«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]

«رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۲]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه باعظمت حضرت هادی صلوات الله علیه صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

ان شاء الله خدای متعال این نشست و برخواستِ ناقابل و گفت و شنیدِ ناچیز را به کَرَمِ خودش از همه‌ی ما قبول کند، اجرِ ما را تعجیل در فرجِ حضرت بقیّه الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف قرار دهد، ان شاء الله دیدارِ روی پُربرکتِ حضرت، نوکری در آستانِ با کرامتِ ایشان و شهادت در راهِ ایشان را روزیِ همه‌ی ما، خانواده‌های ما، نسل و ذریّه‌ی ما تا قیامت مقدّر بفرماید صلواتِ دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

ما معمولاً وقتی قدمی هم برای اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین برمی‌داریم بیشتر میل و رغبت خودمان را لحاظ می‌کنیم تا معیار و دستورات اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را.

تغییرات حکومت بعد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم

وقتی غدیر در زمان حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مطرح شد، بنا بر این بود که بعد از بیان احکام عبادی و فردی، و آن بخشی از اسلام که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در جنگ و حکومت و حج و امثالِ آن بیان فرموده بودند، برای اینکه با آن بخواهد «الگوی زندگی اجتماعی» درست بشود تفصیلات فراوانی داشت، یعنی ظرفیت در اسلام بود ولی هنوز عرصه‌ی اجرا فراهم نشده بود، هنوز تبیین و تبلیغ و دین همه جانبه کامل نشده بود، لذا حکومت را در یک برهه‌ی حساسی از دست اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین غصب کردند.

به دنبالِ این بودند که از یک طرف خوددرمانی کنند و از طرف دیگر کارآمدی یا الفاظی مشابه با کارآمدی، کارآمدی اسلام را برای اداره‌ی حکومت جامعه و سبک زندگی اجتماعی و جامعه‌سازی نفی کنند.

پس هم خوددرمانی کردن و آنچه دوست داشتند انجام دادند و هم به دنبال نفی کارآمدی دین در این عرصه‌ها بودند.

بهترین زمان هم بلافاصله بعد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود، برای اینکه هنوز خیلی از موضوعات نُضج نگرفته است و می‌شود مردم را برگرداند. برای این کار هم ساختار ایجاد کردند و هم رویّه تولید کردند. «ساختار ایجاد کردند» یعنی بعضی از مَناصب را ساختند، که این از آن مباحثی است که اگر زمانی فرصت باشد و جلسه‌ی هیئت نباشد در آن خیلی حرف هست. سبک حکمرانی نسبت به آنچه زمان حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود تغییر کرد، اگر بخواهم مثال بزنم مثلاً ارتش زمان حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نسبت به ارتش زمان خلفاء مردمی‌تر است، نوعِ تعامل با کشورهای همسایه با نوع تعامل حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با آن‌ها تفاوت دارد، یعنی هم سیاست خارجی و هم نحوه‌ی توزیع ثروت، بخشی از آن که رویه است بعداً به سنّت شیخین تبدیل شد، اینکه این بحث چه ربطی به امام هادی صلوات الله علیه هم دارد عرض خواهم کرد، بخشی که رویّه است بعداً به سنّت و سیره‌ی شیخین تبدیل شد، اصلاً روند و رویّه شد، بخشی از آن‌ها هم ساختار شد، بعضی از این ساختارها زمانِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هم بود و دیگر هم نمی‌شد آن‌ها را بهم زد، بهم زدنِ آن ساختارها خیلی کار داشت، هر کسی که مخالفت می‌کرد به جرم کفر و زندقه و ارتداد برخورد سخت با او صورت می‌گرفت…

نمی‌خواهم بگویم با هر کسی که بعنوان مرتد جنگیدند همه مسلمان بودند و مرتد نبودند، ولی در این میان مخالفینِ این روند و ساختار را هم همراه با آن‌ها می‌زدند، یعنی با همان برچسب، نوامیس‌شان اسیر شد… حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه تصریح کرده‌اند که الآن که حکومتِ من است، همسرِ کسی را با توسّل به زور گرفته‌اند و به شخصِ دیگری داده‌اند و من الآن شرایطِ اصلاح این امر را ندارم.

وقتی تغییر فرهنگی با ساختار و رویه رخ بدهد، با یک حادثه تفاوت دارد، در این صورت اصلاحِ آن خیلی سخت است، وقتی مدّتی کار پیش رفت…

وقتی شما مردم را به چیزهایی عادت بدهید و ساختار را بهم بزنید، از جمله اینکه ساختار را بهم بزنید این است که به مناسبت‌های قوم و قبیله‌ای بیش از حدّی که باید ارزش بدهی، مخصوصاً مردمی که در حجاز، قبل از این اصلاً حجاز جزو معدود مناطق دنیا بود که اصلاً حکومت نداشت، قبل از اسلام همینطور طایفه‌ای و قومی اداره می‌شد، میلشان هم بود که طبعاً… خیلی از این‌ها یک تا پنج سال بود که اسلام آورده بودند، هنوز اسلام خیلی رگ و پی آن‌ها را نگرفته بود، بر طبق تعبیر متون روایی مسلمین «حدیث الاهل بالجاهلیه» بوند، یعنی تازه مسلمان بودند، هنوز عادت نداشتند. مناسبت‌های قومی و قبیله‌ای پُررنگ شد، ارزش‌گذاری‌ها تغییر کرد…

آن روزی که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرموده بودند «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» و «هو ولی کل مؤمن بعدی» و… این نیست که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فقط حاکم بشوند و بقیه هر کاری که دوست دارند انجام بدهند.

اگر حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم قرار بود هر کاری که دوست دارند انجام بدهند که قیمتی نداشتند، آن بزرگواران هر کاری که انجام می‌دادند امرِ خدای متعال بود، قولِ آن بزرگواران قولِ خدای متعال بود، فعلشان فعل خدای متعال بود، من‌درآوردی نبود، قرآن کریم به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرموده است بگو «وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفِینَ»[۴] من چیزی از خودم کم و زیاد نمی‌کنم، حتّی آنجایی که بگویند قولِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه یا کلامِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برای بقیّه واجب می‌شود، اینطور باشند که بفرمایند معاذالله دو رکعت را چهار رکعتی بخوانید، حتّی اگر بر زبان خویش جاری بفرمایند و نفرمایند این قولِ خدای متعال است، این برای بقیّه قولِ خدای متعال است، یعنی ارزش آن بزرگواران این است که عبد محض هستند و هر چه می‌گویند از خدای متعال خبر می‌دهند، من درآوردی نیست.

برای اینکه کار را پیش ببرند مشوق‌هایی گذاشتند و ارزش‌گذاری‌هایی کردند.

مثلاً فرض بفرمایید که فضای فتوحات گسترده شد، ثروت هنگفت به سمت جامعه اسلامی آمد، وقتی پول کلان بیاید، مثلاً به جای چهل و پنج هزار تومان به شما هر ماه چهل و پنج میلیون تومان بدهند، در این صورت مدلِ زندگی شما تغییر می‌کند، اگر فقط یک ماه باشد مدلِ زندگی شما را تغییر نمی‌دهد و می‌توان آن را برگرداند، دو ماه مدلِ زندگی شما را تغییر نمی‌دهد، ولی اگر بیست سال اینطور زندگی کنیم و بخواهند آن را تغییر بدهند، دیگر کار بسیار سختی است و مانند بتن شده است، هر کاری که کنیم باز هم بر سرِ جای خود برمی‌گردد.

تغییر فرهنگ بعد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم

آن روز در ابتدای کار فقط حکومت را گرفتند، ولی چون به رویه و ساختار دست زدند، ولایتِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فقط در حکومت غصب نشد، نظام ارزش‌یابی تغییر کرد، نظام آموزش تغییر کرد، ساختار تبلیغات دین تغییر کرد، مشوق‌ها عوض شد، فرهنگ و سیاست و اجتماع جابجا شد. حال اگر بخواهید اصلاح کنید، دیگر این اصلاحی نیست که عثمان کشته بشود و حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه حاکم بشوند، اصلاً مسئله حل نمی‌شود، حتّی اگر بخواهید همه‌ی ساختارها را هم برگردانید رویّه‌ها در رگ و پی مردم ریشه دوانده است، سبک زندگی مردم عوض شده است.

