حجت الاسلام کاشانی روز سه شنبه مورخ ۱۹ دی ماه ۱۴۰۲ در مسجد گیاهی تجریش به ادامه سخنرانی با موضوع “خطر غفلت” پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم میشود.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم»
«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]
مقدّمه
هدیه به پیشگاهِ باعظمتِ حضرت ختمیمرتبت صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت مکرّم ایشان سلام الله علیهم أجمعین، علی الخصوص امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
عرض ادب و ارادت و خاکساری و التجاء و استغاثه به محضر پُرخیر و برکتِ حضرت بقیّه الله الأعظم روحی و ارواح من سواه و فداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
مرور جلسات گذشته
در این جلسات مبتلا به «غفلت» هستیم، تعریف سادهای از غفلت ارائه کردیم که معلوم شود این موضوع چقدر ساده اتفاق میدهد، اتفاقاً چون ساده است خطرناک است.
شاید انسان در طول عمر خود به بعضی بلیهها گرفتار نشود ان شاء الله، ان شاء الله بعضی از گناهان یا بعضی از پرتگاهها برای یک انسان پیش نیاید، مثل اینکه نگاه کردن به نامحرم برای یک نابینا پیش نمیآید، یا انواع دیگر؛ اما اتفاقاً موضوع غفلت اینطور نیست، خیلی هم به زندگی ما مربوط است، ما را تحت تأثیر قرار میدهد.
غفلت یعنی اینکه من به یک جایی، به یک چیزی، به یک موضوعی تمرکز و توجّه کنم، تا اینجا مشکلی نیست، اما بگونهای که یک چیزی یا موضوعی یا امری را نبینم. نه اینکه نابینا هستم، نه اینکه عقل ندارم، نه اینکه دانش ندارم، نه! بخاطر توجّه به چیزی، چیز دیگر را نبینم.
این موضوع عوارض خیلی زیادی دارد، خدای متعال در قرآن کریم خیلی سعی کرده است (عرفی حرف میزنم) که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هوای همه را داشته باشد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم هوای همه را داشت، ان شاء الله به ماه رجب نزدیک میشویم، اسماء و صفات خدا اینطور است، «وَ رِزْقُکَ مَبْسُوطٌ لِمَنْ عَصاکَ»،[۴] رزق تو نه تنها برای خوبهاست، رزق تو برای بیچارهها هم مبسوط است!
نمیخواهد تجرّی درست کند، خوشا بحال آن کسی که گناه نمیکند، ولی میگوید رزق تو برای بیچارهها هم هست، خدا کند که رزق ما تا آخر باشد، وگرنه وجودِ رزق، علامتِ چیزی نیست، رزقِ تو برای همه است، «عادَتُکَ الْإِحْسانُ اِلَى الْمُسیئینَ»، بنای تو اینطور است که با کسانی که بد عمل کردهاند، خوب عمل کنی!
دعوا که از طرفِ تو شروع نمیشود، اگر او هم بیادبی کرده باشد، «عادَتُکَ الْإِحْسانُ اِلَى الْمُسیئینَ»، تا زمانی که حد موضوع نگذرد و فرصت تمام نشود «عادَتُکَ الْإِحْسانُ اِلَى الْمُسیئینَ وَ سَبِیلُکَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْمُعْتَدِینَ»، مسیرِ تو تحمل کردن و فرصت دادن است.
مانند بیخداها عمل نکنیم!
ان شاء الله خدای متعال روزی کند که ما هم اهلِ ماهِ رجب شویم، هر کسی با اسماء و صفات خدا رفیق شود، دیگر بیخود و بیوقت و بیجا بداخلاقی نمیکند.
همهی مشکلات ما در این موضوع است که خدا نداریم، خدا داریم ولی مانند بیخداها عمل میکنیم. حتماً شما هم دیدهاید که بعضیها خیلی ثروت دارند اما مانند کارتنخوابها زندگی میکنند! ما خدا نداریم، خدا داریم ولی مانند بیخداها عمل میکنیم، پشت ما به خدا گرم است ولی احساسِ بیپناهی میکنیم، در به در دنبالِ رابطه با این و آن هستیم که پُلی بزنیم تا چیزی بدست بیاوریم!
