«نقش فاطمیه در هویت شیعه» عنوان سخنرانی حجت الاسلام کاشانی است که به مدت پنج شب در هیئت عبدالله بن الحسن علیه السلام به آن می پردازند، مشروح جلسه چهارم تقدیم می گردد.
- نقش فاطمیه در هویّت تشیّع
- شیعه شدن عامل هویّت بخش در جامعهی اسلامی
- دعوای سیاسی بین طرفداران حکومت امیر المؤمنین و حکومت معاویه
- تقیّهی حکومت امام صادق بیش از تقیّهی امام هادی در حکومت است
- نام نبردن از اسم کسی در فضای حکومت
- ایجاد تنش و از بین رفتن حق و باطل
- اسم خوب داشتن در تربیت اثر دارد
- اختلاف بین تفکّر حضرت زهرا (سلام الله علیها) با تفکّر غاصبین
- به قدرت رسیدن شیعه برای حفظ شرایط تقیّه
- مطرح نکردن برخی از حقایق در تریبون عمومی
- تندروی شیعیان در مورد برخی از حقایق
- سر بریدن شیعیان از دوران مرجعیّت شیخ مفید
- آثار به جا مانده برای دفاع از تشیّع در کتب شیعه
- شرح علّامهی حلّی بر کتاب اصول فقه مختصر ابن حاجب
- شرح کرمانی دربارهی علّامهی حلّی
- تندی کردن ابن حاجب در شرح خود بر شیعیان
- سؤال کردن یک سنّی از علمای اهل شیعه، علّامهی حلّی
- ادب داشتن علّامهی حلّی در برابر سنّیها
- کتابهایی برای رد شیعه
- جعل مطالب از سوی بنی امیّه برای انتقام گرفتن از پیامبر
- ناصبیگری بدترین گناه روی زمین
- روایت جعلی عامل افتراق بین جوامع اسلام
- نسبتهای فحشا عامل قتل شعیان
- بحث ناموس عقاید شیعه در دفاع از حضرت زهرا
- فضاسازی نسبت به شیعیان از طریق نسبت فحشا دادن
- سخن ناحق نگفتن و جلوگیری از خون و خونریزی
- حرام بودن نسبت ناروا به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و واجب بودن دفاع از او
- جسارت به ناموس داعشیها یکی از دلایل کینهی آنها نسبت به شیعیان
- اتّفاق عمل داشتن و مودّبانه بازگو کردن در مطرح کردن عقاید شیعه
- حذف عقاید شیعه توسّط مخالفان آن
- مصاحبهای با ابوقطاده یکی از نیروهای داعشی
- اجازهی قتل ندادن هیچ فقهی در تاریخ شیعه
- ضرر رسیدن به شیعیان در دعوای بین شیعه و سنّی
- دعوای تاریخی بر روی ناموس عقاید شیعه
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم * أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«إِلهی وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]
نقش فاطمیه در هویّت تشیّع
عنوان بحث ما نقش حضرت زهرا (سلام الله علیها) و فاطمیّه یعنی رفتار ایشان در مقابل سقیفه در هویّت تشیّع است. شب اوّل محضر شما با این سؤال شروع کردیم که بن عثمین از بزرگان سلفیهای عربستان چه داعی دارد که نسبت به زهرای مرضیّه رسماً دشنام میدهد؟ (معاذ الله) نسبت بیعقلی میدهد. چرا انکار نمیکند؟ میتوانست خود را خلاص کند و انکار کند. چرا (معاذ الله) میگوید بیعقل است؟ چرا عملیات انتحاری انجام میدهد؟ چرا آقایان برای کوچکتر از او مثلاً نسبت جبن، ترس به یک صحابهی درجهی ده میگویند باید او را شلاق باران کنید؟ چرا او چنین کاری میکند؟
دوران مکتب خلفا بعد از پیغمبر چه اتّفاقی بر جامعهی اسلام افتاد؟
یک مثالی عرض کردیم که چگونه راحت تحریف میکنند؟ سندی را با هم بررسی کردیم که تحریف آشکار بود. تحریف میکردید، میگفتید نبوده، دروغ است؟ بعد وارد این بحث شدیم که دوران مکتب خلفا بعد از پیغمبر چه اتّفاقی بر جامعهی اسلام افتاد؟ عرض کردیم از لحاظ عملی، ظاهری هیچ فرقی بین مسلمین دیده نمیشد. یعنی شیعه و غیر شیعهای دیده در مسجد رسول خدا دیده نمیشد تا قتل عثمان. به ظاهر هیچ تفاوتی نبود. هر تفاوتی بود تفاوت پنهان بود، آشکار نبود. ما قائل نیستیم که تشیّع آن موقع شروع شده است، ولی اگر در جامعه کسی بود که از مسجد مدینه فیلمبرداری میکرد ابوذر کنار مروان ایستاده بود و نماز میخواند. اصلاً اجازهی تفاوت نمیدادند برای کمتر از این هم اینگونه بود. حتّی برای سؤال قرآنی فرد یک سال این پا و آن پا میکرد تا از خلیفهی خودش یک سؤالی بپرسد. خشونت عجیبی برپا بود، همه هم ظاهراً اسلامی بودند یعنی همه مستند به احکام شرع بودند، همه شرعی بود یعنی ادّعا میشد که شرعی است.
شیعه شدن عامل هویّت بخش در جامعهی اسلامی
بعد از آن محضر شما عرض کردیم آن عاملی که هویّتبخش بود، هویّت یعنی عقیده و عمل شیعه را میساخت که خیلی کم بودند دوران امیر (سلام الله علیه) در اوایل ۳۰، ۴۰ نفر بودند یعنی تک تک و حتّی شهدای کربلا بسیاری ظاهراً شیعه نیستند و اصلاً فضای بیان چنین چیزی وجود نداشت. مثل این میماند که شما به پایتخت صهیونیستها بروید و بخواهید آنجا زندگی کنید. شیخ نجاشی که از بزرگان علم رجال شیعه است، میگوید بعضی از خانوادههای بزرگان شیعه نمیدانستند که آنها شیعه هستند نه تنها دوران خلفا بعد از آن هم شیعه بودند. میگوید: در کوفه ساکن بود هیچ کس فکر نمیکرد او شیعه باشد و چه بلاها سر شیعه آمده بود که جرأت نکنند حرف بزنند. جزئیاتی را عرض کردیم که گذشت دیگر وارد آن نمیشوم.
