حجت الاسلام کاشانی شام جمعه ۱۷ اسفند ۱۴۰۳ در هیئت محترم بضعه الرسول سلام الله علیها به ادامه ی سخنرانی با موضوع “ضرورت وجود مذهب؛ یا وقتی می گوییم شیعه هستیم، یعنی چه؟” پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم میشود.
- مقدّمه
- مرور جلسات گذشته
- نگاهی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که هنوز ادامه دارد!
- وقتی ملاک حق که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است را از دست مردم گرفتند
- خلفای پیامبر که به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اعتماد نداشتند!
- شهوتِ عبرت از تاریخ
- درنگی در مورد «قاعدهسازی» و موضوع «امامت»
- باید نسبت به مرزهای مکتب حساس بود
- روضهی وداع و توسّل به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم»
«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه سراسر نور و رحمتِ حضرت صدر الخلائق و خیرالمرسلین صلی الله علیه و آله و اهل بیت مکرّم ایشان، علی الخصوص امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
عرض ادب، ارادت، خاکساری، التجاء، استغاثه به ساحتِ باعظمتِ حضرت بقیّه الله الأعظم روحی و ارواح من سواه فداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
مرور جلسات گذشته
بحث در «ضرورت وجود مذهب» است، یا اینکه وقتی شیعه هستیم، چه کارکرد اعتقادی دارد؟
زمینهی بحث کلامی و اعتقادی است، نه تاریخی.
بهانهی بحث این است که جمعی به شکل گسترده، یا بر حسب ندانستن، یا بر حسب تفاوت نگاه، یا بر حسب عناد؛ که البته نمیشود کسی را قضاوت کرد، اینها از «تقویت مذهب» برداشتِ جنگ مذهبی و فرقهای و تخریب دین دارند.
چون ما قبلاً، بویژه در این جلسه، زیاد راجع به چگونگی همزیستی با مسلمین سخن گفتهایم. اینکه ما فکر میکنیم چه عقیدهای درست است، فارغ از این موضوع است که بعداً میخواهیم با سایر مسلمین چگونه رفتار کنیم. مثل اینکه آیا شما میتوانید خمس و زکات را به غیر از مؤمن، یعنی به غیر از شیعه، پرداخت کنی یا نه؟ مسلماً اینجا فقیه نمیگوید بخاطر حرف دیگران، حکم دیگری میدهم، میگوید باید زکات را به مؤمن داد. ممکن است فقیهی فرمایش دیگری داشته باشد. اینجا جای این موضوع نیست که بگویی در اینباره سخن نگو، اینجا جایی است که میخواهی ببینی درست چیست و غلط چیست. حال اینکه تعامل ما با دیگران باید چگونه باشد، بحث مهمی است. ما اهل دعوا با هیچ کسی نیستیم، قبلاً راجع به این موضوع مفصل توضیح دادهایم، اگر نیاز باشد هم دوباره به این موضوع خواهیم پرداخت.
خلط بین اینکه حقیقت چیست، و چون ممکن است در برخی شرایط مثلاً شخص دیگری برداشتی داشته باشد، شما حقیقت را جابجا کنید، یا دروغ بگوییم، یا شاید هم این یک فهم است که بگوید «همهی راهها یکی است»، با اینکه انصافاً برخلاف ارتکاز و وجدان است که بگوییم همهی راهها یکی است. کسی که معاویه را امام میداند، با کسی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را امام میداند یکی هستند؟ واقعاً خیلی سخت است که انسان به این حرف معتقد شود!
لذا از قسمتِ آسانِ بحث، وارد این بحث شدیم که ما برای رسیدن به حقیقت به «راه» نیاز داریم، چون ما امروز راه مستقیم و دسترسی مستقیم نداریم.
البته بعداً عرض خواهیم کرد که اصلاً راههای متعدد هم نداریم و فقط یک راه است، بعداً عرض خواهیم کرد که اصلاً خود این راه هم مسئله است.
جلسهی گذشته نظر امام خمینی رضوان الله تعالی علیه که در این مورد صریح فرموده بودند را دیدید، با صراحت فرموده بودند «این ویژگی مخصوص شیعیان هستند و دیگران از آن محروم هستند».
بعد مثال عرض کردیم، مانند راهی که برخی برای رسیدن به احکام داشتند، نمونههایی از برخی موارد رسیدن به احکام را عرض کردیم.
در جلسهای به نگاه برخی، نسبت به انبیاء علیهم السلام داشتند، موارد تقریباً قابل بیان را خیلی با وسواس عرض کردیم.
الآن دوباره چند نمونه را اشاره میکنم، میخواهم بحث را پیش ببرم. نمیشود شما بگویید این دو مسیر یکی است.
نگاهی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که هنوز ادامه دارد!
مرحوم مجلسی پدر در مورد یک جمله میگوید «این در کفر گوینده کافی است»، مرحوم امام هم در کتاب خود میگوید «این یاوه که از اصل کفر و زندقه صادر شد»، یعنی کسی که این حرف را زده است، خودش مجسمهی کفر است، مأخذ و سرچشمهی کفر است؛ منظور آن کسی است که روزهای آخر، برای وصیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، به ایشان جسارت کرده است،
آن دیگری میگوید این جمله علامت فهم آن کسی است که جسارت کرده است!
آیا واقعاً میشود این میزان از اختلاف را یکی پنداشت؟
و اینها مواردی است که تا به امروز پای آن ایستادهاند.
در برخی موارد ممکن است در برخی کتب ما هم نقلهایی وجود داشته باشد، ما هم میگوییم آن نقل غلط است؛ ما که وظیفه نداریم هرچه گذشتگانمان گفتند را دربست بپذیریم! اما آنها امروز از آن شخص دفاع میکنند و میگویند: رحمت خدا این بود که او اجازه نداد پیامبر حرف خود را بزند، که امّت بیچاره نشود.
یعنی نستجیربالله پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میخواهد امّت را بیچاره کند و او اجازه نداده است.
یک نفر میگوید این عمل خودِ کفر است و این کلام در کفر طرف کافی است، یک نفر میگوید از این جمله معلوم است که این شخص خیلی دینشناس بوده است!
خیلی روشن است که این دو نظر یکی نیست!
وقتی ملاک حق که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است را از دست مردم گرفتند
جلسهی گذشته بحث به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه رسید که حضرت تحلیلی فرمود، که اگر من بخواهم حرف بزنم و مقابل برخی خطاهای حکومتهای قبلی بایستم… عدّهای حاضر هستند به صفین بیایند و در رکاب من با معاویه بجنگند، اما حاضر نیستند این حرف مرا بشنوند، چون چیز دیگری را به نام دین به خورد این شخص دادهاند و خیال میکند آن دین است. لذا حضرت صبر کردند که عدّهای از آنها بروند تا پاسخ دهند. خود همین کار یعنی بین این دو دسته تفاوت وجود دارد. بعد فرمود: مشکل اینها این است که امامت مرا نمیشناسند.
ما آنقدر تحلیل سیاسی اجتماعی سطحی از سیرهی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین کردهایم که گاهی باید آواربرداری کنیم تا بخواهیم یک جمله حرف بزنیم.
چه اتفاقی رخ داد که مردم نسبت به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و امام حسین صلوات الله علیه بدبینی پیدا کردند؟ یعنی رفتار امیرالمؤمنین صلوات الله علیه آنقدر عجیب و غریب بود که قابل فهم نبود؟ نه!
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «مَنْ أَطَاعَ عَلِیّاً فَقَدْ أَطَاعَنِی»،[۴] اطاعت از علی، اطاعت از من است.
توجّه کنید که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه راجع به مالک این را نفرموده بود، فرموده بود: از مالک اطاعت کنید، «فِی مُطَابِقَ الحَق»، تا زمانی که حق میگوید.
یعنی برای غیر از معصوم قید میزنند، اگر قید هم نفرمایند، قیدِ ارتکازی است و در ذهن همه هست.
اما پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «مَنْ أَطَاعَ عَلِیّاً فَقَدْ أَطَاعَنِی»، اطاعت از علی، خودِ اطاعت از من است! «وَ مَنْ فَارَقَ عَلِیّاً فَقَدْ فَارَقَنِی»،[۵] اگر قدمی از دو دور شوی، از من دور شدهای، «مَنْ أَحَبَّ عَلِیّاً فَقَدْ أَحَبَّنِی وَ مَنْ أَبْغَضَ عَلِیّاً فَقَدْ أَبْغَضَنِی»،[۶] علی من است، «یَا عَلِی أَنْتَ مِنِّی وَ أَنَا مِنْکَ»،[۷] بعد قیدها را روی زمان برده است.
مثلاً در این دعواهای سیاسی خیلی پیش میآید، زمانی بزرگی راجع به آقایی حرفی زده است، بعد میگویند «ملاک حال فعلی افراد است»، درست هم میگویند، چون من آن فرد دیروز نیستم، خدا میداند که از روز گذشته تا الآن ارتقاء پیدا کردهام یا سقوط.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «عَلِیٌّ مَعَ اَلْقُرْآنِ وَ اَلْقُرْآنُ مَعَ عَلِیٍّ وَ لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ اَلْحَوْضَ»،[۸] این دو تا کنار حوض کوثر با هم هستند.
حوض کوثر چه خبر است؟ آنجا میبینید که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه آستینهای خود را بالا زده است و همه محتاج جام امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستند.
اگر کسی این حرف را قبول کرده باشد، جمل و صفین و نهروان و… که تفاوتی ندارند، چون برای تا روز قیامت است.
یا اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در احادیث دیگری میفرماید: «أَنْتَ أَخِی فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَهِ»،[۹] «أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِی فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَهِ»،[۱۰] در دنیا و آخرت علمدار من هستی.
این تعابیر یعنی تو مقید به زمان اینطور نیستی.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم مطلق فرموده است، و هم گاهی قید را فرموده است که خیال همه راحت باشد.
یا اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرموده است: «أَقْضَاکُمْ عَلِیٌّ».[۱۱]
جنگ جمل یک قضاوت است، دو گروه با هم اختلاف دارند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم فرموده است قاضی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، اگر کسی این حرف را باور کرده باشد، رفتار او مشخص است.
وقتی اینها را از دست مردم گرفتند… «أنتَ غَایَهُ اَلْهُدَى»،[۱۲] تو غایتِ هدایت هستی؛ نه اینکه هدایتشده هستی، بلکه اگر هدایت اوج بگیرد، تو میشود. تو تجسّم هدایت هستی، تو ملاک هدایت هستی، تو ملاک حق هستی، باید حق را با تو تنظیم کنند نه اینکه تو با حق تنظیم شوی، حق دور تو میگردد.
یکی از خیانتهایی که صورت گرفت این بود که این شاخص انسانی را از دست مردم گرفتند، شما هم این را بدانید که دین با شاخص انسانی پیش میرود، باید شاخصی داشت تا با او حرکت کرد، چون متن فصل الخطاب نمیشود، چون من میتوانم متن را اشتباه بفهمم، حال یا واقعاً اشتباه میفهمم و یا عمداً اشتباه میفهمم.
این طیف که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه آنها را جمع کرد و فرمود: «اَلَّذِینَ عَرَفُوا فَضْلِی وَ فَرْضَ إِمَامَتِی مِنْ کِتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّهِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ»[۱۳] برتری و حقیقت مرا میشناسند، و وجوب امامت مرا از کتاب خدا و سنّت نبی میدانند.
خلفای پیامبر که به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اعتماد نداشتند!
حاکمان بعد از پیامبر، با خود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم همینطور بودند؛ زمانی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود فلانی مهدورالدّم است، بروید و او را بکشید.
همانطور که میدانید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رحمهٌ للعالمین است، تا زمانی که کسی فاسدی نباشد که به حال همه مضر باشد، این بزرگواران اینطور نمیفرمایند و اهل بخشش هستند.