سالها دل طلبِ جامِ جم از ما میکرد…
اگر خدای متعال ما را با اسماء و صفات خودش آشنا کند، سیر میشویم، دیگر چشم ما به دنبال کسی نمیدود، اگر انسان اسماء و صفات خدا را باور کند، دیگر چشم و دل او به دنبال چیزی نمیدود. مشکل ما این است که خدا نداریم، یعنی مانندِ بیخداها زندگی میکنیم، برای همین هم بهره نمیبریم، مانند آن پولداری که مانند کارتنخوابها زندگی میکند، مانند بچهای که پدر و مادر دارد اما او را به جای دیگری بردهاند و مانند بیکس و کارها زندگی میکند و محبّتِ پدر و مادر را نمیچشد، ما هم محبّت خدا را نچشیدهایم، چون با اسماء و صفات خدا آشنا نیستیم، باورمان نشده است.
مجازاتِ غفلت از خدای متعال
این خدایی که اینقدر «عادَتُکَ الْإِحْسانُ اِلَى الْمُسیئینَ وَ سَبِیلُکَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْمُعْتَدِینَ» و «وَ رِزْقُکَ مَبْسُوطٌ لِمَنْ عَصاکَ» و… است، در آیه ۲۹ سوره مبارکه نجم به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میفرماید که «فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِکْرِنَا» اگر دیدی کسی در غفلت دیگر از حد گذراند…
اگر در یاد داشته باشید عرض کرده بودیم که ذکر در مقابل غفلت است، متذکّر و ذاکر کیست؟ کسی که فقط به یک جا متمرکز نیست، حواس او به اصل موضوع هم هست.
خدای متعال با اوصافی که اشاره کردیم به پیامبر خود میفرماید «فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِکْرِنَا» اگر دیدی کسی از ذکر ما رو برگرداند، یعنی غفلت در او نهادینه شد…
پناه بر خدا…
من یک سال گیج هستم اما شب نوزده ماه مبارک رمضان میآیم و میگویم غلط کردم…
«فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِکْرِنَا» یعنی عمداً قدری از ذکر ما برگشته است که فرصت خود را باخته است… ان شاء الله خدای متعال این قدرِ پیشِ رو را روزیِ ما هم کند، ان شاء الله خدای متعال این قدرِ پیشِ رو را نقطهی عطفِ زندگی ما قرار بده…
«فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِکْرِنَا»…
کسی که حواسش از خدا پرت میشود، به چه چیزی جمع میشود؟ «وَلَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیَاهَ الدُّنْیَا»، فقط دنیا میخواهد!
این شخص آنقدر دنیا را نگاه میکند، یعنی دیگر نمیتواند خدا را ببیند…
ای پیامبر! اگر از حد گذراند، دیگر به او توجّه نکن، دیگر این شخص درمانشدنی نیست، این شخص دردِ بیدرمان دارد… همهی آنها تا زمانی است که فرصت هست، «سَبِیلُکَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْمُعْتَدِینَ» که بالاخره برگردد، اما در مورد این شخص میگوید: او را رها کن، او دیگر برنمیگردد! این شخص کیست؟ کسی است که فقط دنیا را میخواهد. یعنی طوری دنیا را دیده است که دیگر نمیتواند چیز دیگری را ببیند.
اولِ کار را نمیگوید، چهار دست و پای خودِ من در دنیاست و بدبخت هستم، میگوید دیگر کار این شخص از کار گذشته است، دیگر درد بی درمان دارد.
چرا اینقدر از دنیا حرف زدهاند؟ چون میگوید این شخص بخاطر اینکه اینقدر زوم کرده است، باعث میشود دیگر آنقدر نبیند که کلاً ندید بگیرد، انگار که نیست! اینکه اینقدر دنیا را در مقابل خدا قرار داده است برای این است.
