«نقش فاطمیه در هویت شیعه» عنوان سخنرانی حجت الاسلام کاشانی است که به مدت پنج شب در هیئت عبدالله بن الحسن علیه السلام به آن می پردازند، مشروح جلسه پنجم تقدیم می گردد.
- نقش فاطمیه و نقش حضرت زهرا (سلام الله علیها) در هویت تشیّع
- نقش شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) در ثبات عقیدهی شیعه
- مخالفت اسلام با انحصار قدرت در دست ثروتمندان
- توصیههای امیر المؤمنین (علیه السّلام) در مورد اخلاق رهبر جامعه
- تأکید بر سادهزیستی در بین روحانیون
- نمونهای از سادهزیستی امام علی (علیه السّلام)
- اشارات صریح اهل بیت (علیهم السّلام) به حقّ حضرت زهرا (سلام الله علیها)
- شغل عثمان بن حنیف
- موضوع بحث آینده
- شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) سند حقّانیت شیعه
- استدلال دیگری بر سند مظلومیت حضرت زهرا (سلام الله علیها)
- عدم آگاهی اهل تسنّن از ماجرای شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)
- جلوگیری از تحریک اذهان بیاطّلاع از ماجرای حضرت زهرا (سلام الله علیها)
- شور باید تحت شعور باشد
- اوهامبافی در مسئلهی شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)
- مراقب دسیسههای اختلافافکن باشیم
- نمونههایی از استدلالات بیاعتبار
- نتیجهی استدلال غیر منصفانه و بیدلیل
- هدایت باید از راه منطقی انجام شود
- با عمل خود باید مردم را به سمت تشیّع و اهل بیت جذب کنیم
- دلیل فحاشی عصیمه به حضرت زهرا (سلام الله علیها)
- اگر اهل البیت درست عرضه شوند مردم شیفتهی آنها میشوند
- کوتاهی ما در تبلیغ اهل بیت (علیهم السّلام)
- فرهنگسازی با برگزاری مجالس فاطمیّه
- استفاده نکردن از مجالس فاطمیّه ظلم به حضرت زهرا (سلام الله علیها) است
- نیّتهای خود را برای حضرت زهرا خالص کنیم
- کار فرهنگی ما در قبال قرآن و اهل البیت کم بوده است
- به خاطر حضرت زهرا امروز باید تقیّه کرد
- برای پیامبر فضیلت بود که دختری مانند زهرای مرضیّه داشته باشد
- عبد چه کسی است؟
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم * أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«إِلهی وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]
نقش فاطمیه و نقش حضرت زهرا (سلام الله علیها) در هویت تشیّع
علّت توهین به حضرت زهرا (سلام الله علیها)
عرض شد چه اتّفاقی برای سلفیهای عربستان میافتد که آنها نسبت به زهرای مرضیه (سلام الله علیها) توهین میکنند؟ چرا باید علیه خودشان عملیات انتحاری انجام دهند؟ چرا باید نسبت بیعقلی به زهرای مرضیه بدهند در حالی که میداند سیّدهی نساء اهل الجنّه است. چرا نیامدند مثل قبلیها اصل مسئله را انکار کنند؟ بعضی تلاش کردند اصل مطلب را انکار کنند، بعضی تلاش کردند توهین کنند. علّت آن توهینها چیست؟ کجای آنها سوخته بود، کجای آنها به زحمت افتاده بود که وارد توهین شدند؟ این اوج ادب من در این موضوع بود، چون کسی که نسبت بیعقلی به زهرای مرضیه (سلام الله علیها) بدهد ناصبی است. بنده قائل نیستم اهل سنّت ناصبی هستند. کسی که دشنام بدهد ناصبی است. خودشان میگویند کسی که کوچکترین نسبت مثل ترس به صحابهی درجهی دو بدهد باید کتک بخورد وای به حال کسی که به زهرای مرضیه جسارت کند.
با این مثال شروع کردیم و بعد هم به محضر شما مثالی عرض کردیم که اینها به راحتی تحریف شدند، به راحتی کتمان شدند، به راحتی سند را از بین میبرند. چرا اینجا این کار را انجام ندادند؟ به جای اینکه بگوید دروغ است که راحت این را میگفت، به جای اینکه حذف کند که قبلاً بارها این کار را انجام داده بود چرا دشنام داد؟
نقش شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) در ثبات عقیدهی شیعه
بعد وارد این بحث شدیم که دوران حکومت خلفا قبل از امیر المؤمنین (علیه السّلام) چه شرایطی داشت؟ نقش شهادت زهرای مرضیه (سلام الله علیها) و قبر پنهان او چه جایگاهی داشت؟ توضیح دادیم که جایگاه ثبات عقیده داشت.
شما همین الآن فرض کنید میخواهید حرم، راهپیمایی یا جایی میخواهید بروید، مثلاً جایی نمایشگاه کتاب است، وارد میشوید و جا را بلد نیستید. میبینید یک طرف پانصد نفر میروند و جای دیگر یک نفر است. با خود میگویید قاعدتاً اینجا همان جایگاه است. این بسیار مهم است، بچّه شیعهها خیلی کم جمعیت بودند. نگاه میکردند سواد اعظم؛ یعنی خیل جمعیت مسلمین همه یک چیز میگویند در ذهن آنها خلجان میشد که مبادا آنها راست میگویند، چرا ما با بقیه فرق داریم؟ اینجا بود که به آنها یادآوری میشد که زهرای مرضیه (سلام الله علیها) با آن جمعیت اکثر نرفت.
اهل البیت هم میخواستند در ذهنها بماند، به هیچ وجه اجازهی تنشزایی نمیدادند. یکی از مثالها را عرض میکنم. امیر (سلام الله علیه) که عرض کردیم حکومت و سربازان او همه غیر شیعه هستند با این حال هر فرصتی گیر میآورد حضرت یک اشاره میکرد بدون اینکه اشارهی حساسیتبرانگیزی باشد. مثلاً عثمان بن حنیف آدم بسیار خوبی بود و زاهد بود. او از طرف امیر المؤمنین (علیه السّلام) والی شد و به بصره رفت و به مهمانی ثروتمندان رفت و امیر المؤمنین (علیه السّلام) به او گله کرد و نامه ۴۵ نهج البلاغه را نوشت و فرمود: چرا به جایی رفتی که ثروتمندان هستند و فقرا نیستند؟ اینها فقط ۵۷ نگفتند که حکومت امیر المؤمنین، حکومت پابرهنهها است. هر وقت حکومت اسلامی، حکومت پابرهنهها تبدیل به حکومت مستکبران بشود آن موقع روز سقوط است و باید جلوی آن را گرفت.