دعوای سیاسی بین طرفداران حکومت امیر المؤمنین و حکومت معاویه
بعد عرض کردیم چه چیزی باعث تفاوت میشد؟ اینکه میفهمیدند چند نفری که شیعه بودند به مرور زیادتر شدند، با قتل عثمان انشعاب در جامعهی اسلامی عملاً نشان داده شد، یک عدّه طرفدار عثمان شدند، یک عدّه طرفدار علی شدند آنها هیچ کدام شیعهی اثنی عشری نبودند. این میگفت عثمان بهتر است، آن میگفت علی بهتر است. بین حکومت امیر المؤمنین و طرفداران عثمان، حکومت معاویه دعوا سیاسی بود یعنی سربازان امیر المؤمنین همه غیر شیعه بودند. از ۶۹ هزار نفر سپاه امیر المؤمنین در صفین ۵۰ نفر شیعه بودند، آنها اصلاً به چشم نمیآیند. عرض کردیم چه کردند که نمیگذاشتند امیر المؤمنین اصلاً ابراز تفاوت کند با این حال حضرت هر کجا فرصت میکرد یک جرقه میزد. مثال زدیم آمدیم ماجرای ام کلثوم را مثال زدیم، بعد حضرت موسی بن جعفر و فدک را مثال زدیم. در این فضا نکات مهمی را عرض کردیم و هر کسی خواست میتواند رجوع کند.
تقیّهی حکومت امام صادق بیش از تقیّهی امام هادی در حکومت است
تا اینجا رسیدیم در این فضای نزدیک دوران امام هادی که امامت اهل البیت تثبیت شده است، برای همین است که حضرت تبعیدی است یعنی امام صادق تبعیدی نیست، چون مقابل حکومت نمیایستاد تقیّهی امام صادق از حکومت بیش از تقیّهی امام هادی از حکومت است یعنی شرایط فرق کرده است، شیعه قوّت دارد. برای جاهایی که شیعیان جلسات عمومی دارند زیارت غدیریّه داریم. اگر توانستید یک بار بخوانید در مفاتیح است سند آن صحیح است. ۱۵۰ فضیلت از امیر المؤمنین در آن وجود دارد.
نام نبردن از اسم کسی در فضای حکومت
زیارت جامعه داریم اینجا دیگر فضای تصریح به بعضی اختلافات نیست، اصلاً آن فضا وجود ندارد امّا شما نگاه میکنید میبینید امام هادی میفرماید: «وَ الْجَاحِدِینَ لِحَقِّکُمْ وَ الْمَارِقِینَ … وَ الْغَاصِبِینَ لِإِرْثِکُمُ الشَّاکِّینَ فِیکُمُ … وَ مِنْ کُلِّ وَلِیجَهٍ دُونَکُمْ وَ کُلِّ مُطَاعٍ سِوَاکُمْ وَ مِنَ الْأَئِمَّهِ الَّذِینَ یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ»[۴] هر کسی میخواهد امامت کند باید بیرون از فضای شما باشد، از کسی اسم نمیبرد. ولی نمیگذارد ما تنشزدایی کنیم. چون اصلاً شیعه و شیعی باقی نمیمانند. اگر این مسئله را ببینید تنها سند تفاوت است.
ایجاد تنش و از بین رفتن حق و باطل
لذا نمیگذارد از بین برود که امام رضا را مثال زدیم. یعنی تصریح نمیشود که شیعه و سنّی یقهی همدیگر را بکشند که دعوا اشتباه شود ولی به آن ماجرا اشاره میشود. فدک فراموش نمیشود مدام آنها فدک را دو دستی تقدیم میکنند، میگوییم کافی است دست بردارید، دوباره ائمّه روی آن مانور میدهند که این فدک همهی ماجرا نبود، دوباره میگوید پس بگیریم، دوباره میگویند ببین حق اهل بیت را خوردند. چرا تنشزدایی نمیکند؟ چون این مسئلهای نیست که بخواهد تنشزدایی کند، اگر تنشزدایی کند تمام میشود. یعنی بین حق محض و باطل محض اگر بخواهد… این بحثها مهم است. دقیق باشیم حتّی بعضی مواقع بزرگان ممکن است دقّت نکنند، میگوید بین حق و باطل قابل جمع نیست، راست میگوید نمیشود حق و باطل را با هم جمع کرد. حالا باید بحث کنیم که وحدت چیست؟ جمع حق و باطل است، بگوییم هم حق است، هم باطل است.
اهل بیت نمیگذاشتند تنشزدایی شود، نمیگذاشتند تمام شود. تنش با «وَ الْغَاصِبِینَ لِإِرْثِکُمُ» بود، «الظَّالِمِینَ لَکُمْ» نه با پیروان.
اسم خوب داشتن در تربیت اثر دارد
امام صادق نشسته بودند، سکونی یکی از قضات اهل سنّت است، مرید امام صادق است، از علم امام صادق دل بریده بود، به مجلس امام صادق میآید روایات زیادی دارد. در کافی هم است. بچّهی او به دنیا میآید پیش امام صادق (سلام الله علیه) مینشیند، حضرت میفرماید: چه خبر است؟ میگوید بچّهی من به دنیا آمده است. بلافاصله میفرماید: اسم او چیست؟ نمیگوید وزن او چقدر است، کجا به دنیا آمده است. اوّل پرسید اسم او چیست؟ اسم مهم است اگر کسی زهرای مرضیّه را افضل فی الارض بداند… یعنی اوّلین وظیفه این بود که اسم او چیست؟ اسم در تربیت او اثر دارد. ما چند نفر آیت الله تیمور داریم، این چه اسمی است که برای بچّهی خود میگذارید، ما چند نفر حاج چنگیز داریم ممکن است حاج چنگیز خوب باشد امّا این چه اسمی است که میگذارید. میگوید: فاطمه. حضرت به پیشانی خود میزند. بعد میفرماید: هیچ وقت به او سیلی نزن.