اگر شما بیست و پنج سال بجای اینکه هیئت برگزار کنید بروید و در آمفی‌تئاتر جلسه‌ی مختلط بگیرید و حرف‌های دینی بزنید، دیگر بعد از آن نمی‌توانید به مردم بگویید که مردم روی زمین بنشنند، دیگر همه زانودرد می‌گیرند، مدلِ زندگی عوض می‌شود.

ما هم تغییر فرهنگ را متوجّه نمی‌شویم

مثالی بزنم که همه‌ی شما آن را درک کرده باشید، همه‌ی ما با تلویزیون ۲۱ اینچ زندگی می‌کردیم و هیچ مشکلی هم نداشتیم و اصلاً هم اذیت نمی‌شدیم، ولی وقتی تلویزیون ۶۰ اینچ خریدیم، حال اگر شما را برگردانند و به شما دوباره تلویزیون ۲۱ اینچ بدهند اصلاً نمی‌توانید ارتباط برقرار کنید و انگار چشم شما اصلاً نمی‌بیند، همان آدم هم هستید! اگر سه ماه یا شش ماه تغییر کند کفایت می‌کند.

حال ۲۵ سال همه‌ی فکر و ذکر سیاسی و فرهنگی و اجتماعی شما را تغییر داده باشد، اصلاً احساس ناخوشایندی نداری که بخواهی آن را برگردانی، چون عادت کرده‌ای، مخصوصاً اینکه…

ان شاء الله خدای متعال قدما را رحمت کند، وقتی می‌خواستند نخود و تخمه بفروشند یک کاغذ هم این طرفِ ترازو می‌گذاشتند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: خدای متعال این رزق را از بیت المال قرار داده است که شما بخورید و اشکالی هم ندارد، (یعنی یارانه‌ای که حکومت می‌داد)، اما اگر دیدید این پول را می‌دهند که بجای آن دینِ شما را بگیرند، «فَرفَضُوا أشَدَّ الرَّفض» هر طور که شده است این را پس بزنید.

باید با آن سیاست‌ها همراهی کنید وگرنه حقوق شما را قطع می‌کنند، در این صورت حرام است، سهمِ یک قبیله را به قبیله‌ی دیگر و سهمِ عدّه‌ای را به عدّه‌ی دیگری می‌دهند، عادت می‌کنند، مانند ما که عادت کرده‌ایم.

امروز «غدیر» در جامعه‌ی ما غریب‌ترین چیز است، با اینکه شعار ولایت شاید بیش از بقیه بر در و دیوار پرچم است، چون تربیت فرزندان با آموزش و پرورشی است که نظامِ آن امریکایی است، وقتی گاهی هم دستکاری می‌کنند فنلاندی است، البته بگویم که دو روز قبل در جلسه‌ی درسی عرض کردیم که ساختنِ «الگوی جامع» کارِ سختی است و ممکن است پنجاه یا صد سال تلاش عدّه‌ی گسترده‌ای از نخبگان را نیاز داشته باشد، چون هزار سال گذشته است و کمبود داریم، اما الآن حتّی حساس هم نیستیم…

باید این‌ها را بگویم تا بحث به امام هادی صلوات الله علیه برسد، تا بگویم امام هادی سلام الله علیه چه کرده‌اند.

… حساسیت هم نداریم، یعنی اگر سیب زمینی را با روغن ترمز سرخ کنند نمی‌توانیم بخوریم، ولی اگر با فضای تربیتی فنلاندی‌ها و آلمانی‌ها و امریکایی‌ها و ژاپنی‌ها به شما آموزش بدهند اصلاً حسِ نامطبوع ندارید.

نظام ارزشیابی اینطور، مدلِ امتحان اینطور، نظام تشویق و تنبیه اینطور، فکر کرده‌ایم این‌ها چیست؟ اصلِ دین در همین‌هاست، تشویق و تنبیه اصلِ دین است، نظام حکمرانی، مدلِ کار کردن، ما در اسلام بازنشستگی داریم یا از کار افتادگی؟ در تعامل با کشورهای دیگر، جریان‌های دیگر، افکار دیگر، در این امور ولایت کجاست؟

نسبت رفتاری ما در سیاست خارجی، جایی از آن که استقلال است و رفض طاغوت است به قدری اسلامی است، اما در ساختارها و رویه‌ها، در ساختار وزارت امور خارجه، در پروتکل‌های بین المللی حذف هستیم و هضم هستیم، ولایت و غدیر در این امور کجاست؟

نمی‌خواهم بگویم که یعنی بانک‌ها و وزارت امور خارجه و… تعطیل، نکته‌ی بنده این است که اصلاً حساس هم نیستیم، اگر سیب زمینی را با روغن ترمز سرخ کنند حتّی نمی‌توانیم آن را به دهان خود نزدیک کنیم ولی در این موضوع اصلاً غرق شده‌ایم و حواسمان نیست، فکر می‌کنیم که اصلاً راهی بغیر از این نیست، ۲۰۳۰ کمی صدا کرد، آن هم کمی سیاسی شد وگرنه شاید شانزده یا هفده مورد مانند ۲۰۳۰ بطور کلان و استراتژیک در حالِ اداره کردن ماست، قرآن و سنّت کجا بود؟

الآن نمی‌خواهم چوب بر سرِ کسی بزنم، بحثِ بنده این است که ما اصلاً حساس هم نیستیم، نظام ارزشیابی، نظام تحصیلات تکمیلی، دانشگاه‌ها، مدرک‌گرایی و… نگاه کنید، از خودِ غربی‌ها هم غربی‌تر هستیم! یک آقای دکتری در یک سال ۷۴۸ مقاله‌ی علمی پژوهشی داشته است! یعنی حتّی اگر می‌خواست حرفِ مفت هم بزند نمی‌توانست هر روز دو مقاله‌ی حرف مفت بزند! بعد همان آقای دکتر می‌آید و مدیر و مدیرکل و وزیر و وکیل و… می‌شود و بودجه می‌نویسد، این معنا ندارد که من به شما بگویم خلیفه دوم در توزیع ثروت یک روشی ایجاد کرد که بر خلاف سنّت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود… ما هر سال بودجه می‌نویسیم، این بودجه‌نویسی ما علوی است یا عمری است یا عثمانی است یا ابوبکری است یا عمروعاصی است یا حسینی و حسنی؟ کدامیک است؟

نمی‌خواهم بگوییم که پس معلوم است و باید اسلامی بشود، از فردا هم شروع بشود، پس الگو کجاست؟ آیا به دنبال الگو می‌گردید؟ آن روزی که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را از مسند کنار زدند و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها گریه می‌کردند و فرمودند: قرار بود برکات آسمان‌ها و زمین نازل بشود، بیچاره شدیم و اختلافات همه‌ی امّت را فرا خواهد گرفت، دست شما از دست حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه کوتاه شد، به یک حکومتِ چهار سال و چند ماهه تبدیل شد که سه جنگ بزرگ هم در آن اتفاق افتاد، سه جنگ هم با کفّار نبود، در یک جنگ با آخوندهای منتصب به دستگاه خلافت در خوارج با او درگیر شدند، در یک جنگ دیگری کارگزاران برجسته‌ی خلفا با حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه درگیر شدند، این‌ها محصولات قبل از معاویه بودند، یک جنگ هم با مفتی اعظم! هر سه جنگ محصولِ خلافت گذشته بود، این‌ها از کجا قدرت و نفوذ و جایگاه پیدا کردند که مقابلِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بایستند؟ همه چیز بهم خورده بود.

