دارد؛ که این عشق یا حب، زبانِ همه‌ی بنی بشر است.

هُوَ الحُبّ

وقتی مردم آیه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ» را شنیدند، چه کسی در ذهن‌شان آمد؟

«مادر» اگر ببیند کسی به سمت فرزند او شلیک می‌کند، سینه‌ی خود را سپر می‌کند. اگر تفنگ داشته باشد و بتواند شلیک هم می‌کند، اگر سپر داشته باشد هم جلوی فرزند خود می‌گیرد، اگر این‌ها نباشد هم تنِ خود را سپر می‌کند، اگر ورزشکار باشد و دفاع‌شخصی بداند، طرف را می‌زند، اما اگر نزند هم با همان حبّ شدیدی که نسبت به فرزند خود دارد، از فرزند خود دفاع می‌کند.

اگر حبّ شدید باشد، شجاعت هم هست، چون وقتی محبوب خود را دوست دارد، براحتی خودش را فدای محبوب می‌کند.

هیچ گزارشی نداریم که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه برای آماده کردنِ حضرت زینب کبری سلام الله علیها در کربلا، کلاسِ خاصی برگزار کرده باشد.

اگر به من بگویند برای ائمه علیهم السلام یک صفت بگو… همانطور که می‌دانید، مثلاً در علم رجال وقتی بخواهد بگویند کسی خیلی عادل است، می‌گویند او «عدل» است، یعنی صفت را نسبت می‌دهند، یعنی او اصلاً انگار مجسمه‌ی عدل است… حال ما به اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین چه بگوییم؟ عدل؟ علم؟ سخاوت؟ شجاعت؟ کرامت؟

من از آن آیه و آن روایت برداشت می‌کنم که اگر بخواهیم به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه یک چیز بگوییم، باید بگوییم «هُوَ الحُبّ»، حبّ است.

«ایثار کردن» اقتضای حبّ است

وقتی حبّ شدید است، سنگ تراشیدن که کار ندارد، بلکه بالاتر؛ می‌گوید تو همه جا دشمنان را به زمین زدی، یک جا صبر کن که دست تو را ببندند و به همسرت حمله کنند.

خدا می‌داند که اگر قیامت از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بپرسید که برای شما کَندنِ کوه با دستان خالی سخت‌تر بود یا دیدنِ حمله‌ی به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها؟ حتماً دیدنِ حمله‌ی به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها سخت‌تر است؛ اما خدا خواسته است.

اصلاً همه‌ی زندگی‌شان حبّ است.

روزهای آخر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به خانه آمد و دید حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در حال گریه کردن است، دوید و سرِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را به دامان گرفت، پرسید: «یَا سَیِّدَتِی مَا یُبْکِیکِ»[۵] چرا گریه می‌کنی؟ فرمود: «أَبْکِی لِمَا تَلْقَى بَعْدِی» برای غربتِ تو بعد از خودم گریه می‌کنم!

بلافاصله امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: «إِنَّ ذَلِکِ لَصَغِیرٌ عِنْدِی فِی ذَاتِ اَللَّهِ»! این امر برای من کوچک است و سخت نیست.

این حبّ دو طرفه است!

سی سال بعد از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پرسیدند که چرا محاسن شریفتان را خضاب نمی‌فرمایید؟ حضرت فرمودند: چون عزادار هستم!

یعنی جگر می‌سوزد اما می‌گوید این چیزی نیست، فدای سر تو، «إِنَّ ذَلِکِ لَصَغِیرٌ عِنْدِی فِی ذَاتِ اَللَّهِ»!

اگر حبّ باشد، ایثار واضح است، اصلاً نیازی به تلاش اضافه نیست، آسان ایثار می‌کند، اصلاً متوجّه نمی‌شود که در حال ایثار کردن است، بلکه التماس می‌کند که ایثار کند.

اگر حبّ باشد قبل از اربعین ضجّه می‌زند و التماس می‌کند که اجازه بدهید تا من هم کاری کنم.

باید عشق را فهمید

خدای متعال ما را به این دنیا آورده است تا محبّ و محبوب شویم، اگر اینطور تمام اخلاق ما تغییر کند، اصلاً متوجّه نمی‌شویم.

اگر کسی بخواهد توبه کند باید دوست داشته باشد و دوست داشته شود، یعنی هم محبّ باشد و هم محبوب.

امام سجّاد علیه السلام فرمود که در این مکه و مدینه حتّی بیست خانه هم ما را دوست ندارند، نه اینکه امام نمی‌دانند!

پس برای چه درِ خانه‌ی این‌ها غذا می‌بری و آن‌ها به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها جسارت می‌کنند؟

طرف به حضرت موسی بن جعفر علیه السلام عرض کرد: شما می‌دانید این شخص می‌خواهد برود و شما را لو بدهد و تهمت بزند که شما را بکشند، برای چه پول دادید؟ حضرت فرمود: چون او نیاز دارد و خدای متعال از ما خواسته است که اگر بنده‌ای نیاز داشت و شما می‌توانید نیاز او را برطرف کنید، به او کمک کنید.