مخالفت اسلام با انحصار قدرت در دست ثروتمندان
اگر یک نفر هزار میلیارد پول داشته باشد و در جامعهی مسلمین حلال باشد هیچ اشکالی ندارد ولی وزیر هزار میلیاردی در جامعهی اسلامی نداریم، وکیل هزار میلیاردی نداریم، این در مرام امیر المؤمنین نیست. باید بفهمد، باید مردم را درک کند. اسلام با ثروت مخالف نیست ولی با اینکه به ثروتمند پست و احترام بدهی، سوییت و رانت بدهی و تا کمر جلوی او خم شوید و در خفا کار خود را انجام دهد مخالف است، اینها جزء اسلام امیر المؤمنین نیست، هر گاه دیدید چنین معیارهایی را به اسلام وارد میکنند باید جلوی آن را بگیرند. این برای این نبود که شاه را کنار بگذاریم و الآن عدّهی دیگری بخواهند قدرت را به دست بگیرند. الحمدلله تا زمانی که سالم زیاد است باید جلوی انحصار قدرت در بین ثروتمندان را بگیریم که ناسالمها همه نشوند. این شعار ۵۷ نیست که شاه را کنار بزنیم و بعضی شاهانه رفتار کنند. یعنی دولت باید توجیه کند که چرا در کاخ سعدآباد از مهمانهای خارجی پذیرایی میکند؟
توصیههای امیر المؤمنین (علیه السّلام) در مورد اخلاق رهبر جامعه
فرمود: چرا به مهمانی رفتی که ثروتمندان هستند و فقرا نیستند؟ جرم او این بود، نه دزدی کرده بود، نه رشوه خورده بود… فرمود: «أَلَا وَ إِنَّ لِکُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً یَقْتَدِی بِهِ وَ یَسْتَضِیءُ بِنُورِ عِلْمِهِ»[۴] همه امامی دارند، حاکمی دارند و باید از او تبعیت کنند «أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَکُمْ قَدِ اکْتَفَى مِنْ دُنْیَاهُ بِطِمْرَیْهِ» امام شما دو تکه لباس دارد. نه اینکه نداشت، گرانترین شیء در دوران امیر المؤمنین (علیه السّلام) آب قابل شرب بود. چاه میکند و از چاه بیرون میآمد. اواخر کندن چاه اگر انسان نخواهد در چاه گیر کند باید سریع از چاه بیرون بیاید. حیدر کرّار نفس نفس میزد، به قنبر میفرمود کاغذ بیاور، چاه را وقف میکرد. اگر یکی از چاهها را نگه میداشت علیّ بن ابی طالب ثروتمند بود. معاذ الله گدا نبود که بگوید من از این دنیا دو تکّه پارچه دارم، یکی شلوار و دیگری دشداشهی من است، که بگویند چرا علی لباس خود را تکان میدهد؟ بگویند نماز جمعه مستحب است که انسان لباس نظیف بپوشد و او هم یک دست لباس دارد، شسته و آن را خیس بر تن کرده و زیر آفتاب ایستاده تا خشک شود و بعد خطبه بخواند. اینها قصّه نیست، اسلام همین است.
تأکید بر سادهزیستی در بین روحانیون
وقتی آخوند سوار ماشین میلیاردی شد به او بدبین بشوید. اشکال ندارد اگر کسی در جامعه از طریق درآمد حلال سوار ماشین گران بشود ولی آخوند نباید سوار شود. اگر یک آخوند مثلاً مازراتی سوار شد به او بدبین بشوید، بیخود عمّامهی پیغمبر را بر سر گذاشتی. ما نباید از خواستههای به حقّ خود عدول کنیم چون نفس از خواستهی خود چشمپوشی نمیکند.
نمونهای از سادهزیستی امام علی (علیه السّلام)
به او فرمود: امام شما که فقط قدرت ید بسیار قوی دارد که هم مهندس است و میداند کجا آب قابل شرب وجود دارد و هم توان حفر آن را دارد. برای امیر المؤمنین (علیه السّلام) زندگی مرفّه آسان است. شخصی به حضرت علی گفت: یا علی غذا بیاور بخوریم. غذا را آورد و شخص دید چه نان سفت و دوغ ترشی آورد. شخص گفت: «أ بِالعِراقِ تَصنَعُ هَذا؟» وقتی میگوید عراق، چون آب و هوای آن ویژه بود، میوهی بغداد ویژه بود. قبل از جنگ صدّام همینطور بود. انگورهایی داشتند که دانههای آن از زردآلو درشتتر بود. میوههای عراق جدّاً ویژه و معروف بود.
امام علی (علیه السّلام) پرسید: چرا به جایی رفتی که فقرا بگویند والی به جایی رفته است که ما را راه نمیدهند و دل آنها بسوزد و ثروتمندان در تو طمع کنند، چرا رفتی؟ میگوید: من در این دنیا هیچ چیزی ندارم امّا خوشحال باشند که به من امیر المؤمنین بگویند و یک عدّه در کنار من با جگر گرسنه باشند و من خوشحال باشم که به من امیر مؤمنان میگویند؟ چه فایدهای دارد؟ من لبن روی لبن، یعنی آجر روی آجر نگذاشتم، بعد این را فرمود.
اشارات صریح اهل بیت (علیهم السّلام) به حقّ حضرت زهرا (سلام الله علیها)
تا اینجا بحث سادهزیستی و زهد والی و درد دل مردم و… بود و بعد یک دفعه فرمود: «بَلَى کَانَتْ فِی أَیْدِینَا فَدَکٌ» بحث ما چه بود؟ اهل بیت (علیهم السّلام) با مناسبت، بدون مناسبت، وسط موضوع، موضوع حضرت زهرا (سلام الله علیها) را نقل میکردند؛ یعنی اجازهی تنشزدایی نمیدادند. در مسئلهی حضرت زهرا، در مسئلهی نوامیس عقیدتی مذاکره ممنوع است. این طور نبود که امام کاظم (علیه السّلام) بگوید برد، برد، فدک برای ما حکومت برای شما، فرمود: خیر، فدک همهی حکومت است، از حقّ خود صرف نظر نمیکنم ولو امام کاظم (علیه السّلام) را بر سر این موضوع کشتند. وسط این بحثی که والی خود را نصیحت میکند، تو که زاهد هستی چرا بیدقّتی کردی؟
شغل عثمان بن حنیف
عثمان بن حنیف مهندس نقشهبرداری است. اگر اهل مطالعهی تاریخ باشید میدانید که به او پول سنگین میپرداختند که زمین بزرگی را تقسیم کند. چون آن روز مثل امروز نبود که متر کنند. متر و سیستم SI تازه درست شده، اهل فیزیک میدانند سیستم SI و CGS جدید است. زمان ۱۴۰۰ سال پیش این امکانات وجود نداشت که متر باشد، یارد باشد، فوت باشد، از این خبرها نبود. کسی که بتواند زمین چند ده هکتاری را تقسیم بر پنج کند از عهدهی هر کسی بر نمیآمد. شغل عثمان بن حنیف این بود. معلوم است که کاری در این حد فنّی، درآمدزا است ولی زاهد بود.