عرض بنده معلوم است، منظور بنده این نیست که کسی در دنیا متنعم نباشد، روایت میگوید خدا دوست دارد وقتی نعمتی به بندهاش میدهد، این نعمت را در بندهی خود ببیند. یعنی وقتی به تو ثروت میدهد، مانند کارتنخواب زندگی نکن! حداقل در خیر رساندن به دیگران کم نگذار.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه یک صحابی داشت، روزی او به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض کرد: این برادرمان ما را خسته کرده است، همسر خود را طلاق داده است و فرزند خود را هم رها کرده است، میگوید میخواهم شبیه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شوم!
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: من حاکم هستم!
برادرِ او پرسید: آیا میشود با پول هم دیندار بود؟
حضرت فرمود: بله! میشود با پول به بهشت رفت، اگر متکبّر نشوی، اگر خودت را بیش از دیگری حساب نکنی.
هم آیه و هم روایات، دنیا در برابرِ خدا قرار داده است. نه اینکه از دنیا بهرهمند نشوید، به دنیا دل نبندید، یعنی دنیا را آنقدر نبینید که انگار آخرت نیست!
یکی از مهمترین جاهایی که غفلت ایجاد میکند، دنیاست.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه یک روایت دارد که لابد همهی شما صد مرتبه شنیدهاید، اصلاً اگر کسی این جلسات را نگاه کند ممکن است خیال کند من این جلسات را روی این روایت حرف زدهام، حضرت فرمود: دنیا چطور است؟ «مَنْ أَبْصَرَ إِلَیْهَا أَعْمَتْهُ»،[۵] کسی که به دنیا نگاه کند مانند کورها میشود… چون رنگ و لعاب دارد حواسِ تو را پرت میکند، مانند کورها میشوی. جاذبهی دنیا تمام نمیشود، لذا «مَنْ أَبْصَرَ إِلَیْهَا أَعْمَتْهُ»!
فدای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بشوم، تفاوت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با بقیه همین بود.
«مَنْ أَبْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ» کسی که دنیا را فرصتِ تماشا قرار دهد و همه جا را ببیند، بینا میشود. دنیا را میبیند و عبرت میگیرد، دنیا را میبیند و خالقِ دنیا را میبیند، دنیا را میبیند و مهربانی میبیند.
آنقدر اینجا مهم است که خدای متعال میفرماید: ای پیغمبر! اگر دیدی کسی زیاد در حال تماشای دنیاست، او را رها کن، او دیگر درمان نمیشود.
خدای متعال بهترین خریدار است
اگر الآن برویم و حالِ جامعه را رصد کنیم، حال جامعهی ما خیلی خوب نیست. آیا مردم سرخوش و کیفور هستند؟ آیا مردم حس رضایت دارند؟ اگر جامعه رضایت داشته باشد، این جامعه جامعهی موحدین است. عرض کردم که ما مانندِ بیخداها زندگی میکنیم.
اگر بخواهیم در جامعهای امید درست کنیم، باید چند کار کنیم، مهمترین آنها این است…
دایرهی خدمت و ظلم یک مسئول خیلی وسیعتر از من و شماست، چون من الآن مسئولی را در جمع نمیبینم، موضوع من این نیست که بخواهم بگویم مشکلات جامعه را نقد نکنید، این موضوع، موضوع بحث من نیست. برای آدمهایی که معمولی هستند صحبت میکنم. آیا حالِ شما خوب است؟
اگر حال من آنقدر که باید، خوب نیست، دلیل این امر این است که من هم جزو غافلین هستیم.
اگر شما مغازه دارید، چه مغازهی سنّتی در بازار، و چه هر جای دیگری، جنس خودتان را در معرض دید قرار میدهید که بفروشید. سادهترین حالت این است که در حجره بنشینید و جنس خود را در معرض دید قرار بدهید و عابرین هم از شما خرید کنند، یا یک ویترین بزرگ داشته باشید که بقیه ببینند و خرید کنند، یا مجازی و فجازی کنید که بقیه ببینند. فروشنده به دیگران عرضه میکند.
