حجت الاسلام کاشانی شام شنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۳ در هیئت محترم بضعه الرسول سلام الله علیها به ادامه ی سخنرانی با موضوع “ضرورت وجود مذهب؛ یا وقتی می گوییم شیعه هستیم، یعنی چه؟” پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم میشود.
- مقدّمه
- مرور جلسات گذشته
- دعا برای حاکم ظالم!
- دفاع «ابن صلاح» از یزید بن معاویه
- دفاع «عبدالله بن عمر» از یزید بن معاویه
- تبرئه کردن ظالم با فهم غلط از دین
- امام حسین علیه السلام در محضر امام حسن علیه السلام
- امام حسن مجتبی صلوات الله علیه در محضرِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه
- یکی از دلایل امامتِ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه
- جایگاه امام در مکتبِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین
- وقتی پایهی امامت را متزلزل کنی، نظام فکری از بین میرود
- توسّل به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم»
«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه سراسر نور و رحمتِ حضرت صدر الخلائق و خیرالمرسلین صلی الله علیه و آله و اهل بیت مکرّم ایشان، علی الخصوص امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
عرض ادب، ارادت، خاکساری، التجاء، استغاثه به محضرِ باعظمتِ حضرت بقیّه الله الأعظم روحی و ارواح من سواه فداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
مرور جلسات گذشته
عنوان بحث «ضرورت وجود مذهب» است، یا اینکه وقتی میگوییم «ما شیعه هستیم»، یعنی چه میگوییم و چه فکر میکنیم و باید چطور عمل کنیم؟
واضح است که خود بحث مهم است، چون ما به اعتقاداتی معتقد هستیم، و اصلاً پرداختن به این بحث علّت نمیخواهد، این موضوع مانند اصل اسلام است، مانند موضوع نبوّت است، اما کنار این اهمیّت، هجمههای گستردهی داخلی و خارجی به این موضوع میشود، هم از طرف برخی شیعیان که یا نمیدانند و یا اختلاف نظر دارند و یا درست درس نخواندهاند و یا نفوذی هستند و یا هر چیز دیگری، بشدّت فعالیت میشود که اصلاً کسی به این مباحث نپردازد.
به شما همینقدر عرض کنم که همینکه ما اطلاعیه منتشر میکنیم که موضوع بحث «ضرورت وجود مذهب» است، پیام میدهند که میخواهید چه بگویید؟ یعنی احساس نگرانی میکنند. در جای دیگری مانند نبوّت و تفسیر قرآن و… این احساس نگرانی وجود ندارد، اما وقتی به این بحث میرسد، بحث خیلی حساس است.
ممکن است حساسیت گروهی از اینها بجا باشد، مثلاً در جایی بیضابطه و غیرعلمی صحبت کنند و خروجی این بحثها ایجاد درگیری و… باشد؛ که اگر کسی مباحث ما را دنبال کند، حداقل در مباحث ما میبیند که ما چه عرض میکنیم، ما میگوییم قاعده این است که اگر به شما ظلم کردند هم حق ظلم که هیچ، حق مقابله به مثل ندارید.
جلسهی گذشته عرض کردیم که ما حتّی با داعشی و اویغور و النصرهای و طالبانی و القاعدهای هم مشکلی نداریم، میگوییم همهی اینها در دنیا مسلمان هستند و باید خون و اموالشان حفظ شود، مگر اینکه جرمی مرتکب شوند که مثلاً خونشان هدر شود، مثلاً آدم بکشند! مسلماً اگر من هم آدم بکشم، ممکن است قاضی مرا به قصاص محکوم کند، یا اگر من هم در جایی ناامنی درست کنم و یا به کسی ظلم کنم و اموال او را غصب کنم، باید بصورت متناسب مجازات شوم.
وگرنه اینکه ما به داعشی و النصرهای و… انتقاد داریم، ربطی به این موضوع ندارد که پس ما داعشی را میکشیم؛ نخیر!
آن برادری اسلامی بین ما و داعش هم هست، مگر اینکه جرمی مرتکب شود. کمااینکه شیعیان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با خوارج کاری نداشتند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم با آنها کاری نداشتند، تا جایی که راه را بستند و آدم کشتند؛ وگرنه وقتی به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جسارت هم میکردند که غلط خیلی زیادی بود، حضرت با اینها کاری نداشت و حقوق آنها را از بیت المال قطع نکرده بود. ما هم شیعیان همان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستیم.
مرحلهی بعد عرض کردیم که اگر کسی بخواهد به حقیقت برسد، اصلاً راهی بجز مذهب ندارد، جز اسلام و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که بصورت مستقیم در دسترس نیستند.
البته این مسئلهی مذهب، فقط یک طریق نیست، چون در حقیقت انحصار دارد، یعنی مثلاً شش راه نیست، ضمن اینکه خود راه هم مهم است. بلاتشبیه شبیه زیارت اربعین است که خود مشّایه هم برای خودش مسئله است، با اینکه شما میخواهید به حرم سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بروید.
خود راه مهم است، انحصار هم دارد، منتها میخواهد ما را به یک حقیقتی هم برساند. خود راه جزئی از حقیقت است، اما میخواهد ما را به حقیقت هم برساند.
این هم بحثی نیست که مثلاً جزو نوآوریهای بنده باشد، جزو حرفهای روتین علمای شیعه در طول تاریخ است. شاید بنده در نحوهی ارائهی بحث نوآوری داشته باشم، شاید چینش بحث نوآورانه باشد.
بعد عرض کردیم اگر کسی غیر از این مسیر را برود، چه اتفاقی رخ میدهد؟ به انواع مشکلات گرفتار میشود؛ در هر جلسه هم به یک مشکل پرداختیم. مشکلات فقهی، مشکل نسبت به قرآن کریم، مشکل نسبت به توحید، مشکل نسبت به انبیاء علیهم السلام، مشکل نسبت به همسران انبیاء علیهم السلام و…
چند جلسه است که عرض میکنیم، کسانی که غیر از این مسیر وارد میشوند، نوعاً در فهم قرآن گیج میشوند و فهم آیات قرآن کریم برایشان مختل میشود.
یک جلسه به مسئلهی «نصرت الهی» پرداختیم و برخی از نتایج خطای این فهم را دیدیم، جلسهی گذشته به بحث «ولی امر» پرداختیم، به مناسبت ولادت امام حسن مجتبی صلوات الله علیه یک تتمهی مهمی دارد، که «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»،[۴] جلسهی گذشته توضیح دادیم که وقتی «أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ» کنار هم قرار میگیرند و مطلق است و بیقید و شرط هم هست، پس ولی امر باید یک سنخیتی با نبی داشته باشد.
پس مثلاً من نمیتوانم مصداق این اولِی الأمر باشم، بلکه سلمان سلام الله علیه هم نمیتواند مصداق اولِی الأمر باشد، چون نباید بصورت مطلق از سلمان اطاعت کرد، سلمان حجّت مطلق نیست؛ حتّی مرجع تقلید هم نمیتواند مصداق اولِی الأمر باشد، با اینکه وقتی مرجع تقلید وقتی حکمی را صادر میکند، ما با حکم او مانند حکم خدا برخورد میکنیم، مانند برخورد ما با نماز در احکام مرجع؛ اما به احکامی محدود است، آن هم مادامی که گناه نکرده است، اگر مرجع یا ولی فقیه گناه کند، آن امتیاز از او سلب میشود؛ اگر مثلاً دچار بیماری آلزایمر شود، کار او تمام است. شاید نزد خدای متعال عزیز باشد ولی چون به بیماری مبتلا شده است که حافظهی خود را از دست داده است، دیگر الآن بالفعل علمی ندارد، عزیز و محترم است اما دیگر نمیتواند مرجع یا ولی امر مسلمین باشد، البته منظور از «ولی امر مسلمین» هم اولِی الأمرِ قرآن کریم نیست، منظور این است که دیگر نمیتواند حاکم باشد، یعنی همیشگی نیست و زائل میشود.
آن عزیزان ما برای اینکه گیر افتاده بودند و فکر میکردند هر کسی که حکومت کرده است اولِی الأمر است، مجبور شدند به این نتیجه برسند که هر کسی که قدرت در اختیار دارد، ولو با کودتا و قتل عام و ظلم، و فقط یک شهادتین لفظی گفته باشد، ولی امر مسلمین میشود.
نکتهای که هست این است که اینها بخاطر اینکه مصادیق ولی امرِ در ذهنِ خودشان را تطهیر کنند، مجبور شدند که قاعدهسازی کنند، بگونهای که هرچه حاکم ظالمتر باشد، وظیفهی شما در اطاعت از او از بین نمیرود.
چند نمونه مثال و نمونه عرض میکنم.
در این جلسات بنده سعی کردم که به جهاتی عمداً کتاب نیاورم، ولی این دو کتاب را آوردم.
دعا برای حاکم ظالم!
کتاب سال ۲۰۱۷ در کویت چاپ شده است، نام آن «هَیبَهُ وَلِیِّ الأمر» است، یعنی باید هیبت ولی امر را حفظ کرد.
آنجا وقتی میخواهد توضیح بدهد، میگوید خوب یا بدِ ولی امر یا امام مهم نیست، ظالم بودن یا غیرظالم بودن او مهم نیست، مثلاً رئیس جمهور است، اما مسلمین نسبت به او وظایفی دارند، مثلاً حرمت غیبتِ حاکم؛ حال حاکم هر کسی که میخواهد باشد، چه صدام باشد، چه چنگیز باشد، چه هر کس دیگری!
مگر ما در اسلام حرمت غیبت مؤمن نداریم؟
میگوید: در مورد حاکم، بعنوان خاص حق ندارید و باید حرمت او را حفظ کنید! حق انتقاد علنی، غیبت و توهین نداری، باید وقار و عظمت و هیبت حاکم را حفظ کنید.
میگوید: «سُئِلَ شَیخُنَا الإمَام ابنِ بَاز».[۵].. ایشان از مفتیان برجستهی وهابیت است، «عَمَّن یَمتَنِعُ عَنِ الدُّعَاءِ لِوَلِیّ الأمر، فَقَال» گفتند کسانی هستند که حاکم را دعا نمیکنند، گفت: «هَذَا مِن جَهلِهِ وَ عَدَمِ بَصِیرَتِهِ» چون اینها بصیرت ندارند، «لِأنَّ الدُّعَاءَ لِوَلِیِّ الأمرِ مِن أعظَمِ القُرُبَات»، یعنی میگوید اعظم قربات دعا برای ولی أمر است، ولو چنگیزخان و صدام و…!!!
یعنی از آن اینجا که به آن ظالم هیچ چیزی نگویید و به او اعتراض نکنید، به اینجا رسیده است که اگر میخواهید ارتقاء معنوی پیدا کنید، باید این جرثومهی فساد را دعا کنی، یعنی کم کم به تقدیس جرثومه رسیده است.
دفاع «ابن صلاح» از یزید بن معاویه
آقایی به نام «ابن صلاح» است، از بزرگان محدثان و فقهاست، ذهبی که از کسانی است که اگر اسم او را جستجو کنید، شاید پانصد کتاب دارد و آدم مهمّی است، میگوید: «ابن صلاح» شیخ الاسلام است، از بزرگان ائمه و علما و مراجع است، بعد میگوید: «کَانَ تَقِیُّ الدِّیْنِ أَحَدَ فُضلاَءِ عصرِهِ فِی التَّفْسِیْرِ وَالحَدِیْثِ وَالفِقْهِ»،[۶] او از بزرگان عصر خودش در حدیث و تفسیر و فقه بود، «وَکَانَتْ فَتَاویهِ مُسدّدَهً»، او فتواهای خیلی محکمِ سدیدی دارد.
کتاب مقدّمهی ابن صلاح در علوم حدیث کتاب درسی است، شاید اگر بگویم دهها شرح به این کتاب او نوشته شده است اغراق نباشد، در ده سال اخیر شاید ما هفت یا هشت شرح جدید بر کتاب او خریداری کردهایم که تازه چاپ شده است، خلاصه اینکه آثار این آدم حدود هشتصد سال است که از بین نرفته است و مانند کتاب درسی است، مثلاً کسانی که علوم حدیث یا علم فقه میخوانند، او را میشناسند. همانطور که «لمعهی شهید اول» کتاب درسی ماست، کتب او هم کتاب درسی دیگران است.