امیر المؤمنین (علیه السّلام) میخواهد به او بگوید چرا به جایی رفتی که مردم نسبت به تو در مورد عدالت ناامید بشوند؟ یا مورد اتّهام وارد بشوی. این خیلی درد است که در عروسی بعضی از پولدارها بعضی از مسئولین شرکت میکنند که اصلاً نسبتی هم با آنها ندارند. این موارد، مواردی است که جامعه باید سختگیر باشد. وسط این بحث یک دفعه میفرماید: «بَلَى کَانَتْ فِی أَیْدِینَا فَدَکٌ» بله، ما یک فدک هم داشتیم «شَحَّتْ عَلَیْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ» یک عدّه بخل ورزیدند «وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ آخَرِینَ» ما هم با سخاوت صبر کردیم. ولی برای اینکه بگویند دعوا تمام نشده فرمودند: «نِعْمَ الْحَکَمُ اللَّهُ» إنشاءالله قیامت دادخواهی میکنیم؛ یعنی دعوای ما تمام نشده است ولی الآن نمیخواهم حرف بزنم. در همهی این ادوار مسئلهی زهرای مرضیه (سلام الله علیها)، مسئلهی شمارهی یک مطالبات شیعه است لذا مسئلهی مهمّی است.
موضوع بحث آینده
بحث خیلی مهمّ جریان وحدت دویست، سیصد سال اخیر که چه نکات عجیبی در آن اتّفاق افتاد، سرها بریده شد تا آن وثیقهی نجف نوشته شد، علما را وادار کردند که تسنّن را امضا کنند. إنشاءالله در مورد این مباحث بحث خواهیم کرد.
شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) سند حقّانیت شیعه
از شهادت امام رضا (علیه السّلام) به این طرف هرچه مناظره رخ میدهد آخرین تیر ترکش شیعیان برای اینکه بگویند شما به ناحق میروید شهادت زهرای مرضیه است. اصلاً یکی از اسناد شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) این است. بعضیها آنقدر گستاخ شدهاند که وقتی مسئلهی شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) مطرح میشود در بعضی ماهوارههای فارسی زبان که عمدتاً بیسواد هستند میگویند شیعه برای این موضوع سند ندارد! دیشب روضه را در مورد اجماع قرار دادیم. «المَشهُور الَّذی لَا خِلَاف فَیهِ بَینَ الشّیعَه»[۵]، سند ندارد یعنی چه؟ میگوید مشهور این است که «لَا خِلَاف فَیهِ بَینَ الشّیعَه».
استدلال دیگری بر سند مظلومیت حضرت زهرا (سلام الله علیها)
یک استدلال دیگر هم این است، منابع درجهی اوّل آقایان، از قرن دو به این طرف هر وقت خواستند شیعه را تحقیر کنند گفتهاند شیعه به ما تهمت میزند و از جمله این است که خلیفه را متّهم به قتل زهرای مرضیه میکند. از مقدسی در البدء و التّاریخ، مغنی قاضی عبدالجبّار معتزلی، تا تحفهی اثنی عشری دهلوی، تا نقض فلان شخص تا…. همینطور و همه گفتند به ما تهمت میزنید. در لسان المیزان، در میزان الاعتدال آنها نپذیرفتند ولی گفتند فلان شخص نسبت به بعضیها بغض داشت چون گفت: آنها به مادر من سیلی زدند. فلان شخص دشمن فلان شخص بود چون میگفت: او لگد زده. فلان شخص دشمن فلان شخص بود چون میگفت: او در را سوزانده است. فلان شخص دشمن فلان شخص است چون او قاتل است. پس هم شیعه در منابع خود میگوید «المَشهُور الَّذی لَا خِلَاف فَیهِ بَینَ الشّیعَه» هم شما دارید از ما نقل میکنید که ما گفتیم. بله، ما این را قبول داریم، خودتان میگویید، منابع شما از این مطلب زیاد آمده است.
عدم آگاهی اهل تسنّن از ماجرای شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)
بنده معتقد نیستم، اهل سنّت قائل هستند حضرت زهرا (سلام الله علیها) شهید شده، یعنی یک نفر نمیتواند قائل باشد که زهرای مرضیه (سلام الله علیها) شهید شده و امام او قاتل حضرت زهرا (سلام الله علیها) باشد. بین خودم و خدا، به عنوان کسی که ۱۵ سال است در این مورد کار میکنم میگویم این را نمیدانند. خبر ندارند، اصلاً باور نمیکنند، فضایی که برای آنها ساختهاند باور نکردنی است. مثل اینکه یک نفر الآن نسبت سرقت به امیر المؤمنین (علیه السّلام) بدهد. شما و حرف او را قبول نمیکند و حتّی دنبال تحقیق هم نمیروید که بگویید شاید هم راست است. اصلاً به سینهی شخصی که این حرف را زده است میزنید و میگویید برو و حرف نامربوط نزن. اصلاً به خود اجازه نمیدهی که فکر کنی. آنها هم همینطور هستند، میگویند شیعه تهمت میزند. چرا این را عرض میکنم؟ برای اینکه مسیر را اشتباه نروید که شهادت زهرای مرضیه (سلام الله علیها) که حقّ مسلّم است، هر کسی در راه خاموش نشدن این مسئله قدم بردارد –یک شب قسم جلاله خوردم- در سپاه امیر (علیه السّلام) است.
اگر ما بدانیم مجلس گرفتن زهرای مرضیه باعث حفظ تشیّع میشود –البتّه خدا به همهی ما اخلاص بدهد- یعنی اگر من دیدم من را دعوت کردند و بعد یک نفر دیگر را آوردند که بهتر از من حرف زد، من بگویم من مینشینم شما حرف بزنید چون ما قرار است نوکری کنیم. خواننده هم همینطور، شنونده هم بگوید عیبی ندارد او بهتر گریه میکند، من بروم بیرون بایستم جا نیست او بیاید؛ یعنی اگر برای رضای اهل البیت (علیهم السّلام) باشد والله در سپاه امیر المؤمنین هستی. امّا این به این معنی نیست که تیزی دشمنی را به سمت اهل تسنّن بگیری چون او از این موضوع خبر ندارد و اگر کسی بگوید اهل تسنّن شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) را قبول دارند یا دروغگو است یا بیسواد. اگر کسی خواست بعد از این جلسه بحث میکنیم. من قبول ندارم، آدم باید در دشمنی هم انصاف داشته باشد. اینطور نیست که عناد کنند و قبول نکنند، آنها از این موضوع خبر ندارند. بین خودم و خدا خبر ندارند.
