روز چهارشنبه مورخ ۰۳ دی ماه ۱۳۹۹، دهمین جلسه «جنگ روایتها» با محوریت «گردباد تحریف در جنگ روایت ها» با سخنرانی «حجت الاسلام کاشانی» برگزار گردید که مشروح این جلسه تقدیم حضورتان می گردد.
- مقدّمه
- مدیریت افکار عمومی
- اهمیّتِ فاطمیّه
- خطرِ سکولاریزم
- فاطمیّه فصلِ برادری است
- چرا راهِ تعامل بسته شده است؟
- اگر عقیدهی خود را با احترام بگویید…
- باید هنگام بحث علمی آستانهی تحریک طرف مقابل را بدانیم
- بحثِ فاطمیّه صرفاً برای عزاداری نیست
- از کجا شروع کنیم؟
- اگر کسی حرف از اختلاف حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با برخی از صحابه بزند…
- تقیّهی نایب امام زمان ارواحنا فداه
- از وظایفِ خود غافل نشویم
- توهینهای مکرر به شیعیان
- روضهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم»
«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]
مقدّمه
ان شاء الله خدای متعال این نشست و برخواستِ ناقابل و گفت و شنیدِ ناچیز را به کَرَمِ خودش از همهی ما قبول کند، اجرِ ما را تعجیل در فرجِ حضرت بقیّه الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف قرار دهد، ان شاء الله دیدارِ روی پُربرکتِ حضرت، خدمت در آستانِ شریفِ ایشان و شهادت در راهِ ایشان را روزیِ همهی ما، خانوادههای ما، نسل و ذریّهی ما تا قیامت مقدّر بفرماید صلواتِ دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
مدیریت افکار عمومی
همینطور که امروز میبینیم «غفلت» جهان را گرفته است، زرق و برقِ خیلی چیزها دلها را ربوده است، اولویت و اصل چیزهایی شده است که بیاصل است و ناچیز است، فکر و ذکرِ ما را درگیر کرده است، عمرِ ما را به خود مشغول کرده است، ساعتها، عمرِ ما را چندین ساعت در روز میگیرد، مانندِ بخشی از گردشهای مجازی در بعضی از فضاها، برای ما اولویت میسازد، سبکِ زندگی درست میکند، ادبیات تولید میکند، محورِ گفتگو، محورِ طنز، محورِ واکنش، موضوع برای واکنش میسازد، اگر بخواهد یک چیزی را برای ما جدّی میکند و اگر بخواهد چیزِ دیگری را برای ما بیارزش میکند.
نمونه این بود که در همین ایام کرونا یک خوانندهای از دنیا رفت، خیلی شلوغ شد، روز چهلمِ این فرد هیچ خبری نبود، پس معلوم میشود که حقیقتاً دلها را درگیرِ یک موضوعِ حساس نکرده بودند، جَوّی برای چیزهای دیگر ایجاد کرده بودند، ان شاء الله خدای متعال همهی اموات را رحمت کند.
منظورِ بنده این است که دیگران تصمیم میگیرند که شما به چه چیزی توجّه کنید، به چه میزان توجّه کنید و چه واکنشی نشان بدهید، به چه چیزی اهمیّت ندهید، به چه میزان اهمیّت ندهید.
ما هزار و چهارصد سال است که، بلکه بیشتر، دیگران با فضاسازیِ رسانهای، درست یا غلط، یعنی چه درست و چه غلط، در حالِ اداره کردنِ ما هستند، و نوعِ باورِ ما نسبت به فضای رسانهای است که واکنشها و اولویتهای ما را میسازد.
شناختِ ما از هر چیزی بستگی به فضای رسانهای دارد که به او اعتماد داریم، پشتِ آن کیست؟ آیا پیغمبر است یا متنبّی؟ راستگو است یا دروغگو؟ ممکن است هر کدام باشد که فعلاً کاری به این موضوع ندارم، به این موضوع هم کاری ندارم که چگونه ما به آن اعتماد کردیم، ولی اینگونه است که عرض میکنم.
اهمیّتِ فاطمیّه
ربطِ این موضوع به بحثِ فاطمیّه چیست؟
ما سال گذشته در مجالسی یک بحثِ مبسوطی به نام «جنگ روایتها» داشتیم و از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در این زمینه گفتگو کردیم، میخواهم امسال هم این بحث را از یک زاویهی دیگری مطرح کنم، چون این بحث بحثِ مهمِ دامنهداری است.
اگر فاطمیّه نبود، اگر این حرکتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها رخ نداده بود، ما امروز چطور فکر میکردیم؟ امشب بر سرِ چه موضوعی دورِ یکدیگر جمع شده بودیم؟ امشب موضوعِ گردهماییِ ما چه بود؟ اگر به این سؤال پاسخ بدهید اهمیّتِ فاطمیّه معلوم میشود.
یعنی اگر در جهان اسلام حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها زمانی تولدِ فرزندشان امام حسن مجتبی صلوات الله علیه شهید شده بودند، یعنی آن مادر لحظهی ولادتِ کودک از دنیا رفته بود، من و شما امروز چطور فکر میکردیم؟ اولویتهای ما در جهان اسلام چه بود؟
اگر بتوانید به این سؤال پاسخ بدهید معلوم میشود که حرکتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها چه کرده است. نمیتوانم چیزِ دیگری را در مقابل بگویم. سال گذشته عرض کردم و امسال هم تأکید میکنم که وزنِ همهی گردهماییهای ما و حوادثی که در تاریخ رُخ داده است به اندازهی اتّفاقی که برای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها افتاده است نیست، مباهله، غدیر، کربلا، آتشبسِ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه، همهی این موضوعات را بطورِ وحشتناکی تحریف کردهاند، و جمعِ زیادی را با خودشان همراه کردهاند.