اختلاف بین تفکّر حضرت زهرا (سلام الله علیها) با تفکّر غاصبین
آقا امام صادق با شاگرد سنّی خود رفت و آمد دارد، دعوا بین امام صادق و سکونی قاضی سنی نیست، دعوا بین یک عقیده با آن «وَ الْغَاصِبِینَ لِإِرْثِکُمُ» است. چرا فلش دعوا را فراموش میکنید؟ «الشَّاکِّینَ فِیکُمُ الْمُنْحَرِفِینَ عَنْکُمْ … وَ کُلِّ مُطَاعٍ سِوَاکُمْ» حضرت با سکونی چه کار دارد؟ پیش از اینکه حضرت شاگرد شیعه داشته باشد، امام صادق شاگرد سنّی داشت اگر آنها دعوا داشتند و میخواستند هر روز «نَبْرَأُ إِلَى اللَّهِ مِنْهُمْ»[۵] لعنت خدا بر شما شاگردان میگفتند، به نظر شما جلسهی درس تشکیل میشد؟ قبل از اینکه درس را شروع کند برای اینکه اجداد شما به جهنّم بروند یک صلوات بفرستید، این جلسه شکل میگیرد؟ واضح است. دعوا بین امام صادق و سنّیها نیست، دعوا بین تفکّر حضرت زهرا با «وَ الْغَاصِبِینَ لِإِرْثِکُمُ»[۶] است. معلوم نیست که به آن بیچاره حقّی رسیده یا نرسیده است، آن بیچاره مستضعف فکری است، نه یک محروم است، یک بیچارهای است که در دامن مادر محب به دنیا نیامده است، آن بیچاره بدبخت است. دعوا با او نیست، خود او زخم خوردهی دعوا است که از هدایت محروم شده است، خود او میتواند شکایت کند. بگوید حق روشن نبود ما بفهمیم، آن بیچاره خودش گرفتار است، دعوا با او نیست.
به قدرت رسیدن شیعه برای حفظ شرایط تقیّه
در این فضا وقتی قدرت شیعه بیشتر میشد برای حفظ تقیّه گاهی میبینید رفتارهایی انجام میدادند، اینها اثر داشت. مثلاً نائب امام زمان جناب حسین بن روح در مجلسی شرکت کرد از دو خلیفهی اوّل تجلیل کردند ایشان هم هیچ چیزی نگفت، گفتند درست است؟ گفت: بله جزء این نیست. در یک شرایطی بود که اصلاً نمیتوانست حرف بزند. این در کتاب الغیبه شیخ طوسی موجود است. یکی از شیعهها که در جلسه بود مثل اسفند بالا و پایین میپرید فکر کرد از حسین بن روح داغتر است، گفت: این حرفها چیست که میزنید؟! به خانه رفتم که پشت سر نائب امام غیبت کنم، میگوید قبل از اینکه به در خانه برسم دیدم نائب امام روی مرکب نشسته و جلوی در خانهی ما است یعنی سریع آمده است. سریع من را کنار کشید و گفت: از محتوای این جلسه چیزی بیرون برود با تو برخورد میکنم. یعنی او در شرایط مدیریّتی است، میبینید حرف زدن یک جملهی او یک عدّهای از محبّین کشته میشوند، میگوید این را جایی نقل نکنی یا تأیید آنها میشود یا تو این طرف اختلاف پیدا میکنی. یعنی شرایط تقیّه است، شرایط خاصّ است جان کسی یا کسانی در کار است.
مطرح نکردن برخی از حقایق در تریبون عمومی
ناموس شیعه را در بازار مسیحیها میفروختند، دعوا میشد مردها را میکشتند و زنها را به کافر میفروختند و به آنها تجاوز میکردند. او در آن شرایط مدیریتی میفهمد الآن نباید این حرفها مطرح شود، به معنای انکار نیست که در سرداب خانهی خود نگوییم. قدیم خانهها یک سرزمینی داشت که آب انبار آنها بود، سرداب میگفتند یعنی هر کسی به آنجا راه پیدا نمیکرد. آنجا ممکن است یک کسی حرف خصوصی به کسی بزند، نمیگوید حقایق را نگویید، ولی اینکه چه چیزی را در تریبون عمومی بگویید یک عدّه را بکشند، به نوامیس شیعه تجاوز کنند، تعدّی کنند نمیگوید. یک روزی همین بزرگوار به امام زمان نامه نوشت، نوکری که در خانه میایستاد یک چیزی به معاویه گفت. امیر المؤمنین معاویه را لعن کرده است همهی آقایان اهل سنّت هم نوشتند ولی او در شرایط مدیریتی یک عدّهای را اخراج میکند. یعنی باید این بحثها را با بحثهای شب گذشته منسجم شود. آنجایی که جایگاه و اهمیّت فراموش نشدن بحث حضرت زهرا است که شب گذشته مطرح کردیم، الآن هم مطرح است، بحث ادامهی همان است ولی یک جایی میدید که ما در اقلیّت هستیم بیان آن کشتار دارد چرا این را بگویم، اصلاً تقیه را برای چه گفتند؟
تندروی شیعیان در مورد برخی از حقایق
اینکه شیعیان میدیدند مجبور هستند تقیّه کنند بعضی از چیزهایی که قبول ندارند را باید به زبان بیاورند، بعضی از حقایق را نگویند این به نحوی در دل آنها عقده بود. لذا بعضی مواقع تندروی میکردند تا آل بویه در بغداد تشکیل شد دولت متمایل به شیعه بود، اگر فردی به کسی فحش میداد، دیگر زن او را نمیفروختند یک دفعه همه چیز تغییر کرد. در بازار شیعهها با هم حرف میزدند به بعضیها فحش میدادند. چرا این اتّفاق افتاد؟ ۳۰۰ سال دهانها بسته است، ظلم تحمّل کردند، تقیّه کردند حالا یک حکومتی را به دست آوردند شروع به حرف زدن کردند. طرف مقابل اصلاً اصل آن را هم تحمّل نداشت چه برسد به فحش آنها.