شهادت زهرای مرضیه (سلام الله علیها) حقّ مسلّم است، اجماع شیعه است، شکّی در این نیست، ما هم که خودمان را حق میدانیم امّا طرف مقابل از این موضوع خبر ندارد لذا اگر کسی کاری کند که جلوی هدایت دیگران را بگیرد… بحث مهمّی دربارهی وحدت داشتم که بحث جنجالی و مهمّی بود، وقت نکردم در مورد آن بحث کنم. شَهِدَ الله که ما روضه را اصل میدانیم چون مجالس روضه شیعه را نگه داشته است.
جلوگیری از تحریک اذهان بیاطّلاع از ماجرای حضرت زهرا (سلام الله علیها)
امّا اینکه تیغ دشمنی به سمت کسی میرود، ما حسّاسیت یک عدّه را تحریک کنیم، شما تصوّر کنید… یعنی میخواهم بگویم شما نباید سوء استفاده کنید. زهرای مرضیه (سلام الله علیها) برای دفاع از ولایت امیر المؤمنین کشته شده است، ما یک عدّه را دشمن علیّ بن ابی طالب (علیه السّلام) نکنیم که بترسند فضیلت نقل کنند که مبادا ما سوء استفاده کنیم. متأسّفانه ما در بعضی امور در جامعه بد عمل میکنیم. چه موقع و کجا باید با خود حساب کنیم و منصفانه قضاوت کنیم؟ شهادت زهرای مرضیه (سلام الله علیها) حقّ مسلّم است امّا چرا باید یک کسی که اگر او خبر درست را بفهمد متحوّل میشود و تغییر میکند را طوری تحریک کنیم که دشنام بدهد و شیعه بکشد؟
شور باید تحت شعور باشد
شما دیدهاید که بعضی اوقات که میخواهند ما را تحریک کنند میگویند فلان جا چند نفر افغانی نشسته بودند و شب شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) یا امام حسین (علیه السّلام) شراب خوردند و مجلس رقص گرفتند. دیدید یک دفعه چقدر غیرتی میشویم؟ آن بیچاره که از ولایت امیر المؤمنین (علیه السّلام) محروم است تصوّر میکند شخص دیگری ولی خدا است و وقتی شما به او دشنام میدهید او عقل خود را از دست میدهد و هیجان باعث میشود شیعهکشی کند کما اینکه امروز رسماً دارند این کار را انجام میدهند. ما تندروی میکنیم. آن چیزی که در اسلام حق است اصول عقاید است. ما تندروی میکنیم، بعضی وقتها تریبون را دست کسی میدهیم که اهل این کار نیست.
بزرگی که بزرگان مملکت نسبت به او خاکسار بودند و از او حرف نصفه و نیمهای راجع به حضرت رقیّه (سلام الله علیها) مطرح شد؛ کسانی که او را میشناختند میدانستند خود او چقدر اهل روضه است. چقدر ما دیدیم کنار حرم مطهّر سیّد الشّهداء (علیه السّلام) او را لعن کردند. چرا آدم باید به خود اجازه دهد… شور باید تحت ارادهی شعور باشد، من نباید افسار پاره باشم –به شما جسارت نمیکنم-
اگر نقد علمی دارید شروع کنید، در بحث علمی هیچ کسی جز معصوم مقدّس نیست اگر از معصوم هم سؤال کنی به تو جواب خواهد داد. نقد علمی هیچ اشکالی ندارد. شما به دفتر او نامه بنویسید و بگویید از نظر من پنج اشکال به ذهن من میآید، راهنمایی بفرمایید، یا اشکال است یا راهنمایی بفرمایید آن را درست کنید. این داغبازیها خطرناک است.
این داعش که شما امروز میبینید یک روز… کابوس عثمانیها رفتار ما شیعهها شد. در کشور عثمانی –ترکیهی امروز- هر روز خبر این بود که شاه اسماعیل قبر کدام عالم ما را خراب کرده است. چقدر بعد از آن مسلمان سر بریده شد! البتّه که کشتار شیعه در طول تاریخ نسبت به قتلی که شاه اسماعیل بیاجازه انجام داده قابل قیاس نیست. شاه اسماعیل بیاذن این کار را انجام داد، هیچ فقیهی به این کار فتوا نداد. نسبت آدمهایی که کشته به نسبت شیعیانی که کشته شدند و علمای شیعه قابل قیاس نیست ولی «لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا»[۶] اگر یک عدّه به شما ظلم کردند وقتی شما به قدرت رسیدید حق ندارید ظلم کنید.
اوهامبافی در مسئلهی شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)
این مسئلهی شهادت زهرای مرضیه (سلام الله علیها) همواره در طول تاریخ یک مسئلهی محکم برای شیعه برای دفاع از حقّ خود بود. امّا متأسّفانه بعضی در این راه تندروی کردند، شروع کردند به اوهامبافی. همانطور که او دشمن اصلی میخواست، همانطور که اهل تسنّن نسبت به شیعه دچار اوهام شدند. باز هم تکرار میکنند، ما تشیّع اثنی عشریه را حقّ محض میدانیم و غیر شیعهی اثنی عشریه را باطل محض میدانیم. در قیامت اگر حجّت نیاورند آنها را بهشتی نمیدانیم، اشتباه نکنید. امّا آنها به ما گفتند اینها بعد از نماز این کار را انجام میدهند میگویند: «خَانَ الأمین، خَانَ الأمین، خَانَ الأمین»[۷] یعنی معاذ الله جبرئیل امین خیانت کرد، باید به علی (علیه السّلام) وحی میشد امّا به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) وحی را فرستاد. ما را کوبیدند، ما هم در مجالس خود گفتیم این زناکار است، او مفعول است، این فاعل است… سند چه میشود؟
مراقب دسیسههای اختلافافکن باشیم
«لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا» اگر کسی ظلم کرده حق ندارید… مخصوصاً اگر یک عدّهی زیادی چون او را دوست دارند از شما بر میگردند. درد خود را به چه کسی بگوییم؟ -میترسم تهمت بخورم که مدام تکرار میکنم- شهادت زهرای مرضیه (سلام الله علیها) ثابت است ولی یک سنّی این را باور ندارد. در اسناد آنها هم تحریف شده –قبلاً توضیح دادیم- و الآن وقتی دنبال سندی در میان منابع آنها میگردی سندی نیست. چیزی که من را آشفته میکند این است که کسی مثل من داغبازی میکند و میگوید: فلان عالم سنّی در فلان کتاب شهادت را پذیرفته است؛ دروغ. عمّامه بر سر دارد و در شبکههای ماهوارهای میگوید ببینید چه میگویند؟! باید مراقب باشیم. وقتی سیاه پوشیدی و عزادار زهرای مرضیه (سلام الله علیها) شدی، نمایندهی عزادارهای حضرت زهرا (سلام الله علیها) هستی. میگوید: مردم ببینید گفت در فلان کتاب آمده است. بررسی کنید که گفته یا نگفته؟ بعد با هیجان میگوید: اسناد مطرح کردیم و آنها نتوانستند ادلّهای علیه این اسناد مطرح کنند. سواد هم چیز خوبی است! اکثر کتابهایی که در زمینهی حضرت شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) نوشته شده است… شما چه نیازی دارید که میخواهید شهادت حضرت را از طریق کتب اهل سنّت ثابت کنید؟ مگر لازم است ما در فقه خود احکام را از منابع اهل سنّت ثابت کنیم؟ ما خودمان را حق میدانیم.