امروز در جهان اسلام، آخرین خاکریزی که هنوز از بین نرفته است «فاطمیّه» است، یعنی نمیخواهم بگویم که آن را هم تحریف نکردهاند، اجازه بدهید که اندکی توضیح بدهیم که چه کردهاند تا در شبهای بعدی ببینیم که چقدر از بحث را میتوانیم تشریح کنیم.
وقتی یک جریانی بعد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به حکومت رسید، که امروز هم خیلی سکولاریزم به تأییدِ آن جریان نیاز دارد… این را بدانید، تمامِ آکادمیهای علمیِ جهان غرب، مطالعاتِ دینشناسی، همه به دنبالِ این موضوع هستند که خدشهای به ماجرای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها وارد کنند، این خیلی جالب است، یعنی آنچه نوشته میشود، یک سرِ آن به این موضوع ربط دارد که این مسئله ار از اهمیّت بیندازند، چون روحِ فاطمیّه یعنی علیرغمِ اعتبار در اوج، علیرغمِ محبوبیتِ در نهایت، علیرغمِ جایگاهِ عظیم و تقدّسِ بزرگ، شخصیت برجسته نسبت به انحراف در جامعه بیتفاوت نباشید، ولو اینکه همه بگویند رها کنید و سکوت کنید. روح معنای سکولاریزم «بیتفات باش» است.
خطرِ سکولاریزم
روز گذشته یا امروز، وقتی به خانه رسیدم تلویزیون در حالِ پخش کردنِ برنامهای بود که از ظاهرِ آن برنامه برمیآمد که طنز باشد، ولی دیدم آن آقای مجری ایستاده بود و توصیه میکرد که «من نمیدانم چرا بعضیها نمیفهمند و در این ایامِ کرونا به میهمانی و شبنشینی میروند» بعد هم شروع کرد به «توصیه کردنِ رعایتِ پروتکلهای بهداشتی»، ناگهان به ذهنِ بنده رسید که اگر یک نفر بیاید و برای دینِ مردم بترسد و کمی به آنها تحذیر کند بلافاصله میگویند به شما چه ربطی دارد و مسئله شخصی است و در کارِ مردم فضولی نکن، چرا توصیه میکنی؟ جامعه دیگر مدرن شده است و توصیهپذیر نیست، چقدر پند و نصیحت میدهی؟ اما الآن اینطور نیست و همه در حالِ نصیحت کردن هستند! برای اینکه جانِ مردم مهم است، زندگی در این دنیا مهم است، بنده هم قصد ندارم که بگویم مهم نیست.
تلف نشدنِ حقیقتِ این آدم چقدر مهم است؟ آنجا «به تو چه ربطی دارد؟» و «به کسی ربطی ندارد» است!
آن مجری در ادامه میگفت: فرض کنید که شما میخواهید خودتان را بکشید، این موضوع به خودتان مربوط است، اما اگر این مریضی را سرایت بدهی چطور؟
اگر انحراف و سرایت مهم است، چطور وقتی به اینجا میرسد… جامعهی سکولار که به نظرِ بنده آنهایی که مقیّد به لعن بر جبت و طاغوت هستند، باید بدانند که میوهی جبت و طاغوت در جهان معاصر، مادرِ همهی بُتها در جهانِ معاصر مدرنیته و سکولاریزم است، اوست که به جای بُت «بُتِ نفس» را میآورد، آنها هم میخواستند همین کار را انجام بدهند، آنها هم میگفتند برای چه پیغمبر بیاید و برای ما تصمیم بگیرد؟ ما میخواهیم خودمان تصمیم بگیریم.
فاطمیّه فصلِ برادری است
همهی اینها در نتیجه به دنبالِ این موضوع هستند که به فاطمیّه خدشه وارد کنند، لذا وحدتی که در زدنِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از وهابی تا لائیکِ بیدین و بیخدا، همهی اینها وقتی به فاطمیّه میرسند همگی رگبار میبندند، چرا؟ به این علّت که فاطمیّه مقابلِ همهی اینها ایستاده است، حقیقتِ اسلام در برابرِ همهی هجمهها ایستاده است، این موضوع فقط دعوای شیعه و سنّی نیست، اتّفاقاً فاطمیّه فصلِ برادری با جهانِ اسلام است، چه برادریای بالاتر از اینکه من چشمِ دیگران را به گوهرِ ولایت روشن کنم؟ چه برادری بالاتر از اینکه من به او نشان بدهم که تا بحال چقدر او را فریب دادهاند؟ الآن اگر شما به تک نفر بگویید که دستهچکِ او افتاده است و چکهای آنها هم سفیدامضاء بودهاند، او به شما چه میگوید؟ مسلّماً از شما تشکّر میکند. اتّفاقاً فاطمیه فصلِ دعوا نیت، بلکه فصلِ برادری است، فصلِ خدمتِ شیعه به جهان اسلام و بلکه به عالَم است، چون میخواهم بگویم که چه بلایی بر سرِ واقع آمده است، چه بلایی بر سرِ حقیقت آمده است.
اگر فرصت شد عرض خواهم کرد که چه انتقامهایی از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها گرفته شده است.
چرا راهِ تعامل بسته شده است؟
اسلامِ بدونِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها چه معنی دارد؟ چه شکلی دارد؟ اگر با یکدیگر بررسی کنیم مطالبِ زیادی مشخص خواهد شد، همه هم با آن مخالف هستند.