سر بریدن شیعیان از دوران مرجعیّت شیخ مفید
لذا شما میبینید در دوران مرجعیّت شیخ مفید تا سال ۴۱۳ بیش از ۲۰ بار به بغداد حمله میکنند و سر میبُرند فقط سال ۳۷۴، ۱۷ هزار سر بریدند. بیجهت کشتن سر جای خود، دقّت نکردن بعضی و بهانه دادن سر جای خود. به خاطر بحث سقیفهی حضرت زهرا و قاتلان حضرت زهرا (سلام الله علیها) دو تفکّر در شیعه به وجود آمد.
آثار به جا مانده برای دفاع از تشیّع در کتب شیعه
یک جریان، جریان شیخ مفید و شیخ طوسی و بعد سیّد مرتضی و بعد علّامهی حلّی بود که آنها هم مدافعان شیعه بودند، کتاب در دفاع از تشیّع داشتند، هم بیادبی نمیکردند. یک جریان دیگری هم بود من یک نمونه از آن جریانی که بیادبی نمیکردند را بگویم شما ببینید چه آثاری به جا گذاشته است. بیجهت این کتابها را دست خود نگرفتم خدا میداند سخت است. من از نسخ خطی عکس گرفتم تا شما ببینید علّامهی حلّی (رحمه الله علیه) چه کرده است. این در شیعه یک تفکّر بود. کسی نمیتواند به علّامهی حلّی بگوید که او طرفدار شیعه نیست. مهمترین کتابها دربارهی امامت شیعه برای علّامهی حلّی است. منهاج الکرامه، الایضاح، نهج الحق، شرح و تجرید، مناهج. اصلاً بقیّه دنبالهروی علّامهی حلّی هستند. اگر علّامهی حلّی نبود مغول اصل اسلام را از بین برده بود، بروید مراجعه کنید.
شرح علّامهی حلّی بر کتاب اصول فقه مختصر ابن حاجب
این بزرگوار هم نمیخواست شیعهکشی راه بیفتد، هم میخواست از شیعه دفاع کند. دید در اوج پختگی – نابغه است، در ۳۱ سالگی تمام کتب فلسفی، منطقی، کلامی خود را نوشته است، همان کسانی که الآن در مقطع دکتری شما یک فصل آن را تصحیح کنید به شما دکتری میدهند- چه کار کند؟ یک کتابی به اسم مختصر ابن حاجب کتاب اصول فقه اهل سنّت بود، دید برای خواندن این کتاب در حوزههای علمیّهی اهل سنّت حتماً به شرح نیاز دارد گفت من یک شرحی مینویسم که این در حوزههای علمیّه اهل سنّت تدریس شود. ممکن است آدم ادبیّات عرب را از یک مکتب دیگر بخواند، کدام شیعهای میخواهد اصول فقه سنیها را بخواند یا کدام سنی میخواهد اصول فقه شیعه را بخواند؟ به گونهای کتاب نوشت که شرح کتاب اصول فقه اهل سنّت باشد و جزو کتاب درسی آنها شود. این کتاب نوشته شد هنوز علّامهی حلّی نمرده بود در تمام حوزات اصلی علمیّهی اهل سنّت کتاب درسی شد. این صدور شیعه است یا آن مکتب بعدی که میخواهم بگویم؟ ابن حجر عسقلانی میگوید «شَرحُهُ فِی غَایَهِ الحُسن» بهترین شرح است.
شرح کرمانی دربارهی علّامهی حلّی
کرمانی از شارحین صحیح بخاری است یک شرحی او هم به همین مختصر ابن حاجب دارد ابتدا میگوید چهار، پنج نفر شرحهای ویژه نوشتند. باور میکنید یک سنّی دربارهی علّامهی حلّی اینطور گفته است. میگوید: یکی «المُولی الأعظم شِیخُ الدُّنیا قُطبِ الدِّینِ الشّیرازی» او هم شیعه است. ببینید چه اتّفاقی افتاده است علّامه حلّی کتابی نوشته که جزو کتاب درسی آنها شده، یک شارح دیگر که کرمانی شارح بزرگی است، صحیح بخاری را هم شرح کرده است. شرح او ۲۵ جلد است، مفصّل است. این در نسخهی ظاهریّه است. شمارهی نسخه ۲۸۸۰، ۳۰۴ ورقهای است، این متن در صفحه ۳ کتاب است. میگوید: «المُولی جَمالُ الدِّین» مولی ما، جمال دین «الحلِّی تَابه التُّربَهُ» خدا او را رحمت کند. او فهمیده که چه کار میکند یعنی دید الآن من بخواهم یک کاری انجام دهم بالاخره باید اصل ماجرا را فراموش کنیم یا نه، فراموش نمیکنیم. عرض کردم بیشترین کتب امامت را علّامهی حلّی نوشته است. از آن طرف چه کار کنم که آنها نسبت به شیعه واکنش نشان ندهند.
تندی کردن ابن حاجب در شرح خود بر شیعیان
یکی از اقدامات این است که شرح کتابی بر یکی از کتب اصول فقه آنها نوشت. یک جایی ابن حاجب نویسندهی کتاب با شیعه تندی میکند. علّامه میداند من این را برای کتابخانهها و حوزههای علمیّهی شیعه نمینویسم، این باید کتاب درسی شود. از کتاب اینها آرام عبور میکند. گاهی مؤدّبانه پاسخ کوتاه میدهد و عبور میکند. میگوید من قرار طوری بنویسم که کتاب درسی شود. جوابها را جای دیگر میدهم. کاری که مرحوم علّامهی طباطبایی با کتابهایی در المیزان انجام داده است. بعضی از نکات خاصّ شیعی را مطرح نکرده است که کتاب در جهان اسلام منتشر شود. بعد میگوید: «إِنَّما هَؤلاءِ العُلماءُ الکِرام البَرَرَه المُعَظَّمَه» فضای امروز را نگاه کنید فحش و لعن و سلام به خواهر و مادر همدیگر هم میرسانند.