بعد کار را به اینجا رساندند که این روشی که ما می‌رویم آنقدر مهم و کارآمد است که یا علی! اگر تو هم می‌خواهی در رقابت با عثمان به مسند خلافت برسی باید تعهد بدهی که بر سیره‌ی آن دو نفر عمل کنی؛ چرا؟ توجیه چه بود؟ چون زور در میان است؟ نه! چون این است که کار را راه می‌اندازد و کارآمد است، چماق کارآمدی رفتار دو خلیفه اول را در طی پنج سال بر سرِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه می‌کوبیدند، تا زمان امام هادی صلوات الله علیه هم ادامه داشت، هنوز هم است.

تفاوت شیوه‌ی حکمرانی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه با خلفای قبلی

شیوه‌ی حکمرانی آن‌ها اقتضائاتی داشت و به آن اقتضائات هم عمل می‌کردند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه نمی‌خواستند به آن مسیر برگردند لذا جامعه دچار تنش می‌شد، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه گاهی باید بخاطر حفظ انسجام تنش را نگه می‌داشتند و از اصلاح بازمی‌ماندند، وقتی هم به سمت اصلاح می‌رفتند و مخالفت‌ها شروع می‌شد، بعد می‌گفتند شما نمی‌توانید موفق باشید!

مثلاً ساواک با هر مشکلاتی که بود کشور را مدّتی اداره کرد، اگر من را بعنوان رئیس ساواک بگذارند که حتّی نمی‌توانم یک سوسک را هم بکشم، یا باید آن شکنجه را ادامه بدهم که نمی‌خواهم ادامه بدهم، یا آن سیستمی که ساواک برای امنیت درست کرده است با شیوه‌ی من از بین می‌رود، یا باید به آن ساختار و رویّه تن بدهی و یا خرابتر می‌شود، اگر بخواهی اصلاح کنی هم جنگ می‌شود، بعد می‌گویند نمی‌تواند کشور را اداره کند، آن قبلی‌ها مدام در فتوحات و جنگ و پیروزی و درّ شاهوار و یاقوت بودند، اما در زمانِ این مدام در کشور اسلامی درگیری وجود دارد، چه کسی درگیری درست می‌کند؟ همان جریانِ قبلی!

جریان قبلی جنگ درست می‌کرد و بعد هم می‌گفت که علی نمی‌تواند کشور را اداره کند!

در یک جلسه‌ای مفصّل توضیح دادیم که اگر حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به سراغ معاویه نمی‌رفتند معاویه‌ی ملعون با حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه می‌جنگید، کمااینکه وقتی بعداً در غارات مطمئن شد که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه حمله نمی‌کند، او باز هم حمله کرد، هیچ وقت کوتاه نیامد.

لذا به سراغِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه آمدند و عرض کردند که شما به حکومت برگردید و اداره کنید ولی به ساختار دست دست نزنید، حضرت فرمودند مرا رها کنید، گاهی از من مشورت بگیرید، حضرت امتناع می‌کردند، می‌فرمودند که اگر من به میان نیایم بهتر است، چون اگر به میان بیایم یا باید زلزله درست کنم تا ساختار را اصلاح کنم که شما نمی‌پذیرید، یا باید تن بدهم، که اگر اینطور باشد عثمان بر سرِ کار است!

اگر من بخواهم بیایم و همان مسیر را بروم که عثمان بر سرِ کار هست، بااستعدادتر هم بود، چون اسلام دست و پای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در این زمینه بسته است، مرّ کلام خدا و مرّ رفتارِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، اما عثمان کارِ خود را می‌کرد، یا باید حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه می‌آمدند و اصلاح می‌کردند که مسلّماً جامعه تن نمی‌داد، یا منفعتِ شماست، یا عادت کرده‌اید.

دو عرصه را محکم گرفتند و به آن حمله کردند، یک: «حکومتداری با این شیوه‌ی علی امکان ندارد»؛ که من وقت را لحاظ می‌کنم و این موضوع را خیلی باز نمی‌کنم. یا اینکه در مورد حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه گفتند که با حدیث نمی‌شود حکومت کرد، با جزم به سنّت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نمی‌شود حکومت کرد.

اجازه بدهید تا من نمونه‌ای از کثیف‌ترین رفتارهایی که در چند سال اخیر دیده‌ام خدمت شما عرض کنم. آن هم این است که بعضی از این مسئولین دروغِ آشکار می‌گویند و بعد هم می‌گویند مصرفِ داخلی دارد یا مصرف خارجی دارد! این یعنی چه؟

اول سعی کردند به این سمت بروند که نمی‌شود با حدیث و قول حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و صدق حدیث و… حکومت را اداره کرد.

ثانیاً یک جنگ روایت سنگین درست کردند که اصلاً علی بن ابیطالب هم همراه بوده است، هم پیرو بوده است، هم مقرّ بوده است و هم غیر از کار و رفتار و حرف آن‌ها چیزی نداشت! نه خانی آمده است و نه خانی رفته است!

اگر فضا فراهم می‌شد… «اوضاعی» می‌گوید: ما برای اینکه پروانه ختم تحصیل بگیریم، باید می‌رفتیم و به نفاقِ علی شهادت می‌دادیم!

زمینه‌ی دشمنی باشد اما اگر فرض کنیم علی هم بیاید مدام جنگ و درگیری داخلی و ناکارآمدی و فقر و… آن فتوحات و غنائم سرشار کجا هستند؟ آن فاحشه‌خانه‌هایی که از آن‌ها مالیات می‌گرفتند کجا هستند؟ آن شراب‌سازی‌ها کجا هستند؟

منطقِ خوددرمانی سقیفه

موضوع که فقط نام نیست که بگویید علی یا عمر؛ به مصدّق می‌گفتند که این شراب‌سازی‌ها را ببند، او هم در پاسخ می‌گفت که ما از این‌ها مالیات می‌گیریم و کمک به اقتصاد است و از خروج ارز از کشور جلوگیری می‌کند!

آیا شما تفاوتی می‌بینید؟ اصلاً بگویید که مصدّق خمس می‌داده است، اصلاً بگویید او محاسن خیلی بلندی هم داشته است، مصدّق یا هر کس دیگری، موضوع ما الآن مصدّق یا دیگری نیست، این آن منطقِ خوددرمانی سقیفه است، می‌گویند کار راه می‌افتد و بودجه خالی است، مصرف داخلی دارد، مصرف خارجی دارد.

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه نماز ظهر را خواندند، وقتی خواستند نماز عصر را بخوانند به ایشان عرض کردند وقتی شما استغفار کردید، اشعث به خوارج گفته است که معنای این استغفار این است که من از کفری که در حکمیّت مرتکب شدم استغفار کردم، و همه‌ی خوارج به مسجد برگشتند و گفتند حال که توبه کردید در رکاب شما می‌رویم و با معاویه می‌جنگیم، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه نماز عصر خود را نخواندند و برگشتند و فرمودند: هر کسی که گفته است من از کفر توبه کرده‌ام دروغ گفته است، من کافر نشده‌ام که توبه کنم.

گفتند ببینید علی حکومتداری نمی‌داند، یک جمله می‌گفتید که مصرف داخلی داشت! این همه خوارج را بکشید و جنگ داخلی بشود و… شما یک چیزی می‌گفتید که مصرف داخلی داشت، اصلاً می‌فرمودید که به سیره‌ی شیخین عمل می‌کنم، همینطوری فقط می‌گفتید و بعد هم کار خودتان را می‌کردید، مگر عثمان که گفت عمل کرد؟ عثمان حتّی به سیره‌ی شیخین عمل نکرد، شما هم می‌گفتید، مصرف داخلی داشت.

بعد هم که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌فرمودند آن‌ها می‌گفتند با حدیث که نمی‌شود حکومت اداره کرد!

غیر از تخریب پشت سرِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه، یک جریانی می‌گویند اصلاً راهی بجز این راهی که ما رفتیم وجود ندارد، این کارآمد است و جواب می‌دهد و به کشور ثروت می‌آورد.