نمونههایی از استدلالات بیاعتبار
کتابهایی که راجع به شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) هستند را ببینید، میگویند: ابن حجر عسقلانی در لسان المیزان، ذهبی در میزان الاعتدال به شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) اعتراف کردهاند. شخصی این منابع را میآورد و نشان میدهد و ما مورد تمسخر و اتّهام دروغ قرار میگیریم.
برای تفهیم موضوع در قالب مثال میگویم؛ خدا در قرآن گفته است خدا سه تا است. یعنی چه؟ میگوید: «إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَهٍ»[۸] میگویند کمی قبل از این عبارت را بخوان: «لَقَدْ کَفَرَ الَّذینَ قالُوا» کافر شدند کسانی که گفتند «إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَهٍ». اگر کسی اینطور برای شما استناد کند نمیگویید یا دروغ میگویی، یا انصاف نداری، یا سواد نداری.
دیگری میگوید: خدا در قرآن گفته «یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَهٌ»[۹] دست خدا بسته است، کاری از دست او بر نمیآید. میگوییم خدا از قول یهود گفته است امّا بعد از این عبارت میگوید: «غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ» دست پدر تو بسته است. خدا هیچ وقت این را قبول نکرده است که میگویند «یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَهٌ». برای استناد کردن باید انصاف را رعایت کرد. بله، ابن حجر عسقلانی در لسان المیزان، جملهی شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) را آورده است، همینطور ذهبی در میزان الاعتدال ولی از قول یک راوی آورده است که میگوید این یک راوی دروغگو است، به ما تهمت میزدند از جمله این تهمت را، نپذیرفته است ولی شما میگویید این سند اعتراف آنها است.
نتیجهی استدلال غیر منصفانه و بیدلیل
نتیجهی این استدلال این است که جوان احساساتی میگوید: اعتراف کرده امّا باز هم قاتل حضرت زهرا را دوست دارد؟ پس همهی اینها ناصبی هستند. همهی فلسطینیها ناصبی هستند، همهی سنّیها ناصبی هستند، عربستان هم… صبر کن. در گردانهای داعش هم ما گردان علیّ بن ابی طالب داریم، چرا؟ چون میخواهند از من غلط بفهمی. با داعشیهای این گردان مصاحبه کردند و او میگوید آنها به ما تهمت میزنند، به کتابهای ما دروغ نسبت میدهند. ما قائل هستیم حضرت زهرا (سلام الله علیها) را کشتهاند. به امام ما و به خود ما تهمت میزنند، ما هم قبول داریم. ما کجا قبول داریم؟! او از نظر خود میگوید: اینها همه امامهای بر حق بودند و اگر اختلافی هم داشتند همه چیز تمام شده و الآن هم در بهشت هستند. اینها دروغ میگویند و میخواهند اسلام را بدنام کنند.
حقیقتاً سعی کنید امشب و فردا شب کتابهایی که راجع به شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) است را بخوانید، ببینید به این دو کتابی که من الآن استناد کردم، گفته است یا خیر، اگر گفته بود به ناشر زنگ بزنید و بگویید دروغ نگو چون دروغ تو شیعه را دروغگو معرفی میکند. تو چه نیازی داری دروغ بگویی. شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) برای ما مثل روز روشن است. چرا ماکیاولیستی عمل میکنید؟
نتیجهی این حرکات این است که ما حتّی نسبت به سنّی مستضعف بغض بیجهت پیدا میکنیم که از همه جا بیخبر است. ما در ذهن خودمان اوهام داریم که او هم قاتل حضرت زهرا (سلام الله علیها) را میشناسد، هم حضرت زهرا را شهید میداند، بعد امام خود را قاتل قرار داده است در نتیجه با خود میگوییم عجب معاند بیانصافی است این ناصبی! در حالی که روح او هم از اصل ماجرا خبر ندارد.
من نمیخواهم بگویم حضرت زهرا (سلام الله علیها) شهید نشده است، من میخواهم بگویم دستهایی در کار بود –سال گذشته به طور مفصّل توضیح دادم- اسناد شهادت را به طور کلّی از بین بردند. مثل اینکه در لانهی جاسوسی دستگاه بگذاری و همهی کاغذها را از بین ببری. اینکه الآن سندی مبنی بر شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) پیدا نمیشود به این معنی نیست که ما اشتباه میگوییم، ما درست میگوییم ولی شما خودتان را به جای یک جوان بگذارید.
در بین مسلمین کار به جایی رسید که تهمت زدند و اهل تسنّن را به هیجان آوردند و گفتند شیعیان که بمیرند خوک میشوند -این حدیث متواتر است که شب گذشته هم آن را خواندم- اگر شیعیان بمیرند قیافهی آنها شبیه میمون میشوند. این همه داعش سر اهل شیعه را برید یک میمون به ما نشان بدهید!
هدایت باید از راه منطقی انجام شود
از سوی دیگر به شیعیان گفتند آنها قاتل حضرت زهرا (سلام الله علیها) را دوست دارند چون قاتل حضرت زهرا است. بغض ما نسبت به قاتل حضرت زهرا (سلام الله علیها) تا قیامت تمام شدنی نیست امّا نسبت به کسی که اصلاً خبر ندارد به چه دلیل باید دشمن باشیم؟ یا دشمن نیستیم، یا تلاش میکنیم او را هدایت کنیم. با دروغ بستن و دشنام دادن و توهین کردن جلوی هدایت انسان منحرف را میگیریم. اگر شما بفهمید در کوچهی کناری یک عدّه هستند که به محبّان امیر المؤمنین (علیه السّلام) ناسزا میگویند، آیا آنها را دوست خواهید داشت؟ نسبت به امیر المؤمنین دشنام میدهند، لذّت میبرید؟ با آنها دوستی برقرار میکنی؟ اگر بقّال سر کوچهی شما باشد از او خرید میکنید؟ طبیعی است که آن شخص اهل تسنّن هم همینطور است. درست است که نمیداند، درست است جهل دارد ولی طبیعی است که نسبت به شما غیض داشته باشد. یک عدّه از سر بدبختی، یک عدّه از سر نادانی. خدا را شاهد میگیریم به یک جوان سنّی که شیعه شده بود، گفتم: آرزوی تو چیست؟ گفت: آرزو دارم که یک روزی پدر من آن حقایقی را که من از کتب شیعه باور کردم باور کند. پدر من نماز شبخوان است، نمی داند، من دین را از پدر خود یاد گرفتم، بعد تحقیق کردم فهمیدم شیعه درست میگوید. پدر من در عمر خود دروغ نگفته است.