وقتی به ایام شهادتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نزدیک میشویم هر آدمی که به امورِ دینی هم کاری ندارد یک طعنی به ما میزنند! (اینهایی که کارِ فرهنگی میکنند)، نمیگویم زمانهای دیگر اینطور نیست ولی اینجا خیلی جدّی است، یک لذّت هم در آن هست و آن هم این است که ما را خیلی بخاطرِ محبّتمان به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تحقیر میکنند، و هیچ تلخی شیرینتر از این در عالَم نیست.
چون ما یک سال توضیح دادیم که خیلی از دعواهای تاریخی دیگر در ظاهر تمام شدهاند، مثلاً دشمنیِ رسمی با حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه خیلی کمرنگ شده است، نمیگویم نیست، هست، ولی کمرنگ شده است، توهینِ صریح به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه خیلی کم شده است، دیگر احتیاط میکنند، ولی در موردِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اینطور نیست، و بدترین توهین به کسی است که همان فکرِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را داشته باشد.
لذا اگر بفهمند شما عزادارِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هستید اصلاً با شما حرف نمیزنند، امروز گفتگو در جهان اسلام تعطیل شده است، صد سالِ قبل اینطور نبود، دویست سالِ قبل اینطور نبود، بینِ علمای جامعهی اسلامی مراوده بود، ولی الآن چون شیعیانِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برخی از نقاطِ دنیا به اندازهای قدرت دارند، دیگر با آنها حرف نمیزنند! ارتباطِ علمیِ با با «الازهر» قطعِ محض است، با حوزههای علمیه عربستان قطع است، اصلاً گفتگو نمیکنند، چون قابل گفتگو نیستید، چون دیگر قابل هدایت هم نیستید، چون بالاترین جرم را دارید، بالاترین درجهی نفاق را دارید؛ در مورد خودِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به نحوِ دیگری نستجیربالله نعوذبالله مسئلهی نفاق را نسبت میدهند، در مورد شما که راحت میتوان گفت هم صریح هستند، شما اعظمِ شعبِ نفاق را دارید، چرا؟ چون با بعضیها خوب نیستید!
بالاخره وقتی انسان حُب دارد طبعاً بغض هم دارد، خط کشی دارد، نوعِ رفتاری که با ما میکنند معلوم است که اینها چقدر با حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها چالشِ فکری دارند، پس بنابراین باید ایشان را به گونهی دیگری معرّفی کنند، نمیشود حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها سیِده النّساء العالمین باشند و این فکر را داشته باشند.
اگر عقیدهی خود را با احترام بگویید…
اجازه بدهید تا چند مثال بزنم تا شما ببینید.
هزار سال است که اینطور است، اگر کسی بخواهد حرفِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را بزند که نه، آن که خیلی سنگین است، همین یک جملهای که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به بعضیها در مسجد فرمودند که «ظَهَرَ فیکُمْ حَسْکَهُ النِّفاقِ»[۴]، اگر شما بروید و این جمله را در عربستان بگویید شما را اعدام میکنند، همین الآن! یعنی شما بروید و بگویید که من به آن کسانی که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میفرمودند میخواهم بگویم «ظَهَرَ فیکُمْ حَسْکَهُ النِّفاقِ»، همین یک جمله برای اعدام کردنِ شما کافی است، شهادت میدهند، بدونِ توبه، یعنی اگر صد مرتبه هم بگویید غلط کردم هم میگوید ان شاء الله دیگر خدا تو را ببخشد، جرم شما در این دنیا طوری است که مجازاتِ آن اعدام است، دیگر توبه ندارد، دیگر برای قیامت توبه کن که جای تو خوب بشود.
من همین یک جمله از خطبهی فدکیه را عرض کردم.
باید هنگام بحث علمی آستانهی تحریک طرف مقابل را بدانیم
بنابراین بحثِ امروز خیلی دقّت لازم دارد، ما یک وظیفهای داریم که باید حرفهای خود را به جهان اسلام بزنیم، باید حجّت تمام بشود، از طرفی هم نباید یک کاری کنیم که تحریک کنیم، چون اگر تحریک کنیم دیگر طرفِ مقابل گوشِ خود را میبندد، و این را هم بدانید که اگر شما یک جمله از جملاتِ خطبه فدکیّه را بگویید او تحریک شده است، یعنی آستانهی تحریک جابجا شده است، بلکه آن جملات خطبهی فدکیّه که خیلی سنگین است، جامعهی اسلامی از علائمِ نفاقِ من و شما ترویج میکند که اینها برای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها عزاداری میکنند! و به این هم اکتفا نمیکنند که من به شما بگویم مثلاً در عربستان این حرف را در موردِ ما میزنند، نه! امام جمعههای برخی از شهرهای کوچک در کشورِ خودِ ما که در پناهِ امنیّتِ ما هستند میگوید: منافقین از دشمنانِ اسلام برای تمسّک به افسانهی شهادتِ فاطمه زهرا سلام الله علیها برای تخریبِ اصحاب و در نتیجه سنّتِ پیغمبر چه میکنند و چه میکنند، همینجا میگویند، در صفحهی اینستاگرامشان هم هست، یعنی رسمی، وای بحالِ بیرون، بیرون که دیگر قدرت در اختیارِ خودشان است.