سؤال کردن یک سنّی از علمای اهل شیعه، علّامهی حلّی
عالم شیعه یک کاری کرده است که کتاب اصول فقه نوشته است، یک عالم برجستهی اهل سنّت او را دوست دارد. این یکی نیست، این کتاب وقتی منتشر شد علمای اهل سنّت کف و خون قاطی کردند. گفتند پس او تا الآن کجا بود، چرا درس خوانده است؟ یکی از کسانی که کتاب او کتاب درسی است تفسیر این آقایان بود اسم او قاضی بیضاوی است. انوار التنزیل کتاب او است تا همین اواخر حتّی حوزههای شیعه گاهی کتاب تفسیر او را به عنوان کتاب درسی میخواندند. یک سؤالی برای او پیش آمد گفت از چه کسی بپرسم که بداند. گفت: هیچ کس نمیداند، از علّامهی دنیا و آخرت علّامهی حلّی میپرسم. توجّه کردید چه کاری کرده است، بیجهت کسی علّامهی حلّی نمیشود. میتوانست به او فحش بدهد. برای او سؤال پیش آمده است امروز به نظر شما در جهان اسلام عالم شیعهی امروز داریم که اهل سنّت سؤال داشته باشند و بپرسند، اصلاً شنیدید؟ سؤال هم داشته باشند نمیپرسند، ما ضرر کردیم حق هر چه تنها بماند و اسم آن مطرح نشود همان است که ضعف میکند، باطل که وسط میدان است.
قاضی بیضاوی خواسته است سؤال بپرسد که خودش فحل الفحولی است، آنها آدمهایی نیستند که دو سال درس خوانده باشند، آنها از علمای درجهی یک هستند. سؤالی برای بیضاوی پیش میآید و میگوید فقط این شیعه میتواند جواب دهد، سؤال او فقهی است منتها چون منشأ آن اصول فقه است و در کتاب او را خوانده است میگوید فقط او میداند.
این را از نسخهی خطی لسان الخواص قرن ۱۰، صفحه ۳۶ آوردم. میگوید: «یَا مُولانا جَمالِ الدِّین» ای مولای ما جمال الدّین «اَدامَ اللّه فَواضِلَک» خدا سایهی تو را از سر ما کم نکند. «أَنتَ إِمامَ المُجتَهِدین فِی عِلمِ الأُصول» تو امام مجتهدان در علوم اصول هستی، یک سؤالی دارم.
ادب داشتن علّامهی حلّی در برابر سنّیها
این یک طرز تفکّر در بین شیعه است، همهی علمای شیعه اینطور نرفتند. البتّه همه عرضهی علّامهی حلّی را نداشتند. این یک روش است. از آن طرف هم علّامه ادب دارد. سال گذشته گفتم یک جایی یک کسی به ابوحنیفه توهینی میکند، میگوید: «هذِهِ السُّخْرِیَّهُ غَیْرُ لائِقَهٍ بِأَبى حَنیفَهَ» انصافاً ابوحنیفه این حرفها را نمیزند. یعنی اگر مخالف هستی نباید هر چه دوست داشتی بگویی. خود او در مقدّمهی کتاب که شرح بر مختصر ابن حاجب برای سنّیها نوشته است، میگوید: «لَمَّا کانَ الکِتاب الموسوم بِمُختَصر منتهی ؟؟۲۶:۰۷ الفلان» برای ابن حاجب، «مِن مُصَنَفات الإمام العلّامه» از مصنفات امام علّامه، جمال الدّین «مَلَکُ المُناظرین» یعنی سلطان مناظره کنندگان ابن حاجب است. ادب میکند که اینطور ادب میکنند. یک تفکّر در شیعه پیدا شد.
کتابهایی برای رد شیعه
قزوینیها یکی، دو عالم ویژه دارند یکی این بزرگوار شیخ عبد الجلیل قزوینی است. اوّل کتاب یک چیزی نوشته است ای کاش غیرت خود را بین ما تقسیم میکردند. میگوید شنیدم کتابی در رد شیعه نوشته شده است، مدّتها گشتم تا آن را پیدا کنم حوزات علمیّهی اهل سنّت اطراف ما سپرده بودند که کتاب به دست فلانی نرسد، چون برسد آن را رد میکند. الآن به شما بگویم نرمافزارهایی وجود دارد که هزار کتاب علیه شیعه نوشته شده است، مرد میخواهد تا جواب بدهد فکر نکنید جواب همهی سؤالهای آنها را فی الجمله الآن داریم. باید کار کرد، نخوابیدند، نمردند. بحث من دعوا و یقهکشی نیست. در محفل علمی سؤال میکنند باید جواب خوب دهید، اصلاً تصوّر نکنید الغدیر نوشته شد کار تمام است. الغدیر برای زمان خودش نوشته شد، الآن سؤالات دیگری دارند، جواب دیگری لازم دارد. تصوّر نکنید کتابها تمام شد. خدا شاهد است اینطور نیست. میگوید من دنبال آن بودم که کتاب را پیدا کنم و جواب آن را بدهم. در پایان هم پیدا کردم یک سال گذشت. از من پنهان میکردند، میدانستند جواب میدهم، آن را رد میکنم.
جعل مطالب از سوی بنی امیّه برای انتقام گرفتن از پیامبر
یک تفکّر هم این بود که آنها شروع به فحش دادن کردند. یک جملهی معترضه طولانی بگویم. بنی امیّه برای انتقام گرفتن از پیغمبر مطالبی به پیغمبر از طریق عایشه نسبت دادند، بنده معتقد هستم شاید ۷۰، ۸۰ درصد آنها را بنی امیّه جعل کردند که بیحرمتیهای زیادی به بیت پیغمبر شده است حتّی بیحرمتی به خود پیغمبر شده است. مثلاً روابط خصوصی پیغمبر با عایشه را مردها نقل کردند. بنده معتقد هستم ۲۰، ۳۰ درصد آن را خود عایشه انجام داده است، ۷۰ درصد هم بنی امیّه راه را رفته است.