او در مسئلهی ۶۱ صفحه ۲۱۶ این کتاب «فتاوای ابن صلاح در تفسیر و حدیث و فقه» میگوید: «أما سَبَب یزِید وَلَعنُهُ»،[۷] فحش یا لعن یزید «فَلَیْسَ من شَأْن الْمُؤمنِینَ» در شأن مؤمنین نیست و مؤمن این کار را نمیکند.
ممکن است شما در ذهن خودتان بگویید او جزو کسانی است که یزید را بیتقصیر میداند، مثلاً میگوید یزید خبر نداشته است، اما در ادامه میگوید: «فَإِن صَحَّ أَنه قَتَلَهُ أو أمَرَ بِقَتلِهِ» حتّی اگر حسین را کشته باشد یا دستور به قتل او داده باشد! باز هم حق بیاحترامی ندارید!!! چون این قاعده است و او حاکم است!
عملاً این جریان اگر بیپرده در جایی حرف بزنند، که گاهی میترسند و میگویند، امام حسین علیه السلام را مقصر ماجرا میدانند و میگویند او به دستور دین پیغمبر کشته شده است.
نویسندهای هست که شاید بیش از پنجاه کتاب راجع به شخصیتهای اسلامی دارد، میگوید: میدانید چرا من برای علی و فاطمه و حسن کتاب نوشتم، اما برای حسین ننوشتم؟ چون سخت است!
چرا سخت است؟
میگوید: چون نمیدانم چطور باید بگویم که حسین نباید بر علیه یزید قیام میکرده است؟! و هر کسی که بر علیه حاکم قیام کند باید کشته شود. وقتی دین دستور کشتن کسی را میدهد که نمیشود به او «شهید» گفت.
دفاع «عبدالله بن عمر» از یزید بن معاویه
ریشهی این حرفها کجاست؟ بنیانگذار این حرفها در دورهی اول چند نفر هستند، یکی از آنها عبدالله بن عمر است. ما بیست جلسه، یک بحث فصلی راجع به او داشتهایم که در سایت به آدرس https://www.hkashani.com/?cat=2011 منتشر شده است و متن آن هم موجود است، او پایهگذار این حرفهاست.
در صحیح بخاری نقل است که میگوید وقتی مردم مدینه بعد از شهادت امام حسین علیه السلام بر علیه یزید شوریدند و واقعهی حرّه رخ داد، عبدالله بن عمر مردم را جمع کرد…
همانطور که میدانید میگویند فقه مدینه بر اساس دستورات عبدالله بن عمر است، مالک بن أنس پیرو نظرات عبدالله بن عمر است.
در صحیح بخاری میگوید: «یُنْصَبُ لِکُلِّ غَادِرٍ لِوَاءٌ یَوْمَ القِیَامَهِ»،[۸] روز قیامت بالای سر هر خائن پیمانشکنی پرچمی نصب میکنند که همه متوجّه شوند او خائن است، «وَإِنَّا قَدْ بَایَعْنَا هَذَا الرَّجُلَ» ما با این مرد (یعنی یزید) بیعت کردیم «عَلَى بَیْعِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ»، بیعتی که خدا و رسول میپسندند، «وَإِنِّی لاَ أَعْلَمُ غَدْرًا أَعْظَمَ» و من هیچ پیمانشکنی را بزرگتر از این نمیشناسم «مِنْ أَنْ یُبَایَعَ رَجُلٌ عَلَى بَیْعِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ» با کسی بیعت کنی، «ثُمَّ یُنْصَبُ لَهُ القِتَالُ» بعد بروی و با او بجنگی!
یعنی به گفتهی عبدالله بن عمر روز قیامت آبروی چه کسی از همه بیشتر میرود؟
«وَإِنِّی لاَ أَعْلَمُ أَحَدًا مِنْکُمْ خَلَعَهُ، وَلاَ بَایَعَ فِی هَذَا الأَمْرِ» من از شما که ادعا میکنید طرفدار من یا زن و بچهی من هستید، نمیشناسم کسی که بتواند او را خلع کند، یا با شخص دیگری بیعت کند، «إِلَّا کَانَتِ الفَیْصَلَ بَیْنِی وَبَیْنَهُ» مگر اینکه من او را انکار کنم.
یعنی اگر فرزند من باشد، دیگر او فرزند من نیست و من نسب او را انکار میکنم، اگر شاگرد من باشد هم او را رد میکنم.
طبق قاعده آن کسی که در مقابل یزید ایستاده است، ولو اینکه یزید گناه کند و باید قیامت پس بدهد، آن کسی که مقابل یزید میایستد گناه کبیره کرده است و مهدورالدّم است و باید کشته شود!
برای همین یا میگویند امام حسین علیه السلام قیام نکرد، یا میگویند یزید باخبر نبوده است؛ یعنی باید یکی از این دو راه را بروند، وگرنه مجبور هستند بگویند دین گفته بود که نعوذبالله باید امام حسین علیه السلام را کشت.
تکفیرهای روز عاشورا هم به همین معنا بود، چرا تکبیر میگفتند؟ چرا به نماز سیّدالشّهداء صلوات الله علیه تیر انداختند؟ چرا بدن مطهّر را دفن نکردند؟ چون میخواستند بگویند برخلاف مسیر رفته است.
تبرئه کردن ظالم با فهم غلط از دین
این موضوع از روز اول بود، تا «غَیبَهُ وَلِیّ الأمر» که برای رؤسای جمهور است! که بگویند از اعظم قربات این است که برای رؤسای جمهور دعا کنید، به شما هم ربطی ندارد که او خوب است یا بد! قاتلِ جانیِ ظالمِ دزد است، یا خوب است و آدم حسابی و باتقوا و پُرکار و خادم محرومان است! هیچ تفاوتی ندارد.
مسئلهی خلافت خیلی مهم است!
آن نادانی که نمیداند، میگوید این بحثها تمام شده است! چه بحثی تمام شده است؟ مگر سیاست یک چیز تمام شدنی است؟ امروز زندگی همهی ما به تورّمی که بانک مرکزی مدیریت یا عدم مدیریت میکند ربط دارد، آیا میشود گفت این موضوع تمام شده است؟ این بحث هم از زمان صدر اول بوده است، تا الان هم هست. یعنی از قرن اول مانند عبدالله بن عمر، تا قرن هفتم که ابن صلاح بود تا امروز که «هیبه ولی الأمر» است که کتاب معاصر است؛ یعنی این موضوع ادامه دارد و تمام نشده است. باید دید که وقتی ولی أمر را چه چیزی معنا میکنی، بعد دید که به کجا رسیدهای! اساساً هیچ کارگروه فرهنگی نمیتواند اینطور ظالم را تبرئه کند!
مگر شما مدام نمیگوییم اطاعت از امام و مرجع و ولی امر واجب است؟ پس تفاوت شما با اینها چیست؟
ما هم طرفدار هیبتِ ولی امر هستیم، اگر ولی امر مسلمین کسی است که مستحق ولایت امر مسلمین است، احدی حق ندارد او را تخریب کند و به او توهین کند، حتّی اگر حاکمی بر حق است و در جایی خطا کرده است و نفهمیده است یا زیردست او خطا کرده است، نباید آبروی او را ببرید، هیبت او هیبتِ مردم است؛ اما ولی امر کیست؟
ما هم اصاله الامامی هستیم، ما هم میگوییم اصالت رفتار با امام است، ولی اگر امام مثلاً امام حسن علیه السلام است، نه هر کسی! گیرِ ما در اطاعت است، در متعلق از اطاعت است، یعنی اطاعت از چه کسی و با چه ویژگیهایی؟
«مَنْ اَطَاعَ عَلِیًّا فَقَدْ اَطَاعَنِی»،[۹] «مَنْ فَارَقَ عَلِیّاً فَقَدْ فَارَقَنِی»،[۱۰] ما که در این موضوع حرفی نداریم!
منتها شما مصداق را بردارید و بجای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه چنگیز و صدام و یزید و قبل و بعدِ یزید را بگذارید، این چیزِ دیگری است.
اینجا اختلاف ما بر سر مصداق است، مخصوصاً که تأکید میکنید هر جانیِ فاسقِ فاجری که باشد، ایرادی ندارد.
امام حسین علیه السلام در محضر امام حسن علیه السلام
هیبتِ ولایت امر برای ما بالاتر از این حرفهاست، لذا چند روایت میخوانم.
کسی به محضر امام حسین علیه السلام آمد و عرض کرد که من گرفتار هستم، به محضر برادر شما حسن بن علی علیه السلام رفتم و او به من فلان اندازه دادند، سیّدالشّهداء صلوات الله علیه کمتر از آن را به آن شخص دادند و فرمودند: «وَلکِن لَم أکُن لِأَزیدَ عَلى سَیِّدی»،[۱۱] من از آقا و سیّد خود جلو نمیزنم.
توجّه کنید که تعبیر امام حسین علیه السلام از امام حسن مجتبی صلوات الله علیه این است که در «تهذیب الکمال» آمده است.
در کافی شریف نقل است که امام باقر علیه الصلاه والسلام در بحث امامت فرمودند: «فَلَمْ یَکُنْ لِأَحَدٍ مِنْهُمَا فَضْلٌ عَلَى صَاحِبِهِ»[۱۲] امام حسن و امام حسین علیهما السلام بر دیگری برتر نبودند، «إِلاَّ بِکِبَرِهِ» مگر اینکه سنِ امام حسن علیه السلام چند ماه بیشتر بود، «وَ إِنَّ اَلْحُسَیْنَ علیه السلام کَانَ إِذَا حَضَرَ اَلْحَسَنُ علیه السلام لَمْ یَنْطِقْ» امام حسین علیه السلام در محضر امام حسن علیه السلام صحبت نمیکرد، «لَمْ یَنْطِقْ فِی ذَلِکَ اَلْمَجْلِسِ حَتَّى یَقُومَ»، ساکت بود!
این همان چیزی است که امام حسن مجتبی صلوات الله علیه در محضر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بود، بلاتشبیه حضرت اباالفضل العباس علیه السلام در محضر امام حسین علیه السلام بود.
ما که نسبت به اطاعت محض حرفی نداریم، ولی مصداق را ببین! نمیشود مصداق را به هر ناپاکزادهای نسبت داد!
آنقدر خود امام حسن مجتبی صلوات الله علیه در محضر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ساکت بود، روزی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به ایشان فرمود که «یَا حَسَنُ قُمْ فَاصْعَدِ اَلْمِنْبَرَ»[۱۳] بلند شو منبر برو، «فَتَکَلَّمْ بِکَلاَمٍ» برو حرفی بزن که اینها نگویند نمیتوانی حرف بزنی!
همانطور که شما هیچ کلامی از قمر بنی هاشم سلام الله علیه ندارید، اگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شهید شده بود کسی متوجّه نمیشد که ایشان چنین نابغهای در سخنوری هستند.
امام حسن مجتبی صلوات الله علیه در محضرِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه
آنقدر امام حسن مجتبی صلوات الله علیه ساکت هستند که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میفرمایند: منبر برو و صحبت کن که اینها نگویند نمیتواند صحبت کند.
این موضوع خیلی ظرفیت میخواهد، اگر انسان یک مرتبه پیشمطالعه کند و بعد به کلاس برود، همینکه معلم بخواهد حرف بزند، این شخص جلو جلو حرف میزند!
سکوت کردن ظرفیت میخواهد!
حال اینکه خود علم و دریای علم باشی، امام حسن مجتبی علیه السلام باشی، آنقدر ساکت باشی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بفرماید چند جمله صحبت کن که نگویند نمیتواند صحبت کند!
این کار خیلی عظمت میخواهد!
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: اینها میگویند «إِنَّ اَلْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ لاَ یُحْسِنُ شَیْئاً» حسن بن علی نمیتواند صحبت کند!
امام حسن مجتبی صلوات الله علیه عرض کرد: «یَا أَبَتِ کَیْفَ أَصْعَدُ وَ أَتَکَلَّمُ وَ أَنْتَ فِی اَلنَّاسِ تَسْمَعُ وَ تَرَى» چطور در محضر شما صحبت کنم که شما مرا میبینید و صدای مرا میشنوید؟! من چطور به خودم جرأت دهم که در محضر شما سخن بگویم؟
عزیزان! این موضوع را بدانید! انسان باید با فرزندان خود رفیق باشد، ولی اگر پدر و مادر اجازه بدهند که بچه به آنها توهین کند و نفهمد، این بچه از معنویت خواهد افتاد.
من باید به فرزند خود بگویم من هیچ کسی نیستم، ولی اگر تو حرمت مرا حفظ نکنی، برای تو بد است!