برای اینکه ما هم یک وظیفهای داریم که باید این حرف را بزنیم که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در میانِ کسانی رفتهاند که آنها حقِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را خورده بودند صحبت کردهاند. کما اینکه حضرت سیّدالسّاجدین صلوات الله علیه و حضرت زینب کبری سلام الله علیها در میانِ شام صحبت کردهاند. بالاخره شما باید بروید و حق را بگویید، اصلاً اگر دلِ شما برای کسی میسوزد…
اگر الآن کسی به یک روستایی برود که اصلاً خبر ندارند، بگوید یک بیماری هست که واگیردار است و این دردسرها را دارد، درواقع در حالِ خدمت کردن و روشنگری است، شما اگر میخواهید روشنگری کنید اولاً باید حواستان جمع باشد که تا آنجا که میتوانید تحریک نکنید، ثانیاً بدانید که آستانهی تحریکِ آنها کجاست، ثالثاً خودمان بدانیم که چه اتّفاقی در حالِ رخ دادن است، رابعاً سال گذشته این موضوع را مفصّل توضیح دادم و اگر فرصت باشد مجدداً عرض خواهم کرد که این کار رسماً حضور در سپاهِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است.
مسئلهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ناموسیترین مسئلهی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین است، این موضوع را قبلاً در همین هیئت مفصّل عرض کردهایم، هیچ امامی از این موضوع عبور نکرده است، اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین به خودشان سختی دادهاند که خبرِ این مسئله به دیگران برسد.
حال سختیهای کار را ببینید، اصلاً اینطور نیست که بتوانید بگویید یکی از بزرگان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را کشته است، اصلاً در پایینتر از اینها ببینیم که محدودیتهای ما چیست. اینکه بگویند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در آن مسئلهای که درگیر شدند حق داشتند، نه! اصلاً بگویند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نسبت به اصلِ مشروعیتِ برخی از مسئولانِ بعد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم إن قُلت داشتند، نه!!! ابتداً!
برای همهی اینها تلاش شده است و کارگروهها برای اینها کار کردهاند که همهی اینها تغییرِ معنا پیدا کنند.
حال مدام این اصطعکاک را کم میکنم تا شما ببینید ما باید از کجا شروع کنیم، یعنی کار اینقدر سخت است.
بیاید بگوید که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را مشروع میدانستند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را افضل میدانستند… کارمان خیلی سخت است، اگر دلِ شما برای یک جوانی که در افریقا هست میسوزد و میخواهید حق را به او برسانید که بداند در تفکّرِ او چه چیزی به او یاد دادهاند… به او یاد دادهاند که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در دورهی حکومتِ خود میگفت: «اگر کسی مرا از دو نفرِ بعد از پیغمبر اکرم بالاتر بداند به او بعنوانِ کسی که مفتری است حد میزنم، من چنین دروغی را نمیخواهم»؛ مسلّماً این بندهی خدا در سودان، مغرب و… چه فکر میکند؟ این شخص از کودکی که بزرگ شده است اینطور شنیده است، شنیده است که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه نه تنها خودشان را دونِ چند نفر میدانستند بلکه اگر میشنیدند کسی ایشان را از دیگران بالاتر میدانند میگفت او را درجا مجازات کنید و شلاق بزنید!!!
انگار کسی به ناموسِ کسی بهتان بزند و به او حد بزنند!
حال شما ببینید که اگر شما یک حرفی بزنید این شخص چقدر تعجّب میکند، چقدر ما در تبلیغاتِ خود بیرویه عمل کردهایم که فکر کردیم اگر یک حرفی را در آنجا صریح بزنیم خوب است، طرف فکر میکند که شما در حالِ آتش زدنِ قرآن کریم هستید و اصلاً دیگر به حرفِ شما گوش نمیدهد، و اصلاً خبر هم ندارد که واقع چه بوده است.
چرا این حرفها را میزنم؟ سودان به ما چه ربطی دارد؟ به همان بحثِ اول برگردیم. عرض کردم اگر فکر میکردیم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها زمانِ وضع حمل از دنیا رفته است ما امروز چه فکری میکردیم؟ مسجدِ ما چطور بود؟ اذکارِ ما چطور بود؟ اعتقادات ما چطور بود؟ چون آنها خیال میکنند که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در یک ماجرای طبیعی از دنیا رفتهاند.
برای این موضوع این بحث را انتخاب کردم که معلوم بشود حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کجای فکرِ ما هستند، آیا شعار میدهیم که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها همه چیزِ ما هستند یا واقعاً هستند؟
پس بنابراین باید به سراغِ کسانی برویم که برداشتشان این است که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با یک مرگ طبیعی از دنیا رفتهاند، تا معلوم بشود که اثرِ این شهادت در اعتقاد چیست، برای همین به سراغِ آنجا رفتم، از طرفی وظیفهی هر شیعهای است که در جایی که میتواند بدونِ درگیری و ایجاد تنش و یقهکشی از حق دفاع کند، سالِ گذشته این موضوع را توضیح دادیم که این توقعِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است، اگر امسال هم فرصت باشد مجدداً آن موضوع را توضیح خواهم داد، اجمالاً اگر خواستید همینطور از من بپذیرید که سپاهِ فاطمی هنوز برای نیروهای خود ثبت نام میکند، چرا؟ چون هنوز این جنگ تمام نشده است، این جنگ هنوز هست، هنوز خاکریز فتح میشود یا ما مقاومت میکنیم.
بحثِ فاطمیّه صرفاً برای عزاداری نیست
فاطمیّه عزاداری برای یک امرِ مُردهی تمام شده نیست، ما فاطمیّه جمع نمیشویم که ثواب ببریم، ثواب هم میبریم ولی مسئه تمام نشده است. مثال بزنم:
اگر الآن خدای نکرده یک نفر به خانهی شما بیاید و به خانوادهی شما رگبار ببندد، منافقین در موردِ بعضیها این کار را کردند، و همینطور هم در محلِ شما بچرخد، حالِ شما با حالِ کسی که دویست سال از این عذابِ او گذشته است فرق میکند، اگر دویست سال قبل چنین اتفاقی افتاده باشد امروز فقط یک روز بزرگداشت برای این ظلم میگیریم، مثلاً ارمنیها و عثمانیهای ترکیه یک روز راهپیمایی دارند، مسئله تمام شده است و یک بزرگداشتی هست.
یک زمانی مسئله هنوز داغ است و آن قاتل هم مدام در محل میچرخد، و باز هم رگبارِ خود را نشان میدهد که به زودی دوباره میآیم و به خانهی دیگرِ شما هم حمله میکنم، در این صورت اوضاعِ شما متفاوت است و فقط عزاداری نمیکنید، خودتان را برای دفاع هم آماده میکنید، خودتان را برای مقابله آماده میکنید، الآن در موضوعِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اینطور است، چون جنگ روایت که تمام نمیشود، از صبح تا شب روایت تولید میشود.
رمضان ۱۴۴۰، یعنی هنوز دو سال نگذشته است، مبسوطترین کتاب را در تخریب حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در عربستان منتشر کردهاند، هفت مجلد، سه هزار و پانصد صفحه!
اصلاً اینطور نیست که شما بگویید کمی کمرنگ شده است، اصلاً اینطور نیست، اصلاً کمرنگ نشده است.
الآن در ظاهر دستی بالا نمیرود که به صورت مبارک حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها سیلی بزند ولی لحظه به لحظه به صورتِ شخصیتِ ایشان سیلی میزنند. شما دیدید که چند ماه قبل ناگهان چند نفر با یکدیگر هجمه کردند و بعضی از آنها هم با یک ادبیاتی که فقط باید شلاق میخوردند، یعنی بعضیها قابلِ گفتگو نبودند، بعضیها نرمتر و بعضیها با وقاحت و بیادبی بیشتر به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها حمله کردند، ظاهراً هم غیرشیعه نبودند، حداقل سه نفر از آنها غیرشیعه نبودند، یک نفر مؤدبانهتر، یک نفر متوسط، یک نفر هم با لحنِ بسیار زشت، اصلاً اینطور نیست که مسئله تمام شده باشد.
از کجا شروع کنیم؟
امروز آن کسانی که فکر میکنند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در یک ماجرای غم برای پدرشان به مرگ طبیعی از دنیا رفتهاند چگونه فکر میکنند؟
آن جملاتی که عرض کردم، که بگوییم حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه مشروع بودند و دیگران مشروع نبودند، اگر شما به دنبالِ این موضوع هستید که حرفتان را به جهان اسلام برسانید این حرفها خیلی زود است، باید قدم به قدم جلو برویم.
اگر کسی بگوید حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه محبوبترین فرد نزدِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، باز هم این عزیزان تحریک میشوند! و هر کسی که این حرف را بزند روی او خط قرمز میکشند.
ببینید جهاد علمی چقدر سخت است، امروز برای اینکه ما بتوانیم با جهان اسلام گفتگو کنیم به صدها علامه امینی نیاز داریم، علامه امینی با علمای مصر گفتگو داشتند، امروز اصلاً خبری از این حرفها نیست، درِ بحث را بستهاند. اینطور هم نیست که شما خیال کنید فعلاً میرویم و با هم حرف میزنیم و میهمانی میگیریم تا بعداً بتوانیم بعضی از حقایق را به اینها بگوییم، چنین چیزی اصلاً امکان ندارد، فاصله جدّی است.
اگر کسی حرف از اختلاف حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با برخی از صحابه بزند…
نه من و شما، اگر طبری در تاریخِ خود بگوید اینها رفتند و خانهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را تهدید به آتشسوزی کردند… طبری کیست؟ او کسی است که ما شیعیان را کافر میداند، اصالتِ ما شیعیان را یهودی میداند، میگوید ما شیعیان محصولِ توطئهی یهود در جهان اسلام هستیم، میگوید: چیزهایی که رافضیان خیلی دروغ بستهاند موضوع سوزاندن خانهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است و آنچه از طبری در تاریخ خود ذکر شده است، طبری هم از اینهاست!
میدانید این یعنی چه؟
الآن ما یک هنری داریم که خوب به یکدیگر برچسب میزنیم، اگر کسی در جامعهی ما قدری امام زمانی حرف بزند برچسب «انجمنی» میخورد، به این موضوع توجّه نداریم که موضوع امام زمان روحی فداه برای همه است، دیگران بار را زمین گذاشتهاند و یک برچسبی به یک عدّهای خورده است، اگر از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه حرف بزند برچسبِ شیعهی انگلیسی میخورد.
میدانید این حرف یعنی چه؟ اگر شما یک کسی که یک اعتباری دارد، یک سابقهای دارد، اگر به این آدم یک برچسبی بزنید ترددِ او آسیب میخورد و دیگر نمیتواند به هر جایی برود، پس کمتر از آن موضوعات صحبت میکند، برای اینکه… الآن اگر به کسی بگویند خانهی این کسی که به سه هزار میلیاردی مشهور است منبر میروی؟ اگر کسی عقل داشته باشد و بشناسد نمیرود، چرا؟ برای اینکه برچسب میخورد.