از طرفی شاخصِ مقابله با این جریان که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هستند، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که کشته شده‌اند، سعی کردند تا بگویند که اصلاً اختلافی نبوده است، در مورد حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هم سعی کرده‌اند که بگویند اصلاً پیروِ خلفا بوده است، لذا اگر به منابع متعدد کلامی غیرشیعه را نگاه کنید، وقتی می‌خواهند بگویند افضل الناس بعد از پیغمبر چه کسی است می‌گویند: به تواتر از علی بن ابیطالب ثابت است که فرمود خیر الامّه بعد نبیها ابوبکر!!! یعنی نمی‌گویند ما اینطور می‌گوییم بلکه می‌گویند افضل همان کسی است که علی بن ابیطالب… به تواتر ثابت است که پسرِ علی یعنی محمد حنفیّه گفته است که از پدرم پرسیدم افضل کیست؟ گفت نفر اول، بعد نفر دوم، ترسیدم که نفر سوم هم عثمان است و برای همین پرسیدم شما چطور؟ گفت: وَ ما أنا الا رجلٌ مِنَ المُسلِمِین، من هم یک آدم عادی هستم!!!

کارآمدی را رفتار آن‌ها جا زده‌اند، با اینکه خیلی از اوقات ساختار و رویّه آن ساختار و رویّه‌ی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نیست، که همین ساختار و رویّه چقدر به حکومت حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه آسیب زده است، چون جامعه اجازه نمی‌داد که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه ساختار را بهم بزنند، و چقدر هم مانع ایجاد می‌کردند.

اشعث اگر در حکومت حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه این همه رفت و آمد دارد، چون وقتی ساختار قبیلگی تقویت شده است، اشعث رئیس قبیله است، در حالی که اگر نظام شایسته‌سالاری نبوی بود، اصلاً گاهی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در جنگ‌هایی که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه نبودند، یا وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمانده‌ی کل بودند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برای گردان‌های زیر نظر، در یک جنگ یک نفر را فرمانده می‌گذاشتند و در جنگ بعدی او سرباز می‌شد و بعدی فرمانده می‌شد. در این سیستم کسی ادّعا نمی‌کرد، اینطور نبود که یک نفر همیشه رئیس باشد، چون وقتی که یک نفر همیشه رئیس باشد، در فضای قبیلگی مسئله‌ی نفوذ و برش وجود دارد، آن وقت اگر این آدم درست تربیت نشده باشد می‌تواند به ساختار آسیب بزند.

ولی بعد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ساختار را بهم زدند و مسئله‌ی قبیله‌گرایی را جایگزین کردند، رئیس قبیله محترم‌ترین فرد قبیله بود، ولو اینکه ابوسفیان باشد، اصلاً نظام ارزشیابی عوض شد، و چون هنوز فرصتی نبود که غیرعرب‌ها و مظلومین شورش کنند، در این ساختار یک استقراری هم دیده می‌شد، البته دیدید که خودِ آن هم بیش از ۲۵ سال دوام نیاورد، ساختاری هم که معاویه ایجاد کرد بیش از ۲۵ سال دوام نیاورد، بعد به دست بنی‌مروان افتاد، آن هم دوام نیاورد، یعنی درست است که ظاهراً همه چیز بر سرِ جای خود بود و ثروت وجود داشت، ولی چون نظام عدل‌پایه نبود بالاخره بعدی می‌آمد.

دوره‌ی امام هادی علیه السلام هم ترکان (منظورم آذری‌ها نیست) همه‌کاره‌ی حکومت اسلامی بودند، فعلاً هم یک حاکمیتی بر سرِ پا بود و یک بیت المالِ پُرپولی موجود بود، اما هیچ وقت کارآمدی و دوامی در کار نبود، اما این چماقی بود که بر سرِ رفتارِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و پیروان مکتب عصمتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، از طرفی هم اینطور وانمود می‌کردند که اصلاً اختلاف و دعوایی نیست، می‌گفتند علی پشت سر این‌ها نماز خوانده است، به این‌ها کمک کرده است، این‌ها را ترویج کرده است.

در این فضای به این سنگینی، دویست و بیست سال این نهال باریک تناور شده است، مانند دوره‌ی امام هادی سلام الله علیه.

فشار بر سرِ امام هادی علیه الصلاه و السلام سنگین است که در آن دوره یک نفر یک روایت نقل کرد که در منابع ما زیاد است، از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نقل کرد که «مَن أحَبَّ الحَسَنَ وَ الحُسَین»[۵] کسی که حسنین را دوست بدارد «کَانَ مَعی فِی دَرَجَتی فِی الجَنَّه» در بهشت کنار من است. اگر این شخص که این روایت را نقل کرد زناء کرده بود به او صد ضربه شلاق زده بودند، اگر شراب خورده بود هشتاد ضربه شلاق می‌زدند، اما متوکل گفت به او هزار ضربه شلاق بزنند! به چه جرمی؟ چون این روایت در حال تخریب آن ساختاری است که من فقط سه ضلع آن را توضیح دادم، مگر کوتاه می‌آیند، لشگری که با آن کشور فتح می‌کنند را در مقابلِ این محدّث می‌گذارد!

فقط هزار ضربه شلاق نزده‌اند، بروید و در کتب رجالی ببینید، این شخص را دیگر «کذّاب» نامیدند، اصلاً اعتبار او دیگر از بین رفت، بعد از آن هر چه می‌خواهد بگوید.

سعی می‌کردند اصلاً این موضوع را مستقر کنند، ابن ابی الحدید این همه سنگ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را به سینه می‌زند، وقتی به بحث سیاستمداری و روش حکمرانی می‌رسد می‌گوید: علی از عمر أعلم بود ولی عمر سیاستمدارتر و موفق‌تر بود.

می‌خواهم شما ببینید که چه فضایی را دنبال می‌کردند و دنبال می‌کنند و هنوز هم هست.

دوره‌ی طلایی حکومت… در کتب درسی خودمان ببینید، نوشته‌اند عصر عمر عصر فتوحات درخشان است، در کتاب تاریخ علوم انسانی نوشته است: از بس که باتقوا بود… اصلاً تو که این کتاب درسی را نوشته‌ای کجا هستی و کجا را تقویت می‌کنی؟ نمی‌گویم جسارت و فحاشی کنید، ولی از واقع خارج نشو، آیا او باتقوا بود؟ اگر عصر فتوحات درخشان بود چرا حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فتوحات نکردند؟ اگر حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه می‌خواستند به سراغ فتوحات بروند دیگر وقت نمی‌شد که اصلاً بخواهند با معاویه درگیر بشوند، ثروت هم به جامعه اسلامی برمی‌گشت، اما حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه نه این ساختار را قبول داشتند و نه آن رویّه را، بعد شما به فرزندان شیعیان می‌گویید که عصر عمر عصر فتوحات درخشان بود؟ حتّی به ابن سینا نسبت داده‌اند که او هم این حرف را زده است که او سیاستمدارتر بود ولی علی عالمتر و عابدتر بود!

سختی‌ها و محدودیت زمان امام هادی صلوات الله علیه

محدودیت زمان امام هادی صلوات الله علیه به قدری زیاد است که هم تخریب حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه جدّی است… مردم را جمع می‌کنند و معاذالله حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را بین مردم مانند یک تئاتر طنز مسخره می‌کنند، و به هر کسی که ایشان را بهتر تمسخر کند جایزه می‌دهند، برای اینکه در انتهای کار تقدّسی برای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه باقی نماند.

دستگاه خلافت در حدّ نائب پیغمبر و بلکه بعضی امور برتر از پیامبر هم معرّفی می‌شود.

امام شیعه را هم با فاصله جدا کرده‌اند.