امام حسن مجتبی صلوات الله علیه عرض کرد: پدر جان! من در محضر شما صحبت کنم که میبینید و میشنوید؟
با اینکه پدر امر کرده بود! امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم نفرمود ما با هم رفیق هستیم و ایرادی ندارد.
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: «بِأَبِی وَ أُمِّی» پدر و مادرم فدای تو…
یعنی تو دریای علم هستی و اینقدر مؤدّب و ساکت!
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: «بِأَبِی وَ أُمِّی» پدر و مادرم فدای تو، «أُوَارِی نَفْسِی عَنْکَ» من خودم را مخفی میکنم، «وَ أَسْمَعُ وَ أَرَى وَ أَنْتَ لاَ تَرَانِی» من میشنوم و میبینم، ولی تو مرا نبینی، من پشت پرده مینشینم.
بعد که امام حسن مجتبی صلوات الله علیه خطبه خواند، در بعضی از نقلها میگوید که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نتوانست جلوی گریهی خود را بگیرد، دوباره فرمود «بِأَبِی أنتَ وَ أُمِّی»…
لذا اینها اصلاً خاک بودند…
کسی آمد و دید که حسنین علیهما السلام کمی نان و سرکه میل میکنند، میگوید گفتم «أَتَأْکُلانِ هَذَا وَفِی الرَّحْبَهِ مَا فِیهَا؟»،[۱۴] شما همه مال دارید، چرا این غذا را میل میکنید؟
بلافاصله امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و امام حسین صلوات الله علیه فرمودند: «َقَالا: مَا أَغْفَلَکَ عَنْ أمیر المؤمنین» برو امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را ببین!
یعنی خودشان را ذیلِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه تعریف میکنند.
یکی از دلایل امامتِ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه
لذا بزرگان و علمای ما در امامتِ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه مانند «ابن قِبه» که از بزرگان متقدّمین قدیمی ما در عقاید شیعه است، میگوید: «ثُمَّ دَلَّنَا عَلَى أنّ الإمَام بَعدَ أمِیرِ المُؤمِنینَ الحَسَنُ»[۱۵] از کجا فهمیدیم که بعد از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه امام حسن علیه السلام امام ماست؟ از جهاتی، یکی از آنها «بِاِستِخلَافُ أمِیرَ المُؤمِنینُ عَلَیهِ السَّلامُ إیَّاه» امیرالمؤمنین صلوات الله علیه او را خلیفهی خودش قرار داد «وَاتِّبَاعَ أخِیهِ لَهُ طَوعًا» و برادرش (امام حسین علیه السلام) با همهی وجود در بیعت و مطیع او بود.
جایگاه امام در مکتبِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین
یک جریان آمده است و چنگیز را تطهیر میکند و میگوید اگر شما میخواهید رشد کنید و بالا بروید، باید او را دعا کنید!
اما در مقابل آن، این جریان میفرماید: «نَحْنُ أَصْلُ کُلِّ خَیْرٍ»،[۱۶] اصل همهی خیر ما هستیم.
اگر امام «امام» باشد، در مورد فرمایش امام چون و چرا نمیکنیم، اگر امام «بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ»،[۱۷] یعنی فقط و فقط به امر خدا عمل میکند، ممکن است استفسار کنید که اگر ممکن است توضیح بدهید که ما روشن شویم، اما چون و چرا به معنای اعتراض نداریم.
لذا شما مردم زمان امام حسن مجتبی صلوات الله علیه را درک نمیکنید، اگر بلاتشبیه برویم و با ترامپ مذاکراتی کنیم و بعد بگوییم کلاً حکومت را به تو میدهیم؛ چه اتفاقی رخ میدهد؟ اگر کسی معاویه را بشناسد، چنین اتفاقی رخ داد. امام حسن علیه السلام حکومت را به معاویه دادند.
در یاد دارید که عرض کردم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه چه فرمودند؟
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: اگر من بخواهم به حق عمل کنم، تنها میمانم، همه میروند، بجز شیعیانم که «اَلَّذِینَ عَرَفُوا فَضْلِی وَ فَرْضَ إِمَامَتِی مِنْ کِتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّهِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ»[۱۸] کسانی که امامت من را از کتاب خدا و سنّت رسول میدانند.
یعنی بقیه نمیتوانند تحمّل کنند و نمیپذیرند.
یعنی اگر آدمی این مسئله را میدانست که امام حسن مجتبی صلوات الله علیه حاکم و رئیس و شاه نیست، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه خلیفه رسول الله است، معصومِ عالم است و فقط به امر خدا عمل میکند، اعتراض نمیکرد…
برای همین حتّی بعضی از یارانی که شما از آنها خوبی دیدهاید، که راجع به این موضوع جهل دارد، اعتراض کردند؛ چون نمیدانستند. بعضی از کسانی که نمیدانستند مقصر هستند، بعضی دیگر قاصر هستند، به بعضی حق نرسیده است، ما هم الآن نمیخواهیم کسانی که اعتراض کردند را مجازات کنیم، ولی چرا اعتراض کردند؟ چون امام حسن مجتبی صلوات الله علیه را یک آدم خوب میدانستند؛ بعد گفتند نعوذبالله از معاویه رشوه گرفته است و حکومت را پس داده است!
در صورتی که در مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین چه میگوید؟ شما در جایگاه سؤال از امام نیستید، میتوانید برای فهم سؤال کنید، اما نمیتوانید از امام خطا بگیرید. چون مگر میتوانید از قرآن کریم خطا بگیرید؟ یعنی میتوانید بگویید که نمیدانم قرآن کریم چه فرموده است، اما نمیتوانید بگویید قرآن کریم اشتباه کرده است. کسی که بگوید قرآن کریم اشتباه کرده است، یعنی مسلمان نیست. میتوانی مسلمان نباشی ولی وقتی مسلمان هستی نمیتوانی بگویی قرآن کریم اشتباه کرده است.
در مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هم اگر شیعه هستی، نمیتوانی بگویی امام حسن مجتبی صلوات الله علیه نعوذبالله اشتباه کرده است. این موضوع هم پارتی بازی نیست، علّت این امر این است که امام خودِ علم و عصمت و تقوا و ملهم است و اصلاً بیبرنامه نیست، لحظه به لحظه به اذن خدا عمل میکند.
لذا در مکتب ما اصالت جنگ نیست، اصالت صلح هم نیست، اصالت مذاکره نیست، اصالت عدم مذاکره هم نیست، اگر امام مصلحت ببیند، حتّی با معاویه آتشبس میکند، اگر مصلحت نبیند هم با یزید آتشبس نمیکند. توجّه کنید که راجع به امام صحبت میکنم.
این تفاوت راهبردی بین ما و دیگران است.
آن کسی که این جایگاه را برای امام قائل نیست، نمیتواند این موضوع را بفهمد.
اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مانند صلح حدیبیه با کفار صلح کند، اگر مانند فتح مکه رحم کند، اگر مانند خیبر بجنگد، همگی به امر خداست.
اگر مسلمان هستی میتوانی با احترام از معصوم بخواهی که برای تو توضیح دهد، اما نمیتوانی اعتراض کنی.
لذا آن زمانی که خیلیها به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه میگفتند که با معاویه آتشبس نکن… وقتی امام علمی دارد که ما نداریم، از افقی میبیند که ما نمیبینیم، با معاویه آتشبس کرد؛ و وقتی خیلیها به امام حسین علیه السلام میگفتند الان بنشین و آتشبس کن، امام حسین علیه السلام بر علیه یزید قیام کرد.
ممکن است ما تلاش کنیم و مثلاً درس سیره برگزار کنیم و توسّل و مطالعه و تتبع کنیم که برای آتشبس امام حسن مجتبی صلوات الله علیه یا قیام سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را توصیف و توجیه و تبیین و تحلیل کنیم، اما این موضوع با این ربطی ندارد که امام به من نیاز دارد.
هیچ مذهبی چنین جایگاهی را برای امام قائل نیست.
وقتی پایهی امامت را متزلزل کنی، نظام فکری از بین میرود
در جایی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با بقیه متفاوت عمل میکند، ما در مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین میگوییم «عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ»، «عَلِیٌّ مَعَ الْقُرآنُ وَالْقُرآنُ مَعَ عَلِیٍّ».
ابن تیمیه میگوید: علی علم آنچنانی ندارد، چون برخی از صحابه با او مخالفت کردهاند!
ببینید امیرالمؤمنین صلوات الله علیه چقدر زیبا تحلیل کردند، فرمودند: اگر من بخواهم نظر خود را مطرح کنم، «أَبْقَى وَحْدِی» تنها میشوم، کسی بجز عدّهای از شیعیانم باقی نمیماند که «اَلَّذِینَ عَرَفُوا فَضْلِی وَ فَرْضَ إِمَامَتِی مِنْ کِتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّهِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ».
یعنی آن کسانی که شیعهی من هستند، پای من استقامت میکنند، آن کسی که شیعهی من نیست، نمیتواند بماند، چون اگر قرار باشد که شما این گزاره را کنار مابقی گزارهها قرار دهید، مانند این است من بگویم از امشب هرچه میگویم را بپذیرید، شما هم بگویید قرآن این را میگویند و فلانی هم چیز دیگری؟! اصلاً به چنین جایی نمیرسید. بعد اگر نستجیربالله اگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را در جایگاه این شخص قرار دهید، دیگر طرف فهم خطائی خودش از قرآن را به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ترجیح میدهد.
لذا وقتی میخواهد بگوید که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نستجیربالله علم نداشت، میگوید: بعضی از صحابه با او مخالفت کردهاند!
بلاتشبیه پزشکی یک روش درمانی پیدا کرده است، بعد سیگارفروش محل ما هم مخالفت کرده است! ما بگوییم ایشان چندان طبیب حاذقی نبود، چون سیگارفروش محل با او مخالف بود!
اصلاً آن کسی که مقابل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه قرار دادهای کیست؟ ابوهریره؟ صد رحمت به اصغر آقا وینستونی!
وقتی شما این پایه را تکان میدهید، تمام این نظام فکری را از بین میبرد.
بعد طرف میگوید این چه اهمیتی دارد؟
با آن نگاه کربلا نعوذبالله خطای امام حسین علیه السلام است، آتشبسِ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه نعوذبالله طمع ایشان است، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نعوذبالله فریب خورده است… همه چیز خطاست!
کمااینکه منافقان این فکر را راجع به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم داشتند، «یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ»،[۱۹] میگفتند پیامبر زودباور است و میشود او را فریب داد.
مؤمن نمیتواند این حرف را راجع به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بزند، ولی منافق میگوید.
مسلّم است که من به مسلمین امروز کاری ندارم، چون اینها از امور خبر ندارند، اما باید به اینها گفت که ای برادر عزیز! از منافق پیروی کردهای!
قبلاً به این موضوع پرداختهایم، برای اینکه بتوانند هر حرفی بزنند، گفتهاند فلان کس به پیامبر اشکال علمی میکرد و پیروز میشد! اصلاً مقدّمات را چیدهاند که به اینجا برسند. آن کسی که به پیامبر اشکال میگرفت، حال تصمیم گرفته است که بخاطر مصلحت مسلمین به خانهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها حمله کند.
یعنی مقدّماتی چیدند.
اگر شما برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و امام حسین صلوات الله علیه جایگاه شبه ابوهریره قائل شوید…
لذا در تاریخ فقه معمولاً فقه شیعه را بررسی نمیکنند، چون میگویند ما ابوحنیفه را بعنوان یک مجتهد بررسی میکنیم که نابغه بوده است، ولی ما امام صادق را یک مجتهد نابغه نمیدانیم، امام صادق قول خدا را میگوید، گویی به او وحی شده است و در جایگاه پیغمبر قرار گرفته است، چرا میگویم «گویی»؟ چون بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دین و شریعت جدید نمیآید، اما او آنچه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دارد را به تفصیل بیان میکند.
وقتی میگوییم «قالَ الصَّادِقُ عَلَیهِ السَّلَام»، بدون هیچ تمایزی، یعنی «قَالَ رَسُولُ الله»، هیچ تفاوتی ندارد.
در حالی که اگر من و شما متنی را بخوانیم، تلاش میکنیم آن متن را بفهمیم، حال یا درست میفهمیم، یا غلط میفهمیم، یا یک درصد به فهم نزدیک میشویم، یا نود و هشت درصد به فهم نزدیک میشویم، اما این لزوماً آن نیست.