اگر کسی در تاریخ میخواست موضوعِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را… نه همهی موضوع را، بلکه همینکه یک اختلافاتی نقل شده است، اگر کسی میخواست این را بگوید در جبههی روافض میرفت! یعنی برچسب میخورد، اگر کسی برچسبِ رافضی بخورد اولین نکتهی او این است که این آدم دیگر کذاب است، حداقل این است که در موضوعاتی که ممکن است به نفعِ رافضیان باشد دیگر اعتباری ندارد، اعتبارِ علمیِ خود را از دست میدهد، جایگاه خود را از دست میدهد، همین طبری با اینکه در تاریخ و تفسیرِ خود حتّی حدیث غدیر را هم نقل نکرده است، در تاریخ طبری که هر اتّفاقی برای هر موشی افتاده است ذکر کرده است، در سال دهم غدیر را ذکر نکرده است! حال یا از ترس و یا از عناد، بروید و تاریخ طبری را ببینید که چقدر مفصّل است و چه جزئیاتی دارد، چه جزئیاتی راجع به مقتل حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نقل کرده است، پس اهمیّتِ غدیر کجاست؟ اصلاً به روی خود نیاورده است، انگار وقتی حج تمام شد حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به خانه بازگشتند! در تفسیرِ خود هم هیچ نگفته است. در یک رسالهای طرقِ حدیث غدیر را ذکر کرده است، حدیث غدیر هم به معنای «من کنت مولاه فعلی مولاه»، نه اینکه در واقعهی غدیر چه شده است، که به قولِ آقایان «مولاه» هم به معنی دوست است و هیچ چیزِ عجیبی هم نیست! درِ خانهی این طبری را زمانِ خودِ او بستند! برچسبِ تشیّع خورده است.
در حالی که عرض کردم شیعیان را کافر میداند و میگوید که ریشهی تشیّع یهودی است، اصلاً میگوید شیعیان نفوذیهای یهود در جهان اسلام هستند.
موضوع حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که خیلی سنگین است.
شخصِ دیگری که این روایاتِ مهمّی از فضائلِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را رد کرده است، حساسیت روی موضوع فضائل خیلی کمتر از موضوعِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است، مثلِ اینکه بگویند حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه شجاع بودند یا علم داشتند، اینها با ماجرای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خیلی فرق دارد، ماجرای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها درگیری است، چون ایشان یک طرف را نفی کردهاند، بیعت نکردهاند، شبانه دفن شدهاند، این موضوع خیلی حساس است، این شخص همهی اینها را رد کرده است، نامِ او «دارقُطنی» است، آدمِ خیلی مهمّی است.
شنیده شده است که این «دارقطنی» چند بیت از «سید حِمیَری» نقل کرده است، گفتهاند او هم رافضی است!
میخواهم بگویم امروز در جهان اسلام، در همین ایرانِ خودمان، اگر برادران غیرشیعه بخواهند به سمتِ ما بیایند، شما ابتدا بدانید که چه تهدیدهایی پشتِ سرِ آنهاست، یعنی اگر یک جایی بگوید حدیث غدیر حدیث معتبری است، در این صورت بینِ آنها نفوذیِ رافضه میشود، بدانیم که کارِ ما چقدر سخت است، و باورِ عمومی این است که اصلاً این حرفها برای چیست؟
یک اسلامی تعریف شده است که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در آن جایگاهی نداشته باشند، حداکثر در حدِ «سعد بن معاذ» و «معاذ بن جبل» و «أسماء بنت عمیس» باشند و بگویند یک فاطمه و علی هم بودهاند. اگر کسی فکر کند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها یک بیماری داشتند و از دنیا رفتهاند، باقیِ داستان هم اینطور است.
چرا ما نمیتوانیم با یکدیگر گفتگو کنیم؟ چون یک طرفِ قضیّه این است که طرف تخریب میشود و اعتبارِ علمیِ او آسیب میخورد.
یک کسی که استادِ علم الحدیث است، «شعبه بن حجاج»، به او لقبِ «امیرالمومنین فی الحدیث» میدادند، این دیگر انتهای لقبی است که بخواهند به یک کسی بدهند، محدّث است، حافظ است، ثبت است، ثقه است، به او لقبِ «امیرالمومنین فی الحدیث» میدادند، از او میپرسند که کدامیک از شیوخِ تو آنطور که تو میپسندی ثقه هستند؟
اگر من بگویم این شخص مهمترین محدّثِ تاریخ حدیث غیرشیعه است شاید گزاف نگفته باشم.
میگوید: اگر من بخواهم ثقه بگویم چند نفر از شیوخِ خودم در کوفه را میگویم، کوفه محلِ طرفدارانِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین است که شیعه هستند، در این صورت به من برچسب میزنند.
پس اینکه کسی بخواهد بیاید و با ما همراه بشود خیلی سخت است، این را بدانید که تمامِ اعتبارِ خود را از دست میدهد، مثلِ این میماند که بگویند این شیخی که شبها به مسجدالرّضا علیه السلام میآید با موساد همکاری میکند، در این صورت دیگر چه چیزی میماند؟ مسئله امنیتی میشود.
از هزار و چهارصد سال قبل تا امروز اگر کسی بخواهد نسبت به موضوع حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها حرف بزند مسئله اینقدر امنیتی و شدید میشود، حال شما ببینید که ما باید اینجا چقدر ظریف و دقیق عمل کنیم.
تقیّهی نایب امام زمان ارواحنا فداه
ان شاء الله خدای متعال نائب خاص امام زمان روحی فداه را رحمت کند، ایشان را در مجلسی دعوت کردند، گفتند از خلفای پیغمبر بگو، و او شروع کرد از نفر اول گفتن و تجلیل کردن، نایب خاص امام زمان روحی فداه است و آنها هم به دنبالِ این هستند که ارتباطات را بگیرند، جلسه تمام شد و دید یک نفر از این شیعیان در جلسه نشسته است، میگفت اینجا نایب امام زمان روحی فداه است و آنجا با آنها چه میگوید، یعنی نمیفهمید چه اتّفاقی در حالِ رخ دادن است، خودِ ایشان نقل کرده است و شیخ طوسی اعلی الله مقامه الشّریف هم از ایشان در «کتاب الغیبه» آورده است. میگوید وقتی به خانه رسیدم دیدم با اسب جلوی منزلِ ما منتظر است، فرمودند: اگر بفهمم جایی حرفی زدهای… او باید اداره کند.