اگر به شما بگویند ما میآییم و جنس شما را به صد میلیون نفر نشان میدهیم، خیال شما راحت میشود.
خدای متعال برای اینکه حواس ما جمع شود، جملهای میفرماید، میفرماید: «وَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ»[۶]… وقتی حکم خدا میآید، گاهی دردسرهای ظاهری دارد، صبر کن. چرا صبر کنم؟ «وَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنَا»، من در حال دیدن هستم!
این مهم است که خدا ما را ببیند، وگرنه از بقیه که کاری برنمیآید!
«وَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنَا»، در حال دیدن هستم، عمل تو، عرصهی تو، حرکت تو را میبینم، میبینم و میخرم!
خدای متعال اعمال ما را به حسبِ بهترین عملِ ما میخرد! «وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ»،[۷] مثلاً بیست هزار رکعت نماز خواندهای، یک نماز دو رکعتی خوب داری، خدای متعال آن بیست هزار رکعت را به قیمت آن دو رکعت میخرد!
«وَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنَا»، میبینم، نمیخواهم تو را اذیت هم کنم… «وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ»، اگر با اسماء و صفات خدا آشنا باشید، خیلی بامرام است! «وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ»، میگوید هرچه بیشتر بیاوری، من به قیمتِ بهترینِ آنها میخرم!
وقتی خدای متعال میبیند…
میگوید اگر شب جمعه به کربلا بروی، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تو را میبیند.
این موضوع خیلی جلوتر از این است که بگویند فلان اندازه ثواب دارد. من باید چکار میکردم که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مرا ببینند و من به چشم بیایم؟
در این روزگار اگر شما بخواهید کاری کنید که نخبههای عالم شما را ببینند، باید چکار کنید؟ باید خیلی تلاش کنید که دیده شوید. میگوید نمیخواهد هیچ کاری کنید که دیده شوید، آن کسی که باید ببیند، در حال دیدن است، اگر نمیدانی، غافل هستی که نمیدانی.
اگر کسی بداند که خدا میبیند، خیلی برای او مؤثر است، برای او کار تمام است، همینقدر به شما عرض کنم که وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میخواست کنار حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از جای خود بلند شود، به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کرد: «وَ ضَعُفَ عَنْ سَیِّدَهِ النِّسَاءِ تَجَلُّدِی»،[۸] یا رسول الله! دیگر نمیتوانم روی پای خود بایستم، داغ خیلی سنگین است…
بعد باید به این موضوع فکر کرد که این بزرگواران چطور اینطور هستند؟ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه امشب حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را دفن کرد و فردا شب درِ خانهی فقرا بود!
ناامید آن کسی است که میگوید دیگر هیچ کسی نمیتواند برای من کاری کند، کاسب که ساعت ۷ صبح ناامید نمیشود، هنگامی ناامید میشود که فرصت تمام شده باشد.
اگر الآن به شما بگویند که فلان شخصیت آمده است و صفحهی مجازی شما را دیده است، بازدیدهای دیگر برای شما بیاهمیت میشوند!
چرا امام معصوم اهل ریا نیست؟ چون امام معصوم به خدا توهین نمیکند! آدمِ ریاکار به خدا توهین میکند، میگوید تو در حال دیدن هستی ولی بگذار که فلانی هم ببیند!
رفتار ما با اسماء و صفات خدا طوری است که انگار خدا نیست، کور است نه بصیر، کَر است نه سمیع!
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه داغ خیلی سنگینی دید، روزی به خانهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آمد و دید که ایشان در حال گریه کردن هستند، رفت و سر او را به دامان گرفت و عرض کرد: برای چه گریه میکنید؟ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمود: برای بعد از خودم و غربتِ تو گریه میکنم!