امام در مدینه هستند و پدرشان در بغداد شهید می‌شود، در ادبیات آن روز یک ناصبی را معلّم امام هادی صلوات الله علیه قرار می‌دهند که مثلاً بخواهند نعوذبالله امام هادی صلوات الله علیه را تربیت کنند که… در یک سختی فراوان، یک آقازاده‌ی ظاهراً شش یا هشت ساله، اصلاً نمی‌دانم در مورد سختی‌های امام هادی صلوات الله علیه چه بگویم.

این یک طرف، بقیه‌ی ابعاد را هم بطورِ تیتروار می‌گویم.

عدّه‌ای درون جبهه‌ی اسلامی پیدا شدند که می‌گفتند: بیان هر نوع اختلاف با سایر مسلمین اشتباه است، ما هیچ فرقی با بقیّه نداریم، جریان «عبدالله محض» و «نفس زکیّه» و من طبع آن‌ها،  از آن‌ها پرسیدند که آیا سه طلاقه کردن در یک جلسه ایراد دارد؟ گفت: نه! این چه حرفی است؟ چرا دکّان درست کرده‌اید؟ بروید و ببینید امام جماعت مسجدتان چه می‌گوید.

این موضوع به نفع کیست که بین تفکّر اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین با تفکّر غیر فرقی قائل نباشند؟ مسلّماً به نفع حاکم است که بگوید ما هیچ مخالف منطقی و معرفتی و فکری نداریم! نهایتاً در این مسئله اختلاف است که من شاه باشم یا او، یعنی هیچ اشکال راهبردی و عمیقی وجود ندارد.

یک جریان انحرافی در مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین پیدا شد که برای اینکه هم توان علمی نداشت، مسلّماً علم امام صادق صلوات الله علیه و امام هادی صلوات الله علیه را نداشتند، هم باید مزیّت خودشان را مشخص می‌کردند، اگر می‌خواستند از این حرف‌ها بزنند در مکتب ائمه علیهم السلام هضم می‌شدند، برای همین فاصله گرفتند و در فقه و امثال فقه به سمت غیر رفتند.

یک جریان دیگری پیدا شدند، دسترسی به امام سخت بود، این‌ها ادّعای راهِ ارتباط با امام می‌کردند و می‌گفتند ما «باب» هستیم، بحث «ابواب غلات» مطرح شد که بحثِ آن حداقل یک جلسه کار دارد.

امام اگر بخواهد راجع به تمایز مکتب حق با غیر صحبت کنند خطر امنیتی دارد، عدّه‌ای درونِ جبهه‌ی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین مخالف هستند، در این میان به نفع غلات هم هست، چون آن غلات در صدد تخریب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هستند، چون آن‌ها حرف‌های عجیبی مانند استقلال و خلق مستقل و اراده‌ی مستقل به اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین نسبت می‌دادند که درواقع این‌ها برای امام مزیّت محسوب نمی‌شود و بلکه بیشتر امام را تخریب می‌کند، حتّی اگر یک حرفی درست باشد یا یک کرامتی درست باشد ولی زمینه‌ی پذیرش آن در مردم نیست، اگر این موضوع را راجع به یک نفر بگویید درواقع در حالِ تخریب کردنِ او هستید، چه برسد که بگویید خودِ خداست و…

در این شرایط خیلی مشکل است که امام از ولایتِ خود و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بیان بفرمایند، یا اینکه بحث را به سمت غیر ببرند.

نقش امام هادی صلوات الله علیه در جنگ روایت‌ها

اما بیت الغزل فرمایشات امام هادی سلام الله علیه افشاءگری از طاغوت است، امام هادی صلوات الله علیه امام برائت هستند، چرا؟ چون در این جنگ روایتی که ایجاد شده است می‌خواهند به شیعیان معیار بدهند، در این دریای نقل‌ها بالاخره حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه چه می‌فرمودند؟

امام هادی صلوات الله علیه می‌فرمایند: یا امیرالمؤمنین! از دشمنان تو بیزار هستم، از کسانی که با تو جنگیدند بیزار هستم، و ان شاء الله با این عقیده از دنیا می‌روم.

یعنی اگر یک شیعه‌ای یک زمانی در این دریای نقل‌های معارض و متعارض و جنگ روایت‌ها گیر کرد بگوید امام هادی صلوات الله علیه قبول نداشتند که همه یکطور بوده‌اند، «بَرِئْتُ إلَى اللّهِ عز و جل مِنْ أعْدائِکُمْ وَ الْغَاصِبِینَ لِإِرْثِکُمْ وَ الشَّاکینَ فِیکمْ وَ الْمُنْحَرِفِینَ عَنْکمْ وَ مِنْ کلِّ وَلِیجَهٍ دُونَکمْ وَ کلِّ مُطَاعٍ سِوَاکمْ»[۶]، از هر مطاعی بغیر از شما بیزار هستم، از هر چیزی که بغیر از مسیر شما اطاعت بشود بیزار هستم.

حال شما ببینید که شاید ما این متن را بیش از هزار مرتبه در طول عمر خود خوانده‌ایم، اما در زندگی خودمان مُطاع‌های زیادی داریم! غربی‌ها مناسبت درست می‌کنند و می‌گویند ۲۵ فلان ماه فلان مناسبت است و ما در اینجا اصلاً نمی‌توانیم در آن موضوع پول خرج نکنیم، بعد زیارت جامعه کبیره هم می‌خوانیم! در سنّت و رویّه‌ی دیگران غرق هستیم، حال این مثالی که من زدم یک مثال جزئی است، اما ما در سنّت دیگران غرق هستیم، اصلاً غدیر کجاست؟ غدیری نداریم!

هر جایی که یک چیزی فوقِ شما قرار بگیرد و مولویت بر شما پیدا کند شما زیر بار ولایت اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین نرفته‌اید، مولا وقتی مولاست که در همه‌ی عرصه‌ها مولا باشد، حقیقتاً هم اینطور است، من هم وقتی شیعه هستم که در همه‌ی عرصه‌ها مقرّ به ولایت امام و کافر به طاغوت باشم، نه اینکه بگویم در عرصه‌ی سیاسی هستم و شاه را بیرون می‌اندازم، ولی فرهنگ خودم را به دستِ او می‌سپارم! این همان است.

«وَ مِنْ کلِّ وَلِیجَهٍ دُونَکمْ وَ کلِّ مُطَاعٍ سِوَاکمْ»، تازه رنگِ برائت زیارت جامعه کبیره که پُررنگ نیست، امام در اینجا نمی‌خواهند معاذالله به کسی فحش بدهند، بلکه در حالِ معیار دادن هستند که خط گُم نشود، موضوع هم فقط این نیست که الآن با متوکل درگیر هستیم، همه‌ی جملات همه‌ی زمان‌ها را در بر می‌گیرد، متوکل است یا غیرمتوکل است، در عرصه‌ی سیاست است یا فرهنگ است یا اقتصاد است یا توزیع ثروت است یا نظام ارزشیابی تربیتی است یا در مهد کودک است، یعنی در همه جا، در همه‌ی عرصه‌های زندگی.

امروز طاغوتِ بزرگ مدرنیته است که همه‌ی زندگی ما را گرفته است، برائتی‌ترین آدم‌ها هم در این زمینه ولایتی نیستند، چون در بسترِ مدرنیته گیر کرده‌ایم، می‌فهمم که اگر زمان نماز رو به یک بُت بگویم ذکر بگویم قبول نیست، اما در مابقی عرصه‌ها اینطور نیست، آداب و رسوم، شیوه‌ی ازدواج کردن، بچه‌دار شدن، تربیت فرزند، همه‌ی زندگی‌مان، فکر و ذکر و منش‌مان، اصلاً کجا غدیری است؟

الآن هم بحثِ من این نیست که به کسی فحش بدهیم، این فحش برای همه است، در حال بیان هستم که از کجا درست شده است و اولاً یک حساسیت در ما ایجاد بشود که همانطور که اگر سیب زمینی را در روغن ترمز سرخ کنند نمی‌توانیم آن را بخوریم، نسبت به این موضوع هم در ابتدا انزجار پیدا کنیم و بعد ببینیم که باید چکار کنیم.