هر کاری کنیم، اگر ما بخواهیم حقیقت و عظمت و اصالت ولایت را متزلزل کنیم…
برای چه خود این راه موضوعیت دارد؟ چون آیا ما احکام داریم؟ بله! اما اگر امام اراده کند، میتواند به مصلحتی تمام احکام را جابجا کند، بجز آنجایی که قطع وجود داشته باشد که امکان ندارد حکمتی پشت پرده باشد.
مثلاً قطعاً هرگز امامی نمیگوید که از فردا قربه الی الله بت بپرستید؛ اما میتواند به مصلحتی حکمی را تعطیل کند.
امام رضا علیه السلام در زمان ولیعهدی، با دختر مأمون ازدواج کرد. کسانی که نمیفهمیدند گفتند چطور زاهد است که با دختر شاه ازدواج کرد؟
این موضوع برای انسانهای عادی تفاوت دارد، برای امام معصوم عرض میکنم که ما یا میپذیریم که امام معصوم است، یا نمیپذیریم، یا میپذیریم که «وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى»[۲۰] است، یا نمیپذیریم، آیا او شهوتران است و شهوت او بر همه چیز او مقدّم و مستولی است، یا امام بر حق است؟ باید تکلیف خودتان را معلوم کنید.
اگر نخواهید این موضوع را بپذیرید… عرض کردم میشود سیرهی ائمه علیهم السلام را توصیف کرد و توضیح داد، اما طرف بر سرِ بزنگاهها به زمین میخورد.
آن کسی که نمیتوانم نام او را ببرم، چون شهید صفین است و همهی شما او را دوست دارید و به ولایتمداری مشهور است، در جمل ایستاد و گفت: من نمیدانم باید چکار کنم! چطور مسلمان بکشیم؟
البته حقیقت به او نرسیده بود، بعداً فهمید و خدای متعال هم به او لطف کرد و در صفین، در راه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شهید شد، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خیلی هم از او تجلیل کرده است.
اگر بین بنده که ظاهر مسلمان دارم و این برادر عزیزمان که مسلمان است، شما به عشق من یا به عشق ایشان، دیگری را نمیکشید، احتیاط میکنید؛ اما اگر یک طرف امام معصوم باشد، اصلاً درنگ نمیکنید.
یعنی همهی فهم روی آن است.
برای همین تعبیر را نگاه کنید، فرمود: «نَحْنُ أَصْلُ کُلِّ خَیْرٍ» اصل همهی خیر ما هستیم، «وَ مِنْ فُرُوعِنَا کُلُّ بِرٍّ» هرچه خیر و برکت است، از فروع ماست، «وَ مِنَ اَلْبِرِّ اَلتَّوْحِیدُ»، فهم شما از خدا، فرعِ این است که آیا به درِ خانهی ما بیایید، یا نه؛ فهم ما از خدای متعال به این است که به درِ خانهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برویم، یا نفسِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم. وگرنه فهم از توحید هم گیر است، برای همین «مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِکُمْ».[۲۱]
ما با امام به سمت فهم خدا میرویم، و با امام هم حرکت میکنیم.
امامت پیشنیاز توحید نیست، «مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِکُمْ»، و حرکتش هم مَعَکُم است، با شما حرکت میکند. هرگز این تفوّق قطع نمیشود، برای اینکه در نظام فکری ما امام خود علم و خود عصمت و خود حق است اینطور است.
ان شاء الله هر کسی که در مجالس اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین خدمت میکند، یا به او خدمت میشود، همه را ببخشد و بیامرزد و مورد توجّه و عنایت و مورد پسند امام حسن مجتبی سلام الله علیه قرار بدهد.
توسّل به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه
«یَا أَبا مُحَمَّدٍ، یَا حَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ، یَا ابْنَ فَاطِمَه، یَا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ، یَا حُجَّهَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ، یَا سَیِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ إِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَیْ حاجاتِنا، یَا وَجِیهاً عِنْدَ اللّهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ».
[۱]– سوره مبارکه غافر، آیه ۴۴٫
[۲]– سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫
[۴] سوره مبارکه نساء، آیه ۵۹ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ ۖ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ۚ ذَٰلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا)
[۵] هیبه ولی الأمر، صفحه ۲۱۷
[۶] سیر أعلام النبلاء – ط الرساله، جلد ۲۳ ، صفحه ۱۴۲ (قَالَ القَاضِی شَمْسُ الدِّیْنِ ابْنُ خَلِّکَانَ : بَلَغَنِی أَنَّهُ کَرَّرَ عَلَى جَمِیْعِ (المُهَذَّبِ) قَبْلَ أَنْ یَطرَّ شَارِبهُ، ثُمَّ أَنَّهُ صَارَ مُعیداً عِنْد العَلاَّمَهِ عِمَادِ الدِّیْنِ بنِ یُوْنُسَ. وَکَانَ تَقِیُّ الدِّیْنِ أَحَدَ فُضلاَءِ عصرِهِ فِی التَّفْسِیْرِ وَالحَدِیْثِ وَالفِقْهِ، وَلَهُ مُشَارکَهٌ فِی عِدَّهِ فُنُوْنٍ، وَکَانَتْ فَتَاویهِ مُسدّدَهً، وَهُوَ أَحَدُ شُیُوْخِی الَّذِیْنَ انتفعْتُ بِهِم، أَقَمْتُ عِنْدَهُ لِلاشتغَالِ، وَلاَزمتُهُ سَنَهً، وَهِیَ سَنَهُ اثْنَتَیْنِ وَثَلاَثِیْنَ، وَلَهُ إِشکَالاَتٌ عَلَى (الْوَسِیط) . وَذَکَرَهُ المُحَدِّثُ عُمَرُ بنُ الحَاجِبِ فِی (مُعْجَمِهِ) ، فَقَالَ: إِمَامٌ وَرِعٌ، وَافرُ العَقْلِ، حَسَنُ السَّمتِ، مُتبحِّرٌ فِی الأُصُوْلِ وَالفُرُوْعِ، بِالغَ فِی الطَّلَبِ حَتَّى صَارَ یُضْرَبُ بِهِ المَثَلُ، وَأَجهَدَ نَفْسَهُ فِی الطَّاعَهِ وَالعِبَادَهِ.)
[۷] مَسْأَلَه رجل یعْتَقد أَن یزِید بن مُعَاوِیَه رَضِی الله عَنهُ أَمر بقتل الْحُسَیْن ابْن عَلیّ رَضِی الله عَنْهُمَا وَاخْتَارَ ذَلِک ورضیه طَوْعًا مِنْهُ لَا کرها ویورد فِی ذَلِک أَحَادِیث مرویه عَن من قَلّدهُ ذَلِک الْأَمر وَهُوَ مصر عَلَیْهِ ویسبه ویلعنه على ذَلِک والمسئول خطوط الْعلمَاء لیَکُون رادعا لَهُ أَو حجَّه لَهُ أجَاب رَضِی الله عَنهُ لم یَصح عندنَا أَنه أَمر بقتْله رَضِی الله عَنهُ وَالْمَحْفُوظ أَن الْآمِر بقتاله المفضی إِلَى قَتله کرمه الله إِنَّمَا هُوَ عبید الله بن زِیَاد وَالِی الْعرَاق إِذْ ذَاک وَأما سَبَب یزِید ولعنه فَلَیْسَ من شَأْن الْمُؤمنِینَ فَإِن صَحَّ أَنه قَتله
[۸] صحیح بخاری، جلد ۹، صفحه ۵۷ (حَدَّثَنَا سُلَیْمَانُ بْنُ حَرْبٍ، حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ زَیْدٍ، عَنْ أَیُّوبَ، عَنْ نَافِعٍ، قَالَ: لَمَّا خَلَعَ أَهْلُ المَدِینَهِ یَزِیدَ بْنَ مُعَاوِیَهَ، جَمَعَ ابْنُ عُمَرَ، حَشَمَهُ وَوَلَدَهُ، فَقَالَ: إِنِّی سَمِعْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: «یُنْصَبُ لِکُلِّ غَادِرٍ لِوَاءٌ یَوْمَ القِیَامَهِ» وَإِنَّا قَدْ بَایَعْنَا هَذَا الرَّجُلَ عَلَى بَیْعِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ، وَإِنِّی لاَ أَعْلَمُ غَدْرًا أَعْظَمَ مِنْ أَنْ یُبَایَعَ رَجُلٌ عَلَى بَیْعِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ یُنْصَبُ لَهُ القِتَالُ، وَإِنِّی لاَ أَعْلَمُ أَحَدًا مِنْکُمْ خَلَعَهُ، وَلاَ بَایَعَ فِی هَذَا الأَمْرِ، إِلَّا کَانَتِ الفَیْصَلَ بَیْنِی وَبَیْنَهُ)
[۹] معانی الأخبار، جلد ۱، صفحه ۳۷۲ (حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی اَلْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ اَلْقُرَشِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو اَلرَّبِیعِ اَلزَّهْرَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا حَرِیزٌ عَنْ لَیْثِ بْنِ أَبِی سُلَیْمٍ عَنْ مُجَاهِدٍ عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : لَمَّا أَنْزَلَ اَللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى – وَ أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ وَ اَللَّهِ لَقَدْ خَرَجَ آدَمُ مِنَ اَلدُّنْیَا وَ قَدْ عَاهَدَ قَوْمَهُ عَلَى اَلْوَفَاءِ لِوَلَدِهِ شِیثٍ فَمَا وُفِیَ لَهُ وَ لَقَدْ خَرَجَ نُوحٌ مِنَ اَلدُّنْیَا وَ عَاهَدَ قَوْمَهُ عَلَى اَلْوَفَاءِ لِوَصِیِّهِ سَامٍ فَمَا وَفَتْ أُمَّتُهُ وَ لَقَدْ خَرَجَ إِبْرَاهِیمُ مِنَ اَلدُّنْیَا وَ عَاهَدَ قَوْمَهُ عَلَى اَلْوَفَاءِ لِوَصِیِّهِ إِسْمَاعِیلَ فَمَا وَفَتْ أُمَّتُهُ وَ لَقَدْ خَرَجَ مُوسَى مِنَ اَلدُّنْیَا وَ عَاهَدَ قَوْمَهُ عَلَى اَلْوَفَاءِ لِوَصِیِّهِ یُوشَعَ بْنِ نُونٍ فَمَا وَفَتْ أُمَّتُهُ وَ لَقَدْ رُفِعَ عِیسَى اِبْنُ مَرْیَمَ إِلَى اَلسَّمَاءِ وَ قَدْ عَاهَدَ قَوْمَهُ عَلَى اَلْوَفَاءِ لِوَصِیِّهِ شَمْعُونَ بْنِ حَمُّونَ اَلصَّفَا فَمَا وَفَتْ أُمَّتُهُ وَ إِنِّی مُفَارِقُکُمْ عَنْ قَرِیبٍ وَ خَارِجٌ مِنْ بَیْنِ أَظْهُرِکُمْ وَ قَدْ عَهِدْتُ إِلَى أُمَّتِی فِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ إِنَّهَا اَلرَّاکِبَهُ سَنَنَ مَنْ قَبْلَهَا مِنَ اَلْأُمَمِ فِی مُخَالَفَهِ وَصِیِّی وَ عِصْیَانِهِ أَلاَ وَ إِنِّی مُجَدِّدٌ عَلَیْکُمْ عَهْدِی فِی عَلِیٍّ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّمٰا یَنْکُثُ عَلىٰ نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفىٰ بِمٰا عٰاهَدَ عَلَیْهُ اَللّٰهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ عَلِیّاً إِمَامُکُمْ مِنْ بَعْدِی وَ خَلِیفَتِی عَلَیْکُمْ وَ هُوَ وَصِیِّی وَ وَزِیرِی وَ أَخِی وَ نَاصِرِی وَ زَوْجُ اِبْنَتِی وَ أَبُو وُلْدِی وَ صَاحِبُ شَفَاعَتِی وَ حَوْضِی وَ لِوَائِی مَنْ أَنْکَرَهُ فَقَدْ أَنْکَرَنِی وَ مَنْ أَنْکَرَنِی فَقَدْ أَنْکَرَ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ أَقَرَّ بِإِمَامَتِهِ فَقَدْ أَقَرَّ بِنُبُوَّتِی وَ مَنْ أَقَرَّ بِنُبُوَّتِی فَقَدْ أَقَرَّ بِوَحْدَانِیَّهِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَیُّهَا اَلنَّاسُ مَنْ عَصَى عَلِیّاً فَقَدْ عَصَانِی وَ مَنْ عَصَانِی فَقَدْ عَصَى اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ – وَ مَنْ أَطَاعَ عَلِیّاً فَقَدْ أَطَاعَنِی وَ مَنْ أَطَاعَنِی فَقَدْ أَطَاعَ اَللَّهَ أَیُّهَا اَلنَّاسُ مَنْ رَدَّ عَلَى عَلِیٍّ فِی قَوْلٍ أَوْ فِعْلٍ فَقَدْ رَدَّ عَلَیَّ وَ مَنْ رَدَّ عَلَیَّ فَقَدْ رَدَّ عَلَى اَللَّهِ فَوْقَ عَرْشِهِ أَیُّهَا اَلنَّاسُ مَنِ اِخْتَارَ مِنْکُمْ عَلَى عَلِیٍّ إِمَاماً فَقَدِ اِخْتَارَ عَلَیَّ نَبِیّاً وَ مَنِ اِخْتَارَ عَلَیَّ نَبِیّاً فَقَدِ اِخْتَارَ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ رَبّاً أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ عَلِیّاً سَیِّدُ اَلْوَصِیِّینَ وَ قَائِدُ اَلْغُرِّ اَلْمُحَجَّلِینَ وَ مَوْلَى اَلْمُؤْمِنِینَ وَلِیُّهُ وَلِیِّی وَ وَلِیِّی وَلِیُّ اَللَّهِ وَ عَدُوُّهُ عَدُوِّی وَ عَدُوِّی عَدُوُّ اَللَّهِ أَیُّهَا اَلنَّاسُ أَوْفُوا بِعَهْدِ اَللَّهِ فِی عَلِیٍّ یُوفَ لَکُمْ فِی اَلْجَنَّهِ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ .)