اینجا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نه اینکه بخواهد دلِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را شاد کند، حقیقت فرمود، فرمود «إنَّ ذَلِکَ لَحَقِیرٌ عِندِی فِی ذَاتِ الله» خدا در حال دیدن است، وقتی خدا ببیند برای من کوچک است.
سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در کربلا داغی دید که خدای متعال برای آن داغ به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه تسلیت گفت، وقتی به شیرخوار تیر زدند، اصلاً دیگر فرمایشِ خود را ادامه نداد… آنقدر دلِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه سوخته بود که هاتفی صدا زد: «دَعهُ یا حُسَینُ؛ فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِی الجَنَّهِ» حسین جان! دِل بِکَن، او در بهشت سیراب شد… همهی وجودِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه سوخت و عبارتی فرمود… فدای شما بشوم… چقدر ائمه علیهم السلام آقا هستند… چه لزومی دارد این حرف را بزنید؟… امام است و مهربان…
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در بستر بیماری بود، مدام از هوش میرفت، چشم خود را باز کرد و فرمود: «کَفَى بِالْمَوْتِ وَاعِظاً»،[۹] یعنی میبینید کسی که درِ قلعهی خیبر را کَند، حالا نمیتواند حتّی دست خود را تکان بدهد… این هم از آقاییِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است! ببینید که علیِ یدالله هم دیگر نمیتواند دست خود را تکان دهد، مرگ به سراغ شما خواهد آمد… این هم از آقایی و کَرَمِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است…
سیّدالشّهداء صلوات الله علیه وقتی نگاه کرد و دید این شیرخوار اینطور پر پر شد، فرمود: آن چیزی که کار را بر من آسان میکند این است که خدا میبیند… خدایا! تو دیدی که من برای اینکه شاید یک بااستعداد در بین این لشکر باشد و برگردد، شیرخوارِ خود را به وسطِ میدان آوردم…
اگر کسی در تهران، خودش سی و چهار سال هر شب غذا به درِ خانهی فقرا ببرد، چقدر میتواند خود را پنهان کند؟ حضرت زین العابدین سلام الله علیه سی و چهار سال در مدینهای که مردم ایشان را قبول نداشتند، هر شب به درِ خانهی فقرا غذا برد! آنقدر این امر تکرار شد که دیگر میدانستند حدوداً چه زمانی تشریف میآورند، قاضی نُعمان میگوید مردم جلوی خانه منتظر میایستادند که این شخص ناشناس بیاید!
مگر مدینه چقدر بود؟ چطور ردّ حضرت گُم میشد؟ سی و چهار سال متوجّه نشدند او کیست! شیعه و سنّی این مطلب را نوشتهاند…
آدمی که بخاطر یک پُست، اول یک کار خیر میکند، بعد برای اینکه نامزد جایی شود خودش را نشان میدهد، یا بیچارهای مانند من نعوذبالله میتواند این تریبون را تریبونِ ریا کند…
برای همین فرمود صدقه (انفاق) باید سِرّی باشد.
خدای متعال مشتریِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ»،[۱۰] خودِ خدای متعال میفرماید که من از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خریدهام…
سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمود: او دید… امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: چون در محضر پروردگار هستم نزد من کوچک است…
آدمی که در محضر پروردگار است و خدای متعال نفس نفسِ او را میخرد و ما را رشد میدهد… منظور من از «میخرد» ثواب و چرتکه نیست، «میخرد» یعنی با او رفیق میشوی، «میخرد» یعنی اصلاً کلاس شما تغییر میکند، جزو رفقای او میشوید، «میخرد» یعنی ناگهان در بهشت همسایهی حضرت زین العابدین صلوات الله علیه میشوید…
مسلّماً خدای متعال برای طیفهای مختلف بندگان، پیشنهادهای مختلفی میدهد، به کسی که سطح پایینتری دارد هم پیشنهادِ بهشت و باغ و درخت میدهد، «قِیمَهُ کُلِّ امْرئٍ مَا یُحْسِنُهُ»،[۱۱] خوشا بحال آن کسی که «مَا یُحسِنُه» او خداست، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است.