یکی از اینها رفت و برگشت، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: چکار کردی؟…
من نمیگویم این شخص جاسوس بود و میخواست با آنها تبانی کند و وقت را تلف کند که آن شخص فرار کند، شما فرض کنید که فهم او این بوده است، گفت: او در حال نماز خواندن بود!
پس در اینصورت نگاه تو به پیامبر، مثل نگاه به من است!
یک نفر بگوید یعنی تو اینقدر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را نعوذبالله بیتقوای جاهل میدانی که اگر حکم قتل صادر کند، میگویی لابد نمیداند او نماز میخواند؟ یعنی هنوز بررسی نکرده و حکم اعدام داده است؟
سپس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: یک نفر برود و او را بکشد.
آن دیگری رفت و برگشت و گفت: او در حال دعا خواندن است!
اصلاً انگار در این رفتار «عمد» وجود دارد، یا خیلی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را قبول نداری…
طرفداران آن کسی که خودش اینقدر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را قبول دارد، قرار است به کجا برسند؟
یعنی من میخواهم بگویم همهی مسلمانان امروز جهنّمی هستند؟ نه! جهنّم که برای من نیست، موضوع هم اینقدر ساده نیست، باید دید که آیا حقیقت به کسی رسیده است یا نه؟ آیا این شخص برای رسیدن به حقیقت تلاشی کرده است یا نه؟ آیا این شخص حقیقت را کتمان کرده است یا نه؟ آیا این شخص به آنچه که به او رسیده عمل کرده است یا نه؟ اینها با هم تفاوت دارند.
آدمی که پای خود را روی گاز بگذارد و اتوبان یک طرفه را بعکس برود و تصادف کند و کسی کشته بشود، با کسی که در حال عبور در خط خود بوده است و سرعت مجاز داشته است و نسبت به علائم توجّه داشته است و ناگهان لاستیک ماشین او ترکیده است و تصادفی رخ داده است، دو فضای مجزا دارند، اصلاً شاید یک نفر از اینها را مجازات نکنند و بیمه خسارت او را هم بدهد.
اما قاعده را روی این موضوع میبندند که وقتی میخواهی به سفر بروی لاستیک را بررسی کن، لاستیک را بررسی کن، آب ماشین را ببین، باد لاستیکها را بررسی کن و… اگر اینها را بررسی کرده بودی و ناگهان لاستیک ترکید، بیمه اندکی جبران میکند، ولی اصل این است که شما قاعده را رعایت کنید.
قاعده همین است که عرض میکنیم، نمیشود گفت اینها یکطور هستند. اصلاً شبهه برای چه کسانی بوجود میآمد؟ برای کسی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را بمنزلهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میدید شبهه بوجود نیامده است. شبهه یا برای منافق بوجود میآید که به خود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم ایمان ندارد و مدام به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم شک میکردند، یا برای کسی است که چون بغض امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دارد، نمیخواهد بپذیرد که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه چه جایگاهی دارد، یا برای کسی است که جهل دارد و نمیداند و فکر میکند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه صرفاً یک مسلمان است. همهی اینها یکطور نیستند و دستهبندی دارند.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: کسانی که امامت مرا فهمیدهاند، تحمّل میکنند؛ بقیّه تحمّل نمیکنند!
شهوتِ عبرت از تاریخ
ما چون مدام قاعده درست کردهایم که مثلاً شمر در صفین شرکت کرده است… شمر در چه شرایطی در صفین شرکت کرده است؟ مگر هر کسی در جنگ ایران و عراق در لشکر ما بود، همگی عاقبت به خیر شدند؟ شاید بفرمایید نوعاً اینطور هستند، اما آیا در بین اینها ستون پنجم نبوده است؟ پس این عملیاتها چطور لو میرفت؟ وقتی موشکی به جایی اصابت کند، شاید یک نفر از همین ستون پنجمها هم بمیرد.
البته واضح است که ما به شهدا جسارت نمیکنیم، همانطور که عرض کردم نوع و کثرت روشن است، اما ما نباید قضاوت کنیم.
بله! اگر کسی در جنگ ایران و عراق، در لشکر ما بوده است، برای آنها احترام قائل هستیم، کسانی که میشناسیم هم که واضح است، در مورد بقیه هم خدا قضاوت میکند.
اما حضور در این جنگ… شاید این یک نفر ستون پنجم بوده است، شاید غلطی کرده بود و بخاطر فرار به جبهه آمده بود.
این موضوع در صدر اسلام هم رخ داده است، میخواستند طرف را بکشند، فرار کرد و به لشکر مسلمین آمد که او را نکشند.
همه یکطور نیستند! شمر بر حسب چه نیّتی به صفین آمده است؟ نمیدانم! پس چرا قضاوت میکنی؟ شاید شمر ضدمعاویه بود که آمده بود، این واضح است که شمر «مالک اشتر» یا «عمار» نبود.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میفرمایند کسانی که امامت مرا ندانند، تحمّل حقیقت ندارند.
چه کسانی بودند که حکمیت راه انداختند؟ شما یک شیعه معرّفی کنید!
ما گاهی چون میخواهیم مردم عبرت بگیرند، ناقص حرف میزنیم.
من در یاد ندارم که شیعهای جزو حکمیتچیها باشد، یعنی بگوید صبر کن ببینیم تو یا معاویه؟! یا اینکه در یاد ندارم که شیعهای در کربلا مقابل امام حسین علیه السلام ایستاده باشد. هرچه جستجو کردیم پیدا نکردیم.
گاهی ما میخواهیم عبرت بگیریم و میگوییم حسین را شیعیانش کشتند!
اگر منظور شما این است که ما بترسیم که نکند خدای نکرده امشب برای امام حسین علیه السلام گریه کنیم و فردا در جبههی یزیدیها باشیم؛ بله ممکن است و از این موضوع به خدای متعال پناه میبریم، ما باید لحظه به لحظه به خدا پناه ببریم.
اما واقعیت این نیست که شیعهای در سپاه عمر سعد، جزو حملهکنندگان باشد، یعنی حتّی یک اسم از یک شیعه هم نداریم.
کسانی که به امام حسین علیه السلام نامه نوشتند که همگی شیعه نبودند، «شبث ربعی» که منافق مشهور است هم نامه نوشته بود.
ما در یاد نداریم که یک شیعه به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پیشنهاد حکمیت داده باشد. منظور ما هم از شیعه همان کسی است که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود، یعنی «اَلَّذِینَ عَرَفُوا فَضْلِی وَ فَرْضَ إِمَامَتِی مِنْ کِتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّهِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ»، نه به معنای اینکه «ما علی را از معاویه بهتر میدانیم»، واضح است که این معنای تشیّع نیست؛ این تشیّع که در این جلسات بحث میکنیم که طریق انحصاری است و خودش موضوعیت دارد که این نیست.
آن روزگار خیلی خلع بیان وجود داشت و شرایط بیان نبود. همان ولاتی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود خفقان درست کرده بودند. در این فضای خفقان و ناامنی گسترده، حق برای خیلی از کسانی که خبر نداشتند روشن نبود، اما این موضوع مربوط به مردم است نه ولات!
شرایط بیان یک مرتبه هم نبود، چون اگر یک مرتبه به اینها میگفتی مخالفت میکردند و فکر میکردند که این برخلاف دین است، باید این اشخاص را آرام آرام روشن میکردند.
اگر کسی برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عصمت قائل باشد که دچار شبهه نمیشود!
تاریخ را ببینید، چه کسانی دچار شبهه شدند و گفتند امام حسین علیه السلام نستجیربالله خودش را به کشتن داد و خودکشی کرد؟ هرگز شیعهها چنین حرفی نزدهاند.
آن کسی که میگوید معاویه هم سهمی از حق دارد، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم سهمی از حق دارد، اینجا گیر میکند، وگرنه ما ندیدهایم که شیعهای بگوید امام حسین علیه السلام نستجیربالله خودکشی کرده است.
پس این دو راه خیلی با هم تفاوت دارند.
کسانی که با آتشبس معاویه و امام حسن مجتبی صلوات الله علیه مخالفت کردند و به ران مبارک امام حسن مجتبی صلوات الله علیه خنجر زدند «خوارج» بودند، خوارج کجا شیعه بودند؟ اتفاقاً خیلی بیچارهی خلفا بودند.
ممکن است شیعهای که نمیدانسته اعتراض کرده باشد، چون برای او خیلی عجیب بوده است که امام با جرثومهی فسادی مانند معاویه آتشبس کند؛ آن هم بخاطر ندانستن و جاهل بوده است.
آن روزگار با امروز تفاوت داشت، از خیلی از موضوعات خبر نداشتند، آنقدر تفاوت داشت که «ابوالطفیل عامر بن واثله» که کسی است که وقتی پیر شده بود… او در خیلی از جنگها در راه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کار میکرد و معاویه هم او را دوست نداشت، شاعر برجستهای بود و زیاد هم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را مدح میکرد.
روزی معاویه بعد از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه او را صدا کرد و گفت: این چه حال و روزی است؟ چرا اینقدر گریه کردهای؟
«ابوالطفیل عامر بن واثله» گفت: برای مظلومیت علی گریه کردم! (یعنی آنقدر گریه کرده بود که در حال او تغییر پیدا شده بود).
معاویه به او گفت: نگاه تو به علی چیست؟
پاسخ داد: محبّتی که مادر موسی به موسی داشت چطور بود؟ که خدا میفرماید من مدام دل او را محکم میکردم و دل او در حال خالی شدن بود، آنطور! من بیچارهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستم.
این آدم، روزی که یکی از راویان حدیث غدیر… چون «ابوالطفیل عامر بن واثله» در واقعهی غدیر کوچک بوده است، «ابوالطفیل عامر بن واثله» جزو صحابیهای خردسال است؛ بخاری از «ابوالطفیل عامر بن واثله» روایت نقل نمیکند، با اینکه صحابه است! چون او متشیّع است و خیلی عشقِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه داشته است! آنقدر عشقِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه داشت که خطیب بغدادی نقل میکند بخاری از او روایتی نقل نمیکند!!!
ولی سن «ابوالطفیل عامر بن واثله» در واقعهی غدیر کم بوده است و به نقلی انگار درست در این واقعه نبوده است.
یک نفر نقل میکند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرموده است: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»؛ این «ابوالطفیل عامر بن واثله» به سراغ یک صحابی سالخوره میرود و میگوید: تو را به خدا قسم میدهم که آیا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این حرف را زده است؟ آن صحابی میگوید: بله! من بودم، هوا گرم بود، این اتفاقات رخ داد و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اینطور فرمود.
این حرف یعنی «ابوالطفیل عامر بن واثله» نمیداند.
منظور بنده این است آن کسی که نمیداند که محل بحث نیست، در هیچ کجای عالم آن کسی که نمی-داند ملاک نیست.
درنگی در مورد «قاعدهسازی» و موضوع «امامت»
حال شما نگاه کنید که میشود مسیر را برعکس کرد، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میفرماید: آن کسی که امامت مرا فهمیده است، مسیر را خطا نمیرود. یعنی آن کسی که امامت ما را بفهمد، مقابل پسر من نمیایستد که شمشیر بکشد!
پس این حرف خیلی حساسی است، اگر شما امامت حضرت را بدانید، قاعدتاً در لشکر اشقیا، با معاویه، با جملیها، با نهروانیها، با خوارج، با یاران عمر سعد در کربلا نیستی.
حال از آنطرف میرود و میگوید: بعضی از شهدای صفین شیعه نبودند!
این چه ربطی به بحث دارد؟
اولاً در مورد کشتهشدههای صفین، روز قیامت معلوم میشود چه کسی شهید است و چه کسی شهید نیست، مگر اینکه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه راجع به آن شخص اظهار نظر کرده باشد. مثلاً امیرالمؤمنین صلوات الله علیه سر «زید بن صوحان» را به دامان گرفته است و فرموده است «رَحِمَکَ الله یَا زَید»، پس معلوم است وضعیت او چیست، «هاشم مرقال» که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در مورد او فرمود: اگر او زنده بود، او را به مصر میفرستادم، پس معلوم است او کیست. «عمّار» که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در مورد او فرمود «أینَ عَمَّار؟»، پس معلوم است او کیست.