[۱۰] الأمالی (للصدوق)، جلد ۱، صفحه ۸۹ (حَدَّثَنَا اَلشَّیْخُ اَلْفَقِیهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَیْهِ اَلْقُمِّیُّ رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ اَلْحَسَنِ اَلْمُؤَدِّبُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِیٍّ اَلْأَصْبَهَانِیُّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلثَّقَفِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ اَلْحَسَنِ عَنْ عُبَیْدِ اَللَّهِ بْنِ مُوسَى اَلْعَبْسِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ اَلسُّلَمِیِّ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَقِیلٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْأَنْصَارِیِّ أَنَّهُ قَالَ: لَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَقُولُ إِنَّ فِی عَلِیٍّ خِصَالاً لَوْ کَانَتْ وَاحِدَهٌ مِنْهَا فِی جَمِیعِ اَلنَّاسِ لاَکْتَفَوْا بِهَا فَضْلاً قَوْلُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاَهُ وَ قَوْلُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَلِیٌّ مِنِّی کَهَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ قَوْلُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَلِیٌّ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ وَ قَوْلُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَلِیٌّ مِنِّی کَنَفْسِی طَاعَتُهُ طَاعَتِی وَ مَعْصِیَتُهُ مَعْصِیَتِی وَ قَوْلُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حَرْبُ عَلِیٍّ حَرْبُ اَللَّهِ وَ سِلْمُ عَلِیٍّ سِلْمُ اَللَّهِ وَ قَوْلُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَلِیُّ عَلِیٍّ وَلِیُّ اَللَّهِ وَ عَدُوُّ عَلِیٍّ عَدُوُّ اَللَّهِ وَ قَوْلُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَلِیٌّ حُجَّهُ اَللَّهِ وَ خَلِیفَتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ قَوْلُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حُبُّ عَلِیٍّ إِیمَانٌ وَ بُغْضُهُ کُفْرٌ وَ قَوْلُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حِزْبُ عَلِیٍّ حِزْبُ اَللَّهِ وَ حِزْبُ أَعْدَائِهِ حِزْبُ اَلشَّیْطَانِ وَ قَوْلُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَلِیٌّ مَعَ اَلْحَقِّ وَ اَلْحَقُّ مَعَهُ لاَ یَفْتَرِقَانِ حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ اَلْحَوْضَ وَ قَوْلُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَلِیٌّ قَسِیمُ اَلْجَنَّهِ وَ اَلنَّارِ وَ قَوْلُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مَنْ فَارَقَ عَلِیّاً فَقَدْ فَارَقَنِی وَ مَنْ فَارَقَنِی فَقَدْ فَارَقَ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَوْلُهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ شِیعَهُ عَلِیٍّ هُمُ اَلْفَائِزُونَ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ .)
[۱۱] تهذیب الکمال فی أسماء الرجال، جلد ۱۹ ، صفحه ۶۲ (تَفاخَرَ رَجُلانِ مِن قُرَیشٍ ، رَجُلٌ مِن بَنی هاشِمٍ ورَجُلٌ مِن بَنی اُمَیَّهَ ، فَقالَ هذا : قَومی أسخى مِن قَومِکَ ، وقالَ هذا : قَومی أسخى مِن قَومِکَ . وقالَ : سَل فی قَومِکَ حَتّى أسأَلَ فی قَومی ، فَافتَرَقا عَلى ذلِکَ . فَسَأَلَ الاُمَوِیُّ عَشَرَهً مِن قَومِهِ فَأَعطَوهُ مِئَهَ ألفٍ ، عَشَرَهَ آلافٍ ، عَشَرَهَ آلافٍ . قالَ : وجاءَ الهاشِمِیُّ إلى عُبَیدِ اللّه ِ بنِ عَبّاسٍ فَسَأَلَهُ فَأَعطاهُ مِئَهَ ألفٍ ، ثُمَّ أتَى الحَسَنَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام فَسَأَلَهُ فَقالَ : هَل أتَیتَ أحَدا قَبلی ؟ قالَ : نَعَم ، عُبَیدَ اللّه ِ بنِ عَبّاسٍ فَأَعطانی مِئَهَ ألفٍ ، فَأَعطاهُ الحَسَنُ مِئَهَ ألفٍ وثَلاثینَ ألفا ، ثُمَّ أتَى الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام فَسَأَلَهُ فَقالَ : هَل سَأَلتَ أحَدا قَبلی؟ قالَ : نَعَم أخاکَ الحَسَنَ ، فَأَعطانی مِئَهً وثَلاثینَ ألفا ، فَقالَ : لَو أتَیتَنی قَبلَ أن تَأتِیَهُ أعطَیتُکَ أکثَرَ مِن ذلِکَ ، وَلکِن لَم أکُن لِأَزیدَ عَلى سَیِّدی ، قالَ : فَأَعطاهُ مِئَهَ ألفٍ وثَلاثینَ ألفا . قالَ : فَجاءَ الاُمَوِیُّ بِمِئَهِ ألفٍ مِن عَشَرَهٍ ، وجاءَ الهاشِمِیُّ بِثَلاثِمِئَهٍ وسِتّینَ ألفا مِن ثَلاثَهٍ . فَقالَ الاُمَوِیُّ : سَأَلتُ عَشَرَهً مِن قَومی فَأَعطَونی مِئَهَ ألفٍ ، وقالَ الهاشِمِیُّ : سَأَلتُ ثَلاثَهً مِن قَومی فَأَعطَونی ثَلاثَمِئَهٍ وسِتّینَ ألفا ، فَفَخَرَ الهاشِمِیُّ الاُمَوِیَّ . فَرَجَعَ الاُمَوِیُّ إلى قَومِهِ فَأَخبَرَهُمُ الخَبَرَ ورَدَّ عَلَیهِمُ المالَ فَقَبِلوهُ ، ورَجَعَ الهاشِمِیُّ إلى قَومِهِ فَأَخبَرَهُمُ الخَبَرَ ورَدَّ عَلَیهِمُ المالَ فَأَبَوا أن یَقبَلوهُ ، وقالوا : لَم نَکُن لِنَأخُذَ شَیئا قَد أعطَیناهُ)
[۱۲] الکافی، جلد ۱، صفحه ۲۹۰ (مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحُسَیْنِ جَمِیعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ یُونُسَ عَنْ أَبِی اَلْجَارُودِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: فَرَضَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى اَلْعِبَادِ خَمْساً أَخَذُوا أَرْبَعاً وَ تَرَکُوا وَاحِداً قُلْتُ أَ تُسَمِّیهِنَّ لِی جُعِلْتُ فِدَاکَ فَقَالَ اَلصَّلاَهُ وَ کَانَ اَلنَّاسُ لاَ یَدْرُونَ کَیْفَ یُصَلُّونَ فَنَزَلَ جَبْرَئِیلُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ أَخْبِرْهُمْ بِمَوَاقِیتِ صَلاَتِهِمْ ثُمَّ نَزَلَتِ اَلزَّکَاهُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ أَخْبِرْهُمْ مِنْ زَکَاتِهِمْ مَا أَخْبَرْتَهُمْ مِنْ صَلاَتِهِمْ ثُمَّ نَزَلَ اَلصَّوْمُ فَکَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِذَا کَانَ یَوْمُ عَاشُورَاءَ بَعَثَ إِلَى مَا حَوْلَهُ مِنَ اَلْقُرَى فَصَامُوا ذَلِکَ اَلْیَوْمَ فَنَزَلَ شَهْرُ رَمَضَانَ بَیْنَ شَعْبَانَ وَ شَوَّالٍ ثُمَّ نَزَلَ اَلْحَجُّ فَنَزَلَ جَبْرَئِیلُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ أَخْبِرْهُمْ مِنْ حَجِّهِمْ مَا أَخْبَرْتَهُمْ مِنْ صَلاَتِهِمْ وَ زَکَاتِهِمْ وَ صَوْمِهِمْ ثُمَّ نَزَلَتِ اَلْوَلاَیَهُ وَ إِنَّمَا أَتَاهُ ذَلِکَ فِی یَوْمِ اَلْجُمُعَهِ بِعَرَفَهَ أَنْزَلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی» وَ کَانَ کَمَالُ اَلدِّینِ بِوَلاَیَهِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ عِنْدَ ذَلِکَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أُمَّتِی حَدِیثُو عَهْدٍ بِالْجَاهِلِیَّهِ وَ مَتَى أَخْبَرْتُهُمْ بِهَذَا فِی اِبْنِ عَمِّی یَقُولُ قَائِلٌ وَ یَقُولُ قَائِلٌ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی مِنْ غَیْرِ أَنْ یَنْطِقَ بِهِ لِسَانِی فَأَتَتْنِی عَزِیمَهٌ مِنَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بَتْلَهً أَوْعَدَنِی إِنْ لَمْ أُبَلِّغْ أَنْ یُعَذِّبَنِی فَنَزَلَتْ «یٰا أَیُّهَا اَلرَّسُولُ بَلِّغْ مٰا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمٰا بَلَّغْتَ رِسٰالَتَهُ وَ اَللّٰهُ یَعْصِمُکَ مِنَ اَلنّٰاسِ إِنَّ اَللّٰهَ لاٰ یَهْدِی اَلْقَوْمَ اَلْکٰافِرِینَ » فَأَخَذَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِیَدِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّهُ لَمْ یَکُنْ نَبِیٌّ مِنَ اَلْأَنْبِیَاءِ مِمَّنْ کَانَ قَبْلِی إِلاَّ وَ قَدْ عَمَّرَهُ اَللَّهُ ثُمَّ دَعَاهُ فَأَجَابَهُ فَأَوْشَکَ أَنْ أُدْعَى فَأُجِیبَ وَ أَنَا مَسْئُولٌ وَ أَنْتُمْ مَسْئُولُونَ فَمَا ذَا أَنْتُمْ قَائِلُونَ فَقَالُوا نَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ بَلَّغْتَ وَ نَصَحْتَ وَ أَدَّیْتَ مَا عَلَیْکَ فَجَزَاکَ اَللَّهُ أَفْضَلَ جَزَاءِ اَلْمُرْسَلِینَ فَقَالَ اَللَّهُمَّ اِشْهَدْ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ قَالَ یَا مَعْشَرَ اَلْمُسْلِمِینَ هَذَا وَلِیُّکُمْ مِنْ بَعْدِی فَلْیُبَلِّغِ اَلشَّاهِدُ مِنْکُمُ اَلْغَائِبَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ کَانَ وَ اَللَّهِ عَلِیٌّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَمِینَ اَللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ غَیْبِهِ وَ دِینِهِ اَلَّذِی اِرْتَضَاهُ لِنَفْسِهِ ثُمَّ إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حَضَرَهُ اَلَّذِی حَضَرَ فَدَعَا عَلِیّاً فَقَالَ یَا عَلِیُّ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أَئْتَمِنَکَ عَلَى مَا اِئْتَمَنَنِیَ اَللَّهُ عَلَیْهِ مِنْ غَیْبِهِ وَ عِلْمِهِ وَ مِنْ خَلْقِهِ وَ مِنْ دِینِهِ اَلَّذِی اِرْتَضَاهُ لِنَفْسِهِ فَلَمْ یُشْرِکْ وَ اَللَّهِ فِیهَا یَا زِیَادُ أَحَداً مِنَ اَلْخَلْقِ ثُمَّ إِنَّ عَلِیّاً عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ حَضَرَهُ اَلَّذِی حَضَرَهُ فَدَعَا وُلْدَهُ وَ کَانُوا اِثْنَیْ عَشَرَ ذَکَراً فَقَالَ لَهُمْ یَا بَنِیَّ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ أَبَى إِلاَّ أَنْ یَجْعَلَ فِیَّ سُنَّهً مِنْ یَعْقُوبَ وَ إِنَّ یَعْقُوبَ دَعَا وُلْدَهُ وَ کَانُوا اِثْنَیْ عَشَرَ ذَکَراً فَأَخْبَرَهُمْ بِصَاحِبِهِمْ أَلاَ وَ إِنِّی أُخْبِرُکُمْ بِصَاحِبِکُمْ أَلاَ إِنَّ هَذَیْنِ اِبْنَا رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَیْنَ عَلَیْهِمَا اَلسَّلاَمُ فَاسْمَعُوا لَهُمَا وَ أَطِیعُوا وَ وَازِرُوهُمَا فَإِنِّی قَدِ اِئْتَمَنْتُهُمَا عَلَى مَا اِئْتَمَنَنِی عَلَیْهِ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مِمَّا اِئْتَمَنَهُ اَللَّهُ عَلَیْهِ مِنْ خَلْقِهِ وَ مِنْ غَیْبِهِ وَ مِنْ دِینِهِ اَلَّذِی اِرْتَضَاهُ لِنَفْسِهِ فَأَوْجَبَ اَللَّهُ لَهُمَا مِنْ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ مَا أَوْجَبَ لِعَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَلَمْ یَکُنْ لِأَحَدٍ مِنْهُمَا فَضْلٌ عَلَى صَاحِبِهِ إِلاَّ بِکِبَرِهِ وَ إِنَّ اَلْحُسَیْنَ کَانَ إِذَا حَضَرَ اَلْحَسَنُ لَمْ یَنْطِقْ فِی ذَلِکَ اَلْمَجْلِسِ حَتَّى یَقُومَ ثُمَّ إِنَّ اَلْحَسَنَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ حَضَرَهُ اَلَّذِی حَضَرَهُ فَسَلَّمَ ذَلِکَ إِلَى اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ ثُمَّ إِنَّ حُسَیْناً حَضَرَهُ اَلَّذِی حَضَرَهُ فَدَعَا اِبْنَتَهُ اَلْکُبْرَى فَاطِمَهَ بِنْتَ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهَا اَلسَّلاَمُ فَدَفَعَ إِلَیْهَا کِتَاباً مَلْفُوفاً وَ وَصِیَّهً ظَاهِرَهً وَ کَانَ عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا اَلسَّلاَمُ مَبْطُوناً لاَ یَرَوْنَ إِلاَّ أَنَّهُ لِمَا بِهِ فَدَفَعَتْ فَاطِمَهُ اَلْکِتَابَ إِلَى عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ ثُمَّ صَارَ وَ اَللَّهِ ذَلِکَ اَلْکِتَابُ إِلَیْنَا . اَلْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ یُونُسَ عَنْ أَبِی اَلْجَارُودِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : مِثْلَهُ .)
[۱۳] التوحید، جلد ۱، صفحه ۳۰۴ (حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ اَلْحَسَنِ اَلْقَطَّانُ وَ عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ اَلدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالاَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَى بْنِ زَکَرِیَّا اَلْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اَلْعَبَّاسِ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی اَلسَّرِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ یُونُسَ عَنْ سَعْدٍ اَلْکِنَانِیِّ عَنِ اَلْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَهَ قَالَ: لَمَّا جَلَسَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فِی اَلْخِلاَفَهِ وَ بَایَعَهُ اَلنَّاسُ خَرَجَ إِلَى اَلْمَسْجِدِ مُتَعَمِّماً بِعِمَامَهِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لاَبِساً بُرْدَهَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مُتَنَعِّلاً نَعْلَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مُتَقَلِّداً سَیْفَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَصَعِدَ اَلْمِنْبَرَ فَجَلَسَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَلَیْهِ مُتَمَکِّناً ثُمَّ شَبَّکَ بَیْنَ أَصَابِعِهِ فَوَضَعَهَا أَسْفَلَ بَطْنِهِ ثُمَّ قَالَ یَا مَعْشَرَ اَلنَّاسِ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی هَذَا سَفَطُ اَلْعِلْمِ هَذَا لُعَابُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ هَذَا مَا زَقَّنِی رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ زَقّاً زَقّاً سَلُونِی فَإِنَّ عِنْدِی عِلْمَ اَلْأَوَّلِینَ وَ اَلْآخِرِینَ – أَمَا وَ اَللَّهِ لَوْ ثُنِیَتْ لِیَ اَلْوِسَادَهُ فَجَلَسْتُ عَلَیْهَا لَأَفْتَیْتُ أَهْلَ اَلتَّوْرَاهِ بِتَوْرَاتِهِمْ حَتَّى تَنْطِقَ اَلتَّوْرَاهُ فَتَقُولَ صَدَقَ عَلِیٌّ مَا کَذَبَ لَقَدْ أَفْتَاکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اَللَّهُ فِیَّ وَ أَفْتَیْتُ أَهْلَ اَلْإِنْجِیلِ بِإِنْجِیلِهِمْ حَتَّى یَنْطِقَ اَلْإِنْجِیلُ فَیَقُولَ صَدَقَ عَلِیٌّ مَا کَذَبَ لَقَدْ أَفْتَاکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اَللَّهُ فِیَّ وَ أَفْتَیْتُ أَهْلَ اَلْقُرْآنِ بِقُرْآنِهِمْ حَتَّى یَنْطِقَ اَلْقُرْآنُ فَیَقُولَ صَدَقَ عَلِیٌّ مَا کَذَبَ لَقَدْ أَفْتَاکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اَللَّهُ فِیَّ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ اَلْقُرْآنَ لَیْلاً وَ نَهَاراً فَهَلْ فِیکُمْ أَحَدٌ یَعْلَمُ مَا نَزَلَ فِیهِ وَ لَوْ لاَ آیَهٌ فِی کِتَابِ اَللَّهِ لَأَخْبَرْتُکُمْ بِمَا کَانَ وَ بِمَا یَکُونُ وَ مَا هُوَ کَائِنٌ إِلَى یَوْمِ اَلْقِیَامَهِ وَ هِیَ هَذِهِ اَلْآیَهُ – یَمْحُوا اَللّٰهُ مٰا یَشٰاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ اَلْکِتٰابِ ثُمَّ قَالَ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَوَ اَللَّهِ اَلَّذِی فَلَقَ اَلْحَبَّهَ وَ بَرَأَ اَلنَّسَمَهَ لَوْ سَأَلْتُمُونِی عَنْ آیَهٍ آیَهٍ فِی لَیْلٍ أُنْزِلَتْ أَوْ فِی نَهَارٍ أُنْزِلَتْ مَکِّیِّهَا وَ مَدَنِیِّهَا سَفَرِیِّهَا وَ حَضَرِیِّهَا نَاسِخِهَا وَ مَنْسُوخِهَا مُحْکَمِهَا وَ مُتَشَابِهِهَا وَ تَأْوِیلِهَا وَ تَنْزِیلِهَا لَأَخْبَرْتُکُمْ فَقَامَ إِلَیْهِ رَجُلٌ یُقَالُ لَهُ ذِعْلِبٌ وَ کَانَ ذَرِبَ اَللِّسَانِ بَلِیغاً فِی اَلْخُطَبِ شُجَاعَ اَلْقَلْبِ فَقَالَ لَقَدِ اِرْتَقَى اِبْنُ أَبِی طَالِبٍ مِرْقَاهً صَعْبَهً لَأُخَجِّلَنَّهُ اَلْیَوْمَ لَکُمْ فِی مَسْأَلَتِی إِیَّاهُ فَقَالَ یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ هَلْ رَأَیْتَ رَبَّکَ قَالَ وَیْلَکَ یَا ذِعْلِبُ لَمْ أَکُنْ بِالَّذِی أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَهُ قَالَ فَکَیْفَ رَأَیْتَهُ صِفْهُ لَنَا قَالَ وَیْلَکَ لَمْ تَرَهُ اَلْعُیُونُ بِمُشَاهَدَهِ اَلْأَبْصَارِ وَ لَکِنْ رَأَتْهُ اَلْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ اَلْإِیمَانِ وَیْلَکَ یَا ذِعْلِبُ إِنَّ رَبِّی لاَ یُوصَفُ بِالْبُعْدِ وَ لاَ بِالْحَرَکَهِ وَ لاَ بِالسُّکُونِ وَ لاَ بِالْقِیَامِ قِیَامِ اِنْتِصَابٍ وَ لاَ بِجَیْئَهٍ وَ لاَ بِذَهَابٍ – لَطِیفُ اَللَّطَافَهِ لاَ یُوصَفُ بِاللُّطْفِ عَظِیمُ اَلْعَظَمَهِ لاَ یُوصَفُ بِالْعِظَمِ کَبِیرُ اَلْکِبْرِیَاءِ لاَ یُوصَفُ بِالْکِبَرِ جَلِیلُ اَلْجَلاَلَهِ لاَ یُوصَفُ بِالْغِلَظِ رَءُوفُ اَلرَّحْمَهِ لاَ یُوصَفُ بِالرِّقَّهِ مُؤْمِنٌ لاَ بِعِبَادَهٍ مُدْرِکٌ لاَ بِمَجَسَّهٍ قَائِلٌ لاَ بِاللَّفْظِ هُوَ فِی اَلْأَشْیَاءِ عَلَى غَیْرِ مُمَازَجَهٍ خَارِجٌ مِنْهَا عَلَى غَیْرِ مُبَایَنَهٍ فَوْقَ کُلِّ شَیْءٍ فَلاَ یُقَالُ شَیْءٌ فَوْقَهُ وَ أَمَامَ کُلِّ شَیْءٍ فَلاَ یُقَالُ لَهُ أَمَامٌ دَاخِلٌ فِی اَلْأَشْیَاءِ لاَ کَشَیْءٍ فِی شَیْءٍ دَاخِلٍ وَ خَارِجٌ مِنْهَا لاَ کَشَیْءٍ مِنْ شَیْءٍ خَارِجٍ فَخَرَّ ذِعْلِبٌ مَغْشِیّاً عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ تَاللَّهِ مَا سَمِعْتُ بِمِثْلِ هَذَا اَلْجَوَابِ وَ اَللَّهِ لاَ عُدْتُ إِلَى مِثْلِهَا ثُمَّ قَالَ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَقَامَ إِلَیْهِ اَلْأَشْعَثُ بْنُ قَیْسٍ فَقَالَ یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ کَیْفَ یُؤْخَذُ مِنَ اَلْمَجُوسِ اَلْجِزْیَهُ وَ لَمْ یُنْزَلْ عَلَیْهِمْ کِتَابٌ وَ لَمْ یُبْعَثْ إِلَیْهِمْ نَبِیٌّ قَالَ بَلَى یَا أَشْعَثُ قَدْ أَنْزَلَ اَللَّهُ عَلَیْهِمْ کِتَاباً