همین آقا یک خادمی داشتند که او به معاویه جسارت کرد، او را اخراج کرد، هر کسی که محلی از اعراب داشت آمد و واسطه شد، ایشان فرمودند: من دیگر او را به حضور نمیپذیرم.
چرا؟ این موضوع معاذالله برای کمغیرتیِ ایشان نبود، برای این بود که خودشان میدانستند که چه جایگاهی دارند، ایشان نایبِ امام زمان روحی فداه بودند، نایبِ خاص بودند، امنیتِ شیعه برای ایشان مهم بود.
از آن طرف هم مسئله اینطور نیست که به من و شما نرسیده باشد، یعنی نه طوری کتمان کردهاند که ما چیزی ندانیم، نه اینکه میتوانستند راحت بیان کنند.
از وظایفِ خود غافل نشویم
یکی از خطرات بزرگ ما این است که چون یک مرزی دستِ ماست، نیروی نظامی داریم، یک زمینی در این کرهی زمین دست ماست، و در رسانههای خود راحت حرف میزنیم، توجّه نمیکنیم که ما نسبت به جهان اسلام و نسبتمان با جهان اسلام وظایفی داریم، بهترین چیز برای مستکبران این است که تصویرِ محبّانِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را مانندِ تصویرِ داعشی در ذهنِ شما خراب کنند، یا بگویند یهوی هستند، یا بگویند اینها صهیونیست هستند، دیگر شما از چنین شخصی حرف نمیشنوید، ارتباطمان قطع میشود. بگویند اینها کسانی هستند که با نفاق به اسلام گرویدند…
باور عمومی هم این است که همه آنقدر با هم رفیق بودند که خودِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه زمانِ حکومتِ خویش اجازه نمیدادند کسی ایشان را افضل بدانند، و اگر کسی چنین میپنداشت حضرت به او حد میزدند.
چون یک مرزی به دستِ ما رسیده است و قدرتی داریم به این موضوع توجّه نداریم که نسبت به جهان اسلام باید کارهایی انجام بدهیم.
توهینهای مکرر به شیعیان
روزی که امام زمان روحی فداه بخواهند تشریف بیاورند باید برخی یک سری حرفها را شنیده باشند، وگرنه همه در مقابلِ ما قرار میگیرند، البته این حرف به این معنا نیست که بخواهم بگویم ما در حالِ توهین کردن به مردمِ عالَم هستیم، نه! این خیلی بیانصافی است که بگویند شیعیان به بقیه توهین میکنند، اتفاقاً از صبح تا شب همه در حالِ توهین کردن به ما هستند.
حضرت ابوطالب سلام الله علیه ناموسِ اسلام هستند، شما یک نفر از این آقایان پیدا کنید که جسارت نکند و ایشان را کافر و مشرک قلمداد نکند، اصلاً کتمان هم نمیکنند، حتّی برای احترام گذاشتن به شیعیان، همه از صبح تا شب در حالِ جسارت کردن هستند، منتها پیروانِ مکتبِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین وظایفی دارند.
امیدوارم خداوند اجازه بدهد که قصهی این بحث از جلسهی بعد کمی بیشتر بشود که شما کمتر اذیت بشوید و بتوانیم باهم گفتگو کنیم.
روضهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
خودِ این مسئلهی خیلی مهمّی بود، بنده خیلی روی این موضوع فکر کردم، چرا حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به مسجد نیامدند تا سر و صدا کنند؟ برای اینکه یا درگیری میشد و منجر به کشته شدنِ حضرت میشد، یا اینکه دیگران در درگیری موفق میشدند، کاری که توانستند در اوج دقّت نظر با دستورِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم انجام بدهند این بود که مردم متّقیِ مدینه را میشناختند، میدانستند زین العباد در مدینه کیست، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه مکرر شبها از خوف خدای متعال مدهوش میشدند، وقتی مردم برای نماز خواندن به مسجد میآمدند میدیدند یک دری بسته است، خانه هم دور نبود که در چشم نباشد، هر کسی که به مسجد میآمد آن درِ بسته را میدید، امروز هم بسته است، دو روز، سه روز گفتند اینها عزادار هستند، بعد گفتند اینها در حالِ جمعآوریِ قرآن هستند.
حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شبها به درِ خانهی مردم میرفتند و روزها درِ خانهی ایشان بسته بود، چون وقتی مردم برای نماز خواندن به مسجد میآیند بپرسند که چرا درِ این خانه بسته است، برای اینکه این بزرگوارها به وضعِ موجود اعتراض دارند.
اعتراضِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین خیلی هوشمندانه است، کوچکترین درگیری برابر با قتل عام بود، اما اینکه در بسته باشد و از منزل بیرون نیایند اینطور نیست.
از روایاتی که بعضی از سفهای اینها بیان کردهاند، که هر کسی چند روز به نماز نیاید میشود خانهی او را آتش زد، مجدداً عرض میکنم که این موضوع را بعضی از سفهاء گفتهاند، بعضی چیزها لو رفته است، یعنی احساس میکردند که یک مقابلهای در کار است.