در نگاه کسی مثل من «مولا» نستجیربالله مانند یک کارفرمای ظالم است، برای همین از زیر کار او فرار می‌کنم، طوری نماز می‌خوانم که انگار ادا درمی‌آورم! من که نمازی در محضر ربّ العالمین که محبوبِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است نمی‌خوانم.

مفسرین ذیل این موضوع مفصّل بحث کرده‌اند که وقتی خدای متعال حضرت موسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام را به نبوّت برگزید، فرمود: «وَمَا تِلْکَ بِیَمِینِکَ یَا مُوسَى»،[۶] موسی! این چه چیزی است که در دست توست؟

آیا خدای متعال نمی‌داند این چه چیزی است که در دست حضرت موسی است؟

می‌گویند اینطور با حضرت موسی علیه السلام ارتباط گرفت، حضرت موسی علیه السلام هم نگفت این عصاست، بلکه گفت: «قَالَ هِیَ عَصَایَ أَتَوَکَّأُ عَلَیْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِی وَلِیَ فِیهَا مَآرِبُ أُخْرَى»،[۷] این عصاست که به آن تکیه می‌کنم، گوسفندها را با این عصا هدایت می‌کنم، کارهای دیگری هم می‌کنم.

برای چه توضیح بیشتر داد؟ اینجا خیلی از مفسرین بصورت ذوقی گفته‌اند که حضرت موسی علیه السلام اینجا دوست داشت ارتباط قطع نشود.

خدای متعال می‌فرماید: ای مردم! اگر شما اهل دین نباشید و بخواهید عقبگرد کنید، «فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ» قومی می‌آیند که آن‌ها مرا دوست دارند، من هم آن‌ها را دوست دارم.

ترجیح دادنِ محبوب

«ترجیح دادن» در دوست داشتن، یک امر کاملاً طبیعی است؛ اصلاً پدر و مادر متوجّه نیستند که قسمت خوب غذا را به فرزند خود بدهند یا ندهند، اینطور نیست که حساب و کتاب کنند؛ تازه این محبّت پایین‌تری نسبت به محبّت خالق و مخلوق است، خالق به ما نیاز ندارد، کلاس خالق خیلی با ما تفاوت دارد، خالق خیلی خود را تنزّل داده است تا اجازه بدهد ما با او حرف بزنیم.

در ادبیات این روزها که دیدار اولیه قرار می‌دهند تا ببینند آیا یکدیگر را می‌پسندند یا نه، باید دو طرف با یکدیگر تناسبی داشته باشند، من چه تناسبی با خدا دارم؟ یا در سطح پایینتر من چه تناسبی با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دارم؟ خیلی تنزّل پیدا کرده است.

عشقِ امّ المؤمنین حضرت خدیجه سلام الله علیها

اگر شما می‌خواهید بدانید که امّ المؤمنین حضرت خدیجه غرّاء سلام الله علیها چه کسی بوده است، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که آن زمان پیامبر نشده بود که او طمع داشته باشد، ولی امّ المؤمنین حضرت خدیجه سلام الله علیها زرشناس بود، در بعضی از نقل‌ها اینطور است که امّ المؤمنین حضرت خدیجه سلام الله علیها از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خواستگاری کرده است، با اینکه در روزگاری که تقریباً قاطبه مردم کثیف و پلید و ناپاک بودند به «طاهره» معروف بود، پولدار، زیبا و طاهره بود؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم به لحاظ ظاهری مال و ثروتی نداشت، ولی امّ المؤمنین حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها زرشناس بود، در بعضی از نقل‌ها آمده است که حضرت خدیجه سلام الله علیها هنگام خواستگاری فرمود که خودم مهریه را پرداخت می‌کنم، خانه‌ی من هم برای شماست، خودم هم کنیز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستم.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آن زمان بجز کمال معنوی چیزی نداشت.

ما خودمان را بسنجیم و ببینیم که چقدر به دنبال کمال معنوی هستیم؟

خدا لعنت کند آن کسانی را که برای دفاع از یک زن دیگر، تصویر امّ المؤمنین حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها را به یک پیرزن تبدیل کردند که ما خیال کنیم پیامبر نعوذبالله برای برقراری موازنه با یک پیرزن ازدواج کرده است؛ اینطور فهم ما را بهم زده‌اند.

حال اگر به شما بگویند که سن امّ المؤمنین حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها با سن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خیلی تفاوت نداشت، سؤال می‌کنید چه چیزی باعث شد ایشان چنین انتخابی کنند؟ اینکه امّ المؤمنین حضرت خدیجه سلام الله علیها زرشناس بود!

حضرت خدیجه و امیرالمؤمنین سلام الله علیهما از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم معجزه نمی‌خواستند.

«معجزه نخواستن» کار هر کسی نیست، شاید درست هم نباشد.