وَ بَعَثَ إِلَیْهِمْ رَسُولاً حَتَّى کَانَ لَهُمْ مَلِکٌ سَکِرَ ذَاتَ لَیْلَهٍ فَدَعَا بِابْنَتِهِ إِلَى فِرَاشِهِ فَارْتَکَبَهَا – فَلَمَّا أَصْبَحَ تَسَامَعَ بِهِ قَوْمُهُ فَاجْتَمَعُوا إِلَى بَابِهِ فَقَالُوا أَیُّهَا اَلْمَلِکُ دَنَّسْتَ عَلَیْنَا دِینَنَا وَ أَهْلَکْتَهُ فَاخْرُجْ نُطَهِّرْکَ وَ نُقِمْ عَلَیْکَ اَلْحَدَّ فَقَالَ لَهُمُ اِجْتَمِعُوا وَ اِسْمَعُوا کَلاَمِی فَإِنْ یَکُنْ لِی مَخْرَجٌ مِمَّا اِرْتَکَبْتُ وَ إِلاَّ فَشَأْنَکُمْ فَاجْتَمَعُوا فَقَالَ لَهُمْ هَلْ عَلِمْتُمْ أَنَّ اَللَّهَ لَمْ یَخْلُقْ خَلْقاً أَکْرَمَ عَلَیْهِ مِنْ أَبِینَا آدَمَ وَ أُمِّنَا حَوَّاءَ قَالُوا صَدَقْتَ أَیُّهَا اَلْمَلِکُ قَالَ أَ فَلَیْسَ قَدْ زَوَّجَ بَنِیهِ مِنْ بَنَاتِهِ وَ بَنَاتِهِ مِنْ بَنِیهِ قَالُوا صَدَقْتَ هَذَا هُوَ اَلدِّیْنُ فَتَعَاقَدُوا عَلَى ذَلِکَ فَمَحَا اَللَّهُ مَا فِی صُدُورِهِمْ مِنَ اَلْعِلْمِ وَ رَفَعَ عَنْهُمُ اَلْکِتَابَ فَهُمُ اَلْکَفَرَهُ یَدْخُلُونَ اَلنَّارَ بِلاَ حِسَابٍ وَ اَلْمُنَافِقُونَ أَشَدُّ حَالاً مِنْهُمْ قَالَ اَلْأَشْعَثُ وَ اَللَّهِ مَا سَمِعْتُ بِمِثْلِ هَذَا اَلْجَوَابِ وَ اَللَّهِ لاَ عُدْتُ إِلَى مِثْلِهَا أَبَداً ثُمَّ قَالَ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَقَامَ إِلَیْهِ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى اَلْمَسْجِدِ مُتَوَکِّئاً عَلَى عَصَاهُ فَلَمْ یَزَلْ یَتَخَطَّى اَلنَّاسَ حَتَّى دَنَا مِنْهُ فَقَالَ یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ دُلَّنِی عَلَى عَمَلٍ أَنَا إِذَا عَمِلْتُهُ نَجَّانِیَ اَللَّهُ مِنَ اَلنَّارِ قَالَ لَهُ اِسْمَعْ یَا هَذَا ثُمَّ اِفْهَمْ ثُمَّ اِسْتَیْقِنْ قَامَتِ اَلدُّنْیَا بِثَلاَثَهٍ بِعَالِمٍ نَاطِقٍ مُسْتَعْمِلٍ لِعِلْمِهِ وَ بِغَنِیٍّ لاَ یَبْخَلُ بِمَالِهِ عَلَى أَهْلِ دِینِ اَللَّهِ وَ بِفَقِیرٍ صَابِرٍ فَإِذَا کَتَمَ اَلْعَالِمُ عِلْمَهُ وَ بَخِلَ اَلْغَنِیُّ وَ لَمْ یَصْبِرِ اَلْفَقِیرُ فَعِنْدَهَا اَلْوَیْلُ وَ اَلثُّبُورُ وَ عِنْدَهَا یَعْرِفُ اَلْعَارِفُونَ بِاللَّهِ أَنَّ اَلدَّارَ قَدْ رَجَعَتْ إِلَى بَدْئِهَا أَیِ اَلْکُفْرِ بَعْدَ اَلْإِیمَانِ أَیُّهَا اَلسَّائِلُ فَلاَ تَغْتَرَّنَّ بِکَثْرَهِ اَلْمَسَاجِدِ وَ جَمَاعَهِ أَقْوَامٍ أَجْسَادُهُمْ مُجْتَمِعَهٌ وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى أَیُّهَا اَلسَّائِلُ إِنَّمَا اَلنَّاسُ ثَلاَثَهٌ زَاهِدٌ وَ رَاغِبٌ وَ صَابِرٌ – فَأَمَّا اَلزَّاهِدُ فَلاَ یَفْرَحُ بِشَیْءٍ مِنَ اَلدُّنْیَا أَتَاهُ وَ لاَ یَحْزَنُ عَلَى شَیْءٍ مِنْهَا فَاتَهُ وَ أَمَّا اَلصَّابِرُ فَیَتَمَنَّاهَا بِقَلْبِهِ فَإِنْ أَدْرَکَ مِنْهَا شَیْئاً صَرَفَ عَنْهَا نَفْسَهُ لِمَا یَعْلَمُ مِنْ سُوءِ عَاقِبَتِهَا وَ أَمَّا اَلرَّاغِبُ فَلاَ یُبَالِی مِنْ حِلٍّ أَصَابَهَا أَمْ مِنْ حَرَامٍ قَالَ لَهُ یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ فَمَا عَلاَمَهُ اَلْمُؤْمِنِ فِی ذَلِکَ اَلزَّمَانِ قَالَ یَنْظُرُ إِلَى مَا أَوْجَبَ اَللَّهُ عَلَیْهِ مِنْ حَقٍّ فَیَتَوَلاَّهُ وَ یَنْظُرُ إِلَى مَا خَالَفَهُ فَیَتَبَرَّأُ مِنْهُ وَ إِنْ کَانَ حَمِیماً قَرِیباً قَالَ صَدَقْتَ وَ اَللَّهِ یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ ثُمَّ غَابَ اَلرَّجُلُ فَلَمْ نَرَهُ فَطَلَبَهُ اَلنَّاسُ فَلَمْ یَجِدُوهُ فَتَبَسَّمَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ عَلَى اَلْمِنْبَرِ ثُمَّ قَالَ مَا لَکُمْ هَذَا أَخِی اَلْخَضِرُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ ثُمَّ قَالَ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَلَمْ یَقُمْ إِلَیْهِ أَحَدٌ فَحَمِدَ اَللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ وَ صَلَّى عَلَى نَبِیِّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ قَالَ لِلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَا حَسَنُ قُمْ فَاصْعَدِ اَلْمِنْبَرَ فَتَکَلَّمْ بِکَلاَمٍ لاَ تَجْهَلُکَ قُرَیْشٌ مِنْ بَعْدِی فَیَقُولُونَ إِنَّ اَلْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ لاَ یُحْسِنُ شَیْئاً قَالَ اَلْحَسَنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَا أَبَتِ کَیْفَ أَصْعَدُ وَ أَتَکَلَّمُ وَ أَنْتَ فِی اَلنَّاسِ تَسْمَعُ وَ تَرَى قَالَ لَهُ بِأَبِی وَ أُمِّی أُوَارِی نَفْسِی عَنْکَ وَ أَسْمَعُ وَ أَرَى وَ أَنْتَ لاَ تَرَانِی فَصَعِدَ اَلْحَسَنُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ اَلْمِنْبَرَ فَحَمِدَ اَللَّهَ بِمَحَامِدَ بَلِیغَهٍ شَرِیفَهٍ وَ صَلَّى عَلَى اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ صَلاَهً مُوجَزَهً ثُمَّ قَالَ أَیُّهَا اَلنَّاسُ سَمِعْتُ جَدِّی رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَقُولُ أَنَا مَدِینَهُ اَلْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا وَ هَلْ تُدْخَلُ اَلْمَدِینَهُ إِلاَّ مِنْ بَابِهَا ثُمَّ نَزَلَ فَوَثَبَ إِلَیْهِ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَحَمَلَهُ وَ ضَمَّهُ إِلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ لِلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَا بُنَیَّ قُمْ فَاصْعَدِ اَلْمِنْبَرَ وَ تَکَلَّمْ بِکَلاَمٍ لاَ تَجْهَلُکَ قُرَیْشٌ مِنْ بَعْدِی فَیَقُولُونَ إِنَّ اَلْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ لاَ یُبْصِرُ شَیْئاً وَ لْیَکُنْ کَلاَمُکَ تَبَعاً لِکَلاَمِ أَخِیکَ فَصَعِدَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ اَلْمِنْبَرَ فَحَمِدَ اَللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ وَ صَلَّى عَلَى نَبِیِّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ صَلاَهً مُوجَزَهً ثُمَّ قَالَ مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ سَمِعْتُ جَدِّی رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ هُوَ یَقُولُ إِنَّ عَلِیّاً هُوَ مَدِینَهُ هُدًى فَمَنْ دَخَلَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا هَلَکَ فَوَثَبَ إِلَیْهِ عَلِیٌّ فَضَمَّهُ إِلَى صَدْرِهِ وَ قَبَّلَهُ ثُمَّ قَالَ مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ اِشْهَدُوا أَنَّهُمَا فَرْخَا رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ وَدِیعَتُهُ اَلَّتِی اِسْتَوْدَعَنِیهَا وَ أَنَا أَسْتَوْدِعُکُمُوهَا مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ وَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ سَائِلُکُمْ عَنْهُمَا .)
[۱۴] أنساب الأشراف، جلد ۲، صفحه ۱۳۹ (حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الأَسْوَدِ، حَدَّثَنَا وَکِیعٌ، عَنْ سُفْیَانَ، عَنْ دَاوُدَ بْنِ أَبِی عَوْفٍ أَبِی الْجَحَّافِ. عَنْ رَجُلٍ مِنْ خَثْعَمٍ قَالَ: رَأَیْتُ الْحَسَنَ والحسین علیهما السلام یأکلون خُبْزًا وَخَلا وَبَقْلا، فَقُلْتُ: أَتَأْکُلانِ هَذَا وَفِی الرَّحْبَهِ مَا فِیهَا؟ فَقَالا:
مَا أَغْفَلَکَ عَنْ أمیر المؤمنین)
[۱۵] المتبقی من تراث ابن قِـبَـه الرازیّ، صفحه ۱۷۶ (ثمّ دَلّنا على أنّ الإمام بعد أمیرِ المؤمنینَ الحسنُ باستخلاف أمیر المؤمنین علیه السلام إیاه، واتباع أخیه له طوعًا.)
[۱۶] الکافی، جلد ۸، صفحه ۲۴۲ (عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنِ اِبْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: نَحْنُ أَصْلُ کُلِّ خَیْرٍ وَ مِنْ فُرُوعِنَا کُلُّ بِرٍّ فَمِنَ اَلْبِرِّ اَلتَّوْحِیدُ وَ اَلصَّلاَهُ وَ اَلصِّیَامُ وَ کَظْمُ اَلْغَیْظِ وَ اَلْعَفْوُ عَنِ اَلْمُسِیءِ وَ رَحْمَهُ اَلْفَقِیرِ وَ تَعَهُّدُ اَلْجَارِ وَ اَلْإِقْرَارُ بِالْفَضْلِ لِأَهْلِهِ وَ عَدُوُّنَا أَصْلُ کُلِّ شَرٍّ وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ کُلُّ قَبِیحٍ وَ فَاحِشَهٍ فَمِنْهُمُ اَلْکَذِبُ وَ اَلْبُخْلُ وَ اَلنَّمِیمَهُ وَ اَلْقَطِیعَهُ وَ أَکْلُ اَلرِّبَا وَ أَکْلُ مَالِ اَلْیَتِیمِ بِغَیْرِ حَقِّهِ وَ تَعَدِّی اَلْحُدُودِ اَلَّتِی أَمَرَ اَللَّهُ وَ رُکُوبُ اَلْفَوَاحِشِ «مٰا ظَهَرَ مِنْهٰا وَ مٰا بَطَنَ» وَ اَلزِّنَا وَ اَلسَّرِقَهُ وَ کُلُّ مَا وَافَقَ ذَلِکَ مِنَ اَلْقَبِیحِ فَکَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ مَعَنَا وَ هُوَ مُتَعَلِّقٌ بِفُرُوعِ غَیْرِنَا .)
[۱۷] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۲۷ (لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ)
[۱۸] الکافی، جلد ۸، صفحه ۵۸ (عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ اَلْهِلاَلِیِّ قَالَ: خَطَبَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَحَمِدَ اَللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ ثُمَّ صَلَّى عَلَى اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ قَالَ أَلاَ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْکُمْ خَلَّتَانِ اِتِّبَاعُ اَلْهَوَى وَ طُولُ اَلْأَمَلِ أَمَّا اِتِّبَاعُ اَلْهَوَى فَیَصُدُّ عَنِ اَلْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ اَلْأَمَلِ فَیُنْسِی اَلْآخِرَهَ أَلاَ إِنَّ اَلدُّنْیَا قَدْ تَرَحَّلَتْ مُدْبِرَهً وَ إِنَّ اَلْآخِرَهَ قَدْ تَرَحَّلَتْ مُقْبِلَهً وَ لِکُلِّ وَاحِدَهٍ بَنُونَ فَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ اَلْآخِرَهِ وَ لاَ تَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ اَلدُّنْیَا فَإِنَّ اَلْیَوْمَ عَمَلٌوَ لاَ حِسَابَ وَ إِنَّ غَداً حِسَابٌ وَ لاَ عَمَلَ وَ إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ اَلْفِتَنِ مِنْ أَهْوَاءٍ تُتَّبَعُ وَ أَحْکَامٍ تُبْتَدَعُ یُخَالَفُ فِیهَا حُکْمُ اَللَّهِ یَتَوَلَّى فِیهَا رِجَالٌ رِجَالاً أَلاَ إِنَّ اَلْحَقَّ لَوْ خَلَصَ لَمْ یَکُنِ اِخْتِلاَفٌ وَ لَوْ أَنَّ اَلْبَاطِلَ خَلَصَ لَمْ یَخْفَ عَلَى ذِی حِجًى لَکِنَّهُ یُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَیُمْزَجَانِ فَیُجَلَّلاَنِ مَعاً فَهُنَالِکَ یَسْتَوْلِی اَلشَّیْطَانُ عَلَى أَوْلِیَائِهِ وَ نَجَا اَلَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اَللَّهِ اَلْحُسْنَى إِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَقُولُ کَیْفَ أَنْتُمْ إِذَا لَبَسَتْکُمْ فِتْنَهٌ یَرْبُو فِیهَا اَلصَّغِیرُ وَ یَهْرَمُ فِیهَا اَلْکَبِیرُ یَجْرِی اَلنَّاسُ عَلَیْهَا وَ یَتَّخِذُونَهَا سُنَّهً فَإِذَا غُیِّرَ مِنْهَا شَیْءٌ قِیلَ قَدْ غُیِّرَتِ اَلسُّنَّهُ وَ قَدْ أَتَى اَلنَّاسُ مُنْکَراً ثُمَّ تَشْتَدُّ اَلْبَلِیَّهُ وَ تُسْبَى اَلذُّرِّیَّهُ وَ تَدُقُّهُمُ اَلْفِتْنَهُ کَمَا تَدُقُّ اَلنَّارُ اَلْحَطَبَ وَ کَمَا تَدُقُّ اَلرَّحَى بِثِفَالِهَا وَ یَتَفَقَّهُونَ لِغَیْرِ اَللَّهِ وَ یَتَعَلَّمُونَ لِغَیْرِ اَلْعَمَلِ وَ یَطْلُبُونَ اَلدُّنْیَا بِأَعْمَالِ اَلْآخِرَهِ ثُمَّ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ وَ حَوْلَهُ نَاسٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ خَاصَّتِهِ وَ شِیعَتِهِ فَقَالَ قَدْ عَمِلَتِ اَلْوُلاَهُ قَبْلِی أَعْمَالاً خَالَفُوا فِیهَا رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مُتَعَمِّدِینَ لِخِلاَفِهِ نَاقِضِینَ لِعَهْدِهِ مُغَیِّرِینِ لِسُنَّتِهِ وَ لَوْ حَمَلْتُ اَلنَّاسَ عَلَى تَرْکِهَا وَ حَوَّلْتُهَا إِلَى مَوَاضِعِهَا وَ إِلَى مَا کَانَتْ فِی عَهْدِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لَتَفَرَّقَ عَنِّی جُنْدِی حَتَّى أَبْقَى وَحْدِی أَوْ قَلِیلٌ مِنْ شِیعَتِیَ اَلَّذِینَ عَرَفُوا فَضْلِی وَ فَرْضَ إِمَامَتِی مِنْ کِتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّهِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَ رَأَیْتُمْ لَوْ أَمَرْتُ بِمَقَامِ إِبْرَاهِیمَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَرَدَدْتُهُ إِلَى اَلْمَوْضِعِ اَلَّذِی وَضَعَهُ فِیهِ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ رَدَدْتُ فَدَکاً إِلَى وَرَثَهِ فَاطِمَهَ عَلَیْهَا اَلسَّلاَمُ وَ رَدَدْتُ صَاعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کَمَا کَانَ وَ أَمْضَیْتُ قَطَائِعَ أَقْطَعَهَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لِأَقْوَامٍ لَمْ تُمْضَ لَهُمْ وَ لَمْ تُنْفَذْ وَ رَدَدْتُ دَارَ جَعْفَرٍ إِلَى وَرَثَتِهِ وَ هَدَمْتُهَا مِنَ اَلْمَسْجِدِ وَ رَدَدْتُ قَضَایَا مِنَ اَلْجَوْرِ قُضِیَ بِهَا وَ نَزَعْتُ نِسَاءً تَحْتَ رِجَالٍ بِغَیْرِ حَقٍّ فَرَدَدْتُهُنَّ إِلَى أَزْوَاجِهِنَّ وَ اِسْتَقْبَلْتُ بِهِنَّ اَلْحُکْمَ فِی اَلْفُرُوجِ وَ اَلْأَحْکَامِ وَ سَبَیْتُ ذَرَارِیَّ بَنِی تَغْلِبَ وَ رَدَدْتُ مَا قُسِمَ مِنْ أَرْضِ خَیْبَرَ وَ مَحَوْتُ دَوَاوِینَ اَلْعَطَایَا وَ أَعْطَیْتُ کَمَا کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یُعْطِی بِالسَّوِیَّهِ وَ لَمْ أَجْعَلْهَا دُولَهً بَیْنَ اَلْأَغْنِیَاءِ وَ أَلْقَیْتُ اَلْمِسَاحَهَ وَ سَوَّیْتُ بَیْنَ اَلْمَنَاکِحِ وَ أَنْفَذْتُ خُمُسَ اَلرَّسُولِ کَمَا أَنْزَلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ فَرَضَهُ وَ رَدَدْتُ مَسْجِدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِلَى مَا کَانَ عَلَیْهِ وَ سَدَدْتُ مَا فُتِحَ فِیهِ مِنَ اَلْأَبْوَابِ وَ فَتَحْتُ مَا سُدَّ مِنْهُ وَ حَرَّمْتُ اَلْمَسْحَ عَلَى اَلْخُفَّیْنِ وَ حَدَدْتُ عَلَى اَلنَّبِیذِ وَ أَمَرْتُ بِإِحْلاَلِ اَلْمُتْعَتَیْنِ وَ أَمَرْتُ بِالتَّکْبِیرِ عَلَى اَلْجَنَائِزِ خَمْسَ تَکْبِیرَاتٍ وَ أَلْزَمْتُ اَلنَّاسَ اَلْجَهْرَ بِ «بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ » وَ أَخْرَجْتُ مَنْ أُدْخِلَ مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی مَسْجِدِهِ مِمَّنْ کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَخْرَجَهُ وَ أَدْخَلْتُ مَنْ أُخْرِجَ بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مِمَّنْ کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَدْخَلَهُ وَ حَمَلْتُ اَلنَّاسَ عَلَى حُکْمِ اَلْقُرْآنِ وَ عَلَى اَلطَّلاَقِ عَلَى اَلسُّنَّهِ وَ أَخَذْتُ اَلصَّدَقَاتِ عَلَى أَصْنَافِهَا وَ حُدُودِهَا وَ رَدَدْتُ اَلْوُضُوءَ وَ اَلْغُسْلَ وَ اَلصَّلاَهَ إِلَى مَوَاقِیتِهَا وَ شَرَائِعِهَا وَ مَوَاضِعِهَا وَ رَدَدْتُ أَهْلَ نَجْرَانَ إِلَى مَوَاضِعِهِمْ وَ رَدَدْتُ سَبَایَا فَارِسَ وَ سَائِرِ اَلْأُمَمِ إِلَى کِتَابِ اَللَّهِ وَ سُنَّهِ نَبِیِّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِذاً لَتَفَرَّقُوا عَنِّی وَ اَللَّهِ لَقَدْ أَمَرْتُ اَلنَّاسَ أَنْ لاَ یَجْتَمِعُوا فِی شَهْرِ رَمَضَانَ إِلاَّ فِی فَرِیضَهٍ وَ أَعْلَمْتُهُمْ أَنَّ اِجْتِمَاعَهُمْ فِی اَلنَّوَافِلِ بِدْعَهٌ فَتَنَادَى بَعْضُ أَهْلِ عَسْکَرِی مِمَّنْ یُقَاتِلُ مَعِی یَا أَهْلَ اَلْإِسْلاَمِ غُیِّرَتْ سُنَّهُ عُمَرَ یَنْهَانَا عَنِ اَلصَّلاَهِ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ تَطَوُّعاً وَ لَقَدْ خِفْتُ أَنْ یَثُورُوا فِی نَاحِیَهِ جَانِبِ عَسْکَرِی مَا لَقِیتُ مِنْ هَذِهِ اَلْأُمَّهِ مِنَ اَلْفُرْقَهِ وَ طَاعَهِ أَئِمَّهِ اَلضَّلاَلَهِ وَ اَلدُّعَاهِ إِلَى اَلنَّارِ وَ أَعْطَیْتُ مِنْ ذَلِکَ سَهْمَ ذِی اَلْقُرْبَى اَلَّذِی قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللّٰهِ وَ مٰا أَنْزَلْنٰا عَلىٰ عَبْدِنٰا یَوْمَ اَلْفُرْقٰانِ یَوْمَ اِلْتَقَى اَلْجَمْعٰانِ » فَنَحْنُ وَ اَللَّهِ عَنَى بِذِی اَلْقُرْبَى اَلَّذِی قَرَنَنَا اَللَّهُ بِنَفْسِهِ وَ بِرَسُولِهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ تَعَالَى «فَلِلّٰهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی اَلْقُرْبىٰ وَ اَلْیَتٰامىٰ وَ اَلْمَسٰاکِینِ وَ اِبْنِ اَلسَّبِیلِ» فِینَا خَاصَّهً: «کَیْ لاٰ یَکُونَ دُولَهً بَیْنَ اَلْأَغْنِیٰاءِ مِنْکُمْ وَ مٰا آتٰاکُمُ اَلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مٰا نَهٰاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اِتَّقُوا اَللّٰهَ» فِی ظُلْمِ آلِ مُحَمَّدٍ : «إِنَّ اَللّٰهَ شَدِیدُ اَلْعِقٰابِ » لِمَنْ ظَلَمَهُمْ رَحْمَهً مِنْهُ لَنَا وَ غِنًى أَغْنَانَا اَللَّهُ بِهِ وَ وَصَّى بِهِ نَبِیَّهُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ لَمْ یَجْعَلْ لَنَا فِی سَهْمِ اَلصَّدَقَهِ نَصِیباً أَکْرَمَ اَللَّهُ رَسُولَهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ أَکْرَمَنَا أَهْلَ اَلْبَیْتِ أَنْ یُطْعِمَنَا مِنْ أَوْسَاخِ اَلنَّاسِ فَکَذَّبُوا اَللَّهَ وَ کَذَّبُوا رَسُولَهُ وَ جَحَدُوا کِتَابَ اَللَّهِ اَلنَّاطِقَ بِحَقِّنَا وَ مَنَعُونَا فَرْضاً فَرَضَهُ اَللَّهُ لَنَا مَا لَقِیَ أَهْلُ بَیْتِ نَبِیٍّ مِنْ أُمَّتِهِ مَا لَقِینَا بَعْدَ نَبِیِّنَا صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ «وَ اَللّٰهُ اَلْمُسْتَعٰانُ» عَلَى مَنْ ظَلَمَنَا وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّهَ إِلاَّ بِاللَّهِ اَلْعَلِیِّ اَلْعَظِیمِ .)
[۱۹] سوره مبارکه توبه، آیه ۶۱ (وَمِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ ۚ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَیُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَرَحْمَهٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ ۚ وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ)
[۲۰] سوره مبارکه نجم، آیه ۳
[۲۱] زیارت جامعه کبیره
پاسخ دهید