اینکه ریش‌دار بیاید یا بی‌ریش، بعد هم هر دو یک رفتار را کنند، در این صورت آن کسی که ریش دارد خطرناک‌تر است، چون همان کار را هم به نام اسلام انجام می‌دهد و سلیقه‌ای است.

امام هادی سلام الله علیه می‌آیند و برائت را بیت الغزل کارهای خویش قرار می‌دهند، و نکته‌ی قابل توجّه این است که این کار را برای عموم انجام می‌دهند نه برای خواص، برای خواص که امام صادق صلوات الله علیه فرموده‌اند.

بنده جمله‌ای از عبارات زیارت جامعه را پیدا نکرده‌ام که یا دقیقاً همان جمله و یا جمله‌ای با مشابهت بالای نود درصد با یک تغییر مختصری در الفاظ در یک روایت قبلی نیامده باشد، منتها روایت برای عموم نیست، روایت را علما می‌خوانند، اما امام هادی صلوات الله علیه این جملات را در عرصه‌ی عموم و مناسک، آنجاهایی که شما حبّ و بغض دارید و اشکتان می‌آید و توسّل می‌کنید بیان نموده‌اند.

زیارت غدیریه که اصلاً غوغاست، کمااینکه… طرف نزدِ امام صادق صلوات الله علیه رسید و عرض کرد: آیا روزی بهتر از عید قربان و عید فطر داریم؟ حضرت فرمودند: بله! روزی که خدای متعال علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را عَلَم بر امّت و شاخص بر امّت و میزان اعمال و قائد الغر المحجلین قرار داد؛ بعد آن طرف پرسید: بهترین کار روز غدیر چیست؟ حضرت فرمودند: «تکثر الصلاه علی محمد و آل محمد» زیاد صلوات بفرست، و از دشمنان او اعلان برائت کن.

وقتی حضرت فرموده‌اند «دشمنان او»، یعنی یک نفر دشمن نیست، بلکه هر کسی که دشمن است، از صدر اول تا امروز هر کسی که دشمن است و می‌خواهد آن منطق بالا نیاید.

بیش از نیمی از زیارت غدیریه‌ی روز غدیر امام هادی صلوات الله علیه نفی شرک و طاغوت است.

باید در نظر بگیریم که این‌ها فقط لقلقه‌ی زبان هم نیست، اگر کسی هر روز پانصد هزار مرتبه دشمنان خدا و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را لعن کند ولی در عمل پیرو باشد، مانند کسی است که کارِ او غصب زمین‌های مردم باشد و بعد برای فدک مجلس بگیرد! مسلّماً این شخص می‌خواهد از فدک نان بخورد و یک جنگ روایت به نفع غصب درست کند، مسلّماً نمی‌شود که من مال مردم خور باشم و زمین مردم را غصب کنم و یک خانه را به سه نفر بفروشم و مجلس هم بگیرم و گریه هم کنم! مگر چنین چیزی می‌شود؟

امام هادی صلوات الله علیه خودشان را به خطر می‌اندازند، درست است که این‌ها بطور مخفیانه و بین شیعیان است و امام می‌فرمایند به قم بروید و این‌ها را بخوانید، درست است که امام بین لشگر دشمن تنها و غریب هستند، غربتِ امام بنحوی است که اگر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در کربلا هستند حداقل ۷۰ یار دارند، اما امام هادی صلوات الله علیه در یک شرایط حساسی هستند که یاران حضرت از ایشان دور هستند، ولی امام هادی صلوات الله علیه با این حال مبارزه را رها نمی‌کنند.

اهتمام امام هادی صلوات الله علیه برای زیارت حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه

حال می‌خواهم متن این روایت را که حتماً شنیده‌اید را از کتاب کافی بخوانم.

یکی از راه‌های ترویج ولایتمداری و بیزاری از دشمنان اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین زیارتِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است، وقتی نام مبارک حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می‌آید شما به یاد ظلم و مظلوم می‌افتید، به یاد بیزاری از ظالم و همدلی با مظلوم می‌افتید، دشمن هم می‌دانسته است که باید چکار کند، آن ملعون دستور داد و زمین کربلا را شخم زدند…

امام می‌بینند هزینه‌ی زیارت خیلی بالا رفته است، مردم تکه پاره می‌شوند، عدّه‌ای را گذاشته‌اند تا اصلاً مسیر را ناامن کنند، پلیس بجای اینکه دفاع کند و مدافع ناموس باشد به غاصب ناموس تبدیل شده است تا کسی جرأت نکند برود، اسمِ او را از دیوان بیت المال حذف کنند، او را بدنام کنند، او را مشرک کنند، زمان زمانِ محدّثان است، «ابوبکر بن ابی شیبه» با سی هزار شاگرد، «عثمان بن ابی شیبه» با سی هزار شاگرد، این‌ها اساتید بخاری هستند که کتاب بعنوان «المصنف» دارند و همین الآن هم مدام چاپ می‌شود، چطور می‌شود که یک کتاب همینطور رواج دارد؟ چون محصولِ ترویج متوکّل ملعون است، برای اینکه آن ساختار اقتصادی هماهنگ جلوه کند دین هم باید با آن همراه بشود، و در آن دینی که باید همراه بشود نباید ناگهان جریان شرک و طاغوت و نفاق مطرح بشود، اگر این‌ها مطرح بشود آسیب می‌زند، امام هم دست روی همانجا گذاشته است، برای همین زیارت حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را ممنوع کردند.

«ابو هاشم جعفری» از نوادگان جعفر طیّار است، این روایت را نقل کرده است که در کافی آمده است و دوست دارم متن آن را بخوانم و شما هم زیاد شنیده‌اید، در این روایت آنقدر هم نکته دارد که اصلاً می‌شد جلسه شرحِ این روایت باشد، بنده نخواستم این کار را کنم، ابوهاشم جعفری می‌گوید که «بَعَثَ إِلَیَّ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی مَرَضِهِ»[۷]، وقتی امام هادی صلوات الله علیه بیمار شده بودند پیغام دادند بیا که می‌خواهم تو را ببینم، «وَ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ حَمْزَهَ»، آقا به ما دو نفر پیغام دادند و فرمودند بیایید که می‌خواهم شما را ببینم…

یک زمانی ارتباط راحت بوده است… با اینکه زمان امام هادی صلوات الله علیه سخت بود ولی امکان بود…

ابوهاشم جعفری می‌گوید که محمد بن حمزه از من زودتر رسید، به من گفت: همینکه رسیدم دیدم آقا در بستر بیماری افتاده بودند و مدام می‌فرمودند: «اِبْعَثُوا إِلَى اَلْحَیْرِ» یک نفر را به کربلا بفرستید…

ما بی‌معرفت هستیم که اگر چشم‌مان به ضریح حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه افتاد ابتدا از طرف امام هادی صلوات الله علیه سلام نمی‌دهیم…

ابوهاشم جعفری می‌گوید که به محمد بن حمزه گفتم: خُب می‌گفتی که ابوهاشم جعفری که دستور داده‌اید بیاید و شما را ببیند می‌خواهد برای زیارت به کربلا برود، چرا نگفتی؟… بعداً علّت را می‌گوید… چون امام آنقدر غریب هستند که خیلی از این آدم‌ها اصلاً خودی نیستند، با این حال امام به این‌ها هم بیان می‌کند، امام است دیگر… شما هم اگر بیچاره و گرفتار شدید و همه‌ی عالَم شما را رد کردند یک جایی هست که شما را بخرد، یک جایی هست که اگر «هَل لیَ مِن تَوبه» بگوییم دستِ ما را بگیرند…