حال در آن میان کشتههایی هم هستند که ما آنها را نمیشناسیم، ما در دنیا فی الجمله به آنها احترام میگذاریم، اما معلوم نیست او کیست. پس یا باید کسی که از آنطرف خبر دارد، به ما خبری داده باشد، یا ما صبر کنیم تا ببینیم.
اینکه بعضی از یاران امام حسین علیه السلام در کربلا، یا یاران امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در صفین شیعه نبودند؛ میخواهید از این موضوع چه برداشتی کنید؟ مگر ما جزو آن کسانی هستیم که میگوییم دایرهی هدایت محدود به چند نفر شیعه است؟ نه!
ما در همین هیئت، چند مرتبه این فضیلت را گفتیم که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به بیابان رفت و راهب مسیحی را با خود همراه کرد و همان راهب مسیحی شهید صفین شد؟ چه کسی گفته است که امام زمان ارواحنا فداه فقط برای شیعیان است؟
آیا ممکن است امام زمان ارواحنا فداه زمینهی هدایت دیگران را فراهم کند؟ بله!
طرف به اندازهای که شرایط بیان بود، فهمیده و عمل کرده است!
آدمی که خبر نداشته است آبی که از لولههای خانه بیرون میآید، آب شرب نیست و با فاضلاب قاطی است، از همین آب خورده و با همین آب وضو گرفته است، آیا وضوی او قبول است یا نه؟ بله!
اما کسی توصیه نمیکنید با از آب فاضلاب بخورید و با آب فاضلاب وضو بگیرید. این شخص نمیدانسته است، این شخص راهی برای فهم نداشته است؛ این چه ربطی به کسانی دارد که راهی برای فهم دارند؟ آمدیم و یک نفر سَم خورد یا خودکشی کرد و نمرد، آیا به بقیه هم بگوییم همان کار را کنند؟ مسلّم است که نباید این شخص را معیار قرار داد!
آن حکومتی که کار را به جایی رسانده است که مردم بین امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و معاویه گیج میشوند، در آن شرایط و با همان فهم، فهمیده است که به رکاب امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بیاید، حال اگر همهی حقیقت را نفهمیده است که حرفی نیست، او به اندازهای که فهمیده عمل کرده است، ان شاء الله امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دست همهشان را میگیرد؛ این محل بحث نیست.
قاعده چیست؟ قاعده این است که ما قبل از نوشیدن آب، از بهداشت آن مطمئن شویم.
اینکه در کشور ما، هر از چندگاهی، بزرگواری میگوید شهدای صفین و کربلا و… شیعه نبودند؛ منظور تو چیست و میخواهی چه بگویی؟ آیا منظور تو این است که این مسیر مهم نیست؟ مسلّم است که این برخلاف همهی داشتههای ماست.
یکی از دوستان ما اهل فضل است، مدّتی قبل بر سر این موضوع با ما رفت و برگشت داشت، به ایشان عرض کردم: من به شما هدیهای میدهم، شما این هدیه را بخوان، شما یک مرتبه «کافی» یا بخش «اصول کافی» را بخوان، بعد بیا تا با یکدیگر صحبت کنیم.
بعد از خواندن کافی گفت: واقعاً از این کتب، غیر از این حرفها خارج نمیشود!
اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین خواستهاند ما را به این فهم برسانند، مگر اینکه شما بگویید نوع آنچه به ما رسیده دروغ است.
باید نسبت به مرزهای مکتب حساس بود
اینکه امروز کسی جرأت کند در رسانهی ما… رسانهی ما که گاهی بیش از حد هیئتی میشود و به ملاکها هم توجّه نمیکند… بعد بگویند: شیعیان مناسکی، شیعیان هویتی… برای گوش مردم هم آشنا نیست که مردم بدانند این اشخاص به چه کسانی فحش میدهند. با واژهی «شیعیان مناسکی» چه کسی را میزنی؟ «اهل مناسک» یعنی اهل نماز و روزه و هیئت و… پس چرا بد حرف میزنی؟ میگوید: چون گروهی هستند که اینها نادان هستند!
من به عزیزی گفتم: آیا مسئول دزد داریم یا نه؟ اگر کسی بگوید «مسئولان دزد جمهوری اسلامی»، آیا یقهی او را میگیرید یا نه؟
چرا همه را میزنید؟ تو چکار به شیعیان مناسکی و هویتی داری؟ اگر درصدی خطا میکنند، در هر صنفی درصدی خطا میکنند، اما به همه فحش نمیدهند.
ممکن است در نیروهای سپاه یک نفر هم جاسوس باشد و او را بگیرند و اعدام کنند، حال آیا کسی جرأت میکند بگوید «سپاه قدس فلان»؟ به حق نمیگویید. اما چرا نمیگویید؟ چون جرأت نمیکنید!
پس چطور اینجا هر چیزی که دوست دارید به شیعیان میگویید؟ بعد میگویید چون گروهی خطا میکنند؟
خب کجا هست که خطا نکنند؟
آیا در یاران ائمه علیهم السلام خائن بود یا نه؟ حال اصحاب امام صادق علیه السلام را نعوذبالله با تحقیر صدا کنید و بگویید چون بعضی از آنها خیانت کردند؟!
آیا اینکه کسی امام صادق علیه السلام را یاری کند بد است؟ یا اینکه بین اینها کسانی خائن بودند؟ مسلّم است که هر گروهی ناخالص دارد!
اینکه تشیّع هویت ماست بد است؟ یا یک نفر یا یک گروهی بد عمل کرده است؟ چه ربطی دارد؟ بعد چرا تو جرأت میکنی و به همه فحش میدهی؟
میگفت: چون ضریب دارد و مانند سیلی میماند!
گفتم: اگر اینطور است من از فردا به جدّ و آباد تو فحش بدهم که ضریب داشته باشد و به تو بربخورد؟ آیا چنین حقی دارم؟
اینکه گوش ما با این موضوع آشنا نیست که تریبون در حال زدن ماست و میگوید «شیعیانی که اهل برائت هستند»… ما کسی که اهل برائت، ولایت، و ضرورات دین نیست را مسلمان نمیدانیم. این چه تشیّعی است که در آن برائت یا ولایت نیست؟ اول یک مورد از این تشیّع بگو! برای چه اصل را میزنی؟ برای اینکه میخواهی در موضوعی بهرهبرداری سیاسی یا اجتماعی کنید، بگویید همه چیز یکی است! همه یکی نیستند!
این موضوع کافی نیست که بگویید چون فلانی در جبههی حق است! اینطور نیست که هوگو چاوز هم در جبههی حق است، به گردن او چفیه بیندازیم!
عیبی ندارد ما با انسانهای مختلف در دنیا همراهی کنیم، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با بتپرستها، در قبل از بعثت خود، پیمان داشت. مثلاً پیمان داشتند که به کسی ظلم نشود.
آیا این موضوع بد است؟ مسلّم است که نه!
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بعداً هم از این موضوع به خیر یاد میکرد، یعنی طرف بتپرست بود ولی دوست نداشت ظالم باشد.
آیا اگر پیمان ببندیم ببندیم که به کسی ظلم نشود، خوب است یا نه؟ مسلّم است که خوب است.
همین امروز مردم دنیا، حتّی گاوپرستها هم بیایند و بگویند به مردم دنیا ظلم نشود، حکومتی مردم حکومت دیگری را بمباران نکنند، سلاح کشتار جمعی تولید نشود. اجتماع بر هر کار خیری خوب است، اما بعد دیگر نمیگوییم نعوذبالله «پس پیغمبر با آن بتپرست یکی است، چون همه یک پیمان بستند»! این چه ربطی دارد؟ آن پیمان خوب است ولی بتپرستی آن بتپرست خوب نیست. اگر همان زمان از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میپرسیدید که آیا از بتپرستی این بتپرست راضی هستید؟ مسلماً میفرمودند که راضی نیستم.
آیا اگر در یک جبهه قرار گرفتیم، همه مثل هم هستیم؟ مسلماً نه!
چه کسی این حرف را میزند؟ کسی که غرض سیاسی یا منافع مالی دارد، چون این حقایق روشن است. این حرفها از کجای دین و آیات و روایات درمیآید؟
این موضوع مانند این است که کسی بگوید اگر دیدید یک مسیحی خواست مسلمان شود، جلوی او را بگیر؟! هدایت این شخص به این است که مسیحی بماند! چرا؟ چون اگر ما خواستیم در دنیا صحبت کنیم، کسی فکر نکند ما به دنبال تغییر دین اینها هستیم!
ما که اصلاً به دین کسی کاری نداریم! طرف منفعت خود را نگاه میکند که اینطور میگوید!
آیا موردی داشتهایم که کسی به محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم یا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه آمده باشد و بگوید من مسیحی بودم، حال میخواهم شهادتین یا شهادت ثالثه بگویم، بگویند: نه! در دین خود بمان.
چه کسی این حرف را میزند؟ طرف میگوید اگر این یک نفر را بیاوریم، بقیه نسبت به ما احساس خوف و ترس میکنند و دیگر با ما همکاری نمیکنند، میترسند که ما بخواهیم آنها را شیعه کنیم!
این مسلّم است ما هم عرض نمیکنیم شما در پیمانهای خودتان شرط کنید که طرف مقابل حتماً باید به آیین شما دربیاید؛ اما اگر کسی گفت من تحقیق کردهام و فهمیدهام حق این است، ما نمیگوییم نه!
طرف میگوید: هیچ کسی حق ندارد تبلیغ کند، تبلیغ تشیّع ممنوع است و برخلاف اسلام و اخلاق است! اینها کتاب نوشتهاند و جایزهی رسمی گرفتهاند! گوش ما با این حرفها آشنا نیست…
طرف جایزه گرفته است، در کتاب خود نوشته است: چون لعن برخلاف اخلاق است، پس پیامبر که اخلاقی است، اهل لعن نیست!!! پس زیارت عاشورا کار غیراخلاقی است!… همین شخص تجلیل شده است و جایزه هم گرفته است.
اینکه ما به مرزهای مکتب حساس نیستیم، علامتِ خطرناکی است.
زمانی من عرض کردهام، آقایی إنقُلتی کرد که آیا امام حسین علیه السلام میدانست کشته میشود یا نه؟ پنجاه سال قبل در ردّ او صدها کتاب نوشتند، چون حساس بودند.
کسانی همان حرفها و حرفهایی به مراتب بدتر از آن را مینویسند و جایزه میگیرند، صدا هم درنمیآید!
گاهی آنقدر به چیزهایی که ارزش ندارد مشغول هستیم که حواس ما نیست… زمانی شما حواس خودتان را نسبت به کتب درسی و آموزشهای عمومی جمع کنید، نباید اینطور باشد که انسان بگوید: الحمدلله هیئت را پخش میکنند! همراه با آن چه چیزی را پخش میکنند؟
میگویم حتماً هر جایی که حق هست، نفوذی هست، نه باید همه را زد، نه باید گفت همه باطل هستند، نه باید انسان بیهوده روی خود را آنطرف کند.
این حرفهایی که عرض میکنم علنی و رسمی است، عدّهای میگویند، روز به روز هم تقویت میشوند. در همین هشت ماه اخیر، این مطالب دهها مرتبه پخش شده است، ظاهراً از تلویزیون ما پخش شده است که ولایت اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین اصلاً برای سعادت و شقاوت شما اهمیّت ندارد!