ناصبیگری بدترین گناه روی زمین
در این نوشتهها دارد که شب مردی به خانهی عایشه آمد، صبح جنب رفت. یکی علّامهی حلّی منصف است یک کاری میکند که امام طرف مقابل میگوید تو امام ما هستی. یک نفر آدم عوام عمامه به سر است. میگوید پیدا کردیم پس زنا کرده است و خدا میداند او چه بلایی بر سر شیعه آورده است. اگر شما میخواهید از عایشه نقد کنید بدترین گناه روی زمین ناصبیگری است. ناصبی یعنی دشمن اهل البیت «أَنْجَسَ مِنَ الْکَلْبِ وَ الخِنزیر» این را بحث کن. این را که راحت میشود ثابت کرد. امّا بین خود و خدا غیر از بیحرمتی که به پیغمبر است، الآن اگر بخواهند نسبت فحشا به کسی بدهند چهار شاهد عادل میخواهد.
روایت جعلی عامل افتراق بین جوامع اسلام
شما روایت صحیح مسلم را قبول دارید که میگویید شب به خانهی عایشه آمده و صبح جنب رفته است. اینها چیزهایی است که امروز مطرح است، چقدر عامل افتراق است بعد هم شخص راجع به عایشه هزار صفحه کتاب نوشته است، ای کاش سواد داشت. اگر تو میخواهی دعواهای عایشه را در جمل بحث کنید عیبی ندارد، بله خطا کرده است شکی نیست و این خطا خیلی بدتر از زنا است امّا اینکه در یک کتابی آمده است شب یکی نفر آمد صبح جنب رفت یا در یک روایت ضعیفهای در شیعه یک چیزی گفته است. با روایت صحیحه زنا ثابت نمیشود چهار شاهد عادل میخواهد که دیده باشد.
مثلاً در دادگاه یک نفر را میآورند که شما شاهد قتل بودید؟ میگوید: نه من بررسی کردم. میگویند بیرون برو، اینجا جای بررسی کردن نیست، قاضی باید بررسی کند، تو باید شاهد باشی بگویی بله من بودم چاقو را به دست گرفت، تا دسته به شکم فرد فرو کرد من این را دیدم، این شاهد میشود. اینکه من بررسی کردم، دیدم پشت وانت اینطور نوشته شده است. این چه مدل بحث کردن است؟!
نسبتهای فحشا عامل قتل شعیان
کسی که برای اهل سنّت ناموس تلقّی میشد شبیه به زهرای مرضیّه کردند. شما ببینید از این طرف نسبتهای فحشا به او بدون سند داده شد. چه اتّفاقی میافتد؟ اتّفاقی که میافتد این است شروع به قتل و عام شیعه کردند. گفتند چون آنها کافر هستند و خواستند از اسلام انتقاد بگیرند آنها نامسلمان هستند. لذا وقتی جنگ میکردند اسیران ما را به یهودی، مسیحیها میفروختند.
بحث ناموس عقاید شیعه در دفاع از حضرت زهرا
بحث دفاع از حضرت زهرا که شب گذشته روی آن مکث کردیم که بگوییم ناموس عقاید شیعه است سر جای خود، میبینید این رفتاری غیر از رفتار علّامه حلّی است. شما در کتاب علّامه حلّی چنین چیزی میبینید. آیا علّامهی حلّی عمدهی دفاع از امامت را کرده است؟ بله. در کدام کتابهای شیخ طوسی چنین چیزی میبینید؟ اینکه یک کسی یک جا نقل کرده است حالا شما نگاه کنید ببینید چه اتّفاقاتی میافتد.
به یکی از همسران پیامبر تهمت فحشا میزنند، قرآن کریم در سورهی نور، آیه ۱۱ رد میکند. اهل سنّت قائل هستند قطعاً او عایشه بوده، شیعه هم میگوید کس دیگر بوده است. من کاری به شیعه ندارم، آنها میگویند قطعاً عایشه بوده است. میگویند قرآن گفته است عایشه در این زمینه گناه کرده است آنها معتقد هستند. از این طرف میگویند شیعهها قائل هستند که او گناه مرتکب شده است. میگویند پس شیعهها قرآن را قبول ندارند.
فضاسازی نسبت به شیعیان از طریق نسبت فحشا دادن
این مسئله سالها صدها هزار نفر از شیعیان را کشت، در حالی که اصل در بحث فاطمیّه حقانیّت حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود. چه کار داشتید حرفهایی که قطعی نبود را بگویید، باید حق را بگویید. یک مشربی در شیعه امثال کسانی مثل علّامه حلّی بودند، یک مشربی هم عدّهای تندرو بودند. این کتابی که میبینید رسالهای در «الرَّد علی الرَّافِضه» برای «امام المجدّد محمّدِ بنِ عَبد الوهاب النَّجدی» است. پدر وهابی عربستان است. صفحه ۶۶ کتاب میگوید: «مَطلبُ سَبِّهِم عَایِشَه المُبَرِأه» آنها در مورد حضرت عائشیه قضیه را ناموسی کردند. «نِسبَتَهُم الصِّدیقَه الطَّیِبَه المُبَرِأه» فحشا به این نسب شخص دادند، در حالی که قرآن گفته است «إِنَّ الَّذینَ جاؤُ بِالْإِفْکِ عُصْبَهٌ» سورهی نور، آیه ۱۱ میگوید: بین خود و خدا ببینید آنها کافر نیستند؟! خدا میگوید این کار را انجام نداده، آنها میگویند این کار را کرده است. من فعلاً به بحث آیهی نور کاری ندارم میخواهم فضاسازی که علیه شیعه این کار راه انداخته است را بگویم. در مساجد خود مینشینند، میگویند آقا بنشین آیه ۱۱ سورهی نور را بخوان.