اگر شما بخواهید روزی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را دعوت کنید، نمیتوانید شمر و یزید و عمر را دعوت کنید، یعنی اگر علی بیاید، پلیدی نمیآید. شما دو آدمِ بیربط به یکدیگر را بر سرِ یک سفره نمینشانید که آنها را اذیت کنید.
اگر کسی بخواهد خدا به قلب او پا بگذارد، جارو میزند و همه را بیرون میکند، میگوید: میهمان دارم! ان شاء الله خدای متعال روزی کند که زمانی هم ما در این عالم تجربه کنیم که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پا به دلِ ما بگذارد.
کسی که خدای متعال میهمان دلِ اوست، تعیّن انسانی او امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، ولی خداست، غرق در نعمت است، کیفور است…
ان شاء الله خدای متعال روزی کند که ما هم ناکام و آرزو به دل از این دنیا نرویم، ان شاء الله امام زمان ارواحنا فداه را در حالی که از ما راضی است سیر تماشا کنیم، آن روزی که حضرت را تماشا کردید، اگر از شما بپرسند که حال شما چطور است؟ اصلاً در یاد نخواهید داشت که آیا خانه دارید یا نه! اصلاً در یاد نخواهید داشت که فلان مریضی یا گرفتاری را دارید…
اینکه عرض کردم اگر ما میگوییم حالمان خوب نیست، مشکل ما اینجاست.
عرض کردم عدّهای مسئول و… بصورت فردی یا اجتماعی کمکاری کردند، آن موضوع سر جای خود، آنها باید جواب اعمال خود را بدهند، اما آدمی که خدا دارد باید واقعاً کیفور باشد.
به ما گفتهاند دیندار شوید که لذّت ببریم، به ما نگفتهاند عذاب بکشید که بعداً عذاب نکشید، یک بیماری نداشته است که حتماً بخواهد ما را مقدمه یا مؤخرهی عذاب کند!
منتها اگر همین الآن به شما بگویند که هزار متر در بیابانی راه بروید و یک سطل خاک بیاورید، آن سطل خاک را از شما پنجاه میلیارد تومان میخرند، در اینصورت برای شما شیرین میشود!
این اذیتهای ما در دنیا، به نسبتِ اینکه خدای متعال بخواهد پا به دلِ ما بگذارد که اصلاً چیزی نیست!
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میفرمایند عدالت از آن چیزهایی است که هر کسی که بیاید راجع به آن حرف میزند، ولی اگر بخواهید بیشتر کسانی که از عدالت حرف میزنند را پای میز عدالت بیاورید، اعتراض میکنند!
ان شاء الله خدای متعال به ما روزی کند که هیچوقت در زندگی فراموش نکنیم که خدا داریم.
«خدا داریم» یعنی أرحم الراحمین داریم، یعنی أقدر القادرین داریم، یعنی أکرم الأکرمین داریم، یعنی خیرالرازقین داریم، وقتی خدا داری یعنی همه چیز داری. اگر خدا داری و فکر میکنی اینها را نداری، درواقع خدا نداری!
ان شاء الله خدای متعال روزی کند که ما هم جزوِ خدادارها شویم.
روضه و توسّل
اینکه ائمهی ما ناامید نمیشدند، با اینکه مردم خیلی اذیت میکردند، حضرت سجّاد علیه السلام فرمود که در مکه و مدینه حتّی بیست خانه هم ما را دوست ندارند!
مگر از امام سجّاد علیه السلام چه ضرری به اینها رسیده بود؟ مگر چه ظلمی دیده بودند؟
امام سجّاد علیه السلام خیلی لطیف بودند، پوست شتر طوری است که اگر شتر را با تسمهی افسارِ شتر بزنید شاید خیلی متوجّه نشود، ولی نقل تاریخ دارد که امام سجّاد علیه السلام با تسمهی افسار به گردن شترِ خود نزد!… به خودِ امام سجّاد علیه السلام شلاق زدند، در برابرِ چشم ایشان دختران اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را شلاق زدند… ولی امام سجّاد علیه السلام تشمهی افسار را به شترِ خود نزد!