نمی خواهم بگویم همهی سنّیها خیلی متشرّع یا خوب هستند، نه. امّا این کسی که گریه میکرد و خود من از او شنیدم، میگفت این خبر ندارد، دعا کنید یک طوری شود که خدا… چون او با اسناد و مدارک خود ما نمی تواند اینها را باور کند.
با عمل خود باید مردم را به سمت تشیّع و اهل بیت جذب کنیم
اگر عرضه داریم باید یک کاری کنیم که حق را بفهمد با فحش که کار جلو نمی رود. این مسئله که ناموس عقاید شیعه بود و هر کجا که شیعیان جلوی اهل سنّت میگذاشتند، وا میرفتند (عقب مینشستند)؛ چون نیاز نیست شما شهادت حضرت زهرا را ثابت کنید. همین که او قهر کرد و با ناراحتی از این دنیا رفت برای استدلالهای شما کافی است. نیاز نداریم دروغ بگوییم. چرا دشمن درست میکنیم؟ تا یک اتّفاقی در جامعه میافتد هشتک آن میآید که تو به جرأت… به چهار نفر فحش بدهیم. فکر میکنیم خیلی هنر است اینجا بنشینیم –فرض کنید- در اینستاگرام به یک نفر فحش بدهیم. هر وقت خیلی احساس هنرمندی کردید بروید برای شما پارتیبازی میکنیم به سوریه بروید. آنجا طوفان کنید، آنجا جای طوفان است. آنجا وقتی تک تیرانداز شما را در شهر با دوربین مادون قرمز حرارتی از پشت دیوار هم میزند، چون دمای حرارت بدن شما را تشخیص داده است میزند، نمی خواهد نشانهگیری کند، آنجا مردی طوفان کن. چرا اینجا یک عدّه را به خطر میاندازی؟ چرا انگیزههای طرف مقابل را قوی میکنی؟ اینها چیزهایی نیست که آدم نفهمد. عوض اینکه از این استفاده کنیم و عدّهی زیادی را هدایت کنیم این کار را کردیم.
دلیل فحاشی عصیمه به حضرت زهرا (سلام الله علیها)
چه چیزی باعث شد که آن بن عثیمین به حضرت زهرا فحش بدهد؟ اینکه امثال من که عرضهی تبلیغ نداریم، من چقدر توانستم حکومت امیر المؤمنین را، نه در حکومت که بگویید دستهای زیادی در کار است، در ادارهی کوچک خود، در محلّ کار خود روش امیر المؤمنین را پیاده کنم؟ در خانهی خود، ما کجا توانستیم یهودیان و مسیحیها را جذب خودمان کنیم؟ فقط یک جا، ظهر عاشورا و تاسوعا. چه کار کردیم؟ فقط آمدیم وسط خیابان، تازه با این وضع ما، این دستههای عزاداری ما دون شأن اهل بیت است، در آنها گناه میشود. یک حقیقتی دارد امّا متأسّفانه مشوع با گناه است. مد و رقص و حرکت و… دیدار پارتی هم در آن هست! اگر اصل حاقّ آن را وسط میدان میبردیم ببینید چه میکرد.
اگر اهل البیت درست عرضه شوند مردم شیفتهی آنها میشوند
آن خاطرهای که یک مسیحی از مسلمین دارد میگوید یک ظهر تاسوعایی است، پدر من مریض شد آمدیم اینجا نتیجه گرفتیم. ما نتوانستیم اهل بیت را عرضه کنیم. اهل البیت فرمودند: ما را درست عرضه کنید مردم شیفتهی ما میشوند. ما یک کاری کردیم بیزار شوند. مقصّر هستیم. ما کجا توانستیم با یهودیها، اصلاً کجا این کار را کردیم که برویم به مسیحی و یهودی بگوییم اسلام چه چیزی برای گفتن دارد؟ من از کسانی که پرسیدم –تجربهی شخصی من است- گفتم چه شد که شما میآیید روز تاسوعا نذر میکنید؟ اگر شما منوچهری تهران بروید، هر سال هست. گفت ما مریض شدیم -فرض کنید بچّهی من مریض شد، افراد مختلف عمدتاً اینگونه بودند- خارج رفتیم، سختی کشیدیم، هر چه خرج کردیم، نشد. «الغَریقُ یَتَشَبَّثُ بِکُلِّ حَشیشِ»،[۱۰] وقتی دارد غرق میشود یک برقی هم روی آب میگیرد، گفتیم این همه اینها میگویند باب الحوائج، باب الحوائج، برویم ببینیم اینها چه میگویند. متوسّل شدیم گرفتیم. کما اینکه امروز سنّیهای کاظمین به باب ورود امام جواد، باب المراد میگویند؛ به امام موسی بن جعفر کریم اهل بیت میگویند. مراد خود را گرفته است که میگوید کریم اهل بیت.
کوتاهی ما در تبلیغ اهل بیت (علیهم السّلام)
ما کجا تبلیغ کردیم؟ کجا با رفتار خود آدم دعوت کردیم؟ این تظاهری که تازه قبول داریم در شأن اهل بیت نیست. مخلوط با گناه و ریا و نامحرم و اینها است. اگر اصل آن بود، یعنی هر کسی یک پرچم به دست میگرفتند فقط به سینه میزدند هیچ کار دیگری هم نمی کردند، سرهای ما پایین بود، ببینید آن زمان چه اتّفاقی میافتاد.
فرهنگسازی با برگزاری مجالس فاطمیّه
دربارهی جریان زهرای مرضیّه هم –ما که اهل تاریخ هستیم پیرمرد محسوب میشویم- شما صد سال به عقب بروید اصلاً نمی فهمیدند فاطمیّه یعنی چه. جز معدود معدود افرادی. ما خیلی خبرگزاری داریم که بقیهی مسلمین از این موضوع با خبر بشوند؟! آن موقع مثلاً داشتیم؟ شبکهی اجتماعی داشتیم؟ نه، هر چه به سمت مجالس فاطمیّه رفتیم این سؤال برای آنها ایجاد شد که اینها چه کار دارند میکنند؟ یکی از حسّاسترین چیزها برای اینها این بود که، شهادت از مسلّمات شیعه است. منتها به مصالحی بعضی از تقویمها نمیخواستند ابراز کنند میگفتند وفات حضرت زهرا، بعد وقتی که روز تعطیل اعلام شد، نزدیک ۲۲ سال پیش، رسماً نوشتند شهادت حضرت زهرا. وقتی شهادت میشود آن روز تعطیل است، آن جوان سنّی میگوید امروز برای چه تعطیل است؟ عید است، مراجع شیعه مردند؟ میگوییم: نه، مادر شیعه مرده است. سؤال به وجود میآید.