می‌گوید خودم به محضر امام هادی صلوات الله علیه رفتم و عرض کردم: «جُعِلْتُ فِدَاکَ أَنَا أَذْهَبُ إِلَى اَلْحَیْرِ» من می‌خواهم به کربلا بروم، اگر فرمایشی دارید بفرمایید، حضرت به من فرمودند: «اُنْظُرُوا فِی ذَاکَ» حواستان را جمع کنید وقتی به کربلا رفتید شناسایی نشوید و بیماریِ من لو نرود که این‌ها در این میانه بیایند و به من سَم بدهند و بگویند خودِ او بیمار شده بود، دقّت کنید، «إِنَّ مُحَمَّداً لَیْسَ لَهُ سِرٌّ مِنْ زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ» آن محمد بن حمزه… آقای غریب را ببینید که هم باید به ابوهاشم جعفری بگوید به دیدن من بیا و هم باید به محمد بن حمزه که از بزرگان زیدیه و دشمنانِ ائمه علیهم السلام است، برای اینکه شیعیان و شاگردان لو نروند…

فرمودند: نمی‌خواستم او خیلی چیزها را متوجه بشود، اما با این حال می‌خواستم به او آدرس بدهم که تو هم بدان که اگر گیر کردی کربلا هست…

«حَیر» به آن حجره‌ای می‌گفتند که قبر مطهّر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه داخلِ آن بود…

ابوهاشم جعفری می‌گوید که من می‌خواستم به کربلا بروم و به علی بن بلال گفتم که آقا اینطور می‌فرمایند، علی بن بلال هم شیعه است، گفت: «مَا کَانَ یَصْنَعُ بِالْحَیْرِ» امام هادی صلوات الله علیه را چه به کربلا؟ «وَ هُوَ اَلْحَیْرُ» خودِ ایشان «کربلا» هستند… ابوهاشم جعفری می‌گوید که من نمی‌دانستم که باید چه بگویم، برگشتم و به محضر امام رفتم، «قَالَ لِی اِجْلِسْ حِینَ أَرَدْتُ اَلْقِیَامَ» من نشسته بودم تا آقا وارد بشوند، همینکه خواستم بلند بشوم حضرت فرمودند: بنشین! حضرت به قیامِ من راضی نشدند… «فَلَمَّا رَأَیْتُهُ أَنِسَ بِی» وقتی دیدم آقا با من اینقدر کریمانه برخورد کردند قولِ علی بن بلال را گفتم، عرض کردم: شیعیان می‌گویند که خودِ شما «کربلا» هستید…

ببینید حضرت هم می‌خواهند اعتقادِ این‌ها سالم بماند، هم می‌خواهند عظمتِ آنجا حفظ بشود…

امام هادی صلوات الله علیه فرمودند: برای چه نگفتی که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم «یَطُوفُ بِالْبَیْتِ وَ یُقَبِّلُ اَلْحَجَرَ» دور کعبه طواف می‌کردند و حجرالأسود را می‌بوسیدند؟ «وَ حُرْمَهُ اَلنَّبِیِّ وَ اَلْمُؤْمِنِ أَعْظَمُ مِنْ حُرْمَهِ اَلْبَیْتِ» حرمتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و مؤمن از کعبه بالاتر است؟

از جلسه‌ی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین و هیئت که توهین و غیبت و تهمت به شیعیان اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین دربیاید که دیگر آن جلسه جلسه‌ی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین نیست!

بعد عبارتِ آقا امام هادی صلوات الله علیه این است که فرمودند: «إِنَّمَا هِیَ مَوَاطِنُ یُحِبُّ اَللَّهُ أَنْ یُذْکَرَ فِیهَا» جاهایی روی زمین هست که خدای متعال دوست دارد آنجا عبادت بشود، «فَأَنَا أُحِبُّ أَنْ یُدْعَى اَللَّهُ لِی حَیْثُ یُحِبُّ اَللَّهُ» من هم دوست دارم نامِ من در آنجا برده بشود.

قبل از اینکه روضه بخوانم یک سلام به نیابت از امام هادی صلوات الله علیه بدهیم، البته بگویم که این نیابتِ ما بی‌ادبی و جسارت است، حتماً آقا با آقاییِ خودشان از ما می‌پذیرند، وگرنه نایب الامام در یک مسئله‌ که نمی‌تواند کسی مانند من باشد، دیگر از بابِ اینکه ما چیزی نداریم، «عَبْدُکَ بِبابِکَ، مِسْکِینُکَ بِفِنآئِکَ، عُبَیْدُکَ بِفِنائِکَ، عَبْدُکَ ابْنُ عَبْدِکَ وَ بْنُ أَمَتِکَ» همه‌ی خاندانِ ما عبد شما هستند…

صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَن عَلیّ بنِ مُحَمَّد الهَادِی…

روضه‌ی امام هادی صلوات الله علیه

اگر حرارتی در ما قرار دادند که برخی هم که مانند من غرقِ گناه هستند و به آن‌ها بی‌شایستگی حرارت داده‌اند، این‌ها میراثِ زحمات و تبعید شدن‌ها و آزار دیدن‌ها و جسارت‌هایی است که امام هادی صلوات الله علیه کشیده‌اند.

برای ما شیعیان به اندازه‌ی یک عمر بس بود که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را با سرِ برهنه روی زمین کشیدند… و خودِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هم در یک جایی فرمودند که مؤمن تا زمانی که زنده است وقتی به یادِ غمِ من بیفتد جگرِ او خُنَک نخواهد شد…

امام هادی صلوات الله علیه مشغولِ عبادت بودند… امام هادی صلوات الله علیه در بین ائمه علیهم السلام به سریع الإجابه معروف هستند، عُرضه و لیاقت ما کم است که به ایشان توسّل کنیم…

وقتی متوکّل بیمار شد و هر چه پزشک از جای جای دنیا آوردند و درمان نشد، مادر متوکّل به امام هادی صلوات الله علیه پناه برد، «یَا مَنْ أَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ، وَآمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کُلِّ شَرٍّ، یَا مَنْ یُعْطِى الْکَثِیرَ بِالْقَلِیلِ، یَا مَنْ یُعْطِى مَنْ سَأَلَهُ، یَا مَنْ یُعْطِى مَنْ لَمْ یَسْأَلْهُ وَمَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ» کسی که شما را نشناسد و بفهمد اگر به اینجا برود دست رد به سینه‌ی او نمی‌زنند، صرفاً برود که یک لقمه‌ی نان بدست بیاورد، حرمت هم نگه ندارد… این بزرگواران مظاهرِ حضرت حق هستند، «یَا مَنْ یُعْطِى مَنْ لَمْ یَسْأَلْهُ وَمَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَرَحْمَهً، أَعْطِنِى، یا مَولای یا اباالحَسَن یا عَلیّ بن مُحَمَّد الهَادی»… فقیر به در خانه‌ی شما رجوع کرده است و شما هم تحمّل شنیدن اصرارِ فقیر را ندارید…

حضرت در حال عبادت و نماز خواندن بودند، در خانه بودند و پابرهنه و سربرهنه بودند، در برخی از نقل‌های متأخّر دیدم و نمی‌دانم که آیا درست است یا نه، امام روی خاک نشسته بودند و در حالِ عبادت کردن بودند، یک عمری صورتِ روی خاک قرار گرفته‌ی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه موضوعِ گریه‌ی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بوده است… حضرت روی خاک نشسته بودند…

به دروغ به متوکّل گفتند که اسلحه جمع کرده است و ثروت زیادی دارد و آماده‌ی حمله شده است، آن ملعون هم دستور داد حضرت را در هر حالی که هستند در همان حال بیاورند و خانه را بگردند، وقتی به داخل خانه ریختند حضرت در حالِ نماز خواند و مشغولِ عبادت بودند، نمی‌فهمیدند که اگر آسمان به زمین نمی‌آید و اگر باران بر سامرّا می‌بارد به حرمتِ امام هادی صلوات الله علیه است… «بِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وِ بِکُمْ یُمْسِکُ السُّمآءَ اَنْ تَقَعَ عَلَی الاَرْضِ اِلّا بِاِذْنِهِ»«یَا مَنْ یُعْطِى مَنْ لَمْ یَسْأَلْهُ وَمَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ»، آن‌ها نمی‌فهمیدند که حتّی وجودشان هم به برکتِ امام هادی صلوات الله علیه است…