امام سجّاد علیه السلام با این شتر بیست سفر حج رفته بود…
یکی از مشکلات ما دیندارها این است، من این رفتار را نمیپسندم که عدّهای میخواهند کمبودهای خود را با حیوان جبران کنند، اما دینداران کاری نکنند که انگار ما حیواندوست نیستیم!ما حیواندوست هستیم، ولی سرِ جای خود! میگوییم آن حیوان پدر و فرزند و همسر شما نیست! نمیگوییم با حیوان بد عمل کن.
حضرت زین العابدین سلام الله علیه با شتر خود به حج رفته بود، شتر با انسان یا حیوان کوچک تفاوت دارد، حضرت سجّاد علیه السلام با امام باقر علیه السلام برای این شتر قبر درست کرد و این شتر را دفن کرد! فرمود: ما بیست سفر با این شتر به حج رفتهایم، نمیخواهم گرگها این شتر را بخورند…
ببینید امام سجاد علیه السلام وقتی دید که دشمنان خدا را دفن کردند و بدنِ امام معصوم روی زمین ماند چه کشید… ببینید چقدر اذیت شد…
خیلی نامرد بودند… فردای عاشورا، حضرت زینب کبری سلام الله علیها و حضرت زین العابدین سلام الله علیه در این بیابانها میگشتند تا بچهها را پیدا کنند، این بچهها را با سختی فراوانی جمع کردند… روضههایی که ما در دهه اول محرّم میخوانیم، بعضیها به خودشان تقویتی تزریق میکنند! مگر چنددرصد را شنیدهایم؟ این بزرگواران همهی این روضهها را با هم در یک نیمهی روز دیدند، ضمن اینکه واضح است فهم آن بزرگواران که مانند ما نبود…
این بچهها را جمع کردند، این بچهها را با سختی فراوانی سوار مرکب کردند، چه مرکبهایی…
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خانوادهی خود را سوار مرکب با کجاوه کرد… عرب چیزی میخواند که این شتر زود برود، وقتی شترها کمی سریع حرکت کردند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: بار شیشه داری! اینها حساس هستند! آرام!
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم که برای هجرت به مدینه میآمد، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و حضرت فاطمه بنت اسد سلام الله علیها و… را سوار مرکب کرده بود، بلدچی میترسید و میخواست زود بیاید، حضرت فرمودند: آرام! خانم نشسته است…
اینجا بدون کجاوه و آشنا و یاری… اینها را چطور سوار کردند… نامردها کاروان را از وسط شهدا عبور دادند… دوباره اینها مانند برگ درخت…
[۱]– سوره مبارکه غافر، آیه ۴۴٫
[۲]– سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫
[۴] مناجات رجبیه
[۵] نهج البلاغه، خطبه ۷۲
[۶] سوره مبارکه طور، آیه ۴۸ (وَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنَا ۖ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ حِینَ تَقُومُ)
[۷] سوره مبارکه نحل، آیه ۹۷ (مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاهً طَیِّبَهً ۖ وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ)
[۸] أمالی شیخ طوسی، صفحه ۱۰۹
[۹] الکافی، جلد ۲، صفحه ۲۷۵ (عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : لاَ وَجَعَ أَوْجَعُ لِلْقُلُوبِ مِنَ اَلذُّنُوبِ وَ لاَ خَوْفَ أَشَدُّ مِنَ اَلْمَوْتِ وَ کَفَى بِمَا سَلَفَ تَفَکُّراً وَ کَفَى بِالْمَوْتِ وَاعِظاً)
[۱۰] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۰۷ (وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ)
[۱۱] نهج البلاغه، حکمت ۸۱
پاسخ دهید