اگر ما از این فرصت استفاده نکنیم و به فحش و لعن و سر و صدا بگذرانیم این فرصتی که از دست دادیم تبدیل به بغض علیه شیعه میشود. امّا اگر ادب را حفظ کنیم و موضوع را ترویج کنیم؛ هر کسی که حلالزاده باشد، هر کسی ذرهای در دل خود… این همه سنّی در کربلا وجود دارد سیّد الشّهداء میرود برای آنها سخنرانی میکند. اگر مثل ما بود میگفت شما همه فلان هستید، مادرهای شما هم که فلان. برای چه رفت سخنرانی کرد؟ برای اینکه شاید یک نفر برگردد، دو نفر برگردد. برای اینکه ۲۰ سنّی به سمت امام حسین بیاید، مدام رفت سخنرانی کرد و آنها به امام فحش دادند. یعنی وقتی یک نفر هدایت شود اینقدر مهم است.
استفاده نکردن از مجالس فاطمیّه ظلم به حضرت زهرا (سلام الله علیها) است
ما از این مجلس اگر استفاده کنیم چه میشود؟ همین که استفاده نمیکنیم به حضرت زهرا (سلام الله علیها) ظلم میکنیم، وقتی تعطیل است، سیاهپوش میشود، اگر یک پرچم عزا جلوی در خانهی خود بزنید، یک دانه معلوم نیست ولی وقتی یک مرتبه شهر سیاهپوش شود این اثر تبلیغی دارد، مثل همان اثر روز تاسوعا و روز عاشورا. طرف مقابل مجبور است عکس العمل نشان دهد لذا بن عثیمین که او هم مثل دیگران کتمان میکند و میگوید دعوایی نیست، وقتی میبینید شهادت است، دارند برای آن عزاداری میکنند دیگر نمی تواند اصل آن را کتمان کند. مجبور میشود عملیات انتحاری بکند و به حضرت زهرا دشنام بدهد. همین دشنامی که به حضرت زهرا داده است باعث شد یک عدّهای از او برگردند. میگوید: بی ادب اگر شیعه یک کاری میکند چرا به زهرای مرضیّه توهین میکنی؟ اگر او عکس العمل نشان میدهد، عکس العمل روی فاطمیّه است. یعنی میبیند روز به روز این مجلس دارد زیاد میشود، او مجبور است عکس العمل نشان دهد، سعی میکند از حقّی که خودش میداند دفاع کند وارد دشنام میشود.
نیّتهای خود را برای حضرت زهرا خالص کنیم
خدا کند امثال من وقتی میخواهیم وارد مجلس شویم نیّتهای خود را درست کنیم. همانقدر که میآیم فلانی را ببینم، بیایم که امام زمان من را ببیند. مجلس عزای مادر ایشان است. ما خیلی نسبت به حضرت زهرا قصور داریم. روزی چند ساعت در شبکههای اجتماعی میگردیم، بعد رسانه هایی که دارند حضرت زهرا را به غربیها معرفی میکنند چه اباطیلی مینویسند. چرا؟ چون من اینقدر که بیهدف میچرخم، متوجّه نیستم که بروم یک چیزی بخوانم که بروم جواب بدهم. توجّه نمی کنم که این دنیای مجازی دنیایی است، من را هم غرق کرده است. امروز اگر یک جوانی بخواهد در اروپا حضرت زهرا را بشناسد به منابعی رجوع میکند که در آن منابع هیچ چیز مفیدی نیست، حضرت زهرا به اندازهی مادر من هم در آن منابع نیست. یک زن نحیف (معاذ الله) مریض، عصبانی.
کار فرهنگی ما در قبال قرآن و اهل البیت کم بوده است
به مردم اروپا نامه نوشتیم که بیایید اسلام را بشناسید، اسلام را با چه میشناسند؟ با کتاب و با الگوی آن میشناسند. آن قرآن است که به اکثر زبانها ترجمه نشده است، ده برابر قرآن انجیل ترجمه شده است. به جای اینکه رگ غیرت ما بیجهت باد کند ببینیم کجا میتوانیم چه کار کنیم. دربارهی اهل البیت کجا را برود بخواند؟ حتماً باید بیاید عربی بخواند، ما کتاب الغدیر به او بدهیم بخواند! وقتی میرود مطالعه میکند راجع به حضرت زهرا چه چیز به دست میاورد؟ (معاذ الله) پنج دقیقه یک بار با علی دعوا میکرد؟!
به خاطر حضرت زهرا امروز باید تقیّه کرد
اگر عاشق حضرت زهرا هستیم باید برای او تقیّه کنیم. امشب نیّت کنید، خدا میداند یکی از ما اگر امشب در این مجلس بگوید من نیّت میکنم؛ یک روضهخوانی در یک مجلس خصوصی یک روضهای برای سیّد الشّهداء خوانده بود، این را یک نفر ضبط کرده بود این نوار را داخل گوشی خود به روسیه برده بود، داشت گوش میکرد، اشک او آمد، یک کارگر روسی آن را شنیده بود، کسی که مسلمان نبود، گفته بود: این چه کسی است؟ حال من تغییر میکند. گفته بود: این حسین ما است. حسین کیست؟ خدا شاهد است که این طرف شیعه شد. اخلاص برکت میدهد.
نیّت کنیم که ما به اندازهی خودمان حضرت زهرا را تبلیغ کنیم. اگر من نمی توانم بروم دایره المعارف اسلام را نقد کنم، اطّلاعات کافی را ندارم، من با مادر و همسر خود، در محلّ کار به گونهای رفتار کنم که بگویند این محبّ فاطمه است. نیّت کنم اگر ثوابی داشت به روح زهرای مرضیّه برسد. کارمند بانک هستم به گونهای کار مردم را راه بیندازم که بگویند این چرا با بقیه فرق دارد؟ بگویند: برای اینکه این فاطمی است. این کار را که میتوانم انجام دهم. نمی توانم علیه مستشرقین کتاب بنویسم، قرآن را به زبان فلان ترجمه کنم ولی این کار را که میتوانم انجام بدهم. این وضعیت طلاقی که در دادگاه ما است برای محبّان حضرت زهرا است؟ مجلس فاطمیّه (سلام الله علیها) یک خطر دارد، آن هم این است که ما فکر میکنیم کاری کردیم.