عجب! قرار بود چه چیزی را آموزش بدهی؟
بعد حساسیتها هم از دست رفته است، یا آن شخص جزو یک جریانی است که اگر شما بخواهید به او حرف بزنید…
روضهی وداع و توسّل به سیّدالشّهداء صلوات الله علیه
خودِ کشتن امام حسین علیه السلام نشان میدهد که بین این دو مسیر چقدر تفاوت است، خود این موضوع یک موضوع مفصل است که من الآن میخواهم خیلی کوتاه عرض کنم.
هر جای دنیا بخواهند شخص سرشناسی مانند امام حسین علیه السلام را بکشند، او را ترور میکنند. چون کسی ترور را بعهده نمیگیرد، همانطور که ائمه علیهم السلام را ترور کردند، مسلماً کسی بعهده نمیگیرد. حتّی هارون نگفت من قاتلِ موسی بن جعفر سلام الله علیه هستم! منصور که اصلاً آدم آورد که پیکر اما را بررسی کند و ببیند پیکر سالم است، که بگوید من حضرت صادق علیه السلام را نکشتهام! مأمون که در ماجرای امام رضا علیه السلام، بر سر خود خاک میریخت! یعنی نمیخواستند بعهده بگیرند. معاویه قتلِ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را بعهده نگرفت.
ولی امام حسین علیه السلام ترور نشد، چون با «دین دروغین و قلابی» و «اعتقاد باطل» در مقابل امام حسین علیه السلام قرار گرفتند.
روز، در محاصرهی چند روزه… هیچ جای توجیهی ندارد!
مثلاً یک وهابی برای اینکه فرار کند، یا «مبارکفوری» حنفی گفته بود: اگر عمّار را در صفین کشتند، شب بود و تاریک بود و همه چیز قاطی شد، برای همین تیر به عمّار خورد. یعنی ما نمیخواستیم عمّار را بکشیم!
ولی ماجرای امام حسین علیه السلام اینطور نیست، شب حمله نکردند که بگویید نفهمیدیم چه اتفاقی رخ داد، روز بود، زیر تیغ آفتاب بود، در محاصرهی کامل…
سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به وسط میدان آمد و فرمود: بجز من پسر دختر پیغمبری روی این زمین نیست…
آنها دیدند، پس چطور کشتند؟ گفتند: دین میگوید!
چرا اجازه ندادند امام حسین علیه السلام نماز بخواند؟ چرا به نماز امام حسین علیه السلام تیر انداختند؟ گفتند: اگر تو نماز بخوانی، درواقع توهین به نماز است… تو حق نداری نماز بخوانی…
وقتی حجر بن عدی به شهادت رسید، از طرف معاویه به او نماز خواندند و او را دفن کردند، مسلمین خیلی معاویه را تحقیر کردند، گفتند: تو آدمی که مسلمان بوده است (خودت با نماز خواندن و دفن کردن او به مسلمان بودن او اعتراف کردی) کشتهای، پس او مهدورالدَّم نبوده است.
اینها هم از آن تجربه استفاده کردند و گفتند دین اجازه نمیدهد بدن او را دفن کنیم…
بعد شما را به خدا! امتداد آن تفکّر حسینکش کجاست؟ آیا منقرض شده است؟ نه!
من نمیخواهم بگویم همهی مسلمین اینطور هستند، ولی من با کتابفروشها درگیر هستم. بر سر ماجرای شهادت شهید نصرالله، بعضی از کتابفروشها سه روز کتاب رایگان میدادند.
چه کسی شهید نصرالله را کشته بود؟ شهید نصرالله با چه کسی درگیر بود؟
واضح است که من نمیخواهم بگویم همه اینطور هستند، انسان باید انصاف را رعایت کند، اما نمیتوانم منکر این موضوع شوم که فلان کتابفروشی در ترکیه، سه روز کتاب هدیه میداد.
آن مکتب که از بین نرفت و تمام نشد، بعد بگوییم همه یکی هستند؟
آیا من میخواهم بگویم همهی مسلمین یکطور هستند؟ نه! اما معلوم است آنچه حقیقت و پاک است، چیست.
آیا من میخواهم بگویم که من حقیقتِ پاک هستم؟ نه! من دوست دارم جزو پاکان باشم، من که خودم را هدایتشده نمیدانم، اما بالاخره مسیر این است.
امام حسین علیه السلام را دفن نکردند و گفتند دین ما اجازه نداده است!
زمانی است که شما خیال میکند بر حسب کینه و شدّت غضب در جنگ این کار را میکنند، اما اینطور نیست، عبیدالله قبل از جنگ گفت: یکایک اینها را مثله کن، اما حسین… هم پشت و هم سینهی او را…
از قبل دستور داد، اینها به دستور قبلی عمل کردند، نه اینکه خشمگین شده باشند!
بروید و ببینید این دین چگونه حرکت کرده است و الآن چه کسانی به آن جریا معتقد هستند، چه کسانی تریبوندار هستند؟
اینکه در جلسات قبل عرض کردم ساختنِ سریال معاویه توسط اینها، لطف خدا برای حقجویان است، برای همین است.
در طول تاریخ سنگ معاویه و بنی امیّه را به سینه زده است، معلوم بوده است که ناصبی است!
آیا میخواهم همه را بگویم؟ نه! همانطور که دیدهاید، بعضیها مخالفت کردهاند؛ اما بالاخره این موضوع هست.
هنوز طرفداران قاتلان سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، طرفدار دارند. نمیشود گفت همه مانند هم هستند.
سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را در روز، در محاصره و عمدی کشتند، این موضوع غیرقابل انکار بود، سیّدالشّهداء صلوات الله علیه مدام رجز خواند و خود را معرّفی کرد، «لاَ لِشَیْءٍ کَانَ مِنِّی قَبْلَ ذَا غَیْرَ فَخْرِی بِضِیَاءِ اَلْنَیِّرََیْنِ»،[۱۴] من گناهی نکردم جز اینکه مفتخرم به دو نور نیّر، «فَاطِمُ اَلزَّهْرَاءُ أُمِّی وَ أَبِی قَاصِمُ الْکُفْر بِبَدْرٍ وَ حُنَیْن»…
چرا سیّدالشّهداء صلوات الله علیه خود را معرّفی کرد؟ برای اینکه همه بدانند با چه کسی طرف هستند و در مقابل چه کسی قرار گرفتهاند.
سیّدالشّهداء صلوات الله علیه مدام به وسط میدان رفت و رجز خواند و صحبت کرد، یارها یک به یک شهید شدند، وقتی سیّدالشّهداء صلوات الله علیه تنها شد و از کنار علقمه برگشت، حال یک دغدغه دارد، اینهایی که اینقدر رذل هستند که به پسر پیامبر تیر میاندازند، میخواهند با ناموس پیامبر چطور رفتار کنند؟
سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به وسط میدان رفت، «فَنَظَرَ یَمِیناً وَ شمَالاً» چپ و راست میدان را نگاهی کرد، «هَلْ مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ» آیا کسی هست که بخواهد از ناموس پیامبر دفاع کند؟… شروع کردند به هلهله کردن… «إرتَفَعَت أصوَاتُ النِّسَاء بِالعَوِیلِ وَالبُکَاء» صدای گریهی بانوان بلند شد، آقا برگشت و به سمت بانوان رفت…
امام خبر دارد، یکایک این بانوان را نگاهی کرد، حضرت رباب سلام الله علیها را نگاه کرد، حضرت زینب کبری سلام الله علیها را نگاه کرد، دختر کوچک خود را نگاه کرد، دختر وسطی خود را نگاه کرد، فرمود: «یَا بَنَاتَ رَسُولِ الله» ای دختران پیامبر! «إستَعِدُّوا لِلبَلَاء» برای بلا آماده باشید، «إنَّ اللهَ حَافِظُکُم» خدا نگهدار شما باشد…
دختر وسطی عزیز دردانه بود، آمد و عرض کرد: «یَا أبَتَاه، رُدَّنَا إلَی حَرَمِ جَدِّنَا»،[۱۵] اینها خیلی وحشی و رذل هستند، ما را بین اینها تنها نگذار، ما را برگردان… سیّدالشّهداء صلوات الله علیه سر مبارک خود را برگرداند و فرمود: «لَو تُرِکَ القَطَا لَنَامَ» اگر میشد و اجازه میدادند، مرغ بیپناه در آشیانهی خودش آرام میگرفت… یعنی اینها ما را از آنجا هم بیرون کرده بودند…
نشده بود که از پدر جواب «نه» بشنود، گفت: «یَا أَبَهْ اسْتَسْلَمْتَ لِلْمَوْتِ؟» آیا خودت را برای مرگ آماده کردی؟…
سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دیگر جواب نداد… همینطور که سر مبارک حضرت پایین بود و اشک میآمد، حضرت سکینه سلام الله علیها شروع کرد به گریه با صدای بلند…
سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دختر را به همان سینهی غرق به خود خود چسباند و فرمود: «لَا تُحْرِقِی قَلْبِی بِدَمْعِکِ حَسْرَهً مَا دَامَ مِنِّی الرُّوحُ فِی جُثْمَانِی»،[۱۶] یعنی من میدانم با شما چکار میکنند اما تا زمانی که من زنده هستم اینطور ضجّه نزن، «وَ إِذَا مَضَیْتَ أَنْتِ أَوْلَى بِالَّتِی تَأْتِینَهُ یَا خَیْرَهَ النِّسْوَان»، یک وصیت میکنم، وقتی من از دنیا رفتم، اجازه ندهی عمّهات تنها بماند…
این دختر با حضرت زینب کبری سلام الله علیها به قتلگاه آمد، از این وداع دقایقی بیشتر نگذشته بود، اما هرچه نگاه کرد نتوانست تشخیص دهد، آثار شناسایی از بین رفته بود، حتّی آن پیراهنِ کهنه… اسلامِ آنها اینطور بود که همینکه شروع کرد به گریه کردن «فَجَاءَ عِدَّهٌ مِنَ الأعرَاب»…
[۱]– سوره مبارکه غافر، آیه ۴۴٫
[۲]– سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫
[۴] معانی الأخبار، جلد ۱، صفحه ۳۷۲ (حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی اَلْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ اَلْقُرَشِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو اَلرَّبِیعِ اَلزَّهْرَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا حَرِیزٌ عَنْ لَیْثِ بْنِ أَبِی سُلَیْمٍ عَنْ مُجَاهِدٍ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : لَمَّا أَنْزَلَ اَللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى – وَ أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ وَ اَللَّهِ لَقَدْ خَرَجَ آدَمُ مِنَ اَلدُّنْیَا وَ قَدْ عَاهَدَ قَوْمَهُ عَلَى اَلْوَفَاءِ لِوَلَدِهِ شِیثٍ فَمَا وُفِیَ لَهُ وَ لَقَدْ خَرَجَ نُوحٌ مِنَ اَلدُّنْیَا وَ عَاهَدَ قَوْمَهُ عَلَى اَلْوَفَاءِ لِوَصِیِّهِ سَامٍ فَمَا وَفَتْ أُمَّتُهُ وَ لَقَدْ خَرَجَ إِبْرَاهِیمُ مِنَ اَلدُّنْیَا وَ عَاهَدَ قَوْمَهُ عَلَى اَلْوَفَاءِ لِوَصِیِّهِ إِسْمَاعِیلَ فَمَا وَفَتْ أُمَّتُهُ وَ لَقَدْ خَرَجَ مُوسَى مِنَ اَلدُّنْیَا وَ عَاهَدَ قَوْمَهُ عَلَى اَلْوَفَاءِ لِوَصِیِّهِ یُوشَعَ بْنِ نُونٍ فَمَا وَفَتْ أُمَّتُهُ وَ لَقَدْ رُفِعَ عِیسَى اِبْنُ مَرْیَمَ إِلَى اَلسَّمَاءِ وَ قَدْ عَاهَدَ قَوْمَهُ عَلَى اَلْوَفَاءِ لِوَصِیِّهِ شَمْعُونَ بْنِ حَمُّونَ اَلصَّفَا فَمَا وَفَتْ أُمَّتُهُ وَ إِنِّی مُفَارِقُکُمْ عَنْ قَرِیبٍ وَ خَارِجٌ مِنْ بَیْنِ أَظْهُرِکُمْ وَ قَدْ عَهِدْتُ إِلَى أُمَّتِی فِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ إِنَّهَا اَلرَّاکِبَهُ سَنَنَ مَنْ قَبْلَهَا مِنَ اَلْأُمَمِ فِی مُخَالَفَهِ وَصِیِّی وَ عِصْیَانِهِ أَلاَ وَ إِنِّی مُجَدِّدٌ عَلَیْکُمْ عَهْدِی فِی عَلِیٍّ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّمٰا یَنْکُثُ عَلىٰ نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفىٰ بِمٰا عٰاهَدَ عَلَیْهُ اَللّٰهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ عَلِیّاً إِمَامُکُمْ مِنْ بَعْدِی وَ خَلِیفَتِی عَلَیْکُمْ وَ هُوَ وَصِیِّی وَ وَزِیرِی وَ أَخِی وَ نَاصِرِی وَ زَوْجُ اِبْنَتِی وَ أَبُو وُلْدِی وَ صَاحِبُ شَفَاعَتِی وَ حَوْضِی وَ لِوَائِی مَنْ أَنْکَرَهُ فَقَدْ أَنْکَرَنِی وَ مَنْ أَنْکَرَنِی فَقَدْ أَنْکَرَ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ أَقَرَّ بِإِمَامَتِهِ فَقَدْ أَقَرَّ بِنُبُوَّتِی وَ مَنْ أَقَرَّ بِنُبُوَّتِی فَقَدْ أَقَرَّ بِوَحْدَانِیَّهِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَیُّهَا اَلنَّاسُ مَنْ عَصَى عَلِیّاً فَقَدْ عَصَانِی وَ مَنْ عَصَانِی فَقَدْ عَصَى اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ – وَ مَنْ أَطَاعَ عَلِیّاً فَقَدْ أَطَاعَنِی وَ مَنْ أَطَاعَنِی فَقَدْ أَطَاعَ اَللَّهَ أَیُّهَا اَلنَّاسُ مَنْ رَدَّ عَلَى عَلِیٍّ فِی قَوْلٍ أَوْ فِعْلٍ فَقَدْ رَدَّ عَلَیَّ وَ مَنْ رَدَّ عَلَیَّ فَقَدْ رَدَّ عَلَى اَللَّهِ فَوْقَ عَرْشِهِ أَیُّهَا اَلنَّاسُ مَنِ اِخْتَارَ مِنْکُمْ عَلَى عَلِیٍّ إِمَاماً فَقَدِ اِخْتَارَ عَلَیَّ نَبِیّاً وَ مَنِ اِخْتَارَ عَلَیَّ نَبِیّاً فَقَدِ اِخْتَارَ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ رَبّاً أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ عَلِیّاً سَیِّدُ اَلْوَصِیِّینَ وَ قَائِدُ اَلْغُرِّ اَلْمُحَجَّلِینَ وَ مَوْلَى اَلْمُؤْمِنِینَ وَلِیُّهُ وَلِیِّی وَ وَلِیِّی وَلِیُّ اَللَّهِ وَ عَدُوُّهُ عَدُوِّی وَ عَدُوِّی عَدُوُّ اَللَّهِ أَیُّهَا اَلنَّاسُ أَوْفُوا بِعَهْدِ اَللَّهِ فِی عَلِیٍّ یُوفَ لَکُمْ فِی اَلْجَنَّهِ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ .)