سخن ناحق نگفتن و جلوگیری از خون و خونریزی
تقریباً هر کدام از کتابهای برادران اهل سنّت را باز کنید آیه ۱۱ سورهی نور در دفاع از عایشه است حالا غلط یا درست آنها به این معقتد هستند. بعد میگویند خدا دفاع کرده است. در نتیجه آنها قرآن را قبول ندارند. کسی که قرآن را قبول ندارد مسلمان نیست لذا اگر در جنگ از او برده بگیرید بردهی او کافر است، او را به مسیحیها بفروش تا به او تجاوز کنند. یک عدّه تصوّر کردند شجاع هستند بعضی مواقع یک چیزهایی شجاعت نیست، تهوّر است یعنی احمقانه است. حسین بن روح (سلام الله علیه) نائب امام زمان ترسو نبود، میخواست جلوی خونریزی را بگیرد. اوّلاً سخن ناحق نگو، میگفت بحث جمل را مطرح کن که حق است چرا ناحق میگویی؟ اگر کسی را دوست نداری آن چیزی را که دوست نداری را بگو. نسبت خلاف به او نده. این آقا منتشر شد، امثال این رفتارها شروع به قتل و عام شد.
حرام بودن نسبت ناروا به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و واجب بودن دفاع از او
از حضرت زهرا علیه حضرت زهرا (سلام الله علیها) سوء استفاده میشود؛ هم دفاع از حضرت زهرا واجب است، هم نسبت ناحق به حضرت زهرا دادن حرام است یعنی هم نباید فاطمیّه فراموش شود. شب گذشته عرض کردیم هر کسی کار کند و کمک کند زهرای مرضیّه فراموش نشود والله در سپاه امیر المؤمنین است، ولی اگر جایی کسی این مسیر را منحرف میکند نباید بگذارید. برای اینکه زمینهی اصل بحث از بین میرود. قاضی عبد الجلیل قزوینی که در همان تیم علّامهی حلّی هستند. میگوید: صد هزار لعنت خدای و لعنت اهل زمین و آسمان و همهی فرشتگان و آدمیان و جنیّان بر آن کس باد که معتقد است گرد غبار فواحش بر دامن زنان رسول خدا نشسته است. میگوید ما اگر به خاطر جمل دعوا داریم ربطی ندارد که تهمت زنا بزنیم. انصاف داشته باشید کجا اهل البیت این کار را کردند؟ همان چیزی که حق است را بگویید؛ چون این کار مظلوم نمایی میآورد.
جسارت به ناموس داعشیها یکی از دلایل کینهی آنها نسبت به شیعیان
یکی از دلایل کینهای که امروز داعش علیه شیعه دارد میگوید: آنها به ناموس ما جسارت میکنند، فحش میدهند. من نمیخواهم بگویم دلیل به وجود آمدن داعش این است سر جای خود باید مفصّل بحث شود. ولی یکی از حرفهای ثابت آنها است. اگر شما بحث جمل را بگویید آنها با شما هم عقیده است. بله میگوید خطا کرد آنقدری که شما میگویید، ولی دفاع نمیکند نمیگوید خوب کاری کرد امّا آنجا میگوید چرا به ناموس ما تهمت زدید؟ بعد میگوید ناموس پیغمبر است.
اتّفاق عمل داشتن و مودّبانه بازگو کردن در مطرح کردن عقاید شیعه
این دو روش است این بلیّه را که دیدند عدّهای به صدد برآمدند که سراغ وحدت بیایند. تیم علّامهی حلّی، عبد الجلیل قزوینی، شیخ طوسی قائل هستند همهی عقاید شیعه را باید مؤدّبانه گفت، امّا اتّفاق عملی هم داشت. یعنی به صورت هم چک نزنیم، قاتل حضرت زهرا کسانی که در کردستان هستند، نیستند، حق را مؤدّبانه بگوییم، ناحق هم نگوییم. نمیگویند حق را نگوییم، میگویند حق را مؤدبانه بگوییم. یک جریان هم پیدا شد برای اینکه جلوی این خونریزیها را بگیرد افراط کرد، این در کشور ما هم موجود است. آنها گفتند برای اینکه اینقدر شیعهکشی راه نیفتند بیاییم آشتیکنان مفصّل راه بیندازیم. مثلاً بگوییم خلیفهی اوّل درست به خلافت رسیده است بعضی از افراد این را در کشور ما گفتند.
حذف عقاید شیعه توسّط مخالفان آن
قبل از این نادرشاه این کار را انجام داده است وقت نیست امشب بگویم. متن نامهای که نادرشاه از علما امضا گرفت و چه کرد را فردا برای شما میخوانم، وقتی خونریزیهای شدید دیدند یک عدّه خواستند چاره کنند منتها در خانهی علمایی مثل تیپ فکری علّامهی حلّی نرفتند. امثال نادرشاه نشستند برای خودشان تصمیم گرفتند. نتیجه این بود عقاید شیعه را حذف کنیم و خلاص شویم. در حالی که همین الآن که در مورد وحدت حرف میزنیم، عرض کردیم باید بفهمیم چه میگوییم. شب گذشته حرف زدیم که ماجرای حضرت زهرا نباید فراموش شود، این سیرهی اهل بیت نیست. یعنی راهکاری که اصل موضوع باعث فراموشی شود این راهکاری که اهل بیت قبول داشته باشند نیست که اصل موضوع فراموش شود که بگوییم نامه مینویسیم سلام و درود خدا بر خلفا.