امام را کشیدند و بیرون آوردند، مردم به خیابان آمدند و دیدند آقای دو عالَم با سرِ برهنه روی زمین کشیده می‌شود، آقا را به مجلس شراب آوردند… اول به حضرت تعارف زد و جام را به سمتِ حضرت گرفت، حضرت طلبِ عفو کردند، یعنی من را معاف کن، آن ملعون گفت: اگر می‌خواهی همراهی نکنی باید شعر بخوانی و مجلس را گرم کنی… هر کسی بغیر از امام هادی صلوات الله علیه در اینجا بود نفرین می‌کرد، ولی آقا زمینه‌ی هدایتِ او را فراهم کردند، همانطور که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه این زمینه را برای خیلی‌ها از جمله شمر و عمرسعد فراهم کردند، حضرت هادی سلام الله علیه اینجا می‌توانستند خیلی کارها کنند، ولی حجّت را به متوکّل تمام کردند…

متوکّل! اینجا نشسته‌ای و رو به پاره‌ی تن پیغمبر جام تعارف می‌کنی… فرمود: «بَاتُوا عَلَى قُلَلِ الْأَجْبَالِ تَحْرُسُهُمْ» در قلّه‌ی کوه‌ها خانه از سنگ می‌ساختند و محافظانشان «غُلْبُ الرِّجَالِ فَلَمْ تَنْفَعْهُمُ الْقُلَلُ‏» قوی‌پنجگان و زورمداران بودند، اما نتوانستند جلوی مرگ را بگیرند، مرگ می‌رسد، ناگهان هم می‌رسد…

این کار اثرِ اوّلیه هم در متوکّل گذاشت و شروع کرد به گریه کردن، عذرخواهی کرد و حضرت را برگرداند… البته «هدایت» اختیاری است… امروز پناهنده به امامی هستیم که اگر زمینه‌ی اولیه ببینند، ولو اینکه توهین کنند، متوکّل را به سمتِ خدای متعال برمی‌گردانند، وای بحالِ ما که ماه رجبمان به برکت امام هادی صلوات الله علیه تغییر نکند…

ما گمشده‌ی گمکرده‌ی بیچاره‌ی حیرت‌زده هستیم… اینجا نوشته‌اند به امام هادی صلوات الله علیه بی‌حرمتی شد ولی از ایشان عذرخواهی کردند… من دوست ندارم که گاهی مقایسه بشود و جمله‌ای بگویند، بایستی خدای متعال را شکر کرد که هیچ منبعی ننوشته‌اند که به نوامیس امام هادی بی‌حرمتی روا داشته شده است… اگر ما برای همینکه شما را روی زمین کشیده‌اند بمیریم کم است…

یا امام هادی! می‌خواهم این روضه را برای شما بخوانم، جدّتان علی بن الحسین صلوات الله علیه فرمودند: «کان یزید لعنه الله یتّخذ مجالس الشّرب»[۸]… ما را فقط یک مرتبه به مجلس شراب نبردند… با دستِ بسته، نوامیس خدا روی پا ایستاده، حضرت زینب کبری سلام الله علیها که همه‌ی وجود ایشان غیرت و عزّت است وقتی دیدند ناموس یزید ملعون پشتِ پرده است اعتراض کردند، «ای پسرِ زنِ بدکاره! آیا این از عدلِ توست؟»… ناموس خدا را روی پا ایستاده نگه داشته‌اید… آنجا اتّفاقات دیگری افتاد، دخترِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه ایستاده بود، نوامیس ایستاده بودند… اینجا از امام هادی صلوات الله علیه عذرخواهی شد، آنجا نوشته‌اند که اگر بچه‌ها بخاطرِ اینکه آن ملعون چوب‌دست بدست گرفته بود گریه می‌کردند با چوبه‌ی نیزه کتک می‌خوردند… اگر اینجا به شما شراب تعارف کردند آنجا باقیمانده‌ی شراب را…


[۱]– سوره‌ی غافر، آیه ۴۴٫

[۲]– سوره‌ی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫

[۴] سوره مبارکه ص، آیه ۸۶ (قُلْ مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفِینَ)

[۵] بحار الأنوار ، جلد ۴۳ ، صفحه ۲۸۰

[۶] زیارت جامعه کبیره

[۷] الکافی، جلد ۴ ، صفحه ۵۶۷ (عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ أَبِی هَاشِمٍ اَلْجَعْفَرِیِّ قَالَ: بَعَثَ إِلَیَّ أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی مَرَضِهِ وَ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ حَمْزَهَ فَسَبَقَنِی إِلَیْهِ مُحَمَّدُ بْنُ حَمْزَهَ وَ أَخْبَرَنِی مُحَمَّدٌ مَا زَالَ یَقُولُ اِبْعَثُوا إِلَى اَلْحَیْرِ اِبْعَثُوا إِلَى اَلْحَیْرِ فَقُلْتُ لِمُحَمَّدٍ أَ لاَ قُلْتَ لَهُ أَنَا أَذْهَبُ إِلَى اَلْحَیْرِ ثُمَّ دَخَلْتُ عَلَیْهِ وَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَنَا أَذْهَبُ إِلَى اَلْحَیْرِ فَقَالَ اُنْظُرُوا فِی ذَاکَ ثُمَّ قَالَ لِی إِنَّ مُحَمَّداً لَیْسَ لَهُ سِرٌّ مِنْ زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ أَنَا أَکْرَهُ أَنْ یَسْمَعَ ذَلِکَ قَالَ فَذَکَرْتُ ذَلِکَ لِعَلِیِّ بْنِ بِلاَلٍ فَقَالَ مَا کَانَ یَصْنَعُ بِالْحَیْرِ وَ هُوَ اَلْحَیْرُ فَقَدِمْتُ اَلْعَسْکَرَ فَدَخَلْتُ عَلَیْهِ فَقَالَ لِی اِجْلِسْ حِینَ أَرَدْتُ اَلْقِیَامَ فَلَمَّا رَأَیْتُهُ أَنِسَ بِی ذَکَرْتُ لَهُ قَوْلَ عَلِیِّ بْنِ بِلاَلٍ فَقَالَ لِی أَ لاَ قُلْتَ لَهُ إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کَانَ یَطُوفُ بِالْبَیْتِ وَ یُقَبِّلُ اَلْحَجَرَ وَ حُرْمَهُ اَلنَّبِیِّ وَ اَلْمُؤْمِنِ أَعْظَمُ مِنْ حُرْمَهِ اَلْبَیْتِ وَ أَمَرَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَقِفَ بِعَرَفَهَ وَ إِنَّمَا هِیَ مَوَاطِنُ یُحِبُّ اَللَّهُ أَنْ یُذْکَرَ فِیهَا فَأَنَا أُحِبُّ أَنْ یُدْعَى اَللَّهُ لِی حَیْثُ یُحِبُّ اَللَّهُ أَنْ یُدْعَى فِیهَا وَ ذَکَرَ عَنْهُ أَنَّهُ قَالَ وَ لَمْ أَحْفَظْ عَنْهُ قَالَ إِنَّمَا هَذِهِ مَوَاضِعُ یُحِبُّ اَللَّهُ أَنْ یُتَعَبَّدَ لَهُ فِیهَا فَأَنَا أُحِبُّ أَنْ یُدْعَى لِی حَیْثُ یُحِبُّ اَللَّهُ أَنْ یُعْبَدَ هَلاَّ قُلْتَ لَهُ کَذَا [وَ کَذَا] قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ لَوْ کُنْتُ أُحْسِنُ مِثْلَ هَذَا لَمْ أَرُدَّ اَلْأَمْرَ عَلَیْکَ هَذِهِ أَلْفَاظُ أَبِی هَاشِمٍ لَیْسَتْ أَلْفَاظَهُ .)

[۸] الملهوف، صفحه ۲۲۰