[۵] الأمالی (للصدوق)، جلد ۱، صفحه ۸۹ (حَدَّثَنَا اَلشَّیْخُ اَلْفَقِیهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَیْهِ اَلْقُمِّیُّ رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ اَلْحَسَنِ اَلْمُؤَدِّبُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِیٍّ اَلْأَصْبَهَانِیُّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلثَّقَفِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ اَلْحَسَنِ عَنْ عُبَیْدِ اَللَّهِ بْنِ مُوسَى اَلْعَبْسِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ اَلسُّلَمِیِّ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَقِیلٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْأَنْصَارِیِّ أَنَّهُ قَالَ: لَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَقُولُ إِنَّ فِی عَلِیٍّ خِصَالاً لَوْ کَانَتْ وَاحِدَهٌ مِنْهَا فِی جَمِیعِ اَلنَّاسِ لاَکْتَفَوْا بِهَا فَضْلاً قَوْلُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاَهُ وَ قَوْلُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَلِیٌّ مِنِّی کَهَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ قَوْلُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَلِیٌّ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ وَ قَوْلُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَلِیٌّ مِنِّی کَنَفْسِی طَاعَتُهُ طَاعَتِی وَ مَعْصِیَتُهُ مَعْصِیَتِی وَ قَوْلُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حَرْبُ عَلِیٍّ حَرْبُ اَللَّهِ وَ سِلْمُ عَلِیٍّ سِلْمُ اَللَّهِ وَ قَوْلُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَلِیُّ عَلِیٍّ وَلِیُّ اَللَّهِ وَ عَدُوُّ عَلِیٍّ عَدُوُّ اَللَّهِ وَ قَوْلُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَلِیٌّ حُجَّهُ اَللَّهِ وَ خَلِیفَتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ قَوْلُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حُبُّ عَلِیٍّ إِیمَانٌ وَ بُغْضُهُ کُفْرٌ وَ قَوْلُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حِزْبُ عَلِیٍّ حِزْبُ اَللَّهِ وَ حِزْبُ أَعْدَائِهِ حِزْبُ اَلشَّیْطَانِ وَ قَوْلُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَلِیٌّ مَعَ اَلْحَقِّ وَ اَلْحَقُّ مَعَهُ لاَ یَفْتَرِقَانِ حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ اَلْحَوْضَ وَ قَوْلُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَلِیٌّ قَسِیمُ اَلْجَنَّهِ وَ اَلنَّارِ وَ قَوْلُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مَنْ فَارَقَ عَلِیّاً فَقَدْ فَارَقَنِی وَ مَنْ فَارَقَنِی فَقَدْ فَارَقَ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَوْلُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ شِیعَهُ عَلِیٍّ هُمُ اَلْفَائِزُونَ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ .)
[۶] المناقب، جلد ۳، صفحه ۲۰۵ (اِبْنُ عَبَّاسٍ وَ أُمُّ سَلَمَهَ وَ سَلْمَانُ قَالَ اَلنَّبِیُّ : مَنْ أَحَبَّ عَلِیّاً فَقَدْ أَحَبَّنِی وَ مَنْ أَبْغَضَ عَلِیّاً فَقَدْ أَبْغَضَنِی.)
[۷] عیون أخبار الرضا علیه السلام، جلد ۲، صفحه ۵۹
[۸] کشف الغمه فی معرفه الأئمه، جلد ۱، صفحه ۱۴۸
[۹] المناقب، جلد ۲، صفحه ۱۸۶ (اَلْأَرْبَعِینِ عَنِ اَلْخُوَارِزْمِیِّ قَالَ أَبُو رَافِعٍ : إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ اِلْتَفَتَ إِلَى عَلِیٍّ فَقَالَ أَنْتَ أَخِی فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَهِ وَ وَزِیرِی وَ وَارِثِی .)
[۱۰] الخصال، جلد ۲، صفحه ۵۴۸ (حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ اَلْحَسَنِ اَلْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اَلرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلْحَسَنِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ حَفْصٍ اَلْخَثْعَمِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا اَلْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اَلْوَاحِدِ قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ اَلتَّغْلِبِیِّ قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اَلْحَمِیدِ قَالَ حَدَّثَنِی حَفْصُ بْنُ مَنْصُورٍ اَلْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو سَعِیدٍ اَلْوَرَّاقُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: لَمَّا کَانَ مِنْ أَمْرِ أَبِی بَکْرٍ وَ بَیْعَهِ اَلنَّاسِ لَهُ وَ فِعْلِهِمْ بِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ مَا کَانَ لَمْ یَزَلْ أَبُو بَکْرٍ یُظْهِرُ لَهُ اَلاِنْبِسَاطَ وَ یَرَى مِنْهُ اِنْقِبَاضاً فَکَبُرَ ذَلِکَ عَلَى أَبِی بَکْرٍ فَأَحَبَّ لِقَاءَهُ وَ اِسْتِخْرَاجَ مَا عِنْدَهُ وَ اَلْمَعْذِرَهَ إِلَیْهِ لِمَا اِجْتَمَعَ اَلنَّاسُ عَلَیْهِ وَ تَقْلِیدِهِمْ إِیَّاهُ أَمْرَ اَلْأُمَّهِ وَ قِلَّهِ رَغْبَتِهِ فِی ذَلِکَ وَ زُهْدِهِ فِیهِ أَتَاهُ فِی وَقْتِ غَفْلَهٍ وَ طَلَبَ مِنْهُ اَلْخَلْوَهَ وَ قَالَ لَهُ وَ اَللَّهِ یَا أَبَا اَلْحَسَنِ مَا کَانَ هَذَا اَلْأَمْرُ مُوَاطَاهً مِنِّی وَ لاَ رَغْبَهً فِیمَا وَقَعْتُ فِیهِ وَ لاَ حِرْصاً عَلَیْهِ وَ لاَ ثِقَهً بِنَفْسِی فِیمَا تَحْتَاجُ إِلَیْهِ اَلْأُمَّهُ وَ لاَ قُوَّهً لِی لِمَالٍ وَ لاَ کَثْرَهِ اَلْعَشِیرَهِ وَ لاَ اِبْتِزَازَ لَهُ دُونَ غَیْرِی فَمَا لَکَ تُضْمِرُ عَلَیَّ مَا لَمْ أَسْتَحِقَّهُ مِنْکَ وَ تُظْهِرُ لِیَ اَلْکَرَاهَهَ فِیمَا صِرْتُ إِلَیْهِ وَ تَنْظُرُ إِلَیَّ بِعَیْنِ اَلسَّآمَهِ مِنِّی قَالَ فَقَالَ لَهُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَمَا حَمَلَکَ عَلَیْهِ إِذَا لَمْ تَرْغَبْ فِیهِ وَ لاَ حَرَصْتَ عَلَیْهِ وَ لاَ وَثِقْتَ بِنَفْسِکَ فِی اَلْقِیَامِ بِهِ وَ بِمَا یَحْتَاجُ مِنْکَ فِیهِ فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ حَدِیثٌ سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِنَّ اَللَّهَ لاَ یَجْمَعُ أُمَّتِی عَلَى ضَلاَلٍ وَ لَمَّا رَأَیْتُ اِجْتِمَاعَهُمْ اِتَّبَعْتُ حَدِیثَ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَحَلْتُ أَنْ یَکُونَ اِجْتِمَاعُهُمْ عَلَى خِلاَفِ اَلْهُدَى وَ أَعْطَیْتُهُمْ قَوَدَ اَلْإِجَابَهِ وَ لَوْ عَلِمْتُ أَنَّ أَحَداً یَتَخَلَّفُ لاَمْتَنَعْتُ قَالَ فَقَالَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَمَّا مَا ذَکَرْتَ مِنْ حَدِیثِ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِنَّ اَللَّهَ لاَ یَجْمَعُ أُمَّتِی عَلَى ضَلاَلٍ أَ فَکُنْتُ مِنَ اَلْأُمَّهِ أَوْ لَمْ أَکُنْ قَالَ بَلَى قَالَ وَ کَذَلِکَ اَلْعِصَابَهُ اَلْمُمْتَنِعَهُ عَلَیْکَ مِنْ سَلْمَانَ وَ عَمَّارٍ وَ أَبِی ذَرٍّ وَ اَلْمِقْدَادِ وَ اِبْنِ عُبَادَهَ وَ مَنْ مَعَهُ مِنَ اَلْأَنْصَارِ قَالَ کُلٌّ مِنَ اَلْأُمَّهِ فَقَالَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَکَیْفَ تَحْتَجُّ بِحَدِیثِ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَمْثَالُ هَؤُلاَءِ قَدْ تَخَلَّفُوا عَنْکَ وَ لَیْسَ لِلْأُمَّهِ فِیهِمْ طَعْنٌ وَ لاَ فِی صُحْبَهِ اَلرَّسُولِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ نَصِیحَتِهِ مِنْهُمْ تَقْصِیرٌ قَالَ مَا عَلِمْتُ بِتَخَلُّفِهِمْ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ إِبْرَامِ اَلْأَمْرِ وَ خِفْتُ إِنْ دَفَعْتُ عَنِّی اَلْأَمْرَ أَنْ یَتَفَاقَمَ إِلَى أَنْ یَرْجِعَ اَلنَّاسُ مُرْتَدِّینَ عَنِ اَلدِّینِ وَ کَانَ مُمَارَسَتُکُمْ إِلَى أَنْ أَجَبْتُمْ أَهْوَنَ مَئُونَهً عَلَى اَلدِّینِ وَ أَبْقَى لَهُ مِنْ ضَرْبِ اَلنَّاسِ بَعْضِهِمْ بِبَعْضٍ فَیَرْجِعُوا کُفَّاراً وَ عَلِمْتُ أَنَّکَ لَسْتَ بِدُونِی فِی اَلْإِبْقَاءِ عَلَیْهِمْ وَ عَلَى أَدْیَانِهِمْ قَالَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَجَلْ وَ لَکِنْ أَخْبِرْنِی عَنِ اَلَّذِی یَسْتَحِقُّ هَذَا اَلْأَمْرَ بِمَا یَسْتَحِقُّهُ فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ بِالنَّصِیحَهِ وَ اَلْوَفَاءِ وَ رَفْعِ اَلْمُدَاهَنَهِ وَ اَلْمُحَابَاهِ وَ حُسْنِ اَلسِّیرَهِ وَ إِظْهَارِ اَلْعَدْلِ وَ اَلْعِلْمِ بِالْکِتَابِ وَ اَلسُّنَّهِ وَ فَصْلِ اَلْخِطَابِ مَعَ اَلزُّهْدِ فِی اَلدُّنْیَا وَ قِلَّهِ اَلرَّغْبَهِ فِیهَا وَ إِنْصَافِ اَلْمَظْلُومِ مِنَ اَلظَّالِمِ اَلْقَرِیبِ وَ اَلْبَعِیدِ ثُمَّ سَکَتَ فَقَالَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَنْشُدُکَ بِاللَّهِ یَا أَبَا بَکْرٍ أَ فِی نَفْسِکَ تَجِدُ هَذِهِ اَلْخِصَالَ أَوْ فِیَّ قَالَ بَلْ فِیکَ یَا أَبَا اَلْحَسَنِ قَالَ أَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا اَلْمُجِیبُ لِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَبْلَ ذُکْرَانِ اَلْمُسْلِمِینَ أَمْ أَنْتَ قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا اَلْأَذَانُ لِأَهْلِ اَلْمَوْسِمِ وَ لِجَمِیعِ اَلْأُمَّهِ بِسُورَهِ بَرَاءَهَ أَمْ أَنْتَ قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا وَقَیْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِنَفْسِی یَوْمَ اَلْغَارِ أَمْ أَنْتَ قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ أَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَ لِیَ اَلْوَلاَیَهُ مِنَ اَللَّهِ مَعَ وَلاَیَهِ رَسُولِ اَللَّهِ فِی آیَهِ زَکَاهِ اَلْخَاتَمِ أَمْ لَکَ قَالَ بَلْ لَکَ قَالَ أَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا اَلْمَوْلَى لَکَ وَ لِکُلِّ مُسْلِمٍ بِحَدِیثِ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَوْمَ اَلْغَدِیرِ أَمْ أَنْتَ قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ أَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَ لِیَ اَلْوِزَارَهُ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ اَلْمَثَلُ مِنْ هَارُونَ مِنْ مُوسَى أَمْ لَکَ قَالَ بَلْ لَکَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَ بِی بَرَزَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ بِأَهْلِ بَیْتِی وَ وُلْدِی فِی مُبَاهَلَهِ اَلْمُشْرِکِینَ مِنَ اَلنَّصَارَى أَمْ بِکَ وَ بِأَهْلِکَ وَ وُلْدِکَ قَالَ بِکَمْ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَ لِی وَ لِأَهْلِی وَ وُلْدِی آیَهُ اَلتَّطْهِیرِ مِنَ اَلرِّجْسِ أَمْ لَکَ وَ لِأَهْلِ بَیْتِکَ قَالَ بَلْ لَکَ وَ لِأَهْلِ بَیْتِکَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا صَاحِبُ دَعْوَهِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَهْلِی وَ وُلْدِی یَوْمَ اَلْکِسَاءِ اَللَّهُمَّ هَؤُلاَءِ أَهْلِی إِلَیْکَ لاَ إِلَى اَلنَّارِ أَمْ أَنْتَ قَالَ بَلْ أَنْتَ وَ أَهْلُکَ وَ وُلْدُکَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا صَاحِبُ اَلْآیَهِ یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخٰافُونَ یَوْماً کٰانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً أَمْ أَنْتَ قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنْتَ اَلْفَتَى اَلَّذِی نُودِیَ مِنَ اَلسَّمَاءِ لاَ سَیْفَ إِلاَّ ذُو اَلْفَقَارِ وَ لاَ فَتَى إِلاَّ عَلِیٌّ أَمْ أَنَا قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنْتَ اَلَّذِی رُدَّتْ لَهُ اَلشَّمْسُ لِوَقْتِ صَلاَتِهِ فَصَلاَّهَا ثُمَّ تَوَارَتْ أَمْ أَنَا قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنْتَ اَلَّذِی حَبَاکَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرَایَتِهِ یَوْمَ خَیْبَرَ فَفَتَحَ اَللَّهُ لَهُ أَمْ أَنَا قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنْتَ اَلَّذِی نَفَّسْتَ عَنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کُرْبَتَهُ وَ عَنِ اَلْمُسْلِمِینَ بِقَتْلِ عَمْرِو بْنِ عَبْدِ وُدٍّ أَمْ أَنَا قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنْتَ اَلَّذِی اِئْتَمَنَکَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَلَى رِسَالَتِهِ إِلَى اَلْجِنِّ فَأَجَابَتْ أَمْ أَنَا قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ أَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنْتَ اَلَّذِی طَهَّرَکَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مِنَ اَلسِّفَاحِ مِنْ آدَمَ إِلَى أَبِیکَ بِقَوْلِهِ أَنَا وَ أَنْتَ مِنْ نِکَاحٍ لاَ مِنْ سِفَاحٍ مِنْ آدَمَ إِلَى عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ أَمْ أَنَا قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا اَلَّذِی اِخْتَارَنِی رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ زَوَّجَنِی اِبْنَتَهُ فَاطِمَهَ وَ قَالَ اَللَّهُ زَوَّجَکَ أَمْ أَنْتَ قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا وَالِدُ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَیْنِ رَیْحَانَتَیْهِ اَللَّذَیْنِ قَالَ فِیهِمَا هَذَانِ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّهِ وَ أَبُوهُمَا خَیْرٌ مِنْهُمَا أَمْ أَنْتَ قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَخُوکَ اَلْمُزَیَّنُ بِجَنَاحَیْنِ فِی اَلْجَنَّهِ لِیَطِیرَ بِهِمَا مَعَ اَلْمَلاَئِکَهِ أَمْ أَخِی قَالَ بَلْ أَخُوکَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا ضَمِنْتُ دَیْنَ رَسُولِ اَللَّهِ وَ نَادَیْتُ فِی اَلْمَوْسِمِ بِإِنْجَازِ مَوْعِدِهِ أَمْ أَنْتَ قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا اَلَّذِی دَعَاهُ رَسُولُ اَللَّهِ لِطَیْرٍ عِنْدَهُ یُرِیدُ أَکْلَهُ فَقَالَ اَللَّهُمَّ اِئْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ بَعْدِی أَمْ أَنْتَ قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا اَلَّذِی بَشَّرَنِی رَسُولُ اَللَّهِ بِقِتَالِ اَلنَّاکِثِینَ وَ اَلْقَاسِطِینَ وَ اَلْمَارِقِینَ عَلَى تَأْوِیلِ اَلْقُرْآنِ أَمْ أَنْتَ قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا اَلَّذِی شَهِدْتُ آخِرَ کَلاَمِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ وَلِیتُ غُسْلَهُ وَ دَفْنَهُ أَمْ أَنْتَ قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا اَلَّذِی دَلَّ عَلَیْهِ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِعِلْمِ اَلْقَضَاءِ بِقَوْلِهِ عَلِیٌّ أَقْضَاکُمْ أَمْ أَنْتَ قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنَا اَلَّذِی أَمَرَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَصْحَابَهُ بِالسَّلاَمِ عَلَیْهِ بِالْإِمْرَهِ فِی حَیَاتِهِ أَمْ أَنْتَ قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنْتَ اَلَّذِی سَبَقَتْ لَهُ اَلْقَرَابَهُ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَمْ أَنَا قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنْتَ اَلَّذِی حَبَاکَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِدِینَارٍ عِنْدَ حَاجَتِهِ وَ بَاعَکَ جَبْرَئِیلُ وَ أَضَفْتَ مُحَمَّداً صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَطْعَمْتَ وُلْدَهُ قَالَ فَبَکَى أَبُو بَکْرٍ وَ قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنْتَ اَلَّذِی حَمَلَکَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَلَى کَتِفَیْهِ فِی طَرْحِ صَنَمِ اَلْکَعْبَهِ وَ کَسْرِهِ حَتَّى لَوْ شَاءَ أَنْ یَنَالَ أُفُقَ اَلسَّمَاءِ لَنَالَهَا أَمْ أَنَا قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنْتَ اَلَّذِی قَالَ لَهُ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِی فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَهِ أَمْ أَنَا قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنْتَ اَلَّذِی أَمَرَ رَسُولُ اَللَّهِ بِفَتْحِ بَابِهِ فِی مَسْجِدِهِ حِینَ أَمَرَ بِسَدِّ جَمِیعِ أَبْوَابِ أَصْحَابِهِ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ أَحَلَّ لَهُ فِیهِ مَا أَحَلَّهُ اَللَّهُ أَمْ أَنَا قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ اَللَّهَ أَنْتَ اَلَّذِی قَدَّمَ بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ صَدَقَهً فَنَاجَاهُ أَمْ أَنَا إِذَا عَاتَبَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قَوْماً فَقَالَ أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوٰاکُمْ صَدَقٰاتٍ اَلْآیَهَ قَالَ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَأَنْشُدُکَ بِاللَّهِ أَنْتَ اَلَّذِی قَالَ فِیهِ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لِفَاطِمَهَ عَلَیْهَا السَّلاَمُ زَوَّجْتُکِ أَوَّلَ اَلنَّاسِ إِیمَاناً وَ أَرْجَحَهُمْ إِسْلاَماً فِی کَلاَمٍ لَهُ أَمْ أَنَا قَالَ بَلْ أَنْتَ فَلَمْ یَزَلْ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَعُدُّ عَلَیْهِ مَنَاقِبَهُ اَلَّتِی جَعَلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ دُونَهُ وَ دُونَ غَیْرِهِ وَ یَقُولُ لَهُ أَبُو بَکْرٍ بَلْ أَنْتَ قَالَ فَبِهَذَا وَ شِبْهِهِ یُسْتَحَقُّ اَلْقِیَامُ بِأُمُورِ أُمَّهِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَمَا اَلَّذِی غَرَّکَ عَنِ اَللَّهِ وَ عَنْ رَسُولِهِ وَ عَنْ دِینِهِ وَ أَنْتَ خِلْوٌ مِمَّا یَحْتَاجُ إِلَیْهِ أَهْلُ دِینِهِ قَالَ فَبَکَى أَبُو بَکْرٍ وَ قَالَ صَدَقْتَ یَا أَبَا اَلْحَسَنِ أَنْظِرْنِی یَوْمِی هَذَا فَأُدَبِّرُ مَا أَنَا فِیهِ وَ مَا سَمِعْتُ مِنْکَ قَالَ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ لَکَ ذَلِکَ یَا أَبَا بَکْرٍ فَرَجَعَ مِنْ عِنْدِهِ وَ خَلاَ بِنَفْسِهِ یَوْمَهُ وَ لَمْ یَأْذَنْ لِأَحَدٍ إِلَى اَللَّیْلِ وَ عُمَرُ یَتَرَدَّدُ فِی اَلنَّاسِ لِمَا بَلَغَهُ مِنْ خَلْوَتِهِ بِعَلِیٍّ عَلَیهِ السَّلاَمُ فَبَاتَ فِی لَیْلَتِهِ فَرَأَى رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی مَنَامِهِ مُتَمَثِّلاً لَهُ فِی مَجْلِسِهِ فَقَامَ إِلَیْهِ أَبُو بَکْرٍ لِیُسَلِّمَ عَلَیْهِ فَوَلَّى وَجْهَهُ فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ یَا رَسُولَ اَللَّهِ هَلْ أَمَرْتَ بِأَمْرٍ فَلَمْ أَفْعَلْ فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَرُدُّ اَلسَّلاَمَ عَلَیْکَ وَ قَدْ عَادَیْتَ اَللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ عَادَیْتَ مَنْ وَالَى اَللَّهَ وَ رَسُولَهُ رُدَّ اَلْحَقَّ إِلَى أَهْلِهِ قَالَ فَقُلْتُ مَنْ أَهْلُهُ قَالَ مَنْ عَاتَبَکَ عَلَیْهِ وَ هُوَ عَلِیٌّ قَالَ فَقَدْ رَدَدْتُ عَلَیْهِ یَا رَسُولَ اَللَّهِ بِأَمْرِکَ قَالَ فَأَصْبَحَ وَ بَکَى وَ قَالَ لِعَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ اُبْسُطْ یَدَکَ فَبَایَعَهُ وَ سَلَّمَ إِلَیْهِ اَلْأَمْرَ وَ قَالَ لَهُ أَخْرُجُ إِلَى مَسْجِدِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَأُخْبِرُ اَلنَّاسَ بِمَا رَأَیْتُ فِی لَیْلَتِی وَ مَا جَرَى بَیْنِی وَ بَیْنَکَ فَأُخْرِجُ نَفْسِی مِنْ هَذَا اَلْأَمْرِ وَ أُسَلِّمُ عَلَیْکَ بِالْإِمْرَهِ قَالَ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ نَعَمْ فَخَرَجَ مِنْ عِنْدِهِ مُتَغَیِّراً لَوْنُهُ فَصَادَفَهُ عُمَرُ وَ هُوَ فِی طَلَبِهِ فَقَالَ لَهُ مَا حَالُکَ یَا خَلِیفَهَ رَسُولِ اَللَّهِ فَأَخْبَرَهُ بِمَا کَانَ مِنْهُ وَ مَا رَأَى وَ مَا جَرَى بَیْنَهُ وَ بَیْنَ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ لَهُ عُمَرُ أَنْشُدُکَ بِاللَّهِ یَا خَلِیفَهَ رَسُولِ اَللَّهِ أَنْ تَغْتَرَّ بِسِحْرِ بَنِی هَاشِمٍ فَلَیْسَ هَذَا بِأَوَّلِ سِحْرٍ مِنْهُمْ فَمَا زَالَ بِهِ حَتَّى رَدَّهُ عَنْ رَأْیِهِ وَ صَرَفَهُ عَنْ عَزْمِهِ وَ رَغَّبَهُ فِیمَا هُوَ فِیهِ وَ أَمَرَهُ بِالثَّبَاتِ عَلَیْهِ وَ اَلْقِیَامِ بِهِ قَالَ فَأَتَى عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ اَلْمَسْجِدَ لِلْمِیعَادِ فَلَمْ یَرَ فِیهِ مِنْهُمْ أَحَداً فَأَحَسَّ بِالشَّرِّ مِنْهُمْ فَقَعَدَ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَمَرَّ بِهِ عُمَرُ فَقَالَ یَا عَلِیُّ دُونَ مَا تَرُومُ خَرْطُ اَلْقَتَادِ فَعَلِمَ بِالْأَمْرِ وَ قَامَ وَ رَجَعَ إِلَى بَیْتِهِ .)
[۱۱] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، جلد ۱۷، صفحه ۲۴۱ (وَ رُوِّینَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : أَنَّهُ قَالَ لاِبْنِ أَبِی لَیْلَى أَ تَقْضِی بَیْنَ اَلنَّاسِ یَا عَبْدَ اَلرَّحْمَنِ قَالَ نَعَمْ یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ قَالَ تَنْزِعُ مَالاً مِنْ یَدِ هَذَا فَتُعْطِیهِ هَذَا وَ تَحُدُّ هَذَا وَ تَحْبِسُ هَذَا وَ تَنْزِعُ اِمْرَأَهَ هَذَا فَتُعْطِیهَا هَذَا قَالَ نَعَمْ قَالَ بِمَا ذَا تَفْعَلُ ذَلِکَ کُلَّهُ قَالَ بِکِتَابِ اَللَّهِ قَالَ أَ کُلُّ شَیْءٍ تَفْعَلُهُ تَجِدُهُ فِی کِتَابِ اَللَّهِ قَالَ لاَ قَالَ فَمَا لَمْ تَجِدْهُ فِی کِتَابِ اَللَّهِ فَمِنْ أَیْنَ تَأْخُذُهُ قَالَ مِنْ سُنَّهِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ وَ کُلُّ شَیْءٍ تَجِدُهُ فِی کِتَابِ اَللَّهِ وَ فِی سُنَّهِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ [لاَ وَ] مَا لَمْ أَجِدْهُ فِیهِمَا أَخَذْتُهُ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ عَنْ أَیِّهِمْ تَأْخُذُ قَالَ عَنْ أَبِی بَکْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ وَ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ طَلْحَهَ وَ اَلزُّبَیْرِ وَ عَدَّدَ رِجَالاً قَالَ فَکُلُّ شَیْءٍ تَأْخُذُهُ عَنْهُمْ تَجِدُهُمْ قَدْ أَجْمَعُوا عَلَیْهِ قَالَ لاَ قَالَ فَإِذَا اِخْتَلَفُوا فَبِقَوْل مَنْ تَأْخُذُ مِنْهُمْ قَالَ بِقَوْلِ مَنْ رَأَیْتُ أَنْ آخُذَ مِنْهُمْ أَخَذْتُ قَالَ وَ لاَ تُبَالِی أَنْ تُخَالِفَ اَلْبَاقِینَ قَالَ لاَ قَالَ فَهَلْ تُخَالِفُ عَلِیّاً عَلَیْهِ السَّلاَمُ فِیمَا بَلَغَکَ أَنَّهُ قَضَى بِهِ قَالَ رُبَّمَا خَالَفْتُهُ إِلَى غَیْرِهِ مِنْهُمْ فَسَکَتَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ سَاعَهً یَنْکُتُ فِی اَلْأَرْضِ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ فَقَالَ یَا عَبْدَ اَلرَّحْمَنِ فَمَا تَقُولُ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ إِذَا أَخَذَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِیَدِکَ وَ أَوْقَفَکَ بَیْنَ یَدَیِ اَللَّهِ وَ قَالَ أَیْ رَبِّ إِنَّ هَذَا بَلَغَهُ عَنِّی قَوْلٌ فَخَالَفَهُ قَالَ وَ أَیْنَ خَالَفْتُ قَوْلَهُ یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ قَالَ أَ لَمْ یَبْلُغْکَ قَوْلُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لِأَصْحَابِهِ أَقْضَاکُمْ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَإِذَا خَالَفْتَ قَوْلَهُ أَ لَمْ تُخَالِفْ قَوْلَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَاصْفَرَّ وَجْهُ اِبْنِ أَبِی لَیْلَى حَتَّى عَادَ کَالْأُتْرُجَّهِ وَ لَمْ یُحِرْ جَوَاباً .)
[۱۲] شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، جلد ۱، صفحه ۳۹۲ (حَدَّثَنِی أَبُو اَلْحَسَنِ اَلْفَارِسِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ اَلشَّیْبَانِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ رَزِینٍ اَلْبَاشَانِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ اَلْحَرْثِ ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ اَلْحَکَمِ بْنِ ظُهَیْرٍ ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی ، عَنْ حَکِیمِ بْنِ جُبَیْرٍ عَنْ أَبِی بَرْزَهَ اَلْأَسْلَمِیِّ قَالَ: دَعَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِالطَّهُورِ وَ عِنْدَهُ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ، فَأَخَذَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِیَدِ عَلِیٍّ بَعْدَ مَا تَطَهَّرَ – فَأَلْزَقَهَا بِصَدْرِهِ، فَقَالَ: إِنَّمٰا أَنْتَ مُنْذِرٌ ثُمَّ رَدَّهَا إِلَى صَدْرِ عَلِیٍّ ثُمَّ قَالَ: وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هٰادٍ ثُمَّ قَالَ: إِنَّکَ مَنَارَهُ اَلْأَنَامِ وَ غَایَهُ اَلْهُدَى وَ أَمِیرُ اَلْقُرَّاءِ [کَذَا]، أَشْهَدُ عَلَى ذَلِکَ أَنَّکَ کَذَلِکَ .)