مصاحبهای با ابوقطاده یکی از نیروهای داعشی
این مسئلهی حسّاس امروز ما است، ما امروز با یک جریانی درگیر هستیم که وقتی یکی از نیروهای رسانهای به نام ابو قطاده مصاحبهی رسمی کرد، گفت: ما قائل هستیم مسیحیان اگر جزیه دهند میتوانند در پناه دولت اسلامی ما داعش زندگی کنند. گفت: شیعه چطور؟ گفت: شیعه مرتد است، به ناموس پیغمبر فحش داده است، آنها جزیه ندارند، اگر برسیم، ببینیم آنها تغییر دین دادند قبل از اینکه ما سراغ آنها بیاییم، نه آن لحظه که ما آمدیم هیچ، وگرنه میکشیم. شخص میگوید الآن ۳۰۰ میلیون شیعه است، میگوید: بگو ۵۰۰ میلیون، ما کسی که به ناموس پیغمبر فحش دهد، سب کند میکشیم. الآن در این شرایط هستیم. بعد از این طرف و آن طرف زمزمههای وحدت محاله داریم، وحدت رقیق هم داریم که اصل موضوع را کتمان میکنیم.
اجازهی قتل ندادن هیچ فقهی در تاریخ شیعه
در منابع ما اینگونه آمده است همان شیخ طوسی که به شدّت تلاش میکند جار و جنجال اتّفاق نیفتد، چون ما ضرر میکنیم، ما در هیچ صورتی اجازهی قتل نمیدهیم «وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا»[۷] هیج فقیهی در تاریخ شیعه حکم به قتل مخالف خود نداده است. شیخ طوسی است که میبیند کتابخانهی سیّد مرتضی را به خاطر این دعواهایی که یک عدّه نادان درست کردند، البتّه عمدهی آن هم بیشتر غیر شیعهها بودند، ولی شیعهها هم در آن مقصر بودند. نمیدانید ۸۰ هزار نسخهی خطی یعنی چه. کلّ اسم کتابهایی که در صدر اسلام تا زمان سیّد مرتضی به ما رسیده است ۲۰ هزار کتاب نیست، فقط اسم آن نه خود کتاب.
ضرر رسیدن به شیعیان در دعوای بین شیعه و سنّی
۸۰ هزار کتاب در کتابخانهی سیّد مرتضی است که از اقصی نقاط عالم میآمدند تا از آنها استفاده کنند، در دعوا شیعه و سنی آنها را سوزاندند. همیشه ما ضرر کردیم زهرای ما را کشتند بعد هم خون شیعیان را ریختند، عجیب است از اینکه بعضی میخواهند نفهمند. ما از این دعوا چه سودی بردیم؟ آیا علمای ما هم شب اوّل فتوا به قتل و عام علمای سنّی میدهند؟ نمیدهند، نمیتوانند خلاف بگویند. اگر معاویه آب را قطع کند آیا امیر المؤمنین (سلام الله علیه) هم قطع میکند؟ نمیکند. ما ضرر میکنیم، چون نمیخواهیم پا را از عدالت فراتر بگذاریم، ما که نمیخواهیم به شهوت خود عمل کنیم.
دعوای تاریخی بر روی ناموس عقاید شیعه
همان شیخ طوسی که میبیند هر بلایی سر مرجع قبل از او آمد ۸۰ هزار کتاب سوخته شد، اواخر عمر شریف خود مجبور شد از بغداد فرار کند و به سمت نجف بیاید و حوزه نجف را بنا کند. او دیده که چقدر صدمه خوردند با این حال در تلخیص الشافی میگوید: «الَّذی لا خَلافَ فیهِ بَینَ الشَّیعَه»[۸] درست است که باید تنش بین شیعه و سنّی نباشد. دعوا یک دعوای تاریخی است که ناموس عقاید شیعه است. ولی میگوید: این «لا خَلافَ فیهِ بَینَ الشَّیعَه» اصلاً اختلافی در شیعه نیست «أَنَّ عُمر ضَرَبَ عَلَى بَطنِهَا» میگویند اسناد شهادت حضرت زهرا کجا است؟ یک صحیحهای در کافی داریم که حضرت موسی بن جعفر میفرماید: «إِنَّ فَاطِمَهَ (سلام الله علیها) صِدِّیقَهٌ شَهِیدَهٌ»[۹] این اصل است. فراوان روایت در زیارت «صِدِّیقَهٌ شَهِیدَهٌ» داریم. امّا آنکه شیخ طوسی میگوید این است آن مطلبی که «لا خَلافَ فیهِ بَینَ الشَّیعَه»[۱۰] اختلاف نیست. شیخ طوسی میگوید: در شیعه اختلاف بر سر این متن نیست که او «ضَرَبَ عَلى بَطنهَا» او خودش لگد زد. «حَتَّى اسقَطَت فَسمی السِقط (محسناً)» شیخ طوسی میگوید: این روضهی اجماعی است. «الَّذی لا خَلافَ فیهِ بَینَ الشَّیعَه ضَرَبَ عَلى بَطنهَا» اگر نزدیکان کسی باردار باشد این را میداند شب که خوابیده نفس نفس میزند، اصلاً نیازی نیست او را هول دهید همینطور نمیتواند نفس بکشد. اینکه شیخ طوسی میگوید یعنی اینطور نبود که در گیر و دار شلوغی یک اتّفاقی بیفتد، میگوید همان فلانی خودش لگد به شکم زد. «ضَرَبَ عَلی بَطنهَا حَتَّی اسقَطَت فَسمی السِقط (محسناً)». از اینجا به بعد در منابع دیگر است این روضه اجماع است، این چیزی نیست که بشود آن را فراموش کرد. ما از این روضهها در تاریخ کم داریم که یک عالمی مثل شیخ طوسی ادّعای اجماع کند. میگوید: وقتی این اتّفاق افتاد به گردن امیر المؤمنین ریسمان بستند از طرفی وفای زهرای مرضیّه بیش از این است که در این حال علی را خبر کند.
[۱]ـ سورهی غافر، آیه ۴۴٫
[۲]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]– صحیفهی سجادیه، ص ۹۸٫
[۴]– من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۶۱۴٫
[۵]– رجال الکشی، ج ۱، ص ۳۲۴٫
[۶]– من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۶۱۴٫
[۷]– سورهی مائده، آیه ۸٫
[۸]– تلخیص الشافی، ج ۳، ص ۱۵۶٫
[۹]– الکافی، ج ۱، ص ۴۵۸٫
[۱۰]– تلخیص الشافی، ج ۳، ص ۱۵۶٫
پاسخ دهید