وقتی من چیزی نمی‌دانم، اگر کسی ادّعا کرد که من امام زمان هستم، از کجا بفهمم که درست می‌گوید؟ همین الان تعداد زیادی مدّعیِ امام زمانِ قلابی در زندان هستند!

البته اشتباه نشود، خواستنِ معجزه بی‌کلاسی نیست، اگر بی‌کلاس بود که خدای متعال ایجاد نمی‌کرد، اما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که می‌فرمود من نور نبوّت را در صورتِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌دیدم و عطر رسالت را استشمام می‌کردم و وقتی وحی نازل شد صدای نعره‌ی شیطان را شنیدم، معجزه نمی‌خواهد.

برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که دیده است قبیح بوده که معجزه بخواهد. اتفاقاً کسی ندیده است باید دلیل بخواهد، وگرنه انسان که همینطور بیهوده به کسی ایمان نمی‌آورد.

شما توجّه کنید که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چقدر بالاست، با این حال فرمود: «إِنِّی قَدْ رُزِقْتُ حُبَّهَا»،[۸] حبّ خدیجه روزی من شده است.

شما ببینید این بزرگواران چقدر کریم هستند!

اگر حبّ نبود که این کار را نمی‌کرد، وگرنه آیا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بالاتر هستند یا حضرت خدیجه سلام الله علیها؟

آن همسر دیگر حسادت می‌کرد و می‌گفت چرا اینقدر مدام از خدیجه حرف می‌زنی؟

جایگاه «تواضع» در داستان عشق

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «إِنِّی قَدْ رُزِقْتُ حُبَّهَا»؛ این فقط مقام عشق است که اینقدر تواضع بهمراه دارد.

اگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اینقدر بیچاره‌ی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و اینقدر متواضع نبود، این فضائلِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را نمی‌فرمود.

ما وقتی طرفدار یک تیم فوتبال باشیم، اگر تیم مقابل یک گل خوب بزند، می‌گوییم بر حسب شانس بود!

آن کسی که می‌تواند فضائل محبوب خود را بگوید، برای این است که وقتی حبّ شدید شود، انسان را متواضع می‌کند؛ ولو پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که بالاتر از حضرت خدیجه سلام الله علیها است.

بدبخت‌ها مدام می‌گویند من بهتر هستم، اما اگر طرف محبّت چشیده باشد که اصلاً خودش را نمی‌بیند.

ان شاء الله خدای متعال زندگی‌های شما را حلوا کند، اگر در زندگی زناشویی حبّ الهی جاری شود، آنوقت طور دیگری فاطمیّه را درک می‌کنیم. کسی که بیچاره‌ی همسر خود است و از روی محبّت به همسر خود غیرت دارد، به اندازه‌ی یک سرِ سوزن متوجّه می‌شود که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه چه کشیده است؛ وگرنه کسی که روی همسر خود دست دراز می‌کند که فاطمیّه نمی‌فهمد.

داستان کربلا، داستانِ «هُوَ الحُبّ» است

باید همینطور تعبیر کنید، همه‌ی قصه‌ی کربلا هم همین «هُوَ الحُبّ» است، داستان‌های عصرِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در اکثریت مواقع، داستانِ فرارِ اکثریت است، اما در کربلا موضوع التماس برای کشته شدن است!

در کربلا اصلاً امیدِ پیروزی نبود، اما می‌‌گویند اجازه بدهید که من به میدان بروم و کشته شوم که نکند من زنده باشم و کشته شدنِ شما را ببینم.

عابس به شوذب گفت: می‌دانی که من بیچاره‌ی تو هستم، سی سال است که ما با یکدیگر رفیق هستیم، ولی دوست دارم قبل از من به میدان بروی، می‌خواهم در دلِ من فقط امام حسین علیه السلام باشد، می‌خواهم تو را فدای آن عشقِ اصلی‌ترِ خود کنم.

لذا شما صد مرتبه این حرف‌ها را بزن، این داستان را برای یک اسکیمو تعریف کن که تیر می‌آمد و سعید بن عبدالله حنفی سر خود را به سمت تیر می‌برد؛ این موضوع در همه جای عالم حماسه محسوب می‌شود.

من این موضوع را برای یک مسیحی اهل سوئیس و یک فرد چینی گفتم، حیرت‌زده شده بودند.

بعضی از نقل‌ها می‌گوید سعید بن عبدالله حنفی سیزده تیر خورد، بعد از نماز امام حسین علیه السلام افتاد، در عمر خود یک مرتبه به امام حسین علیه السلام پشت کرده بود، آن هم اینجا بود، وقتی زمین افتاد گفت: «عَلَیکَ مِنِّی السَّلام یَا أبَاعَبدِالله، أوَفَیتُ؟»؛ یعنی آقا جان! همین اندازه از دست من برمی‌آمد…

این کوچک شده‌ی همان چیزی است که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: «أَبْکِی لِمَا تَلْقَى بَعْدِی»، یعنی برای غربت تو گریه می‌کنم نه تنِ آسیب‌دیده‌ی خودم.