«دِهلَوی» ملعون یک حرفی زده است که ان شاء الله خدای متعال بخاطرِ این حرفِ او السّاعه او را عذاب کند، گفت: آنجا دارالفتنه و محل تجمع اوباش شد (نعوذبالله)… اینها آدمهای کوچکی نیستند که این حرفها را زدهاند، مرجع تقلید صدها میلیون نفر بودند… مگر حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها چکار کرده بودند؟ در را بسته بودند، یعنی ما قبول نداریم، همین! نه دست به شمشیر بردند، نه سلاحی آمده و رفته است، آن فاطمهای که مردم هنوز شخصیتِ او را فراموش نکرده بودند، آن فاطمهای که یکی از همسرانِ پیغمبر که در این ماجرای سقیفه آتشبیار بود میگفت: نورِ صورتِ او در روز بر آفتاب غلبه میکرد، میگفتند خبری از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نیست… بعد خبر رسید شبها با حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به درِ خانهی بعضیها میرفتند، هم آنها شبها میرفتند و هم اینها، آن جریان برای زنهای قریش، نه فقط مردها که برای زنهای قریشی هم شبانه پول میفرستادند، اینها هم شبانه به درِ خانهی بعضیها میرفتند، احساس کردند که خطر در حالِ جدّی شدن است، بعد از مدّتی صدای گریهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بلند شد، گفتند برای پدرش گریه میکند…
بعد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دوشنبهها و پنجشنبهها بر سرِ مزار شهدای اُحُد میرفتند و آنجا گریه میکردند، بیبیِ دو عالَم هنوز سنّی نداشتند، ولی راوی میگوید: وقتی رفتیم دیدم کمی که گریه کردند از نفس افتادند…
آن جریان احساسِ خطر کردند و گفتند ممکن است این تقدّسِ فاطمه کار به دستِ ما بدهد، مردم را که برای جنگ با «مُسَیلمه کذاب» فرستاده بودند، شهر از مردان خلوت شد، کم شدند، گفتند حال میرویم و اینها را برای بیعت دعوت میکنیم…
من مختصر میگویم، عدّهای را بر درِ خانهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرستادند، وقتی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها پشتِ در آمدند، اولین مرتبه گروه را مورد خطاب قرار دادند و فرمودند: ما عزادار هستیم… حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آنقدر شناخته شده بودند که اینها گریهکُنان برگشتند، آن جریان گفتند که کار بدتر شد، ممکن است بینِ خودیها هم تفرقه بشود و شک کنند و بگویند با اینها چکار دارید؟
گروهِ دیگری را فرستادند، این گروه دوم حرفهایی زدند که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دیگر آنها را مورد خطاب قرار ندادند، رو به قبر مبارک حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کردند: «یَا أَبَتَاهْ یَا رَسُولَ اللَّهِ هَکَذَا کَانَ یُفْعَلُ بِحَبِیبَتِکَ»، ببین راجع به دخترِ تو چه میگویند… اینها هم گریهکُنان برگشتند… باز هم آن جریان ترسیدند و گفتند بینِ خودمان شقاق شد.
مرتبهی سوم خودِ او به دستورِ آن دیگری آمد، مشعل به دست… آتش به درِ آن خانه بردند…
أ یضرم النار بباب دارها و آیه النور على منارها
و بابها باب نبیّ الرحمه و باب أبواب نجاه الأمّه[۵]
تا چند روز قبل اگر کسی میخواست توبه کند و واسطهای نزدِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ببرد به درِ این خانه میآمد…
«ابولُبابه» خیانتی کرد، خود را به ستون مسجد بست، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها واسطه شدند…
و بابها باب نبیّ الرحمه و باب أبواب نجاه الأمّه
دیگر کارِ هر کسی نبود، کینهی بیشتری لازم بود، آتش را به درِ خانه آورد… یا صاحب الزّمان… پشتِ در آمد، گفت میخواستم در را باز کنم، دیدم «قد ألصقت أحشاءها بالباب»[۶] تنِ خود را به در چسباندهاند… وضعِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها طوری بود که استرس و اضطراب هم برای ایشان خوب نبود، چه برسد به ضربه و حرارت… قلبِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم پشتِ در بود، همهی دار و ندارِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بود…
گفت: «قد ألصقت أحشاءها بالباب» احساس کردم تنِ خود را به در چسبانده است… با تکان دادنِ در… ناگهان لگدی به در زد، آن ملعون میگوید: صدای نالهی فاطمه طوری بلند شد که احساس کردم همهی اهلِ مدینه شنیدند… وقتی وارد شدم دیدم روی زمین افتاده است…
[۱]– سورهی غافر، آیه ۴۴٫
[۲]– سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫
[۴] خطبه فدکیه
[۵] دیوان محقق الاصفهانی ، المعروف ب «الأنوار القدسیه»
[۶] طرف من الأنباء و المناقب، صفحه ۳۹۴ (و روى المجلسی فی بحار الأنوار (ج ۸؛ ۲۲۲) عمّن أجاز له بمکه روایه خبر الکتاب الخطیر الّذی کان عمر أودعه عند معاویه، و قد روى المجلسی هذا الخبر عن ابن جریر الطبری فی کتاب دلائل الإمامه، و فیه قول عمر: فضربت فاطمه یدیها من الباب تمنعنی من فتحه، فرمته فتصعّب علیّ، فضربت کفّیها بالسوط فآلمها، … فرکلت الباب، و قد ألصقت أحشاءها بالباب تترسه، و سمعتها و قد صرخت صرخه حسبتها قد جعلت أعلى المدینه أسفلها، و قالت: یا أبتاه، یا رسول اللّه، هکذا کان یفعل بحبیبتک و ابنتک!! آه یا فضه إلیک فخذینی، فقد و اللّه قتل ما فی أحشائی من حمل، و سمعتها تمخض و هی مستنده إلى الجدار، فدفعت الباب و دخلت، فأقبلت إلیّ بوجه أغشى بصری، فصفعتها صفعه على خدّیها من.)
پاسخ دهید