[۱۳] الکافی، جلد ۸، صفحه ۵۸ (عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ اَلْهِلاَلِیِّ قَالَ: خَطَبَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَحَمِدَ اَللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ ثُمَّ صَلَّى عَلَى اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ قَالَ أَلاَ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْکُمْ خَلَّتَانِ اِتِّبَاعُ اَلْهَوَى وَ طُولُ اَلْأَمَلِ أَمَّا اِتِّبَاعُ اَلْهَوَى فَیَصُدُّ عَنِ اَلْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ اَلْأَمَلِ فَیُنْسِی اَلْآخِرَهَ أَلاَ إِنَّ اَلدُّنْیَا قَدْ تَرَحَّلَتْ مُدْبِرَهً وَ إِنَّ اَلْآخِرَهَ قَدْ تَرَحَّلَتْ مُقْبِلَهً وَ لِکُلِّ وَاحِدَهٍ بَنُونَ فَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ اَلْآخِرَهِ وَ لاَ تَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ اَلدُّنْیَا فَإِنَّ اَلْیَوْمَ عَمَلٌوَ لاَ حِسَابَ وَ إِنَّ غَداً حِسَابٌ وَ لاَ عَمَلَ وَ إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ اَلْفِتَنِ مِنْ أَهْوَاءٍ تُتَّبَعُ وَ أَحْکَامٍ تُبْتَدَعُ یُخَالَفُ فِیهَا حُکْمُ اَللَّهِ یَتَوَلَّى فِیهَا رِجَالٌ رِجَالاً أَلاَ إِنَّ اَلْحَقَّ لَوْ خَلَصَ لَمْ یَکُنِ اِخْتِلاَفٌ وَ لَوْ أَنَّ اَلْبَاطِلَ خَلَصَ لَمْ یَخْفَ عَلَى ذِی حِجًى لَکِنَّهُ یُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَیُمْزَجَانِ فَیُجَلَّلاَنِ مَعاً فَهُنَالِکَ یَسْتَوْلِی اَلشَّیْطَانُ عَلَى أَوْلِیَائِهِ وَ نَجَا اَلَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اَللَّهِ اَلْحُسْنَى إِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَقُولُ کَیْفَ أَنْتُمْ إِذَا لَبَسَتْکُمْ فِتْنَهٌ یَرْبُو فِیهَا اَلصَّغِیرُ وَ یَهْرَمُ فِیهَا اَلْکَبِیرُ یَجْرِی اَلنَّاسُ عَلَیْهَا وَ یَتَّخِذُونَهَا سُنَّهً فَإِذَا غُیِّرَ مِنْهَا شَیْءٌ قِیلَ قَدْ غُیِّرَتِ اَلسُّنَّهُ وَ قَدْ أَتَى اَلنَّاسُ مُنْکَراً ثُمَّ تَشْتَدُّ اَلْبَلِیَّهُ وَ تُسْبَى اَلذُّرِّیَّهُ وَ تَدُقُّهُمُ اَلْفِتْنَهُ کَمَا تَدُقُّ اَلنَّارُ اَلْحَطَبَ وَ کَمَا تَدُقُّ اَلرَّحَى بِثِفَالِهَا وَ یَتَفَقَّهُونَ لِغَیْرِ اَللَّهِ وَ یَتَعَلَّمُونَ لِغَیْرِ اَلْعَمَلِ وَ یَطْلُبُونَ اَلدُّنْیَا بِأَعْمَالِ اَلْآخِرَهِ ثُمَّ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ وَ حَوْلَهُ نَاسٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ خَاصَّتِهِ وَ شِیعَتِهِ فَقَالَ قَدْ عَمِلَتِ اَلْوُلاَهُ قَبْلِی أَعْمَالاً خَالَفُوا فِیهَا رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مُتَعَمِّدِینَ لِخِلاَفِهِ نَاقِضِینَ لِعَهْدِهِ مُغَیِّرِینِ لِسُنَّتِهِ وَ لَوْ حَمَلْتُ اَلنَّاسَ عَلَى تَرْکِهَا وَ حَوَّلْتُهَا إِلَى مَوَاضِعِهَا وَ إِلَى مَا کَانَتْ فِی عَهْدِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لَتَفَرَّقَ عَنِّی جُنْدِی حَتَّى أَبْقَى وَحْدِی أَوْ قَلِیلٌ مِنْ شِیعَتِیَ اَلَّذِینَ عَرَفُوا فَضْلِی وَ فَرْضَ إِمَامَتِی مِنْ کِتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّهِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَ رَأَیْتُمْ لَوْ أَمَرْتُ بِمَقَامِ إِبْرَاهِیمَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَرَدَدْتُهُ إِلَى اَلْمَوْضِعِ اَلَّذِی وَضَعَهُ فِیهِ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ رَدَدْتُ فَدَکاً إِلَى وَرَثَهِ فَاطِمَهَ عَلَیْهَا اَلسَّلاَمُ وَ رَدَدْتُ صَاعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کَمَا کَانَ وَ أَمْضَیْتُ قَطَائِعَ أَقْطَعَهَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لِأَقْوَامٍ لَمْ تُمْضَ لَهُمْ وَ لَمْ تُنْفَذْ وَ رَدَدْتُ دَارَ جَعْفَرٍ إِلَى وَرَثَتِهِ وَ هَدَمْتُهَا مِنَ اَلْمَسْجِدِ وَ رَدَدْتُ قَضَایَا مِنَ اَلْجَوْرِ قُضِیَ بِهَا وَ نَزَعْتُ نِسَاءً تَحْتَ رِجَالٍ بِغَیْرِ حَقٍّ فَرَدَدْتُهُنَّ إِلَى أَزْوَاجِهِنَّ وَ اِسْتَقْبَلْتُ بِهِنَّ اَلْحُکْمَ فِی اَلْفُرُوجِ وَ اَلْأَحْکَامِ وَ سَبَیْتُ ذَرَارِیَّ بَنِی تَغْلِبَ وَ رَدَدْتُ مَا قُسِمَ مِنْ أَرْضِ خَیْبَرَ وَ مَحَوْتُ دَوَاوِینَ اَلْعَطَایَا وَ أَعْطَیْتُ کَمَا کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یُعْطِی بِالسَّوِیَّهِ وَ لَمْ أَجْعَلْهَا دُولَهً بَیْنَ اَلْأَغْنِیَاءِ وَ أَلْقَیْتُ اَلْمِسَاحَهَ وَ سَوَّیْتُ بَیْنَ اَلْمَنَاکِحِ وَ أَنْفَذْتُ خُمُسَ اَلرَّسُولِ کَمَا أَنْزَلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ فَرَضَهُ وَ رَدَدْتُ مَسْجِدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِلَى مَا کَانَ عَلَیْهِ وَ سَدَدْتُ مَا فُتِحَ فِیهِ مِنَ اَلْأَبْوَابِ وَ فَتَحْتُ مَا سُدَّ مِنْهُ وَ حَرَّمْتُ اَلْمَسْحَ عَلَى اَلْخُفَّیْنِ وَ حَدَدْتُ عَلَى اَلنَّبِیذِ وَ أَمَرْتُ بِإِحْلاَلِ اَلْمُتْعَتَیْنِ وَ أَمَرْتُ بِالتَّکْبِیرِ عَلَى اَلْجَنَائِزِ خَمْسَ تَکْبِیرَاتٍ وَ أَلْزَمْتُ اَلنَّاسَ اَلْجَهْرَ بِ «بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ » وَ أَخْرَجْتُ مَنْ أُدْخِلَ مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی مَسْجِدِهِ مِمَّنْ کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَخْرَجَهُ وَ أَدْخَلْتُ مَنْ أُخْرِجَ بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مِمَّنْ کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَدْخَلَهُ وَ حَمَلْتُ اَلنَّاسَ عَلَى حُکْمِ اَلْقُرْآنِ وَ عَلَى اَلطَّلاَقِ عَلَى اَلسُّنَّهِ وَ أَخَذْتُ اَلصَّدَقَاتِ عَلَى أَصْنَافِهَا وَ حُدُودِهَا وَ رَدَدْتُ اَلْوُضُوءَ وَ اَلْغُسْلَ وَ اَلصَّلاَهَ إِلَى مَوَاقِیتِهَا وَ شَرَائِعِهَا وَ مَوَاضِعِهَا وَ رَدَدْتُ أَهْلَ نَجْرَانَ إِلَى مَوَاضِعِهِمْ وَ رَدَدْتُ سَبَایَا فَارِسَ وَ سَائِرِ اَلْأُمَمِ إِلَى کِتَابِ اَللَّهِ وَ سُنَّهِ نَبِیِّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِذاً لَتَفَرَّقُوا عَنِّی وَ اَللَّهِ لَقَدْ أَمَرْتُ اَلنَّاسَ أَنْ لاَ یَجْتَمِعُوا فِی شَهْرِ رَمَضَانَ إِلاَّ فِی فَرِیضَهٍ وَ أَعْلَمْتُهُمْ أَنَّ اِجْتِمَاعَهُمْ فِی اَلنَّوَافِلِ بِدْعَهٌ فَتَنَادَى بَعْضُ أَهْلِ عَسْکَرِی مِمَّنْ یُقَاتِلُ مَعِی یَا أَهْلَ اَلْإِسْلاَمِ غُیِّرَتْ سُنَّهُ عُمَرَ یَنْهَانَا عَنِ اَلصَّلاَهِ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ تَطَوُّعاً وَ لَقَدْ خِفْتُ أَنْ یَثُورُوا فِی نَاحِیَهِ جَانِبِ عَسْکَرِی مَا لَقِیتُ مِنْ هَذِهِ اَلْأُمَّهِ مِنَ اَلْفُرْقَهِ وَ طَاعَهِ أَئِمَّهِ اَلضَّلاَلَهِ وَ اَلدُّعَاهِ إِلَى اَلنَّارِ وَ أَعْطَیْتُ مِنْ ذَلِکَ سَهْمَ ذِی اَلْقُرْبَى اَلَّذِی قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللّٰهِ وَ مٰا أَنْزَلْنٰا عَلىٰ عَبْدِنٰا یَوْمَ اَلْفُرْقٰانِ یَوْمَ اِلْتَقَى اَلْجَمْعٰانِ » فَنَحْنُ وَ اَللَّهِ عَنَى بِذِی اَلْقُرْبَى اَلَّذِی قَرَنَنَا اَللَّهُ بِنَفْسِهِ وَ بِرَسُولِهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ تَعَالَى «فَلِلّٰهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی اَلْقُرْبىٰ وَ اَلْیَتٰامىٰ وَ اَلْمَسٰاکِینِ وَ اِبْنِ اَلسَّبِیلِ» فِینَا خَاصَّهً: «کَیْ لاٰ یَکُونَ دُولَهً بَیْنَ اَلْأَغْنِیٰاءِ مِنْکُمْ وَ مٰا آتٰاکُمُ اَلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مٰا نَهٰاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اِتَّقُوا اَللّٰهَ» فِی ظُلْمِ آلِ مُحَمَّدٍ : «إِنَّ اَللّٰهَ شَدِیدُ اَلْعِقٰابِ » لِمَنْ ظَلَمَهُمْ رَحْمَهً مِنْهُ لَنَا وَ غِنًى أَغْنَانَا اَللَّهُ بِهِ وَ وَصَّى بِهِ نَبِیَّهُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ لَمْ یَجْعَلْ لَنَا فِی سَهْمِ اَلصَّدَقَهِ نَصِیباً أَکْرَمَ اَللَّهُ رَسُولَهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ أَکْرَمَنَا أَهْلَ اَلْبَیْتِ أَنْ یُطْعِمَنَا مِنْ أَوْسَاخِ اَلنَّاسِ فَکَذَّبُوا اَللَّهَ وَ کَذَّبُوا رَسُولَهُ وَ جَحَدُوا کِتَابَ اَللَّهِ اَلنَّاطِقَ بِحَقِّنَا وَ مَنَعُونَا فَرْضاً فَرَضَهُ اَللَّهُ لَنَا مَا لَقِیَ أَهْلُ بَیْتِ نَبِیٍّ مِنْ أُمَّتِهِ مَا لَقِینَا بَعْدَ نَبِیِّنَا صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ «وَ اَللّٰهُ اَلْمُسْتَعٰانُ» عَلَى مَنْ ظَلَمَنَا وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّهَ إِلاَّ بِاللَّهِ اَلْعَلِیِّ اَلْعَظِیمِ .)
[۱۴] المناقب، جلد ۴، صفحه ۷۹
[۱۵] بحارالأنوار، جلد ۴۵، صحفه ۴۷ (أقول: و فی بعض الکتب أن الحسین لما نظر إلى اثنین و سبعین رجلا من أهل بیته صرعى، التفت إلى الخیمه و نَادَى: یَا سُکَیْنَهُ! یَا فَاطِمَهُ! یَا زَیْنَبُ! یَا أُمَّ کُلْثُومٍ! عَلَیْکُنَّ مِنِّی السَّلَامُ، فَنَادَتْهُ سُکَیْنَهُ: یَا أَبَهْ اسْتَسْلَمْتَ لِلْمَوْتِ؟ فَقَالَ: کَیْفَ لَا یَسْتَسْلِمُ مَنْ لَا نَاصِرَ لَهُ وَ لَا مُعِینَ؟ فَقَالَتْ: یَا أَبَهْ رُدَّنَا إِلَى حَرَمِ جَدِّنَا فَقَالَ: هَیْهَاتَ لَوْ تُرِکَ الْقَطَا لَنَامَ فتصارخن النّساء فسکتهنّ الحسین و حمل على القوم.)
[۱۶] ینابع الموده، صفحه ۴۱۶
پاسخ دهید