امام حسین علیه السلام به سعید بن عبدالله حنفی فرمود: «نَعَم، أنتَ أمَامِی فِی الجَنَّه»، من در بهشت هم تو را جلوتر از خودم می‌فرستم.

ما را به این دنیا آورده‌اند تا سه حبّ دو طرفه‌ی ما درست شود، حبّ بین ما و خدای متعال، حبّ بین ما و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، حبّ بین ما و دیگران؛ اینجا منظور از «دیگران» می‌تواند همسر، فرزند، همسایه، هم‌مسلک یا نوع انسان‌ها باشد؛ بجز آن پلیدی که مزاحمِ درست شدن و پیشرفت و رشد بقیه است، ولو اینکه به من فحش بدهد.

هرچه این حبّ شدیدتر باشد، پایبندی به آن بیشتر و لذیذتر است.

نمایشِ حبّ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در جنگِ اُحُد

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در اُحُد شصت ضربه‌ی شمشیر خورده بود، وقتی چشم خود را باز کرد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: علی! چه کردی! ملائکه آمدند و تعجّب کرده بودند…

ما هم می‌گوییم «اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَنْ عَجِبَتْ مِنْ حَمَلاَتِهِ فِی اَلْوَغَا مَلاَئِکَهُ اَلسَّمَاوَاتِ».[۹]

ملائکه می‌گفتند این امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کیست که اینطور در برابر هزار نفر ایستادگی می‌کند تا از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دفاع کند!

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کرد: «الحَمدُلله الَّذِی شَرَّفَنَا بِکَ یَا رَسُولَ الله»، حمد خدای را که با وجود تو به ما شرافت داد، تو بودی که من بتوانم فدای تو شوم که آقا شوم، من با فدا شدن برای تو آقا می‌شوم، شرافت من به این است که دور شما بگردم، الحمدلله خدا لطف کرد.

بعد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه گریه کرد و فرمود: پس چرا من کشته نشدم؟ من به میدان نرفته بودم که حفظ شوم، به میدان رفته بودم که در راه تو فدا شوم.

این حبّ موتور محرّک ماست، برای همین «هَلِ اَلدِّینُ إِلاَّ اَلْحُبُّ»![۱۰]

آن نمازی که حبّی است نماز است، ان شاء الله خدای متعال نماز ما را نماز حبّی قرار بدهد، ان شاء الله خدای متعال امشب عیدی ما از سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را دو رکعت نماز که کمی عطر نماز امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را به خود گرفته باشد، روزی کند.

خدایا! از آن توحید سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، به اندازه‌ی یک سرِ ارزن هم روزی ما بفرما.

حبّ غلامِ باوفای سیّدالشّهداء صلوات الله علیه

سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می‌خواست دوستان خود را به باغ خود ببرد، حضرت در آن باغ غلامی داشت، سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دید که این غلام در حال غذا دادن به سگِ این باغ است؛ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به آن غلام فرمود: تو را در راه خدا آزاد می‌کنم و این باغ را هم به تو می‌بخشم.

اگر کسی داستان را از دور ببیند می‌گوید برده‌ای آزاد شد و بعد از آزاد شدن هم مالک یک باغ شد و در ظاهر یک فقیر «غنی» شد، پس باید خوشحال باشد.

اما اگر از زاویه‌ی عشق نگاه کنید اینطور است که آن غلام گفت: مرا دور نینداز! چرا می‌خواهی مرا رد کنید؟

سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمود: من نمی‌خواهم تو را رد کنم، تو را آزاد کردم و به تو باغ دادم.

آن غلام عرض کرد: اگر نمی‌خواهید مرا رد کنید، اجازه بدهید من اینجا بمانم، من هم این باغ را وقفِ محبّانِ شما می‌کنم؛ ولی اجازه بدهید من اطراف شما باشم.

دعا

خدایا! تا در این دنیا هستیم، در لحظه‌ی مرگ، در قیامت، در گردنه‌های قیامت، تا وارد شدن به بهشت، تا نشستن دورِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، زلف ما را با سیّدالشّهداء صلوات الله علیه گره بزن.

خدایا! تو را به حرمت امام حسین علیه السلام قسم می‌دهیم که بین ما و امام زمان ارواحنا فداه یک رشته‌ی محبّتی برقرار بفرما.

خدایا! شهدا و امام عزیز را از مجلس ما بهره‌مند کن.

خدایا! پدر و مادرمان، اموات این جمع، اموات شیعه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را از مجلس ما بهره‌مند بفرما.

خدایا! باقیات صالحات ما را ایمان‌مان و فرزندان صالح ما قرار بده.

خدایا! عاقبت ما را ختم به شهادت بفرما.

خدایا! آنچه کَرَمِ تو اقتضاء می‌کند، امشب دست ما را به برکت صلوات بر محمد و آل محمد پُر بفرما.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.