امید دارم امشب یک نفر نیّت کند، بگوید من از فردا هر کاری که میخواهم بکنم به عشق حضرت زهرا انجام میدهم. نماز میخواهم بخوانم به نیّت زهرای مرضیّه بخوانم. اگر راننده تاکسی هستید، پول کار خود را بگیر ولی بگو به خاطر حضرت زهرا من با این خوش اخلاقی میکنم، چون احتمالاً یا خود این شخص محبّ حضرت زهرا است یا مادر او محبّ حضرت زهرا است. اگر کاسب هستید جنس خود را بفروشید ولی بگویید من به احترام حضرت زهرا دیگر در جنس دزدی نمی کنم.
جامعهی شیعهی محبّ زهرای مرضیه باید این محبّت را به چشم بیاورد. اگر کسی در فضایل زهرای مرضیّه غور کند بعید نیست بگوید که ایشان افضل عالم وجود است. خدا میداند شاید آنقدری که برای پیامبر فضیلت بود که پدر زهرا (سلام الله علیها) است، آنقدر برای حضرت زهرا فضیلت نباشد که پدر ایشان رسول خدا است.
برای پیامبر فضیلت بود که دختری مانند زهرای مرضیّه داشته باشد
قریب به این مضمون در روایت است که خدا فرمود: در عالم وجود تو هیچ کمبودی نداشتی، همهی اصل فضایل عالم وجود را یا رسول الله داشتی، خواستم یک چیزی به تو بدهم که نداشته باشی. «الهَدایا بِقَدرِ مُهدیهَا» هدیه باید به قدر اهدا کننده باشد. لذا فاطمه را به تو دادم. آن کسی که وارد مجلس میشد، پیغمبر از شوق مجلس را به هم میزد، شوق به سمت او نشان میدهد که مرکز ثقل کجا است. غیر از این بود باید فاطمه به سمت پدر میدوید. برای چه باید فاطمه را اینطور معرفی میکرد؟ مگر امام بود که اینطور ایشان را معرفی کند؟ پیغمبر تقرّباً إلی الله برای رشد او این کار را میکرد. فاطمه مادر عالم وجود است. مقام مادری فقط برای پیغمبر و فرزندان خود نیست، مادر علی بود. یعنی چه؟ یعنی بستر رشد همهی عالم وجود است. لذا لیله القدر همهی عالم است.
عبد چه کسی است؟
شخصیّت والای حضرت زهرا (سلام الله علیها) را در نظر بگیرد؛ عبد چه کسی است؟ عبد فاطمه است، آن کسی است که نسبت به امیر المؤمنین این مقام را دارد. کسی که امیر المؤمین (سلام الله علیه) مقابل او مثل شاگرد بود. شما بروید تحلیل کنید، آن کسی که گفت: «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی»[۱۱] برای چه مینشست حرفهای فاطمه را مینوشت؟ این حکیم علی الإطلاق کار عبس میکرد؟ ابوبصیر آمد به امام صادق گفت: آقا بالاترین سطح علم مکتوب شما چیست؟ آن هزار مسئلهای است که –این در کافی صحیحه است- امیر المؤمنین از پیغمبر پرسید؟ فرمود: آن نزد ما است. ابوبصیر گفت: والله علم همین است. آخرین استفادهی امیر المؤمنین از پیغمبر خاتم. هزار مسئله که از هر مسئله هزار مسئله یا هزار باب که از هر باب هزار باب علمی باز میشود. این دیگر منتهای علم است. «هُوَ وَ اللهِ العِلم» فرمود: بالاتر از این داریم. گفت: مگر بالاتر از این هم داریم؟ فرمود: بله. جفر پیش ما است. گفت: جفر چیست؟ فرمود: همهی احکام عالم است. گفت: «هُوَ وَ اللهِ العِلم»؟ فرمود: از این بالاتر هم داریم. گفت: چیست؟ فرمود: جامعه است. گفت: آن چیست؟ فرمود: علم اوّلین و آخرین است و… –رجوع کنید به روایت کافی به سند صحیح- گفت: آقا این منتهای علم شما است؟ فرمود: نه، «مُصْحَفُ فَاطِمَه».[۱۲] مصحف فاطمه چیست؟ همان مطالبی که زهرای مرضیّه روزهای آخر میگفته است و امیر المؤمنین، آن صدایی که دیگر جوهر نداشت مینوشته است.
حالا کسی میخواهد عبد را بشناسد، عبد حضرت حق این است. وای به روز کسی که مراتب ولایت را نمی فهمد.
کسانی که تا به حال هشت بار ولایت امیر المؤمنین را انکار کرده است و در سایت او نوشتهاند، چطور انسان میتواند در قیامت به حضرت زهرا جواب بدهد. برای اینکه زیرآب کس دیگر را بزند گفت: پیغمبر گفته است، علی اگر تو را نخواستند حق نداری حکومت کنی. این دقیقاً همان حرفی است که غیر شیعه میزند.
کسی که مقامش در این حد است امیر المؤمنین را صدا زد، حضرت آمد مقابل او نشست، توجّه کنید که نسبت به امام خود چگونه است؟ نمی گوید من چه کسی هستم، فرمود: یا علی من در این چند سالی که با تو زندگی کردم به تو خیانت نکردم، به تو دروغ نگفتم، اگر نتوانستم جلوی قتل پدر خود را بگیرم در کوچه جلوی قتل تو را گرفتم. خود را فدای تو کردم. یک حاجتی دارم اگر نمی توانی به کس دیگری وصیّت کنم. فرمود: امر تو را اطاعت میکنم. پیغمبر فرمود: «یا عَلی، أنفِذ لِمَا امَرَتکَ بِهِ فَاطِمَه».[۱۳] دستورات فاطمه را اجابت کن. حضرت فرمود: فاطمه جان هر دستوری که تو بدهی من انجام میدهم. این هم برای دفاع از امیر المؤمنین است.
[۱]ـ سورهی غافر، آیه ۴۴٫
[۲]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]– صحیفهی سجادیه، ص ۹۸٫
[۴]– نهج البلاغه، ص ۴۱۷٫
[۵]– تلخیص الشافی، ج ۳، ص ۱۵۶٫
[۶]– سورهی مائده، آیه ۸٫
[۷]- أعیان الشیعه، ج ۱، ص ۴۳٫
[۸]– سورهی مائده، آیه ۷۳٫
[۹]– همان، آیه ۶۴٫
[۱۰]– شرح توحید الصدوق، مقدمه ج ۲، ص ۲٫
[۱۱]– الأمالی (للصدوق)، ص ۱۳۳٫
[۱۲]– الکافی، ج ۱، ص ۲۳۹٫
[۱۳]– طرف من الأنباء و المناقب، ص ۳۸۲٫
پاسخ دهید