[۱]– سوره‌ مبارکه غافر، آیه ۴۴٫

[۲]– سوره‌ مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫

[۴] سوره مبارکه مائده، آیه ۵۴ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّهٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّهٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَهَ لَائِمٍ ۚ ذَٰلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ)

[۵] عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال، جلد ۱۱ ، صفحه ۱۰۶۳ (وَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ: لَمَّا حَضَرَتْ فَاطِمَهَ اَلْوَفَاهُ بَکَتْ فَقَالَ لَهَا أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ یَا سَیِّدَتِی مَا یُبْکِیکِ قَالَتْ أَبْکِی لِمَا تَلْقَى بَعْدِی فَقَالَ لَهَا لاَ تَبْکِی فَوَ اَللَّهِ إِنَّ ذَلِکِ لَصَغِیرٌ عِنْدِی فِی ذَاتِ اَللَّهِ قَالَ وَ أَوْصَتْهُ أَنْ لاَ یُؤْذِنَ بِهَا اَلشَّیْخَیْنِ فَفَعَلَ .)

[۶] سوره مبارکه طه، آیه ۱۷

[۷] سوره مبارکه طه، آیه ۱۸ (قَالَ هِیَ عَصَایَ أَتَوَکَّأُ عَلَیْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَىٰ غَنَمِی وَلِیَ فِیهَا مَآرِبُ أُخْرَى)

[۸] صحیح مسلم، جلد ۴، صفحه ۱۸۸۸، حدیث ۲۴۳۵ (حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ عُثْمَانَ، حَدَّثَنَا حَفْصُ بْنُ غِیَاثٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَهَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ عَائِشَهَ، قَالَتْ: مَا غِرْتُ عَلَى نِسَاءِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، إِلَّا عَلَى خَدِیجَهَ وَإِنِّی لَمْ أُدْرِکْهَا، قَالَتْ: وَکَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِذَا ذَبَحَ الشَّاهَ، فَیَقُولُ: «أَرْسِلُوا بِهَا إِلَى أَصْدِقَاءِ خَدِیجَهَ» قَالَتْ: فَأَغْضَبْتُهُ یَوْمًا، فَقُلْتُ: خَدِیجَهَ فَقَالَ: رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «إِنِّی قَدْ رُزِقْتُ حُبَّهَا»)

[۹] إقبال الأعمال، جلد ۲، صفحه ۶۰۸ (فَزُرْ مَوْلاَنَا وَ سَیِّدَنَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ مَوْلاَنَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلِیّاً صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِمَا بِالزِّیَارَهِ اَلَّتِی زَارَهُمَا [بِهَا] مَوْلاَنَا اَلصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ حَیْثُ حَضَرَ عِنْدَ ضَرِیحِ مَوْلاَنَا عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فِی یَوْمِ سَابِعِ عَشَرَ رَبِیعٍ اَلْأَوَّلِ مَوْلِدِ سَیِّدِنَا وَ مَوْلاَنَا رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَإِنَّهَا فَاضِلَهٌ فِیمَا أَشَارَ إِلَیْهِ رَوَاهَا مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ اَلثَّقَفِیُّ قَالَ: إِذَا أَتَیْتَ مَشْهَدَ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ فَاغْتَسِلْ غُسْلَ اَلزِّیَارَهِ وَ اِلْبَسْ أَنْظَفَ ثِیَابِکَ وَ شَمَّ شَیْئاً مِنَ اَلطِّیبِ وَ [امش] عَلَیْکَ اَلسَّکِینَهَ وَ اَلْوَقَارَ وَ إِذَا وَصَلْتَ إِلَى بَابِ اَلسَّلاَمِ فَاسْتَقْبِلِ اَلْقِبْلَهَ وَ کَبِّرِ اَللَّهَ ثَلاَثِینَ مَرَّهً وَ قُلْ اَلسَّلاَمُ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ خِیَرَهِ اَللَّهِ اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْبَشِیرِ اَلنَّذِیرِ اَلسِّرَاجِ اَلْمُنِیرِ وَ رَحْمَهُ اَللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ اَلسَّلاَمُ عَلَى أَنْبِیَاءِ اَللَّهِ اَلْمُرْسَلِینَ وَ عِبَادِ اَللَّهِ اَلصَّالِحِینَ اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْمَلاَئِکَهِ اَلْحَافِظِینَ اَلْحَافِّینَ لهذا [بِهَذَا] اَلْحَرَمِ وَ لِهَذَا [هذه] اَلضَّرِیحِ اَللاَّئِذِینَ بِهِ ثُمَّ اُدْنُ مِنَ اَلْقَبْرِ وَ قُلْ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا وَصِیَّ اَلْأَوْصِیَاءِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا عِمَادَ اَلْأَتْقِیَاءِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا وَلِیَّ [عماد] اَلْأَوْلِیَاءِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا خَیْرَ اَلشُّهَدَاءِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا آیَهَ اَللَّهِ اَلْعُظْمَى اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا خَامِسَ أَهْلِ اَلْعَبَاءِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا قَائِدَ اَلْغُرِّ اَلْمُحَجَّلِینَ اَلْأَتْقِیَاءِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا عِصْمَهَ اَلْأَوْلِیَاءِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا زَیْنَ اَلْمُوَحِّدِینَ اَلنُّجَبَاءِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا صَاحِبَ اَلْحَوْضِ وَ اَللِّوَاءِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا قَاسِمَ اَلْجَنَّهِ وَ اَلنَّارِ اَللَّظَى اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَنْ شُرِّفَتْ بِهِ مَکَّهُ وَ مِنًى اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا بَحْرَ اَلْعُلُومِ وَ یَا کَهْفَ اَلْفُقَرَاءِ وَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَنْ وُلِدَ فِی اَلْکَعْبَهِ وَ زُوِّجَ فِی اَلسَّمَاءِ بِسَیِّدَهِ اَلنِّسَاءِ وَ کَانَ شُهُودُهُ السفره [اَلْمَلاَئِکَهَ] اَلْأَصْفِیَاءَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مِصْبَاحَ اَلضِّیَاءِ اَلسَّلاَمُ على من [عَلَیْکَ یَا مَنْ] خَصَّهُ اَلنَّبِیُّ بِجَزِیلِ اَلْحَبَاءِ [العطاء] اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَنْ بَاتَ عَلَى فِرَاشِ خَیْرِ اَلْأَنْبِیَاءِ وَ وَقَاهُ [قاساه] بِنَفْسِهِ عِنْدَ مُبَارَزَهِ اَلْأَعْدَاءِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَنْ رُدَّتْ لَهُ اَلشَّمْسُ فَسَامَى شَمْعُونَ اَلصَّفَا اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَنْ أَنْجَى اَللَّهُ سَفِینَهَ نُوحٍ بِاسْمِهِ وَ اِسْمِ أَخِیهِ حَیْثُ اِلْتَطَمَ حَوْلَهَا اَلْمَاءُ وَ طَمَا اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَنْ تَابَ اَللَّهُ بِهِ وَ بِأَخِیهِ عَلَى آدَمَ إِذْ غَوَى اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا فُلْکَ اَلنَّجَاهِ اَلَّذِی مِنْ رَکِبَهُ نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ هَوَى اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مُخَاطِبَ اَلثُّعْبَانِ وَ ذِئْبِ اَلْفَلاَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اَللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا حُجَّهَ اَللَّهِ عَلَى مَنْ کَفَرَ وَ أَنَابَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا إِمَامَ ذَوِی اَلْأَلْبَابِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَعْدِنَ اَلْحِکْمَهِ وَ فَصْلَ اَلْخِطَابِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ اَلْکِتٰابِ  اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مِیزَانَ یَوْمِ اَلْحِسَابِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا فَاصِلَ اَلْحُکْمِ [اَلْحِکْمَهِ] اَلنَّاطِقَ بِالصَّوَابِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ أَیُّهَا اَلْمُتَصَدِّقُ بِالْخَاتَمِ فِی اَلْمِحْرَابِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَنْ کَفَى اَللّٰهُ اَلْمُؤْمِنِینَ  بِهِ اَلْقِتٰالَ  فِی یَوْمِ اَلْأَحْزَابِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ بِالْوَحْدَانِیَّهِ وَ أَنَابَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا قَالِعَ بَابِ خَیْبَرَ اَلصَّیْخُودِ مِنَ اَلصِّلاَبِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَنْ دَعَاهُ خَیْرُ اَلْأَنَامِ إِلَى اَلْمَبِیتِ عَلَى فِرَاشِهِ فَأَسْلَمَ نَفْسَهُ لِلْمَنِیَّهِ وَ أَجَابَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَنْ لَهُ طُوبَى وَ حُسْنُ مَآبٍ  وَ رَحْمَتُ اَللّٰهِ وَ بَرَکٰاتُهُ  اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا عصمه [وَلِیَّ] اَلدِّینِ وَ یَا سَیِّدَ اَلسَّادَاتِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا صَاحِبَ اَلْمُعْجِزَاتِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَنْ نَزَلَتْ فِی فَضْلِهِ سُورَهُ بَرَاءَهَ وَ اَلْعَادِیَاتِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَنْ کُتِبَ اِسْمُهُ فِی اَلسَّمَاءِ عَلَى اَلسُّرَادِقَاتِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَظْهَرَ اَلْعَجَائِبِ وَ اَلْآیَاتِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ اَلْغَزَوَاتِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مُخْبِراً [یا من هو منجز] بِمَا غَبَرَ وَ مَا هُوَ آتٍ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مُخَاطِبَ ذِئْبِ اَلْفَلَوَاتِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا خَاتِمَ اَلْحَصَى وَ مُبَیِّنَ اَلْمُشْکِلاَتِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَنْ عَجِبَتْ مِنْ حَمَلاَتِهِ فِی اَلْوَغَا مَلاَئِکَهُ اَلسَّمَاوَاتِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَنْ نَاجَى اَلرَّسُولَ فَقَدَّمَ بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَاهُ صَدَقَاتٍ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا وَالِدَ اَلْأَئِمَّهِ اَلْبَرَرَهِ اَلسَّادَاتِ وَ رَحْمَهُ اَللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا تَالِیَ اَلْمَبْعُوثِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ عِلْمِ خَیْرِ مَوْرُوثٍ وَ رَحْمَهُ اَللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا سَیِّدَ اَلْمُؤْمِنِینَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا إِمَامَ اَلْمُتَّقِینَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَلْجَأَ اَلْمَکْرُوبِینَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا عِصْمَهَ اَلْمُؤْمِنِینَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مُظْهِرَ اَلْبَرَاهِینِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا طه وَ یس اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا حَبْلَ اَللَّهِ اَلْمَتِینَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَنْ تَصَدَّقَ بِخَاتَمِهِ فِی صَلاَتِهِ عَلَى اَلْمِسْکِینِ [للمسکین] اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا قَالِعَ اَلصَّخْرَهِ عَنْ فَمِ اَلْقَلِیبِ وَ مُظْهِرَ اَلْمَاءِ اَلْمَعِینِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا عَیْنَ اَللَّهِ اَلنَّاظِرَهَ فِی اَلْعَالَمِینَ وَ یَدَهُ اَلْبَاسِطَهَ وَ لِسَانَهُ اَلْمُعَبِّرَ عَنْهُ فِی بَرِیَّتِهِ أَجْمَعِینَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ عِلْمِ اَلنَّبِیِّینَ وَ مُسْتَوْدَعَ عِلْمِ اَلْأَوَّلِینَ وَ اَلْآخِرِینَ وَ صَاحِبَ لِوَاءِ اَلْحَمْدِ وَ سَاقِیَ أَوْلِیَائِهِ مِنْ حَوْضِ خَاتَمِ اَلنَّبِیِّینَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا یَعْسُوبَ اَلدِّینِ وَ قَائِدَ اَلْغُرِّ اَلْمُحَجَّلِینَ وَ وَالِدَ اَلْأَئِمَّهِ اَلْمَرْضِیِّینَ وَ رَحْمَهُ اَللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ اَلسَّلاَمُ عَلَى اِسْمِ اَللَّهِ اَلرَّضِیِّ وَ وَجْهِهِ اَلْمُضِیءِ وَ جَنْبِهِ اَلْقَوِیِّ وَ صِرَاطِهِ اَلسَّوِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْإِمَامِ اَلتَّقِیِّ اَلْمُخْلِصِ اَلصَّفِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْکَوْکَبِ اَلدُّرِّیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْإِمَامِ أَبِی اَلْحَسَنِ عَلِیٍّ اَلسَّلاَمُ عَلَى أَئِمَّهِ اَلْهُدَى وَ مَصَابِیحِ اَلدُّجَى وَ أَعْلاَمِ اَلتُّقَى وَ مَنَارِ اَلْهُدَى وَ ذَوِی اَلنُّهَى وَ کَهْفِ اَلْوَرَى وَ اَلْعُرْوَهِ اَلْوُثْقَى وَ اَلْحُجَّهِ عَلَى أَهْلِ اَلدُّنْیَا وَ رَحْمَهُ اَللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ اَلسَّلاَمُ عَلَى نُورِ اَلْأَنْوَارِ وَ حُجَجِ اَلْجَبَّارِ وَ وَالِدِ اَلْأَئِمَّهِ اَلْأَطْهَارِ وَ قَسِیمِ اَلْجَنَّهِ وَ اَلنَّارِ اَلْمُخْبِرِ عَنِ اَلْآثَارِ اَلْمُدَمِّرِ عَلَى اَلْکُفَّارِ وَ مُسْتَنْقِذِ اَلشِّیعَهِ اَلْمُخْلَصِینَ مِنْ عَظِیمِ اَلْأَوْزَارِ اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْمَخْصُوصِ بِالطَّاهِرَهِ اَلتَّقِیَّهِ اَلسَّیِّدَهِ اِبْنَهِ اَلْمُخْتَارِ اَلْمَوْلُودِ فِی اَلْبَیْتِ ذِی اَلْأَسْتَارِ اَلْمُزَوَّجِ فِی اَلسَّمَاءِ بِالْبَرَّهِ اَلطَّاهِرَهِ اَلرَّضِیَّهِ اَلْمَرْضِیَّهِ اِبْنَهِ خَیْرِ اَلْأَطْهَارِ وَ رَحْمَهُ اَللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلنَّبَإِ اَلْعَظِیمِ `اَلَّذِی هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُونَ  وَ عَلَیْهِ یُعْرَضُونَ وَ عَنْهُ یُسْأَلُونَ اَلسَّلاَمُ عَلَى نُورِ اَللَّهِ اَلْأَنْوَرِ وَ ضِیَائِهِ اَلْأَزْهَرِ وَ رَحْمَهُ اَللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا وَلِیَّ اَللَّهِ وَ حُجَّتَهُ وَ خَاصَّهَ اَللَّهِ وَ خَالِصَتَهُ أَشْهَدُ یَا وَلِیَّ اَللَّهِ وَ وَلِیَّ رَسُولِهِ لَقَدْ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ حَقَّ جِهٰادِهِ  وَ اِتَّبَعْتَ مِنْهَاجَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ حَلَّلْتَ حَلاَلَ اَللَّهِ وَ حَرَّمْتَ حَرَامَ اَللَّهِ وَ شَرَعْتَ أَحْکَامَهُ وَ أَقَمْتَ اَلصَّلاَهَ وَ آتَیْتَ اَلزَّکَاهَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ اَلْمُنْکَرِ وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ صَابِراً [نَاصِحاً] مُجْتَهِداً مُحْتَسِباً عِنْدَ اَللَّهِ عَظِیمَ اَلْأَجْرِ حَتَّى أَتَاکَ اَلْیَقِینُ لَعَنَ اَللَّهُ مَنْ دَفَعَکَ عَنْ مَقَامِکَ وَ أَزَالَکَ عَنْ مَرَامِکَ [مراتبک] وَ لَعَنَ اَللَّهُ مَنْ بَلَغَهُ ذَلِکَ فَرَضِیَ بِهِ أَنَا [إِلَى اَللَّهِ] مِنْ أَعْدَائِکَ بَرَاءٌ ثُمَّ اِنْکَبَّ عَلَى اَلْقَبْرِ فَقَبِّلْهُ وَ قُلْ أَشْهَدُ أَنَّکَ تَسْمَعُ کَلاَمِی وَ تَشْهَدُ مَقَامِی وَ أَشْهَدُ لَکَ یَا وَلِیَّ اَللَّهِ بِالْبَلاَغِ وَ اَلْأَدَاءِ یَا مَوْلاَیَ یَا حُجَّهَ اَللَّهِ یَا أَمِینَ اَللَّهِ إِنَّ بَیْنِی وَ بَیْنَ اَللَّهِ تَعَالَى ذُنُوباً قَدْ أَثْقَلَتْ ظَهْرِی وَ مَنَعَتْنِی مِنَ اَلرُّقَادِ وَ ذِکْرُهَا یُقَلْقِلُ أَحْشَائِی وَ قَدْ هَرَبْتُ مِنْهَا إِلَى اَللَّهِ وَ إِلَیْکَ فَبِحَقِّ مَنِ اِئْتَمَنَکَ عَلَى سِرِّهِ وَ اِسْتَرْعَاکَ أَمْرَ خَلْقِهِ وَ قَرَنَ طَاعَتَکَ بِطَاعَتِهِ وَ مُوَالاَتَکَ بِمُوَالاَتِهِ کُنْ لِی شَفِیعاً وَ مِنَ اَلنَّارِ مُجِیراً وَ عَلَى اَلدَّهْرِ ظَهِیراً [العدو نصیرا] ثُمَّ اِنْکَبَّ عَلَى اَلْقَبْرِ وَ قَبِّلْهُ وَ قُلْ یَا وَلِیَّ اَللَّهِ یَا حُجَّهَ اَللَّهِ یَا بَابَ اَللَّهِ أَنَا زَائِرُکَ یَا بَابَ حِطَّهِ اَللَّهِ اَللاَّئِذُ بِقَبْرِکَ اَلنَّازِلُ بِفِنَائِکَ اَلْمُنِیخُ رَحْلَهُ فِی جِوَارِکَ أَسْأَلُکَ أَنْ تَشْفَعْ لِی إِلَى اَللَّهِ فِی قَضَاءِ حَاجَتِی وَ نُجْحِ طَلِبَتِی لِلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَهِ فَإِنَّ لَکَ عِنْدَ اَللَّهِ اَلْجَاهَ اَلْعَظِیمَ وَ اَلشَّفَاعَهَ اَلْمَقْبُولَهَ فَاجْعَلْنِی یَا مَوْلاَیَ مِنْ هَمِّکَ وَ أَدْخِلْنِی فِی حِزْبِکَ وَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ وَ عَلَى ضَجِیعَیْکَ آدَمَ وَ نُوحٍ وَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ وَ عَلَى وَلَدَیْکَ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَیْنِ وَ اَلْأَئِمَّهِ اَلطَّاهِرِینَ مِنْ ذُرِّیَّتِکَ وَ تَمَجَّدْ وَ اِبْتَهِلْ إِلَى اَللَّهِ جَلَّتْ عَظَمَتُهُ وَ أَلِحَّ فِی اَلدُّعَاءِ بِمَا أَحْبَبْتَ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ تَعَالَى .)

[۱۰] الخصال، جلد ۱، صفحه ۲۱ (حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ اِبْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ سَعِیدِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ هَلِ اَلدِّینُ إِلاَّ اَلْحُبُّ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اَللّٰهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اَللّٰهُ)